پنجره ای رو به دنیای سینما٫ تاتر و ادبیات وب سایت: www.salisnews.ir ارتباط با ما : @htaghipour اینستاگرام : www.instagram.com/salissweb
💢نگاهی به نمایشنامه «مردی پشت در» نوشته ولفگانگ بورشرت
ما برگشتیم
بیپرچم، بینشانه
با زخمهایی که خاک نمیپوشاند
و نگاهی که دیگر
هیچ آسمانی باور ندارد
نمایشنامه «مردی پشت در» اثر ولفگانگ بورشرت، تصویری تکاندهنده از تأثیرات جنگ بر بازماندگان آن است؛ افرادی که نه فقط جسمشان، بلکه روان و هویتشان نیز زخم خورده است.
شخصیت اصلی، بکمان، نماینده تمام سربازانیست که از جبهه بازمیگردند؛ بزرگمردانی که جان خود را در طبق اخلاص نهادهاند و زمانی که به جامعهای دگرگونشده بازمیگردند، میان بودن و نبودن، در سیلان و تعلیقاند.
بکمان، همچون بسیاری از بازماندگان جنگ، احساس میکند پشت درِ اجتماع مانده و دیده نمیشود. این وضعیت، نمادی از انزوا و بیگانگیست که بسیاری از آنان تجربه میکنند. آنها با بار سنگین خاطرات تلخ، ترس، گناه و حس بیکسی دست و پنجه نرم میکنند، در حالی که جامعه تمایل دارد این دردها را فراموش یا پنهان کند.
فضای سوررئال نمایش و گفتوگوهای بکمان با مردگان یا با پژواکهایی از درون خودش، نشان میدهد که بازماندگان گاهی پیوند خود را با جهان واقعی از دست میدهند و در فضایی میان واقعیت و خیال سرگردان میمانند.
این وضعیت روانی حاصل زخمهاییست که جنگ بر جان و روح آنها نهاده است؛ زخمهایی که آنها را حتی از خودشان نیز بیگانه میکند.
در صحنهای کلیدی، بکمان بر پلی ایستاده؛ جایی میان ماندن و رفتن، مرگ و بازگشت. رودخانه زیر پایش زمزمه میکند و باد سرد بر صورتش میوزد. صدایی از درون، او را به جهانی دیگر فرا میخواند؛ جایی که شاید رنجها خاصیت خود را از دست داده باشند. پل در اینجا استعارهایست از مرز میان دو جهان: دنیای آنانی که هنوز گرفتار زخمهای جنگاند، و دنیای فراموشکارِ بیرون که وانمود میکند همهچیز تمام شده است.
در دیدار تکاندهنده با گروهبان سابق، بکمان به دنبال معنایی میگردد که در میدان جنگ گم کرده، اما گروهبان دیگر توان شنیدن یا پاسخدادن ندارد. چیزی که میان این دو جاریست، چیزی جز سکوت و خستگی نیست. گروهبان، نمایندهی قدرتیست که اکنون بیتفاوت و فرسوده، تنها قادر است دردها را با نگاهی از بالا بیپاسخ بگذارد.
در نقطه اوج نمایش، بکمان به دیدار مدیر تئاتر میرود و درخواست میکند که رنج بازماندگان جنگ بر صحنه نمایش یابد، اما مدیر پاسخ میدهد که مردم فقط به دنبال خندهاند. اینجاست که نمایش به حقیقتی تلخ اشاره میکند: تئاتر دیگر محل گفتوگو با واقعیت نیست، بلکه مکانیست برای پوشاندن آن.
در دنیای پر زرقوبرق سرگرمی، بکمان جایی ندارد. حقیقت، جایی در میان نورهای رنگی و نمایشهای شاد گم شده است.
وقتی در تئاتر بسته میشود، نه فقط بکمان، بلکه وجدان ما نیز پشت در میماند. ما تنها تماشاگر نیستیم؛ شریک خاموش این بیتفاوتی هستیم.
بکمان، به جای آنکه بر صحنهای روشن ظاهر شود، در تاریکی کوچهها سرگردان است؛ سایهای از آنچه روزی "انسان" نام داشت؛ انسانی که جنگ شرافتش را تهی کرده، و صلح، فراموشش کرده است.
با اینحال، بکمان تا آخرین لحظه، در حال انتخاب است: ماندن یا پریدن، خاموش ماندن یا فریاد زدن. حتی اگر همهچیز علیه او باشد، او از طلب دیده شدن دست نمیکشد.
هانا آرنت در تحلیل «ابتذال شر» مینویسد: شر گاهی نه با هیولاها، که با آدمهای معمولی پدید میآید؛ با آنهایی که تنها چشمانشان را میبندند و کاری نمیکنند. ما با نادیدهگرفتن، با سرگرمماندن، با ساکتماندن، بخشی از این ابتذال میشویم.
بکمان شاید در پایان گم شود، شاید بمیرد، اما پرسشهایی که میآورد، ماندگارند. آیا ما صدای او را میشنویم؟ آیا هنوز جایی برای انسانِ شکسته در تئاترها باقی مانده است؟ و اگر بکمان پشت در مانده، پس ما کجاییم؟ داخل؟ یا همراه او، پشت در؟
✅مریم عبدا...پور
🔴 instagram salisnews
🔴 @salissweb
🔴 www.salisnews.ir
یکی از دوستان کارگردان را در ترکیه دیدم و توی احوالپرسی گفتم: «خوبی؟»
گفت: «نه!»
و من هیچی نگفتم. او هم منتظر ماند که من بپرسم: «چرا؟»
ولی نپرسیدم. مقداری به خودش پیچید و آخرش گفت: «نمیپرسی چرا؟»
گفتم: «نه، چون میدانم حق با توست!» به هر حال با همه مشکلاتی که هر کدام داریم، صبح که بهم میرسیم، تایید میکنیم حالمان خوب است و به هر حال، زندگی را انتخاب کردهایم و نباید زیاد نق بزنیم، راهی جز این نداریم. اگر میخواهی بمیری، بمیر. اما صبح روز بعد، انگار نه انگار که اتفاقی افتاده و زندگی با قدرت تمام ادامه دارد و جلوه میکند.
یک نفر که جزو کسانی بود که رفته بودند تا غزاله علیزاده را پس از خودکشی از آن بالا پایین بیاورند، میگفت اگر خود او آن منظره را دیده بود، خودکشی نمیکرد؛ گنجشکها روی درختهای بالای سرش میخواندند و آفتاب قشنگی از لابهلای برگها میتابید و روی ناخنهایش منعکس شده بود. انگار نه انگار. خم به ابروی طبیعت هم نیامده بود که کسی اینجا خودش را کشته است. اگر آدم بداند که این همه در برابر عظمت طبیعت ناچیز است، طلبکاریاش از دنیا و توقعش از خودش کم میشود و این در نگاه آدم تحول ایجاد میکند.
من سعی میکنم در زندگی خصوصیام، با اعلام مداوم طلبکاری از دنیا، دست به خودکشی تدریجی نزنم.
💢عباس کیارستمی
🔴 www.salisnews.ir
🔴 instagram salisnews
🔴 @salissweb
تن میدهم
به علامت سوال بزرگی
که در دهانم گیر کرده است.
پس روزهایمان همین قدر بود؟
و زندگی آنقدر کوچک شد
تا در چالهای که بارها از آن پریده بودیم
افتادیم...
💢گروس عبدالملکیان
🔴 instagram salisnews
🔴 @salissweb
🔴 www.salisnews.ir
💢حسین منزوی قالبی نوین هم عرضه كرد و پیروانش به همان هم قناعت نكرده و علاوه بر شكستن آن قالب و عرضههای دیگر، مرتب تئوریات و فضلهای نوین هم مطرح نمودند. دهه چهل فرمانروایی مطلق این گروهها بود و دیگر نظریه مرگ غزل، چندان دور از انتظار نبود و همآوردی جدی از كلاسیك برابرشان دیده نمیشد؛ تا دهه پنجاه، جوانِ شهرستانی زنجانی، بیاطلاع از لابیها، پرستیژ و كلاسهای پایتختنشینی، پا به عرصه گذاشت و نشان داد شعر، كلاسیك و نو نمیشناسد و ستیز بر سر زیبایی و غیر زیبایی، نبوغ و تلاش بیهوده و آنیت و بیذوقی است.
ویژگی چشمگیر شعر منزوی نبوغ آنی خارقالعاده در رسیدن به تخیل، بداعت و موسیقی در تصویر است:
«به سیب سرخ رسیده بدل شدهست انگار/ شفق به خون زده خورشید پرتقالی را - هزار بار به تاراج رفت و من هر بار/ ز عاج ساختم آن خانه خیالی را»
✅ادامه این نوشتار را در سلیس نیوز بخوانید:
واکاوی شعر زندهیاد حسین منزوی
🔴 www.salisnews.ir
🔴 instagram salisnews
🔴 @salissweb
💢اگر در محیط شلوغی زندگی میکنید، احتمالاً ذهن شما هم مغشوش است. پاکسازی برای رهایی از این شلوغی و تشویش یکی از بهترین راهکارهاست.
پاکسازی نهتنها محیط پیرامون را قابلکنترلتر و جذابتر میکند، بلکه تأثیرات عمیقی نیز در زندگی میگذارد و افراد را به زندگی دلگرم میکند. پاکسازی بهمانند کندن علفهای هرزی است که مانع رسیدن نور خورشید به گیاهان یک باغ میشود، کندن علفهای هرز، به گلها فضا و انرژی بیشتری برای شکوفا شدن میدهد.
✅بیشتر بخوانید:
پاکسازی و تأثیر آن در میل به زندگی
🔴 www.salisnews.ir
🔴 instagram salisnews
🔴 @salissweb
💢متد اکتینگ چهبسا با بازی عاطفی تند همسان پنداشته میشود، اما درس استانیسلاوسکی این است که بازیگر تنها باید به این فکر کند که بازیگر در لحظهی معین به چه فکر میکند: همین و بس. نه کمتر و نه بیشتر.
🔸در روایتهای گوناگون از تاریخ متد اکتینگ، معمولاً لی استراسبرگ «آدم بده» است، اما باتلر نویسندهی کتاب موردبحث ما حواسش هست که نقش او را ناچیز نیانگارد. بابشدن متد اکتینگ در ایالاتمتحده با عمومی شدن مفهوم روانکاوی فرویدی همزمان بود و بسیاری استراسبرگ را متهم میکردند که گمان میکند روانکاو است. بخصوص برخورد او با مریلین مونرو بحثانگیز شد.
✅در سلیس نیوز بخوانید:
متد اکتینگ: قرن بیستم چگونه بازیگری آموخت
🔴 www.salisnews.ir
🔴 instagram salisnews
🔴 @salissweb
💢«پل نیومن» برای سه دهه یکی از مشهورترین هنرپیشگان سینما در جهان بود و در فیلمهایی ازجمله «بوچ کسیدی و ساندنس کید»، دغلباز و تله بازی کرد. چشمهای آبیرنگ شفاف و جذابیت پسرانه از ویژگیهای او بود و پنجاه سال زندگی مشترک ظاهراً ایده آل او با «جون وودوارد» موردتوجه بسیاری بود؛ اما همهچیز آنطور که به نظر میرسید نبود.
«کِلی سودرلاند»، کوچکترین دختر از پنج دختر پل نیومن میگوید: «او میخواست روشن کند که همهچیز عالی نیست.» به همین جهت پل نیومن در دهه ۶۰ زندگی تصمیم گرفت با همکاری دوستش استوارت استرن که فیلمنامهنویس بود، خاطراتش را بنویسد. به این منظور پل نیومن به مدت پنج سال درباره دوران کودکی، زندگی کاری، خانواده و شهرتش با استوارت استرن صحبت کرد.
✅در سلیس نیوز بخوانید:
تصویری متفاوت از پل نیومن/پل نیومن؛ بازیگری که باید از نو باید شناخت
🔴 www.salisnews.ir
🔴 instagram salisnews
🔴 @salissweb
💢یأس جانکاه و درک ناشدنی مادر
مارگریت دوراس در کتاب «باران تابستان» درباره زنی همبسته یأس و ملال مینویسد که دلش نمیخواهد نفرت محبوب مردی باشد که با او زندگی میکند.
شوهر زن هم مطمئن است که سرانجام روزی، زیباترین روز شاید، زن خودش را از دست او خلاص میکند. زنی که بارها به سرش زده است تا بچههایش را بگذارد و برود و دیگر هم بازنگردد.
بهار که میشود و درخت گیلاس روبروی خانه به گل مینشیند، زن خودش را در اتاقش برای ساعتهای طولانی حبس میکند. میگوید دیگر تحمل ندارد و اصلاً حاضر به دیدن این چیزها نیست. آنچه او را به ستوه میآورد، این است که بهار بازهم سال بعد فرامیرسد.
مادر، پسری به نام ارنستو دارد که نمیخواهد به مدرسه برود. میگوید در آنجا چیزهایی را به او یاد میدهند که بلد نیست و به زحمتش نمیارزد. بعد در توضیح جمله عجیبش حرفهای مبهمتری میزند و میگوید که «فقط یکبار اتفاق افتاده، یکشب. صبح فرداش هم همهچیز ساختهوپرداخته بوده، همه جنگلها، کوهها، بچه خرگوشها، خلاصه همهچیز.
حتی یک سنگریزه هم فراموش نشده.حتی یک برگ درخت هم کم نبود ولی بااینحال به زحمتش نمیارزیده.» کسی از حرفهای پسرک دوازدهساله که مثل فیلسوفهای نابغه حرف میزند، سر درنمیآورد. فقط مادرش حس میکند که آن را میفهمد اما او هم نمیتواند توضیح بدهد.
ارنستو بیآنکه سیر طبیعی مدرسه رفتن را طی کند، تمام علوم را میآموزد و قرار میشود او را به مدرسه عالی ریاضیات در امریکا بفرستند که بعد پروفسور شود اما ارنستو با همهچیزهایی که به دست آورده، نمیخواهد هیچ کاری بکند. درست وقتیکه در حال ترک خانواده و عزیمت به پاریس است، به مادرش میگوید «من بهطور خاصی خیلی زود رشد کردم تا تفاوت بین تو و خودم جبران شود ولی هیچ فایدهای نداشت»
نمیدانم چرا به گریهام میاندازد، خواندن این جملات ارنستو، این تلاش نومیدانه فرزندی برای درک بیعلاقگی مادرش به زندگی، برای راه یافتن به آن اتاق تاریکی که مادر روزهای بهاری خودش را در آن حبس میکرد، برای همراه شدن با میل چارهناپذیر مادر به رفتن و سر به نیست شدن!
در پشت آن چهره نبوغآسای ارنستو، پسربچهای را میبینم که میترسید مادرش او را واگذارد و برود و به هر چیزی از فهم جهان چنگ میانداخت تا بفهمد این یأس جانکاه و درک ناشدنی مادرش را...
🔴نزهت بادی
✅در سلیس نیوز بخوانید:
مارگریت دوراس؛ خاطرات علیه فراموشی
🔴 www.salisnews.ir
🔴 instagram salisnews
🔴 @salissweb
💢بهرام بیضایی این روزها در حال نظارت بر آخرین تمرینهای اجرای قسمت دوم نمایش «داشآکل به گفتهی مرجان» است که در روزهای ابتدایی ماه آینده میلادی در سالن رودای شهر برکلی کالیفرنیا به روی صحنه خواهد رفت.
از بهرام بیضایی قرار است در دوره پیش روی جشنواره فیلم ونیز نسخه ترمیم شده فیلم «باشو غریبه کوچک» به نمایش درآید.
🔴 instagram salisnews
🔴 @salissweb
🔴 www.salisnews.ir
ندانمت که چه گویم تو هر دو چشم منی
که بی وجود شریفت جهان نمیبینیم
💢سعدی
🔴 www.salisnews.ir
🔴 instagram salisnews
🔴 @salissweb
«تو را چون گناهی پنهانی دوست داشتم، همانگونه که انسان چیزی را دوست میدارد که برای داشتنش باید از تمام دنیا پنهانش کند.»
💢کافکا
نقاشی «ازدواج نابرابر» اثر واسیلی ولادیمیرویچپوکریف، نقاش رئالیست روس، بازتابِ درد خاموشیست که فقط در سکوت میتوان گفت.
پوکریف که در جوانی عاشق دختری شد، اما
به دلیل نداشتن جایگاه اجتماعی، از وصال محروم ماند، سالها بعد همین اندوه را روی بوم آورد.
در مرکز تابلو، دختریست زیبا، با چشمانی
محزون که شمعی را با بیرمقی در دست دارد.
روبهروی کشیشی ایستاده، در کنار مردی
که نه عاشق است و نه معشوق. با دیدن مدال روی لباسش این فکر به ذهن خطور میکند که دختر از طبقهی محروم بوده و بالاجبار تن به ازدواج داده است؛ و در چهرهاش، نشانی
از رضایت دیده نمیشود؛ توگویی بهسوی قتلگاهی میرود.
مگر غیر از این است که انسان با انگشتانش هم به دار آویخته میشود، آنگاه که حلقهی ازدواج را نخواسته به دست میاندازد، اما
نکتهی تکاندهندهی این نقاشی، چهرهی مردیست که در کنج تابلو، در حاشیه ایستاده:خودِ پوکریف است.
او با این خودنگاره، دردش را برای همیشه
در تابلواش ثبت کرد. او هم معشوقی شکستخورده است، هم شاهدی خاموش. نوعی استعاره ازناخودآگاه سرکوبشدهی جامعه؛ جایی که زنان را میفروشند و مردانِ عاشق را حذف میکنند.
باید باور داشت این نقاشی فقط یک تصویر
نیست؛ بلکه شهادتنامهایست از زخمی که گفتنش ممنوع، اما کشیدنش ممکن بود. عشق، انتخاب میخواهد، نه اجازه.
و سکوت، گاهی بلندترین فریاد است.
آن مردِ ساکتِ گوشهی تابلو تا آخرین
لحظهی عمرش، داغِ آن عشق را بر دل نگه داشت و شاید بعد از دیدن این نقاشی، باید برای دختران و زنانی که تنشان را نه با دل، بلکه با اجبار به خانهای سپردند و برای مردانی که در گوشهای از همین جهان، با سایهای از یک خاطره، عمر را سپری میکنند، بگرییم.
✅مریم عبدا...پور
🔴 instagram salisnews
🔴 @salissweb
🔴 www.salisnews.ir
💢دوباره میسازمت وطن!
◽️سیمین بهبهانی (۲۸ تیر ۱۳۰۶-۲۸ مرداد ۱۳۹۴) را میتوان برجستهترین بانوی غزلسرای ایران نامید؛ تاجاییکه او را «غزلبانوی ایران» یا «نیمای غزل» نیز نامیدهاند.
سیمین، در کنار فروغ و پروین اعتصامی، مثلث شعر زنان ایران را نمایندگی میکند. اما سیمین تنها با غزل تعریف نمیشود- او یکی از فعالترین زنان آزادیخواه ایران معاصر بوده است.
سیمین خلیلی معروف به سیمین بهبهانی در طول زندگیاش بیش از ۶۰۰ غزل سرود که در ۲۰ کتاب منتشر شدهاند. شعرهای سیمین بهبهانی موضوعاتی همچون عشق به وطن، زن، جنگ، فقر، آزادی بیان و حقوق برابر برای زنان را دربرمیگیرد.
به بیانی دیگر، شعرهای او آیینه تمامنمای تاریخ اجتماعی ایران است: «دوباره میسازمت وطن!/ اگر چه با خشت جان خویش/ ستون به سقف تو می زنم/ اگرچه با استخوان خویش…»
شعر سیمین به نمایندگی از جامعه زنان همواره صدای خود را بلند کرده و تلاش کرده است نسبت به اتفاقات و حوادث پیرامونش سیاستِ سکوت را انتخاب نکند. این همراهی با صدای مردم و عبورنکردن از اتفاقات و حوادث فرهنگی و اجتماعی جامعه، ارتباطی قوی بین شعر او و مخاطبانش ایجاد کرده است.
اگر از منظر جامعهشناسی ادبی شعر بهبهانی را بررسی کنیم خواهیم فهمید که شعر او با محکومکردن نگاه مردسالارانه در بطن جامعه به دنبال ایجاد عدالت اجتماعی بین زن و مرد بوده است، در شعر «فعل مجهول» این نگاه را میتوان بهوضوح دید: «درس امروز قصه غم توست/ تو بگو! من چرا سخن گفتم؟/ فعل مجهول فعل آن پدری است/ که تو را بیگناه میسوزد/ آن حریق هوس بود که در او/ مادری بیپناه میسوزد…»
در شعر زنان به ویژه در غزلهای سیمین، زنانگی پرکاربردترین مؤلفهای است که با بهرهگیری از امکانات زیباییشناختی به تصویر کشیده میشود و در چهرههای مختلفی نمود پیدا میکند.
بهره زنان از حسهای رمانتیک و مسائل عاطفی و خانوادگی بیشتر است و همین عوامل صدای عاطفی کلمات مختص زنانگی را از بسامد بالایی برخوردار میکند.
سیمین در شعر علاوه بر روشنفکری، سنتشکن نیز هست و از جمله شاعرانی است که آگاهانه و آزادانه برخلاف شرایط موجود حاضر، مطابق ذهنیات زنانه خود مینویسد و با روش تازهای برای بیان فردیت، بیپرده و با شهامت، احساسات و تجربههای زنانه خود را بیان میکند و هویت زنانه خود را نشان میدهد: «زنی را میشناسم من/ که شوق بال و پر دارد/ ولی از بس که پُرشور است/ دو صد بیم از سفر دارد/ زنی را میشناسم من/ که در یک گوشه خانه/ میان شستن و پختن/ درون آشپزخانه/ سرود عشق میخواند…»
آنچه از درونمایه غزلهای سیمین بهبهانی به دست میآید، این است که او بهدنبال ارائه هویت زن معاصر است و تلاش میکند این هویت را به آن صورتی که باید باشد، به تصویر بکشد.
از این رو است که باید او را جزء برجستهترین شاعرانی برشمرد که زبان شعری خود را از سلطه ادبیات مردسالاری دور نگه داشتهاند و اندیشه، جهانبینی و عواطف لطیف و نرم خود را با همان اِلمانهای خاص زنانه ابراز کردهاند: «دارا جهان ندارد، سارا زبان ندارد/ بابا ستارهای در هفت آسمان ندارد/ کارون ز چشمه خشکید البرز لب فرو بست/ حتی دل دماوند، آتش فشان ندارد/ دیو سیاه دربند آسان رهید و بگریخت/ رستم در این هیاهو گرز گران ندارد…»
✅سمیه مهرگان
⭕️در سلیس نیوز بیشتر بخوانید:
سیمین بهبهانی؛ شاعری مردمی
🔴 www.salisnews.ir
🔴 instagram salisnews
🔴 @salissweb
💢تام کروز، بازیگری که نامش با بدلکاریهای نفسگیر و تعهد تمامعیار به سینما گرهخورده، در جدیدترین گفتوگوی خود از چالشها، دغدغهها و فلسفه پشت «فیلم مأموریت: غیرممکن – حساب نهایی» سخن گفته است. او در این مصاحبه، از نگاهش به نقش ایتن هانت، مفهوم تهدید دیجیتال و حتی شیوه بازگشت آرامش پس از روزهای پرتنش فیلمبرداری صحبت میکند.
تام کروز: «برای من، واقعی بودن تجربه سینمایی اهمیت دارد. وقتی تماشاگر بداند که بازیگر واقعاً روی بال هواپیما ایستاده یا از صخرهای میپرد، رابطهای صادقانه با فیلم برقرار میکند. این ارتباط مستقیم، همان چیزی است که سینما را برایم زنده میکند.»
✅ادامه این گفتوگو را در سلیس نیوز بخوانید:
گفتوگو با تام کروز بازیگر فیلم «فیلم مأموریت: غیرممکن – حساب نهایی»
🔴 instagram salisnews
🔴 @salissweb
🔴 www.salisnews.ir
💢راهنمای فیلم: «غریزه مادران» ۲۰۲۴
فیلم «غریزه مادران» یا «غریزه مادرانه» ۲۰۲۴، ساخته اول بنوا دلوم در ژانر درام، روانشناختی و هیجانانگیز است.
این اثر، نسخه بازسازی فیلمی فرانسویزبان به همین نام محصول سال ۲۰۱۸ است که در بروکسل ساخته شده و البته هر دو اثر، اقتباسی از رمانی به همین نام است که در سال ۲۰۱۲ منتشر شد. در این فیلم هالیوودی، بازیگرانی همچون جسیکا چستین، آن هاتاوی، جاش چارلز و آندرس دانیلسن نقشآفرینی کردهاند.
داستان درباره دوستی و همسایگی دو زن با نامهای سلین (آن هاتاوی) و آلیس (جسیکا چستین) در اوایل دهه ۶۰ و در حومه یکی از شهرهای آمریکاست که هر دو یک سبک زندگی مشخصی دارند؛ هر دو خانهدار و دارای پسرانی همسن هستند که با مرگ ناگهانی پسر سلین، زندگی هر دو خانواده دستخوش تغییرات زیادی میشود.
برای درک بهتر فیلم، پیشنهاد میشود ابتدا اثر فرانسوی آن دیده شود و سپس به سراغ نسخه هالیوودی آن بروید. البته ناگفته نماند که اثر هالیوودی، جذابتر و گیراتر است که دلیل برتری خود را مدیون بازی برجسته ستارگان هالیوود، آن هاتاوی و جسیکا چستین است. صحنههای ابتدایی فیلم به ما نشان میدهد که با اثری دلهرهآور از جنس آثار هیچکاک روبهرو هستیم. مخاطب به تدریج در فیلم با احساساتی همچون سوگ، فقدان، غم، خشم و سوءظن روبهرو میشود؛ تا جایی که فیلم ترکیبی از ژانر معماگونه و جنونآمیز میشود.
با مرگ ناگهانی فرزند سلین، وی دچار فقدان میشود و از سویی دیگر آلیس به دلیل عذاب وجدانی که دارد، تماشاگر را از لحاظ روانی درگیر میکند و دوستی آرام و لذتبخش این دو تبدیل به دوستی همراه با تنش و سوءظن میشود و سلین از آلیس دور و در ازای آن به پسر آلیس نزدیک میشود. نقش حمایتگر همسران این دو زن در ابتدا قوی بود، اما همسر سلین به دلیل آنکه زنش را در مرگ فرزندش مقصر میداند، دست از پشتیبانی او برمیدارد. زمانی که مادر داغدیده، مرحله سوگواریاش را طی نمیکند و در این مسیر حمایت و پشتیبانی نزدیکترین همراهش را از دست میدهد، افسار پاره میکند؛ تا حدی که همانطور که در فیلم نشان داده شد، از یک زن آرام تبدیل به یک هیولا و قاتل میشود. اگر این دو زن به جای دورشدن از یکدیگر، همدلی و همدردی میکردند، با پایانی وحشتناک روبهرو نمیشدیم. از اینرو بیشتر از آنکه به فیلم به دیده اثری درام و هیجانانگیز بنگریم، آن را باید تریلری روانشناختی ببینیم.
اینکه گاهی میشود خطر را از دور تشخیص داد و به هر چیزی شک کرد و فیلم این را به ما گوشزد میکند که باید به غریزههایمان توجه کنیم و از هر چیز کوچک شکبرانگیزی به سادگی نگذریم. از اینرو فیلم مخصوصا با موسیقی التهابآور آن تا حدی هیچکاکگونه است. از نکات قوی فیلم، شیمی بین دو بازیگر زن است و نکته مثبت دیگر آن بازیهای تکنفرهشان است. قاببندیها در فیلم بینظیر است.
دیالوگها به خوبی جاگذاری شده و به طراحی صحنه و لباس دقت کافی شده است. اما غریزه مادران بدون ایراد نیست. ابتدای فیلم بسیار کند پیش میرود و در سکانسهایی که باید آرام پیش رود، به حدی سریع و آشفته جلو میرود که مخاطب را گیج میکند؛ مخصوصا در سکانسهای دلهرهآور پایانی که تماشاگر بیش از آنکه غافلگیر شود و در شوک فرو رود، با تیتراژ فیلم روبهرو و اجازه تفکر و تأمل از او گرفته میشود. در واقع در انتها ما با پایانی ضعیف روبهرو هستیم. در هر صورت این اثر را از منظر روانشناسی باید جدی گرفت و مهمترین پیام آن، این بود که از کنار افراد داغدیده به راحتی نگذریم.
✅فرزانه متین
🔴 www.salisnews.ir
🔴 instagram salisnews
🔴 @salissweb
در مرگ عاشقانهی نيلوفران صبح
در رقص صوفيانه اشباح و سايهها
روكن به سوی عشق
رو كن به سوی چهره خندان زندگی
💢نادر نادرپور
🔴 www.salisnews.ir
🔴 instagram salisnews
🔴 @salissweb
💢نگاهی به فیلم «زن و بچه» ساخته سعید روستایی
نامتعارفِ ناکافی
فیلم «زن و بچه» نمونهی قابل ارجاعیست برای اثبات تاثیر فیلمنامه در ناکارآمدیِ سایر قابلیتهای یک فیلم.
تولید فلهای کمدیهای نازل، تضمینکنندهی کفایت کیفیت درامهای تراژیک اجتماعی نیست.
سعید روستایی از «ابد و یک روز» به بعد سیری ارتقایی نداشته و آخرین فیلمش به طبع این روند، از بقیه ضعیفتر. ملغمهای از موقعیتهای صرفا «نامتعارف» و خردهروایتهایی ابتر، بدون آن که صاحب تاثیر و پیوستگی کافی در مسیر دراماتیک فیلم باشند. با پایانی که بیشتر رها شده است تا باز یا بسته و جایگاه درستی ندارد.
تلاش برای القای مفهوم «بخشش» و جابجایی نقش قربانی و خطاکار، به بار نمینشیند و پیشدرآمد کافی برای اعطای مقام بخشندگی به مهناز یا سزاواری بخشودگی برای حمید ایجاد نمیکند. کنشها و واکنشهای متعددی وجود دارند که باعث پرسشهایی مزاحماند و شخصیتها بی پرداخت کافی و بلاتکلیف به چشم میآیند تا جایی که حتی ناتوان در ایجاد تعلیقهای موقت یا تکانههای رواییاند.
کارگردانیِ سعید روستایی از حیث تکنیکی و نه کلینگر، ستودنیست. کنترل صحنههای پر جمعیت، مهارت دکوپاژ با حرکت همزمان دوربین و بازیگر در همراهی با تعادل درونی حس و لحن، همچنان شاخص کارگردانیاش به شمار میآیند.
بازی درجه یک پریناز ایزدیار با وجود برخی برونرفتهای اغراقآمیز، موثر و ماندگار است، به ویژه در بازی نگاه و حرکت و سکون دستها و بیان بدن.
پورشیرازیِ «پیرپسر» را در حد و اندازه کمتر در این جا هم میتوان دید و هیچ بعید نیست که از این به بعد، نخستین انتخاب برای نقشهایی با هیولای درون باشد.
پیمان معادی در کلافهای سردرگم از نقشی درهم و سطحی، مجالی برای بروز درست ندارد. بازی ایزدیار چنان در مرکز توجه و برتر به نظر میرسد که بقیه بازی ها در سایهاند و البته اشکال اصلی در شخصیتپردازی نقشهاست.
💢مصطفی جلالی فخر
🔴 instagram salisnews
🔴 @salissweb
🔴 www.salisnews.ir
💢برای بعضیها مطالعه بهترین سرگرمی است و امکان ندارد بتوانند بدون کتاب خواندن روزگار بگذرانند. برای بعضیها هم مطالعه کاری ملالآور است و هر کاری را به کتاب خواندن ترجیح میدهند. پژوهشها نشان میدهد که کتاب خواندن یکی از بهترین راههای کاهش استرس است.
در نظرسنجی عظیم جهانی به نام «رستتست» دریافتند که مطالعه بهترین راه فراغت از فشارهای دنیای امروز است و از همه فعالیتهای آرامشبخش دیگر مانند بودن در طبیعت، خلوتگزینی و شنیدن موسیقی و هیچ کاری نکردن مؤثرتر است.
پروفسور ریموند مار از دانشگاه یورک کانادا معتقد است که مطالعه به کاهش استرس و اضطراب کمک میکند و باعث میشود توجه فرد بر بیرون از خودش متمرکز شود. پروفسور مار میگوید: «کتاب خواندن تجربهای آرامشبخش و مراقبه مانند است.»
✅در سلیس نیوز بخوانید:
آیا بین کتاب خواندن و طول عمر رابطهای وجود دارد؟
🔴 instagram salisnews
🔴 @salissweb
🔴 www.salisnews.ir
جهان روشن به ماه و آفتابست
جهان ما به دیدار تو روشن
💢سعدی
🔴 www.salisnews.ir
🔴 instagram salisnews
🔴 @salissweb
💢خبرنگاری اولیه، هر گزارش، صرفنظر از محتوای آن، باید بتواند به پنج پرسش اساسی پاسخ دهد: که (چه کسی)،، کجا (مکان)، کِی (زمان)، چه (ماهیت) و چرا (چگونه).
چرا ذکر این پنج عنصر ضروری است؟ زیرا بدون این عناصر گزارشگر نمیتواند واقعهای را بدون ابهام و شفاف به خواننده یا شنونده و بیننده منتقل کند.
درواقع این پنج عنصر به خبرنگار کمک میکند تا بتواند به سؤالات اساسی در مورد هر خبری که کار کرده پاسخ بدهد. هر خبری که یکی از این عناصر را نداشته باشد، ناقص است و برای مخاطب سؤال ایجاد میکند.
✅در سلیس نیوز بخوانید:
آموزههای خبرنگاری: تفکیک خبر از تفسیر
🔴 www.salisnews.ir
🔴 instagram salisnews
🔴 @salissweb
پروانه… سرانجام
از لای کتاب آزاد خواهد شد،
اما من هنوز
درگیرِ هزار دفتر از شبِ نانوشتهام.
پرنده… سرانجام
از محبسِ منتظر
آزاد خواهد شد،
اما من هنوز
درگیرِ دوشاخهٔ گَز از خطایِ سیمرغم.
آدمی… آدمی
سرانجام از عقوبتِ مُقَدَر
آزاد خواهد شد،
اما من همچنان
درگیرِ آن دقیقهام که باز تو
از پشتِ درگاهِ بسته بگویی:
منم...!
💢سیدعلی صالحی
🔴 www.salisnews.ir
🔴 instagram salisnews
🔴 @salissweb
ما فقط یکبار
در کودکی
جهان را نظاره میکنیم
باقی،
خاطره است...
💢 لوییز گلوک
🔴 www.salisnews.ir
🔴 instagram salisnews
🔴 @salissweb
💢یکی از پرسشهای مداوم فصل گرما این است که در روز چه مقدار و چند بار باید از کرم ضد آفتاب استفاده کرد؟
◽️استفاده از کرم ضد آفتاب مخصوصاً در روزهای آفتابی برای محافظت از پوست در برابر آسیب دیدن ضروری است.
◽️اما باوجود نشانهای تجاری، اسپیافها (SPFs)، فرمولها و روشهای استفاده مختلف، سخت بتوان فهمید که چقدر کرم ضد آفتاب نیاز دارید تا در برابر اشعهی قوی خورشید محافظت شوید.
◽️خوشبختانه، اکثر متخصصان پوست چند نکته اصلی در مورد استفاده از ضد آفتاب را برای ایمن نگهداشتن پوست شما از تابش خیرهکننده بیامان خورشید توصیه میکنند.
✅در بخش سبک زندگی، سلیسنیوز بخوانید:
همه آنچه باید درباره کرم ضد آفتاب بدانید!
🔴 www.salisnews.ir
🔴 instagram salisnews
🔴 @salissweb
تو را دوست داشتم
گویی تو
آخرینِ عزیزِ من در دنیا بودی
و تو مرا عذاب دادی
گویی
من آخرین دشمنِ تو
در دنیا بودم
💢غادة السمان
🔴 www.salisnews.ir
🔴 instagram salisnews
🔴 @salissweb
💢دیر رسیدن همیشگی اغلب نشانه تنبلی یا بیمسئولیتی تلقی میشود، اما متخصصان معتقدند عارضهای به نام «کورزمانی» میتواند علت اصلی این رفتار باشد.
به نوشته فاکس نیوز، کورزمانی به معنای ناآگاهی از زمان نیست، بلکه به ناتوانی در برآورد و مدیریت صحیح زمان اشاره دارد. این اختلال باعث میشود افراد نتوانند بهدرستی تشخیص دهند یک فعالیت چقدر زمان خواهد برد، در نتیجه سبک زندگی و برنامههای روزمرهشان به هم میریزد و بهرهوری کاهش پیدا میکند.
✅ادامه این نوشتار را در سلیسنیوز بخوانید:
چرا همیشه دیر میرسیم؟
🔴 instagram salisnews
🔴 @salissweb
🔴 www.salisnews.ir
💢راهنمای سریال: The Bear ـ فصل چهارم
تفاوت غافلگیرکنندهی فصل چهارم The Bear با قبلیها در میدان دادن به بروز احساسات آدمهای داستان است.
در سه فصل قبلی، استراتژی رواییِ برآمده از الگوی «هر ثانیه ارزش دارد» ما را پرت میکرد وسط ریتمی نفسگیر، همه میدویدند و ما هم دنبالشان، حفظ آبروی رستوران مهمتر از احساسات شخصی آدمها بود، اشارههایی میشد و رجوعی به گذشتهی دردناک پشت این بلبشو، ولی عادت کرده بودیم وسط ازدحام غرق شویم و بر اساس اطلاعات محدودی که دریافت میکردیم چیزهایی دربارهی گذشتهی این آدمها حدس بزنیم.
این فصل با همان مدل روایتگری شروع شد، وقتی به اپیزود طولانیاش (Bears) رسیدیم انتظار داشتیم هرجومرجی معادل اپیزود طولانی فصل دوم (Forks) ببینیم، ولی با وجود همهی قرینهسازیها میان این اپیزود و آن اپیزود، چمباتمهزدن تدریجی همهی کاراکترها زیر میز، کنار دختربچهای که خودش و ترسش را آن زیر پنهان کرده، آغاز سرریز مهربانی و خودافشاگری آدمبزرگها بود. از زیر آن میز که بیرون آمدند آدمهای دیگری شدند، در سه اپیزود آخر اجازه دادند همهی هراسها و نفرتهای تلنبارشده فاش شود، به صراحت بگویند با همهی تلخیها مفتخرند به اینکه آدم مقابلشان اینقدر معرکه است.
طراحی چند اپیزود نهایی بسیار جسورانه بوده چون این ایدهها روی کاغذ زیادی احساساتی جلوه میکند، احتمال شل و ول درآمدن موقعیتها بیش از موفقیتشان است. اما نتیجه، معرکه شده، میشود کنار این آدمها ایستاد و بابت زخمهایشان اشک ریخت.
زخمهای مشترک، فقدانهای مشترک و این زندگی که با همهی مصائبش به آن معتادیم.
⭐️ امتیاز فصل چهارم: ۴ و نیم از ۵
✅حسین معززینیا
🔴 instagram salisnews
🔴 @salissweb
🔴 www.salisnews.ir
برانژه: زندگیکردن امری غیرعادیست.
ژان: برعکس، هیچی طبیعیتر از این نیست. دلیلش هم اینکه همهی مردم زندگی میکنند.
برانژه: تعداد مُردهها بیشتر از زندههاست. تعداد اونها روزبهروز بیشتر میشه، زندهها کمیابن.
ژان: مُردهها، باید گفت چنین چیزی وجود نداره! هاه! هاه!... (خندهی بلند) اونها هم به شما فشار میآرند؟ چیزی که نیست، چطوری میتونه فشار بیاره؟
برانژه: من خودم از خودم میپرسم که آیا هستم یا نه!
ژان: (به برانژه) شما نیستید، عزیز من، برای اینکه نمیاندیشید! بیندیشید، آنوقت خواهید بود.
💢 بخشی از نمایشنامه "کرگدن" نوشته اوژن یونسکو
🔴 instagram salisnews
🔴 @salissweb
🔴 www.salisnews.ir
دنیا که به پایان رسید
رؤیاها
دنیایی دیگر خواهند ساخت
و خنده ی تو
جای آفتاب را خواهد گرفت...
💢رسول یونان
🔴 www.salisnews.ir
🔴 instagram salisnews
🔴 @salissweb
۲۳ ژوئن ۱۹۰۹
لحظاتی هست که میدانیم در میان ما و آنان که دوستشان داریم، هیچ فاصلهای نیست...
ماری دلبندم، پدرم را از دست دادم؛ در همان خانهٔ قدیمیای مُرد که شصت و پنج سال پیش به دنیا آمده بود.
دوستانش برایم نوشتند، پیش از اینکه دیدگانش را برای ابد ببندد، برای من طلب آمرزش کرد. مطمئنم که اینک پدرم در آغوش پروردگار آرمیده است، با این وجود، نمیتوانم اندوه و درد فقدانش را دور کنم.
احساس میکنم دست مرده بر سرم است و به مادرم، به خواهر کوچکترم و به برادرم میاندیشم- دیگر هیچکدام نیستند تا به روشنایی خورشید لبخند بزنند: کجایند؟ آیا در آن ناشناختهمکان میتوانند بار دیگر با خورشید دیدار کنند؟ آیا میتوانند همچون ما گذشته را به یاد آورند؟
چه پرسشهای ابلهانهای؛ خوب میدانم آنان جایی در آسمان میزیند، نزدیکتر از ما به خداوند. دیگر آن هفت پرده- که میان انسان و خرد حائل است- حجاب دیدگان آنها نیست، و عزیزانم دیگر ناچار نیستند با حقیقت و نور قایمباشکبازی کنند. با این وجود، همچنان دردمند و غمگینم.
و تو تنها تسلای منی. هر چند در آن سوی دیگر جهان، در جایی هستی که بههاوایی مشهور است. روزهای شما برابر شبهای پاریس است. با این حال، وقتی راه میروم، تو به من نزدیکی؛ وقتی کار میکنم، تو با من سخن میگویی؛ و آن دم که احساس میکنم تنهایی مرا میخورد، حضور تو در کنارم تجلی مییابد.
لحظاتی هست که میدانیم در میان ما و آنان که دوستشان داریم، هیچ فاصلهای نیست.
💢نامههای عاشقانهٔ یک پیامبر، جبران خلیل جبران
✅بیشتر بخوانید:
جبران خلیل جبران، شاعر انقلابی
🔴 instagram salisnews
🔴 @salissweb
🔴 www.salisnews.ir
💢یکی دیگر از زیباترین بخشهای کاخ گلستان، «عمارت بادگیر» است که در زمان ناصرالدینشاه محل جلسات وزرا بود. این عمارت همچنین محل تاجگذاری مظفرالدین شاه است که نمای داخلی آن با آیینهکاریهای کمنظیر، جلوهای ویژه دارند.
وقتی وارد عمارت بادگیر میشوید، همانند بخشهای دیگر این مجموعه، بسیاری از اتاقها بسته هستند. مسئولان موزه، فرسودگی بنا را از جمله دلایل این محدودکردن دایره بازدید میدانند.
✅بیشتر بخوانید:
گشتی در کاخ گلستان تهران
🔴 www.salisnews.ir
🔴 instagram salisnews
🔴 @salissweb
درحالیکه، طی آن شب بیخوابی، این اندیشهها میان شقیقههای دردناکم میرفت و میآمد، بار دیگر متوجه همان چیزی شدم که این روزهای آرام اخیر تقریباً فراموش کرده بودم: بر کدام خاک سست یا حتی ناموجودی زندگی میکنم، بر فراز ظلماتی که قدرت مرموز از آن خارج میشود، قدرتی که، بیتوجه به شروع متزلزل من، زندگیام را ویران میکند.
نوشتن مرا حفظ میکند، اما درستتر نیست که بگوییم نوشتن این نوع زندگی را حفظ میکند؟
طبیعتاً نمیخواهم ادعا کنم که وقتی نمینویسم زندگیام بهتر است. بسیار بدتر است و کاملاً تحملناپذیر که جز به جنون منتهی نمیشود.
بااینهمه واقعیت این است که نویسنده بودن باری است بر دوش من، حتی اگر مثل حالا ننویسم؛ و نویسندهای که نمینویسند بههرحال فاجعهای است که جنون میآورد.
و اما منظور از نویسنده بودن چیست؟
نوشتن پاداش دلچسب و شگفتانگیزی است اما بهای چه چیزی است؟
شب هنگام، به روشنیِ درسهای کودکان دیدم، بهوضوح دیدم که نوشتن مزد خدمت به اهریمن است. آن فرود بهسوی نیروهای مجهول، آن زنجیرگسیختگیِ جانهای معمولاً مهار شده، آن در آغوش کشیدنهای مشکوک و همۀ آنچه ممکن است در پایین رخ دهد، و در بالا، وقتی در نور آفتاب داستان مینویسیم، دیگر چیزی از آن نمیدانیم.
شاید شیوۀ دیگری از نوشتن هست، من جز همین یک شیوه نمیشناسم؛ شب هنگام، وقتی اضطراب نمیگذارد که بخوابم، جز همین یک شیوه نمیشناسم.
آرزوی انسان سادهدل این است: "دلم میخواست بمیرم و ببینم چگونه برایم عزاداری میکنند"، چنین نویسندهای پیوسته این را محقق میسازد، او میمیرد (یا زندگی نمیکند) و پیوسته بر خود میگرید.
💢بخشی از یادداشت کافکا به دوستش باوم، از کافکا تا کافکا، موریس بلانشو
🔴 instagram salisnews
🔴 @salissweb
🔴 www.salisnews.ir