مطالب فلسفه تحلیلی و فلسفه علم این کانال تلاشی برای عمومی کردن علم در جامعه ایرانی است. برای ارتباط با Admin با آیدی @mmasiha و درج تبلیغات میتوانید با کانال @adsphilosophy در ارتباط باشید.
برای دنبال کردن کانال پادکست فلسفه علم در اسپاتیفای می توانید به لینک زیر مراجعه کنید. قسمت های مختلف این پادکست ماهانه منتشر می شود.
https://open.spotify.com/episode/72eeeFBQrT4P7MNRG7VLjM?si=WiS94WyrQvucnLgbyfUi8g
@philosophyofscience
◆ صحبتهای سول کریپکی و تیموتی ویلیامسون در رابطه با «زبان، منطق و جهان»
◈ سول کریپکی فیلسوف، ریاضیدان و استاد فلسفه و منطق دانشگاه پرینستون ودانشگاهCUNY بود و در منطق موجّهات، فلسفه زبان و متافیزیک نظریات مهمی را ارائه کرد.
◈ تیموتی ویلیامسون استاد پیشین کرسی وایکهام (منطق) دانشگاه آکسفورد میباشد. و نظریات شاخصی در متافیزیک و معرفتشناسی(دیدگاه دانش_اول) ارائه کرده است.
منبع: کانال فلسفه تحلیلی
@analyticphil
@philosophyofscience
◆ کتاب فلسفه ورزیدن: از کنجکاوی معمولی تا استدلال منطقی، نوشته تیموتی ویلیامسن
◈ بخش ۱: مقدمه
◈ مترجم: محسن زمانی
🆔 @analyticphil
🆔 @philosophyofscience
چرا اعتبار علم کاهش یافته؟ دانشمندان سلبریتی شدهاند!
نشریهی اسکپتیک مقالهای تأملبرانگیز منتشر کرده است. در مقاله آمده که اعتماد عمومی به نهادهای علمی کاهش یافته و مقصر اصلی خود جامعهی علمیست که به دنبال لایک گرفتن در شبکههای اجتماعی است.
در عصر رسانههای اجتماعی، شمار زیادی از دانشمندان، کار صبورانه اکتشاف را با وسوسه تأثیرگذاری سیاسی-اجتماعی تاخت زدهاند و بنیاد بیطرفی علم را تضعیف کردهاند. پژوهشها نشان میدهند که چنین اقداماتی اعتماد عمومی را، حتی در میان همفکران سیاسی، کاهش میدهد و علم را به ابزاری در جنگهای فرهنگی بدل میکند.
نویسندگان مقاله راه بازگرداندن اعتبار علوم را بازگشت به ارزشهای اصلی علم میدانند. و توصیه میکنند دانشمندان بهجای صدور بیانیههای قاطعانه، «فروتنی معرفتشناختی» را پیشه کنند، و از ایفای نقش کنشگر سیاسی بپرهیزند.
مقاله سخن حکیمانهای دارد: اعتماد عمومی کسبکردنی است، نه طلبکردنی. اگر جامعه علمی میخواهد اقتدار ازدسترفتهی خود را بازیابد، باید به همان فرآیند قدیمی بازگردد.
نقدی تکاملی بر این توصیه
به رغم این توصیههای حکیمانه، گمان ندارم بهراحتی انحراف رخ داده اصلاح شود. بهخلاف نظر عمومی، بیاعتمادی ایجاد شده به علم را مفید میدانم زیرا واجد قدرت اصلاحی است. دلایل تکاملی خود را بر این دعوی بیان میکنم.
هرچند مقاله از تکامل نهاد علم سخنی نمیگوید اما در فحوای سخن نویسندگان نهفته که بحران اعتماد به علم، انحرافی تکاملی در کارکرد نهاد علم است. این سخنی پذیرفتنیست. از منظر معرفتشناسی تکاملی، نظامهای دانش نیز مانند موجودات زنده، از طریق فرآیندی مشتمل بر تنوع، انتخاب، و تثبیت تکامل مییابند. اعتبار علم، محصول تکامل صدها سالهی این فرآیند است، اما امروزه با یک فشار انتخاب جدید و نامأنوس از سوی شبکههای اجتماعی مواجه شده که آن را از مسیر تکاملی خود منحرف میکند.
به تدریج طی دو سدهی اخیر زیستبوم معرفتی جدیدی خلق شد که در آن، بقای یک نظریه به جایگاه گوینده ربطی نداشت، بلکه به انطباق آن با واقعیت تجربی بستگی داشت. دانشمندان فرضیهها و نظریههای گوناگونی را ارائه میدهند. این ایدهها در معرض فرآیند انتخابی سیستمی قرار میگیرند: آزمون تجربی برای سنجش انطباق ایده با واقعیت؛ داوری همتا که فیلتری برای حذف ایدههای ضعیف است؛ گفتگوی انتقادی جامعه علمی که فرآیندی برای پالایش و بهبود ایدههاست. ایدههایی که از این فیلترها عبور میکنند، در مجلات علمی، کتابهای درسی و فرهنگ آکادمیک تثبیت و تقویت شده و به سنگبنای پژوهشهای بعدی تبدیل میشوند.
اعتبار علم، محصول جانبی این فرآیند تکاملی بود. چون این سیستم بهطور مداوم ایدههای ناکارآمد را حذف و ایدههای کارآمدی را برمیگزید که به رفاه منجر میشدند، و بنابراین جامعه به آن اعتماد کرد. اعتماد به علم، اعتماد به خودِ دانشمند نبود، بلکه اعتماد به فرآیندی بود که برای مهار خطاهای انسانی تکامل یافته بود.
اما در زیستبوم کنونی، شایستگی یک ایده بر اساس صدق یا کارآمدی سنجیده نمیشود، بلکه بر اساس معیارهای غیرمعرفتی سنجیده میشود. مثلاً اگر خبر علمی محتوای سریع، احساسی و تفرقهانگیز داشته باشد بخت بیشتری برای بقا و انتشار (وایرال شدن) پیدا میکند و پاداش آن فوری است. امروزه اخبار علمی به عنوان سیگنالدهی قبیلهای وارد کار شدهاند و ایدهها بیش از آنکه در کار تبیین جهان باشند برای اعلام وفاداری به یک گروه ایدئولوژیک انتخاب میشوند. (اخبار مرتبط با تولید واکسن در دوران کووید را به یاد آوریم.)
مغز انسان، از جمله دانشمندان، برای کسب جایگاه اجتماعی تکامل یافته است. در زیستبوم قدیمی علم، مسیر کسب جایگاه، طولانی و طاقتفرسا بود اما زیستبوم جدید، یک میانبُر اغواکننده عرضه میکند: کسب جایگاه از طریق نفوذ در افکار عمومی همفکران خودی.
نتیجه؟
کاهش اعتماد به علم گواهیست بر اینکه مردم این انحراف را درک کردهاند! مردم دیگر علم را فرآیندی بیطرف برای کشف حقیقت نمیبینند. در نتیجه، اعتمادی که محصول جانبی یک فرآیند تکاملی برای تضمین عینیت بود، در حال از بین رفتن است.
فشارهای انتخابی تا حدی قویست که به نظر نمیرسد در کوتاهمدت توصیههای حکیمانهی مقاله تأثیری عملی در پی داشته باشد.
اما کاهش اعتماد عمومی به علم، به خلاف تصور اولیه، خوب است زیرا فشار تکاملی جدیدی ایجاد کرده که احتمالاً، و نه ضرورتاً، (زیرا در فرایندهای تکاملی ضرورت بیمعناست) در درازمدت دانشمندانی که لجوجانه خطاپذیری علم را برای لایک گرفتن (از مردمی که سخنانی قاطعانه طلب میکنند) نادیده میگیرند حذف میکند، و سایرین به کارکرد اصلی خود بازمیگردند.
(طنز داستان آنکه تصویر انتخابی نشریه، خود اسیر کلیشهی جنسیتزده و نادرست مرد دانشمند است که در برخی شبکههای اجتماعی ترویج میشود!)
هادی صمدی
@evophilosophy
📢❗تنها یک هفته به پایان مهلت ثبت نام چهاردهمین مدرسه تابستانه فلسفه تحلیلی فرصت باقی است.
📝ثبت نام در
https://forms.gle/5M6bgVqR1A7Tdd2n7
فرهنگ: هدایتگر تکامل انسان در آینده
مقالهی «وراثت فرهنگی، محرکِ یک گذار در تکامل انسان» که پیشبینیهای بسیار جالبی در مورد آینده انسان دارد، نشان میدهد که فرهنگ، به عنوان یک سیستم وراثتی قدرتمند، در حال ایجاد یک تغییر بنیادین در مسیر تکامل انسان است که هم بر نحوهی انتقال اطلاعات (وراثت) و هم بر سطح اصلی سازماندهی زیستی (فردیت) تأثیر میگذارد. نویسندگان مکانیسم نظری جدید و قابل آزمایش به نام «گذار تکاملی در وراثت و فردیت» را معرفی میکنند. ایدهی اصلی مقاله این است که تفاوت در ظرفیت سازگاری بین وراثت فرهنگی و وراثت ژنتیکی، این گذار تکاملی را پیش میبرد و فرهنگ سریعتر و منعطفتر از ژنها سازگار میشود.
دهههاست که دانشمندان در مورد اینکه آیا انسان در حال تجربهی یک گذار تکاملی در فردیت است بحث میکنند. این گذار شبیه به رویدادهایی مانند پیدایش موجودات چندسلولی از تکسلولیهاست که در آن، واحدهای زیستی پایینتر در یک واحد بالاتر و جدید (ابر-ارگانیسم) ادغام میشوند. برخی معتقدند این گذار با ظهور جوامع پیچیده کامل شده، برخی میگویند متوقف شده و برخی دیگر آن را اساساً برای انسانها غیرقابل اعمال میدانند. نظریههای موجود با مشکلاتی مانند سیال بودن گروههای انسانی، مهاجرت (که تفاوتهای ژنتیکی بین گروهها را کاهش میدهد) و نقش نامشخص فرهنگ روبهرو هستند.
در انسان دو سیستم وراثتیِ ژنتیکی و فرهنگی را باید از هم تمییز داد: وراثت ژنتیکی که انتقال عمودی ژنها را از والدین به فرزند بر عهده دارد، آهسته است، و دریافتکننده نقش فعالی ندارد؛ و وراثت فرهنگی که میتواند عمودی، افقی (همتا به همتا) یا مورب (از بزرگسالان غیروالد) باشد. این سیستم بسیار سریعتر، فعالانه، و دارای نوآوریهای هدفمند است.
نشان داده شده که فرهنگ به دلیل زمان کوتاهتر، وراثتپذیری بالاتر از طریق آموزش، و قدرت گزینش قویتر از طریق یادگیری، قابلیت بسیار بیشتری برای ایجاد تغییراتِ انطباقیِ سریع دارد.
مراحل تکامل فرهنگی انسان
مطابق نظریهی اصلی مقاله، تکامل فرهنگی انسان در سه مرحله اتفاق افتاده است.
در مرحله اول ظرفیت فرهنگی انسان توسط ژنتیک محدود شده بود. انتخاب طبیعی روی ژنهایی عمل میکرد که تواناییهای شناختی و اجتماعی لازم برای فرهنگ (مانند زبان و یادگیری) را بهبود میبخشیدند. تکامل مغز بزرگ، طول عمر زیاد، یائسگی و تواناییهای زبانی، همگی ویژگیهای ژنتیکی هستند که بستر را برای فرهنگ پیچیده فراهم کردند.
در مرحله دوم همتکاملی متقارن ژن و فرهنگ را شاهدیم و فرهنگ و ژنها با قدرتی تقریباً برابر بر یکدیگر تأثیر میگذاشتند. بهترین مثال، همتکاملی توانایی هضم لاکتوز (ژن) با فرهنگ دامداری و مصرف لبنیات (فرهنگ) است.
اما اکنون در مرحلهی سوم هستیم که پیشدستی فرهنگی را شاهدیم. در این مرحله تکامل فرهنگی آنقدر سریع شده که از تکامل ژنتیکی پیشی گرفته است. ما مشکلات را به صورت فرهنگی حل میکنیم، مثلاً با عینک، جراحی، دارو. نقش انتخاب طبیعی روی ژنهای مرتبط تضعیف یا متوقف شده است. مقاله مثالهای جالبی را معرفی میکند. جراحی سزارین، که نیاز به لگن بزرگ برای زایمان طبیعی را کاهش داده است؛ دندانپزشکی، که مشکلات ناشی از دندان عقل را حل کرده است؛ غذاهای بدون گلوتن/لاکتوز، که مشکلات گوارشی ژنتیکی را با راهحلهای فرهنگی جبران میکند؛ و فنآوریهای تولیدمثل، که به افرادی که به طور طبیعی قادر به بچهدار شدن نیستند، این امکان را میدهد.
مهمترین دستاورد مقاله آنجاست که به مدد ریاضیات این نتیجه را مستدلتر میکند. مقاله دو شاخص را برای ارزیابی این گذار پیشنهاد میکند. شاخص نخست که سهم فرهنگ در شکلدهی ویژگیهای فردی (در مقابل ژنها) را میسنجد، و در حال افزایش است؛ و شاخص دوم برای تعیین موفقیت و بقای فرد (در مقابل ویژگیهای فردی) که این شاخص نیز با وابستگی ما به سیستمهای بهداشتی، آموزشی و اقتصادی گروهی در حال افزایش است. نتیجه این که گذار در حال شتاب گرفتن است.
پیشبینی آینده انسان
۱. نقش انتخاب طبیعی روی ژنها در حال کاهش است و شاهد انباشت ژنهای معیوبی هستیم که فرهنگ اثرات منفی آنها را جبران میکند.
۲. از اهمیت تولید مثل ژنتیکی فردی کاسته میشود و در مقابل موفقیت فرهنگی مهم خواهد شد.
۳. کنترل اجتماعی بر تولیدمثل از طریق قوانین، هنجارها و فناوری افزایش خواهد یافت.
۴. نسبت به هویت خانوادگی و ژنتیکی، هویت فرهنگی اهمیت بیشتری پیدا میکند.
۵. افراد به طور فزایندهای عملکردها و شایستگی خود را به گروهها برونسپاری میکنند.
۶. گروههای فرهنگی کارآمدتر و یکپارچهتر میشوند.
۷. تمایز و تفاوت بین گروههای فرهنگی افزایش مییابد.
۸. نظامهای آموزشی جدیدی ایجاد میشوند که به عنوان یک سیستم وراثت فرهنگی گروهی برای انتقال دانش پیچیده در جوامع بزرگ ضروریاند.
هادی صمدی
@evophilosophy
📢چهاردهمین مدرسه تابستانه فلسفه تحلیلی
🗂️موضوع: «معرفت و ملاحظات عملی»
📅زمان: ۳۰ شهریور لغایت ۱ مهرماه ۱۴۰۴
📝ثبت نام: https://forms.gle/5M6bgVqR1A7Tdd2n7
⏳مهلت ثبت نام: ۷ شهریورماه
@philosophyofscience
خوانش مقاله The Evolution of Peace 👆 روزهای یکشنبه ساعت ۶ عصر آنلاین. لینک کانال هماهنگی:
/channel/+yKhqrMn-dEsyMjk8
شرکت همگان آزاد و رایگان است.
@philosophyofscience
صوت ارائه جناب آقای دکتر صفدری با عنوان:
«Otherware: A phenomenological framework to understand human-robot / AI interaction»
————————
🆔 سایت گروه فلسفه علم
@philsharif
@philosophyofscience
دورهی مقدماتی معرفتشناسی
دکتر وحید
صوت جلسهی دهم
۱۲ دی ۱۴۰۰
@philosophyofscience
دورهی مقدماتی معرفتشناسی
دکتر وحید
صوت جلسهی نهم
۵ دی ۱۴۰۰
@philosophyofscience
دورهی مقدماتی معرفتشناسی
دکتر وحید
صوت جلسهی هشتم
۲۸ آذر ۱۴۰۰
@philosophyofscience
افراد با توانایی شناختی بالاتر، پایههای اخلاقی ضعیفتری دارند
پژوهش جدیدی که در نشریهی هوش منتشر شده، نشان میدهد افرادی که از توانایی شناختی بالاتری برخوردارند، تمایل کمتری به هر نوع ارزشهای اخلاقی دارند. این یافته در دو مطالعه مستقل تأیید شده و تفاوتی میان زنان و مردان دیده نمیشود.
نظریه پایههای اخلاقی
مطابق نظریه پایههای اخلاقی قضاوتهای اخلاقی انسان بر شش پایه یا مبنای شهودی استوار است که برخی فردگرایانهاند و برخی پیونددهنده: ۱. مراقبت، به معنای جلوگیری از آسیب به دیگران، ۲. برابری، به معنای رعایت انصاف، ۳. تناسب قائل شدن بین پاداش و تلاش، و بین تنبیه و خطا، ۴. وفاداری به گروه، ۵. احترام به بزرگتر و مرجعیت، و ۶. پاکی به معنای تمیزی بدن و تقدس سنتها.
عموماً لیبرالها به پایههای فردگرایانه یعنی مراقبت و برابری، و محافظهکاران به هر شش پایه، بهویژه پایههای پیونددهنده، اهمیت بیشتری میدهند.
نتایج پژوهش
افراد با هوش بالاتر در تمام زمینههای شناختی (کلامی، عددی و انتزاعی)، اهمیت کمتری برای هر شش پایه اخلاقی قائل بودند. این ارتباطات، اگرچه از نظر آماری معنادار بودند، اما شدت متوسطی داشتند. همچنین پژوهشها به طور خاص نشان دادند که عموما افراد با هوش کلامی بالا اهمیت زیادی به پاکی نمیدهند.
این یافتهها این ایده را تقویت میکنند که توانایی شناختی بالاتر ممکن است اتکای فرد به قضاوتهای اخلاقی شهودی را تضعیف کند. افرادی که مهارتهای استدلالی قویتری دارند، کمتر ارزشهای اخلاقی را بدون چونوچرا میپذیرند و بیشتر تمایل دارند آنها را زیر سؤال ببرند یا بازتفسیر کنند.
یک توضیح احتمالی این است که تفکر تحلیلی که با هوش بالا مرتبط است، درگیری عاطفی با مسائل اخلاقی را کاهش میدهد. از آنجا که قضاوتهای اخلاقی اغلب بر واکنشهای سریع و احساسی استوارند، تفکر تحلیلی و عاری از هیجان میتواند شدت باورهای اخلاقی را در تمام زمینهها کاهش دهد.
تبیین تکاملی
به طور خلاصه، پایههای اخلاقی برای حل مشکلات تکرارشونده و گروهی تکامل یافتهاند، در حالی که هوش عمومی برای حل مشکلات جدید و فردی تکامل یافته است. این دو کارکرد با هم در تعارض هستند.
پایههای اخلاقی را میتوان به عنوان میانبرهای ذهنی در نظر گرفت که برای حل سریع و کارآمد مشکلات پیچیدهی زندگی اجتماعی در محیط اجدادی ما تکامل یافتهاند. این مشکلات تکرارشونده بودند.
مثلا پایه انصاف/برابری برای حل این مشکل که چگونه با فریبکاران مقابله کنیم شکل گرفته است یا برای حفاظت از فرزندان و افراد آسیبپذیر گروه پایهی مراقبت/آسیب تکامل یافته است.
این پایهها به صورت شهودی، احساسی و خودکار عمل میکنند و نیازی به استدلال پیچیده ندارند. وقتی فردی از یک قانون مبتنی بر وفاداری یا پاکی پیروی میکند، نیازی به تحلیل هزینه-فایده ندارد؛ او صرفاً «احساس» میکند که این کار «درست» است. این سرعت و خودکار بودن برای بقای گروه در محیطی پرخطر حیاتی بود. اخلاق، چسبی بود که گروه را به هم متصل نگه میداشت.
در مقابل، هوش عمومی برای حل مشکلات جدید و غیرتکراری تکامل یافته زیرا محیط اجدادی فقط شامل مشکلات تکراری نبوده است. تغییرات اقلیمی، مواجهه با قبایل جدید، ابداع ابزارهای نوین یا مهاجرت به یک زیستبوم ناآشنا، همگی مشکلاتی بودند که هیچ قانون از پیش تعیینشده یا شهود اخلاقی برای آنها وجود نداشته است.
هوش عمومی فکر کردن به مفاهیمی را که مستقیماً قابل مشاهده نیستند ممکن میساخت. تحلیل روابط علت و معلولی، کنار گذاشتن یک استراتژی قدیمی و اتخاذ یک رویکرد جدید، به چالش کشیدن قوانین و باورهای موجود برای یافتن راهحل بهینهتر همگی نیازمند هوش عمومی بودند.
بنابراین، کارکرد اصلی هوش، شکستن الگوهای ذهنی موجود و تحلیل موقعیتها بر اساس اصول اولیه است، نه پیروی کورکورانه از قوانین از پیش تعیینشده.
آیا «ضعف پایههای اخلاق» در افراد باهوش به معنای «ضعف اخلاق» در آنهاست؟
خیر. از منظر تکاملی، اینکه افراد باهوشتر پایههای اخلاقی ضعیفتری دارند، به این معنا نیست که آنها «بیاخلاق»اند. بلکه به این معناست که منبع اخلاق آنها متفاوت است. از منظر تکاملی اخلاق سطوح بالاتری از پایههای اخلاقی دارد.
اخلاق شهودی مبتنی بر احساسات و قوانین گروهی ریشهدار یا همان پایههای اخلاقیست در حالیکه در سطوح بالاتر، اخلاق استدلالی را داریم که مبتنی بر تحلیل منطقی و اصول انتزاعی مانند فایدهگرایی و وظیفهگرایی است.
بنابراین، فرد باهوشتر ممکن است به این دلیل به وفاداری به گروه، احترام به صاحبان قدرت، یا سایر پایههای اخلاق کمتر اهمیت دهد که این مفاهیم را ارزشهای شهودی مقدس نمیبیند؛ بلکه آنها را قراردادهای اجتماعی قابل بحث میبیند که وقتی میانشان تعارض ایجاد شود از طریق استدلال در جمع باید به راه میانه رسید.
هادی صمدی
@evophilosophy
دورهی مقدماتی معرفتشناسی
دکتر وحید
فیلم جلسهی هفتم
۲۱ آذر ۱۴۰۰
@philosophyofscience
چرا تسلط بر زبانهای مبدأ و مقصد برای ترجمهٔ کلاسیکهای فلسفی کفایت نمیکند؟
این روزها، برای پروژهای شخصی و نهچندان مهم، گاهبهگاه که فرصتی دست میدهد نگاهی میاندازم به ترجمهٔ آثار کلاسیکِ فلسفی به فارسی (یا آثاری که بهعنوانِ کلاسیک ترجمه شدهاند).
یکی از مواردی که در بسیاری از این ترجمهها توجهام را جلب میکند جملاتی است که فکر میکنم ترجمهٔ آنها غلط است، اما توضیحِ غلط بودنِ آنها با صرفِ ارائهٔ توضیحاتی زبانی (چه دربارهٔ زبان مبدأ و چه دربارهٔ زبانِ مقصد) عملاً برایم ممکن نیست و نیاز به بحث فلسفی دارد، مجمل یا مفصل.
به نظرم چنین مواردی شاهدی خوب اند برای این مدّعی که ترجمهٔ چنین متونی به چیزی بیشتر از تسلط به زبانهای مبدأ و مقصد و دقت و وسواس بالا در ترجمه نیاز دارند. چنین کاری مستلزمِ متخصص بودنِ مترجم در موضوعِ ترجمه است؛ چنان که تشخیصِ وقوعِ خطایی در ترجمه برای خوانندهای که با موضوع آشنا است نیز عموماً مستلزمِ مراجعه به متن اصلی نیست و از صرفِ عبارتپردازی ترجمهٔ فارسی اغلب میتوان تشخیص داد که چیزی باید اشتباه باشد.
بهعنوانی مثالی از این گونه خطاها، جملهٔ زیر را در نظر بگیرید:
S is one meter long at t.
طول S در t یک متر است.
🗓برنامه سخنرانی های پژوهشکده فلسفه تحلیلی برای پاییز ۱۴۰۴.
📌چکیده هر سخنرانی (و لینک شرکت در سخنرانی های مجازی) دو روز پیش از برگزاری در کانال پژوهشکده قرار می گیرد.
👈حضور برای عموم آزاد است.
📍مکان: میدان نیاوران، پژوهشگاه دانش های بنیادی، سالن شماره ۱
@philosophyofscience
قسمت اول #پادکست فلسفه علم پیرامون بررسی نظرات و دیدگاه های فیلسوفان تحلیلی. در این قسمت نظرات پیتر هکر در حوزه فلسفه ذهن و فلسفه زبان مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.
این پادکست توسط هوش مصنوعی NoteBookLM و به صورت اختصاصی توسط کانال تلگرامی فلسفه علم تولید میشود و برخی اصطلاحات و کلمات سهوا اشتباه بیان شده است و امیدواریم در قسمت های بعد این نواقص هوش مصنوعی هم بر طرف شود. از همراهی شما با پادکست فلسفه علم خوشحالیم.
@philosophyofscience
◆ صحبتهای سول کریپکی و تیموتی ویلیامسون در رابطه با «زبان، منطق و جهان»
◈ سول کریپکی فیلسوف، ریاضیدان و استاد فلسفه و منطق دانشگاه پرینستون ودانشگاهCUNY بود و در منطق موجّهات، فلسفه زبان و متافیزیک نظریات مهمی را ارائه کرد.
◈ تیموتی ویلیامسون استاد پیشین کرسی وایکهام (منطق) دانشگاه آکسفورد میباشد. و نظریات شاخصی در متافیزیک و معرفتشناسی(دیدگاه دانش_اول) ارائه کرده است.
🆔 @philosophyofscience
شگفتی دیگری از مورچهها
به خلاف انسانها که با افزایش تعداد اعضای گروه، تلاش فردی آنها کاهش مییابد (پدیدهای به نام اثر رینگلمن)، مورچههای بافنده با بزرگتر شدن تیم، سختتر کار میکنند و قویتر میشوند!
این مورچهها از یک مکانیزم هوشمندانه استفاده میکنند که در آن برخی از مورچهها به طور فعال برگها را میکشند، در حالی که مورچههای دیگر بدن خود را ثابت کرده و مانند لنگر عمل میکنند تا نیروی کششی را حفظ کنند.
این استراتژی باعث میشود که با بزرگتر شدن تیم، نیروی کششی هر مورچه تقریباً دو برابر شود و کارایی کل گروه به شدت افزایش یابد.
این کشف، که در شمارهی اخیر زیستشناسی روز منتشر شده، میتواند الهامبخش تحولی در طراحی رباتها باشد. دانشمندان معتقدند با برنامهریزی رباتها برای استفاده از استراتژیهای همکاری مشابه مورچهها، میتوان تیمهای رباتیک مستقل و کارآمدتری ساخت.
گویا شناخت بدنمند و جایمند مورچهها، که طی میلیونها سال کار گروهی شکل گرفته، مانع پدیدهی مسئولیت توزیعشده شده است: پدیدهای که در انسانها به کم کاری بیشتر هر فرد، با افزایش تعداد افراد گروه میانجامد.
هادی صمدی
@evophilosophy
— دربارۀ رسالۀ الهیات سیاسی اشمیت —
رسالهی الهیات سیاسی کارل اشمیت، با جملهای آغاز میشود که همچون شهابی تیز و خاموش بر آسمان اندیشهی سیاسی فرود میآید: «حاکم، کسی است که دربارهی وضعیت استثنایی تصمیم میگیرد». این عبارت نه تنها نقطهی عزیمت کتاب است، بلکه شالودهایست که تمام معماری اندیشهی اشمیت بر آن بنا میشود؛ جایی که سیاست، دیگر نه در هیاهوی قوانین جاری، بلکه در لحظهای که قانون به سکوت میافتد و ارادهای یگانه بر جای آن مینشیند، آشکار میگردد. در این کارگاه چهار جلسهای، ما متن را همچون سکهای کهنه که زیر غبار قرون نهان شده، واژگون و وارسی خواهیم کرد؛ فصل به فصل، جمله به جمله، با مکثی طولانی بر آنجا که اشمیت در بطن زبان حقوقی، نطفهی مفاهیم الاهیاتی را بازمییابد. او در همان صفحات آغازین به ما گوشزد میکند که همهی مفاهیم مهم نظریهی دولت، سکولاریزهشدهی مفاهیم الاهیاتیاند؛ جملهای که همچون کلیدی، قفلهای بسیاری را در تاریخ اندیشه میگشاید و نسبت میان قدرت، قضاوت و نجات را از نو رقم میزند. در این خوانش، ما نه تنها ردّ این سکولاریزاسیون را در پیکرهی نظریهی سیاسی دنبال خواهیم کرد، بلکه به ظرافت، تپش الاهیات را در رگهای سیاست حس خواهیم کرد، آنچنان که در تحلیل اشمیت از اقتدار کاتولیک، در تقابل با فردگرایی پروتستانی، یا در شرح او از وضعیت استثنایی بهمثابه معجزه در حوزهی حقوق. واژگانش، که به ظاهر از قاموس حقوق عمومی برمیآیند، ناگهان در میدان معنا به واژگان کتاب مقدس پهلو میزنند و خواننده را به لبهی پرتگاهی میبرند که از یک سو قانون و از سوی دیگر مکاشفه است. این کارگاه فرصتیست برای لمس این لبه، برای ایستادن بر مرزهای باریک میان نظم و هرجومرج، میان ایمان و استدلال، میان حاکم و نبی؛ همانجا که اشمیت با نگاهی نافذ، پرده را کنار میزند و نشان میدهد که در نهایت، هر سیاستی، خواه سکولار، خواه الاهیاتی، به لحظهای وابسته است که یک نفر، و فقط یک نفر، تصمیم میگیرد.🔸 کسب اطلاعات بیشتر و ثبتنام
📑برنامه اولیه مدرسه تابستانه «معرفت و ملاحظات عملی»
@philosophyofscience
🟠🟡 صوت سخنرانی دکتر سید حسن حسینی، عضو هیئت علمی دانشگاه صنعتی شریف در همایش بینالمللی فلسفه ذهن
📌 موضوع: تبیینهای تکاملی سیستمهای هوش مصنوعی، مفاهیم الهیاتی: ایده پیشبینی علمی در مقابل پیشگویی خیالی/آخرالزمانی
#مدرسهبینالمللیخداباوریشریف
#دانشگاهصنعتیشریف
@Mindphilosa
@theismschool
@philosophyofscience
🔸سلسله جلسات «علم، فلسفه، جامعه»
👤 با حضور دکتر مسعود طوسی فارغ التحصیل دانشگاه شریف و عضو هیئت علمی پژوهشگاه علم و فناوری دانشگاه شهید بهشتی
🗓سه شنبه نهم اسفند ماه ۱۴۰۲
#علم_فلسفه_جامعه
@philosophyofscience
صابونچی بعد از انفجار؛ روایت خانهای که دیگر نیست
بعد ازظهر گرم ۲۵ خرداد ۱۴۰۴ بود. مردم مثل هر روز در خیابان صابونچی در رفتوآمد بودند، بیخبر از فاجعهای که فقط چند ثانیه با آن فاصله داشتند. موشک اسرائیلی درست وسط یکی از کوچه ها فرود آمد. خانههای قدیمی و ساده فرو ریختند. ما به همانجا رفتیم. به کوچهای که هنوز بوی دود در آن مانده، به دیواری که دیگر سایه نمیسازد و به چشمهایی که آن لحظهها را هر شب کابوس میبینند. با یکی از اهالی محل گفتوگو کردیم؛ کسی که خودش و مادر پیرش زنده ماند، اما تمام خاطراتش زیر خاک ماند و دیگر خبری از گربه هایش نشد.
🔸 قسمت نخست از مستندهای آوش درباره پیامدهای تجاوز جنایتکارانه اسرائیل بر زندگی شهروندان معمولی
https://avash.ir/n/8Tg
@Avash_media
دورهی مقدماتی معرفتشناسی
دکتر وحید
فیلم جلسهی دهم
۱۲ دی ۱۴۰۰
@philosophyofscience
دورهی مقدماتی معرفتشناسی
دکتر وحید
فیلم جلسهی نهم
۵ دی ۱۴۰۰
@philosophyofscience
دورهی مقدماتی معرفتشناسی
دکتر وحید
فیلم جلسهی هشتم
۲۸ آذر ۱۴۰۰
@philosophyofscience
دورهی مقدماتی معرفتشناسی
دکتر وحید
صوت جلسهی هفتم
۲۱ آذر ۱۴۰۰
@philosophyofscience
دورهی مقدماتی معرفتشناسی
دکتر وحید
فیلم جلسهی ششم
۱۴ آذر ۱۴۰۰
@philosophyofscience