سواد نامهی موی سیاه چون طی شد بیاض کم نشود گر صد انتخاب رود
فشار زندگی، فشار محیط، و فشارهای زنجیرهایی که به دست و پایم بسته بود و من با همهٔ نیرویم برای ایستادگی در مقابل آنها تلاش میکردم، خسته و پریشانم کرده بود. من میخواستم یک «زن» یعنی یک «بشر» باشم.
#فروغ_فرخزاد
@savadnameh
«شاهی عزیز، من همیشه فکر کردهام روزی خواهد رسید که من قرار بگیرم، در سر جایم باشم. و آنوقت خواهم توانست روشن باشم. دقیق باشم و بستگی خودم را با دوستان به آن نهایت دلپذیر و کمیاب برسانم. اما همیشه رابطهی من با حوالی خودم نازک بوده است...»
#سهراب_سپهری / نامه به #ابراهیم_گلستان
بدرود آقای گلستان
@savadnameh
منظره غم انگیزى است تماشاى مردمى که منتظرند خدا همه کارها را درست کند!»
خداوند در عرش اعلاست و مثل عقابى تیزبین است و کمترین چیزى از دیدش پنهان نیست.
«اگر خدا همه کارها را درست کرد، چه؟»
«این قدرها هم دوستمان ندارد...»
📚خانواده پاسکوآل دوآرته
#کامیلو_خوسه_سلا
@savadnameh
کفران نعمت میکنند مردم، نمیرقصند.
#هوشنگ_گلشیری
@savadnameh
نخستین بار که تو را دیدم، گُمَت کردم؛
باز دیدمت،
باز گمت کردم؛
وقتی یافتمت دیوانه بودی.
#رضا_براهنی
@savadnameh
تو را دوست دارم
چون سفرِ نخستین با هواپیما
بر فرازِ اقیانوس
چون غوغای درونم
لرزشِ دل و دستم
در آستانهی دیداری در استانبول
تو را دوست دارم چون گفتنِ:
«شکر خدا زندهام...»
#ناظم_حکمت
@savadnameh
این نامه فقط بهرسم استقبال از تو است، برای اینکه به تو بگوید یک روز بدون تو روزی است که تمام نمیشود، شهری است بدون باغ، زمینی است بیآسمان...
و برای اینکه به تو بگوید هرگز هیچچیز ما را از هم جدا نخواهد کرد؛ در این دنیا، بههم گره خوردهایم.
شبخوش، قلبت را میبوسم.
#آلبر_کامو
نامه به ماریا کاسارس
@savadnameh
با این من مانده تا به ابد
در آرزویت بگو چه کنم...
@savadnameh
« من در حالت خوشی نیستم. مثل تاریخ، فرسوده و ملولم. انگار میکنم بار همه رنجهای کهنه و قدیم بر دل من است. احساس و زندگی مردهام و تن بیجانی را حرکت میدهم . خالی هستم. تنهایی چیز وحشتناکی است، از مرگ بدتر است، چون مرگ تنهایی است. بدون احساس تنهایی.»
📚روزها در راه
#شاهرخ_مسکوب
@savadnameh
نسخه اصلی آهنگ «مرا ببخش»
با صدای #علیرضا_قربانی
@savadnameh
بگذار تو هم رفته باشی
بگذار همه رفته باشند
توفان عظيم، صدای ربوده را باز نخواهد آورد
لرزۀ آخرين تپش، افسون حضور را بدرود میگويد:
آری داستان را پايان دهيم!
اما، لبان زيبا، كدام داستان را؟
داستانی كه هرگز آغاز نشد؟
كه نمیتوانست آغاز گردد؟
پردهای ناگشوده فرو افتاد.
و چه زيباست افسانۀ يك پردۀ ناگشوده..!
#هوشنگ_ایرانی
@savadnameh
بسان گرگ ها در فصلهای خشک
همهجا میروییدم
باران را دوست میداشتیم
پاییز را میپرستیدیم
و حتی روزی هم
به فکر آن افتادیم
نامهی تشکرآمیزی به آسمان بفرستیم
و جای تمبر را
به جای آن برگ پاییزی بچسبانیم
ما باور داشتیم که کوهها فناپذیرند
دریاها فناپذیرند
تمدنها فناپذیرند
عشق،اما میماند
و ناگه جدا شدیم
او کاناپههای بلند را دوست داشت
و من کشتیهای بلند را
او شیفتهی نجوا و آه کشیدنها در قهوهخانهها بود
و من عاشق پریدن و فریاد کشیدن در خیابانها
بااینحال
بازوانم در امتداد هستی
در انتظار اوست...
#محمد_الماغوط
@savadnameh
و قرنها از من میپرسند:
تو کیستی ای زن
و باد از من میپرسد
تو کجایی ای زن
من ..
روح ناآرام توام ای باد
زمان مرا انکار کرده است
از این رو..
من نیز مانند تو
هیچکجا
نیستم...
#نازک_الملائکه
@savadnameh
هیچ چیز قابل برگشت نیست
سعی کن عادت بکنی...
#بخشی_از_شعر
#شهرام_شیدایی
شاعر٬ نویسنده و مترجم ادبیات 🌷
@savadnameh
تو ترسویی، نصفه نیمهای!
نه بودنم را میخواهی نه نبودنم را.
#غسان_کنفانی
@savadnsmeh
«دوست داشتن را نمىتوان معنا كرد. نمىتوان نوشت. نمىتوان نقاشى كرد . نمىتوان نگاه كرد. دوست داشتن را فقط بايد نوشيد، بايد حس كرد بايد بوييد. بايد گفت بىآنكه كسى و حتی معشوقت معناى آن را بفهمد...»
#مصطفی_مستور
@savadnameh
درست است که مرگ هم یکی از قوانین طبیعت است
اما انسان تنها در برابر این قانون است که احساس حقارت و کوچکی می کند؛
یک مسئله ایست که هیچ کاریش نمی شود کرد؛
حتی نمی شود برای از میان بردنش مبارزه کرد،
فایده ای ندارد،
باید باشد؛
خیلی هم خوب است..!
#فروغ_فرخزاد
@savadnameh
روشنایی پیش میآید
و مرا در بر میگیرد
دنیا زیباست
و دستانم از اشتیاق سرشار
نگاه از درختان برنمیگیرم
که سبزند و بار آرزو دارند
راه آفتاب از لابه لای دیوارها میگذرد.
پشت پنجرهی درمانگاه نشستهام
بوی دارو رخت بربسته
میخکهای جایی شکفتهاند
میدانم
اسارت مسئلهای نیست
ببين!
مسئله اینست که تسلیم نشوی...
#ناظم_حکمت
@savadnameh
و آن پرنده اگر
تن به باد نمیداد، نمیدیدی
باد از کدام سوست
نمیدانستی، آتشِ یاقوتِ بر انگشتت
از چه خاموش شده است..
پس
با همین خموشیده، با همین نگین
نامه را سر به مهر نما !
این نفیر زمستانی... این صدا
همیشه از پسِ پشت میآید،
بر دوش تو میساید و دور میشود،
اما
آن جا که دگر به گوش نمیآید،
آن جا ایستاده
محرم تو
به روشنیی درّهها...
#بیژن_الهی
@savadnameh
اندوهام مقابلام نشست
اندکی مرا نگریست
سپس، گریستن آغازید
و من خاموش ماندم . . .
#غادة_السمان
@savadnameh
من غریبهام. همیشه بودهام. حتی در شهر خودم هم احساس غربت کردهام گاهی...
#ملاحت_نیکی
@savadnameh