امروز یه شروع تازست پروانه شو بگذار روزگار هرچقدر میخواهدپیله کند🍒
.
عشقی که از تنهایی نکاهد
آن را دو چندان میکند...
#آلاء_حسانين
ترجمه: #سعید_هلیچی
@payunn
.
حالا جامههایت را
تا به هفت آب تمام خواهم شست
صبح علی الطلوع راه خواهیم افتاد
میرویم اما نه دورتر از نرگس و رویای بیگذر
باد اگر آمد
شناسنامه هامان برای او
باران اگر آمد
چشمهامان برای او
تنها دعا کن کسی لای کتاب کهنه را نگشاید
من از حدیث دیو و
دوری از تو میترسم … ریرا !
#سیدعلی_صالحی
@payunn
.
حالم خوب است
هنوز خواب میبینم
ابری میآید
و مرا تا سرآغازِ روییدن ...
بدرقه میکند.
#سیدعلی_صالحی
@payunn
.
رهایت کردم
چرا که نتوانستم قسمتت کنم
و به سهم کوچکی از تو قانع باشم
هرچند که از کودکی
قانع بوده ام به همه چیز
نان را قناعت کرده ام در تهی دستی
پدر را قناعت کرده ام
از هفده سالگی
و عشق را، بعد از تو
رهایت کردم
تا تمام سهمت از آن دیگران باشد
بیت المال شده ای!
و من هیچگاه به بیت المال چشم نداشته ام
تو را با هیچ کسی شراکت نمیتوانستم
و سهمم را از این سهامی عام واگذار کردم
رویاهایت را دارم دور میریزم هرشب
سطل آشغال اتاقم انبوه خاطرات توست
کاغذ هایی که
هر روز با شعرهای نیمه کاره
پاره میشوند
و دستمال هایی که با اشک های نریخته، خیس
#مجتبی_رجبی
@payunn
.
وگفتند : هیچ میدانستی پس از عاشقی چیست؟
گفت : دل رها کردن از هر بند
#چیستا_یثربی
@payunn
.
پاییز دیگری آمد
اما تو همچنان نیامدی
و من تمام این خیابانها را
با حسرت قدم زدم ...
#مهدی_فیض
@payunn
.
در هیچ ایستگاهی
کسی جز من
چشم به راه رسیدنم نیست
منم و چمدان سنگینم که دلم را حمل می کند
دلی مملو از کاغذ پاره های برگشت خورده
عشق های به زبان نیامده
آه های بر نیامده
آرزو های پیر شده
پرونده های جعلی زندگی.
در هیچ ایستگاهی
کسی جز من
چشم به راه رسیدنم نیست.
می روم به غریب ترین سواحل قطبی
تا به مجسمه های یخی بدل شوم
با قلبی که بر سر دست گرفته ام
مملو حسرت روز هایی که از کف من رفته اند .
در هیچ ایستگاهی
کسی جز من
چشم به راه رسیدنم نیست .
انگار در زمان زنگ زده ای متولد شدم
در نقطهُ پرگاری که همگان به شادی بر گردم چرخیدند
و من ایستاده تماشا کردم .
انگار در زمان زنگ زده ای متولد. شدم
و به عروسکی کوکی شبیه ام
که فراموشم کرده اند.
#شمس_لنگرودی
@payunn
.
اين پاییز
حواست به آسمان باشد
من سپرده ام هركجا که بودے
نقش دلتنگي هايم را
به روي چشمانِ تو
حك كند
شايد هواي آمدن
به سرت زد
#عادل_دانتیسم
@payunn
.
چه میدانم؟!
شاید کسی
یک روزی
آمد و شست همه غباری را که از غم نبودنِ تو
بر پیکرم نشسته است!
شاید روزگاری را ببینم که دیگر به تو فکر نمیکنم
و زندگی را زندگی میکنم حتی بدون یادِ تو
شاید برسد آن شبی که بدون مرور تو و خاطراتت
سر بر بالین بستر بگذارم
و خوابی عمیق را بدون حضور تو،
حتی در خواب، تجربه کنم!
#مهدی_فیض
@payunn
.
باران
بر تنهایی ما میبارد
نه نشانی
نه ردّی از عبور
فقط خیس میشویم
بیآنکه کسی
جای پایش را
در دلِ خاک بگذارد ؛
و تنها
در قلبِ ما
چیزی باقیست
که با هر تپش
بیصدا میگوید:
" او دوستت دارد " ...
#چیستا_یثربی
@payunn
.
میبینی؟ جنون هوا را
هیاهوی درختها را
دلهرهی ابرها را
و زرد و نارنجیهایی را که در خیابانها
غوغا کردهاند...
فکر نمیکنی از میان تمام فصلها
پاییز، بیشتر از همه
به حال و روز دنیا میآید؟
انگار مثل عاشقهاست...
مثل عاشقهایی که از هم دور افتادند
مثل عاشقهایی که به هم نرسیدند!
یک طور خاصی با خودش حسرت دارد
بیتاب است و بیقرار
و عجیب روراست!
چون دلتنگیاش را از هیچکس پنهان نمیکند.
راستی تو هم شنیدی که میگویند
هر برگی که از درختی در پاییز میافتد،
آهیست که از سینهی عاشقی بلند شده؟
اصلا شاید خودِ خدا
لحظهای که پاییز را میآفریده عاشق بوده
شاید هم تمام بارانهای پاییزی
اشکهای خودش است
تو اینطور فکر نمیکنی؟
#فرشته_رضایی
@payunn
.
حرفی بزن
دستی بتکان
رفتن های بی خداحافظی
همچو پاییز بی باران
بغضش سنگین است ...
#شهره_عابد
@payunn
.
آغوشِ تو خانه ی من است...
و استواریِ شانه هایت وطنم!
تفاوتی ندارد کجای این جهان ایستاده باشم،
فرقی نمی کند چقدر دور باشم از تو...
در نهایت
خیال برگشتن به خانه است
که آدم ها را در غربت زنده نگه می دارد!
#طاهره_اباذری_هریس
@payunn
.
ای بهار آمده از سویِ چشمانش
ای قناری مسافر در روشنایی ماه
مرا سوی او ببر
همچون غزلی یا ضربهی خنجری
که آواره و زخمیام...
باران و طنین امواج دور دست
را دوست دارم..
از اعماق خواب بر میخیزم
تا به زنی زیبا روی و دلربا
که روزگاری دیدم بیاندیشم تا می بنوشم
و شعر بگویم
به دلبرم لیلی،
به آن دهان مست و پا ابریشمی بگو،
بگو که بیمار و مشتاق اویم
بگو که رد پاهایی بر قلبم میبینم....!
#محمد_الماغوط
ترجمه: #سعید_هلیچی
@payunn
.
از پاییز سرد سال های دور
یک نگاه گرم و
عطری تلخ
در خاطرم مانده؛
و نامه ای که هنوز
در دست های باد سرگردان است ...
#شهره_عابد
@payunn
.
برای بغضی که در چشمهای توست
نباید گریست، باید دیوانه شد
باید اندوهِ تو را در پیاله ریخت
غمِ تو را نوشید
و درخشش عشق را به چشمانت بازگرداند
برای درخشش عشق در نگاه تو باید سپید شد،
قلب تو را بوسید
باید سپید بود و قلب تو را بوسید
#شیما_سبحانی
@payunn
.
باران سنگینی در راه است
هشدار میدهم
بی چتر و بی بالاپوش
خودت را بیاور
پیاده رو ها را
سیل خیالت برداشته
هشدار میدهم
برای این سیل زده
شانه هایت را بیاور
این سیل تا به صبح ویرانه می کند
هشدار میدهم
سیگار و فندکت،
آن بوسه داغ هایت را بیاور
#پریسا_زابلی_پور
@payunn
.
مستی سلامت میکند پنهان پیامت میکند
آن کو دلش را بردهای جان هم غلامت میکند
ای نیست کرده هست را بشنو سلام مست را
مستی که هر دو دست را پابند دامت میکند
ای آسمان عاشقان ای جان جان عاشقان
حسنت میان عاشقان نک دوستکامت میکند
#مولانا
هشتم مهرماه بزرگداشت مولانا
@payunn
.
فراموشت ميكنم
اگر آسمان نبارد؛
برگها زرد نشوند
ابرها اينهمه دلتنگی نياورند
و صداى كلاغها بر شاخه ى چنارها نپیچد ...
باور كن فراموشت ميكنم
پاییز اگر بگذارد ...
#شهره_عابد
@payunn
.
تکرار این روزها
نه فقط هوای خانه،
که جهان را مسموم کرده است.
نفسی نیست که ادامه حیات را بگیرد.
شاید دلتنگ تو باشم.
خیالت باد شود!
پنجره را باز کند.
نگاهم به درختی بیفتد!
و سالهای بعد را به خاطرم بیاورد...
من باشم و تو
رو به حیاطی سبز رنگ.
یک فنجان چای باشد،
و از لا به لای موهایت،
جهانی را نفس بکشم...
#مهران_رمضانیان
@payunn
.
بزرگ که شدم ستاره های کودکی ام را
یک به یک رها کردم
خودم را زدم به همان کوچه ای که
خوشبختی از کنارم بی تفاوت گذشت
هر چه بزرگ تر شدم
آرزوهایم با دلم بزرگ تر شد
ارزوهایم
به اندازه ی تو شد به بزرگی دنیا شد
هر چه بزرگتر شدم
سوزن به سوزن بافتم یکی از رو یکی از زیر
هی بافتم بافتم خیال قشنگت را
چسبدم به طناب دوست داشتنت
حالا هر صبح خیال بودنت را میپوشم
و هر شب خیال قشنگت را زیرسرم میگذارم
اصلاخودت بگو یک نفر چقدر میتواند
بزرگ شود ؟.
چقدر می تواند آرزو کند
و آرزویش برآورده نشود
#امید_آذر
@payunn