palayeshgaran | Unsorted

Telegram-канал palayeshgaran - پـالايشــگران نـوانديـش

-

كسانى بايد عضو شوندكه براى اخلاق و اديان احترام قائلند و معتقدند براى خودسازى و مشق مدارا بايد از راهكار نوانديشان( بازسازى / به‌سازى) نقب و يا پلى زد ميان سنت و مدرنيته

Subscribe to a channel

پـالايشــگران نـوانديـش

دادگاه جنوا در سال ۲۰۲۳ رمضان ۶۳ ساله را به دلیل تجاوز به زنی با نام مستعار بریژیت در اسناد دادگاه، در سال ۲۰۰۸ گناهکار شناخت.
بریژیت که به اسلام گرویده بود؛ شهادت داد که رمضان در شب ۲۸ اکتبر ۲۰۰۸ در اتاقی در هتلی در جنوا به او تجاوز کرده است. وکیل او گفت که موکلش بارها مورد تجاوز قرار گرفته و تحت شکنجه و رفتار وحشیانه بوده است. دادگاه، رمضان را به سه سال زندان محکوم کرد که دو سال آن به حالت تعلیق درآمده است.
رمضان، که از سال ۱۹۸۶ ازدواج کرده و پدر چهار فرزند است، ادعا کرد که بریژیت خود به اتاق او آمده و او را بوسیده، اما او دیدار را ناگهان پایان داده و قربانی یک دام شده است.
شاکی در سال ۲۰۱۸ علیه رمضان شکایت کرد و گفت پس از شنیدن اتهامات مشابه علیه او در فرانسه، تشویق شده است که اقدام قانونی کند.
گزارش‌ها حاکی است که رمضان مظنون به تجاوز به سه زن دیگر در فرانسه بین سال‌های ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۶ است و علاوه بر پرونده سوئیس، باید در دادگاه‌های فرانسه نیز پاسخگو باشد.
وکلای بریژیت اعلام کردند که او از تصمیم دادگاه عالی خوشحال است: «تایید حکم، تسکین بزرگی است و پایان یک دوره طولانی رنج و مبارزه برای موکل ما را رقم می‌زند.»
وکلای رمضان نیز گفتند پرونده را به دادگاه حقوق بشر اروپا خواهند برد.
طارق رمضان از نظریه‌پردازان جریان اسلام‌گرایی رادیکال در اروپا است و نوه حسن‌البنا، بنیان‌گذار اخوان‌المسلمین در مصر ۱۹۲۸ محسوب می‌شود.
او که در سوئیس متولد شده، توسط منتقدانش اسلام‌گرای رادیکال توصیف می‌شود. در سال ۲۰۰۹ به کرسی مطالعات معاصر اسلامی در دانشگاه آکسفورد منصوب شد که به دلیل ارتباط او با اخوان‌المسلمین و گروه‌های اسلام‌گرای رادیکال دیگر، جنجال‌برانگیز شد.
در سال ۲۰۱۷ و پس از مطرح‌شدن اتهامات تجاوز، دانشگاه او را به مرخصی اجباری فرستاد.

Читать полностью…

پـالايشــگران نـوانديـش

شریعت قانون فرانسه است!

تا چند سال پیش طارق رمضان مشهورترین روشنفکر اسلامی در فرانسه بلکه دنیای غرب بود. زبان و بیان روان، نزدیک به سی کتاب به فرانسوی و انگلیسی، حضور فعال در عموم رسانه‌ها، مناظره‌های داغ با فیلسوفان، روشنفکران و سیاستمداران فرانسوی... و این بود تا آن اتهام‌های تجاوز و آزار جنسی از چند سو آغاز شد.

تجاوز که بحثش جداست منتهی روابط نهانی و زندگی‌های دوگانه برای هیچ کس اهمّیتی نداشت اگر از سوی کسی نبود که شب و روز تبلیغ زهد و تقوا و اخلاق می‌کند، و افسوس بر عدم امکان اجرای شریعت در فرانسه و در خلوت آن کار دیگر. در یکی از جلسات دفاع، به قصد اثبات این که نوع رابطه‌اش با شاکی سوم با رضایت او بوده، سیصد ویدیو و عکس تحویل داده است! چه کسی از یک رابطه جنسی خود این همه تصویر می‌گیرد و نگاه می‌دارد؟ خصوصا که این حرص شدید را به حدّی از خشونت می‌رسانده که به نوعی تجاوز بوده است.

در این میان، بسیاری از این زنان عموما مسلمان که به او نزدیک می‌شده‌اند، به واقع از او کمک می‌خواسته‌اند. از این رهبر روشنفکر خوش‌بیان مدرن اخلاقی و روحانی که از آنان دستگیری کند. یکی از سلفی‌گری بازگشته، یکی از روسپی‌گری، آن دیگری گمگشته روحی و فکری بوده... بعد این آقا وقت می‌گذاشته و دلبری می‌کرده است، البته تا آن جایی که فرصت کند خشونت جنسی مردانه خود را نشان دهد. میان کنفرانس‌ها، برنامه‌ریزی کند که این شهر این را ببیند و در آن شهر دیگری را و بعد این همه پیام‌های اروتیک تند و تیز و عریان برای این و آن ضبط کند و بفرستد و این قدر هم حزم نداشته باشد که نداند به هر حال این‌ها از جایی بیرون می‌زند، آن هم با این همه زخمی که زده و رفته. چون زند شهوت در این وادی دهل، چیست عقل تو؟ فجل بن فجل!

این که اسلام‌ستیزان بر این آتش نفت بریزند، واقعی است، رسانه فرانسوی هم در این خصوص موضع دارد، از منظر حساسیت به خشونت و در سایه دعوای اسلام‌گرایی و لائیسیته. این که برخی از مدعیان هم در سایه قربانیان واقعی، فرصتی می‌یابند تا از این میان شهرت و پولی به دست آورند هم، امّا اصل نکته سر جای خودش است و قابل انکار نیست.

جامعه شیوخ مسلمان چه واکنشی داشته؟ عبرت‌آموز! بر سر منبر می‌گفتند «گناهکار یا بی‌گناه، طارق برادر ماست...» و شما نگاه کنید این تفکر قبیله‌ای و بلکه مافیایی را... وقتی در زندان بود می‌گفتند که طارق در موقعیت «اضطرار» است و هیچ حرفش حجّت نیست. بعد که دیدند آش خیلی شور شد، و او هم دوباره کلاس‌های قرآن خود را رایج کرده، گفتند که حضور او به «صلاح» نیست. برخی از شیوخ در همین قضیه، به حکایت یوسف و کید زنان اشاره کرده‌ بودند که انعکاس بدی هم داشت.

طارق رمضان، مدیر پژوهش‌های اخلاق اسلامی یکی از مراکز اسلامی بود و فقط ماهی سی و پنج هزار یورو از قطر می‌گرفته که می‌گوید خرج مسلمانان می‌کردم. کدام مسلمان؟ فقط بیست و چند هزار یورو چند سال پیش به یکی از همین زنان حق السکوت داده و باز دست برنداشته است. حزم نبْود، طمع طاعون آورد!

چندی پیش مصاحبه‌ای داشت. طرف پرسید که به فرض تجاوز نبوده و همه چیز از سر رضایت بوده، چرا این همه رابطه موازی همزمان را انکار کردید؟ گفت برای حفاظت از خانواده‌ام. پنج رابطه هم‌زمان را خودش قبول کرده و همسرش هم که گرفتار مسایل او شد مسیحی مسلمان شده بود. چند پرسش دیگر هم از این نوع، خصوصا در باب خشونت در رابطه جنسی. پرسید با آن مواضعی که داشتید، ما شما را چه بنامیم؟ ریاکار، ضعیف، فریبکار؟ می‌گفت نه، من آدمی هستم، مثل همه شما، که تناقض‌های خاص خودم را دارم و گاه در مقابل برخی اصول خودم رفتار کرده‌ام، اینک هم از خدا و خانواده و جامعه مسلمین عذرخواهی کرده‌ام!

بله تناقض در آدمی هست امّا حرف درویشان بدزدد مرد دون... این که آدمی چنین جلوت و خلوت متضادّی داشته باشد و رسما، ده‌ها سال، هر روز در جمع‌های چند هزارنفره سخنرانی‌های تند داشته باشد و از آن جامعه اخلاقی متعالی بگوید که از فرانسه رخت بربسته، به این بهانه وجوهی بگیرد و بعد هر شب در این و آن هتل با این و آن قرار بگذارد و نه عشق‌ورزی، بلکه رفتاری داشته باشد که به قول سعدی، اعادت ذکر آن ناکردن اولی، دیگر نامش تناقض‌های دل و روح نیست، ریاکاری و شیادی است.

از او پرسیدند شما همیشه از احکام شریعت دفاع کرده‌اید، اینک حکم شما مطابق همان شریعت چیست؟ گفت من می‌گویم «شریعت در فرانسه، قانون فرانسه است»!

این روزها فعّالیت اخوان المسلمین در فرانسه در صدر اخبار بوده است. طارق رمضان نوهٔ حسن البنّا موسّس جنبش اخوان المسلمین است.
.

Читать полностью…

پـالايشــگران نـوانديـش

به همين مناسبت مجله بخارا شب
همراه با داریوش شایگان
را در ساعت پنج بعد از ظهر یکشنبه هفتم بهمن ۱۴۰۳ در تالار فردوسی خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار می كند . در این مراسم همچنین با حضور محمد منصور هاشمی کتاب " سلوک در کناره ها " که از سوی نشر فرزان روز منتشر شده رونمایی می شود . از دیگر سخنرانان این شب دکتر ژاله اموزگار ، نهال تجدد ، مقصود فراستخواه ، تورج اتحادیه وعلی دهباشی سخنرانی خواهند کرد.
خانه اندیشمندان علوم انسانی . خیابان نجات الهی (ویلا) .چهارراه ورشو .تالار فردوسی

Читать полностью…

پـالايشــگران نـوانديـش

◀️ *نظام جمهوري اسلامي هم مانند همه نظامهاي ديگر نامقدس است!*

*✍🏼 #محمد_مجتهد_شبستری*

در این چهار دهه گذشته اگر علوم انسانی، اسلامی نشده، یک حادثه مهم دیگر بتدریج اتفاق افتاده و شکل و قوام یافته که اصلا مورد انتظار طراحان و کارگزاران اسلامی سازی علوم انسانی نبوده است. آن حادثه این است که بجای اسلامی شدن علوم انسانی،"«علوم اسلامی"، انسانی شده است.

معنای این مدعا این است که در ایران معاصر، بر اثر بسط تاریخی #انقلاب و تحولات اجتماعی و حوادث سیاسی برآمدۀ از آن، قداست آن علوم و متولیان و نظام کاملا زدوده شده و پرده‌های توهم پاره شده و ماهیت عریان و واقعی آن علوم و متولیان و نظام حکومتی آشکار گشته است.
آن پدیده‌های یاد شده، نه "الهی"، که همه "انسانی" یعنی خطاپذیر، قابل اشتباه و انحراف و اسیر چنگال شرور قدرت و قابل انتقاد دیده می‌شوند. حد و حدود هر کدام از آن‌ها معلوم شده، کاستی‌ها و توانایی‌های آن‌ها برآفتاب افتاده، واقعیت‌ها از توهم‌ها دربارۀ آن‌ها جدا گشته است:

۱. معلوم و آشکار گشته که در طول چهار دهه گذشته، کشور ایران با علوم برآمده از وحی اداره نشده (چون این کار ممکن نبوده است)، بلکه عملاً با همان علوم انسانی اداره شده که در صدد حذف آن بوده‌اند (تدوین چندین برنامه توسعه و چشم انداز بیست ساله و مانند اینها نمونه‌های بارز این واقعیت است).

۲. معلوم و آشکار شده که متولیان علوم اسلامی(نهاد روحانیت، مرجعیت و حوزه‌های علمیه) هم خطاپذیر و اشتباه‌کار و متاثر از وسوسه‌های قدرت و منافع صنفی... و قابل انتقادند.

۳. معلوم و آشکار شده که تعبیر "نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران" جز یک شعار تبلیغاتی نیست و این نظام هم مانند همه نظام‌های دیگر دنیا نامقدس است. این نظام هم همان کارهای خوب یا بد را می‌کند که نظام‌های دیگر دنیا می‌کنند. حکومتگران ایران هم مانند همه حکومتگران دیگر خطاپذیر و اشتباه‌کار و قابل انتقاد هستند.
پس آنچه اتفاق افتاده این است که آن پدیده‌ها که در سال‌های نخست پیروزی انقلاب، ادعا می‌شد که الهی هستند و هاله‌ای از قداست دور آنها را فرا گرفته بود، امروز همه آنها بشری (انسانی) دیده می‌شوند. و بدین ترتیب این علوم اسلامی است که انسانی شده است و نه بالعكس.

Читать полностью…

پـالايشــگران نـوانديـش

در این حال مستخدم با یک سینی وارد شد و یک دیس ‏پر از "نان پا درازی" کاشی که چیزی بین نان قندی و شیرینی و بسیار خوشمزه است با نان و کره و چائی و بشقاب ‏و کارد روی میز گذاشت. صالح گفت‌ می‌بخشید آقای کاتوزیان این صبحانه معمول من است. گفتم قربان من عاشق ‏نان پا درازی هستم که اولین بار در منزل خودتان در کاشان خوردم‎.‌‏ ‏

از این در و آن در صحبت شد تا اینکه صالح گفت خب شما چه فرمایشی دارید که این قدر فوری ست. گفتم قربان ‏آمده‌ام که از شما خواهش کنم امروزبه مجلس بروید. گفت آقای ملکی با شما صحبت کرده اند؟ گفتم بله و ما همه ‏اصرار داریم که جنابعالی امروزبه مجلس بروید و صدای ملت را برسانید. گفتگو به طول انجامید تا بالاخره صالح ‏گفت "خب من بروم در میان دویست تا دزد چه بگویم؟". گفتم قربان چنانکه ‌می دانید امروز جلسه اعتراض به ‏اعتبارنامه‌هاست. تشریف ببرید و به اعتبارنامه جمال امامی نماینده اول تهران اعتراض کنید. آنگاه در جلسه بعدی که ‏وقت سخنرانی برای اثبات اعتراضتان خواهید داشت فساد انتخابات را برملا سازید. این را که گفتم برادر کوچکش را ‏که چند وقتی از کاشان آمده و مهمان او بود صدا زد و گفت نادر بگو اتومبیل را حاضر کنند ‌می‌خواهم بروم مجلس‎.‌‏ ‏

نفسی به راحت کشیدم و سخت تشکر کردم که گفت خیر، من باید از شما تشکر کنم و تا دم در منزل مرا بدرقه کرد. ‏

و اما بعد ‏

صالح آن رو به مجلس رفت و با اعتبار نامه جمال اخوی - که تا آن زمان مرد نسبتا خوشنامی بود و درست به همین ‏دلیل او را به عنوان نماینده اول از صندوق درآوره بودند - مخالفت کرد. چند روز بعد جلسه رسیدگی به اعتبارنامه‌ها ‏تشکیل شد و ما از ساعت هفت صبح برای پشتیبانی از صالح - تا بداند که اگر در مجلس تنهاست در میان مردم تنها ‏نیست - در میدان بهارستان اجتماع کرده و به سخنرانی و سردادن شعار مشغول شدیم. شعار رایج "صالح ما پیروز ‏است" بود که نپسندیدم و از بالای چهار پایه فریاد زدم "پیروز باد صالح"‌‎.‌‏ که خلایق همه فریاد کردند پیروز باد ‏صالح. در حدود ظهر که مجلس تعطیل شد جمعیت به هزار و چند صد نفر رسیده بود ‌‎.‎

نیم بعد از ظهر دروازه مجلس باز شد و یک فولکس واگن بیتل آبی که صالح در صندلی جلو آن نشسته بود و یک ‏حزب ایرانی جوان به نام فریدون امیرابراهیمی پشت فرمان بود آهسته بیرون آمد. سرم را نزدیک به پنجره کردم و ‏گفتم آقای امیرابراهیمی آهسته برانید. از بهارستان تا منزل صالح راه درازی نبود و ‌می‌شد آن را پیاده در حدود نیم ‏ساعت تا چهل و پنج دقیقه پیمود. به این ترتیب اتومبیل صالح که از مردمی که شعار ‌می‌دادند احاطه شده بود آهسته ‏به راه خود ادامه داد تا اینکه خیابان‌های کوتاه شاه آباد و استانبول و نادری را طی کردیم و در خیابان شاه دست ‏راست داخل خیابان فخررازی شدیم و به منزل صالح رسیدیم. درآن وقت تعدادمان به حدود دویست تا سیصد نفر ‏کاهش یافته بود‎.‌‏ ‏

صالح بلافاصله به درون خانه رفت و در بالکنی مشرف به فخررازی ظاهر شد و در همان حال اهل خانه با ‏سینی‌های نان پا درازی بیرون آمدند و در میان جماعت گرداندند. صالح هم پس از تشکر و نطق کوتاهی به درون ‏رفت و جمعیت پراکنده شد ‌‎.‎او در مجلس نطق غرائی کرده و فساد انتخابات را به خوبی افشاء کرده بود که در ‏روزنامه‌های عصر تهران منتشر شد.‏

اما شاید فقط یکی دو هفته بعد اعتصاب معلمان که منجر به کشته شدن یک معلم به دست پلیس گردید شاه را ناگزیر ‏کرد که دکتر علی امینی را به رغم میل خودش به نخست وزیری فرا خواند و او هم پذیرفت به این شرط که شاه ‏مجلس را منحل کند‎.‌‏ ‏

باقی تاریخ است‎.‌‏ ‏
همايون كانوزيان

Читать полностью…

پـالايشــگران نـوانديـش

اگر دیدید که گفت و گو با دیگری به ممارات کشیده است و طرف شما قصدش حقجویی نیست، بلکه حق را لگدمال کرده فقط می خواهد پنبه ی شما را بزند، گفت و گو با او چه سودی دارد؟در چنین مواردی انسان باید بلافاصله خود را از صحنه بیرون بکشد حتی اگر حق با او باشد و شکست خورده به نظر برسد! زیرا به قول مولوی طرف مقابل نزاع، خیال اندیش است، یعنی نوعی اندیشه خاص در ذهن دارد که شما اگر هزار دلیل هم بیاورید،سخن شما را هم حجّتی به نفع خویش خواهد گرفت، از این رو سخن شما نه تنها آتش را خاموش نمی کند، بلکه آن را افروخته تر خواهد کرد. اصولا این میدان، میدان دلیل نیست، بلکه چکاچک خصومتهاست که در آن بلند است:
هر درونی که خیال اندیش شد
چون دلیل آری خیالش بیش شد

چون سخن در وی رود علّت شود
تیغ غازی دزد را آلت شود

پس جواب او سکوت است و سکون
هست با ابله سخن گفتن جنون (مثنوی معنوی، دفتر دوم)

چرا خداوند پیامبر خود را که مأمور به دعوت است، فرمان : فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ (از آنان روی بگردان) می دهد؟ مگر اینان چگونه اند که پیامبر باید از ایشان روی بگرداند؟ اینان همان خیال اندیشان اند و همان بیماردلان اند (فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَهُمُ اللّهُ مَرَضاً وَلَهُم). باری اگر گفته اند که:
اُترُکِ المِراء وَ لؤ کُنتَ مُحِقّاً (ترک جدال کن حتی اگر هم حق با تو باشد) از آن جهت است که مراء، جدالی خودفزاینده است و معیاری برای توقفش ندارد. میدانی است که در آن هیچ یک از طرفین سخن دیگری را نمی شنود. و در این میان حق نه تنها هویدا نمی شود، بلکه لگدکوب می گردد. همه اختلافات حاصل از رذایل اخلاقی مانند کینه و حسد و ظلم و دروغ و غضب و ... چنین اند. یعنی خودفزاینده اند. یک ظلم به ظلم دیگر و یک دروغ به دروغ دیگر منجر می شود. هیچ گاه با فحش دادن نمی توان فحش دهنده ای را متوقف کرد و با ظلم نمی توان باب ظلم را بست.

دکتر عبدالکریم سروش ـ اوصاف پارسایان ، صص 346 ـ 347

Читать полностью…

پـالايشــگران نـوانديـش

در باب انتخابات ۱۴۰۲ ایران

@DrSoroush

Читать полностью…

پـالايشــگران نـوانديـش

رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونَا بِالْإِیمَانِ وَلَا تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنَا غِلًّا لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّکَ رَءُوفٌ رَحِیمٌ
[۱] . در باره آقای جواد فاضل که تنها استادی که در فقه دیده پدرش است و طرح مباحث اخیر ایشان در باره مصلحت و مقاصد شریعت نقدهای بنیاد برافکنی نوشته شد و چنان مضحکه‌ای ایجاد کرد که ایشان نتوانست کوچکترین پاسخ بدهد و حاضر نشد در جلسه‌ای از آن دفاع کند. در باره آقای مؤمن بماند و عطف به قدرت ایشان که فقط بدانید که ایشان می‌گفت من از این قانون اساسی فقط معتقد به اصل ۴ هستم و بعد ایشان عضو شورای نگهبان شده بود. ونظارت‌های او در انتخابات جز پایمال کردن حقوق مردم چیزی به ارمغان نیاورد و بحث‌های فقهی ایشان شگفت‌انگیز است.
***
استاد محترم و برادر ارجمند
سلام علیکم. از پیام نیکخواهانه‌تان ممنونم. چیزی که مرا به تعجب می‌اندازد این است که شما اهانت‌ها و افتراهای دوست‌تان را نقد علمی می‌شمارید. اگر آنها نقد علمی‌ست سخنان من هم نقد علمی‌ست و دیگر چه جای گله است؟ اما اگر «اسلام‌ستیزی و نا-صادق دانستن من در ادعای مسلمانی» افترا و کذب است آنگاه از دوست‌تان بخواهید علنا توبه کند و باز پس گیرد. ماده نزاع برکنده خواهدشد.
لطفا به جلسات ۱۵ گانه سخنان او در باره دین و قدرت دقیقا گوش بدهید تا حجم عظیم توهین‌ها وتخریب‌ها و تخفیف‌های او نسبت به مرا دریابید و اینگونه جانبداری نا-منصفانه نکنید. آنکه آغازگر جدال و توهین بود او بود و پس از تذکارهای اولیه من بازهم باز پس ننشست و توهین‌های بیشتر کرد. اکنون هم راه توبه واجب بر او باز است. باز هم می‌گویم آیا شما روا می‌دارید که تیغ قلم غدّار آن روحانی پرده شرم و انصاف را بدرد و مرا که زهر عداوت دشمنان در کام و زخم ملامت‌شان را بر جان دارم به اسلام‌ستیزی و نا-مسلمانی متهم دارد و هم‌سان کسروی و سلمان رشدی بداند؟ این تیغ قلم چرا هیچگاه با ملحدی در نیاویخت و راه را بر هیچ راهزنی نبست؟
بیاد شعر سعدی می‌افتم که:
چنین گفت درویش صادق نفس
ندیدم چنین بخت برگشته کس
که کافر ز پیکارش ایمن نشست
مسلمان ز نیش زبانش نرست
اما مدارج علمی او: من خود او را آزموده‌ام و ضعف و قوت علمی و اخلاقی و عقلانیش را می‌دانم. آثار و کتبش را هم دیده‌ام. همه جمع‌آوری اقوال و دریغ از یک نکته ابتکاری و یک سر اندیشه راهگشا! و در پاره‌ای از موارد اقتباس و انتحال بدون ذکر مرجع. من اینها را تفقه و اجتهاد نمی‌دانم. شما خود دانید. و لذا گواهی آن دو نفر را که با معیارهای حوزوی آیت‌الله اند، ومن از هیچکدام خوشم نمی‌آید و در نقدشان مطلب نوشته‌ام، درست و دقیق می‌دانم.
ما این حرف‌ها را هیچ‌جا نگفتیم و همه‌جا حرمتش را نگه‌داشتیم تا وقتی که او از سر حسادت و غرور پرده‌دری کرد و هرچه از بغض و حسد در سینه پر کینه داشت بیرون ریخت. بازهم من صبوری کردم و از لغوهای او کریمانه درگذشتم ولی او جسورترشد و به افترا و تکفیر زبان گشود. دیگر جای سکوت نبود. شما لطفا ماجرا را همه‌جانبه ببینید و جانب حق را بگیرید. من درست به خاطر اینکه میان روشنفکران دینی جدلی درنگیرد سکوت می‌کردم و به‌دوستان هم می‌گفتم دندان به جگر می‌گذارم و هیچ نمی‌گویم اما او سکوت مرا نشانه ضعف و شکست من گرفت و «زان قوی‌تر گفت کاوّل گفته بود». من هم شکستن سکوت را واجب دیدم. علی‌الخصوص که می‌دیدم برکه زلال نواندیشی دینی به گندابِ تکفیر آلوده می‌شود و نامحرمی می‌خواهد وارد فضایی منزّه شود که جای او نیست. نواندیشی دینی جای این بهتان‌ها و تکفیرهای “فقیهانه” نیست. به دوست تان بگویید هزار جلد کتاب بنویسی اما تقوای زبان و قلم نداشته باشی و مباهته کنی و مسلمانی را نا-مسلمان بخوانی چه سود دارد؟ همان بهتر که طلبه متوسطی که هستی بمانی و نخوت اجتهاد تو را فرا نگیرد و مسلمانان را تکفیر نکنی.
گیرم که هزار مصحف از بر داری
آن را چه کنی که نفس کافر داری؟
سر را به‌زمین چو می‌نهی بهر سجود
آن را به‌زمین بنه که در سر داری
والسلام علیکم.
عبدالکریم سروش
***
با سلام مجدد و تشکر از پاسخ و توضیحاتتان.
نمی خواهم اطاله کلام بدهم. ولی بالاخره و با این احوال از شما توقع دیگری داریم و علاقمندان و دوستان، شما را در جایگاهی والاتر می‌دانند که صبر از شما زیبنده‌تر است. بحث‌های علمی همواره خوب و مفید و در پاسخ ایشان ضروری است. اما پرداختن به احوال شخصی با شخصیت وارسته و بزرگواری [مانندِ] شما زیبنده نیست. (الان دیگر بنائی برای پاسخ به سخنان شما در احوال علمی ایشان و شهادت آن دو نفر و تصدیق مرجعی مانند آیت‌الله منتظری در این باره ایشان نمی‌بینم) اما به‌طور کلی این گونه صحبت‌کردن شما که همواره از موضع علمی و نه شخصی بپردازید هیچ تناسبی با بحث علمی ندارد و قطعا این‌گونه از ادبیات و رد و بدل شدن به روشن شدن موضع کمک نمی‌کند و با این ادبیات مفید نیست.

Читать полностью…

پـالايشــگران نـوانديـش

❌ به اطلاع علاقمندان افکار دکتر سروش میرسانیم که بتازگی اکانتی در اینستاگرام شروع به فعالیت نموده که مورد تائید مجموعه کانالهای رسمی دکتر نمی‌باشد
گزارش‌هایی از آزار و اذیت
صاحب این اکانت فیک در پرایوت مسیج برای دنبال کنندگانش بدست ما رسیده است

توصیه ما آنفالو و ریپورت شخص مشکوک است👇🏻

https://www.instagram.com/drabdolkarimsoroush1945?igsh=NHF1dXo0NTN2MDNx

Читать полностью…

پـالايشــگران نـوانديـش

سروش،آخرین ایستگاه دین‌داری


٢۵ آذر زادروز عبدالکریم سروش است.
او حقی عظیم بر گردن ایران دارد. برای قدردانی از او، لازم نیست که با او موافق باشیم؛ هر کس که تکاپوی علمی را دوست دارد و اندیشه‌گری را می‌ستاید، این گنج شایان را هم قدر می‌داند. حتی منتقدان و دشمنان سروش، اگر بر دین انصاف باشند، نقدهای او را ارج می‌نهند و دوستانه با او وارد گفت‌وگو می‌شوند. 

سروش، جهان ذهنی ما را در حوزۀ دین‌شناسی بزرگ کرد. شجاعت علمی، مهارت در بیان و قلم، گرایش‌های معنوی، زندگی درویشانه، فضل تقدم در پاره‌ای از مباحث دین‌شناختی، آشنایی عمیق با فرهنگ دینی و آگاهی بسیار از آرای فلسفی بزرگان غرب، شمه‌ای از سرمایه‌های او است.
مثنوی‌شناسی و مثنوی‌خوانی و مثنوی‌دوستی را در ایران باید تقسیم کرد به دوران پیش از سروش و پس از سروش.
کلام جدید و فلسفۀ علم نیز در ایران با سروش آغاز شد یا با او جان گرفت.
امروز حتی منتقدان سرسخت سروش بر سفرۀ او نشسته‌اند؛ زیرا برای نقد آرای او و مانند او ساختمان و بودجه می‌گیرند و مهم‌تر از آن، این است که دیگر مانند سابق، وقت خود را صرف نقد ریش‌تراشی و شراب‌خواری و قماربازی نمی‌کنند. مفتخرند که به جنگ سروش می‌روند!

من یک بار با دکتر سروش هم‌سفر بودم. سفر در دهۀ هفتاد و به شهری از شهرهای خراسان بود. مسئولان همایش خبردار شدند که سروش اجازۀ سخنرانی ندارد. او نرنجید. پای همۀ سخنرانی‌های همایش نشست و برای همۀ سخنرانان از جا برخاست. شب را در خوابگاهی دانشجویی بیتوته کردیم. سحرگاه در نمازخانۀ خوابگاه، او را دیدم که پیش از همه برخاسته بود و در گوشه‌ای نماز می‌گزارد. آنچه در این سفر از او دیدم، فروتنی بود و آمادگی برای گفت‌وگو با هر استاد و دانشجویی. 

من اکنون با این نادره‌مرد روزگاران، در حوزۀ دین‌شناسی چندان همدلی ندارم؛ اما آرزو می‌کنم که منتقدان سروش قدر او را بدانند و در کاسۀ نقد، زهر خصومت نریزید و قدری همدلانه‌تر آثار او را بخوانند و به یاد داشته باشند که در ایران، برای بسیاری از دین‌داران، سروش آخرین ایستگاه دین‌داری است. 
رضا بابایی

@SchoolOfSoroush

Читать полностью…

پـالايشــگران نـوانديـش

تصنیف دل مجنون
غزل: مولانا
دکلمه: ‌دکتر عبدالکريم سروش
آواز: استاد محمدرضا شجریان
🇯‌🇴‌🇮‌🇳
🔰🔰🔰🔰🔰
🆑 @sufismlibrary
🆑 کانال کتابخانه تصوف و عرفان

Читать полностью…

پـالايشــگران نـوانديـش

سخنان دکتر عبدالکریم سروش در ارتباط با سالگرد کودتای ۲۸ مرداد
2023 ,20 August
@DrSoroush

📍فایل صوتی کامل👇🏻

Читать полностью…

پـالايشــگران نـوانديـش

یزید دقیقا به این فتوی متوسل شد و امام حسین را شهید کرد. البته حقیقت ماجرا این بود که امام حسین قیام نکرد بلکه یزید فرصت را غنیمت شمرد تا یک دشمن مسلم را از بین ببرد که با پای خودش به قتلگاه آمده بود .
دکتر سروش پس از توصیف قرائت فقهی و انقلابی بیان کرد که سخن مرحوم آقای مطهری در خصوص امام حسین را بیشتر می‌پسندم که معتقد بود هدف امام حسین امر به معروف و نهی از منکر بود. به بدی‌ها و زشتی‌ها اعتراض می‌کرد و تن به تسلیم در برابر فرامین یزید نمی‌داد . اما یزید همین حداقل را هم تحمل نکرد و کار به درگیری کشیده شد که در واقع از بی‌تدبیری یزید سرچشمه میگرفت.

@SchoolOfSoroush

Читать полностью…

پـالايشــگران نـوانديـش

فقط بعد‌ها در مقابله با ترکان عثمانی ملیت ایرانی را به هویت شیعی گره زدند و سد متین و استواری در برابر ترکان عثمانی ایجاد کردند. آنها از تولی، تبری، عاشورا،کربلا، مهدویت، امام زمان استفاده کردند. روایت‌های زیادی جعل شد که سلطنت شاه اسماعیل صفوی متصل به ظهور امام زمان خواهد شد. "

ایشان سپس به ذکر نظر مثبت مولانا به امام حسین پرداخت که در مقام یک سنی مسلک ، شهادت طلبی،از جان گذشتگی ، عاشقی ، تعلق نداشتن به دنیا، شخصیت و سبکی روح او را می‌پسندید و تجلیل می‌کرد. بنابراین وقتی از این زاویه می‌نگریست بر واقعه عاشورا ، گریه نمی‌کرد بلکه شادی می‌کرد و می‌گفت عاشورا برای امام حسین و یارانش روز عروسی بوده و روز رهایی از زندان بوده است. برای عاشقی که از زندان رهایی یافته چرا کف نزنیم؟ باید شادی کنیم چرا نباید چهره روشن حادثه را نبینیم ؟ و فقط نیمه تاریک آن را در نظر بگیریم و فقط جنایت سنگ دلان و فاتلان دلاوران کربلا را ببینیم. این حادثه یک روی روشن داشته است باید این را دید که آنها با شادی و رضایت مرگ را پذیرفتند نه با کراهت .
امام حسین تا یک جایی با عقلانیت آمد و بسان یک سیاستمدار محاسبه کرد اما وقتی دید که در دام هست و راه برگشت هم ندارد و در راه های صلح آمیز بر او بسته شده است. از اینجا به بعد دیگر نوبت عاشقی شد . ماجرای امام حسین یک دور عاقلانه داشت. اما وقتی درها بسته شد و تنها راه گریز تن دادن به ذلت و به زانو در آمدن بود ،. ایشان مقاومت کرد و عاشقی را برگزید.
ذلت یکی از مفاهیم کلیدی در نهضت امام حسین است. در نقل قول هایی که از ایشان در حین سفر شده است بار‌ها گفته‌اند که نمی‌خواهم با ذلت بمیرم . نمی‌خواهم کوتاه بیایم در شرایطی که معلوم نیست این عقب نشینی‌ها تا کجا ادامه یابد . برای من قابل قبول نیست تحمیل‌های یزید را بپذیرم. در روز عاشورا امام حسین گفتند که این آدم فرومایه من را بین دو چیز مخیر کرده است ذلت و شمشیر. اما من ذلت را نمی‌پذیرم و بنابراین مردانه می‌میرم.

دکتر سروش با اشاره به سخنرانی قبلی‌اش پیرامون حرکت فرا فقهی امام حسین توضیح داد که مقاومت وظیفه ایشان نبود . فقه یا شرع برای امام حسن معین نکرده بود وقتی در آن وضعیت سخت قرار می‌گیرند، ایستادگی بورزند و به استقبال شهادت بروند . امام حسین می‌توانست راه سازش را برگزیند و حتی بیعت هم بکند مگر از امام علی برای ابوبکر بیعت نگرفتند. لذا پاکبازی ایشان یک حرکت عاشقانه بود. "

سروش در ادامه بر ضرورت فهم درست درس های عاشورا تاکید کرد و بیان داشت :
"یکی از مهمترین درس‌های عاشورا این است که ذلت را نفی کنیم. درس دیگر آن است که تاریخ به هیچکس ضمانت نمی‌دهد که وقتی شما حرکتی را راه بیاندازی تا آخر پاک و تمیز باقی بماند. خیلی اتفاقات در تاریخ می‌افتد که خوشبینی و خوش خیالی را از ما می‌گیرد و این تصور را باطل می‌سازد که اگر محکم کاری کنیم دیگر همه چیز الی الابد بر وفق مراد خواهد بود . در جامعه‌ای که پیامبر ساخته بود کسانی به نام خلافت نبوی ،به نام حکومت اسلامی ، به نام جانشینی پیامبر برمسند نشستند که سر فرزندان پیامبر را بریدند و آب از آب هم تکانی نخورد. سلسله بنی‌امیه پس از یزید دهه‌ها ادامه یافت تا سرانجام بنی‌عباس آنها را ساقط کردند. اگرچه به قول یک شاعر عرب آنها هم در قساوت و بیداد‌گری بنی‌امیه را رو سفید کردند. بنابراین در تاریخ هیچ تضمینی وجود ندارد و هر لحظه باید مراقب بود. کج روی‌ها و انحرافات از جاهای کوچک شرو ع می‌شود . در کربلا در خود جامعه‌ای که پیامبر ساخته بود این فاجعه بزرگ به وقوع پیوست و آثار آن تا به امرز باقی است و تا کنون علاج نشده است. بنابراین باید برگشت و بررسی کرد تا ببینیم کار از کجا ویران شده است.

درس دیگر سوالی است که تا کجا می‌ارزد آدمی جانش را حفظ کند؟ یا چه چیزی ارزشمند است که آدمی جانش را برای آن بدهد. این سئوال جاودانه است. وقتی این جان به خطر افتاد آیا باید همه چیز را فراموش کرد یا اینکه چیزهایی وجود دارد که آدمی می‌تواند جان خود را برای آنها فدا کند. شرافت آن چیز با‌ارزشی است که از قدیم مطرح بوده است. جایی لازم است عاشقان باید برای حفط ارزش‌ها کاری کنند و اینجا است که عاشقی بوجود می‌آید. اول باید عقل دور‌اندیش ر ا به میدان آورد و به حکمش عمل کرد. اما وقتی نوبت عاشقی است دیگر نوبت جانفشانی و گذشت است در اینجا راه عاشقان از عاقلان جدا میشود."

در بخشی دیگر از سخنرانی، دکتر سروش ضمن مقایسه رفتار عیسی مسیح و امام حسین در آستانه مرگ گفتند :
"عیسی در آخرین دقایق برای یک لحظه دچار تردید پیامبرانه شد که نکند همه چیز خطا بوده است و خدایی در صحنه دنیا نیست.

Читать полностью…

پـالايشــگران نـوانديـش

معمای نیایش
با حضور دکتر عبدالکریم سروش
اجرا: رضا فرطوسی

#عبدالکریم_سروش 04:10
#حسین_کاجی 36:26
#عبدالکریم_سروش 53:23
#حسین_کمالی 59:37
#عبدالکریم_سروش 01:04:01
#سعیده_میرصدری 01:18:43
#عبدالکریم_سروش 01:29:11
#اکبر_احمدی_افرمجانی 01:42:48
#عبدالکریم_سروش 01:53:20
#سروش_دباغ 02:05:15
#عبدالکریم_سروش 02:18:20
#فرهاد_شفتی 02:30:28
#عبدالکریم_سروش 02:43:01
#یاسر_میردامادی 02:49:40
#عبدالکریم_سروش 03:01:40
#مصطفی_دانشگر 03:20:46
#عبدالکریم_سروش 03:27:12

@didgahenochannel

Читать полностью…

پـالايشــگران نـوانديـش

دادگاه عالی سوئیس در لوزان حکم محکومیت طارق رمضان، استاد پیشین دانشگاه آکسفورد و چهره برجسته جریان اسلام‌گرایی رادیکال و نوه بنیانگذار اخوان المسلمین حسن بنا، را تایید کرد.
در ۲۸ اوت، دادگاه اعلام کرد که درخواست فرجام‌خواهی رمضان علیه محکومیت قبلی‌اش به اتهام تجاوز و اجبار جنسی را رد کرده است.
بر اساس بیانیه دادگاه عالی: «دادگاه فدرال درخواست طارق رمضان برای تجدیدنظر در حکم تجاوز و اجبار جنسی که توسط دادگاه جنوا صادر شده بود را رد کرد.»

Читать полностью…

پـالايشــگران نـوانديـش

كتاب : داريوش شايگان - سلوك در كناره ها، همه مطالبى است كه محمدمنصور هاشمى در طى بيش از دو دهه از ١٣٨٢ تا ١٤٠٣ نوشته و به گفته نويسنده ديگر حرف ناگفته اى در باره آثار و افكار اين انديشمند فرهيخته و نويسنده چيره دست و روشنفكر تيزبين ايرانى ندارد.
اخيرا امير مازيار در مقاله اى اين كتاب را مورد نقد قرار داده و در آن با استناد به موضوع اصلى دو كتاب قيلى هاشمى با عناوين "هويت انديشان" و "دين انديشان متجدد" به نقد نظرات ايشان در باره دو شخصيت مهم معاصر داريوش شايگان و عبدالكريم سروش پرداخته و و در پى مقابسه اين دو سؤالات و نظراتى را مطرح كرده است.
در مقابل هاشمى نيز براى رفع شبهات و ابهامات مطرح شده مقاله اى با عنوان "از نسل پيشاانقلاب تا نسل پساانقلاب" نوشته كه ديروز ٢٦ مرداد ١٤٠٤ در روزنامه ايران منتشر شده است. براى دستيابى به مقاله امير مازيار به صفحات ايشان در فضاى مجازى مراجعه كنيد.
لينك و پى دى اف مقاله منصور هاشمى در روزنامه ايران را در ادامه مى يابيد.

Читать полностью…

پـالايشــگران نـوانديـش

داریوش شایگان و زبان فارسی

در نودمین زادروز (چهارم بهمن)
زنده‌یاد استاد داریوش شایگان



" ....من همواره دانسته‌ام که در این مجموعه قوم‌ها و زبان‌های گوناگون، هویت من به زبان فارسی گره خورده است. پدرم نوعی پرستش شبه‌مذهبی نسبت به این زبان داشت که آن را به من نیز منتقل کرد. این مرد آذربایجانی، نسبت به رسالت زبان فارسی در ایجاد تمرکز، که پایهٔ وحدت کشور بود، سخت هشیار بود. زیرا که ایران - چه بخواهیم و چه نخواهیم - همواره امپراتوری‌ای متشکل از قوم‌ها و زبان‌های مختلف بوده است که به واسطهٔ فرهنگ فاخر زبان فارسی به یکدیگر پیوند خورده‌اند......."

نقل از :
«زیر آسمان‌های جهان»، گفتگوی داریوش شایگان با رامین جهانبگلو، ترجمهٔ نازی عظیما، چاپ دوم، تهران: فرزان روز، ۱۳۷۶، ص ۲.

Читать полностью…

پـالايشــگران نـوانديـش

◀️ بزرگترین دستاورد انتخاب پزشکیان

✍مهدی نصیری

📝جلسه رای اعتماد مجلس به کابینه پزشکیان را باید یک اتفاق استثنایی قلمداد کرد. پزشکیان با سادگی و رک و راستی اش از یکی از مهمترین رازهای مگوی نظام رمز گشایی کرد و نشان داد که مرکز همه قدرت‌ها کجاست و کلید همه قفل‌ها در دست کیست.
او پیشتر هم گفته بود: «باید از رهبر تشکر کنیم چون اگر نبود، تصور نمی‌کنم اسم من از این صندوق‌ها بیرون می‌آمد.»

در دعای مشلول خطاب به خداوند می گوییم: یا من بیده مفتاح کل شئ (ای کسی که همه کلیدها در دست اوست) و حالا خدای زمینی مردم ایران را پزشکیان صاف و ساده بدون هماهنگی و شاید هم با یک رندی ای خاص معرفی کرد!

روحانی هم که با شعار کلید و گشایش امور آمده بود، به درستی و بهتر از پزشکیان می دانست که کلیددار کس دیگری است و او کارگزاری بیش نیست اما او چون با فوت و فن آخوندی و پیچیدگی های یک نظام ولایی و امنیتی آشنا بود، به روی خود نیاورد و گاه به اشاراتی اکتفا کرد بدان امید که بتواند گرهی بگشاید که در نهایت کامیاب نبود تا آنجا که وزیر خارجه اش که به قول خودش اختیاراتی در حد صفر داشت، همچنان تاوان آن وزارت تشریفاتی اش را پس می دهد و در سیاهه اولین هشدارهایی که از مرکز قدرت به پزشکیان داده می شود، منع بکارگیری ظریف است!

پزشکیان آنچنان رک و پوست کنده افشای راز کرد که دیگر حالا دفتر رهبری نیز جرات تکذیب را مانند ۷ سال قبل که کسانی به اشارت در صدد رازگشایی برآمده بودند، ندارد. پایگاه اطلاع رسانی دفتر رهبری در آستانه تعیین کابینه دولت دوم روحانی بیانیه داده بود:

«از حدود دو هفته قبل، یک جریان خبری که از پشتیبانی پرحجم رسانه‌های خارج از کشور نیز برخوردار است، درصدد القای این ادعاست که تک‌تک اعضای کابینه با نظر رهبر معظم انقلاب اسلامی (مدظله‌العالی) انتخاب می‌شوند.»

با این شجاعت و صراحت و یا سادگی و گاف پزشکیان بر همگان مکشوف شد که فرمان دست کیست و چه کسی و نهادی اولین و اصلی ترین مسئول همه اتفاقاتی است که ظرف ۳۵ سال اخیر در کشور افتاده است.

حالا دیگر هم برای کسانی که فکر می کنند کشور در قله ها قرار دارد و هم برای آنان که کشور را در قعر دره های هولناک سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی و محیط زیستی می بینند، مسئول اول و اصلی این قله سازی یا دره آفرینی روشن شده است.

یکی از کسانی که هولناکی این رازگشایی را برای نظام به خوبی درک و با خشم فریاد کرد مدیر مسئول روزنامه کیهان بود که نوشت:
"آقای پزشکیان! ادعای خودتان را پس بگیرید؛ دشمنان تابلودار نظام سوءاستفاده کرده‎اند."

آیا پزشکیان در میان همه روسای جمهور مطرود و محصور و مغضوب جمهوری اسلامی، به مقام حلاجی خواهد رسید و حلاج وش بر سر دار خواهد رفت، با این تفاوت که حلاج به جرم ادعای خدایی خود توسط عالمان تکفیری به دار زده شد و پزشکیان به جرم افشای مقام خدایی دیگری؟
آینده همه چیز را روشن خواهد کرد.
/channel/iranazadvaabad

Читать полностью…

پـالايشــگران نـوانديـش

"گفتگو با اللهیار صالح نماینده مجلس بیستم"
خاطراتی تاریخی از همایون کاتوزیان
صالح اگر نگویم بهترین چهره دست کم یکی از بهترین چهره‌های حزب ایران و جبهه ملی دوم بود. و در این ارتباط ‏نام او و دکتر کریم سنجابی غالبا با هم برده ‌می شد انگار که هر دو مشترکا رهبر حزب ایران بودند - اگرچه او دست ‏آخر رهبر جبهه ملی دوم شد‎.‌‏ ‏

جبهه ملی دوم در تابستان ۱۳۳۹ در نشستی در منزل صالح - ولی در غیاب او که در کاشان مشغول فعالیت ‏انتخاباتی بود - تشکیل شد. این کار را بدون موافقت قبلی او کردند و مدتی از دوستان رنجیده خاطر شد ولی در هر ‏حال امضاء او در اعلامیه تشکیل آن جبهه نبود اگر چه چندین ماه بعد به آن پیوست. ‏

در آن انتخابات تابستانی صالح تنها فرد ملی بود که - از موطنش کاشان که نماینده طبیعی آن بود - انتخاب شد. چون ‏گذشته از آنکه سیاستمداری مجرب و به نام بود و از جمله وزارت دادگستری و کشور و نمایندگی مجلس شانزدهم ‏علاوه بر سفارت آمریکا را در کارنامه خود داشت هم آمریکایی‌ها او را مردی محترم و صالح‌ می‌دانستند و هم شاه ‏شخصا از او بدش نمی‌آمد. اما شاه که نگران انتقاد‌های دولت کندی از دیکتاتوری و فساد در ایران بود آن انتخابات ‏فرمایشی را در نیمه راه برهم زد و دکتر اقبال نخست وزیر مطیع خود را به عنوان مسئول انتخابات ساختگی عزل ‏کرد.‏

من گاهی روزهای جمعه به منزل صالح - واقع در خیابان فخر رازی روبروی دانشگاه تهران -‌می رفتم که معمولا ‏کسان دیگری هم اعم از فعالان سیاسی و دانشجویی نیز‌ می‌آمدند. و یک روز جمعه که تازه به دانشکده پزشکی رفته ‏بودم یک دانشجو در منزل صالح برخاست و گفت " آیا راست است که جناب صالح با شاه ملاقات کرده است؟" این ‏شخص مانند بسیاری از هموطنان ما در نجس و پاکی سیاسی تعصب داشت و معتقد بود که انسان در اثر ملاقات با ‏مخالف خود آلوده‌ می‌شود بلکه حتی خیانت‌ می‌کند. صالح با لحن نسبتا اعتراض آمیزی گفت بله درست است. وقتی که ‏من نماینده کاشان شدم شاه مرا به ملاقات دعوت کرد و من هم پذیرفتم. من در مجلس شانزدهم نماینده مجلس بودم و ‏به قانون اساسی و سلطنت شاه قسم خورده ام. ولی کاملا پیدا بود که از این سوال نیشدار ناراحت شده است‎.‌‏ ‏

این گذشت و انتخابات مجلس بیستم را تجدید کردند و جبهه ملی دوم صرفا برای اینکه نتوانست حتی پانزده نامزد ‏برای انتخابات تهران معرفی کند - چون از سی و شش عضو شورایعالی آن بیشترشان ‌می‌خواستند از تهران نامزد ‏شوند و قهر و قهرکشی شده بود - کل انتخابات را تحریم کرد. اما صالح که هنوز عضو آن جبهه نبود به حق از ‏کاشان نامزد و انتخاب شد و در نتیجه نجس و پاکی‌ها شایع کردند که صالح "سازش" کرده است و این خودمانیم در ‏میان انبوه عقب‌ماندگان سیاسی یکی از بدترین تهمت‌هاست. و صالح سخت آزرده خاطر شد‎.‌‏ ‏

بعد از افتتاح تشریفاتی مجلس - که خاطرات خود از آن را در مقاله "تظاهرات در مسیر" در کتاب خاطراتم آورده‌ام - ‏روز رسیدگی به اعتبارنامه‌ها فرا رسید. در آن روز رسم این بود که نمایندگان منتخب حاضر می‌شدند. رئیس سنی ‏انتخاب ‌می‌شد و نام یک یک منتخبان را ‌می‌برد. و هریک از آنها ‌می‌توانست به اعتبارنامه نماینده دیگری به این ‏عنوان که انتخابات در حوزه او دستخوش فساد بوده است اعتراض کند. پس از آن جلسه تعطیل ‌می‌شد و بحث و ‏سخنرانی و رای گیری درباره اعتبارنامه‌هائی که با آن مخالفت شده بود به جلسه بعدی موکول‌ می‌شد‎.‎

شب پیش از جلسه رسمی اول در حدود ساعت هشت و نیم خلیل ملکی به من تلفن زد و گفت من الان به آقای صالح ‏تلفن زدم و برنامه او را برای جلسه فردای مجلس پرسیدم و او گفت که به من تهمت سازشکاری زده اند و من به ‏مجلس نخواهم رفت. ملکی که طاقت فحش و تهمت خوردن خودش حد و اندازه نداشت گفت گفتم آقای صالح شما تقریبا ‏تنها فرد صالح این مجلسید و چشم‌ها همه به شماست‎.‌‏ غلط کرده اند تهمت زده‌اند. توجه نکنید. گفت نه دیگر من ‏تصمیمم را گرفته‌ام‎.‌‏ ‏

ملکی که خودش نسبت به فعالان جوان حساسیت داشت گفت آقای کاتوزیان صالح شما را ‌می‌شناسد و دوستتان دارد. ‏شما به دیدن او بروید و بگوئید که جوانانی مانند شما پشت او هستند و تشویقش کنید که فردا در جلسه مجلس شرکت ‏کند. من بلافاصله به منزل صالح تلفن زدم و سلام کردم و گفتم قربان بنده با شما عرایضی دارم و اجازه ‌می‌خواهم ‏خدمت برسم. صالح با مهربانی پاسخ داد که امشب که دیر است فردا بیایید منزل. گفتم قربان عرایض بنده فوری ست. ‏گفت بسیار خوب فردا هفت صبح بیائید که با هم صبحانه بخوریم.‏

فردا سر ساعت هفت صبح زنگ منزل صالح را زدم. مستخدم در را باز کرد و مرا به اطاق ناهارخوری برد. دو سه ‏دقیقه بعد خود صالح وارد اطاق شد و سلام و احوالپرسی کرد.

Читать полностью…

پـالايشــگران نـوانديـش

https://www.zeitoons.com/114086/amp

Читать полностью…

پـالايشــگران نـوانديـش

شما همچنان باید در جامعه دینی ما مؤثر باشید. سکوت شما هرگز به معنای ضعف و نشانه شکست نیست، اتفاقا این موضع‌گیری را بسا کسانی بخواهند دلیل بر واهمه بگیرند. خویشتن‌داری به معنای ضعف تلقی نمی‌گردد. بگذارید دیگران متوجه شوند، اما در عوض این نکته مهم شما:«که دینداران حاجت به همفکری و همبستگی بیشتر در قبال قبیله کفر دارند» با وجود شما پر فروغ بماند. این مسائل می‌گذرد.[بگذارید] سرمایه اجتماعی وجود شما در مرتبه علمی و محوری بماند و آلوده به بحث‌های شخصی نشود. اگر با همان زبان علمی یادآوری می‌شدید و قلم شما طغیان نداشت من این مرقومه را نمی‌نوشتم. امیدوارم که بعد هم انشاء‌الله این‌گونه باشد و ادامه نیابد . والسلام علیکم بماصبرتم فنعم عقبی الدار.

تاریخ انتشار: ۵ بهمن ۱۴۰۲

@DrSoroush

Читать полностью…

پـالايشــگران نـوانديـش

چهارپاره انتقادی؛ چه‌کسی توهین را آغاز کرد؟
عبدالکریم سروش


در مقاله «مصباحی که مصباح نبود» شرحی از سر درد در باب تهمت و تکفیرگری یک روحانی آوردم و چنین نوشتم: “این سخنان مرا به یاد سخنان آن شیخ تکفیرگر (محسن کدیور) می‌اندازد که بهتان مبین زد و مرا و شبستری را اسلام‌ستیز و آورنده دین جدید و ناصادق درادّعای مسلمانی دانست و حرفش را هم علی رغم اعتراضات گران و کلان هم کسوتانش پس نگرفت! این بنده خدا که به گواهی دو آیت‌الله، جواد فاضل لنکرانی و محمّد مؤمن، طلبه متوسطی بیش نبود، پس از بیست سال متارکه درس و بحث فقهی در قم، و نیندوختن دانش تازه‌ای در غرب، تازه به‌یادش افتاده که مجتهد است و در غربت لاف اجتهاد می‌زند و بساط افتاء گسترده است و به طهارت مخرج بول با یک‌بار شستن و روا بودن موی گربه در لباس نمازگزار مفتخر و مبتهج است و شیپور را از سر گشادش می‌زند و فقاهت را از تکفیر آغاز کرده است! اگر در کارنامه سیاسی آقای خامنه‌ای یک حَسنه باشد، این است که نه خود کسی را تکفیر کرد و نه اجازه داد مراجع دهان به تکفیر کسی بگشایند. حالا طلبه‌ای متوسط چون او که تنور دلش برای شهرتی نازل زبانه می‌کشد، دین را ابزار آوازه دنیوی و صید مریدان کرده است، و در حالی‌که جوانان گروه‌گروه به اسلام پشت می‌کنند و دینداران حاجت به همفکری و همبستگی بیشتر در قبال قبیله کفر دارند، او در پی دفع حریفان و لکّه‌دار کردن ایشان و تثبیت موضع خود، به منزله اسلام شناسی یکتاست!»
پس از نشر این مقال، یکی از فضلای محترم حوزه علمیه قم نامه نیک‌خواهانه و نصیحت‌گرانه‌ای به من نوشت که در نشر آن نامه و پاسخ خود بدان فایدتی دیدم؛ لذا آنها را بدون ذکر نام ایشان اینک منتشر می‌کنم.
***
جناب آقای دکتر عبدالکریم سروش سلمه الله
پس از سلام و تحیات، امیدوارم همواره سالم و موفق باشید.
یکم: نوشته جنابعالی را با عنوان «مصباحی که مصباح نبود» را خواندم، هرچه فکر کردم چرا شخصیت فرهیخته‌ای مانند شما که دیگران را نصیحت و دعوت به اخلاق می‌کنید: «در حالی‌که جوانان گروه گروه به اسلام پشت می‌کنند و دینداران حاجت به همفکری و همبستگی بیشتر در قبال قبیله کفر دارند»، خود در جهت ضدیت با همبستگی به تحقیر دیگران و دوستان سابق و آن هم در دیار غربت می‌پردازید. اگر به قول شما ایشان در پی تکفیر است (که او هرچند قلم تند و تیزی دارد و من آن ادبیات را اصلا نمی پسندم و نظر خودم را بیان کرده‌ام) اما شما نقد علمی را به مفهوم دفع حریفان و لکه‌دار کردن خودتان تلقی کرده‌اید.(نمی‌دانم چرا در غرب چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب ایرانیان مرتب در پی صف‌کشی و هر روز درست کردن دعوا و کینه‌پراکنی هستند). به نظر شما این زبانی که در این نامه در باره آقای کدیور به‌کار گرفته‌اید زبانی قرآنی و از موضع جدال با احسن است؟
دوم: شما برای این‌که ثابت کنید ایشان طلبه متوسط است به سخنان جواد فاضل و محمد مؤمن استناد می‌کنید (که خود شما می‌دانید ایشان اولا طلبه متوسط نیست. آقای کدیور تنها با دلالت کتاب‌ها و مقالات علمی و فقهی از زمان‌های قدیم از بسیاری از مدعیان اجتهاد و استنباط، قوی‌تر و صاحب‌نظر تر است.) روشن است مباحث ایشان هردوی آنان را در نقد مباحث فقهی در باره ارتداد و تأیید قتل راتق نقی و بحث جواز بهتان به مخالفان و بدعت‌گذاران و برخی مباحث ولایت‌فقیه در محیط ایران رنجاند و آنان به‌جای پاسخ علمی به تحقیر شخصی پرداختند[۱]. در حالی که ایشان به جای طلبه متوسط بیش از ۲۰ سال پیش از استاد مورد قبول شما، آیت‌الله منتظری، تأیید اجتهاد گرفت و یکی از سه شخصیت ارجاع‌دهنده به دیگران بود. به نظر شما این شیوه از جدال، جدال به احسن است!
سوم: یکبار دیگر جملات خود را ملاحظه کنید: «و بساط افتاء گسترده است و به طهارت مخرج بول با یک بار شستن و روا بودن موی گربه در لباس نمازگزار مفتخر و مبتهج است». یعنی [آوردن این تعابیر در مورد] ایشان در میان ده‌ها مقاله و چند کتاب در باره نقد ولایت فقیه، حق الناس، ارتداد و آزادی و مسائل فراوان اجتماعی و حقوقی و مسائل مستحدثه احکام نماز و روزه و رؤیت هلال و.. انصاف علمی است؟ آیا این جملات تحقیرآمیز جدال به احسن است و یا خراب کردن شخص و نوعی مقابله شخصی؟ به نظر شما به‌جای انتخاب آن شیوه، از این دستور قرآنی: «وَإِذَا مَرُّواْ بِٱللَّغۡوِ مَرُّواْ کِرَاما» پیروی کردن بهتر نیست. از شخصیتی همانند جنابعالی با این همه سخنرانی‌های بسیار خوب و مباحث اخلاقی و علمی زیبنده (که من استفاده می‌کنم )بهتر نیست که زبان و قلم خود را آلوده نکنید تا بهتر بتوانید در این جامعه دین‌گریز و دین‌ستیز موثر باشید؟ وَ مَا عَلَیْنَا إِلَّا الْبَلَاغُ. إِنْ أُرِیدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِیقِی إِلَّا بِاللَّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَإِلَیْهِ أُنِیبُ.

Читать полностью…

پـالايشــگران نـوانديـش

#رضا_زمان

جرأت دانستن داشتن

عبدالکریم سروش، نواندیش و متفکّر دینی، سی و دو سال پیش در گفتاری در باب «مبانی تئوریک لیبرالیسم»(نگاه کنید به: رازدانی و روشنفکری و دینداری، صراط) در شعار اصلی لیبرالیسم از کانت وام گرفت؛ سروش به اقتفای کانت در مقالهٔ «روشنگری چیست؟» شعار اصلی لیبرالیسم را در شعار نخستین روشنگری دید: «جرأت دانستن داشته باش!»(ص ۱۲۱). سروش در مقام تحلیل و تفسیر، شعار روشنگری را به این سخن ترجمه کرد «جرأت شکافتن مقدّسات را داشته باش»!(ص ۱۲۶) در واقع، جرأت دانستن، جرأت شکافتن مقدّسات است. مقدّس، به بیان سروش، آن چیزی است که آدمیان سربسته پذیرفته‌اند، هرآنچه که برتر از کاوش و تأمّل دانستند؛ جرأت دانستن داشتن یعنی «دلیری تأمّل و کاوش در امور مقدّس»(همان). روشنگری آغازی بود برای جرأت بشر در برابر مقدّسات، که پیش از آن چنین جرأتی در او نبود. شکافتن مقدّسات، کاویدن در امور پرسش‌ناپذیر، نیاز به یک جسارت و شهامت دارد و این است که کانت از جرأت داشتن می‌گوید. به بیان خود سروش «ما در برابر اموری که مقدّس می‌دانیم، اوّلین چیزی که قربانی می‌کنیم جسارت خودمان است»(ص ۱۲۵). پس برای بازیابی جسارت بشر، کاوش نو و تأمّل نوین در برابر امور مقدّس باید.

سروش از این شعار روشنگری، یعنی شعار لیبرالیسم، به لُبّ لباب سخن خود می‌رسد: لیبرالیسم یعنی «آزاد شدن از قید مقدّسات»(ص ۱۲۶). پس،‌ آزادی‌خواهی لیبرالیسم نه فقط آزادی‌خواهی سیاسی که در بُنیان خود، «آزادی از مقدّسات» است؛ یعنی آزادی از هرآنچه فوق کاوش و فرای تحلیل است. به بیان خود سروش «لیبرالیسم، یعنی هیچ‌کس و هیچ‌چیز، هیچ‌گاه مقدّس نبوده و نیست»(ص ۱۲۷). از این رهایی است که «لیبرالیسم شوریدن در برابر هرگونه ولایت است»(ص ۱۲۸). چون ولایت، اِعمال امر مقدّس به آدمیان و تکلیفِ مقدّسات است، این است که تنها اطاعت و تسلیم می‌طلبد.

تمام راهی که سروش گشود، تمام نقشه و طرح فکری و روشنفکری او، در همین است: جرأت دانستن داشتن! روشنفکری سروش، تفکّر او، از همین کلام استخراج می‌شود. راه و روزنه‌ای که سروش، در بن‌بست فکری و فرهنگی ما، باز کرد و نشانمان داد، چیزی نبود جز «شهامت دانستن داشتن»؛ و این شهامت یعنی جرأت شکافتن مقدّسات را داشتن، یعنی جسارتِ پرسیدن از هرچیز و شجاعت کاویدن در هرچیز. نقشهٔ فکری و معرفتی که سروش کشید، آزاد بودن از بند مقدّسات و مقدّس‌نماهاست؛ و خطّ آن، شوریدن در برابر هرگونه ولایت. به این معنا، طرح و نمای فکری و معرفتی سروش، در بُنیان خود «روشنگری» و «لیبرالی» است. فارغ از نتایج و فرآورده‌ها، پروسه و فرآیند فکری سروش، در بسط روشنگری لیبرال و لیبرالیسم روشنگری است.

سروش شاگردان و مخاطبانی را در مدرسهٔ فکری و نواندیشی خود پرورش داد که توانستند به کمک او جرأت دانستن را بیابند و از قید مقدّسات رها شوند. سروش، شاگردان و مخاطبان خود، از دیندار و بی‌دین، به نحوی با روشنگری لیبرال آشتی داد. در این راه و فرآیند، از آن‌جا که کسی مقدّس نیست، و هیچ کس حقّ ولایت ندارد، استاد و معلّم نیز نامقدّس و بی‌ولایت است. قداست و ولایت از آن سروش هم نیست. برای همین است که می‌بینیم بسیاری از شاگردان سروش، تبدیل به منتقدان او شدند؛ از گنجی تا کدیور، از نراقی تا حمید وحید. و چه بسا شاگردان سابقی که به ناسزاگویی علیه سروش هم رسیدند. آنان از حیث اخلاقی خطاکار اند، امّا همین نیز نشانهٔ راهی است که در اندیشهٔ سروش وجود داشت.

تأکید می‌کنم که نقشهٔ فکری و راه معرفتی سروش را، باید جدا از نتایج و بعضی مواضع گذرای سیاسی دید. شاید، به گمان من نیز، بعضی مواضع سروش خصوصاً در دههٔ اخیر نافی روشنگری لیبرالی باشد که او آن را یاد شاگردانی مبتدی و غیرمستقیم چون من داد. امّا سخن از نقشهٔ راه او در معرفت و اندیشه است که در زمینه و خاستگاه روشنگری لیبرال روییده است، هرچند که شخصِ سروش، در مقام نظریّه‌پرداز، گاه و بی‌گاه از نظریّه خود عدول کرده است.

Читать полностью…

پـالايشــگران نـوانديـش

در باب جنایت‌های اسراییل در غزه

@DrSoroush

Читать полностью…

پـالايشــگران نـوانديـش

علم در ماتم !

سخنان جديد #عبدالکريم_سروش
درباره اخراج اساتید صالح و شایسته دانشگاهها و خطر بزرگ از دست دادن سرمایه های گرانقدر فکری و فرار مغزها.
(September 3 , 2023)

@SchoolOfSoroush

Читать полностью…

پـالايشــگران نـوانديـش

#یکشنبه_ها_و_حافظ
مجری: سایه را شبیه‌ترین شاعر عصر ما به حافظ دانسته‌اند. آیا خود شما این قرابت را قبول دارید؟
سایه: نه!

بخش‌هایی از «در سایهٔ سایه»
[گفتگو با هوشنگ ابتهاج]

#حافظ
#سایه
#هوشنگ_ابتهاج
#یکشنبه_ها_و_حافظ

Читать полностью…

پـالايشــگران نـوانديـش

عیسی پس از تحمل رنج‌های بسیار و زخم‌ها بر روی دار در حال مناجات از خدا گله کرد در حالی که قبل از این لحظه فقط شکر می گفت ولی امام حسین در آخرین لحظات عمرش شکایت نکرد و گفت خدایا، من راضی به رضای تو هستم. این قیاس، تفاوت روحیه این دو بزرگوار را نشان می‌دهد.
وی در آخر سخن آیات پایانی سوره فجر ( یا ایتها النفس المطمئنه....) را تفسیر و معنا کرد که بنا به نظر برخی از مفسران به خاطر امام حسین نازل شده است . ایشان بیان داشتند که بنا به لسان قرآنی ، هر کسی که صاحب نفس مطمئنه شد به بهشت رسیده است.

رفتار عاشقانه امام حسن شهادت می‌دهد که او یکی از مصادیق عالی این آیه هست که با کمال رضایت و بدون شکایت و برخوردار از نفس مطمئنه به سوی پرودگار شتافت."

سروش سپس به نقد دیدگاه دکترعلی شریعتی پرداخت که بر اساس گفتمان و پارادایم زمانه به بازسازی واقعه عاشورا و استفاده از آن در جهت دمیدن روح انقلابی در شیعه پرداخت. “امام حسین در بین ائمه اطهار یک استثنا بود اما شریعتی این استثنا را به قاعده تبدیل کرد و با مخدر خواندن تفسیر سنت گرا از عاشورا ، جنبه خون و مبارزه در آن را پر رنگ کرد. او تصویری ازامام حسین (ع) و زینب سلام الله علیها را بازسازی کرد که به معنای دقیق کلمه، آنها انقلابی قرن بیستم بودند و قیام کرده بودند تا با ریختن خون‌شان حکومت بی‌تدبیر یزید را رسوا کنند. روحانیت اگرچه با شریعتی میانه‌ای نداشت اما به خوبی از این تحلیل او استفاده کرد. روحانیت طرفدار انقلاب بر بستری که شریعتی آماده کرده بود ، تفسیری از عاشورا را تبلیغ کرد که مستلزم مبارزه با ظلم و شهادت بود. این تفسیر از اساس متفاوت و متعارض با تفسیری بود که روحانیت پیش از آن از عاشورا می‌کرد. هیچ فقیه وعالمی تکریم نهضت امام حسین را به عنوان مجوزی برای مبارزه علیه حکومت مستقر ندانسته بود. چنین حرفی در هیچ کتاب فقهی مشاهده نمی‌شود. حتی امامان بعد از امام حسین نیز چنین استفاده‌ای از عاشورا نکردند. نگرش غالب در روحانیت اشک ریختن بر مصیبت امام حسین با هدف ایجاد صفای باطن بود. تا ضمن برقراری ارتباط روحی ، آن هویت شیعی تداوم یابد. آنها می‌گفتند ما حسینی هستیم یعنی تاریخ ما با آن شجاعت و حماسه شروع می شود ولی هویت سنی‌ها با آن شقاوت آغاز می‌شود چون حاضر نیستند یزید را لعن کنند.”دکتر سروش تاکید کردند که امروزه ذهنیت‌های جدید از عاشورا چنان پر رنگ است که بسیار سخت است تا از ورای آن حتی بتوان به تاریخ پنجاه سال پیش عزاداری‌ها نظر کرد.

این رویکرد تازه فقط برای قبل از پیروزی قابل استفاده بود. کسانی که سن‌شان اقتضا می‌کند می‌دانند مناقب و عزاداری‌ها پیش از حسینه ارشاد و انقلاب اسلامی چگونه از اساس متفاوت با الان بود .البته من پیش بینی می‌کنم که دوباره عزاداری ها به آن سمت یعنی دوران عزاداری سنتی خواهد رفت. با توجه به روند موجود راهی غیر از این وجود ندارد.
«امام حسین انقلابی» دیگر به درد حکومت نمی‌خورد. از نگاه حاکمان کنونی پذیرفته نیست تا علیه حکومت انقلاب کرد. امام حسینی که قیامش اجازه می‌دهد تا مسلمانان علیه حکومت های موجود قیام کنند، به درد حکومت فعلی نمی‌خورد و از دید آنان نباید چنین امام حسینی را معرفی کرد. این تفسیر به درد زمان شاه می‌خورد. این حکومت بنا به مبانی و مواضع فقهی‌اش می‌گوید مجازات قیام علیه حکومت، مرگ است. حتی انتقاد نیز جایز نیست و مجازاتش زندان و حتی خیلی چیزهای بدتر از زندان است بنابراین منطقی است که عزاداری‌ها پس برود و به منطق سنتی نزدیک شود. لذا امام حسینی که اکنون باید ترویج شود، همان امام حسینی است که گریه بر او ثواب دارد و باعث شفاعت در روز جزا می‌گردد.
الان وضع بگونه‌ای شده است در محرمی که در آن بسر می‌بریم دو طرف، هم حکومت و هم مخالفان در جنبش سبز هر یک دیگری را متهم به یزیدی بودن می‌کنند. یعنی یک اسطوره و قصه به دست دو گروه از شیعه افتاده است و این دو تا مجبورند بگویند ما حسینی هستیم و می‌بینید به طور کلی منطق واقعه گم شده است یعنی معلوم نیست که باید چه کار کرد. فقهای ما هم پاک برگشتند به گذشته خودشان. من یادم می‌آید روزی که آقای خمینی به ایران برگشتند. در ملاقات با جمعی از نویسندگان که خبر آن از تلوزیون پخش شد به صراحت گفتند مخالفت با جمهوری اسلامی با شدت عمل مواجه می شود و با آنها اتمام حجت کردند .وقتی این حرف با نویسندگان بیان می‌شد. انتقاد را هم در بر می گرفت. بنابراین امام حسین شورشی، عصیانگر و انقلابی به کار فقهای ما نمی‌آید کما اینکه هیچوقت هم نمی‌آمده است و همواره هم کوشیده‌اند تا توضیح بدهند که از این شیوه استفاده نکنید. بی جهت نیست که برخی از فقهای اهل سنت چون ابوبکر ابن عربی که با ابن عربی معروف تفاوت دارد،گفته است حسین به شمشیر جدش کشته شد. یعنی فقها یک فتوی دادند که مجازات قیام علیه حکومت اسلامی مرگ است.

Читать полностью…

پـالايشــگران نـوانديـش

#عاشورا_اسطوره_هویت -
گزارشی از سخنرانی #دکتر_سروش در شب عاشورا ۱۳۹۹/مریلند آمریکا

دکتر عبدالکریم سروش در ابتدا اشاره‌ای گذرا داشت به تداوم سنت گرامیداشت حادثه عظیم و جان سوز کربلا و تلاش جان‌های شیفته‌ای که در پیوند با یکی از بزرگترین روح‌های جهان پرواز کرده‌اند و از آموزه‌های امام حسین برای ساماندهی زندگی‌شان استفاده کرده‌اند.

وی هدف اصلی از برنامه‌های پاسداشت امام حسین را "در انداختن طرحی جدید برای دریافت الهام از درس های عاشورا "معرفی کرد .سپس بر اساس منابع تاریخی و موارد مستند واقعه عاشورا و حرکت امام حسین را تشریح نمود که با هدف حفظ اصول خود و ممانعت از بیعت با یزید مدینه را به سمت مقصد نا معلومی ترک کردند. بعد به دلیل احساس نا امنی از فتنه گری تروریست‌های اعزامی از شام و ضرورت پیدا کردن جایی برای نجات جان خود و اطرافیان به دنبال محل امنی می‌گشتند ، که خیل زیاد دعوتنامه‌های اهالی کوفه رسید و ایشان عزم نمودند تا به کوفه بروند. در میانه راه حر بن یزید ریاحی پیشقراول سپاه یزید راه را بر ایشان بست. یزید که نتوانسته بود آن امام همام را در مدینه و مکه گرفتار سازد. از حضور امام حسین در محل دور افتاده کربلا استفاده کرد تا بر خلاف توصیه پدرش مبنی بر پرهیز از رویارویی با امام حسین، تکلیف ایشان را یکسره کند.

وی سپس با رویکرد تاریخی به بازخوانی انتقادی قرائت‌های مختلف در باب فلسفه حادثه عظیم و جان سوز عاشورا پرداخت.
به باور دکتر سروش، امام حسین این روح پاک برای کشته شدن و قیام به سمت کربلا حرکت نکرد، بلکه برای رهایی از مخمصه بیعت با یزید، عزم آن سفر دوران ساز را کرد و بیشتر بنای امر به معروف و نهی از منکر داشت. امتناع او از بیعت با یزید ریشه در سرشت خاص امام حسین داشت که با مشرب برادرش متفاوت بود.
" وی همانگونه که موافق رویه صلح جویانه برادرش در مواجهه با معاویه نبود و گفته اند در این خصوص اختلافی هم بین دو برادر پیش آمد، نمی‌پسندید تا خلف وعده و نقض عهد معاویه در موروثی کردن خلافت و نصب فردی بی تجربه و نا لایق چون پسرش یزید بر این مقام را بپذیرد. از این رو دیگر پیمان بستن با خاندان معاویه را روا ندانست چون تجربه کرده بود که آنها در پیمان شکنی سابقه دارند."

ما نمی دانیم که در ذهن امام حسین چه می‌گذشت ، اما بسیار نا‌محتمل است که می‌خواست با یزید درآویزد یا چنان که گفته‌اند می‌خواست حکومت اسلامی تشکیل دهد . اما این را می‌دانیم که یزید را نمی‌پسندید و حاضر نبود ماجرای صلح وبیعت برادرش با معاویه این بار با یزید تکرار شود. از خلال کلمات امام حسین معلوم می گردد که در منش او پذیرش صلح جایی نداشت.

دلایل اصلی که باعث شد امام حسین حرکتش را آغاز کند عبارت بودند از فضای رعب آور امنیتی ، سازش ناپذیری با یزید و جستجو به دنبال جای امن .هیچ سند معتبری وجود ندارد که هدف امام حسین قیام و انقلاب بوده است. این واژه‌ها ترمولوژی زمانه ما هستند و ابدا ارتباطی با انگیزه امام حسین ندارند.

واقعه عاشورا بزرگ شده است چرا که شیعیان حاجت داشتند از این واقعه یک اسطوره بسازند و با پیوند زدن خود به این اسطوره هم هویت کسب نمایند ، هم ابراز مظلومیت کنند و هم از مخالفان خود هویت ستانی کنند. سخن این نیست که شیعیان سخن گزافی گفته اند و یا از محدوده مجاز خارج شده اند. بلکه منظور من این است که آنها از عاشورا برای ساختن و احراز هویت استفاده کردند. به گمان من این راه را ائمه اطهار ابداع کردند و به پیروانشان آموختند و آنها هم خوب این درس را یاد گرفتند. برای اینکه موضوع روشن شود اشاره به تاریخ اسلام پس از پیامبر آموزنده است. خلفایی به لحاظ تاریخی بر منصب جانشینی پیامبر نشستند .صرف نظر از آنکه ما آنها را بپسندیم یا نپسندیم ، سه تن از چهار تن خلفای راشدین کشته شدند. از این سه قتل تنها شیعیان شهادت علی (ع) را بزرگ کرده و عزاداری می کنند اما اهل سنت برای عمر و عثمان عزاداری نمی‌کنند. قتل آنها را در تاریخ ثبت کرده‌اند. اما آنها سنت عزاداری ندارند. واکنشی که شیعیان در برابر حوادث تاریخی نشان داده‌اند حکایت می‌کند که آنان در پی کسب هویت بوده‌اند و می‌خواسته‌اند با وصل کردن خودشان به این حوادث فجیع تاریخی هم کسب هویت کنند و هم به دیگر طایفه‌های اسلامی، اهل سنت و جماعت توضیح دهند که چه ستمهایی بر این طایفه محدود و تحت تضییقات گوناگون رفته و می رود.

البته سرانجام این روش جواب داد و فقط درانقلاب اسلامی به نتیجه رسید. یعنی این آب‌ها و گریه‌ها پشت سد تاریخ جمع شد. آب فراوانی پدید آورد و وقتی سد گسسخته شد، سیل آمد و سلسله پهلوی را برد. از ماجرای عاشورا فقط در انقلاب اسلامی استفاده شد. حتی صفویان وقتی در روی کار آمدند و قدرت سیاسی را تصرف کردند از عاشورا استفاده ننمودند.

Читать полностью…

پـالايشــگران نـوانديـش

🔻به مناسبت دهمین سال تأسیس دین آنلاین برگزار شد:
⭕️ تأملی در نواندیشی و روشنفکری دینی در ایران معاصر

▫️با همکاری باشگاه اندیشه

با سخنرانی:
✔️مصطفی ملکیان
✔️ حسین هوشمند
✔️امیرمازیار
✔️و با حضور آنلاین و سخنرانی عبدالکریم سروش

👤دبیر نشست: نورا نوری صفت

⏱️شنبه ۱۰ تیر ۱۴۰۲


🆔@dinonline

Читать полностью…
Subscribe to a channel