♦️نویسنده و پژوهشگر ارتباط با من؛ @Existential_psychotherapist
🔺️منتشر شد.
📕در کشاکش رنج و معنا
🔹️نویسنده: سروش دباغ
🔹️ويراستار: حسین جمالیپور
🔻ناشر: بنیاد سهروردی تورنتو_کانادا
لینک خرید ایرانیان خارج از کشور👇
لینک خرید 👉
جهت اطلاع از نحوه خرید و تهیه در ایران پیام بدهید👇
🆔️@Existential_psychotherapist
🆔️@philosophy_thinking
🔻آیا حافظ مسلمان بود؟
با توجه به دیوان حافظ، اشعار بسیاری هست که نشان می دهد اهل باده نوشی بوده و البته بسیاری اصرار می کنند که حافظ منظورش از شراب، شراب الهی است و اصرار دارند که حافظ قرآن بوده و اهل دین و دیانت بوده است.
اگر تمام اشعار حافظ را کنار بگذاریم و در آن تردید داشته باشیم، دو بیت از غزل پنجم دیوان حافظ می تواند تصویر روشنی از مسلمان بودن یا نبودن او نشان بدهد!
در بیت چهارم و هشتم از غزل پنجم می گوید؛
در حلقهٔ گل و مُل خوش خواند دوش بلبل
هاتِ الصَّبُوحَ هُبّوا یا ایُّها السُّکارا
آن تلخوَش که صوفی اُمُّالخَبائِثَش خواند
اَشهیٰ لَنا و اَحلیٰ مِن قُبلَةِ العَذارا
پیامبر اسلام در حدیثی می گوید؛
الخمرُ جِماعُ الإثْمِ ، و اُمُّ الخَبائثِ و مِفْتاحُ الشَّرِّ.
شراب، مجمع انواع گناهان و ريشه پليديها و كليد بديهاست.
در حدیث دیگری آمده است که؛
إِنّا اَهلُ بَیتٍ لا نَشرِبُ المُسکِرَ...فمَن کان مِن شیِعَتِنا فَلیَقتَدِ بِنا و لِیَستَنَّ بِسُنَّتِنا.
ما خاندانى هستیم که مست کنندهاى نمىنوشیم و کسانى که شیعه ما هستند باید به ما اقتدا کنند و روش ما را سرمشق خود قرار دهند».
با توجه به دو بیتی که از حافظ آوردیم و این دو حدیث مشخص می شود که حافظ خلاف سنت مسلمانان عمل می کرده است.
در بیت چهارم می گوید "هاتِ الصَّبُوحَ هُبّوا یا ایُّها السُّکارا"
"ای اهل شراب و مستی بیدار شوید" و این آشکارا در تضاد با حدیث دوم است که می گوید " إِنّا اَهلُ بَیتٍ لا نَشرِبُ المُسکِرَ" ما اهل بیت اهل شراب نوشیدن نیستیم!
"تلخ وش" در بیت هشتم غزل پنجم برای شراب به کار رفته و حافظ می گوید صوفی این شراب تلخ را مادر پلیدی ها می داند، اما برای من آن شراب تلخ از روی زیبارویان هم شیرین تر است!
حال مسئله اینجاست که حافظ می گوید، صوفی شراب را مادر پلیدی ها می داند و این اشاره به حدیث پیامبر اسلام دارد که گفته است "شراب مادر پلیدی هاست!"
اینکه حافظ اینگونه آشکارا دست رد به اسلام می زند، خود نشان می دهد او اهل دیانت نبوده است. البته که او رند است و رندی به معنی بی قید و بندی نیست! او دعوت کننده به اخلاق و متفکرِ زندگی است! در مرکز ثقل اندیشه ی او عشق است و تلاش می کند انسان را عاشق زندگی کند و از بودن در جهان لذت ببرد و نقد امروز را به نسیه ی فردا ندهد!
✍️حسین جمالی پور
/channel/philosophy_thinking
🔻انتخاب کن!
انگشت بر کجا گذاشته ای!
کدام سمت ایستاده ای؟
آدمی انتخاب می کند کجا گُم بشود! کجا فرو رود و با خود چه کند!
یکی در اوراق کتاب هایش، یکی در آوازِ شجریان، دیگری در اندیشه ی آزادی، یکی در سرشتِ سوگناکِ هستی!
یکی هم ممکن است در صفحات مجازی و در میان تبلیغاتِ لوازم زیبایی فرصتی برای نفس کشیدن نداشته باشد! ممکن است کسی هم انتخاب کند که آنقدر بدنش را بکوبد و بسازد که به قول امروزی ها داف و پلنگ بشود!
یکی هم ممکن است در اضطرابِ از دست دادنِ پارتنر روزش شب بشود و آن یک روز برایش هزار روز باشد!
اصولا ما انتخاب می کنیم کجا بایستیم و کجا گُم بشویم!
از این دست گُم شدن ها بسیار است اما تنها دو چیز در میان همه چیز ارزش گُم شدن دارد!
آزادی و حقیقت!
آنانکه در راه آزادی می دَوند، هیچ گاه از راه شان باز نمی گردند! آنها اصالت خودشان را در آن راه پیدا می کنند!
حقیقت نیز همینگونه است!
آنکه در حقیقت گم شده باشد، نمی تواند اصالت خود را زیر پا بگذارد و به راه فریب و دروغ تغییر مسیر بدهد!
ما انتخاب می کنیم که کجا گُم بشویم و سر سپرده ی چه چیزی باشیم!
و میزانِ اصالتِ زندگی ما به آن چیزی است که انتخاب می کنیم! در اعماق وجود آدمی چیزیست که هرازگاهی به ما می گوید کجا ایستاده ایم!
آنکه آزادی و حقیقت را انتخاب کرده باشد، در قعر مشکلات و مصائب باز هم به راهش ادامه می دهد!
و آنکه بردگی و مجاز را انتخاب می کند، مدام بر ملالت از زندگی اقرار می کند.
به طور کلی در یک سو حقیقت و آزادی و عشق و زندگی وجود دارد و در یک سو مجاز و بردگی و بزدلی و ترس!
ما انتخاب می کنیم در کدام سو بایستیم و اصالت داشتن ما به آن انتخاب برمی گردد!
/channel/philosophy_thinking
🔺️گفتوگوی گونتر گاوس با #هانا_آرنت
با ترجمه ی مجتبی گلمحمدی
توصیه می کنم حتما ببینید!
🆔️@philosophy_thinking
🔺️تیزر مستند "معنا"
🔹️گفتگوهایی در باب معنای زندگی در ایران معاصر
با حضور #محسن_رنانی، #مصطفی_ملکیان، #مقصودفراستخواه، #نعمت_الله_فاضلی و #اکبر_جباری
تهیه کننده و کارگردان: حسین جمالیپور
🔺️کاری از بنیاد معنای زندگی
قسمت های پنجگانه این مستند در یوتیوب
و در کانال تلگرامی اساتید و کانال تلگرامی زیر👇
🆔️@philosophy_thinking
🔺️در همه ی تعرض ها یک پیش فرض در ذهن تعرض کننده وجود دارد و آن اینکه فکر می کند این زن دنبال مسائل جنسی است و روسپی! در حالیکه یک زن روسپی هم مانند یک انسان ارزش و احترام دارد.
👤#مصطفی_ملکیان در گفتگو با #حسین_جمالیپور
🎥#مستند_معنا
🆔️@philosophy_thinking
🔻تنهاییِ ایرانیان و ایرانِ تنها
نقدی بر ساختار سیاسی جمهوری اسلامی و نقش آن در تنهایی شهروندان ایرانی /مبتنی بر اندیشه سروش دباغ و جورجو آگامبن
در بدترین شرایط باز هم باید کنار هم باشیم و ناامیدی را از هم دور کنیم...
✍️#مصطفی_مهرآیین
🆔️@philosophy_thinking
🔻عشق و ازدواج
اگر از من بپرسند(چنانکه بارها دوستانم از من پرسیده اند) که اگر تنها دو توصیه در باب ازدواج قرار باشد به ما بگویی که زندگی را متحول می کند آن توصیه چیست؟ من این جملات را از نیچه و جبران خلیل جبران می گویم!
"وقتی تصمیم می گیری یک احساس را به سرانجامی به نام " ازدواج " برسانی، اولین حرکت مفید این است که از خودت بپرسی آیا واقعاً باور داری که تا سنین پیری از سخن گفتن با این زن، لذت خواهی برد؟
سخن گفتن؛ و نه همخوابگی!
تمامی مسائل دیگر در ازدواج موقت و گذرا است.
تا زمانی که دو نفر حرفی برای گفتن و گوشی برای شنیدن دارند، می شود به عمر ارتباطشان امید داشت!"
#نیچه
"به يكديگر مهر بورزيد، اما از مهر بند مسازيد.
بگذاريد كه مهر درياي مواجي باشد در ميانِ دو ساحلِ روحهاي شما.
جام يكديگر را پر كنيد، اما از يك جام منوشيد.
از نانِ خود به يكديگر بدهيد، اما از يك گِرده نان مخوريد.
با هم بخوانيد و برقصيد و شادي كنيد، ولي يكديگر را تنها بگذاريد، همانگونه كه از يك نغمه به ارتعاش درميآيند.
دلِ خود را به يكديگر بدهيد، اما نه براي نگهداري.
زيرا كه تنها دستِ زندگي ميتواند دلهايتان را نگه دارد.
در كنارِ يكديگر بايستيد، اما نه تنگاتنگ!
زيرا كه ستونهاي معبد دور از هم ايستادهاند،
و درختِ بلوط و درختِ سرو در ساية يكديگر نميبالند."
#جبران_خلیل_جبران
البته من اصلا با جملات کوتاه که در فضای مجازی باب شده و دست به دست می شود موافق نیستم. چون باید یک نگاه منسجم داشت و نگاه منسجم نیازمند مطالعه است. اما این دو جمله به نحوی چکیده ی یک نگاه عمیق به عشق و ازدواج است که در آن انسان هم استقلال و آزادی فردی اش را دارد و هم یک عشق بارور و یک زندگی بسیار معنادار!
اگر در عصر یخ زده ی ما می خواهید زندگی را به معنای درست آن تجربه کنید، سعی کنید کتاب های خوب بخوانید و به جملات آن تأمل کنید. من با خواندن و مطالعات زیاد و تبدیل ذهن به یک سطل زباله از اطلاعات موافق نیستم! بلکه کافیست انسان در سال ۳ یا ۴ کتاب خوب از نویسندگان خوب بخواند تا بتواند شاخ و برگ زندگیش را پربار کند. فراموش نکنیم ما نیامده ایم فقیه یا متفکران بزرگی بشویم بلکه آمده ایم زندگی کنیم. بنابراین مطالعه ی نهایت ۴ کتاب در سال برای یک فرد کافیست! اینطور هم رشد می کنید و هم از کتاب فراری نخواهید بود!
✍️حسین جمالی پور
/channel/philosophy_thinking
تنهاییِ ایرانیان و ایرانِ تنها | سایت خبری تحلیلی زیتون
https://www.zeitoons.com/115640
✍️نویسنده: حسین جمالی پور
در این مقاله تلاش کرده ام با تکیه بر اندیشه ی سروش دباغ، فیلسوف و متفکر معاصر در باب تنهایی و همچنین با تکیه بر اندیشه سیاسی جورجو آگامبن فیلسوف سیاسی ایتالیایی در باب زیست سیاست، به این پرسش پاسخ دهم که ساختار سیاسی جمهوری اسلامی چطور با سیاست های خود، شهروندان ایرانی را تنها و زندگی آنها را دچار درد و رنج می کند؟
مفاهیمی همچون #هوموساکر، زندگی برهنه، وضعیت استثنایی، #اردوگاه، رژیم حقیقت، آپاراتوس، #تنهایی میان جمعی، تنهایی وجودی، تنهایی بین فردی و معنای زندگی از مهمترین مفاهیم مورد بحث در این مقاله است. تلاش کردم تمام مفاهیم و مباحث را از فضای فلسفی_سیاسی به زبان ساده و فضایی انضمامی بازگو کنم و در عین حال تفسیری از جنبش #زن_زندگی_آزادی بر اساس چهارچوب نظری سروش دباغ و جورجو آگامبن ارائه کنم.
🔻اگر خدا انسان بود!
احساس می کنم اگر خدا، مثل انسان سخن می گفت و از او می پرسیدیم ما برای چه آمده ایم، پاسخ می داد:
برای من مهم نیست که مسلمانی یا یهودی؛ غربی هستی یا شرقی؛ سفید هستی یا سیاه؛ ایرانی هستی یا آفریقایی....
برای من مهم است که چه میزان در سمت حقیقت ایستادی و چه میزان به بندگانم عشق ورزیدی و زندگی بخشیدی!
آیا خداوند سکوتش را خواهد شکست؟
و آیا بندگانش گوش شنوایی برای حقیقت و قلب بزرگی برای عشق ورزیدن خواهند داشت؟
تا وقتی در لباس و حجاب مسلمانی، یهودی، ایرانی، شیعه، سفید و سیاه و....پنهان شده ایم و دیگران را بر اساس آن به دوست و دشمن تقسیم می کنیم، هیچ حقیقتی شنیده نخواهد شد و هیچ قلبی انسان دیگر را دوست نخواهد داشت!
ما گرفتاریم!
گرفتار خدایی که در ذهن ساخته ایم!
خدایی که دستور به خفقان و حذف مخالفان مان می دهد!
از خدایتان بپرسید برای چه به این جهان آمده اید؟
برای قتل و کشتن و گرفتن زندگی یا برای عشق و حقیقت؟
✍️حسین جمالی پور
/channel/philosophy_thinking
🔻
مصطفی نخعی و فلاکت نهبندان و سربیشه!
🔻ایرانیانِ تجزیه شده!
سال گذشته که المپیک ۲۰۲۴ بود، ناهید کیانی در برابر کیمیا علیزاده قرار گرفت. برای ما فرقی نمی کرد کدام پیروز می شود! هر کدام برنده می شد، ایران بازنده بود!
این غم عجیبی بود که فقط ایرانیان تجربه می کردند!
بخشی از وجودمان در ناهید کیانی بود و بخشی در کیمیا علیزاده! ما نمی توانستیم به بخشی از وجود خودمان پشت کنیم و خودمان را فریب بدهیم! هرکسی می برد نمی توانستیم هورا بکشیم اما هرکدام می باخت با او و به حال خودمان زار زار می گریستیم!!!
ما تجزیه شده بودیم در دو طرف تُشک های کشتی، تاتمی های تکواندو، در دو طرف میز شطرنج، در دو طرف زمین مسابقات و...
حتما یادتان هست که ۱۳ نفر از ورزشکاران تیم پناهندگان هم ایرانی بودند!
دردناک تر از آن مسابقات کشتی صربستان بود!
در آن بازی امیر ارسلان از تیم ملی صربستان اصالتا ایرانی بود که در برابر دانیال سهرابی از ایران بازی می کرد، داور مسابقه_اگر اشتباه نکنم از آلمان_ و اصالتا از خوزستان بود، پزشک مسابقه از کشور کانادا و اصالتا از استان گیلان بود و از ۵۵۰ تماشاچی حاضر در سالن ۵۱۷ نفر ایرانی بودند!
یعنی ۵۱۷ نفر ایرانِ تجزیه شده را تماشا می کردند!
حالا امروز خبر رسید که آتوسا پورکاشیان از تیم ملی آمریکا در برابر سارا خادم از اسپانیا بازی میکند و داور مسابقه شهره بیات از کشور انگلستان است!!!
علیرضا فیروزجا هم از تیم ملی فرانسه در برابر آرین طاری از تیم نروژ بازی می کند!
۵ ورزشکار حرفه ای ایرانی برای ۵ کشور دیگر بازی می کنند!
چه دردناک است که می بینیم آنانکه ما را از تجزیه ی ایران می ترسانند، تا به امروز خودشان عامل تجزیه ایرانیان بودند. وقتی تو ایران را بدون ایرانیان و بدون افتخاراتش می خواهی، تو دشمن این خاک هستی! تو ایرانی نیستی!!
تو تجزیه طلب هستی! تجزیه ی فرزندان ایران، از ایران!
✍️حسین جمالی پور
#شطرنج
#تجزیه🚫
#زن_زندگی_آزادی
/channel/philosophy_thinking
🔻آخر هفته فیلم چی ببینیم؟
#معرفی_فیلم
فیلم "پیانیست" (The Pianist) ساختهی رومن پولانسکی در سال 2002، داستان زندگی وولفگانگ آمادئوس شپیلمان، یک پیانیست یهودی لهستانی است که در دوران هولوکاست به شدت تحت تأثیر وقایع جنگ جهانی دوم قرار میگیرد.
نکات مهم در مورد شخصیت اصلی:
وولفگانگ آمادئوس شپیلمان یک پیانیست برجسته و نوازندهی رادیو ملی لهستان بود. او پیش از جنگ جهانی دوم یکی از مشهورترین موسیقیدانهای لهستانی بود.
در طول جنگ، شپیلمان که یک یهودی بود، با حملات نازیها به یهودیان لهستان روبرو شد و مجبور شد برای زنده ماندن در شرایط بسیار دشوار، به مخفیکاری و فرار از دست نازیها بپردازد و مدت زیادی را در مخروبه ها زندگی کند.
داستان فیلم از زمانی شروع میشود که شپیلمان شاهد حمله نازیها به ورشو و تبعیضها و سرکوبهایی است که یهودیان متحمل میشوند. او خانوادهاش را از دست میدهد و خود نیز به طور موقت در مخفیگاههایی پنهان میشود.
وولفگانگ شپیلمان در نهایت پس از گذراندن سالها در مخفیگاه و شرایط غیرانسانی، توسط یک افسر نازی به نام ویکتور (که در واقع زندگیاش را نجات میدهد) نجات پیدا میکند. ویکتور هر روز به دور از چشم سربازان نازی برای پیانیست غذا می آورد و...
این فیلم نسل کشی، شرایط جنگی، موسیقی، شجاعت، امید به زندگی، انسانیت،دوستی و بسیاری از مفاهیم متضاد را در کنار هم قرار داده است.
داستان این فیلم واقعی است و شپیلمان بعد از اتمام جنگ جهانی به دنبال ویکتور می گردد تا از او بخاطر نجات جانش تشکر کند اما ویکتور زنده نبود!
توصیه می کنم حتما ببینید...
✍️حسین جمالی پور
/channel/philosophy_thinking
🔺️آنچه در ویدیوی بالا می بینید خلاصه ی وضعیت ایران از زبان #عزتالله_انتظامی در فیلم #حاجی_واشنگتن در حدود ۵۰ سال پیش و #مصطفی_مهرآیین در سال ۱۴۰۳ است.
نیم قرن درد و رنج؛ آرزوهای بر باد رفته و زندگی های زیسته نشده ی میلیونها ایرانی! نیم قرن نابودی ایرانیان!
✍️حسین جمالی پور
🆔️@philosophy_thinking
🔻انسانیت گناه بزرگیست!
با یکی از اساتید دانشگاه تماس گرفتم و بعد از شنیدن حرف هایش دردهایم دوچندان شد! استادی با چند کتاب بسیار معتبر و شناخته شده، متاسفانه با محدودیت های بسیار گرفتار شده است و زانوی افسردگی بغل کرده است!
حقیقتا گاهی آدمی در دوراهی انسانیت و زندگی گیر می افتد!
باید انتخاب کند که زنده بماند یا بر طبق انسانیت عمل کند!
شاید داستان کريستف نیومن را شنیده باشید! سرباز آلمان شرقی که در جنگ، سیم خاردار را پایین کشید تا کودکی را از آنجا عبور دهد و به خانواده اش ملحق کند!
گفته اند این کار را خیانت به کشور دانسته اند و به او حکم اعدام دادند!
در روزگار ما نیز افراد زیادی بین دوراهی زندگی و انسانیت قرار می گیرند و هزینه ی هنگفتی بخاطر عمل به وجدان بشری می پردازند!
آنهایی که در گوشه ی زندان یا خانه هایشان درد می کشند، تنها بخاطر سخن گفتن از حقیقت و عمل به انسانیت! همان ها که هر رفتارشان خیانت به کشور تلقی می شود! حال که همین افراد هستند که وطن را تنها خانه ی خویش می دانند! آنهایی که با شنیدن نام ایران اشک می ریزند!
شاید وضع این افراد را همان سرباز آلمان شرقی بهتر توصیف کرده باشد. کريستف نیومن ساعاتی قبل از اعدام این متن تکان دهنده را نوشته است؛
"گاهی انسان بودن گناه بزرگیست. اکنون که میدانم بخاطر کمک کردن به کودکی بیگناه که بازیچه جنگ و خشونت شده است فردا قبل از طلوع آفتاب مرا بدستان خداوند می سپارند. میدانم که انسانیت هرگز نمیمیرد ولی بدانید که گاهی انسانیت گناه بزرگیست."
✍️حسین جمالی پور
#فقر
#انسانیت
#زن_زندگی_آزادی
/channel/philosophy_thinking
تصویر بالا را یکی از معلمان عزیز ارسال کرده است که در حال آموزش به دختران خوابگاهی در شهرستان سراوان است.
در سال جاری تعدادی از معلمان خانم و آقا، از استان های کرمان، سیستان و بلوچستان، خراسان جنوبی و کهکیلویه و بویراحمد در دوره های آموزشی ما شرکت کردند و این روزها، آموزش ها را به دانش آموزان و والدین منتقل می کنند.
این دوره ها با محوریت پیشگیری از #خودکشی، تاب آوری، تربیت و بهداشت جنسی، #افسردگی و دیگر موارد بود که در جامعه رو به افزایش است.
تمامی این دوره ها برای معلمان رایگان برگزار شد و ۴۰۰ جلد کتاب نیز برای ارتقای علمی معلمان در حوزه کودک و نوجوان اهدا شد.
از تمامی معلمان که احساس مسئولیت کردند، تشکر می کنم و دست یکایک شان را می بوسم.
✍️حسین جمالی پور
#ایران_آباد
#سلامت_روان
🆔️@philosophy_thinking
☑️شخصیت پرستی ایرانیان یکی از آفات جامعه ی ماست!
از زبان استاد #مصطفی_ملکیان
🆔️@philosophy_thinking
تنها یک چیز مقدس است و آن زندگیست!
آزادی، حقیقت، زیبایی و اخلاق نیز اگر ارزشمند هستند، تنها از آن روست که به زندگیِ انسانی خدمت کنند.
از آن زمان که انسان، زندگی را در خدمت اعتقادات و امیال قرار داد و زندگی را به ابتذال کشید، ظلم سر برآورد.
ظلم، ظلمت را زایید و در ظلمت بود که انسان، انسان را از زندگی حذف کرد!
وقتی انسانی انسانی دیگر را از زندگی حذف می کند، پیش از آن زندگی به ابتذال کشیده شده است!
زندگی که نابود شد، آدم آدم را نابود می کند!
تنها یک چیز ما را از این وضع نجات می دهد و آن به رسمیت شناختنِ زندگی برای همه است!
✍️حسین جمالی پور
/channel/philosophy_thinking
تحولات معنایی در نسل های مختلف از زبان دکتر محسن رنانی در قسمت اول "#مستند_معنا".
این روزها با دوست عزیزم دکتر احسان خانمحمدی درحال جمع آوری داده هایی برای ساخت مستند"نسل زد" هستیم. این بخش از گفتگوی من با دکتر #محسن_رنانی کلیتی از ایده ی جدید ما برای مستند نسل زد است که از منظر پدیدارشناسی و با محوریت این نسل خواهیم ساخت!
امیدوارم تا اسفند ماه منتشر کنیم.
✍️حسین جمالی پور
#مستند_معنا
#محسن_رنانی
#حسین_جمالی_پور
#نسل_زد
🆔️@philosophy_thinking
وقتی یک جوان بیکار است و هزینه هایش را پدرش می دهد، با طعنه به او نگویید "بیکار و مفت خور"؛ او به اندازه کافی موانعِ پیشرفت و بن بست ها را در جامعه تجربه کرده است و درونش پر از فشار روانی است. با طعنه زدن و تحقیر کردن، شما بزرگ نمی شوید. تنها کاری که کردید افزایش افسردگی و ناامیدی در وجود اوست.
اگر دختری ازدواج نکرده است به او نگویید "چرا ازدواج نمی کنی". او به اندازه کافی به این مسئله فکر می کند و صلاح زندگیش را خودش می داند. پشت سر چنین افرادی و در جمع اقوام و دوستان ، افکار خودتان را به این دختران نچسبانید!
موارد دیگر زندگی ما نیز همین گونه است. بیایید رعایت کنیم و کاری به زندگی دیگران نداشته باشیم. بجای سخن گفتن از عیب و نقص دیگران، خودمان را اصلاح کنیم.
فراموش نکنیم که هر توهین، غیبت، بدگویی ممکن است مشکل بزرگی در زندگی افراد بوجود بیاورد و ما نسبت به آن مشکل مسئولیم! شاید یک غیبت باعث مشاجره و دعوای خانوادگی بشود، یا ممکن است باعث افسردگی و یا حتی خودکشی کسی در دراز مدت بشویم!
اکثر افرادی که دست به خودکشی می زنند بارها از طرف اطرافیان مورد توهین، طردشدگی و تحقیر قرار گرفته اند.
بجای عیب جویی یا هر رفتاری که به حال بد منتج می شود، مهر بورزیم و در این روزها باعث حال خوب هم باشیم!
❤️
/channel/philosophy_thinking
بعد از زارا اسماعیلی و پرستو احمدی، خاموش کردن صدای زن به #غزل_ماهور رسید که صفحه اینستاگرامش را با ۱۸۸ هزار فالوئر «به دستور مقام قضایی» مسدود کردند!
بشنوید این صدای زیبا را...❤️
🆔️@philosophy_thinking
فقط یک خطای انسانی بود...!
پ.ن: تصاویری از کشته شدگان ۱۸ دی ۹۸ در پرواز ps752
🖤یاد و نام شان گرامی 🖤
🆔️@philosophy_thinking
🔺️قصه ی آن ۱۷۶ نفر و ما ۸۰ میلیون نفر!
هر کدام قصه ای داشتند و می خواستند با سفر و بالا رفتن از شاخ و برگ زندگی، راوی زندگی بلندپروازانه باشند.
دو نفر قصه ی شان این بود که بیایند ایران جشن ازدواج بگیرند و برگردند! برگردند و قصه هایشان را باهم خلق کنند و بنویسند! اما برگشتن به ایران و ازدواج شان پایان قصه بود! قصه ی آرش پورضرابی و پونه گرجی در ۱۸ دی ۱۳۹۸ به نقطه پایان رسید! آرزوهای شان صبح ۱۸ دی در آسمان پرپر شد و این پایان تلخ قصه بود! آنها وقت نکردند برگردند و به اکتشافات و کنجکاوی علمی شان بپردازند!
دو نفر دیگر هم قصه ی شان این بود که در دانشگاه آلبرتا مهندس بودند! دو دختر کوچک شان بخش بزرگی از قصه ی زندگی آنها و حتما شیرین ترین بخش آن بودند! پدرام موسوی و مژگان دانشمند که دو دختر نوجوان داشتند که آمدند ایران و هیچ گاه فرصت برگشتن و چشیدن طعم سرد زمستان کانادا را نداشتند! قصه ی آنها در زمستان ایران یخ زد و برای همیشه منجمد شد.
قصه ی دیگر قصه ی آن پزشکی است که در خیابان های ادمونتون کارش مراقبت از زنانی بود که قرار بود فرزندانی برای زندگی خلق کنند! شکوفه چوپان نژاد که مراقب شکوفه های زندگی بود! دو دخترش صبا و سارا متولد دهه ی ۷۰ بودند! شکوفه هایی که روی شاخه ی زندگی، موسیقیِ قصه ی مادرشان را می نواختند! صبا متولد ۷۵ بود و پزشکی می خواند و سارا متولد ۷۷ بود و روانشناسی...آنها برای همیشه خاموش شدند و موسیقی قصه ی شکوفه چوپان نژاد برای همیشه پایان یافت!
آنچه گفتم قصه ی تلخ ۹ نفر از آن ۱۷۶ نفری بود که در آسمان تهران در ۱۸ دی ۹۸ پرپر شدند. البته ۱۷۷ نفر! یک نفر هنوز در رحم مادر بود که جهان بی رحم قصه ی آغاز نشده اش را پایان داد!
قصه ی ۸۰ میلیون نفر از ایرانیان، چیزی شبیه به همین است! قصه های تلخِ یخ زده که جایی به پایان رسیده اند!جایی منجمد شده اند و روح شان مرگ را پذیرفته است!
مردان و زنانی که یکی در پشت دخل مغازه اش در انتظار است که پایان قصه اش چه خواهد شد، یکی پشت فرمان ماشین در فکر پایان قصه است، یکی در صندلی دانشگاه، یکی صبح در زمان جارو کشیدن خیابان....
همه می پرسند پایان قصه ی ما چه خواهد بود؟
✍️حسین جمالی پور
#هواپیمای_اوکراینی
#752
/channel/philosophy_thinking
از مهدی زاهدی که مهمان من است، خواستم برایم تصنیف
" از خون جوانان وطن لاله دمیده " را بنوازد!
بشنويد و یاد جوانان را گرامی بدارید.
#سه_تار
نوازنده: مهدی زاهدی
#زن_زندگی_آزادی
🆔️@philosophy_thinking
🔻برای استاد محسن رنانی عزیز
متاسفانه خبر تشکیل پرونده قضایی برای دکتر محسن رنانی عزیز رسما اعلام شد. البته ایشان از حدود ۳ ماه پیش درگیر این معضل بودند و دیروز رسما فعالیت هایشان هم در سایت و هم در کانال تلگرام ایشان تعلیق شد!
متاسفم برای افرادی که قدر بزرگان خود را نمی داند!
و البته متاسفم برای آنان که اعتقاد دارند و همین اعتقاد چشم آن ها را به سوی حقیقت بسته است!
دره ای که مردم درحال سقوط به آن هستند و آن را قله می نامند را نادیده می گیرند و حق گویان را دستگیر و محدود می کنند!
چقدر شرافتمندانه زیستن در ایران هزینه بالایی دارد!
و چقدر دلگیرم از زیستن در ایران در کنار تفکرات بسته و منفعت طلبانه ای که ایران را نابود کرد!
همانهایی که با دزد برخورد مومنانه می کنند و با دلسوزان و وطن پرستان برخورد از سر کینه دارند!
برای ایشان و تمام نویسندگان و پژوهشگران حقیقت جو، آرزوی جامعه ای آزاد می کنم.
بدون تردید روشنی خواهد آمد و تاریکی خواهد رفت!
آزادی خواهد آمد و استبداد برچیده خواهد شد!
شاید دیر اما حتما
✍️حسین جمالی پور
/channel/philosophy_thinking
وقتی زمستان بر زادگاهت چتری از برف گسترده است تا بهاری سرسبز در دل گرمترین کویر جهان را نوید دهد!
گفت کجا آرام خواهی شد: گفتم در زادگاهم در گرم ترین کویر جهان!
🔺️تصویر بالا چهره ی زمستانیِ روستای فریدون در منطقه ی عربخانه خراسان جنوبی است. درختان زرشک که زیر برف دی ماه خوابیده اند تا در گرمای خورشید مرداد ماه، یاقوت های سرخ خود را به بار بیاورند!
🔺️ممنونم از محمد جمالی(مالک) بابت تصویر ارسالی اش!
*در فیلم بالا عربی صحبت می کنند!
#عربخانه
#وطن
#زمستان
🆔️@philosophy_thinking
🔻آرامشِ کم هزینه!
نمی گویم همه چیز، اما تقریبا برای اکثر آنچه می خواهیم بدست بیاوریم باید هزینه کنیم!
برای خریدن غذا باید کار و توان جسمی را هزینه کنی!
برای ثروت باید هوش و انرژی روانی مصرف کنی!
برای شهرت حتی باید زمان بگذاری و به جایگاه اجتماعی برسی یا...
اصولا چیزی به ذهنم نمی رسد که برای بدست آوردنش نباید هزینه کرد!
اما چیزهایی هم هست که کم هزینه دارد اما فواید بسیار...
مثل احترام گذاشتن به حقوق دیگران ...
مثل دوست داشتن دیگران بدون انتظار...
مثل توجه به درد و رنج دیگران ...
مثل خواستن خوشبختی دیگران...
و...
خیلی از این رفتارها، یک ذهن آرام و پختگی را برای ما در پی دارد...
یعنی با کمترین هزینه، یک ذهن آرام خواهید داشت که از قضا این ذهن آرام آرزوی همان افرادی است که برای اشیاء و کالاها و اهداف در زندگی بسیار هزینه می کنند!
اگر ذهن را پاک کردید، بسیاری از رنج ها و ناآرامی ها از بین خواهد رفت...
✍️حسین جمالی پور
/channel/philosophy_thinking
🔻پاسخ مصطفی مهرآیین به صادق زیباکلام
👈زندان را جامعه و زندانبان را نظام سیاسی ندان
اینروزها آقای دکترزیبا کلام سخت در پی تشریح و توضیح این مساله است که افراد مدعی تغییر رژیم فقط به دنبال لایک در فضای مجازی و محبوبیت و هورا کشیدن مردم پر از بغض و کینه هستند و هیچ برنامه ای برای عبور از جمهوری اسلامی ندارند و من هم وارد بازی براندازی نمی شوم و با وجود همه مشکلات کشور سعی در گشودن همین بن بست دارم.
۱.جناب دکتر زیبا کلام عزیز: صرف تصویر وضعیت موجود به مثابه یک بن بست به معنای آن است که ما با سیاست روبرو نیستیم که بخواهیم آن را تغییر دهیم.ما با درب زندانی روبروییم که باید آن را بشکنیم. دوم آنکه تقلیل رنج و درد مردم و سخن گفتن از رنج مردم به جمع کردن لایک در فضای مجازی اوج بی اخلاقی و بی ایمانی و بی سوادی یک انسان دانشگاهی و اهل فکر است.اگر خودتون گرفتار این مشکل هستید همه فعالان مدنی و سیاسی را همچون خود تصویر نکنید. در جامعه ای که از ابتدا نظم اش بر این قرار گرفته که فقط یک نفر دیده شود و همین ایده اینهمه نابودی به بار آورده دیگر هیچ کس آرزوی تبدیل شدن به کانون دیده شدن مردم را ندارد: دیده می شوم پس نابود میکنم چون دیده شدن توسط مردم به من مشروعیت نابود کردن میدهد.این توضیح ساده اصل ولایت است.
۲.نکته مهم تر آنکه جناب زیبا کلام شما با کدام تعریف از نظام سیاسی، وضعیت سیاسی این کشور را دارای حکومت می دانید که بر جامعه اعمال قدرت میکند: سالهاست جامعه تبدیل به زندان و نظام سیاسی تبدیل به یک زندانبان و شکنجه گر شده است. شرایط زندگی در این جامعه چیزی جز زیستن در یک زندان نیست. اصلا نیازی نیست کسی نظریه تغییر رژیم بدهد.ما از قبل با تغییر رژیم روبرو هستیم چون رژیم تبدیل به زندانبان شده است و ما زندانیان آن هستیم. در این حالت یا زندانیان شورش می کنند یا کسی از بیرون به کمک آنها می آید. اینکه تعدادی تواب سیاسی اکنون به قدرت رسیده اند و به زندان سازی کشور مشروعیت بخشیده اند و هر روز در پی تعویض لامپ زندان یا خوشبو کردن هوای بدبوی آن هستند را حکومت می دانید؟
۳. جناب زیباکلام عزیز، به جای تکرار این مکررات و ناتوانی در روبرو شدن با ترس زندگی بدون جمهوری اسلامی، بهتر است به زبان دکتر حسین بشیریه به حکمت دیرین سیاست برگردید که همانا بهزیستی اخلاقی، اقتصادی و اداره امور عمومی جامعه و تدبیر امور مردم برای زیستن بهتر و تجربه کردن بالاترین میزان انسان بودن و آزادی و عدالت است.جناب زیبا کلام جمهوری اسلامی تمام شده و دیگر اینقدر غرق در نقش زندان بان و شکنجه گر و جنگ افروز شده است که نمی تواند همچون یک موجود عادی زندگی کند.شما نمی توانید به چنین پدیده ای حتی توصیه کنید که برای ماندن خودت هم که شده چنین و چنان کن که اگر هم بخواهد این زندان را زیباتر کند دیگر مردم زندانی این سرزمین آن را نمی خواهند: این جامعه به زبان آن فیلسوف نیاز به خروج از سیاهی جنگل و دیدن دشت صاف و فضای آزاد و تابیدن نور و سبک احساس کردن زندگی دارد. این همان فتح مبین ماست.سخن از چیز دیگر نگو اگر نمیتوانی این بگویی و به زبان ویتگنشتاین بهتر است در مورد چیزی که نمی توانیم سخن بگوییم سکوت کنیم.این سکوت البته فلسفی است و منظور حق سخن گفتن شما نیست که حق سخن گفتن شما جزیی از همان دشت صاف و آزاد است.
/channel/philosophy_thinking
🔻عبور از فقیهان
(زیست جهان شمس تبریزی و سهراب سپهری )
شمس در مقالات میگوید: «آخر فقیه بودم، تنبیه و غیر آن را بسیار خواندم، نامد اکنون از آنها هیچ پیش خاطر. نیست، الّا مگر همچنین پیش رویم سر بر کند، مقابلم افتد. اگر نه مرا سر افسانه نیست. اگرچه این معانی در عبارت همچو آب در کوزه است، بیواسطۀ کوزه من آب نیابم».
تنبیه یکی از کتابهای معروف فقه شافعی، اثر ابواسحاق شیرازی است. شمس میگوید من فقه خواندهام، اما اکنون چیزی از آنها به یاد ندارم. نسبت به مسائلِ فقهی علاقهای ندارم و از آنها عبور کردهام. جالب است که سپهری نیز «کوزه» را در کنار «فقه» نشانده: «سر بالین فقیهی نومید، کوزهای دیدم لبریزِ سؤال». سپهری نیز چون شمس با فقه رابطۀ خوبی ندارد. درشعر «ندای آغاز» میگوید:
«من بهاندازۀ یک ابر دلم میگیرد
وقتی از پنجره میبینم حوری
-دختر بالغ همسایه-
پای کمیابترین نارون روی زمین
فقه میخواند»
به روایت سهراب، بهجای اینکه حوری، مفتون و مسحور زیبایی درخت نارون شود و در سایهسار آن بیاساید، زیر درخت نشسته و فقه میخواند؛ فقهی که نماد عبوسی، سنگینی، خشکی و بیطراوتی در زیستجهان سپهری است.
شمس تبریزی شخصیت خاص و نامتعارفی داشت؛ از تندخوییهای و زودرنجیهایش گرفته تا صراحتش در گفتار و کردار. در مقالات میگوید: «من خود را مستحق خانقاه نمیدانم [...] من آن نیستم. گفت: مدرسه نیایی؟ گفتم: من آن نیستم [...] اگر به زبان خود بحث کنم، بخندند و تکفیر کنند و به کفر نسبت دهند. من غریبم، و غریب را کاروانسرا لایق است».
به نظر میرسد مولانا، مُلهِم از این نگرش و روحیۀ شمس، در «دیوان شمس» و «مثنوی» او را «غریب» میخواند:
تو در جهان غریبی، غربت چه میکنی
قصد کدام خسته جگر میکنی، مکن
و
خود غریبی در جهان چون شمس نیست
شمس جان باقئی کش امس نیست
از سوی دیگر، سپهری «خفیفالمؤونه» و سبکبار بود و شغلِ متعارف و مشخصی نداشت. از طریق نقاشی روزگار میگذراند. همین امر به او این مجال را میداد که بسیار سفر کند؛ از شرقِ دور گرفته تا اروپا و امریکا. علاقۀ سهراب به سفر یکی از مؤلفههای اساسیِ سلوک او به حساب میآید. از این جهت قرابتی با شمس دارد. شمس نیز یک جا و در یک سرزمین بند نمیشد؛ به همین سبب او را «شمس پرنده» خواندهاند. شمس نظیر سپهری از روزمرگیها گریزان بود، اما برخلاف سپهری که فردی خجول بود، صراحت و تندی در گفتار و کردار داشت؛ برای مثال، شمس فقهایی را که حکم تفکیر شیخ شهاب سهرودیِ را صادر و اسباب قتل او را فراهم کردند، اینگونه مینواخت: «آن شهاب را آشکارا کافر میگفتند آن سگان. گفتم: حاشا شهاب کافر چون باشد؟ چون نورانی است».
جایی دیگر، شمس خطاب به وعاظ و فقها میگوید: «اینها که در روزگار بر منبرها سخن میگویند و بر سر سجادهها نشستهاند، راهزنان دین محمدند».
سپهری اگرچه با زبانی طنزآمیز به فقیهان اعتراض میکند و از کوزهای لبریز از سؤال بر بالین فقیه سراغ میگیرد و قطاری را میبیند که فقه حمل میکند و سنگین میرود و عبوسی و خشکی و بیطراوتیِ فقه را به تصویر میکشد، بههیچوجه صراحت و تندی انتقادهای شمس به این طایفه را ندارد.
📕از کتاب : از خیام تا یالوم
👤نویسنده: سروش دباغ
/channel/philosophy_thinking