متن شعر:
برپاخیز!
برای زن-زندگی-آزادی
بهنام زن، بهنام زندگی
رها شویم ز طوقِ بندگی
شب سیاهِ ما سحر شود
تمامِ تازیانهها تبر شود
که ما جوانهها صدا شویم
من و تو و دگر، دوباره ما شویم
قسم به خون پاک لاله ها
به انقلاب اشک و بوسه ها
در این گذارِ رنجِ بیامان
ز جان، ز تن، وطن مرا بخوان
که با خروشِ بانگِ سرخِ نامِ تو
جهان بلرزد از قیامِ تو
بهنام زن، بهنام زندگی
دریده شد، لباسِ بردگی
شب سیاهِ ما سحر شود
تمامِ تازیانهها تبر شود
که ما جوانهها صدا شویم
من و تو و دگر، دوباره ما شویم
برپاخیز!
برای زن-زندگی-آزادی
نازلیجان در پناهگاه چوپانی مرد
با شبپرهها يكی شد و در آتش محو شد و سوخت
و پروانه مرده كوچكی را در بینمان رها کرد
مثل گلوله مثل مين، آتش گرفت و تمام شد
ای نازلیجان! ای آهوی وحشی بیابان
ای نازلیجان! ای زلفانش با طوفان شانه شده
تو هم بايد اينجوری به سرزمین ستارهها میرفتی؟
این روزها تنها چیزی که گوشهایم میخواهند بشنوند صدای شریف «احمد کایا»ست. مردی که میگفت «کفن دو متریام در جیب عقبم است. اگر از دنیا رفتم، یک جمله را حق ندارند بگویند. هرگز نباید بگویند که این سرزمین را دوست نداشت. ترک و کرد برادرند و من هم از ادیرنه تا اردهان عاشق کشورم هستم.» تو هم باید اینجوری به سرزمین ستارهها میرفتی؟
متن شعر:
برپاخیز!
برای زن-زندگی-آزادی
بهنام زن، بهنام زندگی
رها شویم ز طوقِ بندگی
شب سیاهِ ما سحر شود
تمامِ تازیانهها تبر شود
که ما جوانهها صدا شویم
من و تو و دگر، دوباره ما شویم
قسم به خون پاک لاله ها
به انقلاب اشک و بوسه ها
در این گذارِ رنجِ بیامان
ز جان، ز تن، وطن مرا بخوان
که با خروشِ بانگِ سرخِ نامِ تو
جهان بلرزد از قیامِ تو
بهنام زن، بهنام زندگی
دریده شد، لباسِ بردگی
شب سیاهِ ما سحر شود
تمامِ تازیانهها تبر شود
که ما جوانهها صدا شویم
من و تو و دگر، دوباره ما شویم
برپاخیز!
برای زن-زندگی-آزادی
متن آهنگ بیز اوچ کیشیدیک
Biz üç kişiydik Bedirhan Nazlıcan ve ben
ما سه نفر بودیم بدیرهان ،نازلی جان و من
Üç ağız üç yürek üç yeminli fişek
سه دهان سه قلب سه فشنگ قسم خورده
Adımız bela diye yazılmıştı dağlara taşlara
اسممونو بلا نوشته بودن به کوه ها و سنگ ها
Boynumuzda ağır vebal koynumuzda çapraz tüfek
و بال سنگین بر گردن ما در سینه ماست تفنگ متقابل
El tetikte kulak kirişte ve sırtımız toprağa emanet
دست روی ماشه، گوش روی قلاب و پشتمان به خاک امانت شده
Baldıran acısıyla ovarak üşüyen ellerimizi
مالیدن دست های سردمون با درد شوکران (نوعی گیاه)
Yıldız yorgan altında birbirimize sarılırdık
ستاره زیر پتو همدیگه رو بغل کردیم(ستاره ها پتومون بودن)
Deniz çok uzaktaydı ve dokunuyordu yalnızlık
دریا خیلی دور بود و تنهایی احساس میشد
Gece uçurum boylarında uzak çakal sesleri
صدای شغال دور در ارتفاعات صخره در شب
Yüzümüze ekmeğimize türkümüze çarpar geçerdi
به نان ما، به صورت ما به شعر ما میزد و میرفت
Göğsüne kekik sürerdi Nazlıcan tüterdi buram buram
آویشن به سینه اش می مالید نازلیجان بوش میمود
Gizlice ona bakardık yüreğimiz göçerdi
پنهانی نگاهش میکردیم، دلمون می رفت
Belki bir çoban kavalında yitirdik Nazlıcan'ı
شاید نازلیجان را در پیپ چوپان گم کرده باشیم
Ateşböcekleriyle bir oldu kırpışarak tükendi
با کرم شب تاب یکی شد و با پلک زدن از بین رفت
Bir narin kelebek ölüsü bırakıp tam ortamıza
رها کردیک پروانه مرده ظریف درست وسط ما
Kurşun gibi mayın gibi tutuşarak tükendi
مثل تیر مثل مین اتش گرفت و تموم شد
Oy Nazlıcan vahşi bayırların maralı
ای نازلی جان، زیبای تپه های وحشی
Sen de böyle gider miydin yıldızlar ülkesine
توهم اینگونه به سرزمین ستاره ها می رفتی؟
Oy Nazlıcan oy Nazlican evinden yaralı
ای نازلی جای ای نازلی جان از مجروح شده ی خانه ی خود (کشور )
Nazlıcan serin yayla çiçeği
گل کوهستانی خنکی نازلی جان
Nazlıcan deli dolu heyecan
نازلی جان پر از شور و شوق
Göğsümde bir sevda kelebeği
در سینه ام یک پروانه عشق
Nazlıcan ah Nazlıcan
نازلی جان آه نازلی جان
Artık yenilmiş ordular kadar eziktik sahipsizdik
حالا ما مثل ارتش های شکست خورده متروک و بی صاحب بودیم
Geçip gittik parka ve yürek paramparça
از پارک رد شدیم و دلمون پاره شد
Gerisi ölüm duygusu gerisi sağır sessizlik
بقیه ش احساس مرگ، بقیه ش سکوت کر
Geçip gittik Nazlıcan boşluğu aramızda
از فضای خالی رفتن نازلی جان گذشتیم
Bedirhan'ı bir gedikte sırtından vurdular
بدیرحانرو از پشت زدن
Yarıp çıkmışken nice büyük ablukaları
وقتی که محاصره های بزرگ را شکست دادیم
Omuzdan kayan bir tüfek gibi usulca
به نرمی، مثل اینکه تفنگی از روی شانه می لغزد
Titredi ve iki yana düştü kolları
لرزید و دستانش به پهلویش افتاد
Ölüm bir ısırgan otu gibi sarmıştı her yanını
مرگ مثل گزنه همه جای او را احاطه کرده بود
Devrilmiş bir ağaçtı ay ışığında gövdesi
درختی بود که تنه اش زیر نور مهتاب افتاده بود
Uzanıp bir damla yaş ile dokundum kirpiklerine
دستم را دراز کردم و با قطره اشک مژه هایش را لمس کردم
Göğsümü çatlatırken nabzımın tükenmiş sesi
صدای نبضم کم شد، قلبم شکست
Sanki bir şakaydı bu birazdan uyanacaktı
انگار یک شوخی بود که قرار بود به زودی از خواب بیدار شود
Birazdan ateşi karıştırıp bir cigara saracaktı
به زودی آتش بهم می زد و سیگاری روشن میکرد
Oysa ölüm sadık kalmıştı randevusuna ah
اما مرگ به دیدار او وفادار مانده بود اه
O da Nazlıcan gibi bir daha olmayacaktı
او هم مثل نازلی جان دیگر نخواهد بود
Ey Bedirhan katran gecelerin heyulası
ای بدریحان شبح شب های سیاه
Ey Bedirhan kancık pusuların belası
ای عوضی بدیرحان، بلای کمین
Sen de böyle bitecek adam mıydın konuşsana
آیا توام مردی بودی که اینگونه تمام شود حرف بزن
Ey Bedirhan ey mezarı kartal yuvası
ای بدیرهان، ای کسی که قبرش لانه ی عقابه
Bedirhan mor dağların kaçağı
بدیرحان فراری کوه های ارغوانی
Bedirhan mavi gözleri şahan
چشمان آبی بدیرحان شگفت انگیز است
Zulamda suskun gece bıçağı
چاقوی شب بی صدا در انبار من
Bedirhan ah Bedirhan
بدریحان آه بدریحان
Biz üç kişiydik
ما سه نفر بودیم
Üç intihar çiçeği
سه گل انتحاری
Bedirhan Nazlıcan ve ben
بدریحان نازلی جان و من
Suphi
سوفی
امروز، ۲۸ اکتبر، سالروز تولّد احمد کایاست؛ مردی که برای مردمش جنگید. احمد کایا خوانندهی اهل ترکیه و صاحب صدایی شریف، از پدری کرد و مادری ترک در سال ۱۹۵۷ در شهر ملاطیه به دنیا آمد.
به این ترانه که خداحافظیای طولانی با نام «مرا با تاریخ محاکمه کن!» با صدای محشر احمد کایا گوش دهید:
شبها تاريکاند
برهنه بيا اى يار و مهتاب به من بنوشان!
كمى بعد مرا پاى چوبه دار خواهند برد
خداحافظ چاى و سيگارم
خداحافظ كودكان و شعرها
خداحافظ آسمان آبى
خداحافظ سمفونىها
خداحافظ دختران و پسران دانشگاهى
خداحافظ دوستان عصيانم
خداحافظ نوبت هواخورىام
خداحافظ دنيا با تمام آدمها
خداحافظ ساحلها و كشتیهاى ماهيگيرى
خداحافظ كارگران
خداحافظ پدر مادر و خواهر و برادرم
با علم و فلسفه مرا درک كنيد
و با تاريخ محاكمه كنيد
خداحافظ!
[در همین کانال اگر به فارسی و انگلیسی نام احمد کایا/ Ahmet- Ahmad kaya را سرچ کنید، از او بیشتر خواهید خواند و شنید. نامت جاودان ای مرد دوستداشتنی و شریف.]
▪️ ونجلیس آهنگساز بزرگ یونانی در اثر ابتلا به کویید 19 درگذشت.
Vangelis (Evángelos Odysséas Papathanassíou)
29 March 1943 – 17 May 2022
[Verse 1]
You took me to the restaurant where we first met
You knocked a future shock crowbar upside my head
I got caught with the stop of the tick-tock, tick-tock clock
When you told me what you knew
[Chorus]
Lost in the moment
The day that the music stopped
And I do remember you
Drawing patterns with a cork on the tablecloth
Promising volcanic change of plot
Where will this lead us, I'm scared of the storm
The outsiders are gathering, a new day is born
[Verse 2]
I tried to tell you I am not afraid
You looked up and saw it all across my face
So am I with you or am I against?
I don't think it's that easy, we're lost in regret
Now I'm trying to remember
The feeling when the music stopped
When you told me what you knew
[Chorus]
Lost in the moment
The day that the music stopped
And I do remember you
Drawing patterns with a cork on the tablecloth
Promising volcanic change of plot
Where does this leave us, I'm scared of the storm
The outsiders are gathering, a new day is born
Drawing patterns with a cork on the tablecloth
Promising volcanic change of though
Where does this leave us, I'm scared of the storm
The outsiders are gathering, a new day is born
The outsiders are gathering, a new day is born
The outsiders are gathering
[Verse 3: Q-Tip]
A man walks away when every muscle says to stay
How many yesterdays? They each weigh heavy
Who says what changes may come?
Who says what we call home?
I know you see right through me, my luminescence fades
The dusk provides an antidote, I am not afraid
I've been a million times in my mind
This is really just a technicality, frailty, reality
Uh, it's time to breathe, time to believe
Let it go and run towards the sea
They don't teach that, they don't know what you mean
They don't understand, they don't know what you mean
They don't get it, I wanna scream
I wanna breathe again, I wanna dream
I wanna float a quote from Martin Luther King
[Outro]
I am not afraid
I am not afraid
I am not afraid
I am not afraid
I am not afraid
I am not afraid
I am not afraid