.
✅ پیشنهادهایی برای انسدادزدایی
🔴 متناسب با ظرفیت تلگرام، وضع انسدادی جریانها و گروههای سیاسی در چهار ضلع بیان شد. اینک قصد دارم برای خروج از انسداد یا دستکم تعدیل انسداد کنونی، توصیههایی به هر چهار ضلع انسداد بکنم که به تدریج منتشر میشود.
🔴 درخواستهایی نیز برای ارزیابی جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی شده است که در بحث از انسدادزدایی از ضلع چهارم، به آن پرداخته میشود.
@parvizamini_ir
@parvizamini_ir
@parvizamini_ir
.
🔵 پیش به سوی انتخابات ۹۶ (7)
✅ محدودیت «سیاستورزی» قالیباف و جلیلی در انتخابات ۹۲
🔴 در طول دو روز گذشته، درخواستهایی از سوی مخاطبان کانال مطرح شده بود که در خصوص محدودیت «سیاستورزی» قالیباف و جلیلی، نکات بیشتری ارائه گردد. بلافاصله پس از انتخابات ریاست جمهوری ۹۲، طی گفتگویی با عنوان «جامعهشناسی انتخابات ۲۴ خرداد»، به صورت مبسوط درباره محدودیتهای سیاستورزی قالیباف و جلیلی و نیز کیفیت سیاستورزی روحانی توضیح دادهام. سؤالات در خصوص این موضوع را به این گفتگو ارجاع میدهم. ابتدا تعریف سیاستورزی و چند مصداق و در مطلب بعدی، متن کامل «جامعهشناسی انتخابات ۲۴ خرداد» میآید.
🔴 ابتدا میخواهم بگویم منظور از سیاستورزی چیست. ببینید در مبارزات انتخاباتی، هر فرد یا جریان، توأمان دارای یک سری محدودیتها و یک سری امتیازات است و بر اساس آن، افراد یا جریانها، با توجه به امتیازات بیشتر و محدودیتهای کمتر، میتوانند در رتبهبندی بهتر یا به دلیل محدودیتهای بیشتر و امتیازات کمتر، در جایگاه ضعیفتری قرار بگیرند. باید توجه داشت که در این نقطه، هنوز سیاست آغاز نشده است و ما در شرایط پیشاانتخابات هستیم و بنابراین برای قضاوت نهایی نتایج انتخابات زود است. در واقع سیاست یا لااقل بخش اصلی کار سیاسی از زمان کیفیت مواجههی ما با این محدودیتها و امتیازات آغاز میشود و اینجاست که سیاستورزی یک امر تعیینکننده است.
🔴 برخی مصادیق از محدودیت سیاستورزی قالیباف در انتخابات ۹۲:
🔻اولین نابلدی سیاسی قالیباف این بود که در دورهی هشت ساله مدیریت شهریاش، شکافش با طبقهی مذهبی را ترمیم نکرد؛ یعنی کسی که از رهبری برای نیروی انتظامی و فرماندهی نیروی هوایی سپاه حکم داشته، در زمان جنگ فرماندهی لشگر بوده و امروز نیز برادر شهید است، قاعدتاً باید بیشترین چسبندگیها را به گرایشهای مذهبی داشته باشد. چه دلیلی وجود دارد که بخشهای بزرگی از مذهبیها، که به طور اعتقادی کار سیاسی میکنند، با این فرد مشکل داشته باشند؟🔺
🔻دومین مظهر نابلدی سیاسی قالیباف، ماجرای ائتلاف ۲+۱ بود که جزء خطاهای استراتژیک قالیباف محسوب میشود که دیدید که تا انتهای انتخابات یقهی او را رها نکرد🔺
🔻خطای بزرگ دیگر او در مناظرهها بود. او در مناظرهی سوم هم خطای استراتژیک داشت و هم خطای تاکتیکی. خطای استراتژیکش ورود چالشی به مناظرهی سوم بود، درحالیکه او نیازی به ورود چالشی به مناظرهها نداشت؛ چرا که آرای او فاصلهی قابلملاحظهای از دیگران داشت و این آرا در مناظرهی اول و دوم، چون چالشی نبودند، تغییری نکرد. سه خطا در مصداقی که قالیباف در ورود چالشی مطرح کرد وجود داشت: اول این بود که به التهابات سال ۷۸ وارد شد. یکی از نقاط حساس پایگاه اصلاحطلبی آنجاست. دوم این بود که او میخواست خود را در موقعیت پلیس مطرح کند، درحالیکه منطقی و معقول نیست پلیس را در شورشهای اجتماعی طرفدار آزادی بدانیم. خطای سوم استناد او به اطلاعات محرمانه بود که در دسترس افکار عمومی قرار نداشت تا مردم بتوانند دربارهی صحت و سقم آن داوری کنند و این، دست حریف را برای مقابله با او باز گذاشت🔺
🔴 برخی مصادیق از محدودیت سیاتورزی جلیلی در انتخابات ۹۲:
🔻اولین نابلدی جلیلی این بود که بالاترین رأی منفی در را به خود اختصاص داد. کسی که در معرض افکار عمومی نبود، به سرعت آرا علیه او شد؛ چرا که نتوانست خود را از وضع موجود جدا کند و در موضع انتقادی قرار گیرد. او باید خود را از وضع موجود جدا میکرد و لااقل نسبت به نقاط ضعف وضع موجود، ورود انتقادی میکرد و نقاط مثبت آن، مانند یارانهها، مسکن مهر، بحث پیشرفتهای علمی و فناوری در این دوره و کارهای خدماتی و عمرانی بزرگی که در این دوره شده بود را مال خود میکرد که هیچ کدام را نتوانست انجام بدهد🔺
🔻دومین نابلدی سیاسی او این بود که انتخابات به دوگانهی مقاومت و سازش تبدیل کرد. وقتی کاندیدایی مقاومت و سازش را مطرح میکند، نباید تنها به حرف خود نگاه کند. باید ببیند ذهنیت اجتماعی از این حرف چه میفهمد. ذهنیت اجتماعی هم اینک، در شرایط فشار اقتصادی، این را میفهمد که مقاومت یعنی تحریمهای بیشتر و سازش یعنی باز شدن راهها🔺
🔻سومین مورد این بود که با نوع سیاستورزی جلیلی، این جریان (پایگاه ایدئولوژیک) نمیتوانست تکان بخورد. جلیلی بر خلاف شعار اصلیاش که به دنبال آزاد کردن ظرفیتها بود، این ظرفیت بزرگ را از نظر تحرک و موجآفرینی فلج کرده بود. اینکه در عرض بیست روز، فردی به بالاترین آرای منفی تبدیل میشود، نتیجهی نابلدی سیاسی است، وگرنه در سال ۸۸ ظرفیت منفی احمدینژاد هم تا حد تنفر از او بالا بود، ولی او ظرفیت منفی خود را تحت ظرفیت منفی هاشمی بُرد و خودش در سایه قرار گرفت و آرا را جذب کرد🔺
@parvizamini_ir
🔴 متن کامل جامعهشناسی انتخابات ۲۴ خرداد در پست بعدی 👇
@parvizamini_ir
.
🔵 پیش به سوی انتخابات ۹۶ (5)
✅ اصولگرایان ضلع چهارم انسداد (بخش اول: محدودیتهای قالیباف)
🔴 مجموعه وسیعی از طیفهای گوناگون سیاسی در کشور وجود دارد که پیشتر تحت عنوان اصولگرایان نامگذاری میشدند اما در حال حاضر با آنچنان وضعیت متکثری روبرو هستند که نمیتوان آنها را تحت یک عنوان مشترک جمع کرد و عنوان اصولگرایی نیز همراه با عنوان اصلاحطلبی، مدتهاست که منقضی شده است و در سپهر سیاسی امروز ایران، ما به ازای واقعی ندارد.
🔴 ویژگیای که با شدت و ضعف در این مجموعه وجود دارد، مخالفت با سه ضلع پیشگفته است. این مجموعه نیز مانند سه ضلع دیگر در وضعیت انسداد است و انتخاب فعالی در اختیار ندارد. باهنر، میرسلیم، جلیلی، ضرغامی و قالیباف و حتی رستم قاسمی و بذرپاش اسامیای هستند که این روزها از این جریان برای انتخابات بهار ۹۶ طرح شده است و مرور همین اسامی، خود نشان دهنده شرایط انسداد و انفعال این جریان در انتخابات ریاست جمهوری سال آینده است.
🔴 با این که تا انتخابات سنگین ریاست جمهوری، چهار تا پنج ماه باقی مانده است، این جریان هنوز در فکر پیدا کردن سازوکاری برای رسیدن به یک کاندیدای واحد است و هنوز نتوانسته اولیات و مقدمات ورود به چنین انتخابات دشوار و پر مسئلهای را تمهید کند. برای تبیین بیشتر انفعال این جریان، برخی محدودیتهای افراد جدیتر آنها یعنی جلیلی و قالیباف را مرور میکنم.
🔴 قالیباف در بهار ۹۶ دارای محدودیتهای زیر است:
🔻۱ - بکگراند دو شکست در دو انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۴ و ۹۲، محدودیتی است که امکان یک ظهور قدرتمند و متفاوت را از او میگیرد🔺
🔻۲ - فقدان پایگاه اجتماعی ایدئولوژیک مشخص، و پررنگ بودن مواجهه انتقادی با او در جامعه، موسوم به حزبالهیها که به سختی میتوان این ظرفیت را خودجوش و داوطلبانه به صحنه حمایت از قالیباف آورد🔺
🔻۳ - نابرابری منفی در برداشت از پایگاه اجتماعی طبقه متوسط شهری و جامعه نخبگانی در مقایسه با جریان دولت یازدهم و حامیان اصلاحطلبش🔺
🔻۴ - مسئله موسوم به املاک نجومی که دست و پای وی را برای استفاده از محدودیتهای روحانی و دولت یازدهم در آلودگیهای اقتصادی و اداری مثل فیشهای نجومی خواهد بست🔺
🔻۵ - اما از همه اینها مهمتر، محدودیتی است که قالیباف در کنش سیاستورزانه خود داراست که مهمترین محدودیت اوست و بیش از عوامل دیگر منجر به تجربه شکست وی در دو انتخابات سال ۸۴ و خصوصا ۹۲ شده است. قالیباف اگر چنین محدودیتی نداشت میتوانست با توجه به محدودیتهای فراوانی که دولت یازدهم دارد، از سایر محدودیتهای خود بگریزد اما انتخابات سال ۹۲ نشان داد ضعف سیاستورزی او در حدی است که در بهترین شرایط نیز نمیتواند از مزایای خود بهره ببرد🔺
🔴 در مطلب بعد درباره محدودیتهای جلیلی، نکاتی را ذکر خواهم کرد.
@parvizamini_ir
@parvizamini_ir
@parvizamini_ir
🔵 پیش به سوی انتخابات ۹۶ (3)
✅ اصلاحطلبان در انسداد مضاعف
🔴 ضلع دوم انسدااد سیاسی، به اصلاحطلبان معطوف میشود. اصلاحطلبان در یک پروسه و پروژه نسبتا طولانی از موضع رادیکالیسم ایدئولوژیک به ورطه رادیکالیسم پراگماتیک افتادهاند. در موضع نخست (دوران دوم خرداد) از منظر تمامیتخواهی از حاکمیت میخواستند تا به تمامی خواستههای آنها آری بگوید وگرنه باید به هزینه خروج آنها از حاکمیت تن بدهد. برداشت آنها بعد از رأی سهمگین ۲۰ میلیونی خاتمی در دوم خرداد این بود که از آنچنان مقبولیتی به لحاظ اجتماعی و سیاسی برخوردارند که خروج آنها از حاکمیت، به بحران مشروعیت در جمهوری اسلامی منجرخواهد شد و در نتیجه حاکمیت چنین هزینهای را نخواهد پرداخت و آنها میتوانند به طور حداکثری، خواستههای خود را به حاکمیت تحمیل کنند. بنابراین از موضع رادیکالیسم ایدئولوژیک با جمهوری اسلامی در تقابل افتادند و تا مرز حوادث سال ۸۸ و تحریم انتخابات در انتخابات نهم مجلس پیش رفتند.
🔴 اما این موضع فرجامش شکست بود. شکست در انتخابات دوم شوراها در سال ۸۱، علیرغم در اختیار داشتن اجرا و نظارت و درست یکسال بعد از رئیسجمهور شدن خاتمی در سال ۸۰ و سپس شکست در تحصن و در نتیجه انتخابات مجلس هفتم و همچنین شکست در انتخابات ریاست جمهوری نهم در سال ۸۴ و انتخاباتهای متوالی بعد از آن و نیز اجتماع بزرگ مردمی ۹ دی ۸۸ و مشارکت حدود ۶۵ درصدی انتخابات مجلس نهم علیرغم تحریم آنها، به تدریج آنها را به تغییر موضع و رفتن شتابان به سوی رادیکالیسم پراگماتیک که تا اپورتونیسم (فرصتطلبی) دامنه آن کشیده شده است، مجبور کرد.
🔴 در موضع جدید تنها و تنها کسب قدرت سیاسی و بازگشت به قدرت، مطمح نظر آنها شد تا آنجا که در انتخابات سال ۹۲، عارف به عنوان یک اصلاحطلب را کنار گذاشتند و همه جانبه پشت سر کسی قرار گرفتند (حسن روحانی) که هیچ سنخیت فکری و معرفتی و سیاسی با آنها نداشت بلکه در تقابل با آنها نیز بوده است. این روند ادامه پیدا کرد و هاشمی و ناطق نوری و لاریجانی و... را نیز در بر گرفت و اکنون اصلاحطلبان در موضعیاند که تقریبا هویت اصلاحطلبی در آنها بلاموضوع شده است.
🔴 بنابراین آنها اکنون در مسیری قرار دارند که در انتخابات سال ۹۶، چارهای جز حمایت همه جانبه از روحانی ندارند. درواقع انتخابی جز این ندارند و به حیات آپاندیسوار خود نسبت به دولت یازدهم، مجبورند و به همین لحاظ از انسداد درونی رنج میبرند. اما با توجه به وضع انسدادی خود روحانی و دولت یازدهم که در نوشتار قبلی بحث شد (شکست ایده دولت یازدهم در سطوح مختلف)، این اجبار در حمایت آنها از روحانی آنها را در موضع انسداد مضاعف قرار میدهد.
@parvizamini_ir
@parvizamini_ir
@parvizamini_ir
.
🔵 پیش به سوی انتخابات ۹۶ (1)
✅ «نمره اجتماعی» دولت یازدهم
🔴 دولت یازدهم از آغازش به لحاظ کمی (حداقلترین حد نصاب) و کیفی (گفتمانی نبودن آراء) دارای مقبولیت اجتماعی قابل اتکایی نبود و ناگزیر برای ارتقاء نمره اجتماعی خود، راهی جز کارآمدی نداشت. روحانی بنا به گفتمان توسعهگرایی خود، عقیده داشت که این کارآمدی و کسب رضایت مردم از طریق تغییر در روابط خارجی خصوصا با مجموعه غرب یا جهان توسعهیافته از نظر اقتصادی است.
🔴 این رهیافت، دولت یازدهم را به ایستگاه برجام رساند که به نوعی غایتالقصوای آن بود. اما واقعیتهای پسابرجام با آنچه دولت در افکار عمومی القا کرده بود، سازگار نشد و تغییر مثبت محسوسی در زندگی عادی مردم اتفاق نیافتاد و کشور طولانیترین و بیسابقهترین دوره رکود اقتصادی را تجربه میکند. علاوه بر این، اتفاقاتی مثل رئیسجمهوری ترامپ در آمریکا که به طور کلی، مسیر دیپلماسی خارجی دولت و نیز تحقق برجام را با ناهمواریهای مضاعف روبرو کرد و نیز نقض صریح برجام با تمدید قانون ایسا در کنگره آمریکا و به دنبال آن عدم وتوی اوباما، وضعیت دولت یازدهم را به لحاظ اجتماعی، در بدترین وضعیت آن از آغازش قرار داده است.
🔴 در واقع چالش نارضایتی جامعه از دستاوردهای دولت و شکست ایده دولت در حل مسائل، نمره اجتماعی دولت یازدهم را در پایینترین سطح از آغازش قرار داده است. اینک میتوان این پرسش را که از اول دولت یازدهم مطرح بود، طرح کرد که آیا ریاست جمهوری روحانی تداوم مییابد؟
🔴 به این پرسش به سه شکل میتوان پاسخ گفت:
❇️ ۱) اگر رقیب روحانی یک چهره بالفعل از نظر اجتماعی باشد که تناسب گفتمانی و توانایی سیاستورزی برای نمایندگی پایگاه اجتماعی معترضین دولت یازدهم را داشته باشد، به احتمال قویتر، روحانی را در بهار ۹۶ شکست خواهد داد.
❇️ ۲) اما در غیر این صورت (یعنی همین وضعیت موجود)، شکست روحانی علیرغم قرار داشتن در بدترین وضعیت اجتماعی، احتمال قویتر نیست. بنابراین وضعیت منفی اجتماعی روحانی نباید مخالفان او را به این جمعبندی برساند که میتوانند بر او فائق بیایند. چرا که رقبای مطرح روحانی مثل قالیباف و جلیلی نیز دارای محدودیتهاییاند (در زمانی دیگر به آنها خواهم پرداخت) که لزوما دست آنها را در انتخابات ۹۶، دست برتر نخواهد کرد.
❇️ ۳) مخالفان روحانی برای غلبه بر او باید به یک بسته فکر شده و نوآورانه توجه کنند. کلیشههای متداول مثل همین روند موجود که همه چیز انتخابات را به رسیدن سازوکاری برای رسیدن به فرد واحد تقلیل بدهند که نهایتش به یک کاندیدا برسند (که عمدتا هم به آن نمیرسند)، فرمول شکست روحانی نیست.
@parvizamini_ir
@parvizamini_ir
@parvizamini_ir
.
✅ پدیده بیتکرار شریعتی، بازتاب ذهنیت اجتماعی ایرانیان دهه ۴۰ و ۵۰ (بخش اول)
🔴 دکتر شریعتی از نظر اجتماعی پدیده بیتکراری در «حوزه عمومی» در زمانه ماست. نه پیش از او و نه بعد از او، از بین خیل روشنفکران و دیگرانی که به نوعی در حوزه عمومی ظهور و بروز داشتهاند، نتوانسته در مقیاس و ابعاد دکتر شریعتی، «اجتماعی» بشوند. البته اعجاز کلمات دکتر و قدرت خطابی و توانایی ادبی و صفا و صمیمیت شریعتی با مخاطب جوان و مسایلی از این دست، در ظهور پرقدرت شریعتی در حوزه اجتماعی موثر بوده است اما اینها به نظرم کافی نیست. بنابراین پرسش مورد علاقه من که در چارچوب جامعهشناسی اندیشه میتوان آن را طرح کرد، این است که دکتر شریعتی چه تفکری را خصوصا در دهه چهل و پنجاه نمایندگی میکرد و چرا چنین بازخوردی از نظر اجتماعی داشت؟
🔴به نظرم در مواجهه پدیدارشناسانه، ذات قوامبخش تفکر شریعتی، «اندیشه معطوف به عمل و تغییر» است. در واقع برای شریعتی، «معرفت به ما هو معرفت» بلا موضوع است بلکه اندیشهای مورد توجه اوست که در عمل، موجد تغییر وضعیت موجود شود. این ساختار فکری به طور ذاتی با اعتراض به وضع موجود و با هر چیزی که توجیهگر وضع موجود و هرکسی که حافظ وضع موجود باشد، هم بسته است. اندیشه معطوف به عمل و تغییر، در شریعتی به ناگزیر وی را در برابر هر چیزی قرار میدهد که یا نسبت به واقعیتهای زندگی انسانها و دردها و غمهای محسوس آنها بیتفاوت است یا خود را از مسئولیت تغییر این وضعیتها معاف کرده است. فلسفه و فیلسوفان به معنای رایجاش که تنها دغدغه فهم حقایق عالم را دارد، یکی از آن بخشهایی است که مورد اعتراض و نقد شریعتی است.
🔴 شریعتی میگفت اگر سقراط و شاگردانش را از تاریخ برداریم، چه خواهد شد؟ تنها کتابخانهها و مدرسهها به فریاد خواهند آمد؛ اما مردم آگاه نخواهند شد. یا در عرفان برابری و آزادی، همین مواجهه را با مولوی دارد. شریعتی با این که مولانا را از نظر معنوی و اخلاقی در صدر همه موجودات انسانی که تاکنون میشناسد، مینشاند، اما این ادعا را دارد که وجود و عدم او در جامعۀ بلخ یا قونیه یا جامعۀ اسلامی زمان خویش، هیچ فرقی ندارد، زیرا او نسبت به پیرامونش بیتفاوت است. بنابراین شریعتی در اعتراض به بیتفاوتی فلاسفه نسبت به وضعیت رنج و درد مردم زمانه خود، عبارت تندتری دارد که آنها را پفیوزان تاریخ میداند!
🔴 شریعتی با علم به معنای رایج و متعارفش (پوزیتیویستی) که مدعای بیطرفی داشت، همانگونه روبرو میشود که با فلسفه مواجهه کرده است و ادعای بی طرفی علم را بزرگترین فاجعه قرن بیستم تلقی میکند. اساسا قرن بیستم را برعکس بسیاری قرن انحطاط میدانست. چرا که قدرتمندان عالم با طرح و تحکیم «عالم و علم باید بیطرف باشد»، نوابغ علمی را به خدمت خود درآوردهاند. شریعتی علم بی طرفی را که تنها رسالت خود را بیان «چه هست» و «واقعیت خارجی» میداند، مزدور و ابزار و برده زر و زور به حساب میآورد. شریعتی، علم در این وضعیت را در خدمت سرمایهداری تحلیل میکند و از ازدواج علم با پول سخن میگوید که در این ازدواج، صاحبخانه، پول و نفقهخور، علم است.
❇️ ادامه دارد...
@parvizamini_ir
@parvizamini_ir
@parvizamini_ir
❇️ متن کامل این گفتگو با خبرگزاری مهر:
⏩ http://www.mehrnews.com/news/3781734
.
✅ جامعهشناسی «پر رویی» (بخش اول)
🔴 جماعتی اعم از روشنفکر و فعال و سمپات سیاسی و رسانهچی و ژورنالیست و... در کشور داریم که وقتی نتیجه انتخاباتی دلخواه آنان است، به آن واکنش مثبت میدهند و همه جور تفسیر مثبت و مصادره به مطلوبی از آن میکنند. حتی اگر با چند دهم درصد از حداقل نصاب لازم رأی آورده باشند، آن را دموکراتیکترین انتخابات میدانند و اگر پیروزیای شبیه دوم خرداد ۷۶ داشته باشند که در تفسیر از آن پیروزی، به قول معروف خدا را نیز بنده نیستند! اما اگر در انتخاباتی شکست بخورند، به انحای مختلف از پذیرش شکست طفره میروند و آسمان و زمین را به هم میدوزند که نشان دهند یا شورای نگهبان مانع پیروزی آنها شده است یا بسیج و سپاه دخالت کردهاند یا تقلب شده است. در توجیه این شکست که مدعیاند به آنها تحمیل شده است، حتی تا سطح «فرزند آذربایجان و داماد لرستان» نیز تئوریپردازی میکنند!
🔴 زمانی که امثال هاشمی و ناطق نوری و روحانی و... در جبهه مخالف آنها هستند، آنها را آیینه تمام نمای همه تباهیهای سیاسی، از استبداد تا انحصارطلبی و اقتدارگرایی و مخالفت با آزادی و حتی آمریت به قتل، معرفی میکنند. اما زمانی که به هر شکلی اینها در جبهه آنها تعریف شده باشند، به گل سر سبد آزادی خواهی، دموکراسیطلبی و مخالفت با انحصارگرایی و... تبدیل میشوند و روزی از روزها نیست که تصاویر آنها به شکلهای مختلف و در فیگورهای گوناگون بر صفحات نخست رسانهها و نشریات آنها جا خوش نکرده باشد.
🔴 زمانی که همه بخشهای قدرت از دولت و مجلس و شوراها را در اختیار دارند از این مقوله صحبت میکنند که باید پیام رأی مردم را درک کرد و به رأی مردم احترام گذاشت و نتیجه میگیرند که درک پیام رأی مردم و احترام به آن، مستلزم بسته بودن باب انتقاد و نقد به نهادهایی است که در حاکمیت آنهاست و از ادبیاتی که تا مرز بزدل خواندن منتقدین پیش رفته است نیز حمایت میکنند. اما اگر جناح رقیب، انتخابات دولت و مجلس و شوراها را ببرد، دائما از یکدستی قدرت و شکل گرفتن حاکمیت یکپارچه اظهار نگرانی میکنند و این وضعیت را فاصله گرفتن از دموکراسی تحلیل میکنند.
🔴 دائما از آزادی بیان و گفتگو و تحمل مخالف صحبت میکنند اما همزمان در همه عرصهها چه فکری و معرفتی و چه رسانهای و چه فرهنگی و هنری، ساختی مونولوگ دارند و بر تربیون و جایگاههایی که در اختیار دارند، فضای یکسویه حاکم است و دعوتها به گفتگو و مناظره را مکرر در مکرر رد میکنند.
🔴 در مقطعی که خود را نماینده انحصاری خط امام میدانستند، بر شعار استقلال خواهی و استکبارستیزی و مرگ بر آمریکا به عنوان خط قرمز لایتغیر انقلاب اسلامی تأکید میکردند و اندک مسامحهای را در این باره، با قوت و قدرت محکوم و مسکوت میکردند اما در مقطعی دیگر که امام از یک هندسه معرفتی و سیاسی، به یک نوستالژی برایشان تبدیل شده است، معنای استقلال خواهی به انزوا و معنای استکبارستیزی به جنگ با دنیا و معنای شعار مرگ بر آمریکا به خشونتطلبی تفسیر میشود و بالطبع باید به بایگانی انقلاب اسلامی سپرده شوند.
🔴 در دورهای که شور انقلابیگری در آن فوران داشت، شریعتی در قامت معلم و بلکه پیامبر آنان بود و آثار و متون به جا مانده از او نیز چونان کتاب مقدس، مقدس و غیرقابلنقد به شمار میآمد و در مقطعی دیگر که به لحاظ معرفتی، سکولار و به لحاظ سبک زندگی، لذتگرایی را انتخاب کرده بودند، بر شریعتی تاختند که آثار شریعتی سر تا به پا، ایدئولوژیک و مستعد خوانش توتالیتر و خشونتطلبانه است که یا کلا باید منسوخ شود یا باید با تفسرهای مجدد، بهداشتی گردد.
✳️ ادامه دارد...
@parvizamini_ir
@parvizamini_ir
@parvizamini_ir
✅ در حاشیه نطق رئیس دستگاه قضا
🔴 چندی پیش به دعوت یک مؤسسه که بنا داشت درباره پرسش «مهمترین مسئله جمهوری اسلامی» چیست؟، بحثی را در گفتگو با ۵۰ نفر مطرح کند، بحثی را در پاسخ مطرح کردم. در پاسخ به این پرسش از دو زاویه بحث کردم. یک بحث از موضع و نظرگاه اجتماعی و آینده جامعه ایران و دیگری از موضع حاکمیت جمهوری اسلامی و کسانی که چه به لحاظ مسئولیتی که دارند و چه به لحاظ فکری و سیاسی و عاطفی، مدافعان جمهوری اسلامیاند.
🔴 در بعد دوم، با توجه به شناختهای نسبتا نزدیک و به قول معروف معاینه فنی افراد مسئول و مدعی جمهوری اسلامی که طی این سالها داشتم، مسئله اصلی جمهوری اسلامی را این مسئله بیان کردم که غالب نخبگانی که مسئولیتی رسمی و غیررسمی در حاکمیت دارند، بیش از آن که جمهوری اسلامی در اولویت آنها باشد، خودشان در اولویت هستند و جمهوری اسلامی در بهترین حالت، امری ثانوی است. در واقع در نظام اولویتبندی آنها، خودشان مقدم بر موجودی به نام جمهوری اسلامیاند. و بنابراین کنش و واکنشهای آنها و شدت و ضعف مواضع آنها درباره مسائل، بیشتر معطوف به خود است تا معطوف به جمهوری اسلامی. درواقع جمهوری اسلامی از رهگذر مسائل آنها، موضوعیت پیدا میکند. خط قرمزهایی که درباره خود دارند، از خط قرمزهای جمهوری اسلامی، خط قرمزتر و بنابراین تعدی به آنها غیرقابلتحملتر است. برخی البته فراتر میروند و اساسا خود را عین خطوط قرمز جمهوری اسلامی میپندارند و هر تعرض به خود را، تعرض به اصل جمهوری اسلامی میدانند. بنابراین بسته به جایگاه حقیقی و حقوقیای که دارند، همه توانمندیهای بالفعل و بالقوهای را که دارند، در محافظت از خود و مقابله با تعرض به خود بسیج میکنند. البته همواره توجیهی دارند که مسئله، خودشان نیستند بلکه به سبب جایگاه و سابقه و موقعیتی که در جمهوری اسلامی دارند، به این کار مبادرت میکنند تا مبادا خدشهای به جمهوری اسلامی وارد بیاید!
🔴 در تجربه و احساسی که از این تجربه دارم، این مسئله را مسئلهای شایع میدانم. اگرچه بین افراد شدت و ضعف دارد. این مسئله ظاهرا کوچک، چالش بنیادی برای نظامی مثل جمهوری اسلامی است که اساسش و حفظ و تداومش و حتی پیشرفتش متکی به انقلابی زیستن است. در انقلابی زیستن، نظام اولویتبندی به شکلی است که همواره انقلاب با همه مبانی و لوازمش، بر افراد و اشخاص، اولویت دارد. خط قرمزهای فرد در برابر خط قرمزهای انقلاب، رنگ میبازد و سکوت و فریاد فرد تابع مصالح انقلاب است و در نهایت این فرد است که باید خود را هزینه انقلاب کند. شهید بهشتی مثال اعلای این نوع انقلابی زیستن است که برای خود، خط قرمزی سوای از انقلاب و جمهوری اسلامی قائل نبود و مادام که مصلحت انقلاب اسلامی نبود، در برابر تهمتها به خود و خانواده، سکوت میکرد تا آنجا که امام فرمود شهادتش پیش مظلومیتش ناچیز بود!
🔴 تاکید بر «تهمت به رئیس دستگاه قضا» به عنوان تنها موردی که رئیسجمهور باید آن را «مایه شرمساری» بداند، در مقایسه با انبوه مسائلی که در کشور برای شرمساری هر انسانی وجود دارد؛ از کارتن خوابی در این سرمای سخت تا فقر و محرومیت تا تبعیض و فسادهای سنگین اقتصادی اداری تا آسیبهای اجتماعی مثل اعتیاد و بیکاری و طلاق و... ناخواسته چنین احساسی را میآفریند.
@parvizamini_ir
@parvizamini_ir
@parvizamini_ir
.
✅ گفتگوی پرویز امینی با خبرگزاری مهر (بخش اول)
🔴 فضای ایدئولوژیک حاکم بر جامعه شناسی، موجب نادیده گرفته شدن اربعین میشود 🔴 در علوم اجتماعی ما، نوعی الهیات سکولار غالب است
🔴 برای یک جامعهشناس نباید بین موضوعات فرق باشد
🔴 فضای علوم اجتماعی ما به سمتی که قرار باشد «ما چیزی بگوئیم»، نیست
🔴 اربعین را باید درون «زیستجهان شیعی» فهمید
🔴 در پدیدهای مثل اربعین، فرد میتواند نفس راحتی از دست زندگی مدرن بکشد
🔶 مهر: در ابتدای بحث میخواهم نظر شما را در این باره بدانم که چرا پدیده اربعین با وجود ابعاد جامعه شناسی گستردهای که دارد، خیلی مورد توجه جامعهشناسان ایرانی قرار نگرفته و دیده نمیشود؟
🔷 امینی: به طور طبیعی کار جامعهشناسی و علوم اجتماعی، شناخت اجتماعی جامعه است. بنابراین هر رخداد و پدیدهای که بومی جامعه است، قابل مطالعه و شناخت است. مثل پدیده انقلاب اسلامی که در ایران رخ داد. درباره این پدیده لازم نیست شما موافق آن باشید یا مخالف؛ مهم این است که یک پدیده بزرگ اجتماعی در ایران رخ داده و مسیری را باز میکند که من یک تلقی اکنون و اینجایی از جامعه ایران در سال ۱۳۵۷ به بعد داشته باشم. بنابراین جامعه ایران بعد از انقلاب اسلامی شرایطی دارد که اگر ابژههای بومی در اولویت قرار بگیرد، امکان شکل دادن یک علوم انسانی و علوم اجتماعی بخصوص، به وجود میآید. به عبارت دیگر با در اولویت قرار دادن ابژههای بومی، میتوانیم صاحب یک مکتب خاص و منحصربفرد در حوزه علوم اجتماعی بشویم. ولی خب معمولا این اولویتبندی صورت نمیگیرد. علاوه بر این، فضای ایدئولوژیک حاکم بر جامعه شناسی هم موجب نادیده گرفته شدن اربعین میشود. در علوم اجتماعی ما، نوعی الهیات سکولار غالب است. بنابراین به اربعین پرداخته نمیشود چون خارج از پارادایم الهیات سکولار است. در عوض به موضوعات دیگر پرداخته میشود. این درحالی است که برای یک جامعهشناس نباید بین موضوعات فرق باشد.
🔶 مهر: درباره الهیات سکولاری که حاکم بر علوم اجتماعی فعلی است کمی توضیح دهید.
🔷 امینی: علوم اجتماعی و به طور کلی علوم انسانی، متکی بر پیشفرضهایی است که رهیافتها پ پارادایمها را میسازند و در این چارچوب است که مسائل تعریف میشوند. علوم اجتماعی موجود، چه در کشور و چه در دیگر جاها، پیشفرضهایی سکولار دارد و بنابراین علیالاغلب پدیدههایی مثل اربعین برایش تبدیل به مسئله نمیشود. علاوه بر این ببینید ما در حال حاضر در حوزه علوم اجتماعی و جامعهشناسی، نظریه متناسب با واقعیتها و پدیدههای اجتماعی خودمان نداریم. بنابراین در دانشگاههای ما دائما میگویند مارکس چه گفت، پارسونز چه گفت و... . با اینکه اینها هم افراد محترمی هستند که نظرشان مهم است ولی قرار است در دانشگاه به دانشجویان بگوئیم که ما چه میگوئیم. فضای علوم اجتماعی ما به سمتی که قرار باشد چیزی بگوئیم نیست. دانشجوی ما در طول تحصیل میآموزد که خودش نباید حرفی بزند؛ حرف علمیتر، حرفی است که به دیگران ارجاع داده شود. به همین دلیل هر وقت حرف علمی میزنیم فورا از ما میپرسند از کجا آوردید؟ منبعت چه کسی است؟ به همین ترتیب مقالات و پایاننامههایی که منبع و ارجاع بیشتری داشته باشد، علمیتر است.
🔶 مهر: چرا این اتفاق میافتد؟
🔷 امینی: دلیلش بسترها و چهره غالب فضای فلسفی در علوم اجتماعی ایران و نقطه مقابلش نادیده گرفتن واقعیتهاست. به بیان دیگر در چنین شرایطی واقعیت پیش چشم محقق علوم اجتماعی، ناچیز و محقر میشود. در چنین فضایی، محقق هرچقدر از جامعه دورتر و گسستهتر باشد، علمیتر و هرچقدر به جامعه نزدیکتر باشد، غیرعلمیتر به نظر میرسد. در این شرایط فقط به سراغ گزارهها و مفروضات نظری میرویم؛ حالا تغییر و تحولات جامعه هرچه میخواهد باشد. گویی برای محقق، گزارههای نظری جدیتر است.
🔶 مهر: برخی از جامعهشناسان بحث راهپیمایی اربعین را با کارناوالها و فستیوالهای بینالمللی مقایسه کردهاند. شما این مقایسه را قبول دارید؟
🔷 امینی: اربعین را باید درون «زیستجهان شیعی» فهمید. پدیدهای که فکر کنید یک نفر مسافت طولانی را پیاده برود در حالی که میتواند با خودرو برود، برای یک عقل مدرن و «زیستجهان مدرن» قابل فهم نیست. فردی که از اربعین تلقی کارناوال یا فستیوال دارد، چون خارج از زیست جهان ماست، این نظر را دارد.
✳️ ادامه دارد...
@parvizamini_ir
@parvizamini_ir
@parvizamini_ir
.
✅ پرویز امینی در گفتگو با وطن امروز: روحانی با «آمریت» بیشتر میانه دارد تا «آزادی»
🔴 وطن امروز: در حال حاضر وضعیت دولت یازدهم و نسبتی که با آزادی برقرار میکند را چگونه میبینید؟
🔵 امینی: پیشتر موضوعی را مطرح کردم با این عنوان که سیاست رسانهای دولت، «عکس برداری» است. رئیسجمهور در اجتماعات مختلف حرفهایی را مطرح میکند که مناسب اقتضای آن اجتماع باشد نه اینکه خود به آنها باور داشته باشد. رئیسجمهور چیزی میگوید که آن محیط و کسانی که آنجا هستند، بپسندند.
🔴 وطن امروز: چرا میگویید تصویری که روحانی از خود نشان میدهد، با واقعیت انطباق ندارد؟
🔵 امینی: ببینید مثلاً روحانی درباره فیلم مارمولک در دورهای که دبیر شورای عالی امنیت ملی است چه میگوید؟ فیلمی که به زعم خیلی از مذهبیها، اساسا مسئلهساز نیست اما روحانی پس از تماشای فیلم میگوید که «حتی در رژیم شاه هم کسی جسارت ساخت فیلم موهنی مثل مارمولک را نداشت». واقعا کسی با چنین دیدگاهی چه مدعایی میتواند درباره آزادی داشته باشد؟ یا روحانی درست در سال ۸۰ و حاکمیت جریان دوم خرداد و رایج بودن شعار آزادی، در مجله راهبرد شماره ۲۰، متعلق به مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع که مدیر مسئول آن نیز آقای روحانی است، سخنرانیاش (اواخر سال ۷۹) راجع به امنیت عمومی منتشر شده است. ببینید آقای روحانی چه دیدگاهی درباره آزادی دارد؟ «محاکمه» و «تعطیلی» رسانههای متخلف را کاری «حداقلی» میداند و از «خداحافظی» مسئولین آن رسانه برای همیشه از «فعالیتهای سیاسی و اجتماعی» سخن میگوید. حالا من چند فراز از این صحبتها را عیناً میگویم که مسئله قدری بیشتر روشن شود. رئیسجمهور ذیل عنوان خط قرمز ص ۲۳ مجله، این بحث را مطرح کرده است که: «هیچ کشور دموکراتیکی را در دنیا پیدا نمیکنید که برای احزاب و رسانهها خط قرمزی نداشته باشد. حتی یک مورد نیز پیدا نمیکنید. در کشورهای اروپایی و غربی اگر موضوعی را وزارت خارجه مصلحت نداند که در مطبوعات منتشر شود، امکان ندارد آن مسئله طرح شود. محال است روزنامهای آن را افشا کند. اگر سرویس داخلی و خارجی و دستگاه اطلاعاتی آنها نخواهد مطلبی در رسانه ها مطرح شود، امکان ندارد آن مسئله طرح شود. لابد میپرسید اگر تخلف کردند و آن مسئله را افشا کردند چه برخوردی با آنها میشود؟ آیا در دادگاه محاکمه میشوند، روزنامه را تعطیل میکنند؟ اینها حداقل است. اصلاً آن رسانه و مسئولین آن، برای همیشه باید از فعالیت سیاسی-اجتماعی خداحافظی کنند». آقای روحانی در فرازی دیگر از همین سخنرانی با تکرار مجدد گزاره بالا، آزادی بیان و تضارب آراء را به شروطی مشروط میکند و بیان میکند و میگوید تشویق به آزادی بیان، بدون تحقق این شروط مثل این است که یک بچه ۱۰ تا ۱۲ ساله را در کلاس دوره دکتری بنشانید! این حرفها در واقع خود واقعیت روحانی است. بنابراین اگر چنین کسی منتقدان را بی سواد و بزدل و بی شناسنامه و بروید به جهنم خطاب نکند، نباید تعجب کرد.
🔴 وطن امروز: اما اظهارات آقای روحانی در نمایشگاه مطبوعات و واکنشی که رئیس دستگاه قضا به این اظهارات داشت، واقعا تکان دهنده بود. یعنی توقیف یک رسانه برای رئیسجمهور آنقدر مهم است که در حضور رهبری به خاطر بسته نشدن رسانه گلایه می کند! به نظر شما این عجیب نیست؟
🔵 امینی: نه چیز عجیبی نیست. جناب روحانی به لحاظ شخصیتی و روانشناختی به شکل پررنگی اقتدارگراست و شخصیتهای اقتدارگرا با «آمریت» بیشتر میانه دارند تا «آزادی». به لحاظ تاریخی و تجربه سیاسی نیز جناب روحانی نه تنها هیچ گاه در پایگاه آزادی نبودهاند، بلکه همانطور که عرض کردم در دوره رایج بودن سکه آزادی، محاکمه و تعطیلی رسانهها را ولو در غرب حداقل میدانند. همچنین به لحاظ گفتمانی نیز روحانی نمیتواند مدعایی در آزادی داشته باشد. جناب روحانی در گفتمان توسعه گرایی قرار دارد که رشد اقتصادی در آن بر آزادی و دموکراسی اولویت دارد و اساسا توسعهگرایی چه در مدل غربی و چه در مدل شرقی آن مثل چین، با اقتدارگرایی عجین و توام بوده است. بنابراین روحانی به ما هو روحانی نمیتواند مدعایی در آزادی داشته باشد. اما آنچه روحانی را به چنین میدانی کشانده است، اقتضائات سیاسی و سیاست رسانهای دولت برای ایجاد پسند اجتماعی از رئیسجمهور است که البته بالاخره یک جایی دم خروس این پارادوکس بیرون میزند!
@parvizamini_ir
@parvizamini_ir
@parvizamini_ir
.
✅ یک گام به پیش، در راه عقلانی و کارآمدتر کردن رقابتهای انتخاباتی (بخش اول)
🔴 سیکل معیوب «تغییر افراد و شعارها» اما «پابرجا ماندن مشکلات»
🔴 طرحی نو برای رقابتهای انتخاباتی
🔴 «اقتصاد» و «فساد»؛ اساس مشکلات و مطالبه تغییرخواهی مردم
🔴 انتخاب یک «تیم کاری» به جای «فرد»
🔵 ۱ - جامعه ایران در آستانه چهل سالگی انقلاب اسلامی به پیشواز دوازدهمین انتخابات ریاست جمهوری و سی و هفتمین انتخاب، در اردیبهشت ۹۶ خواهد رفت. جامعه ایران در این حیات چهل ساله، تجربیات فراوانی در ابعاد گوناگون سیاسی و اجتماعی پشت سر گذاشته و اینک در موقعیتی است که میتوان گفت در کوره حوادث سخت، آبدیده شده و به بلوغ و پختگی رسیده است. اما به موازات این پختگی اجتماعی، سیاستورزی کارگزاران و فعالین سیاست و سازوکارهای آنها برای مواجهه با افکار عمومی و مردم، پیشرفت چشمگیری نداشته است و در قالب کلیشههای متعارف، درجا زده است و طبیعتا خواستهها و انتظارات مردم از نهادهای برآمده از رأی و انتخاب آنها نیز عمدتا برآورده نشده است. «پابرجایی مشکلات اقتصادی» به عنوان عامترین مطالبات و نیازهای مردم و «افزوده شدن متراکم فساد اقتصادی و اداری» به آن، علیرغم ظهور و بروز دولتهای مختلف در آستانه چهل سالگی انقلاب، نشانهای واضح از ناتوانی تکرار کلیشههای گذشته برای ورود به صحنه مهم و موثر انتخابات ریاست جمهوری در اردیبهشت ۹۶ است. بنابراین به نظر میرسد باید طرحی نو در انداخت و سقف سیاستورزی را به سقف پختگی و بلوغ اجتماعی جامعه نزدیکتر کرد. در این باره مدتهاست که با جمعی از عناصر علمی و سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و رسانهای در حال تأمل و رایزنی هستیم و اینک علاقهمندیم جمعبندی اولیه این بحثها را به محضر نیروهای اجتماعی و سیاسی خصوصا بدنه فرهیخته و نوگرای انقلاب اسلامی و جامعه ایران تقدیم کنیم.
✳️ سیکل معیوب «تغییر افراد و شعارها» اما «پابرجا ماندن مشکلات»
🔵 ۲ - آنچه آشکار است، تاکنون رقابتهای انتخاباتی عمدتا «رقابت اشخاص» و نه حتی «رقابت جناحهای سیاسی» یا «رقابت شعارها و وعدهها» با هم بوده است. در این رویارویی، برای پیروزی و جلب رأی مردم از یک جهت تا سطح اغراقآمیزی، نامزدها در زمان انتخابات و پساپیروزی در انتخابات، تقدیس و ستایش میشدند. یا شعارها و وعدهها در پاسخگویی به مطالبات مردم تا هر چه امکان داشت، تندتر و رادیکالتر و به همین نسبت غیرواقعیتر بیان میشد و نتیجتا بعد از استقرار طرف پیروز و بروز واقعیت ویژگیهای فرد پیروز و آشکار شدن سقف توانایی او در حل مسائل کشور، نوعی سرخوردگی از آن فرد یا جریان یا شعارها صورت میگرفت و برای یک دوره دیگر به افراد و جناحها و شعارهای مقابل اعتماد و اعتنا میشد و این سیکل معیوب تاکنون ادامه داشته است. تغییر نظر رادیکال مردم از رئیس دولت سازندگی به ضد آن در دوم خرداد ۷۶ و نیز رأی به ضد دولت اصلاحات در تیر ماه ۸۴ و دوباره گزینش فردی در ضدیت با دولتهای نهم و دهم در خرداد ۹۲، نمایانگر چنین سیکل معیوبی است. فرجام چنین سیکل معیوبی، تغییر افراد و شعارها اما پابرجا ماندن مشکلات اصلی مردم خصوصا دغدغه اقتصادی در همه این ادوار است.
⏪ ادامه دارد 👇
@parvizamini_ir
@parvizamini_ir
@parvizamini_ir
.
✅ احمدینژاد «پروژه - پروسه» بازسازی خود را به محاق برد
✅ احمدینژاد به شرایط ماقبل ۹۲ پرتاب شد
✅ از پیامدهای این سیاستورزی، انفعال و انزوا برای او و هوادارانش است
🔴 پیشتر و در یک گفتگوی مفصل گفته بودم که احمدینژاد در رتبه نخست بازیگران سیاسی کشور است اما همچون بازیگران در این سطح (هاشمی و خاتمی و لاریجانی و...) دارای خطای استراتژیک در سیاستورزی خود است. خطای استراتژیک احمدینژاد که بخصوص در دولت دومش ظهور و بروز بیشتری پیدا کرد، در سطحی باعث «گسست» و در سطحی دیگر عامل «سست شدن» پایگاه ایدئولوژیکش بود.
🔴 برخورداری از پایگاه ایدئولوژیک برای یک سیاستورز، در حکم «هسته سخت» است که موجودیت و موضوعیت سیاسی او را در هر شرایطی صیانت میکند و امکان عمل سیاسی با بازتاب گسترده اجتماعی را برایش ممکن میسازد و چونان سپر دفاعی بین سیاستورز و مخالفینش حایل ایجاد میکند.
🔴 اساسا احمدینژاد موضوعیت سیاسی خود را از حمایت این بدنه اجتماعی در سال ۸۴ بدست آورد و رای ۵ میلیونی او در دور اول انتخابات سال ۸۴ ریاست جمهوری که امکان ورود او به دور دوم رقابتها با هاشمی را بوجود آورد، بیش از همه، مدیون این پایگاه ایدئولوژیک بود. همین پایگاه ایدئولوژیک بود که در صحنه اجتماعی و سیاسی با مخالفین پر تعداد و پرقدرت او، نبرد میکرد و برای احمدینژاد فضای اجتماعی می ساخت. مشکل و چالش اصلی امثال لاریجانی و قالیباف و ولایتی و حتی هاشمی، ضعف در داشتن همین پایگاه ایدئولوژیک اجتماعی است. رئیسجمهور روحانی نیز از همین ناحیه بسیار آسیب پذیر است و توان فضاسازی اجتماعی ندارد.
🔴 احمدینژاد در دوره دولت مداریش بویژه در دوره دوم، به این پایگاه ایدئولوژیک بی اعتنایی کرد. به شکلی که بخشهای بزرگی از این پایگاه را در برابر خود قرار داد و بخشهای دیگر را نیز منفعل کرد و از انگیزه و حرکت بازایستاند.
🔴 احمدینژاد بعد رأی حدود ۲۵ میلیونی سال ۸۸، احساس بی نیازی نسبت به این پایگاه اجتماعی پیدا کرد. در تحلیل او سهم این پایگاه ایدئولوژیک حداکثر چهار و پنج میلیون از این ۲۵ میلیون رأی است. از طرف دیگر احمدی نژاد با رای ۱۳ میلیونی مخالفت که با چاشنی تنفر توأم بود نیز در سال ۸۸ مواجه بود که از نظر علایق کلی، جهتگیریهای بخصوصی را می پسندیدند. احساس بی نیازی از پایگاه ایدئولوژیک و هدف گذاری برای جذب و تعدیل پایگاه مخالفان، موجب چرخش در نگاه او نسبت به مسائل شد که «ایران گرایی» و «کورش گرایی»، یکی از نشانههای آن بود.
🔴 شرایط پس از قدرت در سالهای بعد از ۹۲، اجازه داد که احمدینژاد آثار و لوازم بی اعتنایی به پایگاه ایدئولوژیک خود را بیشتر و عمیقتر درک کند و تلاش برای بازسازی خود در این پایگاه اجتماعی را در سطوح و بخشهای مختلف، در دستور کار و اولویت خود قرار داد. بنابراین در این سالها چرخشی از «کورش گرایی» به «امام گرایی» پیدا کرد و حتی تلاش کرد فعالیتهای اجتماعی و سیاسی خود را تحت عنوان شوراهای بازخوانی خط امام بازسازی کند.
🔴 این تلاش در بخشهایی که محیط، نخبگانیتر بود، ناکام ماند و حتی ارتباط با او نیز به خط قرمز آنها تبدیل شد. اما در سطوح تودهایتر، این تلاش به دلایلی موفقیتهایی پیدا کرد. روند بازسازی احمدینژاد در این بخشها در چارچوب پراگماتیستی ممکن شد. این منطق پراگماتیستی دو مولفه داشت. اولا پیشروی دولت روحانی و جریانهای همپیمان با او در مخالفت نظری و عملی با گزارههای ایدئولوژیک این جریان از جمله استقلال و نفی استکبار و عدالت و مبارزه با فساد از یک سو، و از دیگر سو ناتوانی جریان اصولگرا در انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ و وضعیت شکننده آنها در انتخابات مجلس دهم سال ۹۴، در غیبت احمدینژاد بود. اما احمدینژاد برای بازسازی قابل قبول، همچنان زمان زیادی لازم داشت و این سطح از بازسازی آن هم در یک منطق پراگماتیستی برای دست زدن به یک عمل گسترده سیاسی، ناکافی بود.
🔴 بنابراین کیفیت مواجهه احمدینژاد با ملاقات و محتوی ملاقاتش با رهبری، در این چارچوب یعنی روند بازسازی او در این پایگاه ایدئولوژیک اهمیت مضاعفی داشت. اما نحوه مواجهه احمدینژاد با آن، به شکلی رقم خورد که این «پروژه - پروسه» را به محاق برد و احمدینژاد را به شرایط ماقبل سال ۹۲ پرتاب کرد و او و هوادارنش را برای مدتها به انفعال و انزوا وادار خواهد کرد.
@parvizamini_ir
@parvizamini_ir
@parvizamini_ir
.
✅ نامه پرویز امینی به جناب هاشمی رفسنجانی (بخش اول)
🔴 جناب هاشمی، تقویت بینش توحیدی من، مدیون شماست
🔵 جناب هاشمی رفسنجانی! سالهاست که فکر و عمل و مواضع شما، یکی از مشغولیتهای ذهنی بنده است که بخشهایی از نتایج این مشغولیت ذهنی در قالب گفتار و گفتگو و یادداشت در رسانهها منتشر شده است. اما مدتی است که منظر تازهای برایم پیدا کردهاید. منظری که بنده را نسبت به شما مدیون و شما را شایسته سپاسگزاری میکند. شما در بنیادیترین بینشهای بنده نسبت به جهان و عالم، نقش ایفا کردهاید و به صراحت میگویم که تأمل بر روی شما، باعث تقویت نگرش توحیدی اینجانب شده است.
🔵 با اینکه چندان با مطالعه و خواندن بیگانه نیستم و با برخی آثار بزرگان اهل معرفت از مرحومان علامه طباطبایی و شهید مطهری تا جناب مصباح و جوادی آملی و... آشنایی دارم، باید اعتراف کنم که نمیتوانم علیرغم آثار ارزشمند چنین بزرگانی، نقش شما را در تقویت بینش توحیدی خود به عالم، انکار کنم. به نظرم اگر بنده بتوانم تجربه خود را از تأمل بر روی شما به هم نسلان و حتی نسلهای آینده منتقل کنم، برای آنها و برخی دیگر افراد حتی از نامداران تفکر نیز، چنین اتفاقی خواهد افتاد.
🔵 برای بازگویی این تجربه، ناگزیر به بیان مقدمهای هستم. «لایب نیتس»؛ از متفکران فلسفی بعد از «دکارت»، این مسئله را مطرح میکند که ما همواره از «وجود» چیزها پرسش میکنیم، درحالیکه میتوانیم از «عدم» آنها سئوال کنیم. در واقع ما میتوانیم پرسش کنیم که چیزهایی که میتوانستند نباشند، چرا هستند؟ متفکران دورانسازی مثل «هایدگر»، این پرسش لایب نیتس را بنیادی تلقی کردهاند و در رسالههای خود از جمله رساله معروف «درآمد به مابعدالطبیعه» به آن پرداختهاند.
🔵 به نظرم این پرسش لایب نیتس زوایه نویی در مواجهه با جمهوری اسلامی ایجاد میکند. چون ما همواره به گونهای درباره جمهوری اسلامی صحبت کردهایم که همواره وجود آن را مفروض گرفتهایم و غالبا درباره کم و کیف و تغییرات این وجود بحث کردهایم. اما وقتی به صحنه واقعی نگاه میکنیم، میبینیم که پرسش جدی برای مواجهه با جمهوری اسلامی، پرسش عدمی و لایب نیتسی است. یعنی جمهوری اسلامی که هست، میتوانست نباشد. پس چرا هست؟
🔵 از یک طرف به صف دشمنان جمهوری اسلامی که نگاه میکنیم، میبینیم یک جبهه بزرگی از نظر قدرت مادی نظامی و مالی و رسانهای و تبلیغاتی و در عالیترین سطح از نظر درجه خصومت و دشمنی در برابر آن صف آرایی کردهاند که با امکانات و عِدّه و عُدّه جمهوری اسلامی، قابل مقایسه نیستند اما جمهوری اسلامی حدود چهار دهه است علیرغم این جبهه سنگین تهاجم، موجودیت و اقتدار خود را حفظ کرده و حتی در عرصههایی دارای نفوذ و تأثیرگذار در مسایل منطقهای و حتی فرامنطقهای خود است.
🔵 اینجاست که سئوال لایب نیتسی موضوعیت دارد. یعنی طبیعتا با این حجم و سطح از دشمنی، نباید از جمهوری اسلامی اثری باقی میماند. در واقع جمهوری اسلامی میتوانست نباشد، پس چرا هست؟
🔴 ادامه دارد...
@parvizamini_ir
@parvizamini_ir
@parvizamini_ir
👈 امینی در دانشگاه یزد:
✅ جریانات سیاسی علی الخصوص اصلاحطلبان دچار انسداد درونیاند.
🔴 پرویز امینی در جمع دانشجویان شرکت کننده در هفدهمین نشست سالانه اتحادیه انجمنهای اسلامی مستقل در دانشگاه یزد با اشاره به تحرکات گروهها و جناحها و شخصیتها نسبت به انتخابات ریاست جمهوری ۹۶ گفت: اکنون در شرایطی هستیم که گرایشها و جریانات سیاسی در ایران در وضعیت «انسداد درونی» هستند. یعنی در شرایطی هستند که امکان «انتخاب فعالی» برای دست زدن به عمل سیاسی ندارند.
امینی افزود: جریان موسوم به اصلاحطلب، هیچ گزینهای جز حمایت و تداوم حمایت از روحانی ندارند. آنها در وضعیتی نیستند که بخواهند انتخاب فعالی داشته باشند و به گزینهای غیر از روحانی فکر کنند و بیندیشند و علیرغم تفاوتهایی که با روحانی دارند و نیز نارضایتیهایی که از مواجهه روحانی با اصلاحطلبان دارند، ناگزیرند به حمایت از روحانی با همه هزینههایش تن بدهند. بنابراین برخی صحبتها در این جریان مبنی بر امکان عبور از روحانی و انتخاب گزینه دیگر برای انتخابات آینده ریاست جمهوری را نباید جدی گرفت، همچنانی که خود روحانی نیز این مواضع را جدی نمیگیرد. اصلاحطلبان در مسیر تجربه سیاسی خود از رادیکالیسم ایدئولوژیک به رادیکالیسم پراگماتیک شیفت کردهاند و در این وضعیت هر گزینهای غیر از روحانی منتفی است. اصلاح طلبان همچنان در حکم آپاندیس دولت یازدهماند و در این وضعیت میدانند که چنانچه بخواهند برای دولت یازدهم مزاحمتی ایجاد کنند، این روحانی است که میتواند از آنها عبور کند نه اینکه آنها بتوانند از روحانی عبور کنند.
🔴 امینی همچنین در خصوص فعالیت جناح اصولگرا برای انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم، گفت: اصولگراها هم تقریبا چنین شرایطی البته نه به حادی اصلاحطلبان را تجربه می کنند و دچار انسداد درونیاند. چرا که آنها نیز انتخاب فعالی در اختیار ندارند. ناتوانیهای جلیلی در سیاستورزی، گسست نسبی بین اصولگرایان و احمدینژاد و وضعیت نامعلوم و مبهم سیاسی احمدینژاد برای امکان حضور در آوردگاه انتخابات دوازدهم ریاست جمهوری و نیز دو دوره شکست قالیباف در انتخابات ریاست جمهوری نهم و یازدهم موجب شده است که اصولگرایان نیز انتخاب فعالی در بین گزینههای بالفعل خود نداشته باشند. بنابراین علیرغم ضعف در حال تشدید دولت یازدهم در حوزه اجتماعی و حرکت دولت یازدهم در مدار نارضایتی مردم، نمیتوان از این نارضایتی، یک دورهای شدن دولت روحانی را نتیجه گرفت و باید منتظر تغییر و تحولات آینده فضای سیاسی و اجتماعی کشور تا انتخابات ۹۶ بود.
@parvizamini_ir
@parvizamini_ir
@parvizamini_ir
✅✅✅ پرویز امینی: اصلاحطلبان در «پایان راه» رادیکالیسم «ایدئولوژیک» و «پراگماتیک» هستند.
@parvizamini_ir
@parvizamini_ir
@parvizamini_ir
.
🔵 پیش به سوی انتخابات ۹۶ (6)
✅ اصولگرایان ضلع چهارم انسداد (بخش دوم: محدودیتهای جلیلی)
🔴 ۱ - بعد از برخی موارد مشابه با قالیباف مثل بکگراند شکست در انتخابات پیشین ریاست جمهوری، اولین محدودیت جلیلی، معطوف به هویتی است که از او به لحاظ اجتماعی شکل گرفته است. جلیلی در یک دوره ۶ ساله، دبیر شورای عالی امنیت ملی و مسئول پرونده و عالیرتبهترین فرد مذاکره کننده در دیپلماسی هستهای کشور بود. بنابراین جلیلی عمدتا در حوزه سیاست خارجی به طور عام، و مسئله هستهای به طور خاص، دارای نشانههای در دسترس اجتماعی است. در حالی که اساس مسائل کشور به لحاظ اجتماعی، بعد داخلی دارد و در «اقتصاد و فساد» قابل خلاصه کردن است. در واقع جلیلی برای شرایط امروز کشور در آستانه انتخابات ریاست جمهوری، ما به ازای واقعی ندارد یا با ادبیات گفتمان، نشانههای در دسترس ندارد.
🔴 ۲ - معطوف به محدودیت نخست، محدودیت دوم جلیلی شکل میگیرد. با ورود جلیلی به انتخابات، با توجه به «هویت اجتماعی شده» از او در حوزه سیاست خارجی، جدال اصلی انتخابات، به سیاست خارجی و نوع عملکرد جلیلی و روحانی در پرونده هستهای معطوف میشود. بنابراین مسائل داخلی و در رأس آنها اقتصاد و فساد به عنوان پاشنه آشیل دولت یازدهم و غیرقابلدفاعترین حوزه عملکردی و کارنامه روحانی که اجماع ملی نیز رویش وجود دارد، به حاشیه و یا حتی به محاق میرود و از این طریق بهترین فرصت برای روحانی در انتخابات بوجود میآید.
🔴 ۳ - مسئله سوم این است که اگرچه تجربه دولت یازدهم در مسئله هستهای، توقعات القایی به جامعه را چه در حوزه دستاوردهای اقتصادی و چه در پایبندی طرف مقابل به تعهدات خود، برآورده نکرده است اما نباید تصور کرد این تجربه ناکام دولت یازدهم در برجام، به معنای تأیید مسیر و تجربه مذاکرات تیم قبل با مدیریت جلیلی است و مردم خواهان بازگشت به روند گذشته هستند! چرا که بازگشت به روند گذشته، با مقابله با برجام و به نوعی با رفتن به سمت لغو برجام از سوی ایران توأم است و به نظر میرسد علیرغم داوری منفی مردم نسبت به برجام، با چنین گزینهای همداستان نباشند. در واقع جمعبندی جامعه، فراتر از تأیید تیم مذاکره کننده قبلی است و بیشتر متناسب با این مسئله است که اساسا چشمانداز حل مسائل کشور معطوف به روابط خارجی، دچار شکست و ناکامی شده است. تا این حد که دولت یازدهم یعنی «دولت سیاست خارجی محور» نیز در آستانه انتخابات، به فضای داخلی تغییر جهت داده است و دنبال رونمایی از حقوق شهروندی و اعلام رشد اقتصادی ۷/۴ درصدی و... مانند اینهاست.
🔴 ۴ - محدودیت چهارم جلیلی از دیگر محدودیتهایش مهمتر است و آن ضعف و ناتوانی سیاستورزی در حد و اندازه انتخابات ریاست جمهوری است که در انتخابات سال ۹۲ کاملا مشهود و برجسته بود و فعالیتهای سیاسی وی در طول سالهای بعد از ۹۲ نیز مؤید همین مسئله است که وی از پتانسیل ذاتی برای کار سیاسی در سقف سیاستورزی یعنی انتخابات ریاست جمهوری ایران برخوردار نیست. همچنانی که در پایگاه رأی او نسبت به گذشته، دستکم رشدی رخ نداده است اگرچه برخی تحلیلها از لاغر شدن موقعیت اجتماعی وی نیز حکایت میکند.
🔴 ۵ - مسئله مهمی که در حکم جمعبندی مسائل پیشین برای جلیلی را دارد، این است که شکست او از روحانی، ظرفیت فراوانی برای تفسیرهای نادرست اجتماعی از سوی آنها ایجاد میکند. شکست جلیلی فراتر از محدودیتهایش تحلیل میشود چرا که دوالیسم «روحانی_جلیلی»، به دوگانه «اولویت برونزایی در برابر اولویت درونزایی» تعبیر میشود و پیروزی روحانی، به تمایل مردم به ادامه همین وضعیت حاکم بر دولت یازدهم و رد موضع مخالفان، تعبیر و تفسیر میشود و چه بسا ایده مرده دولت یازدهم در همگرایی با غرب را زنده کند!
@parvizamini_ir
@parvizamini_ir
@parvizamini_ir
.
🔵 پیش به سوی انتخابات ۹۶ (4)
✅ احمدینژادیها ضلع سوم انسداد
🔴 ضلع سوم انسداد سیاسی را احمدینژادیها شکل میدهند. احمدینژادیها شامل طیفی از مدیران دولت نهم و دهم، برخی گرایشات نخبگانی در حاشیه و محذوف از طیفبندیهای متداول سیاسی و بدنه نسبتا بزرگ اجتماعی از طبقات و بخشهای محروم اقتصادی و جغرافیایی با دال مرکزی احمدینژاد است.
🔴 این جریان بنا به استعداد اجتماعی در طبقات ضعیف و محروم اقتصادی و تناسب گفتمانی (آنتیتز وضع موجود) و نیز توانایی سیاستورزی احمدینژاد، بالفعلترین آلترناتیو برای رقابت با روحانی و دولت یازدهم بود و با توجه به فرسایش اجتماعی ایده و عملکرد دولت روحانی (انتحار اجتماعی و سیاسی روحانی در اعلام رشد اقتصادی ۷/۴ در شرایط بیسابقهترین و طولانیترین رکود تاریخ ایران خود نشانه مهمی از این فرسایش است) میتوان گفت که این جریان ظرفیت غلبه بر روحانی را داشت و دست کم شانس آنها از روحانی برای پیروزی در انتخابات بهار ۹۶ بیشتر بود. اما با منتفی شدن کاندیداتوری احمدینژاد از یک سو و فقدان فرد جایگزینی که بتواند در همین حد و اندازه این جریان را نمایندگی کند، این جریان نیز انتخاب فعالی پیش رو ندارد.
🔴 با این حال این جریان دو انتخاب منفعل دارد. یکی بیعملی و سکوت و دیگری نقد توأمان دولت یازدهم و با شیب بیشتر، رقبای احتمالی آنها (معروف به اصولگرایان) با این انگیزه که پیروزی اصولگرایان بر روحانی، فلسفه وجودی این جریان را تا حد زیادی منتفی میکند اما پیروزی روحانی از دو جهت موضع احمدینژاد و احمدینژادیها را تقویت میکند.
🔴 اولا ناتوانی اصولگرایان را در غیاب احمدینژاد مثل انتخابات سال ۹۲ و در نتیجه نیاز به او را برجستهتر میکند و ثانیا تمایل به احمدینژاد را به عنوان حداکثریترین آنتیتز جریان حاکم بر دولت تشدید میکند. البته این منطق پراگماتیستی یک اشکال عمده پیدا میکند و آن این است که احمدینژادیها را هموار کننده راه پیروزی روحانی معرفی میکند و ممکن است در موضع اپوزسیونی آنها نسبت به روحانی، تردید ایجاد کند.
@parvizamini_ir
@parvizamini_ir
@parvizamini_ir
.
🔵 پیش به سوی انتخابات ۹۶ (2)
✅ اضلاع انسداد درونی
🔴 مجموعههای سیاسی کشور در آستانه انتخابات بهار ۹۶ در وضعیت انسداد درونیاند. وضعیت تازهای که از یک سو، در سردرگمی و انفعال همه مجموعههای سیاسی بازتاب دارد و از دیگر سو خود بازتاب دهنده پیچیدگیهای خاص انتخابات بهار ۹۶ است.
🔴 ضلع اول این انسداد مربوط به گفتمان توسعهگراست که در تجربه دولت یازدهم و ریاست جمهوری روحانی ظهور و بروز کرده است. فلسفه وجودی این گفتمان در تجربه دولت یازدهم دچار آسیبهای سختی شده است. همانطور که بیان شد گفتمان توسعهگرا ایدهای برای حل مسائل و توسعه کشور به معنای اقتصادی داشت که متکی به همگرایی با غرب بود. اکنون این ایده در تجربه دولت یازدهم، ایدهای شکست خورده است. یعنی علیرغم همگرایی دولت یازدهم با غرب، نه تنها حل مسائل اقتصادی کشور رو به پیشرفت نبوده است بلکه رکود و فساد نیز به آن افزوده شده است. از نظر اجتماعی نیز دولت با نارضایتی گستردهای خصوصا در طبقات ضعیف و محروم مواجه است.
🔴 اما از این موارد اساسیتر، بنبستی است که در ایده گفتمان توسعهگرا و تداوم دولت توسعهگرا به وجود آمده است. علاوه بر نقض شدن برجام با تمدید قانون ایسا، پیروزی ترامپ در آمریکا بنا به مواضع وی، مثل پاره کردن برجام، جایی برای پیگیری ایده دولت مبنی بر حل مسائل و توسعه کشور از طریق همگرایی با غرب نمیگذارد.
🔴 اینک گفتمان توسعهگرا و دولت یازدهم بنا به تجربه حدود چهارساله خود و نیز تغییرات نامطلوب خارجی از نظر خود، نه میتواند بر ایده خود برای تداوم دولت پافشاری کند و نه ایده جایگزینی برای ساخت فلسفه دولت چهارسال آینده خود دارد.
🔴 اینک روحانی و عملکردش نه آنچنان قابل دفاع است که بر آن بتوان در افکار عمومی ایستاد و نه حامیان این گفتمان بنا دارند جایگزینی برایش معرفی کنند که بتواند فشارهای اجتماعی علیه دولت را تعدیل کند. به نظر میرسد قائلان گفتمان توسعهگرای اقتصادی، انتخاب فعالی ندارند و ناگزیرند به روند کنونی با محوریت روحانی ادامه بدهند و منتظر شرایط پیش رو و وضعیت رقبای خود باشند.
🔴 در چنین شرایطی آنها مجبورند به لحاظ تاکتیکی از خارج به داخل معطوف شوند. در مسائل داخلی با مطالبات مردم در حوزه اقتصادی مثل اشتغال و مسکن مهر و... همدلی و همراهی نشان بدهند تا از فشار بر روی دولت بکاهند. البته تمرکز دولت بر حوزه اقتصادی، موجب توسعه نارضایتی و قرار گرفتن قاعده بازی انتخابات در این حوزه میشود اما معقولتر، تمرکز بیشتر در مسائل داخلی بر روی حوزه فرهنگ و سیاست داخلی خواهد بود و تلاش میشود این حوزه به قاعده بازی انتخابات تبدیل شود. مواضع روحانی در همین مدت مانند احساس شرمساری برای لغو یک سخنرانی میتواند بازتاب دهنده این تغییر باشد.
@parvizamini_ir
@parvizamini_ir
@parvizamini_ir
.
✅ پدیده بیتکرار شریعتی، بازتاب ذهنیت اجتماعی ایرانیان دهه ۴۰ و ۵۰ (بخش دوم و پایانی)
🔴 شریعتی به جای بینش فلسفی و بینش علمی، از ایدئولوژی و نگاه ایدئولوژیک، و به جای فیلسوف و عالم، از روشنفکر به عنوان کسی که دارنده بینش ایدئولوژیکی است، دفاع میکند. شریعتی میگفت که: ارسطو فیلسوف است، اما حرکتی ایجاد نکرده است….؛ هدایتی به قومش نداده است….؛ بطلمیوس عالم است…. اما کوچکترین تاثیری روی سرنوشت جامعه خودش نداشته؛ به طوری که اگر مردم آتن هزارتا مثل ارسطو و افلاطون و بطلمیوس داشتند، وضع زندگی مردم بدتر بود چون آنها فقط مصرفکننده بودند، باید هی میدادند و اینها میخوردند و حرف مفت میزدند.
🔴 شریعتی حتی به اسلام نیز از همین منظر نگاه میکند و حساب اسلام ایدئولوژیک را از اسلام علمی و اسلام به مثابه فرهنگ، جدا میکند. چرا که اسلام به مثابه فرهنگ عالم پرور و اسلام به مثابه علم، مجتهد پرور است اما اسلام به مثابه ایدئولوژی، مجاهد پرور است و ابوذر غفاری است که نماد این اسلام ایدئولوژیک است.
🔴 بین اندیشه و شرایط اجتماعی نسبت دیالکتیکی برقرار است. بنابراین اندیشهها در شرایط گوناگون اجتماعی بازخوردهای متفاوتی از نظر مصرف اجتماعی پیدا میکنند. این تفکری که شریعتی در دهه چهل و پنجاه نمایندگی میکرد، وجه غالب ذهنیت اجتماعی بود. در واقع ولو در ناخودآگاه جمعی جامعه ایران، خصوص نسل جوان دهه چهل و پنجاه، یک نوع گشودگی به این موضع فکری شریعتی وجود داشت. بنابراین تا این شکل از تفکر طرح شد، گارد جامعه به روی آن گشوده شد. در واقع شرایط اجتماعی و ذهنیت اجتماعی این مقطع در برکشیدن شریعتی به عنوان یک پدیده بیتکرار در حوزه عمومی نقش اساسی داشت. آنچنانی که میبینیم در دهه پنجاه، این ذهنیت اجتماعی با نماینده پرقدرتی از همین جنس تفکر (امام خمینی)، تفکری که به طور بنیادی در پی تغییر وضعیت موجود است، در بالاترین سطح، همبسته میشود و پیوند میخورد و انقلاب اسلامی به عنوان یک اعتراض بزرگ به وضع موجود و با جهتگیری ایجاد تغییر بنیادین در اواخر دهه پنجاه، محقق میشود.
@parvizamini_ir
@parvizamini_ir
@parvizamini_ir
❇️ متن کامل این گفتگو با خبرگزاری مهر:
⏩ http://www.mehrnews.com/news/3781734
.
✅ جامعهشناسی «پر رویی» (بخش دوم و پایانی)
🔴 از این مصادیق درباره این جماعت باز میتوان برشمرد که مورد تازه آن مسئله برجام است. به نظر میرسد این جماعت هیچ غلو و اغراقی دست کم در محدوده زبان فارسی نبوده است که در تمجید و تحسین برجام به کار نبرده باشند که یکی از موارد آن، صحبت رئیسجمهور روحانی است که گفته بود بعد از برجام، «هر روز یک گشایش» در کشور داریم! برعکس، هر وقت نقض عهدی در برجام شد، گفتند برجام نقض نشده است بلکه این روح برجام است که نقض شده است. دست آخر با تصویب بدون حتی یک مخالف، تمدید تحریمهای موسوم به داماتو یا ایسا در مجلس سنا بعد از مجلس نمایندگان، که حتی طرفداران و حامیان برجام از جمله خود وزیر خارجه یعنی ظریف و بعد روحانی و ولایتی و لاریجانی و... معتقدند این نقض برجام است، نفر اول دستگاه دیپلماسی و مسئول مستقیم مذاکرات و برجام میگوید این نقض برجام، آثار اجرایی و واقعی ندارد و تنها باعث بیاعتباری دولت آمریکا میشود! اگر این باشد که خوب است از این دست تحریمها باز هم تمدید شود! چون از یک طرف آثار واقعی ندارد و از طرف دیگر باعث بیاعتباری دولت آمریکا در جهان میشود. یعنی هم فال است و هم تماشا!
🔴 به نظرم این فضای پارادوکسیکال در این جماعت، بیش از آنکه نیاز به تحلیل معرفتی داشته باشد، نیاز به تحلیل روانشناختی دارد. چون این میزان مقاومت در این جماعت در برابر واقعیت، نمیتواند متکی به یک نظام معرفتی باشد بلکه متکی به یک ویژگی شخصیتی است که بر اساس تجربه زیسته و مردم شناسانهای که دارم، فکر میکنم این ویژگی عبارت از «پر رویی» است. در تجربه زیسته و مردم شناسانه همه ما، احتمالا با این مسئله برخورد داشتهایم که وقتی از دلیل بدگفتاری و بدعملی دیگران سئوال میکردیم و میکنیم، این پاسخ را میشنویم که خوب چون فلانی ماشاالله خیلی «پر رو» است و «پر رویی» دلیل نمیخواهد.
@parvizamini_ir
@parvizamini_ir
@parvizamini_ir
.
✅ اگر جمهوری اسلامی زبان داشت، چه میگفت؟
🔴 کشاکش سیاسی و رسانهای درباره نحوه برخورد دستگاه قضایی با یک نماینده تهران در این روزهای عزیز که جان و روح مردم ایران برای از دست دادن هموطنان اربعینی خود در عراق و زائرین علی بن موسیالرضا(ع) در فاجعه قطار سمنان که در شعلههای آتش سوختهاند، در سوگ و عزاست، به شکل مضاعفی طاقت فرساست.
🔴 «مارکوزه» از اصحاب نظریه انتقادی در نقد فضای حاکم بر جوامع سرمایهداری میگفت مردم در این جوامع توهم آزادی دارند! آزاد نیستند اما فکر میکنند آزاد هستند. اما بالعکس در ایران و در طول سی و هشت سال گذشته، عمده مسئولین و مدافعان جمهوری اسلامی مثل قضیه همین نماینده تهران، طوری کنش و واکنش نشان دادهاند که با آنکه «آزادی» به طور نسبی در جامعه پساانقلابی وجود داشته است، اما «احساس آزادی» وجود نداشته باشد.
🔴 در جمهوری اسلامی دست کم در این حد آزادی وجود داشته است که هم بنی صدر، هم خامنهای، هم هاشمی، هم خاتمی، هم احمدینژاد و هم روحانی توانستهاند بر اساس آراء مردم رئیسجمهور شوند. یا مردم بتوانند آدمی در حد نفوذ هاشمی را طولانی مدت کنار بگذارند و بعد از بیست سال وقتی که بخواهند بتوانند او را بر صدر آراء خود بنشانند. یا مانع انتخاب افرادی در شأن و موقعیت آقایان یزدی و مصباح در مجلس خبرگان بشوند.
🔴 در نظام جمهوری اسلامی اگر کسی بخواهد وارد مقطع کارشناسی ارشد و حتی دکتری در رشته علوم سیاسی بشود، باید آثار و منابع کسانی را بخواند و تأیید کند که یکی از آنها مدافع رضاخان است.
🔴 در دوران پسا انقلاب اسلامی فیلمهای فردی برای سه بار پیاپی از طرف جمهوری اسلامی به عنوان نامزد اسکار معرفی میشود که هم خود او و هم فیلمهایش نسبتی با جمهوری اسلامی به طور مبنایی ندارد. سینماهای جایی مثل حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی از ساعت ۶ صبح برای تماشای فیلمهایش سانس میگذارد.
🔴 چیزهایی نظیر اینها که نمایانگر آزادیهای نسبی در کشور است، وجود دارند اما بر اثر برخی عملکردهای مسئولین و مدعیان جمهوری اسلامی، انقلاب اسلامی نتوانسته به حدی که در خودش «آزادی» هست، «احساس ازادی» در جامعه ایجاد کند. بنابراین به نظر میرسد مسئله اساسی در ماجرای دستگاه قضایی و این نماینده مجلس هم همین است. و در برابرش، اینکه این نماینده چه مواضعی و چه خط فکری دارد، چه اهمیتی دارد؟ اینکه جلب قضایی او قانونی است یا قانونی نیست، چه مسئلهای را حل میکند؟ اینکه دایره مصونیت نمایندگان مجلس این چنین است یا آنچنان است، چه موضوعیتی دارد؟ این نماینده برای شهرت طلبی چنین کرده است یا بر اساس ادعای اصلاحطلبی چنان کرده است، چه مسئلهای را حل میکند؟
🔴 اساسا فرض کنیم میشد نماینده مذکور را جلب کرد. چه نتیجهای عاید میشد؟ یا حتی وی را بازداشت و حبس و... کرد. چه اتفاقی میافتد؟ چه چیزی با این کار اثبات میشد؟ جمهوری اسلامی چه نفعی میبرد و چه حقی از آن اعاده میشد؟ چه مسائلی از این مردم حل میشد؟ چه گرفتاریای از آنها رفع میشد؟
🔴 آیا اگر جمهوری اسلامی زبان داشت، به ما نمیگفت مرا را به خیر شما امید نیست ...؟!
@parvizamini_ir
@parvizamini_ir
@parvizamini_ir
.
✅ گفتگوی پرویز امینی با خبرگزاری مهر (بخش دوم و پایانی)
🔴 فضای ایدئولوژیک حاکم بر جامعه شناسی، موجب نادیده گرفته شدن اربعین میشود 🔴 در علوم اجتماعی ما، نوعی الهیات سکولار غالب است
🔴 برای یک جامعهشناس نباید بین موضوعات فرق باشد
🔴 فضای علوم اجتماعی ما به سمتی که قرار باشد «ما چیزی بگوئیم»، نیست
🔴 اربعین را باید درون «زیستجهان شیعی» فهمید
🔴 در پدیدهای مثل اربعین، فرد میتواند نفس راحتی از دست زندگی مدرن بکشد
🔶 مهر: منظورتان از زیستجهان چیست؟
🔷 امینی: مجموعه باورها، ارزشها و آدابی که تأمل نشده، درستیاش را قبول داریم و وقتی میخواهیم انجام دهیم، راجع به آن فکر نمیکنیم. همان چیزی که کنش اجتماعی ما را میسازد. به عنوان مثال وقتی به مراسم ختم کسی که از دنیا رفته میروید، مشکی میپوشید و صلوات میفرستید. حالا اگر کسی بیاید بگوید به جای صلوات در این مراسم کف بزنید، شما از خودتان میپرسید این کار را بکنم یا نه؟ این یعنی ما به آن زیستجهان تعلق نداریم پس از خودمان سوال میکنیم. درباره اربعین هم همینطور است. اگر شما در زیستجهان تشیع نباشید، پدیده اربعین برایتان قابل فهم نیست. در زیستجهان تشیع، اربعین یک پدیده منحصربفرد است که هیچگونه مشابهی ندارد. در چنین زیستجهانی، یک نوع عقلانیت خاصی حاکم است. درحالیکه بیرون از این زیستجهان، نوعی عقلانیت ابزاری حاکم است که میگوید وقتی میتوانی با وسیله و راحتتر به زیارت بروی، چرا رفتن با سختی را انتخاب میکنی؟ به بیان دیگر، با عقلانیت ابزاری دوران مدرن نمیتوان این پدیده را فهمید. البته این به معنای عقلانی نبودن پدیده نیست بلکه به این معناست که پدیده اربعین را باید با عقلانیت مخصوص به خودش و در زیستجهان خودش فهمید.
🔶 مهر: یک اتفاقی که در جامعه حاضر افتاده، اینکه امروز پدیدههایی مثل راهپیمایی اربعین و یا اعتکاف، بیشتر دیده میشود؛ درحالیکه این پدیدهها از سالها قبل وجود داشته است؛ به نظر شما دلیل این دیده شدن در برهه زمانی اکنون چیست؟
🔷 امینی: برای اینکه پروسه مدرنیزاسیون رشد پرشتاب کرده و نهادهای مدرن قویتر از گذشته شده است. بنابراین معرفت مدرن، عقلانیت ما را تغییر داده است. آدمهای امروزی «فردگرا» شدند و «عقلانیت ابزاری»، «نفعگرایی» و «نگاه این جهانی» بر آنها حاکم شده است. از طرفی، طبیعت انسانی ما نمیتواند اینگونه و تا این حد، فردگرا و اتمیستی باشد. بنابراین در مقاطع زمانی مختلف و به صورت کوتاه نسبت به این شرایط واکنش نشان میدهیم.
🔶 مهر: درباره زندگی مدرن و نحوه مواجه شدن با پدیدهای مثل اربعین بیشتر توضیح دهید.
🔷 امینی: برای روشن شدن بحث مثال میزنم. در ایام اعتکاف ما سه روز میرویم در یک جا بدون ارتباطات متعارف و... زندگی میکنیم. پدیدههایی مثل اربعین و اعتکاف، یک پدیده جمعی هستند که عناصر زندگی مدرن در آنها حداقل است. البته این واکنشها کوتاه مدت است و بعد سپری کردن آنها، دوباره به زندگی مدرن خود بازمیگردیم. به بیان سادهتر انسان امروز نمیتواند فردگرایی را تحمل کند ولی زندگی مدرن این موضوع را به او تحمیل کرده؛ لذا هر از گاهی به دنبال فرار از این شرایط است و یک واکنش کوتاه مدت به این موضوع نشان میدهد. از دیگر ویژگیهای زندگی مدرن این است که باید عاطفه را سرکوب کنیم. فکر میکنید چرا امروزه خیلیها در مترو و اتوبوس، جایشان را به افراد سن و سالدار نمیدهند؟ چون اقتضائات زندگی مدرن به آنها میگوید که من هم مثل او خستهام و حق دارم بنشینم. جامعهای که مجبور شده عاطفه را سرکوب کند، بعضی اوقات درباره یکسری پدیدهها مثل پدیده فوت مرتضی پاشایی، واکنش نشان میدهد. چون سوژهای کاملا عاطفی و بهترین فرصت برای فرار از سرکوب عواطف و نشان دادن آن است. بنابراین در چنین پدیدهای نسبت من با آن پدیده، نسبت من با موسیقی نیست بلکه نسبت من با عاطفه است.
🔶 مهر: براساس توضیحات شما، بحث زمان هم بسیار مطرح است و گویی این پدیدهها درست باید همین الان رخ میدادند.
🔷 امینی: بله دقیقا، چون این پدیدهها در ۱۵-۱۶ سال پیش موضوعیتی که امروز دارند، را نمیتوانستند داشته باشند یعنی درست در همین نقطه اکنون است که ما نظرمان به پدیدهای مثل اربعین، اعتکاف و یا حتی پاشایی جلب میشود. در گذشته میزان عاطفه، جمع گرایی و... بیشتر بود لذا این پدیدهها آنقدری نظر ما را جلب نمیکردند. در راهپیمایی اربعین، فرد از عاطفهگرایی و با جمع بودن اشباع میشود. چون تمام ویژگیهای زندگی مدرن در آنجا منتفی است. به بیان دیگر، در پدیدهای مثل اربعین، فرد میتواند نفس راحتی از دست زندگی مدرن بکشد. نکته آخر هم اینکه پدیدههای اینچنینی به ما ثابت میکنند که درست است زیستجهان دینی و مذهبی ما امروزه آسیب دیده و تخریب شده، ولی هنوز هست.
@parvizamini_ir
@parvizamini_ir
@parvizamini_ir
.
✅ پیروزی ترامپ «فلسفه تداوم» دولت روحانی را با چالش «مضاعف» روبرو کرد
🔴 روحانی با مدح و ثنا از برجام، در وضعیت «از خود ممنون بودن و از خود متشکر بودن» است
🔴 روحانی اولین قربانی جهتگیری خود در واگذاری مرجعیت حل مسائل کشور به خارج است
🔴 مسیر تهران-واشنگتن با حضور ترامپ در رأس کاخ سفید، از قبل مسدود است و راه دیپلماسی، چارهساز نخواهد بود
🔴 ترامپ اگر برجام را پاره هم نکند، اما اجرای برجام در دوره او به مراتب دشوارتر از دوره اوباما خواهد بود
🔴 امروز (چهارشنبه) یکی از غم انگیزترین روزهای دولت روحانی است و هیچ ایرانیای چه در داخل و چه در خارج به اندازه روحانی غصهدار این روز نیست
✅ متن کامل 👇
🔵 دولت روحانی یک دولت توسعهگرا به معنای خاص کلمه است که از توسعه، «رشد اقتصادی» را معنا میکند و مسیر توسعه را نیز «همگرایی با غرب» به عنوان جهان توسعهیافته از نظر رشد اقتصادی میداند و نتیجتا پیش شرط این همگرایی، همگرایی یا دست کم به دست آوردن رضایت دولت آمریکاست. تلاش دولت روحانی در این چند سال؛ چه در سطح داخلی و چه در سطح بین المللی، بر این مدار استوار بوده است و برجام نیز قرار بوده است مسیر این همگرایی را هموار کند.
🔵 واقعیتهای اقتصادی کشور بعد از برجام، توقعات مردم و حتی دولت روحانی را برآورده نکرده است و به همین سبب دولت روحانی در حال تجربه یک شکاف اجتماعی ما بین خود و مردم در مسئله برجام است. مردم در موقعیت «پسابرجاماند» و منتظر تجربه محسوس وعدههای برجامی دولت در سطح زندگی خود، چه در مسئله اشتغال و چه در افزایش قدرت خرید و چه در مسئله مسکن و چه در رشد اقتصادی کشورند اما رئیسجمهور به دلیل خالی بودن دست دولت در پسابرجام، به برجام عقبگرد کرده است و دائما در حال مدح و ثنا گفتن برای خود برجام است.
🔵 این مدح و ثنا برای برجام آنچنان پرطنین است که روحانی را به وضعیت «از خود ممنون بودن و از خود متشکر بودن» کشانده است. تفاوت بین واقعیتهای پسابرجام با وعدههای برجامی، فلسفه وجود دولت که حل مسائل کشور حتی در سطح «آب خوردن» را به برجام گره زده بود، با چالش مواجه کرده است و بالطبع گفتمان دولت را که بر همگرایی با غرب برای حل مسائل و ایجاد رشد اقتصادی تاکید داشت، با چالش و مسئله مواجه کرده است.
🔵 اما با رئیسجمهور شدن ترامپ در آمریکا و پیش چشم داشتن دیدگاهها و مواضع وی که حتی رئیسجمهور روحانی وی را در قیاس با هیلاری کلینتون به عنوان گزینه بد، گزینه بدتر در رقابتهای انتخاباتی آمریکا میدانست، چونان زلزلهای است که همه ارکان گفتمان توسعهگرایی دولت روحانی را درهم میریزد و به طور مضاعف فلسفه دولتی را که به همگرایی با غرب و آمریکا تکیه داشت، با چالش مواجه میکند.
🔵 چون مسیر تهران-واشنگتن با حضور ترامپ در رأس کاخ سفید، خصوصا با تصویری که او از خود ساخته است و اتفاقا این تصویر منجر به انتخاب او از سوی مردم آمریکا شده است، از قبل مسدود است و به نظر میرسد راه دیپلماسی ولو با انعطافهای بیشتر از دوره برجام نیز، چارهساز نخواهد بود.
🔵 بنابراین رئیسجمهور روحانی از دو ناحیه دچار چالش برای تداوم دولت خود است. یکی واقعیتهای پسابرجام خصوصا در حوزه اقتصاد جامعه که نشان میدهد علیرغم همگرایی در یک مسئله مهم و پرچالش هستهای با غربیها و آمریکاییها، این همگرایی نتوانسته گشایشی در مسایل کشور ایجاد کند. دیگری بسته شدن راه همگرایی، با رئیسجمهور شدن ترامپ در آمریکاست. بنابراین دولت روحانی برای فلسفه تداوم دولت خود دچار «چالش مضاعف» است.
🔵 روحانی در واقع اولین قربانی جهتگیری خود در واگذاری مرجعیت حل مسائل کشور به خارج است. در این جهتگیری، فضای داخلی تحت الشعاع تحولات خارجی قرار گرفت و انتخابات آمریکا به عنوان یک متغیر تعیین کننده خارجی، بیش از گذشته مسئله دولت روحانی شد. دولت روحانی که در دوره اوباما نیز در اجرای برجام دچار چالش است، به طور طبیعی خواهان پیروزی چهرهای مثل ترامپ نبود که از پاره کردن سند برجام سخن گفته بود. ترامپ اگر برجام را پاره نکند، که احتمالش زیاد است که پاره نکند اما به نظر میرسد اجرای برجام - تنها افتخار و دستاورد دولت یازدهم - در دوره او به مراتب دشوارتر از دوره اوباما باشد. بنابراین امروز (چهارشنبه) یکی از غم انگیزترین روزهای دولت روحانی است و شاید هیچ ایرانیای چه در داخل و چه در خارج به اندازه روحانی غصهدار این روز نباشد.
@parvizamini_ir
@parvizamini_ir
@parvizamini_ir
.
✅ یک گام به پیش، در راه عقلانی و کارآمدتر کردن رقابتهای انتخاباتی (بخش دوم)
🔴 سیکل معیوب «تغییر افراد و شعارها» اما «پابرجا ماندن مشکلات»
🔴 طرحی نو برای رقابتهای انتخاباتی
🔴 «اقتصاد» و «فساد»؛ اساس مشکلات و مطالبه تغییرخواهی مردم
🔴 انتخاب یک «تیم کاری» به جای «فرد»
✳️ طرحی نو برای رقابتهای انتخاباتی
🔵 ۳ - در برابر این تجربه، میتوان طرحی نو درانداخت که رقابتهای انتخاباتی به جای «اشخاص» بر روی «تیمهای کاری» که دولتها را تشکیل میدهند و به جای «شعارها»، بر روی «ایدههای مشخص» برای حل مسائل ملموس و عمومی جامعه باشد. در واقع پیشاپیش برای مردم معلوم باشد که چه کسانی و با چه ایدههایی قرار است مسئولیت دولت منتخب آنها را به عهده بگیرند. بنابراین مردم کمتر با وضعیت انتخاب «هندوانه دربسته» روبرو خواهند شد که تازه بعد از استقرار فرد پیروز و معرفی کابینه و انتخاب سیاستها، شناخته میشود. «شفافیت» حاصل از این شکل از رقابت سیاسی سبب میشود که با رقابت واقعبینانهتر و منطقیتر و عقلانیتری روبرو شویم و حربه «عکس مار نشان دادن» و سوار شدن بر موج احساسات جامعه در مواجهه با افکار عمومی، تضعیف شود. این راهبرد و راهبردهای شبیه به این، به نظر برای همه کسانی که میخواهند شرافتمندانهتر و صادقانهتر و عقلانیتر پای در رقابتهای انتخاباتی بگذارند به خصوص برای جریان انقلابی راهگشاست.
✳️ «اقتصاد» و «فساد»؛ اساس مشکلات و مطالبه تغییرخواهی مردم
🔵 ۴ - عمده مسائل مردم آشکار و روشن است. «اقتصاد و فساد» اساس مشکلات و نشانههای نارضایتی و مطالبه تغییر خواهی مردم است که در رکود و نابسامانی در تولید، اشتغال، گرانی و ضعف قدرت خرید و مشکل مسکن از یک سو، و فساد فزاینده و تجمیع شده اقتصادی و اداری، تبعیض و نابرابری از دیگر سو، ظهور و بروز کرده است. بنابراین هر جریان سیاسی و اجتماعی برای مواجهه با مردم در رقابتهای انتخاباتی، تیم کاری دولت مورد نظر خود را متناسب با این مسائل که حداقل شامل معاون اول، رئیس بانک مرکزی و وزرای اقتصادی مثل نفت، جهادوکشاورزی، صنعت، معدن تجارت و مسکن و... میشود، مشخص و ایدههای عملیاتی خود را برای حل مسائل به شکل روشن و کاربردی و با ذکر نتایج مورد انتظار در افق چهار ساله، بیان کند.
✳️ انتخاب یک «تیم کاری» به جای «فرد»
🔵 ۵ - در واقع در این راهبرد، مردم به جای یک «فرد»، یک «تیم کاری» و به جای رأی دادن به «شعارهای رنگارنگ»، بین «ایدههای مشخص عملیاتی» ناظر به مسائل اصلی خود، دست به انتخاب میزنند.
✳️ راه گفتگو درباره این طرح باز است
🔵 این راهبرد یک پیشنهاد به سپهر اجتماعی و سیاسی کشور است که در اینجا تنها صورت کلان آن بیان شده است و طبیعتا راه گفتگو درباره اصل راهبرد و جزئیات آن باز است. و العاقبه للمتقین
پرويز امينی؛ دكترای علوم سياسی
حجت الله عبدالملكی؛ دكترای اقتصاد
سید ياسر جبرائیلی؛ مقطع دكترای اندیشه سياسی
امير سياح؛ دكترای اقتصاد
محمدرضا مهديار اسماعيلی؛ دكترای اقتصاد
روح الله حريزاوی؛ مدرس فلسفه
سيد مهدی ميری؛ دكترای سياستگذاری عمومی
محمد دلاوری؛ دكترای جامعهشناسی سياسی
رضا شكيبايی؛ سردبير وطن امروز
سجاد نوروزی؛ كارشناسی؛ ارشد انديشه سياسی در اسلام
سيد محمد فياضی؛ مقطع دكترای مديريت رسانه
اميد حسينی؛ كارشناسی ارشد علوم سياسی
محمد علی بيگی؛ پژوهشگر حوزه فلسفه
زهرا شميرانی؛ كارشناس ارشد فلسفه
مريم حبيبی؛ كارشناس ارشد مديريت رسانه
فريبا زارعی؛ كارشناس مديريت و برنامهریزی شهری
سپيده نوروزی؛ كارشناس علوم اجتماعی
محمدرضا كردلو؛ كارشناس علوم اجتماعی
مسعود فروغی؛ كارشناسی ارشد علوم سياسی
میکائیل ديانی؛ كارشناسی ارشد مديريت رسانه
محمد زعيم زاده؛ كارشناسی ارشد مديريت رسانه
مجتبی خسروی؛ كارشناسی ارشد ژورناليسم تلويزيونی
سید بشیر حسینی؛ دکترای فرهنگ و ارتباطات
عبدالله عبداللهی؛ كارشناسی ارشد فلسفه
@parvizamini_ir
@parvizamini_ir
@parvizamini_ir
.
✅ پرویز امینی در گفتگو با مشرق:
🔴 دو فرجام روحانی در انتخابات ۹۶
🔴 شش عامل ضعف اجتماعی و سیاسی دولت روحانی
🔴 رادیکالیزم پراگماتیک اصلاحطلبان را اخته کرده است
🔴 شیب نارضایتی مردم از دولت آقای روحانی، ملایم نیست
🔴 روحانی به شرط وجود آلترناتیو فعال، مستعد شکست است
🔴 تصور روحانی از غرب به عنوان کلید توسعه، شبیه توهم گورباچف است
🔴 اجماع وجود دارد که دولت یازدهم در جلب رضایت اقتصادی مردم ناموفق بوده است
✅ گزیدهای از داخل متن:
🔵 یک چیزی که مهم است، داشتن یک برآورد واقعی از شرایط اجتماعی دولت است؛ یعنی دولت یازدهم به لحاظ اجتماعی چه وضعیتی دارد؟ آنچه اجماعی میشود گفت این است که شیب نارضایتی مردم از دولت آقای روحانی، ملایم نیست. به خصوص باز اجماع وجود دارد که دولت یازدهم در جلب رضایت اقتصادی مردم ناموفق بوده است. آیا دولت تا انتخابات ۹۶ امکان تغییر در این شیب را دارد؟ که به نظر امکان و انتخابی برای تغییر این شیب ندارد. دولت باید چیزی برای عرضه داشته باشد که ندارد؛ چیزی که برای جامعه محسوس باشد.
🔵 شواهد هم میگوید که ریزشهایی وجود دارد. حتی سنجشهایی که مراکز افکار سنجیهای دولتی انجام میدهند، این را نشان میدهد. آخرین نظرسنجیها نشان میدهد که ریزشها بالاست. مثلاً ۲۰ تا ۳۰ درصد افت نسبت به سال قبل دیده میشود و این افت قابل ملاحظهای است.
🔵 علاوه بر سنجشها، ظهور و بروز احمدینژاد به عنوان نماد مخالفت با دولت آقای روحانی نشان میدهد که یک پایگاه اعتراضی شکل گرفته که فردی که در پایان سال ۹۲ در فضای اجتماعی در موقعیت ضعیفی قرار داشت، توانسته خودش را بازتولید کند. عملاً دولت روحانی، احمدینژاد را در طبقات ضعیف و محروم خصوصاً در تودههای عمومی بازتولید کرده است و این خودش یک نشانه است که نارضایتی وجود دارد.
🔵 نشانه و شاهد دیگر، مواضع روحانی است. گله از جامعه و افکار عمومی و رسانه مثلا چرا شکر نعمت نمی کنید؟ یعنی خودشان برداشتی از افکار عمومی دارند که نارضایتی وجود دارد. مثلاً کم شدن سود تسهیلات مسکن اولیها در هفته دولت، یک هدیه بود که به چشم نیامد اما نشان میداد که دولت در مضیغه است تا این شرایط را تغییر بدهد.
🔵 چیزی مثل توسعه و پیشرفت اقتصادی، پایگاه ایدئولوژیک نمیسازد چون نگاه منفعتگرایانه دارد. اگر کسی با نگاه منفعتگرایانه به شما نزدیک بشود، اگر جای دیگری منفعت بیشتری ببیند، از شما جدا میشود. بنابراین یکی از پایههای مشکل آقای روحانی این است. به هر حال دولت خاتمی و احمدینژاد در هر شرایطی که بودند، یک پایگاه با ثبات داشتند که در شرایط مختلف و حتی دشوار هم فضا را به نفع او تغییر میداد و یا فضا را برای او متعادل میکرد؛ اما الان کسی برای آقای روحانی به این شکل به صحنه نمیآید. پس معلوم است که اگر آقای روحانی بخواهد فضای اجتماعی خودش را محفوظ نگه دارد، راهی جز این که از طریق کارآمدی و به شکل کارکردی برای خودش مقبولیت بسازد، ندارد.
🔵 برجام اتفاق افتاد اما برجام برای جامعه به ما هو برجام موضوعیت نداشت. به معنای کلی، سیاست خارجی به طور اعم برای جامعه موضوعیت ندارد؛ اما آنچه که گفته میشد این بود که سیاست خارجی دروازه حل مسائل است و برجام، عامل حل موضوعات است؛ و بیشترین فضای مثبت نسبت به برجام و انجام برجام و روابط خارجی در گرو حل مسائل اقتصادی و معیشتی جامعه بود. در کنار این اجماع، الان اجماع دیگری وجود دارد که برجام نتوانسته در مسایل اقتصادی و ملموس مردم گشایشی ایجاد کند. توافق انجام شد اما آن نتیجهای که جامعه انتظار داشت، شکل نگرفت. حتی انتظارات خودشان هم برآورده نشد. الان برای مردم از نظر اجتماعی، حل مسائلشان مهم است نه سیاست خارجی به ما هو سیاست خارجی.
🔵 دیگر مسئلهای که باعث نارضایتی از دولت آقای روحانی شده این است که کابینه دولت، عملاً کابینهای است که متعلق به دهه ۷۰ است. وزیر صنعت و معدن، وزیر نفت و برخی دیگر از وزرا کارآکتر، استراتژی و فهمشان از شرایط مربوط به دهه هفتاد است. در این دو دهه تحولات زیادی شکل گرفته. از نظر سن و سال و توان اجرایی و علاوه بر اینها دچار افت و افول هستند؛ بنابراین اینها بار دولت و انتظارات جامعه از دولت را نمیتوانند بکشند. این بدنه و کابینه، آمادگی این شرایط جدید را ندارد و عملاً اجماع است که وزارت صنعت، معدن، تجارت که از بخشهای اصلی اقتصاد کشور است، ضعیفترین عضو کابینه را دارد. آقای زنگنه هم آن انتظاراتی که داشتند را برآورده نکرد. آقای آخوندی نیز وزیر دهه ۷۰ است. انتظارات از او هم برآورده نشده. برای همین است که در حوزه مسکن، اتفاقات حداقلی هم رخ نداد و رکود سنگینی وجود دارد.
@parvizamini_ir
@parvizamini_ir
@parvizamini_ir
✅ متن کامل:
http://www.mashreghnews.ir/fa/news/643031
.
✅ نامه پرویز امینی به جناب هاشمی رفسنجانی (بخش دوم و پایانی)
🔴 جناب هاشمی، تقویت بینش توحیدی من، مدیون شماست
🔵 از طرف دیگر به صف مدعیان انقلاب که جنابعالی نمونه اعلی آن هستید که از حسین شریعتمداری تا جناب جوادی آملی اجماع دارند که شما استوانه نظام و انقلاب هستید، نگاه میکنیم (البته میدانم که شما این تعبیر را قبول ندارید چون باور شما این است که شما خود نظام هستید نه استوانه آن)، میبینیم که دست کم در دوره سازندگی، پتکهایی که ناشی از پراگماتیسم ویرانگر شما بر پیکره انقلاب اسلامی زده شد، الگوی رجاییوار مدیریت کشور را کاملا در هم کوبید.
🔵 به صراحت در اولین سالهای بعد از جنگ و از پشت تریبون نماز جمعه و در مقام رئیسجمهور گفتید که اگر به لحاظ اقتصادی ناتوان هم هستید، لازم است برای ایجاد قضاوت مثبت دیگران درباره ما، مانور تجمل بدهید و مدیریت کشور را با جلوههایی از تجمل زینت دهید! درحالیکه فرهنگ امام و انقلاب به ما گفته بود که اگر هم دارا و از نظر اقتصادی توانمند هستید، دنبال تجمل و تجملگرایی نباشید. و شما امر میکردید که اگر ندارید هم تظاهر به داشتن کنید! میبینید چه پتکی بر سر ارزشهای انقلاب زدهاید؟
🔵 همین فضا بود که شهردار وقت تهران؛ فرزند خلف پراگماتیسم ویرانگر شما، گفت تهران مدرن هزینه دارد و هزینه آن را شهروندان آن باید بدهند و کسانی که نمیتوانند و محروماند، باید تهران را ترک کنند! انقلابی که بر مبنای ترجیح یک موی کوخ نشنیان به کاخ نشینان شکل گرفته و بنا شده بود، یک دهه بعد در زیر پتکهای سهمگین شما، کارش به جایی رسید که محرومان را به دلیل «نداری اقتصادی»، از تهران باید اخراج کنند!
🔵 شورشهای شهری در مشهد و اسلامشهر و... که مردم را در اعتراض به دولت شما به واکنش کشاند، یک اتفاق شوکآور بود چرا که تنها یک دهه بعد از انقلاب، با آن اجماع بزرگ مردمی، اتفاق نادر و غیرمنتظرهای به حساب میآمد که چرخ دهندههای ماشین مدیریت شما در دوره سازندگی آنها را بوجود آورد.
🔵 اختلاس ۱۲۳ میلیاردی بانک صادرات در سال ۷۴، جامعه انقلابی ایران را در شوکی دیگر فرو برد! جامعهای که انتظار چنین فساد بزرگی در جمهوری اسلامی را نداشت. البته بعدا فسادهای مالی و اداری، به یک جریان عادی در مدیریت کشور تبدیل شد. به طوری که در این دو دهه گذشته تیتر روزنامهها از اخبار فسادهای مالی بزرگ انباشته شده است. شما با قاطعیت و قدرت، سنگ بنای آن را گذاشتید.
🔵 آنجا که بعدا گفتید در قبال ۱۰ میلیارد تومان هزینه سد، ۵۰۰ میلیون اختلاس ایرادی ندارد. شما فساد را مشروع کردید! و راهی برای توجیه فساد باز کردید که به تدریج تبدیل به یک آزادراه چند بانده برای فساد در مدیریت کشور شد که آخرین خروجی آن، حقوقهای نجومی ۶۰ و ۷۰ و ۸۰ و... میلیونی است. درحالیکه حدود چهار میلیون نفر تحت پوشش کمیته امداد، ماهانه ۵۰ هزار تومان مستمری میگیرند که اگر یارانه حذف شود، رقمشان به ده میلیون نفر میرسد!
🔵 با قاطعیت میگویم که هیچ کس غیر از شما نمیتوانست اشرافیت، تجملگرایی و ثروت پرستی را به ارزش، و سادهزیستی و کم هزینه بودن مدیریت کشور را در یک جامعه پساانقلابی، به ضدارزش تبدیل کند.
🔵 عمر سیاسی شما رو به پایان است اما آثار پتکهایی که بر پیکره انقلاب اسلامی زدهاید، حالاحالاها بلای جان آن خواهد بود. اخیرا نیز که قدرت دفاعی جمهوری اسلامی را هدف گرفتهاید و میخواهید بعد از کارستانی که در اقتصاد و مدیریت و سیاست و فرهنگ در این چند دهه بعد از انقلاب کردهاید، جای خالی امنیت مردم را نیز در این کارنامه پر کنید! تلاشتان را بکنید. شاید بتوانید!
🔵 بنابراین جناب هاشمی! با وجود مدعیانی چون شما برای انقلاب، پرسش لایب نیتسی یا همان پرسش عدمی، اولویت و موضوعیت دارد. در واقع با آنچنان دشمنانی و با اینچنین دوستانی مثل شما، چرا جمهوری اسلامی وجود دارد، درحالیکه طبیعتا نمیباید میبود؟
🔵 اینجاست که نقش شما در تقویت بینش توحیدی امثال من روشن میشود. چون پاسخ این است این ماندگاری جمهوری اسلامی علیرغم این دشمنان و مدعیانی مثل جنابعالی، خود مهمترین دلیل و به زبانی دیگر غیرقابلخدشهترین دلیل برای اثبات خداوند است.
🔵 «کانت» از فیلسوفان دورانساز تاریخ تفکر، بعد از دریافت نوشتهای از «هیوم» گفته بود که هیوم، من را از خواب جزمیت بیدار کرد و مطابق آن در کتاب «نقد عقل محض» بیان کرده است که عقل نظری قادر نیست نه در اثبات و نه در رد خداوند و دیگر مسائل متافیزیکی، حکم معتبر بدهد. اما اگر کانت دوره جمهوری اسلامی و خصوصا مواضع و عملکرد مدعیانی مثل شما را دیده بود، احتمالا میگفت هاشمی من را از خواب جزمیت بیدار کرد. چرا که هاشمی در تجربه جمهوری اسلامی نشان داد خداوند آنچنان واضح و آشکار وجود دارد که حتی نیاز به استدلال عقل نظری نیست!
@parvizamini_ir
@parvizamini_ir
@parvizamini_ir
.
✅ خلاصه گفتگوی پرویز امینی با تسنیم:
🔴 موضع «نفی خشونت» فرهادی در فروشنده، «متظاهرانه» است
⏪ نقطه تمرکز و مهمترین مدعای فرهادی در «فروشنده»، «نفی خشونت» است. فرهادی در فروشنده خشونت را محصول برخی هنجارگراییها و عدم تساهل اخلاقی خصوصا در حوزه روابط جنسی در افرادی مثل عماد (شهاب حسینی) تحلیل میکند اما موضع فرهادی صادقانه نیست.
🔵 اول: فرار از تحلیل خشونت اول
👈 در فیلم چند لایه و مصداق برای خشونت یافت میشود اما دو مورد از همه برجستهتر است. خشونتی که در قبال رعنا (ترانه علیدوستی) اتفاق افتاده و خشونتی که در انتهای فیلم توسط عماد (همسر رعنا) نسبت به مهاجم رعنا اعمال میشود. موضع نفی خشونت کارگردان اقتضاء میکرد که دست کم به هر دو خشونت بپردازد. درحالیکه خشونت اول رها میشود و خشونت دوم که اتفاقا در واکنش به خشونت اول است، به ثقل روایت کارگردان در تحلیل خشونت تبدیل میشود. خشونت اول که عبارت است هجوم غافلگیرانه و با انگیزه جنسی یک مرد به خصوصیترین حریم یک زن (برهنه در حمام)، در بستری رخ میدهد که خلاف تحلیل کارگردان است. بستر خشونت نخست را روابط باز و تعریف نشده جنسی مرد مهاجم و مستاجر قبلی ایجاد کردهاند و اگر این روابط «تعریف شده» بود، اساسا زمینهای برای شکلگیری چنین خشونتی شکل نمیگرفت. درحالیکه به نظر میرسد کارگردان پیشتر ارادهای دیگر دارد و به دنبال القاء تحلیلی برعکس به مخاطب است که هنجارگرایی جنسی و تعصب بر روی آن، عامل ایجاد خشونت است. بنابراین طبیعی است که موضع خود در نفی خشونت را درباره خشونت اول و تحلیل آن اعمال نکند.
🔵 دوم: صحنهآرایی و تغییر تعادل ماجرا به نفع خشونت دوم
👈 در فروشنده یک جور صحنهآرایی وجود دارد تا خشونت دوم برجستهتر دیده شود و خشونت اول دیده نشود. درحالیکه خشونت دوم در واکنش به خشونت اول صورت گرفته است ولی به نظر میرسد اتفاقاً کارگردان با یک صحنهآرایی، قربانی خشونت دوم را که مهاجم خشونت اول است، مظلوم نشان میدهد. فرهادی او را فردی نشان میدهد که از نظر چهره و سن و سال و بیماری قلبی، مستحق حتی یک سیلی هم نیست و تعصب بر روی هنجارهای جنسی عماد را، عامل این حد از خشونت میداند. مشکل این صحنهآرایی آنجاست که اگر به جای این مهاجم، یک مصداق دیگری باشد که در نظر مخاطب مظلوم جلوه نکند و نیز بر اثر سیلی عماد نمیرد، کارگردان نمیتواند موضع خود در نقش هنجارگرایی در تولید خشونت را توجیه کند و به مخاطب بقبولاند. در واقع فرهادی از یک «کیس خاص» میخواهد «نتیجه عام» بسازد که این ریاکارانه بودن موضع او را در نفی خشونت تقویت میکند. یا اگر اتفاقی که برای خشونت دوم افتاد، برای قربانی خشونت اول می افتاد، ماجرا چطور میشد؟ یعنی اگر رعنا بیماری قلبی داشت و به واسطه خشونتی که در حمام بر او اعمال شده، سکته میکرد و میمرد، آیا کارگردان میتوانست همچنان از موضع نفی خشونت در برابر مهاجم دفاع کند؟ طبیعتا نمیتواند. این نشان میدهد فرهادی دست به یک صحنهآرایی زده تا خشونت اول دیده نشود. بنابراین او در موضع نقد خشونت با مخاطب رو راست نیست.
🔵 سوم: پارادوکس ارادت به ساعدی (حامی خشنترین گروهک تروریستی) و موضع نفی خشونت
👈 در فروشنده به فیلم «گاو» که بر اساس نوشته غلامحسین ساعدی است نیز اشاره شده است. فرهادی در نشست خبری از ساعدی تمجید کرده و اثر خود را به او تقدیم میکند. ساعدی، حامی سازمان مجاهدین خلق بود که یکی از خشنترین گروهکهای تروریستی در دهههای اخیر است. اگر فرهادی در موضع نفی خشونت جدی است، چگونه همزمان اثر ضد خشونت را به یک حامی خشنترین گروه تروریستی تقدیم میکند؟!
🔵 چهارم: مواجهه غیرصادقانه با آرتور میلر
👈 برخوردی که در فروشنده با نمایشنامه «مرگ فروشنده» آرتور میلر میشود، نیز یک برخورد صادقانه نیست و ریاکارانه است. نمایشنامه مرگ فروشنده در نقد نظام سرمایهداری است و قصه آن به این ترتیب است که شخصیت اصلی داستان یک بازاریاب است که به وعدههای نظام سرمایهداری خوشبین بوده و در مسیر زمان و روزهای پایانی عمر به این نتیجه میرسد که وعدههای این نظام درباره رفاه اجتماعی و... هیچکدام محقق نشده است. میلر در این نمایشنامه زمختی نظام سرمایهداری را نشان میدهد. او نشان میدهد که در نظام سرمایهداری انسانها هم یک جور کالا هستند. بنابراین شخصیت اول داستان به این نتیجه میرسد که او بعنوان انسان دیگر مهم نیست و مردهاش بیشتر به نفع خانوادهاش است تا از بیمه استفاده کنند. اما فرهادی درفروشنده نه تنها نقدی به نظام سرمایهداری ندارد بلکه از یکی ازمقومات نظام سرمایهداری یعنی تساهل ارزشی و اخلاقی درزمینه مسائل جنسی، دفاع میکند. بنابراین او با آرتور میلر هم صادق نیست و اینجا هم موضعی متظاهرانه اتخاذ کرده است.
@parvizamini_ir
🔴 متن کامل در:
http://www.tasnimnews.com/fa/news/1395/06/14/1177082
.
✅ فروشنده؛ یک فیلم معمولی از یک فیلمساز مشهور
🔴 اخیرا امکانی پیش آمد تا فیلم فروشنده فرهادی را ببینم. درباره محتوی و فضای جامعهشناختی فیلم در زمان اکران صحبت میکنم اما در یک نگاه کلی به فیلم به نظرم فیلم فروشنده، بماهو فیلم و قطع نظر از جهتگیری محتوایی، یک فیلم «معمولی» یا به تعبیری یک فیلم «متوسط» از یک فیلمساز مشهور است. این معمولی و متوسط بودن را با دو گزاره زیر میشود روشنتر توضیح داد:
⏪ ۱ - اگر فیلم فروشنده در تیتراژ و عنوانبندی خود نامی غیر از فرهادی به عنوان سازنده داشت و یک نام ناآشنا در سینما، پای این اثر را امضا کرده بود (مثل سعید روستایی سازنده فیلم ابد و یک روز)، بعید بود در این حد که الان موضوعیت پیدا کرده است، شاخص میشد. مثلا اگر در جشنواره فجر گذشته (۹۴) اکران میشد، بعید بود اتفاقی که برای فیلم ابد و یک روز از یک فرد غیرآشنا در سینمای ایران اتفاق افتاد، برای فروشنده اتفاق بیافتد. در واقع فیلم فروشنده بیش از آن که موضوعیت خود را مدیون فیلم بماهو فیلم باشد، مدیون شهرت و آوازه فیلمساز است که به مانند کانتکسی بر مواجهه مخاطب با فیلم موثر است.
⏪ ۲ - فیلم فروشنده یک فیلم متوسط و معمولی است از این جهت که در مقایسه با سایر کارهای فرهادی حتی رقص در غبار به عنوان اولین فیلم فرهادی و علی الخصوص و دست کم در مقایسه با درباره الی، جدایی نادر از سیمین و حتی گذشته، فیلم کم بنیهتری از نظر قصه پردازی و کششهای داستانی و گنگ از نظر مدعیات فکری است.
@parvizamini_ir
@parvizamini_ir
@parvizamini_ir
.
🔴🔴🔴 پیروزی «معجزه لابی» و ۸ شکست در انتخابات هیأت رئیسه مجلس
✅ پیروزی «معجزه لابی»
🔵 بنده قبلا درباره مدیریت مجلس گفته بودم چون جریانها نتوانستهاند اکثریت را بسازند، مدیریت مجلس نیز با لابی شکل خواهد گرفت وترکیب هیأت رئیسه نشان داد که سازوکار لابی چه معجزهای میتواند درسیاست بکند. فاصله ۷۰ رأی بین لاریجانی به عنوان نفر دوم قم با عارف به عنوان نفر اول تهران، با حدود ۱۰ برابر اختلاف رأی بین این دو، نشان داد انتخابات در شکلدهی هیأت رئیسه مجلس موثر نبوده و «لابی» درتعیین ریاست اثر گذاشته است. بنابراین پیروزی بزرگ روز 9 خرداد، پیروزی لابی در امر سیاست بود.
❌ شکست «بازیگری تاکتیکی»
🔵 شکست اول «شکست بازیگری تاکتیکی درسیاست دربرابر سیاستورزی راهبری و استراتژیک» بود. امروز روز شکست لاریجانی هم محسوب میشود؛ چراکه او یک بازیگر تاکتیکی است که عقبه ایدئولوژیک وسیاسی خود درحوزه سیاسی و اجتماعی را رها کرده بود. پیشتر درتحلیلی گفته بودم، لاریجانی «قهرمان تاکتیک و مغلوب استراتژیک» است چراکه در مسیر سیاستورزی، عقبه ایدئولوژیک خود را ترک کرده بود که ارزش راهبردی برای هربازیگری درسیاست دارد. اما امروز جناب لاریجانی با حمایت و رأی همان آنها رئیس مجلس شد.
❌ شکست «فرصتطلبی»
🔵 جریان اصلاحطلبی درتغییر رویههای خود بویژه بعد از سال ۸۴ از خیلی از شعارهای خود عدول کرد. شعار عبور از حاکمیت و عبور از خاتمی، ابتدا به بازگشت به سوی خاتمی، سپس بازگشت به هاشمی، موسوی و حتی روحانی تبدیل شد و در انتخابات اخیر به بازگشت به لاریجانی رسید. طوری که لاریجانی به عنوان نماینده راستگراترین گروههای سیاسی و بخشی از همراهانش در لیست اصلاحطلبان حضور داشت. بنابراین اصلاحطلبی تحت تأثیر «اپورتونیسم» و قدرتطلبی صرف بی معنا شده بود. اما این مسیر قابل تداوم نبود و به شورش بدنه و بازیگرانی مثل عارف که در این فرصتطلبی قربانی میشدند انجامید و ناکام ماند. اصلاحطلبان انتظار داشتند در این فضای فرصتطلبی، عارف انصراف بدهد اما به خاطر فشار افکار عمومی این کار را نکرد.
❌ شکست «ادراک»
🔵 پس از نتیجه انتخابات هفتم اسفند، اصلاحطلبان احساس پیروزی و اصولگرایان احساس انفعال داشتند؛ اما مسیری که امروز در انتخابات هیأت رئیسه مجلس طی شد، اصلاحطلبان را در موضع «احساس شکست» قرار داد و از این رو پیروزی ادراکی تبدیل به شکست ادراکی شد. کسانی که تا پیش از این میگفتند ما پیروز انتخابات هستیم، از ۱۲ نفر هیأت رئیسه دیدند که ۹ نفر از جریان رقیب رأی آورد. خصوصا بعد از نتایج انتخابات رئیس مجلس خبرگان که با مخالفت سه چهارم اعضای خبرگان (۶۴ نفر) با هاشمی توام بود، احساس شکست مضاعف در این بدنه اجتماعی رقم خورد که سرخوردگی و بی اعتمادی از پیامدهای آن است.
❌ شکست «تحلیلها»
🔵 شکست تحلیلهای غیرواقعبینانه و سیاستزده از مصدایق شکستهای امروز است. چراکه جریان اصلاحطلب تا امروز از پیروزی خود سخن میگفتند، اما فاصله ۷۰ رأی بین لاریجانی و عارف نشان داد اگر آنها پیروز انتخابات بودند، چنین نتیجهای نباید شکل میگرفت.
❌ شکست «مبناگرایی خام»
🔵 برخی در سیاست آنچنان روی مبناها تأکید میکنند که از نتیجه و عمل سیاسی صرفنظر میکنند و این دامنه عملشان را محدود میکند و زمانی که به واقعیت رجوع میشود ما شاهد نوعی از مبناگرایی خام هستیم که مصداق این امر، مرزبندی ضخیم اصولگرایان با لاریجانی و قالیباف پیش از این، و حمایت از لاریجانی در انتخابات هیأت رئیسه و پذیرفتن اوست.
❌ شکست «نمادگرایی»
🔵 شکست دیگر، «شکست نمادگرایی در سیاستورزی» بود که نماد آن نیز خاتمی است. این مسئله نشان داد سیاست محدود به سیاستورزی نمادین نیست که آقای خاتمی گفت «تکرار میکنم به هر دو لیست رأی بدهید». فکر کردند پیروز انتخابات شدهاند اما الان هم در خبرگان و هم در مجلس ریاست به گونهای رقم خورده که نتیجه دلخواه آنها به دست نیامده است.
❌ شکست «نابلدی»
🔵 نماد شکست «نابلدی» در انتخابات امروز، آقای عارف است؛ چراکه شما نمیتوانید با ادعا و پروپاگاندا پیروز میدان عمل باشید و سیاست یک امر کاملاً حرفهای است و از این رو ما دیدیم که نفر دوم شهرستان قم با فاصله ۷۰ رأی و با غلبه بر نفر اول تهران، رئیس مجلس شد.
❌ شکست «دو قطبی»
🔵 فضای هیأت رئیسه نشان داد حضور افراد مستقل در مجلس آن قدر جدی است که آنها را در بالا و پایین آوردن موقعیت اقلیتهای بزرگ اما شکننده دو طیف سیاسی نقش آفرین کند. از این رو ما دیدیم همزمان لاریجانی با ۱۷۳ رأی رئیس مجلس شد و مطهری رأی نیاورد، اما پزشکیان با ۱۵۴ رأی در ترکیب هیأت رئیسه قرار گرفت. بنابراین رأی مستقلها در مجلس دهم سرایت کرده و ما شاهد شکست تحلیلهایی هستیم که سعی داشتند فضای جامعه را دوقطبی کرده و به تکثر بیتوجه باشند.
@parvizamini_ir
@parvizamini_ir
@parvizamini_ir