#Painting
Luthien And Beren — Alan lee
Luthien And Beren
wandering in the summer in the woods of Neldoreth [Beren] came upon Lúthien, daughter of Thingol and Melian, at a time of evening under moonrise, as she danced upon the unfading grass in the glades beside Esgalduin. Then all memory of his pain departed from him, and he fell into an enchantment; for Lúthien was the most beautiful of all the Children of Ilúvatar. Blue was her raiment as the unclouded heaven, but her eyes were grey as the starlit evening; her mantle was sewn with golden flowers, but her hair was dark as the shadows of twilight. As the light upon the leaves of trees, as the voice of clear waters, as the stars above the mists of the world, such was her glory and her loveliness; and in her face was a shining light.
— J. R. R. Tolkien
@Pathetique8
«مختصری از...»
تدریس به مثابه نوعی رابطهی دیالکتیکی بینِ آموزگار و دانشجو که بهصورتِ کلاسیک در قالب مکتب و حوزه و کلاس و سمینار و... جریان داشت، از هزاره سوم دچار تحولاتی جدی شد؛ بروز امکانات تکنولوژیک گسترده در انتقال دادهها بهصورت صوت و تصویر و... معنای آموزش را به تدریج دچار دگردیسی کرد.
در دوره جدید که روشهای آموزشی متنوعی مثل ویدئوها، درسگفتارهای صوتی، نرمافزار آموزشی و اَپلیکیشنهای موبایل سربرآوردند، شاهد بودیم اگرچه جایگزین کلاس درس نشدند ولی مرجعیت انحصاری آن را دچار تزلزل کردند.
آنچه به برکت همهگیری ویروس کرونا نوعی تکانه جدی و اجتنابناپذیر در جریانهای آموزشی ایجاد کرد، روش موسوم به کلاسهای آنلاین بود که کاملاً مبتنی بر عدم حضور و تاکید بر غیاب طرفَینِ دیالکتیک در فرایند آموزش است. آموزگاری که در مواجهه با جماعتِ آموزشپذیر، با نوانس صدا، راهرفتن، حرکتهای دست و سر، خیرهشدن به آنها و گذرکردن از نگاه مخاطبان، خطاب کردن آنها و... پرفورمنسی دوجانبه را برپا میکرد (برپامیشد) اکنون چونان متهمی است که هنگام بازجویی روی یک صندلی بسته شده و پروژکتوری روی صورتش انداختهاند و در بازه زمانی محدودی باید در مقابل دوربین به دانستههایش اعتراف کند. شاید کسی در آن سوی دوربین به او مینگرد، شاید مشغولِ خوردن غذا نیمنگاهی به او دارد، شاید خواب است، شاید هیچ ارتباطی با کلمات او برقرار نمیکند، شاید در میان کلاس معشوقهاش آمده و درگیر عشقبازی شده است و...
آموزگار در هر صورت بیتفاوت به آن «دیگری» و با پذیرش اَختهشدن پرفورمنس دیالکتیکیِ آموزش، چونان دستگاه پخش صوت و تصویر برای مدت مشخصی به کار میاُفتد و بعد خاموش میشود. نه نفسهای او صورت مخاطباناش را میگدازند و نه نگاه مخاطبان در او افت و خیر و شور و یاس برمیانگیزد. او نهایتاً یک ویدئو است برای مخاطبان نامعلومِ احتمالی! آموزگار دیگر بازتاب صدایش را از در و دیوارها و سطح پوست مخاطبان نمیتواند بشنود؛ تحسین و فحش و پرسش و بیمیلی نگاه دانشجو دیگر او را خطاب نمیکند؛ کلاس که چونان صحنه تئاتر محل شکلگیری پرفورمنسی با حضور جماعت آدمیان در زمان معینی و با آداب معینی مینمود، دیگر خاموش و متروک شده است. آن آیین تاریخی که در مواجهه خطیب و مخاطب چونان نوعی مناسک دینی برپا میشد، دیگر منسوخ شده است.
سادهاندیشیاست که بگویایم فُرم آموزش تغییر کرده ولی محتوای آن حفظ شده است.
چه کسی توانست چنین شکافی در تمدن آدمی بیاندازد و روح و جسماش را با چاقوی تیز جراحی از هم بگسلد؟
آیا تمام این سوءتفاهمها از دو ساحتی کردن هستی در قرنها پیش ما را مبتلا نکرده است؟
Pathètique
دنیا بە باڵای ئەم کۆستەی
خۆم ئەپێوم
لەهەر کوێوە، یان هەر کەسێ
فرمێسکێکی بۆ ناردبم
ئەیخەمە چاوی ڕۆحمەوە و
تا هەتایە هەڵیئەگرم
ئەوەی یەک قسەی کردبێ
بۆ ئەم هۆلۆکاستی غەدرە
من سەد پەیڤی خۆشەویستی
بۆ ئەنێرم
بەڵام ئەگەر
خۆی لادابێ لە بینینم
نە ئەیبینم و
نە من گوێشی بۆ ڕائەگرم
#شێرکۆ_بێکەس
گۆڕستانی چراکان، لاپەڕەی41
لەگەڵمان بن↙️↙️↙️
🆔 @parantez_net
🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾
آلبوم حافظ از نیاز نواب
ترک لیست:
۱. باده
۲. بیخبر
۳. بلبل
۴. دریا
۵. حکایت
۶.حق
۷. نقش تو
۸. ساقی
۹. زمانه
@Pathetique8
سکانس پایانی فیلم Druk (Another Round) و شاهکار آقای مدز میکلسن
@GrandiloquentMusic
#French
J'ai demandé à la lune — Ghostly Kisses, Louis-Étienne Santais
@pathetique8
بگفتم هرشب و روزت مَشو از پرده خيالم
بِگریَد شمعِ جانسوزم بسوزد دو پرو بالت
-زانیار
@pathetique8