roshananemehr | Unsorted

Telegram-канал roshananemehr - روشنان مهر

362

نوشته‌های مهدی فیروزیان درنگی در فرهنگ و هنر ایران‌زمین

Subscribe to a channel

روشنان مهر

برترین خوانندۀ امروز ایران
به مناسبت ۳۱ اردیبهشت‌ زادروز همایون شجریان


محمدرضا #شجریان، در زمان پختگی در آوازخوانی کم‌نظیر (و بر اساس برخی ملاک‌ها، بی‌نظیر) بود؛ گروهی برآنند که همایون به‌علت رها کردن آن شیوه و روی آوردن به تصنیف‌خوانی و تجربه‌گرایی و درآمیختن موسیقی سنتی با پاپ و راک، به میراث پدر خیانت کرده است. نگارنده، هرچند به‌دلایلی سبک پدر را بیشتر می‌پسندد و در مجموع آواز را از تصنیف برتر می‌شمارد، بر آن است که کار همایون همراهی با پسند زمانه است و این کاری است که پدر نیز، با تفاوت‌هایی، در نسل خود کرده بود. پدر برای آواز و تصنیف شعر نیمایی را برگزید، با ارکستر زهی همراهی کرد، ساختار خشک ردیفی را با نوآوری و به‌کارگیری بخش‌های ملودیک ویژه در آواز درهم شکست، در مقام ابداعی داد و بیداد (در زمستان است اثر حسین #علیزاده) آواز خواند، جز برگزیدن لحن خراسانی (در شب سکوت کویر اثر کیهان #کلهر) با لهجۀ خراسانی هم خواند (در خراسانیات اثر پرویز #مشکاتیان)، با جوانان همکاری کرد، حتی ساز جدید ساخت و... .
امروز آواز سنتی خریداری ندارد و هنرمند به مخاطب زنده است. پس خرده گرفتن بر همایون برای تصنیف‌خوانی و نوگرایی منصفانه نیست. البته او یکسره آواز را کنار ننهاده و با تمهیداتی ویژه هنر آواز را هم به گوش مخاطبان کم‌حوصلۀ امروزی می‌رساند؛ برای نمونه در همکاری با برادران #پورناظری (که آخرین کار رسمی پدر نیز با همین هنرمندان بود) آوازهایی درخشان خوانده است.
خوب می‌دانم سخنم جسارت‌آمیز تلقی می‌شود؛ اما خوشبختانه هرگز در زندگی از گفتن نظر واقعی‌ام پروایی نداشته‌ام. باور نگارنده این است که اگر احساسات و تعصب را کنار بگذاریم و از دید علمی و تکنیکی به کار همایون بنگریم، او نه‌تنها از پدر فروتر نیست، که به‌دلایل متعدد نظری و عملی، از او برتر است.
نخست اینکه (برخلاف پدر که از جوانی با محدودیت‌های بسیار قدم در راه موسیقی نهاد) در بخش نظری، تحصیلات موسیقایی همایون از کودکی شروع شده و شکل آکادمیک‌ یافته است. همایون چه در ساز و چه در آواز استادان بیشتری داشته و مهم‌تر از همه اینکه از نعمت هنرآموزی نزد محمدرضا شجریان برخوردار بوده است.
در بخش عملی هم تنوع تکنیک‌های اجرایی و پیچیدگی آثاری که همایون اجرا کرده از آثار پدر بیشتر است (به یاد دارم که پدر خود نیز معترف بود که دست‌کم در آن زمان قادر به اجرای آثار دشوار آلبوم شوق‌نامه، که همایون آن را با استادی تمام خوانده، نبوده است). گذشته از تحریرهای متنوع و ورزیدگی و چالاکی در اجرای زنده، همراه با دقت و درست‌خوانی (به‌اصطلاح ژوست خواندن)، فنّ بیان همایون در ادای صحیح مخارج حروف آشکارا برتر از پدر است. لغزش‌های ادبی همایون در خواندن اشعار نیز از پدر بزرگوارش کمتر است (البته دلیل اصلی این است که او نسبت به پدر، کمتر به سراغ شعر دشوار بزرگان رفته است).
آنچه تا کنون گفتم سلیقۀ‌ شخصی نیست. نظر یک دانشجوی موسیقی است مبتنی بر شناخت کار آواز (و البته به‌هیچ‌روی مدعی نیستم که از خطا و لغزش برکنارم)؛ اما جز این، هرچند انتخاب «برترین» از نظر علمی کاری دقیق نیست، و نمی‌توان حتی محمدرضا شجریان را برترین خوانندۀ زمان خود دانست، نگارنده به لحاظ سلیقه و پسند (و نه از نظر علمی) همایون شجریان را برترین خوانندۀ امروز ایران می‌داند، همان‌طور که محمدرضا شجریان به پسند بنده برترین خواننده در روزگار خود بود.
/channel/roshananemehr

Читать полностью…

روشنان مهر

کتابی ارزشمند از جوانی دانشمند

در متون نثر کهن فارسی، بیت‌های عربی بسیاری آمده است. ازآنجاکه هنجارهای موسیقی شعر تازی با شعر فارسی یکسان نیست، در تصحیح این ابیات می‌باید قواعد عروض و قافیۀ عرب را ملاک قرار داد و این کاری است که برخی از مصححان گلستان سعدی (شاید بدین علت که از او انتظار سرودن شعر سازگار با هنجارهای عروض فارسی را داشته‌اند) از آن غفلت ورزیده‌اند. پژوهشگر جوان، آریا طبیب‌زاده، در کتاب کم‌حجم اما پرفایدۀ عروض و قافيه در تصحيحات ابيات عربی در متون نثر فارسی (تهران: کتاب بهار، ۱۴۰۰) این نکته را با زبانی موجز و روشی علمی شرح داده است. بخش نخست کتاب ویژۀ بررسی انتقادی کار کسانی است که گلستان با تصحیح یا شرح ایشان به چاپ رسیده و در بخش دوم کار استادان فقید، مجتبی مینوی، امیرحسن یزدگردی و محمد قزوینی در تصحیح ابیات عربی متون نثر مصنوع، کلیله و دمنه، نفثةالمصدور و تاریخ جهانگشای جوینی بررسی شده تا روشن شود که آنان با اشراف و آگاهی، قواعد عروض عرب را در کار تصحیح اصل قرار داده‌اند و این البته جز فضل نامبردگان، بدین دلیل تواند بود که مصححان می‌دانسته‌اند مؤلفان این کتاب‌ها شاعر فارسی‌گوی یا شهره به شاعری نیستند و به نقل اشعار شاعران عرب (یا تازی‌سرا) پرداخته‌اند.
بدین ترتیب معایب و محاسن کار مصححان در پیرایش اشعار عربی متون نثر در این کتاب نمایانده شده است و هر دو بخش می‌تواند، به دو روش سلبی و ایجابی، برای علاقه‌مندان آموزنده باشد.
نکتۀ قابل توجه، تلاش نویسنده در جهت رعایت ایجاز است. او انتشار کتابی کم‌حجم را ناپسند ندانسته و به سبک بسیاری از نویسندگان نکوشیده با انشابافی و اظهار فضل بی‌جا و از این شاخه به آن شاخه پریدن و شاخ و برگ دادن به مطلب، کتاب را فربه سازد و آن را بیش از آنچه هست بنماید.
گذشته از ارزش علمی کتاب، ادب و متانت نویسندۀ فاضل برای بنده بسیار خوشایند است. آفت فضل، عجب و غرور است و متأسفانه می‌بینیم برخی منتقدان از سر خودبینی و برای خودنمایی در نقد کار کسانی که عمر شریف خویش را صرف تحقیق یا تصحیح متون کرده‌اند، راه افراط و بی‌انصافی می‌پیمایند و گویی گمان می‌برند با یافتن چند غلط در کار محققان دیگر جایگاهی بالاتر از ایشان می‌یابند؛ درحالی‌که می‌دانیم هیچ کار انسانی بی‌کاستی نیست و آسان‌ترین کار خرده گرفتن است. ما باید همواره، در عین تلاش برای پیشرفت و اصلاح و تکمیل کار پیشینیان، سپاسگزار آنان باشیم که با تلاش‌ خود راه را برای ما گشوده یا هموار کرده‌اند. خوشبختانه طبیب‌زاده هرچند در نوزده‌سالگی دست به نگارش چنین اثری یازیده است، از خامی و غرور جوانی برکنار مانده و با پختگی و انصاف به نقد کار بزرگانی چون محمدعلی #فروغی، سعید نفیسی، مظاهر #مصفا، غلامحسین یوسفی و... پرداخته است.
برای ایشان، که اکنون دانشجوی کارشناسی رشتۀ زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران است، آرزوی موفقیت روزافزون دارم و به والدین دانشمندشان، جناب دکتر امید طبیب‌زاده (که امروز، ۲۹ اردیبهشت، شصتمین زادروز ایشان است) و بانو دکتر عاطفه جنابی‌فر (که کتاب به ایشان تقدیم شده است) برای پرورش چنین فرزند شایسته‌ای تبریک می‌گویم.
/channel/roshananemehr

Читать полностью…

روشنان مهر

سخنان زنده‌یاد استاد عباس زریاب خویی، دربارۀ حکیم فردوسی
@roshananemehr

Читать полностью…

روشنان مهر

باران و باد و بوی بهار و پیاده‌رو
هر کس گرفته چتر به سر، خاک بر سرش!

محمد خلیلی

@roshananemehr

Читать полностью…

روشنان مهر

دو جهان از نصف جهان

گرچه در هر ماتمی خیزد غمی
فرق دارد ماتمی با ماتمی
ای بسا کس مرد و کس آگه نگشت
از مماتش مبدائی یا مختمی
لیک از فقدان مردان بزرگ
عالمی گرید به مرگ آدمی
لاجرم در مرگ اهل معرفت
گفت باید ای دریغا عالمی
(صادق سرمد)

با دریغ در دو روز پیاپی دو استاد بزرگ عرصۀ هنر و فرهنگ را، که هر دو برخاسته از دیار اصفهان بودند، از دست دادیم. بدین‌سان دو جهان از نصف جهان کم شد.
عبدالوهاب شهیدی (۱۰ مهر ۱۳۰۱، میمه- ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۰، تهران) خواننده و نوازنده و محمدرضا باطنی (۱۶ دی ۱۳۱۳، اصفهان- ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۰، تهران) زبان‌شناس، نویسنده و مترجم.
شگفتا که این هر دو بزرگ را در این چند دهه رنجاندند و به گوشه‌ای راندند. شهیدی به گناه ناکرده محکوم به سکوت و خانه‌نشینی شد و ملتی را از آواز ملکوتی او محروم ساختند. باطنی را هم عملاً از دانشگاه تهران اخراج کردند و چند نسل دانشجویان زبان‌شناسی را از محضر پرفیض آن دانشمند گرانمایه بی‌بهره نهادند. البته آثار این هر دو عزیز چنان درخشان و اثرگذار است که می‌توان گفت در نیم‌قرن گذشته هیچ‌یک از دوستداران موسیقی اصیل ایرانی از شهیدی، و هیچ‌یک از دانشجویان زبان‌شناسی از باطنی غافل نبوده‌ و به‌هرروی علاقه‌مندان هنر و علم از آثار ایشان استفاده کرده‌اند.
دل و دماغ نوشتن مطلب مفصلی که درخور شأن این استادان باشد ندارم. تنها می‌خواهم به سهم خود از علی دهباشی تشکر کنم که در زمان حیات ایشان برای هر دو شب‌های بزرگداشت باشکوه برگزار کرد و قدرشناسی بخشی از ملت فهیم ایران را به آنان نشان داد. نیز شادمانم که بنیاد ملّی موقوفات افشار در سال آخر حیات دکتر باطنی جایزۀ ارزشمند خود را به ایشان اعطا کرد تا بتوانیم با سربلندی بگوییم حساب نهادهای دولتی و حکومتی از نهادهای ملّی و مردمی جداست.
از پیامی که بانو دکتر ژاله آموزگار در دی‌ماه سال گذشته برای موقوفات افشار فرستاده‌اند هم روشن می‌شود که این اقدام بنیاد در روحیۀ استاد باطنی اثر مثبت نهاده است: «با سلام، چند روز پیش به بهانۀ تولد دکتر باطنی برای دیدار کوتاهی به منزلشان رفته بودیم . قالیچۀ اهدایی را به طرز زیبایی به دیوار آویخته بودند، به من گفت که حتماً به شما سلام برسانم و تشکر کنم و بگویم که چطور قالیچه را در بهترین جای خانه آویخته‌اند».
ای کاش جایگزینی برای گوهرهایی که پیاپی از دست می‌دهیم، می‌داشتیم.

/channel/roshananemehr

Читать полностью…

روشنان مهر

از لطایف دانشجویی

دانشجویان دانشگاه تهران در سال‌های ۱۳۲۳-۱۳۲۴ مجله‌ای داخلی به نام آئین دانشجویان (به مدیریت رحیم متقی ایروانی و عباس اردوبادی) منتشر می‌کردند. عزیزان دانشجو در شمارهٔ چهارم آن مجله جملات یا عبارات شاخص و پرکاربرد در گفتار برخی استادان خود ازجمله ملک‌الشعرا #بهار و دکتر ذبیح‌الله صفا را نوشته‌اند.
به لطف فضای مجازی و تکنولوژی امروز شوخی‌های دانشجویان عزیز با مدرسان شریف پیشرفته‌تر (در حد ساخت استیکر و گیف و حتی فیلم)، گسترده‌تر و البته کمی خودمانی‌تر شده است که به دلایل مختلف (ازجمله اخلاقی) ذکر آنها شایسته نمی‌نماید.
مطالب مجلهٔ مذکور در کتابی به نام آئین دانشجویان به کوشش دکتر محمد توکلی طرقی (تهران: پردیس دانش، ۱۳۹۵) به چاپ رسیده است.

@roshananemehr

Читать полностью…

روشنان مهر

گوگوش در کشورهای فارسی‌زبان
به مناسبت ۱۵ اردیبهشت زادروز گوگوش

گوگوش هنرمند موسیقی مردم‌پسند است و ازهمین‌رو شاید برخی کار او را دست‌کم بگیرند؛ اما هرچه می‌گذرد این گونه از موسیقی فراگیرتر می‌شود و قدر هنرمندان شاخص این شاخه هم در میدان رقابت آشکارتر می‌گردد. گوگوش در میان زنان هنرمند موسیقی مردم‌پسند ایران، اگر نه بی‌نظیر، کم‌نظیر است. چند زن را جز او می‌شناسید که در چند دهه با این محبوبیت گسترده فعالیت کرده باشند؟ او که دستی در بازیگری دارد، از این توانایی در اجراهای موسیقایی‌اش هم بهره می‌برد. به همین علت شماری از اجراهای تصویری او در خاطره‌ها ماندگار شده است.
محبوبیت گوگوش مرزهای ایران را درنوردیده و آثار او در کشورهای فارسی‌زبانی چون تاجیکستان و افغانستان هم شنوندگان بسیاری دارد. جالب این است که در تاجیکستان زادروز گوگوش را (بر اساس شناسنامه ۱۸ بهمن) جشن می‌گیرند و وی را به‌عنوان نمونه‌ای از زن شایسته بسیار گرامی می‌دارند.
در سفرنامۀ افغانستان جناب محمدرضا خسروی که در بهار سال ۱۳۵۷ نوشته شده به چند سطر در مورد محبوبیت گوگوش در آن سرزمین (که تا امروز در ذهن خود نتوانسته‌ام آن را بخشی جدا از ایران بدانم) برخوردم. البته از لحن ایشان به نظر می‌رسد که چندان میانۀ‌ خوبی با گوگوش ندارند؛ اما به‌هرحال سخن ایشان گواهی دیگر است برای اثبات شهرت بانو فائقه آتشین در آنجا:

«تشریفات گمرکی در این سوی مرز با احوالپرسی و لبخند و غیبت از گوگوش، خوانندۀ کذایی کاباره‌های تهران، برگزار می‌شود. در افغانستان بیش از هر صحبت دیگر از این خانم پرسیده می‌شود؛ انگار ما این راه را به‌عنوان سفیر هنری اوست که می‌پیماییم. پافشاری در اینکه خوب کشور ما چیزهای کرامند و پرآوازۀ دیگری هم دارد مثمر ثمر واقع نمی‌شود. ظاهراً آن ترانۀ «من آمده‌ام» که با رنگی از لهجۀ افغانی خوانده شده است مقام ارجمندی را برای این خواننده در خاک همسایه فراهم کرده است» (همسایه‌های شرقی، محمدرضا خسروی، تهران: نگاه بیّنه، ۱۳۹۴، ص ۳۵).

/channel/roshananemehr

Читать полностью…

روشنان مهر

خوان یغما

سه تن فولاد را گیرم توانی در خفا دزدید
«سه ملیون تن» چه‌سان شادزد از دزدان ما دزدید؟

اگر بادِ هوا می‌شد، مگر در جیب جا می‌شد؟
چه‌سان فولاد سنگین را توان -از هر کجا- دزدید؟

مغول بر خوانِ یغما دستِ غارت اینچنین نگشود
که این دزدِ وطن از حقّ مردم برملا دزدید

زمینی اینچنین سرشارِ ثروت، گشته فقرآباد
ز بس این نفت را بربود و آن یک از طلا دزدید

مرا دزدید این دزد و تو را دزدید، و ایران را
به ویرانی کشید از بس که غارت کرد یا دزدید

درین اوضاع دزدی‌های ایران جای حیرت نیست
اگر گویند: «شخصی برجکِ میلاد را دزدید»

مهدی فیروزیان
@roshananemehr

Читать полностью…

روشنان مهر

به مناسبت دوم اردیبهشت زادروز قیصر امین‌پور
سطری چند از کتاب این ترانه بوی نان نمی‌دهد به قلم مهدی فیروزیان (تهران: کتاب آبی، ۱۳۹۶):

زبان شعر قیصر، ساده، هموار، روان و تا اندازه‌ای چشمگیر هماهنگ با زبان مردمی است. در سروده‌های او پرشماریِ جمله‌هایی که در اجزای آن‌ها هیچ جابه‌جایی (که شاعران برای گنجاندن سخن خود در وزن از آن ناگزیرند) پدید نیامده است، نشان از چیرگی او بر زبان و وزن و قافیه دارد:
آن‌که دستور زبان عشق را
بی‌گزاره در نهادِ ما نهاد
خوب می‌دانست تیغ تیز را
در کف مستی نمی‌بایست داد

قوم و خویش من همه از قبیلۀ غم‌اند
عشق خواهر من است، درد هم برادرم

ناگهان دیدم سرم آتش گرفت
سوختم، خاکسترم آتش گرفت
چشم وا کردم،‌ سکوتم آب شد
چشم بستم، بسترم آتش گرفت
در نثر اگر کسی بخواهد چنین سخنانی بگوید از همین ساختارها سود می‌جوید. از همین‌روی در بسیاری نمونه‌ها زبان او چنان «ساده و صمیمی» است که «بوی شعر و داستان نمی‌دهد»:
نامه‌ای که ساده و صمیمی است
بوی شعر و داستان نمی‌دهد:
... با سلام و آرزوی طول عمر
-که زمانه این زمان نمی‌دهد-
کاش این زمانه زیر و رو شود
روی خوش به ما نشان نمی‌دهد
او از کنایه‌ها و امثال و تعبیرهای زبان عامیانه به‌خوبی بهره می‌برد و گاه شعرش به پاره‌ای از گفتار روزانۀ مردم همانند می‌شود:
دیگران اگر که خوب یا خدا نکرده بد
خوب! من چه کرده‌ام؟ شاعرم که شاعرم!

@roshananemehr

Читать полностью…

روشنان مهر

گفتگوی تلویزیونی دکتر مظاهر مصفا با موضوع زندگی و آثار #سعدی

دکتر مظاهر مصفا از سعدی‌شناسان روزگار خویش بود و کلیات سعدی را با مقدمه‌ای خواندنی و فهرست‌هایی بسیار کارآمد تصحیح کرد. او نیز چون سعدی علاوه بر چیرگی بر اسالیب نظم، در نثر هم چیره‌دست بود. در این گفتگو نشان می‌دهد که در سخنرانی نیز بسیار تواناست.
در این مصاحبۀ تلویزیونی، جدا از مفهوم سخنان ارزشمند دکتر مصفا، آنچه بسیار لذت‌بخش است دیدن تسلط ایشان بر زبان و قدرت ذهن وقادشان در احضار کلمات است. سخنان شیوای مصفا چنان دستورمند و سنجیده است که گویی این سخنان را از روی متن می‌خواند.
از لحظات جذاب گفتگو آنجاست که مجری از استاد می‌خواهد که دربارۀ نثر سعدی سخن بگوید. استاد با آن لحن خاص (که برای شاگردانشان بسیار آشناست) می‌فرماید:
«من در باب شعرش هیچی هنوز نگفتم. حالا شما می‌خواهید در باب نثرش بگم؟ حرفی ندارم!»

@roshananemehr

Читать полностью…

روشنان مهر

عاشقِ دسته‌ای از بی‌خبرانم که هنوز
باز هم حال تو را گاه ز من می‌پرسند

@roshananemehr

Читать полностью…

روشنان مهر

دریغ
شعر عطار
آهنگ امیر توسلی
آواز امین بانی

ز دست رفت مرا بی تو روزگار دریغ
چه یک دریغ که هر دم هزار بار دریغ

به هرچه درنگرم بی تو صدهزار افسوس
به هر نفس که زنم بی تو صدهزار دریغ

چو لالۀ رخ تو شد ز چشم من بیرون
ز خون چشم رخم شد چو لاله‌زار دریغ

دلی کز آب وصالت به جوی بود روان
بسوخت زآتش هجر تو زار زار دریغ

چو گل شکفته بدم پیش ازین ز شادی وصل
به غم فرو شدم اکنون بنفشه‌وار دریغ

اگر جهان جفاپیشه را وفا بودی
مرا جدا نفکندی ز غمگسار دریغ

💐 ۲۵ فروردین روز بزرگداشت عطار نیشابوری
@roshananemehr

Читать полностью…

روشنان مهر

بهار زندگی
آهنگ مهرداد پازوکی
ترانه حسین #منزوی
آواز علیرضا #افتخاری

علیرضا افتخاری، که امروز (۱۰ فروردین) زادروز اوست، گوهری گرانبها در موسیقی ایرانی است که به گمان نگارنده هیچ‌کس (ازجمله خود وی) قدر او را چنان‌که باید نشناخته است. او شماری از پرشنونده‌ترین آثار موسیقایی پس از انقلاب را به زیباترین شکل قابل تصور خوانده است. در فضای کمابیش یکنواخت خوانندگی موسیقی سنتی در این چند دهه، تنوعِ تکنیک‌های اجرایی و امکانات صوتی حنجرۀ او شگفت‌انگیز است. با این‌همه ازآنجاکه او از سازوکارهای مربوط به عالم شهرت و حساسیت‌های آن آگاهی نداشته و برای ارائۀ هنر و نمایش چهرۀ خویش در بعد اجتماعی برنامه‌ریزی نکرده، همچنین قدر توانایی خود را نشناخته و از پذیرش آثار کم‌ارزش اجتناب نورزیده، در دهۀ گذشته کمابیش از یادها رفته یا با بی‌مهری مواجه شده است.
نگارنده به پاس سال‌ها بهره‌مندی از هنر والای استاد افتخاری، کتاب این ترانه بوی نان نمی‌دهد (سبک‌شناسی ترانه‌های قیصر #امین‌پور؛ تهران: #کتاب_آبی، ۱۳۹۶) را به ایشان پیشکش کرده است. گفتنی است بیشتر ترانه‌های قیصر را افتخاری خوانده است.

@roshananemehr

Читать полностью…

روشنان مهر

فال فرخنده

تقویم بشارت دهد از نو شدنِ سال
وز خرّمی و خوبی و فرخندگیِ فال
گیتی ز پسِ گریه و غم باز بخندد
هر رنج و غمی را طربی هست به دنبال
آن بِهْ که فراموش کنیم اندُهِ پارین
اکنون که جهان را همه دیگر شود احوال
از این قفسِ تنگ زمستان به‌درآیيم
چون مرغ گشوده به سویِ باغ پر و بال
غلامرضا رشید یاسمی
@roshananemehr

Читать полностью…

روشنان مهر

یادبود درگذشتگان ۱۳۹۹

سال ۱۳۹۹ که بسیاری از مردم ایران از آن جان به در نبردند، سالی که شجریان را از ایران گرفت، سال کرونا، سال فقر، سال بیکاری، سال دوری، سال جدایی... در حال رفتن است.
جز عزیزانی که در تصویر از آنان یاد شده (کیانفر، کشاورز، گرجستانی، پورمخبر، سینایی، خلیلی، مفید، #شجریان، جلیلوند، پرتوی، پورحسینی، میناوند، انصاریان) در این سال نامورانی چون اسماعیل سعادت، حسن انوشه، بدرالزمان قریب، محمود کیانوش، گلنوش خالقی، حسن توفیق، نصرت‌الله وحدت، محمود خوشنام،‌ عباس جوانمرد، عباس صفاری، مهدی اخوان لنگرودی، اکبر عالمی، سیامک شایقی، نصرت‌الله نوح،‌ ایرج کابلی،‌ شهلا صافی‌ضمیر، فرزانه تأییدی، محمود یاوری، ژیلا تقی‌زاده، آذر محبی،‌ همایون خسروی، برات زنجانی، عباس خوشدل و... چشم از جهان فروبستند.
با تمام سختی‌ها و تلخی‌ها عجیب است که این سال در چشمم بسیار تند و شتابان گذشت. گویی همین دیروز بود که منتظر نوروز ۱۳۹۹ بودیم و الان در انتظار ۱۴۰۰ نشسته‌ایم؛ و که گمان داشت که هست این‌همه درد، در کمین دل ما؟
آرزو می‌کنم سال آینده برای مردم ایران و نیز جهان سال بهتری باشد.
@roshananemehr

Читать полностью…

روشنان مهر

نقیضۀ بیتی از #حافظ در ذم اینستاگرام

به پیر میکده گفتم که: «چیست راه نجات؟»
گشود دفتر و فرمود: «از اینستا رفتن!»

جالب بابلی
@roshananemehr

Читать полностью…

روشنان مهر

هشتادسالگی استاد بزرگ، جناب آقای دکتر علی‌اشرف صادقی (زادهٔ ۲۵ اردیبهشت ۱۳۲۰ در قم)، استاد بازنشستهٔ زبان‌شناسی دانشگاه تهران، عضو پیوستهٔ فرهنگستان زبان و ادب فارسی و چهرهٔ ماندگار در حوزهٔ ادبیات، خجسته باد.
برای سخن گفتن از جایگاه علمی ایشان فضل و دانشی تخصصی لازم است که این کمترین از آن بهره‌ای ندارد. از‌همین‌رو به نقل قولی مختصر و مفید از دوست عزیز و دانشمند گرانمایه دکتر احمدرضا قائم‌مقامی (استاد برجستهٔ دانشگاه تهران) در مورد استاد صادقی بسنده می‌کنم:
«در گذشته نویسندگان را به یک اعتبار به مُکثر و مُقل تقسیم می‌کرده‌اند و هر یک از این دو گروه را به مُجید و غیرِ مُجید. مُقل مُجید البته قلیل نیست؛ ولی مُکثر مُجید کم‌شمار است. دکتر صادقی به گروه اخیر تعلق دارد... کمتر نوشته‌ای از او هست که به کار متخصصان زبان‌های ایرانی پیش از اسلام نیاید. بعضی از نوشته‌ها... مثلِ اعلای تحقیق و تتبع‌اند».*
پیش‌تر به مناسبتی این دو بیتک خود را نوشته بودم و امروز تکرار آن را، تنها برای عرض ارادت، بجا می‌دانم:
بزرگا علی‌اشرف صادقی
که با وی علوّ است و صدق و شرف
وجودش بود فخر ایران که نیست
خود او را به‌جز فخر ایران هدف

از بن جان آرزومند شادکامی و تندرستی جناب استاد صادقی و تمام خادمان پاکجان فرهنگ گرانسنگ ایرانیم.

ـــــــــــــــ
* منقول از دفترچهٔ بیست و پنجمین جایزهٔ تاریخی و ادبی دکتر محمود افشار، اهدایی به دکتر علی‌اشرف صادقی.

/channel/roshananemehr

Читать полностью…

روشنان مهر

وصیت
به‌مناسبت ۲۴ اردیبهشت، سالروز درگذشت حبیب یغمایی (۱۲۸۰–۱۳۶۳)

من نمی‌خواهم که بعد از مرگ من افغان کنند
دوستان گریان شوند و دیگران گریان کنند

من نمی‌خواهم که فرزندان و نزدیکان من
«ای پدرجان!»، «ای عموجان!»، «ای برادرجان!» کنند

من نمی‌خواهم به رسم سوگواری یا خبر
در جراید قصهٔ مرگ مرا اعلان کنند

من نمی‌خواهم پی تشییع من، خویشان من
خویش را از کار وادارند و سرگردان کنند

من نمی‌خواهم وگرچ این خواستن بس نابجاست
کاین تن فرسوده‌ام را دفن در تهران کنند

من نمی‌خواهم پی آمرزش من قاریان
با صدای زیر و بم ترتیل الرحمان کنند

من نمی‌خواهم که در ترحیم من یاران من
مجلسی سازند و تحسین مرا عنوان کنند

آنچه در تحسین من گویند بهتان است و بس
من نمی‌خواهم مرا آلودهٔ بهتان کنند

من نمی‌خواهم به کوی خانه‌ام همشهریان
شامگاهان زین سوی و آن سوی آتشخوان کنند*

من نمی‌خواهم خدا را بی‌گناهی گوسفند
بهر اطعام عزاداران من قربان کنند

من نمی‌خواهم که از اعمال ناهنجار من
ز ایزد منان تمنا بخشش و غفران کنند

جان من پاک است و چون جان پاک باشد باک نیست
خود اگر ناپاک تن را طعمهٔ نیران** کنند

من نمی‌خواهم که اشعار من و آثار من
ثبت در دفتر کنند و جمع در دیوان کنند

مزد خدمت‌های دیرین مرا فرهنگ داد
من نمی‌خواهم به عنوانی دگر احسان کنند

در نمکزاری کجا از هر طرف فرسنگ‌هاست
پیکرم را بی‌کفن بی‌شستشو پنهان کنند
حبیب یغمایی

___
* اشاره دارد به افروختن آتش در کوی و سرای تازه‌درگذشته که یکی از آیین‌های سوگواری در خور و بیابانک (زادگاه یغمایی) است.
** نیران (جمعِ نار): آتش‌ها.
/channel/roshananemehr

Читать полностью…

روشنان مهر

شعری از رضا مقصدی برای نیکتا اسفندانی، که اگر به علت «مسمومیت» به قتل نمی‌رسید امروز شانزده‌ساله می‌شد:

چشم تو از کدام غزل آب خورده‌ است؟
ای شوکتِ شریفِ غزالِ قصیده‌ها!
آواز تازه‌ات
در سینهٔ سپیده و آیینه‌های ماست
درباغِ داغدیده، که پیغامِ عشق را
با شورِ عاشقانه‌ات
پیوند کرده‌ است
در شعر من، که شاعرِ شیداییِ توام،
می‌خواستی ترانه‌سرای چمن شوی
هم‌صحبتِ صمیمیِ گیتار
در کوچه‌سارِ غمزدهٔ این وطن شوی

می‌خواستی… ولی
فریاد، در گلوی تو خونین و سرد گشت
نام تو در زمانهٔ بیداد
همرنگِ درد گشت

در روزگارِ آه
آیا کدام ماه
در جستجوی چشم تو می‌گرید؟

@roshananemehr

Читать полностью…

روشنان مهر

سکوت معنی مرگ است در دقیقهٔ محو
درگذشت منصور اوجی

شیراز، شهر شعر است. از زمان بزرگان بی‌نظیر تاریخ ادبیات فارسی، #سعدی و #حافظ در قرن هفتم و هشتم، تا بابافغانی و اهلی و لسانی و عرفی در سدهٔ نهم و دهم، و وصال و قاآنی و داوری (فرزند وصال) در عهد قاجار، و تا روزگار ما، که بزرگانی چون مهدی حمیدی و فریدون توللی از آن برخاسته‌اند، این شهر زیبا، که مردمانی خوشخوی و دوست‌داشتنی دارد، از شاعر خوب خالی نشده است. در نسل جدید هم شاعرانی خوش‌ذوق چون ایرج زبردست و محمد خلیلی از شیراز برآمده‌اند؛ اما پیش از اینان در روزگار سلطنت رضاشاه پهلوی، کسانی چون هاشم جاوید (۱۳۰۵-۱۳۹۷)، پرویز خائفی (۱۳۱۵-۱۳۹۸) و بیژن سمندر (۱۳۲۰-۱۳۹۷) و... هم دیده به جهان گشودند که هرچند در شاعری به موفقیت بزرگان پیش از خود دست نیافتند، به‌هر‌روی چراغ شعر و ادب را به سهم خویش روشن نگاه داشتند و شاید بتوان گفت واپسین بازماندهٔ نسل آنان منصور اوجی (۹ آذر ۱۳۱۶) بود که دیروز (۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۰) چشم از جهان فروبست. این شاعر شیرازی به شعر شاعران همدیار خود نیز توجه ویژه داشت و با انتشار کتاب در روشنای صبح کوشید ش‍ع‍ر ام‍روز ف‍ارس‌ را بهتر به علاقه‌مندان ادبیات معاصر بشناساند.
منصور اوجی که سال‌های بسیاری از عمرش را به تحصیل پرداخت و دانش‌آموختهٔ رشته‌های فلسفه و علوم تربیتی و مشاوره و راهنمایی و زبان و ادبیات انگلیسی بود، همین روحیهٔ جویایی را در شعر نیز داشت. توجه او بیشتر به فرم بود و همواره می‌کوشید با بهره‌گیری از زبانی روان، به شکلی تازه و مطلوب در ساخت شعر دست یابد و به گمان نگارنده تا آخر کار نیز در همین کوشش و جوشش بود و البته در نهایت به ایده‌آلی که می‌جست دست نیافت؛ اما همین شور جستجو خود برای شخص شاعر دست‌آوردی است ارزشمند.
اوجی به ایجاز گرایش داشت و ازهمین‌رو در قالب‌های کهن به سراغ رباعی می‌رفت و در قالب نیمایی اشعاری کوتاه می‌سرود. در این شعرهای کوتاه هم گاه موفق می‌شد با انتخابِ بجای کلمات لحظاتی درخشان پدید آورد.
نام یکی از مجموعه‌های شعری اوجی کوتاه مثل آه است که همین پسند و گرایش وی به ایجاز را نیز نشان می‌‌دهد. جالب اینکه این نام زیبا احتمالاً به طریق توارد به ذهن #سایه هم رسیده است. سایه در این سال‌های اخیر به سرودن شعر کوتاه علاقه پیدا کرده است و یک بار که دربارهٔ انتشار آن‌ها با وی سخن می‌گفتم، گفت: دوست دارم اسم کتاب اشعار کوتاهم را بگذارم کوتاه مثل آه! گفتم: اسم زیبایی است استاد! ولی آقای اوجی پیش از شما این اسم را برگزیده‌اند. کتاب ایشان را ندیده‌اید یا در موردش چیزی نشنیده‌اید؟ متعجب شد و گفت: نه.
با اینکه بر اساس ایجازگرایی اوجی، از دیدی او را می‌توان در هر شعر سخنوری «گزیده‌گوی» شمرد، در نگاه کلی وی «کم‌گوی» و مُقِل نبود و از سال ۱۳۴۴ که اولین کتاب شعرش، باغ شب، منتشر شد تا پایان عمر بیش از بیست کتاب به چاپ رساند. فکر می‌کنم اگر اوجی دست به گزینش می‌زد و تنها بخشی از این اشعار را چاپ می‌کرد سروده‌های خوبش نمود بهتری پیدا می‌کرد.
در سال ۱۳۹۲ چاپ یکی از شعرهای اوجی در بخارا برای او، و بیش از وی، برای علی دهباشی، سردبیر خستگی‌ناپذیر بخارا، دردسر آفرید و دهباشی به جرم چاپ کردن آن به دادگاه احضار شد. ماجرا این بود که انتقاد شاعرانه و زیبایی‌شناسانهٔ اوجی از سیاه‌پوشی را برخی توهین به حجاب (چادر سیاه) پنداشتند:
از جماعت زنان دلم گرفت
آن جماعت عظیم
روز جشن، صبح عید
یک کبوتر سفید بینشان نبود
جملگی سیاه
جملگی کلاغ
چنان‌که می‌بینید سخن اوجی به رنگ اشاره دارد، نه به نوع پوشش. مگر چادر سفید حجاب نیست؟ بگذریم. از این دست برداشت‌های تنگ‌نظرانه و موهن‌پنداری متأسفانه در روزگار ما کم نیست. خوشبختانه چنین رفتارهایی باعث سکوت شاعری که معتقد بود «سکوت معنی مرگ است در دقیقهٔ محو» نشد و او کمابیش تا واپسین دم حیات پویا و جویا و گویا بود.
یادش گرامی باد!
/channel/roshananemehr

Читать полностью…

روشنان مهر

پاییزی‌ام، بهار چه دارد برای من؟
به مناسبت ۱۶ اردیبهشت سالروز درگذشت حسین منزوی، غزلی از او که در پاییز آمد و در بهار رفت. گوهری که بی‌گمان سزایش شکستن نبود؛ ولی با سنگ روزگار، و بیش از آن با سنگ خویش، شکسته شد:

پاییزی‌ام، بهار چه دارد برای من؟
عیدِ تو را چه رابطه‌ای با عزای من؟

با صد بهار نیز گلی وا نمی‌شود
در ساقه‌های بی‌ثمرِ دست‌های من

آری بهار خود نه، که نام بهار نیز
دیگر نمی‌زند درِ ویران‌سرای من

جز رنجِ خستگیّ و شکنجِ شکستگی
چیزی نبود ماحصل و ماجرای من

شاخِ گوزن یا پرِ طاووس، هرچه بود
در جنگلِ شما، هنرم شد بلای من

زینم غم است در دمِ رفتن که باغبان
سروی به غیر دوست نشاند به جای من

آه این چه ظلم بود که از جانبِ شما،
نفرین گرفت در عوضِ خود، دعای من؟

ای سنگ روزگار! شکستی مرا، ولی
انصاف را نبود شکستن سزای من

/channel/roshananemehr

Читать полностью…

روشنان مهر

ننگ و نام نامجو

محسن نامجو، که همیشه کارهای بحث‌انگیز کرده و از همین راه هم مطرح شده است، از دید نگارنده هنرمند بزرگی نیست. او همواره چه در متن (مانند ساختن ترانه‌های نافصیح غیرعادی، استخراج اصوات نابهنجار غیرموسیقایی از حنجره، کارهای مضحک با شعر بزرگان ادب فارسی، استفاده از آیات قرآن کریم به شکل نامتعارف) چه در حواشی کارش (ازجمله بی‌دین خواندن خود در مصاحبه‌ای تلویزیونی) در پی جلب توجه و (در تأیید بامسمّا بودن نام خانوادگی‌اش) جُستنِ نام از راه هنجارگریزی بوده است.
اما این نظر بنده دلیل نمی‌شود که بعد اجتماعی و ارزش کار او را فراموش کنم. کارهای نامجو شنوندگان بسیاری دارد و بسیاری از انسان‌ها از شنیدن آثارش لذت برده‌اند. همین نکته به نامجو ارزش و اهمیت می‌دهد. آنچه در این روزها علیه او رخ می‌دهد بیشتر به ترور شخصیتی شبیه است تا انتقاد. نابود کردن کسی با اتهام و دامن زدن به آتش افروخته‌شده از این راه، کاری است ناجوانمردانه که امروز در فضای مجازی با استفاده از موج عظیم توده‌های ناآگاه آسان‌تر از همیشه شده است. می‌دانم که حجم احساسات (در برابر استدلال و فکر و سند) و برداشت‌های غلط در این زمینه بیش از آن است که بتوان با یک یادداشت یا مقاله کل یا حتی بخشی از آن را از میان برد؛ با این‌همه به حکم «کوشش بیهوده به از خفتگی» چند نکته را که به نظرم می‌رسد ذکر می‌کنم:

۱. عذرخواهی بابت آزردن دیگران اقدامی ستودنی است که هم شعور و شناخت می‌خواهد و هم شهامت و قدرت. بعد از مطرح شدن اتهامات، نامجو با عذر خواستن، بهره‌مندی خود از این ویژگی‌ها را اثبات کرد. باید توجه داشت که او با این کار نه ادعای تجاوز را پذیرفته و نه اقرار به تجاوز کرده؛ بلکه، بدون آنکه بخواهد به شاکیان برچسب بدخواهی و دروغگویی بزند، با خوشبینی و تواضع پذیرفته که آنها به هر دلیل از وی آزرده‌خاطرند. پس عذر خواسته تا از آنان دلجویی کند. این هرگز به معنی پذیرش ادعای شاکیان نیست. رفتار کسانی که عذرخواهی نامجو را حجت بالغ در تجاوزگری او می‌شمارند، تلاشی ناخواسته و ندانسته در جهت از بین بردن فرهنگ عذرخواهی است. پیام غیرمستقیم این رفتار آن است که هرگز بابت هیچ کاری عذر مخواه، چون ممکن است این کار تو را اثبات گناهکاری‌ات به شمار آورند.

۲. تجاوز جنسی امری است بسیار قبیح، و البته متأسفانه شایع، و همچنین در بسیاری موارد غیرقابل اثبات. ترکیب این سه ویژگی وضعیت بغرنجی را پدید آورده که می‌تواند موجب پذیرفته شدن بی دلیل و سند اتهام تجاوز جنسی شود و تهمت زدن در این زمینه را به ابزاری کارآمد و آسان‌یاب برای ترور شخصیتی افراد تبدیل کند. با در نظر داشتن این امکان (بدون آنکه بخواهیم شخص خاصی را مغرض یا دروغگو بخوانیم) باید در پذیرش چنین اتهاماتی بسیار محتاط و هوشمند باشیم. در غیر این صورت اگر کسی به هر دلیل قصد تخریب شخصی را داشته باشد آسان‌ترین کار برای او زدن چنین تهمتی خواهد بود.

۳. فایل صوتی منتشرشده از نامجو پس از عذرخواهی، او را در مظان اتهامِ تکبر و زن‌ستیزی قرار داده است. نگارنده بی‌آنکه قصد دفاع از نامجو را داشته باشد، توجه خوانندگان محترم را به این نکته جلب می‌کند که آدمی تحت فشار عصبی شدید ممکن است رفتار و گفتاری اغراق‌شده و نادرست داشته باشد. نظر صریح و رسمی افراد در حال عادی را باید ملاک شناخت قرار داد؛ وگرنه هر یک از ما ممکن است در لحظات خشم و آزردگی شدید سخنانی نادرست بر زبان آورده باشد.

۴. به فرض اثبات تکبر، زن‌ستیزی و حتی تجاوزگری نامجو (که البته تأکید می‌کنم هیچ‌یک از این موارد اثبات نشده است) نفرت پیدا کردن از آثار موسیقایی او امری منطقی به نظر نمی‌رسد. بدیهی است که شرط لذت بردن از اثر هنری تأیید صلاحیت اخلاقی و انسانی پدیدآورنده نیست و اگر به فرض محال چنین باشد نیز اثبات صلاحیت هنرمندان نزد عموم کاری است غیرممکن. تأکید بیش از حد گروهی بر تحریم آثار نامجو خود احتمال توطئه‌آمیز بودن این اتهامات را قوی‌تر می‌کند. هیچ انسانی بی‌گناه نیست و هر انسانی در زندگی خطایی کرده است. پس انتظار عصمت داشتن از هنرمند از اساس غلط است. باید شخصیت خالق اثر را از خود اثر تفکیک کرد و دچار خلط مبحث نشد.
اینکه برخی می‌گویند گوش کردن به آثار نامجو تأیید تجاوزگری جنسی است مغلطه‌ای واضح است؛ زیرا اولاً این تجاوزگری به اثبات نرسیده؛ ثانیاً تأیید هر امر لوازم و ملزوماتی دارد که در این مورد خاص به قطع می‌توان گفت شنیدن اثری موسیقایی با پیام صلح و دوستی و عشق و... هرگز تأیید تجاوز محسوب نمی‌شود.

/channel/roshananemehr

Читать полностью…

روشنان مهر

🌺 امین‌الله رشیدی (زادۀ ۴ اردیبهشت ۱۳۰۴) نود و شش ساله شد.

فروردین
شعر مهدی حمیدی شیرازی
آهنگ و آواز امین‌الله رشیدی

به دلم از جنبش فروردین هوس آن طرفه‌نگار آمد
بزن ای مطرب بزن ای مطرب که زمستان رفت و بهار آمد


شعر حمیدی بر پایۀ وزن کم‌کاربرد و پرجنبش آن، قافیه‌های پرشمار میانی و تکرارهای درخشان واژه‌ها در کار موسیقایی نمودی خوش تواند یافت. رشیدی که افزون بر هنر آهنگسازی و خوانندگی، دستی در ترانه‌سرایی، نویسندگی و نقد دارد و با تخلص «آشنا» شعر هم می‌سراید، با گزینش شعر خوش‌آهنگ حمیدی، نمونه‌ای نیک از هنر گزینش به دست داده است. هنری که آهنگسازان و خوانندگان امروز کمتر از آن بهره‌مند هستند و از همین‌روست که می‌بینیم بسیاری از شعرهای زیبای ادب پارسی در تصنیف‌ها و آوازهای موسیقی ایرانی جایی ندارند و از سوی دیگر برخی شعرها پیاپی در کارهای گوناگون تکرار می‌شوند یا آن‌گاه که آهنگساز و خواننده به سراغ شعر تازه‌ای می‌روند دست به گزینشی ناپسند می‌زنند و شعری کم‌مایه را برمی‌گزینند.

بخشی از مقالۀ «بزن ای مطرب...»، مهدی #فیروزیان، مجلۀ #هنر_موسیقی، س۲۰، ش۱۶۴، فروردین-اردیبهشت ۱۳۹۶.

@roshananemehr

Читать полностью…

روشنان مهر

شوخی با شیخ
به مناسبت اول اردیبهشت، روز بزرگداشت سعدی

«بوی گل و بانگ مرغِ» سعدی
وارونه شد این زمان به‌ناخواست

شام آوردند و تیم گل زد
بانگ گل و بوی مرغ برخاست

این نقیضه را به شوخی برای مطلع غزل مشهور سعدی ساخته‌ام:
بوی گل و بانگ مرغ برخاست
هنگام نشاط و روز صحراست
با این فکر که اگر سعدی امروز زنده شود از اینکه زبان فارسی پر شده از واژه‌های دخیل غربی (مانند تیم و گُل که از قضا واژه‌هایی با همین تلفظ اما با معنایی دیگر در فارسی هم وجود دارد) بیشتر شگفت‌زده می‌شود یا از اینکه هنوز با وجود این‌همه تغییرات، ما به زبان او حرف می‌زنیم و هنوز سخنوری برتر از او در زبان فارسی ظهور نکرده است.
گفتم «اگر سعدی امروز زنده شود»؛ اما منظورم جسم او بود وگرنه زنده‌تر از سعدی کسی را سراغ ندارم. نمی‌توان جلوی دیگرگونی زبان و ورود واژه‌های بیگانه را گرفت. نمی‌توان مردم را مجبور کرد به شکلی که ما می‌خواهیم سخن بگویند؛ این کار نه ممکن است و نه درست؛ اما می‌توان یادآوری کرد که زبان فارسی پشتوانه‌ای بزرگ چون سعدی دارد که اگر از او غفلت کنیم و به دست فراموشی‌اش بسپاریم بخش بزرگی از خودمان را از دست خواهیم داد. ما بی فردوسی و سعدی و مولوی و حافظ کوچک می‌شویم. برای تداوم بقای این فرهنگ لازم است قدر بزرگانمان را بدانیم. هر روز اگر نشد هفته‌ای یک بار چند بیت از آنان را بخوانیم. به نظرم این بهترین راه بیمه کردن سلامت زبانی ماست. خواندن آثار سعدی دلپذیرترین راه آموختن زبان فارسی است و نباید گمان کرد هر کس زبان مادری‌اش فارسی است این زبان را به‌درستی می‌شناسد. زبان مادری را هم باید آموخت و چه معلمی بهتر از شیخ اجل سعدی.

/channel/roshananemehr

Читать полностью…

روشنان مهر

طلسمِ جدایی

دو سال رفت و دو صد سال پیر شد یارت
که در طلسمِ جدایی اسیر شد یارت

چنان مصمّم ازو خواستی رهات کند
که از پذیرشِ آن ناگزیر شد یارت

اگرچه شور و عطش بود سربه‌سر، زان پس
ز هرچه غیر تو و گریه سیر شد یارت

خمار جرعۀ لبخندی از تو چندان ماند
که زیر پتکِ دقایق خمیر شد یارت

به شوقِ صبحِ طلایی اگرچه یارت شد
قرینِ روز و شبانی چو قیر شد یارت

هدف تو بودی ازان راه‌ها که می‌پیمود
چو ناپدید شدی، بی‌مسیر شد یارت

سراغِ وقتِ وی آن روز تلخ می‌آیی
که با دریغ بگویند: «دیر شد! یارت...»

مهدی فیروزیان

/channel/roshananemehr

Читать полностью…

روشنان مهر

توضیح دربارۀ شعر تصنیف دریغ (شعر عطار، آهنگ امیر توسلی، آواز امین بانی)

آهنگ‌ساز شعر را از دیوان عطار چاپ نفیسی (ص ۳۳۵-۳۳۶) برداشته است. در این بیت:
چو لالۀ رخ تو شد ز چشم من بیرون
ز خون چشم رخم شد چو لاله‌زار دریغ
در چاپ تفضلی (ص ۳۶۵-۳۶۶) و مداینی/افشاری/امامی (ص ۴۱۳) به‌جای «لالۀ رخ تو»، «لاله‌زار رخت» آمده که به لحاظ تناسب و تکرار لاله‌زار در مصرع دوم ضبط بهتری می‌نماید.
نیز در این بیت:
دلی کز آب وصالت به جوی بود روان
بسوخت زآتش هجر تو زار زار دریغ
«دلی کز آب وصالت» (چاپ نفیسی) در آن چاپ‌ها «دلی که آب وصالش» ضبط شده است. ضبط نفیسی درست نمی‌نماید و اگر بخواهیم آن را توجیه کنیم باید بگوییم دل با استعارۀ کنایی به چیزی همانند برگ مانند شده که آب وصال آن را در جوی روانه کرده است؛ اما در نظر گرفتن چنین بیانی برای عطار سخت بعید است و صحیح همان است که در چاپ‌های دیگر آمده است.
عطار با استعارۀ کنایی دل را همچون باغی دانسته و وصال را با تشبیه بلیغ به آبی زلال مانند کرده است که وقتی در جوی روان می‌شود برای باغ دل سبزی و خرّمی به بار می‌آورد.
او می‌گوید: دریغا باغ دلی که آب وصال به جویِ آن روان بود (و در نتیجه سبزی و خرّمی داشت) از آتش هجر سخت سوخت.

💐 ۲۵ فروردین روز بزرگداشت عطار نیشابوری
@roshananemehr

Читать полностью…

روشنان مهر

این سخنان شهریار جز اینکه جایگاه والای پروین اعتصامی را نشان می‌دهد، نکتۀ مهمی دارد و آن این است که #شهریار به عنوان شاهد عینی از شعرخوانی پروین سخن گفته است. در حالی که فضل‌الله گرکانی که باور داشت اشعار پروین را کسی دیگر (احتمالاً علامه #دهخدا) سروده، در کتاب تهمت شاعری به عنوان یکی از قرائن کمک‌کننده به اثبات مدعای خود به «اجتناب پروین از شعرخوانی در جمع» اشاره کرده است.
البته شگفتی‌های دیوان پروین کم نیست و یکی از آن‌ها هم اینکه او گرچه بیش از سی‌وچهار سال نزیسته شعری برای سنگ گور خود سروده است:
اینکه خاک سیهش بالین است
اختر چرخ ادب پروین است
گرچه جز تلخی از ایام ندید
هر چه خواهی سخنش شیرین است...
عجیب است که زنی در عصر ما پیش از سی‌وچهار سالگی شعری با این موضوع بگوید و از آن بسی عجیب‌تر اینکه این‌همه اشعار استوار بسراید. ازهمین‌روست که شعرشناسی چون استاد ما دکتر #شفیعی_کدکنی از «معجزۀ پروین»* دم می‌زند.

ـــــــ
* مقاله‌ای که نخستین بار در کتابی ارزشمند به همین نام به اهتمام دوست عزیزم مجید قدمیاری منتشر گردید و سپس در کتاب با چراغ و آینه چاپ شد.

💐 ۱۵ فروردین سالروز درگذشت پروین اعتصامی
@roshananemehr

Читать полностью…

روشنان مهر

خرامیدن کلاغ

در ادبیات فارسی، کلاغ (زاغ، غراب)، به خاطر رنگ تیره و آوای خاصش چهره‌ای منفور دارد.
بعد از پدید آمدن رمانتیسم و درهم شکستن مرز زیبایی و زشتی در آثار ادبی، کمی نگاه شاعران به طبیعت متعادل‌تر شد و بر اثر همین تحولات، و آگاهی‌های دیگر، در ادبیات معاصر با نمونه‌هایی از ستایش کلاغ هم مواجه می‌شویم. مثلاً #فروغ اگر جایی «از غارغار شوم کلاغان» سخن گفته در جای دیگر می‌گوید: «به دسته‌های کلاغان/ که عطر مزرعه‌های شبانه را/ برای من به هدیه می‌آورند» «سلامی دوباره خواهم داد».
اما در ادبیات کهن اینکه شاعری چون #سنایی حسنی هم در کلاغ ببیند و بگوید: «از کلاغ آموز پیش از صبحدم برخاستن» از موارد استثنائی است؛ زیرا بیشتر شاعران یا در تضاد با صدای خوش بلبل، آوای کلاغ را نکوهیده‌اند یا در برابر جلوۀ طاووس و خرامیدن کبک، ریخت و راه رفتنش را نازیبا خوانده‌اند:
روش کِلکِ من از خامۀ ایشان مَطَلب
که کلاغ ارچه بکوشد نشود کبک‌خرام

با دیدن این تصاویر از خرامیدن دلربای کلاغ، به یاد بیت بالا از #وحشی_بافقی افتادم. ازهمین‌رو این تصاویر را تقدیم می‌کنم به او که طبق روایات خود نیز ظاهری مطبوع نداشته است.

@roshananemehr

Читать полностью…

روشنان مهر

شعر پرتقال از نزار قبانی
متن عربی همراه با ترجمۀ منظوم از دکتر مهدی علیایی‌مقدم (عضو هیئت‌علمی دانشگاه تهران)

💐 ۲۱ مارس زادروز نزار قبانی (۱۹۲۳ دمشق
– ۱۹۹۸ لندن) ملقّب به «شاعر زن»
@roshananemehr

Читать полностью…

روشنان مهر

یارا!
آهنگ عباس خوشدل
ترانه قیصر امین‌پور
آواز علیرضا افتخاری

دیگر افتاده‌ام از پا در این صحرا
در راهم صخره و خارا، خارا، خارا
چون کشتی در دل طوفان یارا! یارا!
دریاب ای ساحل دریا ما را ما را

شب و سحر به نام تو ترانه می‌خوانم
به شوق یک سلام تو همیشه می‌مانم

صحرا صحرا دویده‌ام سرگردان از پی تو
دریا دریا گذشته‌ام در طوفان از پی تو
دست از دنیا کشیده‌ام بی‌سامان از پی تو
از من از ما رهیده‌ام دست‌افشان از پی تو
یارا! یارا!

✅ براساس تحقیقات نگارنده، #قیصر در آغاز سروده بود: «دریا دریا بریده‌ام» تا تمام پاره‌های چهار لخت پایانی دارای قافیه باشد؛ اما افتخاری چون معنی بریدن (پیمودن و درنوردیدن) را دشوار و آهنگ واژه را ناخوش می‌دانست (به دلایلی که توضیحش سخت است، راست هم می‌گفت) به او پیشنهاد کرد «گذشته‌ام» را جایگزینش کند. قیصر با خوی بهشتی‌اش سخن خواننده را پذیرفت و از زیبایی موسیقایی ترانه‌اش کاست.
@roshananemehr

Читать полностью…
Subscribe to a channel