صوتی👇 @PARSHANGBOOK سایت👇 www.parshangbook.ir اینستا👇 www.instagram.com/parshangbook گروه درخواست کتاب👇 @darkhaste_ketab_parshangbook 👇 کتاب #درخواستی https://t.me/uSendBot?start=u_HMAco_yb 📚 ڪـتـابـخـانـه پـرشـنگ بــوڪ
با افرادی معاشرت کنید که عادتهایی دارند که دوست دارید خودتان داشته باشید! انسانها با هم رشد میکنند.
📗 #خرده_عادتها
✍🏻 #جیمز_کلیر
📚کانال کتابخانه پرشنگبوکــ
📖 @parshangbook_pdf
✨
او نقشه می کشد تنها دوست خود را اغوا کند.لی لا عاشقش نیست،اما او تنها مردی است که محبت واقعی لی لا را شکوفا کرده،محبتی که مایل است تا با عشق جایگزین کند.لی لا رازی را پنهان می کند که او را به الکسی فیوست،مردی خارجی و غمگین نزدیک می کند.مردی که لی لا به او بخاطر ارتباطاتش با نظامی ها و ظاهر خشن(درعین حال خواستنی)او بی اعتماد است.او به لی لا یک نقشهی جایگزین پیشنهاد میدهد؛یک کارِ شدنی که او را وحشت زده،و علی رغم میلش وسوسه می کند.با تهدیداتی که بغل گوش است و راهی برای فرار نمی گذارد،لی لا میترسد که عاشق شدن تنها به دلشکستگی بیشتر منجر شود.عواقب گشودن آغوشش برای الکسی و پذیرای امید شدن ممکن است بیشتر از تباهی قلبش باشد.آنها ممکن است او را وادار کنند تا با بدترین کابوس هایش روبرو شود.آیا عشق در دنیایی که در آن فراموش شده لمس انسانی چیست ممکن است؟
📚کانال کتابخانه پرشنگبوکــ
📖 @parshangbook_pdf
✨
📚کانال کتابخانه پرشنگبوکــ
📖 @parshangbook_pdf
✨
📚کانال کتابخانه پرشنگبوکــ
📖 @parshangbook_pdf
✨
هیچیک از ما از لحظات دردناک زندگی در امان نیستیم.لازم است که همهی ما گروهی از افراد خوب و درست را برای رسیدن به مقصد زندگی در کنار خود داشته باشیم.شما به تنهایی از پسِ پارو زدن بر نمیآیید.کسی را پیدا کنید تا زندگی خود را با آن قسمت کنید.تا جایی که امکان دارد دوست پیدا کنید و هرگز فراموش نکنید که موفقیت شما در گرو دیگران است.
📕 تخت خوابت را مرتب کن
ویلیام اچ مک ریون
📚کانال کتابخانه پرشنگبوکــ
📖 @parshangbook_pdf
✨
آرامش در اعماق لحظه
ژوزف گلدستین
مترجم ها: عربشاهی و مدنی
#روان_درمانی #مدیتیشن #فلسفی
📚کانال کتابخانه پرشنگبوکــ
📖 @parshangbook_pdf
✨
📚کانال کتابخانه پرشنگبوکــ
📖 @parshangbook_pdf
✨
📚کانال کتابخانه پرشنگبوکــ
📖 @parshangbook_pdf
✨
صوتی این کتاب در کانال صوتی پرشنگ بوک در لینک زیر👇
/channel/parshangbook/13141
#معرفی_نویسنده
📚 کتابخانه پَرشَنْگْـــــ بوڪ ْ
⌲ @parshangbook_pdf ✨
داستان کتاب ماجرای دلمشغولیهای زن جوانی است که از دو قتلی که کاملاً به یکدیگر مربوط هستند، متحیر و آشفته شدهاست. قتلهایی که ۱۱۰ سال بین آنها فاصله است. امیلی گراهام که در پی یافتن اصلونسب خویش است، خانهٔ اجدادی خود را در سواحل تاریخی نیوجرسی واقع در شهر اسپرینگ لِیک خریداری کردهاست. او بهخوبی میداند که خانوادهاش آن را در سال ۱۸۹۲، بعد از ناپدیدشدن یکی از دختران جوان خانواده به نام مادلین شیپلی فروختهاند. اکنون، یک قرن بعد، در حال بازسازی خانه و کندن حیاط خانه برای ساخت یک استخر هستند. اسکلت زن جوانی از زیر خاک کشف میشود که در تحقیقات پلیس معلوم میشود متعلق به مارتا لارنس است که چهار سال پیش در همان شهر ناپدید شده بود. در دست این اسکلت، استخوان انگشت زن دیگری وجود دارد که هنوز حلقهای در آن مانده؛ حلقهای که جزو میراث یک شکل خانواده شیپلی است
در تلاش برای یافتن رابطه میان این قتلها، امیلی به تهدیدی برای یک قاتل شرور و وحشتآفرین تبدیل میشود، قاتلی که درصدد است او را قربانی بعدی خود کند.
📚 کتابخانه پَرشَنْگْـــــ بوڪ ْ
⌲ @parshangbook_pdf ✨
هر کسی که قدم به زندگی شما میگذارد، یک معلم است.
حتی اگر شما را عصبی کند باز هم درسی به شما آموخته است زیرا محدودیتهای شما را نشانتان داده است.
پس آگاهانه و با آرامش با اطرافيان رفتار كنيد و از تنش و درگيرى و بحث بپرهيزيد.
هرگز فکر نکنید که اگر فلان مرحله زندگی بگذرد، همهچیز درست میشود...
از همه چالشها لذت ببرید؛
هنر زندگی، دوست داشتن مسیر زندگی است...
خوشبختی در مسیر است، نه در مقصد!
#اندرو_متیوس
📚 کتابخانه پَرشَنْگْـــــ بوڪ ْ
⌲ @parshangbook_pdf ✨
اگر شاد بودی، آهسته بخند تا غم بیدار نشود..
و اگر غمگین بودی، آرام گریه کن تا شادی ناامید نشود..
#چارلی_چاپلین
📚 کتابخانه پَرشَنْگْـــــ بوڪ ْ
⌲ @parshangbook_pdf ✨
📚کتابخانه پَرشَنْگْـبوڪ
@parshangbook_pdf
✨
📚کتابخانه پَرشَنْگْـبوڪ
@parshangbook_pdf
✨
📚کتابخانه پَرشَنْگْـبوڪ
@parshangbook_pdf
✨
ورشکستگیِ یک کتابفروشی در شهری با ساعتهای یک میلیارد تومانی
💠فروشگاه «کتاب ویستا» (در سعادتآبادِ تهران) متعلق به «نصرالله کسرائیان» به علت ورشکستگی مالی، تعطیل شد. آن هم در شهری که در یکی از خیابانهایش (جُردن) یک ساعت مُچی مردانه، «یک میلیارد و دویست میلیون تومان» به فروش میرسد.
چگونه یک ملت میتواند، این چنین اندوهبار، علیه خودش انقلاب کند؟
تعطیلی «کتاب ویستا» را «نصرالله کسرائیان» چنین اعلام کرده است:
بدین وسیله به اطلاع وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، وزرات دارایی، سازمان تأمین اجتماعی، شهرداری، ادارات برق، گاز، تلفن، اتحادیه ناشران و کتابفروشان، هممحلهایها، و رسانههای مجازی میرساند که «کتاب ویستا» واقع در سعادتآباد، از پانزدهم آذرماه ۱۳۹۵ تعطیل شده است.
نه از آنها که نیامدند گله داریم، نه از آنها که کتاب نمیخوانند، از آنها هم که آمدند یا به اشکال مختلف کمکمان کردند، سپاسگزاریم.
چند سال سوبسید دادیم و تلاش کردیم سرپا نگاهش داریم، نشد.
تصمیم برای تعطیل کردنش، تصمیمی دشوار بود، به ویژه برای همسرم که تا آخرین لحظه برای بازنگاهداشتناش اصرار داشت.
🍂🍃🍂🍃
📚کانال کتابخانه پرشنگبوکــ
📖 @parshangbook_pdf
✨
دختر وی: داستان بلوغ
نویسنده: مایا روبرتز
Mya Robarts
مترجم: محدثه ر
#عاشقانه #تخیلی
عاشقانهای که در یک آینده پاد آرمان شهر بنا شده.در آمریکای شمالی آخرالزمانی،دو کشور نوظهور در جنگ هستند و بردگی جنسی قانونی است.لی لا وِلِز ناامیدانه به دنبال این است که بکارتش را پیش از اینکه نظامی ها او را در شهر پیدا کنند و با زور آن را بگیرند از دست بدهد.
📚کانال کتابخانه پرشنگبوکــ
📖 @parshangbook_pdf
✨
سلوک
نویسنده:
محمود دولت آبادی
#معرفی_داستان
سلوک داستان مرد میان سالی به نام قیس است که با دختری 17 ساله به نام مهتاب آشنا می شود و آنها عاشق هم می شوند در زمانی بیش از ده سال . اما سن دختر به جایی می رسد که شاید به نظرش مفهوم ازدواج و داشتن خانه ای از خود بالاتر از عشق است و مرد را ترک می گوید و اکنون هزیان های مرد را داریم ...
چرا خداوند قدرت تخیل مرا نابود نمی کند ؟ حالا چه کنم با تخیلی که افسون و مسخر انسانی شده است که تو هستی ؟
کاش می شد درون ذهن دیگری را واجست تا بشود دانست چه می گذرد در هزارتوی آن ؟
سلوک داستان مرد میان سالی به نام قیس است که با دختری 17 ساله به نام مهتاب آشنا می شود و آنها عاشق هم می شوند در زمانی بیش از ده سال . اما سن دختر به جایی می رسد که شاید به نظرش مفهوم ازدواج و داشتن خانه ای از خود بالاتر از عشق است و مرد را ترک می گوید و اکنون هزیان های مرد را داریم ...
مارا به دوستان خود معرفی کنید
📚کانال کتابخانه پرشنگبوکــ
📖 @parshangbook_pdf
✨
روح تسخیر ناپذیر
سفری به ماورای وجود
نویسنده: مایکل سینگر
مترجم: کتایون حلمی
متولد ۶مه ۱۹۴۷
نویسنده ای پرفروش، بنیانگذار مرکز مراقبه و یک برنامه نویس سابق است. دو کتاب وی با نام های روح نامتناسب ۲۰۰۷ و آزمایش تسلیم ۲۰۱۵ از پرفروش ترین های نیویورک تایمز بودند. در سال 1975 ، او معبد جهان را تأسیس کرد، یک مرکز یوگا و مدیتیشن که مدتهاست تاسیس شده است تا افراد از هر دین و مذهبی بتوانند آرامش درونی را تجربه کنند.
از نظر تجاری، سینگر چهره قابل توجهی در صنعت نرم افزار پزشکی است. وی مدیر پزشکی را ایجاد کرد، یکی از اولین برنامه هایی که به پزشکان کمک می کند تا سوابق پزشکی خود را دیجیتالی کنند. مدیر پزشکی اکنون یک موفقیت شناخته شده است که در موسسه اسمیتسونیان بایگانی شده است. هنگامی که مدیر پزشکی توسط WebMD ، یک شرکت میلیاردی متمرکز بر مدیریت داده های پزشکی خریداری شد ، سینگر به عنوان معاون اجرایی، استراتژی های نرم افزار پزشک، و رئیس تحقیق و توسعه و معمار ارشد نرم افزار خدمات عملی WebMD ادامه یافت. او در سال 2005 از WebMD استعفا دادو روی نویسندگی متمرکز شد.
#روانشناسی
📚کانال کتابخانه پرشنگبوکــ
📖 @parshangbook_pdf
✨
📚کانال کتابخانه پرشنگبوکــ
📖 @parshangbook_pdf
✨
🔴 " فرخان " نام يك سردار ايرانى بود که 20 هزار تن از سپاه مسلمانانى که به جنگ طبرستان رفته بودند را در گردنه های کوهستانی دماوند گرفتار نمود و به قتل رساند. چنين نقل شده كه حتی یک تن نیز زنده نماند تا خبر شکست را ببرد.
📚 ايران پس از اسلام
✍ عبدالحسین زرين كوب
📚کانال کتابخانه پرشنگبوکــ
📖 @parshangbook_pdf
✨
طریقت ذن
نویسنده: آلن واتس
مترجم: پوپه میثاقی
سنت ذن، بودیدارما را همچون انسانی به ظاهر وحشی معرفی می کند، با ریشی انبوه و چشمانی گشاده و نافذ- که با این همه- در آن ها اشاراتی از نوعی چشمک هست! افسانه ای می گوید که او یک بار در حال مراقبه به خواب رفت، آن قدر خشمگین شد که پلک هایش را برید و به زمین انداخت و از آن پلک گیاهی نوظهور رویید که چای نامیده شد. از آن پس چای، راهبان ذن را پشتیبانی بود تا خواب نتواند بر آن ها غلبه کند.
📚کانال کتابخانه پرشنگبوکــ
📖 @parshangbook_pdf
✨
ماندن در وضعیت آخر
نویسندگان :
تامس آ. هریس
امی ب. هریس
مترجم : اسماعیل فصیح
#روانشناسی #خودشناسی
📚کانال کتابخانه پرشنگبوکــ
📖 @parshangbook_pdf
✨
#معرفی_کتاب
الگوی نگارش کتاب
پیشتر و در معرفی نویسندهٔ کتاب گفته شد که الگو و سبک کاریِ او در نگارش برگرفته از سبک نوشتاری کتابهای آگاتا کریستی و شرلوک هلمز است. این شیوه از نگارش به تقریب در اغلب آثار نویسنده، از جمله همین کتابِ در خیابانی که تو هستی بهخوبی مشهود است. نویسنده معماهایی پوچ و پیشپاافتاده را طرح نمیکند که نهایتاً بتوان گفت در چند پاراگراف یا حتی چند فصل رمزگشایی شوند. معماهای این کتاب پیگیر و مشغول کننده است. در شروع ماجراها او خطی را میکشد و با امتداددادن درست و جهتدار آن، خواننده را سرگرم و مشغول میکند و تا نتیجهگیری و اوج هیجان، این خواننده است که در التهاب و کشف اتفاقات پیش روست. قهرمانان کتاب هر یک برای خود شخصیت کاریزماتیک و قابل هضم دارند که بهخوبی از طرف نویسنده تشریح شدهاست.
📚 کتابخانه پَرشَنْگْـــــ بوڪ ْ
⌲ @parshangbook_pdf ✨
در خیابانی که تو زندگی میکنی
نویسنده: مری هگینز کلارک
مترجم: نفیسه معتکف
#جنایی
📕امیلی گراهام دختری است که به دنبال اصل و نسبش میگردد. او خانهی اجدادیاش را که خانوادهاش در پی ناپدیدشدن یکی از دختران جوان خانواده فروختهاند را دوباره میخرد و سعی میکند آن را بازسازی کند. در طی عملیات بازسازی استخوانهایی در حیاط خانه کشف میشود که پس از تحقیقات زیاد مشخص میشود متعلق به دختر جوانی است که 4 سال قبل ناپدیدشده است.
📚 کتابخانه پَرشَنْگْـــــ بوڪ ْ
⌲ @parshangbook_pdf ✨
- سهراب به قلم سهراب
من کاشیام. اما در قم متولد شدهام. شناسنامهام درست نیست. مادرم میداند که من روز چهاردهم مهر (۶ اکتبر) به دنیا آمدهام. درست سر ساعت دوازده. مادرم صدای اذان را میشنیده است. در قم زیاد نماندهایم. به گلپایگان و خوانسار رفتهایم. بعد به سرزمین پدری. من کودکی رنگینی داشتهام. دوران خردسالی من در محاصرهٔ ترس و شیفتگی بود. میان جهشهای پاک. با عموها و اجداد پدری در یک خانه زندگی میکردیم. و خانه بزرگ بود. باغ بود. و همه جور درخت داشت. برای یاد گرفتن وسعت خوبی بود.
من قالیبافی را یاد گرفتم. و چند قالیچهٔ کوچک از روی نقشههای خود بافتم. چه عشقی به بنایی داشتم. دیوار را خوب میچیدم. طاق ضربی را درست میزدم. آرزو داشتم معمار شوم. حیف دنبال معماری نرفتم.
در خانه آرام نداشتم. از هرچه درخت بود بالا میرفتم از پشت بام می پریدم پائین. من شر بودم. مادرم پیشبینی می کرد که من لاغر خواهم ماند. من هم ماندم. ما بچههای یک خانه نقشههای شیطانی میکشیدیم. روز دهم مه ۱۹۴۰ موتور سیکلت عموی بزرگم را دزدیدیم و مدتی سواری کردیم. دزدی میوه را خیلی زود یاد گرفتیم. از دیوار باغ مردم بالا میرفتیم و انجیر و انار میدزدیدیم. چه کیفی داشت. شبها در دشت صفیآباد به سینه میخزیدیم تا به جالیز خیار و خربزه نزدیک شویم. تاریکی و اضطراب را میان مشتهای خود میفشردیم. تمرین خوبی بود. هنوز دستم نزدیک میوه دچار اضطرابی آشنا میشود.
من سالها نماز خواندهام. بزرگترها میخواندند، من هم میخواندم. در دبستان ما را برای نماز به مسجد میبردند. روزی در مسجد بسته بود. بقال سر گذر گفت: «نماز را روی بام مسجد بخوانید تا چند متر به خدا نزدیک تر باشید». مذهب شوخی سنگینی بود که محیط با من کرد و من سالها مذهبی ماندم بیآنکه خدایی داشته باشم.
من از خیلی چیزها میترسیدم: از مادیان سپید پدر بزرگ، از مدیر مدرسه، از نزدیک شدن به وقت نماز، از قیافهٔ عبوس شنبه، چقدر از شنبهها بیزار بودم. خوشبختی من از صبح پنج شنبه آغاز میشد. عصر پنج شنبه تکهای از بهشت بود. شب که میشد در دورترین خوابهایم طعم صبح جمعه را میچشیدم.
در دبستان از شاگردان خوب بودم. اما مدرسه را دوست نداشتم. خود را به دل درد می زدم تا به مدرسه نروم. بادبادک را بیش از کتاب درس دوست داشتم. صدای زنجره را به اندرز آقای معلم ترجیح میدادم. وقتی که در کلاس اول دبستان بودم، یادم هست یک روز داشتم نقاشی میکردم، معلم ترکه ی انار را برداشت و مرا زد و گفت: «همهٔ درسهایت خوب است تنها عیب تو این است که نقاشی میکنی.» این نخستین پاداشی بود که برای نقاشی گرفتم. با این همه، دیوارهای گچی و کاهگلی خانه را سیاه کرده بودم. ده ساله بودم که اولین شعرم را نوشتم . هنوز یک بیت آن را به یاد دارم:
«زجمعه تا سه شنبه خفته نالان
نکردم هیچ یادی از دبستان»
تا هجدهسالگی شعری ننوشتم. این را بگویم که من تا هجده سالگی کودک بودم. من دیر بزرگ شدم. دبستان را که تمام کردم، تابستان را در کارخانهٔ ریسندگی کاشان کار گرفتم. یکی دو ماه کارگر کارخانه شدم. نمیدانم تابستان چه سالی ملخ به شهر ما هجوم آورد. زیانها رساند. من مامور مبارزه با ملخ در یکی از آبادیها شدم. راستش را بخواهید، حتی برای کشتن یک ملخ نقشه نکشیدم. وقتی میان مزارع راه می رفتم، سعی می کردم پا روی ملخها نگذارم. اگر محصول را میخوردند پیدا بود که گرسنهاند. منطق من ساده و هموار بود. روزها در آبادی زیر یک درخت دراز میکشیدم و پرواز ملخ ها را در هوا دنبال میکردم. ادارهٔ کشاورزی مزد مرا میپرداخت.
در دبیرستان، نقاشی کار جدیتری شد. زنگ نقاشی نقطهٔ روشنی در تاریکی هفته بود. میان همشاگردیهای من چند نفری خوب نقاشی میکردند. شعر میگفتند. خط را خوش مینوشتند. درشهر من شاعران نقاش و نقاشان شاعر بسیار بودهاند. با همشاگردیها به دشتها میرفتیم و ستایش هر انعکاس را تماشا میکردیم. سالهای دبیرستان پر از اتفاقات طلائی بود.
#سهراب_سپهری
📚 کتابخانه پَرشَنْگْـــــ بوڪ ْ
⌲ @parshangbook_pdf ✨
سفر به دیار عشق
نویسنده: آرامش عشق
#عاشقانه
📚کتابخانه پَرشَنْگْـبوڪ
@parshangbook_pdf
✨
نوروز
تاریخچه و مرجع شناسی
نویسنده: پرویز اذکایی
#تاریخی
📝نوروز یک جشن بزرگ باستانی و ملی است و هر پدیده باستانی و ملی بایسته پژوهش است. در این کتاب و در سه فصل ابتدا مختصری درباره تاریخچه نوروز از معنای واژه و پیدایی و چگونگی جشن نوروز گفته شده تا نوروز در سالیان مختلف و سپس دب فصل دوم به بررسی وقوع نوروز در سالهای هجری پرداخته شده است. فصل سوم با عنوان مرجعشناسی در سه بخش به کتابشناسی، مقالهشناسی و مقالات به زبانهای خارجی درباره نوروز پرداخته شده است.
📚کتابخانه پَرشَنْگْـبوڪ
@parshangbook_pdf
✨
تجارت عشق
نویسنده: شبنم آهنین جان
#عاشقانه
📚کتابخانه پَرشَنْگْـبوڪ
@parshangbook_pdf
✨