حسین دهباشی، تاریخپژوه: هر وقت جرات داشتید، مشابه این توییت را سفیر ج.ا. در چین و به چینی بنویسد یا هر وقت پکن اجازه داد متن قرارداد ۲۵سالهی محرمانه با کمونیستها را منتشر کنید...
خشت خام
-
چاقوی چین در پشت نظام
بیژن اشتری
مترجم
چین و عربستان در یک بیانیهی رسمی از جمهوری اسلامی خواستهاند که با آژانس بینالمللی انرژی اتمی همکاری و از دخالت در امور داخلی کشورهای منطقه خودداری کند. عجب، واقعأ عجب! چه کسی فکرش را میکرد که حامی درجهی یک جمهوری اسلامی این چنین صریح و روشن دست دوستی به دشمن درجهی یک جمهوری اسلامی بدهد و این دو مشترکا توی خال جمهوری اسلامی بزنند. این پدیده، چیزی نیست جز اعلام ورشکستگی تمامعیار سیاست خارجی جمهوری اسلامی.
درِ این وزارت خارجه را باید گل گرفت. این یک شکست فاحش دیپلماتیک برای جمهوری اسلامی است... البته قابل پیشبینی بود. کشوری که از حیث اقتصادی هیچ حرفی برای گفتن ندارد و بیاعتنا به همه پرنسیپها و اتیکتهای سیاسی و انسانی است و بدترین روابط را با همسایگانش دارد و به جای ایجاد ثبات و صلح در منطقه صرفاً موشکها و پهپادهایش را به رخ میکشد و جز رجزخوانی کار دیگری بلد نیست باید هم که به چنین درجهی نازلی سقوط کند. در یک شرایط طبیعی ایران میتوانست بهترین مسیر برای پروژهی بزرگ اقتصادی چین، موسوم به "جاده - کمربند"، باشد اما حالا معلوم شد که چین دور ایران را کاملا خط کشیده و حتا به این نتیجه رسیده که جمهوری اسلامی میتواند عاملی مزاحم و ویرانگر در پروژهی مذکور باشد!
باری حکایت غریبی است که جمهوری اسلامی حتی به عنوان یک عضو و مهرهی دونپایه نیز نمیتواند جایی در اردوگاه شرق داشته باشد. معلوم شد که پیمان شانگهای چیزی جز یک افسانه نیست.
چه تنهایی غریبی. چه زمستان منجمدکنندهای. کشوری بدون متحد و تک و تنها در عرصهی جهانی. دیر و دور نیست که به زودی روسیه هم مثل چین چاقوی خود را در پشت نظام فرو کند.
میگویند سیاست خارجی در هر کشوری ادامهی سیاست داخلی است. مصداق واقعی این گزاره را به عینه شاهدیم.
فردای بهتر
-
دو تجربهی وزیر اسبق راه و شهرسازی، عباس آخوندی، از دور زدن ایران توسط چین
۱. چین سرمایهگذاری بسیار بزرگی در توسعه کریدور دریای عمان - بندر گوادر تا چین انجام داده است. پروژهای که به گفتهای بیش از ۴۲میلیارد دلار ارزش آن است. عبور از کوههای هندوکش با تمام ناامنیهای آن و کشور پاکستان از حیث مهندسی در مقایسه با عبور از یک مسیر موازی نسبتا مسطح از چهابهار تا چین، و تا حد زیادی آماده بهرهبردای و نیازمند سرمایهگذاری یکدهم آن پروژه به هیچ وجه قابل توجیه نیست. بخش جادهای آن تا حد زیادی موجود است و تنها نیاز به ارتقای سطح سرویس داد و بخش ریلی آن نیز تا حد زیادی اجرا شده است. تنها چیزی که این پروژه را با معنی میکند دور زدن ایران است. در همان موقع من به چینیها پیشنهاد کردم که شما بیایید روی این پروژه سرمایه گذاری کنید و اگر میخواهید وارد خاک افغانستان شوید، از طریق خواف - هرات و سپس تاجیکستان و قرقیزستان اقدام نمایید که کمترین هزینه را دارد. به قرقیزستان رفتم و با رئیسجمهور آنجا صحبت کردم. ایشان گفت من نیز موضوع را با چینیها طرح خواهم کرد. قرقیزها بهشدت نیازمند این کریدور بودند... لیکن، دریغ از کوچکترین پاسخ. معلوم بود که آنها تصمیم گرفتهاند ایران را دور بزنند، تا از حیث استراتژیک هیچ گونه وابستگی به ایران برای اتصال به دریای عمان و خلیج فارس نداشته باشند.
۲. پروژهی برقی کردن راه آهن تهران - مشهد را با هدف سرعت ۲۰۰کیلومتر در ساعت و با ظرفیت حدود ۴۰مییون مسافر در سال با مبلغی در حدود ۲میلیارد دلار قطعی کردم. در سفری که آقای شی چین پینگ به تهران داشت، تنها قراردادی که امضا شد، همین یک قرارداد بود... دقت کنید، قرارداد، نه یادداشت تفاهم. قرارداد یعنی همهی مذاکرات دربارهی مسیر، مشخصات فنی، قیمت و جزئیات قطعی شده و دو طرف متعهد به اجرای پروژه شده بودند. پس از آن ما میبایست ۱۵ درصد مبلغ پروژه را به صندوق پروژه تودیع کنیم. علیرغم تنگنای ارزی دولت، با هماهنگی مجلس شورای اسلامی، بلافاصله این کار انجام شد... برای شروع فعالیت، طرف چینی میبایست یک ضمانتنامه پیشپرداخت به طرف ایرانی میداد تا قرارداد فعال گردد. ضمانتنامه پیشپرداخت کمترین ریسک را دارد چون در برابر آن، طرف قرارداد کل مبلغ را برداشت میکند. از آن تاریخ تا کنون، هنوز چینیها این ضمانتنامه را در اختیار طرف ایرانی قرار ندادهاند و قرارداد امضاشده متوقف است...
امتداد
-
چین شریک دزد است و رفیق قافله. چین در روابط خارجی دو اصل دارد: پول و پول. ــ ها! اصل سومی هم دارد: حمایت از نظامهای ضددموکراتیک...
👈 تاریخاندیشی
-
دولت چین به دولتمردان کنونی ایران یاد داد که منافع ملی یعنی چه؟
👈 آینده
@PersianPolitics
بهنظر میرسد که حال دستگاه دیپلماسی کشور اصلا خوب نیست و ظاهرا بود و نبود این دستگاه عریض و طویل در شرایط فعلی تفاوت چندانی برای کشور ندارد.
از طرفی شرقزدگی مسؤلین و حمایتهای بیقیدوشرط بزرگان نظام از قدرتهای شرقی و چیدن تمام تخممرغهای سیاست خارجی در سبد چین و روسیه، در نهایت کار دست کشور داد و چین نیز به نگرانیهای مردم ایران در خصوص تمامیت ارضی کشور تبدیل شد.
این خیانت چینیها را بگذارید کنار حمایتهای همیشگی جمهوری اسلامی از حق حاکمیت چین بر تایوان!
جمهوریت
-
لزوم اتخاذ موضع قاطع و ملی در برابر چین
احسان هوشمند
روزنامهنگار
انتشار بیانیهی مشترک چین با عربستان و شورای همکاری خلیجفارس که حکایت از همسویی مواضع این کشور در برابر کشورمان بهویژه درباره جزایره سهگانه با این کشورها دارد، یکی از بیسابقهترین مواضع چینیها در تاریخ معاصر دربارهی ایران است.
در دهههای گذشته چین در مسألهی تایوان، اختلافات مرزی با کشورهای همسایه و گاه تعرض به این کشورها، تضییع حقوق مسلمانان چین و سرمایهگذاری در گوادر پاکستان و مانند آن رویههایی در پیش گرفته که در برابر هر یک از این تحولات، ایران میتوانست با مواضع اصولی و مستقل خود بر بنیان سیاست مدبرانه و مبتنی بر منافع ملی تأکید کند.
گذشته از قطعنامههای ضدایرانی که چین با امضای آن عرصه را برای معیشت ایرانیها سختتر و برای درآمدهای خود هموارتر کرد، در بیانیهی اخیر که چین آن را امضا کرده، این کشور به شکلی بیسابقه و برخلاف حسن روابط دو کشور و از آن بدتر برخلاف تمامیت سرزمینی و ارضی ایران به موضعگیری پرداخته است...
👈 روزنامهی هممیهن
-
چین و نقض تمامیت ارضی ایران
صلاحالدین خدیو
تحلیلگر سیاسی
رئیسجمهور چین همراه رهبران شورای همکاری خلیج فارس پای بیانیهای را امضا کرده که متن آن منعکسکننده نظر امارات دربارهی جزایر سهگانه است. این چرخشی مهم در دیدگاههای کشوری محسوب میشود که به صورت سنتی طرفدار سرسخت حاکمیت ملی کشورها و تمامیت ارضی آنهاست.
چینیها چون با مشکل جداییطلبی در منطقهی تبت و پروندهی تایوان و نقض حقوق مسلمانان ایغور روبهرو هستند، برخوردی محتاطانه و محافظهکارانه در این رابطه با مسائل مشابه در دیگر کشورها دارند. در واقع، محافظهکاری چینیها در این زمینه از بیم مشروعیت یافتن جنبشهای جداییخواهانه در سایر کشورها و الهامبخشی آن برای حقوق بینالملل و عرف و هنجارهای جهانی در این زمینه نشأت میگیرد.
جدیدترین مثال در این باره موضوع اوکراین است: زردهای سرخ علیرغم همدلی عمیق با مسکو در زمینهی مقابله با توسعهی ناتو به سوی شرق، حاضر نشدند روی ادعاهای ارضی آن دربارهی اوکراین، ولو به تلویح، مهر تأیید بگذارند...
تجزیهی کشورها و تغییر مرزها، برای چینیها در حکم "مسألهی ناموسی" است و هیچ انعطافی را در قبال آن نمیپذیرند. آنها در اینگونه مسائل عمدتاً طرفدار حفظ "وضع موجود" هستند و به اصطلاح آنچه را واقعی است عقلانی و حقیقی میدانند. اکنون وقتی میگویند ایران و امارات مطابق حقوق بینالملل باید بر سر جزایر مذاکره کنند و در واقع موضع همیشگی ابوظبی را تکرار میکنند، باید متوجه چرخشی بنیادین شد.
نیک میدانیم که وضع موجود در این سه جزیره، حاکمیت ایران است و امارات که از این حیث دستش خالی است، در صدد احاله موضوع به مراجع بینالمللی و ورود نهادهای میانجیگر برای تغییر واقعیت موجود است. تالی منطقی موضع جدید چین، که در واقع تأیید موضع عربهاست، رد وضعیت موجود و به نحوی دخالت در امور داخلی ایران است. معنای دیگر این مفروض، نقض تمامیت ارضی ایران از رهگذر محل مناقشه خواندن مالکیت جزایر و قائل به نوعی وضعیت بینابین بودن برای آنهاست.
این در حالی است که ایران هنگام سفر جنجالبرانگیز نانسی پلوسی، رئیس سنای آمریکا، به تایوان در کنار چین ایستاد و با صریحترین عبارات ممکن آن را محکوم کرد. با این حساب اکنون باید انتظار داشت که تهران هم برای تلافی به بازبینی موضع سرسختانهاش دربارهی تایوان بپردازد و یا اینکه به سکوتش درباره نقض فاحش حقوق بشر در سینکیانگ خاتمه دهد؟
همانطور که گفته شد چین در زمینهی مسائل ناموسی خود بسیار حساس است و اخیرا اشارهی ترکیه به نسلکشی ایغورها را با تهدید به حمایت از کُردهای سوری پاسخ داد. از این رو واکنشی در این سطح برای ایرانِ تحت تحریم عملاً غیرممکن است. با این وصف، تغییر موضع چینیها ایران را که همهی تخممرغهایش را در سبد چین و روسیه گذاشته در مخمصه دشواری قرار میدهد. مشابه دشوارهای که بر سر تعیین سهم خود از دریای خزر با آن روبهروست. مشکل نبود توازن در سیاست خارجی و وخامت روابط با غرب، باعث شده که عملا در برابر زیادهخواهی روسیه و فرصتطلبی دیگر همسایگان در حوزهی دریای خزر تنها بماند.
شارنامه
#سیاست_خارجی
@PersianPolitics
خیزش «زن، زندگی، آزادی» را بشناسیم - ۶
اَبَرجنبش تام و تمام
پرویز پیران
جامعهشناس
این اتفاق به نظر من نیازمند یک نام جدید است. من میگویم این ابرجنبش اجتماعی تام و تمام است؛ یعنی سنگینی نارضایتیها در ایران به دلایل و با خواستهای مختلف وجود دارد و این گونه بروز میکند. آنقدر نارضایتیهای مختلف زیاد شده که از اقشار مختلف یک عده به جان میآیند و حرکت میکنند. ما در ایران از دههی ۸۰ یعنی بهویژه در سال ۸۸ همیشه درگیر جنبش هستیم... اکثر جنبشها موردی بوده؛ فقرمحور، شغلمحور یا آب محور بوده؛ یعنی موردی و خواست یک گروه مشخص بوده، اما نارضایتی عمومی در تمام این مدت وجود داشته. حال آن نارضایتی بروز کرده...
من چهل سال پیش گفتم کلید رهایی و توسعهی ایران در دست زنان ایرانزمین است؛ زیرا مرتب تحت فشار و تبعیض بودند، در نتیجه فشار بیشتری در آنها متراکم شده و پیشبینی من این بود که اعتراض ناشی از آن فشار محتملتر بود. حال یک اتفاقی هم میافتد مانند مرگ طفلک مهسا امینی که بسیار دردناک و بیدلیل است و نباید اتفاق میافتاد که در جنبشهای اجتماعی یعنی چکاندن ماشه یا روشن کردن فتیلهی آماده.
در این مرحله سه نکتهی مهم آتش جنبش را تشدید میکند. اولی، حرفها و توضیحات نسنجیده و کودکانه؛ دوم، بیتوجهی به معضلی بسیار ژرفتر یعنی کاهش باورنکردنی سرمایهی اجتماعی که در کاهش اعتماد و مشارکت نمودی بارز دارد؛ و سوم بسته بودن کانال ارتباطی با اکثریت مردم که نبود آن باورنکردنی نیست و نشان میدهد رسانههای حکومتی مخاطبان محدود و یکدستی دارند... شدت جریحهدار شدن وجدان جمعی و شکلگیری عنصر تاریخی مظلوم در جامعهی خاصی چون ایران را هم نباید فراموش کرد.
چرا جنبش کنونی را ابرجنبش تام و تمام نام دادهام؟ از نظر جنبششناسی علمی: نخست، این بار جنبش از نظر همنوایی و همبستگی ناشی از آن بیسابقه است؛ دوم، جنبشی با تجارب پیشین به قوام رسیده است که یکی از مصداقهای آن آرایش میدانی آن است؛ سوم، جنبش به بومیترین شعار دست یافته است. در جنبششناسی «شعار» که تابلوی جنبش است اهمیتی باورنکردنی دارد؛ چهارم، زن (همسر، مادر و دیگر زنان خویشاوند و آشنا برای هر مرد و کل زنان موطن، عشق، فداکاری و ازخودگذشتگی، صبوری، نگرانی، بردباری، خانواده، ازدواج، فرزندآوری و اجاق و مدیریت اجاق و در مورد بسیاری از زنان نانآوری با تبعیض، تداوم نسل، ناموس که باز هم در فرهنگ ما داستانی بس دور و دراز دارد نهتنها در مذهب، بلکه در فرهنگ و خردهفرهنگهای ما، مثلاً در ایلات که همبستگی شدید و درهمفشرده حیاتی است، ناموس یکی از مکانیسمهای حفظ آن همبستگی است)؛ پنجم، زندگی (معیشت، سرپناه، کنش و واکنشهای اجتماعی، تندرستی، شادخواری، تحصیل، جایگاه منزلت و هزار نکتهی باریکتر از مو)؛ ششم، آزادی (گرانبهاترین موهبت آدمی)؛ هفتم، جنبشی که برای اولین بار بهسرعت مورد شناسایی در جهان قرار میگیرد؛ هشتم، سراسری شدن آن هم با سرعتی باورنکردنی در بین نوجوانان. برای اولین بار حتی بچههای سوم تا ششم دبستان توجه آنان نیز جلب شد و مرتب پرسشگری میکنند؛ نهم، اولین جنبش با گستردهترین توجه و فراگیری در سطح جهان؛ دهم، رتبهی نخست در تاریخ در جهان از نظر فراگیری داخلی و جهانی در بین تمامی انسانها صرفنظر از ویژگیهایشان؛ یازدهم، غنیترین جنبش در خلق آثار هنری؛ دوازدهم، رهبری زنان؛ سیزدهم، ویژگی سازمانی جالب که بحثی مفصل میطلبد. صرفاً تأکید میشود که الگوی غیرسلسلهمراتبی، سیال و فاقد ویژگیهای رسمی، بسیار منعطف و قدرت انطباق با شرایط لحظهای است؛ چهاردهم، در دنیای مجازی جنبشهای فاقد مسیر از قبل تعیینشدهاند. گفته میشود راه مشخصی نیست. با پیش رفتن راه را میسازیم؛ پانزدهم، رهبری جنبشهای مجازی متکثر است و در لحظههای عمل شکل میگیرد و پیشنهادهای اجماعی پذیرفته میشود؛ و شانزدهم، مشهود شدن و به سطح آمدن اقوام و در نتیجه وحدت تنومند ملی در شرایطی که عوامل گوناگون بر تضعیف آن به جان میکوشند.
این جنبش از جنبش اجتماعی به جنبش انقلابی بدل شده و به جنبش اجتماعی بازگشت میکند...
در همهی اعتراضات، بیشتر جوانان در خیابانها هستند. حداکثر تا چهل سال بیشتر شرکت میکنند. این طبیعی است و واقعیت همهی اعتراضات و انقلابهاست...
اگر بگوییم چون جوانها اعتراض دارند پس گسست نسلی داریم، به نظر من این بحثها در مورد جامعهی ایران سادهلوحانه است. مسائل بیننسلی ما با آنچه در غرب اتفاق میافتد تفاوت دارد..
در کنار تمام این نارضایتیها، دولت با تفکری که برای جامعه تعریف کرده است تمام روزنههای اجتماعی را بسته است و وارد زندگی خصوصی آدمها شده است، وارد سبک زندگی شده، میخواهد انسانهای منزّهی درست کند، بنابراین جامعه بهشدت بسته شده است...
متن کامل در: تارنمای انجمن جامعهشناسی ایران
#مهسا_امینی
@PersianPolitics
تئاتر با مردم معنا و حیات دارد
متن استعفای تمامی اعضای هیئت مدیره و بازرسانِ کانونِ نمایشنامهنویسان و مترجمان تئاتر ایران:
دورِ فلکی یکسره بر مَنهَجِ عدل است
خوش باش که ظالم نَبَرد بار به منزل…
و ما تباه شدیم؛ چرا که دولتها یکی پس از دیگری آمدند و گِرِهی از این کلافِ سردرگمِ مدیریتِ فرهنگی باز نشد.
بهراستی از تئاترِ ایران چه مانده است؟ از هنرِ درامنویسی و بالندهگیِ آن در این مرز و بوم چه مانده است؟ از شرافت و آزادهگی و حقخواهی چه مانده است؟ ما چه داریم که به آیندهگان بسپاریم؟ مدیرانِ کوچک و کملیاقت یکی پس از دیگری میآیند، دروغ میگویند، جشنوارههای بیخاصیت برگزار میکنند، آمارِ کذب میدهند، چند صباحی مدیریت میکنند و سپس میروند. از دولت و مراکزِ وابسته به دولت هم امیدی نیست؛ چرا که آنان حافظانِ وضعِ موجودند.
دلخوش بودیم به خانهی قشنگمان، خانهای که پول در آن اهمیتی نداشته باشد، خانهای که با حقِ عضویتِ اعضایش اداره شود تا زبانمان برای فریاد زدن و اعتراض کردن دراز باشد، خانهای که دروغگویان و مدیرانِ پوشالی را به کنار زده یا به پاسخ گویی وادارد، که متأسفانه اینگونه هم نشد. ظاهراً حفظ چهاردیواریِ این خانه از اوجبِ واجبات است. مهم نیست که خُنثا و بیخاصیت باشد، مهم آن است که صرفاً باشد تا روزگاری که همه چیز خوب شود.
شرحِ حال و احوالِ کانونهای این خانه هم از وقایعِ داخلِ این خانه جدا نیست. انفعال تا مغزِ استخوانِ ما و اعضای ما نفوذ کرده است.
در این روزگارِ تلختر از زهر، ما مردمانِ معترض و حقخواه را دیدیم، خیابانها را دیدیم، دانشجویان و دانشگاهها را، ورزشکاران و هنرمندان را، و کودکانِ معصوم و قربانی را دیدیم که کامی از دنیا و زندگی نچشیده، راهیِ وادیِ هفتهزارسالهگان شدند.
ما گفتار و رفتارِ مسئولانِ دولتی و نمایندگانِ مجلس را هم شنیدیم و دیدیم، و شدتِ سرکوب نیروهای قهریه را…
ما شاهدانِ تاریخیم؛
ما ندای حقخواهی و مظلومیتِ کُردها خواهیم بود به آمدهگان؛
تنهایی و بیپناهیِ بلوچها را گواه خواهیم شد به نیامدهگان؛
ما ضرب و شتمِ دانشجویان و محاکمهی دردناکِ آنان، و معصومیتهای از دست رفتهی این سرزمین را قصهها خواهیم نوشت.
ذاتِ درامنویسی اعتراض است. اساساً تئاتر هنری اعتراضی است که تنها با مردم معنا و حیات دارد نه با حکومتها و دولتها. حال آنکه ما از همراهی با مردمِ مظلوممان منع میشویم؛ از انتشار یک بیانیهی ساده که در آن از نیروهای انتظامی خواستارِ عدمِ خشونت علیه معترضان هستیم موردِ بازخواست و امر و نهی قرار میگیریم.
و هزاران دردِ نگفتهی دیگر، از نبود شأنیتِ حرفه و تداومِ کار و فعالیت و معیشت گرفته تا اختناق و سانسور و…
بنابر شرح مختصری که مطرح شد، برای اعتراض به مدیریت کلانِ فرهنگی و هنری کشور، وزارتِ فرهنگ و ارشاد اسلامی، معاونت هنری و اداره کل مرکز هنرهای نمایشی، عملکردِ خانهی تئاتر، و با توجه به شرایط فوق که نمیتوان از حقوق اعضای کانون حمایت کرد، هیئت مدیره و بازرسانِ کانونِ نمایشنامهنویسان و مترجمانِ تئاتر ایران در همراهی با مردمِ بزرگ و شریفِ ایران استعفای خود را از مدیریت آن کانون اعلام میدارد.
ظلمتِ شب را
شانهی دلدار میباید
که نیست…!
هیئت مدیره و بازرسان کانون نمایشنامهنویسان و مترجمان تئاتر ایران: حمیدرضا نعیمی، بهزاد صدیقی، جواد عاطفه، رحیم رشیدیتبار، آرام محضری، شهرام احمدزاده، ندا قربانیان، سمیه نصرالهی و مریم منصوری.
سوم آذر ماه یکهزار و چهارصد و یک
چارسو پرس
-
انجمن صنفی فیلمنامهنویسان:
تمام فعالیتهای صنفی خود را به حالت تعلیق درمیآوریم
هیئتمدیره انجمن صنفی فیلمنامهنویسان سینما در بیانیهای اعلام کرد:
نویسندگان فیلمنامه داوطلبانه قلم بهدست میگیرند تا دربارهی مردم بنویسند؛ دربارهی آزادی، عدالت و کرامت انسان. این مفاهیم، مطالبات اصلی مردمیست که این روزها نارضایتی خود را به هزار زبان ابراز میکنند. ما فیلمنامهنویسان با اندکی امید صبور ماندیم، به انتظار پاسخ حاکمیت، اما نادیده انگاشتن و انکار مطالبات مردم، گسیختگی و انسدادِ بیسابقهای میان اراده حاکمیت و خواست مردم ایجاد کرده که اینک سخن گفتن از آزادی و عدالت و کرامت انسان، ناممکن، و بدتر از آن بیهوده مینماید. در زمانهای که نوشتنِ حتی پارهای کمتر از حقیقت، و نگفتن تمامِ حقیقت، چیزی جز دروغ نیست، ما تصمیم گرفتیم تمام فعالیتهای صنفی خود را به حالت تعلیق درآوریم و کلماتِ دلمان را به امید رسیدن روزهای خوش، گرم کنیم.
صبح ما
#مهسا_امینی
@PersianPolitics
بررسی وضعیت حافظان محیط زیست ایران در گفتوگو با حمید میرزاده، خبرنگار حوزهی محیطزیست
محیطبانان قربانیان خاموش محیطزیست
در سال های اخیر بارها نامشان را شنیدهایم و یا در خبرها دنبالشان کردهایم. نامشان گاه به عنوان شهید خدماترسانی به محیط زیست آمده و گاه در کارزار (کمپین) های نجاتشان وقتی در مقابل ویرانگران محیط زیست ایران دست به سلاح میبرند از آنها خوانده و شنیدهایم.
تعدادی از بهترین فرزندان ایران که تنها با سودای عشق به طبیعت این لباسهای خاکی رنگ را بر تن کرده بودند در میان بی توجهی های مسؤلان این سرزمین، خاک از خونشان گلگون شده است. فرزندانی که نه فیش های حقوقی میلیونی نصیبشان بوده و نه امنیت شغلی و نه امنیت مالی و نه حتی امنیت جانی؛ که تنها سودای عشق به محیط زیست و منابع طبیعی این سرزمین است که با همه این مشکلات و خطرات هنوز هم حفاظت از طبیعت را با جانشان بر عهده می گیرند.
وقتی جان را کف دست می گیرند برای حفاظت از میراث طبیعی ایران و هیچ پناهی ندارند، اگر از سلاح خود استفاده کنند مجازات میشوند و اگر نکنند این میراث است که نابود می شود و آنان با مهمترین داشته خود، با خودشان، با تنشان، میایستند تا شاید کمی چشمها باز شود، تا شاید مسولان این حوزه بالاخره از پشت میزها برخیزند و ببینند که خلأ قانونی با حافظان محیط زیست این سرزمین چه میکند.
حالا کاش پاسخ بدهند که چند تن از محیطبانان ایران باید خونشان کوه و دشت و جنگلهای ایران را سرخ کند تا مافیای چوب و جنگل بالاخره دیده شود؟ چند فرزند دیگر این سرزمین باید به خاک بیافتد تا قاچاقچیان غیرمجاز از پرده آهنین مصونیت خارج شوند؟ چند تن دیگر باید قربانی شوند تا بالاخره فریاد مظلومیتشان شنیده شود؟
متن کامل
[گفتوگو در قالب فیلم پیوست است]
امتداد
#محیطزیستی
#محیطبان
@PersianPolitics
از روز زن تا روز زن
نوشتاری قدیمی از شادروان رضا بابایی
نویسنده و پژوهشگر دین و ادبیات
حدود ۱۱۰ سال است که روز زن در جهان، هشتم مارس است. در ایران [کنونی]، روز زن زادروز حضرت زهرا (س) است.
تفاوت اصلی میان روز زن در جهان و ایران، مناسبت تاریخی آن نیست. تفاوت اصلی در نوع برگزاری آن در ایران و جهان است. روز زن در جهان، فرصتی است برای بازنگری وضعیت زنان در حوزههای حقوق و توسعه (بهداشت زنان، اشتغال زنان، قوانین مدنی مربوط به زنان و...) و آمارهای جهانی دربارۀ زنان کارگر، بیسرپرست، خیابانی و خشونتدیده، و هر مسئلهای كه به جنسیت ربط دارد.
در اکثر کشورهای جهان، در روز هشتم مارس، کارشناسان مینشینند و دربارۀ اين مسائل گفتوگو میکنند و هشدار میدهند و از راهحلها میگویند.
دیشب و امروز که تلویزیون ایران را میدیدم، جز متنهای ادبی و شعر دربارۀ زن و مادر نشنیدم؛ بگذریم که متنها یا تکراری بودند یا سطحی و شعاری. موضوع متنها هم یا عفاف بود یا فداکاری زنان.
اگر کسی از خارج به ایران بیاید و رسانههای ما را ببیند، نمیپرسد که مگر زنان ایرانی چه میکنند که رسانههای رسمی کشور، صبح تا شب آنها را به عفت و عفاف دعوت میکنند؟ چه اتفاقی افتاده است که عفت و بیعفتی، مسئلهی نخست زنان ایران در رسانههای رسمی شده است؟
فردای بهتر
۹۰۰۰ دختربچه در تابستان عروس شدند - باشگاه زنان
#اجتماعی
#زنان
@PersianPolitics
[شهر، قانون و مردم]
سیدمجید حسینی
عضو هيات علمی دانشكده حقوق و علوم سياسی دانشگاه تهران
ستمدیده امروز با قانون طرف است؛ مأمور شهرداری مأمور قانون است. قانون تراکمی که به یکی میلیونها متر تراکم میفروشد، اما به دستفروش نیم متر برای گاریاش حق قانونی نمیدهد.
قانون شهری تبدیل به قواعدی علیه دستفروش، علیه اجارهنشین، علیه خواربار فروش و دکاندار و به نفع طبقه بساز و بفروش شده است!
هر لحظه هم از این آدم مظلوم دفاع کنی میگویند: بحث تخصصی است، سیاسیاش نکن پوپولیست!
نه!
اتفاقا بحث سیاسی است؛ دقیقا لحظهای که حق دستفروش و مستاجر را با قانون نابود میکنید کار سیاسی میکنید؛ و مقابل شما باید امر سیاسی در دفاع از مظلوم بایستد!
شهرفروشی امر تخصصی نیست، امر سیاسی است به نفع هیأت مدیره شرکت سیاسی شهر! و دفاع از حق به شهر مردم، یک نهضت سیاسی است علیه غارت مسکن و کاشانه مردم!
هر شهروندی در این شهر، یک حق از شهر دارد: حق مکان کار و زندگی! اگر با قانون آن حق به شهر را از او سلب کردی، باید قانون را عوض کرد و در خدمت حق به شهر مردم آورد!
ما به لحظهای رسیدیم که قانون باید طرف حق و عدالت بیاید، نه حق و عدالت طرف قانون!
[در فرستهی اصلی فیلمی از برخورد ناهنجار با دستفروشی قرار دارد، که شوربختانه نمونهاش را در این سالها بسیار دیدهایم]
سیدمجیدحسینی
«آیا نباید مسبب اصلی وضعیتِ کنونی شهر تهران محاکمه شود؟» (سخنی دربارهی گسترش وحشتناک و بیبرنامه ساختوسازها در دوران مدیریت درازمدت باقر قالیباف بر شهر تهران)، علیرضا افشاری، کنشگر فرهنگی و سخنگوی پویش پاسداری از میراث فرهنگی و طبیعی - نگاه ملی
#اجتماعی
#حق_به_شهر
#فقر
#تهران
@PersianPolitics
اصلاحاتیون! آیا نمی دانید با سکوت و انفعال تان چه بر سر ایران میآورید؟ بیانیهی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه شریف را جدی بگیرید!
حسین جعفری
کنشگر سیاسی اصلاحطلب
۱. انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف، همزمان با سالگرد انهدام هواپیمای مسافربری اوکراین، با انتقاد از «دروغگویی» حکومت ایران درباره سرکوب و کشتار شهروندان نوشت: «اکنون و در سالگرد انهدام هواپیمای اوکراینی، واضح و شفاف اعلام میداریم که ما از شما بیزاریم».
این بیانیه و قبل از آن، بیانیهی آيتالله محمود امجد، یعنی رسیدن به این معنا که همهی راههای اصلاح بسته شده و باید راهی دیگر جست؛ انزوا، صوفیگری و رفتن سراغِ فرقههای درونگرا و یا انقلابیگری و ...!
۲. "شاه در دههی پنجاه احزاب خودی را در یک حزب گرد آورد. احزاب منتقد ولی قانونگرا را منفعل کرد و سازمانهای چریکی را به بنبست کشاند. اما از متن مردم و نیازها و مطالباتشان غافل شد".
"شعار گروههای قانونگرا - اصلاحطلب (بازگشت به قانون اساسی مشروطه) صحیح بود، اما برای تحقق آن راهبردی عرضه نکردند و عملا صبر و انتظار پیشه کردند تا مشکلات کشور و نارضایتی مردم شاه را به رعایت کامل قانون مجبور کند".
"ترجمهی «تدریجی بودن اصلاحات» به «حل مشکلات با گذر زمان» خطای اصلاحطلبان دوره شاه بود. در حالیکه بهرغم استبداد موجود باید بر سیاستورزی سازمانیافته تأکید میکردند".
"سیاست «صبر و انتظار» نه بسیجگر بود و نه رژیم را عاقل کرد. یکی از دلایل تشکیل سازمانهای چریکی را باید در اینجا جست".
"ناامیدی از اصلاحات و قانونگرایی، در کنار خودکامگی شاه، انقلاب را اجتنابناپذیر کرد".
(بخشهایی از پست "دربارهی سهگانه حاکم خودکامه، اصلاح طلب منفعل و برانداز افراطی" جناب تاجزاده که سعی کرده با تمثیل و اشاره سه گانه زمان شاه؛ صریحاً اوضاع سه گانه امروز را ترسیم و به نقد بکشد. [فیلم تحلیل مصطفی تاجزاده از دلایل انقلاب را در پیوند گذاشته شده ببینید])
۳. تصور میکنم اعتراضات دیماه ۹۶، آبان ۹۸، بیانیه آیتالله امجد و بیانیهی دانشجویان دانشگاه شریف، طلیعه ی جدا شدن از اصلاحطلبی است.
۴. واقع آن است که ما اختیار چندانی بر دو طرف جریان اصلاحات (خودکامه - برانداز افراطی) نداریم، اما میتوانیم با خارج نمودن اصلاحات از انفعال و سکوت و سکون، امید را به ایران برگردانیم و ایران را از شرّ دوگانه خودکامگی - انقلاب رها کنیم.
۴. درست است اگر حاکمان تن به اصلاحات ندهند جایگزینش کودتا یا انقلاب است (تعبیر جناب خاتمی)، اما این هم هست که اگر اصلاحات تن به خروج از محافظه کاری و انفعال و سکوت و سکون نداده و مخاطبه با قدرت مطلقه را شروع نکرده و بهجای رویکردهای معمولِ بی اثر و کم اثر، راهکارها و رویکردها کارآمد ارائه نکند، در حقیقت خود، درب استمرار خودکامگی و یا براندازی افراطی را به روی ایران می گشاید!
۵. توجه کنیم اگر بخشی از علت اینکه خودکامان تن به اصلاحات نمی دهند به ذات و طبع خودکامه برمیگردد، اما بخش مهمی از آن نیز به نحوهی عمل و عملکرد منفعل اصلاحطلبان در برابر خودکامه مربوط است.
۶. تجربه نشان میدهد بیشترین علت شکست گام اول اصلاحات (علیرغم خوب بودن گام اول)؛ عدم وجود گام دوم ایستادگی در برابر مقاومت قدرت مطلقه است. اگر گام دومی نباشد؛ اگر برنامهی جدی برای ایستادگی تدبیر نشده باشد؛ شک نکنید که قدرت مطلقه در همان گام اول اصلاحات را خرد میکند و به هیچ میانگارد؛ همچنانکه تا کنون چنین کرده است!
سوال مهم از اصلاحطلبان (خصوصاً از خاتمی به عنوان لیدر معدل اصلاحطلبی) این است: برنامهی اصلاحطلبان و جناب خاتمی پس از عدم اجازهی قدرت مطلقه برای انجام کنش اصلاحی (از جمله برگزاری انتخابات آزاد) چیست؟ آیا برنامه و هدفشان سکوت، سکون، واگذاری به خدا، منتظر تقدیر شدن، صبر و انتظار و بی عملی است و یا...؟
آقای خاتمی، بزرگان اصلاحطلب و مشاهیر تحول خواه! این بیانیه ها را جدی بگیرید! به خدا قسم مسئولیت خونهایی که ممکن است ریخته شود فقط بر عهده آمران و مباشران نیست؛ بر عهده منفعلانِ ساکت و اهل تردید نیز هست!
آدم بهشتی
#انقلاب
#اصلاحات
#هشدار
@PersianPolitics
تغییر کتابهای درسی
محمد تقی فلاحی
دبیر کانون صنفی معلمان ایران
از ابتدای سال تحصیلی جاری، مشاهده چندین مورد حذف یا تغییر در کتابهای درسی، به یاری شبکههای اجتماعی خبرساز شد و تا حدی مورد توجه افکار عمومی قرار گرفت. بهطوری که وزیر آموزش و پرورش نیز ناچار واکنش نشان داد و در موردی ضمن توضیحاتی، بابت این بیسلیقگی عذرخواهی کرد؛ اما نگاهی به روند سیر وقایع در بیرون و درون وزارت آموزش و پرورش، پذیرفتن این که این تغییرات و تحریفات، اتفاقی یا در نتیجه اعمال سلیقههای فردی صورت گرفته است را بسیار دشوار میکند.
به جز تغییرات محتوایی به ویژه در کتابهای درسی علوم انسانی از دههی ۶۰، از حدود نیمهی دههی هشتاد نیز شاهد تغییرات مداومی بودهایم. حذف درس «مشروعیت سیاسی» از کتاب دانش اجتماعی دوره دبیرستان، تغییر تعریف «مخاطرات طبیعی» در کتاب جغرافیای سال دوم دبیرستان و حذف عبارتی که به طبیعی بودن این حوادث و نقش انسان در پیدایش برخی از این مخاطرات اشاره داشت، کنار گذاشتن کلی کتاب «تاریخ معاصر» سال سوم دبیرستان که سعی داشت نگاهی علمی و تا حدودی بیطرفانه نسبت به وقایع تاریخ معاصر کشور داشته باشد و جایگزینی کتابی با لحنی کاملا غیرعلمی همراه با تحریف آشکار وقایع انقلاب مشروطه و ملی شدن صنعت نفت، تغییر محتوای کلی کتابهای درس جامعهشناسی دوره دوم دبیرستان در جهت نفرتپراکنی ایدئولوژیک با بیانی کاملا غیرعلمی، تا حذف برخی درسها در کتابهای فارسی ابتدایی و تغییر عکس و جملههای آنها تنها نمونههایی هستند که اکنون به مدد شبکههای اجتماعی در سطح افکار عمومی مطرح میشوند. اگر نوع تفکری که بر سند تحول بنیادین آموزش و پرورش در سال ۹۰ غالب شد و اخیرا قرار دادن مهدکودکها در زیر پوشش آموزش و پرورش را هم اضافه کنیم، آنگاه باید بپذیریم که این موضوع نیازمند تأمل بیشتری است.
اگر این فرض را بپذیریم که نتیجه انتخابات سال ۷۶ دستکم خلاف برآوردهای بخشی از جریانهای تمامیتخواه حکومت، از رشد طبقه متوسط شهری بود، این روند را هم خواهیم دید که همان بخش از همان زمان با شتاب بیشتری در مسیری قرار گرفتند که افزون بر نهادهای سیاسی و... با تسلط هرچه بیشتر بر گستردهترین نهادهای فرهنگی، زبان و سپس ذهن جامعه را نیز در اختیار گیرند.
این چنین بود که رادیو و تلویزیون بهتدریج به سخنگوی یک جناح سیاسی خاص تبدیل شد، سریالهای تلویزیونی و حتی فیلمهای سینمایی مستقیم و غیرمستقیم محتوا و ارزشهای مطلوب همان جناح و نهادهای سیاسی و امنیتی مطلوب آنان را عرضه کرد تا اکنون که دیگر برنامههای مخصوص کودکان نیز در همان راستا تولید و عرضه میشوند. این که تا چه حد موفق به جذب مخاطبان خود میشوند البته موضوع دیگری است.
آموزش و پرورش، نهاد فراگیر و البته بسیار مهمی بوده که همزمان مورد هجوم گستردهتر این رویکرد قرار گرفت. البته نه بهعنوان نهادی مولد که قرار است بنیادهای تفکر علمی را در ذهن کودک و نوجوان این کشور نهادینه کند یا حتی مهارتهای اجتماعی را برای یک زندگی سالم به آنان بیاموزد، بلکه بیشتر بهعنوان ابزاری برای القای ارزشهای ایدئولوژیک مطلوبِ همان تفکر با هدف تربیت پیاده نظام گوش به فرمان؛ کادرهای مدیریتی آینده که البته در مدارس و دانشگاههای خاص تربیت خواهند شد.
نگاهی به سند تحول بنیادین (مصوب ۱۳۹۰) که اهداف طولانی مدت آموزش و پرورش را ترسیم کرده است و دقت در نوع انسانی که قصد تربیت آن را دارد، بهترین گواه این مدعاست.
برای دست یافتن به آنچه گرامشی «هژمونی فرهنگی» مینامید، رسانه و آموزش وپرورش ابزاری هستند که از طریق برنامه ریزیهای درسی «آشکار و پنهان» ذهن ما را محدود و بیانمان را به آنچه فوکو «زبان سلطه» می نامید، نزدیک میکنند.
ایران فردا
#فرهنگی
#اجتماعی
#کانون_صنفی_معلمان
#آموزش_و_پرورش
#کتاب_درسی
@PersianPolitics
پاکترین و فاسدترین کشورهای جهان
آخرین ردهبندی سازمان شفافیت بینالمللی که به بررسی فساد اداری و اقتصادی در ۱۸۰ کشور پرداخته، حاکیست که دانمارک و نیوزیلند سالمترین کشورهای دنیا و سومالی و سودان جنوبی فاسدترین هستند.
در این اندکس برای هر کشوری نمرهای میان صفر و صد تعیین شده است. نمره صد به کشوری تعلق می گیرد که کاملا بری از فساد است و نمره صفر نیز دال بر تباهی مطلق است. دانمارک و نیوزیلند هر دو نمره ۸۸ و دو کشور آفریقایی سومالی و سودان جنوبی ۱۲ گرفتهاند.
ایران هم با دریافت نمره ۲۵ و با سه پله سقوط نسبت به پارسال در رده ۱۴۹ و در کنار برخی کشورهای آفریقایی قرار گرفته است. عمده کشورهای خاورمیانه، به استثنای قطر و امارات، فاسدترین کشورهای جهان محسوب میشوند؛ امری که به گفته این سازمان، به تلاشهای مقابله با کرونا لطمه زده است.
شارنامه
تعریف فساد از نگاه سازمان بینالمللی شفافیت - ایران و اَبَرچالشهای آینده
#اجتماعی
#اقتصادی
#فرمانروایی
#فساد
#هشدار
@PersianPolitics
چپاول سرزمین ایران توسط وزارت صنعت، معدن و تجارت
یادداشتی از یک کارشناس سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری
در سرزمین خشک و نیمه خشک ایران که قریب به ۷۰ درصد وسعت آن مناطق کویری و بیابانی و مراتع ضعیف است، حفاظت از ۳۰ درصد از مناطق کشور که دارای پوشش گیاهی جنگلی و مراتع مشجر و مراتع خوب و درجه یک و خاک ارزشمند است، از نان شب هم واجبتر است.
معادن به شیوهای که وزارت صمت با طراحی یک سامانه کاداستر معادن که تقریبا تمام کشور را بهصورت معدن در نظر گرفته و هیچ کاربری و نیاز دیگری برای جامعه در آن سامانه دیده نشده است (!) و هر شخص حقیقی یا حقوقی، میتواند با داشتن یک حساب و گردش مالی مختصر و صلاحیت فنی سهلالوصول (از طریق نظام مهندسی معدن) وارد سامانهی کاداستر معادن شده و اراضی ملی و اموال عمومی را با سطوح چند صد یا چند هزار هکتاری، بهنام محدودههای اکتشافی معادن، بدون هیچگونه محدودیتی از نظر تعداد و مساحت ثبت نمایند؛ فاجعهای خانمانسوز برای منابع طبیعی و محیط زیست و نسل فعلی و نسلهای آینده ایران، که اثرات ویرانگر زیست محیطی آن در همه نقاط کشور، سالهاست خودنمایی میکند و اگر این روند ادامه یابد یک فاجعه حیاتی در آینده نزدیک خواهیم داشت.
وزارت صنعت، معدن و تجارت، بدون انجام مطالعات دقیق و بدون در نظر گرفتن سایر کاربریها و دیگر نیازهای کشور به انواع پروژههای عمرانی، کشاورزی، آب، محیط زیست، دامداری، گردشگری، نظامی، امنیتی و... نیازهای آینده سرزمین مان و نسلهای بعدی و حق ادامه حیات سایر جانداران و گیاهان را نادیده گرفته و با استعلامهای بی حساب و کتاب و بسیار زیاد در بسیاری از شهرستانها و مناطق و با فاصله هر محدوده از محدوده ثبتی مجاور به میزان صد و پنجاه متر (!)، تمام کوهها، تپهها، مخروط افکنه ها، واریزه ها، آبراهه ها، دشتها، جنگلها، بیشه زارها، چمن زارها، مراتع و... کشور را بهصورت موزائیک وار در سامانه معادن بهوسیلهی اشخاص حقیقی و حقوقی ثبت کرده و مردم و شرکتهای اقماری و صوری را به جان منابع طبیعی و محیط زیست کشور انداخته و مقابل دستگاه های اجرایی موضوع ماده ۲۴ قانون معادن قرار داده است.
در کشوری که ثبت شرکتهای متعدد و اقماری، فقط با تغییر یک کلمه در پیشوند یا پسوند نام شرکت و با سرمایه اندک انجام میشود، هر فرد یا گروهی با ثبت شرکتهای متعدد و عمدتاً صوری با عنوان فعالیتهای معدنی، اقتصادی و اشتغال و در حقیقت با سوداگری و فرصت طلبی، به جان طبیعت ایران افتادهاند.
معادن سنگهای ساختمانی که عمدتاً بهصورت بلوکه های چند ده تنی و بهصورت خام از کشور خارج میشوند، در آیندهای نزدیک بسیاری از کوهها و عوارض طبیعی ایران را به خارج از کشور صادر خواهند کرد.
نقش کوهها و عارضههای طبیعی (حتی بدون داشتن پوشش گیاهی) در جذب و نگهداری نزولات جوی، نقش کوهها در تأمین منابع آبهای سطحی و زیرزمینی و جلوگیری از تغییر اقلیم و جلوگیری از پیشروی و گسترش کویرها، در سرزمین خشک و نیمه خشک ایران، و نقش دفاعی و امنیتی کوهها بدیهی و غیرقابل انکار است.
حذف هر عارضهی جغرافیایی مثل کوهها و تپهها، اثرات زیانبار اقلیمی، اکولوژیکی و زیست محیطی دارد که بر توپوگرافی و ژئومورفولوژی و فرسایش خاک و نابودی پوشش گیاهی و جانوری و جهات شیب تأثيرات دائمی و ماندگار خواهد داشت.
از طرفی چون معادن سنگ از ارتفاعات و قلل کوههای مرتفع و برف گیر و در شیبهای تند و مناطق صعبالعبور برداشت و حمل سنگ را انجام میدهند، صحنه هایی دلخراش و نازیبا از ریزش واریزه ها و باطله ها و تخریبها و گرد و خاک را، که بهواسطه جادههای دسترسی و حرکت کامیونها و ماشین آلات سنگین بوجود میآورند، به نمایش گذاشته که تخریب سیمای ظاهری سرزمین، اثرات زیانبار بصری و روحی و ناراحت کنندهای دارد که تا ابد در این سرزمین باقی خواهد ماند و خسارات آن به هیچ وجه قابل جبران نیست.
اگر بهجای هر بلوک سنگ که از کشور صادر میشود، یک شمش طلا هم در مقابل آن بدهند، باز هم کشور صادرکننده ی بخشها و تکه هایی از سرزمین خود، ضرر میکند - که البته بهدلیل تحریمها ارز حاصل از صادرات سرزمین، به کشور باز نمی گردد و در کشورهای مقصد سرمایه گذاری میشود و همین هم خواست استثمارگران و بسیاری از فروشندگان منابع هست - زیرا هیچ چیز جایگزین کوه هایی که از جغرافیای ایران حذف میشوند، نخواهد شد. خطرات حذف فیزیکی کوهها و ارتفاعات سرزمین، بسیار بدتر از برداشت بی رویه آبهای زیر زمینی و واگذاری اراضی است.
منابع طبیعی ایران
#محیطزیستی
#وزارت_صمت
#کوه
@PersianPolitics
[اعتراض به بازداشتهای گسترده و اخیر کنشگران کُرد]
هموطن کرد، هموطن بهایی، هموطن...
کیوان صمیمی
سردبیر مجلهی نامه و کنشگر زندانی ملی - مذهبی
خبر بازداشت تعداد زیادی از فعالان مدنی در کردستان نگران کننده است. اقوام اقلیت در ایران از سال ۱۲۹۹ تاکنون ابتدا توسط ایران گرایان افراطی [نویسنده در این باره اشاره نمیکند که کدام کنش خاص را در نظر دارد، وگرنه یکجانشین سازی ایلات و عشایر، که در مواردی با سرکوب و خشونت همراه بود، و نیز قرارگیری زبان فارسی در جایگاه زبان آموزشی در ساختار مدرن آموزش و پرورش، به لحاظ جایگاه تاریخیِ «ملی»ای که دارا بود، همه از مصادیق مدرن سازی و تلاش برای برساختن «دولت - ملت» مدرن و نه الزاماً از سر ایرانگرایی است و تلاش همهی دولتملت های مدرن معطوف به گسترش شناسه های ملی - در معنای همگانی و وجوه مشترک - بوده و از جمله در هنگام بنیاد این دولتملت ها، نظام آموزشی توجهی به زبانهای محلی نداشته است و این توجه به زبانهای مادری و محلی در جهان امری جدید، و صدالبته شایستهی اعتنا و بازنگری، است - درفش] و سپس اسلام گرایان افراطی، علاوه بر استبداد ستم مضاعف را نیز تحمل کرده اند. قومیت های شریف باصفای کرد، ترک، بلوچ، عرب، ترکمن و... که گرداگرد میهن مشترک را مواظبت میکنند شایستهی بزرگداشت اند، نه بازداشت.
متاسفانه در ۴۰ سال اخیر، علاوه بر تبعیض آشکار و ستم قومی، ستم مذهبی نیز بر ایرانیان اهل سنت تحمیل شده است. خودشیفتگان مذهبی و حکومتیان علاوه بر ایجاد محدودیت برای پیروان ایرانی خلفای چهارگانه علیه السلام، تضییقات زیادی برای معتقدین به سایر مذاهب غیرشیعه و به ویژه هموطنان بهایی به وجود آورده اند. ممنوع کردن بهاییان از تحصیلات دانشگاهی، مصادره اموال بسیاری از آنان، مجبور کردن خانواده هایی به مهاجرت از کشور، به زندان انداختن تعداد زیادی از این عزیزان و از همه جنایت آمیزتر قتل های مخفی و اعدام بیش از ۲۰۰ نفر از این انسان های بی گناه و عمدتاً در دههی سیاه ۶۰ به جرم پیروی از دین و عقیدهای متفاوت از ادیان رسمی جمهوری اسلامی، ستم های مضاعفی هستند که بر این شهروندان ایران رفته و میرود.
وظیفهی ما ایرانیان است که از حقوق شهروندی هموطنانمان دفاع کرده و این خواست و مطالبهی اخلاقی و قانونی را به هر نحو که می توانیم مطرح کنیم. طرح کردن هم صدا ولی آرام این خواستهای مدنی، علاوه بر کمک به استیفای حقوق مورد ستم واقع شدگان مربوط، باعث همراهی پیروان مذاهب متفاوت و اقوام مظلوم با دیگر حرکات مطالبه محور اجتماعی و صنفی خواهد شد.
اعتراضهای مسالمت آمیز به ظلمهایی نظیر بازداشتهای گسترده و اخیر کنشگران کرد و نیز مصادره ی اموال فعالان اقتصادی بهایی و یا صدور احکام زندان برای فعالان اجتماعی آنان، منجر به انسجام تدریجی جنبش مطالبه محور خشونت پرهیز خواهد شد و این وظیفهی ملی ما است.
کیوان صمیمی (نامه)
#اجتماعی
#جنبش_اجتماعی
#اقوام_ایرانی
#ادیان_ایرانی
#کرد
#بهایی
@PersianPolitics
بنویسید مازوت بخوانید ناکارآمدی!
زینب رحیمی
خبرنگار حوزه محیط زیست
از همین خبر هولناک شروع میکنیم دی ماه امسال (۱۳۹۹) آلودهترین ماه در ۱۰ سال گذشته بود. این، یک پیغام روشن دارد؛ در هر دو دوره دولت حسن روحانی قدم بزرگی برای پاک شدن هوا برداشته نشده و دولت که در آستانه خداحافظی است کشور را با هوایی به شدت آلوده و ناسالم تحویل میدهد و میرود بنابراین اگر دولت بعدی از هر جناح که باشد ادعا کند ما در حوزه محیط زیست انسانی و بهویژه در زمینه هوا یک ویرانه تحویل گرفتیم، بیراهه نگفته است.
نباید نادیده بگیریم که بین سالهای ۹۵ تا ۹۷ قدمهایی برای رفع بحران آلودگی هوا برداشته شد مثلا توزیع بنزین با استاندارد یورو ۴ در کلانشهرها شروع شد. تولید موتورسیکلتهای کاربراتوری با وجود مخالفت و مقاومت صنعت موتورسیکلت ممنوع شد. ۷۰ هزار تاکسی فرسوده نوسازی و سامانه کنترل معاینه فنی آنلاین ایجاد شد.
در همین دوره، جلسات کارگروه ملی کاهش آلودگی هوا منظمتر از گذشته تشکیل میشد و برای اولینبار شاهد آن بودیم که سازمان حفاظت محیط زیست با جذب یکی دو متخصص در بدنه مدیریتی خود، با اقتدار نسبی عمل کرده و میتوانست همه وزارتخانهها و نهادهای مرتبط را به جلسات کارگروه بکشاند و از آنها درباره آخرین اقداماتشان در راستای اجرای مصوبات کاهش آلودگی هوا گزارش بگیرد. اینکه چه اتفاقاتی باعث شد این جلسات، رونق تازه به دستآوردهاش را از دست بدهد، مجال دیگری میطلبد اما مهم وقوع این دوره کوتاه طلایی بود و نشان از این داشت که اگر نظم و پیگیری (اجرا و نظارت) وجود داشت، آلودگی هوا رفع میشد.
برگردیم سراغ آنچه در ماه گذشته یعنی دی ۱۳۹۹ در کلانشهرهای ایران تجربه کردیم. برای مثال تهرانیها، ۲۴ روز از این ۳۰ روز را در هوای ناسالم و آلوده گذراندند در شهرهایی مثل اصفهان، اراک و کرج هم هوا از منظر کثیف بودن دست کمی از تهران نداشت. با اینکه به اوج رسیدن آلودگی هوا در ماههای دی و بهمن هر سال، اتفاق تازهای نیست اما دیماه امسال به دلیل سکون و پایداری هوا و احتمالا استفاده از سوخت آلاینده مازوت در نیروگاهها و کارخانجات و البته تردد سه میلیون خودروی شخصی فرسوده، ۹ میلیون موتورسیکلت فرسوده و ۱۶ هزار اتوبوس فرسوده در ایران، رکورد جدیدی از تعداد روزهای آلوده ثبت شد.
البته امسال وزارت نفت چندین بار سوزاندن مازوت یا نفت سیاه در نیروگاهها را انکار کرد اما شاخص آلایندههای مختلف از جمله ذرات معلق کوچکتر از دو و نیم میکرون و دیاکسید گوگرد جایی برای انکار نگذاشت، برای همین هم بود که وزیر نفت دست آخر، ضمن اعتراف به استفاده از مازوت در نیروگاهها گفت که «چارهای نداریم جز سوزاندن مازوت. چون مصرف خانگی گاز ۱۵ درصد در تهران و ۱۲ درصد در کل کشور بیشتر از سالهای قبل است و به دلیل کمبود گاز مجبوریم در نیروگاهها برای تامین برق، به جای گاز مازوت بسوزانیم.»
به هر حال در ماه گذشته، در شرایط آلودگی هوا، شهروندان تعدادی از شهرها با قطعی ناگهانی و چند ساعته برق مواجه شدند و دولت از جمله وزارت نیرو و سازمان حفاظت محیط زیست این طور وانمود میکردند که اگر مصرف خانگی برق و گاز کاهش یابد، میزان سوخت مازوت در نیروگاهها هم به حداقل میرسد. نداشتن صداقت و شفافیت این مدیران با مردم آنجا محرز شد که در ابتدا هیچ حرفی از مصرف بالای برق توسط مزرعهداران ماینینگ و بیتکوین نمیزدند و به این پرسش ساده جواب نمیدادند که چرا سود حاصل از این مزارع و سرمایهگذاریهای چینی-ایرانی باید نصیب گروههای محدود و خاص در دولت و سپاه شود اما قطعی برق و آلودگی هوا نصیب مردم؟
در این بحبوحه که تلاش میشد همه تقصیرات آلودگی هوا به گردن شهروندان بیفتد و همه ذهنها تنها معطوف به مازوت شود، کسی از دولت روحانی نخواست که در آخرین زمستان مدیریتی خود به مردم گزارش دهد که به کدام یک از مواد قانون هوای پاک و مصوبات سالهای ۹۳ و ۹۵ هیأت وزیران برای رفع آلودگی هوا عمل کرده است؟ مثلا دولت (وزارت نفت) چرا به ماده ۱۸ قانون هوای پاک عمل نکرده و سوخت استاندارد در اختیار نیروگاهها قرار نداده است؟ و چرا بر خلاف تعهداتش، برای گوگردزدایی از مازوت و گازوییل قدمی برنداشته است؟ همچنین چرا دولت (وزارت نیرو) فیلتراسیون نیروگاهها را انجام نداده که آلایندههای سمی ناشی از مازوت را مستقیم وارد بدن شهروندان نکند؟ و این وزارتخانه بر خلاف قانون هوای پاک و وعده های وزیر، برای تولید انرژی تجدیدپذیر کاری از پیش نبرده است؟
دنبالهی نوشتار
ایران فردا
#اجتماعی
#محیطزیستی
#مازوت
#آلودگی_هوا
#تهران
#بیتکوین
@PersianPolitics
مجلس اگر بنای ایجاد انضباط پولی در اقتصاد دارد، اول از بودجهی خودش شروع کند/ بالغ بر ۴۰ درصد اقتصاد ایران از پرداخت مالیات معاف است
مهدی پازوکی
اقتصاددان و استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی
اگر مجلس بتواند هزینههای غیرضرور کشور را کاهش داده و در جهت انضباط مالی در اقتصاد گام بردارد، خب! قابل تحسین خواهد بود. اما متأسفانه اخباری که این روزها از پارلمان به گوش میرسد، گویای این عزم از سوی نمایندگان نیست.
به عنوان نمونه در مورد نرخ ارز، مسائلی از سوی مجلس مطرح شده که به خودی خود، یک سیگنال منفی برای بازار است. چرا که اساساً نرخ ارز را به شکل دستوری نمیتوان تعیین کرد. به شخصه به شدت با تعیین نرخ دستوری در اقتصاد مخالف هستم. این مسئله در جای خود، اسباب ایجاد رانت و مشکلات تبعی آن را در اقتصاد فراهم خواهد کرد.
به عنوان نمونه دیگر در بحث مالیاتها نیز، نکات جالبی را در این حوزه شاهد هستیم. ما در دوره شاه نیز شاهد این بیعدالتی مالیاتی نبودیم. مثلا یک استاد دانشگاه با حقوق ۲۰ میلیون تومانی باید ۱۰درصد مالیات پرداخت کند و در مقابل، مثلا یک معلم با دریافت حقوق بالای ۸میلیون تومان، باید بیش از ۱۵ درصد مالیات بدهد. در حالی که کسی که درآمد بیشتری دارد طبعاً باید مالیات بیشتری پرداخت کند.
مجلس اگر بنای ایجاد انضباط پولی در اقتصاد دارد، اول از بودجه خودش شروع کند. مثلا شما ببینید؛ مجلس طی ۴۰ سال گذشته، همواره بودجه عمرانی داشته است. در حالی که در بسیاری از نقاط کشور به مانند سیستان و بلوچستان و مناطق حاشیهای آن، دانش آموزان با مشکلات جدی در حوزه تجهیزات و امکانات آموزشی دست و پنجه نرم کرده و گاه حتی یک تخته سیاه برای کلاس خود ندارند.
مجلس باید با وضع قوانین خود، جلوی معافیت مالیاتی را در کشور بگیرد. هیچ کس نباید در این ممکلت از دادن مالیات معاف باشد و به موازات درآمد، همه باید مالیات خود را پرداخت کنند، حال این درآمد توسط اشخاص کسب شود یا کارتلهای بزرگی نظیر بنیاد مستضعفان، ستاد اجرایی فرمان امام، آستان قدس رضوی یا هر نهاد دیگر. در حال حاضر، متاسفانه بالغ بر ۴۰ درصد اقتصاد ایران از پرداخت مالیات معاف است. در حالی که بودجه جاری کشور باید از مالیات تأمین شود، نه از محل درآمدهای نفتی.
پروژههای نیمه کاره بر اساس نفوذ نمایندگان تا دلتان بخواهد آغاز شده است. به عنوان نمونه در سالهای قبل نیز شاهد این اقدامات بودیم و مثلا بالغ بر ۵۰ پروژه نیمه کاره با تغییر نام در حوزه راه و ترابری از سوی نمایندگان دنبال شده و همین تغییر نام، میلیاردها تومان برای دولت و اقتصاد کشور، بار مالی به همراه داشته است.
متن کامل
امتداد
#اقتصادی
#بودجه
#مجلس_شورای_اسلامی
@PersianPolitics
عزیزان افغانستانی ما به شدت در رنج هستند... البته برای ما شهروندانی که نمیتونیم حق و حقوق خودمان را از حاکمان مان، که در واقع خدمتگزاران ما باید باشند، مطالبه کنیم، حتما پیگیری درد دیگران سختتر خواهد بود...
یاسر عرب
سخنی دربارۀ مسدود شدن کارتهای بانکی مهاجرین
نقد برخی عملکردها در مواجهه با جامعهی مهاجر
محمدکاظم کاظمی
شاعر و پژوهشگر مهاجر افغانستانی
مسدود ساختن کارتهای بانکی جمع وسیعی از مهاجران، آن هم در اوج شیوع دوباره بیماری کرونا که تنها راه پرداخت در بسیاری مکانها همین کارت بانکی است، باری دیگر جامعه مهاجر را مضطرب ساخته است. بزرگوارانی که چنین تصمیمهای قاطعی و غالباً هم پیاپی برای مهاجرین میگیرند، خوب است یکبار خودشان را در حالتی تصور کنند که در مطب پزشک، در داروخانه، در بیمارستان، در سفر و یا در هر حالت اضطراری دیگری، در لحظه پرداخت با کارت بانکی، متوجه شوند که حساب بانکیشان مسدود شده است و هیچ دسترسیای ندارند.
پیشنهاد من به همه کسانی که محدودیتهای مهاجرین برایشان قابل درک نیست، این است که بیایید یک کاری کنید. برای مدتی گواهینامهتان را کنار بگذارید و سوار خودرو نشوید؛ سیمکارت تلفنتان را بیرون بیندازید؛ کارت ملیتان را از دسترس خارج کنید؛ دفترچه بیمه را مخفی کنید و آنگاه برای مدتی، مثلاً یک ماه یا حتی یک هفته، سعی کنید «زندگی» کنید. آنگاه میدانید که یک مهاجر چطور زندگی میکند.
بگذریم از این که اگر بخواهید زیستن در مهاجرت را در این کشور به خوبی و کمال تجربه کنید، باید از استخدام ادارهتان هم در بیایید، یارانه هم نگیرید و حتی بسیاری از مشاغل دیگر را هم کنار بگذارید. نمیگویم شما ملزم به این هستید. شما اتباع این کشورید و برخورداری از همه اینها حقتان است. فقط میگویم که آنگاه میتوانید رنج ممنوعیتهای فراوان و پیوسته را حداقل در خیالتان تصور کنید.
البته میپذیرم که بسیاری از مهاجرین همین اکنون کارت بانکی در دست دارند و گوشی همراه در اختیار دارند و مشغول کار هم هستند. بسیاری هم گواهینامه رانندگی دارند؛ ولی همواره سایه ممنوعیت، محدودیت و قطع ناگهانی این امتیازها برسرشان است. خیلی از آنان ناچارند که به وسایل دیگری به این تسهیلات لازم زندگی دست یابند، از جمله یاری گرفتن از دوستان و اقوام ایرانی، که این خودش تبعاتی دارد متأسفانه و بخشی از جامعه ایران را درگیر مسائل مهاجرین میسازد.
باری، من در مورد جنبه فنی این موضوع و ضرورتهای احتمالیای که مسئولان برای این قضیه حس میکنند بحث نمیکنم، چون این قضیه مستلزم وقوف و اطلاع و آگاهی از همه جوانب آن است؛ ولی از کسانی که در همه این جوانب وقوف دارند، میشود این را توقع داشت که ممنوعیت، اولین راهکار حل مسائل نباشد.
من بارها در مورد دستورهای عجیبی که در مورد مهاجرین مطرح شده و ممنوعیتهای باورناپذیری که اعمال شده است، از کسانی که مطلع در امور بودهاند پرسیدهام و پاسخ آنها غالباً همین نگرانیهایی بوده است که مسئولان از جنبههای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و امنیتی داشتهاند. این نگرانیها گاهی بهجا بوده و گاهی هم واقعاً مسائل جای نگرانی نداشته است. یا اگر هم داشته است، راهکارش در اولین گام، ممنوعیت نبوده است.
مثلاً برای یکی از هموطنان ما که فشار خون داشت و پزشک اهدای خون را به او توصیه کرده بود، این مشکل وجود داشت که اهدای خون از سوی یک مهاجر ممنوع بود و این دوست ما مانده بود که کجا برود تا خونش را بگیرند. میگفتند که خون مهاجر برای ما قابل قبول نیست و البته همین نگرانی هم بیمورد بود. چون این شخص از کودکی در ایران زیسته بود. دوست ما میگفت که گفتم شما خون را بگیرید و بعد آن را دور بریزید؛ ولی گفتند که مجاز به همین کار هم نیستیم. یا باری دیگر از کسی شنیدم که علت محدودیت در اعطای گواهینامه برای مهاجرین، جلوگیری از وقایع تروریستی است. ولی باز برای من جای پرسش داشت که اگر کسی بخواهد با خودرو بمبگذاری شده خودش را منفجر کند، از جریمه شدن به خاطر گواهینامه میترسد؟
اینها یک نمونه کوچک است و بسیار از این قبیل ما در این سالها دیدهایم که شرح آن در این یادداشت نمیگنجد. در غالب این امور، «نه» و «ممنوعیت» اولین راهکار بوده است؛ در حالی که میتوانست آخرین راهکار باشد. به نظرم مسئولان محترم میتوانند با درایت، وقوف و تجربهای که دارند، راهکارهایی بسنجند که کمترین توابع و عوارض را برای همه جامعه داشته باشد و در عین حال، از رنج فرساینده گروهی از انسانهایی که در این کشور زندگی میکنند، بکاهد.
خبرگزاری تسنیم (به نقل از کانال محمدکاظم کاظمی)
#اجتماعی
#مهاجرت
#افغانستان
#سیاست_منطقهای
@PersianPolitics
بیانیهی سازمان عدالت و آزادی در رابطه با اجرای حکم اعدام برای معترضان
جنبشی که با شعار «زن، زندگی، آزادی» ایران را فراگرفته و مردم را از هر سن، قوم، جنس و مذهب در برابر بیعدالتی، نابرابری و تحدید آزادی همبسته و یکدل کرده است، تاکنون پاسخی جز خشونت، حبس و تحقیر نگرفته و صدای اعتراض معترضان با دیوار ناشنوایی و سرکوب مواجه شده است.
اما حقیقت این است که نفی و سرکوب سازمانیافتۀ جنبشی که در پی آزادی، دموکراسی و تحقق ایرانی آباد و آزاد برای یک زندگی معمولی است و ابزاری جز روشهای خشونتپرهیز اعتراض مدنی و راهپیماییهای مسالمتآمیز در اختیار ندارد، نه قانونی، نه اخلاقی و نه نتیجهبخش است. آنچه اینگونه سرکوبها به بار خواهد آورد کاهش مشروعیت و ریزش بیش از پیش سرمایهی اجتماعی است.
صدور احکام اعدام برای شماری از معترضان حتی اگر مرتکب موارد اتهامی شده باشند در شرایطی که بر اساس آمار رسمی اعلامی، طی اعتراضات، بیش از دویست نفر جان باختهاند و هنوز هیچیک از آمرین و عاملین خشونتهای اعمال شده بر معترضان، تحت تعقیب و محاکمه قرار نگرفته است و نیز فرآیندهای شفاف و علنی رسیدگی، حضور و دسترسی متهمان به وکلای تعیینی در این پروندهها طی نشده است، تفسیری جز ارعاب و سرکوب ندارد؛ چنانکه اعدام محسن شکاری بیست و دو ساله، در فرایند دادرسی پرابهام، موجب ایجاد داغی همگانی و فراگیر شد که عواقب آن نه برای مدافعان این اعدام و نه برای آنان که با قصد جمع کردن این اعتراضات در پی خشونت بیشتر هستند، روشن نخواهد بود...
👈 امتداد
-
سازمان معلمان ایران مؤکداً خواستار توقف اعدامها و پرهیز از اعمال خشونت در فضای کشور شد
-
اطلاعیهی حزب توسعه ملی ایران اسلامی در پی اعدام مرحوم محسن شکاری
-
مورد صدرات و قنبرطلب
احسان هوشمند
کنشگر مدنی
ماهان صدرات يكی از جوانان اين سرزمين است كه در ماههای گذشته درگير حوادث اعتراضی شده است. در ديگر نقاط كشور نيز همچون ماهان گروهی از هموطنان به ويژه جوانان وارد اعتراضات شده و تعداد قابلتوجهی نيز بازداشت يا زخمی و گروهی نيز جان خود را از دست دادند. بررسی ریشهی اين اعتراضات دفتری ميخواهد صد من! اما جدای از بررسي ريشههاي بروز اعتراضات در ماههای گذشته، در شرايط ملتهب كنونی عقل و تدبير و مصلحتانديشی حكم ميكند سياستهايی در پيش گرفته شود كه از هزينهها و زخمها و جراحات وارد بر روح و روان مردم بكاهد، آرامش عمومی را افزايش دهد و اميدآفرينی كند. برخورد فوری و قهری و اعلام احكام سنگين چون اعدام يا زندانهای طويلالمدت چون هيزم بر آتش است.
ممكن است در كوتاهمدت ترسی ايجاد كند اما در اعماق جانها آرامشبخش و رضايتافزا نيست. انباشت خشم را دو چندان ميكند... براي مهار خشم بايد راههای ديگری چون گفتوگو و مدارا را برگزيد.
در روزهای گذشته گروهی از حقوقدانان و حتا علمای دينی و روحانيان و نيز استادان حقوق دانشگاهها و قضات باسابقه در برابر اعلام و اجریي حكم اعدام محسن شكاری، انتقادهای حقوقی مستدلی ارايه كردهاند. در پرونده ماهان صدرات، شاكيان خصوصي پرونده اعلام رضايت و گذشت كردهاند. گذشت شاكيان خصوصی و پيگيريهايشان موجب شده تا اجرای حكم فعلا تعويق شود...
ماهان جوانی است كه در اين كشور باليده و هر چه هست و هر چه كرده، فرزند ما است. در آموزش و پرورش اين سيستم و فضای فرهنگی امروز ايران باليده است. جاسوس و اجنبی و دشمن نيست. جوانی است برآمده از مناسبات اجتماعی در اين كشور و سرزمين، برايش پدری كنيم. مادری كنيم. برادری كنيم.
گذشت شاكيان خصوصی كاری در خور قدردانی است. محمدرضا قنبرطلب هم يكی از فرزندان ماست. او هم در اين سرزمين باليده و از آموزش و پرورش اين كشور بهره برده. يعنی در كشور بزرگمان هم قنبرطلب داريم هم ماهان صدرات. هر دويشان بخشی واقعی از ايران ما هستند. ايران قابل تقليل به يكي از اين دو و هزاران جوان ديگر چون اينان نيست. واقعيت وجودی ايران امروز ما اين تنوع است...
محمدرضا قنبرطلب تنها از شكايتش گذشت نكرده بلكه اين فرزند ما خود دست به كار شده، پيشگام شده، رفقا و هممسجديها را هم همراه مادربزرگهای ماهان كرده تا بلكه راهی بيابند تا ماهان از اعدام نجات يابد. اين هم بخشی از فرهنگ ما ايرانيان است، اگر جای اين دو هم عوض ميشد بدون آنكه آشنايي شخصی با ماهان داشتهام به قطع نزديك به يقين ميگويم ماهان هم از محمدرضا قنبرطلب ميگذشت و رضايت ميداد. گذشت و بالاتر از آن تلاش برای نجات از چوبه دار در اين شرايط اقدامی است و مرهمی است بر زخمها! همگی بايد با عشق و شفقت تلاش كنيم تا بلكه اين تلاشها به فرجام رسد و اميد است قوهی قضاييه هم مدبرانه برخورد كند...
👈 روزنامهی اعتماد
-
اعدام یا زندان؟
نظرِ سعدی و فردوسی دربارهی اعدام
👈 اوراق پریشان
#مهسا_امینی
#محسن_شکاری
@PersianPolitics
پیرامونِ یک اعدام
میشد اعدام نشود
کامبیز نوروزی
حقوقدان
محسن شکاری به جرم محاربه اعدام شد. اخبار قضایی می گویند «محسن شکاری… سوم مهر ماه در منطقهی ستارخان تهران ضمن بستن خیابان با در دست داشتن قمه مردم را تهدید به همصدایی و همراهی با خود میکرد. وی در ادامه اقدامات مجرمانه با حمله مسلحانه به یکی از نیروهای حافظ امنیت با قمه ضرباتی را به بدن وی وارد کرد و کتف سمت چپ این نیروی حافظ امنیت را به نحوی مورد ضربه قرار داد که منجر به بخیه خوردن محل زخم به تعداد ۱۳ عدد شد».
آیا آنچه شکاری انجام داده مصداق محاربه است و مجازات آن اعدام؟ ابتدا بد نیست سه حادثهی جنایتکارانه و خونین را که در سالهای اخیر در ایران خودمان اتفاق افتاده است مرور کنیم:
سال ۱۳۹۶ - حملۀ تروریستی به ساختمان مجلس شورای اسلامی و حرم امام خمینی. در این حوادث ۱۷ نفر کشته و بیش از ۵۰ نفر زخمی شدند؛ سال ۱۳۹۷ - حملهی تروریستی به رژهی نظامی در اهواز. در این واقعه ۲۵ نفر نظامی و غیرنظامی از جمله یک کودک ۴ ساله، کشته و ۶۰ نفر زخمی میشوند؛ سال ۱۴۰۱ - حملهی تروریستی به حرم شاهچراغ در شیراز. ۱۳ کشته و ۲۰ مجروح قربانیان این جنایت بودند.
آن تعداد از مرتکبان این فجایع که از عملیات خود جان سالم به در بردند محاکمه و به مرگ محکوم شدند. حال این جنایتهای سازمانیافته خونین و گسترده را مقایسه کنیم با آنچه محسن شکاری انجام داد. او بنا به مفاد منتشر شده از مذاکرات دادگاه چاقو در دست خیابان را بسته و سپس با اسلحهی سرد، یعنی همان چاقو یک مأمور بسیج را مجروح کرده است. کجای عمل محسن شکاری با آنچه جانیان حمله به مجلس و رژۀ اهواز و حرم شاهچراغ انجام داده اند یکسان یا شبیه و نزدیک است که مجازاتشان هم یکسان باشد؟... اگر قرار باشد مجازات کشیدن چاقو و بستن خیابان و مجروح کردن یک نفر با مجازات کشیدن مسلسل و بستن رگبار به جمعیت مردم و قتل ۱۳ نفر و مجروح کردن ۲۰ نفر یکی باشد، اصل تناسب جرم و مجازات چه میشود؟ عدالت کیفری کجا میرود؟...
آیا عمل شکاری اصلاً محاربه بوده است یا نه. اگرچه... جای گفتگو دارد و به نظر میرسد آنچه توسط او انجام شده بیشتر با مواد ۶۱۴ و ۶۱۸ منطبق است تا مواد ۲۷۹ و ۲۸۲ (محاربه) اما [حتا] با این فرض... مجازات محاربه فقط اعدام نیست. یکی از مجازاتهای محاربه تبعید (نفی بلد) است. مجازات هر جرمی اقل و اکثر دارد. سقف و کف دارد...
شاید در حکمی که علیه شکاری صادر و اجرا شد هدف ارعاب (که یکی از اهداف مجازاتهاست) نقش بسیار مهمی داشته است. اما در مجازاتها این هدف زمانی حاصل میشود که جامعه بوی عدالت از رأی بشنود... کشف نظر مردم ساده است. توسط یک مرجع معتبر، مانند ایسپا یک نظرسنجی ساده نظر مردم را معلوم میکند که از این اعدام چه درک و برداشتی دارند. غفلت نباید کرد که اگر جامعه حکمی را عادلانه نداند نه تنها [بهزعم اعدامکنندگان] مرعوب و متنبه نمیشود، بلکه چه بسا بساط خشم و کین توسعه یابد و پیچیدهتر گردد و بازدارندگی مجازات بهطور کلی از بین برود...
👈 صبح ما
-
پیآمدهای اعدام معترضان در بحبوحهی جنبش اجتماعیِ سراسری
حسن محدثی گیلوایی
جامعهشناس
حکومت کوشید برای کشته شدههای جنبش اجتماعی روایت رسمی بسازد و مسوولیت آنان را به گردن نگیرد. برای نخستین بار در زبان فارسی کلمهای جدید برای این کار ساخته شد: «کشتهسازی»... اما اعدام معترضان را دیگر نمیتوان به پای کس دیگری نوشت یا از بیماریهای روانی و غیرروانی و زمینهای سخن گفت. مسؤولیت چنین اقدامی رسماً بر عهدهی حکومت نهاده میشود...
👈 زیر سقف آسمان
-
بیانیهی جمعی از زندانیان سیاسی زندان اوین
خیزش خشونتپرهیزی که طی ماههای اخیر، جوانان پُرشور وطن را در هر کوی و برزن به میدان آورده در تداوم جنبش آزادیخواهانهی مردم ایران از مشروطه تا امروز سرمایهی عظیم و ارزشمندی است که امید به توسعه دموکراسی و عدالت را در ایران فردا نوید میدهد... اعدام جوان ۲۳ ساله زندهیاد محسن شکاری نشانهی اوج بیخردی و بیتدبیری است... حاکمان گمان نبرند که میتوان با تشدید خشونت از سیاست مشت آهنین به ساحل امن و آرامش رسید و بر کرسی قدرت ماند، مگر اعدام و حبس و محرومیت مانع از خیزشهای متعدد پیشین و امروز شده که تصور میشود قتل و اعدام معترضان جوان آنها را از ادامهی تلاش برای ساختن زندگی بهتر و ایرانی آباد و آزاد باز خواهد داشت؟ بدانید شعلههای خشونت و نفرتی که بهپا کردهاید دامنتان را خواهد گرفت...
رسول بداغی، جعفر پناهی، مصطفی تاجزاده، محمد حبیبی، امیرسالار داوودی، حسین رزاق، محمد رسولاف، حسن سعیدی، رضا شهابی، علیرضا فرشی، سعید مدنی، مهدی محمودیان و اکبر نعیمی.
👈 فردای بهتر
-
یادداشت حمیدرضا جلائیپور
یادداشت بیژن اشتری
یادداشت عباس عبدی
واکنش فرزند شهید همت
#مهسا_امینی
#محسن_شکاری
@PersianPolitics
همهپرسی (رفراندوم) - ۲
راهحل سیاسی
امیر مازیار
استادیار دانشگاه هنر تهران
اکنون با اطمینان میتوان گفت که اعتراضات اخیر گستردهترین و در عینحال رادیکالترین اعتراضات در سه دههی اخیر بودهاند. اگر حضور انبوه نیروهای "مسلح" نظامی و شبهنظامی و اعمال خشونت شدید آنها در کار نباشد، که مانع از هر نوع به هم پیوستن منظم و آرام جمعیت معترض میشوند، این واقعیت مستقیمتر نمایان میشد. گستردگی اعتصابات آبان خیرهکننده و کمنظیر بود. شاید حاکمان گمان کنند که با سرکوب شدیدتر میتوانند اعتراضات فعلی را خاموش کنند اما کاملا مشخص است که با توجه به بافت و گستردگی جمعیت معترض و نوع خواستهای اعتراضی سرکوب تنها تسکینی موقت و شاید بسیار موقت باشد.
بحران اعتراضی اخیر یک راهحل سیاسی مشخص دارد. راهی عاری از هر نوع خشونتورزی که حاکمان "موظف" به آنجام آناند و همهی نیروهای سیاسی مستقل موظف به پیگیری و مطالبهی آن: بازگرداندن مسالمتآمیز حق حاکمیت مردم به مردم. حق عزل و نصب حاکم و تعیین شکل حکومت "دموکراتیک" تماماً از آنِ مردم است. ابتدا باید همهی حقوق و آزادیهای شهروندان، از جمله انواع شیوههای اعتراض، به رسمیت شناخته شود و در قدم اصلی رفراندوم سراسری به شکلی اطمینانبخش با حضور ناظران و مجریان مستقل انجام گیرد. احتیاج به هیچ نوع خشونتورزی نیست. هر نوع بهانهجویی برای سلب این حق، دیکتاتوری و به لحاظ حقوقی و سیاسی کاملا باطل و ناموجه است. مسئولیت همهی خونها و خشونتها بر عهدهی حاکمانی است که تن به راهحل سیاسی نمیدهند. خشونت باید از جانب حاکمیت پایان یابد.
همهی کسانی که دلنگران عواقب حوادث پیشرویاند، در همهی جناحهای سیاسی، باید این خواست سیاسی - حقوقی را به دقت تدوین و بر آن تأکید کنند.
ادامهی اعتراضها و اعتصابات حق مسلم مردم است و پیگیری راهحلی سیاسی که پاسخگوی "همه"ی مطالبات معترضان به مسالمتآمیزترین و عقلانیترین شکل باشد وظیفهی مهم همه نیروهای سیاسی است. دعوت به راههای رفته و شکستخورده و بینتیجه، از جمله دعوت بیمبنا به خوداصلاحی حاکمان، از ترس عواقب یک تغییر بنیادین یا از ترس لجاجت و خودکامگی حاکمان، عبث است. راه اصلاح مماشات با علل پدیدآورنده وضع موجود نیست بلکه پیش بردن و تکیه و تأکید بر راهحل سیاسی واقعی و غیرخشونتآمیز است. مردم و صرفاً مردم باید تعیینگر مطلق سرنوشت خویش باشند. نیروهای سیاسی باید مسیر عقلانی و حقوقی برگزاری این رفراندوم را طرح و پیگیری کنند تا سلب حق حاکمیت مردم به نحوی اساسی چاره شود، هر نوع خشونتورزی و خونریزی پایان یابد و تغییرات مطلوب به عقلانیترین و کمهزینهترین شکل اتفاق بیفتد.
کانال شخصی
-
راه دیگری نیست!
سیدعلیرضا حسینی بهشتی
عضو هیئتعلمی دانشگاه تربیت مدرس
راه این است که یک مجلس مؤسسان فراگیر از همه سلایق و علایق در فضایی که بحث آزاد در آن صورت بگیرد تشکیل شود. نظام چارهای جز این پیش رویش ندارد. یا جنگ همه بر علیه همه پیش خواهد آمد...
متأسفانه نظام هزینهی خیلی بالایی را نسبت به پذیرش واقعیتهای جامعه به کشور تحمیل میکند. نظام باید بین دو چیز انتخاب کند، اگر میخواهد ایران باقی بماند تن به این راهکار بدهد یا اینکه بگوید برایش مهم نیست که ایران باقی بماند. متأسفانه راه دیگری نیست...
چه چیزی محدودهی آزادی و مرزها را تعیین میکند؟ در جامعهای که سبکهای زندگی مختلفی رایج است و شهروندانی هم هستند که خداناباورند نمیشود با ارجاع به احکام الهی تعیین شود. این مشکل را سازوکار دیگری حل میکند. خرد جمعی است که اینجا تصمیم میگیرد...
اگر حکمرانی بر مبنای «همه با من» استوار شود به بنبست میرسد، میخواهد اسلامی باشد یا غیراسلامی، چه دینی باشد چه غیردینی. بار دیگر تکرار میکنم که سیاستمداری که موجودیت سبکهای مختلف را در جامعه به رسمیت نشناسد، الفبای سیاست را بلد نیست و در نتیجه، سعی میکند هویت همه را مطابق با هویت خودش بینگارد و معرفی کند...
نظارت استصوابی سازوکار عقیمی است که جمهوریت و مردمسالاری را، چه به نام دین چه به نام غیردین، مضمحل میکند. با توسل به این سازوکار عملاً از گردش دموکراتیک جلوگیری کردهاید. حالا که وضعیت اینطور است، تنها راه این است که خارج از این سازوکار عمل کنید، یعنی انتخابات آزاد، رقابتی و منصفانه برای تشکیل مجلس مؤسسان قانون اساسی.
متن کامل
دوماهنامهی چشمانداز ایران، شمارهی ۱۳۶، آبان و آذر ۱۴۰۱ (به نقل از فردای بهتر)
#همهپرسی
@PersianPolitics
همهپرسی (رفراندوم)
محمد دهقان، معاون حقوقی رئیس جمهوری:
رفراندوم در قانون اساسی پیشبینی شده است و اگر روزی اقتضا کند، با نظر رهبر انقلاب و تصویب دو سوم نمایندگان هر موضوعی در کشور قابل پیگیری است، اما...
متن کامل در: ایسنا
-
«همهپرسی» به مثابهی عنصر هویتساز جنبش
مصطفی محبکیا
فعال سیاسی ملی - مذهبی
اعتراضات گستردهی مردم ایران وارد ماه سوم خود شده است. تا کنون بیش از ۴۰۰ شهید در این اعتراضات، گواه آزادیخواهی و عدالتطلبی ملت ایران شدهاند. سرکوب بیامان حکومت ادامه دارد اما شعلههای اعتراضات مسالمتآمیز مردمی خاموش نشده است. برخی سخن از انقلاب میزنند و برخی شورش بیرهبرش مینامند.
اعتراض میتواند نقطهی آغاز هر جنبش اجتماعی باشد اما نه هر اعتراضی. اعتراض به شرط تداوم، میتواند نویدبخش شکلگیری یک جنبش اجتماعی باشد. برای شکلگیری یک جنبش اجتماعی تمامعیار، چهار مرحله را یاد کردهاند: نخست شروع اعتراض؛ دوم تداوم اعتراض؛ سوم هویتیابی اعتراض؛ چهارم شکلگیری یک گروه هماهنگکننده (جایگزین رهبر و رهبری در انقلابات قدیم)، برای ساماندهی و پیگیری مطالبات که مورد وثوق معترضان درون جنبش باشد. (جنبشهای اجتماعی، سعید مدنی، ۱۳۹۴)
آنچه در این بیش از دو ماه در ایران اتفاق افتاده، طی مراحل نخست و دوم شکلگیری جنبش است. تجربه نشان داده است جنبشها در دو مرحلهی نخست بسیار شکننده و آسیبپذیر هستند و نیروهای پادجنبش (بخوانید حکومت) میتوانند شرایط را به پیش از شروع اعتراضات برگردانند. اما با شکلگیری هویت، جنبش به نقطهی برگشتناپذیر میرسد. هویت چیزی نیست جز مخرج مشترک مطالبات تمام معترضانی که خود را عضو جنبش میدانند. هنگامی که هویت شکل بگیرد، اعضای جنبش با شعارها و نمادها و مطالبات مشترک میتوانند یکدیگر را همیابی کرده و تمایز خود را از پادجنبش نشان دهند و به این صورت به سازمانیافتگی بیشتری در کنشهای اعتراضی دست یابند.
اساسا هویت در میان گفتگوهای همعرض درون شبکههای اعتراضی شکل میگیرد. بسته از پیش و از بیرون تهیهشدهای نیست که به جنبش عرضه شود. تولید درونجوش کنشگران جنبش است. اما در همین گفتوگوهای همعرض، گروههای نخبگانی تأثیر بهسزایی میتوانند داشته باشند.
آنچه از شعارها و کنشهای شجاعانه معترضان در این مدت دیده شده، وجود یک سطح از رادیکالیسم بالاست؛ رادیکالیسمی که بسیاری از اصلاحطلبان را ناتوان از همراهی با آن کرده است. از سوی دیگر رفتارها و کنشهای غیرملی [... بخشی] از اپوزیسیون خارج کشور، مانع از پذیرش آنها از سوی معترضان داخل کشور شده است. اما در این میان نیروها و چهرههایی وجیه در داخل کشور ضمن همراهی با معترضان، مطالبهی «همهپرسی» را مطرح کردهاند.
مولوی عبدالحمید از زاهدان، جمعی از ماموستایان از غرب کشور، بیت مرحوم آیتاله منتظری از قم، ابوالفضل قدیانی از فعالان سیاسی و مهندس محمد توسلی دبیرکل نهضت آزادی از تهران و... در شمار کسانیاند که از همهپرسی (رفراندوم) به عنوان راه حل سخن گفتهاند. این مطالبه که در بسیاری از شعارهای کف خیابان و دیوارنوشتههای اعتراضی شهری دیده شده، قابلیت این را دارد در همراهی با رادیکالیسم موجود و همپیوندی طیفهای مختلف معترضان، به یک مطالبهی فراگیر و ملی و یکی از عناصر هویتبخش اعتراضات تبدیل شود و به ارتقای آن تا مرحلهی برگشتناپذیری یک جنبش تمامعیار کمک کند.
به نظر میآید شعار و مطالبهی «همهپرسی» میتواند هم جوابگوی رادیکالیسم معقول موجود در جنبش باشد و هم مورد توافق اکثریت معترضان به وضع موجود قرار گیرد...
متن کامل در: ایران فردا
-
قدم بعدی چیست؟
آرمان امیری
نویسنده و منتقد ادبی
این متن بیشتر از اینکه تلاشی برای تحلیل وضعیت، در معنای جامعهشناختی یا سنجش توازن نیروها، باشد از فرمول خشک و اندکی مکانیکی «حالتبندیهای منطقی» استفاده میکند؛ هدف اصلی همین است که ما برای بررسی وضعیت بتوانیم به صورتی چهارچوبمند و حتی ریاضیوار الگوهایی در نظر بگیریم و شرایط را تا حدودی پیشبینی کنیم.
... اینجاست که حالتبندی سناریوهای قابل تصور، و مشخص کردن کانون مشترک آنها به ما کمک میکند: «رفراندوم»! تعبیری به ظاهر کهنه و حتی دستمالیشده اما همچنان راهگشا. شاید سوءاستفادهی برخی جریانات سیاسی از این کلیدواژه سبب شد باشد تا ظاهر آن برای بسیاری فعلا تردیدبرانگیز باشد، اما...
... حتا طیف قابل توجهی از اصلاحطلبان، و احتمالا در آیندهی بسیار نزدیک بخشی از نیروهای میانهرو داخل حکومت با کلیدواژههایی چون «اصلاحات ساختاری» ناچارند ضرورت این رفراندوم را بپذیرند...
متن کامل در: مجمع دیوانگان
#همهپرسی
@PersianPolitics
چه کسی انقلاب کرد؟
آرمان امیری
نویسنده ادبیات داستانی و وبلاگ نویس در حوزه سیاست و جامعه
در میان نظریات متفاوتی که در باب انقلاب ۵۷ ارائه شده است، دو روایت خاص وجود دارد که طی ۴۰ سال گذشته بیشتر مورد تاکید و حمایت دستگاه حاکم قرار گرفتهاند. یکی ادعای وجود «شبکه مساجد» و نقشآفرینی روحانیون به عنوان گستردهترین سازمان و نهاد اجتماعی/سیاسی است که تلاش میکند دلایل قدرت گرفتن این صنف را در نظام برآمده از دل انقلاب توضیح دهد. روایت دیگر، شکافهای اقتصادی و در نتیجه نقش فرودستان اقتصادی (مستضعفان) است که در برابر اشرافیگری یا فساد دستگاه پهلوی به انقلاب روی آوردند و بعدها نیز به پیادهنظام حامی حکومت جمهوری اسلامی بدل شدند.
در نقد و سنجش هر دوی این نظرات، پژوهشهای فراوانی انجام شده و از مسیرهای متفاوت چنین ادعاهایی به چالش کشیده شده است. برای مثال، آصف بیات، در کتاب «سیاستهای خیابانی / جنبش تهیدستان در ایران» نشان میدهد که فرودستان اقتصادی در میان تمامی اقشار جامعه، کمترین نقش و مشارکت را در جریان مبارزات انقلابی بر عهده داشتهاند؛ هرچند از فردای پیروزی انقلاب، به صورت گسترده از جانب برخی نیروهای پیروز به کار گرفته میشوند تا رقبای سیاسی را حذف کنند. او برای سنجش ادعای خود به آمارهایی از شمار شهدای انقلاب استناد میکند و مینویسد: «از میان ۶۴۶ نفر کشته شدگان تظاهرات خیابانی، (در سالهای ۵۶ و ۵۷) فقط ۹ نفر، یا به عبارت بهتر، نزدیک به یک درصد از میان آلونکنشینهای تهران بودند. بالاترین نسبتها از میان صنعتگران و مغازهداران (۱۸۹ نفر)، دانشجویان (۱۴۹ نفر)، کارگران کارخانهها و کارگاهها (۹۶ نفر) و کارمندان دولت (۷۰ نفر) بوده است».
پژوهشگران دیگری نیز با برخی سنجشهای آماری به نتایج نسبتا مشابهی رسیدهاند. برای مثال، «محمدحسین پناهی»، با تحلیل آماری بر روی مجموعهای از شعارهای انقلاب، نشان داده است که بیش از ۹۷ درصد شعارهای انقلاب، بر روی مطالبات سیاسی تمرکز داشته است و در مقابل کمتر از ۱ درصد شعارها معطوف به دغدغهها و مطالبات اقتصادی بوده است.
در پژوهش حاضر، من تلاش کردم خاستگاه و سوگیریهای جریانات انقلاب را، با شیوه تحلیل آماری سخنان آیتالله خمینی بسنجم. برای این منظور، جلدهای سوم، چهارم و پنجم از مجموعه «صحیفه امام» را انتخاب کردم که تمامی سخنان، بیانیهها، مصاحبهها، سخنرانیها و حتی نامههای خصوصی آیتالله خمینی را حد فاصل مهرماه ۱۳۵۲ تا بهمنماه ۱۳۵۷ شامل میشود.
در این پژوهش، به طرق مختلف تلاش شده مجموعهای از کلیدواژههای مشابه انتخاب شوند که هر یک را میتوان به دغدغههای یک قشر یا طبقه اجتماعی مربوط دانست. سپس فراوانی این کلیدواژهها در میان سخنان آیتالله خمینی مورد تحقیق قرار گرفته است. نتایج کامل این پژوهش را میتوانید در پیوست (مشاهده فوری یا instant view) مشاهده کرده و یا در قالب یک فایل پی.دی.اف دریافت کنید. در اینجا فقط به اختصار به برخی از نتایج اشاره میکنم:
نخست آنکه بر خلاف ادعای معتقدان به نظریه «شبکه مساجد»، پژوهش در کلام آیتالله خمینی نشان میدهد که ایشان طبقه متوسط شهری، به ویژه دانشجویان و روشنفکران را اصلیترین مخاطبان خود قلمداد میکرده است. این فرضیه، با برخی گلایههای ایشان از فساد، بیعملی و بیتحرکی روحانیون که در نامههای خصوصی بدان اشاره شده کاملا سازگاری دارد و مشخص میکند که دست کم شخص رهبر انقلاب، هیچ امیدی به فعالیت نهادی با عنوان شبکه مساجد نداشته است.
دوم اینکه متناسب با مخاطبان طبقه متوسطی، ادبیات آیتالله خمینی آشکارا سیاسی و متمایل به گفتمان دموکراسیخواهی و حقوق بشر بوده است. مطالبات و شعارهای اقتصادی با فاصله زیاد نسبت به شعارهای سیاسی در درجه پایینتری از اهمیت قرار داشتهاند.
سوم و در نهایت اینکه، با گذشت زمان و نزدیکتر شدن به موعد پیروزی انقلاب، میتوان یک سیر متوازن از تغییر در لحن، ادبیات، کلیدواژهها و در نتیجه مخاطبان آیتالله خمینی را هم مشاهده کرد. در واقع، کلیدواژههایی همچون «انقلاب»، «قیام» یا «اعتصاب» به مرور در کلام ایشان اوج گرفته است و به همین اندازه نیز گفتمان معطوف به طبقه متوسط، با نزدیکتر شدن به انقلاب، جای خود را به یک گفتمان تودهگرا داده است.
در واقع میتوان گفت، در ابتدای حرکت و برای روشن کردن موتور انقلاب، آیتالله خمینی صرفا متکی به طبقه متوسط شهری و اقشار روشنفکر و دانشجویی بوده است؛ اما با اوجگیری تب انقلاب و نزدیک شدن به روزهای پیروزی نهایی، به مرور سعی کرده جامعه مخاطبان خود را تغییر دهد که روند این تغییر در فردای انقلاب تکمیل میشود و روشنفکرانی که زمانی مخاطب اصلی ایشان برای به راه انداختن قطار انقلاب بودهاند، به مرور به دشمنان جدید در دل یک حکومت اسلامی بدل میشوند.
مجمع دیوانگان
#انقلاب
#تحلیل
@PersianPolitics
مهاجرت مغزها و دستها
امير صدری
پزشک و روزنامهنگار
هفت نفر بودند، هفت نفر از يك خانواده، دو نفر متخصص و پنج نفر فوق تخصص. يكی شان آمده بود درخواست گواهی بدهد. در لابهلای حرفهايش گفت كل خانواده تصميم گرفتهاند بروند. ناراحت بود. ميگفت: «دلم نميخواهد بروم، سنم هم گذشته از اينكه بخواهم بروم و از صفر شروع كنم، اما سختيها باعث شد بالاخره تصميم بگيرم بروم، خسته شدم، همه اعضای خانواده در چند ماه اخير همين حالت را پيدا كردهاند و همين شده كه هفت نفري همراه بچهها اقدام كردهايم، سه تايمان براي يك كشور و چهارتاي ديگر هم كشور ديگر...».
اينها، هر هفت نفر، ميانسال بودند و خب تا تخصص و فوق تخصص بگيری و تمام طرح و تعهد خدمت لازم را هم بگذرانی ميانسال ميشوی. اما دو نفر بعدی كه زوج جوان بودند، بلافاصله پس از فارغالتحصيلی رفته بودند طرح مناطق محروم در نقطهای دورافتاده و از همان زمان كارهای مهاجرت را شروع كرده بودند. ميگفتند ميروند تا تخصص بگيرند و برگردند، اما خب وقتي بروند و آنجا ريشه كنند، برگشت سخت است، مثل همين رفتن كه سخت است، خيلي سخت است اما بالاخره بعضيها ميكنند و ميروند.
در همه جاي جهان ميتواني پزشكان ايرانی پيدا كنی. محال است در مجمع يا كنگرهای بينالمللي چند پزشك ايرانی ساكن آن سوی مرزها را در كنار پزشكان ايران نبينی كه دلشان برای سرزمين مادری لك زده و با خوشوبش با مسافران سرزمين مادری سعي ميكنند غم غربت را كم كنند.
اين روند مهاجرت هميشه بوده، از سالهای دور تا امروز، اصلا قصه تازهای نيست، اما گاه حس ميكنی شتاب گرفته و آن وقت ميبينی كه داستان چقدر تلخ است و اين سرمايهها كه ميروند چقدر حيف هستند. حيف است كه اين مردان و زنان پس از سالها آموختن و فراگيری و تجربه كردن و در اوج تجربه و مهارت ميروند.
كانادا و آلمان و امريكا مقاصد معمول مهاجران جامعه پزشكی بودند كه مراحل سخت و طولانی و پرهزينهای را برای قرار گرفتن در سيستمهای درمانی و آموزشی آنها متحمل ميشوند، اما اين اواخر پيكان مهاجرتها اهداف بسيار متنوعی پيدا كرده است. آلمان و استراليا در دوران كرونا انگار شرايط را تسهيل كردهاند و دانمارك هم به شدت پزشكان ايرانی را جلب ميكند و حالا انگار تمام كشورهای حاشيه خليج فارس (و نه فقط يك كشور) پزشكان ايراني بيشتری را جذب ميكنند.
انگار همهگيري كرونا تأكيد مجددی شده بر اهميت سيستمهای درمانی و بهداشتی و حالا داشتن نيروهای كارآزموده و باتجربه اولويتی براي بسياري از كشورها شده است، اما آنچه حس ميكنيم اين است كه شايد اين روزها قدر اين ثروت بيبديل خودمان را به خوبی نميدانيم و براي پاسداشت آنها همه هم و غممان را صرف نميكنيم.
شايد اگر در دوران دستياری تخصص دقت كنيم و ميزان دريافتی و امكانات در اختيار دستياران را در اين دوره مشابه ساير كشورهای جهان بكنيم؛ شايد اگر موانع و مشكلات متعدد پيش پای پزشكان جوان را برداريم؛ شايد اگر به آنانی كه در مناطق دورافتاده و محروم خدمت ميكنند امكانات بيشتری بدهيم؛ شايد اگر به حرفهای پزشكان گوش دهيم و به هر خواستی انگ زيادهخواهی نزنيم و سعی كنيم برای ماندگار كردنشان به شيوه مثبت (و نه وضع قوانين محدودكننده و اجباری و التزامی) عمل كنيم، بهترين و بزرگترين صرفهجويی تاريخ كشورمان را رقم بزنيم. [البته علت مهاجرت - همانطور که آشکارا دیده میشود و همهی اقشار، هر کدام که بتوانند، بار سفر را میبندند - محدود نمیشود به مسائل داخلی جامعهی پزشکی - درفش]
باور كنيد راهحل مشكل افزايش ظرفيت رشتههای پزشكی نيست، كافی است تلاش كنيم همانهایی را كه داريم حفظ كنيم. تكتك اين پزشكان عمومی، متخصصان و فوقتخصصها كه مهاجرت ميكنند، مصداق ثروت ملی هستند كه ناگاه از دست ميروند، اين فقط مهاجرت مغزها نيست، مهاجرت مغزها و دستان كارآزمودهای است كه ميتوانند دهها و شايد صدها هزار اقدام نجاتبخش سلامت انسانها را ممكن كنند.
اين هم يادمان باشد كه تمام آنها كه مهاجرت ميكنند پيش از اين اقدام بايد كليه خدمات و تعهدات قانوني خود را - حداقل بيش از نيمی از زمان تحصيل خود – انجام دهند و در نتيجه آنانی كه اين مهاجران را به سربازان فراری تشبيه ميكنند، از اساس نميدانند درباره كی و چی صحبت میكنند.
من دردم ميآيد، چون كشورم را، اين خاك و مردمش و آيين و شريعتشان را دوست دارم، دردم ميآيد چون هر كدام آنها را كه در حال مهاجرت ميبينم، ميفهمم كه به اندازه من، همه اينها را دوست دارند. دردم ميآيد كه كشورم از منابع ثروتي بيبديل كه براي به بار نشستن هر كدام آنها هزينههاي كلان شده است، محروم شود.
تارنمای سازمان نظام پزشکی
سازمان نظام پزشکی
چرا ۳ هزار پزشک در ۱۰ ماه گذشته از ایران مهاجرت کردهاند؟ - امتداد
درد دل پرستاران شرکتی - یاسر عرب
#اجتماعی
#مهاجرت
#کرونا
@PersianPolitics
سرنوشت برخی از همراهان امام خمینی در هواپیمای پاریس به تهران - به روایتِ باشگاه خبرنگاران جوان (+ فیلم) و نیز خبرگزاری دانشجو
همراهان امام خمینی در پرواز بازگشت به ایران چه احساسی داشتند؟
در پرواز انقلاب که با هواپیمای غولپیکر جمبوجت ایرفرانس انجام شد، ۲۰۰ تن حضور داشتند. از این تعداد ۱۵۰ تنشان خبرنگار و ۵۰ تن دیگر همراهان ایرانی امام خمینی بودند. رسول صدرعاملی، کارگردان و فیلمنامه نویس امروز ایران، که آن زمان به عنوان گزارشگر مخصوص روزنامهی اطلاعات روانهی نوفل لوشاتو شده بود نیز یکی از مسافران این پرواز بود. او در طول پرواز از همراهان ایرانی امام یک پرسش مشترک پرسید: «حال که همراه امام به سوی وطن در پرواز هستند چه احساسی دارید؟». آنچه در پی میخوانید پاسخهای شماری از همراهان امام به این پرسش است که روز پنجشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ در روزنامهی اطلاعات منتشر شد.
دکتر ابراهیم یزدی:
خیلی مشکل است، واقعا نمیتوانم، احساس شادی هست از اینکه به وطنم و کشورم و بین مردم خودمان برمیگردم، احساس غرور و افتخار هست از جهت اینکه تنها بر اثر آگاهی، گذشت، فداکاری، بیداری و حرکت مردم ما و خون هزاران شهیدی که به دست جلادان در زمین ریخته شد پیروزیهای کنونی به دست آمد. احساس غرور و افتخار از حماسهای که خلق ما، خلق مسلمان ما به وجود آورده است که تمام دنیا را متوجه خود ساخته است، احساس تکریم است و تواضع است نسبت به مردم و ملت که آفریننده این انقلاب بینظیر و بیهمتا در دنیا هستند، انقلابی که هیچ نمونه و هیچ همتایی را در هیچ دوران و زمانی نمیتوان سراغ گرفت...
صادق قطبزاده:
واقعیت این است که در حضور امام بودن در این مرحله خودش به قدری خوشحالی و شعف دارد که خوشحالی رسیدن به ایران را تحتالشعاع قرار میدهد، خصوصا آنچه بیش از حد مهم است حضور امام در میان مردم است و این برای من مهم است.
سید احمد خمینی:
فکر میکنم در شرایط فعلی و در این لحظات، هیچ احساسی ندارم، یعنی احساسی که میتواند در قالب کلمات بگنجد، هرچه فکر میکنم میبینم برایم مقدور نیست احساسم را بر زبان آورم.
صادق طباطبایی:
لحظههایی توصیفناشدنی است، همراه با امام به سوی آزادی پر کشیدن بعد از ۱۲ سال دوری از ایران به میان ملتی بازگشتن که با گذشتن از جان و مال خود و جوانی و همه هستی خود راه پرافتخار و سعادت همهجانبه را هموار کرده است، احساس بازگشتن به میان برادران و خواهران، شیرمردان و شیرزنانی که دیوارههای ترس و استبداد و اسارت را شکستهاند و موجد این احساس هستند، عجیب متعالی است، لحظات بازگشتن به همراه امام امت است و قائد زمان و رهبر آزدیبخش و آزادساز شیرینترین لحظاتی است که در عمر پرنشیب و فراز خود به خاطر دارم.
حسن لاهوتی:
گاهی حالتی به انسان دست میدهد که بیش از حد اسیر احساسات میشود و نمیتواند آن را بیان کند، من اگر ادعا کنم که در چنین حالتی هستم سخن به راستی گفتهام، زیرا در گذشتهای نه چندان دور با تحمل شدیدترین ضربات و شکنجههای جسمی و روحی رژیم مواجه بودهام و امشب خود را در کنار امام خمینی میبینم که در آسمان به سوی ایران پرواز میکنم، امیدوارم همه ملت ایران و همه مسلمین جهان و آزادیخواهان از نهضت امام خمینی بهرهگیری کرده و یوغ استعمار را از بلاد خود دور و به آزادی که آخرین سرمنزل انسانی است نائل آیند.
متن کامل، در: تاریخگردی در انتخاب
خاطرات خسرو سیف، قائممقام دبیرکل حزب ملت ایران، از حضور در کمیته استقبال از امام - تاریخ ایرانی
خاطرات هاشم صباغیان، وزیر کشور دولت موقت و از اعضای حزب نهضت آزادی ایران، از روزهای اول انقلاب - جماران
#تاریخی
#انقلاب
@PersianPolitics
ایدئولوژیک شدن بهداشت؛
چه کسی «شأن» ارزیابی واکسن کرونا را دارد؟
یلدا امیری
روزنامهنگار
آنجا که پای یک بیماری همهگیر به میان میآید حتی سیاستمداران هم ناچارند به هشدارها و توصیههای پزشکان و پژوهشگران عمل کنند. اما گویا جمهوری اسلامی از این قاعده هم مستثنی است. سیاست و ایدئولوژی از مرزهای بهداشتی و درمانی در جمهوری اسلامی عبور کرده و امروز به جای متخصصان، سیاستمداران هستند که نه با اتکا به نظر کارشناسان که حتی خلاف نظر آنان در مورد سلامت مردم تصمیم میگیرند.
نمونه بارز چنین رویکردی دستور سیاسی و مستقیم رهبر جمهوری اسلامی در خصوص واکسن کرونا بود، آیتالله خامنه چندی پیش تعارف را کنار گذاشت و حکمی مبنی بر ممنوعیت خرید واکسن کرونا از کشورهای آمریکا و انگلستان داد، حکمی که میتواند به قیمت جان بسیاری از مردم ایران تمام شود... از آن سو وزیر بهداشت، بالاترین مقام حوزه سلامت کشور هم، «رهبر» را در جایگاه «پدر» ملت نشانده و این حق را به او میدهد.
پس از ممنوعیت واکسنهای آمریکایی و انگلیسی موضوع واردات واکسنهای چینی و خصوصا روسی و اخیرا هندی مطرح شده است. حالا مجوز استفاده اضطراری از واکسن اسپوتنیک روسی در داخلی ایران در حالی صادر شده که این واکسن هنوز در انتظار تایید بینالمللی است و مجوز سازمان بهداشت جهانی را هم دریافت نکرده و جزئیاتی از نحوه تولید آن منتشر نشده. همین موضوع با مخالفت و اعتراض مینو محرز یکی از مقامهای علمی کمیته ستاد ملی مبارزه با کرونا روبرو شده است.
مخالفت با واکسن روسی
مینو محرز یکی از اعضای علمی کمیته ستاد ملی مبارزه با کرونا است که بلافاصله مخالفت خود را با واردات واکسن روسی اعلام کرد. او یک روز پیش از اعلام خبر ورود واکسن روسی هم گفته بود که «هیچگاه از روسیه واکسن تهیه نمیکنیم.» این بدان معناست که تا قبل از سفر اخیر ظریف، وزیر امور خارجه ایران به روسیه این خرید اساسا در دستور کار دولت قرار نداشت و یا اگر هم بود با مقامات علمی کمیته ستاد ملی مبارزه با کرونا در میان گذاشته نشد.
محرز، پزشک، رئیس مرکز تحقیقات ایدز ایران و استاد دانشگاه علوم پزشکی تهران است. او متخصص بیماریهای عفونی است و زمینه اصلی فعالیتش بیماری ایدز است. این پزشک همچنین به عنوان کارشناس سازمان جهانی بهداشت درباره بیماری ایدز در ایران و منطقه مدیترانه شرقی پژوهش میکند. انتخاب محرز اعتباری علمی به اقدامات کمیته ستاد ملی مبارزه با کرونا داد.
مینو محرز در اعتراض به استفاده از واکسن روسی گفت: «معلوم نیست از چه زمانی تاکنون سازمان غذا و داروی کشور جزو منابع بینالمللی شدهاند؟ سازمان غذا و داروی ایران زمانی میتواند دارو و واکسنی را تایید کند که پیش از آن دارو یا واکسن مورد تایید سازمان بهداشت جهانی قرار گرفته باشد. وقتی دارو یا واکسنی هنوز مورد تایید هیچ منبعی نیست، سازمان غذا و داروی داخلی نمیتواند آن را تایید و توزیع کند. وقتی هنوز هیچ اطلاعاتی از واکسن درز نشده، بر حسب چه فرآیندی آن را تایید میکنند؟»
متن کامل، در: تارنمای زیتون
زیتون
#اجتماعی
#کرونا
#وزارت_بهداشت
@PersianPolitics
شاه قبرستان های ما را آباد کرد
اکبر دانش سرارودی
محقق دینی و کنشگر سیاسی
امروز ۱۲ بهمن و سالروز سخنرانی معروف امام خمینی در بهشت زهراست. امام خمینی در بدو ورود به کشور در بهشت زهرا گفت: «شاه مملکت ما را خراب کرد و قبرستان های ما را آباد، مملکت را از ناحیه اقتصاد خراب کرد. تمام اقتصاد ما الآن خراب و درهم ریخته است».
در این نوشتار فعلاً کاری به اعتراضهای اقتصادی ایشان نداریم و بعید است نیاز به هیچ توضیحی داشته باشد. در این مختصر میخواهم به آن بخشی بپردازم که میگوید: «شاه قبرستان های ما را آباد کرد» تا توجّه همگان را به کشتار وسیع و شقاوت بیرحمانه آن رژیم جلب کند.
طبق آمارهای رسمی از سال ۴۲ و شروع مبارزات اعتراضی تا پیروزی انقلاب در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ کل نفرات کشته شده در تظاهرات خیابانی، زندانها و اعدامهای صورت گرفته توسط آن رژیم با احتساب حدود ۴۰۰ کشته سینما رکس آبادان، که بعداً معلوم شد کار آن رژیم نبوده، ۲۹۲۷ نفر بوده است و همین تعدات کُشته امام خمینی را بر آن داشت تا آباد شدن قبرستانها را بهعنوان نمادی از شقاوت و جلادمنشی نظام ستمشاهی فریاد نموده و از تعداد زیادِ خونهای به زمین ریخته شده جهت «حفظ نظام سلطنت» بهعنوان نقطه سیاه و غیر قابل اغماض جهت ثبت در تاریخ فریاد بزند.
این که آیا اقدامات حکومت جمهوری اسلامی تا چه اندازه موجب آبادانی کشور و ویرانی قبرستانها شده، نیازمند نگارش کتابهای تفصیلی متعددی است که بتواند شرایط مملکت در ابعاد اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی این سالها را با ارائه اعداد و ارقام مستند به تصویر کشد. لکن گر چه آبادانی یا عقب افتادگی کشور در ابعاد مختلف فعلاً مورد بحث ما نیست ولی میخواهیم با ارائهٔ آماری نصف و نیمه، این بخش را مرور کنیم که آیا واقعاً «آبادانی قبرستان های» ما در «این نظام» از رونق افتاد، یا آبادتر از همیشه در تمام بخشها بوده است؟
ظاهراً برای نگهداری این نظام و دفع خطراتی که میتوانستیم با در پیش نگرفتن شیوهٔ درشتگویی و دخالت و تهدید الزاماً اختلافات مان را ختم به جنگ نکنیم، حدود ۲۳۰/۰۰۰ نفر بهعنوان مدافع نظام کشته شده اند، مضاف بر اینکه حداقل ۳۰۰۰ نفر، که معادل تمام کشته های رژیم قبل است، نیز در سوریه کشته دادهایم.
گرچه آمار دقیقی نداریم ولی در طی این سالها دهها هزار نفر از هموطنان معترض نیز اعدام یا توسط نیروهای نظام کشته شده اند. آماری که اگر به درستی احصا شود قطعا رقمی کمتر از یکصد هزار نفر نخواهد بود (اعدام ها و کشتههای تظاهرات اعتراضی + کشتههای درگیری با معارضین داخلی).
با عنایت به اینکه نظام فعلی در دو بُعد «سلبی و ثبوتی» صدها هزار نفر از هموطنان مان را به قبرستانها فرستاده تا به خاک سپرده شوند، آیا میشود گفت ما صدها برابر همان رژیمی که میگفتیم هنری جز ویرانی کشور و آباد کردن قبرستانها ندارد قبرستان هایمان را آباد و کشورمان را ویران کردهایم؟
و اگر بنا بر سقوط این نظامی باشد که برای یک اعتراض بنزینی در آبانماه ۹۸ آنگونه بیرحمانه بهجان مردم افتاد، معلوم نیست چه تعداد کشتهٔ دیگر باید به این اعداد اضافه شده و تاریخ چه قضاوتی خواهد کرد!؟
ایکاش در تمام زمینهها بهگونهای عمل میشد که همگی بتوانیم با ذوق و شوق دههٔ فجر را به هم تبریک گفته و جشن بگیریم امّا افسوس که...
نگاهی دیگر
آمار شهدا پس از انقلاب: ۳۲۳ هزار نفر - تاریخ ایرانی
#انقلاب
@PersianPolitics
آیا بیخبری رهبر و رئیسجمهوری ایران از ماجرای سقوط هواپیمای اوکراینی ممکن است؟
روز ۲۱ دی ماه ۹۸، همان روزی که ستاد کل نیروهای مسلح اطلاعیه داد و اعلام کرد هواپیمای اوکراینی با موشک سپاه سرنگون شده، خبرگزاری فارس در گزارشی مدعی شد، آیتالله خامنهای ۴۸ ساعت پس از این اتفاق تازه در جریان موضوع قرار گرفته و بلافاصله دستور داده «موضوع صریح و صادقانه به اطلاع مردم رسانده شود.»
ما همان پارسال مقالهای نوشتیم و بررسی کردیم در چه شرایطی ادعای بیخبری فرمانده کل قوا در ایران میتواند صحت داشته باشد.
ابهامهای زیادی در این میان وجود دارد. این سوال وجود دارد، چرا ۲۴ ساعت بعد از اطلاع رهبر و دستور او برای اطلاعرسانی «صریح و صادقانه» باز هم منابع رسمی در ایران اخباری غیر واقعی را دربارهی سقوط هواپیما منتشر کردند؟
متن کامل
تارنمای فکتنامه
فکتنامه
دادگاه علنی
اظهارات تصویری حسامالدین آشنا، رئیس مرکز بررسیهای استراتژیک و مشاور رئیسجمهور، دربارهی دادگاه خود با موضوع توییت سقوط هواپیمایی اوکراین، در: سار مدیا
#هواپیمای_اوکراینی
@PersianPolitics
بخشهایی از سخنرانی امام خمینی در نخستین روز بازگشت به ایران؛ ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ ـ تهران، بهشت زهرا
[تکهای از فیلم سخنرانی، در حسین رزاق]
... ما در این مدت مصیبتها دیدیم؛ مصیبتهای بسیار بزرگ. و بعضِ پیروزیها حاصل شد که البته آن هم بزرگ بود. مصیبتهای زنهای جوانمرده، مردهای اولاد از دست داده، طفلهای پدر از دست داده. من وقتی چشمم به بعضی از اینها که اولاد خودشان را از دست دادهاند میافتد، سنگینی در دوشم پیدا میشود که نمیتوانم تاب بیاورم. من نمیتوانم از عهدهی این خسارات که بر ملت ما وارد شده است برآیم. من نمیتوانم تشکر از این ملت بکنم که همه چیز خودش را در راه خدا داد. خدای تبارک و تعالی باید به آنها اجر عنایت فرماید. من به مادرهای فرزند از دست داده تسلیت عرض میکنم و در غم آنها شریک هستم. من به پدرهای جوان داده، من به آنها تسلیت عرض میکنم. من به جوانهایی که پدرانشان را در این مدت از دست دادهاند تسلیت عرض میکنم...
ما فرض میکنیم که یک ملتی تمامشان رأی دادند که یک نفری سلطان باشد؛ بسیار خوب، اینها از باب اینکه مسلط بر سرنوشت خودشان هستند و مختار به سرنوشت خودشان هستند، رأی آنها برای آنها قابل عمل است. لاکن اگر یک ملتی رأی دادند ــ ولو تمامشان ــ به اینکه اعقاب این سلطان هم سلطان باشد، این به چه حقی [است؟] ملتِ پنجاه سال پیش از این، سرنوشت ملتِ بعد را معین میکند؟ سرنوشت هر ملتی به دست خودش است...
من از شما مردم تهران سؤال میکنم که آیا این وکلایی که در مجلس هستند، چه در مجلس سنا و چه در مجلس شورا، شما اطلاع داشتید که اینها را خودتان تعیین کنید؟ اکثر این مردم میشناسند این افرادی را که به عنوان وکیل مجلس سنا یا مجلس شورا در مجلس هستند یا این هم با زور تعیین شده، بدون اطلاع مردم؟ مجلسی که بدون اطلاع مردم است و بدون رضایت مردم است، این مجلس مجلسِ غیرقانونی است...
آیا حق این ملت این است که یک قبرستان شهید برای ما درست بکنند در تهران، یک قبرستان هم در جاهای دیگر؟ من باید عرض کنم که محمدرضای پهلوی، این خائن خبیث... رفت، فرار کرد و همه چیز ما را به باد داد. مملکت ما را خراب کرد، قبرستانهای ما را آباد کرد. مملکت ما را از ناحیه اقتصاد خراب کرد. تمام اقتصاد ما الآن خراب است و از هم ریخته است؛ که اگر بخواهیم ما این اقتصاد را به حال اول برگردانیم، سالهای طولانی با همت همه مردم، نه یک دولت این کار را میتواند بکند و نه یک قشر از اقشار مردم این کار را میتوانند بکنند، تا تمام مردم دست به دست هم ندهند نمیتوانند این به هم ریختگی اقتصاد را از بین ببرند. شما ملاحظه کنید به اسم اینکه ما میخواهیم زراعت را، دهقانها را دهقان کنیم، تا حالا رعیت بودند و ما میخواهیم حالا دهقانشان کنیم! «اصلاحات ارضی» درست کردند. اصلاحات ارضیشان بعد از این مدت طولانی به اینجا منتهی شد که بهکلی دهقانی از بین رفت، بهکلی زراعت ما از بین رفت، و الآن شما در همه چیز محتاجید به خارج. یعنی محمدرضا این کار را کرد تا بازار درست کند از برای امریکا و ما محتاج به او باشیم در اینکه گندم از او بیاوریم، برنج از او بیاوریم، همه چیز را. تخم مرغ از او بیاوریم...
فرهنگ ما را یک فرهنگ عقب نگه داشته درست کرده است. فرهنگ ما را این [شاه] عقب نگه داشته به طوری که الآن جوانهای ما تحصیلاتشان در اینجا تحصیلات تامِّ تمام نیست و باید بعد از اینکه یک مدتی در اینجا یک نیمه تحصیلی کردند، آن هم با این مصیبتها، آن هم با این [فشار] ها، باید بروند در خارج تحصیل بکنند. ما پنجاه سال است، بیشتر از پنجاه سال است دانشگاه داریم و قریب سی و چند سال است که این دانشگاه را داریم؛ لکن چون خیانت شده است به ما، از این جهت رشد نکرده؛ رشد انسانی ندارد. تمام انسانها و نیروی انسانی ما را از بین برده است این آدم...
میخواهیم که ارتش ما مستقل باشد. آقای ارتشبد، شما نمیخواهید، آقای سرلشکر، شما نمیخواهید مستقل باشید؟ شما میخواهید نوکر باشید؟! من به شما نصیحت میکنم که بیایید در آغوش ملت... و اما تشکر میکنم از این قشرهایی که متصل شدند به ملت. اینها آبروی خودشان را، آبروی کشورشان را، آبروی ملتشان را، اینها حفظ کردند...
و به اینهایی که متصل نشدند میگوییم که متصل بشوید به اینها. اسلام برای شما بهتر از کفر است؛ ملت برای شما بهتر از اجنبی است. ما برای شما میگوییم این مطلب را، شما هم برای خودتان این کار را بکنید. رها بکنید این را. خیال نکنید که اگر رها کردید، ما میآییم شما را به دار میزنیم! این چیزهایی است که شماها یا کسان دیگر درست کردهاند...
صحیفه امام خمینی - پایگاه گسترش آرا و اندیشههای امام خمینی
#تاریخی
#انقلاب
@PersianPolitics
رقص در ترازوی اخلاق
سروش دباغ
پژوهشگر حوزهی دین و فلسفه
مدتهاست در این اندیشه ام که درباره «رقص» بنویسم و تلقیِ خویش از این کنش انسانیِ پر بسامد در جوامع پیرامونی را با مخاطبان در میان گذارم.[۲]
جهت ایضاح بیشترِ مدعیاتم، از پی دکارت، فیلسوف فرانسویِ سده شانزدهم که می گفت: « تقسیم کن تا پیروز شوی»؛ رواست چهار نوع رقص را از یکدیگر تفکیک کنیم: “رقص اروتیک”، “رقص شاد” ، ”رقص هنری” و “رقص صوفیانه” (سماع). [۳]
مطابق با توضیحی که خواهد آمد، به روایت نگارنده، رقص شاد و رقص هنری و رقص صوفیانه، ذیل «اوصاف اخلاقیِ بدساز» [۴] قرار نمیگیرند، متصف به وصف بدی نمی گردند و رفتارهای انسانیِ ناموجهی از منظر اخلاقی نیستند.
رقص اروتیک توأم با برانگیختگیِ جنسی است و رقصنده، به نیت برانگیختنِ قوایِ جنسی بیننده، میرقصد. رقص شاد برای شادی بخشیدن به خود و دیگران انجام میشود و میتواند به صورت فردی و جمعی صورت گیرد؛ رقصی که رافع و دافعِ ملالت و تلخکامی است. رقص هنری، کنشی هنری [۵] است و رقصنده، هنر خویش را پیش چشم دیگران قرار میدهد. رقص باله، پاتیناژ (رقص روی یخ) [۶] و رقص در آب [۷] از جمله رقصهای هنری اند. [۸] رقص صوفیانه، سویه عرفانی دارد و متضمنِ اتصال آسمان به زمین، به نحوی که گویی صوفی با یک دست تحفه های آنجهانی را میگیرد [۹] و به واسطه بدن و توسطِ دست دیگر آن را به زمین منتقل میکند.[۱۰]
در این نوشتار، فارغ از رقص اروتیک، به انحای دیگر رقص می پردازم. در سنت ایرانی - اسلامیِ پسِ پشت، برخی از عارفان و فیلسوفان و متکلمان، درباره رقصیدن در معنای دوم و سوم و چهارم، رقص شاد و رقص هنری و رقص عارفانه، نوشته و آن را روا انگاشته اند؛ هر چند این سخنان چندان طنین انداز نگشته است. فی المثل، ابن سینا در رساله «فن شعر» می گوید: «ایقاعِ تنها، که آهنگی در آن نیست، در رقص یافت میشود؛ به این دلیل رقص با همراهی آهنگ بهتر میشود و بر نفس اثر میگذارد.» [۱۱]
بر همین سیاق، خواجه نصیر طوسی در بحث از اموری که در در شعر ایجاد محاکات و خیال انگیزی می کنند، در فصل دومِ اساس الاقتباس [۱۲] مینویسد: «و شعر محاکات به سه چیز کند: لحن و نغمه [آواها]، به وزن [ایقاع]، به نفسِ کلام… و این هر سه که گفتیم مجتمع و متفرّق تواند بود. مثلا محاکات به لحن تنها… و به وزن تنها در ایقاعات که به دست زدن و رقص ایجاد کنند». در ادامه خواجه تاکید می کند که در رقص، اگر علاوه بر ایقاعات، لحن یعنی آهنگ هم باشد رقص بهتر میشود؛ چرا که رقص به سبب آن با لحنی/ آهنگی نیکوتر و آسانتر می شود که محاکات لحنیِ نفس را مستعدتر میگرداند. [۱۳]
از فیلسوفان و متکلمانِ شیعیِ یادشده که درگذریم، ابوحامد غزالی، فقیه، متکلم وعارفِ قرن پنجم، در کتاب «سماعِ» احیاء العلوم الدّین، درباره رقصیدن در معنایِ عرفی کلمه چنین می نویسد: «و رقص سبب تحریک شادی و نشاط است و هر شادی که مباح است تحریک آن رواست و اگر حرام بودی عایشه - رضیالله عنها - به حبشیان ننگریستی با پیامبر در حال پای کوفتن ایشان». [۱۴]
غزالی، بر اساس آنچه در احیاء العلوم و کیمیای سعادت آمد، استدلال میکند و نتیجه میگیرد که رقصیدن حرام نیست؛ که اگر چنین بود، چطور پیامبر به اتفاق همسر خود به تماشای رقص حبشیان نشست و بر آن خرده نگرفت. [۱۶]
روایت دیگری از این امر را غزالی در کیمیای سعادت، که صورت ملخّص و فارسی شدهی احیاءالعلوم است، چنین آورده است: «عایشه روایت میکند که روز عید، زنگیان در مسجد بازی میکردند، رسول مرا گفت: خواهی که بینی؟ گفتم: خواهم. بر در بایستاد و دست فرا پیش داشت تا من زنخدان بر دست وی نهادم، و چندان نظاره کردم که چند بار گفت که بس نباشد؟ و من گفتم: نه». [۱۵]
لبّ سخن بوعلی سینا، خواجه نصیر و غزالی، چنانکه درمییابم، از این قرار است که رقصیدن در معنای متعارف که متناسب با رقص شاد و رقص هنری به روایت نگارنده است؛ رقصِ مردم کوچه و بازار که شادی گستر و نشاط آور است، علی الاصول خالی از اشکال است. رقصیدن، فعلی طبیعی است، نظیر افعال طبیعی دیگر: دویدن، دراز کشیدن، چرخیدن، چرت زدن، شنا کردن، فریاد زدن و لیز خوردن…
متن کامل در زیتون
در شب یلدا و هیچ شب دیگری دیگری نرقصید!
داستان پیشنهاد رقص در شب یلدا در سیما - برخط نیوز
فیلم/ عذرخواهی مجری سیما از پیشنهاد رقص شب یلدا - اقتصاد ۲۴
«پیشنهاد رقصِ خارج از مدار در صدا و سیما!»، فرزین پورمحبی - خبرآنلاین
توئیت حجتالاسلام محمدرضا زائری:
«اگر صدا و سیما با خبر دروغ اعتماد عمومی را تخریب کند، عذرخواهی نمیخواهد! با تبلیغات گسترده موسسات اعتباری یا پروژه پدیده شاندیز سرمایه مردم به باد رود عذرخواهی لازم نیست!اگر با آگهی حلزون پوست مردم نابود شود عذرخواهی ندارد! فقط اگر کلمه «رقص» از آنتن پخش شود، عذرخواهی میخواهد.» - همشهری آنلاین
#فرهنگی
#رقص
#دینی
@PersianPolitics
تاریخ بیرحمانه قضاوت میکند
فرهاد قنبری
جامعهشناس
امروزه اگر نظر اکثریت مردم ایران را در مورد سلسلهٔ قاجار جویا شویم، شاید یک در هزار نفر هم پیدا نکنیم که نظر مثبتی در مورد حتی یکی از حاکمان و پادشاهان عصر قاجار داشته باشد. قضاوت تاریخ همین است، بیهیچ گونه ترحمی، بیهیچ همدلی و گذشتی...
واقعیت این است که سلسلهٔ قاجار در عصری به قدرت رسید که فاصله و جدایی بزرگی میان کشورهای غرب و شرق رخ دادهبود و جهان به دو بلوک کاملاً متفاوت مدرن غربی و عقبماندهٔ غیرغربی تقسیم شده بود. حاکمان قاجار در چنین جهانی هر چه سعی میکردند، توان فهم درست جایگاه خود در جهان را نمییافتند و به این دلیل کل قرن نوزده میلادی را چون انسانهایی گیج میان برقراری رابطه و پیمان دوستی با این و آن کشور اروپایی سردرگم بودند...
اشتباه بزرگ و بیانصافی است اگر فکر کنیم قاجارها از روی علاقه و با شکمسیری کامل و دلی بیخیال، خاک ایران را به ثمن بخس گذاشته بودند و خاک کشور را به این و آن خیرات میکردند. فراموش نکنیم که عباسمیرزای قاجار از غم از دست دادن بخشهایی از خاک ایران دق کرد و مرد و باز بهخاطر بیاوریم که فتحعلیشاه قاجار شاید تنها حاکم دو قرن اخیر ایران باشد که به صورت مستقیم با یکی از ابرقدرتهای وقت خود بهمدت بیش از یکدهه جنگیده است (تنها حاکمی که بعد فتحعلیشاه قاجار آنهم بهمدت کوتاه با ابرقدرت وقت خود وارد جنگ مستقیم شد، حکومت رضاشاه پهلوی در شهریور سال ۱۳۲۰ بود که در عمل چند روز بیشتر طول نکشید و به درهمشکستگی کامل ارتش ایران منجر شد)؛ هر چند این جنگ به قیمت از دست دادن قسمتهای بزرگی از خاک سرزمین ایران همراه بوده است.
یا بهخاطر داشته باشیم که هنگامی که هرات از ایران جدا میشود، شاه قاجار آن را در سینیِ پیشکش نگذاشته و دودستی تقدیم نمیکند، بلکه چکمهٔ امپراتوری بزرگ دیگر زمان خود، یعنی بریتانیا را بر گردن خود احساس میکند که تا بن دندان مسلح آمادهٔ به خاک و خون کشیدن خوزستان است.
و بهخاطر بیاوریم ناصرالدینشاه قاجار را که، بر اساس منابع تاریخی، متوسط روزانه نزدیک شش ساعت مطالعه داشته است و اوست که بارها و بارها تصمیم به انجام اصلاحات میگیرد، اما این ساختار استبدادی هزارسالهٔ حاکم بر این سرزمین اجازه چنین کاری را نمیدهد.
و باز بهخاطر بیاوریم مظفرالدینشاهی را که ما صرفاً به سادهلوحی و ابلهی و گذراندن عمر به بطالت میشناسیم (که در زندگیش جز سه چیز، یعنی «خواب و جماع و شکار»، باقی امور را بیارزش میدانستهاست) همان پادشاهی است که حاضر میشود از حق الهی دوهزار و چندصد سالهٔ شاهان ایرانی گذشت کرده و بخشی از قدرت خود را با مجلس سهیم شود (و میدانیم که امضای حکم مشروطه چه ایثار و ازخودگذشتگی بزرگی در حق جامعهای با سابقهٔ چندهزار ساله استبداد است، ایثاری که حتی پادشاهان و حاکمان بعد از او هم حاضر به تحمل و پذیرش آن نمیشوند)،
اما با همهٔ این اوصاف تاریخ قضاوت خود را دارد.
تاریخ بدون هیچ همدلی و گذشتی و با بیرحمی کامل قضاوت خواهد کرد. تاریخ نه با ادیب و شاعر و اهل کتاب بودن ناصرالدینشاه و وثوقالدوله کار دارد و نه برای دق کردن عباسمیرزای شکستخورده ارزشی قائل میشود و نه امضای حکم مشروطه توسط مظفرالدینشاه را موجب اعتبار او میداند.
تاریخ در گزینش نهایی خود وقتی به ناصرالدینشاه میرسد، رویترز و تالبوت و قحطی بزرگ و حمام فین کاشان را میبیند و وقتی به فتحعلیشاه مینگرد، بیدرنگ یاد گلستان و ترکمنچای میافتد و هنگامی که در مورد مظفرالدینشاه سخن میگوید، از مرد احمق و سادهلوحی که جز بطالت عمر چیزی نمیدانست مینویسد و از وثوقالدوله جز دریافت رشوه و قرارداد ۱۹۱۹ را بهخاطر نمیآورد...
تاریخ همین است و بیگمان آیندگان (البته اگر آب و هوا و منبع تغذیه ای برای زندگی آیندگان باقی بگذاریم)، در قرنهای آتی، وقتی دربارهٔ عصر ما قضاوت میکنند نگاه و برداشتی متفاوت از ما خواهند داشت. آنها بیهیچ ترحم و گذشتی عصر ما را قضاوت خواهند کرد و این همان رسم و سنت تاریخ است...
خرمگس
#فرهاد_قنبری
#تاریخی
#فلسفهی_تاریخ
#قاجاریه
@PersianPolitics
خردهگیری - ۲
دکتر محمد فاضلی، جامعهشناس، احتمالاً با دغدغهی ایران، نخستین پادکستی را که برای ارائهی آرایش ساخته، اختصاص داده است به خُلقیات ایرانیان؛ با طرح این پرسش که، «آیا ما ایرانیان خلقیات ویژهای داریم که سبب توسعهنیافتگی ماست؟»
او این سؤال را در اپیزود یکم پادکست دغدغه ایران از نگاه کتابهای مختلف ژانر خلقیات ایرانیان بررسی کرده است؛ کتابهایی که توسعهنیافتگی ما را، بیتوجه به جنبشهایی چون «مشروطیت» و «ملی شدن صنعت نفت» که هر کدام، خردمندانه، به گونهای به باز کردن راه و نگاهی تازه در منطقه انجامیده است و بر خلاف آرای روشنفکران این جنبشها، در پی خوابی چند صد ساله، به بیداری انجامیده و به بار نشستند؛ و بیتوجه به بسیاری از جنبههای فرهنگی ایرانی، فقط کوشیدهاند بخشهای منفیِ منش و رفتارِ شماری از ایرانیان را، آنهم اغراقآمیز، به کلیت این جامعهی گوناگون و پویا تعمیم دهند و اگر هم کسی به نقدشان پرداخت این دوستان روشنفکر به اتصاف او به تعصب و این که لابد چون این بخشهای منفی را، که به زعم آنان همگانی است، نمیبیند و نمیپذیرد که ما این گونه هستیم، وضعیت توسعهنیافته را تقلیل میدهند به چنین عدم شناختی.
جناب فاضلی هم، در همان راستا، آنهم در هنگامهای که نارساییهای حکومت و ناکارایی دولت، با بیتوجهی به مسائلی بدیهی، پیش چشم ما هستند و گاه بدون آنکه مورد توافق ترین اصول حکومتداری رعایت شود توجهها را از اصل موضوع به سوی ما بازگردانده است... که البته پی بردن به دلایل انجامِ چنین کاری سخت نیست. البته او در پایان پادکست، برای خالی نبودن عریضه، با طرح چند سوال به نقد ملایمی از این دسته کتابها میپردازد، اما کلیت موضوع برنامهاش و تأثیری که میگذارد همان گفتمانی است که بدنهی پادکست را تشکیل میدهد.
از این رو ایشان را دعوت می کنیم به خواندن کتاب «ره افسانه زدند: تبارشناسی آثار خلقیاتنویسان ایرانی در پنجاه سال اخیر»، که به گونهای علمی و روشمند به نقد چنین کتابهایی پرداخته است؛ این کتاب، رسالهی دکتری آرمین امیر است که موفق به کسب عنوان اثر شایسته تقدیر هشتمین جشنواره بینالمللی فارابی شد و نیز عنوان پژوهش برتر چهارمین جشنواره پژوهش فرهنگی سال ۱۳۹۴ را از آن خود کرده است.
معرفی کتاب یادشده، در: پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات
گفتوگوی تصویری کوروش علیانی با دکتر آرمین امیر، در برنامهی «چراغ مطالعه»؛ نسخهی کامل، در: آپارات
متن پیادهشده مصاحبه، در: cheraghtv4/%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87-%DA%98%D8%A7%D9%86%D8%B1-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D8%AF%DB%8C%DA%AF%D8%B1-jfditaytpwny">ویرگول
درفش
#خردهگیری
#خلقیاتنویسی
#فرمانروایی
@PersianPolitics
[شادباش جشن سده به ایرانیان و ایرانیتباران]
سده و بازگفتِ برخی سخنان
علیرضا افشاری
کنشگر فرهنگی
۱. سده، به سادگی، جشن کشف آتش در تمدن ایرانی است. مانند همهی جشنها و سنتها در جهان که مناسبتی دارند و نزدیک به همگیِ مناسبتهایشان دینی است؛ چرا که در آغاز تنها حوزهی اندیشهایِ انسان حوزهی دین بود که بعدها از آن فلسفه و دانش و هنر و... جدا شد. اما با این حال، آشکار است که موضوع کشف آتش موضوعی تمدنی است، که به خاطر ناآگاهی از زمان دقیقِ شکلگیریاش در قالبی اسطورهای باز مانده است.
به نظر میرسد که چنین رویدادِ بسیار دوردستی نخست در یکی از دینهای بسیار کهن که نقطهی آغازیناش را نمیدانیم، دین مهر، صورتبندی شده باشد چرا که با ویژگیهای بعدیای که از این دین داریم همچون اهمیت داشتن نور و روشنایی و به نمایندگیِ این عناصر، آتش، بسیار نزدیک است. و نیز میدانیم که دین زرتشتی در آغاز دینی بهغایت رادیکالی و نفیکنندهی همهی خدایان گذشته بود که هر کدام مظهری از طبیعت بودند اما، در دورهای، و با گذشت نسلهایی از دیندارانِ زرتشتی و احتمالاً پس از گرفتنِ قدرت سیاسی به دستِ خردمندانی کوشیده شد تا عناصر ادیان گذشته، ولو به شیوهای تعدیلشده که اصولِ دین جدید را دگرگون نکنند، در آن وارد و پذیرفته شوند تا زمینه برای گسترش آن مساعد شود؛ کاری که در مسیحیت هم شاهد هستیم و با پذیرشِ عناصر دینِ مسلطِ مهری در جهانِ رومی سببساز گسترشِ این دین شد. و فراموش نکنیم که حتی در دین اسلام هم برخی از آیینهای دوران جاهلیت نمادپردازیهایی نوین شده و در معنایی یکتاپرستانه به درون دینِ جدید راه یافتند.
۲. بخشی از گردشگری امروز جهان که بر پایه رسمها و آیینها و در یک کلام میراث معنوی است از چنین محتوایی برخوردار است. اگر آیینی در سرزمینی دارای پیشینه باشد حتماً روزگاری خاستگاهی دینی داشته است اما برپایی آنها عموماً امروزه چنین کارکردی ندارند و به معنای متشرف شدن به آن دین نیستند. برای نمونه، برپایی آتش در هیج جای جهان به معنای ستایش و نیایش و حتی پرستش آن، در معنای نگاهداری، نیست؛ هر چند آنچه دربارهی آتشپرستیِ ایرانیان گفته میشود از بنیان غلط است و نشانهی ناآگاهی. این موضوع برآمده از تبلیغاتی سیاسی در دورهای کوتاه و خاص از تاریخ سرزمینمان است که حتی سازندگانِ آن دروغها هم خود آن را قبول نداشته و بارها بر یکتاپرستیِ ایرانیان باستان و نادیده شدنِ خدای آنان تأکید داشتهاند.
دو نکته در این بحث است: نخست آنکه واژهی معنای پرستیدن، همچنان که در واژهی پرستار به جای مانده، و در بیت «بگفتا فروغیست این ایزدی / پرستید باید اگر بخردی» از شاهنامه نیز آشکارا از آن دیافت میشود، و اتفاقاً خردمندانه به فروغی از ایزد بودنِ آن اشاره شده، به معنای نگهداری و مراقبت کردن است و آشکار است که اگر از آتش، آنهم در آن دوران و هنگامه که روشن کردنش کاری سخت بود، مراقبت و پرستاری نشود خاموش خواهد شد؛ موضوعی که امروزه چنان دیدی به آن وجود ندارد و جز در آتشکدههایی که در آن بر پایهی عرفی دینی نمیگذارند آتش خاموش شود، در دیگر جاها و از جمله در جشن سده آتشها در نهایت خاموش خواهند شد. و دوم آن که اگر احترام به آتش را که نیاکامان ما، به سادگی همچون آب و هوا (باد) و خاک، میکوشیدند که آلوده نشود و پاک بماند ــ که امروزه با این آسیبهای دهشتناکی که به زیستبوم وارد شده میتوانیم به ارج و ارزشِ بسیارِ آن اندوختههای فرهنگی پی ببریم ــ در معنای ستایش و نیایش بگیریم مانند آن است که سجده آوردنِ ما در نمازمان را تعبیر به احترام گذاردن به مُهر یا حتی نیایشِ کعبهی ارجمند بگیریم، که در هر حال سازهای زمینی و ساختهشده از سنگ است.
۳. در دورانی که شماری از جوانان به دنبالِ جشنهایی هستند که خاستگاهشان در سرزمینهایی دیگر است و چندان با فرهنگ ما همخوانی ندارد آن هم هنگامی که خود دارای پیشینهای غنی در زمینهی جشن و شادی هستیم هر چند حکومت بر پایهی بنیانِ خود میکوشد رسمها و سنتهایی دینی را تشویق کند اما لزومی ندارد با جشنها و شادروزهای ملی، آنهم در این سطح خُرد، مقابله نماید و توان خود را در این راه صرف نماید که در نهایت عِرض خود خواهد برد و زحمت ما خواهد داشت...
دنبالهی متن
نگاه ملی
سخنرانی دکتر شروین وکیلی در نشست «جشن سده و اسطوره شناسی آتش»
پنج شنبه ۶ فوریه ۲۰۲۰ - دانشگاه اتاوا
ببینید، در: انجمن روناک - اتاوا
شبکهی سمنهای میراثی استان تهران دربارهی منعِ برپاییِ مراسمی را که برای جشن سده (۱۳۹۷) در کارگروه میراث معنویِ آن برنامهریزی شده بود، توسط فرمانداری شهریار، اعلانی را منتشر کرد.
ببینید، در: شبکهی سمنهای میراثی استان تهران
#فرهنگی
#جشنهای_ایرانی
#مناسبت
#سده
@PersianPolitics