sad_sada | Unsorted

Telegram-канал sad_sada - سَدا

954

هر بار که نامه‌ای برایت می‌فرستم جسد پستچی‌ای را در خیابان پیدا می‌کنند. بهراد @behrad_mohammad

Subscribe to a channel

سَدا

هر لذتی که می‌پوشم!
‏یا آستینش دراز است
‏یا کوتاه
‏یا گُشاد به قد من!
‏هر غمی که می‌پوشم!
‏دقیق، انگار برای من
‏بافته شده
‏هر کجا که باشم‌...

‏⁧ #شیرکو_بیکس⁩

@sad_sada

Читать полностью…

سَدا

برای شهیار قنبری که راز کلمات را می‌داند ❤

@sad_sada

Читать полностью…

سَدا

وقت باريدن باران
ای دوست
هر کسی تنهاست
توی تنهايی
پسری را باران شاعر کرد
دختری را گرياند.
پشت اين پنجره من می شنوم
ريزش باران
تنهايی را می خواند
ريزش باران
تنهايی را می‌گويد.
وقت باريدن باران بود
که کسی را از مرز باد با خود آورد
وقت باريدن باران بود
که جوانی لاغر ظاهر شد در کوچه
و زنی نادم شد
وقت باريدن باران بود...

#هوشنگ_چالنگی


@sad_sada

Читать полностью…

سَدا

نمی‌توانم گفت،

با تو این راز نمی‌توانم گفت

در کجای دشت، نسیمی نیست

که زلف را پریشان کند

آرام، آرام

از کوه اگر می‌گویی

آرام‌تر بگوی!

بار گریه‌ای بر شانه دارم

برکه‌ای که شب از آن آغاز می‌شود،

ماهی اندوهگین می‌گردد

و رشد شبانه‌ی علف

پوزه‌ی اسب را مرتعش می‌کند.

آرام، آرام

از دشت اگر می‌گویی.

گیاهی که در برابر چشم قد می‌کشد

در کدامین ذهن است

به جز گوسفندی که

اینک پیشاپیش گله می‌آید.

آه، میدانم!

اندوه خویشتن را من

صیقل نداده‌ام!

بتاب؛ رویای من! بر گیاه و بر سنگ،

که معراج تو را آراسته‌ام من.

گرگی که تا سپیده‌دمان بر آستانه‌ی دِه می‌مانَد

بوی فراوانی را در مشام دارد

صبحی اگر هست، بگذار با حضورِ آخرین ستاره

در تلاوتی دیگرگونه آغاز شود.

ستاره‌ها از حلقومِ خروس

تاراج می‌شوند

تا من از تو بپرسم

اکنون ای سرگردان‌!

در کدام ساعت از شب‌ایم؟

انبوهیِ جنگل است که پلک مرا

بر یال اسب می‌خواباند

و ستاره‌ای غیبت می‌کند

تا سپیده‌دمان را به من باز نماید.

میراث گریه، آه

در قوم من

سینه به سینه بود.



#هوشنگ_چالنگی🖤



@sad_sada

Читать полностью…

سَدا

برایم بنویس
زیرا همه‌ ی گل‌های سرخی که
به من هدیه کردی
در گلدان بلورین خود پژمرده‌اند
و تنها گل‌های سرخ اشعارت
که برایم سرودی
هنوز سر زنده‌اند
از همه‌ ی گل‌های جهان
و همه‌ی زمان‌ها
تنها بوی عطر ،
در شعرها باقی می‌ماند .


#غاده_السمان



@sad_sada

Читать полностью…

سَدا

رفته بودم تا سر راهش بگیرم رفته بود
تا که بوسه از رخ ماهش بگیرم رفته بود


#بیژن_ترقی


@sad_sada

Читать полностью…

سَدا

می‌گویند فیل های پیر
نزدیک شدن روز مرگ را می‌فهمند 
به همین خاطر
چند روز قبل
خرطوم‌های‌شان را باد می‌کنند
سر به زیر و بی‌تفاوت 
به خلوت بیشه‌ها می‌روند 
دراز می‌کشند
ساکت و بی‌صدا
منتظر مرگ می‌مانند
.
ترس از فیل شدن 
در روزهای آخر
قلبم را می‌فشارد

#رسول_رضا
شاعر آذربایجانی


@sad_sada

Читать полностью…

سَدا

که من بي تو نه آغازم نه پايانم،
تويي آغاز روز بودن من

7.7.1400

@sad_sada

Читать полностью…

سَدا

از همان آغاز
راه ما کمی از هم جدا بود
تو مثل یک شاعر
عاشق بودی
و من مثل یک عاشق
شعر می سرودم
هر دو گم شدیم
من در پایان یک رویا
تو در یک شعر بی پایان

#واهه_آرمن


@sad_sada

Читать полностью…

سَدا

چشم های آرام
به ندرت دوست می دارند؛
اما وقتی عاشق می شوند
آذرخشی از آن ها بر می جهد
هم چنانکه از گنج های طلا،
آنجا که اژدهایی از حریم عشق
پاسداری می کند.

#فریدریش_نیچه


@sad_sada

Читать полностью…

سَدا

زندگی یعنی همین...
آلبوم جدید #داریوش


@sad_sada

Читать полностью…

سَدا

‏ما در دلتنگی دسـتی نداشتیم
‏و در فاصله‌ای که داشتیم،
‏هزار دست داشتیم!
‏سلام بر تو که حقیقتا دلتنگِ تواَم
‏و‌ سلام بر من برای آن‌که دلتنگم...

#‏محمود‌_درویش

@sad_sada

Читать полностью…

سَدا

اندوه را
همچون پرنده‌ای
چسبیده بر صفحه‌ی آسمان دیدم
نه به دوردست بال می‌زد
و نه سقوط می‌کرد...


#احمد_سعداوی
#سعید_هلیچی

@sad_sada

Читать полностью…

سَدا

جنگ است اسماعیل
جنگ است
و بعضی از جسدها را بی‌نام و نشان دفن می‌کنند
و بعضی‌ها را با نام و نشان
و موش و موریانه چه می‌دانند که مردگان شناسنامه‌ی تاریخی دارند یا نه
آفتاب بر گورستان و گلستان یکسان می‌تابد
و باران خادم و خائن نمی‌شناسد
اسماعیل!
برویم از بالای نخل‌ها موهای زن‌های اهواز را جمع کنیم
چه چشم‌هایی داشتید شما پیش از شروع شلوغی
می‌توانستیم از کودکی عاشق شما شده باشیم
بی آنکه از قانون یا شرع ترسی داشته باشیم
و حالا کجایید؟
غلطک‌ها از روی استخوان‌های شما زمین را صاف می‌کنند
خیل موریانه‌ها مردمک چشم‌تان را به نیش می‌کشد
و شما مرده خواهید بود تا روزی که دیگر بار زنده شوید!
خوزستان!
هشتاد سال جهان شیر سیاه تو را نوشید
حق داری که حالا خون سرخ بخواهی...


#رضا_براهنی


@sad_sada

Читать полностью…

سَدا

هنوزم تو شبهات اگه ماهو داری
من اون ماهو دادم به تو یادگاری

#مینا_جلالی


@sad_sada

Читать полностью…

سَدا

شب از سیاهی پر است
من از تو...

@sad_sada

Читать полностью…

سَدا

صبحِ امروز
می‌خواستم برایت گل‌های بنفشه بخرم،
اما رفقا گرسنه بودند، برایشان نان خریدم
و برای تو شعری عاشقانه نوشتم.

#محمود_درویش

@sad_sada

Читать полностью…

سَدا

دق که ندانی که چیست گرفتم دق که ندانی تو خانم زیبا...


#رضا_براهنی
#ایران_درودی🖤


@sad_sada

Читать полностью…

سَدا

وقتی ناامیدم
شعر می نویسم

خوشحال که باشم
شعرها نوشته می‌شوند
در من

#رزه_آوسلندر

@sad_sada

Читать полностью…

سَدا

از خانه شماره ۳۷ فیلم مستندی به کارگردانی سام کلانتری و محسن شهرنازدار است که برای اولین بار در تاریخ ۳ اسفند ۱۳۸۹ در خانه هنرمندان ایران به نمایش درآمد. این مستند به زندگی صادق هدایت نویسنده برجسته ایرانی از تولد تا مرگ وی می‌پردازد.



@sad_sada

Читать полностью…

سَدا

مرده باد شاعری که راز نیزه و خون را نداند
زنده باشی تو که راز سنگر و ستاره را هم می‌دانستی

#رضا_براهنی


@sad_sada

Читать полностью…

سَدا

هیچ پرچمی

ارزش پا کوبیدن ندارد



موهایت را یله کن

تا انگشت‌های نازکم را

به پیشانی‌ام بزنم



سر هیچ برج و باروئی

به تماشای ماه ننشسته‌ام

فقط خبردار ستاره‌هایی‌ام

که هر شب

مشت مشت به شانه‌های تو می‌دوزم



پا به هیچ طبلی نسپرده‌ام

نبضت را به من بده

تا جهان را

از پا در آورم



نه صبحگاه و

نه شامگاه

سرود ملی من

نام کوچک توست

که تنها

وقتی که مست می‌کنم

خوانده می‌شود


#فریاد_ناصری


@sad_sada

Читать полностью…

سَدا

ای بی‌تو من، خراب!
شب بی‌تو خسته است.

ای بی‌تو من سراب
دیگر شتاب، توان را شکسته است.
در من، منی به‌پاست،
اما نرفته دلشده‌ای در عمیق خواب.
جدایی، چه خیمه‌ای
در شهر بسته است
اما... نرفته دلشده‌ای در عمیق خواب...

#نصرت_رحمانی


@sad_sada

Читать полностью…

سَدا

ما در پناه بال که امروز می‌پریم؟
بالای آبشار که را می‌بینیم؟
این کیست این که دست تکان می‌دهد از پل؟
رنگین کمانِ کیست که از اصطکاکِ فواره‌های آب از آفتاب و زخم‌های ما خم می‌شود؟
آهوبره از پرتگاه که افتاده است؟
و سیب‌های سرخ به آن خوبی از شاخه ریختند! چرا؟
این کرم‌ها به بستر گل‌ها چه می‌کنند؟
امروز روز کیست؟
ما در پناه بال که امروز می‌پریم؟
این راه‌ها این راه‌ها
این راه‌ها اگر همه سنجیده در برابر ما گسترده‌اند از آنِ کیستند؟ بگویید!
ما راه‌های که را راه می‌رویم...؟


#رضا_براهنی


@sad_sada

Читать полностью…

سَدا

دیروز من چقدر عاشق بودم
فرزند چشم‌های شاد تو بودم
وقتی که تو قد راست کرده بودی و یک بند فریاد می‌زدی
من دوست دارم من دوست دارم من دوست دارم
بعدش نشسته بودی و حرفی نمی‌زدی
تنها از آن حواشی شاد از نگاه بادامت خورشید می‌دمید
یک جفت چشم گوشتی از زیر شانه‌هایت عریان نگاهم می‌کردند
و چشم‌هایم را می‌بستند...

#رضا_براهنی


@sad_sada

Читать полностью…

سَدا

بعضی از آدم‌ها
در زندگی
هرگز دیوانگی نمی‌کنند
واقعا
چه زندگی وحشتناکی را
می‌گذرانند!

#چارلز_بوکوفسکی


@sad_sada

Читать полностью…

سَدا

از حدیقه‌الحقیقه‌ی سنایی غزنوی، بشنوید که ببینید و بدانید، هنوز همانند که بوده‌اند.

Читать полностью…

سَدا

وقتی گفتم : " دوستت دارم "
می دانستم انقلابی است علیه قبیله
و ناقوس رسوایی آنها را زده بودم...

می‌خواستم برانداز سلطه باشم
تا جنگل ها انبوه برویند
تا آبی دریاها فزونی یابد..

وقتی گفتم : " دوستت دارم "
می دانستم الفبای تازه‌ای
برای شهر بیسواد
اختراع می کنم؛
و به مردم شرابی می‌بخشم
که تا کنون نشناخته اند...

#نزار_قبانی


@sad_sada

Читать полностью…

سَدا

ما سال‌ها
اندوه را بر دوش کشیدیم
و صبح طلوع نکرد!


#محمود_درویش

@sad_sada

Читать полностью…

سَدا

ما را به خاطر بیاور!
ما را که تازه جوانانی بیست و دو ساله بودیم
شور و عشق در سینه داشتیم و
پیش از آن که عاشق شویم
سینه بر خاک سوده
مردیم
ما را به خاطر بیاور!
ما را که سینه سرخانی خنیاگر بودیم
و ده به ده
نه در آسمان و نه در کوهسار
و نه بر شاخسار
که در بازار
پیش از آنکه آوازه خوان شویم
بر شاخه ای تکیده از تکیه گاه خویش
جان وا سپردیم
به خاطر دارم پیام شان را
سرنوشت شان را
آری...
و همیشه در گذرگاه خاطرم در گذر است
آوازهای صامت سینه سرخان سینه بر سیخ
و تجسد آرزوهای بیست و دو سالگان سینه بر سنگ
و از تکرار یادشان
شاید پیش از آنکه شاعر شوم
بیست و دو ساله بمیرم.

#عزت_ابراهیم_نژاد
#هجده_تیر

@sad_sada

Читать полностью…
Subscribe to a channel