paiezsher | Unsorted

Telegram-канал paiezsher - برسد بدست دلبر

-

بَِرَِسَِــَِدَِ بَِدَِسَِــَِتَِ دَِلَِبَِرَِ2 کانال ویژه چندین هزار شعر بلندِ ناب مخصوص دکلمه http://t.me/paiezsher

Subscribe to a channel

برسد بدست دلبر

‌‌‌  ‌                         ࡅߺ߲ܝ‌ߊ‌‌ܨ ࡅߺ߳❟

ای بی خبر از عشق تو دنیای که بودی؟
در پیش من و غرق به رویای که بودی؟

بی پرده دلم عاشق ورسوای تو بوده
ای عشق تو دیوانه و رسوای که بودی؟

من همسفر راه تو بودم همه ی عمر
تو همقدم و هم ره و همپای که بودی؟

گیسوی کمندت شده امواج پریشان
ای ماه بگو ساحل دریای که بودی؟

عمریست که مجنون توأم کاش بدانم
تو جان که و عشق که ، لیلای که بودی؟

#لاادری

Читать полностью…

برسد بدست دلبر

‌‌‌  ‌                         ࡅߺ߲ܝ‌ߊ‌‌ܨ ࡅߺ߳❟

دوستت دارم و از گفتن آن می ترسم
از بر آوردن آن روی زبان می ترسم

از همین بارقه ای که شده ویرانگر تن
تکیه گاهی که شده آفت جان می ترسم

من به پای لب شیرین تو گل گونه شدم
از همین که شده ام بوسه نشان می ترسم

رو به من پنجره ای باز شد از عطر تنت
لیکن از لُختی احساس زنان می ترسم

در دلم کهنه سکوتی ست پر از تنهایی
که اگر باز شود توی دهان می ترسم...

گونه ات آمد و یک بار لبآویزم شد
از همان لحظه که بوسیدمتان می ترسم

من گرفتار دلی سخت پریشان شده ام
از سکوت و سخن عشق نهان می ترسم؛

#مرتضی_روانخواه

Читать полностью…

برسد بدست دلبر

‌‌‌  ‌                         ࡅߺ߲ܝ‌ߊ‌‌ܨ ࡅߺ߳❟

آنکس که بداند و بداند که بداند
اسب خرد از گنبد گردون بجهاند

آنکس که بداند و نداند که بداند
بیدارش نمایید که بس خفته نماند

آنکس که نداند و بداند که نداند
لنگان خرک خویش به منزل برساند

آنکس که نداند و نداند که نداند
در جهان مرکب ابدالدهر بماند

آنکس که نداند و نخواهد که بداند
حیف است چنین جانوری زنده بماند

#حضرت_مولانا

Читать полностью…

برسد بدست دلبر

‌‌‌  ‌                         ࡅߺ߲ܝ‌ߊ‌‌ܨ ࡅߺ߳❟

ذره ذره سوختم در انتظار دیدنت
دل هوایی می شود هنگامه ی خندیدنت

لحظه های صبرِ من  سر می رود از غیبتت
ای به قربانِ توو آن لحظه ی روئیدنت

لب به روی لب نهادی غنچه شد لبهای تو
قطره قطره  آب گشتم در تبِ بوسیدنت

من به باغ آرزو سیبِ رُخت را دیده ام
کاش دستم می رسیدتاشاخِه های چیدنت

بافه بافه گیسوانت رفت در آغوشِ باد
مست شد باد ازشمیمِ زلف و آن رقصیدنت

رشته رشته زلفِ خود بر دوشِ باد انداختی
دوشِ باد می‌بالد اینجا لحظه ی باریدنت

چشمه ی آبِ حیات است چشمهای پاکِ تو
من کویرِی تشنه ام در قُل قُلِ جوشیدنت

با تبسم گوشه ی لب خنده ات زیبا تر است
جان به قربانِ توو آن لحظه ی خندیدنت

رد شدی ازکوچه پخش شدعِطرِیاسِ دامنت
چشمهای بی قرار آماده ی برچیدنت

کاسه ی تنهاییم را یادِ تو پُر می کند
کاسه ی صبرم لبالب پُر شد از فهمیدنت

عاقبت روزی تو را می دزدم از وهم و خیال
بعد می بالم  به خود از بابتِ دزدیندنت

#لاادری

Читать полностью…

برسد بدست دلبر

‌‌‌  ‌                         ࡅߺ߲ܝ‌ߊ‌‌ܨ ࡅߺ߳❟

گفتا تو از کجایی کآشفته می‌نمایی ؟
گفتم منم غریبی از شهر آشنایی

گفتا کدام مرغی کز این مقام خوانی ؟
گفتم که خوش‌ نوایی از باغ بینوایی

گفتا ز قید هستی ، رو مست شو که رَستی
گفتم به مِی‌پرستی ، جستم ز خود رهایی

گفتا جُوی نیرزی گر زهد و توبه ورزی
گفتم که توبه کردم از زهد و پارسایی

گفتا به دلربایی ما را چگونه دیدی ؟
گفتم چو خرمنی گل در بزم دلربایی


گفتا من آن ترنجم کاندر جهان نگنجم
گفتم بِه از ترنجی لیکن به دست نایی

گفتا چرا چو ذره با مهر عشق بازی ؟
گفتم از آنکه هستم سرگشته‌‌ای هوایی

گفتا بگو که خواجو در چشم ما چه بیند ؟
گفتم حدیث مستان ،‌ سرّی بُود خدایی

#سعیدآذری

Читать полностью…

برسد بدست دلبر

‌‌‌  ‌                         ࡅߺ߲ܝ‌ߊ‌‌ܨ ࡅߺ߳❟

گاهگاهی جای غصه ، قصه از شادی بگو
قصه از شیرین ِ تلخ و شور ِ فرهادی بگو

تَربکن‌لبهای‌خشک‌وسینه ات‌راصاف‌ِصاف
حرف ها از سرزمین ِ سبـز ِ اجـدادی بگو

زندگی ، کلاً تراوش های ذهن ِ آدم است
بـار هـا ، از میـوه های بـاغ ِ  آبـادی بـگو


چشم ِ سَر،بَرهم گذارو چشم ِ دل رابازکن
بـا نـگـاهی انقـلابی ، شعـر ِ  آزادی  بـگـو

زخمهای روی زانو، ماندگاریشان کم است
از قشنگی هـای آنجـایی  که افتـادی بگو

غم‌،حقیقت‌دارداَما دلخوشی هم لازمست
گاهگاهی جـای غصّه ، قصه از شادی بگو

#عبدالرحیم‌نوروزی_تنها

Читать полностью…

برسد بدست دلبر

‌‌‌  ‌                         ࡅߺ߲ܝ‌ߊ‌‌ܨ ࡅߺ߳❟

همدمم باش در این تلخیِ دوران، گاهی
سر بزن بر منِ دلتنگ و پریشان، گاهی

سر برس،با قدم‌وچشم‌ودلت‌ معجزه کن
در شبِ تیره‌ام ای مـاهِ نمایان،،، گاهی


گرچه پاییزی‌ام و برگِ دلم خشک شده
بر تنم می‌شکفد شـوق بـهاران، گاهی

غربت موجم و طوفان به تنم زخم زده
ساحلی امن شو بر موج خروشان، گاهی

اشکِ غم میچکد از دیده‌ی بارانیِ من
شانه‌ای باش بر این کودک گریان،گاهی

من بیایانم و لب تشنه و بی آب ولی
می‌رساند به دلم عشقِ تو باران، گاهی

#مجتبی_خوش_زبان‌

Читать полностью…

برسد بدست دلبر

📌لیستی‌ از بهترین‌ کانالها
          برای رشد و آگاهی بیشتر 📖

৫৫৫৫৫৫৫৫৫৫৫৫৫৫৫৫৫৫৫৫৫৫৫৫

Читать полностью…

برسد بدست دلبر

‌‌‌  ‌                         ࡅߺ߲ܝ‌ߊ‌‌ܨ ࡅߺ߳❟

بی تو دلتَنگ تَرین شاعر ِدلها شُده اَم
وَ اسیر ِ غمُ وتنهاییُ و رویا شُده اَم


خاطراتَت مثل یک سایه به دنبال ِ من ُو
هر کُجا یاد تو آنجاست به آنجا شُده اَم

رودی از عشقُ و محبّت ز مَن آمد به دَرَت
با هَمه کوچکی اَم عازمِ دریا شد ه اَم

اَهلِ " بَم شَهر" چه دانَند ز اندوهُ و فراغ
بی تو آوار ترین شَهرَک دُنیا شُده اَم

بودنَت مُعجزه ای بودُ و نَبودت ته عَجز
کاش می دیدی که بعد ِ تو چه تَنهاشده اَم

#لاادری

Читать полностью…

برسد بدست دلبر

‌‌‌  ‌                         ࡅߺ߲ܝ‌ߊ‌‌ܨ ࡅߺ߳❟

ای فدای تو و این شیوه  عاشق شدنت
مرهم زخم دل من  ز بلور بدنت

تو یکی شاخ نباتی که در این شهر شلوغ
خوشم آمد که دمی بوسه زنم بر دهنت

غم بیهوده مخور خدمت اغیار مرو
تا خوشایند  شود حرف و کلام و سخنت

به همان قطره اشکی که بر این آینه است
منتظر مانده ام ای دوست دم آمدنت


شب من یک شب پر خاطره خواهد گردید
من اگر باز کنم دکمه آن پیرهنت

نه سلامی نه علیکی و نه یک ناز نگاه
به چه امید بیایم به حریم وطنت

تویی آن مرغ مهاجر که در این فصل بهار
همه جا زمزمه کردی که نبینم چمنت!!

#فریدون_مشیری

Читать полностью…

برسد بدست دلبر

‌‌‌  ‌                         ࡅߺ߲ܝ‌ߊ‌‌ܨ ࡅߺ߳❟

مه ترین هاست فقط او، به هرجا دل من
مثل او این همه تنهاست خدایا دل من

شب زلف تو بلند است و تماشا دارد
چه شبیه است نگاه تو به شبها دل من

شبِ یلدا همه یکبار ببینند به سال
چون مقیمِ همه شبهاست به یلدا دل من!؟

جشن پایان تو آغاز زمستان شده است
اینچنین است خدا حافظی اینجا دل من


رقصِ پائیز که از مستی عالم دم زد
رقص گیسوی پریشان تو شیدا دل من

فصل پائیز به رقص آمد و با رقص برفت
ننشیند همه دم ها به تماشا دل من!؟

صبح صادق بدمد آن شب یلدای وصال
خوش برآید به جهان آن مه طاها دل من

#پندار_زنگنه

Читать полностью…

برسد بدست دلبر

‌‌‌  ‌                         ࡅߺ߲ܝ‌ߊ‌‌ܨ ࡅߺ߳❟

دوستت می‌دارم و بیهوده پنهان می‌کنم
خلق می‌دانند و من انکار ایشان می‌کنم

عشق بی‌هنگام من تا از گریبان سرکشید
از غم رسوا شدن سر درگریبان می‌کنم

دست عشقت بند زرین زد به پایم این زمان
کاین سیه‌کاری به موی نقره افشان می‌کنم

سینه پر حسرت و سیمای خندانم ببین
زیر چتر نسترن آتش فروزان می‌کنم


دیده بر هم می‌نهم تا بسته ماند سر عشق
این حباب ساده را سرپوش طوفان می‌کنم

#سیمین_بهبهانی

Читать полностью…

برسد بدست دلبر

‌‌‌  ‌                         ࡅߺ߲ܝ‌ߊ‌‌ܨ ࡅߺ߳❟

خوبِ من! حیف است حال خوبمان را بد کنیم
راه رود جاری احساسمان را سد کنیم

عشق، در هر حالتی خوب است؛ خوبِ خوبِ خوب
پس نباید با "اگر" یا "شاید" آن را بد کنیم

دل به دریا می‌زنم من... دل به دریا می‌زنی؟
تا توکّل بر هر آنچه پیش می‌آید کنیم

جای حسرت خوردن و ماندن، بیا راهی شویم
پایمان را نذر راه و قسمتِ مقصد کنیم

می‌توانی، می‌توانم، می‌شود؛ نه! شک نکن
باورم کن تا "نباید" را "فقط باید" کنیم

زندگی جاریست؛ بسم الله... از آغاز راه...
نقطه‌های مشترک را می‌شود ممتد کنیم

آخرش روزی بهار خنده‌هامان می‌رسد
پس بیا با عشق، فصل بغضمان را رد کنیم.

#قیصر_امین‌پور

Читать полностью…

برسد بدست دلبر

‌‌‌  ‌                         ࡅߺ߲ܝ‌ߊ‌‌ܨ ࡅߺ߳❟

بی قرارم بی قرارم... بی قرارِ هیچکس !
می وزم چون باد سوی سبزه زارِ هیچکس

با امیدی خوش خیالانه به پایان می برم
سال های عمر را در انتظارِ هیچکس

تا کسی عاشق نباشد عشق می ورزد مگر ؟
عاشقم یک عاشقِ دیوانه وارِ هیچکس

خسته ام تا بی نهایت زیر بارِ هر کسی
می تکانم شانه ام را از غبارِ هیچکس

تاب و بی تابم برای خانه ام تا میرسم
بلکه بنشینم کنار او... کنارِ هیچکس

می کشم دستی به روی تار موهای سفید
روبروی گریه ی بی اختیارِ هیچکس

هر کسی شعری برای شخص خاصی گفته است
می کنم من شعرهایم را نثارِ هیچکس

شاخه ی در آرزویِ نو بهارانم شکست
کاری از دستش نمی آید بهارِ هیچکس

بیت بیت این غزل را اشک می گوید، نه من
زیر شعرم می نویسم: یادگارِ هیچکس !

#کاوه_احمدزاده

Читать полностью…

برسد بدست دلبر

‌‌‌  ‌                         ࡅߺ߲ܝ‌ߊ‌‌ܨ ࡅߺ߳❟

دلفروشی می کنی گویا گمان کردی که باز
با غرورم میخرم، آن را در این بازار نه

قصد رفتن کرده ای، تا باز هم گویم بمان
بار دیگر می کنم خواهش، ولی اصرار نه

گه مرا پس می زنی، گه باز پیشم می کشی
آنچه دستت داده ام نامش دل است، افسار نه

می روی اما خودت هم خوب میدانی عزیز
می کنی گاهی فراموشم، ولی انکار نه

#شهریار

Читать полностью…

برسد بدست دلبر

‌‌‌  ‌                         ࡅߺ߲ܝ‌ߊ‌‌ܨ ࡅߺ߳❟

بعد تو فاتحه ی قلب خودم را خواندم
بارها عشق تو را در دل خود سوزاندم

ساله ها زندگی ام بسته به چشمان تو بود
رفتی و بعد تو من هفت کفن پوساندم

بعد تو هیچ کسی همدم و همراهم نیست
هر کسی سمت دلم خواست بیاید ، راندم

منطق و عقل به من حکم فراموشی داد
عشق آموخت که پای تو بمانم ، ماندم

رفتنت بار غمی بود به دوشم ، اما
اینکه با او تو خوشی را به خودم ، فهماندم

دو قدم مانده به تنهایی من ، باز ... بیا
بارها رفتن و دیر آمدنت ترساندم

اهل مسجد همگی رو به خدا آوردند
قبله در کعبه و من رو به تو برگرداندم

#لاادری

Читать полностью…

برسد بدست دلبر

‌‌‌  ‌                         ࡅߺ߲ܝ‌ߊ‌‌ܨ ࡅߺ߳❟

از كفر من تا دينِ تو راهي به جز ترديد نيست
دلخوش به فانوسم نكن اينجا مگر خورشيد نيست

با حس ويراني بيا تا بشكند ديوار من
چيزي نگفتن بهتر از تكرار طوطي وارِ من

بي جستجو ايمان ما از جنس عادت مي شود
حتي عبادت بي عمل وهم سعادت مي شود

با عشق آنسوي خطر جايي براي ترس نيست
در انتهاي موعظه ديگر مجال درس نيست

كافر اگر عاشق شود، بي پرده مؤمن مي شود
چيزي شبيه معجزه با عشق ممكن مي شود…

#افشین_یداللهی

Читать полностью…

برسد بدست دلبر

            


‌ مَن دِلَم پیشِ ڪسی نیست
‌ خیالَت راحَت. مَنَم و یڪ دلِ
‌ دیوانھ ی خاطِرخواهَت•••



‌ #فاضل_نظری
‌ـ               🍃🌹🍃

Читать полностью…

برسد بدست دلبر

‌‌‌  ‌                         ࡅߺ߲ܝ‌ߊ‌‌ܨ ࡅߺ߳❟

حرفی نزن چیزی نگو باید برایم گریه کرد
باید برای مردن افسانه هایم گریه کرد

عکسم درون آینه دارد چه زجری میکشد
بعد از شکستم آینه در زیر پایم گریه کرد

ثابت نشد من مجرمم یا چشمهای وحشی ات
قاضی برای دادن حکم خطایم گریه کرد

دکتر نشسته پشت میز و نسخه را خط میزند
او هم که عاشق بوده از بهر شفایم گریه کرد

مادر که میداند دلم عمری خرابت میشود
دیشب به جای خواندن قران به جایم گریه کرد

گفتم فراموشش کنم اما پدر ناباور و...
وقتی که میگفتم به تو بی اعتنایم گریه کرد

حرفی برای آسمان گفتم که طوفانی نشد
اما برای مدتی از ناسزایم گریه کرد

گفتم به خود حرفی نزن باید تماشایش کنم
عکسش به آغوشم کشید و پابه پایم گریه کرد

#حسین_آهنی

Читать полностью…

برسد بدست دلبر

‌‌‌  ‌                         ࡅߺ߲ܝ‌ߊ‌‌ܨ ࡅߺ߳❟

/channel/stad_shajariyan

Читать полностью…

برسد بدست دلبر

‌‌‌  ‌                         ࡅߺ߲ܝ‌ߊ‌‌ܨ ࡅߺ߳❟

دوستت دارم ولی میترسم عنوانش کنم
قصد دارم تا ابد چون راز پنهانش کنم

نذر کردم گر گذر از کوچه قلبم کنی
رد پایت را ببوسم جان به قربانش کنم

یا اگر حتی به خوابم سرزده ره گم کنی
سد راهت میشوم تا بوسه مهمانش کنم

کوچه را مامور کردم تا بماند دیده بان
وعده دادم گر بیایی من چراغانش کنم


جغد شوم قصه را گفتم رَود از خانه ام
جای آن بلبل بیاید تا غزل خوانش کنم

بی وفایی می کند  بیداد یابم  باوفا
چون در آغوشش بگیرم سخت زندانش کنم

اوشودسنگ صبوری برمن سنگ صبور
مو به مو گویم سخن محرم به اسرارش کنم...

#لادری

Читать полностью…

برسد بدست دلبر

‌‌‌  ‌                         ࡅߺ߲ܝ‌ߊ‌‌ܨ ࡅߺ߳❟

/channel/nuostalzhi

Читать полностью…

برسد بدست دلبر

‌‌‌  ‌                         ࡅߺ߲ܝ‌ߊ‌‌ܨ ࡅߺ߳❟

و جایت در غزلهایم چه خالی میشود گاهی
سرایم مأمن آشفته حالی میشود گاهی

پس از عمری قرار عاشقانه تازه فهمیدم
شِکر با قهوه ی یادت چه عالی میشود گاهی

جدا از سرزمین طور چشمانت نفس هایم
به سان دوره گردی لاٱبالی میشود گاهی

اگر چه شادم از عطر حضورت در دلم اما
هوای شرجی چشمم شمالی میشود گاهی


گل احساس این غمدیده دور از عطر آغوشت
به سان غنچه ای بر دار قالی میشود گاهی

شبی گفتی به خلوت بی نهایت عاشقم هستی
از آن ساعت دلم حالی به حالی میشود گاهی

تو گفتی با منی اما نگفتی در غیاب من
دلت دلتنگ خوبان اهالی میشود گاهی

زمین بایر دلدادگی هایم پس از کوچت
دچار ضربه های خشکسالی میشود گاهی

و سقف آرزوهایم ، سُفالی میشود گاهی
و شعر از واژه ی احساس خالی میشود گاهی

#یلدا_کولیوند

Читать полностью…

برسد بدست دلبر

‌‌‌  ‌                         ࡅߺ߲ܝ‌ߊ‌‌ܨ ࡅߺ߳❟

امشب دلم گرفته حسابی برای تو
پیچیده در سراسر جانم هوای تو

در عالم خیال و دراین عالم وجود
هر جا نظر کنم تویی و خنده های تو

ماییم و چله ای که گذشتست در فراق
در گوش ما به جاست کماکان صدای تو

خواهم که دفتری بسرایم به شرح عشق
دیوان اگر چه گفته نشاید ثنای تو

گیرم که عالمی همگی بی وفا شوند
ما را به خاطر است دمادم وفای تو


شاهی تو را سزا و گدایی از آن من
بر من همین بس است که باشم گدای تو

شبهای من اگر چه به بغض و به غم گذشت
این جان اگر که امر نمایی فدای تو

#مژگان_تولایی

Читать полностью…

برسد بدست دلبر

‌‌‌  ‌                         ࡅߺ߲ܝ‌ߊ‌‌ܨ ࡅߺ߳❟

آوازه خوانِ عشقم از شوقِ رویِ ماهَت
منشورِ درد و حزنم در پرتوِ نگاهت

شامم سیاه و اما در جوش و درخروشم
جانم فدایِ موی و وان چشمِ دل سیاهت

آهَت چنان گدازد در سینه ام شب و روز
گوئی که شمع سوزد در عمقِ این جراحت


عمری گذشت و حاصل نآمد مرا سبویی
دریاب مفلسان را گاهی به خاکِ راهت

خونابه نوشِ دل را رحمی نما وُ پیش آ
دردا زِ حسنِ رویت دردا ازین ملاحت

گیسویِ خود رها کن قصدِ شکارِ ما کن
دل غرقِ خون فُتاده در حسرتِ سپاهت


زهری چشیده ام بس از طعنه یِ رقیبان
کو مرشد و مرادت کو دلربا وُ شاهت

در بودنِ تو شک نیست ، هستی که مستِ عشقم
داغِ دلِ مسیحا باشد مرا گواهت

#صیام_مسیحا

Читать полностью…

برسد بدست دلبر

‌‌‌  ‌                         ࡅߺ߲ܝ‌ߊ‌‌ܨ ࡅߺ߳❟

گاهی اوقات صلاح است که تنها بشوی
چون مقدر شده تکخال ورقها بشوی

گاهی اوقات قرارست که در پیله ی درد
نم نمک شاپرکی خوشگل و زیبا بشوی


گاهی ازحمله ی یک گربه، قفس میشکند
تا تو پرواز کنی، راهی صحرا بشوی

گاهی از خار گل سرخ برنجی بد نیست
باعث مرگ گل سرخ مبادا بشوی

گاهی از چاه قرارست به زندان بروی
آخر قصه هم آغوش زلیخا بشوی

#فروغ_فرخزاد

Читать полностью…

برسد بدست دلبر

‌‌‌  ‌                         ࡅߺ߲ܝ‌ߊ‌‌ܨ ࡅߺ߳❟

ماه، بیرون زده رؤیت بکند رویت را
نسترن وا شده تا حس بکند بویت را

ساز زن ها همه از دست تو بیچاره شدند
نزن آنقدر به هم جفت النگویت را

می شود یک شبه کامل بشود دیوان ام
تـا سحر گاه اگر شانه کنم مویت را

منم آن شیر نگون بخت که در آخر عمر
شده معتاد، دو تا چشم چو آهویت را

د*ر مصاف من بیچاره عزیزم بشکاف
لا اقل ارتش پیوند دو ابرویت را

نظـ*ـم اشعار مرا باد بـه هم می ریزد
تو اگر باز کنی گیره ی گیسویت را


#کنعان‌محمدی

Читать полностью…

برسد بدست دلبر

‌‌‌  ‌                         ࡅߺ߲ܝ‌ߊ‌‌ܨ ࡅߺ߳❟

ڪسے را میشناسے چهره ے شاداب بفروشد
بـه یک بیمارِ افسرده، ڪمے اعصاب بفروشد

در این تاریڪیِ مُطلق ڪـه خورشیدے نمیتابد
یڪے پیـدا نشد تـا انـدڪـے مهتـاب بفروشد

بـه عڪـسِ مُبـهمِ اسطوره هاے شهر میخندم
ڪسے را میشناسے قصه هایِ نـاب بفروشد

ڪـه از تڪرارِ ایـن افسانـه هایِ پـوچ، بیـزارم
دڪانے میشناسے رستم و سهـراب بفروشد

دهـانِ بـاغ را بستـه، غمِ گُل هایِ خشڪیده
یڪے بـاید بـه ما نیلـوفـرِ مـرداب بفـروشد

من از بیداریِ ڪـابـوس وارم سخت میترسم
ڪسی‌را میشناسے این حوالۍخواب بفروشد...

#امیـر_اخـوان

Читать полностью…

برسد بدست دلبر

‌‌‌  ‌                         ࡅߺ߲ܝ‌ߊ‌‌ܨ ࡅߺ߳❟

عشق این حال خوش از شدت خندیدن توست
عشق احساس عجیبی است که از دیدن توست

عشق آن حالت فِر خوردہ ی مو های تو هست
عشق این لرزش دستان من از دیدن توست

از همین سرخیِ لبهات ، دلم خون شدہ است
خال زیرین لبت ، سرِّ پسندیدن توست

گونه هایم که گل انداخته را می بینی!
این گل انداختگی حاصلِ بوسیدن توست

تازہ موسیقیِ دلخواہ تو را یافته ام
ساز را من زدہ ام،نوبت رقصیدن توست

دست هایت بدہ در دست بگیرم، مه من
طعنه بر ماہ بزن، موقع تابیدن توست

عطر گلهای بهاری زدہ ای بر تن ِ خود
دل که معتاد شده،نشئه بوئیدن توست

سیبِ حوّا شدہ ای تا به زمینم ببری
دل زمین خوردہ ،این شیوہ ی دل چیدن توست

#علی_طالبی

Читать полностью…

برسد بدست دلبر

‌‌‌  ‌                         ࡅߺ߲ܝ‌ߊ‌‌ܨ ࡅߺ߳❟

من عشق می خواهم فقط، فریاد، می فهمی؟
شیرین من ام بانوی بی فرهاد‌، می فهمی؟!

در جستجویت زندگی ! با بی سرانجامی
من رفته ام تا نا کجا آباد، می فهمی ؟

شیداترین گُردآفرین، یک زن که تا آخر
جنگید و با دلدادگی جان داد، می فهمی ؟

نه مهربانی بود در دنیا نه جایی امن
دلخسته ام مغلوب این بیداد، می فهمی ؟

ساکت ولی حنّآنه چون فریاد می کردم
هرگز نشد بغض از گلو آزاد، می فهمی ؟

آکنده از ایمان ولی در بین ره ماندن
آواره بودن در هوا چون باد، می فهمی ؟

شادی ! کجا باید به دنبالت بگردم هان ؟
نه عدل دیدم اندکی نه داد‌ می فهمی؟!

با قایقی سوراخ در امواج طوفان‌ها
بر روی آبم، عمرِ بی بنیاد،  می فهمی ؟

هیچ است مکنت، قصر و شوکت، هیچ ای دنیا !
من عشق می خواهم فقط، فریاااد...می فهمی؟

#مریم_یوسفی_نصیری_نژاد

Читать полностью…
Subscribe to a channel