بگو به باران
ببارد امشب
بشوید از رخ
غبارِ این کوچه باغها را
که در زلالش
سَحَر بجوید
ز بیکرانها
حضورِ ما را.
به جستوجوی کرانههایی
که راهِ برگشت از آن ندانیم
من و تو بیدار و
محوِ دیدار
سبکتر از ماهتاب و
از خواب
روانه در شطِّ نور و نرما
ترانهای بر لبان بادیم
به تن همه شرموشوخِ ماندن
به جانِ جویان،
روانِ پویانِ بامدادیم.
ندانم از دور و دوردستان
نسیمِ لرزانِ بالِ مرغیست
و یا پیام از ستارهای دور
که میکشاند
بدان دیاران
تمام بود و نبودِ ما را.
درین خموشی و پردهپوشی
به گوشِ آفاق میرساند،
طنینِ شوق و سرودِ ما را.
چه شعرهایی
که واژههای برهنه امشب
نوشته بر خاک و خار و خارا
چه زادِ راهی بِه از رهایی
شبی چنان سرخوش و گوارا!
درین شب پای مانده در قیر
ستاره سنگین و پابهزنجیر
کرانه لرزان در ابرِ خونین
تو دانی آری،
تو دانی آری
دلم ازین تنگنا گرفته.
بگو به باران
ببارد امشب
بشوید از رخ
غبارِ این کوچه باغها را
که در زلالش سَحَر بجوید
ز بیکرانها
حضورِ ما را.
محمدرضا شفیعی کدکنی
تهران، ۱۳۴۹
دفتر «مثل درخت در شب باران»
#بگو_به_باران
آهنگساز: پیام جهانمانی
تنظیم: اشکان آبرون
خواننده: آرمان گرشاسبی
جناب اقای حمیدرضا رضایی
وکیل محترم دادگستری
سوگمندانه در گذشت همشیره گرامی را به جنابعالی وخانواده محترم و فرزندان برومندتان تسلیت میگویم. شادی روح آن مرحوم و شکیبایی عزادارن را از یزدان پاک مسئلت دارم .روانش شاد
صالح نیک بخت
همه چیز عیان است....
از همراهان عزیز کانال میخواهیم که این یادداشت را با دقت مطالعه فرمایند
📝 *بحران و محافظهکاری*
✍ "#علیرضا_علویتبار" استاد دانشگاه و تحلیلگر سیاسی در یادداشتی برای مشق نو، نوشت:
✍آنان که دغدغه ایران و پایداری و سربلندی آن را دارند، باید توجه داشته باشند که با «محافظهکاری» نمیتوان راهی برای خروج از وضعیت بحرانی و حل مشکلات امروز ایران یافت.
✍اینکه گمان کنیم با تأیید و حفظ وضع موجود میتوانیم بر مشکلات در هم پیچیده و کهنه ایران غلبه کنیم، نشاندهنده شناخت ناقص و نادرست این مشکلات و ریشههای آنهاست. سعی میکنم قدری در مورد این ادعا توضیح دهم.
✍گمان نمیکنم شک داشته باشیم که امروز با مجموعهای از مشکلات در هم پیچیده و کهنهشده (معضل) مواجهایم که برخی به بحران تبدیل شده و برخی در آستانه تبدیل شدن به بحران هستند. بهعلاوه، اغلب تأیید میکنیم که این مشکلات «قابل پیشبینی»، «قابل پیشگیری» و «قابل درمان» هستند. اگر مشکل عمومی این سه قابلیت را داشت، باید ریشه آن را در «اداره امور عمومی» جستوجو کرد.
✍امور عمومی ما «بد» اداره شده است و به همین دلیل به اینجا رسیدهایم. آنچه که به اسرائیلِ جنایتکار انگیزه و جرأت حمله نظامی به ایران را داد، وضعیت لبریز از مشکل ما بود. اگر این وضعیت ادامه یابد باز هم در دشمن انگیزه و جرأت حمله و جنایت علیه ما را ایجاد خواهد کرد.
✍حال میتوان پرسید که چه چیز «اداره امور عمومی» ما را تا این حد ضعیف و کژکارکرد کرده است؟ سه سطح از پاسخ قابل طرح است.
✍در سطح اول، ریشه مشکلات در «مدیران و مسئولان» کشور جستوجو میشود. بیدانشی، گرایشهای ایدئولوژیک مخرب، فقدان اخلاق لازم برای تأمین منافع عمومی، فقدان تجربه مفید و نگاه قبیلهای، از جمله مشکلاتی است که برشمرده میشوند. این ریشهیابی غلط نیست، اما ناقص است.
✍درست است که حکومت ایران بعد از جنگ هشت ساله، نوعی «اندکسالاری» بوده است و در مجموع، قدرت در میان تعداد محدود و مشخصی دستبهدست میشده، اما نمیتوان بهطور کامل منکر تغییر در میان مدیران و مسئولان شد.
✍مشاهده نشان میدهد که حتی پس از تغییر مدیران و مسئولان نیز برخی از مشکلات تداوم یافته و راهحلی پیدا نکردهاند.
✍به همین دلیل سطح دوم تحلیل مطرح میشود: ریشه مشکلات به «راهبردها و خطمشیهای تثبیتشده» کشور بازمیگردد.
✍در این سطح از تحلیل ضعفها و ناتواناییهای مدیران و مسئولان انکار نمیشود، اما تغییر آنها بدون تغییر راهبردها و خطمشیها بیفایده ارزیابی میشود.
✍ در این سطح از تحلیل نیز میتوان این پرسش را مطرح کرد که راهبردها و خطمشیهایی که بارها ناتوانی خود را در تأمین امنیت ملی، توسعه پایدار و رفاه عمومی نشان دادهاند، چرا تکرار شده و از ثبات نسبی برخوردارند؟
✍دولتها و مجلسها میآیند و میروند اما مجموعهای از راهبردها و خطمشیهای عمومی باقی مانده و تکرار میشوند.
✍ در پاسخ به همین پرسش است که سطح سوم تحلیل شکل میگیرد. ریشه مشکلات را باید در «ساختار قدرت» جستوجو کرد.
✍در این نگاه مشکل را باید در عناصری چون «چیدمان نهادهای سیاسی»، «فرآیندهای تثبیتشده برای تصمیمگیری»، «فرصتهای نابرابر دسترسی به منابع» (قدرت، ثروت، منزلت، اطلاعات)، «مهار نهادهای انتخابی توسط نهادهای انتصابی»، «نامتناسب بودن اختیار و مسئولیت در نظام کلان تصمیمگیری»، و… جستوجو کرد.
✍ در میان کسانیکه ریشه مشکلات را در ساختار قدرت جستوجو میکنند، گروهی باور دارند که آنچه مهم است «ساختار حقیقی قدرت» است و آنچه در قوانین اساسی و عادی آمده است، اهمیت درجه دوم دارد و در دنیای واقعی، «قدرت، قدرت را مهار میکند».
✍از نظر آنها راه تغییر ساختار حقیقی قدرت چیزی نیست جز «سازماندهی و بسیج منابع و اقدام به موقع». در این مسیر باید از همه امکانهای حقوقی و اخلاقی بهره برد و کوشید تا ساختار قدرت را با ایجاد «قدرتهای همسنگ» متوازن ساخت.
✍گفتوگو، سازش، مبارزه، نافرمانی، اعتراض، رأی و صندوق انتخابات همگی ابزاری برای تغییر ترکیب و مناسبات قدرت هستند.
✍گروه دیگری از طرفداران اولویت ساختار قدرت، باور دارند که اگر «ساختار حقوقی قدرت» (قانون اساسی) تغییر نکند، همیشه امکان توجیه و بازگشت اقتدارگرایی در کشور وجود دارد. بهعلاوه، «ساختار حقوقی قدرت» خود یکی از عناصر سازنده و شکلدهنده به «ساختار حقیقی قدرت» است و تغییر آن ضروری است.
✍همانطور که میبینیم، هر چقدر سطح تحلیل عمیقتر میشود، نیاز به تغییر بیشتر ادراک میگردد.
✍ با این مقدمه میتوان به بحث آغازین برگشت. آیا میتوان از تداوم وضع موجود دفاع کرد و در عین حال خواهان حل مشکلات کشور بود؟
✍حتی در سطحیترین تحلیل نیز محافظهکاری (دفاع از وضع موجود و یا دفاع از تغییر اندک در وضع موجود) راهحل خروج از وضعیت کنونی نیست.
✔️سال اشک پوری/ سال خون مرتضی
سال بد
سال باد
سال اشک
سال شک
سال روزهای دراز و استقامت های کم
سالی که غرور گدایی کرد
سال پست
سال درد
سال اشک پوری
سال خون مرتضی
سال کبیسه...
«احمد شاملو»
همین چند کلمه از شعر شاملو کافی بود تا ما نوجوان هایی که درکی از سال های سروده شدن این شعر نداشتیم مدام از بزرگ ترهایمان بپرسیم: پوری کیست؟ مرتضی کیست؟ از سیاق شعر البته معلوم بود که شاعر به موضوعی سیاسی نظر دارد و این اسم ها یک جورهایی به مخالفانِ حکومت وقت ربط پیدا می کند.
بعدها اسمِ مرتضی کیوان را خیلی شنیدیم. از دهانِ هم نسلان شاملو.مبارزی که به حزب توده تعلق داشت و در گیر و دار خفقان سیاسی آن سال ها به جوخه مرگ سپرده شد. مردی که اگرچه اثرِ مستقلی در حوزه ادبیات به یادگار نگذاشت اما ظاهرا بر یک نسل از مهم ترین نویسندگان و شاعران این سرزمین تاثیری عجیب برجای گذاشت. سال ها بعد تر در کتاب خواندنی «پیرِ پرنیان اندیش» به تفصیل هوشنگ ابتهاج از مرتضی کیوان سخن گفت. از پوری هم. که همسر مرتضی بود. البته پیش تر از این جسته و گریخته پوری سلطانی را در این مجلس و آن مجلس می دیدیم. پیر زنی که علی رغم پیری خوش سیما بود و این زیبایی از زیبایی افزون تر سال های جوانی خبر می داد. اسمش در حوزه کتابداری بلند بود و می گفتند از سرآمدان این حوزه است و کتابداری نوین امروز ایران مدیون تلاش های عاشقانه او. اما برای ما پوری سلطانی بیش از آن که کتابدار باشد همان بود که در شعر شاملو آمده بود. جوری که من هر وقت می دیدمش خیال می کردم باید اشک بریزد تا آن شعر شاملو بیشترمعنا پیدا کند: سالِ اشک پوری.
پوری سلطانی برای ما بیش از آن که کتابدار باشد و تلاش های علمی اش قابل ستایش، مظهر مقاومت بود و عشق. مقاومت در مقابل زمانه ای سفله پرور که شانس زیستن در کنار مردی شریف را از او دریغ داشت و پایبندی به عشقی پاک که او را وا داشت بیش از شصت سال به عهد و وفای خود با آن مرد وفادار بماند و یاد و خاطره زیستن دو سه ماهه در کنار او را با هیچ چیزی عوض نکند. پوری سلطانی از سلسله مردمانی بود که می توانستی با یاد آن ها شعر عاشقانه فارسی را بهتر بفهمی و رمان های کلاسیک را عمیق تر درک کنی. وقتی خبر در گذشتش منتشر شد باز شعر شاملو با صدایِ منحصر به فردش در گوشم طنین انداز شد: سالِ اشک پوری/ سالِ خون مرتضی. و یک بار دیگر به این اندیشیدم که شعر چه جادوی حیرت آوری است. که اگر نبود همین سه کلمه ساده: سالِ اشکِ پوری، شاید که نه به قطع یقین نام و یادِ پوری سلطانی این همه سال در حافظه مجروح من پا سفت نمی کرد.
سید عبدالجواد موسوی
منبع: خبر آنلاین
/channel/salehnikbakht
«زخم برف»؛
روایت رنج کولبری
«زخم برف» کتابی است از انتشارات دنیای اقتصاد به قلم «تیمور رحمانی» اقتصاددان که به روایت درد و رنج مردم کردستان به ویژه کولبران در قالب داستانی تأمل برانگیز می پردازد.
@Salehnikbakht
افتتاح کتابخانۀ دکتر سیدحسین میرمجلسی و پخش مستندِ میرِ مجلسِ انس
✍️ اکبر ایرانی
دکتر میرمجلسی، این پزشک فرهنگدوست، بیش از سی هزار جلد کتاب فاخر فارسی را که قریب هفتاد سال از عمر خود را به جمعآوری کتب و نشریات تخصصی اختصاص داده، برای اینکه مورد بهرهبرداری کتابخوانان سراسر ایران قرار گیرد، #وقف کتابخانۀ مرکزی رشت که زیر مجموعۀ #نهاد_کتابخانه_های_عمومی_کشور است، نموده است. این مجموعۀ کمنظیر اکنون آماده بهرهبرداری شده و بنده این سعادت را داشتهام که به عنوان #ناظر_موقوفه خدمتگزار باشم. اخیراً با یاری دوستان و دوستداران ایشان تصمیم گرفتیم، مراسمی باشکوه و درخور شأن این پزشک #ایران_دوست برای افتتاح کتابخانۀ ایشان برگزار کنیم. استاد محمدعلی موحد هم بسیار مایل به شرکت بودند و قبلاً پیامی برای فیلم مستند پرترۀ دکتر میرمجلسی داده بودند که بخشی از این مستند در مراسم افتتاحیه پخش خواهد شد، البته تهیهکنندۀ فیلم یکساعته از زندگی ایشان #میراث_مکتوب است و طبعاً پیگیری نامهنگاری برای جلب مشارکت و همکاری، سودی نبخشید. انصافاً در طول یکسال گذشته #کتابخانه_مرکزی_رشت برای چینش کتابها و فهرستنگاری، سنگ تمام گذاشت و کارکنان دلسوز آن کتابخانه کوششها کردند تا این کتابخانه اکنون آماده بهربرداری شود که از همه تشکر میکنم. چندبار که برای پیگیری و نظارت امور به رشت سفر کردم، شاهد این فعالیتها بودم. به هر روی برغم عدم همکاری برخی از...، اما همدلی و همراهی اهالی فرهنگ و پزشکان فرهنگدوست و شیفتگان دکتر #میر_مجلسی، انشاءالله صبح پنجشنبه بیستودوم آبان ۱۴۰۴ این کتابخانه با حضور مفاخر و مشاهیر علم و ادب و بسیاری از طبیبان مشتاق، برگزار خواهد شد و برگ زرّین دیگری بر افتخارات این مؤسسه رقم خواهد شد. دکتر میرمجلسی با وقف کتابخانۀ شخصی خود، گام مؤثری در جهت گسترش فرهنگ وقف کتاب برداشتند و مجموعهای بینظیر را در اختیار مردم گیلان و کتابدوستان ایران قرار دادند، هر چند جا داشت چنان که در شأن او بود حقگزاریها میشد و تندیس او را با طلا میساختند که چنین دستاوردی را برای ترویج کتاب و کتابخانه، ارمغان شهر رشت نمود و چنین بزرگانی برایش سخنرانی خواهند کرد.
@Salehnikbakht
🔴ذکر بر دار کردنِ حسنک وزیر
📚تاریخ بیهقی
▪️امیر حسنک، واپسین وزیر سلطان محمود غزنوی بود که به دستور پسر او، سلطان مسعود، و به فتوای خلیفهی وقت بغداد، به قرمطی بودن متهم گشت و به دار آویخته شد.
🎙️ : تهیه و تنظیم و اجرا : ارژنگ آقاجری
🎼🪕 آواز و دوتار: مهدیه یوسفی
✏️ طراح گرافیک و مشاور تولید: امیرمهدی مصلحی
@Salehnikbakht
🔴 از امین التجار کردستانی تا زُهران ممدانی
✍اسماعیل شمس
🔺نخستین انتخابات در تاریخ ایران پس از انقلاب مشروطه و در سال ۱۲٨۵ش یعنی حدود ۱۲۰ سال پیش برگزار گردید. مجلس شورای ملی هم در ۱۴ شعبان ۱۳۲۴/ ٣اکتبر ۱۹۰۶/ ۱۰ مهر ۱۹٨۵ افتتاح شد و نمایندگان برگزیده کار خود را آغاز کردند. یکی از ویژگیهای قابل توجه نخستین دوره مجلس شورای ملی انتخاب یکی از تاجران مشهور کرد به نام سید امینالتجار کردستانی به عنوان نماینده تهران بود.او ازجملۀ تاجرانی بود که علاءالدوله، حاکم تهران، آنان را در آستانۀ جنبش قانونخواهی، بهعلت گران شدن قند به دارالحکومه احضار کرده بود. بهرغم این احضار، امینالتجار برخلاف تاجران مشروطهخواه، رابطۀ نزدیک خود با علاءالدوله و عینالدوله را حفظ کرد و حتی توانست نقش میانجی را میان مشروطهخواهان و دربار، ایفا کند. نویسنده روزنامه حبلالمتین نام او را در ردیف مؤسسین بانک ملی ایران ذکر کرده است.
🔺هدف از این یادآوری تاریخی چیست؟ امروز پس از پیروزی زهران ممدانی در انتخابات شورای شهر نیویورک موجی از شور و شوق در میان برخی احزاب سیاسی و چهرههای مشهور مطبوعاتی دیده میشود.کاری به جنبههای سیاسی قضیه و کُریخوانیهای او و ترامپ علیه یکدیگر ندارم که همه درباره آن نوشتهاند. به شعارها و سرانجام او هم که البته دورنمای مثبتی برای آنها نمیبینم هم نمیپردازم. از زاویهای که من به موضوع مینگرم گرفتن جشن پیروزی در داخل ایران برای ممدانی مصداق خودزنی و شلیک به خود است، زیرا یکصد و بیست سال پیش که در نخستین مجلس شورای ملی ایران یک تاجر کرد سنی مذهب ساکن تهران به عنوان نماینده مجلس برگزیده شد، در امریکا هنوز یک مسلمان سیاه پوست حق نشستن در کنار یک سفیدپوست مسیحی را در اتوبوسهای نیویورک نداشت، چه رسد به اینکه شهردار شهر شود. پیشتر هم در این کانال آوردهام که شهردار تهران هم تنها دو سال پیش از مشروطیت کریمخان مختارالسلطنه، یک کرد سنی بود که در جریان وبای تهران و به سبب ماندن در شهر برای دفن اموات گرفتار وبا شد و درگذشت. به نظرم ملیگرایان و احزاب سیاسی داخل ایران و به ویژه آن گروهی که از دموکراسی و اصلاحطلبی و برابری دم میزنند به جای فرستادن درود و سلام برای زهران ممدانی که تنها به عنوان یک شهروند امریکا و بدون توجه به سابقه مهاجرت و تبار و مذهب و قومیتش برگزیده شده است، باید از خود بپرسند که آیا پس از ۱۲۰ سال اجازه میدهند یک کریم مختارالسلطنه دیگر شهردار تهران شود و یا یک امین التجار کردستانی دوم هم نماینده شهروندان تهران در مجلس گردد؟
🔺اگر پاسخ، منفی است باید توضیح دهند که این روند عقبگرد که از قضا با تصویب متمم قانون اساسی مشروطه، اندکی پس از افتتاح مجلس اول آغاز شد و تا به امروز ادامه دارد، سببش چیست؟ اگر قرار است پاسخی به این پرسش داده شود، لطفاً آن را به حساب مخالفت مراجع و علمای مذهبی نگذارید، زیرا آنان هیچگاه از آن سنخ شعارها ندادهاند و موضع خود را هم از همان روزهای نخست مشروطه در قبال اینگونه مسائل به صراحت بیان کردهاند. کسی که شعار داده است، باید پاسخ دهد و اگر از پسِ مخالفان برنیامده است، مقصر اوست که چرا شعاری داده که قدرت اجراکردنش را نداشته است. این هم بماند که این روزها کمی دورتر از تهران در شهری که روزگاری به سبب تنوع قومی و دینی و مذهبی و زبانی ساکنانش، عملاً نیویورک ایران بود، از دانشگاه تا ورزشگاهش و از شورای شهر تا زایشگاهش بیهیچ ترس و واهمهای و با صدای بلند و رسا بر طبل نژادپرستی و نفرتپراکنی و تفرقهافکنی میکوبند؛ کرد را مهاجر میخوانند و از اخراجش سخن میگویند.لطفاً بهجای هورا کشیدن برای یک مسلمان چپگرای سوسیالیست به نام زهران ممدانی کمی در چرایی و چگونگی ظهور و موفقیت این پدیده در امریکا و آن هم در شرایط استثنایی کنونی تٲمل و تفکر کنید. حتماً مستحضر هستید که ممدانی با پشتیبانی کامل حزب دموکرات و سوسیالیستها و چپها و با وجود مخالفت سرسختانه دونالد ترامپ و مسیحیان انجیلی و لابی صهیونیستی مدافع نتانیاهو به پیروزی رسید.
@kurdistanname
✅زوهران ممدانی خطاب به ترامپ:از امشب رهبری نیویورک به عهده یک مهاجر است
«امید هنوز زنده است. سیاست دیگر چیزی نیست که بر ما تحمیل شود؛ اکنون چیزی است که ما انجام میدهیم. دیگر نیویورک شهری نخواهد بود که در آن بتوان با ترویج اسلامهراسی برنده انتخابات شد.
دونالد ترامپ، چون میدانم تماشا میکنی، چهار کلمه برایت دارم: صدا را بلند کن. نیویورک همچنان شهری خواهد بود ساخته و اداره شده توسط مهاجران، و از امشب، رهبری آن نیز بر عهده یک مهاجر است.
بنابراین، رئیسجمهور ترامپ، وقتی میگویم برای رسیدن به هیچکدام از ما، باید از همهٔ ما عبور کنید، این را جدی بگیرید. من جوانم، مسلمانم، یک سوسیالیست دموکراتم و مهمتر از همه، حاضر به عذرخواهی برای هیچکدام از اینها نیستم.»
@Sahamnewsorg
بنبست در مذاکرات دولت سوریه و روژآوا!؟
وزیر امور خارجهی سوریه، اسعد شیبانی، روز یکشنبه اعلام کرد که با وجود ارزیابی کلی «مسیر مثبت»، هیچ پیشرفت اساسی در مذاکرات با مقامات کُرد برای یکپارچهسازی دولت خودگردان و ساختارهای نظامی آن حاصل نشده است. وی در حاشیهی کنفرانس گفتوگوی منامه گفت که بحثها با هسد ادامه دارد، اما تا کنون «گام مثبت یا عملی» برداشته نشده است.
این اظهارات در تضاد شدید با ارزیابی تام باراک، فرستادهی آمریکا در امور سوریه، است که مذاکرات را «بهطور شگفتانگیزی خوب» توصیف کرده بود. این اظهارات پیش از یک دیدار مهم میان احمد شرع، رئیسجمهور موقت سوریه، و دونالد ترامپ در تاریخ ۱۰ نوامبر در واشنگتن بیان میشود. هدف از این دیدار، که شیبانی آن را «تاریخی» خواند، احتمالاً امضای توافقنامهای برای پیوستن رسمی سوریه به ائتلاف جهانی ضد داعش است. با این حال، اختلافات بنیادین بر سر حفظ کنترل هسد بر سلاحهای خود و استقلال اداری کُردها، همچنان حل نشده باقی مانده است. کُردها روژآوا تأکید دارند که ادغام باید بر اساس احترام متقابل و مشارکت فرماندهان یگانهای مدافع خلق باشد، نه بر اساس رویکرد دمشق که بر حذف روژآوا متکی است.
▪
ای فَسان فسانهرنگ جهان
در همه عهد در همه عالم
با تو شد تیز از تو شد خونریز
چنگ و دندان حاکمان ستم
های آزادی ای دروغ بزرگ
سوختم من در آرزوی دروغ
به دروغم نشانهیی بفرست
خانهات هست گر به کوی دروغ
خون من خون هر که مظلوم است
خون آزادگان به گردن تُست
خورده از تو فریب خلق جهان
خون خلق جهان به گردن تُست
#مظاهر_مصفا
____________
▪دکتر مظاهر مصفّا
▪@mazahermosaffa
_________
قصه پر غصه انتقال آب کردستان
هشدار یک کارشناس آب نسبت به انتقال 80 درصد آب کردستان به استان های مجاور و تخریب و ویرانی کردستان در پی این اقدام
قصه پر غصه آبی که کردستان داشت
*یک صاحب نظر دانشگاه می گویند مسئولان بدون توجه به حقوق اساسی و طبیعی و نیاز مردم و کشاورزی کردستان به آبش، با نفوذ در قدرت، 80 درصد آبهای این استان را به استانهای همدان، کرمانشاه، ایلام، آذربایجانغربی و شرقی و زنجان منتقل کرده اند.
توفیق رفیعی: یک استاد دانشگاه رازی کرمانشاه در جریان «همایش مطالعات ملی گروس» که هفته پیش در دانشگاه کردستان برگزار شد، تصمیم سه چهار دهه گذشته مسئولان ملی در ساخت سدهای متعدد در کردستان و انتقال آب آنها به استانهای همجوار را «نابخردانه» و «نادرست» خواند.
دکتر«هوشنگ قمرنیا» که استاد تمام رشته آب از دانشگاه نیوکاسل انگلستان هستند، با انتقاد از این تصمیمات غیرکارشناسی و قدرت محور گفت این تصمیمات « باعث مرگ آب زیر زمینی، مرگ کشاورزی و دامپروری و تخریب محیط زیست شده، و کوچ تحصیلکرگان و روستاییان » و در نهایت به خطر افتادن امنیت ملی را در پی داشته است.
او به تصریح به نقد تلاش نمایندگان همدان برای انتقال آبهای کردستان به این استان پرداخت و کوشش های آنها را با تندترین زبان نکوهش کرد و گفت:« همدان با همین آبی که از من و شما می برند 900 هزارتن سیب زمینی و60 هزار تن یونجه تولید می کنند. آب ما را به اسم شرب می برند، آب خودشان را صرف کشاورزی وصنعت می کنند».
این صاحب نظر آب که اصالت بیجاری دارد و 35 سال در حوزه آب و منابع طبیعی در دانشگاه رازی تدریس کرده، سراغ انتقال آب سد تلوار در بیجار به زنجان رفت و با آه و حسرت از محرومیت بیجاری ها از این مخزن آبی گفت:« می خواهند آب (سد تلوار) تا خدابنده استان زنجان ببرند، آنوقت مردم ما بایستی بدون شغل باشند. مردم ما کولبر شوند و جوانان ما بایستی نگهبان این باغ و آن باغ اطراف کرج و شهرستانهای دیگرباشند.»
او در این سخنرانی کارشناسی، گریزی به آمار تولید آب کردستان برای استان های آذربایجان های غربی و شرقی زد و به محرومیت مردم کردستان از این آب پرداخت و گفت: « سد شهید کاظمی، این سد 762 میلیون مترمکعب، حجمش است؛10 میلیون مترمکعب به استان کردستان داده می شود؛ 10 میلیون. آیا این انصاف است. نمی دانم نماینده سقز و بانه کیه؟ او نباید برود دنبال این. شهرهای بوکان و میاندواب هیچی، این آب تا شهر تبریز می رود، و55 هزار هکتار از اراضی عجب شیر و آزاد شهررا آبیاری می کند. همین آبی که 10 میلیون متر مکعبش را به ما و شما داده اند.»
دکتر قمری نیا در میانه سخنانش از سدی در سردشت گفت که شش روستا را تخلیه کرده، تخریب محیط زیست کرده و جز ویرانی برای کردستان هیچ فایده ای نداشته، ولی، برای آنها هفت هزار و 800 هکتار اراضی شان را می برد زیر کشت.
به گفته او اداره خیلی از سدهای کردستان در اختیار شرکت آب منطقه ای کردستان نیست، در اختیار آب نیرو هست. چند سد هست که آب شان به کردستان تعلق دارند ولی آنها حجمی ندارند؛10 میلیون، 11 میلیون، حجمی نیست.
او آمار داد:« (سد) گاوشان 550 میلیون متر مکعب، داریان یک میلیارد و200 هزار مترمکعب، شهید کاظمی 762 میلیون مترمکعب( حجم دارند) 10 میلیون متر مکعب را به کردستان می دهند، آنوقت مردم کردستان رفتند سراغ آب زیر زمینی و اینطوری ملاحظه می کنید تمام نقطه به نقطه چاه است؛ تمام دشت ها اینطور که می بینی، سوراخ سوراخ است و 750 میلیون متر مکعب کسری ذخیره آبخوان داریم. من همین یک ماه پیش و جدیداٌ با ماهواره گریس آمریکا چکش کردم 750 میلیون مترمکعب نیست یک میلیارد و 200 میلیون مکعب (کسری) نشان می دهد. ملاحظه می فرمایید فرو نشست زمین، نتیجه اش است. فروچاله های است که در دشت های ما ایجاد شده است. من برآورد کردم زیر بیست درصد آب کردستان به این استان تعلق دارد، بقیه نوش جان بقیه می شود.»
@Salehnikbakht
فرزندان و نوادگان عباس میرزا در کردستان
✍اسماعیل شمس
پیوند زناشویی میان قاجاریه و والی کردستان اردلان در دوران فتحعلیشاه و امارت امانالله خان بزرگ (1214-1240ق) آغاز شد. در سال 1230ق فتحعلی شاه همسر خود، سروناز خانم را طلاق داد و به عقد امان الله خان درآورد. چند سال بعد نیز دخترش حُسن جهان خانم با خسروخان، پسر امانالله خان ازدواج کرد. این رابطه با ازدواج رضاقلیخان اردلان فرزند خسروخان و حسن جهان خانم[نوه دختری فتحعلیشاه] با طوبی خانم، دختر عباسمیرزا و خواهر محمدشاه [نوه پسری فتحعلیشاه] مستحکمتر شد. پیوند خانوادگی و دوستی با پادشاهان قاجار نه تنها سبب استحکام قدرت حکومت چندصد ساله اردلان نشد، بلکه شکاف میان شاخه قاجاری و کردی این خاندان زمینه سقوط آن را فراهم کرد.
عباس میرزا 26 پسر و 26 دختر داشت و سرانجام یکی از فرزندان او به نام فرهاد میرزا معتمدالدوله، عموی ناصرالدینشاه امارت اردلان را ساقط کرد. در فایل pdf پیوست که با نام ولیعهد ناکام در نشریه قلم یاران چاپ شده به فرایند اقامت قاجاریه در کردستان و نقش آنان در تغییر هویت بومی و بافت زبانی و مذهبی آن پرداخته شده است.
@kurdistanname
*✍🏼گاهی مرگ پایان کبوتر است*
یادداشتی از:
*سعید معدنی*
📌در هوای سرد آخر پاییز (۲۲ دسامبر ۱۸۴۹) در سن پترزبورگ چشمهای چند جوان روس را بسته و آماده اعدام هستند. سربازانی که در هوای سرد زیر شلاق بارش برف تفنگ بدست گرفتهاند، منتظرند تا نصیحتها و آمرزش طلبیدن کشیش وراج تمام شود و آنها ماشهها را بچکانند و پی کارشان بروند. اما پیکی از راه می رسد و دستور تزار روس را می آورد که: اعدام نکنید.
اعدام شوندگان از مرگ نجات پیدا می کنند و سربازان هم نفس راحتی می کشند و در نهایت زندانیان در معرض اعدام به حبس و تبعید محکوم میشوند. یکی از این اعدامیها فئودور داستایفسکی، نویسنده نابغه روسی است که اگر نبود واقعا جهان چیزی کم داشت.
داستایفسکی در زمان اعدام ۲۸ ساله بود. در جوانی چند کتاب ترجمه کرده و قصههایی نوشته بود و پایش به محافل ادبی باز شده بود. او و دوستانش شبانه حلقه هایی تشکیل داده و بعضا در بارهی ادبیات اعتراضی علیه دیکتاتوری و تزار مستبد روس گفتگو میکردند که دستگیر می شوند. داستایفسکی پس از رهایی از اعدام ۳۰ سال زنده می ماند و شاهکارهایی مثل جنایت و مکافات، قمارباز، ابله، برادران کارامازوف و غیره را خلق می کند که هنوز هم هر رمان خوان حرفهای به احترامش میایستد و کلاه از سر برمیدارد.
اگر چه بعدها گفتند که تزار قصد ترساندن داشت و نمیخواست اعدام کند، ولی این جمع اهل قلم را تا دم هول مرگ بردند و بعد اعدام را متوقف کردند. هر چه بود بعدها داستایفسکی گفت: " به خاطر ندارم که در هیچ لحظه دیگری از عمرم به اندازه آن روز خوشحال بوده باشم"
داستایفسکی در سال ۱۸۸۱ در ۵۹ سالگی فوت می کند. ۹ سال بعد از مرگ داستایفسکی، رابرت استراد در آمریکا متولد شد. او در ۱۳ سالگی از منزل فرار کرد و به بزهکاری روی آورد و به مسیر جرم و انحراف افتاد. از مواد فروشی گرفته تا قوادی و... پرداخت. او به خاطر قتلی که مرتکب شده بود به زندان میافتد در زندان هم نگهبان را میکشد و به اعدام محکوم میشود. مادرش جهت جلوگیری از اعدام دست به دامن مقامات آمریکا میشود و حتی به دیدار رئیس جمهور هم میرود تا فرزندش را از اعدام نجات دهد تا اینکه تلاشهای مادر کارساز می شود و با دستور رئیس جمهور آمریکا فرزند این مادر از مجازات اعدام رها و به حبس ابد محکوم شد. رابرت استراد ۵۴ سال در زندان ماند و در ۷۴ سالگی در همان زندان مرد.
رابرت استراد در زندان به پرندگان علامند شد و روی آنها شروع به مطالعه کرد. او متوجه برخی بیماریهای پرندگان و چگونگی درمان آنها شد. در نهایت با پشتکار مداوم مطالعه کرد و نوشت تا اینکه آثارش به محافل علمی و دانشگاهی راه یافت. او در حالی که در زندان آلکاتراز به حبس ابد محکوم بود اما به واسطهی آثارش به یک استاد دانشگاه تمام عیار تبدیل شد. آثار وی بعدها راهگشای درمان بسیاری از بیماریهای پرندگان شد.
داستان زندگی این دو نمونه متفاوت یعنی داستایفسکی روشنفکر اخلاقگرا و رابرت استراد مجرم و بزهکار، نشان میدهد نباید در اعدام افراد عجله کرد. بخصوص اعدامهایی که شاکی خصوصی ندارند و حکومتها تصمیم میگیرند و میتوانند مجازات جایگزین مثل زندان و تبعید را انتخاب کنند. در تاریخ غمبار این سرزمین، همیشه هیجان جای عقل را گرفته و حکومتگران و تصمیمگیران ما در بزنگاههای تاریخی میتوانستند اعدام نکنند و سایر مجازات را جایگزین کنند تا از چرخه تولید خشونت بیهوده جلوگیری کنند. از شیخ فضل الله نوری گرفته تا دکتر حسین فاطمی، از مرتضی کیوان گرفته تا خسرو گلسرخی و از غلامرضا نیکپی ( شهردار تهران قبل از انقلاب ) گرفته تا محسن شکاری، و صدها و هزاران نفر دیگر.
سهراب سپهری در فرازی از اشعارش میگوید: و نترسیم از مرگ/ مرگ پایان کبوتر نیست. اما واقعا در بارهی افرادی مثل داستایفسکی و استراد اگر اعدام میشدند پایان کبوتر بود. شاید همین تجربه گرانقدر بشری باعث شده تا بسیاری از کشورهای جهان قانون منع اعدام داشته باشند. اعدام تنها مرگی است که می توان بخشید و جانی را نجات داد. بخصوص اگر مدعی اعدام حکومتگران باشند.
رودخانه قزل اوزن طولانی ترین و مهمترین رودخانه شمال غرب کشور است. رودی که زمانی به «طلای روان» شناخته میشد، اینک به بستر ترکخوردهای تبدیل شده است. رودخانهی قزل اوزن، پس از سالها خشکسالی و برداشت بیرویه، به رودخانه فصلی تبدیل شده که حتی در پاییز دیگر جانی ندارد و جریان حیات آن متوقف شده است. در میان سکوت بستر خشک و زخمخوردهاش، فریاد بحران آب را میتوان شنید. نمایی که امروز ملموستر از همیشه دیده می شود.
قِزِلاوزَن که از کوههای چهل چشمه میان سقز و دیواندره در استان کردستان سرچشمه گرفته و بعد از پیوستن رودهای شهرچایی و قرانقو چایی و آیدوغموش و چندین رودخانه فصلی دیگر در شهر میانه در استان آذربایجان شرقی و همچنین پس از پیوستن هیرو رود، زنجانرود و شاهرود به آن به دریای خزر میریزد. قزلاوزن در جنوب گیلان در درون آب دریاچه سد سفیدرود به رودخانه بزرگ شاهرود پیوسته و در ادامه همان رودخانه به نام سفیدرود شناخته میشود.رود بزرگ قزل اوزن از مسیر غرب، شمال غرب و شمال استان زنجان میگذرد، که در بخشهایی با استانهای گیلان، قزوین، اردبیل، استان آذربایجان شرقی، استان آذربایجان غربی و کردستان حدود مرزی پدیدآورد
✍ حمله اسرائیل جنایتپیشه به ایران، باید موجب بیداری ما از خواب غفلت گردد. صورت مسئله روشن است: اگر ایران کماکان در چنگال مشکلات درهم پیچیده خویش گرفتار باشد، از یکسو انگیزه و امکان حمله مجدد دشمن به ایران افزایش خواهد یافت و از سوی دیگر، یکی از مشکلات که سیاست خارجی پرهزینه و پرتنش است، تداوم خواهد داشت.
✍معنای این تداوم ایجاد همسویی اسرائیل جنایتکار با قدرتهای بزرگ جهانی و همچنین قدرتهای مؤثر منطقهای برای تضعیف و تخریب ایران است.
✍حل مشکلات ایران نیز بدون دگرگونی و تحول در نظام تصمیمگیری (شامل تصمیمگیرندگان، روابط آنها، فرآیندها و رویههای تثبیتشده و در نهایت محصول و تصمیمهای گرفتهشده) ممکن نیست. تأیید ضرورت دگرگونی یعنی فاصلهگرفتن از «محافظهکاری».
✍حداقل، برای تأمین امنیت ملی و خروج از وضعیت کنونی ایجاد برخی تغییرها ضروری بهنظر میرسد. بهطور نمونه به برخی از آنها اشاره میکنم:
۱) اختیار و مسئولیت مذاکره و رسیدن به توافق با قدرتهای بزرگ باید بر عهده دولت (وزارت خارجه) قرار گیرد. نیروهای نظامی و امنیتی باید بهصورت پشتیبان و تدارککننده پشت سر دولت نقش ایفا نمایند و نه هم سطح آن.
۲) سیاست خارجیِ پرهزینه و پرتنش باید جای خود را به سیاست خارجی تأمینکننده منافع ملی بدهد.
✍این تحول مستلزم تغییر نگرش از یکسو و تغییر نیروهای تصمیمگیرنده از سوی دیگر است.
۳) در مورد اسرائیل ما باید پشت سر فلسطینیها و کشورهای عربی که بخشی از سرزمینشان توسط اسرائیل اشغال شده است، حرکت کنیم و نه اینکه از آنها پیش بیفتیم.
✍راهحل «دو کشور، دو حکومت» بهعنوان گام اول یک مسیر طولانی برای حل مشکل فلسطین میتواند مورد تأیید ما نیز قرار گیرد.
✍در این گام ما با بسیاری از کشورهای دیگر جهان همسو هستیم.
✍راهحل بلندمدت ما میتواند شامل گام دوم برای تشکیل یک کشور فدرال از دو کشور باشد و در گام سوم میتوان به شکلگیری نوعی «دموکراسی مشورتی» در آن منطقه فکر کرد. یعنی حکومتی که پیروان اقوام و ادیان مختلف بر اساس وزن اجتماعیشان جایگاه مشخصی در نظام سیاسی پیدا میکنند.
✍البته، روشن است که اسرائیل بهعنوان یک حکومت مبتنی بر «استعمار شهرکنشینی» با تمام قوا بر سر این گامها مانع ایجاد خواهد کرد اما در چنان شرایطی ما از حمایت حقوقی و معنوی سایر کشورها برخوردار خواهیم بود.
۴) تقویت قوه بازدارندگی نظامی، ضرورتی است برای تأمین امنیت ملی ما. این تقویت نباید به تأمین «سختافزارهای جدید و پیشرفته» خلاصه شود. مهمترین گام برای تقویت نیروی بازدارنده نظامی آموزش مداوم و ثمربخش، تخصصیکردن کامل نیروهای نظامی و خارج کردن این نیروهای از عرصه فعالیتهای اقتصادی و درگیریهای سیاسی و فکری است.
✍ جلب حمایت عمومی از نیروهای مسلح و ایجاد آمادگی برای پشتیبانی مردم از آنها واقعیت دیگری است که باید بدان توجه کنیم.
✍محبوبیت نیروهای مسلح در هر کشوری تابع محبوبیت حکومت در آن کشور است. برای ایجاد همبستگی و پشتیبانی بهموقع از نیروهای مسلح نیاز به ترویج «میهندوستیِ شهروندمحور» داریم. میهندوستی ما نباید «بیگانهستیز» و متکی بر تبعیض میان شهروندان باشد.
✍برابری حقوقی شهروندان زیربنای اساسی برای تقویت میهندوستیِ شهروندمحور است. علاوه بر آن، حکومت باید بپذیرد که حکومتی است فرا-دینی، فرا-مذهبی، فرا-ایدئولوژیک، فرا-قومی، فرا-جنسی و فرا-صنفی. تنها در این حالت است که میهن و میهندوستی معنا پیدا میکند.
✍سخن به درازا کشید. گمان میکنم روشن شد که چرا «محافظهکاری» را راهحل خروج از بحران نمیدانم؛ نه در کوتاهمدت و نه در بلندمدت. دغدغه ایران باید با شجاعت و صراحت در درخواست تغییر همراه گردد.
✍بدون دگرگونی نمیتوان امید به آینده را زنده نگه داشت و بدون امید حرکت به پیش ممکن نیست.
📝 *ترامپ: «من شخصاً مسئول حمله اسرائیل به ایران بودم» | بازگشت مستقیم آمریکا به صحنه تقابل با تهران*
*تفسیر سیاسی*
✍️ اظهار اخیر دونالد ترامپ مبنی بر اینکه «شخصاً مسئول حمله اسرائیل به ایران بوده»، صرفاً یک جمله تبلیغاتی نیست. این جمله نشاندهنده تغییر مرحله در سیاست آمریکا در قبال جمهوری اسلامی است: عبور از مرحلهی نیابت و بازگشت به مشارکت مستقیم.
✍️ تا پیش از این، واشنگتن ترجیح میداد، عملیاتهای امنیتی و نظامی علیه ایران در سطح «اسرائیلی» باقی بماند؛ یعنی ایالات متحده نقش پشتصحنه و لجستیکی داشته باشد، بدون اعلام رسمی مسئولیت.
✍ اما اکنون، ترامپ با پذیرفتن صریح نقش آمریکا، عملاً نشان داد که واشنگتن دیگر قصد ندارد، میان خود و تلآویو فاصلهای نگه دارد.
✍این تصمیم، هم پیام هشدار به تهران است و هم پیامی انتخاباتی برای داخل آمریکا و حتی برای اسرائیل.
✍️ اینکه ترامپ در این مقطع زمانی مسئولیت را بر عهده میگیرد، تصادفی نیست. دولت او در حال بازتعریف سیاست بازدارندگی است؛ سیاستی که بر پایهی نمایش ارادهی عملی آمریکا شکل گرفته است.
✍واشنگتن با این موضع میخواهد، نشان دهد که اگر ایران مسیر غنیسازی فزاینده یا گسترش نفوذ منطقهای خود را ادامه دهد، پاسخ فقط در سطح اسرائیل نخواهد ماند.
✍️ در واقع، اعلام مسئولیت، بخشی از جنگ روانی تازهای است که هدف آن بازگرداندن تهران به موقعیت دفاعی است. پیامی روشن دارد: اگر ایران از خطوط قرمز تعیینشده عبور کند، این بار با پاسخ مستقیم آمریکا مواجه خواهد شد، نه صرفاً با حملهی نیابتی یا محدود.
✍️ ترامپ میخواهد جمهوری اسلامی را در نقطهی انتخاب قرار دهد. به تعبیر دقیقتر، او ساختار تصمیمگیری ایران را در موقعیتی میبیند که از تغییر راهبرد ناتوان است.
✍در چنین شرایطی، اعلام رسمی مسئولیت، فشار را مضاعف میکند: ایران باید یا به سمت یک مذاکرهی جامع و ساختاری برود که شامل عادیسازی روابط، تعلیق یا واگذاری غنیسازی و کاهش مداخلات منطقهای است، یا خود را برای دورهای از درگیریهای مستمر و محدود آماده کند که هزینههای اقتصادی و سیاسی سنگینی در پی دارد.
✍️ پیام اصلی به تهران این است: سیاست "نه جنگ و نه مذاکره" دیگر قابل دوام نیست. آمریکا آماده است تا مرحلهی خاکستری را حذف کند و تصمیم نهایی را تحمیل نماید.
✍️ در سیاست داخلی اسرائیل، سخنان ترامپ یک ابزار تبلیغاتی مهم برای جناح راست به شمار میرود. نتانیاهو که درگیر بحران داخلی و اعتراضات اجتماعی است، اکنون میتواند مدعی شود که پشت سرش حمایت رسمی و مستقیم آمریکا قرار دارد. این حمایت، در کوتاهمدت جایگاه دولت اسرائیل را در میان رأیدهندگان امنیتمحور تقویت میکند.
✍️ اما در سطح راهبردی، این موضع جدید، وابستگی اسرائیل به تصمیمات واشنگتن را افزایش میدهد. از این پس، هرگونه اقدام نظامی علیه ایران عملاً بخشی از سیاست رسمی آمریکا تلقی خواهد شد، نه صرفاً یک عملیات اسرائیلی. بهعبارت دیگر، اسرائیل بخشی از چارچوب تصمیمگیری واشنگتن میشود، نه بازیگر مستقل در صحنه ایران.
✍️ اعلام رسمی مسئولیت حمله، فضای دیپلماتیک را دشوارتر میکند. در حالی که از سوی ایران نشانههایی از تمایل به مذاکره دیده میشود، این اظهارات ترامپ به معنای تضعیف پیشزمینه اعتماد است. تهران در چنین شرایطی مذاکره را نوعی عقبنشینی تلقی خواهد کرد، مگر اینکه با بستهای از امتیازات اقتصادی جدی همراه باشد.
✍️ از سوی دیگر، واشنگتن از موضع قدرت سخن میگوید و انتظار دارد تهران با بستهی شروط مشخص وارد شود:
پذیرش محدودیت بلندمدت در غنیسازی،
توقف حمایت از نیروهای نیابتی،
تعدیل مواضع در قبال اسرائیل،
و آغاز روند عادیسازی تدریجی با آمریکا.
✍️ اعلام صریح ترامپ مبنی بر مسئولیت مستقیم آمریکا در حمله اسرائیل به ایران، خط پایانی است بر سیاست حمایت پنهان.
✍واشنگتن دیگر نمیخواهد پشت عملیات اسرائیل پنهان شود. این تغییر، چند معنا دارد: بازگشت رسمی آمریکا به نقش فعال در مهار ایران، ارسال سیگنال بازدارنده به تهران، تقویت موقت جایگاه دولت نتانیاهو، و افزایش سطح ریسک در مسیر دیپلماسی.
✍️ در واقع، این سخنان نشانهی آغاز مرحلهی جدیدی از تعامل آمریکا با ایران است؛ مرحلهای که در آن واشنگتن از حالت ناظر خارج میشود و مستقیماً مسئولیت اقدامات نظامی علیه ایران را میپذیرد.
✍️ پیام نهایی روشن است: دوران فاصلهگذاری میان اسرائیل و آمریکا در قبال ایران تمام شده است. در این معادله، تهران باید تصمیم بگیرد: آیا وارد یک توافق جامع خواهد شد، یا در مسیر درگیری تدریجی فرسایشی گرفتار میماند.
حمید آصفی
@Salehnikbakht
اوجالان : باید یک روند گذار قوی مبنا قرار گیرد.
«پدیدهٔ کورد باید با تمام ابعادش در چهارچوب قانونی جمهوری (ترکیه) گنجانده شود و برای این منظور، باید یک روند گذار قوی مبنا قرار گیرد. انتقال به چارچوب قانونی به عنوان یک پدیدهٔ یکپارچه، بنیانهای حقوقی جمهوری دموکراتیک را مستحکم خواهد کرد.»
📜 بیانیهٔ هیئت امرالی از حزب برابری و دموکراسی خلقها/دَم پارتی، پس از دیدار با رهبر آپو به شرح زیر است:
❑ در تاریخ ۳ نوامبر ۲۰۲۵، دیداری بسیار مثبت به مدت تقریباً ۳ ساعت با آقای عبدالله اوجالان در امرالی داشتیم. وضعیت سلامتی و روحی ایشان بسیار خوب بود.
❑ نباید با کشیدن خطوط مرزی، بلکه با ایجاد یک افق که مشکلات کنونی ما را نیز در بر بگیرد، حرکت کنیم.
❑ ما در شرایط محدود، تلاش جدی برای یک مسئله تاریخی انجام میدهیم. ما تلاش میکنیم تا یک مرحلهٔ مثبت را توسعه دهیم، نه یک مرحلهٔ مخرب و منفی. مساله کورد باید با تمام ابعادش در چهارچوب قانونی جمهوری (ترکیه) گنجانده شود و برای این منظور، باید یک روند گذار قوی مبنا قرار گیرد. انتقال به چارچوب قانونی به عنوان یک پدیدهٔ یکپارچه، بنیانهای حقوقی جمهوری دموکراتیک را مستحکم خواهد کرد.
سفره خالی با جشنوارهها پر نمیشود
✍️ سارا عظیمی
🔻نیمه آبان از راه رسیده؛ ماهی که در حافظه ایرانیان با باران، برکت و نوای زندگی گره خورده است؛ اما امسال آسمان کردستان، بهجای باران رحمت، سکوتی غمبار بهخود گرفته است. رودها کمجان شدهاند، تالابها بهسختی نفس میکشند، و زمینِ تشنه چشمانتظار رحمتی است که دیر کرده است. دهقانان و کشاورزان نگران، در گوشهوکنار شهر و روستا دست به دعا برداشتهاند تا شاید آسمان بر زمین دل بسوزاند، اما هنوز از ابر و باران خبری نیست.
▫️در این میان، در حالی که مردم با گرانی، بیکاری و فشار روزافزون معیشت دستوپنجه نرم میکنند، هر از گاهی جشنوارهای رنگارنگ در گوشهای از استان برپا میشود؛ جشنواره انار، توتفرنگی یا ههلپهرکی کوردی. آیینهایی که یادگار نیاکان ماست و در ذات خود حامل پیام شادی، همدلی و سپاس از طبیعتاند. اما پرسش اینجاست؛ آیا این جشنوارهها میتوانند زخم معیشت را مرهم نهند؟ آیا با رنگ و رقص میتوان فقر و خستگی را از چهره مردمی زدود که سفرهشان هر روز کوچکتر میشود؟
▫️کردستان، تنها سرزمین آواز و رقص نیست. در کنار زیباییهای فرهنگی و اصالتهای دیرینه، این استان در ردیف بالاترین نرخهای بیکاری، تورم و مهاجرت قرار دارد. بسیاری از جوانان تحصیلکرده در جستجوی کار و زندگی بهتر ناچارند دیار خود را ترک کنند و گاه به سرزمینی پناه برند که روزگاری در برابر ما ایستاده بود. در کوچهپسکوچههای شهر، دلسردی و بیاعتمادی آرام آرام جای امید را گرفته است.
▫️امروز جشنها برپا میشوند، اما نگاهها شاد نیست. وقتی دغدغه نان، نفس فرهنگ را میگیرد، شادی نیز به آیینی نمایشی تبدیل میشود. مردمی که دلنگران اجارهخانه، شهریه مدرسه و هزینه درمان هستند، چگونه میتوانند از ژرفای دل پایکوبی کنند؟
کردستان، این سرزمین پرآوازه، بیش از جشنواره به تدبیر نیاز دارد؛ تدبیری که سفرهها را رنگین کند و امید را به خانهها بازگرداند. شادی، بیتردید حق مردم است، اما شادی بدون عدالت و رفاه، چون سایهای بر دیوار میماند.
▫️تا زمانی که گندم از زمین برنخیزد و لبخند بر چهره کشاورز ننشیند، جشنوارهها تنها قابهای رنگیاند بر زمینهای خاکستری. مردمی که آیندهشان را در غبار ناامیدی میبینند، با هیچ جشنوارهای دلشان خوش نخواهد شد.
روزنامه روژان
@Salehnikbakht
مهرداد گرامی مستندساز و عکاس گیلانی صحنه بینظیری را ثبت و در حساب کاربری خود منتشر کرد و نوشت: میانهی آرامش دریای کاسپین، جایی که آبیِ بیکران با سکوت آسمان در هم میآمیزد، چکاوکی کوچک بر شانهی مهرداد گرامی ــ هنرمند و عکاس گیلانی ــ مینشیند. صحنهای ناب و نادر؛ انگار خودِ طبیعت تصمیم گرفته باشد لحظهای اعتمادش را به انسان بازگرداند. او در حال تهیهی گزارش میدانی از وضعیت فوکهای کاسپین بود، نمادی از تلاش برای حفظ زیستبوم و حیات در شمال ایران. و درست همان لحظه، این پرندهی کوچک بر سرش نشست؛ پیامی از دل دریا که میان انسان و طبیعت هنوز پیوندی زنده و زیبا وجود دارد. در فرهنگ بومی گیلان، چکاوک نشانهی نوید، پاکی و امید است. نشستنِ او بر سر یک هنرمندِ مدافع محیطزیست میتواند نشانهای از هماهنگی و انرژی مثبت باشد؛ گویی دریا و آسمان دست به دست هم دادهاند تا خستگی را از دل انسانِ تلاشگر بزدایند. این صحنه تنها یک اتفاق نیست، بلکه یادآورِ رابطهی عمیق میان ما و جهان پیرامونمان است. وقتی با عشق و احترام به طبیعت نزدیک شویم، او نیز ما را میپذیرد. شاید پیام این لحظه همین باشد: هنوز امید هست❤️
@Salehnikbakht
از همراهان عزیز میخواهیم این تحلیل را با دقت بخوانند
📝 *یک بار نابودی بس است*
✍ عباس عبدی، روزنامهنگار و فعال سیاسی نوشت:
✍دنیای عجیبی است. ترامپ هر بدی ای که داشته باشد و هر چقدر هم دروغ بگوید یا لاف بزند، در میان سخنان خود حقایقی را افشا می کند که هیچ کدام از رهبران آمریکا و دیگر قدرت های جهانی آماده گفتن آن نیستند.
✍وی گفت: «ما بیش از هر کشور دیگری سلاح هسته ای داریم… به اندازه ای که می توانیم جهان را ۱۵۰بار نابود کنیم.»
✍او همچنین چند روز پیش هم گفته بود که «به دلیل برنامه های آزمایشی دیگر کشورها، به وزارت جنگ دستور داده ام که آزمایش سلاح های هسته ای را به صورت برابر آغاز کند، این روند فوراً آغاز خواهد شد.»
✍این در حالی است که او خود را بهترین فرد برای دریافت جایزه صلح نوبل معرفی می کرد. هرچند این جایزه به اندازه ای فاقداعتبار شده که تعلق گرفتنش به ترامپ هم چندان تعجبی را بر نمی انگیزد، ولی سخنان ترامپ گویی که می خواهد جهان را وارد مسابقه جدید تسلیحاتی کند و آن را به دوره پیش از قرارداد سالت۱ پرتاب خواهد کرد. دوره ای که موازنه وحشت را در جهان ایجاد کرده بود. جمله ترامپ نشان می دهد که جامعه جهانی درکی از قدرت تخریبی بمب های هسته ای ندارد.
✍شاید به همین میزان و بیشتر هم قدرت تخریبی روسیه، چین، بریتانیا، فرانسه، اسرائیل، هند و پاکستان است.
✍در واقع، بشر برای بقای خود در حال کندن گور خود است. کافی است کوچک ترین خطایی یا اشتباهی رخ دهد و جنگ هسته ای آغاز شود؛ مشابه آنچه که در سال۱۹۸۳ در شوروی رخ داد و گمان کردند که حمله اتمی آغاز شده است. نیازی به ۱۵۰ یا ۳۰۰ بار نابودی نیست. همان بار اول که انجام شود، کار بشر نیز تمام است؛ مگر اینکه شلیک موشک ها روی وضعیت خودکار باشد و پس از نابودی بشریت همچنان شلیک شود.
✍پرسش اساسی این است که آیا ایالات متحده تصمیم دارد که این بار چین را به مسابقه تسلیحاتی وارد و چون شوروی زمین گیر و نابود کند؟
✍بسیاری از کارشناسان معتقدند که یکی از مهم ترین علل فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی وارد شدن در رقابت تسلیحاتی با آمریکا بود. البته، دلایل گوناگونی برای شکست شوروی در این رقابت وجود داشت. این شکست ناشی از نابرابری بنیادی دو کشور در کارایی و توان تولید اقتصادی، ظرفیت فناورانه، مشروعیت اجتماعی و انعطاف نهادی بود.
✍شوروی در برخی سال ها تا ۲۵درصد تولید ملی خود را صرف صنعت تسلیحاتی به ویژه اتمی می کرد. در نتیجه، پولی برای سرمایه گذاری و رفاه مردمش باقی نمی ماند.
✍این رقابت همانند مسابقه ای بود که یکی از طرفین وزنه ای را برداشته و می توانست مدتی بدود، اما نه تا پایان مسیر. به همین دلیل بود که چین برای رقابت واقعی راه اقتصاد را انتخاب کرد و امروز در وضعیتی قرار دارد که تولیداتش و حتی بخشی از فن آوری آن در حال پیشی گرفتن از آمریکا است. بنابراین، بعید است که این استراتژی برای به زانو درآوردن چین کارآیی لازم را داشته باشد.
✍مسئله امروز ما بیش از اینکه چنین مجادله و یا مسابقه تسلیحاتی میان آمریکا با چین یا روسیه باشد؛ وضعیت خودمان در ایران است. اگر اتحاد جماهیر شوروی نتوانست این مسیر را تا پایان ادامه دهد، کشورهایی مثل ما به مراتب قادر نخواهند بود که حتی وارد این میدان هم بشوند.
✍فراموش نکنیم که شوروی پیش از آمریکا، ماهواره با سرنشین به مدار زمین فرستاده بود. در شوروی، نبرد واقعی برای مردم، رقابت تسلیحاتی با آمریکا نبود؛ بلکه نبرد میان تلویزیون رسمی با یخچال بود که اولی چیزهایی را نشان می داد که در شوروی هست و دومی همه آن ادعاها را تکذیب می کرد
@Salehnikbakht
جەژن سێ ڕووژەی خاونکار و مەرنوو هەر ساڵە لە چلەی زوسان و لە دوانزەی مانگ قەمەری و لە ساڵژمار کوردی گەرمەسیری یان سوڵتانی ک جوور مانگ خاونکار وەمانگ یاران هەم ناو وەلێ بریەت وەڕێوە چووت.
وەپای سرودەیل ئایینی، دیرووک دەسپێک ئی جەژنە دیاری کریاس:
دوازدە مانگ هرچی نە چلی
یری روی یاران آما او دلی
جەژن خاونکار نە تەنیا بوونیکی ئایینی، بەڵکو ڕۊداوێک دیرووکی و کوومەڵایەتییە کە نیشاندەر سەرکەفتن وەسەر ستەم و وەدی هاتن/ سەرهێزدان هۊر مرووڤ ئیمڕووژی لە دیرووک یارسانە. ئی جەژنە، جوور هێمایەک ئەڕای شوناس و مێژووی کوومەڵگای یارسان، گشت ساڵێک وە جوش و خرووشەوە وەڕێوە چووت.
ئی جەژنە لە ناوبەین بەش فرەیگ لە یارسانەکان وەرێوە چووت، دیرووک ئی جەژنە هەڵەوگەردیەت ئەڕای پاوەگەزدان سوڵتان سەحاک و یارانێ داوو، بنیامین و پیرموسێ لە ئەشکەوەتێگ وە ناو “مەڕنوو” لە ناوبەین سنوورە دەسکردەکان ڕوژهەڵات و باشور لەوەرایوەر گرووپەیل توندڕەو ئەو سەردەمە ک لە ناو سروودەیل ئایینی یارسان وە گروه “چیچەک” ناو وەلێیان بریاس، دۊای سێ شەوانە ڕووژ پاوەگەزدان و مەندنیان لە ئەشکەوت مەرنوو وەفەرمان شاە، گروە چیچەک تەفر تۊنا بوون و پیران یاری نجاتیان بوود.
لە لاێ خواروە سرودێک ئایینی پردیوەری تایبەت وەی ڕۊداوە هاتیەس:
شاه فرما داود بیره جلا
بوزش و چیچک وعزم غزا
وارمای شاه داود وریزا
نما وجلا یو مصطفی
سر فروز اورد غلام نیل تار
لواپی چیچک طایفه ی کفار
سه شبانه روز غزای چیچک کرد
طاق ذی حیات ژیشان بر نکرد
ای طمه رما وه کفت اوروشنایی
سه روژه یاران داوات پادشاهی
دوازده مانگ هرچه نه چلی
یری روی یاران اما او دلی
پی وقت پی ساعت پا وقت پاوایی
چه لوح تا قلم جه گاو تا ماهی
بگیران سه روژه یاران داوات پادشاهی
هر کس نگیرو سه روژه یاران
نکرو داوات پادشاهی
بشش نمدان جه خرمان دو چیایی
بگیران سه روژه یاران
بکران داوات پادشاهی
وعشق یاران مرنوی
داود و بنیامین و پیرموسی
هەر ساڵە وە بوونەی ئەو سەرکەفتن و پاوەگەزدان دیرووکی پیران یارسانە جەژن و سێ ڕووژەی خاونکار یا هەفت سوارەی خاونکار لە ناوبەین کومەڵگە یارسان وەڕێوچووت.
لە ناو دەفتەر “دیوانە گەورە”ی پردیوەری و دەفتەریل تر یارسان چەنها سروود ئایینی لە سەر ڕۊداو مەڕنوو هەس ک لە بان تەنیا ئاماژە وەیەکێگ لە نموونەیل کریاس، هاووەخت لە ناو مەقامەیل موسیقی یارسان نەزم یا تەرز تایوەتی ک فرەجار لە ناو ئی جەژنە لە ناو جەمخانەکان و شوونەیل ئایینی وەگەرد ساز تەمۊڕەیا ژەنیەت:
یار دیدەکانی چیو وشن یار میو گیان
مزگان مزگانن خاوندکار میو گیان
باوەرمەنەیل یارسان لە ئەو سەردەمانەو تا ئیسە هەر ساڵە ئی جەژنە وەڕێوەبەن، وەجوورێ ک لە سەرکەفتن پیران یاری وەسەر نەیارەکانیان ناو وەلێ بریەت. وەدرێژایی مێژوو یارسان و لە گ سەردەمێگ وەلایەن نەیارەکانی کەڤتیەسە وەر هێرش، پەڵامار، بێ ڕێزی، پەراوێز و دوچەوەکی ئەمانگ وەخوەشحاڵیەو باوەرمەنەیل یارسان وەسەرگشت ئەو هەمگە زووڵم و نادادپەروەری ک لە هەنیان کریاس هۊچ وەخت تەسلیم نەۊنەس و ناسنامەو بیروباوەڕ خوەیان پاراستیەس و دڕێژە وە ڕێباز هەق و هەقیقەت دانەس.
بنەماڵەیل باوەرمەن یاری لە شوون سێ ڕووژ، ڕووژە گرتن لە ئیوارەی ئاخرین ڕووژ خاونکار وە ڕێوڕەسم تایوەت یارسانی کەلەشیریک قوروانی کەن و ڕەسم و ڕسووم تایوەت و ئایینی خوەیان وەڕێوڕەسم جەم و تەمۊرەژەنین لە ناو جەمخانەکان یا لە ناو بنەماڵەکان وە بەشداری پیر یان سەید بۊشیم نەزر و نیاز خوەیان سەووز کەن.
هەنار یەکێگ لە میوەیل تایوەت وەئی وەرز و چەژنەسە ک لە ناو ئی جەژنە حەتمەن وەکارتیت و لە ڕێ ڕێوڕەسم تایوەت دوا دریەت.
کوومەڵگای یاری لە دۊای ئی سێ ڕووژ جەژنە لە ناو ئاوایی و شاروچکەیل یارسانی سەردان یەکتر کەن و ئەگەر قین و قەرزی و ناراحەتیێگ لەبەین یەکتر داشتوون لە ڕووژ جەژن عەید بمارکی ئاشت بوونەوە و دەسکەنە مل یەک. جێ وەتنە ئەگەر لەو ساڵە بنەماڵەییک یارسانی کەسێ وەبنەماڵەی دوون ئاڵشت کردوت وەڕەسم ئحترام سەردان ئەو بنەماڵە کریەت، و لە دۊمین ڕووژ جەژن عەید بمارکی هەزاران کەس لە هەونەرمەندەیل یارسانی وە تەمویرە ژەنین و پێشکەش کردن مەقامەیل ئەسڵمەن پردیوەری وە مەردوم ئادی و تەنانەت هاوڵاتیەیل کورد غەیر یارسانی لە ڕێوڕەسم جەژن خاونکار لە ئاوایی تویشامی ناوەند ئایینی یارسان بەشداری کەن و پیروزبایی جەژن وەیەکتر هویشن.
📱 instagram.com/dalahoo_yar
📱 @dalahooyar
📱 facebook.com/dalahooyar
📱 x.com/dalahoo_yar
📱 YouTube.com/dalahoo_yar
🔹 سرمقاله امروز «دنیای اقتصاد»:
آژیر هشدار
👤 دکتر ولیالله سیف؛ رئیسکل پیشین بانک مرکزی
✍️ آنچه امروز در بانک «آینده» خودنمایی میکند، نشانهای از یک بیماری ساختاری است.
✍️ ریشه این مشکل، در نحوه تنظیم رابطه میان دولت، بانک مرکزی و بازار پول نهفته است. ریشه اصلی را باید در نرخ سود بانکی سرکوبشده و ساختار دستوری نظام بانکی جستوجو کرد.
✍️ در اقتصادی که تورم سالانه گاه از ۴۰درصد فراتر میرود، تعیین نرخ سود بانکی در سطوحی بسیار پایینتر از تورم، به معنای خلق یک نرخ غلط دستوری است که رفتار همه بازیگران را دچار انحراف میکند.
✍️ چنین نرخ غیرواقعیای، به سرعت ذینفعانی پیدا میکند که از این پول ارزان به راحتی منتفع میشوند.
✍️ در نتیجه، منابع بانکی به جای آنکه به سمت فعالیتهای مولد و سودآور هدایت شوند، به سمت اشخاص و بنگاههای مرتبط با سهامداران و شبکههای ذینفوذ سرازیر میشوند.
✍️ وقتی نرخ سود سپرده و تسهیلات از سوی دولت و بانک مرکزی تعیین میشود، بانکها در رقابت آزاد برای جذب منابع و تخصیص بهینه تسهیلات ناتوان میمانند.
✍️ نتیجه این میشود که بانکها به جای تمرکز بر ارزیابی اعتبار مشتری و مدیریت ریسک، به انواع روشهای غیرشفاف متوسل میشوند تا زیانها را پنهان کنند و جریان نقدی خود را حفظ کنند.
✍️ هر سال تاخیر در اصلاح ساختار بانکی، بر این ناترازی میافزاید و حجم زیان انباشتهای را بهوجود میآورد که در هر صورت با افزایش پایه پولی منجر به افزایش نقدینگی و تورم میشود و در نهایت باید از طریق دولت یا بانک مرکزی تامین شود.
✍️ تجربه موسسات مالی غیرمجاز در سالهای گذشته نشان داد که تاخیر در تصمیمگیری، هزینه بحران را چندبرابر میکند.
✍️ تا زمانی که نرخ سود، نظارت و نظام انگیزشی آن اصلاح نشود، هرچند وقت یکبار بانکی دیگر را به مرز بحران میکشاند.
✍️ راه حل این بحران در بازگشت به اصول اقتصاد واقعی و تاکید بر نکات زیر است:
✍️ نخست، واقعیسازی نرخ سود متناسب با تورم و ریسک بازار؛ دوم، استقلال و هوشمندسازی نظارت بانک مرکزی؛ سوم، جلوگیری مطلق از وامدهی به سهامداران و اشخاص مرتبط با افشای شفاف تسهیلات کلان؛ و چهارم، اصلاح ترازنامه از مسیر فروش اموال مازاد و افزایش سرمایه نقدی، نه چاپ پول.
🔗متن کامل
#دنیای_اقتصاد #سرمقاله #بانک_آینده
✅ کانال رسمی روزنامه دنیای اقتصاد👇
@den_ir
تاقەوسان و کرماشان به روایت ناصرالدین شاه قاجار
امروز صبح[٨ آبان ۱۳۴۹ش] سوار کالسکه شده، به طاقبستان – که فصیحش طاقبسطام است – رفتیم... همهجا خیابان است، راه کالسکه خوب، طرفین خیابان را بید کاشتهاند. از عمادیه به آنجا یک فرسنگ است. قدری به طاق مانده، خیابان تمام میشود. باید انشاءالله بعد از این ساخته شود. یک خیابان هم از طاقبسطام الی شهر کرمانشاهان، تازه عمادالدوله ساخته است.خلاصه سوار شده رفتیم. یک دهی که مشهور است به بسطام، چسبیده به سرآب است، بسیار ده کثیفی است که درحقیقت طاقبسطام را ضایع کرده است. این آبادی را باید از اینجا برداشته پایینتر بزنند – لازم است. عمادالدوله حوضهای بزرگی ساخته است، دریاچه دارد، آبشارها دارد که آب در وقت طغیان – که میگفتند در بهار سیصد سنگ آب دارد – از این آبشارها و ممرها میرود، میریزد به صحرا؛ اما حالا بسیار کم بود. واقعا بهار اینجا صفا دارد. خلاصه دو طاق حجاریشده است: اولی بزرگ است. سنگ را به طور هلال طولانی کنده عقب بردهاند، ایوانی شده است، ارتفاع پنج شش ذرع میشود – عرض و طول هم به همین قدرها. خیلی آثار خوبی بوده است. از بناهای خسروپرویز است. در روبهروی ایوان در قطعه پایین، شکل خسرو را سواره از سنگ تراشیدهاند، بسیار بزرگ. هیکل خسرو و اسب، خیلی از اسب و آدم متعارف بزرگتر است. نیزه در دست خسرو است، با لباس حرب. از کلاهخود، زره، ترکش تیری دارد. اسب شبدیز است. پای راست اسب که برجسته از سنگ بیرون آورده، خارج کرده و ساخته بوده است، از ران نمیدانم کدام پدرسوخته ولدالزنا شکسته است...دست راست خسرو هم که نیزه گرفته بود، شکستهاند. نصف سر اسب را هم شکستهاند. یک سپری هم از خسرو آویزان است، اما به این شکستگی، ارزد به صدهزار درست. واقعا عجب حجاری شده است! ... دم اسب را به طوری درآورده – قلم زده است – که مثل مو شده است. اسب هم زرهپوش بوده است. اسباب زین و برگ اسب، مثل اسباب اسب فرنگیهای حالا است. ساغری اسب باز است، پوشیده نیست. منگولههای زیادی مثل یراق اسب کُردی در سر اسب و گردن و غیره دارد. دو منگوله بلند – یعنی مثل جاروهای نرم – از بغل پشت اسب آویزان است. صفحه بالای این مجلس، باز تصویر خسرو است؛ ایستاده است، شمشیر راستی به طور قدارههای قدیم از وسط پایش آویخته. یک دستش در قبضه شمشیر، دست دیگرش را به دست موبد موبدان – که در طرف یسار او حجاری شده – داده، حلقه را با هم گرفتهاند که علامت صلح و داد و اتحاد است. لباس خسرو تاجی دارد و کلجه کوتاهی که آویزهای جواهر گرانبها دارد و شلوار تنگ دارد، با کفشهای مثل این زمان – به طور کفش فرنگی. موبد موبدان به همینجور لباسها، بدون جواهر و تاج طرف دست چپ و شکل شیرین زن خسرو در طرف دست راست: در یک دستش ابریقی است، دست دیگر را بلند کرده حلقه را گرفته است. لباس شیرین به طور ملکه انگلیس یا فرانسه حالیه که در لباس سلام هستند، به همان نحو است. شنیلی [شنل] در دوش شیرین است، زیرش پوست است، اما معلوم نشد چه پوستی است...در صفحه دیگر، طرف دست راست خسرو که به زمین نزدیک است، صفحه بزرگی است. صورت شکارگاه جَرگه خوک حجاری شده است. خسرو و بزرگان و مغنیها [نوازندگان] و اهل طرب در کرجیها نشستهاند. نیزارها درآوردهاند – شکل ماهی و مرغ آبی هم درآوردهاند – خوک زیادی میدوانند. خسرو به تیر میزند. مغنیها همه چنگ میزنند و زن هستند. فیل و فیلبانان زیادی هم حجاری شده است. چه فیلها جرگه میرانند و چه فیلها را بار کردهاند که از کشتههای خوک و قبانها و میبرند منزل. فیلها را بسیار بسیار خوب حجاری کردهاند – با خوکها و همه اشکال...
قریه بسطام که حالا در میان عوام معروف به طاقبستان است و طاق حجاری معروف در اینجا است، سرآبی دارد که در بهار و اوایل تابستان زیاده بر یکصد سنگ آب دارد؛ لیکن از اوایل بهار آب او کم میشود، زیاده از هفت هشت سنگ باقی نمیماند و این آب تقسیم در مزارع مشخص میشود: عمادیه، مرادحاصل و چغاکبود، سرخلیجه و گاوبند، و این بلوک را که از این آب مشروب میشود، در دفاتر، بلوک بساطم مینویسند، و قصبه بسطام که آثار و قلعه و خاکریز او معلوم است، قدری دورتر از محلی که حالا دهکده طاقبسطام است واقع است...بعد از این ایوان، ایوان دیگری است کوچکتر از این. شکل دو نفر دیگر انجا حجاری شده است، اما نه به خوبی حجاری طاق اول. میگویند شاپور و نرسی است، الله اعلم! و خطوط پهلوی هم کنده شده است، ترجمه کرده بودند، پیش عمادالدوله بود...
عکاسباشی عکس همه را برداشت در کمال خوبی
منبع:
روزنامه خاطرات ناصرالدینشاه قاجار از ربیعالاول ۱۲۸۷ تا شوال ۱۲۸۸ق، انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۳۹۸، صص ۱۲۲-۱۱۷.
گزینش و تنظیم : اسماعیل شمس
/channel/kurdistanname
روایت کامل خاطرات به همراه نقاشیها و تصاویر محل در لینک زیر.
http://khabaronline.ir/xp9PT
آنها چکار میکنند ما چکار
صالح نیک بخت
🟧 تصاویر دریافتی از ماهواره که دریاچه های ۳ کشور همسایه را طی مهرماه با ما مقایسه می کند:
🔸دریاچه ثرثار در عراق
🔸دریاچه وان در ترکیه
🔸دریاچه ارومیه در ایران
🔸دریاچه سوان(گویجه) در ارمنستان
🔸 اگر تصویر بزرگتری از ایران گرفته می شد، سایر دریاچه و تالاب های خشکیده ایران، از هامون گرفته تا هورالعظیم و گاوخونی و ... نیز مشخص بود که خود بیانگر نوع حکمرانی در قلمرو ماست و آنچه را مسئولان تحت عنوان خشک شدن دریاچه ها و تالاب ها بخاطر خشکسالی بیان می کنند به چالش می کشد./کانال آب
@Salehnikbakht
ما دروغ نمیگوییم؛ فقط «همهی حقیقت» را نمیگوییم. ما خیانت نمیکنیم؛ فقط «احساس دیگری» را نادیده میگیریم. ما ظلم نمیکنیم؛ فقط «چشم میبندیم» تا وجدانمان آرام بماند. و این دقیقاً همان نقطهای است که انحطاط آغاز میشود — نه از جنایتهای بزرگ، بلکه از توجیههای کوچک.
بزرگترین دشمن انسان امروز، شیطانِ بیرونی نیست؛ منطقِ درونیِ اوست که گناه را با واژههای زیبا میپوشاند. از آن لحظه که انسان یاد گرفت با واژه، خود را تبرئه کند، دیگر نه قانون، نه مذهب، نه عرفان، او را مهار نکرد. نجات، از شجاعتِ دیدنِ عیب آغاز میشود. فقط کسی که میتواند در آینه به خودش بگوید «تو اشتباه کردی»، شایستهی رشد است.
امروز، قبل از هر داوری درباره دیگران، یک داوری درباره خویش برگزار کن. نه در جمع، نه در حرف؛ در سکوت، میان تو و خودت. از خود بپرس: کجا دانستم و سکوت کردم؟ کجا دیدم و بیاعتنا گذشتم؟ اگر حتی یکی را پاسخ دادی، همان پاسخ، اولین قدمِ تزکیه است.
مولانا گفت:
«چون که خود را دید، حق را دید نیز / خودشناسی بود بر لبّ لبیز»
@Salehnikbakht
تسلیت
🏴🏴🏴
درگذشت قاضی و وکیل دادگستری شریف وشجاع ، عادل و عدالت خواه ، رفیق و رفیق نواز شادروان نادر دیوسالار را به خانواده محترم آن عزیز سفر کرده وخاندان خوشنام دیوسالار در خطه مازندران و وکلای دادگستری،تسلیت میگویم.
از زمانیکه آن بزرگوار به تهران آمده و در مجتمع قضایی مستقر در خیابان آزادی بود ،تا حضورش در دیوان عالی کشور ،آرای متقن او را میدیدم که با نهایت دقت و توجه صادر میشد . یکی از این آرا که به صدور رای اصراری در موضوع گشایش اعتبارات اسنادی در سال ۱۳۸۶ منجر شد، بر اساس آرای شادروان نادر دیوسالار و جناب آقای دکتر مرتضی یوسف زاده صادر شد
روانش شاد
صالح نیک بخت
@Salehnikbakht
چه شد از پورسینا و سهروردیها، رسیدیم به رحیمپور ازغدیها!
✍️ حبیب رمضانخانی
در معرفی رحیم پور ازغدی، اصولگراها و هممسلکانش، او را فیلسوف و دانشمند خطاب میکنند!
فردی که از ویژگیهای بارزش، تندی کلام و استفاده از واژگان نامناسب در عتاب و نقد طرف مقابل است!
حال آنکه یکی از نتایج انباشت علم و دانش در فرد، نمود تسامح و رواداری است.
با این اوصاف، چه شد که از آن فیلسوفان و دانشمندان بزرگ ایران، به امثال رحیمپور ازغدی رسیدیم، خود نیاز به درنگ و تلنگری جدی دارد که برای درک بهتر از این تنزل جایگاه، به یک مثال و مقایسه بسنده میکنیم:
ابولحسن خرقانی، عارف بزرگ که سهروردی او را از ادامه دهندگان فلسفه ایران باستان و مکتب خسروانی میداند، در مواجهه با مخالف و غیر همفکر خود، چنین مشی و ادبیاتی دارد که دستور داد بر سر خانقاه خود این بیت نگاشته شود: «هر کس در این سرا درآید، نانش دهید و از ایمانش مپرسید، چه آنکس که بر درگاه باریتعالی به جان ارزد، البته بر خوان ابولحسن به نان ارزد»
بعد امروز رحیم پور ازغدی را داریم که در جایگاه نظریهپرداز ! در مواجهه با مخالف و غیر همفکر خود، آنها را احمق و بیسواد خطاب میکند یا در مواجهه با دختران ایرانی که پوشش سر ندارند، این تراوش ذهنی و ادبیات را به کار میبندد «الان در خیابان هم داف میبینیم و هم ناف»