🔹🔴این یارو ترور هنیه و حسننصرالله رو یهروز قبلش تو کانالش پیشبینی کرده بود! هم قیمت دلار، طلا و.. رو چندروز زودتر همیشه پیشبینی میکنه!ماه پیش هم سقوط اسد رو پیشبینی کرد الانم تاریخ و مکان حمله ایران به اسرائیل رو گفته👻!
🟢 نمیدونم به کجا وصله ولی هر چی تحلیل و پیش بینی کرده درست بوده 👇
/channel/+E806w2I7NtUxMWU0
👄🚫فیلم جنجالی (راهبه های باکره) که پخشش همه جا ممنوعه❌
راهبه ها یه پسر جوون پیدا کردن و…
🔞🔥اخطار: فیلم پر از صحنه هست📺
مشاهده فیلم ↘️
وای ترکیدم از خنده 👇
😂 😂 😂 😂
🤣 🤣 🤣 🤣 🤣 🤣
😆😆😆 😆😆😆😆
😅 😅 😅 😅😅
😂 😂 😂
🤣
❗️بپر روش ببین چه خبره😱☝️
هرچی دوست داری بخور ماهی 5 کیلو هم لاغرشو
عجیب ولی کاملا واقعی 👌🏻
این چربی سوز بدون ورزش و رژیم سوخت و ساز بدنت رو بالا میبره و کمکت میکنه به راحتی لاغر بشی
لینک سایت اصلیشو میذارم سریع برید سفارش بدین تا تخفیفش تموم نشده👇🏻
https://landing.saamim.com/CCFty
تا پایان امشب 50درصد تخفیف گذاشتن🤩
این راهکار لاغریِ جهانی به برنامه ی طبیب هم رسید
اگه اضافه وزن دارید و میخواید با روشی که سازمان بهداشت جهانی تاییدش کرده لاغر بشید این کلیپ رو تا آخر ببینید
برای سفارش با تخفیف ویژه و تکرار نشدنی این پودر جلبک روی لینک زیر کلیک کنید👇🏻👇🏻👇🏻
https://landing.saamim.com/a5JP3
عکسی عجیب از فرار آمریکایی ها از سایگون پایتخت ویتنام در روز سقوط این شهر در سال ۱۹۷۵
✅ @Oldonya
تهران - نمایی از خیابان شاهرضا (انقلاب) - بعد از میدان فردوسی - سال ۱۳۴۶
همچنین در سمت های راست و چپ تصویر تابلو دفاتر شرکت های هوایی پان امریکن و ایر فرانس قابل رویت است.
✅ @Oldonya
تهران در اواخر دهه ۱۳۳۰
دیداری کوتاه از خیابان های تهران ، شمیران ، ساختمان پلاسکو در حال ساخت و....
✅ @Oldonya
❌🔥 بخور نخورهای لاغری و چاقی
🎦... بزن رو وزنت تا بگم چی بخوری و چیکار کنی که خوشاندام بشی و سالم
🍏 60 📝 🍏 65 📝 🍏 70
🍏 80 📝 🍏 85 📝 🍏 90
🍏 95 📝 🍏 100 📝 🍏 105
🍏 110 📝 🍏 115 📝 🍏 +120
•[ #امسالبهترینسالزندگیشماست ]•
🤝 مثل کوره چربی بسوزونید 👇
تخصصی زیر نظر دکتر مردانی مشاور تغذیه و بهسرعت چاقی رو درمان کنید 🤩🔥👇
ʲᵒⁱⁿ➪[ /channel/+DHYyec5xZX0yMWI0 ]
🌱
⚜️ توصیه ی ویژه ی عطار ایرانی برای مشکل کبد چرب رو✌🏻بار ببینید👌🏻👆🏻
🟢حتما این دمنوش گیاهی رو امتحان کنید معجزه اس واقعا
برای دریافت اطلاعات بیشتر و سفارش این دمنوش گیاهی با 50% تخفیف روی لینک زیر بزنید👇🏻
https://landing.saamim.com/RXKfY
روزی از روزگاران نه چندان دور فیل حاکمی از حاكمان روزگار كه مردی مستبد هم بود از قصر دور شده و با رسیدن به روستائی درمجاورت شهر، از روی مزارع و کشتزارهای روستائیان عبور کرده و خسارات سنگینی را به کشاورزان وارد نمود و در آن حوالی به پرسه زنی پرداخت. اهالی روستا از ترس حاکم که فردی مستبد بود، کاری به کار حیوان نداشته و ناچار به چاره اندیشی پرداختند. آنان متفق القول تصمیم گرفتند که همگی به اتفاق مردان و ریش سفیدان روستا به همراه کدخدای ده که مختصر آشنائی نیز با یکی از درباریان داشت به قصر حاکم رفته و شکایت نزد او برند
همچنانکه به قصر نزدیک و نزدیکتر میشدند هول و هراس بیشتری از هیبت حاکم ظالم بر جان اهالی روستا می افتاد و یکی یکی جیم میشدند، تا اینکه عده بسیار اندکی از آنان وارد قصر شده و از حاکم تقاضای ملاقات نمودند.
درهمین حين که آنان منتظر بارعام حاکم بودند، ازاطاقهای مجاور نیز صدای ضعیف ناله و ضجه بگوش میرسید و ترس و هراس بیشتری اهالی روستا را فرا میگرفت.
بالاخره نوبت به ایشان رسید و کدخدا اول از همه وارد تالار شد و تا پیشگاه حاکم جلو رفت، اما همچنان ساکت منتظر ماند تا اجازه صحبت به وی داده شود. پیشکار مخصوص حاکم در گوش وی چند کلمه ای را پچ پچ نمود و سپس حاکم با درهم کشیدن صورت به کدخدا اشاره نمود که شرح حال قصه خود بازگوید.
کدخدا با صدای آرام شروع به صحبت کرد: قربان، هیچ میدانید که فیل شما از قصر گریخته و اکنون در حوالی روستای ما به گشت زنی مشغول است؟ خواستم بگویم که فیل شما بشدت ....
در واقع میخواست بگوید که فیل شما بشدت به روستائیان آسیب زده، اما دید که حاکم با خشم و غضب از تخت خود برخاسته و فریاد زد: " فیل من بشدت چه ؟ "
کدخدا این بار خود را کاملا باخت، نگاهی به پشت سر و اطراف خود انداخت، اما کسی از اهالی روستا آن دور و برها نبود. هول و هراس کاملا بر وی مستولی شده و لذا بسرعت فکری کرد و با صدای لرزان گفت:
قربان خواستم بگویم فیل شما بشدت احساس تنهائی میکند، لذا خواهش میکنم در صورت امکان یک فیل دیگر هم برای رفع تنهایی ایشان به ده ما بفرستید.
✅ @Oldonya
انوشیروان از بزرگمهر پرسید :
ملڪ ایران چگونه ویران می شود ؟
وی پاسخ داد :
ڪارهاى بزرگ را دست آدم هاى ڪوچک بده و آدم هاى بزرگ را تحقیر ڪن ، ویران می شود ...
✅ @Oldonya
🔴افزایش قیمتی که سیمکارتهای 912 داشته ، دلار و سکه و طلا نداشته ❗️
🔴خرید ، فروش و معاوضه خطوط رند و معمولی 0912 در
#دفتر_پیشخوان_دولت تهران
🔺 خط دست شما، #اعتبار کسب و کار شماست
عضویت در کانال تلگرام 👇👇👇
https://telegram.me/joinchat/AAAAAEEo-DdJxJu1uAzeOg
☑️ مفت ترین فروشگاه کشور
🦋انواع کت دامن عیدانه فقط ۱۶۹ تومان
🦋انواع مانتو بهاره فقط ۱۱۹ هزار تومان
🔥 تو باورت نمیشه هنوز این قیمتا وجود داشته باشه 🔥
میخوام ارزون ترین فروشگاه پوشاک ایران و بهت معرفی کنم
☑️این کانال کاربردی ترین کانال پوشاک ایرانه :
⬇️⬇️⬇️
@pushakkade1
@pushakkade1
🤩فروش بصورت تک و عمده فکر نکن ، سریع عضو شو 👆
زیبا و خواندنی
عمه خانم من همیشه ی خدا کارش مراقبت بود. آن هم نه از آدم ها از وسایل !
هر چه میخرید از فروشنده میپرسید :
آقا این ها کاور ندارند ؟ اگر داشت که فبها اگر نداشت یک چیز در حد فرهنگ و تمدن روانداز دست و پا میکرد و میانداخت روی وسیله ی مذکور.
از آن قدیم ها یک تلویزیون داشت که کنترل اش با یک زره محافظت میشد. ساختار کنترل به گونه ای بود که برای بازی بچه ها با یک سلاح جنگی اعلا برابری میکرد.
اگر کسی دور از چشمِ عمه خانم دستش به کنترل میرسید بی برو برگرد برنده محسوب میشد. عمه خانم یک اخلاقی داشت که روی مبل ها هم رو انداز میکشید میگفت گرد و خاک رویشان مینشیند یا بچه ها کثیفشان میکنند.
برای فرش ها تدابیر خاصی نداشت، فقط مدام چشمش دنبال ماها بود که مبادا چیزی بریزد. همه چیز در خانه ی عمه خانم به بهترین نحو نگهداری میشد.
در حدی که انگار اصلا استفاده نشده بود
اما به هیچکس در خانه ی عمه خانم خوش نمیگذشت . دِنج نبود هیچکس رغبت نمیکرد چند دقیقه بیشتر بماند.
آنقدر که درگیرِ کیفیت داشته هایش بود درگیرِ خوشحالی های نداشته اش نبود.
همه چیز برق میزد اما تا دلت بخواهد روی روابطش گرد و خاک نشسته بود.
حال و هوای رابطه اش مثلِ وسایلاش تازه نبود. خوش و بش کردن هایش مثل یک رادیوی قدیمی که گوشه ی انباری افتاده باشد پِت پِت میکرد. هیچ کس در خانه اش یک دلِ سیر نخندیده بود.
بشقابی نشکسته بود اما دل های زیادی ترک برداشته بود. از آن رو اندازها برای هر وسیله ای دوخته بود اِلّا برای دوست داشتنش که اگر دوخته بود بی شک هم خانه زندگی اش تازه میماند هم دوست داشتنتش ...
وسواسی نباش. حرص نخور. باید ساده گرفت وگرنه سخت میگذرد.بدجور هم سخت میگذرد
✅ @Oldonya
جان لنون خیلی قشنگ میگه:
در هیاهوی زندگی دریافتم چه بسیار دویدنها که فقط پاهایم را از من گرفت درحالیکه گویی ایستاده بودم. چه بسیار غصهها که فقط باعث سپیدی موهایم شد در حالی که قصهای کودکانه بیش نبود.
دریافتم کسی هست که اگر بخواهد میشود و اگر نخواهد نمیشود؛ به همین سادگی. کاش نه میدویدم و نه غصه میخوردم.
✅ @Oldonya