کانال تخصصی شعر ایران و جهان در نظر دارد از بهترین شعرهای ایران و جهان استفاده کند.بی شک حضور شما در این کانال باعث دلگرمی دوستانی که در این کانال زحمت می کشند خواهد بود.ما را در راه پر مخاطره با حضورتان یاری کنید.
ﺷﺎﯾﺪ ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﮐﺎﺑﺎﺭﻩ ﺍﯼ ﻣﯽ ﺩﯾﺪﻣﺶ
ﭼﻨﺪ ﺷﺎﺗﯽ ﻫﻢ ﻣﻬﻤﺎﻧﺶ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ.
ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﻭﻟﯽ ﺍﻭ ﺳﺮﺑﺎﺯ ﺑﻮﺩ
ﻭ ﻣﻦ ﻫﻢ
ﻭ ﺍﻭ ﺷﻠﯿﮏ ﮐﺮﺩ
ﻭ ﻣﻦ ﻫﻢ
ﻭ ﺍﻭ ﻣﺮﺩ
ﻭ ﻣﻦ ﺯﻧﺪﻩ ﻣﺎﻧﺪﻡ.
ﺷﺎﯾﺪ ﺍﻭ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺍﺭﺗﺶ ﺁﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ
ﭼﻮﻥ ﮐﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻧﺪﺍﺷﺖ،
- ﻣﺜﻞ ﻣﻦ -
ﻭ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺗﺮﺗﯿﺐ، ﻣﺎ ﺩﺷﻤﻦ ﺷﺪﯾﻢ.
ﺑﻠﻪ!
ﺟﻨﮓ ﺟﺎﯼ ﻏﺮﯾﺒﯽ ﺳﺖ
ﺁﺩﻣﯽ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻣﯿﮑﺸﯽ
ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﮐﺎﺑﺎﺭﻩ ﺍﯼ ﺩﯾﺪﻩ ﺑﻮﺩﯼ ﺍﺵ
ﭼﻨﺪ ﺷﺎﺗﯽ ﻫﻢ، ﻣﻬﻤﺎﻧﺶ ﻣﯿﮑﺮﺩﯼ...
#تامس_هاردى🌹
#ترجمه_منوچهر_آزاد🌹
کانال تخصصی شعر ایران و جهان
به ما بپیوندید
..
🆔 @poem_Iran_world
✍
سال
پوست انداخته و
به شعر نزدیک تر شده ای
کسی چه می داند
شاید هم به مرگ...
#علی_شهسواری 🌹
🆔 @poem_Iran_world
✍
نقاشی کردم چهره پدرم را
شبیه پدرم نشد
سپس سازش را نقاشی کردم
بار شبیه پدرم نشد
سیگارش را هم نقاشی کردم
باز شبیه پدرم نشد آنچه بر روی کاغذ بود
سپس مادرم را نقاشی کردم در کنارش
پدر خم شد و بوسید مادرم را
سارش را به صدا در آورد
خاکستر سیگارش را تکاند
#نشئه_یاشین 🌹
#مترجم_آیدین_روشن_و_میراندا_میناس 🌹
🆔 @poem_Iran_world
#حرف_های_ماندگار
به من دست نزن!
از من سوال نکن!
با من حرف نزن!
با من بمان....
#ساموئل_بکت🌹
🆔 @poem_Iran_world
مقصد من عشق است
تویی سر منزل من
عشق در پوست من می دود
تو در پوست من می دوی
و من
خیابان ها
و پیاده روهای تن شسته در باران را
بر دوش کشیده و تو را می جویم ...
#نزار_قبانی🌹
🆔 @poem_Iran_world
حالا نگاهت را
سطر به سطر
به جا می آورم
مثل نماز شب
مثل دفعه ی اولی که
هیچ گاه ندیدمت
#محمد_جنت_امانی 🌹
از مجموعه ی
مرگ پیراهنش را عوضی پوشیده است
🆔 @poem_Iran_world
✍
هر سربازی
در جیب هایش
در موهایش
و لای دکمه های یونیفورمش
زنی را به میدان جنگ می برد
آمار کشته های جنگ همیشه غلط بوده است
هر گلوله دو نفر را از پا درمی آورد
سرباز
و دختری که در سینه اش می تپد .
"مریم نظریان"
🆔 @poem_Iran_world
✍
تنهایی در اتوبوس چهل و چهار نفر است
تنهایی در قطار
هزار نفر .
به تو فکر می کنم
در چشم های بسته آفتاب بیشتری هست
به تو فکر می کنم
و هر روز
به تعداد تمام دندان هایم سیگار می کشم .
ما چون بارانی هستیم
که همدیگر را خیس می کنیم .
#غلامرضا_بروسان
🆔 @poem_Iran_world
✍
خانه ام ابری ست ...
خانهام ابریست
یکسره روی زمین ابریست با آن
از فرازِ گردنه خُرد و خراب و مست
باد میپیچد
یکسره دنیا خراب از اوست
و حواسِ من
آی نیزن ـ که تو را آوای نی بردهست دور از ره ـ کجایی؟
خانهام ابریست اما
ابر بارانش گرفتهست
در خیالِ روزهای روشنَم کز دست رفتندم
من به روی آفتابم
میبرم در ساحتِ دریا نظاره
و همه دنیا خراب و خرد از باد است
و به ره نیزن که دایم مینوازد نی
در این دنیای ابراندود
راهِ خود را دارد اندر پیش
نیما یوشیج
🆔 @poem_Iran_world
✍
" صدای تیغ "
مادرم خیلی از تاریکی میترسید
دختر عموی من از تیغ.
اسمش منیژه بود
شبی یک تیغ را تا صورتش بردم.
گفتم : " بگو منیژه خر است "
هم گریست - هم گفت :
" منیژه ، هِه ... هه... خره "
پدرم می گفت :
" من از هیچ چیز نمیترسم "
دروغ میگفت به خدا
روزی طشت رخت
از دستهای مادرم افتاد
بر پلههای آن همه کاشی تا حیاط ِ آنهمه سنگ
و شعله از کبریت
تا سیگار
با انگشتان پدر میلرزید
خدا رفتگان شما را بیامرزد
پدرم را ، مادرم را هم...
این روزها منیژه کجاست؟
نمیدانم
اما من میدانم که میترسم
از تاریکی مثل تیغ
از صدای افتادن طشت تا زلزلهی منجیل
از زلزلهی منجیل
تا جنگ خلیجفارس
«بیژن نجدی»
🆔 @poem_Iran_world
✍
انگار دل دیگری هم دارم
دلی که در دل شب بیدار می شود
و تو را می جوید .
یک قلب
گنجایش عشق و اینهمه مرگ را ندارد
مرگی که تمامی روز تعقیبم می کند
عشقی که شبانه در بستر من می خوابد .
#شمس_لنگرودی
از کتاب"رقص با گذرنامهُ جعلی"
انتشارات نگاه
🆔 @poem_Iran_world
مصاحبه کامل #محمد_جنت_امانی با #حسام_فریاد در برنامه ی وادی ترانه ۳۷ فصل دوم وادی چانچامگی خوان هفتم. در مورد شعر امروز . در کانال تلویزیونی ایدیا .
IDEA.TV
فایل دومین مجموعه ی شعر
#محمد_جنت_امانی
به نام:
از این طهران ابی گرم نمی شود
چاپ اول 1393
نشر هشتاد
سوئیس
@poem_Iran_world
✍
اول میز را کشید
بعد هندوانه بزرگی را نقاشی کرد
سپس خودش را کشید
با سیگاری خاموش
در دستش
در این فال زنی را می ببینی با موهای بلند
پروانه ای نشسته پشت شانه اش
طوفانی عظیمی نشسته پشت چشم هایش
پس زن را نقاشی کرد
این زن چرا نمی خندد !؟
سیب را کشید با هزار چرخیدن
چرا سیگارش را روشن نمی کند این مرد !؟
اناری کشید
انار دسته به دسته به عشق اویزان را..
حافظ را کشید با دیوانش
""پایان شب سیه سپید"" نیست !؟
باران می بارد بیرون کادر ...
مردی دارد نقاشی می کند
با بارانی که می بارد باران نه !
رویایی مردی که بیشتر عاشق است
مرد نه !
شاعری که همه این سال ها به ادرس اشتباهی
انار می شد
مرد از نقاشی بیرون امد
سیگار شاعر را روشن کرد
زن داخل نقاشی دارد می خندد
زن داخل نقاشی دارد می رقصد...
#محمد_جنت_امانی
@poem_Iran_world
#یلداتان_مبارک
«خانم اسمت چیه؟»
«نمی دونم.»
«چند سالته؟ اهل کجایی؟»
«نمی دونم.»
«چرا اون پناهگاه رو درست کردی؟»
«نمی دونم.»
«چند وقته که خودت رو مخفی کردی؟»
«نمی دونم.»
«چرا انگشت من رو گاز گرفتی؟»
«نمی دونم.»
«نمی دونی که ما اذیتت نمی کنیم؟»
«نمی دونم.»
«کدوم طرف هستی؟»
«نمی دونم.»
«این جنگه، مجبوری انتخاب کنی.»
«نمی دونم.»
«دهکده ت هنوز وجود داره؟»
«نمی دونم.»
«اون ها بچه هات هستن؟»
«آره.»
#ویسلاوا_شیمبورسکا 🌹
کانال تخصصی شعر ایران و جهان
به ما بپیوندید
..
🆔 @poem_Iran_world
✍
از خاک و گلی کز ازل از آب در آمد
آدم ، خلف بی بدل از آب در آمد
اما پس از آدم که بلاواسطه حق بود
قابیل جوانش دغل از آب در آمد
حوای فریبنده ی همسایه ی ابلیس
تا وقت محک شد بدل از آب در آمد
عشقی که خدا شیفته اش بود کمی بعد
در روی زمین مبتذل از آب در آمد
یوسف که پریزاده ی دستان و ترنج است
بر عکس همیشه کچل از آب در آمد
در بین هزاران تن و پیراهن خونین
پیراهن عثمان مثل از آب در آمد
بعد از تبی از مثنوی و لرز رباعی
هذیان درونم غزل از آب در آمد.
#زنده_یاد_سیامک_روشن.
🆔 @poem_Iran_world
✍
چگونه بیان کنم
زخمی که به گرده ی ماه می نشیند
اکنون که سپیده می زند
-میان آب و پنجره
در امان تو خواهم بود
-بی فکر و خیال-
بر ارتفاعی که مرا برده ای
گریزی جز پرواز نخواهم داشت.
در نگاه کودکانه ام
هیاهویی ست
کز دهان مرگ برخاسته.
#یار_محمد_اسدپور
یار محمد اسد پور از بنیان گذاران شعر موج ناب در ایران است.
که می توان از شاعران دیگری که در این موج بوده اند از هوشنگ چالنگی .بهرام اردبیلی و.....نام برد
🆔 @poem_Iran_world
به نرمي از دهنات عطر توت آويزان
به سختي از مژهام عنکبوت آويزان
تو نيستي، همهي اين اتاق مويه شدهست
و لخته لخته صدا از فلوت آويزان
به فرش مينگرم ـ باغِ مرده ميبينم
به سقف مينگرم ـ دشتِ لوت آويزان
چگونه صبر کنم از طنابِ رخت شده
به جاي پيرهن تو سکوت آويزان
اگر نيايي و شب را نراني از کوچه
دوباره ميشوم از اين بلوط آويزان
#ابوالفضل_حسني 🌹
#از_مجموعه_ی
به جای پیرهن تو سکوت آویزان . 1380
🆔 @poem_Iran_world
https://www.ddinstagram.com/reel/C4916V5sJar/?igsh=MzRlODBiNWFlZA==
Читать полностью…🆔 @poem_Iran_world 🌹🌹
شب قشنگ بارانی و برفی ی تان پر از خدا
✍
کی روا باشد که گردد عاشق غمخوار، خوار
در ده عشق تو اندر کوچه و بازار، زار
در جهان عیشی ندارم بی رخت ای دوست، دوست
جز تو در عالم نخواهم ای بت عیّار، یار
از دهانت کار گشته بر من دلتنگ، تنگ
با لب لعل تو دارد این دل افگار، کار
هر چه میخواهی بکن با من تو ای طنّاز، ناز
گر دهی یک بوسهام زان لعل شکربار، یار
ساقیا! زان آتشین می ساغری لبریز، ریز
تا به مستی بر زنم در رشتهٔ زنار، نار
مطربا! بزم سماع است و بزن بر چنگ، چنگ
چشم خواب آلودگان را از طرب بیدار، دار
ای صبوحی شعر تو آرد به هر مدهوش، هوش
خاصه مدهوشی که گوید دارم از اشعار، عار
#شاطر_عباس_صبوحی 🌹
🆔 @poem_Iran_world
✍
دستانت را گرفتند
و دهانت را خرد كردند
به همین سادگی تمام شدی
از من نخواه در مرگ تو غزل بنويسم
كلماتم را بشويم
آنطور كه خون لبهايت را شستند
و خون لبهايت بند نمیآمد
تو را شهيد نمیخوانم
تو كشتهی تاريكی هستي
كشتهی تاريكی
اين شعر نيست
چشمان كوچك توست
كه در تاريكی ترسيده است
در تنهايی
گريه كرده
اعتراف كرده است.
نمیخواهم از تو فرشتهای بسازم با بالهای نامرئی
تو نيز بی وفا بودی
بی پروا می خندیدی
گاهي دروغ می گفتی
تو فرشته نبودی
اما آنكه سينهات را سوخته به بهشت میرود
با حوریان شیرین هماغوشی میکند
با بزرگان محشور میشود
تو بزرگ نبودی
مال همين پائين شهر بودی.
میدانم از شعرهای من خوشت نمیآيد
مي گفتی: "شعرت استخوان ندارد
قافيه و رديفش كو؟"
حالا ويرانیام را ميبيني؟
تو قافيه و رديف زندگیام بودی.
اين شعر نيست
خون دهان توست كه بند نمیآيد.
#الیاس_علوی🌹
🆔 @poem_Iran_world
✍
عکسهای قدیمیِ بهار در جیبمان مانده
هر چه بیشتر میگذرد کمرنگتر میشوند
غریبهتر میشوند
شاید این باغ ما بوده است،چه باغی؟
دهانی که میگوید دوستت میدارم
چه شکل است؟
دستهایی که پتو را میکشند تا روی شانهات چه شکلاند؟
یادمان نمیآید...
تنها
صدای روشنی را در شب به یاد میآوریم
صدای آرامی میگوید:
آزادی...
میگوید:
صلح...
یانیس ریتسوس
🆔 @poem_Iran_world
موسیقی متن فیلم سینمایی
"راز داوینچی"
آهنگساز: "هانس_زیمر" این اثر در 100 موسیقی برتر تاریخ سینما٬ دارای رتبه هجدهم است.
@poem_Iran_world
✍
تو رفتی
و انگور رسیده از خوشه افتاد
و رویای سرخ شراب
زیر پای رهگذران، له شد.
#آیدا_مجیدآبادی
🆔 @poem_Iran_world
سرم که درد می کند را بگذار آن جا
چشم هایم که درد می کند را بگذار این جا
پاهایم _( باراهی که با خود می رفت )_
دست هایم _( سمتی که مثل روز روشن است )_
و کمرم که درد می کند را بگذارید همان جا
سرم که جای خودش را دارد
درد می کند همیشه ی خدا برای درد سر
و قلبم که درد می کند را بگذار آن جا
آن جا وسط تشت
که صدایش بپیچد رسوایی اش
چند کوچه آن طرف تر
و همسرم که درد می کند را
بگذار بر راهی که شعر راه خانه ام را
سال هاست درد می کشد بخورد به سرم
ودرد را
از هر طرفی که بخوانی درد می کشد.....
از این ها که بگذریم همه ی
خدا که درد می کشد و
بالای سرم جا دارد را
می گذارم درست روی کجای دلم
و ادامه ی این شعر را
در تیمارستانی
می بندم.
#محمد_جنت_امانی
🆔 @poem_Iran_world
من ،تو
مقصر این جدایی
ویرگول بود
۲
من
تو را می خواهم
و در این نزدیکی
رویایی دورتر از تو نیست
۳
جگونه است
حال دستانم
بعد از نوازش
گونه های تو
#بکتاش_ابتین
متاسفانه با خبر شدم ابتین بکتاش در گذشت.به خاطر ازادی و وطن
چه می شود گفت.......
@poem_iran_world
✍
چه هوای شبی
انگار
صبح شده است
#هوراد_جنت_امانی
🆔 @poem_Iran_world
نظر به روی تو هر بامداد نوروزیست
شب فراق تو
هر شب که هست
یلداییست
#سعدی
یلداتون مبارک
@poem_Iran_world