💢 ده شایستگی کلیدی لازم در سال ٢٠٢٠
مجمع جهانی اقتصاد در گزارش خود فهرست ده مهارت کلیدی لازم برای موفقیت در سال ٢٠٢٠ را منتشر کرده است:
۱. "مهارت حل مسائل پيچيده" در سال ٢٠٢٠ مانند سال ٢٠١٥ همچنان در رتبه اول باقی خواهد ماند و کماکان مهمترين مهارت يک فرد در دنيای پيچيده امروز محسوب مي شود.
۲. "تفکر نقادانه" از رتبه ٤ به رتبه ٢ صعود مي کند. اين بدان معني است که دنيای جديد در ارتباط با وضع موجود نياز بيشتری به تحليل نقادانه خواهد داشت.
۳. "خلاقيت" از رتبه ١٠ به رتبه ٣ صعود مي کند.
این آیتم بالاترين رتبه صعود را در جدول دارد و البته اين صعود کاملاً طبيعی به نظر مي رسد. با پيچيدگی های روزافزون در دنيای امروز، توانایی حل مسئله، نياز روزافزونی به خلاقيت خواهد داشت.
۴. "مهارت مديريت انسان ها" علی رغم سقوط از رتبه ٣ به رتبه ٤ اما همچنان در بین مهارت های برتر قرار خواهد داشت. این نشان می دهد که این مهارت، در دنیای آینده نیز از اهميت بالايي برخوردار خواهد بود.
۵. " هماهنگی و سازگاری اجتماعی" از رتبه ٢ به ٥ منتقل شده است. اما باز هم جزء پنج مهارت برتر قرار دارد.
۶. "هوش احساسی/عاطفی" يک مهارت کاملاً جديد در ١٠ مهارت برتر است! که با توجه به مفهوم آن طبیعی است که در بین ١٠ مهارت قرار گرفته باشد.
هوش عاطفی، شیوه برخورد فرد با مسائل و فراز نشیبهای زندگی را نشان میدهد و می تواند موجب شود که ارتباط بهتری با اطرافیان برقرار کند و در نتیجه قدرت سازش بیشتری با مشکلات عاطفی و هیجانی داشته باشد. این افراد مسئولیت پذیری بیشتری دارند و در مورد خود برداشت و نگرش مثبتی دارند.
۷ و ۸. "قضاوت" و "تصمیم گیری" با وجود ورود خلاقيت و هوش عاطفی به مکان های بالاتر جدول, با کمی جابجایی در رتبه ٧ و ٨ قرار خواهند داشت. زیرا مهارت قضاوت کردن مسائل و اتفاقات پیرامون و مهارت تصميم گيری، برای ساختن دنيای جديد نقشی حياتی دارد.
۹. مهارت "مذاکره" در رتبه نهم قرار خواهد داشت.
۱۰. "انعطاف پذيری ادراکی" نیز يک مهارت جديد است و حکایت از آن دارد که بايد در شيوه و رويکرد ادراکی خود انعطاف پذيرتر باشيم.
نگاهی عمیق به این فهرست سه پیام کلیدی برای ما دارد:
مهارت های مرتبط با "اندیشیدن" در این لیست غوغا می کند. از حل مسایل پیچیده تا انعطاف پذیری ادراکی.
📍نتیجه گیری:
مسائل هر روز پیچیده تر میشوند و حل آنها با استفاده از تفکر نقادانه(توسط دیگران بر مبنای مسئولیت اجتماعی) و خلاقیت از ضرورتهاست.
#مدیر_موفق
📍 @PI_Business_Consultant
غریبآبادی: قطعنامه شورای حکام الزامآور نیست
🔹کاظم غریبآبادی، نماینده دائم ایران نزد سازمانهای بینالمللی، با اشاره قطعنامه شورای حکام گفت:هدف آنها این است که زمینه را برای تخریب کامل برجام فراهم کنند و ضربههای دیگری را به چندجانبهگرایی در وین بزنند.
#راه_اصلاحات
📍 @raheslahat
⭕️ استراتژی اقیانوس آبی چیست❓
👈در دیدگاه سنتی مدیریت استراتژیک یک نوع استراتژی برای رقابت وجود دارد و آن استراتژی رقابتی است.تمرکز استراتژی رقابتی در غلبه بر حریفان در بازار است.
〰استراتژی اقیانوس آبی رویکرد جدیدی به رقابت در کسب و کارها است که به جای تمرکز بر شکست دادن رقیبان در قلمرو محدود بازار فعلی به دنبال کشف بازارهای جدید و بدون رقابت است همانگونه که کریستف کلمب قاره آمریکا را کشف کرد.
#مدیر_موفق
📍 @PI_Business_Consultant
آخرین اخبار تحلیل های اقتصادی و مدیریتی + آموزش اصول مدیریتی + مشاوره مدیریت
ارتباط: @phmojarad
شماره تماس دفتر: 02188440269
شماره همراه: 09123371693
Email: Payam@Live.com
#مدیر_موفق
📍 @PI_Business_Consultant
🔴◾️از مدیریت مشارکتی چقدر می دانید؟
⭕️مدیریت مشارکتی از نظر تقویت تصمیم گیری گروهی در سراسر سازمان، مفهومی متفاوت از مدیریت سنتی است.
✅رویکرد مذکور بر اساس کارگروهی، شفافیت و شفقت بنیان گذارده شده است.
🔶 ۴ ویژگی اصلی مدیریت مشارکتی عبارتاند از:
1️⃣شفافیت
2️⃣انعطاف پذیری
3️⃣شفقت
4️⃣کار گروهی
#مشاوره_مدیریت #مشاوره_فروش #مشاوره_بازاریابی #باشگاه_کسب_و_کار #مشاوره_کسب_و_کار #مشاوره_منابع_انسانی #مشاوره_مدیریت_استراتژیک #مشاوره_اقتصادی #مشتری_مداری #باشگاه_مشتریان #مشاور_برنامه_ریزی #پیام_مجرد #پیام_ایرانیان
#مدیر_موفق
📍 @PI_Business_Consultant
💢 مدیران چگونه انگیزه را در کارمندان خود از بین میبرند؟
🔸تحقیقاتی که در دانشگاه کالیفرنیا انجام شده، نشان می دهد میزان بهرهوری کارمندانی که دارای انگیزه هستند، تا 31 درصد بیشتر است، فروش آنها نیز به میزان 37 درصد بیشتر بوده و خلاقیت آنها سه برابر بیشتر است. همچنین احتمال استعفای آنها از کار نیز تا 87 درصد کمتر از کارمندان دیگر است.
🔸آمار اعجاب انگیز Gallup نشان می دهد که 70 درصد از تاثیر حفظ روحیه یا از بین رفتن آن، به مدیران بستگی دارد. به همین دلیل است که کارمندان، از شغل خود استعفا نمی دهند، بلکه از مدیران خود فاصله می گیرند.
🔸مدیران قبل از اینکه هرگونه تلاش در زمینه ی ایجاد انگیزه و تعامل کارمندان با کار را آغاز کنند، باید از انجام دادن چندین کار خودداری کنند. در ادامه با نمونه ای از رفتارهایی آشنا می شوید که مدیران باید آنها را از محیط های کاری حذف کنند:
1⃣ تعیین قانونهای غیر منطقی
قانون یکی از لازمه های هر شرکت به شمار می رود؛ اما این قانون ها نباید کوته نظرانه باشند و از روی تنبلی برای ایجاد نظم مورد استفاده قرار گیرد. فرقی نمی کند که این قانون ها دربارهی سیاستهای حضور متعصبانه و یا کم کردن وقت آزاد کارمندان باشد، در هر صورت، تعداد زیاد قانون های غیر ضروری می تواند کارمندان را کلافه کند.
2⃣ نادیده گرفتن دستاوردهای کوچک و بزرگ
تجلیل و پاداش دادن به دستاوردهای شخصی افراد به این معناست که به آنها اهمیت می دهید. مدیران باید با کارمندان خود در ارتباط باشند تا بدانند که چه چیزهایی حال آنها را خوب می کند (برای برخی افزایش حقوق و برخی دیگر، شناخته شدن در عموم) و سپس به خاطر کار خوبشان به آنها پاداش بدهند.
3⃣ استخدام افراد نامناسب یا ترفیع دادن به اینگونه از کارمندان
زمانی که مدیران افراد مناسب را استخدام نمی کنند، در واقع باعث از بین رفتن انگیزه ی افرادی می شوند که در حال حاضر در شرکت فعالیت می کنند. تاثیری که ترفیع افراد نامناسب دارد، از این نیز بدتر است. به همین دلیل است که افراد خوب شرکتها استعفا می دهند.
4⃣ با همه به طور مساوی رفتار کردن
اگر با همه ی کارمندان به طور مساوی رفتار کنید، در واقع به بهترین کارمندان خود نشان می دهید که عملکرد بالای آنها، هیچ ارزشی ندارد؛ نشان می دهید که با کارمندان تنبلی که تنها به ساعت نگاه می کنند و برای تمام شدن ساعت کاری لحظه شماری می کنند، هیچ تفاوتی ندارند.
5⃣ تحمل عملکرد ضعیف
زمانی که اجازه می دهید تا ضعیفترین حلقهی ارتباطی، بدون هیچ عواقبی به کار خود ادامه دهد، در واقع باعث می شوید که دیگران را نیز با خود به پایین ترین سطح بکشانند.
6⃣ عدم وفاداری به تعهدات
وعده دادن به کارمندان، شما را در جایگاهی میان خوشحال کردن و استعفای آنها قرار می دهد. زمانی که به وعده و تعهدات خود وفادار میمانید، به دیگران ثابت کرده اید که قابل اعتماد و محترم هستید. علاوه بر این، اگر مدیران به وعده های خود پایبند نباشند، کارمندان نیز دلیلی برای این کار نمیبینند.
7⃣ بیتفاوت بودن
مدیران در شرکت های هوشمند به خوبی میدانند که باید افرادی که در شرایط سخت هستند را درک کنند و کارمندان را به چالش بکشند. مدیرانی که به اینگونه از مسائل بی توجه هستند، تعداد زیادی از کارمندان خود را از دست می دهند. نمی توان بیش از هشت ساعت را برای افرادی کار کرد که هیچ اهمیتی قائل نمی شوند و تنها به کار کردن شما فکر می کنند.
✏️ منبع: Entrepreneur
#مدیر_موفق
📍 @PI_Business_Consultant
🔴◾️موفقیت برگرفته از دو ایده بسیار ساده است
1️⃣اگر سرشار از استعداد ذاتی نباشم، میتوانم با کار سختتر، استعداد و دانش مورد نیاز را به دست بیاورم.
2️⃣اگر دارای نبوغ ذاتی برای دستیابی به ایدههای عالی نباشم، میتوانم کارهای افراد ثروتمند و موفق را دریابم و دقیقا همان را انجام دهم.
🔸برای مثال، زمانی که آن شغل در خبرنامه «کسبوکار و تجارت آفریقایی» را گرفتم، هر شب، ساعات بسیاری را در کتابخانه بینالمللی صرف کرده و درباره موضوعاتی که درباره آنها مینوشتم مطالعه میکردم. هرگز به رئیس خود درباره کار اضافه خود نگفتم، چرا که نمیخواستم بداند چقدر ناآگاه هستم. به آهستگی ولی به طور کامل، شروع به فهم آنچه که دربارهاش حرف می زدم کردم و به خوبیِ سایر نویسندگان داخل تیم شدم.
👤نویسنده: مایکل مسترسون
#مدیر_موفق
📍 @PI_Business_Consultant
💢 چگونه در محیط کار احساس قدرت کنیم؟
🔸ما در محیط کار از واژه قدرت زیاد استفاده میکنیم. ما به خوبی میدانیم که در هر سازمانی، یک عده افراد خاص از بقیه قدرتمندتر هستند، مثل مدیران اجرایی سطوح ارشد.
بسیاری از ما تعریف پیچیده و نادرستی از قدرت داریم. به ما یاد دادهاند که کسی قدرتمند است که یک شغل سطح بالا با درآمد عالی داشته باشد. ما تنها روی یک نوع از قدرت تمرکز میکنیم در حالی که دو نوع قدرت وجود دارد:
1⃣ قدرتی که دیگران به شما اعطا میکنند، مثلا با ارتقای شما به یک سِمت بالاتر.
قدرتی که دیگران به شما میبخشند، واقعی نیست. قدرت شما در درون شماست. مدارک تحصیلی، عناوین شغلی سابق و افتخاراتی که کسب کردهاید، جذابیتهای سطحی هستند. این نوع از قدرت را دیگران به شما بخشیدهاند پس به راحتی میتوانند آن را از شما پس بگیرند.
2⃣ اما یک نوع دیگر از قدرت وجود دارد: قدرتی که خودتان میسازید.
مهم نیست که قبلا کجا کار کردهاید یا درس خواندهاید. اگر دائما در حال کسب تجربه و مهارت باشید، قدرتمندید. شما این نوع از قدرت را همه جا همراه خودتان میبرید. وقتی کار درست را انجام میدهید، قدرت شما افزایش مییابد، به خصوص وقتی هیچکس به انجام کار درست، اعتقاد ندارد.
🔸اگر برای آنکه همرنگ جماعت شوید، اخلاقیات را زیر پا بگذارید، در واقع قدرت خود را تضعیف کردهاید. وقتی از منطقه امن خود خارج میشوید و چیزی را امتحان میکنید که ترسناک به نظر میرسد، قدرتمندتر میشوید.
گاهی با انجام یک سری کارها، بدون آنکه متوجه باشیم قدرت خود را از دست میدهیم. چهار کاری که باعث کاهش قدرت میشوند از این قرارند:
▪️حالت تدافعی گرفتن:
وقتی از نظر حرفهای دچار تناقض میشوید یا همکارتان شما را به چالش میکشد، ممکن است وسوسه شوید که از خودتان دفاع کنید. اما در بیشتر اوقات، این کار درست نیست.
اگر کسی در محیط کار به شما توهین کرد، بهترین کار این است که ساکت بمانید. همه به کسی که به شما حمله کرده به چشم یک کارمند غیرحرفهای نگاه میکنند. شما نباید خودتان را همسطح او قرار دهید.
توانایی حفظ آرامش و انتقادپذیری بدون واکنش تدافعی، نشاندهنده شخصیت شماست.
▪️بدگویی و حرفهای خالهزنکی!
اگر از دست رئیس یا همکارتان ناراحتید، میتوانید از یکی از دوستانتان در محل کار بخواهید به صحبتهایتان گوش دهد و راهنماییتان کند. برای حل مشکل، به جای بدگویی از مدیر یا همکارتان، باید با آنها صحبت کنید.
وقتی وارد صحبتهای خالهزنکی میشوید، قدرت خود را تضعیف میکنید. شما بهطور غیرمستقیم به خودتان، همکارتان و تمام دنیا میگویید: «من از اینکه مشکلاتم را رودررو مطرح کنم میترسم. پس به جایش بدگویی میکنم.»
▪️تغییر خودتان برای راضی نگه داشتن رئیس (یا هر کسی که از او میترسید):
تقریبا همه ما این تجربه را داشتهایم. اگر مجبورید دائما خودتان را کنترل کنید تا دیگران را راضی نگه دارید، میتوان نتیجه گرفت که این شغل مناسب شما نیست.
دو راه پیش رو دارید: یا تمرین کنید کم کم حرف خود را بزنید یا به دنبال کار جدید بگردید.
یکی از بهترین راهها برای افزایش قدرت این است که در کنار کار اصلی خود، بهطور نیمهوقت به دنبال شغل جدید بگردید.
▪️حساس بودن یا زودرنجی:
آخرین راه برای از دست دادن قدرت این است که اجازه دهید اطرافیانتان در محیط کار، به راحتی شما را عصبانی کنند.
اگر کسی به اصطلاح روی اعصاب شما بود، دندان روی جگر بگذارید و به خودتان بگویید: «ایرادی ندارد. او در حال حاضر احساس ترس میکند. صحبتهای گستاخانه او ربطی به من ندارد. او الان در وضعیت مناسبی نیست.»
✏️ نویسنده: Liz Ryan
#مدیر_موفق
📍 @PI_Business_Consultant
ید.
اگر فرد برنامه اصلاحطلبانه دارد و این برنامهها موردپذیرش اصلاحطلبان است و از آن حمایت میکنند، بنابراین اصلاحطلبان شریک سیاسی او در ارائه آن برنامهها محسوب میشوند و باید پاسخگو باشند که چقدر به این برنامهها عمل شده و اگر نشده، چرا عمل نکردهاند. ولی اگر چنین نباشد، به چه دلیلی احزاب و گروهها باید هزینه رفتار اشخاصی را بدهند که خود را اصلاحطلب میدانند یا فکر میکنند میتوانند برای بقیه اصلاحطلبان هم تعیینتکلیف کنند.اصلا چنین نیست. حق و نقش و اندازه این افراد این نیست. نگاه برخی آدمها به مسائل مختلف، حکومتی و مملکتی و اجتماعی بیش ازحد پیشپاافتاده و سادهلوحانه است. یعنی بهشکلی است که فکر میکنند اگر سود هر چیزی برای آنها وجود داشت، پسندیده است واگروجود نداشت، ناپسند است. مثلا درباره مسائل اقتصادی کارشکنیهایی را که در دولتهای خاتمی و روحانی تا حدی وجود داشت، شاهد بودید. کسانی کارشکنی میکردند که اگر فردا خود آنها مسئولیت امور را دراختیار داشته باشند، توقع همکاری ازآدمهایی دارند که تا قبل از این در کار آنها کارشکنی کردهاند. این نگاهی نیست که ملی ومردمی و قابلاحترام باشد.درحقیقت باید انتخاب و حق انتخاب را به مردم بدهیم و اگر مردم چیزی را انتخاب کردند، همه باید کمک کنند تا آن انتخاب به نتیجه برسد.
درواقع شما معتقدید هر کسی برنامه داشته باشد و در مسیر توسعه کشور و آرمانهای اصلاحطلبان حرکت کند، باید از او حمایت کرد، فارغ از اینکه شناسنامه و کارنامه اصلاحطلبی نداشته باشد.
کلمه «میبایست» را ترجیح میدهم. لفظ «باید» بیشتر برای محافظهکاران است. ما معمولا از تعابیری چون «میبایست»، «شایسته است»، «بایسته است» و... استفاده میکنیم.
حالا سر الفاظ بحثی نداریم. صورتمساله چیز دیگری است.
نه خیلی مهم است! من برای کسی تعیینتکلیف نمیکنم.
خوب پیشنهادتان در اینباره چیست؟
اگر برنامه اصلاحطلبی توسط اصلاحطلبان، یا گروهی از آنها، نوشته شد و مورد تایید جمعی قرار گرفت، آن مجموعه این برنامه را به جامعه ارائه میدهند. اگر مردم رای دادند، احزاب و گروههایی که این برنامه را ارائه دادند باید پاسخگوی این برنامهها باشند. اینکه درمورد فردی بگوییم او اصلاحطلب است، سابقه دارد، شناسنامه دارد و... بازگشت به همان بحث دکان و سرقفلی و... است. امکان دارد انسانی تفکراتی داشته باشد که امروز یک چیزی است و فردا تحولی در او صورت گیرد، یافتهها و دانش او افزایش یابد و شرایطش تغییر کند و درنتیجه دیدگاه او تغییر کند. ما حق نداریم به او بگوییم چرا دیدگاه شما تغییر کرده و تا دیروز این مطلب را میگفتی و امروز چیز دیگری میگویی. فهم و برداشت این فرد تفاوت کرده است. نباید او را متهم به فرصتطلبی و سوءاستفاده کرد. یک کسی تفکرات اصولگرایی دارد و فردا به این نتیجه میرسد که نگاه اصلاحطلبانه به مسائل داشته باشد. بسیاری از افراد را میشناسم که چنین شدند. بچههای برخی مسئولان که اصولگرا بودند، امروز تفکرات اصلاحطلبانه دارند.
از خود مسئولان هم بعضا کسانی مثل لاریجانی، مطهری و... چنین بودند.
حالا من درباره بچههای برخی ازآنها صحبت میکنم. بچههایی که پدران آنها بهحدی تند هستند که حد وحساب ندارد. نمیتوان گفت شما فرزند فلانی هستی یا قبلا اصولگرا بودی یا قبلا فلان جمله را بیان کردی،مهم نیست. الان تفاوت کرده است.الان به این برداشت رسیدهاند که این تفکرو این راه وروش درست است. ما نمیتوانیم یک محدوده یا آدمهایی را شاخص کنیم وبگوییم اینها ملاک هستند.اینها رفتارهای محافظهکارانه درجریان اصلاحات است.
در چارچوبی که شما بیان کردید اگر در 1400 یک چهره راست محافظهکار همانند لاریجانی به میدان بیاید و همان برنامههایی که شما بیان کردید را داشته باشد و برای اجرای این برنامهها تعهد هم بدهد، میتواند جزء گزینههای اصلاحطلبان باشد؟
مگر روحانی اصلاحطلب بود که روی کار آمد؟ ما با روحانی در مجلس اول، دوم و سوم همکار بودیم. ایشان یک اصولگرا بود. اصلا اصلاحطلب نبود و حتی میانه هم نبود. همین اصلاحطلبان و کسانی که خود را بهعنوان اصلاحطلب معرفی میکنند و من هم یکی از آنها هستم، با ایشان صحبت کردیم و از ایشان خواستیم حضور داشته باشند. چون دیدیم ایشان نسبت به سایر کاندیداهایی که امکان حضور دارند، امکان موفقیت بیشتری دارند و بهزعم ما کمخطرتر عمل میکنند.
برداشتی که درمجموعه ما وجود داشت این بود که اگر برخی کاندیداها به پیروزی برسند، شاید ایران را بهسمت یک جنگ میبردند یا درمحیط داخلی، جامعه را بهسمت یک سیستم بستهترمیبردند.خب ما این را نمیپسندیدیم. لذا در آن شرایط انتخابی را انجام دادیم که ناگزیر از آن بودیم و این هم به آن معنا نیست که انتخاب اصلاحطلبانه انجام دادهایم و یک چهره اصلاحطلب و برنامه اصلاحطلبانه را روی کار آور
بود هیچکسی نتیجه نمیگیرد. در مجلس آینده هم اگر روش و کنش را اصلاح نکنند و با همین فرمول غلط جلو بروند باز همین نتیجه را خواهند گرفت.
این موضوع را خود ما در «فرهیختگان» بهکرات مطالبه کردهایم و خواستار آن شدهایم که گروههای سیاسی برنامهها و ایدههایشان برای مسائل کشور را با مردم در میان بگذارند.
هیچخبری نیست. چون برنامهای ندارند که ارائه بدهند. اساس فعالیت بر برنامه و تعهد اجرایی آن نیست، حتی اگر برنامه ناقص ارائه داده باشند تعهدی بر اجرای آن ندارند.
ولی بههرحال نداشتههایشان را کنار هم قرار میدهند تا مردم آنها را با هم مقایسه و یکی را انتخاب کنند. چه این را بپذیریم و چه نپذیریم، چه درست و چه غلط انتخابات برگزار میشود و البته انتقاداتی به آن وارد است که باید اصلاح شود.
مانند درختی که بیبروبیحاصل باشد ورشد کند؛نه میوهای دارد ونه خاصیتی.انتخابات بدون برنامه مانند رشد درختی است که بیحاصل است. وقتی بحث انتخابات را مطرح میکنید میبایست برای مردم تدارک انتخاب برنامهای داشته باشید. انتخاب بین برنامهها موضوعیت دارد، نه اینکه انتخاب صرفا میان چهرهها، قیافهها، قوم، فامیل و گرایشهای اینگونه باشد.ما در مجلس اول انتخابات برگزار کردیم و تا حدودی تغییرات مورد نظر بیان شد و گفته شد در این مجلس میخواهیم این کارها را انجام دهیم. مثلا از این شرایطی که وجود دارد عبور کنیم و به شرایط دیگری برسیم. مردم اگر انتخاب کردند میدانستند نمایندگان میخواهند چه کارهایی بکنند، اما در مجالس بعدی این را نداشتیم.نهایت سوال شما این است که چطور شد آن زمان که اصلاحطلبان رای آوردند کسی نگفت انتخابات نیست و حالا که وضعیت اینگونه شده میگویند انتخابات نیست. همان زمان هم ما میگفتیم اساس کار باید برنامه باشد. اساسا یکی از انتقاداتی که به برخی شوراها وارد میشود این است که اگر برنامهای ارائهشده چرا اجرا نشده و چرا پیگیری نشده است. اگر برنامهها غلط بود ومیبایست اصلاح میشد چرا اصلاح نشده است واگر درست بود باز هم این سوال مطرح میشود که چرا اجرا نشده است؟فارغ ازاینکه چه کسی مسئول است وچه کسی مسئول نیست، اگر سطح نگاه خود را بالاتر ببریم و به این فکر نکنیم جای من کجاست، میز من کجاست، پست من کجاست،دستمزد من چه میشود و فکر کنیم حق و نقش مردم چیست، آن زمان قدری قضیه متفاوت میشود. الان برخی میگویند اصلاحطلبان شکست خوردند. در این حوزه شکست معنا ندارد. در چه چیزی شکست خوردند؟ شکست زمانی اتفاق میافتد که یک اندیشه، فکر، نظریه و تئوری توسط جامعه رد شود و آن را نپذیرند و کنار بگذارند. درآن صورت میگوییم دراینجا شکستی اتفاق افتاده است. اما اگر این نباشد و یک گروهی سرکار رفتند و گروه دیگری دوره بعد سرکار بروند وهردو گروه هم بدون برنامه باشند، بحث شکست معنا پیدا نمیکند.اصولا معتقدم اصلاحطلبی قابل شکست نیست.دلیل این امراین است که تفکرات اصلاحطلبی تفکر آینده طلب، آیندهپژوه است و به زندگی بهترفکرمیکند. درعرض چندهزارسال تاریخ تمدن بشری ادامه داشته است و از این به بعد هم ادامه خواهد داشت. اینکه من یا دیگری درآن باشیم یا نباشیم درمرحله بعدی بحث قرار میگیرد.
به هر حال اسم این رخدادی که دردوم اسفند هم تکرار شد، هر چیزی هم که باشد، مساله اصلی بحث ما نیست. شما میتوانید نام آن را رقابت سیاسیون بدون برنامه بگذارید یا هر چیز دیگر. صورتمساله اصلی، کاهش مشارکت در دو سطح مشارکت عمومی و مشارکت نیروهای سیاسی در فرآیند انتخابات است. علت این دو اتفاق چه بود؟
نارضایتی از نحوه برگزاری انتخابات یک عامل است. یک عامل اساسیتر نارضایتی مردم از عملکرد حاکمیت اعم از محافظهکاران و اصلاحطلبان است. وقایعی که چندماه قبل از آن اتفاق افتاد، اعتراضات خیابانی آبانماه، بحث سقوط هواپیما، گرانیها و مشکلات و... همگی باعث شد مردم اقبال چندانی نسبت به انتخابات از خود نشان ندهند. درحقیقت عوامل مختلفی در این کاهش مشارکت موثر بود. رفتار شورای نگهبان و رفتار برگزارکنندگان انتخابات هم بر دامنه این نارضایتیها افزود. چهرههای شاخص اصلاحطلب نیز ردصلاحیت شدند یا بهخاطر اینکه میدانستند ردصلاحیت میشوند، اصلا شرکت نکردند. بههر شکل کسانی که تایید شدند با موافقت بقیه دوستان شرکت کردند، اما بهطور طبیعی این حضور نمیتوانست رای چندانی را ایجاد کند و مشارکت مناسبی را به صحنه انتخابات بدهد. لذا همین اتفاقاتی که شاهد بودید، رخ داد.در چنین شرایطی مجلس یازدهم هم مجموعهای از نیروهای سیاسی هستند که با هم احوالپرسی و دوستی دارند و در کنار هم قرار میگیرند. قدری انعکاس مطالب از درون مجلس به بیرون و جامعه کمتر میشود، احتمالا قدری آرامش هم بیشتر شود. البته شاید هم چنین نباشد و تلاش در بهدست آوردن قدرت که از خصیصههای شاخص محافظهکاران است، باعث شود همین آرامش هم ایجاد نشود.
انتخابات وعدم ثبتنام برای کاندیداتوری.ارزیابی شما از علل و عوامل این دو پدیده چیست؟
یکی ازمواردی که مورد بحث من است، همین است که میخواهیم انتخابات داشته باشیم یا نمیخواهیم؟ اگرمیخواهیم انتخابات داشته باشیم باید انتخابات را تعریف کنیم. یک انتخابات به چه صورت است؟ برخی کشورهای منطقه هستند که اصولا بحث انتخابات در آنها منتفی است، مثل شیخنشینهای حوزه خلیج فارس که این چنین هستند یا برخی که تازه مجلس پیدا کردهاند و اصلا مجلس شورا هم نداشتند. درباره بحث انتخابات فکر میکنم ما با سازوکاری که طی سالیان گذشته پیش گرفتیم وبعد از مجلس اول اتفاق افتاد، درحقیقت انتخابات را ازحالت واقعی خود خارج کردیم. به این معنا که نوعی نظارت را برعهده شورای نگهبان قراردادیم که این نظارت بعدها تکامل منفی یافت و به نظارت استصوابی تبدیل شد.براساس قانون اساسی اگرقوه مجریه درحق یک کاندیدا که ثبتنام کرده،تعدی کرده وهیات اجرایی انتخابات و وزارت کشوربیدلیل او را ردصلاحیت کند، شورای نگهبان باید وارد عمل شود واگرمحرز شد که کاندیدا بهناحق رد شده، او را تایید کند. وزارت کشور هم تنها در چارچوب قانون اجازه داشت این فرد را رد یا تایید کند. بعد اندکاندک مفادی را در قانون وارد کردند و یکسری استعلامات و بررسیهایی را قرار دادند و بعد خود شورای نگهبان وارد نظارت استصوابی شد و بهجای آنکه ازکسانی که ردصلاحیت شدند دفاع کند، خود شروع به ردصلاحیت افراد کردند وانتخابات بهصورتی درآمد که مردم ازبین کسانی که شورای نگهبان پذیرش و تعیین میکند،میتوانند چندنفر را برای مجلس و یک نفر برای ریاستجمهوری انتخاب کنند. بنابراین کسانی انتخاب میشوند که قبلا پذیرفته وانتخابشده باشند و این، انتخابات را ازمعنا و محتوای واقعی خود خارج میکند. درسایرکشورها نیزاینچنین نیست که اگرکسانی سوءسابقه داشته باشند، بتوانند کاندیدا شده و بهعنوان نماینده مجلس و رئیسجمهورانتخاب شوند.آنجا ملاک این است که اگرکسی براساس حکم دادگاه صالح ازحقوق سیاسی واجتماعی محروم شده باشد،حق شرکت ندارد.نه براساس گزارش ضابط دادگستری که قابل نقض درهردادگاه صالحی است.نکته اساسی این است که آقایان گزارش ضابط را جایگزین حکم قاضی کردهاند.نکته دوم این است که براساس همین گزارشها ردصلاحیت کردند وانتخابات را محدود کردند.جدای ازاین تشخیص شخصی را هم به این اضافه کردند، یعنی انتخابات را ازحالوهوا ومحتوای واقعی خود دورکردهاند.درحالیکه مبنا باید چیزدیگری باشد،یعنی اگردادگاه صالح شخصی را ازحقوق سیاسی- اجتماعی محروم نکرده باشد، یکسری مدارک شناسنامهای و مدارک تحصیلی و سابقه فعالیت را که درقانون اساسی پیشبینیشده باید ارائه بدهد وبتواند درمعرض آرای عمومی قرارگیرد.
البته درانتخاباتهای قبلی همواره همین مکانیسم وجود داشته است. بااینحال درانتخاباتهایی که جریان اصلاحطلب پیروز انتخابات میشد، هیچوقت این بحثها مطرح نمیشد که انتخابات ازماهیت خود خارج شده و... .
من همیشه این موضوع را مطرح کردهام. این بحثهای من فکری و نظری است. ربطی به اصلاحطلب و اصولگرا ندارد. در همین انتخابات اخیر تعدادی از افراد اصولگرا ردصلاحیت شدند. مخاطب بحث من همان افراد هم هستند که چرا اینها را ردصلاحیت کردند؟ من درباره روش غلط و فرمول غلط بحث میکنم. بحث گروهبندی در گفتههای من وجود ندارد.
درهرصورت انتخابات دوم اسفند نیز مثل بقیه انتخاباتها برگزار شد و نتیجه چیزی شد که شاهد بودیم. عامل اصلی این نتیجه با دو شاخصهای که در سوال قبل عرض کردم چه بود؟ اگر شما بگویید عامل اصلی، اشکال ماهیت انتخابات بوده، من هم میگویم همین سازوکار عینا در انتخاباتهای قبلی هم وجود داشته است. اما ما مشارکت ۸۰ درصدی را هم در همین سازوکار شاهد بودهایم.
حتی اگر مشارکتی هم وجود داشته باشد بهدلیل استمرار گزینش قبل ازانتخابات آن انتخابات هم درست نیست. بهدلیل اینکه علاوهبردخالت غیرمنطقی اجرایی گروه ناظراصلا برنامهای وجود ندارد، مردم به چه چیزی رای میدهند؟
انتخابات هست، ولی به آن و نحوه مواجهه گروههای سیاسی با آن انتقاد وارد است.
خیر،انتخاب چه چیزی است؟انتخابات می بایست تعریف شود و برنامهها باید مطرح شوند.
انتخاب بین افرادی که برنامهای ندارند.
این بهمعنی انتخاب نیست.این یعنی انتخاب هیچ و با اندکی تسامح انتخاب ناقص وناکارآمد.
اینکه شما بین چند نفر یا چند لیست یک نفر یا یک لیست را برگزینید، اسمش انتخاب است. اما بههرحال ممکن است به این سازوکار انتقاداتی وارد باشد.
خیر،این انتخاب (هیچ) است،یعنی شما کسانی را انتخاب میکنید بدون هربرنامه وتعهد انتخاباتی که بروند وهیچکاری نکنند. خوب نتیجه این میشود که همین میبینیم.اساس کارغلط بوده است.فرمول غلط است.درفرمول غلط همواره میگویید حسن بیاید یا تقی نیاید. چه فرقی میکند؟ فرمول که غلط
ا کنند یا سرقفلی واگذار کنند یا اجارهگیرشوند واگرکسانی خواستند در این حوزه فعال باشند باید جوازکسب و اجازه بگیرند. به اعتقاد بنده اصلاحطلبی محدود و منحصر به افراد، سازمانها و مجموعههای خاصی نیست ودرتشکلهای خاصی هم خلاصه نمیشود.دراین مرام و روش اشخاص نمیتوانند برای دیگران تعیینتکلیف کنند که شما اصلاحطلب باشید یا نباشید، بنابراین اصلاحطلبی را درقالب یک تفکر باید جستوجو کرد.حتی افرادی هستند که عنوان اصلاحطلبی را یدک میکشند، اما در رفتار، گفتارو کردار کاملا مانند محافظهکاران عمل میکنند. اگر محافظهکار را به این معنا فرض کنیم که فرد بر تفکری پایبند است و حاضرهم نیست آن را به تکامل برساند و اینگونه اصلاحطلبی هم به همان شکل رفتار میکند و عملا محافظهکار میشود. اصلاحطلب باید بهدنبال اصلاح و بهبود شرایط باشد. این هم منحصر به شخص یا گروهی خاص نیست. فکر میکنم همه انسانهایی که به فردای بهترمیاندیشند و امیدوارانه برای دستیابی به آن شرایط تلاش میکنند، میتوانند در مجموعه اصلاحطلبی ارزیابی شوند.
درباره هدف اصلاحطلبی و کلیت این نگاه توضیحاتی را بیان کردید، عرض من درباره همان ابزارهایی است که برای پیشبرد اهداف اصلاحطلبانه مورد استفاده قرار گرفتهاند و اینجا مصداق آن، شورایعالی سیاستگذاری است.
خود اهداف مهمترازابزارهستند.ابزاروسیلهای برای تحقق اهداف است.
بههرحال آن اهداف تغییری نمیکنند ومهم ابزارهایی است که برای رسیدن به آن اهداف مورد استفاده قرارمیگیرند.
خیر،اهداف پیوسته درحال تغییروتکاملند وابزارها نیزمتناسب با آنها بایدتغییریابند.
بههرحال شما میخواهید به اصلاحات نایل شوید.گروهی ازیک ابزار استفاده میکنند و گروهی دیگرازابزاری دیگر.
باید دید تعریف این اصلاحات چیست.
این را شما باید تعریف کنید!
باید به گذشته اصلاحات توجه کرد وتاریخ را ورق زد وبه نظرات علامه نائینی وآخوند خراسانی وامثال آنان توجه کرد؛به دوران مشروطه وتحولات وتغییرات بعدی آن وامروزکه بنده وامثال ما درتلاش برای بهبود زندگی مردم هستیم.باید ازمجموعه اصلاحطلبان بپرسید شما میخواهید به چه نتایجی وبه چه اهدافی دست یابید؟این باید بهروشنی بیان شود.
شما معتقدید اصلاحات هنوزتعریف نشده؟
خیر،همانقدرکه اصولگرایان میدانند اصلاحطلبان چه میگویند وچه میخواهند وآن را بهصورت واقعی بیان میکنند، ما اصلاحطلبان نیزبه اندیشه خرافی اصولگرایی جدید روی نمیآوریم وبرایمان فرق نمیکند، فکرمیکنیم چیزی برای گفتن ندارند. می بایست مبانی فکری خود را که فکرمیکنیم عامل سازندگی وپیشرفت جامعه است، بیان کنیم ودرباره آن هم به دگماتیسم دچار نشویم. درحقیقت همانها را هم باید درقاعده تغییر و تحول بدانیم.آنها نیزنباید ثابت تلقی شوند؛ یعنی احتمال دارد اطلاعات و دانش ما نسبت به روز قبل بیشتر و یافتهها بهتر و تصمیمات بهتری اتخاذ شود. فرض من این نیست که اصلاحطلبی مغازهای ایجاد یا خریداری یا تملک شده است که امروز کسی در مصاحبه خود کرکره را پایین میکشد یا کسی کرکره را بالا میدهد یا کسی سرقفلی آن را در اختیار دارد و بقیه اگر خواستند درباره اصلاحات و اصلاحطلبی حرف بزنند باید از آقایان اجازه بگیرند. من چنین تفکری ندارم، یعنی فکر میکنم اصلاحطلبی خیلی عامتر، وسیعتر و گستردهتر از آن چیزی است که افرادی آن را در انحصار و محدوده خواستههای حزبی، گروهی و شخصی خود خلاصه کنند.
چرا اصلاحطلبی تا امروز تعریف نشده؟ اصلاحطلبی و اصولگرایی شاید دو دهه است که وارد ادبیات سیاسی فضای کشور شدهاند. دو دهه گذشته و هنوز تعریف دقیقی از آنها ارائه نشده، دلیل این امر چیست؟
البته مشابه این امر را در کشورهای دیگر هم مشاهده میکنید. مثلا دموکراتها و جمهوریخواهان که در آمریکا فعالند، آنها هم تقریبا مشابه همین وضعیت را دارند، منتها تا حدودی تفکرات و سیاستهای خود را تبیین کردهاند وگفتهاند چه میخواهند. ولی ما تا امروز هیچ انتخاباتی نداشتیم که برمبنای یک برنامه باشد. البته برخی واژهها تعریف شدهاند، مانند تکثرگرایی که فرضا ما گفتهایم به آن معتقد هستیم. آیا این بهاندازهای واقعی شده که اگر اختیار امور جامعه و اجرا به دست ما باشد اجازه بدهیم اگر کسانی مثل ما فکر نمیکنند یا مخالف ما هستند بتوانند بهراحتی حرف خود را بیان کنند؟ ودراین بیان نظرات نهتنها مانع ایجاد نکنیم، بلکه کمک کنیم آنها بتوانند حرف و نظر خود را به گوش مردم برسانند.فرض کنید گفتیم به حقوق اقلیتها معتقد هستیم، آیا این حقوق را زمانی که اداره امورجامعه دست ما قرار میگیرد بهرسمیت میشناسیم ورعایت میکنیم؟ خیلی از مسائل دیگر نیز وجود دارد که باید تبیین وبه جامعه معرفی شود و جامعه نسبت به آن اظهارنظر و اعمال رای کند.
الان جریان اصلاحات درباره اقتصاد چه مواضعی دارد؟آیا چیزی دراینباره گفته شد
⭕️فرمول اخذ #مالیات از خانههای خالی اعلام شد
"علیزاده" معاون سازمان امور مالیاتی:
مالیات بر خانههای خالی بر اساس متراژ ملک در هر منطقه و مانند سیستم مالیات بر اجاره دریافت میشود.
🔸بر اساس موقعیت ملک و بر حسب ارزش اجاره مالیات از خانههای خالی دریافت میشود.
🔸به موجب قانون اگر خانهای یک سال خالی باشد مشمول مالیات نمیشود و از سال دوم به میزان ۵۰ درصد ارزش اجاره ملک، سال سوم ۱۰۰ درصد ارزش اجاره و سال چهارم یک و نیم برابر ارزش اجاره بها مشمول مالیات میشود.
🔸براساس تبصره ۱۱ ماده ۵۳ قانون مالیات های مستقیم در تهران و شهرهای بزرگ واحدهای مسکونی زیر ۱۵۰ متر و در شهرهای کوچک املاک زیر ۲۰۰ متر از پرداخت مالیات بر اجاره بها معاف هستند، اما اگر این واحدها خالی بمانند و اجاره داده نشوند براساس قانون اخذ مالیاتهای مکرر مشمول پرداخت مالیات میشوند.
@raheslahat
♦️ استعفای دسته جمعی ۳۲ نفر از اعضای هیات رییسه و شورای منطقهای حزب اتحاد ملت در همدان
🔹۳۲ نفر از اعضای هیات رییسه، شورای منطقهای و شهرستانهای حزب اتحاد ملت در همدان با انتشار بیانیهای فعالیتهای این حزب اصلاحطلب را در حد چند تاکتیک انتخاباتی و تلاش برای کسب مناصب مدیریتی توصیف کردند و به صورت دسته جمعی از عضویت در این حزب استعفا کردند.
🔹اعضای مستعفی حزب اتحاد ملت همدان در بخشی از بیانیه استعفای خود تاکید کردند که به اعتقاد ما اولویت در هر حرکت اصلاحطلبانه حفظ اعتماد مردم و سرمایه اجتماعی جریان اصلاحطلبی است، اما در بیان مواضع رسمی، در موضوعاتی مهم شاهد تعلل، فرصت سوزی و سکون حزب بودهایم.
#راه_اصلاحات
📍 @raheslahat
گروه رسانه ای #راه_اصلاحات
به ادمین تلگرام و ادمین اینستاگرام نیازمند است.
ارسال مشخصات به تلگرام ذیل:
۰۹۳۵۸۱۴۰۰۴۱
📍 @raheslahat
🔳⭕️فکر کردن کار مشکلی است، برای همین بیشتر مردم قضاوت می کنند.
👤کارل گوستاو یونگ
#مدیر_موفق
📍 @PI_Business_Consultant
🔷 بازاریابی B۲B برای چه کسی مناسب است؟
◾️بازاریابی B۲B برای هر شرکتی که به سایر شرکتها محصول یا خدمات ارائه میکند، میتواند به کار گرفته شود. خدمات و محصولات میتواند به شکلهای زیادی وجود داشته باشد:
🔸 اشتراکهای نرم افزاری،
🔸راه حلهایی برای مسائل امنیتی،
🔸 ابزارها،
🔸لوازم جانبی،
🔸لوازم اداری یا هر چیز دیگری.
بسیاری از کسب و کارها و سازمانها هم دو نوع بازاریابی B۲C و B۲B را در برنامه بازاریابی خود مد نظر میگیرند.
◾️کمپینهای بازاریابی B۲B افرادی را هدف قرار میدهند که دارای کنترل یا یا تاثیر زیادی بر تصمیمات فروش دارند. این امر میتواند طیف گستردهای از عنوانهای شغلی و مسئولیت افراد را شامل شود. افرادی از پایینترین سطح سازمانی تا مدیران رده بالای سازمانی.
#مدیر_موفق
📍 @PI_Business_Consultant
محسن ایران نژاد رییس سازمان جوانان حزب اسلامی کار کرمان :
حال که اکثریت مجلس یازدهم نمایندگان اصولگرا هستند و همیشه داعیه گوش به فرمان ولایت بودند رو دارند، چرا بعد از فرمایشات رهبر معظم انقلاب درباره جوان بودن دولت بعدی آنها برای ریاست مجلس دنبال انتخاب یک رییس جوان نیستند؟بنظر مثل همیشه آنها فقط در حرف این چنینن هستند و در عمل هیچ اتفاقی نمی افتد .
#مطالبه_گری
@S_J_H_E_K_Kerman
💥خبرهای کوتاه (۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۹)
🔹سخنگوی وزارت بهداشت:
* از دیروز تا امروز ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۹ و بر اساس معیارهای قطعی تشخیصی دو هزار و ۱۰۲ بیمار جدید مبتلا به کووید۱۹ در کشور شناسایی شد.
* مجموع بیماران کووید۱۹ در کشور به ۱۱۶ هزار و ۶۳۵ نفر رسید.
* متاسفانه در طول ۲۴ ساعت گذشته، ۴۸ بیمار کووید۱۹ جان خود را از دست دادند.
* مجموع جان باختگان این بیماری به ۶ هزار و ۹۰۲ نفر رسید.
* خوشبختانه تا کنون ۹۱ هزار و ۸۳۶ نفر از بیماران، بهبود یافته و ترخیص شده اند.
* ۲۷۲۷ نفر از بیماران مبتلا به کووید۱۹ در وضعیت شدید این بیماری تحت مراقبت قرار دارند.
* تا کنون ۶۵۸ هزار و ۶۰۴ آزمایش تشخیص کووید۱۹ در کشور انجام شده است.
🔹پرداخت وام مشاغل آسیب دیده از کرونا، از هفته دوم خرداد/ شبکه خبر
🔹تفکیک آنفلوانزا و کرونا؛ نگرانی اصلی برای فصل زمستان/ خبر فوری
🔹روحانی: رعایت پروتکلهای بهداشتی در شبهای قدر افتخاری برای کشور است / ایسنا
🔹ربیعی: برای تامین کسری بودجه ۹۹ نیازمند تغییراتی در آن هستیم/تسنیم
🔹 چین یک ماه بدون مرگ ناشی از کرونا سپری کرد/ خبر آنلاین
🔹مجمع عمومی سازمان ملل احتمالاٌ به صورت مجازی برگزار میشود/ خبرگزاری فارس
🔹احتمال ادامه تعطیلی خوزستان / خبر آنلاین
🔹آغاز مهلت مجدد ثبت نام کنکور سراسری ۹۹ از هفته آینده/ مهر
🔹امضای قرارداد جدید در وزارت صمت ممنوع شد/ آنا
🔹چالوس و هراز امروز یک طرفه میشوند/ خبر فوری
🔹سامانه ثبت نام دوگانه سوز کردن رایگان خودروهای عمومی آغاز بکار کرد/ خبر فوری
🔹هنرمندان سه ماه از پرداخت حق بیمه معاف شدند/ خبر فوری
🔹کاهش قیمت کالاهای IT تا ۲۰ روز آینده/ قیمتهای نجومی لپ تاپ غیرواقعی است / خبر فوری
🔹بنیاد مستضعفان ۸ هزار مسکن برای خانوادههای دارای ۲ معلول ساخت/ تسنیم
🔹بانک ها هیچگونه خرید و فروش سکه ای ندارند/ خبر فوری
#مدیر_موفق
📍 @PI_Business_Consultant
💢 چگونه در محیط کار احساس قدرت کنیم؟
🔸ما در محیط کار از واژه قدرت زیاد استفاده میکنیم. ما به خوبی میدانیم که در هر سازمانی، یک عده افراد خاص از بقیه قدرتمندتر هستند، مثل مدیران اجرایی سطوح ارشد.
بسیاری از ما تعریف پیچیده و نادرستی از قدرت داریم. به ما یاد دادهاند که کسی قدرتمند است که یک شغل سطح بالا با درآمد عالی داشته باشد. ما تنها روی یک نوع از قدرت تمرکز میکنیم در حالی که دو نوع قدرت وجود دارد:
1⃣ قدرتی که دیگران به شما اعطا میکنند، مثلا با ارتقای شما به یک سِمت بالاتر.
قدرتی که دیگران به شما میبخشند، واقعی نیست. قدرت شما در درون شماست. مدارک تحصیلی، عناوین شغلی سابق و افتخاراتی که کسب کردهاید، جذابیتهای سطحی هستند. این نوع از قدرت را دیگران به شما بخشیدهاند پس به راحتی میتوانند آن را از شما پس بگیرند.
2⃣ اما یک نوع دیگر از قدرت وجود دارد: قدرتی که خودتان میسازید.
مهم نیست که قبلا کجا کار کردهاید یا درس خواندهاید. اگر دائما در حال کسب تجربه و مهارت باشید، قدرتمندید. شما این نوع از قدرت را همه جا همراه خودتان میبرید. وقتی کار درست را انجام میدهید، قدرت شما افزایش مییابد، به خصوص وقتی هیچکس به انجام کار درست، اعتقاد ندارد.
🔸اگر برای آنکه همرنگ جماعت شوید، اخلاقیات را زیر پا بگذارید، در واقع قدرت خود را تضعیف کردهاید. وقتی از منطقه امن خود خارج میشوید و چیزی را امتحان میکنید که ترسناک به نظر میرسد، قدرتمندتر میشوید.
گاهی با انجام یک سری کارها، بدون آنکه متوجه باشیم قدرت خود را از دست میدهیم. چهار کاری که باعث کاهش قدرت میشوند از این قرارند:
▪️حالت تدافعی گرفتن:
وقتی از نظر حرفهای دچار تناقض میشوید یا همکارتان شما را به چالش میکشد، ممکن است وسوسه شوید که از خودتان دفاع کنید. اما در بیشتر اوقات، این کار درست نیست.
اگر کسی در محیط کار به شما توهین کرد، بهترین کار این است که ساکت بمانید. همه به کسی که به شما حمله کرده به چشم یک کارمند غیرحرفهای نگاه میکنند. شما نباید خودتان را همسطح او قرار دهید.
توانایی حفظ آرامش و انتقادپذیری بدون واکنش تدافعی، نشاندهنده شخصیت شماست.
▪️بدگویی و حرفهای خالهزنکی!
اگر از دست رئیس یا همکارتان ناراحتید، میتوانید از یکی از دوستانتان در محل کار بخواهید به صحبتهایتان گوش دهد و راهنماییتان کند. برای حل مشکل، به جای بدگویی از مدیر یا همکارتان، باید با آنها صحبت کنید.
وقتی وارد صحبتهای خالهزنکی میشوید، قدرت خود را تضعیف میکنید. شما بهطور غیرمستقیم به خودتان، همکارتان و تمام دنیا میگویید: «من از اینکه مشکلاتم را رودررو مطرح کنم میترسم. پس به جایش بدگویی میکنم.»
▪️تغییر خودتان برای راضی نگه داشتن رئیس (یا هر کسی که از او میترسید):
تقریبا همه ما این تجربه را داشتهایم. اگر مجبورید دائما خودتان را کنترل کنید تا دیگران را راضی نگه دارید، میتوان نتیجه گرفت که این شغل مناسب شما نیست.
دو راه پیش رو دارید: یا تمرین کنید کم کم حرف خود را بزنید یا به دنبال کار جدید بگردید.
یکی از بهترین راهها برای افزایش قدرت این است که در کنار کار اصلی خود، بهطور نیمهوقت به دنبال شغل جدید بگردید.
▪️حساس بودن یا زودرنجی:
آخرین راه برای از دست دادن قدرت این است که اجازه دهید اطرافیانتان در محیط کار، به راحتی شما را عصبانی کنند.
اگر کسی به اصطلاح روی اعصاب شما بود، دندان روی جگر بگذارید و به خودتان بگویید: «ایرادی ندارد. او در حال حاضر احساس ترس میکند. صحبتهای گستاخانه او ربطی به من ندارد. او الان در وضعیت مناسبی نیست.»
✏️ نویسنده: Liz Ryan
#مدیر_موفق
📍 @PI_Business_Consultant
دهایم. بنابر ضروریات و شرایطی که وجود داشت، تصمیمی در مجموعه اصلاحطلبان گرفته شد. نتیجه این تصمیم خوب یا بد بههرترتیب موثربرزندگی جامعه است.معلوم نیست اگر انتخاب دیگری با آن شرایط صورت میگرفت، امروز در وضعیت بهتری قرار میداشتیم.
یعنی احتمال تکرار این استراتژی درسال ۱۴۰۰ وجود دارد؟
من چیزی که بیان میکنم درباره سال ۱۴۰۰ نیست. من درباره لاریجانی یا فرد دیگری بحث نمیکنم. بهطور کلی بیان میکنم. نظریه و فکر را عنوان میکنم.
من هم درباره شخص نپرسیدم. سوال بنده ناظر به استراتژی بود.فکر میکنید احتمال تکراراین استراتژی درسال 1400 وجود دارد؟
برای همه انسانها همیشه هر تغییر و تحولی وهرتصمیمی امکانپذیراست وباید شرایط را درنظرگرفت.منتها اگردرشرایط اضطرارقراربگیرند براساس آن وضعیتی که در آن قرار دارند، تصمیم میگیرند.اینکه چه تصمیمی میگیرند درآینده مشخص خواهد شد.
فرمودید بخشی از دلایل قهر مردم با صندوق رای در انتخابات دوم اسفند و عدممشارکت آنها ناشی از نارضایتی بابت عملکردهایی بود که در این سالها اتفاق افتاد. اصلاحطلبان چطور میتوانند در انتخابات 1400پیوستگی موجود میان خود و عملکرد دولت را مدیریت کنند، بهگونهای که رای منفی دولت به سبد آنها سرازیر نشود و سرمایه اجتماعی خود را که باعث روی کار آمدن دولت روحانی شد، بهسمت کاندیدای مطلوب سوق دهند؟
معلوم نیست این اتفاق رخ دهد.اگرشرایط اینگونه که تاکنون بوده پیش برود،احتمالا انتخاباتی مشابه انتخابات اسفند ۹۸خواهیم داشت.
انتخابات 98 را هم که فرمودید نارضایتی از عملکردها باعث افت مشارکت در آن شد.
اگر شرایط کنونی ادامه یابد، همین اتفاق تکرار میشود. طبیعتا اگر احزاب و گروهها بتوانند خود را درمعرض آرای عمومی قرار دهند یک نوع رفتار خواهند داشت و اگر چنین نباشد، رفتار دیگری بروز میدهند. آن رفتار دیگر یا به این صورت بروز خواهد کرد که دیگر مشارکت نمیکنند و حاشیهنشینی میگزینند و به جمعیت خاموش اضافه میشوند؛ یا وارد جمعیت خاموش نمیشوند و در انتخابات شرکت میکنند و میگویند بههرشکلی ضرر را کمتر کنیم، بهتر است. یعنی بهنحوی سعی میکنند با مشارکت خود، مانع از انتخاب افرادی شوند که رفتار حادتری از خود بروز میدهند و به این ترتیب آسیبهای احتمالی را کاهش میدهند.من فکر میکنم درباره انتخابات باید برنامهها را مورد توجه قرار دهیم. یکی از سه نفری که از طرف اصلاحطلبان با روحانی درباره انتخابات صحبت کرد و از ایشان خواست در عرصه حضور داشته باشد و برای حمایت از روحانی مذاکره میکرد در کنار مرعشی و موسویلاری، من بودم.
سال ۹۲ را میگویید؟
در سال ۹۶ بود که ما سه نفر با ایشان مذاکره میکردیم. ما در ارتباط با هیچیک از برنامههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی روحانی از ایشان هیچ تعهدی نگرفتیم. با ایشان هیچ گفتوگویی درباره اینکه ایشان متعهد به اجرای برنامههای مدنظر ما باشد، نداشتیم. بنابراین روحانی در هیچیک از تصمیماتی که به اجرا گذاشت، با ما مشورت و هماهنگی نکرد. او سیاستهایی که فکر میکرد درست است، پیش برد و به مرحله اجرا گذاشت و نتیجه آن آسیبهایی بود که ایجاد شد.
درواقع به روحانی چک سفیدامضا دادید.
بله، تقریبا همینطوربوده است. تشخیص ما این بود که اگرکاردست افراد تندروبیفتد، احتمال دارد مملکت گرفتارمسائل و مشکلات بیشتری شود.بنابراین ایشان حتی اگردریکسری کارها موفق نشود و رفتار اصلاحطلبی ازخود نشان ندهد، حداقل ما را گرفتار این مسائل نمیکند.
چرا در ازای این حمایت برای اجرای دستکم بخشی از برنامههای موردنظر خود هیچ تعهدی از روحانی نگرفتید؟ بههرحال شما میخواستید از او حمایت کنید.
یکی ازعلتهای اساسی این بود که ما انتخاب دیگری نداشتیم.ما انتخابی که موردتایید باشد وبتواند رای بیاورد وشرایط را بهصورتی دربیاورد که به وضعیت بدتری مبتلا نشویم، نداشتیم.
بههرحال جهانگیری فرد توانمندی بود.
درآن زمان ایشان به اندازه کافی رای نداشت.نظرسنجی نشان میداد ایشان رای لازم را نداشت.ضمن آنکه جهانگیری هم درمجموعه همین دولت حضوردارد وعمل میکند ودربخشی ازاین مدیریت مشارکت دارد ودرنتیجه آن هم سهیم است.
بههرحال او مدیری با رزومه مشخص اصلاحطلبی و سابقه اجرایی فراوان محسوب میشود. اگر جهانگیری در انتخابات 1400 حضور پیدا کند،با توجه به اینکه جامعه احتمالا او را به چشم نمادی از وضع موجود تلقی خواهد کرد، فکر میکنید چقدر زمینه برای موفقیتش فراهم باشد؟ از این حیث دچار چالش نمیشود؟
همیشه انتخابهای این چنینی ما را گرفتارکرده است.انتخاب ناگزیروازروی استیصال باید کنارگذاشته شود. باید انتخاب صحیح براساس برنامه وبا توجه به شاخصهایی که بیان کردم،داشته باشیم. نه درباره ایشان و درباره افراد مشابه ایشان این نظر فرقی ندارد. این نوع انتخابها هیچگاه ما را ب
روز در نقطهای قرار داریم که باید درباره ابتداییترین ابزار دموکراسی یا انتخاب یا حق انتخاب بحث کنیم، خیلی پسندیده این جامعه نیست.
با توجه به اینکه از میانههای امسال وارد جو انتخابات ریاستجمهوری میشویم، فکر میکنید راهبرد موثر برای جریان اصلاحطلب در این زمینه چیست؟
اصلاح روشهایی که تاکنون داشتیم. اگر با روشهای قبلی پیش برویم، باز وضعیت همین خواهد بود. باز یکسری افراد ناکارآمد را انتخاب میکنیم و رقابت بهصورت واقعی شکل نمیگیرد و باز اینها بدون هرگونه برنامه و تعهدی چهار سال وقت ملت را میگیرند و میروند. درواقع چهار یا هشت سال آینده چنین خواهد بود.
اگر بخواهیم مصداقیتر بحث کنیم، میتوان گفت بهطور مشخص 2 نوع نگاه درخصوص راهبرد انتخاباتی اصلاحطلبان برای 1400 وجود دارد. یک نگاه اصرار به حضور با کاندیداهای حداکثری است و نگاه دیگر قائل به آن است که بههرترتیب عالم سیاست، عالم انتخاب بین اقتضائات است، نه انتخاب بین آرمانها و باید در چارچوب اقتضائات زمان حرکت کرد. ازاینرو اگر شرایطی مشابه انتخابات سال 92 رقم خورد، میتوان راهبرد اتخاذشده در 92 را مجددا تکرار و از فردی حمایت کرد که الزاما خاستگاه اصلاحطلبی ندارد. شما این دوگانه را چطور ارزیابی میکنید؟
ابتدای بحث هم گفتم. ملاک آن است که فرد برنامههای اصلاحطلبانه داشته باشد. بنابراین اینکه بگوییم فلان کاندیدا اصلاحطلب است ولی بدون برنامه و آن یکی نیست، هیچچیزی را برای ما حل نمیکند.
بههرحال شناسنامه افراد هم مطرح است دیگر.
خیر. برخی از افراد در زمان انتخابات نکاتی را مطرح کردند که بعد از آن بههیچوجه بدان عمل نکردند. چه در جریان اصلاحطلب و چه در جریان اصولگرا و چه در جریان میانهروچنین بوده است. حرفهایی را بیان کردند که بههیچوجه پایبند به اجرای آنها نبودند وبه آنها عمل نکردند.من درباره اینها نمیخواهم بحث کنم. حرف من آن است که اصلا انتخاب افراد بدون برنامه در هر جریان فکری از طرف هر گروهی که باشد،غلط است ونتیجهای نخواهیم گرفت. افرادی میآیند وخودشان را مطرح میکنند و چند شعار انتخاباتی میدهند و رای مردم را میگیرند و کار خود را انجام نمیدهند. این شکلی نمیتوان مملکت را اداره کرد.
اگر فردی برنامه داشته باشد و شناسنامه سیاسی اصلاحطلبی به آن معنا نداشته باشد، نظر شما را تامین میکند؟
ما باید حق را به مردم بدهیم، من بهجای مردم نباید انتخاب کنم. میبایست برنامهها را به مردم ارائه دهیم و مردم انتخاب کنند. من بهجای مردم نباید فکر کرده وتصمیم بگیرم.
شما بهجای مردم انتخاب نمیکنید. منتها شما بهعنوان کنشگر سیاسی و حزبی افرادی را بهعنوان کاندیدا به جامعه معرفی میکنید و آنها را در معرض رای مردم قرار میدهید.
معلوم نیست علم و عقل من از آدم دیگربیشتر باشد. ما باید قائل به آن شویم که مردم عقل و فهم دارند و میفهمند و حق دارند تصمیم بگیرند و هر کسی را آنها انتخاب کنند، خوب است. برای شرکت در انتخابات هم کسانی که توسط قوه قضائیه از حقوق سیاسی محروم نشده باشند، حق دارند شرکت کنند وباید بقیه مسائل را به مردم بسپاریم و اجازه دهیم مردم از بین برنامهها اشخاص را انتخاب کنند.دایره افراد لایق درکشورکوچک نیست. خیلیها هستند که لایق و توانمند هستند ومیتوانند بهخوبی امور را اداره کنند، اما با توجه به زمینههایی که شاهد هستند، اصلاحضورپیدا نمیکنند که بخواهند بررسی شوند.من فکرمیکنم باید این امکان فراهم شود احزاب و گروهها خود وظیفه شناسایی این افراد را درآن مقطع عهدهدارشوند ومسئولیت بپذیرند وبگویند این فرد را حمایت میکنیم واگربد عمل کرد، ما پاسخگو خواهیم بود.اما زمانی که همه افراد نیستند،حتی احزاب وگروهها هم به اضطرار انتخاب میکنند و این انتخاب چیزی نیست که بتواند آینده مملکت را بسازد.
من جواب سوالم را نگرفتم! اگر فردی بیاید و با مختصاتی که شما بیان کردید، برنامهای داشته باشد ولی سابقه اصلاحطلبی بهمعنای مصطلح نداشته باشد، چگونه با آن مواجه خواهید شد؟
شما به این چارچوب عادت کردهاید که فلانی اصلاحطلب است یا نیست، سابقه دارد یا ندارد، بیاید یا نیاید، به آن رای بدهیم یا ندهیم و... .من میگویم ربطی به این مساله ندارد.مردم به هر کسی رای بدهند،آن ملاک است.
رای نهایی با مردم است ولی شما به آنها کاندیدا برای رای دادن معرفی میکنید.
خیر،من میخواهم بگویم درحالحاضراینگونه نیست. هم رای مردم چندان موثرنیست وهم مردم به برنامه رای نمیدهند.یعنی هرسه ایراد را با هم داریم. فرض کنید یک کاندیدایی اصلاحطلب باشد و بدون برنامه باشد یا به مردم برنامههای او رای ندهند و بخواهند به اصولگرا یا هرکس دیگری رای بدهند،ما حق نداریم آن را نپذیریم.
خیر، شما نمیگویید رای بدهید یا ندهید وتعیینتکلیف نمیکنید بلکه کاندیدا برای رای دادن معرفی میکن
ولی درمجموع مجلسی که کارا و توانمند باشد و اندیشههای مختلفی در درون آن بجوشد و همافزایی فکری در آن شکل بگیرد، نخواهیم داشت.
درباره اینکه اذعان داشتید خیلی از نیروهای اصلاحطلب بهخاطر ردصلاحیت حضور نداشتند، باید گفت اساسا خیلی از آنها از ثبتنام خودداری کردند و این موضوع برای پیش از انتخابات است و در آن مقطع هنوز ردصلاحیت موضوعیت نداشت.
بهخاطر اینکه میدانستند ردصلاحیت خواهند شد، نیامدند که ردصلاحیت نشوند. برخی هم آمدند و ردصلاحیت شدند.
یعنی اگر بحث ردصلاحیت نبود، مشکل انتخابات حل میشد؟
خیر، یک مقدار از عدممشارکت به نارضایتی مردم بازمیگردد. این عامل سرجای خود قابلتجزیه و تحلیل است. همه مشکلات در این امر نبود. اینها را توضیح دادم. نارضایتیهای مردم از عملکردها در بحث بنزین، سقوط هواپیما و مسائل گرانیها و... همگی دستبهدست هم داد. مجموعهای از عوامل، جامعه را نسبت به نتیجه مشارکت سیاسی مایوس کرد.
در حوزه مشارکت عمومی عمدتا بدنهای با انتخابات قهر کرد که دولت و فراکسیون امید با اتکا به رای آن بر سر کار آمده بودند. عملکرد دولت و فراکسیون اصلاحطلبان مجلس در کاهش رغبت بدنه اجتماعی این جریان به مشارکت در انتخابات چقدر موثر بود؟
بخشی از این نارضایتیها بهطور طبیعی بهخاطر عملکرد آنها ایجاد شد. خودبهخود که این نارضایتی شکل نمیگیرد، موضوع درمورد سازوکار انتخابات و شیوه گفتوگوی برگزارکنندگان انتخابات است، بعد میرسیم به فراکسیون امید. شاید عملکرد آنها مطلوب نبود، اما نقش اصولگرایان و محافظهکاران در ناتوانی مجلس و اداره نامناسب امور دوبرابر فراکسیون امید بود که با تبلیغات صداوسیما و رسانههای شناختهشده برعکس نمود یافت. ۶ نفر در انتخابات ریاستجمهوری تایید شدند و در صحنه حضور پیدا کردند. از این ۶ نفر هیچکدام یک صفحه برنامه بیرون ندادند. انتخابات براساس برنامه نداشتیم. طبیعتا بهصورت روزمره کسانی میآیند و مسئولیت میپذیرند و اقداماتی را انجام میدهند که موفق یا ناموفق هستند و متعاقبا رضایت یا نارضایتی شکل میگیرد. در حالتی که برنامهای وجود نداشته باشد، بهطور طبیعی کارهای پراکنده و کارهای متضاد اتفاق میافتد.
بیان داشتید درصورتی شکست اتفاق میافتد که ایدهای رد شود یا نارضایتی از آن ایجاد شود. روحانی ایدهای مشخص برای اداره کشور داشت. ایدهای که عبارت بود از توسعه کشور از مسیر تعامل با غرب و جذب سرمایه خارجی و... . امروز این ایده بهصورت روشن شکست خورده است.
این ایدهها را بهصورت کتبی کجا ارائه دادهاند؟
کتبی و شفاهیاش فرقی ندارد. بارها و بارها این ایده تبیین شد و اتفاقا مردم در انتخابات 92 به همین ایده رای دادند.
ما در کشورسخنران زیاد داریم که اگرفردا به خودشان هم بگویید چه گفتید، به یاد ندارند. من درباره روحانی صحبت نمیکنم. درباره سخنرانیها صحبت میکنم. وقتی میگوییم ایده، منظور، برنامه و یک کار سازمانیافته علمی است که مطرح میشود و مردم آن را میخوانند و میپسندند و میگویند خوب یا بد است. اگر آن را پسندیدند و به او رای دادند و فردی را برای اجرای کارها انتخاب کردند، آن فرد باید بلافاصله برنامههای اجرایی خود را ارائه دهد. وقتی برنامههای اجرایی را ارائه داد مردم میتوانند بررسی کنند که چقدر از این وعدهها قابلعمل است. هیچیک از این اتفاقات رخ نداده است.
ولی جهتگیریها کاملا روشن است. همانطور که جهتگیری جلیلی در انتخابات 92 کاملا مشخص بود، جهتگیری روحانی هم روشن بود.
اگر بخواهیم بهسمت جهتگیری برویم،به حرفهای نانوشته میرسیم که توسط خیلی از مسئولان بارها بیان شده. نتیجه آنکه امروز شاهد هستیم هیچکدامشان نه اجرا شده و نه به نتیجهای رسیدهاند. اگر بخواهیم بهصورت واقعی به این نقطه برسیم، باید ایدهها و نظرات و برنامهها مکتوب شود و حتی در زمان انتخابات برنامههای اجرایی ارائه شود که حرفهای شعاری و غیرواقعی مطرح نشود. مردم باید برنامههای اجرایی را ببینند و حتی در برخی کشورها معاون رئیسجمهور قبل از انتخابات معرفی میشود تا روشن شود که این فرد با چه سازوکارهایی و با چه نیروهایی میخواهد برنامههای خود را پیش ببرد. معاون اجرایی هم معرفی میشود تا مردم بتوانند درست انتخاب کنند. در اینجا چنین چیزی نیست. اکثرا در ایران به این شکل بوده که از انتخابات کمتر محروم ماندهایم.
درواقع رایها بیشتر سلبی بوده است.
از ترس اینکه آسیبی نبینیم و در شرایط بدتری قرار نگیریم، در بسیاری از موارد انتخاب ناگزیر داشتهایم. این چیزی نیست که مطلوب جامعهای باشد که تاریخ تمدنی مشابه ما دارد. زمانی که در روسیه تزارها حکومت میکردند، ما در ایران حکومت مشروطه داشتیم. یعنی ما زمانی که ما در ایران مجلس داشتیم، جامعه اولیه سنتی اداره میشد. در کشورهای منطقه همیشه پیشرو بودیم. اینکه ما ام
ه است؟ ما درمجموعه اصلاحات از چپچپ تا راستراست نگاه اقتصادی داریم.درمجموعه اصولگرایان نیزمشابه این را میتوان دید.باید نگاه کنیم چه دیدگاهی در چه زمینهای معرف یک جریان فکری میشود.آن دیدگاه را تبیین کنیم و براساس آن برنامه بدهیم و جامعه برهمان اساس وارد انتخاب شود.احزاب، گروهها، شوراها و انجمنها ابزار و وسایلی برای پیشبرد واجرای اهداف هستند. وقتی اهداف را نادیده بگیریم و کنار بگذاریم این ابزار و وسایل سرگردان میچرخند و نهایتا وسیله وابزاری برای کسب پست ومقام گرفتن برخی میشوند. اگر آن افراد به پست و مقامی دست پیدا کردند، میگویند پیروزشدند واگردست نیافتند، میگویند پیروزنشدند.امروز برخی جریانات به کاریابی سیاسی عناصرفرصتطلب تبدیل شدهاند ورجوع افراد سیاسی به آنها برای گرفتن پست وشغل است، اما برنامه و هدفی نیست که بتوان گفت این برنامه و هدف به نتیجه رسیده یا نرسیده است. ما ابزاررا جای هدف نشاندهایم و این بزرگترین اشتباهی است که درمجموعه اصلاحطلبان واصولگرایان کشوروجود دارد. درحقیقت مردم را با این روشی که پیش گرفتیم از دستیابی به خواستههای واقعی آنان محروم کردهایم، یعنی مردم الان بدون توجه به یک برنامه، رای میدهند. درواقع رای را به چهرهها، شعارهای غیرواقعی و تبلیغات مقطعی میدهند و عاقبت نیز همانها نتیجه این کنش را در زندگی خود میبینند.
درواقع میتوان گفت شاید دلیل طفره رفتن از تعاریف این است که برای سیاسیون راحتتراست مردم به این موارد توجه نداشته باشند تا آنها نیز به بازیهای سیاسی خود مشغول باشند. شما سازوکار ایدهآل را چه میبینید؟
بحثی تحتعنوان توسعه انسانی داریم. در این بحث اولین شاخصه حق انتخاب بیشتراست. هرقدر مردم حق انتخاب بیشتر و متنوعتری داشته باشند به توسعه انسانی نزدیکتر هستند. به این معنا که فرضا دریک شهرتعداد پزشکانی که حضور دارند و مردم میتوانند برای مراجعه از میان آنها انتخاب کنند زیاد باشد یا تعداد سینماهایی که وجود دارد زیاد باشد و آنان بتوانند از میان فیلمهای متعدد فیلمی را که میخواهند انتخاب کنند یا تعداد مدرسهها و دانشگاهها زیاد باشند که مردم انتخاب کنند در چه مدرسه و رشتهای میخواهند تحصیل کنند، در این صورت شاخصه توسعه انسانی در وضعیت مطلوبتری قرار میگیرد. حق انتخاب بیشتر را نشانه اصلی توسعه انسانی میدانیم. وقتی برنامههای مختلفی پیشروی مردم وجود داشته باشد و مردم از بین برنامهها و نظرات متفاوت بتوانند انتخاب کنند، میگوییم به توسعه انسانی نزدیک شدهایم و یک جامعه نسبتا توسعهیافته پیدا کردهایم.این درحالی است که درحالحاضر اصلا برنامهای از سوی هیچگروهی ارائه نمیشود که مردم بخواهند بین این برنامهها انتخاب کنند. ما بیشتر به چهرهها، قیافهها، به سوابق مبارزاتی، مدارک تحصیلی و عضویت در فلان گروه، دسته و... رای میدهیم. این یعنی در حقیقت از توسعه انسانی فاصله گرفتهایم. وقتی توسعه انسانی را مبنا قرار میدهیم، برای اجرای برنامههایی که ارائه میشود گروههایی شکل میگیرند. این گروهها درهرقالبی که باشند درصورت رفتار درست میتوانند مفید واقع شوند.
در عرصه سیاسی کشور شما فرد باتجربه و باسابقهای هستید. خود شما و حزب متبوعتان دراین سالها چقدر به آنچه گفتهاید عمل کردهاید؟
ما در حزب اسلامی کاردرهمه مقاطع برنامه دادهایم.اما این چیزی نیست که شخص یا حزبی بخواهد بهصورت فردی به آن عمل کند و نتیجه بگیرد.این چیزی است که به باورعمومی برمیگردد.چیزی نیست که حتی رهبری نظام هم آن را یکنفره انجام دهند. این موضوعی است که به هنجارهای جامعه و به فرهنگ اجتماعی بازمیگردد.هرکس می بایست به سهم خود قدمی دراینباره بردارد. اینکه من درمصاحبه با رسانه شما این مطالب را عنوان میکنم بخشی ازهمین فرهنگسازی است. درحقیقت همه جامعه میبایست درجهت اصلاح فرهنگ وامورآن حرکت کنند والا رهبرکشوردرباره مسائل اقتصادی، فرهنگی، سیاسی روی موضوعات مختلف مسائلی را بیان میکنند. آیا تا بهحال اینها به نتیجه رسیده است؟
خیلی ازموارد به نتیجه نرسیده است.
بهخاطراینکه فرهنگسازی عمومی صورت نگرفته وجامعه با تحولات مورد نظرهماهنگ نشده است. وقتی میخواهیم هنجار، ارزش و فکری را در جامعه جریان دهیم، کاری به یک فرد، گروه، حزب ودسته ندارد ویک امرعمومی است. یعنی درجامعه باید این موضوع آموزش و ترویج داده شده و بیان وخواسته شود که مثلا همه اموربراساس برنامه باشد.همه اموربراساس مطالعه،حرکت سازمانیافته علمی باشد.این را هنوزتمرین نکردهایم ویاد نگرفتهایم.بههمین شکل تودهای،عامیانه وغیرعلمی رفتار میکنیم و بعد مصیبتها و گرفتاریها حاصل میشود وآسیبهایش را مردم تحمل میکنند.
در انتخابات دوم اسفند بهطورمشخص با دو پدیده مواجه بودیم؛ نخست کاهش مشارکت عمومی و دوم کاهش حضور نیروهای سیاسی یک جریان در صحنه
حسین کمالی، دبیرکل حزب اسلامی کاردرگفتوگوبا «فرهیختگان»:
سطح اصلاحطلبی فراترازچند حزب و گروه است
اهداف اصلاح طلبانه ازابزارمهمترهستند
برخی جریانات به کاریابی عناصرفرصتطلب تبدیل شدهاند
اصلاحطلبی سرقفلی کسی نیست
انتخابات را ازحالت واقعی خود خارج کرده اند
فقط با حکم دادگاه صالحه امکان محرومیت ازکاندیداتوری وجود دارد
یاد نگرفته ایم که ازنامزدها برنامه بخواهیم
گزارش ضابط قضایی که نمی تواند دلیل رد صلاحیت شود
تفکراصلاحطلبی نه می میرد ونه شکست نمی خورد
انتخاب کاندیدا از روی استیصال باید کنارگذاشته شود
از انتخاب افراد بدون برنامه نتیجهای نخواهیم گرفت
هنوزعرق انتخابات دوم اسفند خشک نشده، شمارش معکوس برای انتخابات1400 آغازشده وگروههای سیاسی ازحالا درصدد زمینهسازی برای بهبود موقعیتشان دررقابتهای بهارسال آینده هستند؛رقابتهایی که بههرحال طبق سنت مالوف،درپایان عمر دولت مستقرازجذابیت واهمیت دوچندانی نسبت به دوره قبل برخورداراست.هرچه هست درروزهایی که اصولگرایان به فتح حداکثری بهارستان دلخوشند و سخت درتکاپوی تقسیم کرسیهای بالا وپایین بهارستان بهسر میبرند،اصلاحطلبان بحثها و جدلها برای چشمانداز کنش سیاسی خود در1400 را کلید زدهاند؛بحثهایی که البته محدود به بگومگوهای رسانهای باقی مانده و در سایه سکوت سنگین شورایعالی سیاستگذاری اصلاحطلبان، هنوز جای خود را به مذاکرات رودررو نداده است.در چنین فضایی سراغ حسین کمالی، دبیرکل حزب اسلامی کاروعضوشورایعالی اصلاحات رفتیم و نگاه او به شرایط سیاسی کشور درآستانه انتخابات ریاستجمهوری را جویا شدیم. به اعتقاد کمالی راهبرد موثراصلاحطلبان برای انتخابات ریاستجمهوری، تمرکزبربرنامههای اصلاحطلبانه است. برنامههایی که البته اگرکاندیدای حامل آنها، سابقه سیاستورزی درجناح راست داشته باشد هم میتوان ازاوحمایت کرد. کمااینکه درانتخابات 92 چنین شد واصلاحطلبان ازروحانی که به تعبیرحسین کمالی حتی میانه هم محسوب نمیشد و چهرهای تماما اصولگرا بود،حمایت کردند.
با توجه به بحثهایی که درباره شورایعالی سیاستگذاری اصلاحطلبان در محیط سیاسی کشور شکل گرفته، ارزیابی شما درباره مطالبه ایجاد تغییرات در سازوکار این شورا چیست؟
اساس کاراصلاحطلبی با تغییرات و تحولات گره خورده است. درحقیقت حرکت ازیک نقطه به نقطه بهتر، تغییر از یک وضعیت به وضعیت بهتر و رسیدن به شرایطی بهتر از گذشته، اساس کاراصلاحطلبی را شکل میدهد. بنابراین اینکه فکر کنیم اگر اندیشه و سازوکاری داشتیم، این سازوکار باید بدون تغییر، تحول و تکامل باقی بماند، با اساس اندیشه اصلاحطلبی در تعارض است. در زمینه مسائل اجرایی هم تغییر، تحول و پیشرفت الزامی است و من فکر کنم همیشه لازم است حتی نسبت به تحولاتی که درآینده شکل میگیرد، منتظرتغییرات و تحولات بعدی باشیم. هرروزیافتههای ما نسبت به روزگذشته بیشتر و دانش ما افزون میشود و براساس آن به رهیافتهای جدیدتری میرسیم و آینده بهتری را میتوانیم براساس مطالعات خود شکل دهیم، بنابراین اینکه به تغییر و تحول معتقد باشیم مسالهای بدیهی است.
به اصل لزوم اعمال تغییرات اشاره کردید، اما درباره اینکه چه تغییراتی مطلوب شما است، توضیح ندادید.
شما سطح اصلاحطلبی را درحد خواستها و رفتارچند گروه وحزب وتشکل واقدامات مقطعی آنها پایین نیاورید. مفهوم و سطح اصلاحطلبی فراتروگستردهترازاینها است.
سوال بنده گذشته از کلیات، ناظر به مکانیسم عملکرد شورایعالی سیاستگذاری بود.
اصلا شورایعالی مهم نیست. من درباره کلان موضوع خدمت شما توضیح دادم که اصلاحات چگونه و چطور به مسائل نگاه میکند. وقتی امام معصوم(ع) میفرماید اگر کسی فردایش همانند امروز او باشد، زیان کرده است، من اصلاحطلبی را برابر با همین میبینم، حتما می بایست فردای ما بهتر از امروز ما باشد. کسانی که به این تغییر و تحول و بهبود معتقد هستند در جهت اصلاحطلبی گام برمیدارند.اینکه احزاب و گروههایی که وجود دارند، تشکلهایی مانند شورای هماهنگی، شورای سیاستگذاری و گروههای دیگری که شکل خواهند گرفت، صرفا ابزاری برای پیشبرد اهداف اصلاحطلبانه هستند. اینکه این ابزارها بهاندازه کافی مناسب هستند یا متناسب با شرایط جامعه و بهخوبی عمل میکنند یا خیر و برای دستیابی به اهداف کافی هستند یا نه و... موضوعاتی است که باید بررسی شوند، ایرادات هر بخش و مجموعهای می بایست ارزیابی و سنجیده شود و براساس بررسیهای بهعملآمده درمورد آنها تصمیمگیری شود. درحقیقت براساس ارزیابیهایی که صورت میگیرد میتوان تصمیم گرفت درآینده ازچه وسیله،سازمان،تشکیلات و راهبردی باید استفاده شود وامروزبه چه وسیلهای میتوانیم به آن سمت حرکت کنیم؟
من مفهوم وحرکت اصلاحطلبی را فراترازاحزاب،گروهها وجمعیتهای موجود میدانم واین را مثل مغازهای نمیدانم که افرادی در آن مالکیت پید