philosophy_thinking | Unsorted

Telegram-канал philosophy_thinking - حسین جمالی پور/ تفکر فلسفی

3690

♦️نویسنده و پژوهشگر ارتباط با من؛ @Existential_psychotherapist

Subscribe to a channel

حسین جمالی پور/ تفکر فلسفی

امروز دوباره به سروقت کتاب "در کشاکش رنج و معنا" رفتم که چند ماه پیش ویراستش را انجام می دادم. آنجا سروش دباغ از رنج امحاء ناپذیر سخن گفته بود که یکی از مصادیق آن را رنج ِ فقدان و رنجِ سوگواری می دانست. امروز چند خط از آن را دوباره خواندم و به رنجی فکر کردم که ایران ما را فرا گرفته است. رنج جمعی و سوگواری دسته جمعی ما؛ انگار همه ی ما دختری داشته ایم که قلبش را دریده اند!
می توان از حجم این رنج ها کم کرد اما هیچ گاه به طور کلی از بین نخواهند رفت.
برای اینکه بتوانیم از این رنج ها بکاهیم، به نظرم آنچه کانت می گفت کارساز است. او می گفت آنچنان رفتار کنیم که رفتار ما قاعده ای عام و کلی باشد. یعنی طوری رفتار کنیم که اگر همه همان رفتار را با ما کردند، بپذیریم!
حال به نظرم باید شروع کنیم؛
از فردا با بوق نزدن و متلک نینداختن به دختران، به آنها امنیت بدهیم.
اگر کسی مزاحمتی ایجاد کرد بی تفاوت نباشیم و در کنار زنان بایستیم!
اگر خانمی لباسِ مورد علاقه اش را پوشیده، به او خیره نشویم!
بیاید تصمیم بگیریم به زنان امنیت بدهیم و از رنج های زندگی بکاهیم!

✍️حسین جمالی پور

#الهه_حسین_نژاد
#زن_زندگی_آزادی

🆔️@philosophy_thinking

Читать полностью…

حسین جمالی پور/ تفکر فلسفی

خوشبختی یک امر جمعی است!
ما نمی توانیم در انزوا و تنهایی خوشبخت باشیم!

تا دیگران خوشبخت نباشند تو نمی توانی احساس خوشبختی کنی!


#مصطفی_مهرآیین

🆔️@philosophy_thinking

Читать полностью…

حسین جمالی پور/ تفکر فلسفی

#مصطفی_ملکیان بر رایگان بخشی تاکید می کند. مقصود اینکه جهان یا هستی برای هر یک از ما چیزی به رایگان هدیه کرده است و ما به عنوان بخشی از این هستی باید آن را به نحوی به هستی یا جهان برگردانیم. اگر معلم هستیم بر کودکی در حد وسع اثر بگذاریم، اگر نانوا هستیم و مهارت خوبی داریم نان خوب بپزیم و چند نان به آنکه ندارد هدیه کنیم، اگر مدیر شرکت یا تولید کننده ایم و هستی به ما هوش خوبی هدیه داده، آن را در جهت رفاه مردم بکار ببریم و گاهی به رایگان دست کسی را بگیریم، اگر پزشک هستیم و هوش بالایی داریم در حد وسع بیماری را که تمکن مالی ندارد درمان کنیم و کارهایی از این قبیل... این رایگان بخشی جهان را برای انسان زیباتر می کند و آدمی از درونِ خود، عشق به هستی و زندگی را عمیقا تجربه می کند.

#شجریان
#حافظ


🆔️@philosophy_thinking

Читать полностью…

حسین جمالی پور/ تفکر فلسفی

«هر چه انسان بیشتر بفهمد که دنیا چگونه کار می‌کند و بپذیرد که برخی چیزها از کنترل او خارج است، بیشتر به آرامش می‌رسد.»
✍️اسپینوزا


🔹️ظرفیت باقیمانده دوره ۴ نفر
🔹️ثبت نام تا چهارشنبه

/channel/philosophy_thinking

Читать полностью…

حسین جمالی پور/ تفکر فلسفی

۲. احوال انسان
فیلسوفان اگزیستانس از احوالات متضاد، عواطف سلبی و ایجابی سخن می‌گویند. آن‌چه آنان را درگیر خود کرده، احوالاتی همچون ترس، دلهره، اضطراب، هیبت، امید، عشق، تشویش، یأس، و... است. باید توجه داشته باشیم که وقتی از این احساسات، عواطف و احوالات سخن می‌گویند، به معنای این احوال در زندگی روزمره یا معنای روان‌شناختی توجه ندارند. بلکه معنای اگزیستانسیال (وجودی) و پدیدارشناسانه را مراد می‌کنند. برای مثال وقتی از ترس از یک حیوان درنده یا ترس از تاریکی سخن می‌گوییم، یک معنای روان‌شناختی مورد نظر است؛ درحالی‌که وقتی از ترس یا حیرت از مواجه‌شدن با هستی سخن می‌گوییم، معنایی اگزیستانسیال و پدیدارشناختی را مراد می‌کنیم. برای مثال وقتی شخصی به مرگ می‌اندیشد و یا به ابدیت فکر می‌کند، دچار اضطراب و دلهره می‌شود؛ این یک حالت اگزیستانسیال است و نه یک احساس و حالت صرفاً روان‌شناختی.
۳. موقعیت‌های مرزی
این اصطلاح از کارل یاسپرس است که یکی از مهمترین واژه‌ها و اصطلاحات فلسفة اگزیستانس به حساب می‌آید. وقتی از موقعیت‌های مرزی سخن می‌گوییم، منظورمان وضعیت‌ها و موقعیت‌هایی است که ما را با مسائلی عمیق و اصیل مواجه می‌‌کند. مثلاً بیمار شدنِ ما که مرگ را به ما نزدیک‌تر می‌‌کند و آن را عمیق‌تر احساس می‌کنیم؛ یا زمانی که تنها در یک جادة بیابانی و خلوت رانندگی می‌کنیم و بر خلاف خواستة ما ماشین خراب می‌شود و دچار اضطراب می‌شویم. یعنی اتفاقی بیفتد که برخلاف عادت است و البته برخلاف آن‌چه در روزمره رخ می‌‌دهد. برای مثال می‌توان به رمان مرگ ایوان ایلیچ اشاره کرد که بیماری او را با موقعیتی مواجه می‌‌کند که دیدگاه او را به زندگی تغییر می‌دهد.
از سوی دیگر می‌توان گفت وقتی از اگزیستانس سخن می‌گوییم، از نفی عادت‌زدگی و روزمرگی حرف می‌زنیم. چرا که در چنین شرایطی تفاوت و تمایزها آشکار می‌شود؛ یعنی در چنین موقعیت‌هایی است که واکنش‌هایی متفاوت با دیگران داریم. معمولاً زندگی روزمره با ویژگی‌هایی از قبیل همرنگی با جماعت، رضایت خاطر و آسودگی و خودفریبی همراه است. ازآنجایی‌که انسان اغلب دچار خودفریبی است در چنین شرایطی خود را می‌شناسد. با این توضیح که در زندگی روزمره اغلب قضاوت دیگران دربارة ما مهم است، اما در موقعیت‌های مرزی ما به شناختی از خودمان دست پیدا می‌کنیم. می‌گوییم موقعیت‌های مرزی چون این موقعیت‌ها بین افراد مرز ایجاد می‌‌کند و تفاوت‌ها را آشکار می‌سازد. در عین حال بین روزمرگی و عادت‌ها با شناخت اصیل از خود، تمایز ایجاد می‌‌کند.
مرگ
مرگ مهمترین موقعیت اگزیستانسیال است. گویی انسان از آغاز تاریخ با این مسئله مواجه بوده؛ تا جایی که در اساطیر مختلف همچون اساطیر یونان و مصر، قهرمانانی دیده می‌شوند که به پیکار با مرگ می‌روند تا جاودانه شوند. اطلاق نامیرا به بعضی از آن‌ها نشان می‌‌دهد که مرگ برای آنان یک مسئلة بنیادین بوده است. اسطورة گیلگمش و جستجوی او برای جاودانه‌شدن، یکی از این اسطوره‌هاست. یا ارسطورة اوزیریس در مصر باستان که با مرگ و خدایان مرگ مواجه می‌شود به جنگ مردگان و خدایان مرگ می‌رود که در جهان زیرین هستند. از سوی دیگر فلاسفة بزرگی در تاریخ به مسئلة مرگ توجه داشته‌اند که می‌توان به افلاطون اشاره کرد که گفته است فلسفه تمرین مرگ است. همچنین شوپنهاور می‌گوید مرگ فرشتة الهام‌بخش فلسفه است.
در ادبیات و هنر نیز مسئلة مرگ بسیار پررنگ بوده است. می‌توان فیلم مهر هفتم اینگمار برگمان را مثال زد یا برف‌های کلیمانجارو اثر همینگوی یا مرگ ایوان ایلیچ اثر تولستوی. در ادیان نیز مسئلة مرگ بسیار مهم است. چنان‌که از رستاخیز مسیح، یا مواجة بودا با مرگ سخن می‌رود. همچنین در ساحت عرفان که تفکر به مرگ را بیش از عبادت ارج می نهند.
۴.آزادی
وقتی در فلسفة اگزیستانس واژة آزادی به کار می‌رود، آزادی درونی یا همان اختیار مقصود ماست. واژة Freedom به معنی آزادی درونی است که از واژة Liberty متمایز می‌شود. Liberty معادل آزادی بیرونی و بیشتر اجتماعی_سیاسی است و در این رویکرد فلسفی به آن پرداخته نمی‌شود. بلکه اگزیستانسیالیست‌ها به دنبال فهم و بحث در حول آزادی و اختیار به معنی درونی هستند که یکی از مقومات وجودی انسان است. سخن اصلی و عمیق این فیلسوفان در باب آزادی با بحث انتخاب گره خورده است. انتخاب و تصمیم برای تمامی اگزیستانسیالیست‌ها مهم بوده است. آنها بر این باورند که انسان با انتخاب‌هایی که می‌‌کند و تصمیم‌هایی که می‌گیرد از دیگران متمایز می‌شود و هویت و فردیت خود را می سازد؛ این انتخاب‌ها و تصمیم‌ها برای او مسئولیت می‌آورد. از سوی دیگر مبتنی بر آزادی‌ای که دارد به زندگی خود معنا می‌‌دهد و ارزش‌هایی را می‌آفریند. این مسئله (یعنی آزادی) برای انسان دلهره‌آور است و او را مضطرب می‌‌کند.
📕مبانی فلسفی رواندرمانی اگزیستانسیال
✍️حسین جمالی پور
/channel/philosophy_thinking

Читать полностью…

حسین جمالی پور/ تفکر فلسفی

🔻مسائل فلسفیِ محوری در اگزیستانسیالیسم

1.توجه به فردیت انسان
پیش از این اشاره کردم که در نظام فلسفی ارسطو و فلاسفة بعدی، به پیروی از او انسان را حیوان ناطق عنوان می‌کردند. فیلسوفان اگزیستانس بر این باورند که با این دسته‌‌بندی کلی و با این شناخت انتزاعی، فردیت انسان از بین می‌رود. ازاین‌رو افرادی مثل کی‌یر کگارد منتقد فلسفة هگل بودند که فردیت انسان را نادیده گرفته است. از طرفی نیچه به تفکر گله‌ای و توده‌ای انتقاد می‌کرد و معتقد بود همرنگی و همسانی با جماعت و غرق شدن در تفکر توده‌ای، فردیت انسان (ویژگی‌های منحصربه‌فرد) را از بین می‌برد. درحالی‌که هر فرد باید بر اساس ارادة شخصی و فردی و بر طبق میل و طبیعت خود، عملی را انتخاب و انجام دهد. در غیر این‌صورت به میانمایگی، بی‌هویتی و بی‌مایگی منتهی خواهد شد و فرد از زندگی اصیل بی‌بهره خواهد ماند.
الف: فردیت و تنهایی انسان
انسان سه گونه تنهایی را تجربه می‌کند. به‌عبارتی تنهایی به سه نحو کلی تقسیم می‌شود. یکی تنهایی درون‌فردی، دوم تنهایی میان‌فردی و سوم تنهایی اگزیستانسیال. به این معنی که شما حتی اگر از نظر فیزیکی و عاطفی تنها نباشید و در زندگی طرد نشده و در جمع یا در روابطی گرم و صمیمی باشید، و از سویی با ابعاد درونتان آشنا بوده و از درون، احساس تنهایی نکنید، باز از منظر اگزیستانسیال تنها هستید. این تنهایی به این معنی است که شما مسئول انتخاب‌هایتان هستید و برای تحقق ماهیت خودتان تنها باید این بار مسئولیت را به دوش بکشید. حتی انسان در مواجه شدن با مرگ تنهاست و کسی به یاری او نمی‌آید، ما تنها به جهان قدم می‌گذاریم و تنها جهان را ترک می‌کنیم. به‌عبارتی در این فلسفه پیروی از خود، و نه از دیگران، مطرح و مهم است اما این خود، در این عالم تنهاست.
ب: فرد و دیگری
اگرچه برای این فلاسفه فردیت مهم است، در عین حال به دیگری نیز توجه دارند. فردیت ما در ارتباط با دیگران معنا پیدا می‌کند (نه با حل شدن در دیگری). ما با دیگری یک نوع رابطة دیالکتیکی داریم. مسائلی مثل نفرت، حسد، دلسوزی، عشق، رقابت و ... در نسبت با دیگری معنا پیدا می‌کند و همین مسائل ما را مشغول می‌‌کنند. ما در این نوع رابطه‌ها به تعبیر مارتین بوبر، یک رابطة من- تو را می‌خواهیم و اغلب بر اساس عدم درک درست آن رابطه را من- آن می‌کنیم. یعنی فرد دیگر را تبدیل به یک ابژه می‌کنیم و مثل اشیاء، او را به سان ابزار می‌بینیم. هایدگر برای بیان این مسئله از کلمه دلواپسی استفاده می‌‌کند که در فصل مربوط به اندیشة هایدگر به آن خواهیم پرداخت.
ج: فرد و توده
متفکران اگزیستانس از نسبت فرد و توده سخن می‌گویند. قدرت توده یا گله به تعبیر نیچه، باعث میانمایگی فرد می‌شود و استعدادهای او را از بین می‌برد. این‌گونه تفکر، تفاوت‌‌ها را طاقت نمی‌آورد و بسیاری اوقات نوابغ را از خود طرد می‌کند. در تفکر گله‌ای تلاش می‌شود همه یکسان و همشکل باشند. نتیجة این تفکر، گرفتن حق انتخاب از فرد و بی‌مسئولیت کردن اوست؛ در چنین وضعی فرد از ترس توده، انتخاب خود را به جمع واگذار می‌کند. این واگذاری حق انتخاب به‌این‌صورت است که فرد از جمع و توده پیروی می‌‌کند چون مدام هراس دارد که توسط آن‌ها طرد شود. توده، فرد را از مواجه شدن اصیل با جهان و اشیاء باز می‌دارد. توده با وراجی باعث می‌شود فرد حتی با خودش به عنوان فرد نتواند مواجه شود. ازاین‌رو توده، فرد را در خود حل می‌کند.
د: فردیت و بیگانگی
از سوی دیگر فردیت با بیگانگی و ازخودبیگانگی گره خورده است؛ بیگانگی به معنی غربت در عالم است. چنان‌که مولانا انسان را پرنده‌ای در قفس می‌بیند. تشبیه جهان به قفس و یا چاه و افتادن انسان در آن، مفهوم بیگانگی را می‌رساند. چنان‌که هایدگر از آن به عنوان خانه نداشتن در عالم یاد می‌کند. به تعبیری دیگر فیلسوف اگزیستانس خود را مثل یک دنده در یک ماشین نظام صنعتی می‌بیند و می‌خواهد خود را نجات دهد. معنای دیگر بیگانگی alienation است که ازخودبیگانگی ترجمه می‌شود. این معنی بیشتر بیگانگی انسان از خود را به ذهن متبادر می‌‌کند؛ همچنین بیگانگی انسان از وجودی معنوی همچون خداوند.
ج: فردیت و اصالت
وقتی از فردیت سخن می‌گوییم مقصود این است که فردیت خود را از طریق عمل به خواستة درونی و اندیشیدن به صرافت طبع، تحقق ببخشیم، بدون این‌که در دیگران غرق شویم. چنان‌که هایدگر از دیگران یا توده با عنوان کَسان یاد می‌کند. یعنی بدون توجه به دیگران تصمیم بگیریم و در انتخاب‌هایمان استقلال داشته باشیم. فردی که در انتخاب، از فردیت خود گریزان است، نه فردیت دارد و نه انسانی اصیل است. فرد اصیل در مقابل نفوذ تفکر توده‌ای و نیروهای سیاسی، احزاب، نهادهای دینی و ... مقاومت می‌‌کند و سعی دارد خودِ حقیقی‌اش را چنان که می‌خواهد بیافریند.
📕مبانی فلسفی رواندرمانی اگزیستانسیال
✍️حسین جمالی پور
📚ناشر: ارجمند

/channel/philosophy_thinking

Читать полностью…

حسین جمالی پور/ تفکر فلسفی

📕 مبانی فلسفی روان درمانی اگزیستانسیال
✍️نویسنده: حسین جمالی پور
انتشارات: ارجمند

این کتاب تلاش می کند نسبت فلسفه اگزیستانسیالیسم را با روان‌درمانی اگزیستانسیال آشکار کند. در آغاز شما با فلسفه و بزرگترین فیلسوفان تاریخ آشنا می شوید تا آمادگی ورود به مکتب اگزیستانسیالیسم را داشته باشید.
در بخش دوم شما با مکتب اگزیستانسیالیسم و بزرگانی همچون
#کگارد #نیچه #هایدگر #سارتر #یاسپرس # مارسل آشنا می شوید و مهمترین مفاهیم فلسفه اگزیستانسیالیسم همچون #ابژه #سوژه #دازاین #داسمان #وجود #ابرانسان #مرگ #اضطراب #مرگ_آگاهی #پوچی #ملالت و بسیاری دیگر را خواهید آموخت.
در بخش سوم مبحث
#اضطراب_مرگ #تنهایی #آزادی #مسئولیت #پوچی #معنا در روان‌درمانی اگزیستانسیال مورد بحث قرار گرفته است. این اثر به زبانی ساده نگارش شده و تلاش می کند سیر مفهومی را طی کند و مخاطب به ترتیب با فلسفه، مکتب اگزیستانسیالیسم و روان‌درمانی آشنا شود. مطالعه ی این اثر هم برای رواندرمانگران و هم علاقه مندان #اروین_یالوم بسیار راهگشاست.
سفارش کتاب:
تهران بلوار کشاورز نبش ۱۶ آذر
خریدتلفنی: ۸۸۹۸۲۰۴۰
خرید اینترنتی👇
www.arjmandpub.com

🆔️@philosophy_thinking

Читать полностью…

حسین جمالی پور/ تفکر فلسفی

🔻آن‌سوی‌گردانی

در ادامه به سراغ فقره دیگری از کتاب چشیدن طعم وقت می‌رویم؛
«نقل است که پدرش دوستدار سلطان محمود غزنوی بود. چنانکه سرایی ساخته بود و جمله دیوار آن را صورت محمود و لشکریان و فیلان او نگاشته. شیخ طفل بود گفت: یا بابا از برای من خانه‌ای بازگیر. بوسعید همه آن خانه را الله بنوشت. پدرش گفت: این چرا نویسی؟ گفت: تو نام سلطان خویش می‌نویسی و من نام سلطان خویش. پدرش را وقت خوش شد و از آنچه کرده بود پشیمان شد و آن نقش‌ها را محو کرد و دل بر کار شیخ نهاد.»
پدر بوسعید به‌نحوی سلطان محمود را دوست داشته که همه جای خانه را صورت یعنی عکس سلطان محمود را نقاشی کرده است. نکته‌سنجیِ بوسعید در اینجا در تعامل و دیالوگ با پدر، قابل تأمل است؛ پدر دوست‌دار سلطان محمود بوده و همه در و دیوار را از نقوش و تصاویر سلطان محمود و لشکر او آغشته و پر کرده است. پسر می‌گوید من هم خداوند یعنی همان امر متعالی را می‌پسندم و دل در گرو او دارم. می‌گوید تو نام سلطان خویش می‌نویسی و من نام سلطان خویش. بعد در ادامه می‌گوید وقتِ پدر خوش شد. باز در این‌جا تعبیر خوش‌شدن وقت به کار رفته است. یعنی گویی پدرِ بوسعید به‌اصطلاح کلیک کرد؛ یعنی بوسعید چیزی را به آستانه آگاهی او رساند که از این منظر پیش از این این‌گونه در آن ننگریسته بود و فکر نمی‌کرد که این‌گونه هم می‌شود به قصه نگاه کرد. این همان مفهومی است که در فلسفه ویتگنشتاین از آن به «گشتالت‌سوئیچ» تعبیر شده است؛ یعنی تحول گشتالتی. «آن‌سوی‌گردانی»، تعبیری است که من برای آن در فارسی به کار می‌برم؛ یعنی سوی، نگاه و نگرش آدمی تغییر می‌کند؛ نوعی تبدیلِ مزاج و یک‌جور چشم جان و چشم روان باز شدن. پدر می‌گوید در نظر پسرم، من چقدر دل‌بُرده یک بنده‌ام؛ یک انسان گوشت و پوست و خون‌دار انضمامی که همه منزل را پر از نقش نگار او کرده‌ام. بوسعید اما بر یک محبوب نادیدنی تأکید می‌کند و نام سلطان خود را می‌نویسد. پدرش را وقت خوش شد و از آن‌چه کرده بود پشیمان گشت. این نیز تعبیر جالبی‌ست. یعنی پشیمان شد از آن‌چه که نوشته بود. یعنی لوازم آن را دریافت و درک کرد که سخن پسر بسیار حکیمانه است. حال اینکه واقعا چنین گفت‌وگویی رخ داده یا نه، چندان مهم نیست و به مصداق «گندمش بستان که پیمانه است رد»، ما باید به حکمتی که در آن مندرج است نگاه کنیم. حالا عیناً این گفت‌وگو محقق شده یا نه و این‌که بوسعید آن‌موقع چندساله بوده، نکاتی فرعی هستند. البته اولاً محال نیست طفلی ده‌ساله یا نوجوان دوازده یا سیزده‌ساله‌ای چنین چیزی بگوید و بعد این‌که آدمی باید پیمانه را رها کند و آن گندمی که در آن هست را برکشد و از نکته و بصیرتی که در آن هست استفاده کند.

📕از کتاب " از بوستانِ بوسعید" (در دست انتشار)
✍️نویسنده : سروش دباغ
✍️ويراستار: حسین جمالی‌پور

/channel/philosophy_thinking

Читать полностью…

حسین جمالی پور/ تفکر فلسفی

👈ما نیامده ایم که فدای دین و مذهب بشویم!

🔺️آیا حفظ نظام از اوجب واجبات است؟


#مصطفی_ملکیان پاسخ می دهد!

🔺️بخشی از گفتگوی حسین جمالی پور با استاد مصطفی ملکیان در #مستند_معنا

مستند معنا را اینجا ببینید👇
🆔️@philosophy_thinking

Читать полностью…

حسین جمالی پور/ تفکر فلسفی

خرید کتاب "جغد مینروا و جهل مقدس" بدون سانسور، اثر نویسنده ای به نام "صبا"
https://www.karaketab.com/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D9%86%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D8%A8/jahl.html

🔻توصیف کتاب در سایت کارا کتاب؛

در جهانی که حقیقت و باور در تقابل دائمی‌اند، کتاب «جغد مینروا و جهل مقدس» نوشته‌ی "صبا" دریچه‌ای نو به سوی تأمل در یکی از پیچیده‌ترین مسائل انسانی می‌گشاید.

چرا گاهی آگاهانه، نادانی را انتخاب می‌کنیم؟ این اثر که توسط انتشارات مجازی باشگاه ادبیات منتشر شده، با نگاهی عمیق و چندوجهی به مفهوم «جهل مقدس» می‌پردازد؛ جهلی که نه از ناآگاهی، بلکه از تعصب و پایبندی به باورهای متعصبانه سرچشمه می‌گیرد.

سفری به قلب جهل خودخواسته:
عنوان کتاب از استعاره‌ی فلسفی «جغد مینروا» برگرفته شده است؛ پرنده‌ای که در اندیشه‌ی هگل، نماد خرد و حکمت است و تنها در غروب، پس از پایان روز و وقوع رویدادها، بال می‌گشاید.

این استعاره به زیبایی نشان می‌دهد که درک حقیقت، اغلب پس از تجربه‌ی واقعیت و تأمل در آن ممکن می‌شود.

صبا با بهره‌گیری از این مفهوم، خواننده را به سفری فکری دعوت می‌کند تا ریشه‌های جهل مقدس را در لایه‌های مختلف فرهنگ، دین و ایدئولوژی کاوش کند.

کتاب به این پرسش بنیادین پاسخ می‌دهد: چگونه جوامع یا افراد، با وجود دسترسی به دانش و ابزارهای نقد، آگاهانه در برابر حقیقت مقاومت می‌کنند؟

نویسنده با زبانی روان و استدلالی محکم، نشان می‌دهد که جهل مقدس نه صرفاً یک خطای شناختی، بلکه پدیده‌ای اجتماعی و روان‌شناختی است که در خدمت حفظ هویت، قدرت، یا امنیت روانی گروه‌ها و افراد عمل می‌کند.ساختار و محتوای کتاب«جغد مینروا و جهل مقدس» ترکیبی هنرمندانه از تحلیل‌های فلسفی، جامعه‌شناختی و مثال‌های تاریخی است.

صبا با مهارتی قابل تحسین، مفاهیم پیچیده را به زبانی ساده و گیرا توضیح می‌دهد، به‌گونه‌ای که هم خوانندگان متخصص و هم مخاطبان عمومی بتوانند با آن ارتباط برقرار کنند.

کتاب به بخش‌هایی تقسیم شده که هر یک به جنبه‌ای از جهل مقدس می‌پردازد.

ریشه‌های فلسفی جهل مقدس:
در این بخش، نویسنده با ارجاع به اندیشمندانی چون هگل، کانت و فوکو، چارچوبی نظری برای فهم این پدیده ارائه می‌دهد.

جهل مقدس در تاریخ:
از دادگاه‌های تفتیش عقاید تا جریان‌های مدرن متعصبانه، صبا نشان می‌دهد چگونه جهل مقدس در طول تاریخ بشری شکل گرفته و تحول یافته است.

نمودهای معاصر:
این بخش به بررسی نمونه‌های امروزی جهل مقدس، از جمله تأثیر رسانه‌ها، شبکه‌های اجتماعی، و ایدئولوژی‌های سیاسی می‌پردازد.

راه‌های رهایی:
نویسنده در پایان، راهکارهایی برای مواجهه با جهل مقدس پیشنهاد می‌کند؛ از پرورش تفکر انتقادی تا تقویت گفت‌وگوی بین‌فرهنگی.چرا این کتاب را بخوانیم؟«جغد مینروا و جهل مقدس» اثری است که ذهن خواننده را به چالش می‌کشد و او را وادار می‌کند تا به باورهای خود و جامعه‌اش با نگاهی نقادانه بنگرد

. این کتاب برای افرادی که به فلسفه، جامعه‌شناسی، روان‌شناسی اجتماعی، یا نقد فرهنگی علاقه‌مندند، گنجینه‌ای از ایده‌ها و دیدگاه‌های نو ارائه می‌دهد.

ویژگی‌های برجسته‌ی کتاب عبارتند از:
قلم روان و جذاب:
صبا با زبانی شیوا و مثال‌هایی ملموس، مفاهیم پیچیده را به شکلی قابل فهم ارائه می‌کند.

رویکرد چندرشته‌ای:
ترکیب فلسفه، تاریخ، و جامعه‌شناسی، کتاب را به اثری جامع و عمیق تبدیل کرده است.

کاربرد امروزی:
موضوعات مطرح‌شده در کتاب، به‌ویژه در عصر اطلاعات و قطبی‌شدن جوامع، بیش از پیش مرتبط و ضروری به نظر می‌رسند.ا

الهام‌بخش برای تغییر:
کتاب نه‌تنها به نقد می‌پردازد، بلکه راه‌هایی برای پرورش خرد و رهایی از تعصب پیشنهاد می‌کند.

مخاطبان کتاب؛ این کتاب برای طیف وسیعی از خوانندگان مناسب است:دانشجویان و پژوهشگران فلسفه، جامعه‌شناسی، و علوم انسانی که به دنبال منبعی معتبر و نوآورانه‌اند.

علاقه‌مندان به نقد فرهنگی که می‌خواهند درک عمیق‌تری از پویایی‌های اجتماعی مدرن به دست آورند.خوانندگان عمومی که به موضوعات فکری و مسائل روز علاقه‌مندند و از تأمل در باورهای خود لذت می‌برند.

چگونه به این کتاب دسترسی پیدا کنیم؟

کتاب «جغد مینروا و جهل مقدس» به‌صورت الکترونیکی از طریق وب‌سایت باشگاه ادبیات قابل خریداری است. فرمت دیجیتال این کتاب امکان دسترسی آسان و سریع را برای خوانندگان در سراسر جهان فراهم کرده است.سخن پایانی«جغد مینروا و جهل مقدس» بیش از یک کتاب، دعوتی است به تأمل، نقد، و بازاندیشی در باورهایی که جهان ما را شکل می‌دهند.

صبا با این اثر، خواننده را به پرواز همراه جغد مینروا فرا می‌خواند تا در غروب تعصبات، نور خرد را بیابد. اگر به دنبال اثری هستید که هم ذهن شما را به چالش بکشد و هم راه‌هایی برای زیست خردمندانه‌تر پیشنهاد کند، این کتاب انتخابی بی‌نظیر است.


/channel/philosophy_thinking

Читать полностью…

حسین جمالی پور/ تفکر فلسفی

ما نان نداشتیم که خدایمان را سیر کنیم
آنقدر گرسنه ماند
که از خانه مان رفت.

میناراد
👇
@Mina_Radmanesh

Читать полностью…

حسین جمالی پور/ تفکر فلسفی

🔺️"کارگران زیر فنسی"

صدیقی امام جمعه تهران گفته است: ۴۶ سال از انقلاب گذشته، این همه نفوذی، این همه منافق، این همه جو تبلیغاتی مسموم ولی یک مورد کارگرهای ما بخاطر حقوق یا رنجشی داشته باشند به خیابان نیامدند.

تصویر بالا مهرشاد شهیدی است که در رستوران کار می کرده و در شهر اراک در سال ۱۴۰۱ کشته شد!

بله جناب صدیقی، کارگران اعتراض نمی کنند چون در جواب گلوله می خورند!
با آنها مثل شما برخورد مومنانه نمی شود!
آنها تا وقتی ساکتند می شوند کارگران عزیز و مومن، اما تا اعتراض کنند می شوند نفوذی و محارب!

مضاف بر این باید بگویم در اسکله ی شهید رجایی ما پدیده ای داریم به نام " کارگران زیر فنسی"؛ کارگرانی که روزمزد هستند و بدون مجوز! در انفجار بندر عباس، بسیاری از کارگران بلوچ بودند که شناسنامه نداشته اند و به همین دلیل نه به آنها دیه تعلق می گیرد و نه حتی خانواده هایشان می توانند ثابت کنند که در آنجا کار می کردند!

✍️حسین جمالی پور

#زن_زندگی_آزادی
#کارگر
#آزادی
🆔️@philosophy_thinking

Читать полностью…

حسین جمالی پور/ تفکر فلسفی

🔻دوگانگی شخصیت در حکومت های استبدادی!

دوگانگی شخصیت، در روان‌شناسی با مفاهیم مهمی مثل "False Self / True Self" (خودِ کاذب / خودِ واقعی) از نظریات دکتر دونالد وینیکات و همچنین با اصطلاح "Doublethink" از جورج اورول (در رمان 1984) پیوند دارد.

🔹️وینیکات روان‌کاو بریتانیایی بود که باور داشت انسان در شرایطی که احساس امنیت روانی نداشته باشد، یک «خودِ کاذب» می‌سازد. این خودِ کاذب رفتاری را نمایش می‌دهد که مورد تأیید محیط است، ولی در درون، شخص احساس گسست و بی‌هویتی می‌کند.

در حکومت‌های استبدادی، این خودِ کاذب تقویت می‌شود چون:
فرد یاد می‌گیرد در فضای عمومی از ارزش‌ها، سیاست‌ها و باورهایی دفاع کند که به آن‌ها اعتقادی ندارد.
در عین حال، خودِ واقعی‌اش را در فضای خصوصی یا حتی فقط در ذهن خودش زنده نگه می‌دارد.

نتیجه: جامعه‌ای پر از افرادی با شخصیت دوپاره، که در ظاهر مؤمن، وفادار یا خوشبین‌اند، اما در درون سرشار از خشم، بی‌اعتمادی و ترس.

🔹️Doublethink (دوگانه‌اندیشی)

این اصطلاح توسط جورج اورول ساخته شد، اما کاملاً جنبه روان‌شناختی دارد:
توانایی نگه داشتن دو باور متضاد در ذهن و پذیرفتن هر دو.

مثلاً:
«حکومت من را سرکوب می‌کند» و همزمان «حکومت برای امنیت ما لازم است.»
«دروغ می‌گویم چون مجبورم» و همزمان «من انسان صادقی هستم.»

این تضاد شناختی (cognitive dissonance) در بلندمدت باعث کرختی ذهنی و بی‌عملی می‌شود؛ چون ذهن از تعارض خسته می‌شود و ترجیح می‌دهد از "فکر کردن" فاصله بگیرد.

🔹️تأثیرات روانی و اجتماعی این دوگانگی:

۱.Alienation (بیگانگی)
فرد از خودش، جامعه و حتی خانواده‌اش احساس جدایی می‌کند و نوعی بیگانگی را تجربه می کند.

۲.Suppression (سرکوب)
احساسات واقعی مثل خشم، ترس و اندوه سرکوب می‌شوند، و ممکن است بعدها به شکل بیماری‌های روان‌تنی یا انفجار اجتماعی بروز کنند.

۳. Loss of Agency (از دست دادن کنش‌گری)
فرد باور می‌کند که هیچ کنترلی بر سرنوشتش ندارد و فقط باید نقش بازی کند.

👈در واقع، این دوگانگی یک ابزار سلطه‌گری پنهان است؛ فرد احساس می‌کند حتی بر درون خودش هم اختیار ندارد و این نهایت کنترل روانی استبداد است.


✍️حسین جمالی پور

/channel/philosophy_thinking

Читать полностью…

حسین جمالی پور/ تفکر فلسفی

🔻چاپ جدید کتاب؛

سلام عزیزانم
رمان "رند شیراز" که قصه ی پرفراز و نشیب حافظ شیرازیست، مجددا منتشر شده است.

کتاب "مسئله ی معنا " نیز که مجموعه گفتگوهای من با اساتید؛ مصطفی ملکیان، سروش دباغ، اکبر جباری، نعمت الله فاضلی و مقصود فراستخواه در باب معنای زندگی است نیز مجددا چاپ شده است.

عزیزانی که تمایل دارند می توانند کتاب ها را سفارش بدهند، از طریق شماره تماس: 09199602940
یا آی دی زير اقدام بفرمایید.
🔹️@Existential_psychotherapist

/channel/philosophy_thinking

Читать полностью…

حسین جمالی پور/ تفکر فلسفی

🔻درماندگیِ سیستماتیک!

اتفاقات سال‌های اخیر در ایران از دید روان‌شناسی قابل بررسی است و با مفهوم «درماندگی آموخته‌شده» (Learned Helplessness) که توسط روان‌شناس آمریکایی مارتین سلیگمن مطرح شد، قابل توصیف است. اگرچه می توان از روانشناسی سیاسی نیز کمک گرفت و آن را توضیح داد.
اول تعریفم از درماندگی آموخته شده را بگویم و بعد توضیح تکمیلی بدهم.
درماندگی آموخته‌شده زمانی رخ می‌دهد که افراد پس از تجربه‌های مکرر ناکامی، سرکوب یا عدم کنترل بر موقعیت‌های منفی، به این نتیجه می‌رسند که تلاش کردن بی‌فایده است. در نتیجه، حتی وقتی فرصت تغییر یا بهبود فراهم می‌شود، هیچ اقدامی نمی‌کنند چون باور دارند که کاری از دستشان برنمی‌آید.

ارتباط آن با فضای سیاسی_اجتماعی:
در یک نظام سیاسی مثل جمهوری اسلامی که در آن
اعتراضات با خشونت سرکوب می‌شوند،حق انتخاب و آزادی بیان محدود می‌شود، تغییرات مثبت بسیار کند یا سرکوب می‌شود، امید به اصلاح از بین می‌رود، مردم ممکن است دچار نوعی بی‌تفاوتی، انفعال یا ترس شوند که همان درماندگی آموخته‌شده است. این وضعیت باعث می‌شود افراد احساس بی‌قدرتی کنند، دیگر برای تغییر تلاش نکنند، و حتی به مرور زمان دچار افسردگی یا بی‌حسی هیجانی شوند.

چرا این وضعیت خطرناک است؟
چون نه تنها مردم را منفعل می‌کند، بلکه راه اصلاح و تغییر را نیز دشوارتر می‌سازد. این نوع درماندگی اجتماعی می‌تواند باعث فرسایش امید جمعی و کاهش سرمایه اجتماعی شود.

✍️حسین جمالی پور

/channel/philosophy_thinking

Читать полностью…

حسین جمالی پور/ تفکر فلسفی

🔻دو قطبی نباش


یک انسان باید به آنچه ادعا می کند چنان باور داشته باشد که همه جا مقید به آن باور باشد.

چرا در جامعه به دنبال حقوق برابر هستیم و فریاد عدالت می دهیم اما در خانه ی مان یک مستبد تمام عیار هستیم!؟

چرا ما از دختر و خواهرمان مراقبت می کنیم اما در بیرون از خانه به زنان دیگر آسیب می رسانیم!؟

چرا ادعای آزادی اندیشه و حقوق انسانی داریم اما دیگران را بخاطر باورشان مسخره یا تحقیر می کنیم!؟

چرا برای خودم داشتن رفاه را حق خود می دانم اما تا به کارگر و کارمندم می رسم هزار بهانه می آورم که نمی توانم بیمه اش کنم!؟

ما با یک دوقطبی مواجه ایم!
عدم خوشبختی جمعی ما بخاطر این است که به آنچه ادعا می کنیم باور نداریم!

اگر من باور داشته باشم زندگی آرام و امنیت حق دخترم و خواهرم است، این حق را به زنان دیگر هم خواهم داد.


جامعه ای خوشبخت خواهد شد که باورش با عملش در همه جا یکسان است.

نمی شود که در خانه مستبد باشیم و خانواده را رعیت خود بدانیم اما در جامعه توقع آزادی و دموکراسی داشته باشیم!

✍️حسین جمالی پور



/channel/philosophy_thinking

Читать полностью…

حسین جمالی پور/ تفکر فلسفی

همه ی ما در خانه های مان برای فرزندان مان عزاداریم!

فاشیسم خانه ها را تبدیل به قبرستان می کند!




✍️حسین جمالی پور

/channel/philosophy_thinking

Читать полностью…

حسین جمالی پور/ تفکر فلسفی

🔻ویژگی‌های مکتب اگزیستانسیالیسم
✍️حسین جمالی پور

- زبان این فلسفه‌ها بسیار پیچیده است؛ که البته ریشه در احوالات پیچیدۀ انسان دارد.
- این فلسفه‌ها گاهاً نامتجانس به نظر می‌رسند چرا که ترکیبی از فلسفه‌های گوناگون هستند. از فلسفه هگل و اسپینوزا گرفته تا مباحث سقراط، پدیدارشناسی هوسرل و مباحث وجودشناسانه و انسان‌شناسانه در فلسفة ارسطو، هراکلیتوس، پارمنیدس، تا توجه آنان به مکتب رواقی. فیلسوفان اگزیستانس از مکاتب قبل از خود بسیار تأثیر گرفته بودند و به گونه‌ای فلسفه‌های قبل از خود را باز اندیشی می‌کنند.
- ویژگی دیگر این فلسفه، منطق و عقل‌ستیزی است. اگزیستانسیالیست‌ها از شور و شیدایی استقبال می‌کنند و برای کنار نهادن عقل بیمی ندارند. چنان‌که ما در تفکر کی‌یر کگارد خواهیم دید.
- توجه به جنبه‌های تاریک زندگی و سخن گفتن از مضامینی مثل اضطراب، دلهره، یأس، مرگ، تنهایی، غربت و عدم توجه به جنبه‌های مثبت و امیدوارانه که این فلسفه را بدبینانه نشان می‌‌دهد. در ظاهر این نگرش یک بیماری به نظر می‌رسد، اما باید گفت که این فیلسوفان اتفاقاً به جنبه‌هایی توجه کرده‌اند که مغفول بوده است و واقعیت‌هایی از زندگی انسان است؛ در حقیقت آن‌ها با خوش‌بینی ساده‌انگارانه مخالف‌اند.
- در فلسفة اگزیستانس اعتقادی به نظام‌سازی فلسفی وجود ندارد.
- ویژگی دیگر، سخن گفتن از اصالت و نقد جامعة توده‌ای است؛ در عین حال توجه آنان به فردیت انسان چنان است که حرفی برای روابط جمعی و سیاسی ندارند.
- آن‌ها منتقد مدرنیته هستند. به این معنی که مدرنیته ارزش‌هایی را تهدید می‌کند که زندگی انسان را به مخاطره می‌اندازد. این فلاسفه می‌خواهند فریادی برای حفاظت از انسانیت و البته ارزش‌های انسانی باشند. آن‌ها می‌خواهند انسان در میان چرخ‌دنده‌های صنعتی، علمی و تکنولوژیک و از طرفی در میان ایدئولوژی‌های حزبی، سیاسی و فرهنگی له نشود و فردیت خود را در مقابل این غول‌های توده‌پرور حفظ کند. ولی نباید فکر کرد که این فلاسفه می‌خواهند انسان به عقب برگردد و یک عقب‌گرد زمانی_تاریخی رخ دهد. آن‌ها می‌خواهند در میان همین پیشرفت‌‌های علمی و صنعتی، ارزش‌های انسانی حفظ شود و انسان هویتش را از دست ندهد.
- آخرین ویژگی که می‌توان به آن اشاره کرد، انسان‌گرایی این فلسفه‌ها است. مثلاً در نگرش برخی افراد مثل ژان‌پل سارتر می‌بینیم که انسان مرکز است و سایر چیزها و عالم جایی برای نقش‌آفرینی انسان است. چنان که سارتر در کتاب اگزیستانسیالیسم و اصالت بشر به انسان‌گرایی این فلسفه تصریح می‌کند. اغلب این فلسفه‌ها به دلیل انسان‌گرا بودنشان توجهی به مسائل دینی ندارند. در این فلسفه‌ها مسائلی همچون خدا، روح و جهان بعد از مرگ مورد توجه نیست، جز اندکی آن هم در فلسفة کگارد که از ایمان و شور ایمانی سخن می‌گوید. در عین حال مثل فیلسوفان قبلی هیچ بحث هستی‌شناسانه و خداشناسانه‌ای ندارند و اگر هم افرادی مثل یاسپرس از نگاهی الهیاتی گاهاً سخن می‌گویند بسیار متفاوت از مکاتب فلسفی پیش از خود هستند.


📕مبانی فلسفی رواندرمانی اگزیستانسیال
✍️حسین جمالی پور
انتشارات: ارجمند


سفارش کتاب:
تهران بلوار کشاورز نبش ۱۶ آذر
خریدتلفنی: ۸۸۹۸۲۰۴۰
خرید اینترنتی👇
www.arjmandpub.com

/channel/philosophy_thinking

Читать полностью…

حسین جمالی پور/ تفکر فلسفی

🔻"دور افتادن از جاده جهانی تفکر

✍️دکتر اکبر جباری

حسین جمالی پور:شما از بیرون افتادنِ ما از تاریخ اندیشه سخن گفته اید. آیا بین مسئله ی معنا و بازگشت ما به تاریخ اندیشه نسبتی وجود دارد؟ مقصود من این است که با کنار رفتن اندیشه ی دینی که در حال رخ دادن است، اگر دچار نهیلیسم شویم یا شده باشیم این وضعیت می تواند ما را به تاریخ اندیشه بازگرداند؟

پاسخ دکتر اکبرجباری: شما تا وقتی در جاده هستید، حتی اگر اختلالی پیش بیاید یا اتومبیل‌تان خراب شود، به‌هرحال لنگان لنگان هم که شده میتوانید به مقصد برسید.
اما وقتی از جاده بیرون افتاده باشید، حتی اگر بهترین اتومبیل را هم داشته باشید، فقط بیشتر سردرگم می‌شوید و بیشتر از مقصد دور می‌افتید.
مساله بنیادین ما ایرانیان، خرابی دستگاه یا نظام سیاسی نیست. اینها شاید مشکل باشد، اما مسئله نیست. در تعریف مشکل گفته‌اند چیزی است که آدمی به حواس خود آنرا در می‌یابد. مانند مشکل فقر، مشکل فساد، مشکل تبعیض و کثیری دیگر از مشکلات که انسان به صرافت طبع دریافتی از آنها دارد. اما وقتی یک صورتبندی مفهومی از مشکلات ارائه شود به گونه‌ای که در یک نظام علت و معلولی، امکان ظهور مشکلات بررسی شود، بدان صورتبندی مفهومی، "مسئله" گفته می‌شود.
به گمانم مسئله ی ما "دور افتادن از جاده جهانی تفکر" است. من بر این باورم که این دور افتادگی بعد از شیخ الرئیس رخ داد. همو که نماینده عقلانیت بود و در انتقال عقل یونانی به دوره قرون وسطی نقش داشت. ما با شیخ، درون این جاده بودیم ولی پس از او خارج شدیم. از همینرو توفیقات عصر صفوی هم هیچ چیز با ارزشی محسوب نمی‌شود. مانند اینکه از جاده خارج شده باشی، حالا در آن برهوت، نهر آبی هم بیابی. تمدنی که کنار آن نهر میخواهی بسازی هم در نهایت باید به آن جاده وصل باشد. والا محکوم به نابودی است. چنانکه صفویه هم نابود شد.
لازمه رفتن به جاده جهانی تفکر، پذیرش جهان و ارتباط با آن است. ارتباط با جهان، نه یک امری مفید، بل به مثابه ضرورتی بنیادین برای هست بودن ماست. از همینرو نمی‌توان چیزی را که ضرورتِ هست‌بودن است، از زاویه تنگ و تاریک ایدئولوژی و حتی باورهای دینی و مذهبی نگریست. ارتباط با جهان به مثابه شرط ماتقدم هست‌بودن، حتی امکان یک دینداری حقیقی را فراهم می‌سازد. یعنی تا وقتی ما با جهان ارتباط داریم، دیندار می توانیم باشیم؛ و الا آنکس که سودای ساختن خنجری دارد که با نیش فولادینش بر دیده زند و اینگونه با ندیدن جهان، دلش آزاد گردد، در حقیقت نه دلش آزاد می شود و نه به آرامش خواهد رسید. هنر دینداری دقیقا آن است که در جهان باشی و ببینی و چشم بیاندازی ولی دل مبازی.
ما وقتی نسبت به این شرط پیشین، پذیرش یافتیم، آنگاه خود را در مسیر جاده جهانی تفکر می‌یابیم. آنگاه مسئله‌مند می شویم. مشکلات برایمان در یک صورتبندی مفهومی، بدل به مساله میشوند و از آن پس میتوانیم راه حلی برای آنها بیابیم. اساسا تا وقتی در مسیر جهانی تفکر نباشیم، امکانی برای نقد مدرنیته هم نمی یابیم. تفکر انتقادی، خود از دستاوردهای همین تفکر جهانی است. اگر سودای عبور از مدرنیته هم داشته باشیم، باید درون آن باشیم، والا عبور هیچ معنایی ندارد.
وقتی بیرون از این جاده جهانی تفکر ایستاده‌ایم، نقدی صورت نمی‌پذیرد و بی‌آنکه با مبانی آن آشنا باشیم، صرفا مصرف کننده محصولات مدرنیته خواهیم بود، و این مصرف‌زدگی ما را دچار سوء هاضمه خواهد کرد. سوءهاضمه‌ای که نامش "شبه مدرنیته" است. وضعیت شبه‌مدرن، وضعیتی است که در آن نه وارد جهان مدرن شده‌ایم و نه هیچ نسبتی دیگر با جهان سنت داریم. وضعیتی که صرفا نوستالژی جهان سنت است به همراه مصرف محصولات مدرن. این برزخ و فترت نه این و نه آنی، کشنده‌ترین وضعیتی است که یک قوم می‌تواند دچارش شود.
پس از ارتباط و پذیرش جهان، میتوان به خود نگریست و تدبیر امور کرد، که مهمترینشان تفکیک نهاد حوزه از دانشگاه است. دانشگاه باید اصلی‌ترین نهاد تاریخ عقل باشد. حوزه نیز به میراث سنت خود بپردازد. وحدت حوزه و دانشگاه، نه تنها امکان ماهوی ندارد، بل صرفا منجر به دورتر و دورتر شدن از جاده جهانی تفکر خواهد شد.


📕از کتاب "مسئله ی معنا "
🔹️مولف: حسین جمالی‌پور
🔹️ناشر: بنیاد سهروردی تورنتو_کانادا

/channel/philosophy_thinking

Читать полностью…

حسین جمالی پور/ تفکر فلسفی

🔺️ایران زیبا

🆔️@philosophy_thinking

Читать полностью…

حسین جمالی پور/ تفکر فلسفی

📕#یک_نکته_روانشناختی

برای هر انسانی، نردبانی هست برای بالا رفتن!
مصائب ما از زمانی آغاز می شود که یا می خواهیم از نردبان دیگران بالا برویم، یا نردبان دیگران را بیندازیم تا دیگران بالاتر از ما نروند!

آن کسی که عزت نفس و اصالت دارد و از درون خودش سرچشمه می گیرد، هیچ گاه نه از نردبان دیگران بالا می رود و نه از بالا رفتن دیگران دچار حسد و نفرت می شود.

✍️حسین جمالی پور

#عزت_نفس
#اصالت
🆔️@philosophy_thinking

Читать полностью…

حسین جمالی پور/ تفکر فلسفی

🔻دوره " آشنایی با فلسفه اسپینوزا"

🔹️ما در این دوره با مفهوم آزادی، انتخاب، میل، جبر، عشق و آرامش از منظر اسپینوزا آشنا می شویم و بعد چگونگی به کارگیری و کارکرد روانشناختی آن را در زندگی می آموزیم.

🔹️آغاز: ۱۴ خرداد

🔹️چهارشنبه ها ساعت ۲۰ به وقت ایران

🔹️مدت زمان: ۴ جلسه ۹۰ دقیقه ای

🔹️هزینه ثبت نام: ۸۰۰ هزار تومان

🔹️ظرفیت: ۱۵ نفر
یک سوم ظرفیت دوره از هم اکنون تکمیل شده است.

🔹️مدرس: حسین جمالی‌پور
پژوهشگر و استاد فلسفه غرب
نویسنده و ویراستار ۱۰ کتاب در حوزه فلسفه و روانشناسی وجودی

جهت اطلاع از جزئیات دوره و ثبت نام از طریق تلگرام به آی دی زیر پیام بدهید.
👇
🆔️@Existential_psychotherapist

/channel/philosophy_thinking

Читать полностью…

حسین جمالی پور/ تفکر فلسفی

جمعه تون به خیر🌺

🔺️اول این قطعه بسیار زیبا را از مسعود آبادی بشنوید؛

🔻اما بعد؛ برای امروز فیلم چی ببینیم؟

برای امروز فیلم the flowers of War( گل های جنگ) به کارگردانی ژانگ ییمو محصول سال ۲۰۱۱ را ببینید.
فیلم به جنگ ژاپن و چین پرداخته که در یک شهر به نام نانجینگ تعدادی از دختران مذهبی در یک کلیسا پناه گرفته اند و بعد ۱۳ دختر روسپی برای نجات جان خودشان هم به همان کلیسا پناه می برند. کریستین بیل(در نقش جان میلر) در این فیلم بازی می کند و نقش پدر روحانی را دارد. دختران روسپی که اول فیلم توسط دختران مذهبی اجازه ورود به کلیسا را نداشتند، به کمک کریستین بیل، خودشان را فدا می کنند تا دختران مذهبی نجات پیدا کنند.
توصیه می کنم حتما ببینید.

✍️حسین جمالی پور

🆔️@philosophy_thinking

Читать полностью…

حسین جمالی پور/ تفکر فلسفی

🔺️ایران در دهه ای که گذشت؛(آمار تکان دهنده 👆)

اصطلاح #قله را در سال های اخیر همه شنیده ایم. آمار غم انگیز قله را در کلیپ بالا ببینید.
میزان خودکشی، سقط جنین، ترک تحصیل، میانگین معدل دانش آموزان، سرانه درآمد سالانه، هزینه زندگی...

منبع:
📕کتاب "نابرابری با ما چه می کند؟" از دکتر #محسن_رنانی
مرکز پژوهش‌های مجلس
مرکز آمار ایران


این آمار بخشی از بحران ها را نشان می دهد؛ آمار خشونت علیه زنان، کودک همسری، قتل دختران، ارزش پول ملی، آزادی های مدنی، زندانیان سیاسی، بیکاری، تورم، اعتیاد، طلاق و بسیاری از مسائل دیگر همه بحرانی است. برای مثال ما اوایل دهه ۹۰، حدود ۸۰ هزار طلاق در سال داشتیم و امروز رسیده به ۲۰۰ هزار طلاق.

ما تنها تماشاگران بحران های اجتماعی مان شده ایم.
عده ای هم همچنان برای این ساختار سیاسی سینه چاک می کنند؛

✍️حسین جمالی پور

🆔️@philosophy_thinking

Читать полностью…

حسین جمالی پور/ تفکر فلسفی

🔻هر تغییر بنیادین از پرسش بنیادین بر می خیزد.

اگر شما پرسش های بنیادین نداشته باشید، تغییراتی در جهت زندگی اصیل نخواهید داشت.

یک فرد، یک ساختار سیاسی ، یک فرهنگ، یک مدرسه، یک خانواده، یک کشور و... برای تغییر باید پرسش هایی بزرگ داشته باشد.
هر چیزی به مقداری توسعه پیدا می کند، که پرسش ها اجازه بدهند.

سعادت چیست؟ چرا زندگی می کنیم؟ آزادی چیست؟ توسعه چیست؟ ارزش چیست؟ تاریخ و تمدن چیست؟ اصالت یعنی چه؟ و از این قبیل پرسش ها اگر دغدغه ی ما باشد، آن وقتی می توان گفت آینده ی ما درخشان است.

رسالت یک نویسنده، معلم، روانشناس، جامعه شناس، فیلسوف و... این است که پرسش طرح کند و جامعه را پرسشگر بار بیاورد.

یک انسان، یک کشور، یک جامعه، به قدر پرسش هایی که دارد، قد می کشد، بزرگ می شود و اصالت پیدا می کند.


✍️حسین جمالی پور


/channel/philosophy_thinking

Читать полностью…

حسین جمالی پور/ تفکر فلسفی

📕#عرفان

حسین بن منصور حلاج را در ظهر رمضان، گذر به کوی جذامیان افتاد! جذامیان به نهار مشغول بودند و به حلاج تعارف کردند. حلاج بر سر سفره نشست و چند لقمه بر دهان برد. جذامیان گفتند: دیگران بر سر سفره ما نمی نشینند. حلاج گفت آنها روزه اند و سپس برخاست.


غروب، هنگام افطار حلاج گفت: خدایا روزه مرا قبول بفرما. شاگردان گفتند: استاد ما دیدیم که روزه شکستی! حلاج گفت: ما مهمان خدا بودیم. روزه شکستیم ولی دل نشکستیم...


🆔️@philosophy_thinking

Читать полностью…

حسین جمالی پور/ تفکر فلسفی

🔻یک معلم حقیقی همیشه دانش آموز می ماند!

حقیقتا لذتی که در دانش آموز بودن است، در معلمی نیست!
اینکه انسان در موقعیتی قرار بگیرد که همیشه شراب دانش بنوشد و به آموختن ادامه بدهد، سعادتمندی حقیقی است.

از تمامی اساتیدم که همچنان خصلت دانش آموزی دارند و متوقف نشده اند، روز معلم را تبریک می گویم؛ به اساتیدی که به من آموختند باید در جستجوی حکمت، حقیقت و آزادی بود و خودشان نماد این جستجو بودند.

به استاد مصطفی ملکیان، دکتر عبدالکریم سروش، دکتر مصطفی مهرآیین، دکتر عبدالرزاق حسامی فر، دکتر علی فتح طاهری، دکتر نعمت الله فاضلی، دکتر مقصود فراستخواه، دکتر سروش دباغ، دکتر اکبر جباری که بیش از همه اساتید دیگر از آنها آموختم تبریک می گویم.

از تمام مترجمان، مولفان و فعالان عرصه ی دانش که در گوشه ی اتاقک شان و در تنهایی چراغ علم را با زحمت فراوان روشن نگهداشتند تا ما این باشیم که هستیم، صمیمانه سپاسگزارم و تبریگ می گویم.

به تمامی عزیزانی که تلاش می کنند حقیقت و آزادی را در رگ های جامعه تزریق کنند و شجاعت و شرافتِ سخن گفتن از درد و رنج آدمی در رگ هایشان جاریست، این روز بزرگ را تبریک می گویم.


استاد مرا بگفتم اندر مستی
کگاهم کن ز نیستی و هستی
او داد مرا جواب و گفتا که برو
گر رنج ز خلق دور داری رستی

(#مولانا)

✍️حسین جمالی پور

#روز_معلم

/channel/philosophy_thinking

Читать полностью…

حسین جمالی پور/ تفکر فلسفی

🔺️غم و شادی با ما چه می کند؟

🆔️@philosophy_thinking

Читать полностью…

حسین جمالی پور/ تفکر فلسفی

🔺️آمار خودکشی در ایران

به ازای هر یک خودکشی منجر به مرگ در جهان:
🔹️۱۰ تا ۲۰ مورد اقدام به خودکشی (non-fatal suicide attempts) اتفاق می‌افتد.
🔹️حدود ۱۰۰ تا ۲۰۰ نفر افکار یا تمایل به خودکشی (suicidal ideation) داشته‌اند.

به ازای هر خودکشی منجر به مرگ در ایران:
🔹️هر خودکشی مرگبار = حدود ۸ تا ۱۵ اقدام به خودکشی
🔹️هر خودکشی مرگبار = ۸۰ تا ۱۲۰ نفر با افکار خودکشی

👈چرا این نسبت‌ها مهم‌اند؟
🔹️تمایل به خودکشی شاخص اولیه‌ی خطر است، اما بسیاری از افراد هیچ‌گاه به مرحله‌ی اقدام به خودکشی نمی‌رسند.
🔹️اقدام به خودکشی معمولاً نشان‌دهنده‌ی شدت اختلال روانی یا بحران روانی/اجتماعی است.
🔹️خودکشی مرگبار معمولاً با روش‌های شدیدتر و در شرایط عدم دسترسی به حمایت رخ می‌دهد.

✍️حسین جمالی پور

🆔️@philosophy_thinking

Читать полностью…

حسین جمالی پور/ تفکر فلسفی

🔻آیا ما مردم را گمراه می کنیم؟

افلاطون در رساله ی آپولوژی از سقراط و محاکمه ی او صحبت می کند. قصه از این قرار است که سقراط را محکوم کرده بودند که چرا جوانان را گمراه می کند. میلتوس یکی از افرادی است که چنین اتهامی را به سقراط می زند و سقراط تلاش می کند از خود دفاع کند.

در رساله «آپولوژی» (دفاعیه) سقراط، او در دفاع از خود در برابر اتهام «گمراه کردن جوانان آتنی» با استفاده از استدلال‌های منطقی و پرسش‌های انتقادی، به این اتهام پاسخ می‌دهد.​

سقراط با پرسش از متهم‌کننده‌اش، میلتوس، استدلال می‌کند که هیچ‌کس عمداً به خود آسیب نمی‌زند. او می‌پرسد: «آیا کسی دوست دارد که از هم‌نشینان خود آسیب ببیند؟» و سپس اضافه می‌کند: «اگر من جوانان را عمداً فاسد می‌کنم، پس خود را نیز در معرض آسیب قرار می‌دهم.» او نتیجه می‌گیرد که یا من جوانان را فاسد نمی‌کنم، یا اگر این کار را می‌کنم، ناخواسته است، و در هر دو صورت، اتهام میلتوس نادرست است.​

سقراط همچنین اشاره می‌کند که اگر او عمداً جوانان را فاسد می‌کند، باید او را به طور خصوصی راهنمایی می‌کردند، نه اینکه مستقیماً به دادگاه ببرند. او می‌گوید: «اگر من اشتباه می‌کنم، باید به من آموزش می‌دادید، نه اینکه مرا به دادگاه می‌آوردید.»​

سقراط اضافه می کند که آیا من که در جستجوی خردمندی و آگاهی هستم، به جامعه آسیب می رسانم یا آنکه نمی داند و ادعای دانستن دارد؟
سقراط که در جستجوی حقیقت و عدالت است دست کشیدن از پرسش برایش امری طبیعی و راحت نیست. او دانستن و جستجوی حقیقت را عینِ زندگی می داند و بر این باور است که کسی که نتواند در مسیر حقیقت و پرسش باشد، اصلا زنده نیست! او مرده است!

با تکیه بر این قصه ی سقراط می توان فهمید که ما در جامعه با مرگِ دانش و مرگِ دانشگاه مواجهیم!
اهل دانشگاه اصولا پرسش های اساسی طرح نمی کنند و اندیشیدن را به امری مبتذل تبدیل کرده اند. ما تنها کاری که می کنیم حفظ کردن مشتی کتاب و فرمول و قواعد است تا بعدا باز همین ها را تدریس کنیم و حقوق بگیریم!

پرسش از حقیقت و مفاهیم بنیادین زندگی، خصوصا زیست_سیاست، برای بسیاری امری ترس آور شده است. کسی از مفهوم آزادی، عدالت، برابری، زندگی، حق شهروندی، حقوق بشر و دیگر مسائل بنیادین سوال نمی کند!

تنها بخاطر اینکه مبادا متهم شود که جوانان را گمراه می کند. اصطلاح امروزی "گمراهی جوانان" که برای سقراط بکار می رفت، در ایران ما، "تشویش اذهان عمومی " است!

اینکه جامعه ی ما ایرانیان مرده است، به دلیل مرگِ حقیقت جویی و مرگِ آگاهی است.
وقتی سقراط می گوید کسی که پرسش نمی کند و در جستجوی حقیقت نیست، مرده است؛ مخاطبش فقط جامعه ی آتن نیست بلکه ما ایرانیان هم هستیم!

مرگِ پرسش، تعصب و پیروی کورکورانه و بردگی را گسترده تر می کند؛ کسی که نتواند آزادانه پرسش کند، برده ی ساختار سیاسی خواهد شد!
کار فیلسوف برهم زدن چنین فضایی است و شجاعت به خرج دادن برای پرسیدن سوالاتی که چنین فضایی را برهم بزند و مردم را از بردگی به آزادی برساند.
مطمئنا در چنین فضایی افرادی مثل میلتوس با اتهامات مختلف، روشنفکران را محدود کرده و آزار می دهند تا منافع شان را از دست ندهند!


✍️حسین جمالی پور

/channel/philosophy_thinking

Читать полностью…
Subscribe to a channel