sad_sada | Unsorted

Telegram-канал sad_sada - سَدا

954

هر بار که نامه‌ای برایت می‌فرستم جسد پستچی‌ای را در خیابان پیدا می‌کنند. بهراد @behrad_mohammad

Subscribe to a channel

سَدا

حظه

ناگه از آفاق دور ناشناس،
برق توفان ظلمت شب را شکافت
و زمین لرزید
و تنم از تارکش تا پای
چون درختی برق خورد، تیر خورده، در هوا
از میان بشکافت
از میان این شکاف
روح تو بیرون پرید،
اکنون
قطره‌های سرد باران در شب نمناک
بر سر خاکسترم یکریز می‌ریزند
و درختان دگر در جنگل تاریک این دنیا
نمی‌دانم چرا خاموش می‌گریند


#آهوان_باغ
#رضا_براهنی

@sad_sada

Читать полностью…

سَدا

به #مهسا_امینی 🖤

@sad_sada

Читать полностью…

سَدا

دوستان عزیزم این فیلترشکن برای ایرانسل بسیار جواب داده گفتم برای شما هم بفرستم
برای وصل شدن صبور باشید.
برای همراه اول زیاد جالب نبود و وصل نمیشه
و اینکه برای اندروید است.

#freevpn

@sad_sada

Читать полностью…

سَدا

«بارکد»؛ جدیدترین اثر محسن‌ نامجو.

@sad_sada

Читать полностью…

سَدا

نمی‌دانم چه کسی صاحب من است؟
کدام خدا صاحب من است؟
کدام شیطان؟
نمی‌دانم چه کسی حامی من است؟
نه آسمان به دادم می‌رسد
نه دنیا
نه قانون
نه ناقوس کلیسا و
نه مناره‌ی مسجدها…

نمی‌دانم آخر من به که و به چه سوگند یاد کنم
نمی‌دانم چه کسی پناه و پشتیبان من است؟
من اکنون کوهی بی‌سوگندم
سوگند من دود است
حرف‌ام، خاکستر
فریادم، خون کُشته‌شدگان
و هر کوچی برای‌ام به بی‌راهه است...

#شیرکو_بیکس

@sad_sada

Читать полностью…

سَدا

همه‌ی دختران
باید شعری داشته باشند،
که برای آنان نوشته شده باشد
حتی اگر لازم باشد
برای این کار
آسمان به زمین بیاید...

#ریچارد_براتیگان
#مظهر_خالقی
#سنندج
#مهسا_امینی


@sad_sada

Читать полностью…

سَدا

دوستان این فیلترشکن برای اندروید است
برای من خیلی مفید بود دوست داشتید دانلود کنید

@sad_sada

Читать полностью…

سَدا

شاید هم با همین لباس
که از خانه میزنم بیرون
در جایی گم
به خاکم بسپارند...

#هرمز_علیپور
#مهسا_امینی

@sad_sada

Читать полностью…

سَدا

به روی هیچ‌کس نمی‌خندد
‏تهران
‏که یاور مرگ است، تهران
‏پیراهن عزا به تن شعر پوشاند؛
‏و موسیقی را ول کرد
‏چون بیوه‌ای تنها
‏تهران.


#شیرکو_بیکس

@sad_sada

Читать полностью…

سَدا

در آسمان خسته،

                     درختان خسته تر

 خاموش مانده،

                جلوه‌ی تاريك خويش را

 انديشه می‌كنند:

 شايد نسيم نوری؟

                      ــ شايد...

 

 ای اشتياق گفتن

 با اين زمين گيج پيامی نمی‌رود

 اينجا دهان كيست كه می‌سوزد از كلام؟

 

 حرفی اگر نگفته هنوز هست

 ای مژده‌ی شيرين

 گوشِ كدام خسته تهی مانده از كلام؟

 قلب كدام خام؟

 

 از دوردست، باد تهی دست

 بيدار كرده با وزشِ دردمند

 هذيان شاخه ها را

 شايد غريو دوری؟

                      ....

                          ــ شايد!

#یدالله_رویایی 🖤


@sad_sada

Читать полностью…

سَدا

🎧 بیشتر مردم در سن بیست یا سی سالگی میمیرند، از این حد که بگذرند دیگر چیزی جز سایه خود نیستند ، باقی زندگی شان صرف آن می شود که ادای خود را در آورند و روز به روز به صورتی ماشینی تر و با شکلی زننده تر آنچه را که پیش از این در زمانی که زنده بوده اند گفته و کرده اند و اندیشیده و دوست داشته اند تکرار کنند... 

#ژان_کریستف
#رومن_رولان

@sad_sada

Читать полностью…

سَدا

«فریدون سه‌ پسر داشت» به قلم عباس معروفی یکی از بهترین رمان‌های اجتماعی دربارهٔ انقلاب ۵۷ است که مجوز انتشار رسمی در ایران نگرفت و عباس معروفی آنلاین و‌ رایگان در اختیار همه گذاشت.



@sad_sada

Читать полностью…

سَدا

فاصله ها هرگز
مانعی برای دوست داشتن
برای عشق نیستند
درست!
اما اگر من اینجا گریه کنم
آیا در دور دست ها
گونه های تو خیس خواهند شد؟


#جمال_ثريا

@sad_sada

Читать полностью…

سَدا

اگر این آهنگ رو من ساخته بودم می‌رفتم در جنگلی، ساحلی، کویری، گوشه‌ای از این جهان دراز می‌کشیدم و بی هیچ غصه‌ و نگرانی می‌مردم. گاهی با یک آهنگ میشه رفت و رفت و در گوشه‌ای دراز کشید و مرد...

@sad_sada

Читать полностью…

سَدا

شب می‌رسد از راه
مثلِ پیرمردِ غمگینی
که سال‌ها پیش از این شهر رفت
چمدانش پُر از لبا‌س‌های کهنه‌ی زنی بود
زنی که در کودکی گفته بود دوستت دارم.
 
#یانیس_ریتسوس


@sad_sada

Читать полностью…

سَدا

اگر وطن این است
اسارتگاه چگونه است...؟!

#عدنان_الصائغ
برگردان: #سعید_هلیچی


@sad_sada

Читать полностью…

سَدا

به تنهایی‌ام زنگ می‌زنم
زنی آن طرف گوشی
می‌گوید:
سلام شیر گاز رو باز گذاشتم اومدی لامپ رو روشن نکن...

و مرگ مثل همیشه منتظر است
مثل تو
که در طهران گم شدی
بعدها خبرت آمد

روزنامه‌ها درخت‌های تکه تکه شده‌اند
و خبرهای تیر خورده را
چه کسی باید به ما برساند؟

باور کن
زندگی آنقدر که باید زیبا نیست
مثل شعری سپید در جیب شاعری مرده

صدای زنگ می‌آید
مرگ از چشمی در به من نگاه می‌کند
چشم می‌چرخانم
روی مبل می‌نشیند
دستش را دور گردنم می‌اندازد
و با هم به دوربین
لبخند می‌زنیم

من در مبل فرو می‌روم
مرگ لباسم را می‌پوشد
تختم را مرتب می‌کند
و به زنم زنگ می‌زند.

#بهراد

به تمام دوستان در بندم...

@sad_sada

Читать полностью…

سَدا

از زندان
برایت می‌نویسم
نزدیک به سه هزار نفر
این‌جا
زندانی هستیم.

مردمی هستیم ساده
سخت‌کوش و اندیشه‌ورز
با پتویی مندرس
بر پشت‌مان.

یک پیاز و پنج دانه‌ی زیتون
شاخه‌یی از نور در کوله پشتیِ‌مان.

مردمی به سادگیِ درختان در نورِ آفتاب
با یک جرم در پرونده‌مان
تنها یک تقصیر
که ما
همچو شما
عاشق صلح هستیم و آزادی.
صلح:
همان عطرِ غذا در شامگاهان.
صلح:
همان ماشینی که دَمِ درِ خانه‌ات
بایستد
و تو وحشت نکنی.
صلح:
همان‌که در خانه‌ات را
می‌کوبد
کسی نباشد
      جز یک دوست...


#یانیس_ریتسوس

برای #سعید_هلیچی رفیق نازنینم


@sad_sada

Читать полностью…

سَدا

پيش از اين من ترانه می گفتم
غزلِ عاشقانه می گفتم

خلوتی داشتم برای خودم
درد خود بودم و دوای خودم

غرق افسانه ی خودم بودم
سخت ديوانه ی خودم بودم

تا شما خواهر مرا كشتيد
نيمه ی ديگر مرا كشتيد

بعد از اين با صدای من طرفيد
با صدای رسای من طرفيد

با من این قطره ی مهار شده
بر سر خشم خود سوار شده

با من اين قطره ی پر از طغیان
مادر سيل مادر طوفان

مادر موج های پی در پی
قطره ای شوق بی امان در وی

قطره ای از زلال اين مردم
قطره ای در ميانِ دريا گم

قطره ای نه ولی محال انديش
قطره ای سرخوش و زلال انديش

قطره ها چشمه چشمه رود شوند
رودها دسته ی سرود شوند

رود اگر ضربدر هزار شود
کی به دست شما مهار شود؟

دل اين چشمه هر چه تنگ ترست
لحن آواز او قشنگ ترست

سيل بنيان كن دماوندند
قطره ها گر به هم بپيوندند

#بهروز_یاسمی
#بهروز_یاسمی_را_آزاد_کنید

@sad_sada

Читать полностью…

سَدا

مردی چنگ در آسمان افکند،
هنگامی که خونش فریاد و
دهانش بسته بود.
خنجی خونین
بر چهره‌ی ناباور آبی! -
عاشقان
چنین‌اند.
*
کنار شب
خیمه برافراز،
اما چون ماه بر‌آید
شمشیر
از نیام
برآر
و در کنارت
بگذار.

#احمد_شاملو

@hamid_salimi59
@sad_sada

Читать полностью…

سَدا

به نام تو که اسم رمز ماست
شب مهسا، طلوع صد نداست
بخوان که شهر، سرود زن شود
که این وطن، وطن شود
شباهنگام، میان کوچه‌هاست
به در کوبد، که نوبت شماست
برادرم، که سنگر من است
چو سایه‌سار روشن است
دویدنش، فراخ سینه‌اش
چو جان‌پناه و مامن است
بر تن شاهدان، تازیانه می‌زنند
این ز جان خستگان پاره تن منند
به جای او، به قلب من بزن
جهان ترانه می‌شود
امان بده، ببوسمش به خون
که جاودانه می‌شود
بسته بالای سر گیسوان چه هیبتی است
کشته‌اند هر که را راوی جنایتی است
سفر چرا؟ بمان و پس بگیر
ز جورشان نفس بگیر
بخوان که شهر سرود زن شود
که این وطن وطن شود

#مهدی_یراحی
#مونا_برزویی

@sad_sada

Читать полностью…

سَدا

مرده می‌برن کوچه به کوچه...

@sad_sada

Читать полностью…

سَدا

دل‌تنگی‌اش
از خانه
از شب
بزرگتر است
آن‌کس که شب‌ها
به خانه باز نمی‌گردد.

#فاضیل_حسنو_داغلارجا

@sad_sada

Читать полностью…

سَدا

مرگ همۀ هستی‌ها را به یک چشم نگریسته و سرنوشت آنها را یکسان می‌کند:
نه توانگر می‌شناسد نه گدا، نه پستی نه بلندی و در مغاک تیره آدمیزاد، گیاه و جانور را در پهلوی یکدیگر می‌خواباند، تنها در گورستان است که خونخواران و دژخیمان از بیداد‌گری خود دست می‌کشند.
بی‌گناهان شکنجه نمی‌شوند، نه ستمگر است نه ستمدیده، بزرگ و کوچک در خواب شیرینی غنوده‌اند. چه خواب آرام و گوارایی که روی بامداد را نمی‌بینند، داد و فریاد و آشوب و غوغای زندگانی را نمی‌شنوند.
بهترین پناهی است برای دردها، غم‌ها، رنج‌ها و بیدادگری‌های زندگانی. آتش شرربار هوی و هوس خاموش می‌شود. همۀ این جنگ و جدال‌ها، کشتار‌ها، درندگی‌ها، کشمکش‌ها و خودستایی‌های آدمیزاد در سینۀ خاک تاریک و سرما و تنگنای گور فروکش کرده آرام می‌گیرد.

#مرگ
#صادق_هدایت

@sad_sada

Читать полностью…

سَدا

.
می‌دانم رفتنت حتمی است
همانگونه كه عشقت حتمی است
می‌دانم شب‌هايى خواهم داشت
كه در آن طولانى خواهم گريست
به اندازه‌ی خنده‌هاى اكنونم
و سعادت امروزم
همان اندوه آينده‌ام خواهد بود
اما رقص بر لبه‌‌ی پرتگاهت را
به خواب شبانه ترجيح می‌دهم
همچون یک موميايی
كه زمان را بى‌حركت در تابوتش مى‌خواباند.

#غادة_السمان

@sad_sada

Читать полностью…

سَدا

آیا فکرم هم پناهگاه دیگری نبود که در کنج آن خود را پنهان حس می‌کردم، حتی برای اینکه آنچه را که در بیرون می‌گذشت تماشا کنم؟ هنگامی که چیزی خارجی را نگاه می‌کردم، این آگاهی که آن را می‌دیدم، میان من و آن فاصله می‌انداخت، مرز معنوی نازکی دورش می‌کشید که نمی‌گذاشت هیچ‌گاه جنسش را از نزدیک لمس کنم؛ پیش از آنکه بتوانم به تماسی با جنس برسم، به‌گونه‌ای محو و ناپدید می‌شد؛ همچنان که اگر جسمی گدازان را به چیز نمناکی نزدیک کنیم، هیچ‌گاه با رطوبت آن تماس نمی‌یابد، زیرا همیشه پیشاپیش آن فاصله‌ای از بخار هست.

«در جستجوی زمان ازدست‌رفته»_ طرف خانه سوان

#مارسل_پروست

@sad_sada

Читать полностью…

سَدا

کزین هزار هزاران، یکی نگفت که بر شانه‌ات چه می‌گذرد؟

‏#محمد_مختاری

@sad_sada

Читать полностью…

سَدا

به هر حال تو می‌بایست انتخاب می‌کردی
میان سبزه‌ای که می‌شکفت
و زرده‌ای که در میانت بود
گل آخر را هم
برای کسی می‌گذاشتی
که از تو
بیشتر شهامت داشت
تا ببویدش
تا در میان زهر منتشر در ساقه‌ش
بیارمد
تو به هر حال باید عبرت می‌گرفتی
تا در میان یک سطح ساده‌ی دل
شراب را
به آن تعارف کنی
که بیشتر مکث می‌کند
و نه آنکه بیشتر می‌نوشد!

#پرویز_اسلامپور


@sad_sada

Читать полностью…

سَدا

چنان یک كودک گریه كردم
‏همانگونه خالى،
‏همانطور بى معنى و
بى‌دليل.
‏زيرا كه من،
‏خيلى به ناحق
از #تـــــو دور هستم...!

#ناظم_حکمت

@sad_sada

Читать полностью…

سَدا

ارغوان شاخۀ هم‌خون جداماندۀ من
آسمان تو چه رنگ است امروز؟
آفتابی‌ست هوا
یا گرفته‌ست هنوز؟

من درین گوشه که از دنیا بیرون است
آسمانی به سرم نیست
از بهاران خبرم نیست.
..

بدرود حضرت سایه 🖤

@sad_sada

Читать полностью…
Subscribe to a channel