من قدحها میخورم پر خونِ خود @AmirHAzad
مجتبی مینوی طهرانی در ۱۹ بهمن۱۲۸۲، در تهران متولّد شد. هنگامی که نزدیک به سه سال داشت، پدرش طبق سنّت خانوادگی که همه روحانی بودند، تصمیم گرفت برای تحصیل علوم دینی عازم عراق شود. اقامت خانواده در سامرا و نجف نزدیک به پنج سال ادامه یافت.
هنگامی که در ۱۲۹۰ همراه خانواده به ایران بازگشت، قرآن را حفظ بود و خواندن و نوشتن فارسی و عربی را به خوبی میدانست. تحصیلات ابتدائی را در تهران ادامه داد و دوره متوسطه را در دارالفنون گذراند و با صادق هدایت هم درس بود.
مینوی در ۱۷ سالگی به خاطر شغل پدرش در رشت سکنی گزید و آنجا تحت تاثیر جریان میرزا کوچکخان و حمله بلشویکها به گیلان، مجذوب تبلیغات کمونیستی شد و در سلک جوانان کمونیست ثبت نام کرد. بعد همراه گروهی از جوانان به باکو رفت و پس از چند ماه اقامت در باکو، از اختلافی که میان گفتار و کردارکمونیستها دید سر خورده شد و از آن پس برای همیشه از سیاست کناره گرفت.
پس از بازگشت به تهران از ۱۲۹۹ به تحصیل در دارالمعلمین پرداخت و ضمن تحصيل در دارالمعلمين، به كار تندنويسى در مجلس شوراى ملى مشغول شد.
در ۱۳۰۷ بهعنوان معاون سرپرست محصلین ایران در فرانسه به آن کشور اعزام شد، ولی پس از چند ماه درپی بروز اختلاف با رئیس دفتر مذکور به ایران بازگشت. در همان سال به ریاست کتابخانه معارف منصوب شد که بعداً به کتابخانه ملی تغییر نام یافت. در همین دوره به آموختن زبانهای فرانسه و انگلیسی پرداخت، آموزش زبان پهلوی را در محضر پروفسور هرتسفلد آلمانی آغاز کرد و در تاریخ و فرهنگ ایران به تحقیق پرداخت.
در ۱۳۰۸ برای اشتغال در دفتر سرپرستی محصلین ایران در انگلستان به لندن رفت و سه سال در آنجا ماند. طی این سالها به تکمیل زبانهای انگلیسی و فرانسوی پرداخت، و با تعدادی از خاورشناسان بهنام اروپایی آشنایی یافت. در همین دوره با علامه محمد قزوینی آشنایی یافت و روش نقد تحقیقی متون را نزد وی فراگرفت.
مینوی پس از بازگشت به ایران چهار سال مداوم در ایران ماند، و در این مدّت نوشتن، ترجمه، تصحیح و چاپ چندین کتاب را به تنهائی یا با همکاری دانشمندانی چون مرحوم ذکاءالملک فروغی، سیدحسن تقیزاده، عبدالرحیم خلخالی به انجام رساند. همچنین در تهیه و چاپ دورهٔ شاهنامه توسط کتابفروشی بروخیم شرکت کرد و در سال ۱۳۱۳ در کنگره بینالمللی هزاره فردوسی در تهران حضور داشت و با بسیاری از خاورشناسان اروپایی که به ایران آمده بودند آشنایی یافت.
در همین سال کتاب «وضع ملت، دولت و دربار ایران در دوره ساسانی» نوشته آرتور کریستینسن دانمارکی را ترجمه کرد و به چاپ رساند، و چند روز پس از انتشار آن، برای یک سفر پژوهشی چندماهه عازم انگلیس شد. اما این کتاب اندکی بعد باعث خشم رضاشاه شده و توقیف شد.
مینوی اجبارا در انگلیس ماندگار شد و حقوقش هم از جانب وزارت معارف قطع شد. در این دوره به فعالیتهای مختلفی از جمله: فهرستنویسی برای کتابخانه چستربیتی، تدریس زبان فارسی در دانشگاه اکسفورد، همكارى با آرتور پوپ در نوشتن كتاب بررسى هنرهاى ايران پرداخت.
مجتبی مینوی به مدت یک دهه در لندن، به اجرای برنامه های ادبی و فرهنگی در رادیو بیبیسی پرداخت. کتاب پانزده گفتار که از آثار ارزنده مینوی است، یادگار این برنامههاست.
در سال ۱۳۲۸ همکاری خود با رادیو بیبیسی را قطع نمود و با وساطت و توصیه سیدحسن تقیزاده (سفیرکبیر وقت ایران در انگلیس) از سوی دانشگاه تهران به کار دعوت شد و با سمت استادی تاریخ ایران بعد از اسلام در دانشکده های ادبیات و الهیّات مشغول به کار گشت.
از سال ۱۳۲۹ از طرف دانشگاه تهران مأموریت یافت که طی سفرهایی به کشور ترکیه، ضمن جستوجو در کتابخانههای آن کشور و بررسی کتب خطی فارسی و عربی و ترکی به عکسبرداری و تهیه میکروفیلم از کتب خطی بپردازد. طی همین دوران موفق به تهیه میکروفیلم بیش از هزار نسخه خطی شد که در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران نگهداری میشود.
از سال ۱۳۳۶ به مدت ۴ سال به سمت رایزن فرهنگی ایران در ترکیه منصوب شد. در همین سال در کنگره بینالمللی خاورشناسان در استانبول حضور یافت. در همین دوره عضویت پیوسته فرهنگستان ادب و هنر ایران (از سال ۱۳۵۲) و مشاوره در بنیاد فرهنگ ایران را داشت و در سال ۱۳۴۸ از دانشگاه تهران بازنشسته شد.
آخرین شغل فرهنگی مینوی سرپرستی بنیاد شاهنامه بود. مینوی در این سمت کوشید تا با تصحیح انتقادی شاهنامه ای تهیّه کند اما مهلت نیافت تا کارش را به پایان رساند.
مجتبی مینوی نهایتا در ۶ بهمن ۱۳۵۵ در سن ۷۳ سالگی بر اثر شکستگی دنده درگذشت و در بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
جام تهی (پر کن پیاله را)
ساخته فریدون شهبازیان با صدای محمدرضا شجریان
شعر فریدون مشیری، گوینده آذر پژوهش
@qadahha
نیما و میراث او
#قسمت_سوم
روایت و تحلیل: ساعد باقری
شمارهٔ سه:
متن کامل منظومهٔ افسانه اثر نیما یوشیج
کاری از انجمن شاعران ایران
@iranianpoetsocity
/channel/nimavamiras
متن وصیتنامه نیما
امشب فکر می کردم با این گذران کثیف که من داشتهام-بزرگی که فقیر و ذلیل میشود، حقیقتا جای تحسر است. فکر میکردم، برای دکتر حسین مفتاح چیزی بنویسم که وصیتنامه من باشد.
باین نحو که بعد از من هیچکس حق دست زدن به آثار مرا ندارد بجز دکتر محمد معین اگرچه او مخالف ذوق من باشد. دکتر محمد معین حق دارد در آثار من کنجکاوی کند-ضمنا دکتر ابوالقاسم جنتی عطائی و آل احمد با او باشند. بشرطی که هر دو با هم باشند- ولی هیچیک از کسانی که به پیروی از من شعر صادر فرمودهاند در کار نباشند. دکتر محمد معین که نسل صحیح علم و دانش است کاغذ پارههای مرا بازدید میکند. دکتر محمد معین که هنوز او را ندیدهام مثل کسی است که او را دیدهام.
اگر شرعا میتوانم قیم برای ولد خود داشته باشم دکتر محمد معین قیم است. ولو اینکه او شعر مرا دوست نداشته باشد -اما ما در زمانی هستیم که ممکن است همه این اشخاص نامبرده از هم بدشان بیاید. چقدر بیچاره است انسان.
تصنیف داروگ - ساخته محمدرضا لطفی، با تنظیم فرهاد فخرالدینی و صدای محمدرضا شجریان
@qadahha
از راست، سایه، سیاوش کسرایی، نیما، احمد شاملو و مرتضی کیوان
Читать полностью…هنگام که گریه میدهد ساز
ساخته حسین علیزاده با صدای محمد معتمدی و شعری از نیما یوشیج
@qadahha
نيما يوشيج در۲۱ آبانماه سال ۱۲۷۶ در منطقهی يوش، از توابع نور مازندران، به دنیا آمد.
در ۱۲۸۷ به تهران کوچ کرد و در تهران به مدرسه کاتولیک سنلوئی وارد شد و در این مدرسه تحت تاثیر معلم خود نظام وفا قرار گرفت. نيما، شعر بلند «افسانه» را كه بهقولی، سنگ بنای شعر نو در زبان فارسی است به نظام وفا تقديم كرده است.
در ۱۲۹۸ به استخدام وزارت ماليه درآمد و دو سال بعد، با گرايش به مبارزهی مسلحانه عليه حكومت قاجار، اقدام به تهيهی اسلحه کرد. در همين سالهاست كه میخواست به نهضت جنگل بپيوندد؛ اما منصرف شد.
در دی ماه ۱۳۰۱ «افسانه» را سرود و بخشهايی از آن را در مجلهی قرن بيستم به سردبيری «ميرزاده عشقی» به چاپ رساند.
نیما با مجموعه تأثیرگذار افسانه، که مانیفست شعر نو فارسی بود، در فضای راکد شعر ایران انقلابی به پا کرد. نیما آگاهانه بنیادها و ساختارهای شعر کهن فارسی را به چالش کشید. شعر نو عنوانی بود که خودِ نیما بر هنر خویش نهادهبود.
در ۱۳۰۵ با عاليه جهانگيری - خواهرزاده جهانگيرخان صوراسرافيل - ازدواج کرد. در سال ۱۳۱۷ به عضويت در هيات تحريريه مجله موسيقی درآمد و در كنار «صادق هدايت»، «عبدالحسين نوشين»، به كار مطبوعاتی پرداخت و دو شعر «غراب» و «ققنوس» و مقاله بلند «ارزش احساسات در زندگی هنرپيشگان» را به چاپ رساند.
نوشتههای نيما يوشيج را میتوان در ۴ بخش اشعار، مقالات و نامهها و یادداشتهای شخصی مورد توجه قرار داد.
او نهایتا در ۱۳ دی ۱۳۳۸ درگذشت و در امامزاده عبدالله تهران به خاک سپرده شد. سپس در سال ۱۳۷۲ خورشیدی بنا به وصیت وی پیکر او را به خانهاش در یوش منتقل کردند.
ماجرای ولادت عیسی از تفسیر کشفالاسرار
«این قصه مریم و داستان ولادت عیسی، دل دادن شکستگانست و سبب آسایش غمگنان، و اشارت بنواختن غریبان. و مرهم نهادن بر دل سوختگان، و امید دادن درماندگان. هر چند که اوّل همه بلا نمودند و محنت، بآخر همه و لا دیدند و آثار محبّت.»
ستایش مجوسان اثر پیتر پل روبنس
Adoration of the Magi by Peter Paul Rubens
بخشی از اورتاریوی کریسمس، اثر یوهان سباستین باخ
متن و ترجمه انگلیسی این قطعه:
Jauchzet, frohlocket! auf, preiset die Tage,
Shout for joy, exult, rise up, glorify the day,
Rühmet, was heute der Höchste getan!
praise what today the highest has done!
Lasset das Zagen, verbannet die Klage,
Abandon hesitation, banish lamentation,
Stimmet voll Jauchzen und Fröhlichkeit an!
begin to sing with rejoicing and exaltation!
Dienet dem Höchsten mit herrlichen Chören,
Serve the highest with glorious choirs,
Laßt uns den Namen des Herrschers verehren!
let us honour the name of our ruler!
@qadahha
گرامیداشت میلاد حضرت عیسی مسیح
تصویر:
The Adoration of the Magi by Gentile da Fabriano
"وه که به حسرت عمر گرامی سر شد"
تصنیف بی همزبان
محمدرضا شجریان
@Samarstale
احن الی خبز امّی (دلتنگم برای نان و قهوه مادرم)
آواز و عود نوازی مارسیل خلیفه
شعر محمود درویش
چهره شنوندگان موسیقی خلیفه و شعر درویش در این اجرا دیدنی است.
جام تهی
ساخته فریدون شهبازیان با صدای محمدرضا شجریان
شعر فریدون مشیری، گوینده آذر پژوهش
یاد بعضی نفرات
شعر نیما با صدای عباس کیارستمی
یاد بعضی نفرات، روشنم میدارد
اعتصام یوسف
حسن رشدیه
قوتم میبخشد
راه میاندازد،
و اجاق کهن سرد سرایم
گرم میآید از گرمی عالی دمشان
یاد بعضی نفرات
رزق روحم شدهاست. وقت هر دلتنگی
سویشان دارم دست
جراتم میبخشد. روشنم میدارد…
این شعر معروف را نیما یوشیج برای حسن رشدیه و یوسف اعتصامی سروده شده است.
هنگام که گریه می دهد ساز
شعر نیما با صدای شراگیم یوشیج
@qadahha
در شب سرد زمستانی
شعری از نیما با صدای احمدرضا احمدی
@qadahha
دو شعر از نیما (تو را من چشم در راهم، داروگ) با صدای غزاله علیزاده
@qadahha
بخشی از شعر افسانه با صدای هوشنگ گلشیری
در ابتدای سخنرانی شب های نویسندگان و شاعران (گوته) در سال ۱۳۵۶
@qadahha
داستان تولد مسیح
سکانسی از فیلم الرسالة ساخته مصطفی عقاد
#حلقه_کرگدنیه
• روایت: سیّد علی میرفتاح
@kargadanmagazine
داستان تولد عیسی، سوره مریم، بخشی از قرائت عبدالباسط محمد عبدالصمد در مسجد اموی دمشق
@qdahha
ای لعلِ لبت به دلنوازی مشهور
چشمِ سیهت به تُرکتازی مشهور
با زُلفِ تو قصّهایست مُشکل ما را
همچون شبِ یلدا به درازی مشهور
چلیپای نستعلیق
اثر میرعماد الحسنی
شعر (برای مادرم)
با صدای محمود درویش
شب شعر درویش در سودان (۲۰۰۶)
به مادرم
شعر: محمود درویش
ترجمه: حسین متّقی
دلتنگ نانهای مادرم هستم
قهوههایش
و آنگونه که مرا لمس میکرد…
هر روز که میگذرد
کودکی در من بزرگ میشود
من زندگی را دوست دارم
چرا که اگر بمیرم
از اشکهای مادرم شرمنده خواهم شد!
اگر روزی بازگشتم،
مرا بگیر
و از من نقابی برای مژگانت بساز
استخوانهایم را با علف بپوشان
و با طهارت قدمهای پاکت تعمیدم ده
و پیوندی بزن میان من
با گره گیسوانت
با ریسمانی که از پشت پیراهنت رها است…
شاید که خدایی گشتم
خدایی میگردم
آنک که قلبت را لمس میکنم…
اگر بازگشتم
از من چوبی بساز برای آتش تنورت…
بندِ رختی بر بالای خانهات
که من بینماز ظهرت
نای ایستادن ندارم.
پیر شدهام!
ستارههای کودکیام را بازگردان
تا به راهنماییِ گنجشکهای کوچک
راه بازگشت به آشیانهی انتظارت را پیدا کنم…