paiezsher | Unsorted

Telegram-канал paiezsher - برسد بدست دلبر

-

بَِرَِسَِــَِدَِ بَِدَِسَِــَِتَِ دَِلَِبَِرَِ2 کانال ویژه چندین هزار شعر بلندِ ناب مخصوص دکلمه http://t.me/paiezsher

Subscribe to a channel

برسد بدست دلبر

‌‌‌  ‌                         ࡅߺ߲ܝ‌ߊ‌‌ܨ ࡅߺ߳❟

سخت است که معتاد نگاهی شده باشی
دیوانه ی چشمــان سیاهی شده باشــی

ا*ینکــه پســرِ رعیت ده باشی و آنوقت،
دلداده ی تک دختر شاهـی شده باشـی

در پیچ و خم عشق به سختی به در آیی،
از چاله ، ولی راهی چاهی شده باشی

از دور تو را محکم و چون کوه ببینند
در خویش شبیه پر کاهی شده باشی

مانند دلیری که به دستش سپری نیست
بازیچه ی دستان سپاهی شده باشی

یـک عُمر بجنگی و در آخــر نتوانـی،
تا نااامزد آن که بخواهی شده باشی

سخت *است که ماه تو سراغ تو نیایـد
آنگاه که در حوضچه، ماهی شده باشی


#کنعان‌محمدی

Читать полностью…

برسد بدست دلبر

‌‌‌  ‌                         ࡅߺ߲ܝ‌ߊ‌‌ܨ ࡅߺ߳❟

پریشان بودہ ام با تو، شدم بے تو پریشان تر
اگرچہ منزوے بودم شدم سر در گریبان تر

نبودہ دین و ایمان را اگرچہ در دلم راهی
نگاہ ڪافرت را دید، اگر شد نامسلمان تر

تو چنگیز مغول بودے، دلت از جنس آهن بود
ڪسے بیش از من سادہ نخواهد شد خراسان تر

دلت هم گیر سیبے سرخ، هم در بند گندم بود
مرا هر لحظہ بیش از پیش مے ڪردے پشیمان تر

برو آسودہ خاطر تر ڪہ بیش از این نمے میرم
شدہ بعد از تو شب هایم ڪمے شام غریبان تر

نباشے درد باشے درد در هر حالتے دردی
غم من ڪم نبود اما ڪنارت شد فراوان تر

گمانم سرنوشتم هم تبانے داشت با چشمت
خزان مے خواست جانم را تو را اما بهاران تر

مرا مانند گیسویت خدا آوارہ مے خواهد
پریشان بودہ ام با تو، شدم بے تو پریشان تر

#طاهره اباذری هریس

Читать полностью…

برسد بدست دلبر

‌‌‌  ‌                         ࡅߺ߲ܝ‌ߊ‌‌ܨ ࡅߺ߳❟

شده عاشق بشوی بغض کنی پیش کسی
حرف دل باشد و پیدا نشود هم نفسی

شده شب تا به سحر گریه کنی با دل خون
شور اشکت بدهد بر غم تو طعم گسی

شده آلوده ی عشقی بشوی بی پر و بال
عشق باشد که تو را حبس کند در قفسی

شده از شدت دلتنگی و غم  ِکز بکنی
گوشه ی تنگ اتاق است که فریاد رسی

شده در کوچه ی بن بست دلت گم بشوی
تک و تنها تو بمانی و غم دسترسی

شده تقدیر بیاید سر خوشبختی تو
برود گل ، بنشیند به دلت خا رو خسی

شده کابوس بیاید به سراغت شب و روز
که کند خانه ی دلتنگ تو را  بازرسی ...!؟

#اکبر_باباپور

Читать полностью…

برسد بدست دلبر

با کسی هرگز نگویم درد دل
روح پاکت را نمی سازم کسل

آرزوی همزبانم میکشد
همزبانم نیست آنم میکشد

کرده پنهان در گلو غوغای خویش
مانده ام با نای پر آوای خویش

سوت و کورم شوق و شورم مرده است
غم نشاطم را به یغما برده است

عمر ما در کوچه های شب گذشت
زندگی یک دم به کام ما نگشت

بی تفاوت بی هدف بی آرزو
می روم در چاه تاریکی فرو

عاقبت یک شب نفس گوید که : بس
وز تپیدن باز میماند نفس

مرغ کوری می گشاید بال خویش
می کشد جان مرا دنبال خویش

باد سردی می
وزد در باغ یاد
برگ خشکی می رود همراه باد

«فریدون مشیری»

Читать полностью…

برسد بدست دلبر

گل باش و ببین تا که منم خار تو هستم
همراه اگری با من و غمخوار تو هستم

این طور نگاه از چه، بدهکار ندیدی؟
من شیفته بر ژست طلبکار تو هستم

وقتی که دهانت بشود باز به صحبت
من مات همان لحن و به گفتار تو هستم

در خاطرم از نقش تو بسیار کشیدم
استغفر و لِلّه نه معمار تو هستم

درمان دلم باش و به بالین من امشب
یک سر بزن انگار که بیمار تو هستم

‌ ‎‌

Читать полностью…

برسد بدست دلبر

ای بی‌تو حرام زندگانی ای جان
خود بی‌تو کدام زندگانی ای جان

سوگند خورم که زندگانی بی‌تو
مرگست به نام زندگانی ای جان

#مولانا

Читать полностью…

برسد بدست دلبر

مرا تو غایت مقصودی از جهان ای دوست
هزار جان عزیزت فدای جان ای دوست

چنان به دام تو الفت گرفت مرغ دلم
که یاد می‌نکند عهد آشیان ای دوست

گرم تو در نگشایی کجا توانم رفت
به راستان که بمیرم بر آستان ای دوست

دلی شکسته و جانی نهاده بر کف دست
بگو بیار که گویم بگیر هان ای دوست

تنم بپوسد و خاکم به باد ریزه شود
هنوز مهر تو باشد در استخوان ای دوست

جفا مکن که بزرگان به خرده‌ای ز رهی
چنین سبک ننشینند و سرگران ای دوست

به لطف اگر بخوری خون من روا باشد
به قهرم از نظر خویشتن مران ای دوست

مناسب لب لعلت حدیث بایستی
جواب تلخ بدیعست از آن دهان ای دوست

مرا رضای تو باید نه زندگانی خویش
اگر مراد تو قتلست وارهان ای دوست

که گفت سعدی از آسیب عشق بگریزد
به دوستی که غلط می‌برد گمان ای دوست

که گر به جان رسد از دست دشمنانم کار
ز دوستی نکنم توبه همچنان ای دوست

#سعدی

Читать полностью…

برسد بدست دلبر

🍃♥🍃

دمی با غم به سر بردن جهان یک سر نمی‌ارزد
به می بفروش دلق ما کز این بهتر نمی‌ارزد

به کوی می فروشانش به جامی بر نمی‌گیرند
زهی سجاده تقوا که یک ساغر نمی‌ارزد

رقیبم سرزنش‌ها کرد کز این باب رخ برتاب
چه افتاد این سر ما را که خاک در نمی‌ارزد

شکوه تاج سلطانی که بیم جان در او درج است
کلاهی دلکش است اما به ترک سر نمی‌ارزد

چه آسان می‌نمود اول غم دریا به بوی سود
غلط کردم که این طوفان به صد گوهر نمی‌ارزد

تو را آن به که روی خود ز مشتاقان بپوشانی
که شادی جهان گیری غم لشکر نمی‌ارزد

چو حافظ در قناعت کوش و از دنیای دون بگذر
که یک جو منت دونان دو صد من زر نمی‌ارزد

#حافظ

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌
Join ➣ ‌ ♥ 

Читать полностью…

برسد بدست دلبر

بی تو از شاخه ی سرما زده پاییزترم
از دل غم زده ی جمعه غم انگیز ترم

بی تو در آتش و آشوبم و از تبریز ِ
عهد مشروطه ی قحطی زده تبریزترم

روزها ترس من از بیم فرو ریختن است
و شب از مملکتِ خویش بلاخیزترم

گاه تفتان پر از بغض ام و هی می غُرم
گاه از گرد سر کوی تو ناچیز ترم

کاسه ام پر شده ! اما پر ِ از دلتنگی
همه از صبر و من از عشق تو لبریزترم !

Читать полностью…

برسد بدست دلبر

ﺧﯿﺮﻩ ﺍﻡ ﺩﺭ ﭼﺸﻢِ ﺧﯿﺴﺖ ﺣﺴﺮﺗﻢ ﺭﺍ ﺩﺭﮎ ﮐﻦ
ﻗﺒﻠﻪ ﺍﻡ ﺑﺎﺵ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ، ﻧﯿﺘﻢ ﺭﺍ ﺩﺭﮎ ﮐﻦ

ﺍﯼ ﮐﻪ ﺭﻭﯾﺎﯾﺖ ﺩﻟﯿﻞِ ﮔُﻨﮓِ ﻋﺼﯿﺎﻧﻢ ﺷﺪﻩ ﺳﺖ
ﺷﻌﺮﻫﺎﯾﻢ ،ﮔﺮﯾﻪ ﻫﺎﯾﻢ ، ﺧﻠﻮﺗﻢ ﺭﺍ ﺩﺭﮎ ﮐﻦ

ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺷﺎﻧﻪ ﯼ ﺍﺳﻄﻮﺭﻩ ﻫﺎ ﺑﺎﺭﯾﺪﻩ ﺍﻡ
ﺭﺩِّ ﺍﺷﮏِ ﻧﯿﻤﻪ ﺷﺐ ﺑﺮ ﺻﻮﺭﺗﻢ ﺭﺍ ﺩﺭﮎ ﮐﻦ

ﻏﺮﻕِ ﺁﻏﻮﺷﺖ ﺷﺪﻡ، ﺍﺣﺴﺎس من ﺩﺭ ﺑﻨﺪ ﺗﻮﺳﺖ
ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻤﺖ ﺍﯾﻦ ﺣﺎﻟﺘﻢ ﺭﺍ ﺩﺭﮎ ﮐﻦ

ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺑﻮﺩﻧﻢ ﺑﺎﺗﻮ ﻋﻼﻣﺖ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺍﺳﺖ !
ﺗﻮﯼ ﺗﻘﻮﯾﻤﻢ ﺑﻤﺎﻥ ﻭُ ﻋﺎﺩﺗﻢ ﺭﺍ ﺩﺭﮎ کن

ناشناس

Читать полностью…

برسد بدست دلبر

اے دل شڪایت‌ها مڪن تا نشنود دلدار من
اے دل نمی‌ترسے مگر از یار بی‌زنهار من

اے دل مرو در خون من در اشڪ چون جیحون من
نشنیده‌اے شب تا سحر آن ناله‌هاے زار من

اندازہ خود را بدان نامے مبر زین گلستان
این بس نباشد خود تو را ڪاگہ شوے از خار من

یادت نمی‌آید ڪہ او مے ڪرد روزے گفت گو
مے گفت بس دیگر مڪن اندیشہ گلزار من

چون مهر دیدم راے او افتادم اندر پاے او
گفتم نباشم در جهان گر تو نباشے یار من

#حضرت مولانا

Читать полностью…

برسد بدست دلبر

بی‌تو اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سال‌ها -هجری و شمسی- همه بی‌خورشیدند

از همان لحظه که از چشمِ یقین افتادند
چشم‌های نگران، آینه‌ی تردیدند

نشد از سایه‌ی خود هم بگُریزند دَمی
هرچه بیهوده به گردِ خودشان چرخیدند

چون به جز سایه ندیدند کسی در پی خود
همه از دیدن تنهایی خود ترسیدند

غرق دریای تو بودند، ولی ماهی‌وار
باز هم نام و نشان تو ز هم پرسیدند

در پی دوست، همه جای جهان را گشتند
کس ندیدند در آیینه، به خود خندیدند

سِیرِ تقویم جلالی به جمال تو خوش است
فصل‌ها را همه با فاصله‌ات سنجیدند

تو بیایی، همه ساعت‌ها و ثانیه‌ها
از همین روز، همین لحظه، همین دَم، عیدند...


#قیصر_امین_پور

Читать полностью…

برسد بدست دلبر

.

سر سبز دل از شاخه بریدم، تو چه کردی؟
افتادم و بر خاک رسیدم، تو چه کردی؟

من شور و شر موج و تو سر سختی ساحل
روزی که به سوی تو دویدم، تو چه کردی؟

هر کس به تو از شوق فرستاد پیامی
من قاصد خود بودم و دیدم تو چه کردی

مغرور، ولی دست به دامان رقیبان
رسوا شدم و طعنه شنیدم، تو چه کردی؟

«تنهایی و رسوایی»، «بی مهری و آزار»
ای عشق، ببین من چه کشیدم تو چه کردی

#فاضل_نظری

Читать полностью…

برسد بدست دلبر

احوال این دیوانه بعد از تو پریشان است
تنها پناهم تا ابد قلب خیابان است

هر روز کارم اشک و آه و ناله و نفرین
در پشت پلک خسته ام ابری و باران است

دنیای بی تو یک جهان پوچ و تو خالیست
لعنت بر آنکه با تو در یک عهد و پیمان است

پر می کشد مرغ دلم سمتت ولی افسوس
سهم من از عشقت فقط زنجیر و زندان است

تو آرزویم هستی و قلبم برای تو
یک رود پُر پیچ و خم در حال طغیان است

دریا دلی اما نمی دانی چرا بی تو
این قایق سرگشته در گرداب و طوفان است

از من گذر کردی و رفتی و نفهمیدی
هرشب خیالت تا سحر در سینه مهمان است

در زیر آوار خیالت مانده ام تنها
پشت سرم حرف و حدیث کوه ویران است

در ذهن و روح خسته ام در عمق یک رویا
نام قشنگت نازنینم مانده پنهان است

خونم به جوش آمد در این بحران تنهایی
هرگز نگو دل کندن از معشوق آسان است

Читать полностью…

برسد بدست دلبر

شدت تنهایی ام را ساز میفهمد فقط
راه حل مشکلم اعجاز میفهمد فقط

شاعری آشفته حالم بغض سنگین مرا
بلبلی جا مانده از پرواز میفهمد فقط

درددل های مرا هرگز نفهمیده کسی
سوز حرف تار را "شهناز" میفهمد فقط

زخم هایم کهنه اند و درد زخم کهنه را
لخته خون پای یک سرباز میفهمد فقط

نم نم باران چشمم ای خدا تاوان چیست؟
ساز من کو؟ درد من را ساز میفهمد فقط

Читать полностью…

برسد بدست دلبر

‌‌‌  ‌                         ࡅߺ߲ܝ‌ߊ‌‌ܨ ࡅߺ߳❟

خالی شدم از زندگی، از هرچه پایان داشت
حسی شبیه آنچه که یک جسم ِ بی جان داشت

می آمد و با هرقدم عطر تو می پیچید
لعنت به شهری که پس از تو باز باران داشت!

با حال آن روزم میان خاطرات تو ،
باران نمی بارید... ، اگر یک ذره وجدان داشت!

میشد بگیری دست من را قبل از افتادن
اما نشد..تا من بفهمم عشق تاوان داشت

میشد ببندی زخم من را قبل جان دادن
افسوس... من را کشت آن دردی که درمان داشت!

من مرده بودم! مرگ با من زندگی می کرد
من مرده بودم.. مرگ در رگ هام جریان داشت

وقتی که برگشتی به من، در شهر پرکردند:
برگشتن جان پس به جسمی مرده ، امکان داشت

#رویا_باقری

Читать полностью…

برسد بدست دلبر

‌‌‌  ‌                         ࡅߺ߲ܝ‌ߊ‌‌ܨ ࡅߺ߳❟

تا زمانے ڪہ تو هستے غزلم جان دارد
شعر من با تو فقط شور فراوان دارد

تا زمانے ڪہ تو هستے دل من میخندد
بے تو چشمان دلم نم نم باران دارد

تا زمانے ڪہ تو هستے همہ جا سرسبزاست
بے تو اما همہ جا شڪل بیابان دارد

تا زمانے ڪہ تو هستے چہ بهارے دارم
بے تو هر فصل دلم سوز زمستان دارد

قدر احساس تو را این دل من میداند
چونڪہ احساس تو ارام دل و جان دارد

تا زمانے ڪہ تو هستے غم عالم هیچ است
زندگے با تو خوشیهاے فراوان دارد

#ناشناس

Читать полностью…

برسد بدست دلبر

یک نفس با ما نشستی خانه بوی گل گرفت
خانه‌ات آباد کاین ویرانه بوی گل گرفت
از پریشان گویی‌ام دیدی پریشان خاطرم
زلف خود را شانه کردی شانه بوی گل گرفت
پرتو رنگ رخت با آن گل‌افشانی که داشت
در زیارتگاه دل پروانه بوی گل گرفت
لعل گلرنگ تو را تا ساغر و مِی بوسه زد
ساقی اندیشه‌ام پیمانه بوی گل گرفت
عشق بارید و جنون گل کرد و افسون خیمه زد
تا به صحرای جنون افسانه بوی گل گرفت
از شمیم شعر شور انگیز آتش عاشقان
ساقی و ساغر مِی و میخانه بوی گل گرفت

علی آذرشاهی

Читать полностью…

برسد بدست دلبر

در باور من عشق همين حال خراب است
جويا شدم از بختم و گفتند كہ خواب است

پرسيد كہ ديوانہ چرا عاشق اويى؟
گفتم كہ سوال تو خودش عين جواب است

دل‌سردى معشوق نمایان‌گر عشق است
دلتنگى من بيشتر از حد نصاب است

امروز اگر بی‌ڪسم از او گله‌اے نیست
دل، منتظر آمدن روز حساب است

از بازى تقدير برايت چہ بگويم؟
لب وا بكنم زحمت صد جلد كتاب است

    ‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌ ‌
‌‌‌‌‌‌‌‌‎

Читать полностью…

برسد بدست دلبر

ما را ز خیال تو چه پروای شراب است؟

خُم گو سر خود گیر، که خُمخانه خراب است

گر خَمر بهشت است بریزید که بی دوست

هر شربت عَذبَم که دهی، عین عذاب است

افسوس که شُد دلبر و در دیدهٔ گریان

تحریرِ خیالِ خطِ او نقشِ بر آب است

بیدار شو ای دیده که ایمن نتوان بود

زین سیل دمادم که در این منزل خواب است

معشوق عیان می‌گذرد بر تو، ولیکن

اغیار همی‌بیند از آن بسته نقاب است

گل بر رخ رنگین تو تا لطف عرق دید

در آتش شوق از غم دل، غرق گلاب است

سبز است در و دشت بیا تا نگذاریم

دست از سر آبی که جهان جمله سراب است

در کُنجِ دِماغم مطلب جای نصیحت

کـ‌این گوشه پر از زمزمهٔ چنگ و رَباب است

حافظ چه شد ار عاشق و رند است و نظرباز

بس طورِ عجب، لازم ایام شباب است

Читать полностью…

برسد بدست دلبر

هر چی صادق تر باشی ،
بيشتر بهت شك ميكنند !!!

هر چی دلسوز تر باشی ،
بيشتر دلتو ميشكنن !!
هر چی قلبت رو آسون تر در اختيار بذاری ،
راحت تر لهش میكنن !!

هر چی آروم تر باشی ،
فكر ميكنن آدم ضعيفی هستی !

هر چی بيشتر به فكر ديگران باشی ،
بيشتر حقت رو ميخورن !

هر چی خودت رو
خاكی تر نشون بدی ،
واست كمتر ارزش قائلند !!
و اين حقيقت زندگيست ..

Читать полностью…

برسد بدست دلبر

از تو پنهان می کنم رنگ صدایم را هنوز
پیش چشمت می کنم گم دست و پایم را هنوز

غربتم را با تو قسمت می کنم از راه دور
می پذیری دست های بینوایم را هنوز ؟

چیست آیا جرم انسان جز به دنیا آمدن؟
آنکه می آرد نمی بخشد خطایم را هنوز؟

در زمین جایی ندارم آرزویم مردن است
آسمان نشنیده می گیرد دعایم را هنوز

Читать полностью…

برسد بدست دلبر

🍃♥🍃

🌿
‌ای ﺳﺎﻗﯿﺎ ﻣﺴﺘﺎﻧﻪ ﺭﻭ ﺁﻥ ﯾﺎﺭ ﺭﺍ ﺁﻭﺍﺯ ﺩﻩ
ﮔﺮ ﺍﻭ ﻧﻤﯽ ﺁﯾﺪ ﺑﮕﻮ ﺁﻥ ﺩﻝ ﮐﻪ ﺑﺮﺩﯼ ﺑﺎﺯ ﺩﻩ

ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺍﻡ ﺩﺭ ﮐﻮﯼ ﺗﻮ ﭘﯿﭽﯿﺪﻩ ﺍﻡ ﺑﺮ ﻣﻮﯼ ﺗﻮ
ﻧﺎﺯﯾﺪﻩ ﺍﻡ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﺗﻮ ﺁﻥ ﺩﻝ ﮐﻪ ﺑﺮﺩﯼ ﺑﺎﺯ ﺩﻩ

ﺑﻨﮕﺮ ﮐﻪ ﻣﺸﺘﺎﻕ ﺗﻮﺍﻡ ﻣﺠﻨﻮﻥ ﻏﻤﻨﺎﮎ ﺗﻮﺍﻡ
ﮔﺮﭼﻪ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺧﺎﮎ ﺗﻮﺍﻡ ﺁﻥ ﺩﻝ ﮐﻪ ﺑﺮﺩﯼ ﺑﺎﺯ ﺩﻩ

ﺍﯼ ﺩﻟﺒﺮ ﺯﯾﺒﺎﯼ ﻣﻦ ﺍﯼ ﺳﺮﻭ ﺧﻮﺵ ﺑﺎﻻﯼ ﻣﻦ
ﻟﻌﻞ ﻟﺒﺖ ﺣﻠﻮﺍﯼ ﻣﻦ ﺁﻥ ﺩﻝ ﮐﻪ ﺑﺮﺩﯼ ﺑﺎﺯ ﺩﻩ

ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻏﻢ ﮐﺮﺩﯼ ﺭﻫﺎ ﺷﺮﻣﯽ ﻧﮑﺮﺩﯼ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ
ﺍﮐﻨﻮﻥ ﺑﯿﺎ ﺩﺭ ﮐﻮﯼ ﻣﺎ ﺁﻥ ﺩﻝ ﮐﻪ ﺑﺮﺩﯼ ﺑﺎﺯ ﺩﻩ

ﺗﺎ ﭼﻨﺪ ﺧﻮﻧﺮﯾﺰﯼ ﮐﻨﯽ ﺑﺎ ﻋﺎﺷﻘﺎﻥ ﺗﯿﺰﯼ ﮐﻨﯽ
ﺧﻮﺩ ﻗﺼﺪ ﺗﺒﺮﯾﺰﯼ ﮐﻨﯽ ﺁﻥ ﺩﻝ ﮐﻪ ﺑﺮﺩﯼ ﺑﺎﺯ ﺩﻩ

ﺍﺯ ﻋﺸﻖ ﺗﻮ ﺷﺎﺩ ﺁﻣﺪﻡ ﺍﺯ ﻫﺠﺮ ﺁﺯﺍﺩ ﺁﻣﺪﻡ
ﻧﺰﺩ ﺗﻮ ﺑﺮ ﺩﺍﺩ ﺁﻣﺪﻡ ﺁﻥ ﺩﻝ ﮐﻪ ﺑﺮﺩﯼ ﺑﺎﺯ ﺩﻩ

#حضرت_عشق_مولانا

Join ➣ ‌ ♥ 

Читать полностью…

برسد بدست دلبر

آنکه او بستهٔ غم و خنده بُوَد
او بدین دو عاریت زنده بُوَد

#مثنوی_مولانادفتراول
/>
📘کسی که وجودش وابسته به حالات و نمودهای عاریتی و موقّتی نظیر شادی و غم است، زندگانی‌اش به همین نمودهای طبیعی و عاریتی بسته است و هیچ اصالتی ندارد.

Читать полностью…

برسد بدست دلبر

دست من نیست که من ، بی تو هنوز ویرانم ...
دست من نیست که از ، دوری تو گریانم ،

شعله ی اتش سوزنده ی تو جانم سوخت ....
رفته سر رشته ی زدستم که چنین  سوزانم ،

عمرم از دوری جانان به سرآمد چکنم ؟
نرود از دل من ....  خاطره ی جانانم ،

به کجا روی بیارم به که گویم  سخنم ؟
بخوان ای عشق فسونی به چنین هجرانم ،

من جدا ، سینه جدا در غم تو مینالیم ...
میرود دود دلم .... بر فلک و کیوانم ،

چه بگویم که چه ها کرد غم هجرانت ...
هرچه از دل گذرد نیست ، که صد چندانم ،

دل بی تاب نیامد دگر از عهده ی غم ...
مگر ان یار رسد ، بر سر و بر سامانم ،

شده ام ابر که با گریه فرو می ریزم ...
گوییا آخر خطّم .. ... به تَهِ و پایانم ،

شده ام خانه خراب از غم ان ماهترین ..
به دعا دست زدم ، وِرد اجابت خوانم ،

اضطراب دلِ راحم به تمامی نرسید ،
غرق در چشمه ی اشکم ، چکنم ؟ از آنم ،

سراب

Читать полностью…

برسد بدست دلبر

با من کمی در زیـــر باران همقدم باش
همصحبت و همراه من در هرقدم باش

یخ بسته قلبم خسته ام از بیکسی ها
در خلوت و تنهایی من دم به دم باش

حرفی بـزن ،قولی بده، تا پـا به پایم
همراه من در جاده ی پرپیچ وخم باش

امشب مثــال عـاشقـان بنشین کنـارم
در لحظه های شادی و در وقت غم باش

زخم فراوان خورده ام از دشمن ودوست
مـرهم بـرای زخمهـای بیش و کم باش

درحـق مـن ظلم فــراوان کــرده دنیا
فکر نجات من از این ظلم و ستم باش

گفتی به غمـهای دلم سنگ صبــوری ؟
دست رفاقت داده ای پس باجنم بااااش

#جواد_الماسی

Читать полностью…

برسد بدست دلبر

قاصد امشب تو برام از گل و گلخونه بگو
از  قناری که  همه  شعرامو  میخونه  بگو

بامن از عطر خوش باغ بگو قاصد خوش
واسم  از  رازقی  و  یاس  و  گل پونه بگو

برام از یار بگو  اون که میدم  جونو براش
واسم  از  عشق  من   و  دلبر  دردونه بگو

خبری  از  من  عاشق  تو  ببر سوی   نگار
واسش از  این دل  رسوا  که پُرِ خونه بگو

بگو  از  هجر  تو  دیوونه  شده در به دره
براش  از  باده  و  از ساغر  و میخونه بگو

Читать полностью…

برسد بدست دلبر

بندگی کن ای دلم اینجا کسی یارتونیست .
کسی خریدار دل صادق دراین بازارنیست.

اسمان دارد گلایه ازجفادرحق عشق .
مثل باران هیچکس گویی عزادارتونیست.

قسمت پروانه شدسوختن اززهجر فراق .
ذره ،ذره اب شدشمع ولی غمخوارنیست.

راه پرپیچ وخمی داردجهان عاشقی .
ماکه ره گم کرده ایم ،راه بلدانگارنیست.

خلوتی بایدکه عاشق باخودش خلوت کند.
چون خریدار دل بشکسته جزمعبود نیست.

Читать полностью…

برسد بدست دلبر

هرکه در خلوتِ شب از همه بیدارتر است
دلش از زخمِ زبان خسته و تَبـدارتر است

گـر چـه بـر دل بخرد رنجِ همـه عـالَـم را
بعدِ پَـرپَـر شدنـش ، نیـز وفـادارتر است

دل نبندد که به هر ناکس و غافل از عشق
دل بُریدن به یقین، از همه دشوارتر است

هـر کـه آزرد دلـی ، شـاد نگـردد هـرگـز!
بلکـه در مَحکمه ی عشق، گرفتـارتر است

هر کسی لایقِ پـروانـه شدن نیست عزیز
آنکه چون شمع برافروخت سزاوارتر است

#مرتضی_محمدخانی

‌ ‎‌‌‌

Читать полностью…

برسد بدست دلبر

می شود گاهی به اشعارم غزال من شوی؟
می شود وقت غمم همراه حال من شوی؟؟

من قرارم با تو در شعر است می دانم ولی..!
میشود یادت رود یک لحظه مال من شوی؟!

میم آخر را به نامت می شود گاهی نهم؟!
مالکیت حس زیبایی است فال من شوی؟!؟

ماه شب را جای تو ، گاهی خطابش میکنم..!
میشود ماهم شوی هر شب روال من شوی؟؟

می تپد وقتی دلم با حس ناب شعرهات..!
می شود قدری مصمم در قبال من شوی؟!

‌ ‎‌

Читать полностью…
Subscribe to a channel