باید کسی را پیدا کنم
دوستم داشته باشد
آن قدر
که یکی از این شبهاى لعنتی
آغوشش را برای من و یک دنیا خستگی بگشاید
هیچ نگوید
هیچ نپرسد
#نزار_قبانی
-𝐒𝐞𝐥𝐟 𝐏𝐨𝐫𝐭𝐚𝐢𝐭 1988,
-تابلوی نقاشی سلف پرتره/اثر بهرام حاجو
@savadnameh
آفتابی نی ز شرق و نی ز غرب از جان بتافت
ذره وار آمد به رقص از وی در و دیوار ما...
#مولانا
@savadnameh
تمام تنم تکههایی بود وصلهشده. تکهای خیس، تکهای مست، تکهای دست که وحشتناک بود، تکهای گوش که هولناک بود، تکهای دوستی با مرد انگلیسی که خیلی تسلیبخش بود، تکهای زانو که همینطوری ول میشد، تکهای گذشته که خوب به یاد دارم هنوز دنبال این بود که آویزانِ زمان حال شود و دیگر نمیتوانست ــ و بعد تکهای آینده که بیشتر از کل تکهپارههای دیگر مرا میترساند، و آخرسر هم تکهای مسخره که میخواست از ورای سایر تکهها ماجرایی برایم تعریف کند.
📚 جنگ
#لویی_فردینان_سلین
-𝐂𝐢𝐞𝐥𝐨 𝐞𝐦𝐩𝐞𝐝𝐫𝐚𝐝𝐨, 𝐮𝐧𝐝𝐚𝐭𝐞𝐝,
-تابلوی نقاشی آسمان سنگفرش شده/اثر کارلوس سانتیاگو
@savadnameh
من حامل زخمهای تمام نبردهایی هستم که از آنها طفره رفتم.
📚دلواپسی
#فرناندو_پسوا
@savadnameh
از آدمها بُت نسازید این خیانت است!
هم به خودتان، هم به خودشان!
خدایی میشوند که خدایی کردن نمیدانند...
و شما در آخر، میشوید سر تا پا کافر خدای خود ساخته!
📚غروب بتها
#نیچه
@savadnameh
شاید شبی کنار درخت کاج
آوای گام او شکند شب را
ریزد به روی دامن شب بوسه
ساید چو روی سنگ لبم، لب را
شاید که عشق هدیهی ابلیس است
اندوه اگر سزای وفا باشد
شاید اگر شکوفهی نومیدیست
شاید که مرگ هستی ما باشد
#نصرت_رحمانی
@savadnameh
روایتها از درون انتظار سربرمیآورند و در خلال مسیر داستانگویی زمان ما را شکل میدهند و عوض میکنند. داستانی که در آن انتظار نباشد وجود ندارد، شاید انتظاری هم که در خود داستانی نداشته باشد وجود نداشته باشد.
📚در باب انتظار
#هارولد_شوایترز
𝐍𝐨𝐜𝐭𝐮𝐫𝐧𝐞 𝐢𝐧 𝐁𝐥𝐮𝐞 𝐚𝐧𝐝 𝐒𝐢𝐥𝐯𝐞𝐫 1879-80,
-تابلوی نقاشی شبانهی آبی و نقرهای/اثر مکنیک ویستلر
@savadnameh
«آری خستهام
و به نرمی لبخند میزنم بر خستگی،
که فقط همين است؛
در تن آرزويی برای خواب،
در روح تمنايی برای نينديشيدن...»
#فرناندو_پسوآ
@savadnameh
یاد میگیری که میتوانی تحمل کنی
که محکم هستی
که خیلی میارزی
و میآموزی و میآموزی
با هر خداحافظی یاد میگیری.
#بورخس
@savadnameh
«ماجرا» را که گفتم، بغضِ انباشته ترکید. گاه کاری که «روایت»کردنِ ماجرا با آدم میکند، خودِ ماجرا نمیکند.
#ابراهیم_سلطانی
@savadnameh
چو کردی حلقه در گوشم، مکن آزاد و مفروشم
مکن جانا فراموشم، ز من یاد آر ، دستم گیر
#عراقی
📽️سکانسی از فیلم دشت گریان
اثرِ تئو آنجلوپلوس
@savadnameh
پرسید: چگونهای؟
گفت: چگونه باشد حال قومی که در دریا باشند و کشتی بشکند و هر یک بر تختهای بمانند؟
گفتند: صعب باشد.
گفت: حال من هم چنین است.
#عطار
@savadnameh
روزی قصههایت را میشمارم
آوارگان
مجروحین
کشتگان
فرسودگان
و آنان که با یک چشم
از تو منزجرند
و بر قصههایت
نقطهی سرخ پایانی میگذارم
نام من وطن است.
#قباد_حیدر
@savadnameh
این ذرهذره گرمی خاموشوار ما
یک روز بیگمان
سر میزند ز جایی و خورشید میشود.
#سیاوش_کسرایی
@savadnameh
-و من خودم را با خستگی تمام از میان این فصل عبور میدهم
به این امیدِ نور کمسویی که در دوردستها میدرخشد.
#اولگا_کنیپر
@savadnameh
تو چه دانی؟! که بر تو نگذشتهست
شب هجران و روز تنهایی...
#سعدی
Room in Brooklyn, Edward Hopper 1932
@savadnameh
«آیا کسی میتوانست بفهمد که دوست داشتن او چه لذتی دارد، و آدم را به چه ابدیتی نزدیک میکند؟»
📚سمفونی مردگان
#عباس_معروفی
@savadnameh
ساکنان قلبت را به دقت انتخاب کن
زیرا هیچکس به غیر از تو
بهای سکونتشان را نخواهد پرداخت.
#جبران_خلیل_جبران
@savadnameh
«همه چیز خراب اندر خراب است. بنداز، زندگی، هوا، کشتن وقت، همه چیز. هیچ معلوم نیست که چه خواهد شد. توضیح جزئیات جز دردسر نتیجهای ندارد. »
#صادق_هدایت
نامه به حسن شهیدنورایی
@savadnameh
معلم میگوید:
بالاترین ارج، کشته شدن در راه دین است.
و پدر میگوید: بزرگترین افتخار کشته شدن در راه کشور است؛ و من میخواهم بدان آیا کسی در این دنیا وجود ندارد که از ما بخواهد زنده بمانیم؟!
#فرانک_مککورت
📚 اجاق سرد آنجلا
@savadnameh