♦️نویسنده و پژوهشگر ارتباط با من؛ @Existential_psychotherapist
امام جمعه ی #نهبندان دو روز پیش در اوج چاپلوسی به مناسبت ۹ دی، بارها از شکوه و عظمت جمهوری اسلامی گفته بود و همچنین فرموده بودند که «مردم در این روز اجازه شورش اشرافیت علیه جمهوری اسلامی را ندادند و میخ بر تابوت فتنه گران کوبیدند».
در فیلم بالا شما عظمت جمهوری اسلامی را می بینید!
اینجا #نهبندان زادگاه من و از محرومترین مناطق ایران است که نه آب دارند، نه گاز و نه زندگی!
✍️حسین جمالی پور
#چاپلوس_نباشیم
#نهبندان
#عربخانه
#خراسان_جنوبی
🆔️@philosophy_thinking
این صدایِ مادرِ داغدیده ی ایران است!
مادر ایران!
این صدا فراموش نخواهد شد!
#زن_زندگی_آزادی
#مهسا_امینی
#آزادی
🆔️@philosophy_thinking
🔻از این درشکه بیا پایین!
و به فروپاشی سلام کن!
هنوز ۷ ماه نشده است که گفتم این ساختار است که معیوب و فشل شده است. همان موقع در مقاله ی "چرا رای نمی دهم " مفصل توضیح دادم که این ساختار نمی تواند با آمدن یک فرد مثل پزشکیان تغییر کند. از در و دیوار در فضای مجازی برای رای جمع کردن آمدند! خصوصا آنهایی که در ستادهای انتخاباتی به دنبال صندلی و پروژه بودند! بعضی هم در پاسخ انتقادهای من فحاشی کردند!
حالا دلار شد ۸۱ هزار تومان!
بیچاره بیمارانی که داروی وارداتی می خرند...
بیچاره کارگرانی که ستون فقرات شان خرد شد...
بیچاره پدران و مادران سرپرست خانوار...
بیچاره ایران و ایرانیان...
در ایام انتخابات گفتم رای ندهید، اما در همان ایام افرادی می گفتند "آنچه جوان در آینه می بیند پیر در خشت خام می بیند"!
الان در ۳۴ سالگی، احساس می کنم چقدر پیر شده ام!
تحلیلگر بزرگوار از این درشکه بیا پایین
و به فروپاشی سلام کن...
از ما گفتن بود....
✍️حسین جمالی پور
/channel/philosophy_thinking
بنیاد بین المللی شهید رئیسی قرار است توسط جمیله علم الهدی به ترویج اندیشه ی شهید رئیسی بپردازد.
مرحوم در چندین کتاب و مقاله به زبان های انگلیسی، آلمانی، یونانی، فرانسه و چینی، اندیشه ی سیاسی مارکس را نقد کرده بود. همچنین کتب ایمانوئل کانت، افلاطون، هگل، هایدگر و دیگر بزرگان را شرحه شرحه کرده و به باد انتقاد گرفته بود. مضاف بر این ایشان بر اندیشه سیاسی هانا آرنت، کارل اشمیت، آگامبن و جان رالز تاخته و در ژورنال های علمی جهانی نقدهای جدی وارد کرده بود.
رحمت خدا بر او تنها عیب و ایرادی که داشت این بود که مدارس را به فروش گذاشته بود و حالا که مدرسه ای نمانده، همسرش جمیله از طریق اندیشه اش قرار است بودجه مفت بگیرد!
✍️حسین جمالی پور
#اندیشه_سیاسی
#اندیشه_رئیسی
/channel/philosophy_thinking
🔺️#پویش_به_دانی
🔹️کتاب خواندن با مصطفی ملکیان
(فیلسوف_مترجم_نظریه پرداز علوم انسانی )
استاد #مصطفی_ملکیان در موسسه ی نیکمان پویشی آغاز کرده اند که هر ماه بهترین کتاب ها را معرفی می کنند و نظرشان را درباره کتاب در آخر هر ماه ارائه می کنند.
در ویدئوی بالا استاد ملکیان درباره این پویش توضیح می دهند.
مجموعه ی این کتاب ها با محوریت #زندگی خواهد بود تا به ما کمک کند بهتر زندگی کنیم.
توصیه می کنم حتما به این پویش بپیوندید.
اطلاعات بیشتر درباره پویش
موسسه ی نیکمان را دنبال کنید👇
/channel/neekman
لبخند شما پشت فرمان به روی هموطن تان، ممکن است یک خیابان بالاتر اثر بگذارد و مانع یک جرو بحث پشت ترافیک بشود.
عجله نکردن شما در پله برقی مترو و هل ندادن یکدیگر، شاید در واگن مترو باعث آرامش روانی بیشتری برای دیگران بشود.
دست گذاشتن روی شانه ی همکارتان و شنیدنِ او ، شاید روزنه ی امید به کسی باشد که فکر می کند هیچ کس او را دوست ندارد...
شاید هم خریدن جوراب از دست فروشی در کنار خیابان اجاره ی خانه اش را کامل کند...
با همین کارهای ساده به خود یاد آوری می کنیم که "ما انسانیم" و به دیگران هم می گوییم "فراموش نمی کنم که تو هم انسانی"!
اگر می خواهیم وطن مان حال بهتری پیدا کند، راهی جز این نداریم...
✍️حسین جمالی پور
/channel/philosophy_thinking
صبح است ساقیا قدحی پرشراب کن
دور فلک درنگ ندارد شتاب کن
زان پیشتر که عالم فانی شود خراب
ما را ز جام بادهٔ گلگون خراب کن
هنر حافظ این است که در اوج رنج و روزگار سخت، عاشق زندگیست! او واقعیتِ رنج را انکار نمی کند و واقع بین است اما یکی از واقعیت های زندگی، یعنی عشق را هم می بیند! او اجازه نمی دهد رنج او را از پا در آورد. هنر حافظ این است که از رنج شراب زندگی می سازد. شراب حافظ تنها شراب انگوری نیست؛ نوعی نگاه به حقیقت رنج آلود زندگیست که در اعماق وجود خودش یافته است! شرابخانه ی حافظ در اعماق وجود خود اوست!
به یک معنا "ساقی، شراب و حافظ" یک نفرند!
حتی پیر مغان، خودِ حافظ است که در اعماق وجودش یافته است.
✍️حسین جمالی پور
#حافظ
/channel/philosophy_thinking
🔻عشق برادرانه و معنا
تصور کنید شهرداری برای کاشت نهال در یک فضای سبز ۳ کارگر را استخدام می کند؛ اولی چاله می کند، دومی نهال می کارد و سومی خاک می ریزد.
اگر چند روز نفر دوم برای کاشت نهال حاضر نباشد و نفر اول و سوم کار خودشان را انجام بدهند، چه خواهد شد؟
در چنین وضعی آنها کارشان را انجام داده اند و به هدف فردی خودشان رسیده اند. اما آیا با تحقق اهداف شخصی، زندگی به معنای اصلی خواهد رسید؟
مسلما خیر.
بودن کارگر دوم، از این جهت مهم است که حضورش، به کلیتِ آن عمل معنا می دهد.
زندگی چیزی شبیه به چنین حرکتی است.
حذف برخی افراد در اجتماع، معنایِ جمعیِ زندگی را به محاق می برد.
آن کارگر دوم می تواند یک هنرمند، یک نویسنده، یک بازیگر، یک مادر، یک کارگر و یا هر فردی باشد که در محیط اطرافش، کارش آفرینش معناست.
حذف و طرد انسان ها در هر جایگاهی، به روح جمعی آسیب می زند.
این مسئله محدود به انسان ها نیست. بلکه عواطف و افکار انسانی نیز می تواند چنین نقشی داشته باشد. مثلا عشق!
عشق به معنایی که اریک فروم در کتاب "هنر عشق ورزیدن" از آن سخن می گوید، چنین عاملیتی دارد. پیوند دهنده است! عشقی که از آن تحت عنوان "عشق برادرانه" یاد می کند. عشقی که به همه انسان ها دارید و از قد کشیدن آنها لذت می برید.
چنین عشقی نخ تسبیح است که همه دانه ها را به هم وصل می کند و اگر نباشد جامعه نابود می شود!
در یک جامعه شاید همه به اهداف خودشان برسند اما اگر پیوند عاشقانه ای نباشد آنها خوشبخت نیستند.
✍️حسین جمالی پور
#اریک_فروم
#زندگی
#عشق_برادرانه
/channel/philosophy_thinking
مردم بر این باور هستند که این حکومت است که باید از کشور برود نه مردم!
حکومت باید از خود بپرسد چرا شَر بنیادین شده است.
حکومت باید دست از "حقیقت از بالا" بردارد.
👤مصطفی مهرآیین
🆔️@philosophy_thinking
۴۵ سال از رفراندوم در سال ۱۳۵۸ گذشت!
قریب به ۸۰ درصد افرادی که آن زمان شرکت کردند دیگر در قید حیات نیستند!
اینکه انتخاب نسل های دهه ۳۰،۲۰ و ۴۰ ما را تا کنون گرفتار کرده است آشکار است.
حالا که مسئله ی جانشینی مطرح است؛ امیدوارم ته مانده ی آن نسلها اینقدر فرهنگ و شعور داشته باشند که اجازه بدهند نسل های بعدی خودشان تصمیم بگیرند!
حقیقتا ما نه آب و برق مجانی می خواهیم و نه خانه و...
خودمان اینها را می سازیم! فقط آزادی انتخاب بدهید مابقی با خودمان...
ما بهشت شما را دیدیم!
برق مجانی شما را هم دیدیم!
مقام انسانیت شما را هم دیدیم!
ما هیچ چیز نمی خواهیم؛ جز آزادی ...
آزادی از جهلِ شما و آزادی برای تحقق یک زندگی معمولی!
ممنونم به خواسته ی ۵۵ میلیون نفری که در سال ۵۸ نبودند احترام بگذارید ...
✍️حسین جمالی پور
/channel/philosophy_thinking
🔻به زندگی آری بگو!
اوریانا فالاچی در رمان "نامه به کودکی که هرگز زاده نشد " مدام در جدال با این مسئله است که آیا فرزندش را به دنیا بیاورد و "وجود داشتن" و " زندگی" را به او هدیه کند یا "جهان پر از رنج" را از او دریغ کند تا اصلا پا به جهان نگذارد که رنج بکشد! او مدام در بین این دو در تردید است و آخر به زندگی "آری" می گوید و ارزش زیستن و وجود داشتن را ترجیح می دهد.
از آن سو شوپنهاور به زندگی "نه" می گوید و "وجود نداشتن " را بر "بودن در جهان رنج آلود " ترجیح می دهد!
نگاه ها متفاوت است و تجربه های ما شکاف بسیاری با هم دارد! اما من در میان تمام رنج های زندگی، کم و کاستی ها و زخم ها و ناکامی ها، بازهم زندگی را انتخاب می کنم.
اگرچه سخت و پر از درد و رنج است؛ اما عمیق ترین امیدها و معناهای زندگی را در همین رنج ها یافتم.
مبارزه برای یک افق روشن و آگاهی بخشی و ایستادن در برابر ظلم و جهل همیشه برای من یک منبع بزرگ برای معنا دادن به زندگی بود.
بزرگترین آرمانی که به زندگی من معنا داد و مدام دنبالش کردم"#آزادی" بود. آزادی ...
در برابر ظلم و تاریکی روزگار تسلیم نشویم؛ برخیزیم و مبارزه کنیم.
فراموش نکنیم در زندگی هر انسانی مسیرهایی وجود دارد که هر کدام رنج های خاص خود را دارند؛ ما فقط انتخاب می کنیم کدام رنج ها را در چه مسیری تجربه کنیم.
من فکر می کنم در روزگار کنونی آرمان "#آزادی" می تواند به ما معنا بدهد و خون تازه ای به رگ هایمان تزریق کند.
به زندگی آری بگویید و برخیزید....
عشق بورزید به خودتان، به دیگران....
عاشق شوید...
عاشق آزادی...
✍️حسین جمالی پور
/channel/philosophy_thinking
زیارت قبرِ بدونِ جنازه!
غم انگیزترین خبری که دیدم این بود که محل سقوط رئیس جمهور را دارند تبدیل به بارگاه می کنند؛ تعدادی کانکس و نگهبان هم برای محافظت از آنجا قرار داده اند!
آنهم برای قبرهای نمادین و خالی!
دردناک این بود که در نزدیکی همانجا روستایی هست که مدرسه ندارد! اما هزینه ی کانکس های محل سقوط رئیس جمهور را اداره ی نوسازی مدارس به عهده گرفته است!
نامش را چه بگذاریم!؟
حماقت؟
نمی دانم!
به یاد آن زمانی افتادم که در دوره ریاست جمهوری رئیسی مدارس را به فروش گذاشته بودند! مدارسی که بعضی را خیرین مدرسه ساز ساخته بودند!
چقدر دردآور است اینگونه مقدس سازی!
چقدر تناقض است در این کشور!
برای کسی که او را رئیس جمهور مستضعفین می نامند، با پولی که حق دانش آموزان محروم کشور است، بارگاه می سازند!
این همه تناقض را چگونه هضم کنیم!
وای بر آنانکه اینگونه مقدس سازی را نوعی رستگاری می دانند!
بیمارانی که هنوز درک چنین وضعی برایشان ممکن نیست!
چگونه دربرابر مردمی که بسیاری خانه ندارند و برای نان شب محتاج هستند، برای قبرهای خالی هزینه می کنید؟
چرا باید دانش آموزان در سرما دست و پایشان بلرزد و سقف ایمن روی سرشان نباشد اما برای قبرهای نمادین هزینه می کنید؟!
وای بر چاپلوسی و وای بر مقدس سازی!
✍️حسین جمالی پور
/channel/philosophy_thinking
🔺️به من دروغ نگو!
دیالوگ دختر با پدر در پایان این فیلم، نمادی از حرف های ناگفته و خشم فروخورده ی دو نسل در دهه ی ۶۰، ۷۰ و۸۰ است. نسلی که مدام از نسل های گذشته دروغ شنید!این تقابل، نمادی از تقابل سیاست های غلط حاکم با نسل جدید است.
اسلحه کشیدن دختر و پدر در برابر هم؛ نتیجه ی سال ها، سکوت، سرکوب، دیده نشدن و به رسمیت نشناختن نسل جدید است!
در این سکانس بسیار تکان دهنده از فیلم "دانه انجیر معابد"، رضوان( دختر قاضی دادگاه انقلاب)، دوستش صدف را برای درمان و بیرون آوردن تیرهای ساچمه ای به خانه می آورد...
با دیدن این سکانس تمام رخدادهای سال ۱۴۰۱ برایم مرور شد. ببینید چه بر سر جوانان این کشور گذشت...🖤
#زن_زندگی_آزادی
#دانه_انجیر_معابد
فیلم "دانه انجیر معابد" را اینجا ببینید👇
🆔️@philosophy_thinking
«شب را نوشیدهام
و بر این شاخههای شکسته میگریم
مرا تنها گذار
ای چشم تبدار سرگردان!
مرا با رنجِ بودن تنها گذار»
سهراب سپهری
«وقتی انسان آموخت (آن هم نه فقط بر روی کاغذ) که چگونه با رنجهایش تنها بماند، چگونه بر اشتیاقش به گریز چیره شود، آن وقت چیز زیادی نمانده که یاد نگرفته باشد.»
آلبر کامو
«انسان گاهی اوقات به نحو نامتعارف، خارق العاده و شورمندانهای با رنج نرد عشق میبازد.»
فئودور داستایفسکی
📕در کشاکش رنج و معنا
مقاله " داستایفسکی؛ سالک مدرن رنج اندیش"
نویسنده: سروش دباغ
ویراستار: حسین جمالی پور
/channel/philosophy_thinking
🔻گفتگو و بردگی!
در رُم باستان برای اینکه بردگان در جامعه شناخته بشوند و مردم بتوانند اشراف زادگان را از برده ها تشخیص بدهند، تصمیم گرفته شد که برای تمام بردگان لباس همشکل فراهم کنند!
اما سریعا توسط تعدادی از اربابان این طرح منتفی شد!
آنها به اربابان و اشراف زادگان دیگر گفتند اگر برده ها لباس های همشکل داشته باشند متوجه خواهند شد که تعدادشان بسیار بیشتر از ماست و علیه ما شورش خواهند کرد!
این حکایت امروز ما ایرانی هاست!
در یک فضای مبهم زندگی می کنیم که نمی دانیم هرکسی چقدر با ما همفکر و همدل است!
اصولا حکومت ها سعی می کنند مردم را در وضعیت ابهام نگهدارند تا افراد حامی حکومت ناشناخته و نامشخص باشند!
در رم باستان به دلیل عدم ارتباط بردگان با هم، زجر می کشیدند درحالی که تعدادشان بسیار بیشتر بود!
آن دوران لباس همشکل تهدید به حساب می آمد! اما امروز گفتگو یک تهدید است!
کارِ حکومت، "امتناعِ گفتگو" بین مردم است!
اینکه هانا آرنت گفتگو و صحبت کردن را موهبت بزرگ بشری می دانست، بی ارتباط با این مسئله نیست!!!
✍️حسین جمالی پور
/channel/philosophy_thinking
🔻زبان، چاپلوسی و مرگِ زندگی!
🔹️برای فرماندار و امام جمعه #نهبندان و تمام چاپلوسان سیاسی!
وقتی زبان و واژگان در خدمت استبداد گرفته شود، نابودی ارزشهای انسانی حتمیست! البته آن کسی که در ساختار استبداد است، چنین مسئلهای را نمیفهمد! او غرق بردگی فکری و اعتقادیست و مفهومی به نام "#زندگی" برای او مسئله نیست!
فرماندار نهبندان بازهم با واژگان بازی کرده و گفته است « حماسة ۹ دی درس عبرتی برای آیندگان است»، همچنین گفته است « ۹دی روز تجلی قدرت خداوند در تاریخ ایران است». امام جمعة نهبندان هم از بازی با واژگان عقب نمانده و فرموده است « در روز ۹ دی حماسهای خلق شده که مردم جهان را انگشت به دهان گذاشت»، همچنین افاضه کرده اند «مردم در این روز اجازه شورش اشرافیت علیه جمهوری اسلامی را ندادند و میخ بر تابوت فتنه گران کوبیدند».
جناب مرادی و نجمی پور تا کی میخواهید فلاکت مردمتان را نادیده بگیرید! لختی به جادههای تان بیندازید که جوانان برای چند گالن سوخت با زندگی شان قمار میکنند. نرخ فلاکت در نهبندان در بدترین وضعیت خود در ۴۵ سال انقلاب تان، قرار گرفته است. از کدام شکوه حرف میزنید!؟ کدام عظمت!؟
آپاراتوس حاکم، زندگی مردم تان را نابود کرده است شما از شکوه حرف میزنید!؟ جوانان تان در میان شعلههای آتش سوخت کشی و قاچاق، به خاکستر بدل میشوند. زندهها ازدواج برایشان آرزو شده و در همان روستاهای نهبندان توان ساخت یک منزل را ندارند!
چرا اینقدر حرافی! بس کنید این چاپلوسی را! بس کنید که به بهای چاپلوسی شما زندگی ویران شد! میخ بر تابوت فتنه گران نزنید! بلکه از روی قبری که خالیست برخیزید و شیون نکنید! این قبر خالیست!
مثل همان بارگاهی که در سوریه خالی بود اما برای حفاظت از آن هزاران جوان وطن را فرستادید و از زندگی محروم شان کردید!
چقدر فریب؟ چقدر دروغ؟
در سمت حقیقت بایستید که عافیت یک ملت به پیروی از حقیقت است! نه پیروی از استبداد! سعادت مردم در گرو آزادی است نه چاپلوسی و بردگی! درآورید این لباس مجیزگویی را و دست بردارید از دستمال کشیدن بر پوتینهای آغشته به خون ملت!
شراب انگور بنوشید تا مست شوید اما خون ملت را نه! که اولی گناهیست برای یک نفر و دومی گناهی در برابر میلیونها انسان!
بر تابوت فتنه گران میخ نکوبید! بلکه بر مغز زنگ زده ی خود بکوبید که غرق در توهم داناییست! توهمی که سرچشمه ی فاشیسم و علت العلل اشرافیت در ایران است! چنانکه همفکرتان(امام جمعه ی تهران) زمینی به رسم قاجاریان برخود بخشیده بود و اشرافیت گرایی پاچه خواران را به تصویر کشید!
این ملت نه شکوه دارد نه عظمت! چگونه ملتی که نان ندارد، شکوه دارد؟!
که شکوه یک ملت به آزادی برای دربند کردن قدرت مطلقه است! قدرتی که لباسِ زندگی را از تنِ نحیف ملت درآورده است!
ملتی که میگفتید میخواهد لخت شود؛
حالا واقعا لخت شده است! لخت از زندگی!
واژه ها را در جای خود بکار برید که اگر واژگان از معنا خالی شدند، زندگی خالی از معنا خواهد شد و انسانیت به ابتذال کشیده می شود. زبان مأمن زندگیست! واژه ها را برای بازگفتن حقیقت و زندگی بکار ببرید نه برای چاپلوسی!
تجلی قدرت خداوند در وجودِ انسان و آزادی و عقلانیت اوست! تجلی خداوند در حقیقتی است که در کثرت و تنوع انسانی خود را نشان می دهد!
نه در تفکر اقلیتی که چشم بر حقیقت بسته است و استبداد و ظلم بر ملت خود را نمی بیند!
نگویید چنین ایامی درس عبرت برای آیندگان است! بلکه شما و تفکر شکست خورده و عقب افتاده تان، بزرگترین درس عبرت برای تاریخ اندیشه و فرهنگ این سرزمین است!
بدون تردید آیندگان خواهند نوشت که " روزگاری سیاستمداران این وطن برای آبادی کشورهای دیگر، مردم خودشان را به فلاکت نشاندند!"
این است آنچه آیندگان از آن عبرت خواهند گرفت.
آنها انگشت به دهن خواهند ماند از این همه عقب ماندگی! از این همه چاپلوسی و از این همه خاک پاشیدن در چشم حقیقت!
در آورید این لباس چاپلوسی را و آزادمرد باشید. کتاب بخوانید، بیندیشید و از نشخوار اندیشه ی دیگران بپرهيزيد. از درونِ خود بجوشید و برای اعتبار چاپلوسی دیگران را نکنید. به قول آن شاعر بزرگ " از درون خویشتن جو چشمه را"!
چاپلوسی تنها یک نتیجه دارد و آن نابودیِ زندگی ملت است!
مرگِ زندگی حاصل مرگِ آزادی است! و از آن بردگی و چاپلوسی سربر می آورد!
✍️حسین جمالی پور
از دیار #عربخانه
تهران/۹ دی ۱۴۰۳
#نهبندان
#خراسان_جنوبی
#قاچاق_سوخت
#عربخانه
#زن_زندگی_آزادی
/channel/philosophy_thinking
به پیرِ میکده گفتم که چیست راه نجات ؟
بخواست جامِ می و گفت عیب پوشیدن
مرادِ دل ز تماشای باغِ عالم چیست ؟
به دستِ مردمِ چشم از رخِ تو گل چیدن
به میپرستی از آن نقشِ خود زدم بر آب
که تا خراب کنم نقشِ خود پرستیدن
#حافظ
حکمتی که در شعر فارسی هست، در فلسفه نیست! شعر فارسی راهِ زندگیست! بعید می دانم آنکه حافظ می خواند عمق زندگی را ندانسته باشد! حافظ خودِ زندگیست. عشق در حافظ به اوج خود می رسد و زندگی در عمیق ترین شکل آن!
حافظ بخوانیم!
🆔️@philosophy_thinking
مذهب مانع پرسشگری انسان می شود!
افرادی که در زندگی از خود سوال نمی پرسند، هیچ گاه مردمان سعادتمندی نخواهند بود.
آنها در مراسم دعای پر فیض ندبه شرکت می کنند، در مراسم دفاع از فیلترینگ و جلوگیری از گناه شرکت می کنند، پشت سر امام جمعه ی رانت خوار نماز می خوانند...
اما از فقر و فلاکت هم وطن شان ککشان نمی گزد!
چرا؟
چون نابینا و ناشنوا می شوند.
مذهب دهان و چشم آدمی را می بندد و به برده ای مطیع بدل می کند.
کسی که پرسش ندارد، هرچه به او بدهید باور می کند.
و وای بر آن زمان که آنچه به او می دهند، مقدس هم باشد!
آن وقت برای رضای خدا هموطن خود را هم به مسلخ می برد!
انسانِ بی پرسش، از یقینِ وهمی مست می شود!
به همین دلیل دیکتاتورها روی چنین افرادی سرمایه گذاری می کنند! آنها بی پرسش"چشم" می گویند!
✍️حسین جمالی پور
/channel/philosophy_thinking
🔻مرگ، کسب و کار من است!
(معرفی کتاب )
رودلف فرانتس هوس، رویای آلمان بزرگ و قدرتمند را در سر داشت! البته برای رسیدن به مدارج و مراتب عالی قدرت در برابر هر دستوری مطیع بود. او مسئول بزرگترین اردوگاه نازی ها بود و در آن به بی رحمانه ترین شکل یهودیان را می کشت!
رودولف هوس توسط آیشمن در این اردوگاه گمارده شده بود. او زندانیانی که دیگر نمی توانستند کار کنند به بهانه ی حمام به اتاق می برد و بعد دسته جمعی به اتاق دیگری می رفتند و گاز کشنده در اتاق پخش می کرد و در مرحله ی سوم آنها را می سوزاند و از روغن اجساد برای تولید صابون استفاده می کرد.
هانا آرنت(در کتاب آیشمن در اورشلیم ) و ویکتور فرانکل(در کتاب انسان در جستجوی معنا ) به عنوان دو چهره ی علمی تلاش زیادی کردند که واقعیت زندان ها را روایت کنند اما روایت دیگری هست که بسیار عمیق تر است.
رابرت مرل در رمان "مرگ کسب و کار من است" زندگی آدولف فرانتس هوس را روایت می کند.
با توجه به رخ دادهای سوریه و زندان هایی مثل صیدنایا، اگر می خواهید حدس بزنید مسئولان ما چه روحیه ای دارند و چقدر می توانند بی رحم باشند، این کتاب را حتما بخوانید تا ببینید چگونه برای قدرت، آدم می کشند!
✍️حسین جمالی پور
/channel/philosophy_thinking
جهت ارتباط با من و رزرو وقت مشاوره خودشناسی، معنادرمانی، مشاوره فلسفی از طریق زیر اقدام کنید.
09199602940
@Existential_psychotherapist
حسین جمالی پور
/channel/philosophy_thinking
از منظر آرنت در هر جامعه ای که حکومت توتالیتر حاکم است، مردم به سه دسته تقسیم می شوند.
۱. پیروان متعصب
۲. روشنفکران و مخالفان
۳. قشر خاکستری
دو دسته اول در اقلیت هستند و دسته سوم اکثریت را تشکیل می دهند. در نگاه اول ما فکر می کنیم حکومت با تکیه بر پیروان متعصب است که حکومت می کند، در حالیکه بیشترین قدرت حاکم ریشه در سکوتِ قشر خاکستری دارد. در چنین وضعی عدم کنشگری سیاسی از سوی قشر خاکستری، بزرگترین منبع قدرتِ حاکم است.
/channel/philosophy_thinking
تفأل من بر دیوان حافظ برای ایران عزیز🌺
شرابِ بیغَش و ساقیِّ خوش دو دامِ رهند
که زیرکانِ جهان از کمندشان نَرَهَند
من ار چه عاشقم و رند و مست و نامه سیاه
هزار شُکر که یارانِ شهر بیگنهند
جفا نه پیشهٔ درویشیَست و راهرُوی
بیار باده که این سالکان نَه مردِ رهند
مَبین حقیر، گدایانِ عشق را کاین قوم
شَهانِ بی کمر و خسروانِ بی کُلَهند
به هوش باش که هنگامِ بادِ اِستغنا
هزار خرمنِ طاعت به نیمْ جو ننهند
مَکُن که کوکبهٔ دلبری شکسته شود
چو بندگان بِگُریزند و چاکران بِجَهَند
غلامِ همَّتِ دُردی کشانِ یک رنگم
نه آن گروه که اَزْرَق لباس و دل سیَهَند
قدم مَنِه به خرابات جز به شرطِ ادب
که سالکانِ درش محرمانِ پادشهند
جنابِ عشق بلند است همّتی حافظ
که عاشقان، رهِ بیهمّتان به خود ندهند
یلدا بر شما مبارک🌺
به امید آزادی از ریا و تزویر...
/channel/philosophy_thinking
🔻انواع تنهایی به روایت سروش دباغ
🔹️تنهایی بین فردی وقتی رخ میدهد که فرد دیار مألوف و خانه و کاشانه را ترک میکند و شبکهای از روابط گرم و صمیمی و مأنوس را از دست میدهد. عموم کسانی که مهاجرت را تجربه کرده و از سرزمین مادری رخت کشیدهاند،این نوع تنهایی را دستکم برای چند صباحی آزمودهاند.
🔹️تنهایی درون فردی با محققنشدن استعدادها و با نُرمها و هنجارهای دیگران زیستن و سرکوب خواستهها و آرزوها درمیرسد. شکوفانشدن و پژمردگی روانی با این نوع تنهایی همعنان است. چنانکه روانپژوهان برجستهای چون راجرز و یالوم آوردهاند، این تنهایی نوعی روانرنجوری است و فردی که با آن دستوپنجه نرم میکند، میتواند به مدد رواندرمانگر بر آن فائق بیاید.
🔹️تنهایی اگزیستانسیل با اگزیستانس و وجود انسان و زیستنش بر روی این کرۀ خاکی گره خورده و گریز و گزیری از آن نیست. وقتی سپهری میگوید: «حیات نشئۀ تنهاییست»، از این نوع تنهایی پرده برمیگیرد. تنهاییای که با بن و بنیاد ما گره خورده و هیچگاه از میان رخت برنمیبندد. پیشتر از استعارۀ «بادکنک رها در آسمان» برای تبیین این نوع تنهایی بهره بردهام. هریک از ما موجوداتی هستیم گرفتارگشته در یک بادکنک، بادکنکهایی رهاشده در آسمان، آسمانی که هرازگاهی ابری و آفتابی و برفی و طوفانی میشود. بادکنکها به یکدیگر نزدیک میشوند، از هم دور میشوند، اما نمیتوانند وارد یکدیگر گردند. میتوانیم بادکنکهای دیگر را در آسمان ببینیم، از وجود و حضور آنها دلگرم و دلخوش شویم، اما نمیتوانیم با آنها یکی شویم. تنهاییِ اگزیستانسیلِ عمیق انسان که به تعبیر اونامونو با «سرشت سوگناک هستی» گره خورده از این جنس است. تنهاییای که با درد و رنجِ وجودی درمیرسد و فرد را در چنبرۀ خود سخت گرفتار میکند.
🔹️تنهایی مخملین با سکوت درونی و هیجانات مثبتی از جنس سپاسگزاریِ از هستی و طبیعت و برخورداریها و داشتهها عجین میگردد. سکوتی که با پسزدن ملال و ناراحتی و ترس و در آغوشکشیدنِ شادی درونی درمیرسد و مشحون از آرامش ژرف و آشتی و صلح درونی است. وقتی سهراب میگوید: «من چه سبزم امروز، و چه اندازه تنم هشیار است! نکند اندوهی سررسد از پس کوه»، از این نوع تنهایی سخن میگوید.
🔹️تنهایی خویشاوندی از لونی دیگر است و در حضور کسی رخ میدهد که جهاننگری و ارزشهایش به تو سخت نزدیک است و از پشت پنجرۀ تو به جهان پیرامون و هستی مینگرد؛ کسی که او را به نیکی میشناسی، آشناست و در مقابلش میتوانی عریانیِ روانی را تجربه کنی و بدون واهمه و نگرانی از قضاوتشدن، از باورها و دغدغهها و نگرانیهایت، بدون روتوش سخن بگویی و «سبکی تحملناپذیر بار هستی» را با او قسمت کنی. به میزانی که تو بتوانی «خویشاوندی» بیابی و تنهایی خویشاوندی را با او تجربه کنی و دربارۀ زیر و زبر شدنها و قبض و بسطهای وجودیات با او نجوا کنی، از حجم تنهایی اگزیستانسیلت کاسته میشود.
🔹️تنهایی تلخ با تجربۀ ازدستدادن درمیرسد. گویی زیر پایت خالی شده و جای نبودِ انسانی یا چیزی را میبینی و لمس میکنی. وقتی کسی در سوگ عزیزی به سر میبرد، یا شکستی عاطفی را تجربه کرده یا کاروبار خود را از دست داده، ویرانی و تلخیِ سردی را میچشد و «هجوم خالی اطراف» به او فشار میآورد و پاشان و پریشانش میکند. نظیر امواج دریا که به ساحل میرسد و شنوماسههای کنار ساحل را در کام میکشد و با خود میبرد و جای خالی آن را برای رهگذری که کنار ساحل قدم میزند، نمایان میکند. شبیه هنگامی که نظارهگر ماسههایی هستی که درمشتت گرفتهای و آرامآرام از میان انگشتانت میریزند و کف دستی خالی از خود بر جای مینهند.
🔹️تنهایی عرفانی با جداافتادن از دیار مألوف و «نیستان معنا» درمیرسد. عموم سالکان سنتی که از فراق سخن رانده و از آن گله کردهاند، درواقع تنهایی عرفانی را مزهمزه کردهاند؛ تنهاییای که به جدایی تبدیل میشود و میتوان به مدد کیمیای عشق بر آن فائق آمد، بهسمت بیسو رفت و پای در «خلوت ابعاد زندگی» نهاد و گوهر وصال را فراچنگ آورد و تجربه کرد؛
🔹️تنهایی میان جمعی حدیث انسانهایی است که از زمینه و زمانهای که در آن میزیند، پیشی میگیرند، افقهای نوینی را رصد میکنند و در جمع و جامعۀ خود چندان درک و فهم نمیشوند؛ ازاینرو تنهایند و صلیب تنهایی خود را بر دوش میکشند و «غربت و غرابت» را میچشند؛ که در جهان غریباند. آدمیانی که در قلمروهای علم، دین، سیاست، فلسفه، هنر و مانند اینها خلافآمد عادت عمل میکنند و رهرو راهیاند که پیرو و دنبالهروی چندانی ندارد و به همین سبب با انواع طعن، تخفیف، ناسزا، ناامنی، محدودیت و احیاناً خطر جانی مواجه میشوند، تنهایی میان جمعی را میآزمایند. از قضای روزگار، قدر و منزلت عموم این افراد، پس از گذر زمان و چند صباحی بعد از اینکه روی در نقاب خاک میکشند، شناخته میشود.
📕از خیام تا یالوم
از منظر اخلاقی اگر حاکمانی با سیاست گذاری غلط باعث کم بود دارو و بالا رفتن هزینه ی درمان و مرگ مردم بشوند، یا باعث افزایش تصادفات و مرگ و یا با ایجاد فضای بسته باعث افزایش افسردگی، نا امیدی و خودکشی بشوند، آن ها در حکم قاتل مردم اند!
لطفا این قتل ها را زیر عبای اسلام پنهان نکنید!
✍️حسین جمالی پور
/channel/philosophy_thinking
🔻آیا قدرت با خشونت همراه است؟!
تصور اکثریت این است که هر حکومتی که خشونت را به کار می گیرد حتما قدرتمند است و خشونت را یکی از ویژگی های حکومتِ قدرتمند می دانند!
در حالیکه هانا آرنت در کتاب توتالیتاریسم و در کتاب انقلاب تحلیل دیگری از این واقعیت می دهد. او معقتد است که حکومت ها زمانی دست به خشونت می زنند که قدرت شان را از دست داده اند و رو به زوال اند!
او تلاش می کند با یک تحلیل فلسفی بسیار جذاب و عمیق، ساختار قدرت و نسبت آن با خشونت را به ما نشان دهد!
توصیه می کنم کتاب انقلاب و کتاب توتالیتاریسم هانا آرنت را بخوانید.
✍️حسین جمالی پور
/channel/philosophy_thinking
دختر به پدر: دوستم رو تو خوابگاه گرفتن، تیر خورد تو صورتش، زیباییش رو ازش گرفتن، آیندش رو ازش گرفتن. آخه چرا؟
تو به این سیستم ایمان داری و می خوای به هر قیمتی حفظش کنی!!!
#زن_زندگی_آزادی
#دانه_انجیر_معابد
فیلم "دانه انجیر معابد" را اینجا ببینید👇
🆔️@philosophy_thinking
🎥فیلم توقیف شده "دانه ی انجیر معابد"
🎭 ژانر : #خانوادگی #درام
📆 سال انتشار: 1403
👤 کارگردان : محمد رسولاف
👥بازیگران :
سهیلا گلستانی ، میثاق زارع ، مهسا رستمی، ستاره ملکی ، رضا اخلاقیراد، نیوشا اخشی، شیوا اردویی، امینه مزروعی آرانی و ...
💬خلاصه داستان :
داستان فیلم “دانه انجیر معابد" درباره یک قاضی تحقیق در دادگاه انقلاب تهران است که با گمشدن مرموزانۀ اسلحهاش در میانۀ شدت گرفتن اعتراضهای سراسری درگیر پارانویا و سوظن حتی نسبت به همسر و دو دخترش میشود. در آغاز فیلم دختری به نام صدف در اعتراضات چشمش را از دست می دهد و در ادامه این فیلم تلاش می کند هم اعتراضات سال ۱۴۰۱ را به تصویر بکشد و هم تعارضات نسل ها را در یک خانواده نشان بدهد.
🔻توصیه می کنم حتما ببینید!
🆔️@philosophy_thinking
🔻از حجاب تا حذف از زندگی!
سید احمد خاتمی گفته است "عزیز! زیرساختهای حجاب را فراهم کن و باقدرتی که به دست آوردی آن را در خدمت دین و احکام دین قرار بده، آنچه دغدغه مردم بود اجرای دین بود و الان هم مطالبه متدینان جامعه ما اجرای دین است."
اگر بخواهیم تحلیل دقیقی از سخنان خاتمی بدهیم لازم است به اندیشه و فلسفه ی سیاسی نگاهی بیندازیم!
زارتادولیس از قول جوروجو آگامبن(فیلسوف سیاسی قرن۲۰) ویژگیهای اصلی هوموساکر(homo sacer )را اینگونه برمیشمارد: 1)حذف از دولت-شهر و نظم سیاسی، 2) استثنا از قانون الهی و انسانی و 3) قرار گرفتن در معرض خشونت و مرگ»
با توجه به جمله ی آخر که گفته است "خواسته ی متدینان جامعه این است"! این نتیجه می شود که افراد غیر متدین به مثابه ی هوموساکر تلقی می شوند و از حقوق سیاسی برخوردار نیستند و به تعبیر آگامبن از قانون طرد شده اند!
در چنین وضعی افراد محروم از قانون در جامعه دچار زندگی برهنه (bare life)می شوند و فضای جامعه شکل اردوگاه به خود می گیرد!
چنانکه هانا آرنت نیز معتقد است که "اردوگاه مکانی برای زندگی بیولوژیک یا به عبارتی حیات برهنه و از طرف دیگر، نتیجة وضعیت استثناء است."
آرنت اضافه می کند که "اردوگاههای نازییسم برای از بین بردن مردم و صرفاً زیر پا گذاشتن حیثیت افراد ایجاد نشدهاند، بلکه تلاش برای از بین بردن خودانگیختگی در آنها به عنوان جلوهای از رفتار انسان است"
از نظر هانا آرنت اردوگاههای کار، ترجمة یکسانی از مفهوم زندگی و مرگ دارند؛ به این معنی که بسته به شرایط، زندگی انسانها میتواند ارزشمند یا بیفایده باشد؛ در حقیقت روند مرگ و ادامة زندگی، شرایطی را ایجاد میکند که هیچ تفاوتی بین مرگ و زندگی وجود نداشته باشد.
شاید بپرسید که اردوگاه چگونه شکل می گیرد!؟ پاسخ این است که اردوگاه از وضعیت استثنایی و حکومت نظامی حاصل میشود و جمعیتی که در آن هستند متعلق به یک وضعیت استثنایی است که با جنگ استعماری نسبت و پیوند دارد!
یعنی اینکه در زنجیر کردن مردم و اینکه از آنها بخواهیم تنها از یک تفکر پیروی کنند، نه تنها تفاوتی با استعمار ندارد بلکه برای استعمار کشور و مردم چنین می کنند! به یک معنی حاکم یا طبقه ی حاکم برای استعمار مردم چنین محرومیت هایی در قالب قانون ایجاد می کنند.
حال اگر کسی با این قانون(استثنا) مخالفت کند یا معترض باشد تبدیل به هوموساکر می شود و قتل و حذف او امری طبیعی خواهد شد.
آگامبن می گوید اینکه انسان مقدس یا هوموساکر را میتوان کشت اما نمیتوان قربانی کرد، متضمن این نکته است که این فرد از چارچوب قانون انسانی طرد شده و همزمان از چارچوب قانون الهی نیز محروم شده است. در نتیجه خشونتی که بر هوموساکر اعمال می شود از یک سو نه در تضاد با مضامین الهیاتی است و نه در تضاد با قوانین انسانی.
اینجاست که خودِ حاکم نه در ذیل قانون است و نه در خارج از آن! یعنی جایگاهی دارد که می تواند مانند خداوند قانون را اجرا کند و گاهی مانند خداوند دست به معجزه بزند و خلاف قانون رفتار کند! ( دقیقا مثل تفکر ادیان که خداوند خالق عالم است و قانونی در طبیعت نهاده اما درعین حال می تواند با معجزه خلاف طبیعت کاری انجام بدهد!)
به تعبیر آگامبن "حاکم با قرار گرفتن در منطقه ی عدم تمایز میان درون و بیرون قانون، جایگاهی استعلایی کسب می کند و با انحصار خشونت، حق حکمرانی و فرمان راندن به سوژه ها(انسان ها) را در اختیار می گیرد."
در چنین وضعی فضای جامعه تبدیل به اردوگاه می شود انسان ها تبدیل به موجوداتی می شوند که صرفا زندگی بیولوژیکی دارند و فقط زنده اند! اما زندگی نمی کنند! چرا که از تمامی حقوق شهروندی محروم اند و مدام در معرض خشونت و مرگ قرار دارند!
✍️حسین جمالی پور
#زن_زندگی_آزادی
#حجاب
#زندگی
/channel/philosophy_thinking