هنر تزنویسی در ناامیدی
در فاصلهی سالهای 1391 تا 1395حیاط خلوت دانشکدهی علوم انسانی دانشگاه تربیت مدرس، قبل از آن که توش بساط بوفه به پا کنند، یکی از بهترین جاهای دنیا برای تنهانشستن و فکرکردن بود. این یکی از معدود جملههای مثبتی است که میتوانم درباره سالهای تربیتمدرس بگویم. خوشحالم که روز 17 دیماه 1402 و به دعوت بچههای انجمن علمی جامعهشناسی دانشگاه، دوباره رفتم آنجا تا بهعنوان یک سالبالایی از تجربهی تزنویسیام با دانشجویان جامعهشناسی حرف بزنم. فایل صوتی جلسه را اینجا میگذارم، به امید اینکه حرفهایم کمکحال دانشجویانی باشد که باید در دوران ناامیدی و تباهی تز جامعهشناسی بنویسند.
🔸نگاه سالار کاشانی جامعهشناس به سرمایهاجتماعی و برخی پیشفرضها
منبع: ارغنون خرد/ شبکه دانشگاه ایرانی
@sahandiranmehr
https://paiiz.com/?p=2053
اواخر سال 1400، که سال انتخابات ریاستجمهوری بود و گمان میرفت بعد از دولت روحانی و داستان تراژدیکمدی برجام سیاست و جامعه در ایران به سمتوسویی تازه میرود، جستاری نوشتم به نام «در انتظار خشم خیابان». جستار را برای کتاب مجموعه مقالاتی نوشتم که قرار بود با محوریت تحلیل جامعهشناختی انتخابات سال 1400 منتشر شود. جستارم تلاشی بود برای فهم این انتخابات در بستر تحولات سیاسی و اجتماعی ایران بعد از انقلاب و تأملاتی دربارهی پیامدهای بعدی و خط سیر رخدادهایی که از آن پس میشد انتظارشان را داشت. آنموقع هنوز نه مهسا امینی را میشناختیم، نه میشد پیشگویی کرد که در پاییز سال 1401 چه آتشی شعلهور خواهد شد.فقط میدانستیم خشمی فزاینده، عمیق و گسترده در جامعه پنهان است که با توجه به بسته بودن همهی درها، دست آخر ناگزیر بهنحوی در خیابان خود را نشان خواهد داد. آن کتاب هرگز به انتشار نرسید و این جستار را جز معدودی دوستان و دستاندرکاران انتشار کتاب کسی نخواند. مهم نیست؛ چون در همان مقطع زمانی که من این متن را مینوشتم، بسیاری آدمها همین حرفها را از منظرهای دیگر و با مقاصد دیگر گفتند و نوشتند. در رویه و تصمیم سیاستمداران و تصمیمگیران کارگر نبود، هنوز هم نیست. حالا که از انتشار کتاب ناامیدم، در پاییز منتشرش میکنم که بایگانی نوشتههای بیحاصل است.
زندگی، یک خط مستقیم نیست. زندگی، الزاما خواستن و اراده کردن و بعد هم اتفاق افتادن نیست. زندگی، صرفِ انتخاب و عمل نیست. زندگی، شاید رؤیای محققِ ما هم نباشد. زندگی، تحققِ هیچ چیز نیست جز همانی که وجود دارد؛ و همانی که هست، برآیندِ همهچیز است نه فقط آن شکلِ تصور یا خواست و مطلوبِ ما. و «امید»، یعنی حرکت، حرکتی ناگزیر در همین جهانِ واقعیِ غیرقطعی و چهبسا غیرقابلِ پیشبینی!
دکتر سالار کاشانی، پژوهشگر جامعهشناسی، در مدریکتاکس ۴۳ روایتی جامعهشناختی از همین ماجرا دارد.
ویدئوی کاملِ این برنامه را در آپارات و یوتیوب مدریکتاکس ببینید.
تماشای ویدئوی باکیفیت:
instagram.com/p/CsrPMFhrx25
aparat.com/v/FCasz
youtube.com/watch?v=PsbzaQJpvK4&t
🌐 ما را دنبال کنید:
تلگرام | یوتیوب | آپارات | اینستاگرام
هر هفته با مدریکتاکس...!
به کانال مدریکتاکس بپیوندید:
@medricktalks
👆ادامهی پست قبلی
https://paiiz.com/?p=1936
2- کارخانهی تغییر
زندگی پویاست. نیروی زندگی میل به تغییر و تحول و نو شدن دارد و حافظ دنیا را «کارخانهی تغییر» نامیده است:
فیالجُمله اعتماد مَکُن بر ثباتِ دَهر/ کاین کارخانهایست که تغییر میکنند
زندگی پیوسته تغییر میکند و سبب تغییرات فرهنگی میشود، اما دگرگونی این دو لزومن هماهنگ نیست. جستار درخشان گئورگ زیمل با عنوان «تضاد فرهنگ مدرن» دربارهی همین ناهماهنگی است. او میگوید فرهنگ که بهطور مشخص از نظر او یعنی «قوانين مدنى و اساسى، آثار هنرى، دين، علم، تكنولوژى و بى شمار چيزهاى ديگر» محصول «فرایند زندگی» است. عناصر فرهنگی «شکل»هایی هستند که جریان پویای زندگی در درون آنها ریخته میشود، اما این اشکال ثابتاند:
… اشكالى كه از ضربان تب آلوده خود زندگى، از فراز و فرودهاى آن، از احياى مداوم آن، از تقسيم يافتن و وحدت مجدد مستمر آن، جدا و منفک هستند. اين اشكال ظرفى هستند هم براى زندگى خلاق – زندگیای كه بههرحال بلافاصله از آنها جدا مىشود – و هم براى زندگیای كه متعاقبن وارد آنها مىشود. اما اين اشكال پس از مدتى ديگر نمىتوانند آنها را در خود جاى دهند…. احتمالا اين اشكال در لحظه استقرارشان كاملا با زندگى جفت و جور هستند اما همزمان با آنكه زندگى به تحول و تكامل خود ادامه مىدهد، آنها به سمت تغييرناپذير شدن و دور شدن از زندگى ميل مىكنند و در واقع خصم آن مىشوند.
ایدئولوژیها، بهویژه ایدئولوژیهایی که سودای جامعیت دارند و میخواهند پاسخی واحد برای کل هستی فردی و جمعی باشند، همیشه ناگزیر در برابر نیروی زندگی قرار میگیرند و البته همیشه نیروی زندگی آنها را در هم میشکند. همانطور که زیمل میگوید:
دير يا زود نيروهاى زندگى هر شكل فرهنگیای را كه توليد كردهاند، تضعيف مىكنند. آن زمان كه يك شكل به طور كامل متحول میشود شكل بعدى آغاز به شكل گرفتن در زير آن كرده است و مقدر است كه پس از مبارزهاى كوتاه يا طولانى جانشين آن گردد.
هر ایدئولوژی تمامیتخواهی نفی همهی ابهامها و چشماندازهای نامتعین زندگی است. ایدئولوژی یک بار برای همیشه به همهی پرسشها پاسخ میدهد، یک بار برای همیشه معنای جهان را آشکار میکند و تصویر ثابتی از زندگی ایدهآل برمیسازد، اما آنچه در کارخانهی تغییر جریان دارد دیر یا زود در تضاد با این شکل ثابت بیزمان بیتغییر قرار میگیرد.
3- درسها
من فکر میکنم برای فهم تحولاتی که پاییز 1401 در ایران رخ میدهد، باید پیش از بسیاری چیزهای دیگر ابتدا درک کنیم این زندگی است که برای تداومش دارد میخروشد و خشمگین سر به در و دیوار میکوبد. از هر زاویهای که به این خروش بنگریم، زندگی ضرورت است. چه در پی تحقق آرمانهای دین باشیم، چه چپ، چه راست، قانون زمین بیرون از تصورات ما وجود داشته و وجود خواهد داشت.
ایدئولوژی و سیستمی که جریان زندگی را سد کند، دیر یا زود میشکند. زندگی تغییر میکند و این تغییر ناگزیر است. ایدئولوژی و سیستمی که با خواستهای پیوسته نوشوندهی زندگی تطبیق پیدا نکند، دیر یا زود میشکند. مسئله تنها زمان است. مقیاس زمانی زندگی، با آن سابقهی چند میلیارد سالهاش، با مقیاس زمانی عمرهای ما فرق دارد.
من این روزها در حاشیهی خیابان انقلاب هر روز به جنگ آشکار زندگی و ایدئولوژی نگاه میکنم و نمیدانم سرانجام آن را در عمر کوتاه خودم به چشم خواهم دید یا نه. اما میدانم حرف هر دو شاعر پارسیگوی برای آنها که دل در گروه ایدئولوژی دارند عبرتآموز خواهد بود. پس تکرارشان میکنم:و تو را من پیغام کردم از پسِ پیغام به هزار آوا، که دل از آسمان بردار که وحی از خاک میرسد.
فیالجُمله اعتماد مَکُن بر ثباتِ دَهر/ کاین کارخانهایست که تغییر میکنند
سالار کاشانی
دوم آذرماه 1401
http://paiiz.com/?p=1861
یکی از جنبههای تأملبرانگیز این کشف جمعی بزرگ، تمایز بنیادی آن از گفتار عمومی روشنفکرانی است که پیش از آن در فضای فکری ایران اجازهی سخن گفتن داشتند. گفتارهای آنان در طول دههی اخیر پر است از مفاهیمی مثل حکمرانی خوب، جامعهی مدنی، دموکراسی، توانمندسازی و البته نئولیبرالیسم. این مفاهیم به وضع جامعهی ایران بیربط نیستند.
گروهی میگفتند ایران نه در شرایطی خاص که گرفتار همان جریانی است که حالا همهی مردم جهان از آن در رنجاند، یعنی نئولیبرالیسم که با گفتمان اسلام سیاسی ترکیب شده است و یکی از مهمترین راهکارهاشان بازگشت به شعارهای عدالتورزانهی انقلاب اسلامی بود. اگرچه گمان میکنم حقیقتی در این روایت وجود دارد، اما کمترین خطای آن سادهسازی و تقلیل مسئلهی ایران است برای تطبیق زورکی آن با فرمولی ساده که از تجربهی تاریخی یکسره متفاوتی ترجمه شده است. دشمنان در این فرمول طرفداران اقتصاد بازارند که با از میدان به در کردن آنها و سرنگونی هژمونی جهانیشان اوضاع روبهراه میشود. پس عمل سیاسی معنادار در این روایت همان سرنگونی نظام جهانی سرمایهداری است و بس. ضرورتن لازم نیست که نظریهای حاوی دروغهای شاخدار باشد تا آن را پشتیبان وضع موجود بدانیم. اگر نظریه را الگویی، نقشهای برای پیدا کردن راه بدانیم، روایت نئولیبرالیسم در ایران تنها نقشهای است برای گم کردن راه، برای نشانهگیری غلط و در نهایت برای بازتولید وضع تباه موجود.
گروه دوم اهالی حکمرانی خوب و اصلاحات و جامعهی مدنی و توانمندسازی بودند که باز هم مثل همیشه با ترجمهی فرمولها برای نجات ایران اعلام آمادگی میکردند. اینجا نمیتوانم از ابراز نظر شخصیام خودداری کنم که این گروه در میان روشنفکران مدرن ایرانی از جملهی تباهترینها بودند. میخواستند اتوموبیلی را که موتورش ترکیده بود و سوختی نداشت با تعویض تایرها راه بیندازند. از نظر آنها مشکلی بنیادی در کار نیست؛ با دستکاری پیچ و مهرههای سیستم و در نهایت تعویض بعضی قطعات اوضاع درست میشود. اصلاح شیوهی حکمرانی آخرین دستپخت آنها برای نظام سیاسی بود و روشن است که چیزی اصلاح نشد. در طول بیش از دو دهه کوشش عملی آنها هرگز نشد یک گام به جلو برداریم و بیدرنگ پس از آن دو گام به عقب برنگردیم. جالبترین بخش داستان این جماعت اما برای من این است که در طول همهی این سالها با وجود پشتکار خستگیناپذیرشان برای نصیحت حاکمان و ورود عملی به عرصهی اجرایی برای اصلاحات، هستهی مرکزی نظام جمهوری اسلامی هرگز آنها را جدی نگرفت. حاکمان بهتر از آنها میفهمیدند فرمولهای ظاهرن جادویی آنها از دنیایی دیگر میآیند، متعلق به رژیم حقیقت دیگری هستند و در گفتمان جمهوری اسلامی کار نمیکنند. حقیقت از منظر نظام جمهوری اسلامی با حقیقت مد نظر واضعان نظریهی حکمرانی خوب از زمین تا آسمان فاصله دارد. در روزهای پاییز 1401 همچنان سرسختترین مؤمنان به اصلاحات را میتوانید در رسانهها ببینید که همان حرفهای همیشه را تکرار میکنند. جعبه ابزار به دست، با گردن کج و مثل همیشه خطاب به حاکمان حرف میزنند نه مردم و خلاصهی حرفشان این است: «اگر مرحمت بفرمایید اجازه بدهید کمی پیچها را سفت کنم».
کشف جمعی بزرگ بخش گستردهای از ایرانیان در پاییز 1401 عبور از این گفتارها و گفتمانها بود. آنان دریافتند که باید طالب چیزی بنیادیتر باشند: حق زندگی. آنان دریافتند پیش از همراه شدن در مبارزهای جهانی علیه سرمایهداری، قبل از تلاش برای داشتن حکمرانی خوب باید امکان زندگی کردن داشته باشند. و نظام سیاسی باید تسهیلکنندهی زندگیشان باشد، نه مانع آن. این خواست زندگی چنان جامع و بنیادی است که میتوانیم آن را یک کشف جمعی بزرگ تاریخی بنامیم. کشفی که مردم از دل زندگی عملی چند نسل به آن پی بردند نه با مرور کتابها و نظریهها و ترجمهی فرمولهای رسیدن به خوشبختی سیاسی. این کشف در عین جامعیت و مترقی بودن آنچنان ساده است که بیتوجهی روشنفکران ایرانی پیش از پاییز 1401 به آن عجیب به نظر میرسد.
خواست زندگی نه فقط مطالبهی حق انتخاب پوشش، که به معنای جستجوی امکانپذیری زندگی روزمرهی فردی و اجتماعی است: امکان برقراری ارتباط و اجتماع آزاد و کنترل نشده، امکان یافتن شغل، امکان کسب درآمد مناسب، امکان تشکیل خانواده، امکان فرزندآوری، امکان پیشرفت فردی، امکان ابراز آزادانه شادی، امکان برخورداری از لذت و تفریح، امکان انتخاب سبک زندگی، امکان کوشیدن برای تحقق رویاها و همهی امکانهایی که حاصل جمعشان چیزی است به اسم زندگی.
من این روزها در حاشیهی خیابان انقلاب تهران به موج بلندی که از پس از این کشف جمعی بزرگ به راه افتاده است نگاه میکنم و ستاره میشمرم تا سحر چه زاید باز.
سالار کاشانی
26 آبان 1401
🔶 معاون پژوهشی ایسپا در گفتوگو با روزنامه فرهیختگان: نظرسنجیها معجزه نمیکنند/ دیگرانی متفاوت از ما وجود دارند
🔷 به گزارش روابط عمومی ایسپا، سالار کاشانی معاون پژوهشی ایسپا روز چهارشنبه ۵ خرداد ۱۴۰۰ در گفت و گو با روزنامه فرهیختگان مطرح کرد: در جامعهای مثل ایران نظرسنجی از معدود ابزارهایی است که میتواند به ما نشان دهد جامعه ایران جامعهای بسیار متکثر و پیچیده است. در تصویری که نظرسنجی از افکار عمومی ایرانیان ارائه میدهد هرکس میتواند جایگاه خودش و قشر و گروهی را که به آن تعلق دارد، ببیند. نظرسنجیها میتوانند به ما یادآوری کنند که همه مثل ما دنیا را نمیبینند و ما به اتفاق آدمهای اطرافمان همیشه معدل و نماینده جامعه نیستیم.
🔷 ایسپا در سال ۱۳۸۰ تاسیس شده و در واقع اردیبهشت امسال ۲۰ساله شد. هدف تشکیل یک نهاد تخصصی نظرسنجی بوده است که با استفاده از ظرفیت دانشگاهیان کشور دادههای ملی برای کمک به سیاستگذاری در سازمانها و نهادهای دولتی، عمومی، خصوصی و مدنی تولید کند. ایده تشکیل چنین مرکزی در جهاد دانشگاهی که میتواند تا حدی استقلال نسبی از دستگاههای رسمی داشته باشد، ایده خوبی بوده است.
🔷 انجام نظرسنجی مبتنیبر یکسری اصول و دستورالعملهای روششناختی است که در همه جای دنیا یکسان است. هر موسسه نظرسنجی معتبری در هر کجای دنیا تلاش میکند کار خودش را به استانداردهای علمی نظرسنجی نزدیک کند. در اصول تفاوتی بین نظرسنجی در ایران و نظرسنجی در سایر جوامع وجود ندارد. البته که در طراحی نظرسنجیها و پیمایشها همیشه سعی میکنیم ویژگیهای فرهنگی جامعه ایران را در نظر بگیریم که اتفاقا رعایت خود این موضوع هم از اصول و استانداردهای یک نظرسنجی معتبر است.
🔷 تاثیرگذاری نظرسنجیها در گرو استفاده درست افراد و گروههای تصمیمگیر از آنهاست. در جامعهای مثل ایران نظرسنجی از معدود ابزارهایی است که میتواند به ما نشان دهد جامعه ایران جامعهای بسیار متکثر و پیچیده است. در تصویری که نظرسنجی از افکار عمومی ایرانیان ارائه میدهد هرکس میتواند جایگاه خودش و قشر و گروهی را که به آن تعلق دارد، ببیند. نظرسنجیها میتوانند به ما یادآوری کنند که همه مثل ما دنیا را نمیبینند و ما به اتفاق آدمهای اطرافمان همیشه معدل و نماینده جامعه نیستیم.
🔷 ایسپا اولین موسسه نظرسنجی در ایران است که از قدیم تلاش کرده تا آنجا که مقدور است انحصار اطلاعات برای گروههای خاص را بشکند. از همان سالهای ابتدایی تشکیل ایسپا میبینیم نتایج بعضی از نظرسنجیها و بعضا نظرسنجیهای انتخاباتی ایسپا در نشریات عمومی منتشر میشدهاند. در انتخابات سال ۹۶ این انتشار یافتههای نظرسنجی نسبت به گذشته گستردهتر بود و در انتخابات امسال تا این لحظه روند انتشار اطلاعات نظرسنجیهای ایسپا بیسابقه بوده است.
🔷میدانیم که با انتشار اطلاعات داریم خودمان را در معرض داوری عمومی قرار میدهیم و خطاهای احتمالیمان با این کار ممکن است آشکارتر شوند اما با اشتیاق این کار را انجام میدهیم و امیدواریم این کار بهتدریج مسیر انتشار آزاد اطلاعات را در ایران هموارتر کند.
🔻لینک خبر
http://ispa.ir/Default/Details/fa/2308/
📲با ما در ارتباط باشید
| اینستاگرام | توئیتر | سایت
🆔 @ispa_polling
✍️ انتخابات 1400، بیمها و امیدها
سید سالار کاشانی، معاون پژوهشی ایسپا
🔷 ایسپا در پیمایش ملی بهمنماه 1399 با تعداد نمونه 1583 نفر و با جامعهی آماری از شهروندان 18 سال به بالای کل کشور از پاسخگویان پرسیده است: «فکر می کنید شرکت مردم در انتخابات تا چه حد می تواند در حل مشکلات فعلی کشور موثر باشد؟». 28.6 درصد شهروندان مشارکت در انتخابات را «کاملاً مؤثر» و 26.5 درصد «تاحدی مؤثر» دانستهاند.
🔷 بسیاری از ایرانیان گمان میکنند دولت صاحب جایگاه، امکانات و منابعی است که با به کار بستن درست آنها میتوان از مشکلات امروز ایران کاست. آنها احساس میکنند با تغییر در قوهي مجریه و به تبع آن تغییر در رویکردهای مدیریتی دولت، ممکن است اوضاع بهتر شود؛ اما ناگفته پیداست که امیدواری آنها محدود به تغییر نامها و آدمها در هیأت دولت نیست. ایرانیانی که به بهبود وضعیت کشور با تغییر دولت در سال 1400 امیدوارند، در انتظار چارهاندیشیهای دولت جدیدند. آنها فکر میکنند با راه حلهایی متفاوت از رویههای جاری ادارهی کشور میتوان چالشهای اقتصادی و اجتماعی موجود را مدیریت کرد، اما ابهام اصلی در اینجاست: مردم چه راه حلی را ترجیح میدهند؟
🔷 در پیمایش ملی ایسپا در بهمنماه 1399 از شهروندان خواسته شده است بگویند به نظر آنها دولت آینده از میان گزینههای «آزادی»، «بهبود روابط با کشورهای خارجی»، «عدالت»، «حمایت از تولید داخلی» و «امنیت در برابر تهاجم خارجی» بهتر است کدامیک را در اولویت کاری خود قرار دهد. هر یک از این گزینهها بازنمای یکی از شیوههای محتمل اداره کشور است که دولت آینده میتواند در پیش گیرد. 31.2 درصد شهروندان در پاسخ پرسش مذکور عدالت را برگزیدهاند، حمایت از تولید داخلی و همچنین بهبود روابط با کشورهای خارجی انتخاب 20 درصد پاسخگویان بوده است، 10.7 درصد پاسخگویان گزینه امنیت در برابر تهاجم خارجی و 3.5 درصد گزینه آزادی را انتخاب کردهاند.
🔷 سهم برابری از جمعیت طرفدار اولویت دادن به دو رویکرد در ادارهی کشورند: 20 درصد پاسخگویان فکر میکنند دولت باید سیاستهای مبتنی بر حمایت از تولید داخلی را در مرکز برنامههای خود قرار دهد و 20 درصد نیز معتقدند راهکار اصلی برای فائق آمدن بر مشکلات بهبود روابط با کشورهای خارجی است.
🔶 متن کامل یادداشت را در سایت ایسپا مطالعه کنید
http://ispa.ir/Default/Details/fa/2286/
🆔 @ispa_polling
✍️ ارزیابی افکار عمومی شهروندان تهرانی در ماجرای قتل رومینا؛ به نظر شما مقصر اصلی کیست؟
سید سالار کاشانی، سرپرست معاونت پژوهشی
🔷 در نیمه نخست خردادماه ۱۳۹۹ خبر تکاندهنده قتل رومینا، دختر نوجوان اهل یکی از روستاهای تالش، به دست پدرش رسانههای رسمی و غیر رسمی ایران را فراگرفت. این خبر برای اقشار وسیعی از جامعه ایران شوکآور بود. مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران (ایسپا) در ادامه نظرسنجیهای خود درباره مسائل روز در بازه زمانی 12 تا 17 خردادماه و از طریق پیمایش تلفنی به ارزیابی افکار عمومی شهروندان تهرانی درباره این ماجرا پرداخت.
🔷 در یکی از سوالات این نظرسنجی که با نمونه آماری ۱۰۳۳ نفر از ساکنان شهر تهران به انجام رسید، از پاسخگویان خواسته شده است بگویند در ماجرای قتل رومینا مقصر اصلی را چه کسی میدانند. پاسخگویان میتوانستهاند مقصر اصلی را از بین خودِ «رومینا»، «پدر رومینا»، «پسری که با رومینا دوست بوده و با او فرار کرده است»، و «قاضی که رومینا را تحویل پدرش داده است» برگزینند.
📎 متن کامل را مطالعه کنید
🆔 @ispa_polling
متن کامل گفتگو با سالار کاشانی (فصل علوم اجتماعی، قسمت هشتم)
➕ جامعهشناسی تمدن
در فصل اول نویسنده ایدههای مبهم اولیهای که در جامعهشناسی کلاسیک راجع به تمدن وجود داشته و هیچوقت پی گرفته نشده است را از آن متون بیرون میکشد و کمی راجع به اینها حرف میزند. فصل دوم راجع به این است که خارج از چارچوب جامعهشناسی چه کسانی آمدند به تمدن پرداختند و چه چیزهایی گفتند. در فصل سوم کتاب نویسنده یکسری ایدههای معاصرتر را شرح داده است. ایده کسانی که اگر هم مستقیماً اسمی از تحلیل تمدنی نیاوردند اما ارجاعاتی به نوع نگاهی داشتند که نویسنده به تحلیل تمدنی نزدیک دانسته است. فصل یا جستار چهارم ایدههای خود آرناسون درباره تمدن است. اینکه تمدن چیست و چطوری باید تحلیل تمدنی کرد. فصل پنجم را میتوان حاشیهای بر چهار فصل قبلی کتاب دانست، راجع به انتقادات به اروپا محوری است، چون بحث تمدن خودش در پاسخ به این اروپا محوری و نگاه تکاملی علوم اجتماعی ساخته شده است.
⭕️ برای دیدن متن کامل این گفتگو INSTANT View را بفشارید. 👇👇
📺 آیتم معرفی برنامه امشب | بررسی کتاب «جامعه شناسی تمدن» | با حضور سالار کاشانی، مترجم کتاب
⭕️ اولین هدف کتاب «جامعهشناسی تمدن» ارائه چارچوبهایی است که با استفاده از آنها بتوانیم درک بهتری از مفهوم تمدن به دست آوریم، در نگاه اول باید دانست که تمدن اگرچه برای سخن گفتن از زندگی مردمان باستانی هم استفاده میشود، مفهومی قدیمی نیست بلکه در همین 200 سال گذشته ساخته پرداخته شده است و طی این دو قرن دو معنای متمایز داشته است.
⏰ شنبه، ۲ اسفند، ساعت ۲۱، شبکه چهار
@cheraghtv4
«نگاهی نو به تحلیل جامعه شناختی مدرنیته در ایران»
نقدی بر کتاب «مدرنیته سیاسی در ایران» نوشته «دکتر سالار کاشانی»
http://www.ibna.ir/fa/note/297823/نگاهی-نو-تحلیل-جامعه-شناختی-مدرنیته-ایران
رضا تسلیمی طهرانی
@taslimi_tehrani
فایل صوتی اولین نشست از سلسلهنشستهای تجربهی دانش
تحلیل مدرنیتهی سیاسی در ایران؛ مطالعهی موردی پیدایش دولت پهلوی اول.
ارائه دهنده: سالار کاشانی
/channel/TmuSociology
ارغنون خرد ۱۵: «تحلیل سرمایه اجتماعی در ایران» با حضور دکتر دکتر سالار کاشانی و دکتر محمدحسین ظریفیان
Читать полностью…وقتی در زندگی راه میرویم، فکر میکنیم، کار میکنیم، انتخاب میکنیم، تصمیم میگیریم و هرآنچه از فعلِ ما نشأت میگیرد و در زندگی جاری میشود و لحظهها و دورهها را به هم وصل میکند، هر آنچه زیستِ ما را به عنوان یک انسان معنا میدهد، بهعنوان رفتارها و اعمالی عامدانه و آگاهانه، برای بقا، برای تغییر و برای پیش رفتن، همه و همه، میتواند در دایرۀ امیدواریِ ما قرار گیرد، بیآنکه چیزِ خاص و عجیبی به آن اضافه شود، فقط کافیست در دایرۀ امکانهای ذهنیِ ما برای بودنِ درستتر در لحظۀ بعدی قرار گیرد.
دکتر سالار کاشانی، پژوهشگر جامعهشناسی، در مدریکتاکس ۴۳، همین مسیر را میکاود.
ویدئوی کاملِ این برنامه را در آپارات و یوتیوب مدریکتاکس ببینید.
تماشای ویدئوی باکیفیت:
instagram.com/p/CswJ8vrtV1z
aparat.com/v/bS7ho
youtube.com/watch?v=uizsqfJIAhM
🌐 ما را دنبال کنید:
تلگرام | یوتیوب | آپارات | اینستاگرام
هر هفته با مدریکتاکس...!
به کانال مدریکتاکس بپیوندید:
@medricktalks
در زندگیِ اجتماعی و اینجهانی، تغییرات، بهطور کلی و در همۀ سطوح، همیشه آن طوری که در نظر ماست، اتفاق نمیافتد، چرا که عواملِ «مقاوم»ِ دخیل در ماجرا، اغلب متعددتر و متنوعتر و چهبسا سرسختتر از تصورِ ماست. اما این واقعیت، دلیلی بر ناامیدی و نشستن و دست کشیدن از کنشگری برای تغییر و بهبود نیست؛ همچنان که در نقطۀ مقابلاش، آن تصورِ اولیه که در آن همهچیز، همراه و همسازِ رؤیاهای ماست، نمیتواند حجتی برای یک امیدواریِ کامل و قاطع باشد.
آن نقطۀ بهینه در این «میانه»، همان جاییست که باید در آن باشیم تا حد امیدواری و ناامیدیمان را هر لحظه تنظیمی مجدد کنیم. اینهمه با یک بینش جامعهشناختیِ درست، به دست میآید. دکتر سالار کاشانی، پژوهشگر جامعهشناسی در مدریکتاکس ۴۳، دریچهای بر همین نگاه و رهایی میگشاید.
مدریکتاکسِ ۴۳ را اینجا ببینید:
aparat.com/v/Zlsn7
youtube.com/watch?v=T960JrClUCI
🌐 ما را دنبال کنید:
تلگرام | یوتیوب | آپارات | اینستاگرام
هر هفته با مدریکتاکس...!
به کانال مدریکتاکس بپیوندید:
@medricktalks
این زندگی است
از مجموعه یادداشتهای «در حاشیهی خیابان انقلاب»
خانه و محل کار من در حاشیهی خیابان انقلاب است. در پاییز 1401 به عنوان آدمی حاشیهای و از زاویهی دید همین حاشیه به دنیای متحول اطرافم نگاه میکنم و دریافتهایم را مینویسم برای هر کس که بخواند.
یادداشت اول: از میان خون و خاکستر
یادداشت دوم: کشف جمعی بزرگ
https://paiiz.com/?p=1936
1- قانون زمین
شعر «پس آنگاه زمین به سخن درآمد» احمد شاملو گفتگویی خیالی میان انسان و زمین است و روایت شکوِههای زمین از انسان که همه چیزش را از زمین گرفته اما همیشه چشم به آسمان دارد. زمین به انسان میگوید: و تو را من پیغام کردم از پسِ پیغام به هزار آوا، که دل از آسمان بردار که وحی از خاک میرسد.
این شعر را شاعر در تابستانهای شیرگاه سروده است، در فصل گرم رونق جنگلهای شمال ایران. تنها ساعتی قدم زدن در قلب جنگل به ما یادآوری میکند که درست در متن پدیدهای عظیم و سحرانگیز هستیم. جنگل هجوم همهجانبهی زندگی است به زمین؛ (و اگر کلمهی هجوم را نمیپسندید) جنگل آن لحظهای است که زندگی زمین را در آغوش میگیرد و حاصل این پیوند یکی از پررنگترین تجلیات اراده به زیستن در جهان ماست: همزیستی پویای گونههای زندهی بیشمار و ارادهی همهی آنها به زندهماندن و تکثیرشدن. جنگل نمونهای خاص و برجسته است از قانون زمین. قانون این است: نیرویی به نام زندگی در زمین وجود دارد، نیرویی که درست نمیدانیم از کجا و چگونه آمده است. نیروی زندگی هرجای زمین فرصتی برای بودن داشته باشد، به وجود میآید و گسترده میشود و میل به تداوم دارد.
قانون زمین مقدم بر همهی فرهنگها و سنتها و ادیان و ایدئولوژیهاست، بانگی است که از آسمان نازل نمیشود، از زمین برمیخیزد و چهار میلیارد سال آزگار است در کرهی زمین جریان دارد. ما آدمها، با صندوقچهی کوچک فرهنگها و تمدنهامان در دست، تنها جزئی از این جریان کهنسالیم. مسافرانِ کشتیای هستیم در راه مقصد نامعلوم که بعد از ما به سفرش ادامه خواهد داد.
فاصلهی میان ذهنیت حاکمان ایران امروز و بیشتر مردمانش همین فاصلهی میان آسمان و زمین است. مردم ناگزیر در دنیای ضرورتها و خواستهای زمین زندگی میکنند، حاکمان در فضای کیهانی دوری که از آنجا زمین و زندگی آدمهایش اگر به چشم بیاید هم کوچک و کماهمیت به نظر میرسد. با دو دنیای موازی مواجهیم که جز در صحنهی نبرد به هم نمیرسند.
در زمین سدهای سخت در برابر میل به زیستن آدمها را مستأصل کرده است. آدمها برای تأمین معاش، برای پیشرفت و شکوفایی فردی، برای ابراز عواطف انسانی، برای برقراری پیوندهای اجتماعی و حتا برای رؤیاپردازی دربارهی زندگی بهتر در مضیقهاند؛ در آسمان اما به نظر میرسد در مسیر آیندهای بزرگ قرار داریم. با پیشرفتهایی که چشم دشمنان را کور کرده، با اصرارمان بر راهی که در پیش گرفتهایم، پیامآوران و کارگزاران تجلی حقیقتی آسمانی هستیم که در آینده تحقق خواهد یافت.
برقراری ارتباطی میان این دو جهان به چیزی بیش از گفتگو نیاز دارد. گفتگو به میانجیگری زبان رخ میدهد و زبان ساکنان این دو جهان با هم متفاوت است، معنایی که هر طرف به کلمات مشابه نسبت میدهد متفاوت است. آنها ابزاری برای برقراری ارتباط متقابل ندارند، حرف همدیگر را نمیفهمند و در این نقطه از تاریخ که هستیم تنها میتوانند با هم بجنگند.
https://paiiz.com/?p=1936
👇ادامه در پست بعدی
کشف جمعی بزرگ
از مجموعه یادداشتهای «در حاشیهی خیابان انقلاب»
خانه و محل کار من در حاشیهی خیابان انقلاب است. در پاییز 1401 به عنوان آدمی حاشیهای و از زاویهی دید همین حاشیه به دنیای متحول اطرافم نگاه میکنم و دریافتهایم را مینویسم برای هر کس که بخواند.
http://paiiz.com/?p=1861
گاهی به نظر میرسد کشف کردن و فهمیدن در لحظهای خاص و اسطورهای رخ میدهد، اما واقعیت این است که در بیشتر موارد چنین نیست. سابقهای طولانی از رنجِ اندیشیدن پشت بیشتر کشفهاست. اما وقتی به آستانهی فهمیدن میرسیم، بعد از آن لحظهی شورانگیز، چیزی عوض میشود. فهم (و نه دانستنِ) هر چیز ناخودآگاه به بخشی از دستگاه ذهنی ما تبدیل میشود، دستگاهی که به کمک آن برای خود به دنیا معنا میدهیم و آن را درمییابیم. حتا انکار موقت و تعمدی و مصلحتی آنچه فهمیدهایم، تغییر چندانی در سازوکار این دستگاه ذهنی درونی پدید نمیآورد.
گاهی پیشدرآمد رخدادهای بزرگ اجتماعی کشفهایی جمعی است. گروه پرشماری از آدمها در نقطهای از زمان به فهمی مشترک میرسند که به شیوهای همسان و همزمان نحوهی درک آنها را از جهان اجتماعی مشترکشان تغییر میدهد. از آن لحظهی شورانگیزِ کشف جمعی به بعد دگرگونیای در معنای جامعه، دوست، دشمن، تحولی در درک مسایل فردی و اجتماعی و راه حلهای احتمالی آنها شکل میگیرد که تغییر آن معناها و ادراکها و دریافتهای تازه فقط موکول است به کشف جمعی بعدی و نیازمند زمان نسبتن طولانی. پس قاعده همان است: وقتی چیزی را میفهمیم، نمیتوانیم بهراحتی به لحظهی قبل از کشف آن بازگردیم، چه در زندگی فردی چه اجتماعی.
کشف جمعی بزرگ مردم ایران در پاییز سال 1401 این بود: حق زندگی مقدم بر همهی حقها، آرمان زندگی مقدم بر همهی آرمانهاست و بزرگترین مانعی که در برابر زندگی ایستاده، چه از حیث ذهنی و چه عینی، دستگاه سیاسی و ایدئولوژی آن است. این کشف بزرگ جمعی (درست یا غلط) اکنون در گسترهی وسیعی از جمعیت ایران رخ داده است و تأکید میکنم که بازگشتن به لحظهی پیش از آن قابل تصور نیست. بر اساس همین دلایل ساده است که من فکر میکنم جامعهی ایران از پاییز 1401 وارد دوران تازهی بیبازگشتی شده و از این به بعد هر اتفاق خوب و بدی هم که بیفتد، ما به پیش از این پاییز بازنخواهیم گشت.
پساشارلاتانیزم
http://paiiz.com/?p=1816
حدود پانزده سال پیش استاد محترمی داشتم که میگفت ما در دوران «پساشارلاتانیزم» زندگی میکنیم. عصری که شیادی در آن قاعده است نه استثنا.
ما پنج-شش نفر بودیم در آن کلاس که استادْ نظریهی پساشارلاتانیزمش را حین پاک کردن تخته سفید با غیظ و نفرت، به طعنه شرح میداد. خندیدیم. چند سال بعد استادِ واضع نظریه از دانشگاه اخراج/بازنشسته شد. نتوانست خودش را با مختصات عصر جدیدی که نام مناسبی به آن داده بود تطبیق دهد. مقارن اخراج استاد، ما پنج-شش نفر رفته بودیم که هر کدام به نحوی گلیم خودمان را در دنیای شارلاتانها از آب بکشیم. از بین ما حالا یکی مُرده است، یکی-دو نفر در بیرون جهان شارلاتانهای فارسیزبان رخت افکندهاند، از یکی-دونفرشان بیخبرم و من – دروغ چرا – در طول همهی این سالها مثل آونگی در مرزهای عصر جدید با ناکجای بیرونِ آن در نوسان بودهام.
در عصر پساشارلاتانیزم شرم از کردههای بد و پاسداشت شرافت آدم از جمله ارزشهای متحجرانهاند. فقط آدمهای تاریخگذشته، اُمُلها به عواقب اخلاقی رفتارشان فکر میکنند. فقط آدمهای متعلق به عصر ماقبلاند که خیال میکنند راستی بر دروغ ارجح است و عقبافتادگاناند که هنوز نمیفهمند در عصر جدید فرقی بین راست و دروغ نیست. وقاحت ارزش برتر عصر پساشارلاتانیزم است. هر چه وقیحتر، فرادستتر. مثل همیشه که نوید دورانهای جدید را با شور و اشتیاق گروهی از روشنفکران میدهند، منادیان وقاحت عصر جدید هم از نخبگاناند. آنها الگوهای رفتاری نوین را به جویندگان پیشرفت و تحول عرضه میکنند.
پانزده سال از حرف استاد گذشته و حالا اصول شارلاتانیزم قواعد بلامنازع حاکم بر بازی زندگی در عصر جدید شدهاند. تخطی از آنها بازیگران را به صورت خودکار به بیرون از محیط بازی پرتاب میکند. تماشاچیانِ کماستعداد با ذوق و هیجان بازی نوابع وقاحت را بر صحنه نگاه میکنند و مجذوب تردستی انسانهای تراز عصر جدید بر صحنه، از این که خود جزئی از بازی نیستند حسرت میخورند.
شیادان از شش جهت راهها را بستهاند و –مایهی تأسف است اما – من فکر میکنم گرد شهر گشتن با چراغ دیگر حاصلی ندارد. «آوارگی کوه و بیابانم آرزوست». حیرانم و میترسم از اینکه میبینم چطور آدمهای بسیار «به تدریج» تبدیل به گرگان آدمخوار میشوند. غیر کناره گرفتن از بازی و سر به بیابان گذاشتن راهی هست؟ آقای شاعر اگر در دوران پرحرفی بیمعنای استوریها و توییتها عمرش به دنیا بود، جا داشت این تکه از شعرش را بچسباند به سردر خانهی مجازیاش و بعد برای همیشه سکوت کند:
✍️ مواجهه با ناشناختهها؛ دربارهی مفهوم «مردم» و افکار عمومی ایرانیان
سید سالار کاشانی معاون پژوهشی ایسپا
🔷 مواجههی بسیاری از مرکزنشینان تحصیلکرده با یافتههای نظرسنجیهای ملی با بهت و حیرت و انکار همراه است. از همدیگر میپرسند چطور ممکن است نیمی از مردمِ مایل به شرکت در انتخابات بگویند کنشگر سیاسی باسابقهای را که نامزد احتمالی رقابت انتخاباتی است نمیشناسند؟ چطور ممکن است کسی عضو «جامعهی ایران» باشد و چیزی دربارهی محسن رضایی یا سعید جلیلی نداند؟
🔷 جامعهی ایران نه تنها یک کل همگن نیست، بلکه جامعهای متکثر و چندپاره است و پارههای مختلف این کل با هم رابطهای منظم و ساختاری ندارند. این انفصال در لحظاتی آشکارتر میشود که ناگزیریم به عنوان جزئی از جامعهی ایران با قطعات ناشناختهی آن مواجه شویم؛ مثلاً موقعی که یافتههای یک نظرسنجی ملی نشان میدهد بخش کثیری از مردم ایران با دلمشغولیهای روزمره و ظاهراً عمومی ما از اساس بیگانهاند.
🔷 نتایج نشان میدهد عمومیترین دلمشغولیهای مردم ایران در آغازین روزهای اردیبهشت ۱۴۰۰ به ترتیب «تعداد مبتلایان و جانباختگان کرونا»، «قیمت کالاهای اساسی مثل گوشت و مرغ» و «ساخت و واردات واکسن کرونا» بوده است. اما موضوع جالب توجه در یافتههای حاصل از این پرسش نسبت کسانی است که اخبار مختلف را دنبال نکردهاند. ۲۲.۵ درصد مردم اخبار مربوط به «تعداد مبتلایان و جانباختگان کرونا»، ۲۵.۲ درصد «قیمت کالاهای اساسی مثل گوشت و مرغ»، ۲۹.۶ درصد «ساخت و واردات واکسن کرونا»، ۴۵.۳ درصد «توافقنامهی بین ایران و چین»، ۴۶.۲ درصد قیمت سکه و طلا، ۵۲.۶ درصد «مذاکرات بین ایران و آمریکا برای بازگشت به برجام»، ۵۸.۲ درصد «انفجار در تأسیسات هستهای نطنز»، ۵۹.۲ درصد «کاندیداهای احتمالی ریاستجمهوری آینده»، ۶۰.۲ درصد «مسابقات فوتبال جام باشگاههای آسیا»، ۷۴ درصد «اخبار مربوط به آزارهای جنسی توسط چهرههای مشهور» و ۷۸.۶ درصد « اخبار مربوط به FATF و پیوستن یا نپیوستن ایران به آن» را دنبال نکردهاند. ۵.۵ درصد از پاسخگویان هیچیک از این ۱۱ موضوع را در طول ماه گذشته پیگیری نکردهاند.
🔷 این یافتهها میتوانند خطوط کلی نقشهی افکار عمومی ایران را در آغازین روزهای اردیبهشتماه 1400 نشان دهند. نقشهای که نشان میدهد کدام موضوعات و رخدادها برای عموم مردم ایران از بیشترین اهمیت برخوردار بودهاند و کدامیک اولویت و اهمیتی برای عموم مردم نداشتهاند. کاملاً روشن است که نقشهی طراحی شده بر اساس این اطلاعات به کلی با نقشهی هشتگهای پرتکرار در شبکههای اجتماعی و آنچه بسیاری از کنشگران این شبکهها در ذهن دارند، متفاوت خواهد بود.
🔷 گروهها و اقشاری که رسانهها بیشتر زندگی آنها را بازنمایی میکنند، کسانی که بیشترین حضور را در شبکههای اجتماعی دارند، خود و افکار و علایق خود را معیار و مصداق افکار عمومی در ایران میدانند. آنها حتی اگر از حیث جمعیتی در اقلیت باشند، به دلیل فقدان ارتباط و تعامل مداوم با سایر اقشار از مواجهه با سلایق و علایق مردمِ متفاوت با خود متحیر میشوند. زنان (به ویژه زنان خانهدار)، افراد فاقد تحصیلات دانشگاهی و فقرا (و بسیاری از گروههای خاصتر که اطلاعات این پیمایش برای کشف آنها کافی نیست) در رسانهها و شبکههای اجتماعی صدایی نارسا دارند و ترجیحات آنها کمتر در این فضاها بازنمایی میشود. صاحبان صداهای بلند میپندارند که آنها نیستند یا ترجیحات و اولویتهای آنها را با خود همسان تصور میکنند.
🔻 متن کامل یادداشت در سایت ایسپا
http://ispa.ir/Default/Details/fa/2300/
📲با ما در ارتباط باشید
| اینستاگرام | توئیتر | سایت
🆔 @ispa_polling
🔶 در نشست روابط عمومی ها و سنجش افکار عمومی بیان شد: نظرسنجی روشی علمی برای شناخت انتظارات جامعه هدف است
✅ دکتر سید سالار کاشانی، سرپرست معاونت پژوهشی ایسپا
✔️ روابط عمومی سازمان ها با مشتری ها و جامعه هدف روبرو هستند و ابتدایی ترین نقش روابط عمومی ها، شناخت نیاز، انتظار، درخواست و رضایت جامعه هدف از عملکرد آن سازمان است.
✔️ یکی از مهم ترین پیامدهای افکارسنجی امکان بهره مندی و اطلاع سازمان از نظر مردم است. فهم تفاوت ها (جنسی، سنی، شغلی و ...)، اصلاح تصورات قالبی، مشارکت مردم در جهت گیری های سازمانی، اصلاح فرآیندها و سنجش روند تغییرات از جمله کاربردهای افکارسنجی است.
✅ دکتر منصور ساعی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
✔️ روابط عمومی یک فرایند ارتباطی راهبردی است که روابط سودمند متقابل بین سازمان و مردم ایجاد میکند. روابط عمومی مفید و مؤثر است که در صدد برقرار کردن روابط سودمند متقابل راهبردی، ادامهدار و آینده نگرانه به جامعه و افکار عمومی و مخاطبان داشته باشد نه رویکرد مقطعی، گذرا و کوتاه مدت.
✔️ روابط عمومی بخشی از سازمان است که برای هر نوع عملیات خود باید به تحقیق، تحلیل و ارزیابی و سنجش افکار و نگرش ها بپردازد. هر نوع کنش روابط عمومی با پژوهش و ارزیابی تبدیل به یک ایده و تصمیم و اقدام سازمانی موفقی تبدیل خواهد شد
✅ دکتر داود زارعیان، استاد دانشگاه
✔️ افکارسنجی عامل شناخت نظرات عمومی برای اتخاذ تصمیم مناسب است، موجب صرفه جویی در هزینه ها می شود، از بحران ها جلوگیری می کند، با افکار سنجی پیشنهادها و رهنمودهای ارائه شده توسط کارشناسان اجتماعی و روابط عمومی مورد تایید قرار می گیرد، نظرسنجی علمی بهترین ابزار تحلیل جامعه از همه ابعاد مختلف است.
✔️ افکار عمومی یک نیروی سیاسی است که در هیچ قانونی پیش بینی نشده و با نیروی برندگی خود می تواند هر نوع تغییری را ایجاد کند، شناخت افکار عمومی یا افکار سنجی عبارت است از اجرای سازمان یافته برای نشان دادن افکار مردم در یک مقطع زمانی خاص برای موضوعی خاص.
📎 لینک خبر؛
http://ispa.ir/Default/Details/fa/2276/
🆔 @ispa_polling
https://telegra.ph/%D8%AF%D9%88%D9%84%D8%AA-%D9%85%D8%B3%D8%AA%D8%B9%D8%AC%D9%84-03-09
دولت مستعجل
دربارهي رنجهای دموکراسی در ایران
سالار کاشانی
مجلهی چشمانداز ایران- شمارهی ۱۲۶
نسلهای پیاپی کنشگران سیاسی و اجتماعی ایران با آرمانهای بلند و آرزوهای بسیار در پی بازسازی و نوسازی ایران بودهاند و فهرست کوششهای جانفرسای آنان امروز پیش روی ماست. در میان سرمشقهایی که این پیشینیان سختکوش برجانهادهاند، دموکراسی و دموکراسیخواهی آرمانِ پرتکرارِ همیشه است؛ چنانکه تاریخ معاصر ایران را میتوان مثل داستان نزدیک شدنهای کوتاهمدت و دورشدنهای طولانی از این آرمان روایت کرد. اماکارنامهی دموکراسی در ایران معاصر چه بوده است؟ دموکراسیخواهان امروز چه درسهایی میتوانند از تجربهی پیشینیان سختکوش خود بیاموزند؟ سالار کاشانی در جستار «دولت مستعجل» کوشیده است ضمن مروری بر مدرنیتهی سیاسی در ایران، به بازخوانی این پرسشهای مهم بپردازد.
http://paiiz.com/?p=1770
فیلم کامل قسمت هشتم (فصل علوم اجتماعی)، کتاب «جامعهشناسی تمدن»
📌سالار کاشانی دانشآموخته دکتری جامعهشناسی سیاسی در دانشگاه تربیت مدرس است. با او در مورد کتاب «جامعهشناسی تمدن» گفتگو کردهایم.
📺 ۵۵ دقیقه، ۲ اسفند ۹۹، شبکه چهار سیما
➕ آپارات
https://www.aparat.com/v/IRbEe
➕ کستباکس
https://castbox.fm/vb/357858408
@cheraghtv4
روزنامه اعتماد :: ايران جزيره سرگرداني نيست
https://www.etemadnewspaper.ir/fa/main/detail/163994/%D8%A7%D9%8A%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%AC%D8%B2%D9%8A%D8%B1%D9%87-%D8%B3%D8%B1%DA%AF%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%8A-%D9%86%D9%8A%D8%B3%D8%AA
مدرنيته سياسي در ايران در گفتوگو با سالار كاشاني
مرتضي ويسي
آيا مدرنيته آينده موعودي است كه ايرانيان روزي روزگاري به آن دست خواهند يافت؟ آيا مدرنيته سياسي قلهاي است كه - مطابق نظرات پيشگويان تئوري مدرنيزاسيون - بناست در آيندهاي نامعلوم آن را فتح كنيم؟ آيا تاريخ معاصر ايران رونوشتي است تكراري از سرگذشت ملتهاي «پيشرو»؟ يا ايران سرزميني است يگانه كه سرنوشت مردمانش خلاف ديگر ملتهاست؟ اينها و سوالهاي بسياري ديگر مسائلي هستند كه سالار كاشاني نويسنده كتاب «مدرنيته سياسي در ايران» كوشيده بدان پاسخ دهد. مولف كتاب در اين كتاب به دنبال رهايي از يك بنبست تاريخي در قبال مدرنيته است و آن هم رهايي از دوگانهسازيهاي كاذب و دستيابي به راهحلهاي سوم و شايد بيشتر است. بدين بهانه و براي آشنايي بيشتر با مباحث مطرحشده در كتاب «مدرنيته سياسي در ايران» گفتوگويي با نويسنده كتاب ترتيب دادهايم كه خوانندگان ميتوانند در ادامه مطالعه كنند.