Piano Sonata No. 14 In C Minor, K. 457 : III.Molto allegro
— Wolfgang Amadeus Mozart
@Pathetique8
Piano Sonata No. 14 In C Minor, K. 457 : I.Allegro
— Wolfgang Amadeus Mozart
@Pathetique8
#Indie #Folk
Suzanne — Leonard Cohen
سوزان،دختری که همسایه لئوناردکوهن است، دوست پسری مجسمه ساز داشت. پس از مدتی که رابطهی عاشقانه آن دو بهم میخورد؛
هر روز با لئونارد کنارِ دریاچه مونترال میرفتند،شمعی روشن کرده و چایی میخوردند.
درهمین هنگام، صحبت هاو سکوت های آنها به هنگام گوش دادن به صدای رودخانه،تا به اتمام رسیدنِ شمعِ روشن شده بعد از گذرِ مدتی،به عشقی ناکام و احساسی بیان نشده برای لئونارد تبدیل میشود و همیشه در یاد لئونارد کوهن باقی میماند.
(لیریکِ آهنگ، شعر لئونارد در آن زمان برای سوزان است.)
گفت و گوی سال های بعد با سوزان
@Pathetique8
برای تو هیچ راه نجاتی نیست، ای نگونبخت، من به چشم خود میبینم که برای ما هیچ راه نجاتی نیست!
- رنجهای ورتر جوان
#Audiobook
No Friend But The Mountains
— Behrouz Boochani
No Friend But the Mountains: Writing from Manus Prison is an autobiographical account of Behrouz Boochani's perilous journey to Christmas Island and his subsequent incarceration in an Australian government immigration detention facility on Manus Island
@Pathetique8
Franz Schubert: Der Wanderer, Op.4/2,
"Eh' die Sonne früh aufersteht" D 685
Lyrics: Zacharias Werner
Baritone: Dietrich Fischer Dieskau
Piano: Gerald Moore
"سرود صبح" از فرانتس شوبرت
متن آلمانی و ترجمه فارسی شعر
Pathètique
چون از رودهای بی اعتنا سرازیر شدم
احساس کردم که دیگر ملوانان راهبرم نیستند
زیرا سرخ پوستان پرهیاهو آنانرا نشانه کرده
و برهنه، بر تیرکهای رنگارنگ میخکوب کرده بودند.
من به همه سرنشینان و کالاها بی اعتنا بودم،
خواه گندم فلاماندی بارم بود و خواه پنبه انگلیسی
هنگامی که کشمکش ملوانان من به پایان رسید
رودها آزادم گذاشتند به هرجا که میخواهم سرازیر گردم
در همهمه ی خشم آلود جزر و مدها
من در آن زمستان، ناشنوا تر از ذهن کودکان دویدم
و شبه جزیرههای جداشونده از خشکی نیز
غرورآمیز تر از آن، هیاهوئی بخود ندیده بودند.
توفان، شب زنده داریهای دریائی مرا متبرک کرد
و من ده شب، سبکتر از چوب پنبه، بر امواجی که
قربانگاه جاویدش مینامند رقصیدهام
بی آنکه افسوس نگاه ابلهانهٔ فانوسهای دریائی را داشته باشم.
زورق مست آرتور رمبو
@pathetique8
از اونجایی که گوشیم دچار سقوط دردناکی شد و خودم هم در پی همین سقوط، در روز های آتی سقوط میکنم.
فکر میکنم برای مدت زیادی از حضورتون مرخص میشم.
کانال همچنان با سه تا ادمین دیگر (میلاد رمبرانت،آمادئوس ژیوار و زریان کاراواجو) ادامه میدهد.
Piano Sonata No. 14 In C Minor, K. 457 : II.Adagio
— Wolfgang Amadeus Mozart
@Pathetique8
#Classic
Mozart: Piano Sonatas No.14 in C Minor, K. 475 (Gould Remastered)
@Pathetique8
توضیحی کوتاه ولی ضروری
یکی از دوستان خوبم که نگاه انتقادیش به بحثهای من، همیشه شکلگیری ایدههای جدیدتری را برایم موجب میشود، دیروز به من اشاره کرد که در بحث از موسیقی، صحبتهای من حاوی نوعی نگاه ارزشگذارانه و بعضا فخرفروشانه یا از بالا به پایین به مخاطبی است که بهصورت جدی موسیقی کلاسیک اروپایی را دنبال نمیکند و طرفدار انواع موسیقی پاپ و سنتی و غیره است.
ضمن تشکر از این انتقاد، مایلم چند نکته را با شما در میان بگذارم:
۱- یکی از اصلیترین دغدغههای من در بحث از موسیقی، باورم به این مساله است که هنر به طور عام و موسیقی به طور خاص، نه وسیله صرف بیان احساس و ایجاد آرامش و تفنن و سرگرمی و درمان و لذت و… بلکه زبان حقیقت است؛ یعنی حقیقت تمدن تاریخی انسان و آنچه شاید بتواند زندگی انسان معاصر را معنادار نماید.
۲- با چنین رویکردی، داوری و ارزشگذاری موسیقی نمیتواند بر حسب سلیقه و ذوق ومیل و لذت غیره فردی باشد بلکه باید سنجه نقد بین الاذهانی جامعه هنری، ژرفا و جدیت یک اثر را تعیین نماید. مسلما ژرفای اثر ممکن است موجب پیچیدگی آن شود و این پیچیدگی دربرخورد نخست، سلیقه مخاطب تازهکار را جذب نکند و پس زده شود. و طبعا در موسیقیهای عامیانه بسیار سبک، برقراری ارتباط بسیار ساده بوده و ذائقه مبتدی در برخورد نخست ارضا میشود.
۳- برقراری ارتباط با هنر جدی، کاملا نیازمند ممارست و تلاش و آموزش است. نباید انتظار داشته باشیم فیالبداهه با اثری بسیار ژرف ارتباط برقرار کنیم و از آن لذت ببریم ولی میتوان یقین داشت که اگر دشواری مسیر را برخود هموار کنیم و به فهم یک اثر قوی دست پیدا کنیم، حتی همان لذت چنان با شدت و قوت بالایی تمام وجودمان را برمیگیرد که اثرش به سادگیقابل زدودن نخواهد بود. در حالیکه شیرینی سطحی یک اثر پاپ (به فرض وجود) کاملا گذرا و فاقد عمق و دوامخواهد بود.
۴- با جداکردن موسیقیجدی برای مواقعخاص و شرایط ویژه هم نظر نیستم؛ اگر برقراری ارتباط با موسیقی جدی ممکن شود، شماقطعا ترجیح میدهید به هنگام رانندگی، میلکردن غذا، بروز عواطف و غیره نیز موسیقیجدی گوشدهید؛ که البته به فراخور هرموقعیتی نوع این موسیقیمیتواند متفاوت باشد.
۵- حقیقت تلخ این است که ما کُردها در کُردستان بصورت تاریخی عقبهای غنی در موسیقی نداریم. اگرچه مایههای فولکلور مقامی و مقامات آوازی ممکن است بتواند از نغمهها و آواهای ملودیک صرف خارج شود و دستمایه ساخت موسیقی قرارگیرد ولی هنوز چنین اتفاقی حداقل بصورت فراگیر رخنداده است.
برای همین ما نه گوش موسیقی قوی داریم، نه فهم چندان ژرفی از ساختار فرم درونمان وجود دارد و نه اساساً میتوانیم همزمانی اصوات چندصدایی را پذیرا شویم.
این معضل کم و بیش گریبانگیر همه ما هست، من و شما! و هیچ راه حلی جز آموزش و ممارست ندارد. من واقعیتی ناگوار را بیپرده و بدون بزک کردن و فریب، با همان هیبت کریهش مطرح میکنم؛ و خودم را نیز در بطن چنین موقعیتی میبینم؛ پس نه تفاخری است و نه تصغیری از جانب من. بلکه این «درد مشترک» است که شاید با تحرکاتی جمعی در طول تاریخ درمان شود. با اینحال میپذیرم که مطرح کردن چنین موضوعی ممکن است برای مخاطب آزاردهنده باشد و صریح مطرح کردن آن اصلا در او نفرت و طرد ایجاد کند که البته این معضل دومی را بهتر است به بیهنری و ضعف من در روش و فن بیان نسبت دهید که صمیمانه از آن پوزش میطلبم.
سپاسگزار خواهم بود که نظرات و انتقادتان را خاصه در این موضوع با من در میان بگذارید.
Zhiwar.H
Part I
هیچ دوستی به جز کوهستان
بهروز بوچانی
(کتاب را همینجا تمام شده فرض کنید)
@pathetique8
فایل صوتی آواز "سرود صبح" از فرانتس شوبرت
متن آلمانی و ترجمه فارسی شعر
"سرود صبح" از زاخاریاس ورنر
Eh’ die Sonne früh aufersteht,
Wenn aus dem dampfenden Meer
Herauf und herunter das
Morgenrot weht,
Voranfährt mit dem leuchtenden Speer:
Flattern Vöglein dahin und daher,
Singen fröhlich die Kreuz und die Quer
Ein Lied, ein jubelndes Lied.
پیش از آنکه خورشید سحرگاهی بَرآید،
آنگاه که فلق با نیزهی فروزان خود، در میان تلاطمِ امواجِ اقیانوسِ دَمان به پیش میتازد،
پرندگان کوچک چلیپاوار بال و پَر میزنند،
و آوازی شادمانه را هلهله وار میخوانند.
Was freut ihr Vöglein euch allzumal
So herzig im wärmenden Sonnenstrahl?
„Wir freu’n uns, dass wir leben und sind,
Und dass wir luft’ge Gesellen sind,
Nach löblichem Brauch
Durchflattern wir fröhlich den Strauch;
Umweht vom lieblichen Morgenwind,
Ergötzet die Sonne sich auch.“
سبب این همه شادمانیِ شیرین
در میان پرتوِ گرم خورشید چیست
ای پرندگان کوچک؟
شادیم از زنده بودنمان
و این که ما چنین، موجوداتی سَبُک بال هستیم،
بنا بر رسمی دیرین
در میان بوته ها شادمانه بال میزنیم؛
نسیم دلپذیرِ صبحگاهان گرداگرد ما میوَزَد،
چندان که خورشید نیز خود به وجد میآید.
Was sitzt ihr Vöglein so stumm und geduckt
Am Dach im moosigen Nest?
”Wir sitzen, weil uns die Sonn’ nicht beguckt;
Schon hat sie die Nacht in die Wellen geduckt:
Der Mond allein,
Der liebliche Schein,
Der Sonne lieblicher Widerschein,
Uns in der Dunkelheit nicht verlässt,
Darob wir im Stillen uns freu’n.“
ای پرندگان کوچک!
این گونه خاموش و چندک زده
بر بام لانهی خزه بستهتان چه نشستهاید؟
ما نشستهایم زیرا خورشید به ما نگاه نمیکند
دیریست که از یورش شب در پشت موجها فرو رفته
و ماه به تنهایی،
و انعکاس دلپذیرِ نور خورشید است
که ما را در تاریکی رها نمیکند
O Jugend, kühlige Morgenzeit,
Wo wir, die Herzen geöffnet und weit,
Mit raschem und erwachendem Sinn,
Des Lebens Frische uns erfreut,
Wohl flohst du dahin!
آه، جوانی! ای سحرگاه خُنَکِ عمر!
آنگاه که قلب هامان با احساسات تند و برانگیخته
باز و گسترده است،
تازگیِ زندگی ما را شاد میکند.
اما تو از آن میگریزی!
Wir Alten sitzen geduckt im Nest!
Allein der liebliche Widerschein der Jugendzeit,
Wo wir im Frührot uns erfreut,
Uns auch im Alter nie verlässt –
Die stille, sinnige Fröhlichkeit!
ما کهنسالان در آشیانه هامان چندک زده نشستهایم؛
تنها انعکاس نورِ مطبوعِ جوانی ست
که ما را در سالمندیمان رها نمیسازد؛
سکوت، این شادیِ معقول و سنجیده!
Pathètique
#Movie
The Sacrifice 1968 (2h29min)
Director : Andre Tarkovsky
Genre : Drama
At the dawn of World War III, a man searches for a way to restore peace to the world and finds he must give something in return.
@Pathetique8