ادامهی بحث؛
اما یکی دیگر از وجوهی که این افراد روی آن دست میگذارند ملیگرایی(nationalism) و مسئله ملی(national question) است. چنان میپندارند که ناسیونالیسم امریست متعلق به راستگرایان و چپها راجع به این مسئله موضعی منفی دارند. این مسئله از عدم شناخت دقیق چپ و تاریخ سوسیالیستها می آید.
در روسیه، لنین و رفیقهایش برای مبارزه با حکومت تزاری دست به دامن اقوام و گروههای حتی مذهبی روسیه شده بود. آنها با تاکید بر حقوق اقلیتهای قومی اصطلاح ملیتها را برایشان صرف میکردند. حتی استالین در ۱۹۱۳ مقالهای تحت عنوان «مارکسیسم و مسئله ملی» مینویسد و بر ملتها و ملتسازیها تاکید و از آنها حمایت میکند. البته این مسئله بیشتر ابزاری برای جنگ با روسیه تزاری بود و بعد از بهنتیجه رسیدن کودتای اکتبر، دچار تحولات ریز و درشتی شد. این مسئله دامن ما ایرانیان را نیز گرفت چرا که این اصطلاح ملیتها بهتوسط حزب کمونیست ایران به کشور وارد شد و صدمات جبرانناپذیری را به جامعه ما زد. در آلمان نیز اتفاقات شبیه به قبل رقم میخورد. بعد از شکست ویلهلم در جنگ جهانی اول؛ سوسیالیست هایی مانند شایدمن تلاشهای زیادی برای تاسیس جمهوری آلمان کردند و موفق شدند که با الگوبرداری از تاسیس جمهوری در فرانسه و همچنین ساختار تشکیل دولت که بر پایهی مدل و خوانش فرانسوی از مفهوم ملت/مسئله ملی بود، یک دولت ایجاد کنند که ترکشهای آن سالها گریبان آلمان گرفت. آن جمهوری زمینهساز به قدرت رسیدن هیتلر و تفکر ناسیونالسوسیالیسم شد که در راستای دولتسازی، مردم را بر اساس هویت نژادی دستهبندی میکردند. که مجدد یک ابزار برای آنچه میخواستند بود دقیقا بهمانند مواجهه بلشویکها با مسئله ملی. در ایتالیا نیز فاشیسم در مواجهه با مردم آنها را بر طبق آرای تئوریسینهایی چون جنتیله و خود موسولینی، با هویت ملی دستهبندی میکرد. البته ریشه این مسئله را باید در جلسات مارکس و دوستانش در انجمن بینالمللی کارگران بررسی کرد که در آینده مفصل به آن میپردازیم.
همانطور که مشاهده کردید
فاشیسم، نازیسم و کمونیسم از مسئله ملی بعنوان ابزار و روشی برای بهنتیجه رساندن آرا و تفکراتشان و همچنین تاسیس دولت بهره بردهاند.
برای شما سوال پیش نمیآید که چگونه میشود چپ نو در مواجهه با دولت و مسئله ملی، اینگونه شبیه به فاشیسم باشد و تئوری تجزیه، تقسیم و شکستن کشورهایی را بدهد که ریشهی تاریخی و خاستگاه شهروندی دارند؟! چرا همهشان افراد را بر اساس هویت قومیتی که آن را هم تحت تاثیر آرای افرادی چون لنین و استالین «ملیتها» مینامند، تقسیم بندی میکنند؟ مگر در ایتالیا و دورهی موسولینی همین نبود؟! مگز تقسیمبندی هیتلر و ناسیونالسوسیالیستها به همین شکل نبود؟!
پاسخ واضح است. این تشابه اژ جایی میآی که هر سه یک ریشه و منشا دارند و چپ نو از همهی آنها بهره برده است. آنها فقط در روشهایی-بهمانند هر حکومتی- با هم متفاوت هستند. همهی آنها ایدههاییاند جمعگرا که هدف اصلیشان ملغی نهادهای تراداد، گسترش دولت، خنثی کردن بخش خصوصی و سرکوب و کنترل افکار و اعمال مردم را دارند آنهم به روشهای گوناگون به مانند فشار و برچسب زدن. از یاد نبریم آلمانی که امروز بعنوان واحد دارای سوسیالدموکراسی شناخته میشود با عقبگرد از آرمانهای سوسیالیستهایی چون هیتلر و دیگران و تن دادن به پایههای لیبرالیسم و به قول دوستان چپمان: «امپریالیسم آمریکا» به اینجا رسید. آنهم از دل تاریکخانهای که هیتلر و ناسیونالسوسیالها برایشان باقی گذاشته بودند.
این اشتباه علمی که نازیسم را یک ایدهی راست با معیارهای امروزی که راست را میشناسیم از جایی میآید که جناح راست رومانتیسیسم آلمانی را به لیبرالیسم و محافظهکاری تعبیر میکنند. همانگونه که دکتر موقن میگوید؛
مارکسیسم بر آمده از سنت رومانتیسیم آلمانی است و نازیسم هم بر آمده از سنت رومانتیسیسم آلمانی است. با این تفاوت که کمونیسم جناح چپ رومانتیسیسم و نازیسم جناح راست رومانتیسیسم است.
همان رومانتیسیسمی که از دیدگاه میشل لووی بیانکنندهی عصیان بر علیه تمدن مدرنی است که توسط سرمایهداری بنا گشته است.
الحق که در گردننگیری و هوچیگری بههمراه حجم کم اطلاعات، اینها نمونه ندارند. اما گذشت آن سالهایی که میتوانستند دروغ بگویند و کسی کاری نداشته باشد.
پانوشت:
شرح رومانتیسیسم و تاثیرش بر آرای مارکس را در نوشتههای بعدی بهشکل مفصل خواهیم داشت. و اینکه حتما موضوع فاشیسم و کمونیسم را بهشکل مقالاتی دقیق بیان خواهیم کرد.
پاینده ایران
👑 @Gord_Afarid مجله گُردآفرید
🔻زنی از عربستان در ۲ هزار سال پیش
🔹پژوهشگران در عربستان سعودی با استفاده از بقایای دو هزار ساله یک زن توانستند چهره او را بازسازی کنند و به نمایش بگذارند.
🔹بقایای پیکر این زن در محوطه باستانی مدائن صالح در منطقه العلا پیدا شده است.
🔹باستانشناسان اسکلت این زن را سال ۲۰۱۵ پیدا کردند و با پژوهش بر روی آن پی بردند که این زن در میانسالی و بین ۴۰ تا ۵۰ سالگی از دنیا رفته است./ خبرآنلاین
@ruzegaran
@ruzegaran
دشمنی شاعر شیعۀ سرایندۀ منظومۀ علینامه با حکیم ابوالقاسم فردوسی.
علینامه کهنترین منظومۀ حماسی شیعی در زبان فارسی است. یک منظومۀ بسیار بسیار معمولی از شاعری ناشناس با نام مستعار ربیع که این منظومه را در سال ۴۸۲ قمری سروده است.
موضوعش شرح خصوصیات امام علی و وقایع جنگهای جمل و صفین است. ربیع به فردوسی و شاهنامه تندزبانی و پرخاش کرده است. او سروده است:
به شهنامه خواندن مزن لاف تو
نظر کن در آثار اشراف تو
تو از رستم و طوس هرگز مگوی
درین کوی بیهودهگویان مپوی
که مغنامه خواندن نباشد هنر
علینامه خواندن بود فخر و فر
حکیمان فاضل بدانند این
که شهنامه آن است و مغنامه این
علینامه خواند خداوند هوش
ندارد خرد سوی شهنامه گوش
علىنامه، تصحیح بیات و غلامی، ص ۵ و ۱۳۵ و ۱۳۶.
@ruzegaran
@ruzegaran
زبان فارسی بهگوش خارجیها چگونه است؟ توصیف زبان فارسی در یک وبسایت پربازدید پرسش و پاسخ.
@ruzegaran
🔶 کتاب «امروز چاره چیست؟»
(احمد کسروی)
باید یک جمعیت ایرانخواه پدید آید.
@ruzegaran
میدانم کسانی خواهند گفت : «اینها گفتنش آسانست ولی بکار بستنش دشوار خواهد بود». میگویم : شما از راهش درآیید و دست بهم دهید و مردانه و پاکدلانه بکوشش پردازید ، خواهید دید که بکار بستنش نیز آسانست.
@ruzegaran
پس آن جمعیتها که پیدا شدهاند و کارهای بزرگی را انجام دادهاند چه بوده؟.. آیا آنها را فرشتگان آسمان پدید آوردهاند؟.. آیا بدبختی بپیشانی ایرانیان نوشته شده که هرچه بکنند به نتیجهای نرسد؟.. آیا چنین گمانی توان برد؟..
امروز در ایران یک مانع بزرگ خودخواهیست. این بکسانی برمیخورد که با دیگران همدست گردند و بیسر و بیصدا بکوششهایی پردازند. هر کسی میخواهد جمعیتی بنام خودش برپا کند. میخواهد روزنامهای راه انداخته به های وهوی پردازد.
باید اینها را بکنار گذاشت. هر مرد غیرتمندی که این کتاب را میخواند باید آماده گردد که چنانکه پیشنهاد شده در پدید آوردن یک جمعیت ایرانخواه همدستی نماید.
@ruzegaran
آری راه بهانه باز است. حرفهای گوناگون توان زد : «نمیشود اعتماد کرد ، شاید این هم دسیسهایست» ، «شاید این را هم انگلیسها تحریک کردهاند» ، «حالا ببینیم چه خواهد شد» ، «بگزار دیگران جلو بیفتند ، اگر کاری توانستند ما هم شرکت میکنیم» ...
از اینگونه بهانهها بسیار توان آورد. ولی آیین طبیعت را تغییر نتوان داد. جلو مکافات را نتوان گرفت.
@ruzegaran
«بدانید ای ایرانیان حوادث امروز به پیشواز شما آمده. شما بایستی بیندیشید و آینده را بدیده گیرید و حوادث را پیشبینی کرده بجلوگیری پردازید. نکردهاید و اینک حوادث بسر وقتتان رسیده. اکنون شما در آخرین سنگرید. اگر باز سستی نمایید ، باز بهانه آورید ، این سنگر را هم از دست خواهید داد و سیل حوادث شما را خواهد پیچانید و خدا میداند که سرگذشت این توده چه خواهد بود.»
بدانید ای ایرانیان ، آسمان برای شما نخواهد گریست ، زمین برای شما بلرزه نخواهد افتاد.
@ruzegaran
❇️ کتیبهای سنگی و باستانی در تنگۀ بلاغی شهرستان پاسارگاد کشف شد.
❇️ به گفتۀ آقای دورودی عضو مرکز پژوهشهای کتیبهشناسی پارسه و پاسارگاد این کتیبه قدمتی در حدود ۱۵۰۰ سال دارد که مربوط به دورۀ ساسانی است و در حقیقت یک وقفنامه است که خبر از ساخت یک پل، سد و فراز راه میدهد و برای سازندگان آن دعای خیر شده است.
❇️ این کتیبه بهزبان پهلوی کتابی در ابعاد ۹۰ در ۴۰ سانتیمتر نگاشته شده است و بهصورت خطوط افقی و عمودی است و در حقیقت سه لوح در یک لوح با یک مضمون کندوکاوی شده است.
✅ @ruzegaran
قطعه شعری از حافظ که در کنار بنای یادبود حافظ و گوته در وایمار نگاشته شده است.
@ruzegaran
📜 شاه به چه معناست؟
❇️واژه شاه مهمترین واژه در اندیشه سیاسی ایرانی است.
ملل کهن و باستانی دارای جهانبینی خاص خود هستند که برآمده از اساطیر است و این اساطیر ناخودآگاه ایشان را تشکیل میدهد و لذا این مردمان در طول تاریخ خود، طبق این ناخودآگاه جمعی که از اساطیر شکل گرفته است عمل میکنند.
❇️در جهانبینی ایرانی، زندگی عرصه نبرد نیروهای اهورایی و اهریمنی است. اهورا جهان مینووی را خلق کرد و اهریمن درصد نابودی آن است و مردان و زنان آریایی موظف هستند با سازندگی و آبادگری و شاد و دادگری، جهان را زیبا کنند و اینچنین با اهریمن مبارزه نمایند.
در این جهانبینی رهبری مردم ایرانی در نبرد با اهریمن برعهده شاه است و لذا شاه آرمانی باید ویژگی های خاصی داشته باشد که به مجموع این ویژگی ها (فره) گفته میشود.
❇️اما خود واژه شاه چیست؟
در جوامع اولیه آریایی، در راس سه طبقه حاکمه وجود داشت که مثلثی را تشکیل میدادند. در راس مثلث کَوی ها قرار داشتند که سران کنفدراسیون های قبایلی بودند که زَنتوها (قبایل) زیر نظر ایشان بودند. دو ضلع دیگر مثلث دو طبقه کَرپَن ها (روحانیون و کاهنان) و کشاتریا ها (به معنای ارابه سواران_جنگاوران) بود.
برخی کَوی ها که ویژگی های تمام اضلاع مثلث را داشتند، مفهوم شاه را ایجاد کردند.
واژه شاه را میتوان از سه ریشه مرتبط با هم دانست.
خشثریته که فرم ایرانی واژه هندی کشاتریا و به معنی جنگجوی است.
خشثره به معنی کشور که امروزه به صورت شهر مورد استفاده قرار میگیرد.
از ترکیب دو واژه خشثریته و خشثره واژه خشایثیه شکل گرفت که شکل امروزی آن به شکل شاه مورد استفاده قرار میگیرد.
❇️بنابراین شاه ترکیبی از جنگجو و کشور است که میتوان آن را جنگجوی محافظ کشور تعبیر کرد و براستی نیز عبارت شاه به معنی کسی است که رهبری مردم برای برای حفاظت از میهن یا کشور به عهده میگیرد.
بنابراین زنتوپَدهای آریایی در راس خود کَوی داشتند که این کوی ها رییس اتحادیه قبایل بودند. با پیشرفت جوامع آریایی و شکل گیری مفهوم کشور، کوی هایی پیدا شدند که سایر کوی ها را تابع خود کردند و این امر معلول اتحاد کنفدراسیون های قبایلی ایرانی در برابر دشمنانی نظیر تورانیان یا آشوریان بود. آنچنانکنه میبینیم هرودت میگوید قبایل مادی دیاکو را به علت دادگری به شاهی خود برگزیدند.
👑 @Gord_Afarid مجله گُردآفرید
برای درکِ رسانهها که این روزها بشدت به اهمیت آن پی میبریم.
نوشتهی مارشال مکلوهان
@nask_ruzegaran
آیا نازیسم در آلمان و فاشیسم موسولینی در ایتالیا ایدههای راستگرا بودند؟
آیا سوسیالدموکراسی منبعث از چپ است؟
از دروغهای بزرگ کمونیستها و دوستان چپگرا -که اغلب به دیکتاتوری پرولتاریا معتقد بودند- در طول تاریخ این بود که نازیسم و فاشیسم ایدههاییاند راستمسلک. و دومین دروغ بزرگشان این است که کشورهای اروپایی -بهخصوص حوزه اسکاندیناوی- چپ و سوسیالیست هستند؛ به این علت که فکر میکنند سوسیالدموکراسی برخاسته از ایدههای چپ و گفتمانهایی نظیر کمونیسم و مارکسیسم هستند. پیشترها راجع به سوسیالدموکراسی نوشته بودیم که از دل جوامع سوسیالیستی بیرون نیامده است. این روش دال مرکزیش همان لیبرالیسم بعنوان عنصر مدافع استقلال اراده فرد و آزادی فردی انسان است که بستر را برای سازوکار دموکراتیک فراهم میسازد و هم مقدمهی تبدیل شدن انسان بعنوان یک فاعل شناسا به انسانی دموکرات است. حال ممکن است که در دیگر وجوه و دالهای شناور و فرعی خود از ایدههای چپ نیز بهره ببرند اما آنچیزی که ما میبینیم این است که سوسیالیستها با عقبگرد از آرمانهای اصلی خود بهمانند لغو مالکیت خصوصی، و همچنین با دادن اختیار به مجلسی لیبرال، پایههای لیبرالیستی را پذیرفته و ایدههای تئوریسینهایشان نظیر مارکس را پس زدهاند. در ادامهی بحث مجدد به سوسیالیسم و دموکراسی بازخواهیم گشت.
اما آیا فاشیسم و نازیسم ایدههاییاند برخاسته و منبعث از لیبرالیسم و راستگراییاند؟!
از نام آنها شروع میکنیم؛
اول(Nationalsozialismus)(ناسیونالسوسیالیسم)
که ایدههای حزب نازی (حزب ناسیونال سوسیالیست کارگران آلمان) را شامل میشد.
و دوم فاشیسم در ایتالیا؛
که به شکل (Italian Social Republic)(جمهوری سوسیالیستی ایتالیا) وجود داشت. اگر به نامها رجوع کنیم میبینیم که هر دو از قسمتی به اسم سوسیالیسم تشکیل شدهاند و حتی شوروی نیز این قسم را به شکل: اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی، دارا بود.
میبینیم که تمامی این دولتها و ایدهها منبعث از سوسیالیسم بودند. ایدهی دولت گسترده و تمامیتخواه در همهشان به شکلهایی که اغلب یکسان هستند، بازتولید شده است. در شوروی لنین بعنوان یکی از متفکران برجستهی این نحله با وجود اینکه برخلاف گفتههای مارکس در مانیفست کمونیست طبقه پرولتاریا را طبقهای ناهمگن تلقی میکرد اما با دیکتاتوری پرولتاریا جامعهای بدون طبقه و بدون مالکیت خصوصی را خواستار بود و اعتقاد بر این داشت که سود مردم در گروی سود دولت است. او تلاش میکرد کنترل جمعی را بر وسایل تولید تحمیل و ثروت را مجدد توزیع کند، تا اشرافیت و سرمایهداری از میان برود و اینگونه پایهی دولت گسترده، کارکشیدن بیشتر مردم و شعارهای پوپولیستی را ایجاد کرد. بازنمود این مسئله در اردوگاههای کار اجباری شوروی در دورهی استالین که میراثدار این تفکر بود، صریح دیده میشود.
اما از آن طرف وقتی به نازیسم در آلمان و فاشیسم در ایتالیا نگاه میکنیم این ایدهی دولت گسترده و تمامیتخواه و سوسیالیست تکرار میشود. از آنجا که اغلب تئوریسنهای فاشیسم در بعد سیاسی بهمانند جووانی جنتیله، سوسیالیست و شاگرد مارکس یا حداقل تحت تاثیر او و همچون او بودند، آرا و تفکراتشان نیز ذیل گفتمان و تزهای آن نحله پیش میرفت. جنتیله که در ایتالیا کمک زیادی به بسط فاشیسم کرده بود در آثار خود میگوید: حکومت تنها چیزی است که مردم به آن متعلق هستند.
خب از آنجا که جنتیله فیلسوف موردعلاقهی موسولینی بود، موسولینی تحت تاثیر آرا و با کمک او در دکترین فاشیسم خود مینویسد:
هر چیزی داخل دولت است و هیچ انسان و ارزشی خارج از آن قرار ندارد.
با این تعابیر ما متوجه میشویم؛ آنچه که اینها در سر می پروراندند این بود که دیگر در جامعه تمایزی میان شخص و جمع و همچنین نفع شخصی و جمعی نباشد و هر آنچه که به اسم نفع شخصی میشناسیم یا هرچه آن را فرد/انسان مینامیم در خدمت دولت باشد. حال این ایده جز از راه گسترش و مداخله دولت، نفی و سلب مالکیت خصوصی و سرکوب بخشی خصوصی ابزار تولید ممکن نبود. در واقع در این ساختارها دولت است که به همگان میگوید چگونه تفکر و عمل کنند. زیرا آنچه که دولت میگوید به نفع مردم است!!(همان چیزی که لنین میگفت). میبینیم که در همین شرح کوتاه و مختصر بهلحاظ سیاسی تفاوت چندانی میان فاشیسم و کمونیسم موجود نیست.
پاینده ایران
👑 @Gord_Afarid مجله گُردآفرید
@ruzegaran
شاهزاده مسعودمیرزا ظلالسلطان و تخریب آثار هنری اصفهان
حاکمیت سیوچهار سالۀ مسعودمیرزا ظلالسلطان فرزند سلطان ناصرالدینشاه قاجار بر اصفهان، با ویرانی بیش از ۵۰ اثر و بنای تاریخی و باغ ایرانی در اصفهان همراه بود که معماران و هنرمندان ساخته بودند. یکی از جهانگردان اروپایی در آن زمان نوشتهاست: «متأسفانه ظلالسلطان از خیابان خوشمنظره و فرحآور چهارباغ مانند سایر آثار باستانی چیزی باقی نگذاشته، جدولهای سنگی را پرکرده و حواشی آنها را فروخته و نقاشیهای تاقها و دیوارها را هم محو کردهاست. جای قصرها و عمارتهای خالی را هم با ایجاد مزارع گرمک و خیار اشغال کردهاست.»
لرد کرزن هم که در سالهای پایانی فرمانروایی قاجاریان به ایران آمده بود دربارهٔ این ویرانیها چنین مینویسد: «مسجد و عمارت سلطنتی اصفهان را از بیخ و بن کندند. آن عمارت هفتدست و آیینهخانه و نمکدان با نقشههای عجیب و آیینههای بزرگ شفاف و حوضهای یکپارچه که از سنگهای مرمر صاف شفاف تراشیده شده و سلاطین با مخارج گزاف بنا نهادهاند، تمام خراب و به جای آنها جز تپهخاکی غمانگیز و ملالتخیز باقی نماندهاست.»
مهدی بامداد در شرح حالی که از ظلالسلطان در کتاب شرح حال رجال ایران نوشته، اشاره کردهاست که از کارهای بسیار زشت ظلالسلطان، قطع اشجار خیابانها و تخریب شمار زیادی از ساختمانهای زیبای اصفهان بود. در این ارتباط حتی چندین نفر از بازرگانان اصفهان حاضر شدند مبالغ هنگفتی به ظلالسلطان بدهند تا وی را از این کار بازدارند، اما با این وجود وی از تصمیم خود در بسیاری موارد منصرف نگردید و در نتیجه باغها و عماراتی که فهرست برخی از آنها در ذیل آورده شده، به دست ظلالسلطان و برخی امرای او، تخریب و ویران گردیدند.
قرنها در ایران و در ممالک عقبافتاده رسم و معمول چنین بودهاست که هر سلسلهای روی کار میآمد و زمامدار میشد، آثار سلف خود - یعنی آثار برجایمانده از سلسلههای قبل از خود - را، به کلی از بین میبرد و این عمل فقط ناشی از عدم رشد ملت و جهالت و خودخواهی سلسلهٔ بعدی بود.
تخریب صور و عمارات:
کاخ هفتدست و کوشک آیینهخانه
عمارت نمکدان
عمارت و سردر باغ هزارجریب
عمارت گلدسته
عمارت و باغ نقش جهان
عمارت جهاننما
عمارت صدری
کاخ فرحآباد (پیش از او نیمه ویران شده بود)
عمارتهای مواجه شده با تغییرات کلی:
کاخ چهارباغ
عمارت خورشید
تالار اشرف
باغها
بهشت برین
بهشت آیین
انگورستان
بادامستان
نارنجستان
باغ تخت
باغ آلوبالو (آلبالو)
باغ طاووس
باغ فتحآباد
باغ زرشک
باغ چرخاب
باغ محمود
باغ قوشخانه (تغییرات کلی)
باغ نظر
باغ هزارجریب
@ruzegaran
آشنایی با محوطه باستانی نوشیجان - همدان
@ruzegaran
محوطه باستانی نوشیجان تپه واقع در دشت جوکار در نزدیکی ملایر محوطهای است با 3 لایه مشخص باستانشناسی که لایه یک آن آثاری از استقرارگاههای مادی دارد و لایه دوم آن آثاری از کوچنشینان هخامنشی و لایه سوم نیز دارای بقایای اندکی از دوره اشکانیان است.
سازههای مختصر دو دوره پارتی و هخامنشی این تپه باستانی پس از مطالعات کافی برداشته شد و آثار اصلی که شامل دژ و معبد و تالار ستوندار از اوایل دوره مادها است پابرجاست.
@ruzegaran
در سالهای 1346 تا 1356 طی 6 فصل باستانشناسی توسط موسسه ایرانشناسی بریتانیا به سرپرستی دیوید استروناخ عملیات شناسایی و کاوش در این تپه آغاز شد.
طبق نظر کارشناسان قدمت این تپه باستانی به عصر آهن و مادها برمیگردد.در طی عملیات کاوش مشخص شد که این تپه دارای سه دوره فرهنگی و به ترتیب از بالا معرف استقرار در دورههای اشکانی، هخامنشی و مادی است که مهمترین و باستانیترین لایه مربوط به سکونت اقوام ماد در این تپه از نیمه دوم قرن هشتم قبل از میلاد تا نیمه اول قرن ششم قبل از میلاد است.
ارگ نوشیجان مهمترین نیایشگاه مادها بوده و عناصر این مجموعه به عنوان نخستین الگوهای معماری ایرانی در فلات قاره ایران از منحصر به فردترین و ارزشمندترین آثار تاریخی کشور محسوب میشود.
این ارگ تاریخی شامل اجزای بنای قدیمی جبهه غربی (اولین نیایشگاه)، تالار ستوندار (آپادانا)، معبد مرکزی (دومین نیایشگاه)، اتاقها، انبارها، تونل و حصار و دژ است.
ساکنان این بنا به دلایلی نامعلوم ابتدا اتاقها را با چیدن حدود 4 میلیون خشت پر نمودند و سپس روی بنا را با خاک پوشاندند.
زیباترین بخش مجموعه تپه نوشیجان معبد چلیپا است که با پلان نیم چلیپا ساخته شده است. این معبد که استروناخ آن را دومین نیایشگاه نامیده با کمی فاصله در سمت شرق آپادانا و در مرکز مجموعه قرار دارد.
@ruzegaran
در پیرامون مجموعه نوشیجان حصار خشتی مرتفعی وجود داشته با ارتفاع 8 متر و چینههای پهن و شگفتانگیزی که دارد از ساکنین دژ محافظت می کرده است. در بلندای حصار شیارهایی وجود دارد که احتمالاً برای تیراندازی مورد استفاده قرار میگرفته است. بخشی از حصار هنوز پا برجا مانده است.
اجزای محوطه باستانی نوشیجان عبارتند از: بنای قدیمی جبهه غربی - نخستین نیایشگاه، تالار ستوندار - آپادانا، معبد مرکزی - دومین نیایشگاه، اتاقها و انبارها، تونل، حصار و دژ.
@ruzegaran
ششم بهمن ( انقلاب سفید..)
فیلمی تاریخی از سخنرانی محمدرضا شاه در رابطه با اصلاحات در کشور که مورد مخالفت خوانین و بعضی آخوندها مثل خمینی قرارگرفت.
@ruzegaran
روشنفکران
روسو، شلی، مارکس، ایبسن، تولستوی، همینگوی، برشت، راسل، سارتر، ویلسن، گلانتس و هلمن
نویسنده : پال جانسون
مترجم : جمشید شیرازی
@nask_ruzegaran
با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و شکست ایدئولوژیهای فریبا روشنفکرانِ اروپائی خصوصاً ژان پل سارتر مورد انتقادات تُند قرار گرفتند. از بهترین نمونههای این نقدها کتاب «روشنفکران» اثر پال جانسُن روزنامه نگار و نویسندۀ برجستۀ انگلیسی است که در سال ۱۹۸۸ منتشر شده است.
به جای انگلیس و نروژ تشریف ببرید کوبا:
یک نگاهی به چپها و کمونیستهای امروز و دیروز بندازید همهشان به جای کوبا تشریف بردند کشورهایی که فرم پادشاهی دارند و کشورهایی نظیر هلند و سوئد و امثالهم پایگاه چپها و تجزیهطلب ها شدهاند.
جالب اینجاست که محمدرضا نیکفر؛ از چپگرایان قدیمی و سردبیر رادیو زمانه در هلند ساکن است و توسط پارلمان هلند بودجه رسانهاش تامین میشود. اینکه چگونه یک کشور پادشاهی برای یک رسانه چپگرای ضد نهاد پادشاهی بودجه تعیین میکند، خود داستانی دراز دارد که در یک پست جداگانه به آن خواهیم پرداخت.
با این حال به قول سینا در توییت فوق یک چپ واقعی هیچگاه در یک کشور چپ و کمونیستی زیست نمیکند.
پاینده ایران
👑 @Gord_Afarid مجله گُردآفرید
❇️ تفاوت شاه و سلطان:
در سنت سیاسی دوره مدرن کشور ما، از جریان پادشاهی خواهی با عنوان سلطنت طلب یاد میشود که بر سلطه پذیری این افراد دلالت دارد.
عبارت سلطنت به عنوان معادلی غلط برای پادشاهی به دوره اسلامی باز میگردد و از آنجا که بخش عمده گفتمان حزب توده و جبهه ملی ساخته برخی بازماندگان حکومت قاجار نظیر مصدق و مریم فیروز و... بود و تاریخ معاصر ایران طبق این دو گفتمان نوشته شده است، لذا شاه پهلوی را نیز مانند شاهان دوران میانه ایران که پیشامدرن محسوب میشدند, سلطان خطاب نموده و حکومت آن را نیز سلطنت خوانده اند و لذا به جریان هوادار حکومت پهلوی نیز سلطنت طلب میگویند.
⛔️ حال چرا شاه و سلطان متفاوت هستند؟
پیشتر در لینک زیر (/channel/gord_afarid/9) معنای شاه را تعریف کردیم که به معنای محافظ قلمرو است.
درواقع ایرانیان هرباری که دوباره حکومت تشکیل میدادند، با اجماع خاندان ها، شخصی را از خاندانی به شاهی انتخاب میکردند و پادشاهی در خاندان او ادامه پیدا میکرد و خاندان های اشرافی نیز در این میان وزنه ای برای توازن قوا بودند.
❇️ این شاه دارای فره ایزدی بود که این فره با توجه به ویژگی های او که از سوی روحانیون و اشراف تشخیص داده میشد و تا وقتی که فره این شاه باقی میماند او مشروعیت داشت.
⛔️ اما در دوره اسلامی ساختار سیاسی ایران از بین رفت و ایرانیان بخشی از خلافت اسلامی شدند و چون در این دوره عموما اشراف ایرانی از بین رفته بودند، کسی نتوانست ساختار سیاسی پادشاهی را ایجاد کند چون هرگز ایرانیان نتوانستند با هم متحد شوند و از طرفی اشرافی هم درکار نبود که شاهی از میان خود انتخاب کنند.
✅ درنتیجه در این زمان شاهد پدیده سیاسی موسوم به (امیر) هستیم.
❇️ امیر کسی است که گماشته یا دست نشانده سیاسی خلیفه محسوب میشد. در این زمان در ایران امرای بسیاری سر برآوردند که عموما یا جنگجویان مزدور مانند طاهریان و امرای دیلمی بودند، یا یاغیان شورشی مانند صفاریان بودند یا دهقانانی نظیر سامانیان.
❇️ تنها اشرافزاده ای که درصدد احیای پادشاهی ایران برآمد مرداویج بود که توسط مزدوران ترک و گماشتگان دیلمی خلیفه نابود شد.
✅ درنتیجه در این دوره صرفا شاهد پدیده ای به نام امیر هستیم که علیه خلیفه یا عمال او شورش کرده است اما خود را فرماندار خلیفه میبیند.
❇️ اما با ورود ترکان اصطلاحی عربی به نام (سلطان) به میان آمد. چرا؟
ترکان مردمانی بیگانه بودند که درواقع بعنوان غاصب، امرای ایرانی یا عرب را برانداختند و در این راه فاقد هرگونه پشتیبانی محلی یا مردمی از سوی ایرانیان بودند. ایشان کسانی بودند که حال یا مزدورانی بودند که با کودتا قدرت گرفتند، یا با هجوم عشایر خود، سرزمینی را تصرف کرده بودند و درواقع به نوعی حکومتی اشغالگرانه و نامشروع داشتند. لذا آنان بنیان مشروعیت خود را بر جهاد در راه اسلام قرار داده و نیروی خود را نه از طبقه اشراف یا دهقانان ایرانی، بلکه از جنگجویان مزدور ترک یا عشایر ترک میگرفتند.
بدین ترتیب ایشان را چون بیگانگانی غاصب و اشغالگر و شخص محور (اصولا پس از مرگ هر سلطان ترک بر سر جانشینی او جنگ داخلی در میگرفت که این متاثر از فرهنگ استپ نشینی ترکان بود) بود که با نیروی نظامی و زورگویی سلطه پیدا کرده بود و از این روی او را سلطان میخواندند.
❇️ درواقع نخستین پادشاهی ایران پس از اسلام حکومت پهلوی است که نخبگان و الیت جامعه ایران برای حل بحران و حفظ کشور، یک فرمانده نظامی به نام رضاخان را روی کار آوردند و اون با رای مجلس به شاهی رسید و حکومت در خاندان او ادامه پیدا کرد تا اینکه با موج جهان وطنی چپ و اسلامگرایی و اندیشه جمهوری خواهی سرنگون شد.
درصورت جمع بندی میتوان تفاوت شاه و سلطان را به این شکل تقسیم بندی کرد:
1⃣ شاه برای حفظ میهن در مقابل بیگانگان ساخته شده است اما سلطان برای غاصب بیگانه اشغالگر ساخته شده است.
2⃣ پادشاهی با انتخاب یک شخص توسط الیت بومی جامعه شکل گرفته است اما سلطنت با قوه قهریه روی کار آمده است.
3⃣ پادشاه مشروعیت خود را از مردم و اشرافیت و سنن ملی میگیرند اما سلطان مشروعیت خود را از نهاد مذهب که طبیعتاً پس از اسلام یک پدیده خارجی بود میگیرد
4⃣ نیروی پادشاهی متشکل از نظام اشرافیت است اما نیروی سلطان متشکل از جنگجویان مزدور است.
✅ لذا پادشاهی خواه کسی است که معتقد است بهینه است که شخصی را مردم بعنوان پادشاه انتخاب کنند و اون به نمایندگی از مردم کشور را طبق سنن اندیشه سیاسی ایرانی اداره کند.
👑 @Gord_Afarid مجله گُردآفرید
کیان ایران زمین خدایی که خالق رنگین کمان باشد، در برابر ستم به خواب سنگین فرونمیرود، خدایی که زیبایی بسازد رنج را به کودکی تحمیل نمیکند. چه کسی اولین بار این دروغ را به نوع بشر گفت؟که خدا هست !!!!!
تو نمردی نام تو جاودانه شد قهرمان کوچک
@ruzegaran
@nask_ruzegaran
در مورد سیطرهی رسانهها بر ذهن و روان مردم و جنبشهای اجتماعی
شخصی به نام مکلوهان معتقد است که هر اختراعی، امتدادِ عضوی از بدنِ انسان است و هر اختراعِ بشر رفعِ نقصِ عضوی از بدن است. انسان چکش را در امتداد تکامل دستِ خود ساخت. او رسانهها را امتداد سیستم عصبیِ بشر دانسته، زیرا باعث انتقال و دریافت سریعِ اطلاعات میشود. رسانه امتدادِ چشم و گوش است و تاثیرِ مستقیم بر سیستمِ عصبی دارد و همین مسئله باعث شده اصحاب رسانه با در اختیار گرفتنِ رسانه، در اصل مغز و روانِ ما را در اختیار داشته یا راهبری کنند. مکلوهان با خوشبینی و باور به اینکه میتوان با شناخت درست و آگاهانه بر این ابزارِ قدرتمند پیروز شد. اما برای این هدف، نیازمندِ آگاهیِ بسیار و فراتر از رسانه هستیم. مینویسد: این کتاب، به … رسانهها با نگاهی تازه مینگرد. به این امید که موجباتِ استفادهی درست از آنها فراهم شود. از رسانهها میتوان آنگونه گفت که «رابرت تئوبالد» از بحرانهای اقتصادی میگفت: «عاملِ دیگری وجود دارد که برای فائق آمدن بر بحرانهای اقتصادی ما را یاری میدهد و آن، شناخت و آگاهیِ بیشتر و بهتر در نحوهی شکلگیریِ آنهاست» یعنی ما باید در مناسبات و گفتارهای سیاسی نحوه شکلگیری و به قولی بین خطوط را بررسی کنیم و نتایج آن را واکاوی کنیم. مکلوهان معتقد است که اگر ملتی میخواهد زیرِ یوغِ رسانهها نرود و با «مسیح علینژادها» و «سالومهها» و آیتالله «بی. بی. سیها» و « مهران مدیریها» و «رامبد جوانها» و... سرش کلاه نرود، یک راهِ مهم و نجاتبخش دارد و آن هم اینکه از خوابِ رسانهها برخیزد و در رابطه با آنها مطالعه کند. با فاصله گرفتن از خودِ رسانهها و ساختارهای آنها میتوان خطوطِ قدرت و اصولِ آنها را پیشبینی کند؛ چون در غیرِ این صورت رسانهها این قدرت را دارند تا هر شخصِ بیتوجهی که قدرت مراقبت ندارد را از خود کند و تحتِ سلطهی اصولِ خود قرار دهند. مکلوهان در مقدمه، کلمهی «تخدیر» را در تأثیرِ رسانه به کار میبرد و آن را مانندِ مخدرهای جسمی چون تریاک و مخدرهای روحی چون مذهب میداند. «مطالعه و بررسیِ منشأ و تحولِ هر یک از امتدادهای انسانی، یا رسانهها، ظاهرا باید با آزمایش بعضی از وجوهِ کلیِ آنها شروع شود. به طورِ مثال، وجهِ تخدیر کنندهی هر یک از امتدادها در نزدِ افراد یا جوامع که ناشناخته هم هست، موردِ توجه قرار گیرد.» آگاهی افرادِ معتاد به تخدیر آگاهانه نیست، چنانچه اگر آنها نسبت به آن آگاه بودند به هر قیمتی از آن میگریختند. همچنان که تخدیر برای افرادی که معتاد نیستند نیز قابلِ درک نیست! پس اعتیاد رسانه نه برای معتاد به آن قابلِ درک است، نه برای افرادی که معتاد به آن نیستند.
شما باید کارکرد رسانه را بشناسید. اگر شما معتاد به رسانه هستید، آرامشتان در این تخدیر امتداد یافته و صحبتِ مخالف را نخواهید پذیرفت و آزارتان میدهد.
@nask_ruzegaran
سالها باید که تا یک سنگ اصلی زآفتاب
لعل گردد در بدخشان یا عقیق اندر یمن
ماهها باید که تا یک دانه پنبه زآب و خاک
شاهدی را حُلّه گردد یا شهیدی را کفن
روزها باید که تا یک کودکی از روی طبع
عالِمی گردد نِکو یا شاعری شیرینسخن
سنایی غزنوی
@RUZEGARAN
@RUZEGARAN
تصویر جالبی از جواز طبابت به سبک قدیم در تهران بر اساس امتحانات مقرر سال ۱۳۰۸.
@RUZEGARAN
@RUZEGARAN