ما هرگز فراموش نمیکنیم
فقط کمی چشمهایمان را میبندیم
تا بتوانیم زندگی کنیم...!
واسينی الأعرج
@Reyy_Raa
این جنون بلعنده برایم چه دلپذیر است که تو را برای کسی به غیر خودم آرزو نخواهم نکرد.
آمین!
#عرفان_موسوی
@reyy_raa
امیدوارم تحمل این سوز سرما، بهای بهاری باشد که گلهایش بوی خون نخواهند داد!
📚مختصراتی به سرکار
#عرفان_موسوی
@Reyy_Raa
تا چیزی به نام قلب در بدنم باقی بماند، ذهنم تو را از یاد نخواهد برد.
#عرفان_موسوی
@Reyy_Raa
درون قلب من خانهای ویرانه است که هر روز به امید دیدارت آباد میشود!
#عرفان_موسوی
@reyy_raa
خودش را از هرگونه جرم و گناهی مبرا میدانست. و من آن گوشه چه خوب میدانستم که قلب مرا دزدیده است!
#عرفان_موسوی
@Reyy_Raa
بگذارید اینطور برایتان بگویم؛ صدایش را نمیشنیدم. که آن را لمس میکردم. صدایش جوهر بود و گوشهای من کاغذ. لب که باز میکرد، میشد کاتب تمام عاشقانههای دنیا!
#عرفان_موسوی
@Reyy_Raa
نه رهایم کردی و نه مرا به آغوش کشیدی؛ در عوض به نظارهی آتشی نشستی که در فراغت هیچگاه گلستان نخواهد شد!
#عرفان_موسوی
@Reyy_Raa
من اینجا و این آدمها را نمیخواهم. بیا و دستم را بگیر؛ با من برقص و بمان. از همان ماندنهایی که هیچگاه به پایان نخواهند رسید!
#عرفان_موسوی
@Reyy_Raa
من امروز به چشمانت نگاه کردم؛ به یاد نمیآورم قبل این که بودهام اما میدانم دیگر همان نخواهم بود!
#عرفان_موسوی
@Reyy_Raa
هرچه از اعداد و ساعتها به تو گفته بودم را به یاد داری؟ بگذار بگویم که ۲۳ را هم بسیار دوست دارم. شاید بخاطر روز تولدم. شاید هم صرفا برای اول بودنش. نمیدانی چقدر اعداد اول را دوست دارم عزیزتر از جانم؛ حس میکنم که در میان بینهایت اعداد، اینها وفادارترینن! وفادار به ۱! مثل من به تو؛ مثل من که وفادار تو خواهم ماند، در هر لحظه و در هر جا!
جان من، میان تمام این گویاها و ناگویاها و اولها و مرکبها و ...، بگذار من بیست و سهی تو باشم. بیست و سهای که به غیر از تو با کسی جور نمیشود. بیست و سهای که هرگز فراموشت نمیکند و بیست و سهای که منتظر کسی به جز تو نخواهد ماند!
یکِ عزیز من، تمام اعداد به فدایت، همهچیز دو عالم رو به راه است به شرط خندهی تو. مادامی که صدای نفسات را بشنوم، زندهترین عدد دنیا خواهم بود.
دوستت دارم.
📚۲۳
#عرفان_موسوی
@Reyy_Raa
دلم پیش توست و امروز بیشتر از همیشه حاضرم بهترین داشتههایم را بدهم تا بتوانم تو را با تمام غمم ببوسم. بیشتر از هر چیز دلم میخواست میتوانستم تمام روحم را در چشمانم بگذارم و تا ابد، هنگام مرگم، به تو نگاه کنم.
از نامه های آلبر کامو به ماریا کاسارس
@Reyy_Raa
تو دقیقا همانی.
همان شعری که هیچگاه نشد بنویسم.
همان رنگی که نمیشد تصور کرد.
و همان ساعتی که هیچوقت از راه نرسیده بود.
تو دقیقا همانی. همان زمانِ رسیدن که باید فرا میرسید!
#عرفان_موسوی
@Reyy_Raa
و چه خوشایند است آن غمی که تو در دلم کاشتی. زیباست؛ زیباتر از هر جشن دیگری!
#عرفان_موسوی
@Reyy_Raa
سپس گفت از دست نده کسی را که وقتی اسمت را میبرد، گویی مکانِ امنی را توصیف میکند..
لاادری
@Reyy_Raa
من این شهر را دوست ندارم؛ تو نیستی. کوچهها و خیابانها بیشتر به راهروهای ورودی جهنم شباهت دارند!
#عرفان_موسوی
@Reyy_Raa
از همه گذر میکنم اما نوبت که تو میرسد، مکث میکنم. میایستم و تمامم را در تو، جایی میان صدا و نگاهت جا میگذارم.
#عرفان_موسوی
@Reyy_Raa
هرگاه میخواهم به تو بگویم "دوستت دارم"، "حالت چطور است" از دهانم بیرون میآید،
پس من بسیار "حالت چطور است"
من در اینجا ناگزیرم به سوختن؛ کسی آتشم را نمیبیند. از بوی دود و خاکسترم ناله میکنند!
#عرفان_موسوی
@Reyy_Raa
من نمیدانم؛ اگر تو و انگشتهای کشیدهات نبودید، قرار بود چه چیز دیگری خدا را برایم اثبات کند؟!
#عرفان_موسوی
@Reyy_Raa
حیوانات که به مشکلی بربخورند، یا آن را حل میکنند یا میمیرند اما انسان مینشیند و بدبختی خود را به چیزی تشبیه میکند و بعد از کمبود عمر خود ناله میزند!
#عرفان_موسوی
@reyy_raa
و عشق دنیایی جدید است که یادتان میآورد قبل او هرگز زنده نبودهاید!
#عرفان_موسوی
@reyy_raa