روان تحلیل، فضایی برای شناخت بهتر، درک عمیقتر و شفای زخم های جان، تا زندگی پویا در همه ابعاد را تجربه کنیم. www.ravantahlil.com Admin: @BardiaBEH
«در آن روزگاران، قدرتِ همهجا حاضر و خردکنندهیِ روم چنان جهانی آفریده بود که در آن، افرادِ بیشمار و در واقع، تمامیِ اقوام، از استقلالِ فرهنگی و خودمختاریِ معنویِ خویش محروم گشته بودند. امروزه، افراد و فرهنگها با تهدیدی مشابه رویارویاند؛ یعنی خطرِ بلعیده شدن در [انبوهِ] توده. از این رو، در بسیاری نقاط، موجی از امید به ظهورِ مجددِ #مسیح به چشم میخورد، و حتی شایعهای شهودگون پدیدار گشته است که بیانگرِ امید به رستگاری است. با این حال، شکلی که این [امید] به خود گرفته است، با هیچچیز در گذشته قیاسپذیر نیست، بلکه فرزندِ نمونهیِ «عصرِ تکنولوژی» بهشمار میآید. این [شکلِ نوین]، همان پدیدهیِ عالمگیرِ #یوفو (اشیاءِ پرندهیِ ناشناس) است.¹³»
¹³ قس: بشقابپرندهها: اسطورهای نو از چیزهای دیدهشده در آسمان (نیویورک و لندن، ۱۹۵۹)؛ همچنین در تمدن در گذار (جلد ۱۰ مجموعه آثار).
📍@ravantahlil | گروه آموزشی روان تحلیل 📚
«اسطوره، از آنجا که در خودِ روان ریشه دارد، با اعماقِ [وجود] درگیر میشود، زیرا با تصویرپردازی و بیانِ ویژهیِ خود، چهرهها و کنشهای نمادینِ نه فقط ناخودآگاه، بلکه همچنین آنچه را که اغلب «فراآگاه» (superconscious) مینامند، بازگو میکند. اسطوره بهسانِ سامانهای عدسیگون برایِ ذهنِ خداوند عمل میکند. اسطوره، حاملِ رمزگانِ هستی است.»
— جین هیوستون، جستجویِ معشوق: سفرها در اسطورهشناسی و روانشناسیِ قدسی
📍@ravantahlil | گروه آموزشی روان تحلیل 📚
سینما بیرون از سینما
پخش و تحلیل روانشناختی
فیلم: کیک
ساعت شروع برنامه: ۱۷:۰۰
هزینه: ۳۵۰ هزار تومان
ظرفیت: ۲۵ نفر
جمعه / 22 فروردین
خلاصه داستان : زنی به نام کلر سیمونز (جنیفر آنیستون) با یک مرد که همسرش را از دست داده، رابطه ای مشکوک را آغاز می کند، این درحالی است که او باید با توهم همسر مرده اش نیز مقابله کند…
💢 لینک ثبت نام :
https://zarinp.al/697580
تسهیلگر:
محمد مهدی کهربی
تلفن تماس: 09121795739
بهبودیان
آدرس: تهران، خیابان شریعتی، بالاتر از میرداماد، روبرو ایستگاه مترو شریعتی، برج مینا، طبقه 3، واحد 2 (برج مینا پارکینگ دارد)
@Ravantahlilmovieclub
یونگ: «مسئلهٔ بنیادین در روانشناسی، یکپارچهسازی اضداد است. این امر را همهجا و در هر سطحی میتوان مشاهده کرد. در کتاب *روانشناسی و کیمیاگری* (جلد ۱۲ مجموعه آثار) فرصتی یافتم تا به یکپارچهسازی شیطان علاقهمند شوم. زیرا، تا زمانی که شیطان یکپارچه نشود، جهان شفا نمییابد و انسان نجات پیدا نمیکند. اما شیطان نمایندهٔ شر است، و چگونه میتوان شر را یکپارچه ساخت؟ تنها یک امکان وجود دارد: جذب کردن آن، یعنی ارتقای آن به سطح آگاهی. این مهم از طریق یک فرایند نمادینِ بسیار پیچیده صورت میپذیرد که کمابیش با فرایند روانشناختیِ تفرد (individuation) یکسان است. در کیمیاگری این را مقارنهٔ (conjunction) دو اصل مینامند. در واقع، کیمیاگری عملاً کار مسیحیت را پی میگیرد و به پیش میبرد. از دیدگاه کیمیاگری، مسیحیتْ انسان را نجات داده اما طبیعت را نه. رؤیای کیمیاگر، نجات جهان در کلیتِ آن بود: سنگ فلاسفه بهمثابه فرزند جهان اکبر (filius macrocosmi) تصور میشد که جهان را نجات میبخشد، حال آنکه مسیحْ پسر عالم صغیر (filius microcosmi)، یعنی تنها منجیِ انسان بود. هدف غاییِ شاهکار کیمیاگری (opus magnum)، نجات کیهانی یا اپوکاتاستاسیس (apokatastasis) است.
من به مدت پانزده سال کیمیاگری را مطالعه کردم، اما هرگز با کسی در این باره سخن نگفتم؛ نمیخواستم با تلقین بر بیماران یا همکارانم تأثیر بگذارم. اما پس از پانزده سال تحقیق و مشاهده، ناچار به پذیرش نتایجی گریزناپذیر شدم. عملیات کیمیاگری واقعی بودند، تنها با این تفاوت که این واقعیتْ فیزیکی نبود، بلکه روانشناختی بود. کیمیاگری نمایانگرِ فرافکنیِ یک درامِ توأمان کیهانی و معنوی در قالبِ اصطلاحاتِ آزمایشگاهی است. شاهکار سترگ (opus magnum) دو هدف داشت: نجاتِ روانِ انسان و رستگاریِ کیهان. آنچه کیمیاگران «ماده» مینامیدند، در واقعیت، خویشتنِ ناخودآگاه بود. «روانِ جهان» یا انیما موندی (anima mundi) که با روحِ جیوه یا اسپیریتوس مرکوریوس (spiritus mercurius) یکی دانسته میشد، در ماده محبوس بود. به همین دلیل است که کیمیاگران به حقیقتِ «ماده» باور داشتند، زیرا «ماده» در واقع همان حیاتِ روانیِ خودشان بود. اما مسئله عبارت بود از آزادسازیِ این «ماده»، نجاتِ آن — در یک کلام، یافتنِ سنگ فلاسفه، یعنی کالبدِ نورانی یا جسم تمجیدیافته (corpus glorificationis).
این کارْ دشوار و مملو از موانع است؛ شاهکار کیمیاگری خطرناک است. درست در آغاز با «اژدها»، روحِ کِتونیایی (chthonic spirit)، «ابلیس» یا، آنگونه که کیمیاگران میگفتند، «سیاهی» یا نیگرِدو (nigredo)، روبرو میشوید و این رویارویی رنج به بار میآورد. «ماده» تا زمانِ ناپدید شدنِ نهاییِ سیاهی رنج میکشد؛ به بیان روانشناختی، روانْ خویشتن را در چنگالِ مالیخولیا (melancholy) گرفتار مییابد، درگیرِ نبردی با «سایه» (shadow). رازِ مقارنه یا کُنیونکتیو (coniunctio)، رازِ محوریِ کیمیاگری، دقیقاً معطوف به سنتزِ (synthesis) اضداد، جذبِ سیاهی، و یکپارچهسازیِ ابلیس است. برای مسیحیِ «بیدار»، این یک تجربهٔ روانیِ بسیار خطیر است، زیرا رویارویی با «سایهٔ» خویشتن است، با آن سیاهی، آن نیگرِدو، که جدا میماند و هرگز نمیتواند بهطور کامل در شخصیت انسانی یکپارچه شود.
«بیگانگی از غریزه و از ارتباط با دیگران منجر به تنهایی عمیقی میشود. همانطور که در جای دیگری نوشتهام، بهترین راه برای زنان برای درک زندگی مرد معمولی این است که تصور کنند: 1) نزدیکترین دوستان خود، کسانی که عمیقترین اسرار، ترسها و امیدهای خود را با آنها در میان میگذارند، از خود دور میکنند؛ 2) ارتباط با یک سیستم راهنمایی داخلی را قطع میکنند، چه آن را غرایز، شهود یا زندگی احساسی خود بنامند؛ و 3) ارزش خود را عمدتاً از طریق ظرفیت خود برای دستیابی به استانداردهای بیرونی و انتزاعی بهرهوری اندازهگیری میکنند. (این تصویر از یک سرزمین بایر روانشناختی بیشتر زنان را وحشتزده میکند، اما حداقل آنها زندگی مردان را بهتر درک میکنند. زنانی که در این ساختار مردسالارانه رقابت میکنند، به زودی همان بدبختیهای مردان را متحمل میشوند، البته با ظرفیت و اجازه بیشتر برای تشخیص خود و خریدن از فیلمنامه.)»
جیمز هالیس، آنچه بیشترین اهمیت را دارد: زندگی سنجیدهتر
📍@ravantahlil | گروه آموزشی روان تحلیل 📚
❌❌ اصلاحیه ❌❌
مقاله خوانی تخصصی یونگ
روانشناسی تحلیلی
یونگ به روایت یونگ
شروع از اردیبهشت 1404 (18 اردیبهشت)
پنجشنبهها
ساعت 15 الی 17
مدرس: محمد مهدی کهربی
تحلیلگر، محقق و مترجم تخصصی در زمینه روانشناسی تحلیلی
چند نکته:
1. تعداد جلسات این دوره مشخص نمیباشد.
دوره تا تحلیل تمام عناوین اعلام شده برگزار میشود.
2. روند ثبت نام به صورت 4 جلسهای و 12 جلسهای میباشد.
3. هر هفته مقاله مورد بررسی در شبکههای اجتماعی مجموعه اعلام میشود.
4. شرکت کنندگان از اواسط دوره میتوانند نیز به گروه اضافه شوند، اما توجه داشته باشید که ظرفیت دوره محدود و معین میباشد.
(ظرفیت دوره به صورت حضوری 20 نفر و آنلاین 20 نفر)
5. جلسات این دوره توسط مجموعه ضبط نمیشود.
توجه داشته باشید؛
هزینهای که شما به ترتیب بالا پرداخت میکنید برای تعداد جلسات ذکر شده میباشد.
پس از به اتمام رسیدن تعداد جلسات پرداخت شده در صورت درخواست به ادامه شرکت در دوره تا پایان دوره، هزینه به همین صورت باید پرداخت شود.
🟥ثبت نام از طریق وبسایت روان تحلیل🟥
www.ravantahlil.com
جهت پاسخ به سوالات شما با شماره زیر تماس بیگیرید
09121795739
«در جامعه اولیه، مردی که یاد گرفته بود زمان خود را برای انتقام، مبادله یا هر هدف دیگری منتظر بماند، نسبت به کسی که مجبور بود هنگام بروز محرک، بدون در نظر گرفتن عواقب، عمل کند، مزیت داشت. چنین مردی با انضباط بخشیدن به غرایز خود، بر همسایگان خود که غریزیتر عمل میکردند، قدرت به دست آورد. قدرت مرد دارو عمدتاً بر چنین خودکنترلی استوار بود.»
ام. استر هاردینگ، انرژی روانی: منبع و دگرگونی آن
📍@ravantahlil | گروه آموزشی روان تحلیل 📚
«نمادها را میتوان به عنوان فرستندههای روانی در نظر گرفت که تصاویر ازلی روان را در کانون توجه قرار میدهند و قدرت آنها را از طریق آگاهی هدایت میکنند. آنها زبانی هستند که از طریق آن جهانهای درونی خود را آشکار میکنند. با فرآیند تمرکز مداوم بر لبههای ذهن، ظهور چنین نمادهایی قابل مشاهده و مطالعه است. آنها بذرهای زندگی جدیدی هستند که اگر به درستی پرورش و مراقبت شوند، میتوانند رشد کنند تا میوههای بینشهای تازه و آگاهی گسترده از واقعیتهای درونی کل خود را به بار آورند.»
آلفرد داگلاس، تاروت
📍@ravantahlil | گروه آموزشی روان تحلیل 📚
«کیمیاگران تشخیص دادند که در فروپاشی و ویرانی، تولدی جدید رخ میدهد. وصال نخست در دنیای زیرین، در ماه نو، جایی که نوری نیست، زمانی که در عمیقترین افسردگی هستیم و بیشترین بیگانگی را از خود، دیگران و زندگی داریم، رخ میدهد. تنها در این حالات تاریک، رویشی و ژرف است که سیاهی میتواند ساختارهای قدیمی را که دیگر با جوهر روح ما مطابقت ندارند، حل کند. بنابراین این حالات مرگ، انزوا و تکهتکه شدن برای ریتم دگرگونی ضروری هستند. اما باید مایل باشیم آنچه را که میدانیم، آنچه را که در مورد آن میدانیم، قربانی کنیم و در قلمروهای ژرف تجربه ناشناخته فرو رویم.»
ورونیکا گودچایلد، اروس و آشوب: اسرار مقدس و سایههای تاریک عشق
📍@ravantahlil | گروه آموزشی روان تحلیل 📚
«برای بسیاری از ما، زخم به معنای حقیقت است. در دنیایی شیرین، خیره شدن به چیزی شکسته، محروم یا آسیبدیده، عمیقترین موضعی به نظر میرسد که میتوانیم اتخاذ کنیم. این طرز تفکر را در تمام هنرهای مدرن میبینیم. این همان چیزی است که کمکهزینههای بزرگ را به دست میآورد. اسطورهها نه میگویند، عمیقترین موضع، گرفتن آن اطلاعات دنیای زیرین و اجازه دادن به آن برای تبدیل شدن به یک خرد زیسته است که با بیان خود، چیزی مولد را در بر میگیرد. زخم بخشی از یک گذر است، نه پایان خود. میتواند تکان دهد، فریاد بزند و فریاد بکشد، اما باید یک برکت ضمنی در هسته آن وجود داشته باشد. بسیاری از داستانهایی که اکنون به آنها نزدیک هستیم، فریاد را دارند، اما هدیه را ندارند. این یک اغوای عظیم از طرف غرب است که پیشنهاد میکند فرو کردن قلم در آوار دردتان کافی است. اینطور نیست. این ترفندی است برای جلوگیری از انجام کاری مفیدتر. این رفتار آغاز نشدهای است که به عنوان خرد ظاهر میشود. سرب طلا نیست، مهم نیست چند بار آن را در مقابل خورشید تکان دهید.»
مارتین شاو، پراکندهها
📍@ravantahlil | گروه آموزشی روان تحلیل 📚
❌❌ اصلاحیه ❌❌
مقاله خوانی تخصصی یونگ
روانشناسی تحلیلی
یونگ به روایت یونگ
شروع از اردیبهشت 1404
پنجشنبهها
ساعت 14 الی 16
مدرس: محمد مهدی کهربی
تحلیلگر، محقق و مترجم تخصصی در زمینه روانشناسی تحلیلی
چند نکته:
1. تعداد جلسات این دوره مشخص نمیباشد.
دوره تا تحلیل تمام عناوین اعلام شده برگزار میشود.
2. روند ثبت نام به صورت 4 جلسهای و 12 جلسهای میباشد.
3. هر هفته مقاله مورد بررسی در شبکههای اجتماعی مجموعه اعلام میشود.
4. شرکت کنندگان از اواسط دوره میتوانند نیز به گروه اضافه شوند، اما توجه داشته باشید که ظرفیت دوره محدود و معین میباشد.
(ظرفیت دوره به صورت حضوری 20 نفر و آنلاین 20 نفر)
5. جلسات این دوره توسط مجموعه ضبط نمیشود.
توجه داشته باشید؛
هزینهای که شما به ترتیب بالا پرداخت میکنید برای تعداد جلسات ذکر شده میباشد.
پس از به اتمام رسیدن تعداد جلسات پرداخت شده در صورت درخواست به ادامه شرکت در دوره تا پایان دوره، هزینه به همین صورت باید پرداخت شود.
🟥ثبت نام از طریق وبسایت روان تحلیل🟥
www.ravantahlil.com
جهت پاسخ به سوالات شما با شماره زیر تماس بیگیرید
09121795739
«از طریق پذیرش کورکورانه نظرات جمعی، خود و پتانسیل خود را برای رشد و تغییر معنادار فلج میکنیم و به ندرت درک میکنیم که این ضعف چقدر با افسردگی، بیماری جسمی، رواننژندی و مرگ مرتبط است. مردم تغییر میکنند، اما به نظر نمیرسد که ما آن را دوست داشته باشیم. مهندس ممکن است در اواسط دوران کاری خود به شاعر تبدیل شود، زن خانهدار به مدیر کسبوکار، پزشک به باغبان. اگر این تغییرات واقعاً محصولات خودجوش رشد درونی روان باشند، باید تشویق و پرورش داده شوند. نباید به آنها بخندیم، زیرا شجاعت انجام آنها را در خود نداریم. نباید آنها را خنثی کنیم، زیرا ما را مجبور میکنند پیشبینیهای خود را تنظیم کنیم. نباید آنها را به عنوان رویاهای پوچ و حماقت تحقیر کنیم، زیرا فکر میکنیم که در سن معینی باید «واقعگرا» بود. هر مرحله از بیان در زندگی برای زمان خود مناسب و ضروری است، که ممکن است طولانی یا کوتاه باشد؛ اما اگر به هر کدام اجازه داده نشود که بگذرد و در زمان تحقق خود تسلیم چیز دیگری شود، به قفسی خفهکننده تبدیل میشود که در آن روح شروع به تحلیل رفتن میکند.»
لیز گرین، ارتباط
📍@ravantahlil | گروه آموزشی روان تحلیل 📚
«همانطور که من فردی مستعد دفاع از خود، پیشداوری در مورد دیدگاه محدود خود از واقعیت، و رد عناصری است که ناسازگار، مخرب و تهدیدآمیز هستند، گروهها نیز همیشه دارای یک «من» سیال، بیشکل، اما بسیار آسیبپذیر هستند. از هر منطقهای از روان ما که از خودآزمایی مستمر محروم شده است، انرژی زیادی ممکن است آزاد شود، چه خوب و چه بد، مهم نیست که قصد گروه چقدر بیضرر باشد. علاوه بر این، آن من سیال و بیشکل همیشه بسیار مستعد دستکاری توسط یک رهبر کاریزماتیک است. هر فرد در گروه مجموعهها، نیازها و دستور کارهای پنهانی را به همراه میآورد که منتظر فعال شدن هستند. دیکتاتورها، سیاستمداران و واعظان تلویزیونی ماهرانه از این سیالیت گروهی - که هم از ناامنیهای جمعی و هم از زندگیهای بررسینشده هر فرد ضرب شده تشکیل شده است - سوء استفاده میکنند.»
جیمز هالیس، چرا افراد خوب کارهای بد میکنند: درک جنبههای تاریکتر خود
📍@ravantahlil | گروه آموزشی روان تحلیل 📚
«یکی از دلایل توهم افراد مبتلا به اسکیزوفرنی، تمایل آنها به نتیجهگیریهای شتابزده بدون سنجش کلی احتمال این نتایج است. تصور میشود که این امر به دلیل نیاز به قطعیت است - تمایلی به ترجیح دادن یک پاسخ، صرف نظر از میزان باورپذیری آن، به ابهام و عدم قطعیت. این تمایلی است که در فرهنگ مدرنیته نیز منعکس میشود: این فرهنگ همه ما را تشویق میکند که برای قطعیت عجله کنیم. وقتی به ما گفته میشود که 125 گوسفند و پنج سگ در یک گله وجود دارد و سپس پرسیده میشود «چوپان چند سال دارد؟»، سه نفر از چهار دانشآموز پاسخ عددی ارائه میدهند، به جای اینکه پاسخ دهند «اطلاعات کافی وجود ندارد».»
ایان مکگیلکریست، مسئلهی اشیا: مغزهای ما، توهمات ما و فروپاشی جهان
📍@ravantahlil | گروه آموزشی روان تحلیل 📚
«آتش نماد سفر دریای شب، ظهور بیوگرافی، تاریخ و آسیبهای سرکوبشده سایه - و سوختن اجنه بدخواهی است. برزخ مکانی است که آن آتش به آتش پاککنندهای تبدیل میشود که سیستم ترس را میسوزاند، انسداد را میسوزاند تا باز شود. اگر جهنم سرزمین بایر است، برزخ سفری است که در آن مکان درد را ترک میکنید. شما هنوز در درد هستید، اما در جستجو با حس تحقق احتمالی هستید. دیگر ناامیدی وجود ندارد. شما واقعاً تا زمانی که بتوانید یک میدان کوچک عمل یا مکانی برای بودن پیدا کنید، جایی که سرزمین بایر نباشد، جایی که چشمه کوچکی از آمبروزیا وجود داشته باشد، مکان مقدسی ندارید، سرزمین نجاتی ندارید. این لذتی است که از درون میآید. چیزی نیست که لذت را در شما قرار دهد، بلکه مکانی است که به شما امکان میدهد اراده خود، قصد خود و آرزوی خود را چنان تجربه کنید که در مقیاس کوچک، لذت وجود دارد.»
جوزف کمبل، تأملاتی در هنر زندگی
📍@ravantahlil | گروه آموزشی روان تحلیل 📚
«اگر از این پندارِ باطل بیدار شوی و دریابی که سیاه، سفید را؛ «خود»، «دیگری» را؛ و زندگی، مرگ را ایجاب میکند — یا شاید بهتر باشد بگویم، مرگ، زندگی را — آنگاه میتوانی وجودِ خویش را بهنحوِ مفهومی دریابی.
نه آنکه بهنحوِ مفهومی دریابی، بلکه [بتوانی] وجودِ خویش را احساس کنی؛ نه همچون بیگانهای در این جهان، نه چون کسی که حضورش صرفاً تحمل میشود یا در دورهی آزمایشی بهسر میبرد، نه بهسانِ چیزی که برحسبِ تصادفی کور به اینجا راه یافته است، بلکه میتوانی هستیِ خویشتن را بهمثابهی امری مطلقاً بنیادین احساس کنی.»
― آلن واتس
📍@ravantahlil | گروه آموزشی روان تحلیل 📚
«ذهن بشر قادر به فهمِ کائنات نیست. ما بهسانِ کودکی خردسالیم که به کتابخانهای عظیم پای میگذارد. دیوارهای کتابخانه تا سقف، پوشیده از کتابهایی به زبانهای گوناگون است. کودک میداند که بیشک کسی این کتابها را نوشته است، اما نمیداند چه کسی و چگونه، و زبانهایی را که کتابها بدان نگاشته شدهاند، درنمییابد. لیکن کودک متوجهِ طرحی معین در چیدمان کتابها میشود؛ نظمی رازآمیز که آن را درک نمیکند، ولی وجودش را تنها بهگونهای مبهم حدس میزند.»
— آلبرت اینشتین
📍@ravantahlil | گروه آموزشی روان تحلیل 📚
در تفسیرِ رویاروییِ مسیحی با سایهاش از منظر روانشناختی، فردْ آن ترسِ پنهان را کشف میکند که مبادا شیطان قویتر باشد، مبادا مسیح در غلبهٔ کامل بر او توفیق نیافته باشد. وگرنه، چرا به ضدمسیح یا دجال (Antichrist) باور داشتند و هنوز باور دارند؟ چرا منتظرِ ظهورِ ضدمسیح بودند و همچنان هستند؟ زیرا تنها پس از فرمانرواییِ ضدمسیح و پس از ظهورِ دوبارهٔ مسیح است که سرانجامْ شر در جهان و در روانِ انسان مغلوب خواهد شد. در سطحِ روانشناختی، همهٔ این نمادها و باورها به یکدیگر وابستهاند: همواره مسئله عبارت است از نبرد با شر، با شیطان، و غلبه بر آن، یعنی جذبِ آن، و یکپارچهسازیاش در آگاهی. به زبانِ کیمیاگران، ماده رنج میبرد تا زمانی که نیگرِدو ناپدید شود، آنگاه «سپیدهدم» یا آرورا (aurora) با «دُمِ طاووس» یا کائودا پاوُنیس (cauda pavonis) بشارت داده خواهد شد و روزی نو فرا خواهد رسید: لِئوکوسیس (leukosis) یا آلبِدو (albedo)، یعنی مرحلهٔ «سپیدی». اما در این حالتِ «سپیدی»، فرد به معنای واقعی کلمه زندگی نمیکند؛ این نوعی حالتِ انتزاعی و آرمانی است. برای جان بخشیدن به آن، باید «خون» داشته باشد، باید واجدِ آن چیزی باشد که کیمیاگران روبِدو (rubedo)، یعنی «سرخیِ» زندگی مینامند. تنها تجربهٔ کاملِ هستی میتواند این وضعیتِ آرمانیِ آلبِدو را به یک شیوهٔ وجودیِ تماماً انسانی بدل سازد. تنها خون میتواند به آن حالتِ شکوهمندِ آگاهی جانِ دوباره ببخشد، حالتی که در آن واپسین ردِ سیاهی زدوده شده، و ابلیس دیگر وجودی خودمختار ندارد بلکه به وحدتِ ژرفِ روان بازمیگردد. آنگاه شاهکار سترگ (opus magnum) به انجام رسیده است: روانِ انسان بهطور کامل یکپارچه شده است.»
~ کارل گوستاو یونگ، «مصاحبهٔ الیاده برای 'کُمبا'»، در *کارل گوستاو یونگ سخن میگوید: مصاحبهها و دیدارها*، صص. ۲۲۷-۲۲۹
🔺 - یک جنرالیست
🔻 @be_a_generalist
| Twitter | Instagram | Telegram |
«به همان اندازه که روزها شب وجود دارد و یکی به اندازه دیگری در طول سال است. حتی یک زندگی شاد نمیتواند بدون اندازهای از تاریکی باشد و کلمه «شاد» معنای خود را از دست میدهد اگر با غم متعادل نشود.»
کارل یونگ
📍@ravantahlil | گروه آموزشی روان تحلیل 📚
وقتی به امیال اجازه درخشش داده نمیشود، به اعتیاد و عشقهای عجیب تبدیل میشوند. در تمام چیزهایی که ما دیوانهوار به آنها وابسته هستیم، عشق وجود دارد: الکل، رابطه جنسی، پول، خانه، سرگردانی، خود. این عشقهای عجیب منهای روح مردانه هستند اورفیکهای یونانی میگفتند که اروس از یک تخم بزرگ برمیخیزد. ما میتوانیم اروس را در پوستههای تخمی جستجو کنیم که زندگی را شکننده میکنند و به عنوان فوبیا، افسردگی و اختلال عملکرد پنهان میشوند. نیازی نیست از این شکایات پوستهای خلاص شویم. ما فقط باید به فضاهای داخلی آنها با دقت نگاه کنیم ما امیال خود را مانند تخمها حمل میکنیم و از رابطهای به رابطه دیگر میرویم... اما اروس فقط زمانی ظاهر میشود که تخم انکوبه شود، زمانی که باز میشود و درون خود را آشکار میکند. سنگینی اروس که در عشق و میل احساس میکنیم، طبیعت بالغ خود، بار خود، بارداری خود است که از ابتدا آشکار نمیشود. اشیاء واقعی اروس گاهی اوقات فقط پس از یک دوره طولانی درگیری با طعمههای آن ظاهر میشوند. عشقها و وابستگیهای دیوانهوار ما ممکن است مخرب باشند، اما به عنوان جنینهای منحصر به فرد عشق اصیل مهم هستند
توماس مور
«ما میتوانیم پادشاه ظالم را در برخی شیوههای زندگی، حتی در برخی «مشاغل» مشاهده کنیم... آنها برای ارتقای موقعیت خود و آنچه فکر میکنند رفاه خودشان است، به قیمت دیگران وجود دارند... این همان مدیر عاملی است که برای منفعت مالی خود مذاکره میکند تا شرکت خود را بفروشد، تا ببیند که از هم پاشیده و ناتوان شده است، کسی که مایل است دوستان و کارمندان وفادار خود را به عنوان بار اضافی در «خرید اهرمی» محبوب کنونی اخراج کند. مردی که توسط ظالم تسخیر شده است، به انتقاد بسیار حساس است و اگرچه ظاهری تهدیدآمیز به خود میگیرد، با کوچکترین اظهارنظری احساس ضعف و پوچی میکند. با این حال، او این را به شما نشان نخواهد داد. آنچه خواهید دید، مگر اینکه بدانید به دنبال چه چیزی باشید، خشم است. اما در زیر خشم، حس بیارزشی، آسیبپذیری و ضعف وجود دارد، زیرا در پشت ظالم، قطب دیگر سیستم سایه دوقطبی پادشاه، فرد ضعیف قرار دارد. اگر او نتواند با انرژی پادشاه همذاتپنداری کند، احساس میکند هیچ است.»
رابرت مور و داگلاس ژیلت، پادشاه، جنگجو، جادوگر، عاشق
📍@ravantahlil | گروه آموزشی روان تحلیل 📚
«عمق، کیفیت و ضرورت گرایش به آیینهای تشرف برای هر فرد منحصر به فرد است. ازدواج کیمیاگری درونی، راز هیروس گاموس، به طرز وصفناپذیری خاکی و آسمانی است. با همکاری با راهنمای درونی به بهترین نحو که میدانیم، تماس تشرفی فرا میرسد، اما در اوایل سفر به ندرت «مرتب و منظم» است. این آتشهای تشرفی میتوانند تجربیات آسمانی و جهنمی را به ارمغان آورند و اگر ما زنده بمانیم و در رابطه با اسرار، زمینههای انسانی بیشتری به دست آوریم، تشرف مییابیم. این قلمرو ممکن است ما را ملزم به مواجهه با جنون، تورم و کاهش کند - همه قلمروهای موجود در بیابان روان و رواننما.»
مونیکا ویکمن، تاریکی باردار، کیمیاگری و تولد دوباره آگاهی
📍@ravantahlil | گروه آموزشی روان تحلیل 📚
«علیرغم تمرکز معاصر بر تفکر عقلانی و دنیای محدود حقایق و اندازهگیریها، روح انسان ذاتاً اسطورهای و از نظر گرایش عرفانی است. علیرغم جمعآوری دادههای پیشپاافتاده در عصر اطلاعات، روح هنوز در طرحهایی رؤیا میبیند که شکنندگی و زیبایی جهان و همچنین شگفتیهای آفرینش را منعکس میکنند. در میان شیفتگی به فناوریهای جدید و سیل ابزارهای هوشمند، ذهن قدیمی تشخیص میدهد که چه زمانی جهان در حال عبور از یک گوشه کیهانی است و همه چیز باید برای بقا تغییر کند.»
مایکل مید، دنیای پشت دنیا: زندگی در پایان زمان
📍@ravantahlil | گروه آموزشی روان تحلیل 📚
«بسیاری از مردم ترس عمیقی از مشارکت دارند که آنها را از ماندن در آتش و کار کردن بر روی چیزی باز میدارد. حتی اگر از نظر فنی به یک رابطه یا شغل یا درمانگر وفادار بمانند، به نوعی واقعاً در آن نیستند و هیچ چیز نمیسوزاند یا ارتقا نمیدهد. این معضل کودک ابدی است که از رنج و درگیری که در آن ظرف مهر و موم شده رخ میدهد، میترسد و جنبه سایه منفی او، پیر یا مرد پیر، علیرغم تمام صحبتهای خوشبینانه، ایمان واقعی به روند دگرگونی ندارد. کودک یا دختر به طور مداوم فرار میکند. من اغلب شنیدهام که افرادی با این نوع درگیری، با رسیدن به اواسط زندگی، میگویند که به نوعی احساس غیرواقعی بودن میکنند و فاقد جوهر هستند.»
لیز گرین و هاوارد ساسپورتاس، پویایی ناخودآگاه: سمینارهای طالعبینی روانشناختی
📍@ravantahlil | گروه آموزشی روان تحلیل 📚
«هر چه به اواسط زندگی نزدیکتر میشویم و هر چه در تثبیت خود در نگرشهای شخصی و موقعیتهای اجتماعی خود موفقتر بودهایم، بیشتر به نظر میرسد که مسیر درست و آرمانها و اصول رفتار درست را کشف کردهایم. به همین دلیل، آنها را ابدی میپنداریم و از چسبیدن بیتغییر به آنها فضیلت میسازیم. ما این واقعیت اساسی را نادیده میگیریم که هدف اجتماعی تنها به قیمت کاهش شخصیت به دست میآید... برعکس - و این بسیار مکرر اتفاق میافتد - باورها و اصول گرامی فرد، به ویژه اصول اخلاقی، شروع به سخت شدن و افزایش انعطافناپذیری میکنند تا اینکه در حدود پنجاه سالگی، دورهای از عدم تحمل و تعصب فرا میرسد. گویی وجود این اصول در معرض خطر است و بنابراین لازم است که آنها را بیشتر مورد تأکید قرار دهیم.»
کارل گوستاو یونگ، مجموعه آثار 8
📍@ravantahlil | گروه آموزشی روان تحلیل 📚
«ما نمیتوانیم بدون پرداخت بهای گزافی از جرقه حیاتی خود جدا بمانیم. دیر یا زود، زندگی نزیسته خود را نشان میدهد. علائمی مانند افسردگی، اضطراب یا بیماریهای جسمی ایجاد میکند. در رویاهایی پر از تصاویر آزاردهنده به ما سر میزند. حتی ممکن است حوادث یا شکستهای چشمگیر را برای جلب توجه ما ترتیب دهد. اگر به نادیده گرفتن آن ادامه دهیم، احتمالاً تلخ، رنجیده و انعطافناپذیر خواهیم شد. وقتی زندگی نزیسته خواستار شناخته شدن میشود، ممکن است احساس ترس کنیم، زیرا فرضیات قبلی ما در مورد زندگی و هویتمان به چالش کشیده میشوند. از ما خواسته میشود اعتراف کنیم که ممکن است آن کسی نباشیم که فکر میکردیم. کوچک ماندن و چسبیدن به قطعیت قبلی ممکن است امنتر به نظر برسد. ارتباط با آتش مرکزی میتواند هیجانانگیز باشد، اما میتواند وحشتناک نیز باشد. به گفته روانکاو آدام فیلیپس، «هر کسی با این مسئله دست و پنجه نرم میکند که چه مقدار از سرزندگی خود را میتواند تحمل کند و چه مقدار نیاز به بیحس کردن خود دارد». جدا ماندن از سرزندگیمان نوعی بیحسی است.»
لیزا مارچیانو، جرقه حیاتی
📍@ravantahlil | گروه آموزشی روان تحلیل 📚
«بخش اعظم انرژی فیزیکی در داخل اتمها قفل شده است و بخش اعظم انرژی روانی نیز به همین ترتیب در غرایز، الگوها یا اشکال رفتار بیولوژیکی و در کهن الگوها، الگوها یا اشکال رفتار روانی قفل شده است. در حیوانات، غرایز بر رفتار غالب هستند و کاملاً خودگردان عمل میکنند؛ در انسانها نیز، تا زمانی که فرد یک موضع آگاهانه به اندازه کافی قوی برای ایستادن در برابر آنها، کنترل آنها و میانجیگری آنها به جهان در رفتار انسانی و آگاهانه ایجاد نکرده باشد، خودگردان عمل میکنند. زیرا تنها زمانی که انسان واقعاً بداند چه میکند، میتوان او را خودآگاه و مسئول نامید. فردی که فقط توسط من خود هدایت میشود، به این معنا خودآگاه نیست، زیرا دانش او از خود فقط به قلمرو آگاه محدود میشود و فراتر از این قلمرو، خود را کورکورانه به انگیزههای مبهم و تکانههای فریبنده ناخودآگاه تسلیم میکند.»
ام. استر هاردینگ، انرژی روانی: منبع و دگرگونی آن
📍@ravantahlil | گروه آموزشی روان تحلیل 📚
«هر کجا که حرکت میکنیم، سایه ما دستور کارهای پنهان، انگیزههای سرکوبشده، تاریخ تحمیلشده، زندگی نزیسته، و استراتژیهای مبتنی بر ترس خود را به دنبال میکشد. در روابط، در زندگی کاری، در رویایی که امشب میبینم، عناصر سایه به طور پویا فعال هستند. و اگر این در مورد هر یک از ما، فقط یک نفر، صادق باشد، وقتی بیش از یک نفر جمع میشوند چه اتفاقی میافتد؟ آیا سایه با هر یک از آنها همراه نیست، باعث فرافکنیهای متضاد یا متقابل نمیشود، با هم ترکیب نمیشود، مجموعهای حتی بزرگتر از تاریکی را فراهم نمیکند؟ آیا سایه یک گروه بیش از مجموع سایههای فردی نیست و آیا نمیتواند بعد کاملاً جدیدی از ناخودآگاهی را ایجاد کند؟ همانطور که دو نفر میتوانند سایههای خود را با هم ترکیب کنند و جنون مشترک معروف را ایجاد کنند، گروهها نیز میتوانند از یک سرایت جمعی، یک جنون گروهی، یک اشتیاق جمعی رنج ببرند. ما فقط باید به وقایع نگاری غمانگیز تاریخ بشر نگاه کنیم تا سرایتهای جمعی، جنون مشارکتی، جنگها و شکار جادوگران و خشونتهایی را که ممکن است از تصرفات جمعی ناشی شود، ببینیم.»
جیمز هالیس
📍@ravantahlil | گروه آموزشی روان تحلیل 📚
«آنچه مردم امروزه از ترس عناصر غیرمنطقی در خود و همچنین در دیگران انجام میدهند، قرار دادن ابزار و مکانیک بین خود و دنیای ناخودآگاه است. این امر آنها را از گرفتار شدن توسط جنبههای ترسناک و تهدیدآمیز تجربه غیرمنطقی محافظت میکند. من به هیچ وجه... علیه فناوری یا تکنیکها یا مکانیکها به خودی خود چیزی نمیگویم. آنچه میگویم این است که خطر همیشه وجود دارد که فناوری ما به عنوان یک حائل بین ما و طبیعت، یک مانع بین ما و ابعاد عمیقتر تجربه خودمان عمل کند. ابزار و تکنیکها باید گسترش آگاهی باشند، اما به همان اندازه میتوانند محافظت از آگاهی باشند. سپس ابزارها به مکانیسمهای دفاعی تبدیل میشوند - به طور خاص در برابر ابعاد گستردهتر و پیچیدهتر آگاهی که ما آن را ناخودآگاه مینامیم. مکانیسمها و فناوری ما سپس ما را «در انگیزههای روح نامطمئن» میکند، همانطور که فیزیکدان هایزنبرگ میگوید.»
رولو می، شهامت خلق کردن
📍@ravantahlil | گروه آموزشی روان تحلیل 📚
«دانشوری متعلق به روح این زمان است، اما این روح به هیچ وجه رویا را درک نمیکند، زیرا روح در هر جایی است که دانش عالمانه نیست.»
کارل گوستاو یونگ، کتاب سرخ: لیبر نووس
📍@ravantahlil | گروه آموزشی روان تحلیل 📚