📒 #لغات_متن_۱۷۰
🔹discipline= نظم، ترتیب
🔸impede= مانع شدن
🔹isolation= انزوا، کناره گیری
🔸inferiority= حقارت، پستی
🔹alienation= بیگانگی
🔸dilemma= دوراهی، تنگنا
🔹extravagant= عجیب، غیرمعقول، گزاف
🔸infinite= نامحدود، بینهایت
🔹unlimited= نامحدود
🔸capability= قابلیت، توانایی، صلاحیت
🔹genius= نابغه، استعداد
🔸construction= ساخت
🔹glorify= تجلیل کردن، تعریف کردناز
🔸worship= عبادت، پرستش
🔹saint= مقدس
🔸omnipotent= قادر مطلق
🔹glory= شکوه، افتخار، جلال
🔸claim= ادعا، مطالبه
@psych_language
📒 #لغات_متن_۱۶۹
🔹interpersonal= میان فردی
🔸intrapsychic= درون روانی
🔹neglect= بی توجهی، اهمال
🔸emphasis= تاکید
🔹originate= سرچشمه گرفتن
🔸irrational= غیرمنطقی، غیرمعقول
@psyc_language
📒 #لغات_متن_۱۶۸
🔹conflict= تعارض، تضاد
🔸isolation= انزوا
🔹detached= جدا
🔸manner= شیوه، روش، رفتار
🔹independence= استقلال، مستقل بودن
🔸intolerable= غیرقابل تحمل
🔹autonomy= خودمختاری
🔸separateness= جدایی
🔹frequently= مکرراً، بارها
🔸aloof= دور
🔹unapproachable= غیرقابل دسترسی، دیرجوش
🔸detachment= کناره گیری، جدایی
🔹spouse= همسر
🔸shun= دوری کردن، پرهیز کردن از
🔹commitment= تعهد
@psych_language
📒 #لغات_متن_۱۶۷
🔹striving= تلاش
🔸goal= هدف
🔹admiration= تحسین
🔸compulsive= اجباری
🔹endeavor= کار، تلاش، کوشش، سعی
🔸desirable= مطلوب
🔹credit= اعتبار، افتخار
🔸polar= قطبی
🔹compel= مجبور کردن، وادار کردن
🔸enemy= دشمن
🔹gravity= ثقل، جاذبه
🔸protection= حفاظت، محافظت
@psych_language
📒 #لغات_متن_۱۶۶
🔹assume= فرض کردن
🔸aggressive= پرخاشگر
🔹grant= اعطا کردن، تصدیق کردن، مسلم گرفتن
🔸hostile= خصومت آمیز، دشمن
🔹prompt= سریع، بی درنگ، آماده
🔸submissiveness= مطیع بودن
🔹dependence= وابستگی
🔸tough= سخت، خشن، دشوار
🔹ruthless= بی رحم
🔸exploit= بهره برداری، بهره کشی
🔹benefit= سود، منفعت
🔸seldom= به ندرت
🔹admit= پذیرفتن
🔸superior= برتر
🔹incorporate= ادغام کردن، ترکیب کردن
🔸contest= مسابقه، رقابت، مشاجره
🔹resourceful= مدبر، با درایت
🔸ambition= جاه طلبی
@psych_language
📒 #لغات_متن_۱۶۵
🔹spirit= روح، روان، جان، روحیه، رمق
🔸genuine= واقعی، اصیل
🔹compliant people= افراد مطیع
🔸morbid= مرضی، بیمارگون
🔹dependency= وابستگی
🔸anticipate= پیش بینی
🔹codependency= وابستگی متقابل
🔸adopt= اتخاذ کردن، اقتباس کردن
🔹subordinate= تابع، وابسته، مطیع
🔸intelligent= باهوش
🔹attractive= جذاب
@psych_language
📒 #لغات_متن_۱۶۴
🔹solution= راه حل
🔸essentially= اساسأ، اصولاً
🔹nonproductive= بی حاصل
🔸incompatible= ناسازگار، نامناسب، متناقض
🔹isolation= انزوا، کناره گیری
🔸helplessness= درماندگی
🔹thereby= در نتیجه
🔸repertoire= خزانه
🔹compliant= سازگار، موافق، مطیع
🔸aggression= پرخاشگری
🔹circumvent= دور زدن، دوری کردن، طفره رفتن
🔸detach= جدا کردن، اعزام کردن
@psych_language
📒 #متن_۶۸_ترجمه
📍Cognitive and behavioral theorists suggest that people with anxiety disorders are prone to catastrophizing cognitions and to rigid, moralistic thinking.
نظریه پردازان شناختی و رفتاری برآنند که افراد دارای اختلال اضطرابی در معرض شناخت های فاجعه پنداری و تفکر اخلاق گرای سختگیر و انعطاف ناپذیر قرار دارند.
📍Maladaptive behaviors such as avoidant behaviors and compulsions arise through operant conditioning when the individual discovers that the behaviors reduce anxiety. Phobias may emerge through classical conditioning.
رفتارهای غیرانطباقی همچون رفتارهای اجتنابی و وسواسی از راه شرطی شدن عامل در شرایطی که شخص در می یابد که این رفتارها از اضطراب او می کاهند استقرار می یابد. ممکن است هراس ها از راه شرطی شدن کلاسیک تکوین پیدا کند.
📍Mood disorders are divided into depressive disorders (in which the individual has one or more periods of depression) and bipolar disorders (in which the individual alternates between periods of depression and periods of elation, or mania). Sadness, loss of gratification in life, negative thoughts, and lack of motivation are the main symptoms of depression.
اختلالات خلق و هیجان به دو دسته تقسیم میشوند: اختلالات افسردگی( شخص دچار یک یا چند دوره افسردگی میشود) و اختلالات دو قطبی( نوسان شخص بین دوره های افسردگی و سرخوشی یا شیدایی). غم و اندوه، ناخشنودی از زندگی، افکار منفی، و فقدان انگیزه نشانه های عمده افسردگی است.
#هیلگارد
#متن_۶۸_ترجمه
#متون_روانشناسی_به_انگلیسی
#زبان_تخصصی_روانشناسی
#وزرات_علوم
@psych_language
📒 #لغات_متن_۶۷
📍Anxiety disorders include generalized anxiety (constant worry and tension), panic disorders (sudden attacks of overwhelming apprehension), phobias (irrational fears of specific objects or situations), and obsessive-compulsive disorders (persistent unwanted thoughts, or obsessions, combined with urges, or compulsions, to perform certain acts).
اختلالات اضطرابی دسته های زیر را در بر می گیرد: اضطراب فراگیر( نگرانی و تنش مستمر)، اختلالات وحشت زدگی( یورشهای ناگهانی وحشتِ توان فرسا)، هراسها( ترسهای نامعقول از اشیا یا موقعیت های معین)، و اختلالات وسواس فکری- عملی( فکرهای سمج ناخوش یا وسواس همراه با احساس اجبار یا اضطرار برای دست زدن به کارهای معین.
📍Biological theories of anxiety disorders attribute them to genetic predispositions or to biochemical or neurological abnormalities. Most anxiety disorders run in families, and twin studies strongly suggest that panic disorder and obsessivecompulsive disorder have an inherited component.
نظریه های زیست شناختی در باب علل اختلالات اضطرابی زمینه هایی از قبیل: آمادگی وراثتی یا نابهنجاری های زیست شیمیایی یا عصب شناختی را دست اندر کار میدانند. غالب اختلالات اضطرابی به صورت خانوادگی بروز میکنند؛ بررسی و تحقیق با دوقلوها تایید نیرومندی از وجود مولفه ارثی در اختلال وحشت زدگی و وسواس فکری عملی بهدست داده است.
📍People who suffer panic attacks may have an overreactive fight-or-flight response. People with obsessive-compulsive disorder may have neurotransmitter deficiencies in areas of the brain that regulate primitive impulses.
در مردمان گرفتار حمله های وحشتزدگی، پرواکنشی پاسخ جنگ یا گریز وجود دارد. امکان دارد مردمان گرفتار اختلال وسواس فکری عملی دستخوش نارسایی های انتقال دهنده عصبی در مناطق مغزیِ تنظیم کننده ی تکانه های ابتدایی باشند.
#هیلگارد
#متن_۶۷_ترجمه
#متون_روانشناسی_به_انگلیسی
#زبان_تخصصی_روانشناسی
#وزرات_علوم
@psych_language
📒 #متن_۶۶_ترجمه
📍The diagnosis of abnormal behavior is based on social norms, statistical frequency, maladaptiveness of behavior, and personal distress. Characteristics of good mental health include efficient perception of reality, control of behavior, selfesteem, ability to form affectionate relationships, and productivity.
تشخیص رفتار نابهنجار بر مبنای: بسامد آماری، هنجارهای اجتماعی،انطباقی بودن رفتار و پریشانی شخصی صورت میگیرد. ویژگی های سلامت روانی مطلوب شامل: ادراک کارآمد واقعیت، کنترل رفتار، عزت نفس، توان برقراری روابط مهرآمیز و سازندگی و باروری است.
📍The ICD-10 and DSM-IV classify mental disorders according to specific behavioral symptoms. Such classification systems help communicate information and provide a basis for research.
راهنمای تشخیصی ICD-10 و DSM-IV اختلالات روانی را برحسب نشانه های رفتاری اختصاصی طبقه بندی میکنند. به کمک این راهنمای طبقه بندی اختلال ها میتوان دست به تبادل اطلاعات زد و زمینه پژوهش را فراهم آورد.
📍The vulnerability-stress model emphasizes the interaction between a predisposition (biological and/or psychological) that makes a person vulnerable to a particular disorder, and stressful environmental conditions encountered by the
individual.
دیدگاه آسیب پذیری- تنش بر تعامل بین پیشینه و آمادگی آسیب پذیری( زیستی و یا روانشناختی) که شخص را در برابر اختلال معینی آسیب پذیر میسازد و شرایط محیط تنش زا که وی درگیر آن میشود،تکیه میکند.
#هیلگارد
#متن_۶۶_ترجمه
#متون_روانشناسی_به_انگلیسی
#زبان_تخصصی_روانشناسی
#وزرات_علوم
@psych_language
📒 #متن_۶۵_ترجمه
📍Language use has two aspects: production and comprehension. In the production of language, we start with a thought, somehow translate it into a sentence, and end up with sounds that express the sentence.
زبان دو وجه دارد: تولید و فهم. تولید زبان با پیدایش اندیشه آغاز میشود. این اندیشه به نحوی به صورت جمله در می آید، و سرانجام این جمله در قالب اصوات بیان میشود.
📍In the comprehension of language, we start by hearing sounds, attach meaning to the sounds in the form of words, and then attach meaning to the combination of the words in the form of sentences.
فهمیدن زبان با شنیدن اصواتی آغاز میشود که به آنها در قالب واژه ها معنا میدهیم، با ترکیب واژه ها جمله میسازیم و به نحوی معنای این جمله را استخراج میکنیم.
📍Language use seems to involve moving through various levels. At the highest level are sentence units, including sentences and phrases. The next level is that of words and parts of words that carry meaning.
به نظر میرسد که به کار بردنِ زبان،مستلزم گذار از سطوح مختلف است. در بالاترین سطح، واحدهای جمله ایی از قبیل جمله و عبارت قرار گرفتند و در سطح بعدی به واژه ها و برش های معناداری از واژه ها می رسیم.
📍The lowest level contains speech sounds. The adjacent levels are closely related: the phrases of a sentence are built from words and prefixes and suffixes, which in turn are constructed from speech sounds.
در پایین ترین سطح، اصوات گفتاری قرار دارند. سطوح مجاور رابطهی نزدیکی با یکدیگر دارند: بخش های جمله ها متشکل از واژه ها، پیشوند ها و پسوندهاست که خود از اصوات گفتاری تشکیل شده اند.
📍Language therefore is a multilevel system for relating thoughts to speech by means of word and sentence units.
بنابراین زبان سیستمی است چندسطحی برای پیوند دادن اندیشه به گفتار از طریق واحدهای واژه ای و جمله ای.
#هیلگارد
#متن_۶۵_ترجمه
#متون_روانشناسی_به_انگلیسی
#زبان_تخصصی_روانشناسی
#وزرات_علوم
@psych_language
📒 #متن_۶۴_ترجمه
📍What is a psychological perspective? Basically, it is an. approach, a way of looking at topics within psychology. Any topic in psychology can be approached from different perspectives. Indeed, this is true of any action a person
takes.
مقصود از رویکرد چیست؟ رویکرد ، روشی برای مشاهده مباحث روانشناسی است. در روانشناسی هر موضوعی را میتوان با رویکرد های گوناگون بررسی کرد. در واقع این نکته در مورد همه اعمال آدمی صادق است.
📍Suppose that, following an insult, you punch someone in the face. From a biological perspective, we can describe this act as involving certain brain areas and as the firing of nerves that activate the muscles that move your arm.
فرض کنید به دنبال یک توهین، شما به صورت شخصی مشت می زنید. با رویکرد زیست شناختی اینعمل را میتوان شلیک عصب هایی به شمار آورد که ماهیچه های بازوی شما را فعال میکنند.
📍From a behavioral perspective, we can describe the act without reference to anything within your body; rather, the insult is a stimulus to which you respond by punching.
اما رویکرد رفتاری، همین عمل را بدون اشاره به رویداد های داخل بدن توصیف میکند؛ به این معنا که توهین محرکی است که شما با مشت زدن به آن پاسخ میدهید.
📍A cognitive perspective on this action would focus on the mental processes involved in producing the behavior, and we might explain your punch in terms of your goals and plans.
رویکرد شناختی نیز این عمل را از راه توجه به فرایندهای سازنده آن رفتار بررسی میکند و عمل مشت زدن را بر حسب هدف ها و نقشه هایتان توضیح میدهد.
#هیلگارد
#متن_۶۴_ترجمه
#متون_روانشناسی_به_انگلیسی
#زبان_تخصصی_روانشناسی
#وزرات_علوم
@psych_language
📒 #متن_۶۳_ترجمه
📍The nurture view holds that knowledge is acquired through experiences and interactions with the world. Although some of the early Greek philosophers had this opinion, it is most strongly associated with the seventeenth-century English philosopher John Locke.
دیدگاه تجربه گرایی بر آن است که دانش از طریق تجربه ها و تعامل های آدمی با جهان کسب میشود. هرچند برخی فیلسوفان یونان باستان نیز برهمین عقیده بودند، اما این دیدگاه عمدتا با نام جان لاک، فیلسوف انگلیسی سده هفدهم پیوند دارد.
📍According to Locke, at birth the human mind is a tabula rasa, a blank slate on which experience ‘writes’ knowledge and understanding as the individual matures.This perspective gave birth to associationist psychology. Associationists denied that there were inborn ideas or capabilities
لاک معتقد بود که ذهن آدمی در بدو تولد همچون لوح نانوشته ای است که تجربه های جریان رشد او، دانش و فهم را روی آن ثبت میکنند.این دیدگاه سرآغاز پیدایش روانشناسی تداعی گرا بود. تداعی گرایان وجود اندیشه ها و توانایی های فطری را قبول نداشتند.
📍Instead, they argued that the mind is filled with ideas that enter by way of the senses and then become associated through principles such as similarity and contrast. Current research on memory and learning is related to early association theory.
درعوض، بر آن بودند که ذهن از اندیشه هایی انباشته میشود که از طریق حواس بهآن راه می یابند و طبق اصولی از قبیل مشابهت و تضاد به هم پیوند می یابند. پژوهش های کنونی در زمینه ی حافظه و یادگیری، پیوندی با نظریه ی آغازین تداعی گرایی دارند.
#هیلگارد
#متن_۶۳_ترجمه
#متون_روانشناسی_به_انگلیسی
#زبان_تخصصی_روانشناسی
#وزرات_علوم
@psych_language
📒 #متن_۶۲_ترجمه
📍The roots of psychology can be traced to the great philosophers of ancient Greece. The most famous of them, Socrates, Plato, and Aristotle, posed fundamental questions about mental life: What is consciousness? Are people inherently rational or irrational? Is there really such a thing as free choice? These questions, and many similar ones, are as important today as they were thousands of years ago.
خاستگاه های تاریخی روانشناسی را میتوان تا فلاسفه بزرگ یونان باستان پی گرفت. مشهورترین آنان سقراط، افلاطون و ارسطو بودند که پرسش هایی بنیادین در باب زندگی روانی آدمی مطرح کردند: هوشیاری چیست؟ انسان ها ذاتا منطقی هستند یا غیرمنطقی؟ آیا چیزی به نام انتخاب آزاد وجود دارد؟ این گونه سوال ها امروزه نیز همانند دو هزارسال پیش در خور اهمیت اند.
📍They deal with the nature of the mind and mental processes, which are the key elements of the cognitive perspective in psychology.
این سوال ها با ماهیت ذهن و فرایندهای ذهنی و روانی سروکار دارند که از عناصر اصلی رویکرد شناختی در روانشناسی محسوب میشوند.
📍 Hippocrates, often called the ‘father of medicine’, lived around the same time as Socrates. He was deeply interested in physiology, the study of the functions of the living organism and its parts.
بقراط که غالبا پدر پزشکی نامیده میشود نیز تقریبا از معاصران سقراط بود و علاقه زیادی به فیزیولوژی داشت، رشته ای که با بررسی کارکردهای جانداران و اندام های آنان سروکار دارد.
📍He made many important observations about how the brain controls various organs of the body. These observations set the stage for what became the biological perspective in psychology.
او مشاهدات پراهمیتی درباره نحوه ی کنترل مغز بر اندام های بدن انجام داد. آن مشاهدات زمینه ساز رویکرد زیست شناختی در روانشناسی است.
#هیلگارد
#متن_۶۲_ترجمه
#متون_روانشناسی_به_انگلیسی
#زبان_تخصصی_روانشناسی
#وزرات_علوم
@psych_language
📒 #لغات_متن_۶۱
🔹shift= تغییر، تغییر مکان
🔸biological= زیستی
🔹consolidate= تحکیم
🔸mature= بالغ، کامل
🔹roughly= تقریبا
🔸sufficiently= به اندازه کافی
🔹particularly= بهویژه
🔸incompatible= ناهمساز، ناسازگار
🔹amnesia= فراموشی، یادزدودگی
@psych_language
📒 #متن_۱۷۰_ترجمه
📍Horney believed that human beings, if given an environment of discipline and warmth, will develop feelings of security and self-confidence and a tendency to move toward self-realization. Unfortunately, early negative influences often impede people’s natural tendency toward self-realization, a situation that leaves them with feelings of isolation and inferiority. Added to this failure is a growing sense of alienation from themselves.
هورنای معتقد بود که اگر انسانها محیط منظم و صمیمانهای داشته باشند، احساس امنیت و اعتماد به نفس و گرایش حرکت به سوی خودپرورانی را پرورش خواهند داد. متأسفانه تاثیرات منفی اولیه اغلب از گرایش طبیعی افراد به سمت خودپرورانی جلوگیری میکنند، و این وضعیت، احساس انزوا و حقارت را در آنها ایجاد میکند. احساس فزایندهی بیگانگی با خود نیز به این ناکامی افزوده میشود.
📍Feeling alienated from themselves, people need desperately to acquire a stable sense of identity. This dilemma can be solved only by creating an idealized self-image, an extravagantly positive view of themselves that exists only in their
personal belief system. These people endow themselves with infinite powers and unlimited capabilities; they see themselves as “a hero, a genius, a supreme lover, a saint, a god” .
افراد به علت احساس بیگانگی با خودشان، به شدت نیاز دارند احساس هویت با ثباتی کسب کنند. این معضل را فقط میتوان با پرورش دادن خودانگارهی آرمانی حل کرد؛ یعنی نگرش بیش ازحد مثبت نسبت به خویش که فقط در نظام عقیدتی خود فرد وجود دارد. این افراد قدرت نامحدود و تواناییهای بی حد و حصری برای خودشان قایلند؛ آنها خود را به صورت «قهرمان، نابغه، معشوق عالی، فرشته، خدا» می انگارند.
📍The idealized self-image is not a global construction. Neurotics glorify and worship themselves in different ways. Compliant people see themselves as good and saintly; aggressive people build an idealized image of themselves as strong, heroic, and omnipotent; and detached neurotics paint their self-portraits as wise, self-sufficient, and independent.
خودانگاره آرمانی سازه ای کلی نیست. افراد روانرنجور خود را به شیوه های متفاوتی ستایش و پرستش میکنند. افراد مطیع، خود را خوب و قدیس وار و میبینند؛ افراد پرخاشگر خودانگارهای آرمانی از خود میسازند که قدرتمند، قهرمانانه، و قادر مطلق است؛ و افراد روانرنجور جدا، خود را به صورت خردمند، خودبسنده، و مستقل میانگارند.
📍As the idealized self-image becomes solidified, neurotics begin to believe in the reality of that image. They lose touch with their real self and use the idealized self as the standard for self-evaluation. Rather than growing toward self-realization, they move toward actualizing their idealized self.
Horney recognized three aspects of the idealized image: (1) the neurotic search for glory, (2) neurotic claims, and (3) neurotic pride.
وقتی خودانگارهی آرمانی تحکیم میشود، افراد روانرنجور تصور میکنند که این انگاره واقعیت دارد. آنها این ارتباط خود را با خودِ واقعی از دست میدهند و برای ارزیابی خودشان از خودانگارهی آرمانی استفاده میکنند. به جای اینکه آنها در جهت خودپرورانی رشد کنند، به سمت تحقق بخشیدن به خودانگارهی آرمانیشان پیش میروند. هورنای سه جنبه از خودانگاره آرمانی را مشخص کرد: ۱) جستجوی روانرنجور برای شهرت، ۲) ادعاهای روانرنجور، و ۳) غرور روانرنجور.
#نظریه_های_شخصیت_فیست_هورنای
#متن_۱۷۰_ترجمه
#متون_روانشناسی_به_انگلیسی
#زبان_تخصصی_روانشناسی
#وزرات_علوم
@psych_language
📒 #متن_۱۶۹_ترجمه
📍The neurotic trends flow from basic anxiety, which in turn, stems from a child’s relationships with other people. To this point, our emphasis has been on culture and interpersonal conflict. However, Horney did not neglect the impact of intrapsychic factors in the development of personality.
گرایش های روانرنجور از اضطراب بنیادی ناشی میشوند که این به نوبهی خود از روابط کودک با دیگران حاصل میشود. تا اینجا بر فرهنگ و تعارض میان فردی تأکید کردیم. با این حال، هورنای از تأثیر عوامل درون روانی بر رشد شخصیت غافل نشد.
📍As her theory evolved, she began to place greater emphasis on the inner conflicts that both normal and neurotic individuals experience. Intrapsychic processes originate from interpersonal experiences; but as they become part of a person’s belief system, they develop a life of their own—an existence separate from the interpersonal conflicts that gave them life.
وقتی نظریهی او تکامل یافت، بر تعارضهای درونی که افراد بهنجار و روانرنجور تجربه میکنند، بیشتر تأکید کرد. فرایندهای درونروانی از تجربیات میان فردی سرچشمه میگیرند، اما وقتی بخشی از نظام عقیدتی فرد میشوند، زندگی خاص خود را تشکیل میدهند_ وجودی مستقل از تعارض های میان فردی که به آنها هستی بخشیدهاند.
📍This section looks at two important intrapsychic conflicts: the idealized self image and self-hatred. Briefly, the idealized self-image is an attempt to solve conflicts by painting a godlike picture of oneself. Self-hatred is an interrelated yet equally irrational and powerful tendency to despise one’s real self.
در این بخش به دو تعارض درونروانی مهم میپردازیم: خودانگارهی آرمانی و بیزاری از خود. به طور خلاصه، خودانگارهی آرمانی تلاش برای حل کردن تعارض ها به وسیلهی ترسیم تصویری خداگونه از خویشتن است. بیزاری از خود، گرایش مرتبط، اما به طور برابر نامعقول، به خوار شمردن خودِ واقعی فرد است.
#نظریه_های_شخصیت_فیست_هورنای
#متن_۱۶۹_ترجمه
#متون_روانشناسی_به_انگلیسی
#زبان_تخصصی_روانشناسی
#وزرات_علوم
@psych_language
📒 #متن_۱۶۸_ترجمه
Moving Away From People
حرکت به دور از مردم
📍In order to solve the basic conflict of isolation, some people behave in a detached manner and adopt a neurotic trend of moving away from people. This strategy is an expression of needs for privacy, independence, and self-sufficiency. Again, each of these needs can lead to positive behaviors, with some people satisfying these needs in a healthy fashion.
برخی افراد برای حل کردن تعارض بنیادی انزوا، به صورت جدا رفتار میکنند و گرایش روانرنجور حرکت به دور از مردم دارند. این راهبرد بیانگر نیاز به تنهایی، استقلال، و خودبسندگی است.
📍However, these needs become neurotic when people try to satisfy them by compulsively putting emotional distance between themselves and other people. Many neurotics find associating with others an intolerable strain. As a consequence, they are compulsively driven to move away from people, to attain autonomy and separateness.
با این حال، این نیازها زمانی روانرنجور میشوند که افراد سعی کنند آنها را با ایجاد فاصلهی عاطفی بین خود و دیگران برآورده سازند. خیلی از افراد روانرنجور، معاشرت با دیگران را فشار غیرقابل تحمل میدانند. در نتیجه، برای اینکه استقلال و جدایی کسب کنند، به صورت اجباری به دور از مردم کشیده میشوند.
📍They frequently build a world of their own and refuse to allow any one to get close to them. They value freedom and self-sufficiency and often appear to be aloof and unapproachable. If married, they maintain their detachment even from their spouse. They shun social commitments, but their greatest fear is to need other people.
آنها معمولاً دنیایی برای خودشان میسازند و اجازه نمیدهند کسی به آنها نزدیک شود. آنها برای آزادی و خودبسندگی ارزش قایل هستند و اغلب عزلت گزین و دیرجوش به نظر میرسند. اگر ازدواج کنند، جدایی خود را حتی از همسرشان حفظ میکنند. آنها از تعهدات اجتماعی پرهیز میکنند، اما بیشترین ترس آنها نیاز داشتن به دیگران است.
#نظریه_های_شخصیت_فیست_هورنای
#متن_۱۶۸_ترجمه
#متون_روانشناسی_به_انگلیسی
#زبان_تخصصی_روانشناسی
#وزرات_علوم
@psych_language
📒 #متن_۱۶۷_ترجمه
📍In the United States, the striving for these goals is usually viewed with admiration. Compulsively aggressive people, in fact, frequently come out on top in many endeavors valued by American society. They may acquire desirable sex partners, high-paying jobs, and the personal admiration of many people.
در آمریکا، تلاش برای این هدف ها معمولاً تحسین می شود. در واقع، افرادی که به صورت اجباری پرخاشگر هستند، در بسیاری از کارهایی که جامعه ی آمریکا ارزشمند می داند، مقام اول را کسب میکنند. امکان دارد آنها همسر مطلوبی را جلب کنند، مشاغل پردر آمدی
داشته باشند، و افراد زیادی آنها را تحسین کنند.
📍Horney said that it is not to the credit of American society that such characteristics are rewarded while love, affection, and the capacity for true friendship—the very qualities that aggressive people lack—are valued less highly.
هورنای معتقد بود که برای جامعه ی آمریکا افتخار نیست که چنین ویژگی های باارزش محسوب می شوند، در حالی که به عشق، محبت، و توانایی برای دوستی واقعی _ همان ویژگی هایی که افراد پرخاشگر از آن بی بهرهاند _ بهای چندانی داده نمیشود.
📍Moving toward others and moving against others are, in many ways, polar opposites. The compliant person is compelled to receive affection from everyone, whereas the aggressive person sees everyone as a potential enemy.
حرکت به سوی دیگران و حرکت علیه دیگران، از چند نظر، دو قطب مخالف هستند. فرد مطیع مجبور است محبت هر کسی را جلب کند، در حالی که فرد پرخاشگر هرکسی را دشمن بالقوه می داند.
📍For both types, however, “the center of gravity lies outside the person”. Both need other people. Compliant people need others to satisfy their feelings of helplessness; aggressive people use others as a protection against real or imagined hostility. With the third neurotic trend, in contrast, other people are of lesser importance.
بااین حال، برای هر دو تیپ «مرکز ثقل بیرون از شخص قرار دارد». هر دو به دیگران نیاز دارند. افراد مطیع برای ارضای احساس درماندگی شان به دیگران نیاز دارند؛ افراد پرخاشگر از دیگران به عنوان محافظی در برابر خصومت واقعی یا خیالی استفاده میکنند. در مقابل، برای سومین گرایش روان رنجور، دیگران اهمیت کمتری دارند.
#نظریه_های_شخصیت_فیست_هورنای
#متن_۱۶۷_ترجمه
#متون_روانشناسی_به_انگلیسی
#زبان_تخصصی_روانشناسی
#وزرات_علوم
@psych_language
📒 #متن_۱۶۶_ترجمه
Moving Against People
حرکت علیه مردم
📍Just as compliant people assume that everyone is nice, aggressive people take for granted that everyone is hostile. As a result, they adopt the strategy of moving against people.
درست به همان صورتی که افراد مطیع فرض میکنند همه خوب هستند، افراد پرخاشگر مسلم میدانند که همه متخاصم اند. در نتیجه، آنها راهبرد حرکت علیه مردم را اختیار میکنند.
📍Neurotically aggressive people are just as compulsive as compliant people are, and their behavior is just as much prompted by basic anxiety. Rather than moving toward people in a posture of submissiveness and dependence, these people move against others by appearing tough or ruthless.
افراد روان رنجور پرخاشگر، مانند افراد مطیع بی اختیار هستند و رفتار آنها نیز توسط اضطراب بنیادی برانگیخته می شود. این افراد به جای اینکه به صورت سلطه پذیر و وابسته به سوی مردم بروند، بی رحمانه یا ظالمانه علیه آنها حرکت میکنند.
📍They are motivated by a strong
need to exploit others and to use them for their own benefit. They seldom admit their mistakes and are compulsively driven to appear perfect, powerful, and superior.
آنها با نیاز شدید به بهره کشی از دیگران و استفاده از آنها برای منافع شخصی، برانگیخته می شوند. این افراد به ندرت اشتباهات خود را می پذیرند و به صورت اجباری برانگیخته می شوند تا عالی، قدرتمند و برتر به نظر برسند.
📍Five of the 10 neurotic needs are incorporated in the neurotic trend of moving against people. They include the need to be powerful, to exploit others, to receive recognition and prestige, to be admired, and to achieve.
از ۱۰ نیاز روان رنجور، ۵ نیاز با گرایش روان رنجور به حرکت علیه مردم ارتباط دارند. این نیازها عبارتند از: نیاز به قدرتمند بودن، بهره کشی از دیگران، کسب شهرت و مقام، تحسین شدن و موفق شدن.
📍Aggressive people play to win rather than for the enjoyment of the contest. They may appear to be hard working and resourceful on the job, but they take little pleasure in the work itself. Their basic motivation is for power, prestige, and personal ambition.
افراد پرخاشگر به جای لذت بردن از مسابقه، برای بردن بازی می کنند. امکان دارد آنها در کار خود سخت کوش و با درایت به نظر برسند، ولی از خودِ کار لذت کمی می برند. انگیزه ی اصلی آنها قدرت، مقام و جاه طلبی است.
#نظریه_های_شخصیت_فیست_هورنای
#متن_۱۶۶_ترجمه
#متون_روانشناسی_به_انگلیسی
#زبان_تخصصی_روانشناسی
#وزرات_علوم
@psych_language
📒 #متن_۱۶۵_ترجمه
Moving Toward People
حرکت به سوی مردم
📍Horney’s concept of moving toward people does not mean moving toward them in the spirit of genuine love. Rather, it refers to a neurotic need to protect oneself against feelings of helplessness.
مفهوم حرکت به سوی مردم از نظر هورنای به معنی حرکت به سوی آنها با حال و هوای محبت واقعی نیس، بلکه به نیاز روان رنجور به محافظت از خود در برابر احساسات درماندگی اشاره دارد.
📍In their attempts to protect themselves against feelings of helplessness, compliant people employ either or both of the first two neurotic needs; that is, they desperately strive for affection and approval of others, or they seek a powerful partner who will take responsibility for their lives. Horney referred to these needs as “morbid dependency,” a concept that anticipated the term “codependency.”
افراد مطیع در تلاش های خود برای محافظت از خودشان در برابر احساس درماندگی، یک یا هر دو نیاز اول روان رنجور را نشان می دهند؛ یعنی آنها ناامیدانه برای کسب محبت و تأیید دیگران تلاش میکنند، یا به دنبال همسری قدرتمندی می گردند که مسئولیت زندگی آنها را برعهده بگیرد.هورنای به این نیازها با عنوان «وابستگی بیمارگون» اشاره نمود، مفهومی که اصطلاح «وابستگی متقابل» را پیش بینی کرد.
📍The neurotic trend of moving toward people involves a complex of strategies. It is “a whole way of thinking, feeling, acting—a whole way of life”. Horney also called it a philosophy of life.
گرایش روان رنجور حرکت به سوی مردم مستلزم راهبردهای پیچیده ای است. این گرایش «کل نحوه ی تفکر، احساس، عمل کردن_ کل شیوه ی زندگی است». هورنای آن را فلسفه زندگی نامید.
📍Neurotics who adopt this philosophy are likely to see themselves as loving, generous, unselfish, humble, and sensitive to other people’s feelings. They are willing to subordinate themselves to others, to see others as more intelligent or attractive, and to rate themselves according to what others think of them.
افراد روان رنجوری که این فلسفه را اختیار میکنند، احتمالا خود را مهربان، سخاوتمند، از خود گذشته، فروتن، و حساس نسبت به احساسات دیگران می انگارند. آنها دوست دارند زیر دست دیگران باشند، دیگران را باهوش تر و جذاب تر بدانند، و خود را بر طبق آنچه دیگران درباره ی آنها فکر میکنند، ارزیابی کنند.
#نظریه_های_شخصیت_فیست_هورنای
#متن_۱۶۵_ترجمه
#متون_روانشناسی_به_انگلیسی
#زبان_تخصصی_روانشناسی
#وزرات_علوم
@psych_language
📒 #متن_۱۶۴_ترجمه
📍People can use each of the neurotic trends to solve basic conflict, but unfortunately, these solutions are essentially nonproductive or neurotic. Horney used the term basic conflict because very young children are driven in all three directions—toward, against, and away from people.
افراد می توانند هر یک از این گرایش های روان رنجور را برای حل کردن تعارض بنیادی به کار برند، اما متاسفانه، این راه حل ها اصولاً بی حاصل یا روان رنجور هستند. هورنای از اصطلاح تعارض بنیادی به این علت استفاده کرد که کودکان بسیار خردسال به هر سه جهت کشیده می شوند_ به سو ، علیه و به دور از مردم.
📍In healthy children, these three drives are not necessarily incompatible. But the feelings of isolation and helplessness that Horney described as basic anxiety drive some children to act compulsively, thereby limiting their repertoire to a single neurotic trend.
این سه سایق در کودکان سالم لزوماً مغایر نیستند. با این حال، احساس های انزوا و درماندگی که هورنای به صورت اضطراب بنیادی توصیف کرد، برخی کودکان را وادار می سازد به صورت اجباری رفتار کنند، از این رو، خزانه ی آنها را به گرایش روان رنجور محدود میکند.
📍Experiencing basically contradictory attitudes toward others, these children attempt to solve this basic conflict by making one of the three neurotic trends consistently dominant.
این کودکان که نگرش های اساسأ مغایر را نسبت به دیگران تجربه میکنند، می کوشند این تعارض بنیادی را با مسلط کردن یکی از سه گرایش روان رنجور حل کنند.
📍Some children move toward people by behaving in a compliant manner as a protection against feelings of helplessness; other children move against people with acts of aggression in order to circumvent the hostility of others; and still other children move away from people by adopting a detached manner, thus alleviating feelings of isolation.
برخی کودکان با رفتار کردن به شیوه ی مطیع، به سمت دیگران می روند و به این طریق از خودشان در برابر احساس درماندگی محافظت میکنند؛ گروهی کودکان با اعمال پرخاشگری علیه مردم حرکت میکنند تا به این طریق از خصومت دیگران بر حذر بمانند؛ و کودکان دیگر با اختیار کردن شیوه ی جدایی، به دور از مردم حرکت میکنند، بنابراین، احساس انزوا را کاهش می دهند.
#نظریه_های_شخصیت_فیست_هورنای
#متن_۱۶۴_ترجمه
#متون_روانشناسی_به_انگلیسی
#زبان_تخصصی_روانشناسی
#وزرات_علوم
@psych_language
📒 #لغات_متن_۶۷
🔹anxiety= اضطراب
🔸disorder= اختلال
🔹generalized= تعمیم یافته، فراگیر
🔸constant= پایدار،ثابت
🔹tension= تنش
🔸apprehension= دلهره، هراس
🔹obsessive= وسواس
🔸compulsive= اجباری
🔹persistent= مداوم
🔸biological= زیستی
🔹predisposition= آمادگی
🔸biochemical= بیوشیمیایی
🔹neurological= عصبی
🔸twin= دوقلو
🔹 overreactive= واکنش بیش از حد
🔸neurotransmitters= انتقال دهنده عصبی
🔹primitive= اولیه
@psych_language
📒 #لغات_متن_۶۶
🔹diagnosis= تشخیص
🔸abnormal= نابهنجار
🔹maladaptiveness= ناسازگاری
🔸efficient= کارآمد
🔹self-esteem= عزت نفس
🔸affectionate= مهربان،خون گرم
🔹productivity= سازندگی، بهره وری
🔸classify= طبقه بندی کردن
🔹vulnerability= آسیب پذیری
🔸interaction= تعامل
🔹predisposition= استعداد،آمادگی
@psych_language
📒 #لغات_متن_۶۵
🔹production= تولید
🔸comprehension= درک،فهم
🔹translate= ترجمه کردن
🔸attach= پیوستن،چسباندن
🔹combination= ترکیب
🔸prefix= پیشوند
🔹suffix= پسوند
🔸contain= حاوی
@psych_language
📒 #لغات_متن_۶۴
🔹perspective= رویکرد
🔸insult= توهین
🔹punch= مشت زدن
🔸firing of nerves= شلیک عصب ها
@psych_language
📒 #لغات_متن_۶۳
🔹nativism= طبیعت گرایی،فطری نگری
🔸empiricism= تجربه گرایی
🔹nature= طبیعت، ذات
🔸nurture= تربیت، پرورش
🔹tabula rasa= لوح سفید
🔸interaction= تعامل
🔹blank slate= تخته سنگ خالی
🔸perspective= دیدگاه
🔹deny= انکار کردن،رد کردن
🔸inborn= ذاتی
🔹similarity= شباهت
🔸contrast= تضاد
@psych_language
📒 #لغات_متن_۶۲
🔹root= ریشه،پایه،خاستگاه
🔸ancient= باستان
🔹Socrates= سقراط
🔸Plato= افلاطون
🔹Aristotle= ارسطو
🔸Hippocrates= بقراط
🔹fundamental= اساسی
🔸inherent= ذاتی
🔹rational= منطقی
🔸irrational= غیرمنطقی
🔹element= عنصر
🔸medicine= پزشکی
@psych_language
تقریبا دو ماه از روزی که این کانال رو ایجاد کردم میگذره و بعد دو ماه، با گرفتن این بازخورد از شما چقد ذوق کردم و چقد انگیزه گرفتم برای ادامه راه😍
🌠 تـلاش و تـمرین هیچوقت بی نتیجه نمیمونه🍃
@psych_language
📒 #متن_۶۱_ترجمه
📍What causes the shift from early childhood to adult forms of memory?
چه چیزی سبب تغییر حافظه ی دوران کودکی به حافظه ی دوران بزرگسالی میشود؟
📍One factor is biological development.The hippocampus, which is known to be involved in consolidating memories, is not mature until roughly a year or two after birth. Therefore, events that take place in the first two years of life cannot be sufficiently consolidated and consequently cannot be recalled later.
یکی از عوامل موثر، رشد زیست شناختی است. هیپوکامپ، ساختاری مغزی که در تحکیم خاطرات دارای نقش شناخته شده است، تا یکی دو سال بعد از تولد به رشد کامل نمیرسد. بنابراین رویدادهایی که در دوسال تولِ زندگی روی میدهد به اندازه کافی تحکیم نمیشود و در نتیجه بعدا نمیتوان آنها را به یاد آورد.
📍Other causes of the shift to adult memory are better understood at the psychological level. These include cognitive factors, particularly the development of language and the beginning of schooling.
سایر عوامل ورود به دوره ی حافظه ی بزرگسالی را باید در عوامل روانشناختی سراغ گرفت. این عوامل شامل عوامل روانشناختی، به ویژه رشد زبان و آغاز تحصیل در مدرسه هستند.
📍Both language and the kind of thinking emphasized in school provide new ways of organizing experiences, ways that may be incompatible with the way the young child encodes experiences.
هم زبان و هم نوع تفکری که در مدرسه برآن تاکید میشود شیوه های نوینی برای سازماندهی تجربه های به دست میدهد، شیوه هایی که ممکن است با شیوه های رمزگردانی تجارب در دوره پیش از ورود به مدرسه، ناهمساز باشد.
📍Interestingly, language development reaches an early peak at age 3, while schooling often begins at age 5; and the age span from 3 to 5 is the time when childhood amnesia seems to end.
جالب اینکه رشد زبان در سه سالگی به نخستین اوجخود میرسد، و تحصیل در مدرسه غالبا در سن پنج سالگی آغاز میشود و این در حالی است که یادزدودگیِ دوران کودکی نیز بین سه تا پنج سالگی پایان می یابد.
#هیلگارد
#متن_۶۱_ترجمه
#متون_روانشناسی_به_انگلیسی
#زبان_تخصصی_روانشناسی
#وزرات_علوم
@psych_language