radio_now | Unsorted

Telegram-канал radio_now - رادیو نو | Radio Now

4049

رادیونو پادکستی اینترنتی‌ است که به موضوع‌های گوناگون می‌پردازد و در شبکه‌های اجتماعی آنلاین منتشر می‌شود. در هر شماره چند کتاب نیز معرفی می‌شود. @Radio_Now رادیو نو در کست‌باکس bit.ly/2OGDagG حامی و تهیه‌کننده @Nashrenow

Subscribe to a channel

رادیو نو | Radio Now

شمشیر در پرندگان
کبوتر و کبوتربازی در ایران

این اپیزود تقدیم است به یاد احمد شاملو و زنده‌نام استاد محمدجعفر محجوب.

□ نویسنده: مانی پارسا | گوینده: نگین کیانفر | معرفی کتاب: آزاد عندلیبی | ویراستار: علیرضا آبیز | صداگذار: حامد کیان | تهیه‌کننده: نشر نو

Castbox
: https://bit.ly/2OQD0n6 | Telegram: @Radio_now

Читать полностью…

رادیو نو | Radio Now

رادیو نو
اپیزود صفر: سیاه‌نامه‌های ویرجینیا وولف

نویسنده: علیرضا آبیز | گوینده: نگین کیانفر | معرفی کتاب: آزاد عندلیبی | صداگذاری: حامد کیان | تهیه‌کننده: نشر نو

@Radio_now

Читать полностью…

رادیو نو | Radio Now

در روز یکشنبه کورپس کریستی (جشن تن و خون مسیح) در سال ۱۹۲۹، سیاه‌جامگان موسولینی در میدان سن‌مارکوی ونیز رژه می‌رفتند. گروه موزیک نظامی با شور و هیجان می‌نواخت. بازل بانتینگ به تماشا از اتاقش در هتلی مشرف بر میدان بیرون آمده‌ و در پیاده‌رو ایستاده بود. در حین تماشا سر بالا کرد و به ایوان هتل نگریست. در ایوان دختر زیبای موقرمزی ایستاده بود. به او لبخند زد و دختر در پاسخ به انگلیسی چیزی گفت. سپس پرسید ماجرای این تظاهرات چیست؟ بازل توضیح اندکی داد اما فکر کرد چه بهتر که از پله‌ها بالا رود، در بالکن به این زیبارو ملحق شود و فاشیسم در حال رشد را حضوری تشریح کند. و بدین‌گونه رابطۀ عاشقانه‌ای با زن جوانی شکل گرفت که یک سال بعد به همسری‌اش در‌آمد.

بازل چیسمن بانتینگ در اول مارس ۱۹۰۰ در اسکاتس وود؛ شمال شرق انگلستان به دنیا آمد. پدرش پزشک محل و مادرش دختر یک معدنچی بود. در کودکی در مدرسۀ کویکرها تحصیل کرد. به دلیل آن‌چه خود صلح‌طلبی و گرایشات عرفانی خوانده با جنگ مخالف بود و در سال ۱۹۱۸ به خاطر مخالفت با جنگ بین‌الملل اول دستگیر شد و یک سال را در زندان گذراند. پس از آزادی از زندان به لندن رفت و در مدرسۀ اقتصاد لندن به تحصیل پرداخت اما بدون دریافت مدرک آن‌جا را ترک کرد و به فعالیت ادبی روی آورد. در سال ۱۹۲۴ به پاریس رفت و با ازرا پاوند آشنا شد. در برگشت به مدت یک سال در کلبه‌ای چوپانی در شمال شرق انگلستان زندگی کرد و نوشت. در ۱۹۲۹ برای همکاری با ازرا پاوند به ایتالیا رفت. در همان جا با همسر نخست‌اش ماریان کالور ازدواج کرد.

از ایپزود هفتم رادیو نو | مرگ بر مستر بانتینگ

عکس: بازل بانتینگ جوان در کنار پدر

@Radio_Now

Читать полностью…

رادیو نو | Radio Now

به رغم بی‌پولی، از سکونت در کوهستان و دیدار مرتب با پاوند شاد بود. شعر نوشت، ترجمۀ شاهنامه را ادامه داد. کتاب شعرش را برای الیوت فرستاد اما او حاضر نشد ‌آن را منتشر کند و گفت تقلیدی از کانتوهای ازرا پاوند است. در بهار ۱۹۳۱ زنش باردار شد و او پول زایشگاه نداشت. در لحظۀ عزیمت به بیمارستان خبر رسید که جایزۀ ۵۰ دلاری شعر شیکاگو را برده و همان پول صرف هزینۀ زایمان شد. در نوامبر دخترشان به دنیا آمد و او را بورتای نامیدند، هم‌نام زن نه سالۀ چنگیز خان، موضوع شعری که بازل داشت می‌نوشت.

در پاییز ۱۹۳۳، دوباره کم پولی رخ نشان داد. هزینۀ زندگی در ایتالیا بالا رفته بود. هیتلر در آلمان به قدرت رسیده‌بود و بازل با شتاب و اضطراب در پی جایی امن و ارزان بود. شنیده بود زندگی در جزایر قناری، در شصت مایلی سواحل شمال غرب آفریقا ارزان است. آب و هوای گرم هم مزید بر علت شد. او با زن باردارش و کودک‌شان در اکتبر ۱۹۳۳ به جزایر قناری رسیدند. در ۴ فوریۀ ۱۹۳۴، دختر دومش به دنیا آمد و بانتینگ که هنوز درگیر شاهنامه بود نامش را رودابه گذاشت. اقامت در تنریف، بزرگترین جزیرۀ از جزایر قناری تجربه‌ای هولناک و ناخوشایند بود. بازل نسبت به ساکنان جزیره نگاهی تحقیرآمیز داشت و مرتب دنبال راهی برای فرار از آنجا بود. فقر و بی‌پولی هم گریبانش را رها نمی‌کرد.

از ایپزود هفتم رادیو نو | مرگ بر مستر بانتینگ

@Radio_Now

Читать полностью…

رادیو نو | Radio Now

رئیس به تام چی گفت؟

-شعر؟ شعر فقط یه سرگرمی یه
مث من که قطار اسباب‌بازی جمع می‌کنم
یا آقای شاو که کبوتر پرورش می‌ده

این که کار نیست- تو که عرق نمی‌ریزی
هیچ کی بابتش پول نمی‌ده
به‌جاش می‌تونستی بری تو کار تبلیغ صابون

هنر؟ اپرا آره هنره یا نمایش
-آواز صحرا -مثلاً
نانسی توی گروه همسرایان بوده.

اما تو هفته ای دوازده پوند دستمزد می‌خوای!
تو متأهلی آره؟
بابا عجب جرئتی داری!

اگه من به تو هفته‌ای دوازده پوند بدم
چطوری می‌تونم
تو روی یه شاگرد اتوبوس نیگا کنم؟

از این گذشته – کی گفته اینا شعره؟
بچۀ ده سالۀ من هم می‌تونه از اینا بنویسه
تازه با قافیه!

من سه هزار تا می‌گیرم به اضافۀ کمک هزینۀ
یک ماشین و همین‌طور بن خرید
اما خب من حسابداری خوندم.

کارمندای من
هر کاری بهشون بگم می‌کنن
تو چه کاری می‌کنی؟

کلمات کوتاه ناجور – کلمات بلند ناجور!
ناسالم
من وقتی با یه شاعر روبه‌رو می‌شم بعدش دلم می‌خواد غسل کنم!

شاعرا کمونیست‌اند – معتادند
همه‌شون اهل خلاف‌اند
این چیزایی که شماها می‌نویسین فسادآوره.

آقای هاینز اینو می‌گه – و اون معلم مدرسه‌س
خوب می‌دونه چی داره می‌گه.
برو برا خودت یه کار دست و پا کن.

بازل بانتینگ
ترجمۀ علیرضا آبیز

عکس: بازل بانتینگ و آلن گینزبورگ، آمریکا، دهۀ هفتاد میلادی

از ایپزود هفتم رادیو نو | مرگ بر مستر بانتینگ

@Radio_Now

Читать полностью…

رادیو نو | Radio Now

در شعر الانفال که سال‌ها بعد نوشت، اصفهان نماد همۀ چیزهای خوب زندگی‌ست. اصفهان برای بانتینگ همان نقشی را دارد که بیزانس برای ییتس. در نامه‌های بانتینگ عشق به اصفهان از همان نوعی‌ست که در نوشته‌های جورج ناتانیل کرزون، خبرنگار تایمز در ایران در دورۀ ویکتوریا. او از تاریخ و معماری باشکوه اصفهان سر ذوق می‌آمد و از نزدیک بودن به بختیاری‌ها از خوشی سرشار می‌شد. او حتی به ژوکوفسکی گفت که سران بختیاری رسماً از دولت بریتانیا خواسته‌ بودند که بانتینگ نزدشان برگردد. وظیفۀ بانتینگ این بود که رهبران لر و بختیاری را دربارۀ اوضاع سیاسی ایران و جهان توجیه‌ کند و از جمله آنان را از خطر کمونیسم و حزب توده بترساند.

پس از هجده ماه خدمت در اصفهان، در ژوئن ۱۹۴۶ به انگلستان فراخوانده شد. به شدت اندوهگین شد و در نامه‌ای به لوئیس ژوکوفسکی نوشت که دلش برای سفرهای دلپذیر در میان ایلات کوه‌نشین، شکار قوچ، اسب سواری‌های طولانی، بزم‌های خان‌ها و کوکتل پارتی دیپلمات‌ها تنگ خواهد‌شد. در برگشت به انگلستان در خانۀ مادرش در شهرکی نزدیک نیوکاسل ساکن شد. در آنجا نامه‌ای از دوروتی پاوند دریافت کرد که در آپارتمانی کوچک در واشنگتن دی سی نزدیک بیمارستان روانی سن‌الیزابت زندگی می‌کرد. بیمارستانی که ازرا پاوند در آن نگه داری می‌شد. پاوند به دلیل حمایت از فاشیست‌ها با اتهام خیانت در آمریکا محاکمه شد و وکلایش برای اینکه مجازات سبک‌تری بگیرد برایش از پزشکان آشنا گواهی جنون گرفتند. نامه دوروتی ارتباط بانتینگ با پاوند را که به دلیل جر و بحث سیاسی در هنگام برآمدن فاشیست‌ها قطع شده‌بود دوباره برقرار کرد. پاوند از او خواست تصویر نام فردوسی به فارسی را که روزگاری بانتینگ بر در خانه پاوند در ایتالیا نقش کرده‌بود برایش بفرستد تا در کتاب کانتوها بگنجاند. بانتینگ نوشته را فرستاد و در صفحۀ ۴۷۴ کتاب کانتوها، در کانتویی که شرح اشتیاق بانتینگ به فردوسی است منتشر شد:

بازل از شاه‌نامه سرود و
روی در نوشت فردوسی

از ایپزود هفتم رادیو نو | مرگ بر مستر بانتینگ

@Radio_Now

Читать полностью…

رادیو نو | Radio Now

بازل بانتینگ و شاهنامه

اپیزود هفتم رادیو نو را یا می‌توانید در اپلیکیشن‌هایی که در زیر نوشته شده بشنوید و یا می‌توانید آن را به طور کامل (بخش اول و بخش دوم) از همین‌جا [کانال تلگرام رادیونو] دانلود کنید:

PodBean: yun.ir/tc8ora
Apple Pod: https://apple.co/35heVPE
Castbox: yun.ir/u1mnfc
Anchor: yun.ir/0k1yma
Spotify: https://spoti.fi/3bApgau


@Radio_Now | @Nashrenow

Читать полностью…

رادیو نو | Radio Now

ایپزود هفتم | مرگ بر مستر بانتینگ (بخش اول)

در این اپیزود داستان زندگی مردی را روایت می‌کنیم که بسیار کمتر از طرز و تأثیر حضورش در ایران شناخته شده است.

□ نویسنده: علیرضا آبیز | مدیر هنری و گوینده: نگین کیانفر | صداگذار: حامد کیان | معرفی کتاب: آزاد عندلیبی | تهیه‌کننده: نشر نو

@Radio_Now | @Nashrenow

Читать полностью…

رادیو نو | Radio Now

¤ معرفی کتاب
این قسمت: افسانه‌های تبای، نوشتۀ سوفوکلس، ترجمۀ شاهرخ مسکوب، انتشارات خوارزمی

صدا: آزاد عندلیبی

ایپزودهای رادیونو را یا از طریق پادبین، اپل‌پاد، کست‌باکس، آنکور و اسپاتیفای بشنوید و یا از طریق کانال تلگرام دانلود کنید.

@Radio_Now | @Nashrenow

Читать полностью…

رادیو نو | Radio Now

اپیزود ششم رادیو نو را اینجا بشنوید:

PodBean:
yun.ir/0j5b33
Apple Pod: https://apple.co/35heVPE
Castbox: yun.ir/ogiqvc
Anchor: yun.ir/254i36
Spotify: https://spoti.fi/3bApgau


@Radio_Now | @Nashrenow

Читать полностью…

رادیو نو | Radio Now

اپیزود ششم رادیو نو | باد بی‌نیازی خداوند
یاد هاله لاجوردی

طاعون کِی از شهر خواهد رفت؟
مگر می‌شود داستان یک تنهایی و بی‌پناهی عمیق را در چند صفحه باز گفت؟ مگر می‌شود چیزی نوشت وقتی حتی نمی‌توان حرف زد؟ مگر می‌توان به وضعیتی چشم دوخت که در آن، حتی کسی هم که مرگ با بیماری در تقدیرش نوشته نشده ترجیح می‌دهد به زندگی‌اش پایان ببخشد؟ او هرچه می‌خواند و هرچه فکر می‌کند و هرچه قدم می‌زند، به جایی نمی‌رسد...
پس طاعون کِی از شهر خواهد رفت و قرنطینه به پایان خواهید رسید؟
نویسنده در خواب‌هایی غرق می‌شود تا شاید پاسخ را بیابد. در این اپیزود خواب‌های تو در توی نویسنده را می‌شنوید.

□ نویسنده: علی شاهی | مدیر هنری و گوینده: نگین کیانفر | صداگذار: حامد کیان | معرفی کتاب: آزاد عندلیبی | تهیه‌کننده: نشر نو

@Radio_Now | @Nashrenow

Читать полностью…

رادیو نو | Radio Now

اپیزود پنجم رادیو نو را اینجا بشنوید:

Telegram:
t.me/Radio_now/74
PodBean: yun.ir/nnrbra
Apple Pod: https://apple.co/35heVPE
Castbox: yun.ir/48bh1f
Anchor: yun.ir/yvzmk1
Spotify: https://spoti.fi/3bApgau

@Radio_Now | @Nashrenow

Читать полностью…

رادیو نو | Radio Now

به شاه جوان خیلی بر خورده بود که این سه تا دولت بی یک کلمه حرف سرشان را انداخته‌اند بلند شده‌اند آمده‌اند ایران و به او خبر هم نداده‌اند. خون خونش را می‌خورد. اما کاری هم از دستش ساخته نبود. این وسط یک اتفاق خوب هم برای شاه پیشامد کرد، و آن رفتن استالین به ملاقات او بود. همین قدم‌رنجه کردن استالین برای دیدار با شاه جوان او را دلیر کرد که یک کاری بکند. درست! شاه از کار استالین خوشش آمده بود و از او تمجید هم می‌کرد. اما در همان حال از شوروی و استالین و کمونیسم هراس داشت. آخرالامر غرور را کنار گذاشت و بلند شد رفت به دیدار روزولت و چرچیل. این یکی را باید به حساب محمدرضا شاه جوان نوشت واقعاً. باید یک کاری می‌کرد. او هم فهمیده بود که دنیای آینده دنیای یانکی‌هاست. رفت پیش روزولت و پیش چرچیل هم رفت. قول‌های استالین هم فریبش نداد. اینکه از او حمایت خواهد کرد و اینکه به تمامیت ارضی ایران احترام خواهد گذاشت...

روزولت به‌گرمی شاه جوان را پذیرفت و قول‌هایی هم داد به او. البته او مسبوق بود و گزارش‌هایی هم پیشتر دربارۀ ایران دریافت کرده بود و تصمیمش را گرفته بود که ایران باید استقلالش بی‌کم‌وکاست حفظ شود. شاه از همسایۀ شمالی و اصولاً از کمونیسم می‌ترسید و ترسش را به روزولت هم انتقال داد. روزولت هم قول داد که در پایان جنگ انگلیس‌ها و روس‌ها ایران را ترک خواهند کرد و باید ترک کنند. این فقره را در توافق سه دولت هم مکتوب کرد. وقتی هم که جنگ تمام شد، انگلیس‌ها زود رفتند، اما شوروی‌ها چموشی کردند. دولت آمریکا که دیگر روزولتِ فقید در رأسش نبود با استناد به همان بند از توافق تهران به شوروی‌ها فشار آورد که ایران را ترک کنند. و شوروی‌ها ایران را ترک کردند. فقط این نبود که خودشان خواستند که بروند. یا اینکه مثلاً قوام‌السلطنه رفت پیششان یک امتیازهایی داد و از ایران جمعشان کرد. فشار آمریکایی‌ها مؤثرتر بود...

از ایپزود چهارم رادیو نو | آذر ماهِ پارک اتابک

@Radio_Now

Читать полностью…

رادیو نو | Radio Now

درآمیختن


مجال
بی‌رحمانه اندک بود و
واقعه
سخت
نامنتظر.

از بهار
حظِّ تماشایی نچشیدیم،
که قفس
باغ را پژمرده می‌کند.

ـ□

از آفتاب و نفس
چنان بریده خواهم شد
که لب از بوسه‌ی ناسیراب.
برهنه
بگو برهنه به خاکم کنند
سراپا برهنه
بدانگونه که عشق را نماز می‌بریم، ــ
که بی‌شایبه‌ی حجابی
با خاک
عاشقانه
درآمیختن می‌خواهم.


دی‌ماه ۱۳۵۱
از دفتر ابراهیم در آتش


اپیزود پنجم رادیو نو را اینجا بشنوید:

Telegram:
t.me/Radio_now/74
PodBean: yun.ir/nnrbra
Apple Pod: https://apple.co/35heVPE
Castbox: yun.ir/48bh1f
Anchor: yun.ir/yvzmk1
Spotify: https://spoti.fi/3bApgau

@Radio_Now | @Nashrenow

Читать полностью…

رادیو نو | Radio Now

‍□‍ به یاد مرتضی کیوان

اپیزود پنجم رادیو نو را اینجا بشنوید:

Telegram: t.me/Radio_now/74
PodBean: yun.ir/nnrbra
Apple Pod: https://apple.co/35heVPE
Castbox: yun.ir/48bh1f
Anchor: yun.ir/yvzmk1
Spotify: https://spoti.fi/3bApgau

@Radio_Now | @Nashrenow

Читать полностью…

رادیو نو | Radio Now

رادیو نو
اپیزود اول: آه، اسکندر...

□ نویسنده: مانی پارسا | گوینده: نگین کیانفر | معرفی کتاب: آزاد عندلیبی | ویراستار: علیرضا آبیز | صداگذار: حامد کیان | تهیه‌کننده: نشر نو

Castbox: https://bit.ly/384uERz | Telegram: @Radio_now

Читать полностью…

رادیو نو | Radio Now

در تهران، در ساعات فراغت به شعر فارسی پرداخت. عاشق رودکی و منوچهری شد و اشعار متعددی از آنان ترجمه کرد. سیما دختری به دنیا آورد که نامش را سیما ماریا گذاشتند. تایمز یا MI6 یا شاید هم هر دو از تمدید قراردادش سر باز زدند و او در آوریل ۱۹۵۰ به ناچار تهران را ترک کرد. در اکتبر همان‌سال کاری مشابه در ایتالیا یافت: خبرنگار و در ضمن مأمور MI6 در کشوری که در خطر افتادن به دامان کمونیسم بود. در آنجا، شعر بلند انفال را نوشت. شعری که بسیار تحت تأثیر زندگی و فرهنگ ایران است. شعر بانتینگ در مجموع شعری‌ست با مضامین و عواطف پیچیده و چند‌لایه در زبانی آهنگین. در این شعر همچنین تجربیات جنگ را با زبان تصویری فشرده‌ای بیان می‌کند. این شعر دوره‌های زمانی و فواصل مکانی طولانی را در بر‌می‌گیرد. شعر در زیر خورشید بابل آغاز می‌شود، از ایوان‌های تهران مدرن می‌گوید و با سرمای گزنده دریای شمال به پایان می‌رسد. بانتینگ سادگی ، ایجاز، شفافیت واژگان و وزن دلنشین شعر فارسی سده‌های نخست را می‌ستود و عقیده داشت هر شاعر خوبی باید توانایی خلق این ویژگی‌ها را داشته باشد. او شعر عرفانی فارسی را خوش نمی‌داشت و آن را آفتی برای شعر فارسی می‌دانست چرا که به عقیدۀ او سبب شده بود شاعران در هر چیز مربوط یا نامربوطی نوعی عرفان دلبخواهی بیابند. در شعر انفال، زبان شاعر شکوهمند و در عین حال سرراست است. از نوستالژی روزگار سپری شده می‌گوید بی‌آنکه احساساتی یا اگزوتیک باشد.

از ایپزود هفتم رادیو نو | مرگ بر مستر بانتینگ

@Radio_Now

Читать полностью…

رادیو نو | Radio Now

پاره‌هایی از شعر بلند «الانفال للّه»

شاعر: بازل بانتینگ
ترجمه از: علیرضا آبیز
صدا: نگین کیانفر

از ایپزود هفتم رادیو نو | مرگ بر مستر بانتینگ

@Radio_Now

Читать полностью…

رادیو نو | Radio Now

در ژوئن ۱۹۵۱ بانتینگ ادعا کرد روس‌ها او را شناسایی کرده و تعقیب می‌کنند. با شتاب بسیار اسباب و اثاثیه را جمع کرد و با خانواده‌اش به انگلستان برگشتند. در اوج نومیدی، مدت کوتاهی بعد از برگشت به انگلستان، روزنامۀ تایمز مشترکاً با نیوز کرونیکل او را دوباره استخدام کردند و به تهران فرستادند. چشم‌انداز زندگی دوباره در کشوری که بی حد دوستش می‌داشت و تحسینش می‌کرد بسیار لذتبخش بود. سیما نیز از برگشت به خانه شادمان بود. چند ماه قبل‌تر شاه ناچار شده بود مصدق را به نخست‌وزیری بگمارد. مصدق بلافاصله نفت را ملی کرد. مدیران خارجی شرکت نفت ایران و انگلیس فرار کردند. بازل در ماه اکتبر به تهران رسید. تنش در اوج بود. گزارش‌های بازل نه فقط مذاکرات پیچیدۀ پشت‌پرده بلکه رخدادهای خیابانی را هم پوشش می‌داد. بسیاری از خبرنگاران خارجی تهران را ترک کردند. اما بانتینگ به رغم فضای ضدانگلیسی و تهدیداتی که دریافت می‌کرد در تهران ماند. حتی وقتی در بیرون هتل ریتز گروهی شعار می‌دادند: مرگ بر مستر بانتینگ، از هتل بیرون رفت، به آنان پیوست و هم صدا با جمعیت فریاد زد: مرگ بر مستر بانتینگ. مصدق از گزارش‌هایی که بانتینگ می‌فرستاد و در نشریات غربی منتشر می‌شد به شدت ناخرسند بود و آنها را دروغ، منافقانه و یکسویه می‌دانست. در یکی از این گزارش‌ها نوشته بود که مصدق با مانورهایش در پی بی‌آبرو‌کردن شاه است که روزگاری مصدق را تبعید کرده‌بود و به همین دلیل از شاه خواسته که ملکۀ مادر را تبعید کند و تهدید کرده که اگر شاه درخواستش را عملی نکند با خشونت طرفداران مصدق روبرو خواهد شد. بنا به تحلیلی که بانتینگ از خانه‌اش واقع در پلاک ۳۵ خیابان آمل در تهران برای تایمز فرستاد: اگر ملکۀ مادر از تهران خارج می‌شد مصدق برنده می‌شد. مخالفانش روحیه‌شان را از دست می‌دادند و مصدق موفق می‌شد نطام دیکتاتوری مورد نظرش را برپا کند. دو ماه بعد در مارس ۱۹۵۲ بازل مقاله‌ای نوشت و ادعا کرد مصدق با اعلام حکومت نظامی اختیاراتی کسب کرده که مجلس حاضر نبود به او بدهد و نتیجه گرفت که: این تصور که بخش اعظم ملت طرفدار دولت هستند روز به روز کمرنگ‌تر می‌شود.

از ایپزود هفتم رادیو نو | مرگ بر مستر بانتینگ

@Radio_Now

Читать полностью…

رادیو نو | Radio Now

نوروز رخت دیدم خوش اشک بباریدم
نوروز و چنین باران باریده مبارک باد!
بی گفت زبان تو بی‌حرف و بیان تو
از باطن تو گوشت بشنیده مبارک باد!

فرا رسیدن نوروز همیشه نویدبخش جهانی نو و نویدبخش تصمیم‌های نوست؛ تصمیم و اراده برای ساختن آینده‌ای که به هر لحاظ بهتر از گذشته باشد. نوروز را به شما تبریک می‌گوییم و آینده‌ای روشن برای شما آرزومندیم.


با بزرگ‌ترین آرزوها
رادیو نو
نوروز ۱۴۰۰ خورشیدی

@Radio_Now | @Nashrenow

Читать полностью…

رادیو نو | Radio Now

رابرت پین در کتاب سفری به ایران (۱۹۵۱) دربارۀ دیدارش با بازل بانتینگ می‌نویسد:

«مدتی در آبشار باغ یک شاعر انگلیسی، و در استخر شنای او با کاشی‌های سرخش که از شمیران فاصله چندانی نداشت، و پر بود از گل‌های سرخ پژمرده، شنا کردم. دوست شاعر ما عشقی پرشور به ایران دارد، و شاعران آن را به‌طرزی عالی ترجمه کرده است. او بسیاری از لهجه‌های ایرانی را می‌داند، و وقتی که در باغ خود در کنار کتاب‌ها و پیپ‌هایش است، و همسر زیبای ارمنی‌اش در کنار اوست، دنیا و بلندپروازی‌های خود را به هیچ می‌انگارد. شاعر ما به‌خاطر حکمت قضاوت‌های سیاسی‌اش شهرت دارد و بهترین اشعار روزگار ما را سروده است، هرچند که به ندرت آنها را چاپ کرده است. می‌گویند او به تنهایی آتش انقلابی را که آلمانی‌ها در میان قوم بختیاری روشن کرده بود، خاموش ساخته، و شاید هم باعث شده که مسیر جنگ عوض شود. من وقتی که در چین بودم دربارۀ او شنیده بودم و اینکه ارزا پاوند درباره‌اش گفته بود: اگر جوان بودم تنها به‌خاطر دیدن او به تهران می‌رفتم.»

@Radio_Now | @Nashrenow

Читать полностью…

رادیو نو | Radio Now

ایپزود هفتم | مرگ بر مستر بانتینگ (بخش دوم)

در این اپیزود داستان زندگی مردی را روایت می‌کنیم که بسیار کمتر از طرز و تأثیر حضورش در ایران شناخته شده است.

□ نویسنده: علیرضا آبیز | مدیر هنری و گوینده: نگین کیانفر | صداگذار: حامد کیان | معرفی کتاب: آزاد عندلیبی | تهیه‌کننده: نشر نو

@Radio_Now | @Nashrenow

Читать полностью…

رادیو نو | Radio Now

اپیزود هفتم رادیو نو | مرگ بر مستر بانتینگ

ازرا پاوند در نامه‌ای به رابیندرانات تاگور از او می‌خواهد که سفارش بانتینگ را به شخصی به نام پروفسور روریش بکند. در معرفی بانتینگ می‌نویسد: «او شاعری عالی است که می‌خواهد فارسی را بهتر یاد بگیرد و در جزایر قناری بی‌پول و مفلس افتاده‌ است. هیچ پولی ندارد و حاضر نیست تسلیم ساز و‌ کارهای مخوف کسب‌ درآمد شود.» اما بازل بانتینگ کیست؟ چند نفر از ایرانیان او را می‌شناسند و از ارتباطش با ایران اطلاع دارند؟ آیا او واقعاً توانست سرنوشت جنگ جهانی را در ایران تغییر دهد؟ چه شد که عشقش به بختیاری‌ها را سوزان‌تر از هر عشقی می‌دانست که داشته است؟ چرا هشتاد سال پس از مرگش هنوز پرونده‌ٔ ایرانش در سازمان اطلاعات بریتانیا محرمانه است؟
در این اپیزود داستان زندگی مردی را روایت می‌کنیم که بسیار کمتر از طرز و تأثیر حضورش در ایران شناخته شده است.


□ نویسنده: علیرضا آبیز | مدیر هنری و گوینده: نگین کیانفر | صداگذار: حامد کیان | معرفی کتاب: آزاد عندلیبی | تهیه‌کننده: نشر نو

اپیزود هفتم رادیو نو را اینجا بشنوید:

PodBean: yun.ir/tc8ora
Apple Pod: https://apple.co/35heVPE
Castbox: yun.ir/u1mnfc
Anchor: yun.ir/0k1yma
Spotify: https://spoti.fi/3bApgau


@Radio_Now | @Nashrenow

Читать полностью…

رادیو نو | Radio Now

ایران یکی از بالاترین آمارهای مرگ بر اثر آنفلوانزای اسپانیایی را داشت. بر اساس یک تخمین، بین ۹۰۲۴۰۰ تا ۴۴۳۱۰۰۰ یا ۸٪ تا ۲۲٪ از کل جمعیت ایران بر اثر این بیماری کشته شدند. به نوشتۀ امیراصلان افخمی بر خلاف دیگر جاهای جهان که بیشتر قربانیان شهرنشین بودند، در ایران این بیماری در روستاها بیشتر قربانی گرفت. شرایط اجتماعی (مهمترین دلیل)، قحطی، اعتیاد به تریاک، مالاریا، خشک‌سالی، احتکار، فساد و ناکارآمدی دولت، توسعه‌نیافتگی، و کم‌خونی از دلایل گسترش آنفلوانزای اسپانیایی در ایران بودند. نیروهای روس، بریتانیا و عثمانی در چهار گام، آنفلوانزای اسپانیایی را وارد ایران کردند.

اپیزود ششم رادیو نو را اینجا بشنوید:

PodBean:
yun.ir/0j5b33
Apple Pod: https://apple.co/35heVPE
Castbox: yun.ir/ogiqvc
Anchor: yun.ir/254i36
Spotify: https://spoti.fi/3bApgau


@Radio_Now | @Nashrenow

Читать полностью…

رادیو نو | Radio Now

تنها در اتاقش خوابیده و در رؤیا می‌بیند که پانصد سال پیش است و طاعون آمده. این اتاق تنگ و تاریک، خانه‌باغی است که مردمی هراسان از طاعون در آن گرد آمده‌اند، مایحتاج خود را با خود آورده‌اند، در را به روی طاعون بسته‌اند و با روایت داستان‌های جذاب، تلاش می‌کنند بر تنهایی و سکوت قرنطینه پیروز شوند. اما او می‌داند که امروز که مایحتاجی حتی برای یک نفر هم در کار نیست و اجتماع بیش از چند نفر عواقب خوبی ندارد، هر کس باید طاعون را تنها و ساکت، در اتاقش شکست دهد (اگر اصلاً اتاقی در کار باشد).

او هم در این روزهای سکوت، کاری برایش نمانده جز این که داستان‌های کهنه را در تنهایی دوره کند و خودش برای خودش داستان بگوید. روزها. هفته‌ها. ماه‌ها. یعنی دقیقاً تا زمانی که مجله‌ای در آن سوی دنیا از او می‌خواهد تا از تجربه‌ی دوران قرنطینه‌اش برای آنها بنویسد. او دست به کار می‌شود، موضوعات مهم را لیست می‌کند، هر موضوع را به یک داستان کهن پیوند می‌دهد، داستان‌ها را دوباره می‌خواند اما هر چه می‌کند نمی‌تواند چیزی بنویسد. مگر می‌شود داستان یک تنهایی و بی‌پناهی عمیق را در چند صفحه باز گفت؟ مگر می‌شود چیزی نوشت وقتی حتی نمی‌توان حرف زد؟

از ایپزود ششم رادیو نو | باد بی‌نیازی خداوند

@Radio_Now

Читать полностью…

رادیو نو | Radio Now

اپیزود ششم رادیو نو | باد بی‌نیازی خداوند
یاد هاله لاجوردی

طاعون کِی از شهر خواهد رفت؟
مگر می‌شود داستان یک تنهایی و بی‌پناهی عمیق را در چند صفحه باز گفت؟ مگر می‌شود چیزی نوشت وقتی حتی نمی‌توان حرف زد؟ مگر می‌توان به وضعیتی چشم دوخت که در آن، حتی کسی هم که مرگ با بیماری در تقدیرش نوشته نشده ترجیح می‌دهد به زندگی‌اش پایان ببخشد؟ او هرچه می‌خواند و هرچه فکر می‌کند و هرچه قدم می‌زند، به جایی نمی‌رسد...
پس طاعون کِی از شهر خواهد رفت و قرنطینه به پایان خواهید رسید؟
نویسنده در خواب‌هایی غرق می‌شود تا شاید پاسخ را بیابد. در این اپیزود خواب‌های تو در توی نویسنده را می‌شنوید.

□ نویسنده: علی شاهی | مدیر هنری و گوینده: نگین کیانفر | صداگذار: حامد کیان | معرفی کتاب: آزاد عندلیبی | تهیه‌کننده: نشر نو

اپیزود ششم رادیو نو را اینجا بشنوید:

PodBean: yun.ir/0j5b33
Apple Pod: https://apple.co/35heVPE
Castbox: yun.ir/ogiqvc
Anchor: yun.ir/254i36
Spotify: https://spoti.fi/3bApgau


@Radio_Now | @Nashrenow

Читать полностью…

رادیو نو | Radio Now

برندۀ اصلی کنفرانس بیش از همه استالین بود. دیگران هم به خواسته‌هاشان رسیدند، اما استالین بود که بُرد کرد. صحنه‌ای در یکی از نشست‌ها رخ داد که بسیار جالب توجه است. فیلمش هم موجود است. چرچیل به مناسبت پیروزی‌های شوروی در استالینگراد شمشیری به استالین هدیه داد. استالین شمشیر را با لبخندی محو بر لب گرفت و بر آن بوسه زد و بعد دادش به وروشیلوف، عالی‌ترین مقام نظامی شوروی. وروشیلوف شمشیر را گرفت اما قبضه از غلاف لغزید و داشت می‌خورد زمین که او جمعش کرد. استالین به مارشال چشم‌غره‌ای مهیب رفت، اما چرچیل به روی خودش نیاورد. نمی‌خواست این را بی‌احترامی تلقی کند و کارها را بیندازد تو دست‌انداز. حالا تصور بفرمایید که همین مارشال و زیردستانش که از تشریفات بویی نبرده بودند، امنیت کنفرانس و تهران را بر عهده داشتند و می‌توانستند خیابان‌های تهران را قُرُق کنند!

خُب، آیا این روایت درسی هم دارد؟ ـــ نمی‌دانم. اگر درسی داشته باشد باید در سطرها تنیده باشد... درسی که من خودم گرفتم این است:

نمی‌دانم چه مرگی‌ست که آدم وقتی دارد دربارۀ برهه‌های تحقیر و شکست تاریخ کشورش چیز می‌نویسد می‌خواهد هرچه زودتر قال قضیه را بکند و تمامش کند. اما این «هرچه زودتر» زودتر پیش نمی‌آید. قضایا کش می‌آیند و سر که بلند می‌کنی و نگاهی می‌اندازی به چیزی که سرِ قلم رفته‌ای، می‌بینی وقت تمام است و می‌خواسته‌ای چیزهای دیگری هم بگویی و دیگر باید ازشان دست بکشی. ذهنت موقع نوشتن وقایع را فیلتر کرده و از میانِ چیزهای تلخ آن چیزهایی را که از همه تلخ‌تر بوده‌اند گزیده است و بر قلم آورده است...

از ایپزود چهارم رادیو نو | آذر ماهِ پارک اتابک

@Radio_Now

Читать полностью…

رادیو نو | Radio Now

شاعر با آیدا آشنا می‌شود.

اپیزود پنجم رادیو نو را اینجا بشنوید:

Telegram:
t.me/Radio_now/74
PodBean: yun.ir/nnrbra
Apple Pod: https://apple.co/35heVPE
Castbox: yun.ir/48bh1f
Anchor: yun.ir/yvzmk1
Spotify: https://spoti.fi/3bApgau

@Radio_Now | @Nashrenow

Читать полностью…

رادیو نو | Radio Now

‍□‍ شاملو از آیدا می‌خواند.

اپیزود پنجم رادیو نو را اینجا بشنوید:

Telegram: t.me/Radio_now/74
PodBean: yun.ir/nnrbra
Apple Pod: https://apple.co/35heVPE
Castbox: yun.ir/48bh1f
Anchor: yun.ir/yvzmk1
Spotify: https://spoti.fi/3bApgau

@Radio_Now | @Nashrenow

Читать полностью…

رادیو نو | Radio Now

کنفرانس تهران آغازِ پایانِ عصر استعمار به مفهوم سنتی آن بود؛ فرصتی برای آمریکا و شوروی که امپراتوری‌های استعماری انگلستان و فرانسه را کنار بزنند و در نظمی نوین جهان را میان خود تقسیم کنند. البته شاید آمریکایی‌ها و شخص روزولت تا حدی ساده‌لوح بودند که با شوروی بهتر می‌توانند کار کنند، اما اگر تصویر بزرگ را ببینیم، جنگ جهانی دوم به نفع آمریکا و شوروی تمام شد و پیروزی دیگر دول متفق بیشتر نمادین بود. درواقع انگلستان و فرانسه پیروز جنگ قلمداد شدند چون آلمان شکست خورد. اگر این نکته را بررسی کنیم که آنها چه به دست آوردند، خواهیم دید که بیشتر از دست دادند تا اینکه چیزی به دست آورند. اینکه روزولت دقیقاً چه می‌خواست و چه در سر داشت، برای چرچیل هم روشن بود. نظم قدیم رو به افول می‌نهاد و سهم انگلستان و فرانسه از نظم جدید بیشتر نمادین بود. مثل جنگ جهانی اول نبود که انگلیسی‌ها و فرانسوی‌ها نقشه‌ای بگذارند روی میز و در غیاب قدرت‌هایی مانند آمریکا و شوروی امپراتوری عثمانی را تکه‌تکه کنند و بین خودشان تقسیم کنند. آلن تیلر، مورخ انگلیسی، با مقداری غیظ صحنه‌ای را در کنفرانس تهران به تصویر می‌کشد که نشان از دیدگاه هجوگونۀ روزولت دربارۀ انگلستان و استعمار پیر دارد: «چرچیل در کنفرانس تهران به فهرست پنجاه هزار افسر آلمانی که باید به پای میز محاکمه کشانده شوند، اعتراض کرد و با صراحت تمام سخن از حفظ مفهوم سنتی عدالت به میان آورد. روزولت پیشنهاد کرد که اگر پنجاه هزار آلمانی برای محاکمه بسیار زیاد است، چرا بر سر شمار کمتری، مثلاً چهل‌ونُه هزار نفر توافق نکنیم؟» (تیلر، ۲۴۵)

از ایپزود چهارم رادیو نو | آذر ماهِ پارک اتابک

@Radio_Now

Читать полностью…
Subscribe to a channel