اینجا محلی است برای گذاردنِ عبارتهایی در بابِ جامعهشناسی که به صورت روزانه ترجمه یا مطالعه کرده و یا مینویسم. سعید کشاورزی؛ دکتری جامعهشناسی سیاسی @saeedkeshavarzii
این یادداشت را روزهای نخستین نوشتم و چه بد که بدترین اتفاق افتاد...
Читать полностью…اگه کرونا داشتین، حالا که خوب شدین میتونین با چند دقیقه وقت و چند سی سی از خونتون، یه مبتلای دیگه رو نجات بدین.
😷 @in1min ⏰
✅ معرفت جامعهشناختی، اگر قرار است چیزی بیش از تبلیغی صِرف یا تخصصی اجرایی باشد، ناگزیر باید بیش از هر چیز دیگر، هدفی در خود باشد و نه منبعی برای دنبال کردن سایر هدف ها
(جنکینز، ۱۹۹۶؛ نشر شیرازه: ۲۱).
(اگر میپسندید، برای دیگران هم ارسال کنید).
@PoliticalSocio
صِرف این واقعیت که ما سالیان متمادی از عمر خود را ژرفکاوانه صٙرْف رسالهها و نوشتههای متفکران بزرگ کنیم٬ این وثوق را حاصل نمیآورد که ما خودمان نیز فکر میکنیم یا حتی آماده آموختن تفکریم. برعکس؛ اشتغال به فلسفه میتواند حتی به سخت سرانهترین نحوی رهزنِ راهمان شود، بدین سان که ما را فریفته این پندار ظاهر کند که چون پیوسته و بیوقفه فلسفه میورزیم٬ پس فکر میکنیم.
هایدگر٬ م. «چه باشد آنچه خوانندش تفکر؟». جمادی٬ س٬ ققنوس: ۷۷.
@PoliticalSocio
«نمایشهای فانتزی و ابتذال نابرابری»
🖋 سعید کشاورزی، جامعهشناس
✅ احتمالا شنیدهاید که در روزهای اخیر فلان سلبریتی به یک رفتگر بیاحترامی کرده است و متعاقبا، فلان سلبریتیها سلسلهوار موضع گرفتهاند و این حرکت را محکوم یا از "هجمه" علیه سلبریتی متهم انتقاد کردهاند. در چند سال اخیر، به کرات شاهد ماجرای مشابه بودهایم اما با یک خط داستان تکراری: فردی که تداعیکننده شهرت و قدرت است به دیگری نماد فقر تعدی کرده و سپس جنجال همه جا را میگیرد و در سکانس بعد، همه چیز فراموش میشود و البته پس از یک ماه، داستان مجددی اتفاق میافتد...
✅ اما نیروی پیشبرنده این ماجراها چیست؟ دلیلی جانبی وجود دارد و آن هم تلاش سلبریتیها جهت قرار گرفتن مجدد در صدر اخبار رسانهای است اما این موضوع یقینا نمیتواند دلیل اصلیِ این هیجان و بلوای پرشور باشد؛ چرا که هیچ کدام از این ماجراهایِ عمدتاً مجازی، نمیتوانند بدون حمایت تعداد قابل ملاحظهای از افراد شکل گیرند.
✅ معتقدم که نیروی اصلی هیجانی پشت این ماجرا، ارضا کاذب عواطف افراد درگیر است. در واقع با محکوم کردن و حمایت از این ماجراها، افراد بدون هیچ تلاشی جهت فهم مکانیسمهای نابرابریساز، به حس توهمگونهٔ پیروزی و فائق آمدن میرسند. در این ماجرا، چه سوژه تعدیکننده و چه ابژه در یک نمایش کاریکاتورگونه از نابرابری به منادیان برابری مبدل میشوند، مبارزهای که هزینه آن تنها فشار انگشت (لایک) است. آیا درگیر شدن در این نمایشهای متداول و البته به همان اندازه بیحاصل، چیزی جز تهی و پوک کردن پتانسیل برابریجویانه انسانها در پی دارد؟ آیا این نمایشها بدیلی کمزحمت اما گمراهکننده برای تعقل عمیق در فرآیندهای تولید نابرابری نیست؟
✅ این ماجراها البته مؤید فرایند مستمر به ابتذال کشیده شدن موضوع دردناک نابرابری است. تصویری که در آن از فقر چهرهای سطحی و کاریکاتوری ارائه میشود که تنها به درد ارضا عواطف طبقه مشخصی از افراد میخورد. آیا این همان تصویری نیست که باید در آن از سیلی زن و سیلی خور به یک اندازه ترسید؟ درگیر شدن در این بازیهای تصویری به هر شکلی و در هر سطحی حاصلی جز شکست ندارد و تمامی بازیگران این نمایش، چه سوژه عدالتجو و چه ابژه ضعیف، به یک اندازه دستاندرکار به انحراف کشیدن حس برابریجوییاند: حسی که عمیقا در معرض تحریف قرار گرفته است.
(اگر میپسندید، برای دیگران هم ارسال کنید).
@PoliticalSocio
«جامعهشناسان از #کرونا میگویند» #کرونایادداشت #3
🖋 سعید کشاورزی، جامعه شناس
✅ در بحران کرونا نیز مانند بسیاری موارد دیگر، تمرکز اغلب محققان بر اجتماعات شهری بوده است، در صورتی که توجه به اجتماعات روستایی و از سوی دیگر، امکانهایی که میتواند از این طریق فراهم شود مهم و سودمند است. در ادامه مطلبی برگرفته از مصاحبه با خانم کارن فاستر، استاد جامعهشناسی دانشگاه دالهاوز کانادا را قرار میدهم؛ زمینه مطالعاتی خانم فاستر بیشتر بر اجتماعات روستایی و پایداری این مناطق متمرکز بوده است. همانند دیگر یادداشت های مربوط به قسمت #کرونایادداشت، ترجمۀ مطالب به منزلۀ تایید یا رد نظر محققان نیست بلکه هدف گشایش زمینههای فکری نوین و همچنین بهره گرفتن از تاملات محققان اجتماعی کشورهای دیگر است.
🖋 کارن فاستر
(استاد جامعهشناسی و صاحب کُرسی پژوهشی در زمینۀ آینده پایدار روستایی منطقه آتلانتیک)
✅ شیوع کرونا به ما نشان داد که چقدر حقیقتاً به زنجیرههای تامین طولانی برای تامین کالاهای مورد نیازمان وابستهایم؛ در حالی که به شکل متناقضنمایی بیشتر این موارد را میتوانستیم در کشور خودمان هم تولید کنیم. ایدۀ مزیت نسبی در علم اقتصاد موضوع بسیار رایجی است، به این معنا که هر منطقهای از جهان باید در بخش خاصی از تولید محصولاتی که دیگر مناطق به آن نیاز دارند فعال باشد و بدین ترتیب نیازهای خود را از طریق مبادله جهانی تامین کند. اما مشکل این موضوع، همان طور که مایکل شومان نیز اخیرا به آن اشاره کرده، این است که اگر گسستی در بازار جهانی اتفاق افتاد، آنگاه با حجم وسیع کالاهایی روبرو خواهیم شد که به دلیل ازدیاد، بیاستفاده باقی میمانند و در عوض با حجم بالایی از کالاهایی سروکار داریم که میخواهیم استفاده کنیم اما تامین نمیشوند.
✅ چندینسال با افرادی در منطقه آتلانتیک مصاحبه میکردم که توجهشان بر توسعه اقتصادیاجتماعی مناطق روستایی متمرکز بود؛ آنچه از این افراد بسیار میشنیدم این بود که بهتر است تمام تخممرغها را در یک سبد نچینیم. آنها این موضوع را میدانستند اما فرهنگ پهن دامنهتری وجود داشت و دارد که بیش از اندازه بر کاشت و کاشت و کاشت و بعد صادرات و صادرات و صادرات تاکید دارد. واقعا سخت است که در تله این تخصصیشدن نیافتیم.
✅ این چیزی است که حاکمان تا حد زیادی به عهده مصرفکنندگان گذاشتهاند تا تصمیم بگیرند، یعنی آنها انتخابهای بوتیکی را محلی کردهاند در حالیکه در عمل مجبوریم به این موضوع فکر کنیم چگونه محصولات خود را وارد ساختارهای قراردادهای خرید و فروش جهانی کنیم.
✅ پیدایش و رشد سیاستهای كار از خانه و استفاده از كنفرانس از راه دور برای همه چیز از تجارت گرفته تا مراقبت های بهداشتی که امروز آن را با نام رعایت فاصلهگذاری فیزیکی میشناسیم، نشان میدهد كه این روش کار کردن آنقدرها هم سخت نیست و میتوان از این روشها زمانی که جامعه به وضعیت عادی هم برگشت در مورد اجتماعات روستایی بهره برد.
❌ از منظر روستایی، در بسیاری از این موارد، به مردم گفته شده است که «نمیتوانیم آنکار را انجام دهیم، بسیار دشوار است که این برنامهها را انجام دهیم و نمیتوانیم اعتماد کنیم که مردم کارها را از درون خانهشان انجام دهند...» و الان ما در حال انجامش هستیم! تصور میکنم این موضوع امکانهای بسیاری برای مردمی که خارج از شهرها و مراکز شهری زندگی میکنند، فراهم آورده است؛ امکانهایی برای کار از راه دور و علاوه بر این دسترسی به خدماتی که قبلا مجبور بودند برایشان رفت و آمد زیادی به شهرها داشته باشند. اگر مردم بتوانند در جایی که میخواهند زندگی کنند و در عین حال بتوانند کارهایشان در شهرها را نیز انجام دهند، آنگاه میتوانیم سرنوشت اجتماعات روستایی را تغییر دهیم.
(اگر میپسندید، برای دیگران هم ارسال کنید).
@PoliticalSocio
«جامعهشناسان از #کرونا میگویند» #1
🖋 سعید کشاورزی، جامعه شناس
✅ بحران شیوع کرونا اکثر کشورهای جهان را درگیر کرده است؛ به شکلی که بسیاری از فعالیتهای معمول در تمامی جهان مختل شده اند. طبق تحقیقات، افراد بسیاری به شدت از این بحران متاثر شده اند یا خواهند شد. در این میان، مهم است بدانیم محققان اجتماعی در جهان، در خصوص بحران کرونا، پیامدهای آن و آن چه باید انجام شود، چه نظراتی دارند. به همین منظور، در سلسله یادداشتهایی سعی کردهام نظرات برخی جامعهشناسان را در این خصوص، به فارسی باز گردانم. خواندن این متنهای کوتاه ما را با بسترهای اجتماعی کشورهای دیگر آشنا میکند و می تواند ایدههایی برای جهان پس از کرونا ارایه دهد:
🖋 مارک استوددارت
(استاد جامعهشناسی دانشگاه مموریال کانادا)
✅ پیشبینی زمانهای بحرانی بسیاری دشوار است و هر زمان که جامعهشناسان تلاش کردهاند این کار را انجام دهند، به شکست انجامیده است. معتقدم که بهترین کاری که میتوان انجام داد، نگاه به آخرین بحران و باور این موضوع است که برهههای بحرانی واقعا پیشبینیپذیر نیستند.
✅ اگر به بحرانهای مالی سال 2008 نگاه کنیم، دو واکنش جامعهای متفاوت و در خلاف هم را شاهد بودیم: این بحرانها از یک طرف به حیاتِ مجدد پوپولیسم حزب چای در ایالات متحده منجر شد و از طرف دیگر همزمان منجر به پیدایش جنبش اعتراضی و اشغال وال استریت گردید.
✅ نقد بزرگ در آن زمان این بود که حاکمان توجه زیادی به بانکها و شرکتهای بزرگ کردند با این فرض که این توجه میتواند از مردم عادی که در وضعیت شکنندهای قرار داشتند، مراقبت کند. فکر میکنم که ظاهرا درسهایی از آن بحران گرفتهایم و کمکهایی که این بار انجام میشود خیلی بیشتر مستقیما به شهروندان است تا اینکه ابتدا بانکها و صنعت را رونق ببخشیم و فرض کنیم این کار قطعا فایدهای به مردم میرساند.
✅ البته تفاوت بزرگی میان بحران 2008 و شیوع کرونا وجود دارد: شیوع کرونا بسیار گستردهتر است و ممکن است با عواقبی وخیم بر بهداشت عمومی همراه باشد. معتقدم که این امر، اهمیت زندگی اجتماعی را که برای مدتها آن را فراموش کرده بودیم، به ما یادآور میشود. این شیوع همچنین اهمیت مراقبتهای بهداشتی جامع را نیز برجسته میکند که ما البته خوشبختانه در کانادا از آن برخورداریم اما بسیاری از کشورهایی که در حال دسته و پنجه نرم کردن با کرونا هستند، از آن بیبهرهاند.
✅ به عنوان مثال، در ایالات متحد، بسیاری از مردم بیمه نیستند و نمیتوانند از پس مخارج درمانهای پزشکی برآیند. علاوه بر این، برنامهها و خدمات اجتماعی کافی هم وجود ندارد که مردم بتوانند بر آن تکیه کنند و بنابراین جمعیت بیشتری از مردم در خطرند. به همین دلیل، بحران کنونی اهمیت چیزهایی مثل شبکههای ایمنی اجتماعی برای افراد آسیب پذیر، دستمزد مناسب برای زندگی و مراقبت جهانی بهداشت را یادآور میشود.
✅ کرونا و پیامدهای آن، به درستی و روشنی جنبههای منفی جریانهای پوپولیستی راستگرا را نشان میدهد، جریانی که میخواهد شبکههای اجتماعی ایمن را برچیند و از طرف دیگر ظرفیتهای دولتی برای کمکرسانی در زمان بحران را کاهش دهد.
❌ آیا ما از این بحران به عنوان شانسی برای افزایش قاطع برخی از برنامههای اجتماعی که دولت از دستور کار خارج کرده، بهره میگیریم؟ آیا ما رابطه سالمتر با دیگر شهرها و همچنین با زندگی کاریمان برقرار میکنیم؟ یا اینکه این امکانها و فرصتها را از دست میدهیم و پس از این بحران، جامعهای خواهیم داشت که حتی ناعادلانهتر از قبل خواهد بود؟
(اگر میپسندید، برای دیگران هم ارسال کنید).
@PoliticalSocio
در نقد اسطورهی روشنفکرِ مردمی
✅ محمدمهدی اردبیلی
این تصور که روشنفکر باید همواره پشت به مردم و رو به دولت باشد، اساساً کاذب است. وظیفه روشنفکر نه سوار شدن روی موج تودهها، بلکه دقیقا به چالش کشیدن اسطورههای ذهنیِ آنهاست. روشنفکر نباید به بهانهی یدک کشیدن صفتِ "مردمی"، "مردمپسند" شود و سخنگوی حماقت تودهها باشد، به جای آنکه در جهت آگاهسازیِ آنها تلاش کند و هزینه دهد.
امروز، در عصر زوال، سرکوبی که از جانب مردم علیه نقد اسطورههای ذهنیشان متوجه منتقد میشود بسیار طاقتفرساست، حتی طاقتفرساتر از هزینههایی که دولت بر روشنفکران تحمیل میکند. به دلیل شکاف بیسابقهی دولت/ملت، روشنفکری که به نقد اسطورههای تودهوار میپردازد، بلافاصله برچسب دولتی میخورد، همانگونه که ممکن است با نقد دولتِ مستقر بلافاصله مزدور اجنبی قلمداد شود. البته روشنفکر باید مردمی باشد و از مردم دفاع کند. اما مردمی بودن، یعنی آرمانهای کلی و همگانی داشتن، یعنی به رستگاریِ کلی و همگانی نظر داشتن، نه پذیرش و تصدیق خواستِ بیواسطهی مردم. به بیان دیگر، دفاع از مردم به معنای تصدیق مهملاتِ وردِ زبانشان نیست، بلکه نقد توامان اسطورههایی است که در میانهی همدستیِ پنهانِ مردم و دولتشان خلق و حکمفرما شدهاند. فراموش نکردهایم که حکم اعدام سقراط را هیئت منصفهای مردمی صادر کرد.
روشنفکرِ رادیکال در این میان هزینهای سهگانه متحمل خواهد شد. هم از جانب مردمش، هم از جانب دولتِ مردمش، و هم از جانب بخشی از دشمنانِ بیرونیِ این دولت که آنها نیز نه به دنبال نقدِ درونزا و رشدِ آگاهیِ عمومی، بلکه به دنبال ملغیسازیِ دولت مستقر و تصاحب آن از طریق تضعیف و تحمیقِ تودهها و بازتولید اسطورههایند. این روشنفکر، اما نه تنها نباید از این نبرد مایوس و سرخورده شود و بدون باج دادن به هیچ یک از طرفین، بکوشد تا تنها "صدای حقیقت" باشد، نه صدای توجیه، بلکه همچنین خودش نیز نباید دچار توهم جدایی و پاکدستی شود. او محصول همان وضعیت و عضوی از همان مردمی است که نقدشان میکند و باید بداند که در تمام نبردهایش، همزمان، با خود نیز در جنگ است. تنها در این صورت است که میتواند به خود و مردمش امیدوار باشد.
@philosophicalhalt
@politicalsocio
خطری که امروزه تهدیدمان میکند٬ انفعال نیست بلکه فعالیت کاذب است٬ اشتیاق به «فعال بودن»٬ «مشارکت کردن» و پنهان ساختن پوچی آنچه جریان دارد است.
ژیژک، خشونت٬ ترجمه. پاکنهاد؛ نی: ۱۹۲.
@PoliticalSocio
قانون اسپیناملند «نظام اعانهدهی در انگلستان، ۱۷۹۵-۱۸۳۴»، طرّاحی شد تا از پرولتاریاییشدنِ مردم عادی ممانعت کند یا دستکم از سرعتش بکاهد. نتیجه فقط عبارت بود از مفلسسازی تودهها که کمابیش هیبت انسانیشان را در این فرآیند از دست دادند.
پولانی، دگرگونی بزرگ، شیرازه: مالجو٬ ۱۷۵.
«موسیقی و جنبشهای اجتماعی»
(سعید کشاورزی، جامعه شناس)
✅ پرفورمنس یکی از ابعاد اساسی در جنبشهای اجتماعی است. استعاره پرفورمنس، اشارهای به جنبشهای اجتماعی به مثابه بازیگران در زمینه اجتماعی به مانند صحنه تئاتر است. جنبشهای اجتماعی با پرفورمنسهای خود، تلاش میکنند همزمان با بسیج و هویتبخشی به اعضای خود، بر سیاستگذاران اثر بگذارند؛ اثراتی که در جهت تحقق اهداف آنها باشد. یکی از جنبههای پرفورمنسی، موسیقیهایی است که در قالب پرفورمنس در رخدادهای جنبشی به نمایش گذاشته میشود. گرچه اساسا موسیقی و شعر کمتر مورد توجه محققان جنبشها قرار گرفته، اما نقش آنها در انسجامبخشی و تقویت هویت گروهی و تشخص بخشیدن به آرمانهای جنبش را نمیتوان نادیده گرفت. فایل پیوست، موسیقی پر شوری است که معترضان به نظام سرمایهداری در تظاهرات خود همسرایی میکردند. این فایل جذاب به همراه زیرنویس انگلیسی آن را ببینید تا به اثرات موسیقی در جنبشهای اجتماعی ایمان بیاورید.
(اگر میپسندید، با دیگران به اشتراک بگذارید).
@politicalsocio
آلن بدیو:
✅ در جهان سرمایهداری و مدرن امروز همواره از زنان میخواهیم بدنی لاغر، بدون شکم، با برجستگیهای خاص خود ما را در بخار لذت تن خود غرق کنند. آنها نیز در پی برآوردن میل دیگری (مرد -نرینهای لذت طلب) دماغ و لب و گونههای خود را به تیغ جراحی میسپارند. علیرغم دانستن این واقعیت که کفش پاشنهبلند بر سلامت جسمیشان آسیب میزند کفشهای پاشنهبلند میپوشند تا مطابق میل دیگری عمل کنند. در واقع جهان مدرن زنان را به بردههایی مبدل کرده است که باید یکریز در پی برآورده کردن مطامع و امیال دیگری بربیایند. آنها حتی خود را از دریچه چشم مردان مینگرند. فروکاستن دیگری به ابزار و ابژه میل، رابطه جنسی نیست؛ نوعی سلطه مردانه است.
از کتاب در ستایش عشق.
كانال عبارات روزانه: جامعهشناسی سیاسی
@PoliticalSocio
«شبكههاي اجتماعي و مسئله تمايز»
(سعید کشاورزی، جامعه شناس)
✅ شبكههاي اجتماعي جديد، مبدّل به صحنة مسابقهاي شدهاند كه در آن، انسانها تلاش ميكنند تمايز خود را از ديگري نشان دهند. اگر چه به زبان بورديويي و با فرمولبندي لكاني، تمايل به نشان دادن تمايز عامل پويندگي انسان است؛ اما بايد اذعان كرد امروز وضعيت به شدّت متناقضي بر شبكههاي اجتماعي حاكم است: در حالي كه عدهاي تلاش ميكنند با انتشار محتواهاي آنچناني، تمايز خود را از ديگري نشان دهند؛ دقيقاً در همان لحظه بيش از هر زمان ديگري در يك عنصر به هم شبيه شدهاند: سطحي بودن. به عبارت ديگر، با انتشار مطالبي تلاش ميكنيم تا نشان دهيم متفاوت هستيم اما دقيقاً چيزي كه بسيار نامتمايز و همهگير شده، همين «نمايش» تمايز است. به صورت تاريخي، همواره با ميزاني از سطحينگري مواجه بودهايم اما آن چيزي كه امروز را از گذشته متفاوت ميسازد؛ نه سطحي بودن، بلكه پردهبرداي همهگير و جمعي از اين سطحي بودن در جهت نشان دادن تمايز است.
✅ نكتة ديگر، منطق كسب رضايت ديگران است كه البته از گذشته در سطوح متفاوت بر حوزه رسانه حاكم بوده است. رسانهها تلاش ميكنند تا به شكلهاي مختلف مخاطبان بيشتري جذب كنند، پس عجيب نخواهد بود كه جاذبة كسب رضايت عامه در اين حوزه وجود داشته باشد. حال همين منطق به شبكههاي اجتماعي نيز سرايت كرده و به شكل مهلكي انسانها را به كسب رضايت و خوشآمد ديگران واداشته است. امروز، هر كسي خودآگاه و ناخودآگاه با جاذبة كسب رضايت خاطر ديگران، آن هم به شكل افزايش جمع جبري «لايك»ها و «كامنتها» دست و پنجه نرم ميكند. اين موضوع، انسانهايي را توليد كرده است كه در حين تلاش براي نشان دادن تمايز، بيش از هر زمان ديگري مطابق ميل ديگري عمل ميكنند. به زبان لكاني؛ در اكثر اين موارد انسانها به ابژة ميل ديگري مبدّل ميشوند. به بيان ديگر، در حالي كه ظاهراً آزاديم، اما بيش از هر زمان ديگري زنجيرها ما را در بر گرفتهاند؛ زنجيرهايي نامرئي كسب رضايت ديگران.
(اگر میپسندید، با دیگران به اشتراک بگذارید).
@politicalsocio
اين حرف مبتذل كه «حرف زدن بس است، بياييد عمل كنيم» بسيار گول زننده است - الان بايد دقيقا عكس آن را بگوييم: اصرار بر اينكه بايد كاري بكنيم بس است، بياييد به طور جدي حرف بزنيم، يعني بياييد فكر كنيم!
قسمتی از گفت و گو با اسلاوي ژیژک درباره انقلاب اكتبر؛ مترجم: اميررضا گلابي.
(اگر میپسندید، برای دیگران هم ارسال کنید).
@PoliticalSocio
«آن بیماری، ترسناک بود چرا که از آن نمیترسیدیم...»
(🖋 سعید کشاورزی، جامعهشناس)
🌀 بولگاکوف نویسندۀ مشهور روس، در کتاب «یادداشتهای یک پزشک جوان»، روایتی را در مورد رواج یک بیماری خطرناک در روستاهای دورافتاده روسیه شرح میدهد. در یکی از این روستاها، با آن که بیماری بسیاری از افراد را درگیر کرده اما بسیاری از روستاییان تا مدت زیادی از روی بیحوصلگی به پزشک مراجعه نمیکنند و اخر سر هم که مراجعه میکنند، کار از کار گذشته و پزشک هم تنها میتواند شاهد مرگ بیمار باشد. نکته قابل توجه آن است که به قول پزشک روستا، این بیماری از آنجایی بسیار ترسناک است که کسی از آن نمیترسد... وقتی هم که پزشک هشدار میدهد همه میگویند یک گلودرد این حرفها را ندارد... کار به جایی میکشد که پزشک آن روستا نهایتا از وضعیت پیشامده مستاصل میشود...
🌀 ژیژک، فیلسوف معاصر، هم به صورتی مشابه نشان میدهد که چگونه جوامع به صورتی پارادوکسیکال، خطرات بزرگ را از انجا که واقعا بزرگ هستند، نادیده میگیرند. در واقع، برخورد سهلانگارانه جامعه با ابربحرانها از یک سو از آنجا ناشی میشود که افراد به شکلی ریاکارانه بحران را آن مقدار بزرگ تصور میکنند که نمیخواهند حتی به آن فکر کنند. از سوی دیگری هم، جامعه به نوعی توهم بازگشتِ به وضعیتِ طبیعی دچار میشود. به این معنا که دائما تصور میکند جهان همواره در حال حرکت به سوی وضعیتی متعادل است، در صورتی که چنین وضعیتی در عمل نه هرگز وجود داشته و نه پس از این وجود خواهد داشت. یک نمونه مشخص آن وضعیت محیط زیست در چند دهه گذشته بوده است. از یک طرف بحران آن مقدار بزرگ بوده که نادیده گرفتهشدنش راحتتر تصور شده، از سوی دیگر، نوعی تصور بازگشت به وضعیت طبیعی میان مردم رواج پیدا کرد که گویی قرار است طبیعت خودش، خود را درمان کند. این مواجهه عافیتطلبانه با محیطزیست اینک ما را بیش از هر زمان دیگری آسیبپذیر ساخته و در بحران گرفتار کرده است.
🌀 بحرانهای امروز ما نیز از آنجایی ترسناک شدهاند که از آنها نترسیدهایم. یا آنها را نادیده گرفتهایم یا صلاح خود را در نادیده گرفتن آنها دیدهایم. تصور و تخیل روزهای خوب در آینده بدون داشتن برنامه مشخص، حکایت بیماریِ رو به وخامتی است که برای بیمار مبتلا به آن جشن گرفته میشود. با وجود بحرانهای فزاینده که از زوایای مختلف زیست افراد جامعه را هدف قرار داده، امروز باید از برنامههای کلان پرسید. حق داریم که بدانیم چشمانداز آیندهمان چیست و در ابعاد مختلف چگونه در پی مواجهه با این بحرانها هستیم. چیزی که هماکنون کمتر دیده میشود، ترسیم یا حتی اشاره به برنامهای مشخص برای خروج از بحرانهاست و این چیزی است که بیش از همهچیز دیگر ترسناک است.
(اگر میپسندید، برای دیگران هم ارسال کنید).
@PoliticalSocio
یکی از دلایلی که کرونا این چند وقت کشندهتر شده رو اینجا توضیح دادیم
😷 @in1min ⏰
یکباره
پیر شدم
توی آیینه نگاه کردم
آیینه هم پیر شده بود
آنوقت کودکی ام را
بیاد آوردم
در آنزمان
سالخورده و فرتوت بودم
آیینه از شعف خندید...
«سهراب شهید ثالث»
@PoliticalSocio
این زندگی بیمارستانی است٬
که در آن هر بیماری اسیر آرزوی عوض کردن تختهاست...
این یکی میخواهد روبهروی بخاری رنج بکشد،
و آن یکی گمان میبرد سلامتیاش را کنار پنجره باز مییابد!
همیشه به نظرم میرسد هر جایی که نیستم
همانجا احساس راحتی خواهم کرد،
و این پرسش جابجا شدن همانی است،
که بیوقفه با جانم در میان مینهم...
(شارل بودلر)
کانال عبارات روزانه (جامعهشناسی سیاسی)
@PoliticalSocio
@PoliticalSocio
توسعهي سرمایه داری تنها در توسعه اقتصادی اولیه (و نخستین دموکراتیزه شدن) به سود توسعه دموکراسی بوده، در حالی که در نمونه های اخیر (به ویژه موارد حاشیهای) شانس حاکمیت اتوکراسی (استبدادي) را افزایش داده است.
دلاپرتا، د. (۲۰۱۳)، «ميتوان دموكراسي را نجات داد؟»: ۱۲۷.
@PoliticalSocio
«دو نوع روانشناسی و ویروس #کرونا»
#کرونایادداشت #4
🖋 سعید کشاورزی، جامعه شناس
✅ در ادامه مطالب مربوط به #کرونایادداشت، متن زیر را قرار میدهم که توسط سه روانشناس برجسته (استفان رایچر، جان دروری و کلیفورد استات) نوشته شده است. آنها در این یادداشت کوتاه، تلاش کردهاند تا دو نوع نگاه نسبت به مردم را در روانشناسی توضیح داده و سپس نشان دهند اتخاذ هر یک از این چشماندازها تا چه حد میتواند بر نحوه مواجهه دولتها با بحران کرونا اثرگذار باشد. خواندن این یادداشت کوتاه می تواند به بسیاری از سوالات ما در زمینه بحران پاسخ دهد.
برای خواندن ادامه یادداشت، این قسمت یا دکمه INSTANT را لمس کنید.
(اگر میپسندید، برای دیگران هم ارسال کنید).
@PoliticalSocio
«جامعهشناسان از #کرونا میگویند» #کرونایادداشت #2
🖋 سعید کشاورزی، جامعه شناس
✅ در ادامه یادداشت ها دربارۀ کرونا، مطلب کوتاهی از دکتر رادیس، استاد دانشگاه دالهاوز کرونا را قرار می دهم، البته آوردن این مطالب به هیچ عنوان نه نشان دهنده تایید و نه رد مطالب محققان است، بلکه هدف گشایش افق هایی در زمینه مسیله کرونا و پیامدهای آن است:
🖋 مارتا #رادیس
(استاد مردمشناسی در دانشگاه دالهاوز کانادا)
✅ فجایع از هر نوعی که باشند همواره برای سالها بر سیاستگذاریهای بعدی اثرگذارند. مثلا اگر فاجعه انفجار هالیفاکس در سال 1917 را در نظر بگیریم (برخورد دو کشتی فرانسوی و نروژی در نزدیکی کانادا که اولی مواد منفجره حمل میکرد)؛ در آن زمان این فاجعه موجب رشد خدمات اجتماعی در کانادا شد چراکه مردم می خواستند از خانوادههایی که همه چیزشان را از دست داده بودند محافظت کنند. یا اگر به حوادث یازده سپتامبر نگاه کنیم، سیاستگذاریهایی که ما بعد از آن شاهدش بودیم حول موضوعات ضدتروریستی و امنیتی میچرخید.
✅ کرونای جدید البته یک تفاوت اصلی دارد. کرونا با سرعت بسیار کمتری از این حوادث در حال وقوع است، اما در عوض اثرات به مراتب عظیمتری نسبت به فجایع و بحرانهای دیگر با خود به همراه دارد. در این میان نه تنها کارمندان بخش سلامت مهمند بلکه افراد دیگری نیز از جمله رفتگران، کارگران و کارمندان تولید و پخش مواد غذایی، تحویل کالا، کامیون داران نیز در خط مقدم قرار دارند.
✅ این بیماری نشان داد که ما چقدر به یکدیگر نیازمندیم. افرادی که امروز بسیاری از ضروریترین کارها را انجام میدهند کمتر از آنچه که باید، شناخته میشدند. تصور میکنم که نیاز داریم بحثهای جدی نه تنها درباره حداقل دستمزدها بلکه درباره دستمزد کافی برای زندگی انجام دهیم. به هیچ کس نباید آنقدر کم پرداخت شود که نتواند از عهده زندگی برآید.
✅ شیوع کرونا همچنین اهمیت هنرهایی که در زمانهای بحران برایمان آسودگی و آرامش را به ارمغان میآروند بیش از پیش نمایان کرد و علاوه بر این ضرورت توجه به افراد فعال در این حوزهها و اختصاص بودجه به هنر و پشتیبانی از آن را یادآور شد.
❌ اما این خطر قطعا وجود دارد که هنگامی که از این بحران بیرون آمدیم، باز به همان رویۀ سابق برگردیم. این بحران فرصت مناسبی است برای تصور چیزهایی که برای خروج از بحران به آنها نیاز داریم و البته مهمتر از آن فرصت مغتنمی است برای تامل درباره درسهایی که باید برای زندگی بعد از آن بیاموزیم.
(اگر میپسندید، برای دیگران هم ارسال کنید).
@PoliticalSocio
«کرونا: بحران پیشرونده / انفعال بزرگ»
🖋 سعید کشاورزی، جامعه شناس
❌ شاید این روزها بیشتر از هر زمانی با این واقعیت پارادوکسیکال روبرو بوده ایم: بحران پیشرونده در برابر انفعال بزرگ. ژیژک، فیلسوف معاصر، نشان میدهد که چگونه جوامع به صورتی پارادوکسیکال، خطرات بزرگ را از انجا که واقعا بزرگ هستند، نادیده میگیرند. در واقع، برخورد سهلانگارانه جامعه با ابربحرانها از یک سو از آنجا ناشی میشود که افراد به شکلی ریاکارانه بحران را آن مقدار بزرگ تصور میکنند که نمیخواهند حتی به آن فکر کنند. از سوی دیگری هم، به نوعی توهم بازگشتِ به وضعیتِ طبیعی دچار شده ایم که در پس آن هیچ منطق واقعی وجود ندارد. به این معنا که دائما تصور میکنیم جهان در حال حرکت به سوی وضعیتی متعادل است، در صورتی که چنین وضعیتی در عمل نه هرگز وجود داشته و نه پس از این وجود خواهد داشت. این روزها معنی این جملات را بیش از همیشه احساس می کنیم. این توهم جمعی همواره وجود داشت که ویروس کرونا خود به خود از بین می رود و جهان به شکل قبلی و به سوی تعادلی از پیش موجود خواهد رفت. همین شده است که این روزها باید به تماشای فیلم های آخرالزمانی بنشینیم و چشم به مناظری بدوزیم که سخت دردآور است.
(اگر میپسندید، برای دیگران هم ارسال کنید).
@PoliticalSocio
خوشبختانه کتاب «جنبش اجتماعی چیست؟» اثر هنک جانستون پس از دو ماه از زمان انتشار به چاپ دوم رسید.
Читать полностью… 🌀 اندکی دربارۀ کتاب «جنبش اجتماعی چیست؟»
نویسنده: هنک جانستون؛ نشر ثالث
✍🏻 سعید کشاورزی، جامعهشناس
🌀شاید این روزها سخن از اهمیت جنبشها کمی بی مورد به نظر آید. برای ما دیگر اهمیت جنبشهای اجتماعی چیزی نیست که نیاز به دلیل و برهان داشته باشد. اما آن چه هنوز به شدت کمبود آن احساس میشود، فقدان دانش نظری و تجربی در خصوص جنبشهای اجتماعی است؛ چنانچه که حتی بسیاری از تحلیلگران هنوز نمی دانند و نمیتوانند به شکلی چارچوبمند و منسجم تحلیلی از یک جنبش اجتماعی ارائه نمایند. حداقل یکی از دلایل این موضوع، نبود یا کمبود منابع فارسی مناسب در این زمینه است. کتابی که بتواند به ما بگوید جنبش ها چرا شکل می گیرند و چرا از بین میروند، کتابی که به ما بگوید چرا برخی جنبش های اجتماعی مسالمتآمیزند و بسیاری دیگر بهشدت خشونتآمیز... و بسیاری پرسشهای دیگری که کمتر به آن ها پاسخ مناسبی داده میشود.
🌀 هیچ چیز برای کسانی که بخواهند چیزی بیشتر از تعابیر عامیانه دربارۀ جنبش ها بدانند، مهمتر از دسترسی به منابع بهروز و معتبر نمیتواند باشد. این موضوع موجب شد تا کتاب «جنبش اجتماعی چیست؟» اثر پروفسور هنک جانستون، به عنوان یکی از معتبرترین کتابها در زمینۀ جنبشهای اجتماعی تهیه شود. تا جای ممکن تلاش شده است این ترجمه روان و دقیق باشد تا هم برای محققان و هم برای عموم جامعه سودمند و خواندنی باشد. نویسنده کتاب با تجربۀ سالها مطالعه در زمینۀ جنبشهای اجتماعی، در پیشگفتاری که برای نسخه فارسی نوشته، اذعان کرده است:
شهروندان آگاه و دغدغهمند نیاز دارند و مهم است که بدانند «جنبش اجتماعی چیست».
🌀 کتاب از هفتۀ گذشته، در کتابفروشی های سراسر کشور قابل تهیه است.
(اگر تمایل داشتید برای دیگران هم ارسال کنید).
@politicalsocio
📚 کتاب «جنبش اجتماعی چیست؟» منتشر شد.
✍️ پروفسور هنک جانستون
🖇 ترجمهٔ سعید کشاورزی و مریم کریمی
🔗 نشر ثالث
🔹 آذر ۱۳۹۸
🔆 جنبش اجتماعي چيست؟ چگونه شكل ميگيرد و چه اهدافي را دنبال ميكند؟ ابزارهاي جنبشها براي تحقق اهدافشان كداماند و چرا به شكلهاي متفاوتي عمل ميكنند؟ چه عواملي حيات آنها را تهديد ميكند و كدام يك تسهيل؟ چگونه ميتوان آنها را مطالعه كرد؟ اينها تنها تعدادي از پرسشهايیاند كه پروفسور هنك جانستون، استاد سرشناس جامعهشناسي در دانشگاه ایالتی سن دیگو، تلاش كرده است در اين كتاب به آنها پاسخ دهد. او در این اثر، به شكلي جامع و جذاب و همچنين با ارائۀ تقسيمبندي مناسب، به موضوع جنبشهاي اجتماعي پرداخته است. در سراسر كتاب، علاوه بر ارائه مباني نظري جنبشهاي اجتماعي، به مثالهايي عيني و تحليلي نيز پرداخته شده است و بدين ترتيب خوانندگان به صورت عملي با نحوهٔ تحليل جنبشها آشنا ميشوند.
✅ بسیاری از اساتید و محققان، این کتاب را از بهترین کتابهای منتشر شده در زمینۀ جنبشهای اجتماعی قلمداد کردهاند.
لینک خرید: نشر ثالث
(برای دیگران هم ارسال کنید).
«یک گلودرد این حرفها را ندارد»
✍🏻 سعید کشاورزی، جامعهشناس
یادداشتی را پیش از این با عنوان «آن بیماری، ترسناک بود چرا که از آن نمیترسیدیم...» تهیه کرده بودم. دوستان لطف کردند و امروز این مطلب را با عنوان بالا در ایرناپلاس منتشر کردند. در این یادداشت، به واکاویِ برخی دلایل انفعال در برابر بحرانها پرداختهام. اگر نخواندهاید، در لینک زیر آن را خواهید یافت.
🌀 لینک ایرناپلاس
(اگر میپسندید، برای دیگران هم ارسال کنید).
@PoliticalSocio
«برای #مصدق، کسی که میدان را خالی نکرد...»
(🖋 سعید کشاورزی)
✅ مشارکت و حضور در عرصههای مختلف اجتماعی؛ همواره با پارادوکسی روبرو بوده که در جامعهشناسی سیاسی از آن با عنوان «سواری مجانی-Free Riding» یاد میشود. کسانی که مجانی سواری میگیرند با رجوع به عقلانیت ابزاری معتقدند همواره مشارکت نکردن میتواند مواهب مطمئنتری داشته باشد. استدلال آنها در مواجهه با مسئله مشارکت در جنبشی که دل در گروِ اهداف آن دارند، به این صورت است: اگر جنبش موردنظر پیروز شود که منافع آن به من هم خواهم رسید و اگر هم این جنبش با شکست روبرو شود، با توجه به عدم مشارکت و حمایتم، هیچ هزینهای متوجه من نخواهد بود، بنابراین نتیجه آن خواهد بود که با مشارکت نکردن و اتخاذ رویکرد اصطلاحاً «چراغ خاموش» همواره آن فرد منتفع خواهد شد.
✅ البته جامعهشناسان سیاسی با رجوع به مفاهیم بسیطی مانند ایدئولوژی، هویت و ... به مسئله سواری مجانی پاسخهای مناسبی داده و نهایتاً نیز نشان دادهاند، استدلال سواری مجانی حداقل در حوزه واقعیت همهگیر نبوده و نمیتواند باشد. رویکرد سواری مجانی البته کموبیش و به فراخور ارزشهای یک جامعه، میتواند تقویت شده و یا بهعنوان امری ناپسند تلقی شود. جامعهای را تصور کنید که در آن، سازوکارهای اجتماعی هرروز افراد را بهسوی چشماندازها و ارزشهای ابزاری و سودگرایانهی فردی سوق دهد، آنگاه چگونه میتوان انتظار داشت، در این جامعه مردان و زنان بزرگ رشد کرده و با مشارکتشان اتفاقات ارزشمندی را رقم زنند.
✅ ما همواره در تاریخ با مردانی مواجه بودهایم که نتوانستهاند خود را با آهنگِ خوشخوانِ عافیتطلبی و تماشاچی بودن وفق دهند. #مصدق یکی از آنهاست. بیشک او با آن مشخصات فکری و دانشی، میتوانست مانند بسیاری دیگر کنج عافیت اختیار کرده و هرگز به میدان عمل و حوزه سیاست وارد نشود. اما اینگونه نشد. او وارد میدانی شد که از پیش، از سطوح مخاطراتش آگاه بود. او هویتش را حول چیزی شکل داد که میتوان آن را #دغدغهمردم نامید. باید بیپرده و صریحاً عملکرد او در حوزه سیاسی را مورد واکاوی قرار داد اما باید صادقانه به احترام دغدغه و ایستادگیاش ایستاد.
(این متن را اگر میپسندید، برای دیگران هم ارسال کنید).
@PoliticalSocio
«خروج، اعتراض و وفاداری»
(سعید کشاورزی، جامعه شناس)
✅ هیرشمن، اقتصاددان مشهور، سالها پیش کتابی را با عنوان بالا نوشته است که به عقیدۀ من، کلید فهم بسیاری از پویاییهای اجتماعی امروز است. اگرچه او به صورت مشخص تحلیل خود را در خصوص سازمانهای اقتصادی مطرح میکند، اما بسط این مفاهیم به گسترهٔ جامعه، به مثابه یک سازمان اجتماعی، میتواند به فهم وضعیت جوامع بهویژه در زمان بحرانها کمک کند.
✅ هیرشمن معتقد است که افراد در هنگام کاهش کیفیت کالای یک تولیدکننده (یا قرین آن در جامعه: کاهش کیفیت زندگی در یک سرزمین)، دو راه پیش روی خود میبینند، یکی خروج از صف مشتریان آن سازمان (مهاجرت از آن جامعه) و دوم: اعتراض. راه اول (خروج) همان چیزی است که اقتصاددانان بازار آزاد بر آن تاکید دارند؛ به این معنا که افراد در پی کاهش کیفیت کالا، دیگر از آن برند خرید نمیکنند. در جوامع این مفهوم در قالب پدیده مهاجرت معنا میشود؛ یعنی افراد در پی بحرانها و یا شرایط دشوار، از آن سرزمین مهاجرت میکنند. این راه اگر چه ممکن است وضعیت آن کنشگر را بهبود بخشد، اما معمولا آن جامعه را تضعیف میکند، ضمن آنکه سازمان اجتماعی نیز از ضعف خود آگاه نمیشود. در بازار، راه حل خروج به ورشکستگی تولیدکننده و در جامعه به ورشکستگی فکری و مالی سرزمین منجر میشود؛ اگر چه ممکن است مهاجران با تحمل دشواریهایی از وضعیت به نسبت مطلوبتری بهرهمند شوند.
✅ گروه دوم، معترضانند، این مفهوم در معنای اقتصادی خود به معنی آگاه کردن تولیدکننده از وضعیت بیکیفیت کالای تولیدیاش است، به عنوان مثال شما ممکن است پس از آن که افت کیفیتی را در کالایی که مشتری آن بودهاید، مشاهده کردید، از طریق تماس تلفنی، عیوب تولیدکننده را به او متذکر شوید. درواقع معترضان به مثابه ارزیابانِ کیفیتِ خروجیِ سیستم عمل میکنند. در معنای اجتماعی این امر به آن معناست که افراد به بیان نقصهای آن نظام حکمرانی میپردازند. این افراد با دلسوزی وقت و توان خود را برای بهبود وضعیت آن اجتماع اختصاص میدهند. پاسخ آن سیستم اقتصادی یا اجتماعی مشخصکننده وضعیت آینده است، به این معنا که آن سازمان اجتماعی یا با بی تفاوتی نسبت به این گروه و یا بدتر شدن وضعیت، این افراد را به راه حل اول یعنی خروج (و یا شکل دیگر آن یعنی عزلت) سوق میدهد یا با درک مسائل و دغدغههای آنها، عیوب سازمان خود را رفع میکند. در واقع، همواره نوعی موازنه میان هزینهها و منافع روحی و مادّیِ ماندن و رفتن برقرار است.
✅ گروه سوم وفادارانند که به هر علتی میمانند؛ یا تصور نمیکنند کیفیت کاهش یافته و یا پیوندهای آنها با آن سازمان اقتصادی یا اجتماعی آن مقداری است که میمانند و تحمل میکنند، اگرچه دیگر انتظار بهبود خاصی هم ندارند.
✅ سعادتمندی هر جامعهای در گرو شناخت و پرداختن به این سه گروه است. خروج و اعتراض دو راهی است که افراد ناراضی در مقابل خود میبینند. سازمان اجتماعی با فهم دلایل معترضان میتواند همزمان با افزایش تاباوری خود، از خروج این کنشگران دلسوز جلوگیری کند. خروج (چه مهاجرت و چه عزلت) هم برای کنشگران و هم برای جامعه هزینههای سنگینی به همراه دارد. جامعه سعادتمند با شناخت وفاداران و نگرانیهای آنها، از پتانسیلهای آنها برای بهبود وضعیت بهره میگیرد و نمیگذارد آنها نیز راه خروج را برگزینند.
(اگر میپسندید، با دیگران به اشتراک بگذارید).
@politicalsocio
«چگونگی زوال یک مدینه فاضله...»
🖋 علی مرادی مراغه ای
💢تفاوت چندانی نمی کنند مثل خیارشور می مانند درجه یک، ممتاز یا متوسط و ضعیف...اما در نهایت، اول میخورند و سپس خودشان نیز خورده میشوند! ویران می کنند، می کشند تا یک جامعه جدید، مدینه فاضله جدید و انسان جدید و طراز اول ایجاد کنند اما سرانجام تنها ویرانی هایش بر روی دست میماند و نعش اش...!
💢به محض اینکه لنین مرد معلوم شد که شخص دوم انقلاب یعنی تروتسکی خودفروخته و خائن بوده در نتیجه، رهبران انقلاب مانند استالین، کامنف، زینوویف و بخارین به کمک هم او را از کشور روسیه رانده سپس در مکزیک بوسیله مزدوری بنام رامون مرکادر با یخ شکن کشتندش.
💢اما پنج سال بعد معلوم شد که کامنف، زینوویف و بخارین نیز دشمن خلق بودند در نتیجه محاکمه و بزودی با دستور استالین، توسط هنریخ یا گودا که نفر اول وزارت امنیت(NKVD) بود اعدام شدند.
💢اندکی بعد معلوم شد خودِ هنریخ یاگودا (رئیس وزارت امنیت کشور) هم جاسوسِ امپریالیستها بوده است مردک، نه تنها جاسوس بوده بلکه از خانه باغش هم، هزاران عکس، فیلم سکسی و حتی لباس زیر زنانه و آلت پلاستیکی پیدا کردند! وقتی میخواستند بکشند تازه میگفت: «به نظر میرسد خدا وجود داشته باشد» میگفت من هزاران بار از دستورات خدا سرپیچی كردم تا به استالین خدمت كنم؛ حالا حكم مرگم را صادر كرده است. "سرانجام او نیز بدستور استالین و بدست معاونش نیكلای یژوف به گلوله بسته شد.
💢اما مدتی بعد معلوم میشود که خودِ نیكلای یژوف هم رفیق صادقی نبوده و دشمن خلق و سرسپرده بیگانگان بوده است در نتیجه محاکمه و بوسیله معاون خود یعنی لاورنتی بریا کشته میشود.
💢اما چیزی نمی گذرد که بعد از مرگ استالین، یک مرتبه بر همگان آشکار می شود که خودِ لاورنتی بریا (رئیس وزارت امنیت کشور) نیز به وطن و انقلاب خیانت کرده و جاسوس انگلستان بوده در نتیجه بدستور خروشچف دستگیر شده و در دادگاهی که آنرا گئورگی ژوکوف برعهده گرفت به مرگ محکوم و توسط او اعدام میگردد.
💢اما اندکی بعد، گئورگی ژوکوف نیز عنصر نامطلوب تشخیص داده شده و از کلیه مشاغل برکنار و به اورال تبعید میگردد.
💢اصلا در همین زمان، مشخص میشود که خود استالین نیز دشمن خلق و خائن بوده و نه تنها استالین، بلکه اکثریت اعضای پولیت بورو نیز خودفروخته بودند در نتیجه، گور استالین را شکافته جسدش را درآورده و از محل مقبره لنين در ميدان سرخ مسكو به كنار ديوار كرملين انتقال دادند.
💢اما بعدها مشخص شد که خود خروشچف نیز آدمی خودسر، ماجراجو و دشمن بوده در نتیجه بوسیله برژنف برکنار شده و تا زمان مرگش در ویلایی در حومهٔ مسکو تحت نظر قرار میگیرد و زمانیکه در سپتامبر ۱۹۷۱ در سن ۷۷ سالگی میمیرد در تحت شدید تدابیر امنیتی دفن شده حتی به خانوادهاش نیز اجازه شرکت در مراسم را نمیدهند.
💢اما وقتی برژنف مرد و گورباچف آمد تازه فهمیدند که ای بابا! این کفتار پیر یعنی برژنف،بیشترین ضربهها را به روسیه زده و سالها جلوی پیشرفت روسیه را گرفته بوده!.
💢اما وقتی گورباچف جوان بقدرت می رسد معلوم میگردد که اصلا کل حزب کمونیست روسیه خائن و دشمن بوده! و عجیب تر اینکه، وقتی اتحادجماهیر شوروی فرو می ریزد معلوم میشود که خود گورباچف نیز خائن و مامورِ امپریالیزم بوده تا باعث فروپاشی اتحادجماهیر شوروی گردد!
💢اینجا که میرسد انقلاب، بعد از خوردن همه فرزندانش، اینبار خودش را می خورد و روسیه تکه پاره و تجزیه میگردد...
دقیقا مثل معده آدم مرده ای می ماند که وقتی هیچ غذایی برای خورده شدن در معده یافت نمی شود شروع به خوردن خود معده می کند و خودِ معده اولین شام خود پس از مرگ میگردد!
منبع:
@Ali_Moradi_maragheie
(اگر میپسندید، برای دیگران هم ارسال کنید).
كانال عبارات روزانه: جامعهشناسی سیاسی
@PoliticalSocio
🌀 ادوارد سعید ( از کتاب نشانههای روشنفکران):
✅ روشنفکر باید با جسارت و صراحت بر ضد آن نوع محبوبیت اجتماعی (که باعث کتمان حقایق میشود) سخن بگوید و منافع شخصی را کنار بگذارد.
(اگر میپسندید، برای دیگران هم ارسال کنید).
كانال عبارات روزانه: جامعهشناسی سیاسی
@PoliticalSocio