philosophyofnietzsche | Unsorted

Telegram-канал philosophyofnietzsche - فلسفۀ نیچه

696

در این کانال به معرفی، نقد و بررسی اندیشه‌های فریدریش نیچه می‌پردازیم. نظر، پیشنهاد و انتقاد خود را با ما در میان بگذارید: @AminDorosti

Subscribe to a channel

فلسفۀ نیچه

🎵شجریان و فلسفه🎵

رادیو فلسفیدن، فصل ۳، شماره پیاپی ۵۶.

از کجا می‌آید این آوای دوست

@falsafidan


@PhilosophyOfNietzsche

Читать полностью…

فلسفۀ نیچه

🖤به مناسبت درگذشت استاد شجریان، خسرو آواز ایران!🖤

🖇یادش جاودان

🖋این پادکست یکی از بهترین مطالبی هست که تاکنون درباره‌ی استاد شجریان خوانده‌ام.

پ.ن: چند دقیقه‌ی ابتدای پادکست شاید خسته‌کننده و کلیشه‌ای باشد، اما بعد از مقدمه، از جایی که بحث آثار استاد شجریان مطرح می‌شود، واقعاً شنیدنی‌ست.

👇👇👇

Читать полностью…

فلسفۀ نیچه

علتِ این‌که در گذشته #فلسفه اغلب مشغله‌ای بی‌ثمر به ‌نظر می‌رسیده این است که به‌جای این‌که به‌مثابه‌ی شکلی از #هنر دنبال شود، و #فیلسوف به‌تعبیری یک نوع #هنرمند باشد، بیشتر به‌مانندِ #علم دنبال می‌شده است.

🖌 #شوپنهاور، یادداشت‌های اولیه.

📚نقل در کتاب «شوپنهاور»، نوشته‌ی پاتریک گاردینر، ترجمه‌ی رضا ولی‌یاری، ص ۲۷.

@PhilosophyOfNietzsche

Читать полностью…

فلسفۀ نیچه

👆🏼👆🏼👆🏼👆🏼👆🏼👆🏼👆🏼👆🏼
🖇بریده‌ای از کتابِ «چهار رساله درباب زندگی»:

زیستن سه گونه است، و مکرر این پرسش را می‌شنوی که بهترینِ این سه کدام است. ‏گونه‌ی نخست حیاتی است عجین با لذت، دومی عجین با تأمل، و سومی عجین با کنش. ‏اگر ما پیش از هر چیز از همه‌ی ستیزه‌جویی و آن انزجار خلل‌ناپذیرمان نسبت به کسانی ‏که راهی جز راهِ ما را برگزیده‌اند دست بکشیم، خواهیم دید که این سه گونه‌ی زیستن، ‏تحت لوای عناوین گوناگون، جملگی راه به جایی واحد می‌برند: نه انسان‌هایی که جانب ‏لذت را گرفته‌اند از تأمل خلاصی یافتند، نه تأمل‌ورزان از لذت، و نه آنان که حیات‌شان را ‏وقف کنش کردند از تأمل. چه‌بسا بگویی: «اما بس فرق‌هاست میان این‌که چیزی خودْ ‏مقصود تو باشد و این‌که به طفیلیِ مقصودی دیگر حاصل شود!» من در این فرق عظیم با ‏تو هم‌سخنم. بااین‌حال، هیچ یک را بی دیگری نتوانی داشت.‏

🖌 #سنکا
🖋ترجمه‌ی محمدعلی شامخی


@PhilosophyOfNietzsche

Читать полностью…

فلسفۀ نیچه

📌خواندن این #کتاب را به همه پیشنهاد می‌دهم، نه از این رو که ویراستار و صفحه‌آرای آن بوده‌ام، بلکه از این رو که یکی از بهترین کتاب‌هایی است که در چند سال اخیر خوانده‌ام!
این کتاب ترجمه‌ایست از چهار رسالۀ بسیار زیبا در حوزۀ #فلسفه_عملی و #رواقیگری:
1. درباره‌ی زندگی خصوصی، از #سنکا
2. درباره‌ی آرامش ذهن، از سنکا
3. فرمان‌هایی چند درباب زناشویی، از #پلوتارک
4. نامه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی #فرفوریوس به همسرش مارکلاّ
پ.ن: قیمت کتاب27هزارتومان هست، در تصویر اشتباه درج شده.

Читать полностью…

فلسفۀ نیچه

توضیحات آقای حسینی دربارهٔ کانال معرفی شده در بالا


📜 کانال «فلسفه‌به‌زبان‌آلمانی»

با هدف به اشتراک گذاشتن آنچه راجع به زبان آلمانی می‌دانم و نیز به امید یادگیری از دیگرانی که دانشی در این زمینه دارند، کانال (و گروه)ی ایجاد کرده‌ام برای بحث درباره‌ی نحوه‌ی یادگیری زبان آلمانی با هدف مشخصِ قرائت متون ایدئالیسم آلمانی.

قصدم این است که در این کانال صرفاً متونی از چهار فیلسوف برجسته‌ی ایدئالیسم آلمانی (کانت، فیشته، شلینگ و هگل) و احتمالاً متونی از نویسندگان دیگری متعلق به همان دوره را به دست تجزیه و تحلیل زبانی-فلسفی بسپرم و شیوه‌ی خواندن دقیق و آکادمیک این متون را، تا جایی که دانشم مجال می‌دهد، هم بیاموزم و هم بیاموزانم.

هدف‌ام ارائه‌ی نکات گرامریِ لازم برای خواندن متون ایدئالیسم آلمانی است و لذا قصد دارم هر نکته‌ی گرامری را در بستر خود متن یا قطعه‌ی منتخب به بحث بگذارم. بنابراین، نیروی خود را صرف یادگیری نکات گرامری انبوه و گاه غیر ضروری نخواهیم کرد، بلکه خواهیم کوشید صرفاً آنچه را برای خواندن دقیق متون لازم است گوشزد کنیم.

امیدوارم در آینده دوستان دیگری نیز وظیفه‌ی طرح قطعاتی از متون ایدئالیسم آلمانی و بحث زبانی-فلسفی راجع به آن‌ها را بر عهده گیرند و در این کار به من و کسانی که به یادگیری این زبان نیاز دارند یاری رسانند.

سید مسعود حسینی

t.me/PhilosophieAufDeutsch

Читать полностью…

فلسفۀ نیچه

📌موسونیوس (فیلسوف رواقی):

مطالعهٔ فلسفه باید ما را شخصاً و عميقاً تحت تأثیر قرار دهد؛ در حقیقت هنگامی که فیلسوفی سخن می‌راند، باید مخاطبانش را به لرزه درآورد و آن‌ها را خجالت‌زده کند و با اتمام کلامش به‌جای آن‌که مخاطبان را به تشویق و کف‌زدن وادارد، آنان را در سکوت فروبرد.

📚Musonius, "Sayings," 49.3.


@PhilosophyOfNietzsche

Читать полностью…

فلسفۀ نیچه

زایش دوباره‌ی #تراژدی تنها در نتیجه‌ی فهم این نکته اتفاق می‌افتد که #علم نتوانسته به ادعایش در مورد حل همه‌ی مسائل و سروری بر جهان با [بهره‌گیری از] شناخت جامه‌ی عمل بپوشاند. وقتی که این فهم حاصل شد، «شکل تازه‌ای از فرهنگ» سربرمی‌آورد «که باید برایش از نماد سقراطی که تمرین موسیقی می‌کند استفاده کنیم». آنچه این #فرهنگ تراژیک مدرن را متمایز می‌سازد درجه‌ای از #خودآگاهی است.

این #سقراط جدید فیلسوفی است که با سقراطی که نیچه در بخش اول [کتاب] «#زایش_تراژدی» به او اشاره می‌کند تفاوت زیادی دارد. به نظر نیچه، سقراطِ اصلی مردی بود که «ایمان به توضیح‌پذیریِ طبیعت و شناخت به‌عنوان دوای همه‌ی دردها» اول‌بار در او پدید آمد. اما سقراطی که تمرین #موسیقی می‌کند لزوماً اشتباه‌بودن این ایمان را تشخیص داده و به #هنر گراییده است _آن هم نه به هر هنری، بلکه به هنر #دیونوسوسیِ موسیقی. احتمالاً او تصنیف موسیقی را به‌عنوان پیشه‌ی خود برنمی‌گزیند _همان‌طور که نیچه پس از رد کردن #تاریخ‌گرایی و اعتبار زبان‌شناسی حرفه‌ای از نوشتن درباره‌ی یونانیان دست کشید. در واقع سقراطی که تمرین موسیقی می‌کند همچون انسان دیونوسوسیِ آلوده به روح موسیقی #فلسفه‌ورزی می‌کند.


📚برگرفته از کتاب «نیچه‌ی جوان؛ برآمدن نابغه»، ص ۱۵۸.
🖌نوشته‌ی #کارل_پلیچ
🖋ترجمه‌ی رضا #ولی‌یاری


@PhilosophyOfNietzsche

Читать полностью…

فلسفۀ نیچه

📎دربارۀ #کتاب «دربارۀ معنی زندگی» ‏📚
نوشتۀ ویل دورانت، ترجمۀ شهاب‌الدین عباسی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه، چاپ اول، ‌‏1396.‏


✍🏼حکایت نگارش این کتاب در نوع خود جالب است. گویا در سال 1930 مردی که تصمیم به #خودکشی ‏گرفته نزد #ویل_دورانت می‌آید و از او می‌خواهد که برایش ارزش و #معنی_زندگی را تشریح کند و او را متقاعد ‏سازد که خودکشی نکند! این رخداد دورانت را بر آن می‌دارد که چندی پس از آن، به یکصد نفر از ‏چهره‌های مهم و تأثیرگذار زمان خود نامه‌ای بنویسد و از آن‌ها دربارۀ ارزش و #معنای_زندگی بپرسد!

‏دورانت در این نامه، پس از تشریح وضع ناگوار زمانۀ خود، می‌نویسد: «خواهش می‌کنم لحظاتی از وقتتان ‏را به من اختصاص دهید و به من بگویید #زندگی برای شما چه معنایی دارد، چه چیزی باعث می‌شود ‏ناامید نشوید و همچنان ادامه دهید، #دین چه کمکی ‏_اگر هست_ به شما می‌کند، سرچشمه‌های الهام و ‏انرژی شما چیست، هدف یا انگیزۀ کار و تلاشتان چیست، تسلی‌ها و خوشی‌هایتان را از کجا پیدا می‏کنید و دست آخر، گنجتان در کجا نهفته است؟» (دورانت، 1396: 25).‏

او از دریافت‌کنندگان نامه می‌خواهد که هم به‌گونه‌ای کلی، تئوریک و انتزاعی به این پرسش‌ها پاسخ دهند و ‏هم بگویند که خودشان در زندگی شخصی‌شان، در عمل چگونه به معنی، هدف و ‏خوشنودی دست یافته‌اند.

جالب است که دورانت این نامه را به طیف متنوعی از معاصران خود فرستاده ‏است، از چهره‌های شناخته‌شده‌ای همچون مهاتما گاندی، جواهر لعل نهرو و جرج برنارد شاو گرفته تا ‏ورزشکاران مشهور و پزشکان و جراحان چیره‌دست و حتی به یک زندانی محکوم به حبس ابد! او ‏پاسخ‌هایی که از سوی دریافت‌کنندگان این نامه برایش فرستاده شده است را همراه با پاره‌ای توضیحاتِ ‏خودش و البته پاسخ نهاییِ خودش به این نامه، در کتاب «دربارۀ معنی زندگی» گرد آورده است.

تا همین جای کار روشن است که این کتاب می‌تواند کتابی جالب، مهم و آموزنده باشد. چرا که از یک سو ‏بر موضوع بسیار مهمی انگشت نهاده است و از سوی دیگر نیز کوشیده است دیدگاه‌های مختلف ‏درباب این موضوع را در کنار هم گرد آورد! در واقع، اهمیت اصلی این کتاب نیز در همین جا نهفته ‏است. دورانت نخواسته به موضوعِ معنای زندگی صرفاً از #چشم‌انداز یک فیلسوف/مورخ بنگرد و بدان ‏پاسخ دهد، بلکه بر آن بوده که به این موضوع از «چشم‎اندازهای» گوناگون و چه‌بسا متعارض نگاه کند: از ‏چشم‌انداز اهل ادبیات، هنرمندان، ورزشکاران، اهل سیاست، دین‌داران، بی‌دینان، شکاکان و حتی ‏زندانیان؛ و البته از این هم مهم‌تر، او کوشیده روشن سازد که افراد شاخص و شناخته‌شده، که هر کدام ‏نمایندۀ یک گونه (‏type‏) انسان و یک #سبک_زیستن (life style) مشخص هستند، در زندگی شخصی و عملی خود چه پاسخی ‏برای پرسشِ معنای زندگی دارند.‏

از این روست که هر یک از پاسخ هایی که به نامۀ او داده شده است در جایگاه خود مهم و تأثیرگذار است. ‏در این میان اما چند مورد از پاسخ ها بیشتر سودمند و روشنگر هستند؛ البته از این جهت که نگاهی ‏جالب‌تر، ژرف‌تر و آموزنده‌تر به این پرسش‌ها داشته‌اند، و نه از این جهت که پاسخی درست‌تر به پرسش‌ها ‏داده‌اند. زیرا، آنچنان که خود دورانت در پایان کتاب یادآوری می‌کند، «من نمی‌توانم به هیچ معنای مطلق ‏یا متافیزیکی‌ای، به سؤال تو در مورد معنی زندگی جواب بدهم. تردید دارم معنی و مفهومی غایی برای ‏هر چیز وجود داشته باشد، گرچه می‌دانم که ذهن‌های کوچک ما هرگز به کُنه آن راه پیدا نمی‌کنند. چون ‏معنای هر چیزی باید در ربط و نسبت آن چیز با کلّی که [آن چیز] جزئی از آن است، نهفته باشد. و ‏چگونه تکّه یا لحظه‌ای از حیات _مثل تو و من_ می‌تواند وانمود کند که از کلاف فردی خود بیرون آمده و ‏تمامیّت اشیاء و موجودات را از نظر گذرانده یا فهمیده است» (همان. ص 31-130).‏

از این رو، چنین می‌نماید که نقطۀ قوت این کتاب در این نیست که برای پرسشِ معنای زندگی پاسخی ‏شسته‌رفته، نهایی، قطعی و جهان‌شمول ‏_یا به تعبیر دقیق‌تر، پاسخی آبژکتیو_‏ به دست می‌دهد، بلکه ‏در این است که با گونه‌ای #چشم‌اندازباوری (‏perspectivism‏) با این پرسش روبه‌رو شده است و گستره‌ای از دیدگاه‌ها، چشم‌اندازها و پاسخ‌های «ممکن» برای آن را گردِ هم آورده است و البته ناگفته پیداست ‏که فقط گستره‌ای محدود از پاسخ‌های ممکن را و نه همۀ آن‌ها را. به‌ هر روی، این امر به خواننده یاری ‏می‌دهد تا بتواند از چشم‌اندازهای گوناگون به موضوع بنگرد و آن‌ها را ارزیابی کرده و، چه‌بسا با تکیه بر ‏آن‌ها، چشم‌اندازِ منحصربه‌فرد و مخصوص به خودش را نیز بیابد.

👇🏼👇🏼👇🏼👇🏼👇🏼

Читать полностью…

فلسفۀ نیچه

دوراهۀ بزرگ: آیا فلسفه نوعی هنر است یا نوعی علم؟ فلسفه هم در مقاصد و هم در نتایجش نوعی هنر است. اما همان وسایلی را به کار می‌برد که موردِ نیاز علم است: بازنمایی مفهومی. فلسفه شکلی از ابداع هنری است. برای طبقه‌بندی فلسفه هیچ مقولۀ مناسبی وجود ندارد؛ نتیجتاً ما باید برای آن نوعِ (species) جدیدی ابداع و مشخص سازیم.
تاریخ طبیعی فیلسوف. او از طریق آنچه می‌آفریند به شناخت می‌رسد، و از طریق آنچه می‌شناسد، می‌آفریند. او رشد نمی‌کند: منظورم آن است که فلسفه مسیر علومِ دیگر را دنبال نمی‌کند، حتی اگر برخی از قلمروهای فیلسوف به‌تدریج به تسخیر علم درآید. هراکلیت هرگز منسوخ نمی‌شود. فلسفه یعنی ابداع و آفرینش در ورای مرزهای تجربه؛ فلسفه یعنی تداوم میل اسطوره‌ای. از این رو، فلسفه اساساً ماهیتی تصویری* دارد.

*به عبارت دیگر، تفکر فلسفی یعنی تفکر به یاری تصاویر انضمامی یا همان «تفکر تصویری» (Bilderdenken).


✍🏼 فریدریش #نیچه

📚 برگرفته از مقالۀ «فیلسوف: تأملاتی در باب جدال میان هنر و معرفت»، پاره‌نوشتۀ ۵۳، در کتابِ «#فلسفه_معرفت_و_حقیقت»، صفحۀ۸۲

🖌 ترجمۀ مراد #فرهادپور


#علم
#معرفت
#هنر
#فلسفه
#تفکر_تصویری
#آفرینش



🗞 @PhilosophyOfNietzsche

Читать полностью…

فلسفۀ نیچه

🎵شجریان و فلسفه🎵

رادیو فلسفیدن، فصل ۳، شماره پیاپی ۵۶.

از کجا می‌آید این آوای دوست

@falsafidan


@PhilosophyOfNietzsche

Читать полностью…

فلسفۀ نیچه

نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی
که بسی گل بدمد باز و تو در گِل باشی

من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش
که تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشی

چنگ در پرده همین می‌دهدت پند ولی
وعظت آنگاه کند سود که قابل باشی

در چمن هر ورقی دفتر حالی دگر است
حیف باشد که ز کار همه غافل باشی

نقد عمرت ببرد غصهٔ دنیا به گزاف
گر شب و روز در این قصهٔ مشکل باشی

گرچه راهیست پر از بیم ز ما تا برِ دوست
رفتن آسان بُوَد ار واقفِ منزل باشی

حافظا گر مدد از بختِ بلندت باشد
صید آن شاهد مطبوع‌شمایل باشی

#حافظ

💐نوروزتان پیروز💐

@PhilosophyOfNietzsche

Читать полностью…

فلسفۀ نیچه

#Skepticism
#Chuang_Tzu

@PhilosophyOfNietzsche

Читать полностью…

فلسفۀ نیچه

▪️روایت فرناندو پسوآ از #ملال

📚 The Book of Disquiet

📘نقل از کتاب «فلسفهٔ ملال» نوشتهٔ لارس اسونسن، ترجمهٔ افشین خاکباز، ص ۵۶

@PhilosophyOfNietzsche

Читать полностью…

فلسفۀ نیچه

📌#فیلسوفـحقیقی همواره به دنبال #وضوح و #تمایز خواهد بود. او سرسختانه سعی خواهد کرد تا نه همچون سیلابی گل‌آلود و شتابان، بلکه شبیه به دریاچه‌های سوئیس باشد که با آرامش‌شان ژرفای بسیار را با وضوح فراوان در هم می‌آمیزند، ژرفایی که خود را دقیقاً از طریقِ وضوح نمایان می‌سازد. وُوِنارگ می‌گوید «شفافیت از خلوصِ نیتِ فیلسوف است». در مقابل، فیلسوفِ شیاد قطعاً سعی نخواهد کرد مثلِ تالِران اندیشه‌هایش را با الفاظ بپوشاند، بلکه بیشتر تقلا می‌کند تا بی‌اندیشگی‌اش را پنهان کند؛ او مسئولیت درک‌ناپذیریِ فلسفۀ جعلی‌اش را که ناشی از فقدانِ وضوح در تفکرِ خودِ وی است به گردن خواننده می‌اندازد. این نشان می‌دهد که چرا در برخی آثار، مثل آثار #شلینگ، لحنِ ارشادی اغلب تبدیل به ملامت می‌شود؛ در واقع خوانندگان پیشاپیش و مکرراً به خاطرِ ناتوانیِ خودِ او سرزنش می‌شوند.


✍🏼 آرتور #شوپنهاور

📚در باب ریشۀ چهارگان اصل دلیل کافی، بخش ۳

🖌ترجمۀ فارسی از رضا ولی‌یاری



@PhilosophyOfNietzsche

Читать полностью…

فلسفۀ نیچه

⚡️ «شجریان و فلسفه»

بر اساس متنی از: محمد میرزایی

گویندگان متن:
حمیدرضا فریعقوبی
فائزه پناهنده

کاری از «رادیو فلسفیدن»
falsafidan.com
@falsafidan


@PhilosophyOfNietzsche

Читать полностью…

فلسفۀ نیچه

🎧به مناسبت روز شعر و ادب پارسی یک پادکست فوق‌العاده را به شما معرفی می‌کنم. بی‌اغراق بهترین پادکست‌ فارسی‌زبانی هست که تاکنون شنیدم.

@readingferdowsi

«فردوسی‌خوانی» پادکستی از دکتر امیر خادم است، او با صدایی گرم و صمیمانه و دلنشین، بسیار زیبا و بدون حاشیه‌روی شاهنامه را خوانده و گهگاه توضیحاتی می‌دهد. 📖

@PhilosophyOfNietzsche

Читать полностью…

فلسفۀ نیچه

📌متن زیر را در کانال «تاریکجا» دیدم و پسندیدم؛ درباره‌ی ترجمه‌های جناب #ادیب‌سلطانی است و زبان او و بحث‌های تمام‌نشدنی پیرامونش.

🖇 هر چه گشتم نام نویسنده را نیافتم، مطلب در وبلاگی به‌نام «آواره برفرازِ دریای مه» منتشر شده است.

تلگرام کانال تاریکجا:
@tarikja
آدرس وبلاگ «آواره بر فراز دریای مه»:
nebel-meer.blogspot.com


«مشکلِ» اديب‌سلطانی

- به چه زبونی حرف ميزنه؟ کتابو به چه زبونی ترجمه کرده؟
- کسی نمی‌داند، امّا قطعاً به «تهرونی» ترجمه نکرده.

***

چارده۔پانزده سال پيش بود. از کتابفروشی سراغِ سنجشِ خردِ ناب را گرفتم، و کتابفروش با لحنی ميانِ شوخی و جدّی گفت که ترجمه‌ی اديب‌سلطانی را نمی‌شود خواند مگر اينکه کسی پيدا شود و آن را به فارسی ترجمه کند. کتاب را نداشت، البته، و خداحافظی کردم.

دور و برِ ده سال پيش بود. وبلاگ‌نويسِ مشهوری با تعجّب و تمسخر نوشته بود که اديب‌سلطانی چنان موجودِ عجيب‌وغريبی‌ست که به جای «بدونِ» می‌نويسد «بی از». نمی‌توانست بداند که منِ خراسانی حتّا نيازی نيست سراغِ مولوی بروم تا معنی‌ی «بی از» را بفهمم، چون هميشه آن را، دست‌کم در يک ترکيبِ خاص، از مادرم شنيده‌ام. در هر حال، اگر نمی‌شنيدم می‌رفتم سراغِ مولوی و يادش می‌گرفتم به جای آنکه از نادانی‌ام سرافراز باشم. ياد گرفتنِ کلمه‌ها و ترکيبهای تازه آنقدرها کارِ سختی نيست.

سه سال پيش بود. متنی را پيشِ ناشری برده بودم و ويراستارِ بخش، که مترجمِ اسم‌ورسم‌داری‌ست، به من گفت که اديب‌سلطانی رويکردِ «فاشيستی» دارد چون وی با کلمه‌ی «ديالکتيک» «بزرگ» شده و ترجمه‌ی آن به «دويچمگوييک» يعنی «حذفِ» او (و، لابد، حذفِ خاطره‌های کودکی‌اش). در متنِ من البته نه کلمه‌ی يادشده آمده بود و نه ديگر ساخته‌های خاصِ اديب‌سلطانی، و من نمی‌دانستم چرا بايد شنونده‌ی نقدهای او به اديب‌سلطانی باشم. مخالفتِ مشخّصِ او با ترم‌شناسی‌ی متن در اين حد بود که چرا برای production گذاشته‌ای «فرآورش»—و هنگامی که توضيح دادم که چرا «توليد»، دستکم در آن بافتار، نابسنده و حتّا نادرست است، توصيه کرد که «حذف»‌اش کنم و به جايش «پرداخت» بگذارم—و چرا برای desire گذاشته‌ای «خواهش»، زيرا فارسی‌ی آقای ويراستار در حدّی بود که «خواهش» را تنها در عبارتهايی مانندِ «خواهش می‌کنم» و «خواهشمند است» می‌شناخت و نمی‌توانست بپذيرد که به معنای «ميل» به کار رود.

ملال‌افزا خواهد بود که بحث را به کارِ اديب‌سلطانی و مسئله‌هايی که طرح کرده، و راههايی که رفته، بکشانيم: بيشترِ آنها يک صفحه از متنهای او را، چه نوشته و چه ترجمه، نخوانده‌اند، بيشترشان نمی‌دانند که حتّا کسی مانندِ آشوری از اديب‌سلطانی «سره‌گرا»تر است، و آن «دويچمگوييکِ» کذايی کلمه‌يی‌ست که مثلِ آدامس در دهان‌شان افتاده تا هی بجوند و هرگز از جويدن‌اش خسته نشوند و افسوس که حتّا نمی‌توانند درست بجوندش—حتّا تلفّظِ درست‌اش را نمی‌دانند. مسئله‌ی اصلی، به هر حال، جای ديگری‌ست: آنها تصوّری ندارند که ترجمه چگونه چيزی می‌تواند باشد. گمان می‌کنند که مترجم موجودی‌ست که از برای خدمت به خلق‌الله دست به ترجمه می‌زند، و منظورم از خلق‌الله، از جمله، کسانی‌ست با چنان درجه‌يی از کودنی يا تنبلی‌ی ذهنی که نمی‌توانند به جای تحليلِ شبانه‌روزی‌ی همه‌چيز و همه‌کس در شبکه‌های اجتماعی، که از هر بی‌هنری «نويسنده»يی ساخته است، خودشان بروند و زبانِ بيگانه را بياموزند، و انتظار دارند که مترجم با ترجمه‌اش کارِ آنها را راحت کرده باشد: آنها اگر سراغِ يک متنِ انگليسی‌زبان بروند و از هر پنج کلمه معنی‌ی چار کلمه را در ديکشنری نگاه کنند، گمان نخواهند کرد که مشکل از متن است، امّا سخت‌شان خواهد بود که سراغِ متنی فارسی‌زبان بروند و ناچار باشند که در هر صفحه چار کلمه را در واژه‌نامه‌ی آخرِ کتاب نگاه کنند، زيرا خيال می‌کنند که «فارسی را که ديگر بلدند»، و منظورشان از «فارسی» کمابيش همان زبانی‌ست که به آن «توئيت» می‌کنند.

ترجمه‌های اديب‌سلطانی، امّا، چنين ترجمه‌هايی نيستند—آنها جايگزينی برای متنهای اصلی نيستند و حتّا فارسی‌زبانی که آلمانی و انگليسی بداند و کانت و شکسپير را به زبانِ اصلی خوانده باشد با خواندنِ ترجمه‌های او جنبه‌های تاريخی و زبانی و مفهومی‌ی تازه‌يی را در متنهای اصلی کشف خواهد کرد که در خودِ آن متنها نيز، نه تنها برای او که چه‌بسا برای آلمانی‌زبانها و انگليسی‌زبانها هم، پوشيده‌اند؛ و آنها حق دارند که تا ابد لودگی کنند—زمانه‌ی ما زمانه‌ی بشردوستی‌ست، و لودگی از حقوقِ بشر است.

◾️ آواره بر فرازِ دریای مه
◾️◾️سیزدهمِ مهرماهِ ۱۳۹۶


@PhilosophyOfNietzsche

Читать полностью…

فلسفۀ نیچه

👆🏼👆🏼👆🏼👆🏼👆🏼👆🏼👆🏼👆🏼
📚✍🏼یکی از خوبی‌های کار ویراستاری این است که گاه، بخت یارت می‌گردد و به‌خاطر کارَت کتابی را می‌خوانی که در غیر این صورت، شاید هرگز آن را نمی‌خواندی و در واقع، بختِ آشناشدن با آن کتاب و نویسنده _و احیاناً مترجم_ را از دست می‌دادی!

برای من، این «بخت‌یاری» به‌طور بسیار بسیار ویژه، هنگامِ ویرایش کتاب «چهار رساله درباب زندگی» رخ نمود؛ کتابی بسیار زیبا و آموزنده، با ترجمه‌ای به‌واقع درخشان و کم‌نظیر. کار مترجم به‌قدری خوب بود که حتی برای کم و زیاد کردن یک ویرگول هم بارها و بارها متن را بالا و پایین می‌کردم و درنهایت، با مشورت با خودِ مترجم، ویرایش‌ها را اعمال می‌کردم! همین دقت وسواس‌گونه باعث شد ویرایش این کتاب دست‌کم چند برابرِ سایر کتاب‌ها وقت و انرژی بگیرد؛ که البته هر لحظه‌اش همراه با لذتی دلچسب بود!

گذشته از ویرایش، هرآن‌چه در توان داشتم و بلد بودم را در صفحه‌آرایی کتاب هم انجام دادم و خلاصه، هرآنچه که داشتم رو کردم تا کتابی زیبا و کم‌اشتباه حاصل شود. البته، ناگفته پیداست که سهم منِ ویراستار در اینجا بسیار اندک بوده و بخش اصلیِ کار، بر دوشِ مترجم بوده است. به هر روی، امیدوارم حاصل کار پسندِ مخاطبان افتد و نقدها و نظرهایشان را با من درمیان بگذارند.

پ.ن: باید از مترجم کتاب، دوست عزیزم، دکتر شامخی، تشکر کنم که در کار ویرایش و صفحه‌آرایی واقعاً همراه بود و با آغوش باز ایرادگیری‌ها و نظراتِ منِ ویراستار را پذیرا بود. هر چه باشد، به‌هرحال بخشی از کارِ ویراستار این است که از دید یک منتقد به کتاب بنگرد و «ایرادهای» آن را بگیرد و در رفع آن‌ها بکوشد! و به‌هر‌حال، متأسفانه، برخی از مترجمان این «ایرادگیری» ویراستار را تحمل نمی‌کنند! حال‌آنکه این ایرادگیری با هدفِ بهترشدنِ کتاب انجام می‌شود و در آخر، سودش به خودِ مترجم می‌رسد!

#کتاب
#ویرایش
#صفحه‌آرایی
#سنکا
#فرفریوس
#پلوتارک

@PhilosophyOfNietzsche

Читать полностью…

فلسفۀ نیچه

📌طبق رسم همیشگی استاد، در این جلسه هم کسی «متکلم وحده» نخواهد بود؛ در محضر استاد «گفت‌وگو» خواهیم داشت.

برقرار باشید «استاد»

#استاد_نقیب‌زاده
#پرسش_و_پاسخ
#دانشگاه

Читать полностью…

فلسفۀ نیچه

📌معرفی یک کانال فلسفی📌

🖇دوست دانشمندمان، دکتر سید مسعود حسینی، یکی از مترجمان خوش‌فکر و چیره‌دست حوزهٔ فلسفه، یک کانال تلگرامی برای آموزش زبان آلمانی با محوریت متون فلسفی راه انداخته‌اند، قطعاً عضویت در این کانال و پیگیری مطالبش برای دوستداران فلسفه سودمند خواهد بود.

👇🏼👇🏼👇🏼👇🏼

http://t.me/PhilosophieAufDeutsch

Читать полностью…

فلسفۀ نیچه

نیچه فکر می‌کرد #انسان_مدرن تماسش با #غرایزش را از دست داده و دیگر #خودانگیخته عمل نمی‌کند؛ انسان مدرن تماشاگرِ #خودآگاه اعمال خودش شده بود. او همچون دیرآمده‌ای رفتار می‌کرد که نمی‌توانست کاری برای انجام‌دادن بیابد جز اینکه به جمع‌کردن #شناخت با تخصص هر چه بیشتر ادامه دهد. به نظر نیچه انسان مدرن، علی‌رغم خوشبینی ظاهری و ایمان غیرانتقادی‌اش به «پیشرفت»، یک مقلد بی‌مایه و لذا یک کلبی بدبین بود.

نیچه به زیر سطح #ماتریالیسم آشکاری نگاه می‌کرد که هدف اكثر دیگر منتقدین #جامعه_بورژوایی بود. او به تلاش قرن نوزدهم برای رسیدن به شناخت حمله می‌کرد. او متوجه بود که #تاریخ و پژوهش و #علم و جستجوی شناخت به‌طور کلی، همگی فاقد یک هدفِ به‌لحاظِ #فرهنگی مشخص‌اند. و درست مثل حوزه‌ی #اقتصاد و #سیاست، تنها یک اشتیاق گنگ به «بیشتر» وجود دارد. نیچه یکی از اولین کسانی بود که فهمید كل تکاپوی آن قرن راه به جایی نمی‌برد و بی‌هدف است. و هیچ هدف بالاتری وجود ندارد. تفاوت بین نیچه و دیگر منتقدین ماتریالیسم قرن نوزدهم در این است که او #فرهنگ تاریخی زمانه‌اش را به مثابه‌ی نشانه‌ای از بیماری وخیم و انحلال #تمدن_غربی تشخیص می‌داد، در حالی که بسیاری از همعصرانش مبهوت تاریخ بودند و انباشت شناخت تاریخی را به مثابه‌ی پادزهری برای ماتریالیسم تجربه می‌کردند.


📚برگرفته از کتاب «نیچه‌ی جوان؛ برآمدن نابغه»، ص ۱۹۳.
🖌نوشته‌ی #کارل_پلیچ
🖋ترجمه‌ی رضا #ولی‌یاری


@PhilosophyOfNietzsche

Читать полностью…

فلسفۀ نیچه

بنابراین، در آخرین تحلیل، هدف نهایی ‏این کتاب نیز چیزی جز همین فراهم آوردنِ «امکان نگریستن از چشم‌اندازهای مختلف به مسألۀ معنای ‏زندگی و تشویق خواننده به یافتنِ چشم‌اندازی برای خود» نبوده است. از این روست که واپسین پیامِ این ‏کتاب برای خواننده می‌تواند چنین باشد:

«معنای زندگی باید در خودِ آن نهفته باشد؛ به دیگر سخن، ‏معنای زندگیِ هر کس در خود او و زندگیِ او نهفته است، چرا که زندگی معنایی بیرون از خود ندارد».

اما ‏افزون بر محتوا، فرم این کتاب، که از نامه‌ها و پاسخ‌هایی جداگانه و گوناگون تشکیل شده است، نیز با ‏توجه به همین هدف با هوشمندی و دقت بالایی برگزیده شده است، چرا که این فرم نیز به معنایِ دقیق ‏کلمه چشم‌اندازباورانه است.

بد نیست در پایان نگاهی هم به ترجمۀ این کتاب داشته باشیم. در یک ارزیابی کلی ترجمه این کتاب ‏ترجمه‌ای خوب و دقیق است، روان و خوش‌خوان نگاشته شده و به‌خوبی با خواننده ارتباط برقرار می‏کند، چرا که مترجم به‌خوبی توانسته لحن نوشتۀ اصلی _که با توجه به موضوع، لحنی تفاهمی و همدلانه ‏است_‏ را در ترجمۀ خود منتقل کند. هر چند که در مواردی انگشت‌شمار، اصرارِ آگاهانه یا ناخودآگاه ‏مترجم بر پایبندی به ساختارِ زبان مبدأ، منجر به جمله‌هایی طولانی، گنگ و مبهم شده است. این ایراد، ‏که البته ایرادی رایج در ترجمه‌های انگلیسی به فارسی است، بیش از هر چیز ناشی از تفاوتِ ساختاری ‏این دو زبان در جایگاه دستوری کلمات و طول جملات است، که البته با شکاندنِ جملاتِ طولانیِ زبان ‏انگلیسی و تبدیل آن‌ها به چند جمله در زبان فارسی قابل حل است. به هر روی، این ایرادها چیزی از ‏ارزش‌های این ترجمۀ خوب کم نمی‌کند، به‌ویژه در زمانه‌ای که با کافه‌ای شدنِ فلسفه، ویترینی‌شدنِ ‏کتاب‌های فلسفی و مُد روز شدنِ شغل شریفی به نام «مترجمِ آثار فلسفی»، حتی یافتنِ ترجمه‌های ‏متوسط در حوزۀ فلسفه هم کاریست بس دشوار!

سخن آخر اینکه خواندن این کتاب را به همۀ کسانی که ‏با پرسش معنای زندگی درگیر هستند پیشنهاد می‌کنم.‏


🖌امین درستی
دانشجوی دکترای فلسفه غرب


📒@PhilosophyOfNietzsche📒

Читать полностью…

فلسفۀ نیچه

📌دربارۀ کتاب «دربارۀ معنی زندگی» ‏📚
نوشتۀ ویل دورانت، ترجمۀ شهاب‌الدین عباسی.

👇🏼👇🏼👇🏼👇🏼👇🏼👇🏼

Читать полностью…

فلسفۀ نیچه

🖇سخن فلسفه با مردم

✍🏼نیچه، #فلسفه_در_عصر_تراژیک_یونان، صفحه ۶۱
🖊 ترجمه‌ی زنده‌یاد مجید شریف


#فلسفه
#هنر

@PhilosophyOfNietzsche

Читать полностью…

فلسفۀ نیچه

⚡️ «شجریان و فلسفه»

بر اساس متنی از: محمد میرزایی

گویندگان متن:
حمیدرضا فریعقوبی
فائزه پناهنده

کاری از «رادیو فلسفیدن»
falsafidan.com
@falsafidan


@PhilosophyOfNietzsche

Читать полностью…

فلسفۀ نیچه

🖌 فردریش نیچه

📚 #فراسوی_نیک_و_بد، از کوه‌های بلند، صفحهٔ ۲۹۴

🖋ترجمهٔ فارسی از داریوش #آشوری

@PhilosophyOfNietzsche

Читать полностью…

فلسفۀ نیچه

«تنها کسانی آزاد هستند که به‌راستی می‌توانند باری بر دوشِ خویش نهند». یک بارِ احتمالی فلسفه است، چون فلسفه «در حالِ بنیادین اندوه و سودازدگی (Schwermut) حادث می‌شود».


📘«فلسفهٔ ملال»، نوشتهٔ لارس اسونسن، ترجمهٔ افشین خاکباز، ص ۱۵۳.

📎عبارت‌های داخل گیومه از #هایدگر هستند.


@PhilosophyOfNietzsche

Читать полностью…

فلسفۀ نیچه

📌خاموشی گزیدنِ #فیلسوف از سرِ والاییِ روان تواند بود؛ و با خود درافتادن‌اش از سرِ #عشق...


✍🏼فریدریش نیچه

📚#غروب_بت‌ها، پویندگی‌هایِ مردِ نابه‌هنگام، پاره‌نوشتهٔ ۴۶

🖌ترجمهٔ فارسی از داریوش #آشوری

@PhilosophyOfNietzsche

Читать полностью…

فلسفۀ نیچه

💡#مرد بود که #زن را آفرید ــ امّا از چه؟ از یک دنده‌یِ خدای‌اش ــ از «آرمان»اش...


✍🏼فریدریش #نیچه

📚 #غروب_بت‌ها، بخش نخست (نکته‌پردازی‌ها و خَدَنگ‌اندازی‌ها)، پاره‌نوشتۀ ۱۳

🖌ترجمۀ فارسی از داریوش #آشوری



📌@PhilosophyOfNietzsche

Читать полностью…
Subscribe to a channel