تیکهکتابهای ادبی. ارتباط: @tellocbot
ما این جا فقط برای دنبال کردن خواستههایمان آمدهایم و هر کس تا توان دارد خواستههایش را دنبال میکند.
گتسبی بزرگ – اسکات فیتز جرالد
دوست داشتم بالای خیابان پنجم قدم بزنم و از بین جمعیت، زنان عاشقپیشه را سوا کنم و لحظهای تصور کنم که وارد زندگی آنها شدهام و هیچ کس هم نفهمد و تقبیحم نکند.
گتسبی بزرگ – اسکات فیتز جرالد
قوهی درک خوبیها در زمان تولد به صورت یکسان بین همه تقسیم نمیشود.
گتسبی بزرگ – اسکات فیتز جرالد
وامانده از آرزوهایم بودم و دقیقه به دقیقه بیشتر در این عشق فرو میرفتم و یک دفعه دیدم هیچ چیز دیگری جز این عشق برایم اهمیتی ندارد!
گتسبی بزرگ – اسکات فیتز جرالد
این مشروب نخوردن بین یک مشت آدم بدمست هم خودش امتیاز بزرگیست. میتوانی زبانت را کنترل کنی و بیشتر از آن میتوانی یک کمی هم اشتباه کنی، بقیه آن قدر کورند که اصلاً اشتباهت را نمیبینند!
گتسبی بزرگ – اسکات فیتز جرالد
خودداری از قضاوت کارهای دیگران، امیدی بیکران در پی دارد.
گتسبی بزرگ – اسکات فیتز جرالد
گتسبی به آن نور سبز ایمان داشت، به آیندهی طربناکی که سال به سال خودش را از ما عقب میکشاند. این آینده از ما فرار میکند، اما مهم نیست فردا ما تندتر میدویم، دستهایمان را بیشتر دراز میکنیم تا سرانجام... در یک صبح زیبا... و این چنین است که ما کشتینشستگان برخلاف جریان آب پارو به سینهی دریا میکوبیم و با این بیدقتیمان است که یک سر به سمت گذشته رانده میشویم!
گتسبی بزرگ – اسکات فیتز جرالد
«یک چیز حقیقت داره و هیچی حقیقت نداره،» «غنی، غنیتر میشه و فقیر بچهدار میشه»
گتسبی بزرگ – اسکات فیتز جرالد
گفتم: «من سی سالم است، پنج سال بزرگتر از آنی هستم که به خودم دروغ بگویم و اسمش را بگذارم غرور!
گتسبی بزرگ – اسکات فیتز جرالد
آن وقتها که خیلی جوان و خام بودم، پدرم مرا نصیحتی کرد که تا به امروز آویزهی گوشم است؛ «هر وقت خواستی به کسی ایراد بگیری، حواست باشد که همهی مردم دنیا به خوبی و برتری تو نیستند.
گتسبی بزرگ – اسکات فیتز جرالد
تو... تو... خوبی... تو دوست داشتنی هستی.» همین، با همین چند کلمه عشق خود را بیان داشت. من دیگر چه میخواستم؟ این کلمات شیرین، این لحن آتشین که از ته دل او برمیخاست، این شعلهای که او را و مرا میسوزاند، وجود مرا آب کرد. من عرش را سیر کردم. این دنیای دیگری بود. این همهاش موسیقی خالص بود. لطف و زیبایی بود.
چشمهایش – بزرگ علوی
در گفتههای من تناقض نیست. در وجود من، در هستی من، تناقض هست.
چشمهایش – بزرگ علوی
استاد ماکان نقاش بزرگی بود، فقط برای اینکه به کار خود ایمان داشت و مطمئن بود که به وسیله هنر نقاشی دارد با ظلم و آزادیکشی مبارزه میکند. او فقط یک هنرمند نبود، او هنرمند بزرگی بود برای آنکه انسان بود و از محنت دیگران در غم. نقاشی برای او وسیلهای بود در مبارزه با ستمگری.
چشمهایش – بزرگ علوی
اژدهایی در من نهفته است، تمام عمر با او در زد و خورد بودهام. اوست که از داخل مرا میخورد و در ظاهر خوی درنده را بر من تحمیل میکند...
چشمهایش – بزرگ علوی
من بادبادکی بودم که در هوا شنا میکردم غافل از آنکه سرنخ در دست بچه ولگرد شروری است. میفهمید چه میخواهم بگویم؟
چشمهایش – بزرگ علوی
🔴 یک خبر داغ:
ایلان ماسک مدیر عامل اینستاگرام و توییتر پروکسیهایی رو طراحی کرده که به طور خودکار به اینترنت استارلینک وصل میشن.
فعلا تعدادی از این پروکسی ها در اختیار کاربران ایرانی قرار داده شده، و ما براتون اینجا گذاشتیم:
. @ProxyStarlink