اگر گریه کنم صدایم را خواهید شنید
لا به لای مصراعهای شعرم
آیا میتوانید لمس کنید
اشکهایم را
با دستهایتان؟
از زیبایی ترانهها و
بیکفایت بودن کلمهها
بیخبر بودم
پیش از آن که به این درد دچار شوم
جایی هست، میدانم
که میتوان هر چیزی را به زبان آورد
خیلی نزدیک شدهام،
حسش میکنم
اما توان گفتنش را ندارم.
#اورهان_ولی
#جیوان_گاسپاریان جاودانه شد🖤
@sad_sada
گرم و زنده بر شنهای تابستان
زندگی را بدرود خواهم گفت
گرم و زنده بر شنهای تابستان
زندگی را بدرود خواهم گفت
تا قاصد میلیونها لبخند گردم .
تابستان مرا در بر خواهد گرفت
و دریا دلش را خواهد گشود
تا قاصد میلیونها لبخند گردم .
تابستان مرا در بر خواهد گرفت
و دریا دلش را خواهد گشود
زمان در من خواهد مرد
و من بر زمان خواهم خفت
زمان در من خواهد مرد
و من بر زمان خواهم خفت
زمان در من خواهد مرد
و من بر زمان خواهم خفت
آه.
زمان در من خواهد مرد
و من بر زمان خواهم خفت...
#فریدون_رهنما
@sad_sada
شکفته بادا لبان من که نیمهماهِ نیمرخانِ تو را شبانه میبوسند
فدای تو دو چشم من که چشمهای تو را خواب دیدهاند
ببینمت تو کجایی که چهرهات باغیست، که از هزار پنجره نور میوزد هر صبح.
#رضا_براهنی
@sad_sada
حسی که گفتم
شاید
با کمی قدم زدن بگذرد
مرا وسط خیابان
به گریه انداخت...
#ناظم_حکمت
@sad_sada
عاشقان گیاهان اند که ریشه های شان فرو رفته است
در کف دست من
در استخوان کتف تو،
و در جمجمه ی شکسته ی من؛
و این خاطرات من و توست که
توت می شود یک روز
انار می شود گاهی
که دیروز انگور شده بود
که فردا زیتون و تلخ...
#بیژن_نجدی
@sad_sada
#مستند
#مُحاکات
ساخته پگاه آهنگرانی
درباره زندگی و آثار نویسنده معاصر #غزاله_علیزاده
@sad_sada
چقدر و چند ازین پرندهها بغلات داری بپروازان همه را من آمدهام
آمادهام
از آسمان کاغذ خالی میبارد آغشته کردی آغشته مرا به خونِ خود بپروازان حالا
کاشکاش آمد کلاغهای جهان نیستند و آسمان میباراند روحِ تو را بر روی من
چقدر و چند ببینم و هیچگاه سیر نشوم
میآمدهای انگار با غنچهها از گوشهایت هرچه با چشمهایم تو را بخورم سیر نمیشوم
بسیرانم
بگو بپرانَنَدم و دور خود دور تو چرخانَنَدم و دامنهایت را به تکان بریزانم من میوههایم را
که پیش مرگ تو باشم که بوی گردن آهو را بپیچانم به جانم که پیش پیش مرگ تو باشم...
#رضا_براهنی
@sad_sada
تو
در دستهای که اسراف میشوی؟
اکنون که من
به ذره ذرهی تو محتاجم...
#نجات_ایشلر
@sad_sada
من برای تو
همان رویایی بودم
که همه هر صبح
بعدِ بیدار شدن از خواب
از یاد میبرند...
#شریا_موریا
@sad_sada
صاحب خانه بدش نمیآمد که ما همیشه گریه کنیم،
عزادار باشیم و مصیبت نامه بخوانیم، چون مشغول میشدیم.
دیگر کسی از او نمیخواست پشت بام را کاهگل کند یا برایمان آب لوله بکشد.
#آبشوران
#علی_اشرف_درویشیان
@sad_sada
مرا نکاوید
واژه بودم
زنجیر کلمات گشته ام
سخنی نوشتم که دیگران با آرامش بخوانند
من اکنون بذری درستکار گشته ام
مرا بکارید
در زمینی استوار جایم دهید
نه در جنگلی که در زیر سایه درختان معیوب باشم
جای من در کنار پنجره هاست.
#احمدرضا_احمدی
@sad_sada
نه
دیگر چنان پُر شور
دوستت نمیدارم
چرا که تابش زیباییات
برای من نیست
در تو
رنجهای گذشتهام را
دوست میدارم
و جوانیِ از دسترفتهام را
#میخائیل_لرمانتف
@sad_sada
حکایتِ بارانی بی امان است
این گونه که من
دوستت میدارم ...
شوریده وار و پریشان باریدن
بر خزه ها و خیزابها
به بیراهه و راهها تاختن
بیتاب ٬ بیقرار
دریایی جستن
و به سنگچین باغ بسته دری سر نهادن
و تو را به یاد آوردن
چون خونی در دل که همواره فراموش میشود
حکایت بارانی بیقرار است
این گونه که من دوستت میدارم ...
#شمس_لنگرودی
@sad_sada
با من خوب بود.
با او خوب بودم.
اما
درها و پنجرههایمان بسته ماندند.
مبادا یکدیگر را ببوییم.
#هرتا_مولر
@sad_sada
#در_عطر_عشق
و آب بود که میرفت
کوچه خلوت بود.
صدای قلب تو آری،
صدای قلب تو پاشید بر در و دیوار
و عطر سوختن اشک و عشق و شرم و شتاب
میان بندبند کهنهی دیوار آجری گُم شد.
فضای کوچهی میعاد
طنین خاطرهی ضربههای گام تو را
به ذهن منجمد سنگفرش امانت داد.
و آب بود که میرفت...
ثقیل میآید. چرا؟
که سنگ کوچهی بیانتظار اگر بودی
سخن روال دگر داشت.
به آب بوسه زدی
خنده در شکاف لبت آب گشت،
جاری گشت.
چه میتوانم گفت؟ ـ دوباره پرسیدم ـ
سکوت!
سکوت درمان نیست.
اگر نهفتن درد التیام واهی بود
لبان خستهی من قفل آهنین میشد.
و آب بود که میرفت...
باد میآمد.
شکوفهی لبخند
کنار جلوی لبانت
خموش میپژمرد.
چه کوچه خلوت بود...
#نصرت_رحمانی
@sad_sada
مستند #خانه_سیاه_است ساختهی بی نظیر #فروغ_فرخزاد و تهیه کنندگی #ابراهیم_گلستان در پاییز ۱۳۴۱ در پی دیدار فروغ فرخزاد از آسایشگاه جذامیان بابا باغی تبریز ساخته شد.
فروغ در این فیلم با زبان و لحن صمیمی خود حال و روز دردمندان جذامی را به بهترین نحو ممكن به تصویر كشیده است.
@sad_sada
بر هرکه دست میزنم از دست رفته است
در حیرتم که از که بپرسم نشانِ دوست
#صائب_تبریزی
@sad_sada
کجاست بام بلندی؟
و نردبان بلندی؟
که بر شود و بماند بلند بر سر دنیا
و بر شوی ، و بمانی بر آن و
نعره برآری :
هوای باغ نکردیم و دور باغ گذشت.
#منصور_اوجی
@sad_sada
جان سگ دارم به سختی ورنه سگجان بودمی
از فغان زار چون سگ هم فرو ناسودمی
#خاقانی
@sad_sada
از آن چو شمع سحر در زوال خویشتنم
که هم وبال کسان و هم وبال خویشتنم
#امیری_فیروزکوهی
@sad_sada
زودتر از من بمیر
تنها کمی زودتر
تا تو آنی نباشی که مجبور است
راه خانه را تنها برگردد...
#راینر_کنسه
@sad_sada
تو؛ از قبیله ی لیلی من؛ از قبیله ی مجنون
تو؛ از سپیده وُ نوری من؛ از شقایقِ پُر خون
#پرویز_وکیلی
#عباس_مهرپویا
@sad_sada
در خواب دستِ من به میانش رسیده بود
وا گشت چشم، هیچ ندیدم، گریستم...
#واقف_لاهوری
@sad_sada
نعره کن ای سرزمین جان سپردن نعره کن
نعره کن ای خاک خسته خاک گلگون نعره کن
#ایرج_جنتی_عطایی
باشد برای این روزگار تلخ، برای فروش این خاک
@sad_sada
بی خیالِ آن سیبِ کالِ کرمو
بیا برایت انار دانه کرده ام
یک پلانِ این پاییز
به تمامِ سکانس های تنبلِ آن تابستان می ارزد
انارها رسیدند و
از تو هیچ خبری نیست...
#علیشاه_مولوی
@sad_sada