پنجره ای رو به دنیای سینما٫ تاتر و ادبیات وب سایت: www.salisnews.ir ارتباط با ما : @htaghipour اینستاگرام : www.instagram.com/salissweb
تا شب نرود، صبح پدیدار نگردد.
💢سعدی
🔴 www.salisnews.ir
🔴 instagram salisnews
🔴 @salissweb
💢«پل نیومن» برای سه دهه یکی از مشهورترین هنرپیشگان سینما در جهان بود و در فیلمهایی ازجمله «بوچ کسیدی و ساندنس کید»، دغلباز و تله بازی کرد. چشمهای آبیرنگ شفاف و جذابیت پسرانه از ویژگیهای او بود و پنجاه سال زندگی مشترک ظاهراً ایده آل او با «جون وودوارد» موردتوجه بسیاری بود؛ اما همهچیز آنطور که به نظر میرسید نبود.
«کِلی سودرلاند»، کوچکترین دختر از پنج دختر پل نیومن میگوید: «او میخواست روشن کند که همهچیز عالی نیست.» به همین جهت پل نیومن در دهه ۶۰ زندگی تصمیم گرفت با همکاری دوستش استوارت استرن که فیلمنامهنویس بود، خاطراتش را بنویسد. به این منظور پل نیومن به مدت پنج سال درباره دوران کودکی، زندگی کاری، خانواده و شهرتش با استوارت استرن صحبت کرد.
✅در سلیس نیوز بخوانید:
تصویری متفاوت از پل نیومن/پل نیومن؛ بازیگری که باید از نو باید شناخت
🔴 www.salisnews.ir
🔴 instagram salisnews
🔴 @salissweb
💢یأس جانکاه و درک ناشدنی مادر
مارگریت دوراس در کتاب «باران تابستان» درباره زنی همبسته یأس و ملال مینویسد که دلش نمیخواهد نفرت محبوب مردی باشد که با او زندگی میکند.
شوهر زن هم مطمئن است که سرانجام روزی، زیباترین روز شاید، زن خودش را از دست او خلاص میکند. زنی که بارها به سرش زده است تا بچههایش را بگذارد و برود و دیگر هم بازنگردد.
بهار که میشود و درخت گیلاس روبروی خانه به گل مینشیند، زن خودش را در اتاقش برای ساعتهای طولانی حبس میکند. میگوید دیگر تحمل ندارد و اصلاً حاضر به دیدن این چیزها نیست. آنچه او را به ستوه میآورد، این است که بهار بازهم سال بعد فرامیرسد.
مادر، پسری به نام ارنستو دارد که نمیخواهد به مدرسه برود. میگوید در آنجا چیزهایی را به او یاد میدهند که بلد نیست و به زحمتش نمیارزد. بعد در توضیح جمله عجیبش حرفهای مبهمتری میزند و میگوید که «فقط یکبار اتفاق افتاده، یکشب. صبح فرداش هم همهچیز ساختهوپرداخته بوده، همه جنگلها، کوهها، بچه خرگوشها، خلاصه همهچیز.
حتی یک سنگریزه هم فراموش نشده.حتی یک برگ درخت هم کم نبود ولی بااینحال به زحمتش نمیارزیده.» کسی از حرفهای پسرک دوازدهساله که مثل فیلسوفهای نابغه حرف میزند، سر درنمیآورد. فقط مادرش حس میکند که آن را میفهمد اما او هم نمیتواند توضیح بدهد.
ارنستو بیآنکه سیر طبیعی مدرسه رفتن را طی کند، تمام علوم را میآموزد و قرار میشود او را به مدرسه عالی ریاضیات در امریکا بفرستند که بعد پروفسور شود اما ارنستو با همهچیزهایی که به دست آورده، نمیخواهد هیچ کاری بکند. درست وقتیکه در حال ترک خانواده و عزیمت به پاریس است، به مادرش میگوید «من بهطور خاصی خیلی زود رشد کردم تا تفاوت بین تو و خودم جبران شود ولی هیچ فایدهای نداشت»
نمیدانم چرا به گریهام میاندازد، خواندن این جملات ارنستو، این تلاش نومیدانه فرزندی برای درک بیعلاقگی مادرش به زندگی، برای راه یافتن به آن اتاق تاریکی که مادر روزهای بهاری خودش را در آن حبس میکرد، برای همراه شدن با میل چارهناپذیر مادر به رفتن و سر به نیست شدن!
در پشت آن چهره نبوغآسای ارنستو، پسربچهای را میبینم که میترسید مادرش او را واگذارد و برود و به هر چیزی از فهم جهان چنگ میانداخت تا بفهمد این یأس جانکاه و درک ناشدنی مادرش را...
🔴نزهت بادی
✅در سلیس نیوز بخوانید:
مارگریت دوراس؛ خاطرات علیه فراموشی
🔴 www.salisnews.ir
🔴 instagram salisnews
🔴 @salissweb
💢کار کافکا بود!
▪️آیا لحظهای را که تصمیم گرفتید نویسنده شوید به یاد میآورید؟
◽️همینگوی: نه، من همیشه میخواستم نویسنده شوم.
▪️مادربزرگت باعث شد کشف کنی که میخواهی نویسنده شوی؟
◽️گابریل گارسیا مارکز: نه، کار کافکا بود. وقتی مسخ را در هفده سالگی خواندم، فهمیدم که میتوانم نویسنده شوم.
▪️نوشتن را کی شروع کردید؟
◽️وودی آلن: پیش از آنکه بتوانم بخوانم! پیش از آن، از خودم داستان درمیآوردم.
▪️اولین بار کی فهمیدید میخواهید نویسنده شوید؟
◽️پل استر: تقریباً یک سال بعد از آنکه فهمیدم بازیکن لیگ برتر بیسبال نمیشوم.
▪️شما گفتهاید که به نظرتان نوشتن تنها حرفهٔ حقیقتاً شریف است.
◽️نایپل: بله، برای من تنها حرفهٔ شریف است. از این نظر شریف است که با حقیقت سروکار دارد.
▪️از کجا و چطور میدانستید میخواهید نویسنده شوید؟
◽️پی. دی. جیمز: تصور میکنم از ابتدا این را میدانستم. از بچگی عادت داشتم برای خواهر برادر کوچکترم داستانهای تخیلی تعریف کنم ... در ذهنم خودم را بهصورت سوم شخص توصیف میکردم: «او موهایش را شانه زد، صورتش را شست و بعد لباس خوابش را پوشید.»
▪️کی ابتدا شروع به نوشتن کردید؟
◽️ترومن کاپوتی: وقتی ده یازده ساله بودم. [ از آن زمان] میدانستم که میخواهم نویسنده شوم، اما مطمئن نبودم که میشوم. تا آنکه پانزده ساله شدم.
▪️از بچگی میدانستید که میخواهید نویسنده شوید؟
◽️تونی موریسون: نه، میخواستم خواننده شوم. فکر میکردم هر چیزی که نیاز به نوشتن داشته نوشته شده است.
✅از کتابهای: رویای نوشتن، ترجمهٔ مژده دقیقی. هنر داستاننویسی، ترجمهٔ حسن کامشاد. عطر گوابا، پلینیو مندوزا، ترجمهٔ نازنین دیهیمی و مهدی نوری
🔴 www.salisnews.ir
🔴 instagram salisnews
🔴 @salissweb
💢تابهحال در دیوانهخانه بستریشدهاید؟
مردی که عقب تاکسی کنارم نشسته بود بعدازاینکه کمی نگاهم کرد گفت: «می تونم يه انتقاد کوچيک بهتون بکنم؟» گفتم: «حتماً.» گفت: «اين نوشته هاتون که تو تاکسيه خيلی مزخرفه.»
به نظرم انتقاد، خيلی هم کوچک نيامد، اما سعی کردم لبخند روی صورتم باقی بماند و گفتم: «چطور؟»
گفت: «مثلاً همين هفته قبل که درباره دیوانهها نوشته بودين واقعاً نوشته تون مسخره بود، معلوم بود هیچوقت تو عمرتون ديوانه نديدين.»
گفتم: «از کجا فهميدين؟»
گفت: «برای اينکه کسی که بشينه يه جا رو نگاه کنه که اسمش ديوانه نيست.» گفتم: «پس اسمش چيه؟»
مرد گفت: «اسمش کسيه که نشسته يه گوشه داره يه جا رو نگاه میکنه... ديوانه کسيه که دیوانهبازی دربياره.»
خانمی که طرف ديگرم نشسته بود گفت: «وا، يکی بشينه همهاش يه جا رو نگاه کنه ديوانه است ديگه، پس چيه؟»
مرد گفت: «شماها هیچوقت دیوانهخانه نبوديد، ديوانه هم نديدين، ولی من ۹ ماه تو دیوانهخانه بودم.»
زن گفت: «من دیوانهخانه نبودم؟ من سه سال و نيم دیوانهخانه بستری بودم... خواهرم هم ديوانه بوده، يعنی هنوز هم هست.»
پسری که جلو نشسته بود گفت: «شوک هم بهتون دادن؟»
زن گفت: «نه.»
پسر گفت: «من فقط دو سال دیوانهخانه بودم ولی به جاش شوک زياد بهم دادن.»
راننده پرسيد: «شما چرا ديوانه شده بودی؟»
پسر گفت: «فکر و خيال الکی.»
من گفتم: «ديدين؟... من هم هفته قبل نوشته بودم فکر و خياله که آدمو ديوانه می کنه.»
راننده گفت: «بله، اتفاقاً پسر من هم با فکر و خيال ديوانه شد، خودم هم شش هفت سالی دیوانهخانه بودم ولی ديوانه شدن من سر فکر و خيال نبود، دکترا میگفتن فکرم کار نمیکنه، قدرت تخيل هم ندارم.»
همان موقع صدای دکتر را شنيدم که گفت: «خيلی خب بچهها، ديگه ماشینسواری بسه، پياده شين بريد تو اتاق هاتون.»
✅💢سروش صحت
🔴 www.salisnews.ir
🔴 instagram salisnews
🔴 @salissweb
💢کاریکاتور
🔸"روشنگری"
🔸اثر گونتر رَمبو
🔴 www.salisnews.ir
🔴 instagram salisnews
🔴 @salissweb
💢ادای دین فستیوال کن به هنرپیشهای به نام رابرت دنیرو که سینما بسیار به او مدیون است…
نخل طلای افتخاری هفتادوهشتمین دوره کن را دیکاپریو به بازیگر بزرگ سینما داد.
🔴 www.salisnews.ir
🔴 instagram salisnews
🔴 @salissweb
💢نبایدهای نویسندگی
🔸به بهانهی مطالعه از نوشتن فرار نکن
ذهنِ خلاق میتواند فریبت دهد و به بهانهی اینکه باید بیشتر مطالعه کنی، تو را از نوشتن بازدارد. به یاد داشته باش خواندن و نوشتن باید همراه هم باشند تا تو را به مقصد نویسندگی برسانند.
🔸به صدای منقد درونیات توجه نکن
بگذار خیالت را راحت کنم؛ این صدا هیچوقت خاموش نمیشود. هر چقدر هم که خوب بنویسی، راضی نمیشود و پیوسته میگوید: «تو نویسندهی خوبی نیستی.»
پس نادیدهاش بگیر. یک گوشت در باشد، یک گوشت دروازه.
🔸از انتشار نترس
از همان روزی که نوشتن را شروع میکنی، انتشار را هم بیاغاز. وقتی بدانی مخاطبی داری، بیشتر دقت میکنی و پاکیزهتر مینویسی. علاوهبر این منتشر کردن به نظم در نوشتن میانجامد.
🔸به قلم و کاغذ اکتفا نکن
نویسندهی امروزی، نویسندهی آنلاین است. باید تایپ کردن را بیاموزی تا بتوانی حضور مؤثری در فضای اینترنت داشته باشی. تایپ کردن در وُرد به نوشتههایت نظم میبخشد و بازنویسی آنها را آسانتر میکند.
🔸جملههای طولانی ننویس
برای خوانندگان مهم است که جملهها کوتاه و خوشخوان باشند و با یک بار خواندن، معنای جمله را متوجه شوند.
🔸خودت را با دیگران مقایسه نکن
شما از شرایط و تلاشهای سایر نویسندگان آگاه نیستی. تو فقط با خودت در رقابتی. اگر هر روز اندکی بهتر از روز قبل بنویسی، برندهای.
🔸در مسابقات نویسندگی شرکت نکنید
شاید تصور میکنید مسابقه روش خوبی برای محک زدن مهارت نویسندگی است، اما احتمال برنده شدن در این مسابقهها خیلی کم است. وقتی بازنده میشوی، احساس بیکفایتی میکنی و به دام مقایسه میافتی. به جای شرکت در مسابقات مختلف، انرژیات را صرف بیشتر نوشن کن. کمکم از دل کمیت، کیفیت بیرون خواهد آمد.
🔸منتظر ایده نمانید
تنها زمانی به ایدههای بکر میرسی که بیوقفه بنویسی. آزادنویسی کن. جریان ذهن هیچگاه متوقف نمیشود. فقط آن را دنبال کن و هر چیزی به ذهنت میرسد، بنویس. ایدهها خودشان پیدایت خواهند کرد.
🔸موقع نوشتن ویرایش نکنید
آزادانه بنویس و لذت ببر. بعد از نوشتن نسخهی اولیه، فرصت بازنویسی خواهی داشت.
💢مرکز مطالعات ادبی ایران
🔴 www.salisnews.ir
🔴 instagram salisnews
🔴 @salissweb
آموزگار
بهترین مشاوران و مددکاران و دوستان همیشه آن کسانی نیستند که به ما میگویند در موارد خاص چگونه باید عمل کرد، بلکه کسانی هستند که از گرمای وجودِ خود شور و شوقِ عملِ درست را در ما برمیانگیزند و سپس ما را به خود وامیگذارند تا دریابیم که حتی پس از خطاهای بسیار شیوه درست عمل چیست.
💢فیلیپ بروکس، اسقف و شاعرِ آمریکایی
🔴 www.salisnews.ir
🔴 instagram salisnews
🔴 @salissweb
رقصان،
از کوچه میگذرد اردیبهشت
در صبح صورتی و سبز
در آمدن شتاب کن!
💢پروین سلاجقه
🔴 www.salisnews.ir
🔴 instagram salisnews
🔴 @salissweb
💢توصیهای از یک عکاس پرتجربه:
«از زندگیتان عکس نگیرید!»
تابستان گذشته، نمایشگاهی از گزیدۀ آثار جان روزنتال، عکاس مشهور آمریکایی، در کارولینای شمالی برگزار شد. یک روز، عکاسی جوان به روزنتال نزدیک شد و پرسید: «چرا در میان بیش از صد عکس حاضر در نمایشگاه فقط یک عکس با عنوان ”چپلهیل“ به نمایش درآمده است؟» چپلهیل زادگاه و محل زندگی روزنتال بود و مرد کنجکاو بود بداند که چرا عکسی از آنجا نیست. روزنتال پاسخ داد که بهندرت در چپل هیل با خودش دوربین حمل میکند، «آنجا زندگی میکنم و نمیتوانم همزمان دو کار انجام دهم».
روزنتال که به تازگی کتاب خاطرات تحسینشدهای دربارۀ تجارب خودش از عکاسی منتشر کرده است، توضیح میدهد اگرچه اینروزها به لطف دوربینهای قدرتمند گوشیهای هوشمند، عکاسیکردن از لحظات عادی زندگی روزمره، بسیار رایج شده، اما به نظر او این کار اشتباه است.
تجربهای از دهها سال پیش، در این زمینه نقشی اساسی داشت: روزی در سال ۱۹۷۲ که قرار بود اولین فرزندش متولد شود و او، با دوربینی مجهز، در بیمارستان کنار همسرش بود تا از آن لحظۀ حساس عکس بگیرد. او به یاد میآورد که «نور اتاق را سنجیدم، زاویههای مناسب را جستوجو کردم، اما پزشکان و پرستاران، که با عجله برای زایمان آماده میشدند، مدام مانع دیدم میشدند و عصبانیام کرده بودند.» او از پشت دوربین، چهرۀ همسرش را میدید که از درد به هم آمد، و صدای اولین گریۀ فرزندش را شنید که تازه به دنیا آمده بود.
اما بعد که به خانه آمد، فکری دست از سرش برنمیداشت: آیا واقعاً آن لحظه را زیسته بود؟ وقتی همسرش در میان درد، او را میدید که صورتش پشت جعبهای سیاه مخفی شده، چه احساسی داشت؟ از آن روز چندین عکس گرفته بود، اما فقط یکی را میپسندید: عکس لحظهای را نشان میداد که دکتر نوزاد را به روبهروی مادرش گرفته بود.
بعد به لحظاتی فکر کرد که وسط گفتگو با دوستانش، ناگهان خم شده تا قابی را از دست ندهد. یا نگاهش را از آدمهای دور و برش برداشته تا صحنهای از زندگی را به خیال خودش به «لحظهای ماندگار» تبدیل کند. روزنتال هر چه بیشتر به این نتیجه رسید که عکاسی از زندگی روزمرۀ خودش را متوقف کند. زیرا این کار، شگفتی، صمیمیت و غنای لحظاتش را از بین میبرد. او در تمام این سالها به تصمیمش پایبند مانده است و هنوز هم از دوربین گوشیاش جز برای عکسهای ضروری استفاده نمیکند.
روزنتال مینویسد: هزاران عکس در حافظۀ گوشیهای هوشمندمان ردیف شدهاند. اما زندگی در فاصلۀ خالی میان آن عکسها، بدون قاببندی و ثبت، اتفاق افتاده است. عکسها زمین حاصلخیزی برای خاطراتاند، اما میتوانند ما را از خاطرهساختن دور کنند.
عکسهایی که روزنتال از روز تولد پسرش گرفته بود، آنقدر خصوصی بودند که جز همسرش هیچکس دیگری از اعضای خانواده آنها را ندید، چه برسد به اینکه بخواهد به نمایش عمومی دربیاید. بعدها که ازدواج او به طلاق انجامید، تنها بینندۀ آنها هم از زندگی او رفت. آن عکسها به جایی منتقل شدند که محل نگهداری عکسهایی است که خانوادههایی به جا میماند که دیگر خانواده نیستند: «جعبهای خاکگرفته در انباریِ زیر شیروانی».
✅آنچه خواندید مروری است بر مطلب «On Not Carrying a Camera» نوشتۀ جان روزنتال که در شمارۀ بهار ۲۰۲۵ مجلۀ هجهاگ ریویو منتشر شده است.
🔴 www.salisnews.ir
🔴 instagram salisnews
🔴 @salissweb
💢راهنمای فیلم: Black Bag 2025
فیلم تازهی استیون سودربرگ با عنوان Black Bag یک درام جاسوسی است که با دستمایهی آشنای «عشق یا وظیفه» کار میکند: جرج (مایکل فاسبندر) و کاترین (کیت بلانشت) زن و شوهر بینقصی به نظر میرسند، و همچنین جاسوسهایی ماهر، باید هم به آداب زناشویی وفادار باشند و هم به قواعد حرفهای. دشمنان و خائنها میدانند که میتوانند از رابطهی دوگانهی این زن و مرد بهره ببرند.
جذابیت فیلم در شگردهای سبکی سودربرگ است که طبق معمول علاوه بر کارگردانی، خودش مدیر فیلمبرداری و تدوینگر است: تفاوت طراحی نور در موقعیتهای مختلف بسته به التهاب شرایط، استفاده از برداشت بلند همراه با حرکت دوربین در مقابل استفاده از قابهای ثابت، قرینه کردن رخدادهای ابتدا و انتهای داستان با الگوهای سبکی متفاوت، و کارکرد ظریف ساندافکت در تأکیدهای دراماتیک، حالوهوای خلسهآوری به بعضی سکانسها داده، بازیگران هم خودشان را با این شگردها تطبیق دادهاند و کارشان تمیز و یکدست است.
⭐️ امتیاز از ۵ ستاره: ۳
✅حسین معززینیا
🔴 www.salisnews.ir
🔴 instagram salisnews
🔴 @salissweb
💢 آلپاچینو: من بازیگرم، ستاره نیستم!
تعدادی از بازیگران سینما هستند که به واسطه شناخت و درک ویژهای که از کار، زندگی و شرایط جامعه دارند، غالباً حرفهایشان هم به همان اندازه نمایانگر میزان درک و شعورشان از جهان پیرامون است؛ آل پاچینو یکی از این هنرمندان نمادین و نمونهای کامل از این گونه بازیگران آگاه است که جملههایش به یادماندنی و پندآموز است؛ مانند این جمله که گفته: «من بازیگرم، ستاره نیستم! ستاره آنهایى هستند که در هالیوود زندگى مىکنند و در خانههایشان استخرهـاى قلبى شکل دارند!»
✅آل پاچینو دیروز ۸۵ ساله شد.
🔴 www.salisnews.ir
🔴 instagram salisnews
🔴 @salissweb
💢کاریکاتور
▪️"بندر عباس"
▪️اثر علی رومانی
🔴 www.salisnews.ir
🔴 instagram salisnews
🔴 @salissweb
💢نوشتن بهمنزله درمان
❇️ ۵ دلیل که نوشتن بهسلامت روان ما کمک میکند!
🔸نوشتن رویدادهای زندگی به گفته جولیا ساموئل، نویسنده و رواندرمانگر، شیوهای برای رواندرمانی است و تأثیر مثبتی روی افراد میگذارد. در ادامه بهتدریج به پنج دلیل که نوشتن اثر مثبتی بر تندرستی و سلامت روان میگذارد، میپردازیم:
🔹پنج. روزنگاری دگرگونی مثبتی در پیامهای ذهنی ما ایجاد میکند
یکی از بیرحمانهترین رنجها حمله به خود و خودسرزنشگری است. با روزنگاری میتوانیم آنچه که در ذهنمان میگذرد و به خودمان میگوییم بهروشنی ببینیم و دریابیم که ما با هیچکس اینطور برخورد نمیکنیم چه برسد به کسی که دوستش داریم. میتوانیم این پیامهای منفی ذهنی را تغییر دهیم، با خودمان مهربانتر باشیم و با کاستن از اضطراب و استرس روابط خوب با دیگران هم شکل میگیرد و رشد میکند.
🔴 instagram salisnews
🔴 @salissweb
🔴 www.salisnews.ir
💢حسین منزوی قالبی نوین هم عرضه كرد و پیروانش به همان هم قناعت نكرده و علاوه بر شكستن آن قالب و عرضههای دیگر، مرتب تئوریات و فضلهای نوین هم مطرح نمودند. دهه چهل فرمانروایی مطلق این گروهها بود و دیگر نظریه مرگ غزل، چندان دور از انتظار نبود و همآوردی جدی از كلاسیك برابرشان دیده نمیشد؛ تا دهه پنجاه، جوانِ شهرستانی زنجانی، بیاطلاع از لابیها، پرستیژ و كلاسهای پایتختنشینی، پا به عرصه گذاشت و نشان داد شعر، كلاسیك و نو نمیشناسد و ستیز بر سر زیبایی و غیر زیبایی، نبوغ و تلاش بیهوده و آنیت و بیذوقی است.
ویژگی چشمگیر شعر منزوی نبوغ آنی خارقالعاده در رسیدن به تخیل، بداعت و موسیقی در تصویر است:
«به سیب سرخ رسیده بدل شدهست انگار/ شفق به خون زده خورشید پرتقالی را - هزار بار به تاراج رفت و من هر بار/ ز عاج ساختم آن خانه خیالی را»
✅ادامه این نوشتار را در سلیس نیوز بخوانید:
واکاوی شعر زندهیاد حسین منزوی
🔴 www.salisnews.ir
🔴 instagram salisnews
🔴 @salissweb
💢خبرنگاری اولیه، هر گزارش، صرفنظر از محتوای آن، باید بتواند به پنج پرسش اساسی پاسخ دهد: که (چه کسی)،، کجا (مکان)، کِی (زمان)، چه (ماهیت) و چرا (چگونه).
چرا ذکر این پنج عنصر ضروری است؟ زیرا بدون این عناصر گزارشگر نمیتواند واقعهای را بدون ابهام و شفاف به خواننده یا شنونده و بیننده منتقل کند.
درواقع این پنج عنصر به خبرنگار کمک میکند تا بتواند به سؤالات اساسی در مورد هر خبری که کار کرده پاسخ بدهد. هر خبری که یکی از این عناصر را نداشته باشد، ناقص است و برای مخاطب سؤال ایجاد میکند.
✅در سلیس نیوز بخوانید:
آموزههای خبرنگاری: تفکیک خبر از تفسیر
🔴 www.salisnews.ir
🔴 instagram salisnews
🔴 @salissweb
💢اگر در محیط شلوغی زندگی میکنید، احتمالاً ذهن شما هم مغشوش است. پاکسازی برای رهایی از این شلوغی و تشویش یکی از بهترین راهکارهاست.
پاکسازی نهتنها محیط پیرامون را قابلکنترلتر و جذابتر میکند، بلکه تأثیرات عمیقی نیز در زندگی میگذارد و افراد را به زندگی دلگرم میکند. پاکسازی بهمانند کندن علفهای هرزی است که مانع رسیدن نور خورشید به گیاهان یک باغ میشود، کندن علفهای هرز، به گلها فضا و انرژی بیشتری برای شکوفا شدن میدهد.
✅بیشتر بخوانید:
پاکسازی و تأثیر آن در میل به زندگی
🔴 www.salisnews.ir
🔴 instagram salisnews
🔴 @salissweb
💢یکی از اولین آثار مشهور او در سال ۱۹۸۵ متأثر از کارهای نقاش و مجسمهساز فرانسوی سورئالیست، مارسل دوشان است، آی وی وی از قدرتمندترین هنرمندان در عرصه پرفورمنس (اجرا) در دوره معاصر شناختهشده، او که از هنر خود برای بیان اندیشه، ارزشها و همچنین مسائل اجتماعی بهره میبرد درواقع یک هنرمند جهانی است و آثارش محدود و منحصر به چین نمیشود، اگرچه از تکنیکهای سنتی چینی برای خلق آثارش استفاده میکند اما با استفاده از روشهای نوین، معنایی جهانشمول به هنرش بخشیده و دنیایی جدید در برابر دیدگان مخاطبانش گشوده است تا جایی که تقابل سنت و مدرنیته را در آثار او میتوان مشاهده کرد.
✅در سلیس نیوز بخوانید:
درباره «آی وی وی» هنرمند جهانی
🔴 www.salisnews.ir
🔴 instagram salisnews
🔴 @salissweb
گفتوگو ازنظر شکل به دو نوع عمومی و خصوصی تقسیم میشود:
کنفرانسهای خبری که در آن نمایندگان رسانههای مختلف با یک شخصیت سؤال و جواب میکنند، یا گفتگوهای اختصاصی که یک رسانه یا یک شخص باشخصیتی انجام میدهد.
مصاحبه ازنظر محتوا نیز به دو نوع کوتاه و بلند تقسیم میشود. گاهی اوقات وقتی شما مشغول تهیۀ گزارش دربارۀ موضوع معینی هستید، نیاز پیدا میکنید که نظر یک کارشناس یا صاحبنظر را بپرسید و احیاناً از آن در گزارش خود استفاده کنید.
✅در سلیس نیوز بخوانید:
آموزش مصاحبه های کاربردی
🔴 www.salisnews.ir
🔴 instagram salisnews
🔴 @salissweb
💢شروع کن ۷۸
دورهی جدید جشنوارهی کن امروز افتتاح شد، در ده روز آینده باید منتظر اخبار این جشنواره باشیم و ببینیم کدام فیلمها جلب توجه میکند.
قبلاً به ۱۹ فیلم بخش مسابقه اشاره کرده بودم، در این فاصله ۳ فیلم دیگر به این فهرست اضافه شد:
✅بهکارگردانی لین رمزی: Die My Love [یک کمدی سیاه ترسناک که محصول مشترک انگلستان و آمریکاست با حضور جنیفر لارنس، رابرت پتینسون و نیک نولتی؛ هیچ نمیشود حدس زد چه از آب درآمده]
✅بهکارگردانی بی گان: Resurrection [فیلم تازهی سینماگر جوان اهل چین که فیلم قبلیاش به نام Long Day's Journey Into Night طرفداران جدی دارد]
✅بهکارگردانی سعید روستایی: زن و بچه [چهارمین فیلم روستایی که هنوز دیده نشده و نمایش داده نشده، بحث و جنجال اطرافش برپا شد]
🔴 www.salisnews.ir
🔴 instagram salisnews
🔴 @salissweb
مارگریت دوراس از نگاه منتقدان تصویرگر قهار احساساتی همچون نیاز، فقر و فقدان، خشونت، مرگ، عشق، خیانت، جنون، گمگشتگی، ملال و رنج شمرده میشود که داستانهای خود را همچون سازوکار حافظه درروند غیرخطی و مشتت روایت میکند.
نکته قابلتوجه در روایت و تشریح این احساسات و عواطف، گذر از منظر خاطرات است؛ خاطراتی که درروند سیال و پُرپرش از زمانی به زمان دیگر و از مکانی به مکان دیگر بدون توقف درحرکتاند. از نگاه دوراس گذشته و حال و آینده چنان درهمتنیده شدهاند که احضار خاطرهای دور، همان زندگی در حال و آینده است.
✅ادامه این نوشتار را در سلیس نیوز بخوانید:
مارگریت دوراس؛ خاطرات علیه فراموشی
🔴 www.salisnews.ir
🔴 instagram salisnews
🔴 @salissweb
💢معرفی کتاب: ناطور دشت
«ماجرا را از آن روزی شروع میكنم كه از پِنسی زدم بیرون. همین دبیرستانی كه تو اگِرستاونِ پنسیلوانیاست. احتمالا اسمش به گوشت خورده باشد، یا حتما آگهیهایش را دیدهای. هزارتا مجله تبلیغش را كردهاند، توی همهشان هم یك پسر بهحساب تیزوبز سوار اسب دارد از روی یك حصار میپرد. انگار كه تو پنسی آدم همیشه خدا فقط و فقط چوگان بازی میكند. من كه یك اسب هم آن دوروبرها ندیدم. همیشه هم پای این عكس نوشته «از سال ۱۸۸۸، نوجوانانِ شما را در قالب جوانانی رعنا و خوشفكر به جامعه تحویل دادهایم.» ارواح شكمشان. قالب كوفتیای كه تو پنسی میزنند هیچ توفیری با مدرسههای دیگر ندارد، كرهخر میگیرند و الاغ تحویل میدهند. بعد هم من آنجا كسی را ندیدم كه رعنا و خوشفكر و این حرفها باشد. فوق فوقش دو نفر كه آنها هم لابد از قبل رعنا و خوشفكر بودهاند.»
رمان «ناطور دشت» نوشته جی.دی.سلــینجر یكی از محبوبترین رمانهای قرن بیستم است كه به تازگی با ترجمه محمدرضا تركتتاری در نشر چشمه منتشر شده.
سلینجر در رمان ناطوردشت با خلق پسر نوجوانی به نام هلدن كالفیلد، كه سخت از دست دنیا و آدمها عاصی و شاكی است، یكی از محبوبترین و مشهورترین رمانهای با موضوع مسائل و دغدغههای نوجوانان و یكی از معروفترین و محبوبترین شخصیتهای داستانی نوجوان را پدید آورد و نیز، از خلال نقل داستان هلدن و عصیان او، به نقد تندوتیز مظاهر فرهنگ و سبك زندگی امریكایی و سطحینگری و میانمایگی حاكم بر جامعه پرداخت.
رمان ناطوردشت همچنین حكایت معصومیت از دست رفته و گذر از دوران كودكی و نوجوانی بهسمتِ جوانی و بزرگسالی است. این رمان اولین بار در سال ۱۹۵۱ منتشر شد. روایت چند روز از زندگی نوجوانی به نام هلدن كالفیلداست كه از مدرسه اخراج شده و قبل از بازگشت به خانه، اینجا و آنجا پرسه میزند و در جریان این پرسهزنی با جنگلی انسانی مواجه میشود كه در آن از نیكی نشانی نیست. هلدن عاصی با كتاب و ادبیات آشناست و بزرگتر از سنش فكر میكند و با مناسبات حاكم بر محیط و جامعهای كه در آن زندگی میكند سرِ سازگاری ندارد و به هجو و ریشخند این مناسبات میپردازد. او بچهمثبت نیست و بین بچههای همسنوسالش عنصری ناجور بهحساب میآید. نوجوانی است زیرك و بیاعصاب كه هیچ دل خوشی از آدمهای سطحی و معمولی و میانمایهای كه میبیند ندارد و آن آدمها هم البته دل خوشی از او ندارند. باهوشتر از آن است كه نظم زوركی را بپذیرد و به مقررات تحمیلی آدمبزرگها تن بدهد.
شهرت سلینجر بیشتر بهخاطر رمان ناطوردشت است. او، بعد از به شهرت رسیدن با این رمان، بهتدریج در لاك انزوا فرو رفت و در انظار عمومی ظاهر نشد و بدل شد به نویسندهای رسانهگریز و غیراجتماعی كه كسی را به خلوت خود راه نمیداد. رمان «ناطور دشت» با ترجمه و مقدمه محمدرضا تركتتاری در نشر چشمه منتشر شده است.محمدرضا تركتتاری مترجم جوانی است و پیشتر استاد پترزبورگ، مغز اندرو و عرق سرد از او منتشر شده.
✅اسدالله امرایی
🔴 www.salisnews.ir
🔴 instagram salisnews
🔴 @salissweb
💢هر چه از ساخت «سرگیجه» میگذرد، بهتر دیده و فهمیده میشود. وقتی ۶۵ سال پیش این فیلم ساخته شد، ذهن اسرارآمیز آلفرد هیچکاک نه دنبال مسائل انتقادی بود و نه به فکر سود تجاری بود.
هیچکاک در گفتوگویی با فرانسوا تروفو در ۱۹۶۲ گفت که این فیلم برای او یک «شکست» بود؛ اما با گذشت زمان این شکست به موفقیت تبدیلشده است. در سال ۱۹۸۲ در نظرسنجی سایتاند ساوند (که هر ده سال یکبار انجام میشود)، سرگیجه رتبه هفتم را به دست آورد. سال ۱۹۹۲ در رتبه چهارم و در سال ۲۰۰۲ در رتبه دوم قرار گرفت و پایینتر از «همشهری کین»؛ و بالأخره در سال ۲۰۱۲ از این فیلم هم جلو زد و در اول لیست قرار گرفت.
✅در شصتوپنجمین سال نمایش فیلم سرگیجه، در سلیس یخوانید:
وقتی در دنیای مجازی اشتباه اسکاتی را تکرار میکنیم!
🔴 www.salisnews.ir
🔴 instagram salisnews
🔴 @salissweb
💢غزاله علیزاده؛ راوی تلاش زنان برای گریز از تنهایی
آثار غزاله علیزاده چكیده زندگی و تفكر اوست. میتوان گفت تمركز غزاله در داستانهایش، زندگی طبقه متوسط و روشنفكران بود؛ به تصویر كشیدن روزمرگیها، عادات، مشكلات و دغدغههای آنها و نقد شیوه زیستشان.
میتوان گفت غزاله با آثارش آینهای مقابل قشری از جامعه گذاشته بود؛ آینهای مقابل زنانی كه تسلیم سركوب جامعه شده بودند و زنانی كه میخواستند از خمودگی سر بلند كنند، آینهای از مردانی كه دست از مردسالاری برنمیداشتند، روشنفكران سرخوردهای كه یا منزویشده بودند یا مهاجرت كرده بودند، عشقهای نیمهكاره و رؤیاهای ناتمام.
هرچند او همواره سعی میكرد مشكلات و دغدغههای زنان را در داستانهایش منعكس كند اما با نگاه به داستانهایش میتوان دریافت كه همانطور كه وضعیت زن را در جامعه تصویر كرده - فارغ از خوب یا بد بودن- به تصویر مرد نیز نگاهی انداخته است.
✅در سالروز درگذشت غزاله علیزاده در سلیس نیوز بخوانید:
واکاوی جهان ادبی غزاله علیزاده
🔴 www.salisnews.ir
🔴 instagram salisnews
🔴 @salissweb
💢نویسندهجماعت یک مشکلی دارد؛ اگر چیزی که نویسنده مینویسد چاپ شود و خیلی زیاد بفروشد، نویسنده را هوا برمیدارد که آدم بزرگی است. اگر چیزی که نویسنده مینویسد، چاپ شود و متوسط بفروشد، نویسنده را هوا برمیدارد که آدم بزرگی است. اگر چیزی که نویسنده مینویسد، چاپ شود و خیلی کم بفروشد، نویسنده را هوا برمیدارد که آدم بزرگی است. اگر چیزی که نویسنده مینویسد، هیچوقت چاپ نشود و خودش هم پول چاپش را نداشته باشد، آنوقت هوا برش میدارد که واقعاً آدم خیلی خیلی بزرگی است؛ اما در حقیقت، بزرگی واقعی خیلی کم پیدا میشود. تقریباً میشود گفت که بزرگی واقعی وجود ندارد. ولی شک نکنید که بیشترین اعتمادبهنفس و کمترین تردید به تواناییهای خود، همیشه مال بدترین نویسندههاست.
✅از رمان زنها، نوشته چارلز بوکفسکی
🔴 www.salisnews.ir
🔴 instagram salisnews
🔴 @salissweb
«من نمیخواستم فیلمی فمینیستی بسازم، میخواستم فیلمی درباره مادرم بسازم.»
آکرمن
فیلم «ژان دیلمان»، ساخته شانتال اکرمن، روایت زندگی زنی به نام ژان است که در گوشهای از شهر بروکسل در خانهای که تداعیگر زندانی است، روزهایش را میگذرانید. این خانه در چرخه تکرارها، شستنها، دوختنها و... تبدیل به چارچوب زندگی زنانهای شده که بهمرورزمان، پایههایش زنگار بغض، خشم، تکرار و ملال را به دوش میکشد.
با تلنگرهای کوچکی چون فراموشی نمک غذا و دکمه گمشده، این چارچوب به لرزه درمیآید و فرومیریزد. زنی در ظاهر آرام، ولی گرفتار در ریسمان نظام مردسالارانهای است که بالاخره با یک قیچی این بند استثمار را پاره میکند.
بندی که نه به نازکی مو، بلکه کلافی از سرکوب، تکرار و حذف زنانگیهایی است که آکرمن با نماهای بلند و قاببندیهای ثابت، بدون شنیدن موسیقی، زیر چراغ کمسوی خانه ژان، ما را در دل تجربه زیست زنانهای هل میدهد. او، دخترک دیروز، با هوشمندی زندگی پرملال زنانه را در پس کم گفتاری پشت دوربین بیحرکت فریاد میزند. او بهجای بوسه بر دستان مادری که تمام عمرش در تکرار و تکرار و تکرار گذشته و دیده نشده، او را برای همیشه در سینمایش جاودانه میکند.
به قول خودش: «مادرم هرگز در سینما دیده نمیشد. من فقط میخواستم دوربین را روی مادرم نگهدارم.»
مادری که قهرمان نیست، ولی کماهمیت هم نیست. اما ژانی که آکرمن به تصویر کشیده، مادری بود که عشوهگری و اغواگری نداشت؛ او زنی خسته از روزمرگیهاست و در پس نظم موجود در زندگیاش، در ساختاری شکننده پنهان است؛ و در نظمی که بیشباهت به جنون نیست دیده میشود.
زنی در حال نابود شدن آرام که منطق زنانه را به رخ میکشد؛ منطقی بدون هیچ کشمکش و هیچ گرهگشایی، بلکه در منفجرشدن زمانی که تهی از معناهاست.
زمان طولانی و فقدان روایت سریع به تماشاگر اجازه میدهد تا فضای درونی شخصیت را درک کند. فضای درونی که با فضای محدود و بسته زندگی ژان، نمایانگر زندگی اجتماعی سرکوبشده و امکانهای محدود اوست که هیچگاه فرصتی برای آزادی یا انتخاب در زندگی را نداشته است. آکرمن با قرار دادن او در آشپزخانه و خانه، تلویحاً فضای بستهای را به تصویر میکشد که هیچ رهایی در آن نیست.
اما تدوین این فیلم برگ برندهای برای ورود به فضای ذهنی و دنیای درونی زنی است که فقط برای بقا زندگی میکند تا زمانی که آن ریسمان را پاره میکند؛ همان لحظه گسست، همان زمان اصیل که ناگهان با بودن خودش روبرو میشود. این گشودگی به امکان است که با شکستن نماهای بسته و ایجاد عمق بیشتر در کادر، در فضای آزادتر هدف نهایی خود را نشان میدهد: دگرگونی و آزادی.
تکرار اعمال و صحنهها باعث برجسته شدن روایتهای پنهان ونشان دادن بحران لانه کرده در زیرپوست روزمرگیها با تکیه بر اعمال روتین زنانه بهدوراز فضای مردانه بهصورت کاملاً بیطرف برای افشای بدن و زندگی زنی است که قدم بهسوی تغییر میگذارد.
این تغییر میتواند بهصورت نمادین از سکون به حرکت یا از بند کشیدنها به سمت آزادی باشد. اما آکرمن در پایان فیلم تیرش را به هدف میزند و ما را نیز یکسوی دیگر نظام سلطه و کنترل بر بدن زنانه ژان قرار میدهد. جایی که ما شروع به قضاوت درباره رفتارهای او در چارچوب نظام اخلاقی، اجتماعی و روانشناسی هستیم. حرکات او را تحلیل کرده و قضاوتش میکنیم.
و وقتی روبروی آینه میایستد، او را نگاه میکنیم و از زاویه دید خود وارد ذهن و درون او میشویم؛ و بدن زنانهاش که در زمان غوطهور گشته را با استنباطها و تحلیلهای خود محدود میکنیم و ما نیز به گونهایی دیگر در سلب آزادی ژان دخیل هستیم و دستانمان در دستان سیستم مردسالار گرهخورده است.
اما پایان فیلمی که هیچ گرهگشایی از زندگی ژان ندارد نگاه ژان و سکوتی بلندتر از تمام فریادها با فعلی رادیکال در پس شکستن چرخه و مرگی که تنها وقفهایی در تکرارهاست تلاش قابلتقدیر اکرمن است که ما را وادار کند که در بدن ژان و در زمان او بدون هیچ قضاوتی باقی بمانیم و بهعنوان ناظر بیطرف به فروپاشی نظم خودساخته ژان نگاه کنیم؛ مرگی برای خود سابقش. همان لحظه بیرون زدن از فشار روانی و گسست از ساختار ساکن زندگی روزمرهاش که مرگ را نه پایانی بر دردهایش و نه نقطه رهایی از تکرارهای زندگیاش، بلکه مکثی طولانی و عمیق که در وجود فروپاشیدن شدهاش همچون کشتی بهگلنشسته جا خوش کرده است.
✅مریم عبداللهپور
💢بیشتر بخوانید:
واکاوی سینمای «شانتال آکرمن»/ زنی در راه ناممکنی شناخت زنانگی
🔴 www.salisnews.ir
🔴 instagram salisnews
🔴 @salissweb
در درونم چیزی اتفاق افتاده بود و بدترین چیزها همیشه در درون آدم اتفاق میافتد. اگر اتفاق در بیرون بیفتد، مثل وقتی که اردنگی میخوریم، میشود زد به چاک. اما از درون غیرممکن است. وقتی به این حالت دچار میشوم، میخواهم بروم بیرون و دیگر به هیچکجا برنگردم. مثل این است که وجود دیگری در من باشد.
💢زندگی در پیشِرو، رومن گاری
🔴 www.salisnews.ir
🔴 instagram salisnews
🔴 @salissweb
💢ادبیات، نمایشی کاذب از زندگی است؛ بااینحال، ادبیات سبب میشود که زندگی را بهتر دریابیم و در هزارتویی که در آن زاده میشویم، از آن میگذریم و در آن میمیریم، راهِ خود را بازیابیم. ادبیات، پسرویها و درماندگیهایی را که زندگیِ واقعی بر ما روا میدارد جبران میکند. به یمن ادبیات است که میتوانیم تا اندازهای، از هستی ِهیروگلیفواری رمزگشایی کنیم که برای اکثریت عظیمِ انسانها موجودیت دارد؛ بهویژه کسانی از ما که بیش از یقین، تردید داریم و به سرگشتگیمان در مواجههی با موضوعاتی از قبیل استعلا، سرنوشت فردی و جمعی، روح، معنا یا بیمعنایی تاریخ و زوایای دانش عقلانی، اذعان میکنیم.
✅در سلیس نیوز بخوانید:
درباره زندگی و آثار ماریو بارگاس یوسا
❇️ ادبیات جادو میکند
❇️ ادبیات آتش زیر خاکستر
🔴 www.salisnews.ir
🔴 instagram salisnews
🔴 @salissweb
جنگل دلفریبانه تاریک بود و ژرف
اما پیمان به رفتن بسته بودم
فرسخها راه در پیش رو بود پیش از آنکه به خواب روم
و فرسخها راه در پیش رو بود پیش از آنکه به خواب روم.
رابرت فراست
💢تئودور آدورنو برای همیشه ساکن هتل باقی ماند؛ هر مکانی را که به آن وارد میشد، به هتل تبدیل میکرد. لوکاچ این هتل را «گراند هتل بر لبهی پرتگاه» نامید: «هتلی زیبا و مجهّز به انواع امکانات رفاهی. این هتل در لبهی پرتگاه، بر لبهی نیستی و پوچی ساختهشده است. مهمانان هتل در فاصلهی بین ناهار و شام، در اوقات فراغت خود بین گفتوگوهای هنریشان صخره را تماشا میکنند. این منظره، طعمِ لوکس و تجمّلی را که به آنان ارائهشده، بیشتر میکند.
✅در سلیس نیوز بخوانید:
درباره تئودور آدورنو و ریشههای سبک او
🔴 instagram salisnews
🔴 @salissweb
🔴 www.salisnews.ir