philosophy_thinking | Unsorted

Telegram-канал philosophy_thinking - حسین جمالی پور/ تفکر فلسفی

3690

♦️نویسنده و پژوهشگر ارتباط با من؛ @Existential_psychotherapist

Subscribe to a channel

حسین جمالی پور/ تفکر فلسفی

به موسیقی پناه می برم از رنج عالم!

دو قطعه بسیار زیبا از
👤استاد احمد عبادی
🎶در مایه ی
#بیات_ترک
🎼
#سه_تار

🆔️
@philosophy_thinking

Читать полностью…

حسین جمالی پور/ تفکر فلسفی

آیا دین هنوز کارکرد خودش را دارد؟
مردم با دینِ ایدئولوژیک چه مواجه ای دارند؟
جمهوری اسلامی با دینِ مردم چه کرده است؟
چطور ایدئولوژی، دیگر منابع معنابخش را حذف می کند؟

پاسخ دکتر محسن رنانی در گفتگو با حسین جمالی‌پور

بخشی از قسمت اول "#مستندمعنا"

مستندمعنا را اینجا ببینید 👇

🆔️@philosophy_thinking

Читать полностью…

حسین جمالی پور/ تفکر فلسفی

🔺️چرا بدن دختران و زنان یک ابژه ی سیاسی است؟

🔺️فقه یک دستگاه کنترل بدن است و می خواهد همه چیز را کنترل کند.

🔺️شورای انقلاب فرهنگی ریشه در یک ایدئولوژی دارد.

پاسخ استاد مقصود فراستخواه در گفتگو با حسین جمالی‌پور

بخشی از قسمت پنجم "#مستند_معنا"

🆔️@philosophy_thinking

Читать полностью…

حسین جمالی پور/ تفکر فلسفی

دورهمی دوستانه ی ما در کرمان تقدیم شما.
اجرای #تار
مهدی زاهدی
علی عباسی پاریزی
حسین جمالی‌پور

چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۳

روزهای قبل از مهاجرت دوستانم به آمریکا و روسیه.
"چرا همه می روند!؟"

#مهاجرت
#تنهایی
#رفیق

🆔️@philosophy_thinking

Читать полностью…

حسین جمالی پور/ تفکر فلسفی

🔺️"مستند معنا"
🔹️قسمت پنجم

📍گفتگوی حسین جمالی پور با استاد مقصود فراستخواه

📍با محوریت "تحولات ایران معاصر، آزادی خواهیِ زنان، معناجویی و معنای زندگی در ایران معاصر"


📍بخش دوم: ۳۷:۱۹ ثانیه

📍تهیه کننده و کارگردان: حسین جمالی‌پور

تماشای این قسمت در یوتیوب

تماشای قسمت های بعدی با دیگر متفکران معاصر( #محسن_رنانی #مصطفی_ملکیان ، #اکبر_جباری و #نعمت_الله_فاضلی) در کانال تلگرام زیر 👇
🆔️@philosophy_thinking

این مستند، بیش از همه روایتگرِ بحرانِ نسل جدید در زندگیست، که خود را در جنبش #زن_زندگی_آزادی نشان داد. مجموعه ای از تعارضات عمیق نسل جدید با نسل‌های پیشین که در ساحت فرهنگ، اجتماع، سیاست، اقتصاد، محیط زیست و...منجر به بحران شده است.
در این مستند، مسئله ی تنهایی، شهادت، توسعه، زن، زندگی، آزادی، ساختار سیاسی، قدرت، ایدئولوژی، خودکشی، افسردگی و بسیاری از مسائل دیگر را در نسبت با معنای زندگی با متفکران معاصر به بحث گذاشته ام
.

انتشار باذکر منبع بلامانع است👇
🆔️@philosophy_thinking

Читать полностью…

حسین جمالی پور/ تفکر فلسفی

🔺️بخشی از گفتگوی حسین جمالی پور  با استاد مقصود فراستخواه
با محوریت "تحولات ایران معاصر، آزادی خواهیِ زنان، معناجویی و معنای زندگی در ایران معاصر"

🔹️پخش فردا شب(سه شنبه) ساعت ۱۸

🆔️@philosophy_thinking

Читать полностью…

حسین جمالی پور/ تفکر فلسفی

🔻کار و معنای زندگی

این روزها مشغول ویراست کتاب " در کشاکش رنج و معنا" نوشته ی استاد سروش دباغ هستم.
گزیده ای از نوشتار " کودکی شور آبها" را که خواندنی ست، در این متن برای شما می آورم!


من اشاره به سه گانۀ دیگری هم کردم که آن هم در چگونگی معنا بخشیدن به زندگی برای من مهم و رهگشا بوده است. سه گانه ای است که می دانید و شنیده اید؛ در همین مقالۀ تولستوی هم آن را آورده ام، سه گانۀ کار به مثابۀ شغل ، کار به مثابۀ دل مشغولی و کار به مثابۀ ندای درون . این را چند سال پیش من جایی خوانده بودم. بعد کتابی که اخیراً دیدم ترجمه شده ـ که به آن هم پرداخته ام، «کار همچون زندگی» کتاب خوبی ست و ترجمۀ روانی هم دارد ـ هم مؤید این امر بود و در واقع آن سه گانه را رنگ و جلای دیگری می بخشید. خب کار به مثابۀ شغل که مشخص است برای تأمین معیشت است و همۀ ما به آن نیاز داریم. گریز و گزیری هم از آن نیست؛ اکثر آدمیان به شغل نیاز دارند که کار کنند. آنچه که به شغل، که می تواند در مقام هویت یابی و پیدا کردن هویت و به دیگران آن را ابراز کردن بر بیاید، مرحلۀ دل-مشغولی است. که می تواند در همین شغلی هم که آدم انجام می دهد آن را ببیند؛ یا در امور دیگری. اما به هر حال فرض کنید یک نویسنده ای یا یک مهندسی که علاوه بر درآمدی که دارد و بابت کاری که می کند، فکر می کند که می تواند با این کار هم هویت خودش را کسب کند، هم برندسازی شخصی کند. همۀ اینها از این حیث که ما دل مشغولی را برکشیم و در خودمان سراغ بگیریم و از این راه به زندگی خود معنا ببخشیم و دست رد به سینۀ ملال بزنیم، مؤثر است.
نهایتاً کار به مثابۀ رسالت یا ندای درون؛ که عبارت است از make a difference in the world؛ که ما یک تغییری در جهان ایجاد کنیم. تغییر نه تغییر کلان! نه. همینی که اشاره کردم که من فکر کنم با کاری که می کنم یا شما فکر کنید با کاری که می کنید، جهان را از آن جایی که تحویل گرفتید به نحو بهتری تحویل بدهید؛ نوع تأثیری که روی دیگران دارید، روی جهان پیرامون خود دارید. به قدر کم یا زیاد. این همان رسالتی است که کاملاً فردی است و آدم می تواند مطابق آنچه در کتاب «کار همچون زندگی» هم آمده در ادوار مختلف زندگی رسالت های متعددی هم داشته باشد. اینها به نظرم در معنا بخشیدن به زندگی مؤثرند. من به تجربۀ شخصی خودم که نگاه می کنم مجموعه ای از آنچه آوردم، معنا بخشیدن به زندگی را برای من میسّر کرده است. یا اوقاتی که خیلی قبض سراغم می آید به هر حال به وسیلۀ این ساز و کارهایی که ذکرش رفت، احیاناً به زندگی خود معنا بخشیده ام. مضاف بر این هم بدانیم معنابخشی یک امری نیست که یک بار آدم انجام دهد و دیگر تمام شود؛ اینکه رسیدیم و غبار آخر شد در باب معنای زندگی وجهی ندارد. چون معنابخشی فرآیندی است که انجام می شود مکرر در مکرر.
جمع بندی کنم هم ارزش های آفریننده یا خلاق، هم ارزش های تجربی و ارزش های نگرشی، به شرحی که آمد و درباره اش سخن گفتیم و بعد توجه به این سه گانه ای که آوردم و به قدر وسع دل مشغولی و ندای درون را غنا بخشیدن، اینها مجموعۀ آن چیزی است که به زندگی من معنا می بخشد. اگر مصداقی تر بخواهم بگویم، هم نوشتن، هم خواندن، هم تدریس و هم تراپی، اینها کارهایی ست که در آنها به نظرم هر چه پیشتر می روم ورزیده تر می شوم و خب این کارها را دوست دارم. البته که کاملاً شخصی است و افراد دیگری به طُرق دیگری می توانند به زندگی خود معنا ببخشند. مهم این است که ما حال خوبی پیدا کنیم و به قول دیوید برنز از حال بد به حال خوب حرکت کنیم و دست رد به سینۀ ملال و تکرار بزنیم. چون آنچه که قوام بخش زندگی ماست، قصۀ ملال و تکرار است. ملال خیلی جاها می تواند معنای زندگی را نشانه برود و آدم احساس دَوَرانی بودن، تکراری بودن و پوچی کند. با این ختم کنم که البته همۀ اینها نکاتی است که بخش قابل توجهی از آن حاصل خوانده ها و همینطور تأملات و تجربۀ زیستۀ من است. در عین حال می خواهم بگویم ما همه ی مان در یک سری موقعیت های مرزی که قرار می گیریم، همۀ اینها می تواند برای مدتی تبخیر شود، دود شود و به هوا رود. در مواقع مرزی و آنجایی که ساز و کارهای همیشگی ام اینگونه دود می شوند چه کار می کنم؟ پاسخ صمیمانه تر و صادقانه تر بدهم، حقیقتش کار خاصی فکر می کنم نکرده ام. یعنی شیوۀ رواقی پیشه کردم و به سرنوشت آری گفته ام!


/channel/philosophy_thinking

Читать полностью…

حسین جمالی پور/ تفکر فلسفی

🔹️پادکست "معنا"

🔺️گفتگوی حسین جمالی پور با دکتر
#نعمت_الله_فاضلی
🔹️با موضوع:فرهنگ، رسانه، سواد و معنای زندگی در ایران معاصر


🔹️این پادکست، نسخه صوتی "مستند معنا " می باشد.

پ.ن؛ انتشار نسخه صوتی و تصویری مستند، با ذکر منبع بلامانع است
.
کانال حسین جمالی پور 👇
@philosophy_thinking


━━━━━━◉──────
↻ㅤ   ◁ㅤ ㅤ❚❚ㅤ ㅤ▷ㅤㅤ ⇆

Читать полностью…

حسین جمالی پور/ تفکر فلسفی

🔺️"مستند معنا"
🔹️قسمت چهارم

📍گفتگوی حسین جمالی پور با دکتر نعمت الله فاضلی

📍با محوریت فرهنگ، رسانه، سواد و معنای زندگی در ایران
معاصر

📍بخش اول ، ۴۹ دقیقه و ۱ ثانیه

📍تهیه کننده و کارگردان: حسین جمالی‌پور

تماشای این قسمت در یوتیوب

تماشای قسمت های بعدی با دیگر متفکران معاصر( #محسن_رنانی #مصطفی_ملکیان ، #اکبر_جباری و #مقصودفراستخواه) در کانال تلگرام زیر 👇
🆔️@philosophy_thinking

این مستند، بیش از همه روایتگرِ بحرانِ نسل جدید در زندگیست، که خود را در جنبش #زن_زندگی_آزادی نشان داد. مجموعه ای از تعارضات عمیق نسل جدید با نسل‌های پیشین که در ساحت فرهنگ، اجتماع، سیاست، اقتصاد، محیط زیست و...منجر به بحران شده است.
در این مستند، مسئله ی تنهایی، شهادت، توسعه، زن، زندگی، آزادی، ساختار سیاسی، قدرت، ایدئولوژی، خودکشی، افسردگی و بسیاری از مسائل دیگر را در نسبت با معنای زندگی با متفکران معاصر به بحث گذاشته ام.
انتشار باذکر منبع بلامانع است👇
🆔️@philosophy_thinking

Читать полностью…

حسین جمالی پور/ تفکر فلسفی

🔺️مولانا و زندگی
✍️حسین جمالی پور

ایماژ تراژدی برعکس است. فردی که زندگی را یک تراژدی می‎بیند غم و اندوه بیشتری را تجربه می‎کند و به جنبه‎های تاریک زندگی بیشتر توجه دارد. به همین دلیل روانرنجوری بیشتری را تجربه می‎کند و اغلب اوقات در افسردگی و پریشانی زندگی را سپری می‎کند. از این جهت می‏توان گفت ایماژهای ما بسیار در احوالات روانی و تجربه‏های ما اثرگذار است و باید ببینیم که کدام ایماژ را برای زندگی انتخاب کنیم که بیشترین لذت را ببریم، کمترین رنج را تجربه کنیم و البته حضور ما بیشترین لذت را به دیگران بدهد و باعث کمترین رنج برای دیگران باشیم.
مولانا در همان آغاز مثنوی ایماژ خودش را آشکار می‎کند. بیت اول در دفتر اول مثنوی که می‎گوید «بشنو از نی چون شکایت می‎کند... از جدایی‎ها حکایت می‏کند» نشان دهندة این است که مولانا زندگی و جهان را یک قفس می‎بیند که در آن گرفتار شده است و تلاش می‎کند که به اصلِ خود برگردد؛ «هر کسی کو دور ماند از اصل خویش... باز جوید روزگار وصل خویش».
مولانا در پی رسیدن به حقیقت یا جانِ جهان است و وصل با آن جان است که او را آرام می‎کند. چنین ایماژی در خود، اصول، درس‎ها و راه‎هایی برای زندگی دارد که با هم در تناسب هستند. برخی از اصول فکری مولانا را در ادامه توضیح می‎دهم.
این جهان همچون درخت است ای کرام
ما بر او چون میوه‎های نیم خام

سخت گیرد خام ها مر شاخ را
زانکه در خامی نشاید کاخ را

چون بپخت و گشت شیرین لب گزان
سهل گیرد شاخه‎ها را بعد از آن

سخت گیری و تعصب خامی است
تا جنینی کار خون آشامی است

چنانکه مشخص است مولانا جهان را درختی می‎بیند و ما را میوه‎های ناپخته‎ای که بر شاخه‎های آن هستیم و به دلیل نارس بودن، شاخه‎ها را محکم گرفته‎ایم. به زعم مولانا انسان وقتی پخته می‎شود مثل میوة رسیده شاخه را رها می‎کند. پختگی به معنی رسیدن به کمال است و می‎توان به معنای عام گرفت؛ پختگی در شناخت، اخلاق، هنر، سلامت روان و هر آنچه در زندگی ما را به بهزیستی می‎رساند.
چسبیدن به شاخه‎ها و نارس بودن می‎تواند در هر زمینه‎ای رخ بدهد. کسی که باورهای دینی والدین خود را پذیرفته و حاضر نیست در آن شک کند، کسی که لذت در زندگی را محدود به لذت‎های حسی می‏داند و حاضر نیست لذت‎های عمیق‎تر و پایدار را تجربه کند، کسی که به آرزوهایش نرسیده است و فرزند خود را محکوم به دنبال کردن آرزوهای ناکام خودش می‎کند و استعدادهای فرزند خود را می‎کُشد، کسی که خودش را برتر از بقیه می‎داند و خودشیفته است و حاضر نیست از مسیر اشتباهش برگردد، کسی که باور خود را برحق و دیگران را گمراه می‎داند و دگر اندیشان را از بین می‎برد، کسی که متعصب است و از باورهایش که رنج را بیشتر می‎کند دست برنمی‏دارد، همانند یک جنین در رحم خون آشامی می‎کند.
جنین خون آشام همان میوة ناپخته است. چه بسیار انسان‎هایی که همچنان در مرحلة جنین مانده‎اند و هنوز مستقل نشده‎اند و هویت‌شان در گرو دیگران است. چنین افرادی از باورهای کهنه، لذت‎های زودگذر، دارایی‎ها و نقاب‎هایی که بر صورت می‌زنند هویت می‎گیرند. همچنان که پدری فرزند خودش را مانند اشیاء، دارایی خودش تصور می‎کند و او را مجبور می‎کند آن فردی بشود که خودش نتوانسته است بشود. چنین انسانی از شیئ سازی فرزندش هویت می‎گیرد و خودش هویت مستقل ندارد؛ این خودش نوعی چسبندگی و نارس بودن را نشان می‎دهد.

چسبیدن به دیگران و از بیرون از خود هویت گرفتن، هیچ تفاوتی با جنین که از مادرش تغذیه می‏کند ندارد. البته که با چسبیدن به دیگران و دیگران را در زنجیر خواسته‎های خود گرفتار کردن، عین بردگیِ خودمان است. در چنین شرایطی شما توهم خواجگی و قدرت دارید، اما حقیقت این است که بردة جهل و بی‏هویتی هستید و نمی‏خواهید این حقیقت تلخ را بپذیرید. در نتیجه آزادی، اراده، هویت و زندگی دیگران را مصرف می‎کنید. گاهی انسان‎ها به واسطة مصرف کردن دیگران به خودشان هویت می‎دهند و چنان با آن انس گرفته‎اند که رها کردن آن برای آنها همانند مرگ است. فرد در این شرایط باید هویت کاذب خودش را به مرگ بسپارد و دوباره متولد بشود.
از دیدگاه مولانا انسان وقتی به پختگی برسد همه چیز را رها می‎کند و از عشق و جانِ جهان تغذیه می‎کند. به همین دلیل است که از وصل و رسیدن به جان جهان سخن می‎گوید و از جدا افتادن از اصلِ خویش شکایت دارد. برای مولانا این جهان زندان است و به زعم او زندگی را طوری باید پیش بُرد که به جانِ جهان شباهت پیدا کنیم تا درونمان آرام شود. وقتی چنین نگرشی داشته باشیم و دنیا را زندان ببینیم، یکی از فوایدش این است که از تنها شدن نمی‎ترسیم؛ چرا که وقتی انسان خودش را در این جهان غریب و تنها می‎یابد، طرد شدن توسط دیگران او را خیلی آزار نمی‏دهد.

📕از کتاب :معمای معنا(درجستجوی معنای زندگی)
نویسنده: حسین جمالی پور

/channel/philosophy_thinking

Читать полностью…

حسین جمالی پور/ تفکر فلسفی

▪️کیست این‌پنهان مرا در جان و تن....

▪️شاعر: #عمان_سامانی

خوانش و اجرا: دکتر عبدالحمید ضیایی

من این شعر را سال هاست روز #تاسوعا و #عاشورا گوش می کنم. این شعر را عمان سامانی در وصف حسین ابن علی گفته است. توصیه می کنم گوش کنید. معنا و فضای شعر عالیست.

🆔️@philosophy_thinking

Читать полностью…

حسین جمالی پور/ تفکر فلسفی

صبح جمعه تان به خیر🌺
موسیقی فاخر ایرانی بشنویم🌿

🔺️برنامه تکنوازان شماره ۳۱۴
🎼همنوازی ویولن، سه تار و تنبک
🎶 در #بیات_ترک
👤ویولن: استاد اسدالله ملک
👤 #سه_تار: عبادی
👤تنبک: جهانگیر ملک

🆔️@philosophy_thinking

Читать полностью…

حسین جمالی پور/ تفکر فلسفی

🔺️کلاس "اگزیستانسیالیسم و روانشناسی وجودی"فردا شب آغاز می شود.
اگر علاقه مند به اروین یالوم و فیلسوفان وجودگرا هستید و می خواهید ببینید چگونه به معنای زندگی پرداخته اند، تا فردا عصر فرصت ثبت نام دارید.
جلسات آنلاین برگزار می‌شود.
@Existential_psychotherapist
09199602940

Читать полностью…

حسین جمالی پور/ تفکر فلسفی

🔺️زندگی و سیاستِ های استبدادی؛
🔺️وقتی انسان ها زنده اند اما زندگی نمی کنند؛
🔺️وقتی زندگی، زنده نیست!

👤از زبان مصطفی مهرآیین

🆔️@philosophy_thinking

Читать полностью…

حسین جمالی پور/ تفکر فلسفی

🔻پوچی، رنج و آگاهی


■ بر خلافِ روش‌هایی که به موجبِ آن‌ها سارتر و کامو ماهیتِ پوچیِ زندگی را درک می‌کنند، تفکرِ سیوران پوچی را ناشی از ماهیتِ آگاهیِ انسانی می‌داند. از نظرِ سارتر، پوچی در جهانِ مادی قرار دارد و در برابرِ کلیه‌ی تلاش‌ها برایِ درکِ کاملِ آن مقاومت می‌کند. از دیدگاهِ کامو، پوچی در تضاد بینِ خواسته‌هایِ شخصی و جهانی قرار دارد که مانعِ تحققِ این خواسته‌هاست. از منظرِ سیوران، پوچیِ وجودِ انسانی عمدتاً از دیدگاهِ عینی ناشی نمی‌شود، بلکه از این واقعیتِ نافذتر ناشی می‌شود که انسان‌ها در خود واجدِ دیدگاه‌های عینی و ذهنی‌اند و خود را وجودی متناقض احساس می‌کنند، زیرا این دو دیدگاه آشتی‌ناپذیرند. پوچیِ وجودِ انسانی در این امر نهفته است که چگونه فرد پی می‌برد در مفهومی فیزیکی تنها ذره‌ای مکانیکی از عالمِ مادی است، درحالی که همزمان از دیدگاهِ آگاهیِ زیستی، فرد در مرکزِ آگاهِ وجود قرار می‌گیرد.

■ سیوران صراحتاً این دوگانگی و تنش به لحاظِ دیدگاه را در خود و در دیگران تشخیص می‌دهد و به تأمل درباره‌ی تجربه‌ی رنجِ خود در دامنه‌ی وسیع‌تری از امور می‌پردازد:

■ «هرچند احساس می‌کنم تراژدیِ من در تاریخ از همه بزرگ‌تر است ــ بزرگ‌تر از حتی سقوطِ امپراتوری‌ها ــ با وجودِ این می‌دانم کاملاً ناچیز و بی‌اهمیت‌ام. یقیناً باور دارم که در این عالم هیچ چیز نیستم؛ با این حال احساس می‌کنم وجودِ من تنها وجودِ واقعی است. اگر قرار بود بینِ جهان و خودم دست به انتخاب بزنم، جهان را با همه‌ی پرتوها و قوانینش کنار می‌گذاشتم و ترسی از این نداشتم که در نیستیِ مطلق بغلتم. اگرچه زندگی برایِ من شکنجه است، نمی‌توانم از آن دست بکشم زیرا به ارزش‌هایِ مطلقی معتقد نیستم که باید به نامِ آن‌ها خود را قربانی کنم. اگر کاملاً صادق می‌بودم، می‌گفتم نمی‌دانم چرا زندگی می‌کنم و چرا زیستنِ خود را متوقف نمی‌کنم. پاسخ احتمالاً در ویژگیِ غیرِ عقلانیِ زندگی قرار دارد که بدونِ دلیل پابرجا می‌ماند.»

👤 #رابرت_ویکس
📚 #فلسفه‌_مدرن_فرانسه



/channel/philosophy_thinking

Читать полностью…

حسین جمالی پور/ تفکر فلسفی

انسان تنها موجودی است که می تواند معنا خلق کند و همان معنا را از بین ببرد.
تمایز انسان با دیگر موجودات، طرح کردن پرسش از معناست.

دیدگاه دکتر اکبر جباری در گفتگو با حسین جمالی‌پور.
بخشی از قسمت دوم "
#مستندمعنا"

مستند معنا را در این کانال ببینید👇
🆔️
@philosophy_thinking

Читать полностью…

حسین جمالی پور/ تفکر فلسفی

آیا حفظ حکومت اوجب واجبات است؟
آیا حفظ کردن یک حکومت، یک آرمان عقلانی است؟
چه افرادی چنین تفکری دارند و این تفکر چه نسبتی با هدونیسم(لذت طلبی) دارد؟

پاسخ استاد مصطفی ملکیان(فیلسوف اخلاق ) در گفتگو با حسین جمالی‌پور.


بخشی از قسمت سوم "#مستندمعنا"

مستند معنا را در این کانال ببینید👇
🆔️@philosophy_thinking

Читать полностью…

حسین جمالی پور/ تفکر فلسفی

🔺️چگونه مردم منزوی می شوند؟
🔺️نقش قانونِ یک سویه و توسعه نیافتگی در انزوای مردم چیست؟

👤پاسخ دکتر نعمت الله فاضلی در گفتگو با حسین جمالی پور

📽بخشی از قسمت چهارم #مستند_معنا
با محوریت معنای زندگی در ایران معاصر

🆔️@philosophy_thinking

Читать полностью…

حسین جمالی پور/ تفکر فلسفی

🔹️پادکست "معنا"

🔺️گفتگوی حسین جمالی پور با دکتر
#مقصودفراستخواه

🔹️با موضوع: تحولات تاریخی، جنبش زنان، آزادی و معنای زندگی در ایران معاصر


🔹️این پادکست، نسخه صوتی "مستند معنا " می باشد.

پ.ن؛ انتشار نسخه صوتی و تصویری مستند، با ذکر منبع بلامانع است.

کانال تلگرام حسین جمالی پور 👇
@philosophy_thinking


━━━━━━◉──────
↻ㅤ   ◁ㅤ ㅤ❚❚ㅤ ㅤ▷ㅤㅤ ⇆

Читать полностью…

حسین جمالی پور/ تفکر فلسفی

🔺️"مستند معنا"
🔹️قسمت پنجم

📍گفتگوی حسین جمالی پور با استاد مقصود فراستخواه

📍با محوریت "تحولات ایران معاصر، آزادی خواهیِ زنان، معناجویی و معنای زندگی در ایران معاصر"

📍بخش اول: ۳۳:۴۳ ثانیه

📍تهیه کننده و کارگردان: حسین جمالی‌پور

تماشای این قسمت در یوتیوب

تماشای قسمت های بعدی با دیگر متفکران معاصر( #محسن_رنانی #مصطفی_ملکیان ، #اکبر_جباری و #نعمت_الله_فاضلی) در کانال تلگرام زیر 👇
🆔️@philosophy_thinking

این مستند، بیش از همه روایتگرِ بحرانِ نسل جدید در زندگیست، که خود را در جنبش #زن_زندگی_آزادی نشان داد. مجموعه ای از تعارضات عمیق نسل جدید با نسل‌های پیشین که در ساحت فرهنگ، اجتماع، سیاست، اقتصاد، محیط زیست و...منجر به بحران شده است.
در این مستند، مسئله ی تنهایی، شهادت، توسعه، زن، زندگی، آزادی، ساختار سیاسی، قدرت، ایدئولوژی، خودکشی، افسردگی و بسیاری از مسائل دیگر را در نسبت با معنای زندگی با متفکران معاصر به بحث گذاشته ام
.

انتشار باذکر منبع بلامانع است👇
🆔️@philosophy_thinking

Читать полностью…

حسین جمالی پور/ تفکر فلسفی

افلاطون به ما توصیه می کند زندگی را صرف سه چیز کنیم؛

خیر، زیبایی و حقیقت!

هر سه برای ما ضروریست!

خیر، نه تنها زندگی را برای دیگران ممکن می کند و جهان را جای بهتری می کند، که خود ما نیز استعلای وجودی پیدا می کنیم!
زیبایی، روان آدمی را جلا می بخشد و شوق زیستن را می افزاید.
حقیقت جویی، انسان را از تعصب باز می دارد و از بت ساختن از باورها، انسان ها، ایسم ها و سیستم های سیاسی منع می کند.

/channel/philosophy_thinking

Читать полностью…

حسین جمالی پور/ تفکر فلسفی

🔺️"تصور روحانیون از آزادی"
👤مصطفی ملکیان
👤حسین جمالی پور
بخشی از "مستند معنا"(مجموعه گفت و گوهایی در باب معنای زندگی در ایران معاصر)

مستند معنا را در کانال زیر ببینید👇
🆔️@philosophy_thinking

Читать полностью…

حسین جمالی پور/ تفکر فلسفی

🔺️"مستند معنا"
🔹️قسمت چهارم

📍گفتگوی حسین جمالی پور با دکتر نعمت الله فاضلی

📍با محوریت فرهنگ، رسانه، سواد و معنای زندگی در ایران معاصر


📍بخش دوم؛ ۶۰ دقیقه و ۳۸ ثانیه

📍تهیه کننده و کارگردان: حسین جمالی‌پور

تماشای این قسمت در یوتیوب

تماشای قسمت های بعدی با دیگر متفکران معاصر( #محسن_رنانی #مصطفی_ملکیان ، #اکبر_جباری و #مقصودفراستخواه) در کانال تلگرام زیر 👇
🆔️@philosophy_thinking

این مستند، بیش از همه روایتگرِ بحرانِ نسل جدید در زندگیست، که خود را در جنبش #زن_زندگی_آزادی نشان داد. مجموعه ای از تعارضات عمیق نسل جدید با نسل‌های پیشین که در ساحت فرهنگ، اجتماع، سیاست، اقتصاد، محیط زیست و...منجر به بحران شده است.
در این مستند، مسئله ی تنهایی، شهادت، توسعه، زن، زندگی، آزادی، ساختار سیاسی، قدرت، ایدئولوژی، خودکشی، افسردگی و بسیاری از مسائل دیگر را در نسبت با معنای زندگی با متفکران معاصر به بحث گذاشته ام.
انتشار باذکر منبع بلامانع است👇
🆔️@philosophy_thinking

Читать полностью…

حسین جمالی پور/ تفکر فلسفی

🔺️به احترام آن ۶۰ درصد !!!

استاد محسن رنانی عزیز سلام

کوتاه و مختصر بگویم. خوب می دانید که تمام مکتوبات شما را می خوانم و جزئ به جزئ آن را در ذهن دارم؛ از مقاله ی "سقوط" تا"صبر شادمانه" و "معجزه ملی" و...
همانطور که شما از دور دولت را می پایید، من هم به قدر وسع شما تحلیل گران را می پایم!

در ایام انتخابات نوشته بودید؛
" این عدم مشارکت فراگیر، یک گام به پیش بود. همه ما تحلیل‌گران باید برخیزیم و به احترام مردم ایران کلاه از سر برداریم و تعظیم کنیم. به گمان من ملت ایران بعد از جنبش مهسا، سطح بازی سیاسی را به‌نحو حیرت‌انگیزی دگرگون کرده است."

و همچنین گفته بودید؛

"آن ۶۰ درصد تغییرطلب و معترض و مخالفی که شرکت نکردند، دور اول انتخابات را به یک رفراندوم تبدیل کردند؛"


جهت یاد آوری گفتم؛
بیایید به جای امید بستن به مسعود، به مردم امید ببندیم. همان مردمی که به قول خودتان؛ عدم مشارکت شان، بوی توسعه می دهد!

از تحلیل گرانی همچون محمد فاضلی، احمد زید آبادی، مهندس عبدی، بیژن عبدالکریمی و... که در گوشه ای نشسته اند و گزاره های ذهنی خودشان را به نام تحلیل به جامعه تزریق می کنند، می خواهم از جا برخیزند و به احترام مردم کلاه از سر بردارند.

برخی تلاش کردند تا مردم را پای صندوق رای بیاورند اما باز هم ۵۱ درصد در دور دوم نیامدند. این همان آغاز توسعه طلبی است. همان نبوغ و شکوفایی خرد جمعی!

من نه تنها به پزشکیان امیدی نداشتم و حتی به او فکر نکردم؛ بلکه ترجیح دادم امیدم را به مردم بیشتر کنم.

استاد رنانی عزیز؛
در متن امروز ۲۲ مرداد؛ نوشته بودید این نسل سیاست و تاریخ نمی داند!

می داند؛ خیلی خوب هم می داند!
حداقل از احمد زید آبادی بیشتر می داند!
هنوز دولت آغاز به کار نکرده؛ تحلیل گران نا امید شدند و نسل جدید به قوه ی تحلیلِ خود، مطمئن و امیدوارتر!

بیایید به احترام این نسل بایستیم و کلاه از سر برادریم!

با احترام و ارادت
حسین جمالی پور
۲۲ مرداد ۱۴۰۳

/channel/philosophy_thinking

Читать полностью…

حسین جمالی پور/ تفکر فلسفی

🔻من دهاتی نیستم اما روستایی ام❗️
(همدلی با استاد محسن رنانی)

@philosophy_thinking

استاد محسن رنانی عزیز روزهای اخیر مقالاتی درباب عقب افتادگی اصفهان نوشته است و از "روستای اصفهان" سخن گفته است تا عقب افتادگی فرهنگی و اجتماعی آن را به نقد بکشد. پیش از اعلام موافقت با ایشان اشاره ای دارم به مفهوم روستا؛
مارتین هایدگر مقاله ای دارد تحت عنوان "چرا روستا نشینم؟"
هایدگر برای تفکرات فلسفی و خلوت، کلبه ای در روستا و زادگاه پدریش ساخته بود. به زعم خودش بسیاری از افکار فلسفی اش حاصل قدم زدن در جنگل های سیاه منطقه بود. واژه ی Lichtung در زبان آلمانی که از کلمه ی Licht به معنای نور گرفته شده، کاربرد جالبی در نگاه هایدگر دارد. او در جنگل قدم می زد و نوری که از لابه لای درختان بلند عبور می کرد و به زمین می رسید، او را با تأملات فلسفی در باب da Sein( به آلمانی =وجودِ آنجا) یعنی انسان، عمیقا درگیر می کرد.
هایدگر از گشودگی سخن می گفت؛گشودگی به هستی. همچنین مدعی بود که اندیشه ی شاعرانه انسان را به سمت حقیقت، گشوده می کرند. او سال های آخر عمر را بیشتر در همین روستا گذراند تا بتواند هم گشودگی به هستی را تجربه کند و هم تأملات فلسفی اش را آنجا تجربه و مکتوب کند. روستا نشینی برای او یک زندگی اصیل را در پی داشت. چرا که او طبیعت، هوای پاک، سادگی روستا نشینان، دامداری و کشاورزی و بسیاری مسائل دیگر را از نزدیک لمس می کرد. که این برای هایدگر یک رابطه ی اصیل با عالم بود.
اما جالب است هایدگر در مقاله ی "چرا روستا نشینم " می گوید هر روز پیرزنی ۸۰ ساله راه شیب دار روستا را طی می کرد تا به قول خودش "آقای پروفسور را ببیند". هایدگر می گوید من دیدار با این پیر زن را با هیچ تأمل فلسفی عوض نمی کردم.
اما سه واژه ی مهم که با اندیشه ی محسن رنانی مرتبط است را در ادامه اشاره می کنم؛
🔹️۱: از روستا به دهات: بهتر بود ایشان به جای واژه ی روستا از "دهات" استفاده می کرد. دهات مفهوم عقب افتادگی را بهتر می رساند. یک روستایی می تواند فرهیخته و اندیشه ورز باشد، اما فردی که در او اندیشیدن و فرهنگ جایی ندارد، دهاتی است. با توضیحی که گذشت روستا برای خلوت و اندیشیدن جای بسیار خوبیست؛ اما آنجایی که ملاصدرا را از خود نمی دانند و به جرم دگر اندیشی به کهک قم تبعید می کنند، دهات است. همچنین در دهات است که رفتارِ مردم نسبتی با طبیعت ندارد. آنها آشغال می‌ریزند، مصرف بی رویه می کنند، نسبت به آینده ی دهات بی تفاوت اند، همدیگر را رقیب یکدیگر می بینند و اغلب فراموش کرده اند که نسبت به "بودن در این عالم" مسئول اند!


🔹️۲:شهروند اصیل
: هایدگر می گفت انسانِ اصیل کسی است که تفکر شاعرانه دارد. رنانی نیز با توجه به گفتارهای پیشین اش، نوعی تفکر شاعرانه در او دیده می شود. انسان اصیل نسبت به بسیاری مسائل خود را مسئول می داند. او نسبت به هستیِ خود در جهان، طبیعت، انسان ها و موجودات مسئول است و با رفتار و نوع مواجه اش با آنهاست که خود را تعریف می کند. یعنی انسان چیزی نیست جز نحوه ی مواجهه اش با جهان! پس اگر کسی چنین مسئولیتی احساس نکند، به زعم هایدگر در سطح فراموشی هستی به سر می برد. گویی رنانی می خواهد این فراموشی را متذکر شود و ما را بیدار کند.

🔹️۳: دیدار
: استاد رنانی بزرگوار از اینکه برخی همشهریانش به خاطر به کار بردن واژه ی روستا از او انتقاد کرده اند، گله مند است. که با توجه به توصیفی که از مفهوم روستا دادم، شاید کمی منتقدان اصفهانی در اندیشه فرو بروند و در روستای اصفهان با خود خلوت کنند و ببینید آیا نوری می بینند که آنها را با جهان آشتی بدهد و یک زندگی اصیل و شهروندِ حقیقی از آنان بسازد؟ مثل "آن پیرزنی که به دیدار آقای پروفسور می رفت" و هایدگر آن دیدار را بر همه ی تأملات فلسفی ترجیح می داد. انگار پیرزن روستایی می فهمید آقای پروفسور چقدر غریب است و در روستا زیستن را بر شهر ترجیح داده، تا اصالت را تجربه کند.

سخن آخر اینکه دهاتی بودن منحصر به اصفهان نیست؛ من نیز که در خراسان جنوبی چشم به جهان گشوده ام و خود را متعلق به آن می دانم، هنوز رنگ و بوی دهات بودنِ آن را استشمام می کنم. همین بس که آنجا فقر بیداد می کند، مردمان در جاده ها و ماشین های قاچاق سوخت می سوزند، شاخص های بهداشت و امنیت غذایی در بدترین وضع است، جاده ها در بدترین وضعیت است، اما نماینده اش ۴۴ درصد جلسات مجلس را غایب بوده و ۱۷۹ بار که در صحن مجلس حضور داشته، در رای گیری شرکت نکرده است. همین فرد قول ساخت فرودگاه در یکی از عقب افتاده ترین شهرهای ایران یعنی #نهبندان را داده است.
دهاتی بودن یعنی چشم بر حقیقتِ دهشتناکِ وضع خودت ببندی، گرفتار فراموشی شوی و همان راهی را بروی که تا امروز جز فلاکت عایدی نداشته است.

حسین جمالی پور
پژوهشگر فلسفه و روانشناسی
۲۶ تیر ۱۴۰۳
🆔️@philosophy_thinking

Читать полностью…

حسین جمالی پور/ تفکر فلسفی

معمولا شب ها برای پیاده روی به دل خیابان می زنم؛ ساعت ۲ نصف شب، خیابان ها پر بود از لیوان های یک بار مصرف و ظرف های نذری؛
ماشین ها مثل کارناوال ردیف، تعداد زیادی هم پیاده به سمت خانه ها می رفتند و در راه لیوان شربت را پرت می کردند. حالا امروز در روز گرم تیرماه، پاکبان باید عرق ریز، زباله های عزاداران را جمع کند.
عزادارانی که مدعی هستند، حسین برای عدالت و آزادی قیام کرد.
قدیم ها می گفتند با "حلوا حلوا گفتن، دهن شیرین نمی شود"! اما خب فراموشی گریبانگیر ما شده و نتیجه آن این شد که ما مذهب داریم، اما فرهنگ نه!
جالب است که فاجعه به اینجا ختم نمی شود؛حسین ابن علی در کربلا می گوید " اگر دین ندارید، آزاده باشید".
آزادگی یعنی اصول انسانی را رعایت کنیم. حقوق شهروندی را، حقوق زنان و کودکان را، حق آزادی بیان و حق زندگی را رعایت کنیم. نیم نگاهی که به وضع جامعه می اندازیم، می بینیم ما هر روز حقوق یکدیگر را ضایع می کنیم، دهان دگر اندیشان را می بندیم، مردم را بخاطر خودخواهی در فلاکت می اندازیم؛ در آخر با یک لباس سیاه و اشکی برای حسین، سرو تهش را هم می آوریم و خودمان را فریب می دهیم که "به اندازه پر مگسی اشک بریزیم شفاعت حسین نصیب ما می شود".
از یک طرف آن دختر نگون بخت که با تار مویی رها شده، در هیئت می بینیم، می گوییم آبروی حسین را برده است؛از طرف دیگر می گوییم "عشق به حسین همه را دنبال خودش می کشاند". اما همین دختر را در خیابان به جرم تار مویی کتک می زنیم.
این تناقضات و چندپارگی ما، ام الفساد و ریشه فلاکت ماست.
ما هنوز نمی دانیم کیستیم، کجا ایستاده ایم و تکلیف ما با حسین ابن علی دقیقا چیست.
خودم هم متن بهم ریخته ای نوشتم؛ چون اصولا جامعه بهم ریخته و پریشان است.
نمی داند چه باید بکند و در جستجوی چه چیزی باید باشد.

#پست_موقت
/channel/philosophy_thinking

Читать полностью…

حسین جمالی پور/ تفکر فلسفی

از آنکه چیزی در چنته ندارد و سعی می کند دیگری را با تحقیر، برچسب و اتهام حذف کند، فاصله بگیرید.
چرا که روزی شما را هم حذف خواهد کرد.
چون تاب و توانِ دیدنِ حقارت و کوچکی خود را ندارد.
چنین افرادی، بزرگی دیگران را، کوچکی خودشان تفسیر می کنند و ترجیح می دهند به جای تلاش و تحول خودشان، دیگران را تحقیر کنند تا مبادا خودشان احساس حقارت کنند.

این دسته افراد، خوشبختی دیگران را نمی توانند ببینند؛ آنها از درون نمی جوشند و از خودشان غافل اند.
از این جهت مدام به بیرون از خود چنگ می اندازند.



/channel/philosophy_thinking

Читать полностью…

حسین جمالی پور/ تفکر فلسفی

🔻انسانِ اصیل و معنای زندگی در اندیشة هایدگر

هایدگر می‎گوید انسان وقتی از کَسان جدا می‎شود با سه مؤلفة وجودی مواجه می‎شود. اول پرتاب شدگی در عالم. به این معنی که فرد برای ورود یا عدم ورود به این عالم تصمیم نگرفته است، بلکه یکباره چشم باز می‎کند و خود را در این جهان می‎بیند. دومین مؤلفه طرح افکنی است. با این توضیح که فرد در فاصلة تولد تا مرگ مسئول وجودِ خویش است. آزادی و مسئولیتِ فرد با طرح‎هایی که در پیش می‎گیرد، انتخاب می‎کند و دست به عمل می‎زند، معنا پیدا می‎کند. اگر فرد دست به انتخاب نزند، آزادی خود را محقق نکرده است. سومین مؤلفه این است که فرد با جهانِ پیرامون خود درگیر می‎شود. انسان برای تحقق فردیت و آزادی خودش، مدام با جهان درگیر می‎شود و این کشاکش و نزاع در تحقق آزادی و فردیت او موثر است. فرد در این نزاع با موجودات، انسان‎ها، ابزارها و هرچیز دیگری مواجه می‎شود و نحوة مواجهه با اینهاست که چگونه بودنِ او را مشخص می‎کند. در حقیقت ما با نحوة مواجهه با جهان پیرامون است که هویت و شخصیت خود را شکل می‎دهیم. اگرچه این نزاع همیشه با دلهره همراه است، در این شرایط و موقعیت‎ها است که ما احوالات مختلفی را تجربه می‎کنیم و به استعدادهای وجودی‎مان تحقق می‎بخشیم و با این تصمیم‎هاست که اصیل بودن یا نااصیل بودن را انتخاب می‎کنیم. کسی که به اصالت می‎رسد خودش تعیین می‎کند چگونه انسانی باشد و به وحدت، هدفمندی و تمرکز بر زندگی می‎رسد؛ که این خود به معنی معناداری زندگی فرد است.
🔻اندیشیدن با شعر

هایدگر بر این باور بود که اندیشیدن و شعر باید همراه هم باشند و نوعی نسبت عمیق بین آنها وجود دارد. وی معتقد بود که وقتی اندیشیدن با شعر همراه باشد، حقیقت خودش را آشکار می‎کند و از حجاب بیرون می‎آید. او وقتی از هنر سخن می‎گوید، هنر را با حقیقت هم‎پیوند می‎داند. به این تعبیر که حقیقت خودش را در هنر آشکار می‎کند.
هایدگر از گشودگی صحبت می‎کند و گشودگی یعنی آشکار شدن حقیقت؛ و این آشکارگی، در هنری اتفاق می‎افتد که ذاتا شاعرانه است. در هنر است که حقیقت خودش را شاعرانه آشکار می‎کند. در زبان انگلیسی poetic به معنی شاعرانه است و در یونانی poesis به معنی خلق کردن و آفریدن است. هایدگر می‎خواهد بگوید که در هنر شاعرانی نوعی آفرینش رخ می‎دهد. برای او آفرینش نوعی کار است که در ذات خودش خلاقیت دارد.
ذات شاعرانة هنر باعث می‎شود که ما حقیقتی که فراموش شده است را دوباره به یاد بیاوریم. هایدگر به این اندیشه، اندیشة اصیل می‎گوید. او معتقد است که اندیشة حسابگرانه اصلا اندیشه نیست؛ یعنی تفکری که در زندگی روزمره داریم اندیشه به حساب نمی‎آید.
از منظر هایدگر شعر یک نوع زبان است که با آن حقیقت را درک می‎کنیم؛ زبانی اصیل که اندیشة اصیل را ممکن می‎کند. کسی که تفکر شاعرانه دارد به دنبال تصرف موجودات عالم نیست. بلکه چنین فردی تلاش می‎کند با عالم دیالوگ بکند و با آن پیوند عمیق و اصیل برقرار کند. شاعر ما را به یک زبان دیگری دعوت می‎کند تا با آن با جهان دیالوک کنیم و پرده از حجاب حقیقت بردارد. شاید بپرسید چرا؟ پاسخ این است که وقتی شاعر از حقیقتِ فراموش شده حجاب برمی‎دارد، سکنی گزیدن در جهان ممکن می‎شود.
سکنی گزیدن یکی دیگر از مفاهیم فلسفة هایدگر است؛ به این معنی که فرد وقتی با زبان شاعرانه به جهان نگاه می‎کند، به دنبال تصرف و مصرف کردن عالم نیست. به تعبیری در ساحت شاعرانه مکانی ساخته می‎شود که انسان را از بی‎خانمانی نجات می‎دهد. اگر بخواهیم این مفهوم را به معنای زندگی ربط بدهیم باید بگوییم که ما را از بی‎معنایی نجات ‎می‎دهد. در چنین وضعی ما در حقیقت یک جهان برای خودمان می‎سازیم که یک جهانِ شاعرانه است. متاسفانه ما ایرانی‎ها به ادبیات و شعر بیشتر از جنبة زیبایی‎شناسانه نگاه می‎کنیم و شعر برای ما بیشتر یک دنیایی رویایی می‎سازد. درحالیکه منظور هایدگر این است که انسان درکی از حقیقت پیدا می‎کند که با جهان و موجودات یک رابطة اصیل دارد. در چنین رابطه‎ای فرد، بودن و وجودِ خودش را عمیق‎تر درک می‎کند.


📕از کتاب: معمایِ معنا(درجستجوی معنای زندگی)
( در حال انتشار)
👤نویسنده: حسین جمالی پور

/channel/philosophy_thinking

Читать полностью…

حسین جمالی پور/ تفکر فلسفی

🔻چرا از خودمان فرار می کنیم؟!

داشتم فکر می کردم چرا ما اغلب از تنهایی مان فرار می کنیم؛ اندیشه های اروین یالوم و مولانا به ذهنم خورد و گفتم اول صبح چند خطی بنویسم.

اروین یالوم در کتاب "وقتی نیچه گریست" می گوید؛

"برای نیرومند شدن ابتدا باید ریشه هایت را در هیچ فرو ببری و رویارویی با تنهاترین تنهایی ها را بیاموزی".

از این جمله می توان نتیجه گرفت، ضعف ما در زندگی بیشتر به غرق شدن در دیگران برمی گردد. گویی از تنهایی گریزانیم و برای تجربه نکردن اضطراب و وحشتِ تنهایی، به بیرون از خودمان چنگ می زنیم.

مولانا در دفتر پنجم مثنوی می گوید؛

می گریزم تا رگم جنبان بُوَد
کِی فرار از خویشتن آسان بُوَد

آنک از غيري بود او را فرار
چون ازو ببريد گيرد او قرار

من که خصمم هم منم اندر گريز
تا ابد کار من آمد خيزخيز

نه به هند است آمِن و نه در خُتَن
آنکه خصم اوست سایه ی خویشتن

به تعبیر مولانا، این فرار از خود، به دلیل خصومتی است که با خودمان داریم! و تصور می کنیم که می توانیم از خود فرار کنیم؛ حال آنکه هرجا برویم با ماست.


/channel/philosophy_thinking

Читать полностью…

حسین جمالی پور/ تفکر فلسفی

🔻دخترِ اولِ ایران کیست؟!

خانم معصومه ابتکار، رئیس سابق سازمان محیط زیست، گفته است "کاش دختر مسعود پزشکیان بپذیرد که به او لقب دختر اول ایران را بدهند."

خانم ابتکار، قبل از اینکه اصل مطلب را بگویم یاد این جمله افتادم که یک بنده خدایی می گفت؛

"ما فرزند خانواده های خودمان نیستیم؛
از نظر بیولوژیک فرزند مردمان خودمان هستیم. ما زمانی که به دنیا می آییم یک پدر و یک مادر داریم و دو پدر بزرگ و دو مادر بزرگ، عقب تر که برویم می شوند چهار پدر بزرگ و چهار مادر بزرگ و اگر ۱۰ نسل به عقب برگردیم می شوند هزار و بیست و چهار تا. ۲۰ نسل که به عقب برگردیم می شود یک میلیون و چهل و هشت هزار نفر و..."

بنابراین همه ی ما در ایران بلوچ هستیم، همه ی ما در ایران کُرد هستیم، همه ی ما در ایران آذری هستیم، همه ی ما در ایران عرب هستیم، همه ی ما در ایران بختیاری و لر هستیم.

اگر چنین نگاهی داشته باشیم،  دیگر خودمان را از دیگران برتر نخواهیم دید. این تقسیم بندی های شما که ریشه ی نارسیستیک دارد و نشانه ای از خودشیفته گی و خود برتر بینی شما دارد، جامعه را به چنین روزی انداخته است.

اگر این نگرش را نداشتید، آن موقع مهسا امینی هم دختر اول بود، نیکا شاهکرمی هم دختر اول بود، غزاله چلاوی هم دختر اول بود، آرمیتا عباسی هم دختر اول بود و همه ی دختران ایران دختر اول بودند.
اینکه دختران ما یکی باتوم می خورد و یکی از خارج از کشور سیسمونی می خرد، بخاطر همین نگاه اول و دومی شماست.

مجدد یادآوری می کنم؛ همه ی ما لُر هستیم، همه ی ما کُرد هستیم، همه ی ما کرمانج هستیم، همه ی ما عرب هستیم؛ همه ی ما ایرانی هستیم.
تیغ تقسیم بندی تان را کنار بگذارید و از پنجره ی انسانی به همه چیز نگاه کنید.

✍️حسین جمالی پور

#مهسا_امینی
#دختراول
#دختران_ایران



🆔️@philosophy_thinking

Читать полностью…
Subscribe to a channel