کانالی بدون تبلیغ و تبادل با ما همراه باشید https://t.me/sarayesheroghazal
جمال ثریا راجع به عشق خیلی قشنگ میگه:
«اگر از راه دور به کسی عشق نورزیدهاید؛ اصلا ادعای عشق و عاشقی هم نکنید..!»🌴
@sarayesheroghazal
ﭼﺮﺍ ﺁﺩﻡ ﻣﺘﻌﺼﺐ مىﺗﺮﺳﺪ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩﺍﺗﺶ ﺷﮏ ﮐﻨﺪ ﻭ راهش ﺭﺍ ﺍﺻﻼﺡ ﮐﻨﺪ!؟
ﭼﻮﻥ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺵ ﻓﮑﺮ مىﮐﻨﺪ ﭼﻪﺟﻮﺭ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﻢ ﺑﻪ ﺗﺎﻭﻟﻬﺎﯼ ﭘﺎﯾﻢ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺴﯿﺮﯼ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺁﻣﺪﻩﺍﻡ اشتباه است!🌴
@sarayesheroghazal
مادر
كلام خانم طاهره اباذرى هريس
موسيقى جمشيد وحادى🌴
@sarayesheroghazal
لحظه ای با دل بی طاقتِ من راه بیا
ای خیابانِ پر از خاطره کوتاه بیا
#محمدرضا_طاهری🌴
@sarayesheroghazal
لبخنـد به هرچـه غصـه و غـم بزنی
بر چهره ی گل، بوسه ی شبنم بزنی
خورشیــدی و با آمــدنت بایـد هـم
از نـابتــریــن سپیـــده دم دم بزنی
#شهراد_میدری☘
سلام و ادب. صبح روز سه شنبه ی عزیزان بخیرو نيکي 🌴
@sarayesheroghazal
#رهی از موج گیسویی
دلم چون اشک میلرزد
به مویی بسته امشب
رشتهی جانی که من دارم...
#رهی_معیری 🌴
@sarayesheroghazal
در دل ِ تاریک ِ این شبهای سرد
ای امید نا امیدی های من!
برق چشمان تو،
همچون آفتاب
میدرخشد، بر رخ ِ فردای من!
#فریدون_مشیری🌴
@sarayesheroghazal
تو ماجرای مستیِ فرهادی
تو داستان لیلی و مجنونی
تو یادگار ارگ همایونی
ای صفحه صفحهی وطنت قرمز
تو حرف میزنی و سپس آتش...
لبخند میزنی و سپس آتش...
تو شعر میشوی و سپس آتش...
ای واژه واژه هر سخنت قرمز
#طه_محتشم 🌴
@sarayesheroghazal
آزادی و پرواز از آن خاک به این خاک
جز رنج سفر از قفسی تا قفسی نیست..
#هوشنگ_ابتهاج 🌴
@sarayesheroghazal
گیسو بتکان، بهار خوش بو بشود
گل، بیخود و بیقرار و جادو بشود
بگذار ببینمت که این سالِ جدید
از یُمنِ تماشای تو نیکو بشود
#جواد_مزنگی🌴
@sarayesheroghazal
رشته تسبیح اگر بگسَست
معذورم بِدار
دستم اندر ساعدِ
ساقیِ سیمین ساق بود
در شب قدر اَر صبوحی کردهام
عیبم مکن
سرخوش آمد یار
و جامی بر کنار طاق بود
#حافظ🌴
@sarayesheroghazal
عشق او
در جانِ ما
کاریدهاند...
#مولانا🌴
@sarayesheroghazal
چنین گفت موبد که مردن بنام
به از زنده دشمن بر او شاد کام
اگر کشت خواهد تو را روزگار
چه نیکو تر از مرگ در کار زار
همه ی روی یکسر بجنگ آوریم
جهان بر بد اندیش تنگ آوریم
#فردوسی🌴
@sarayesheroghazal
خدا بر بومِ هستی نقشِ ماهت را پدید آورد
تو را زیباتر از آنچه به فکرش می رسید آورد
چه تلفیقِ قشنگی، گرچه اندامِ تو موزون بود
وجودت را ولی در قالبِ شعرِ سپید آورد
چه آهویی! چه گلرویی! چه گیسویی! چه جادویی!
بنازم آن قلم مویی که نقشت را پدید آورد
چه رویایی ست خورشیدی که بعد از قرنها از دور
برایِ هر درِ بسته، به دستِ تو کلید آورد
به استقبالِ تو از آسمان تا خاک، فرشِ گُل
عجب نقش و نگاری بر شکوفه برگِ بید آورد
نسیم آرا و گندمگون، به باغِ سبزه و زیتون
خدا نامِ تو را پیش از شکفتن هایِ عید آورد
به شوقِ دیدن و بوسیدنت صد سرمه نستعلیق
تو را تا قصرِ آیینه، به دید و بازدید آورد
جوانه در جوانه غرقِ گندم شد هوایِ شوق
دری وا کردم و یک قاصدک از تو نوید آورد
سرانجام انتظارم سررسید و با قدمهایت
زمین، اسفندِ زیبایی به برگِ "سررسید" آورد
به رویِ برگِ گُل، شعری نوشتم در شبِ جشنت
همین شعری که با هر بیتِ خود عشق و اُمید آورد
#شهراد_میدری 🌴
@sarayesheroghazal
دوقدم مانده که پاییز به یغما برود...🌴
@sarayesheroghazal
با ساربان بگویید احوال آب چشمم
تا بر شتر نبندد محمل به روز باران
#سعدی🌴
@sarayesheroghazal
دستانت را که میگیرم،
جهان آرام میشود،
باد،
نفسش را حبس میکند،
و زمان،
قدمهایش را آهسته برمیدارد.
چشمانت را که میبینم،
ماه حسادت میکند،
ستارهها کمنور میشوند،
و شب،
رازها را در دل خود نگه میدارد.
عشق تو،
همچون رودخانهای در من جاریست،
بیآنکه بدانم،
از کجا آغاز شد،
و به کجا خواهد رفت...🌴
@sarayesheroghazal
@sarayesheroghazal
بر دوش من خسته مکن دست حمایل
عاقل نکند تکیه به دیوار شکسته...
#ملهمی_اردبیلی 🌴
اندر دل من مها دلافروز تویی
یاران هستند لیک دلسوز تویی
شادند جهانیان به نوروز و به عید
عید من و نوروز من امروز تویی
#مولانا🌴
@sarayesheroghazal
شبی یاد دارم کـه چشمم نخفت
شنیدم که پروانه با شمع گفت
که من عاشقم گر بسوزم رواست
تو را گریه و سوز باری چراست؟
بگفت ای هوادار مسکن من
برفت انگبین یار شیرین من
چو شیرینی از من بدر می رود
چو فرهادم آتش به سر می رود
همی گفت و هر لحظه سیلاب درد
فـرو می دویدش به رخسار زرد
که ای مدعی عشق کار تو نیست
که نه صبر داری نه یارای ایست
تو بگریزی از پیش یک شعله خام
من استادهام تا بسوزم تمام
تو را آتش عشق اگر پر بسوخت
مرا بین که از پای تا سر بسوخت
همه شب در این گفت و گو بود شمع
بـه دیدار او وقت اصحاب ، جمع
نرفته ز شب همچنان بهرهای
که ناگه بکشتش پری چهرهای
همی گفت و می رفت دودش به سر
همین بود پایان عشق، ای پسر...
#سعدی_جانم
#باب_سوم_بوستان☘
#دلتنگیهای_شبانه_راجدی_بگیرید 🌴
@sarayesheroghazal
هیچ یاری، طاقت همدردیِ ما را نداشت
تا دمی بنشانمش چونجان، کنارِ خویشتن
#سخنسالار_معینی_کرمانشاهی🌴
@sarayesheroghazal
خلاصه ۱۴۰۳:
صد بار اگر افتادم از پا ننشستم
صد شب غم آمد ولی من نشکستم🌴
@sarayesheroghazal
@sarayesheroghazal
دستم
به سمت تلفن می رود و
باز می گردد
چون کودکی که به او گفته اند
شیرینی روی میز
مال مهمان هاست
#سارا_محمدی_اردهالی 🌴
وقتی به تو فکر میکنم،
گویی شکوفههای گیلاس،
با دستهای نسیم،
در قلبم باران میشوند.
صدای پای بهار میآید
و عشق تو مثل آفتاب
بر دشت دلم میتابد.
من، مثل سبزههای سفره،
به سوی حضورت قد میکشم؛
و ماهی قرمز نگاهت،
در تنگ آغوش من
رقص شادمانهای میگیرد.
#ثریا_شجاعی_اصل🌴
@sarayesheroghazal
نسیــم و پـرده و مـاهـور تازه
سپیده غرق شوق و شور تازه
دم آمد آفتاب صبح خوشرنگ
بفـــرما استکــانی نـــور تــازه
#شهراد_میدری☘
عرض سلام و ارادت . صبح روز دوشنبه ی سرورانم بخیروسعادت 🌴
@sarayesheroghazal
زلفت هزار دل به یکی تاره مو ببست
راه هزار چارهگر از چار سو ببست
تا عاشقان به بوی نسیمش دهند جان
بگشود نافهایّ و دَرِ آرزو ببست
شیدا از آن شدم که نگارم چو ماه نو
ابرو نُمود و جلوهگری کرد و رو ببست
ساقی به چند رنگ، می اندر پیاله ریخت
این نقشها نگر که چه خوش در کدو ببست
یا رب چه غمزه کرد صُراحی که خون خُم
با نعرههای قُلقُلش اندر گلو ببست
مطرب چه پرده ساخت که در پردهٔ سماع
بر اهل وجد و حال، درِ های و هو ببست
حافظ! هر آن که عشق نَورزید و وصل خواست
احرامِ طوفِ کعبهٔ دل بی وضو ببست
#حافظ ☘
#شبانه_های_بایادتو 🌴
@sarayesheroghazal
زلف آشٖفته و خوی کرده و خندان لب و مست
پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست
نرگسش عربده جوی و لبش افسوس کنان
نیم شب دوش به بالین من آمد بنشست
#حافظ☘
#شبانه_های_بایادتو 🌴
@sarayesheroghazal
.
سوختم در شوره زار عمر ، چون خودرو گياهي
ناله اي هم نيست تا سودا كنم با سوز آهي
نيستم افسرده خاطر هيچ از این افتاده پايي
صد هزاران روي دارد چرخ با چرخ كلاهي
ابر رحمت را گو ببارد ، تا بنوشد جرعه آبي
ساقه خشك گياه تشنه كام بي گناهي
من كيم ؟ جوياي عشقي ، از دل نامهرباني
من چه هستم ، هاله محو جمال روي ماهي
من چه ام ؟شمع شب افروزي بكوي بي وفايي
مشعل خود سوزي و تا سر نبرده شامگاهي
من كيم ؟ در سايه غم آرميده خسته صيدي
بال وپر بسته ، اسير و بندي بخت سياهي
جز صفاي خاطر محزون ، ندارم خصم جاني
جز محبت در جهان ، هر گز نكردم اشتباهي
مو مكن آشفته آخر بسته جان من بمويي
مگسلان پيوند ، بسته كوه صبر من بكاهي
يا سخن با من بگو ، تا خوش كنم دل را بحرفي
يا نوازش كن دلم را با نگاه گاه گاهي
هيچ مي داني چه هامي دانم از چشم خموشت
رازها خواند دل من ، از سكوت هر نگاهي
داروي دردم تو داري نا اميد از در مرانم
اي بقربان تو جان دردمند من الهي
#معینی_کرمانشاهی🌴
@sarayesheroghazal
کی می دونه وقتی بارون می زنه
دیگه دور خنده ها تموم می شه
گلا پر می کشن از رو شاخه ها
طاقت پرنده ها تموم می شه
کی می دونه پای دیواری که نیست
یه روزی قرار می ذاشتیم من و تو
زیر این سقفی که افتاده رو خاک
چه شب و روزایی داشتیم من و تو
ما دو عکس رنگ و رو رفته ی تار
لای عکسای پر از گرد و غبار
تو پری قصه های کا غذی
من ولی شاهزاده ی یکه سوار
زد و مثل همه عاشقی ما رو
سر این کوچه یه روزی کاشت و رفت
مث دوس داشتنای دروغکی
زندگی هم ما رو قال گذاشت و رفت
واسه این شاهزاده ی برهنه پا
کی می خنده کی دیگه ناز می کنه
کی میاد پنجره های بسته شو
رو به ایوون طلا باز می کنه
من دوباره پای دیوار اومدم
دنبال خاطره های بی صدام
نکنه قرارمون یادت بره
من همون شاهزاده ی برهنه پام
#عبدالجبارکاکایی 🌴
@sarayesheroghazal
@sarayesheroghazal
عشقت نه سرسری ست که از سر به در شود
مهرت نه عارضی است که جای دگر کنم
#میرزاده_عشقی 🌴