@lalehchini110 جهت تبادل و ارسال نظرات مراجعه به آیدی زیر: @montazerebahar313
🔸یکبار مرحوم آیة الله حق شناس مرا صدا کردند و فرمودند:
🔹«من جان ندارم که آنچنان عبادت کنم ولی سعی میکنم گناه نکنم تا آن دو رکعت نمازی که میخوانم بماند.»
🔸آدم اگر هر روز فقط یک آجر بفرستد و آن را خراب نکند بالاخره طی ده سال میتواند یک خانه بسازد، اما اگر هر روز یک طبقه بسازد ولی آن را خراب کند در آخر چیزی نمیماند؛ گناه عمل انسان را خراب میکند.
(حجة الاسلام جاودان حفظه الله)
@bazmeghodsian
📌امام باقر عليه السّلام فرمودند:
در تنبلى ، خيرى نيست . هر گاه فرد در تكميل ركوع و طهارت خود تنبلى ورزد ، خيرى در كار آخرتش نيست ؛
و آن گاه كه در سامان بخشيدن به گذرانِ زندگى دنيايش تنبلى كند ، خيرى در كار دنيايش نباشد .
📚الكافي،ج۵،ص۸۵،ح۳
✅هدیه استاد
♦️حضرت استاد سید علی اکبر صداقت :
از اقدم تلامذه حضرت آیت الله کشمیری رحمة الله عليه :
♦️استاد عارف حضرت آیت الله کشمیری (ره) از استادشان حاج مستور شیرازی نقل می کردند :
برای ازدیاد ولایت و محبت نادعلی یک بار خوانده شود که در آن یاعلی ۱۱۰مرتبه با توجه گفته شود.
استاد می فرمود : بهترین وقت بعد از نماز صبح است .
❗️این دستور برای عموم است .
🌲ميلاد مولاي پرهيزكاران و پاكان و عدالت محوران مبارك باد🌲
Читать полностью…استاد محمّد هادی یوسفی غروی:
💠 معاشرت مسالمت آمیز امیرالمؤمنین(علیه السلام) با کفّار
دربارۀ چگونگی رفتار امیرالمؤمنین(علیه السلام) با غیرمسلمانان، نمونههایی در منابع حدیثی و تاریخی ذکر شده است که حاوی درسها و عبرتهای بسیار آموزنده و مهمی است. در اینجا به چند نمونۀ آن اشاره میشود.
✅ مطابق روایتی از امام صادق از پدرانش(علیهم السلام)، روزی امیرالمؤمنین(علیه السلام) در بیرون از شهر کوفه و در راه برگشت به کوفه با کافری ذمّی همراه شد که اتفاقاً چهرۀ حضرت را نمیشناخت.
آن ذمّی-که برمیآید از اهل کتاب بوده- به حضرت خطاب کرد: ای بندۀ خدا، قاصدِ کجایی؟
حضرت گفت: کوفه میروم.
مسافتی را همسفر شدند تا جایی که سر دو راهی رسیدند، و چون شخص ذمّی مسیرش از راه اصلی جدا میشد لذا به سمت راه فرعی پیچید و حضرت نیز همراه او به سمت فرعی پیچید.
ذمّی به حضرت گفت: مگر نمیخواستی کوفه بروی؟!
حضرت پاسخ داد: بله.
ذمّی گفت: پس راه کوفه را رها کردی!؟
حضرت فرمود: میدانم.
ذمّی پرسید: پس با اینکه میدانی چرا همراه من پیچیدی؟!
امیرالمؤمنین(علیه السلام) به او گفت: همراهیِ نیکو، کامل کردنش به اینست که انسان هنگام جداییِ همراهش چند قدمی بدرقهاش کند (از باب احترام و ادب). و پیغمبر ما صلّی الله علیه وآله چنین فرمانمان داده است.
ذمّى گفت: اينگونه گفته؟!
حضرت فرمود: آرى.
ذمّى گفت: پس قطعاً جز این نیست که افرادی که از او پیروی کردهاند بخاطر همين كردارهاى بزرگوارانهاش از او پیروی کردهاند، و من تو را گواه میگیرم كه من هم بر دین شمایم.
سپس آن مرد ذمّى همراه اميرالمؤمنين(عليه السلام) به کوفه رفت، و هنگامی که حضرت را شناخت مسلمان شد.1️⃣
✅ نمونۀ دیگر اینکه روزی امیرالمؤمنین(علیه السلام) در کوفه به پیرمردی سالمند و نابینا برخورد کرد که دست دراز کرده بود تا مردم به او کمک کنند.
حضرت وجود چنین منظری را ناپسند شمرد و با تعجب پرسید این چیست؟!
شایان توجه است که از این پرسش حضرت مشخص میشود که در آن روزگار، تکدّیگری امری عادی و رایج نبوده و بخاطر همین استثنائی بودنش موجب شگفتی حضرت شده.
مردم گفتند: این مسیحی است.
یعنی با اینکه پیر و نابینا شده و توان کارگری و تأمین مخارجش را ندارد اما چون مسلمان نیست لذا کسی متکفّلش نشده و مجبور است تکدّی کند.
حضرت نهیب رفتند که: تا نیرو داشت و میتوانست کار کند، جوانی و توانش را به کار گرفتید و حال که سالمند و از کار افتاده شده رهایش کردهاید و آبرومندانه مخارجش را تأمین نمیکنید!!
سپس فرمود: از بیت المال برایش «ماهیانه» مقرر کنید.2️⃣
همین حادثه موجب شد که از بیت المال مسلمانان برای کفّارِ از کار افتاده نیز سهمیهای معین کنند.
یعنی در نظام حکومتی امیرالمؤمنین(علیه السلام)، بهزیستی و تأمین اجتماعی و تأمین زندگی آبرومندانه حق طبیعی و خدادادی هر انسان و هر شهروند است و لذا بدون در نظر گرفتن عقاید و گرایشهایش باید از این حق بهرمند باشد.
✅ نمونهای دیگر از احترام امیرالمؤمنین(علیه السلام) به کفار اینکه حجّار بن أبجر از خانوادههای مسیحی عراقی بود و با مشاهدۀ فتوحات اسلامی بنا به اهدافی دنیوی در زمان حکومت عمر اسلام آورد و به کوفه منتقل شد ولی پدرش أبجر بن جابر مسیحی ماند و در اواخر حکومت امیرالمؤمنین(علیه السلام) از دنیا رفت.
جنازۀ أبجر توسط مسیحیان و کشیشهای شهر حیره (از شهرهای نزدیک کوفه و از مراکز اصلی مسیحیان در آن زمان) تشییع شد و پسرش حجار نیز همراه تعدادی از بزرگان قبیلهاش -بنو بکر بن وائل- که از پرچمداران سپاه حضرت در جنگ جمل و صفین بودند در تشییع شرکت داشتند و عدهای دیگر از مسلمانان نیز به احترام حجار و بنا به آداب عرفی و عشایری همراه وی بودند.
اتفاقاً ابن ملجم در محلۀ قبیلۀ بکر بن وائل بود و این تشییع را دید و از مشارکت مسلمانان در تشییع یک مسیحی خشمگین شد و آن را گناهی بزرگ شمرد و به زعم خودش بنا به نهی از منکر آنها را از ادامۀ مشارکت نهی کرد. سپس گفت: اگر نه اينست كه من شمشیرم را براى ضربهای که پاداش و ثوابش نزد خدا بزرگتر از زدن و پراکنده کردن این جماعت است آماده میکنم هرآینه بر آنان حمله میکردم که گناهی بزرگ مرتکب شدهاند!
پس او را گرفتند و نزد امیرالمؤمنین(علیه السلام) بردند. حضرت پرسید: آیا کاری کرد؟ (شمشیر کشید یا تنها تهدید زبانی بود؟)
گفتند: خیر.
پس حضرت رهایش کرد. (چون بدون اسلحه کشیدن و به صرف تهدید زبانی عنوان محارب صدق نمیکند.)3️⃣
روشن است که این سکوت حضرت در برابر چنین تشییع و احترامی آنهم در پاییتخت ایشان و با وجود اینکه دیگرانی اعتراض کرده و آن مشارکت را گناه و بلکه از کبائر شمردند و حجّار هم اسلام خالصی نداشت که مقامی الهی داشته باشد، تقریر و نشانۀ رضایت و صحّه گذاشتن حضرت و اثبات مشروع و مقبول بودن این احترامهای عرفی نزد خدا در امور مربوط به زندگی دنیوی بین افراد بشر است با هر آیین و اعتقادی که داشته باشند.
🔸این که منکر ولایت فقیه است؛ چه اشکالی دارد؟
مرحوم استاد سید هادی خسروشاهی:
یکی از دوستان دانشجوی ما که آن زمان در ایتالیا بود و بعدها جزو کادر وزارت خارجه شد میخواست به مقاومت ملحق شود و بنیصدر را ترور کند. من در پاسخ به او گفتم که از فتوا معذورم و قاضی هم نیستم و اصرار آیتالله قدوسی نیز درباره قضاوت در ایران را قبول نکردم، ولی از امام میپرسم و نظرشان را به شما اعلام میکنم.
به ایران برگشتم و از امام پرسیدم. ایشان فرمودند چرا؟ مگر مانند آن خبیث «رجوی» که میگوید ما اسلامی را میخواهیم که در آن قطع ید سارق نباشد، منکر ضروریات دین شده است؟ مثلاً در رابطه با حجاب؟
من گفتم نه اتفاقاً ایشان در ضرورت حجاب رسالهای نوشته و در آثار دیگرش هم چیزی که منکر ضروریات دین باشد، ندیدم.
امام گفتند: «پس برای چه میخواهند این کار را کنند؟»
گفتم بنی صدر مقالاتی در نشریه خود که همان «انقلاب اسلامی در هجرت» است مینویسد و در آن راجع به ولایت فقیه عبارتی به کار می برد که شرمم میآید بازگو کنم.
امام فرمودند، «اینکه منکر ولایت فقیه است چه اشکالی دارد؟ مگر می توان هرکس را که منکر ولایت فقیه شد ترور کرد؟ نه شما نهیاش کنید».
بعد خود امام افزودند که «مسأله ولایتفقیه را با این وسعتی که ما مطرح میکنیم، علمای قدیم قبول نداشتند و علمای معاصر هم که خود شما می دانید در قم و نجف و مشهد و تهران».
@bazmeghodsian
🔶نظر کارشناسی فقیه قرآن پژوه آیة الله محمد هادی معرفت درباره غنا و موسیقی:
🔹بنده موسیقی را حلال می دانم و دلیل بر حرمتش نیست. همان طوری كه شیخ انصاری فرموده موسیقی یا غنا ذاتا دلیل بر حرمتش نداریم، آنچه كه دلیل داریم لوازمش است.
🔶پس اگر آهنگ، آهنگ فرح باشد كه هیچ اشكال ندارد. «قل من حرم زینة الله التی اخرج لعباده» یكی از زینتهای طبیعی همین مسأله صدای خوش، زدن خوش است. فطرت انسان مایل به این است. شارع نمی تواند این را حرام كند. اصلا حرام نمی كند. چرا؟ «لانه خلقها لهم». همه اینها «اخرجها لعباده». از پیغمبر ص حدیثی است مسلّم، سندش هم معتبر می فرماید: «الهوا والعبوا فانی اكره ان یری فی دینكم غلظة»؛ بازی كنید، فرح كنید. این دین اسلام است.
🔹بنده مبنایم همین است. موسیقا و غنا بانواعه وبآلاته اگر مناسب با مجالس گناه نباشد اشكال ندارد. اگر از متخصصین هم بپرسید می گویند غنا و موسیقی دو نوع است: یك نوع مبتذل، یك نوع متین. حتی در غرب هم این تمایز را می گذارند.
🔶موسیقی و غنا چه صوتی و چه آلاتی اش، اگر در حد متین و معقول باشد، هیچ دلیلی بر حرمتش نداریم. اما اگر در حد ابتذال و بولهوسی باشد آن حرام است.
@bazmeghodsian
تجلیل از زحمات همسر
علامه و فیلسوف و فقیه ایشان هستند، نه من!
استاد حسن رمضانی نقل میکردند که:
هر کس برای استاد علامه حسن زاده آملی کوچکترین قدم را بردارد، منظور نظرشان هست و قدر شناسی میکنند. آن آیه شریفه «انّا لا نُضیعُ أجرَ مَن أحسنَ عملاً» اصلاً در وجود ایشان تمثلیافته است. از جمله مصادیقی که در این زمینه گویا است این است که:
یک وقتی حضرت استاد اشاره به خانمشان میکردند و میفرمودند:
علامه حسنزاده آملی ایشان هستند نه من. اگر تحمل ایشان نبود، اگر صبر ایشان نبود، اگر سازگاری ایشان نبود، مگر من میتوانستم به کارهایم برسم و آن اهدافی را که میخواستم دنبال کنم.
لذا عنوان علامه و آیتالله و فیلسوف و عارف را من لایق ایشان میدانم و ایشان لایق این عناوین هستند!
من فقط و فقط از این فرصتها استفاده کردم. ایشان بودند که این فرصتها را برای من فراهم کردند. این نهایتِ قدردانی یک انسان است در رابطه با خانواده خودش، آن هم خانواده طلبه با آن همه مشکلات!
.
.
@bazme_arefan
🌷فضیلت روزۀ ماه رجب🌷
رسول خدا صلّی الله علیه وآله
🔸فمَنْ صَامَ مِنْ رَجَبٍ يَوْماً إِيمَاناً وَ احْتِسَاباً اسْتَوْجَبَ رِضْوَانَ اللَّهِ الْأَكْبَر
🍃هر کس یک روز از ماه رجب را از روی ایمان و قصد قربت روزه بگیرد، مستوجب بزرگترین رضوان الهی می شود.
📚 «ثواب الاعمال» ص ۵۴
@saghiii110
﷽
💎. قدرِ وقت، اَر نشناسد دل و کاری نکند
بس خجالت که از این حاصلِ اوقات بَریم
🔸. اولیاء الهی بهقدری بر لیلة الرغائب تأکید مینمودند که از کلمات آنها این مطلب بهدست میآید که اگر کسی اعمال چنین شبى را از دست بدهد، آن سال را باخته است.
🎙. حضرت آیة الله حاج سید محمد محسن حسینی طهرانی قدس الله سره
🔈. #شرح_حدیث_عنوان_بصری جلسه 145
⚠️😢 عمامه عاریتی؟!
مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری از شاگردان مرحوم میرزای بزرگ شیرازی در سامرا بود. وی به حرم امیرالمؤمنین علیه السلام مشرّف می شود و به آن حضرت عرض می کند: آقا! ما داریم به ایران برمی گردیم و میدانم اگر برگردم، سیل مقلّدین و مراجعین در مسائل شرعیه به سمت ما می آید. آقا! یک الگویی را به ما معرفی کنید که من در آینده زندگی ام، برای ما شاخص و الگو بشود تا این استقبال دنیا، مرجعیت، عزّت، ثروت و آقایی، ما را غافل نکند.
حاج شیخ عبدالکریم حائری سه ماه نجف می ماند و صبح و شام وقتی حرم مشرّف می شود، از امیرالمؤمنین علیه السلام همین خواسته را تقاضا می کند. ایشان سه ماه هم در کربلا می ماند. پس از شش ماه، شبی در حال ناامیدی با دل شکسته از حرم به همان منزلی می رود که در کربلا اسکان داشت و می خوابد.
در خواب، سیدالشهداء علیه السلام را می بیند. آقا می فرمایند: شیخ عبدالکریم! از ما یک انسان جامعِ کاملِ وارسته می خواهی به عنوان الگو؟ می گوید: بله آقا. می فرمایند: فردا صبح در طلوع فجر وقتی می خواهی وارد حرمِ ما شوی، کنار قبرِ حبیب بن مظاهر اسدی، یک جوان 18 ساله ای نشسته، عمامه ای کرباسی به سر دارد و یک عبای و لباس کرباسی هم پوشیده است. وقتی وارد شدی، این جوان بلند می شود، وارد حرم می شود، پس از سلامی در پایین پا به من، یک سلام به علی اکبر، یک سلام به جمیع شهداء می دهد و از حرم خارج می شود. این جوان را دریاب که یکی از انسان های بزرگ است.
شیخ عبدالکریم می گوید: بیدار شدم. طلوع فجر، وقتی وارد حرم شدم، آن جوان را کنار قبر حبیب بن مظاهر دیدم. قیام کرد و آمد یک سلام به حضرت سیدالشهداء علیه السلام، یک سلام به علی اکبر و یک سلام به جمیع شهداء داد و ازحرم خارج شد. از آنجا به صحن رفت. دنبالش دویدم. در صحن، صدایش زدم و گفتم: آقا! بایست من با تو کار دارم. برگشت یک نگاهی به من کرد و گفت: "آقا! عمامه من عاریتی است و از صحن بیرون رفت. در کوچه پس کوچه های کربلا، دنبالش دویدم و گفتم: آقا! عرضی دارم، مطلبی دارم، بایست. دوباره درحال حرکت برگشت و گفت: آقا! عبای من هم عاریتی است و رفت.
حاج شیخ عبدالکریم می گوید: دیدم دارد از دستم میرود، شش ماه درِ خانه دو امام ناله زدم و تقاضا کردم، حال دو کلمه می گوید و می رود. دویدم و خودم را به او رساندم و دستش را گرفتم و گفتم: بایست و بگو:عبای من عاریتی است؛ یعنی چه؟ شش ماه التماس کردهام تا شما را معرفی کرده اند. با شما کار دارم. آن جوان یک نگاهی به حاج شیخ می کند و می گوید: چه کسی من را به شما معرفی کرد؟ شیخ گفت: صاحب این بقعه و بارگاه، حضرت سیدالشهداء علیه السلام.
جوان میگوید: دنبال من بیا. در کوچه پس کوچه های کربلا می روند تا به خارج از کربلا می رسند. یک تلّی می بینند که روی آن، اتاقکی بود. می گوید: اینجا خانه من است، فردا طلوع فجر، وعده دیدار من و شما همین جا. می رود داخل و دررا می بندد.
مرحوم حاج شیخ گفت: من در عجب بودم که این جوان می خواهد چه مطلبی را به من بگوید که به فردا موکول کرد. چرا امروز نگفت؟ آن درسی که بناست به من بدهد و زندگی آینده من را تضمین کند چیست؟ پس آن روز گذشت تا فردا و طلوع فجر رسید. رفتم بیرونِ کربلا، کنار همان اتاقک. آمدم در بزنم، صدای ناله پیرزنی از درون آن اتاق بلند بود و صدا می زد: وَلَدی، پسرم! در زدم، دیدم پیرزنی با چشمان گریان در را گشود. گفتم: خانم! دیروز یک جوانی زمان طلوع فجر، وارد این خانه شد و گفت: اینجا خانه من است و با من وقت ملاقات گذاشته است. آن جوان کجاست؟ گفت: آن جوان پسرِ من بود، الآن پیشِ پای شما از دنیا رفت. وارد شدم. دیدم پاهای این جوان رو به قبله دراز، و بدنش هنوز گرم است. گفتم: وا أسفا! دیر رسیدم.
یک روز حاج شیخ بر فراز کرسی تدریس درس خارج در قم، این خاطره را ازدوران جوانی نقل کرد و سپس فرمود:
آن درسی که آن جوانِ بزرگ و کامل به من آموخت، درسِ عملی بود. روز قبل به من گفت: «آقا! عمامه من عاریتی است، عبای من عاریتی است.» و فردا جلوی چشمانِ من، عبا و عمامه را گذاشت و رفت. می خواست به من بگوید: *شیخ عبدالکریم حائری! مرجعیت، عاریتی است؛ ریاست، عاریتی است؛ خانه هایتان،عاریتی است؛ پولهای حسابتان،عاریتی است؛ وجودتان،عاریتی است؛ سلامتی تان،عاریتی است. هر چه می بینید،عاریه و امانت است؛ دل به این عاریه ها نبندید. اینها را یا ازشما می گیرند، و یا نصیب وارث می شود.
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
@saghiii110
سلام و الرحمه . به استحضار همراهان ارجمند می رساند خانم سرپرست خانواری با دو فرزند صغیر که کاملا مورد وثوق هستند فرزند خردسالشان دچار آسیب مغزی شده و به علت عدم بضاعت مالی جهت درمان در تهران و ادامه درمان به 7 میلیون تومان وجه نقد نیازمند است.( مدارک پزشکی موجود است).
استدعا دارد در صورت تمایل به مساعدت با آقای اکبری 09188186892 تماس حاصل فرمایند.
اجرکم عندا...
@saghiii110
🔸حضرت آیة الله سيد عزيزالله امامت کاشانی: قرائت «زیارت عاشورا» و «زیارت جامعه» جهت رفع گرفتاری ها و نیل به مقاصد بسیار مؤثر است.
@bazmeghodsian
امام جمعه موقت دزفول: سه بار کرونا گرفتم و با مصرف داروی امام کاظم و داروی جامع امام رضا شفا یافتم./عصر جنوب
🆔 @GizmizTel 💯
امروز در مشهد؛ سوز سرما و عاشقانه یک روحانی برای همسرش
Читать полностью…✅ مرا آدم کن!
آقای کشمیری می فرمود : همراه یکی از علما که مجتهد بود رفتیم خدمت آقای حداد. از اول می ترسیدم که خرابکاری نکند. آقای حداد چون آن مرد عالم سید بود، از او استقبال نمود و گفت: بفرمائید آنجا بنشینید. رفت و دو زانو جلوی آقای حداد نشست و به ایشان گفت: می خواهم مرا آدم کنی. آقای حداد فرمودند: استغفرالله .... شما سید هستید، مجتهد هستید (توجه). بفرمائید بنشینید.
درویشی آمد داخل منزل و سلام نکرد و فقط علی علی می گفت. آقای حداد به آن مرد مجتهد رو کرده و فرمود: برخیزید برای این درویش قلیان چاق نمائید.
آن مجتهد برآشفت و گفت: من برای او قلیان درست کنم؟!
آقای حداد فرمود: اول بت نفس خود را بشکن، بعد بگو بیا مرا آدم کن.
استاد سید علی اکبر صداقت
و همین واقعه بخوبی نشان میدهد که مخالفان این مدارا و همزیستی با کفار تا چه اندازه جهل مرکب، جمود، خشک اندیشی و خشک مغزیهای ابن ملجمی در آنها رسوخ دارد.
🔻به طور کلی امیرالمؤمنین(علیه السلام) جز در کارزار جنگ با دشمنانی که اصرار بر جنگ مسلحانه داشتند هیچگاه برخورد خصمانهای با افراد نداشت و الگوی کامل معاشرت دوستانه و مسالمت آمیز بود.
در قرآن نیز آمده است:
﴿لَا يَنْهَاكُمُ اللهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ ۚ إِنَّ اللهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ﴾(ممتحنه: ٨)
«خدا شما را باز نمیدارد از کسانی که بخاطر دینتان با شما نجنگیده و از خانه و کاشانهتان بیرونتان نکردهاند، که به آنها خوبی کنید و منصفانه با آنها رفتار کرده و حقّشان را ادا نمایید. بدرستی که خدا دادگران و منصفان را دوست میدارد.»
و در آیهای دیگر آمده است: ﴿إِنَّ اللهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ﴾(نحل: ٩٠)
و روشن است که احسان، چیزی بیش از عدل است؛ عدل یعنی ادای حق، اما احسان بیش از استحقاق است.
اینها تعلیمات قرآن است و امیرالمؤمنین(علیه السلام) قرآن مجسّم و الگوی کامل اخلاق کریمانه است که انسانها را به سوی فطرت الهیِ نهفته در آنها هدایت میکند که تا زمانی که کسی تعمّد و لجاجتی در پایمال کردن حق دیگران نداشته باشد، با او خوش رفتار باشیم.
✅ و در خصوص عدل و احسان امیرالمؤمنین(علیه السلام) با ایرانیان گفتنی است که ایرانیانی که در عراق بودند و بعنوان موالی شناخته میشدند بقدری امیرالمومنین(ع) را عادل یافتند که موجب شد ریشههای اولیه تشیع در میان ایرانیان عراق که در کوفه بودند، رویانیده شود. وقتی حجاجبن یوسف ثقفی به کوفه مسلط شد، ایرانیان را از کوفه بیرون راند و خیلی از آنها به نقاط مختلف ایران آمدند و محبت و مودت علی(علیه السلام) را در دل و همراه خود به میان ایرانیان آوردند که بعضی از نقاط ایران بعنوان نقاط اولیه انتشار تشیع شناخته شد. و همین تشیع به معنی عام کلمه یعنی محبت و مودّت امیرالمومنین(علیه السلام) بود که زمینۀ پذیرش تشیع اعتقادی یعنی همان تشیع امامت اثنیعشری شد.
📓 مجموعۀ مصاحبهها: ٣٨٦- ٣٨٨ ؛
و مصاحبۀ ۱۹مهر۱۳۹۶ با شفقتنا.
ــــــــــــــــــــ
1️⃣ الكافي ٢: ٦٧٠، باب حسن الصحابة وحق الصاحب في السفر، ح٥.
2️⃣ تهذيب الأحكام ٦: ٢٩٣، ح١٨ ؛ وسائل الشيعه ١٥ : ٦٦، ح١٩٩٩٦.
3️⃣ أنساب الأشراف(بلاذري، ٢٧٩ق) ٢: ٤٩٤، ح٥٢٧.
@Yusufi_Gharawi
🌷 لحظاتی از مجروح شدن "شهید محمود حاجی قاسمی" در سوریه و در حال دفاع از حرم آلالله
▪️این شهید چند روز قبل هنگام تفحص پیکر مقدس شهدا بر اثر انفجار مین به شهادت رسید.
📡 #ناب_جهادی
@nabjahadiii
@nabjahadiii
🔸ای کاش نماز میخواندم!
🔹حجّة الاسلام و المسلمین آقای شیخ محی الدین انواری از حجّة الاسلام والمسلمین فاکر خراسانی نقل کرد که: در خواب دیدم در مکّه و در حجر اسماعیل هستم و شهید حجّة الاسلام والمسلمین حاج شیخ عبّاس شیرازی آنجاست، گفتم: رفیق چطوری و چه خبر از آنجا داری؟!
🔸گفت: همین قدر به تو بگویم که ای کاش به جای غذا خوردن نماز میخواندم.
روزنه هايی از عالم غيب، آيةالله سید محسن خرازی.
🔸آیة الله مرندی شبها قبل از خواب دو زانو می نشست و مسبّحات را می خواند سپس می خوابید.
🔹هرشب حدود سه ساعت نماز شب می خواند.
🔸ایشان بعد از نماز صبح تا طلوع آفتاب یک سجده طولانی همراه با گریه و زاری داشت.
🔹شبهای جمعه سوره صاد را قرائت می کرد. هرگاه در قرآن به آیه «هل من مزید» می رسید مثل باران اشک می ریخت.
🔸می فرمود: طلاب به مرحوم قاضی گفتند شما ما را به خواندن مثنوی سفارش می کنید؛ ما باید روایات بخوانیم! فرموده بود: اشعار مثنوی متن آیات وروایات است. سپس فرموده بود: من می میرم اما شما از مثنوی دست نکشید.
🔹به اشعار حافظ بسیار علاقه داشت. این شعر را بسیار می خواند و می گریست:
ای دل آن به که خراب از می گلگون باشی
بی زر وگنج به صد حشمت قارون باشی..
درره منزل لیلی که خطرهاست درآن
شرط اول قدم آنست که مجنون باشی
🔸یکی از بزرگان خدمت ایشان رسید و با اصرار نصیحت خواست. فرمود: به آنچه یادگرفته اید عمل کنید. امروز ریاست دست شماست. خیلی مواظب باشید. ریاست است، شوخی نیست! مشکل است، مشکل!
@bazmeghodsian
﷽
💠 روحِ نبی و ولیّ، لطفِ خفیّ و جَلی/
محمدِ ابنِ علیّ، هوَ التقیُّ الجواد
🔸درخشش بی منتهایِ خورشید کَرَم و جُود و سخا، پورِ علیّ بن موسی الرضا، حضرت امام جواد علیهما السلام، بر همۀ طالبان هدایت و کرامت الهی میمون و مبارک باد
🔹این کرم دریایی حدود ۷۰درصد ژنهای انسان رو داره. در واقع ما و این کرم حدود ۵۰۰میلیون سال پیش جد مشترک داشتیم.
🔹کلا بعضی کرمها اونقدر از لحاظ ژنی با انسان شبیه هستند که در تحقیقات ژنتیک از اونها استفاده میشه.
@AkhbareFori
🔸مردم فکر می کنند اولیاء خدا روزی هزار رکعت نماز می خوانده اند که این طوری شدند. خیر؛ آنها فقط در اثر داشتن صفات عالیه به این جا رسیدند؛
🔹صفات عالیه انسان را ده فرسخ ده فرسخ جلو می اندازد. یک خشم فرو خوردن آدم را از هزار رکعت نماز زودتر به خدا می رساند، یک دل شاد کردن تو را خیلی زودتر می رساند، یک مادر خوشحال کردن زودتر می رساند. از اینجا باید شروع کنیم. اینجا را درست کن بعد هزار رکعت نماز خودش می آید، خودت مشتاق می شوی.
🔸من خسته شدم بس که تکرار کردم که این دین، دین کیفیت است نه کمیّت! مقصود من این نیست که ما مستحبات انجام ندهیم، نمازهای طولانی نخوانیم، اینها به جای خودش هست اما بعد از همه اینها بدانید که رسیدن به خدا نماز هزار "قل هو الله" نمی خواهد!
🔹عمدتاً باید با باطن خود به خدا برسید! اگر هزار "قل هو الله" هم خواندی خودت میدانی، من فضولی نمی کنم! اما امامان ما فرمودند با باطن خود زودتر به خدا می رسید. هنوز باطن را اصلاح نکرده نماز هزار قل هو الله می خواند، چه فایده ای دارد؟
@bazmeghodsian
قربون خدا برم. زمین تو کهکشان ها پشیزی نیست. گم شد تو اون عظمت!
دیگه ببین انسان چقد ناچیزه...
🆔 @GizmizTel 💯
دنبال این نیستیم که حرف ما حاکم شود!
مرحوم آیت الله فاضل لنکرانی- در حضور آقای جوادی آملی- میفرمودند:
ادبِ آیت الله جوادی آملی را اگر به کل حوزه توزیع کنند، کل حوزه مؤدّب میشود!
وقتی آیت الله فاضل این مساله را مطرح کردند، آیت الله جوادی آملی لبخندی زدند و فرمودند:
ما با کسی دعوا نداریم، مطالب خود را یک یا دو بار میگوییم اگر پذیرفتند که بسیار خوب، اما اگر نپذیرفتند نه مجادله میکنیم و نه بحثی راه میاندازیم، مطالب را آرام در حوزههای مختلف مطرح میکنیم تا کارها انجام شود. این که حرف ما حاکم شود یا نه، کاری به آن نداریم، بلکه فقط میخواهیم انجام وظیفه کنیم!
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهر
🌺 مکاشفه برزخی آیتالله بهاء الدینی (ره)
✍آیا ممکن است عارف به جایی برسد که از حالات افرادی که در برزخ هستند آگاهی یابد یا خبرهایی را دریافت کند؟
⚜ آیت الله مبشرکاشانی:
بله. این امر امکان دارد.
یادم هست روزی خدمت آیتالله بهاءالدینی رسیدم، دیدم دارد قرآن میخواند فرمودند: «یک فردی که در زمان حیاتش، منزل ما میآمد، وقتی وارد میشد، من به خاطر خودمانی بودن، جلویش بلند نمیشدم و احترام ویژه و خاص نمیکردم و اصلاً فکر نمیکردم ناراحت شود. پس از مرگش، او را در عالم برزخ مشاهده کردم، دیدم ناراحت است. گفتم: «فلانی چرا ناراحتی؟ گفت: «شما شخصیت من را خورد کردی، هرچه شخصیتهای روحانی و دولتی، بر شما وارد میشدند؛ احترام میکردی؛ ولی به من احترام نمیگذاشتی». گفتم: «ما به هم نزدیک و خودمانی بودیم. این علتش بود». آن فرد، همان حرفها را دوباره تکرار کرد. دیدم بحث فایده ندارد. گفتم: «چه کار کنم تا تو راضی شوی؟» گفت: «یک ختم قرآن، برایم انجام بده.»؛ به همین جهت من قبول کردم و مشغول ختم قرآن برای او هستم #خاطرات
📚 این شرح بی نهایت
https://www.instagram.com/tv/CLZCSXmguqZ/?igshid=osent0acch0u
Читать полностью…