کتابی دربارهی سایه، شعر و موسیقی ایرانی میلاد عظیمی و عاطفه طیه (انتشارات سخن)
به مناسبت دوم مرداد سالروز درگذشت احمد شاملو بخشی از گفتههای سایه در کتاب ارزشمند پیر پرنیاناندیش (ص ۹۰۶):
بعد از مرگ شاملو رفتم به دیدن آیدا. آیدا به من گفت:
آقای فلان میدونید آخرین حرف شاملو پیش از این که به اغما فرو بره چی بود؟
گفتم: نه، نشنیدم.
گفت: شاملو سه روز بود که نخوابیده بود و درد شدید داشت. بهش گفتم: احمد یه خُرده چشماتو هم بذار شاید خوابت ببره. شاملو گفت: نه! اینطوری بهتر میبینمش. زلال میبینمش. گفتم: کی رو؟ گفت:مرتضی کیوان رو.
و بعد رفت تو اغما و دیگه حرف نزد. این آخرین حرف شاملو بود...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیح ادمین: کیوان (زادۀ ۱۳۰۰- اصفهان) شاعر، منتقد هنری، روزنامهنگار و فعال سیاسی بود که در ۲۷ مهر ۱۳۳۳ تیرباران شد. او آشنایی درخوری با ادبیات جهان داشت و حلقۀ اتصال بسیاری از شاعران و نویسندگان بود. شاملو، نیما، کسرایی، سایه و طبری در سوگ او شعرهایی سرودهاند. سایه و دیگر یاران او از کیوان بهعنوان اسطورۀ وفاداری و جوانمردی یاد میکنند.
@pireparnianandish
۱ مرداد زادروز استاد انوشیروان روحانی (۱۳۱۸ در رشت)، آهنگساز و نوازندهٔ پیانو گرامی باد
🎊🎁🎉 🥳 تولدت مبارک
با صدای جادویی بانو #هایده
آهنگسازی و اجرای انوشیروان روحانی
انوشیروان روحانی عزیز با ساختن آهنگ بسیار مشهور «تولدت مبارک» بزمهای زادروز ایرانیان را در چند دهه رونق و رنگ بخشیده است. امروز که زادروز اوست با هزاران سپاس و آرزوهای خوب آهنگ را به خود این هنرمند همیشهخندان پیشکش میکنیم
@pireparnianandish
۲۸ تیر ماه، زادروز بزرگبانوی غزل معاصر، سیمین بهبهانی گرامی باد.
غزلی زیبا از ایشان:
مرا هزار امید است و هر هزار تویی
شروع شادی و پایان انتظار تویی
بهارها که ز عمرم گذشت و بیتو گذشت
چه بود غیر خزانها اگر بهار تویی
دلم ز هرچه به غیر از تو بود خالی ماند
در این سرا تو بمان! ای که ماندگار تویی
شهابِ زودگذر، لحظههای بوالهوسیست
ستارهای که بخندد به شام تار تویی
جهانیان همه گر تشنگان خون مناند
چه باک زانهمه دشمن، چو دوستدار تویی
دلم صراحی لبریز آرزومندیست
مرا هزار امید است و هر هزار تویی
نکته: مصرع اول شعر بانو سیمین چنین بود: «هزار امید مرا هست و هر هزار تویی» و سایه با شنیدن آن بلافاصله پیشنهاد داد برای کشیدهتر خوانده شدن «هزار»، که با مفهوم شعر سازگار است، شعر بهصورت «مرا هزار امید است و هر هزار تویی» دربیاید. بانو سیمین هم با شادمانی این پیشنهاد استادانه و درخشان را پذیرفت.
@pireparnianandish
اربعین
شعر #سایه
آواز ملیحه مرادی
یا [حسین بن علی]
خون گرمِ تو هنوز
از زمین میجوشد
هر کجا باغ گل سرخی هست
آب ازین چشمۀ خون مینوشد
کربلاییست دلم!
🖤 این شعر نیمایی ناتمام را سایه در خطاب با حضرت امام حسین سروده و این بخش از آن را دکتر میلاد عظیمی در کتاب پیر پرنیاناندیش به چاپ رسانده است. بانو مرادی، در آوازخوانی خود «حسین بن علی» را از شعر حذف کرده است.
@sayeoMusighi
بهمناسبت ۲۰ خرداد سالروز درگذشت علیاصغر بهاری
اجرای زیبای بهاری در حافظیۀ شیراز و دو خاطره از سایه برگرفته از پیر پرنیاناندیش (ص ۴۸۱):
اصلاً ما با این آقای بهاری ماجرا داشتیم. من ساعت دو بعدازظهر میرفتم حافظیه. تو اون گرمای سخت، وامیایستادم که میکروفنها رو بچینن. دو ساعت قبل از برنامه این نوازندهها رو مینشوندم که گروه با هم بزنن. بعد دوباره میکروفن را با دقت تنظیم میکردیم که صداها همه هماهنگ و همنوا باشه. به جان شما تا کنسرت شروع میشد، پیرمرد بهاری -چقدر آدم خوب مظلومی بود!- هی میکروفنو میکشید به طرف خودش. خیال میکرد صدای خودش بلندتر باشه بهتره!...
یه بار تو بروشور نوشتم: تکنوازی آقای بهاری: بیاتترک. آقای بهاری رفت رو صحنه نشست. دیدم شروع کرده به دشتی زدن. گفتم خب میخواد شیرینکاری بکنه. درآمد دشتی رو بگیره و بعد بره تو بیاتترک... اما تا آخر دشتی زد. (چهرۀ سایه تماشایی است!)
گفتم: آقای بهاری! قرار بود بیاتترک بزنین شما! ما تو بروشور اعلام کردیم. اونهایی که آشنایی ندارن خیال میکنن این بیاتترک بود.
گفت: بله... دیدم دشتی اومد... منم زدم دیگه!
@pireparnianandish
لالایی
آهنگساز: علیرضا افکاری
خواننده: علی زند وکیلی
ترانهسرا: افشین مقدم
تنظیمکننده: سعید زمانی
لالا کن دختر زیبای شبنم
لالا کن روی زانوی شقایق
بخواب تا رنگ بیمهری نبینی
تو بیداریه که تلخه حقایق...
صدام غمگینه از بس گریه کردم
ازم هیچ اسم و هیچ آوازهای نیست
نمیپرسه کسی: «هی! در چه حالی؟»
خبر از آشنای تازهای نیست
@pireparnianandish
به مناسبت ۹ خرداد، سالروز درگذشت فریدون توللی، شاعر توانای شیرازی، بخشی از سخنان سایه در پیر پرنیاناندیش (ص ۸۹۷)
[سایه]: یه روز توللی گفت من یه شعری ساختم و شعر باباطاهرو تو این شعر تضمین کردم. ما خیلی تعجب کردیم که یعنی چه تضمین کردم. اون هم تو یه شعر بهاصطلاح نو. توللی اهل این کارها نبوده! اون موقع هنوز بازگشت توللی به شعر کلاسیک پیش نیومده بود. بعد شعر «کارون» رو برامون خوند:
بلم آرام چون قویی سبكبال
به نرمی بر سر كارون همی رفت
به نخلستان ساحل قرصِ خورشیـد
ز دامان افق بیرون همی رفت
جوان پاروزنان بر سینۀ موج
بلم میراند و جانش در بلم بود
صدا سر داده غمگین در رهِ باد
گرفتار دل و بیمار غم بود
«دو زُلفونِت بُوِد تار رُبابم
چه میخواهی ازین حال خرابُم
تو كه با مو سرِ یاری نداری
چرا هر نیمهشو آیی به خوابُم»
[عظیمی]: کارون چهجور شعریه استاد؟
[سایه]: در زمان خودش شعر خوبی بود... هنوز هم شعر خوبیه. امروز دورۀ این جور شعرها دیگه تموم شده و برای این زمان مطرح نیست و نمیپسندند؛ کما اینکه شعر نظامی رو هم خیلیها نمیپسندن ولی فینفسه شعر خوبیه... متأسفانه با یه برچسب رمانتیک و سوزناک پس میزنن اینطور شعرها رو. به نظرم شعر موفقیه با توصیفهای قشنگ.
/channel/pireparnianandish
به مناسبت پنجاهساله شدن استاد همایون شجریان
تصویری از ایشان در جشن ازدواج خواهر گرامیشان بانو افسانه با زندهیاد پرویز مشکاتیان، در حال همنوازی با تار مرحوم محمود اناری
@pireparnianandish
درفش بیداری؛ شاهنامه و انسجام ملّی
دیروز (یکشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴)، به مناسبت بزرگداشت فردوسی و زبان فارسی، مراسم باشکوهی در تالار فردوسی دانشکدهٔ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، برگزار شد.
من هم چند کلمهای عرض کردم.
/channel/n00re30yah
به مناسبت ۲۸ اردیبهشت روز بزرگداشت حکیم خیام نیشابوری
بخشی از سخنان سایه در پیر پرنیاناندیش (ص 819)
[سایه]: شما اون رباعیات خیام که شجریان خونده را شنیدید؟ اسمش شب نیشابور بود.
[عظیمی]: شنیدن که بله... ولی تا با شما نشنویم میشه گفت نشنیدیم.
[سایه]: خیلی کار درخشانی بود. در نیشابور، تو آرامگاه خیام این کارو اجرا کردیم.
[عظیمی]: رباعیاتو شما باید انتخاب کرده باشین، چون خیلی دقیق و منظم انتخاب شده.
[سایه]: آره... طوری تنظیم کردم که از «آمد سحری ندا ز میخانۀ ما» شروع شد تا رسید به «از من رمقی به سعی ساقی ماندهست»... یه مسیره، یه عمره، طوری مرتب شده که انگار پشت سر هم ساخته شده این رباعیها.... بعد اینو دادم به پایور که انصافاً آهنگ خوبی روش گذاشت و بعدش هم که شجریان محشر خوند؛ نمیدونید اون شبی که این کار تو نیشابور اجرا شد شجریان چقدر عجیب و غریب خوند. اصلاً دیوانه شده بودم. نمیدونستم چی کار کنم...
متن اشعار برنامه در پست بعدی 👇🏻👇🏻👇🏻
@pireparnianandish
رباعیات خیام
🥂
دکلمه: احمد #شاملو
من بی می ناب زیستن نتوانم
بی باده کشید بار تن نتوانم
من بندۀ آن دمم که ساقی گوید
یک جام دگر بگیر و من نتوانم
🥂🥂
آهنگ: فریدون شهبازیان
آواز: محمدرضا #شجریان
می نوش که عمر جاودانی این است
خود حاصلت از دور جوانی این است
هنگام گل و مل است و یاران سرمست
خوش باش دمی که زندگانی این است
@pireparnianandish
به مناسبت ۲۵ اردیبهشت روز بزرگداشت حکیم فردوسی بخشی از سخنان سایه در پیر پرنیاناندیش (ص ۸۰۱)
[عاطفه]: کدوم شخصیت شاهنامه رو بیشتر دوست دارید؟
[سایه] (با لبخند میگوید): خود فردوسی!... آخه هیچ شخصیتی تو شاهنامه سالم نمونده، حتی رستم که بُتِ فردوسیه که خودش ساخته: منش کردهام رستم داستان؛ ولی میبینید که سر داستان سهراب، فردوسی چیکار میکنه با رستم؟ دل نازک از رستم آید به خشم... بعد وقتی رستم به چاه میافته فردوسی اون سوگواری رو که باید برای رستم بکنه، نمیکنه؛ شما اون آه و افسوسی که از فردوسی انتظار دارین، نمیبینین. این پهلوان بزرگو اینهمه راه آورده و اینهمه کارهای عظیم ازش گرفته، ولی قتی برادره رستمو میاندازه به چاه، آدم خیال میکنه که فردوسی باید دنیا رو منفجر بکنه که این پرسوناژ بزرگ من از دست رفته... مثل اینکه باید رستم بیفته و آخر کارش و سرنوشتش همین چاهه... تا آخر همراه هیچکدوم از پهلوانانش نیست...
خیلی عجیبه این مرد... حتی به دشمن ایران هم خصمانه نگاه نمیکنه؛ میبینین که چطور با بزرگواری گاهی دلسوزیِ افراسیاب میکنه... خیلی آدم عجیب و غریبیه فردوسی! آدم عظیمیه.
@pireparnianandish
به مناسبت ۲۴ اردیبهشت، زادروز پرویز مشکاتیان
بخشی از سخنان سایه در پیر پرنیاناندیش (ص ۴۹۲-۴۹۱)
[عظیمی]: استاد! بهترین کارهای آقای #مشکاتیان کدوم کارهاست؟
[سایه] (سکوتی بلند میکند و تأملکنان میگوید): همون کارهایی که با #شجریان کرده... پیش از این تکنوازیهای خوبی داشت، ولی سالهای اخیر نه. در صورتی که آدمی مثل مشکاتیان حالا باید پنجاه تا تکنوازی درجۀ یک داشت... ولی گذشت ندارند این آدما و اونطوری که باید خودشونو وقف کاری هنری نکردن... به نظرم مشکاتیان بیش از این میتونست کار کنه...
یه آدم فرهنگیه مشکاتیان. یادمه تو چاووش کلاس وزن شعر گذاشتم چند جلسه و چیزهایی که به کار موزیسین میخورده رو میگفتم. تو اون جلسات فقط مشکاتیان با علاقه گوش میداد و سؤال میکرد.
@pireparnianandish
همنشین درد
شعر #سایه
آهنگ پرویز #مشکاتیان
آواز حمیدرضا نوربخش
بگذر شبی به خلوت این همنشین درد
تا شرح آن دهم که غمت با دلم چه کرد
خون میرود نهفته ازین زخم اندرون
ماندم خموش و آه که فریاد داشت درد
ساقی بیار جام صبوحی که شب نماند
وان لعلفام خنده زد از جام لاجورد
بازآید آن بهار و گل سرخ بشکفد
چندین منال از نفس سرد و روی زرد
روزی که جان فدا کنمت باورت شود
دردا که جز به مرگ نسنجند قدر مرد
خونی که ریخت از دل ما، سایه! حیف نیست
گر زین میانه آب خورد تیغ همنبرد
💐 ۲۴ اردیبهشت زادروز پرویز مشکاتیان (۱۳۳۴-۱۳۸۸)
#شعر_سایه_در_موسیقی_ایرانی
@sayeoMusighi
📚 📚📚 بهمناسبت برپاییِ نمایشگاه بینالمللی کتاب، مروری بر کتابهای مؤلفانِ دانشمندِ #پیر_پرنیاناندیش 📚📚📚
جز کتاب دو جلدی و پرفروش پیر پرنیاناندیش که حاصل همکاری عظیمی و طیّه در گفتگو با جناب استاد هوشنگ #ابتهاج است (و علاقهمندان میتوانند این کتاب ارزشمند را از غرفهی انتشارات #سخن تهیه کنند) بدین آثار اشاره میتوان کرد:
📕 آثار دکتر میلاد #عظیمی
📌تصحیح متن)
1️⃣ سفینهی شمس حاجی، تهران: سخن، ۱۳۹۰
📌گردآوری مقالات علمی و ادبی)
2️⃣ ای زبان پارسی (3 جلد)، تهران: بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار ، ۱۳۹۰
3️⃣ هفتاد گفتار از ایرج افشار، تهران: بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار ، ۱۳۹۰
4️⃣ شط شیرین پر شوکت: منتخبی از آثار استاد عباس زریابخویی، تهران: مروارید ، ۱۳۸۷
📌 گردآوری مقالات در شناخت شعر معاصر)
5️⃣من زبان وطن خویشم، نقد و تحلیل و گزیدهی اشعار ملکالشعراء بهار، تهران : سخن ، ۱۳۸۷
6️⃣ عقاب: کارنامه، نقد و تحلیل اشعار پرویز ناتلخانلری، تهران : سخن، ۱۳۸۸
7️⃣ پادشاه فتح : نقد و تحلیل و گزیدهی اشعار نیما یوشیج، تهران : سخن، ۱۳۸۸
🔆 و آخرین اثر گرانسنگ تحقیقی و تألیفی ایشان:
8️⃣ کتابشناسی موضوعی-تاریخی از چاپکردهها و نوشتههای ایرج #افشار (3 جلد)، تهران: خانه کتاب ، ۱۳۹۶
📕رمان جذاب و خواندنیِ زیر نیز اثر خامهی هنرور بانو عاطفه #طیّه است:
کجا میبرند درختان مرده را، تهران : ققنوس ، ۱۳۸۷
@pireparnianandish
شعر و صدای احمد شاملو
میان آفتابهای همیشه
زیبائی تو
لنگریست -
نگاهت شکست ستمگریست -
و چشمانت با من گفتند
که
فردا
روز دیگریست.
@pireparnianandish
ای یار من
شاعر: مولانا
آهنگساز: انوشیروان روحانی
خواننده: هایده
هفت آسمان را بردرم وز هفت دریا بگذرم
چون دلبرانه بنگری در جانِ سرگردانِ من
چون میروی بی من مرو ای جانِ جان بی تن مرو
وز چشم من بیرون مشو ای شعلۀ تابانِ من
@pireparnianandish
یاد فریدون ناصری (زادهٔ ۱۴ آبان ۱۳۰۹- درگذشتهٔ ۱۷ تیر ۱۳۸۴) آهنگساز، موسیقیدان، رهبر ارکستر و مدیر هنریِ ارکستر سمفونیک تهران را در سالروز درگذشتش گرامی میداریم.
او آهنگساز فیلمهایی چون «آن سوی مه» و «ناخدا خورشید» (ناصر تقوایی) و «ستارخان» (علی حاتمی) بوده است و سایه در دوران مدیریت خود بر بخش موسیقی رادیو از دانش و تخصص او بهعنوان عضو شورای موسیقی استفاده میکرد.
خود در این باره میگوید:
«من وقتی اومدم، شورای موسیقی رادیو رو دو قسمت کردم، چون همیشه بینشون دعوا می شد. گلاویز می شدن باهم. مثلاً مرحوم حنانه با حبیبالله بدیعی دعواش میشد. من اومدم یه شورای موسیقی ایرانی درست کردم که آقای تجویدی توش بود و آقای معروفی بود و آقای حبیبالله بدیعی؛ و بعد هم یه شورا درست کردم برای کارهایی که از بیرون می اومد و یا گاهی در رادیو ساخته میشد. فریدون #ناصری، مرتضی حنانه و فریدون شهبازیان تو این شورا بودن که اینا کارهای پاپ رو بررسی میکردن»
پیر پرنیاناندیش (ص ۲۶۱)
@pireparnianandish
یاد استاد علیاصغر بهاری (۱۲۸۴-۱۳۷۴)، احیاگر کمانچه در موسیقی معاصر، در سیامین سالروز درگذشتشان گرامی باد.
عکس: بانو ناهید داییجواد، استاد حسن کسایی، استاد علیاصغر بهاری در حافظیه (جشن هنر شیراز)
@pireparnianandish
✅ به مناسبت ۱۶ خرداد زادروز زندهیاد نادر #نادرپور، بخشی از سخنان سایه دربارهی ایشان برگرفته از کتاب پیر پرنیاناندیش (ص ۹۵۶-۹۵۷):
[عظیمی]: خلق و خوی نادرپور چهطور بود؟
[سایه]: خیلی معصوم. بدون هیچ تردیدی نادرپور در میان دوستان شاعرِ همدورهی ما یه آدم معصوم بود. من به این مسئله عمیقاً اعتقاد دارم. پاکیزگی و معصومیت یه بچه رو داشت. کمترین خبثی در او نبود. برای هیچکس بد نمیخواست. اگر هم میخواست خبیثی کنه بلد نبود. کسرایی خیلی آدم زیرک و باهوشی هم نبوده و آدم خوبی هم بوده اما در برابرِ نادرپور، تمامِ صفات ابلیس رو میتونیم به کسرایی بدیم و نادرپورو فرشته بدونیم. اینقدر نادرپور معصوم بود.
تنها نقطه ضعفش این بود که شعر خودشو ملاکِ قضاوت عالم و آدم می دونست. واقعاً کسرایی در مقایسه با نادرپور یه هشیاری و زیرکی خاص داشت. البته در مقایسه با نادرپور میشه این نتیجه رو گرفت، نه به صورت کلی!
[عظیمی]: اخوان در مقایسه با کسرایی چهطور بود؟
[سایه]: کسرایی یک فرشته است بیشک!... اخوان آدم روراستی نبود. یکرو نبود. از این بابت مثل نیما بود... اخوان به نظر من از لحاظ شخصیت فردی با نادرپور قابل مقایسه نبود. هرچند من شعر اخوانو به شعر درست و درمانِ نادرپور ترجیح میدم و شعر اخوانو به درصد عظیمی از... (پس از کمی صبر و مکث ادامه میدهد) به کل شعر کسرایی ترجیح میدم. در حالی که من شب و روز با کسرایی بودم. واقعاً لذتی که از «میراث» اخوان میبرم از «آرش کمانگیر» کسرایی نمیبرم.
من تردیدی ندارم که در این قضاوت من ذرهای حُب و بغض و سلیقه و پسند و برداشت من دخالت نداره. یک ذره تردید ندارم. اختلاف مشرب و از این حرفها هیچ تأثیری در این قضاوتِ من نداره.
[عظیمی]: مطالعات نادرپور چهقدر بود؟
[سایه]: خیلی وسیع بود. بهخصوص مطالعات ادبی زیادی داشت. خیلی شعر میخوند و چون حافظهی خوبی داشت، شعر زیاد حفظ بود. گفتم بهتون در میانِ شاعران ما، نادرپور و اخوان با امکانات و زیباییهای زبان فارسی آشناتر بودن.
/channel/pireparnianandish
بهارا بنگر این دشتِ مشوّش
که میبارد برآن بارانِ آتش
بهارا بنگر این خاکِ بلاخیز
که شد هر خاربن چون دشنه خونریز
بهارا بنگر این صحرای غمناک
که هر سو کشتهای افتاده بر خاک
بهارا بنگر این کوه و در و دشت
که از خونِ جوانان لالهگون گشت
بهارا دامن افشان کن ز گلبن
مزار کشتگان را غرق گل کن
#سایه
#الههحسیننژاد 🖤
@pireparnianandish
با دریغ دکتر حسن کامشاد (۴ تیر ۱۳۰۴ – ۱ خرداد ۱۴۰۴) مترجم و پژوهشگر ادبیات فارسی، در آستانۀ صدسالگی چشم از جهان فروبست.
کامشاد علاوه بر تألیف کتابهایی مانند پایهگذاران نثر جدید فارسی و مترجمان خائنان آثار بسیاری را به زبان فارسی ترجمه کرده است که از میان آنها میتوان به این کتابها اشاره کرد:
تاریخ چیست؟ (ادوارد هالِت کار)
تاریخ بیخردی (باربارا تاکمن)
دنیای سوفی (یوستین گردر)
درک یک پایان (جولیان بارنز)
کامشاد که در دانشگاه کمبریج به تدریس زبان فارسی پرداخته و در دانشگاه کالیفرنیا استاد مدعو بوده است، شرح حال و خاطرات خود را در کتاب دوجلدی حدیث نفس به رشتۀ نگارش درآورده است.
@pireparnianandish
انتخاب نام همایون
برگی از خاطرات منتشرنشدۀ #سایه
از آنجا که شاعران نکتهسنج در انتخاب واژهها حساس و دقیقاند معمولاً اطرافیان از ایشان برای انتخاب نام یاری میخواهند. سایه نیز، که در دقت به ساحتهای گوناگون معنایی و آوایی واژهها کمنظیر بود، همواره با این خواهش دوستان و آشنایان مواجه میشد. یکی از نامهایی که سایه برگزیده و نگارنده در گفتوگو با سایه از آن باخبر شده نام کانون تبلیغاتی آوازه است. حسن نوری، که همراه شرکایش کانونی تبلیغاتی بنیاد نهاده بود، از سایه نظر خواست و گفت دوستانش میخواهند نام کانون را «هدف» بگذارند. سایه پاسخ داد: «از هدف بیهدفتر هیچی نیست» و نام «آوازه» را پیشنهاد کرد.
هنگام ثبت نام شرکت، مسئولان خرده گرفتند که پیشتر شرکتی با نام «آواز» ثبت رسمی شده و شما حق ندارید همان نام را تکرار کنید. سایه در مقام ادیبی سخنشناس پاسخ داد: «حاضرم فتوی بدهم و ببرم افرادی مثل فروزانفر هم امضا کنند که آوازه هیچ ربطی به آواز ندارد. سعدی گفته: آوازه درست است که من توبه شکستم».
حق با سایه بود و مسئولان پس از شنیدن این استدلال نام «آوازه» را پذیرفتند. این واژه با معانی مختلفی چون خبر، آگهی، شهرت و نام نیک بهترین نام برای کانونی تبلیغاتی بود و صد البته با پسند موسیقایی سایه نیز هماهنگی داشت. چون «آوازه» به هر حال در کنار معانی یادشده معنی «آواز» و صوت را هم داراست.
وقتی همایون شجریان در ۳۱ اردیبهشت ۱۳۵۴ زاده شد پدرش از سایه خواست که نامی برای تنها پسرش برگزیند. سایه نیز نام همایونِ «همایون» را به او پیشنهاد کرد؛ زیرا این واژه افزون بر خوشآهنگی، هم معنی فرخنده و خجسته و مبارک را میرساند و هم نام یکی از دستگاههای ردیف موسیقی ایرانی است.
البته سایه بعد از ثبت نام «همایون» در شناسنامه دربارۀ انتخابش دچار تردید شد و با خود اندیشید اگر نام فرزند دوست هنرمندش را «فرود» مینهاد تناسب بهتری پدید میآمد. زیرا «فرود» در تمامی دستگاههای موسیقی ایرانی به عنوان بخش بازگشت به مایۀ اصلی کاربرد دارد و از سوی دیگر چون نام هنری پدر در آن سالها، «سیاوش» بود نام «فرود» که در شاهنامه فرزند سیاوش است با او تناسب بهتری پیدا میکرد. به هر حال نام همایون بر فرزند شجریان ماند و او با هنر ستودنی خویش آن را در عالم موسیقی بلندآوازه ساخت؛ به گونهای که اگر نام «همایون» را بی هیچ پیشوند و پسوندی به زبان بیاوریم بیشتر شنوندگان به یاد خوانندهای توانا میافتند که راه پدر را با قدرت ادامه داده و نغمههایی دلنواز را به گوش جان عاشقان رسانده است. همایون شجریان امروز پنجاهساله شد. به قول سایه: «سرافراز باد آن درخت همایون»
✍️ مهدی #فیروزیان
@sayeoMusighi
🌹 متن اشعار برنامه که البته همگی از خیام نیستند و به او منسوب شدهاند (رباعی اول مشخصاً از سلمان ساوجی است).
آمد سحری ندا ز میخانۀ ما
کای رند خراباتی دیوانۀ ما
برخیز که پر کنیم پیمانه ز می
زآن پیش که پر کنند پیمانۀ ما
🍃🍂
وقت سحرست خیز ای مایۀ ناز
نرمک نرمک باده خور و چنگ نواز
کانان که بهجایند نپایند بسی
وانان که شدند کس نمیآید باز
🍃🍂
برخیز و مخور غم جهان گذران
بنشین و دمی به شادمانی گذران
در طبع جهان اگر وفایی بودی
نوبت به تو خود نیامدی از دگران
🍃🍂
جامیست که عقل آفرین میزندش
صد بوسه ز مهر بر جبین میزندش
این کوزهگر دهر چنین جام لطیف
میسازد و باز بر زمین میزندش
🍃🍂
تا دست به اتفاق بر هم نزنیم
پایی ز نشاط بر سر غم نزنیم
خیزیم و دمی زنیم پیش از دمِ صبح
کاین صبح بسی دمد که ما دَم نزنیم!
🍃🍂
این قافلۀ عمر عجب میگذرد
دریاب دمی که با طرب میگذرد
ساقی غم فردای حریفان چه خوری
پیش آر پیاله را که شب میگذرد
🍃🍂
ای کاش که جای آرمیدن بودی
یا این ره دور را رسیدن بودی
یا از پی صد هزار سال از دل خاک
چون سبزه امید بردمیدن بودی
🍃🍂
از من رَمَقی به سعی ساقی ماندهست
وَزْ صحبتِ خلق، بیوفاقی ماندهست
از بادهٔ دوشین قَدَحی بیش نماند
از عمر ندانم که چه باقی ماندهست
🍃🍂
/channel/pireparnianandish
دو رباعی خیام نیشابوری
و تصنیف شب وصل (آهنگ درویش خان، ترانه بهار)
اجرا در سازمان یونسکو، ۱۳۷۸
آواز محمدرضا #شجریان
کمانچه سعید فرجپوری
تار بهروز همتی
بربط محمد فیروزی
تنبک و آواز همایون شجریان
گر کار فلک به عدل سنجیده بدی
احوال جهان جمله پسندیده بدی
ور عدل بدی به کارها در گردون
کی خاطر اهل فضل رنجیده بدی
ای دوست بیا تا غم فردا نخوریم
وین یک دم عمر را غنیمت شمریم
فردا که ازین دیر کهن درگذریم
با هفت هزار سالگان سر به سریم
@pireparnianandish
به مناسبت ۲۸ اردیبهشت زادروز بانو سیما مافیها
آهنگ قدیمی نادیده رخ
با صدای ایشان
نادیده رخت در غم هجرت شده مشکل
ترسم که بمیرم نشود مشکل من حل
تو نازنین یار منی
تو یار غمخوار منی
من که میمیرم خدا من که میسوزم
چرا دور از منی
@pireparnianandish
مرگ اسفندیار
شاعر: حکیم ابوالقاسم فردوسی
آهنگساز: سهراب پورناظری
خواننده: همایون #شجریان
که داند که بلبل چه گوید همی
به زیر گل اندر چه موید همی
همی نالد از مرگ اسفندیار
ندارد بهجز ناله زو یادگار
ندانم که عاشق گل آمد گر ابر
چو از ابر بینم خروش هژبر
بدرّد همی باد پیراهنش
درفشان شود آتش اندر تنش
نگه کن سحرگاه تا بشنوی
ز بلبل سخن گفتن پهلوی
چو آواز رستم شب تیره ابر
بدرّد دل و گوش غرّانهژبر
@pireparnianandish
وطن من
شعر محمدتقی بهار
آهنگ پرویز مشکاتیان
تار و آواز نوا قهرمانی
ای خطهٔ ایران مهین، ای وطن من
ای گشته به مهر تو عجین جان و تن من
دور از تو گل و لاله و سرو و سمنم نیست
ای باغ گل و لاله و سرو و سمن من
تا هست کنار تو پر از لشکر دشمن
هرگز نشود خالی از دل محن من
دردا و دریغا که چنان گشتی بیبرگ
کز بافتهٔ خویش نداری کفن من
امروز همی گویم با محنت بسیار
دردا و دریغا وطن من، وطن من
توضیح: خواننده در بیت چهارم بهخطا مصرع دوم بیت پنجم را خوانده است.
@pireparnianandish
با دریغ بانو شیوا ارسطویی (اردیبهشت ۱۳۴۰ – ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴) نویسنده، درگذشت.
ارسطویی که سابقهٔ تدریس داستاننویسی در دانشگاه هنر تهران و دانشگاه فارابی را داشت، از نخستین روزهای جنگ ایران و عراق به عنوان امدادگر داوطلب در جبهه حضور یافت و با تکیه بر این تجربیات در چند فیلم جنگی مشاور کارگردان بود. بازیگری در چند فیلم کوتاه نیز در کارنامهٔ هنری وی وجود دارد.
مجموعهٔ داستان آفتاب مهتاب او در سال ۱۳۸۲ برندهٔ دو جایزهٔ ادبی یلدا و هوشنگ گلشیری شده است.
کتابهای افیون، آمده بودم با دخترم چای بخورم، او را که دیدم زیبا شدم، من دختر نیستم، بیبی شهرزاد، آسمان خالی نیست، خستهخانه، خوف و... از دیگر آثار داستانی ارسطویی است.
@pireparnianandish
فهرست انتشارات بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، اردیبهشتماه ۱۴۰۴
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation