نوبت رزم شیرمردان شد
از سر خیمه ها پناهی رفت
رو به میدان جنگ با هیبت
پسر شاه مثل شاهی رفت
باد تابی به زلف او انداخت
دست در گردن عمو انداخت
بغض غم پنجه در گلو انداخت
پیش چشمان ماه ، ماهی رفت
ای به قربان روی زیبایت
اندکی صبر کن که بابایت
خیره مانده به قد و بالایت
پدرش تا کشید آهی رفت
اشبه الناس به پیمبر گفت
رو به ده ها هزار لشکر گفت
نعره ای زد "انا ابن حیدر" گفت
رنگ از صورت سپاهی رفت
دست پرورده ی یلی هستم
خسته و تشنه ام ولی هستم
من علی وارث علی هستم
هر کس از ترس سمت راهی رفت
رقص شمشیر او تماشایی
ساخت از خون کشته دریایی
میرود مثل باد هر جایی
گه یمین و یسار گاهی رفت
با هر آنچه که میرسید زدند
چون علی بود پس ندید زدند
بر سرش ضربه ای شدید زدند
چشمهای علی سیاهی رفت
آه از آنچه ضربه با وی کرد
اسب را سمت خیمه ها هی کرد
قسمتی از مسیر را طی کرد
اسب در راه اشتباهی رفت
گله ی گرگها به دنبالش
گفتنی نیست حال و احوالش
غرق خون است یال و کوپالش
یوسف اینبار در چه چاهی رفت
قلم افتاد و طاقت از کف داد
صحنه ای پیش او مجسم شد
زیر بار نوشتن این غم
قامت استوار او خم شد
نیزه داران چه زود می آیند
عده ای با عمود می آیند
تیغها هی فرود می آیند
نوبت سنگ و چوبها هم شد
وای من ولوله است دور و برش
جنگ یا هروله است دور و برش
چِقَدَر حرمله است دور و برش
غرق در تیر سبط خاتم شد
چهره ای چون رخش ملیح نبود
یک نفر مثل او ذبیح نبود
به عمویش حسن شبیه نبود
بس که تیرش زدند ، کم کم شد
کربلا دشتهای قمصر بود
پُرِ گلبرگهای پرپر بود
آسمان و زمین معطر بود
ارباً اربا ذلیح اعظم شد
آمده بر سر پسر بابا
سر نهاده به روی سر بابا
میکشد آه از جگر بابا
عمه اش دید و وقت ماتم شد
تک و تنها دوید صحرا را
پر کند تا که جای لیلا را
با پسر کشته دید بابا را
حفظ جان ولی مقدم شد
ازدحام و صف است واویلا
سوت و جیغ و کف است واویلا
هلهله با دف است واویلا
دشمنش شادمان از این غم شد
میبرد با عبا علی اش را
خشک لب آیه ی جلی اش را
به الست خدا بلی اش را
چشمهای حسین زمزم شد
#سید_حسن_رستگار
شعرخوانی
یکشنبه 24 فروردین 1399
#مجازی
#لایو
#محفل_شعر_آیینی_انگور
#سید_حسن_رستگار
@angour
🎙 بشنوید | مرثیهسرائی جناب آقای #سیدرضا_نریمانی در ابتدای دیدار امروز مجمع عالی فرماندهان سپاه با فرمانده کل قوا.
۱۳۹۸/۰۷/۱۰
شاعران:
#محسن_ناصحی
#محمدعلی_کاروان
#سیدحسن_رستگار
#صادق_میرصالحیان
#داود_رحیمی
سومین نشست از جلسات نقد جریان شعری شاعران آئینی اصفهان
زمان : یک شنبه ۱۳ مرداد از ساعت ۷ شب
مکان : سرای هنر و اندیشه" سها" خ ظهیرالاسلام
کوچه ۳
جلسه مخصوص برادران است
@angour
https://www.instagram.com/p/ByDoqGzjuwn/?igshid=9nzi3l8rmfx6
Читать полностью…فردا تهران در فراق یاران خرازی
منتظر دیدار دوستان
اونایی که هر روز یک عمره
در پای این پرچم خبر دارن
در روزهای حادثه بی شک
جنگاورن ، سرباز و سردارن
این پرچم بر روی تابوتا
داره برای ما پیامی رو
میخواد بگه یادش نخواهد رفت
شور سلامای نظامی رو
در "هفت" وادی جنون مردا
بین "دو" راهی در نمیمونن
یک روز هفتادو دوتا عاشق
یک روز بیست و هفت مجنونن
جاری تر از زاینده رود امروز
اشکای مادرها و همسر هاس
جاری تر از اینها فقط خونه
خونی که در رگهای باور هاس
تصویرتون تو قاب این چشما
داره به ما راه و نشون میده
سخته ولی فعلا خداحافظ
پرچم براتون دس تکون میده
#یاران_خرازی
#شهید_مدافع_وطن
#شهید_مدافع_حرم
#گام_دوم_انقلاب
#شهادت_قسمت_ما_میشد_ای_کاش
#سید_حسن_رستگار
سید حسن رستگار:
بسم الله الرحمن الرحیم
این خانه ی مولاست ، کم از عرش برین نیست
با فاطمه هرگز ولی الله غمین نیست
اصلا چه غم از اینکه به جز غم به کمین نیست
"در شهر اگر هیچ کسی را غم دین نیست
تا فاطمه زنده است علی خانه نشین نیست"
دُر میچکد از خنده و از چشم تو الماس
هم مرتبه با تو نشده هیچ احدالناس
هرچند دل آزرده ای از فتنه ی خناس
"ای دست پر از پینه ز چرخاندن دسداس
افلاک در افلاک تو را جایگزین نیست"
ای شأن تو در هر دو جهان گشته معما
ای عامل بر امر تولی و تبری
این درد شده قاتل ما حضرت زهرا
"در کوچه ی مسجد تو زمین خوردی و در ما
جز پینه ی چون زانوی اشتر به جبین نیست"
پیمان شکنانی که به صورت همه مردند
در هُرم سلام علوی آهن سردند
با آه غمت چند نفر مرد نبردند؟؟
"انصار هم از خطبه ی تو شرم نکردند
کردند بهانه که چنان است و چنین نیست"
هر گوش سزاوار سلام تو نباشد
هر بی سر و پا مست ز جام تو نباشد
میخواست کلام تو مرام تو نباشد
"غصب فدک این بود که نام تو نباشد
پیداست که دعوا سر یک تکه زمین نیست"
بازوی ورم کرده ی تو مأمن مولا
جان از بدنت رفت دَم بردن مولا
می رفت همان ثانیه جان از تن مولا
"کو چادر خاکی شده کو دامن مولا
تاکی بزنم چنگ به حبلی که متین نیست"
تا عقل پیاده است ولی جهل سواره است
تاریخ بشر زخمی تَکرار دوباره است
حب علی و آل علی چاره ی کار است
"جائی که علی هست معاویه چکاره است
قرآن سر نیزه که قرآن مبین نیست"
هم حُسن تمامش تویی و حُسن شروعش
حیدر ، که تویی فاطمه جان اصل و فروعش
در خواندن کوثر چه هویداست خضوعش
"ایکاش که خود را برسانم به رکوعش
زیرا که بجز نام تواَش نقش نگین نیست"
از روز ازل بر سر من منت زهراست
این شیعه شدن وام من از دولت زهراست
"لولاک لما ..." آینه ی عزت زهراست
"مقصود خدا از دو جهان خلقت زهراست
المنة الله که این است و جز این نیست"
#سید_حسن_رستگار
تضمین غزل #مهدی_جهاندار
پیراهن سیاه خداحافظت ولی
تا فاطمیه وقت زیادی نماندهاست
از روضههای مجمل دیوار و در هنوز
یک روضهخوان حدیث مفصل نخواندهاست
#سید_حسن_رستگار
این پاره پاره پیرهنت میکشد مرا
این زخمهای بر بدنت میکشد مرا
خورشید من که ماه کبوداست پیکرت
نقش هلال روی تنت میکشد مرا
احلی من العسل نچشیدم هزار حیف
این حرف قاسم حسنت میکشد مرا
ما را به سمت کوفه به اجبار می برند
این جسم مانده بی کفنت میکشد مرا
با پای دل به را خطر رفته ای و این
با پای نیزه آمدنت میکشد مرا
قرآن شنیدنی است از آن لب ولی حسین
خون لخته های بر دهنت میکشد مرا
با ساربان که همسفر شام میشوم
برق عقیق از یمنت می کشد مرا
وقتی سه ساله روی سرت دست می کشد
زلف شکن شکن شکنت می کشد مرا
#
بابا خوش آمدی به یتیمان سری زدی
شیرین زبان من سخنت می کشد
سید حسن رستگار
@s_hasan_rastegar
/channel/s_h_rastegar
یا محمد ابن علی علیه السلام
یا باقر العلوم ادرکنی
آن لحظه که شهر علم دائر شده است
هر کوچه ی آن به نام باقر شده است
بر او #صلوات ، او که حتی صلوات
در مجلس درسهاش حاضر شده است
#سید_حسن_رستگار
یا امام حسن ع
هرکه دیدست تو را گفته که ماشاالله
قامتت قامت سرو است و رُخت همچون ماه
نه فقط اهل زمین بلکه رسید از ملکوت
بانگ "لا حول و لا قوة الا باالله"
حافظ از روي توگفته است جهانگیر شود
هر که شد حُسن جمالش به ملاحت همراه
مادرت خیرِ نسا و پدرت خیرِ بشر
خیر در خیر کثیری ، کرمت هست گواه
زور بازوی علی داری و شاهد دارم
برده ای جنگ جمل را تو به یک گوشه نگاه
تو کریمی ؟ نه ..کرامت شده نازل از تو
دست از دامن لطف تو نگردد کوتاه
ما گداییم و به یک لقمه ی نان محتاجیم
از همان لقمه که دادی به سگانت ای شاه
صلح تو راز بزرگیست نفهمید کسی
از قیام تو نشد غیر برادر آگاه
زهر در سینه ی تو کار خودش را میکرد
و تو در فکر لب خشک ابا عبدالله
قلم و شاعر و دفتر همه حاجت دارند
این غزل نذر غریبی تو ان شاالله
#سید_حسن_رستگار
@s_h_rastegar
حبل المتین علی است جز او نیست رشته ای
گیرم که هست ، این همه محکم نمیشود
اسلامِ بی علی شب قدر است بی غدیر
دین بی علی؟؟ نه... قدر مسلَّم نمیشود
شعر خوانی اختتامیه جشنواره شعر نهج البلاغه
@s_h_rastegar
#جدید
🎬 برای #روضه همین بس که ناگهان زدند
🎤 #صابر_خراسانی
#️⃣ #امام_حسین علیه السلام
#️⃣ #قتلگاه
🆔 @zakerinir
خانه سرود:
#نماهنگ 🍃
.
•سرود |خوب| گوش کنیم•
.
قطعه : قاضی الحاجات
کاری از : گروه بدریون
موسیقی : احسان غلامنژاد
شاعر : مرضیه عاطفی -سید حسن رستگار
کارگردان : محمد عقیلی
سرپرست گروه : مهدی آشتیانی
.
/#اجرای_زنده/#اجرای_پاتوقی/#کمپین
#زیر_نویس_عربی #سرود #گروه #اهنگ #آهنگ #خوب #گوش_کنیم #بشنو #عربی #موسیقی #گروه_سرود #همایش #بسیج #اجرا #شعر #خانه_سرود #آفرینش_هنری #هنر #موزیک #میکس #حال_خوب #صدا #صدا_و_سیما #دفتر_موسیقی #سرود_کشور #عید #هفت_سین #تزئین
شعر خوانی در برنامه صراط شبکه ۴
پخش در روز عاشورا ۱۳۹۸
به روح آسمانی شهدا و دل دریایی مادرانشان
آمد از مادرش اجازه گرفت ، لحظه ها لحظه های آخر بود
عکس مادر درون چشم پسر ، اشک در چشمهای مادر بود
خواهرش «ان یکاد ...» را می خواند به بلندای او نسیم دمید
گرچه بیش از خودش نشان میداد سنش از بیست سال کمتر بود
گرهی زد به بند پوتینش و پدر بند دل از او واکرد
گفت با بغض در پناه حسین(ع) نوجوانش علی اکبر بود
بست سربند سرخ یا زهرا س کوله پشتیش عطر یاس گرفت
پهلوی در رسید ریخت زمین کاسه آبی که دست خواهر بود
رفت ، اما نماند ، زود آمد ، کاسه ی آب کار خود را کرد
قدش اما قدی نبود که رفت پرو بالش نبود ، پر پر بود
سالها بعد مادری میخواند دفتری را که مانده از پسرش
چشمهایش هنوز هم ابری گونه هایش هنوز هم تر بود
"چند روزاست خط محاصره است ، چند روز است تشنه ایم همه"
توی ذهنش مرور شد آرام خط به خط دفتری که از بر بود
#سید_حسن_رستگار
/channel/s_h_rastegar
شب شعر #یاران_خرازی
پاسداشت #شهدای_مرزبان
سه شنبه 30 بهمن
تهران، سازمان اوج
رفته است مرام تو به یحیی ، زکریا
#کوچه_های_مدینه_ناامن_است
#شهید_زکریا_الجابر
#کل_ارض_کربلا
#کل_یوم_عاشورا
#سید_حسن_رستگار
🔸ویژه برنامه تقدیر از خادمین و بانیان محرم
🔹جمعه 30 آذر از ساعت 9
🔻مکان: ابتدای خیابان فرشادی سالن همایش اهل البیت
#دین_را_به_فداکاری_این_طایفه_دین_است
#مجمع_فرهنگی_علویون
هر کس به انتظار نشسته بایستد
شعر خوانی در برنامه یک ماه مانده
پس از بوسیدنت حالا تورا تنها بغل کرده
تو را با اشک ، خواهر بین این تن ها بغل کرده
برای آسمان کافیست این دردی که می بیند
تو را دستان گرم پهنه ی صحرا بغل کرده
میان نخلها افتاده از پیکر جدا دستی
که مشکی را کنار قامت سقا بغل کرده
ولیکن اکبر این زیبا جوان اربا اربا را
تمام دشت جای مادرش لیلا بغل کرده
نمی ترسم بیافتد از سر نی سر , که می دانم
سرت را بر سر نی حضرت زهرا بغل کرده
«الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها»
وتشتی که خم میخانه را یکجا بغل کرده
سرت در دامن دردانه و دلشوره ی خواهر
بیا سر را رها کن عمه جان . . . اما بغل کرده
#سید_حسن_رستگار
سید حسن رستگار
@s_hasan_rastegar
/channel/s_h_rastegar
ترانه "آقازاده" که عرض ادبی است به مادران شهدای گمنام منتشر شد
﷽
خواننده : کاظم بذرافکن
شاعر : سیدحسن رستگار
تنظیم : بهروز نظری
مسترینگ : سعیدایلیا
تهیه کننده :سپاه ناحیه خرامه استان فارس
👇👇👇👇
سید حسن رستگار:
سید حسن رستگار:
ممد بیا که باز خرمشهر
دلتنگ یک جو غیرتت مونده
شهرت شده دلخون تر از سابق
پاشو ببین که همتت مونده
ممد چه خوب شد که نبودی تا
شهر و ببینی بعد آزادی
شاید بپرسی از خودت هر بار
رفتی برا چی جونتو دادی؟؟
از بعضیا دل سوخت از بعضی
خرما پزون و نخلای تشنه
ممد نبودی از خودی خوردند
مردای خونین شهر تو دشنه
شد نردبون خیلیا ، اسمت
پا روی رسمت رفتن اون بالا
با ما از این پایین نگاشون کن
دارن خدایی میکنن حالا
#سید_حسن_رستگار
#خرمشهر
#بی_آبی
#محمد_جهان_آرا
#خونین_شهر
#خوزستان_آب_ندارد
@s_h_rastegar
سرو است و از طراوت آن کم نمیشود
نخل است و پیش پای کسی خم نمیشود
واژه به واژه اوج فصاحت بلاغت است
نظم اینقَدَر ردیف و منظم نمیشود
نهج البلاغه آمد و شد جفت ذوالفقار
تیغ و غلاف و معرکه؟ یکدم نمیشود
نهج البلاغه نسخه ی ثانی ِ مصحف است
با هم یکیست این دو ، جدا هم نمیشود
مانده غریب مثل علی در میان ما
هرگز غمی برابر این غم نمیشود
حتی اگر غریب بماند بدون شک
یک ذره از بزرگی آن کم نمیشود
شیرین تر از رطب سخن حق حیدر است
آری رطب نخورده که میثم نمیشود
حبل المتین علی است جز او نیست رشته ای
گیرم که هست ، اینهمه محکم نمیشود
اسلامِ بی علی شب قدر است بی غدیر
دین بی علی؟؟ نه .. قدر مسلم نمیشود
#سید_حسن_رستگار
@s_h_rastegar
قسم به سوره ی "والفجر" یار می آید
سپیده دم پس از این شام تار می آید
زغال ، روی سیاهش سیاه تر شده است
خزان گذشته و کم کم بهار می آید
زبور شاهد ما شد "لقد کتبنا ... "را
بخوان که وارث این روزگار می آید
نوشته است که مستضعفین به پاخیزید
ز مشتهای گره کرده کار می آید
غباری از پس هر حادثه پدیدار است
اگر غلط نکنم آن سوار می آید
اَلا به ذکر کسی که به نامش آرامش
به سینه های شده بی قرار می آید
قسم به واژه ی "خیرلکم" علی خواهان
"بقیه الله" با ذوالفقار می آید
چه فرق مذهب و آئین ، هر آنکه منتظر است
به شیوه ی علوی شیعه بار می آید
چقدر خواندن "امن یجیب" اثر دارد
که استجابت این اضطرار می آید
زمان آمدنش وقت "مطلع الفجر" است
و ناگهان به سر این انتظار می آید
«وَ لَقَدْ كَتَبْنَا فىِ الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِىَ الصَّلِحُون» (انبیاء/105)
«و ما در زبور- پس از تورات- نوشته ايم كه اين زمين را بندگان صالح من به ميراث خواهند برد.»
#سید_حسن_رستگار
@s_h_rastegar