🥀✒️🌞🖌🥀
🌹مهسا عبدالعلیزاده🌹
سئوگی نین باش آغریسی
سئۉگينين باش آغرؽسؽ توتاندا-
اؤرتۆێۆمۆ آچاراق ێومورام گؤزلرينی
ۉ ساچلارؽمؽن قاپ-قارانلؽغؽندا ێاتؽردؽرام اوْنو،
هئچ بير كودئيين زهرليێينی دادؽزدؽرمادان.
سئۉگينين باش آغرؽسؽ توتاندا،
ايچيم نيظامی حۆكۆمت گۆنلرينی آنؽمسادؽر
اۆره-ێيم چؽق-چؽق چؽققؽلداێؽر!
سسسيزليك دن سؽنؽر ۉ اوشاقلؽغؽمؽن
قادالؽ سؽزؽلتؽسؽ-
بئێينجيكيم ده باستؽرؽلؽر!...
سئۉگينين باش آغرؽسؽ توتاندا
فاشيست ايمپراطورلوغونون ايزی اێله-نير منده-
و تئرور اوْلونور دوێغولارؽم سؽراێلا
سئۉگينين باش آغرؽسؽ توتاندا
سؽنؽرلارؽ پوْزولور
توتاركن سئۉگيلی لرين بوْغازؽندان
روحونو سوْرور
قودورور
قؽناماێؽن سئۉگينی
باشؽنؽن آغرؽسؽ توتاندا
«ميگرئن» ێامان درددير ێامان!...
ۉ سئۉگی
«پارادوْكسيكال»* ێاشاێيش.
سنسيزليكدن دوْلو بير دئۉريم
آنجاق-
ۉنگيلتيسينده گركدير ێاشاماق!...
گۆن ایلی-۱۳۹۲
___
*- پارا دوْکس-Paradox سؤزۆ، ایکی بؤلۆم دن(ایکی سؤزدن) دۆزه لیب:
۱-پارا-para: بیر شئێ ایلن- بیر فیکیرلن، بیر ێاشاێؽش شیۉه سی لن تناقوْضلو ۉ تناقوْض دا اوْلماق، ضیددیێه تده اوْلماق بیر شئێ ایلن، بیر دوروم لان...
۲-دوْکس، دوْکسا- dox, doxa: اینام، اینانؽش، عقیده، باۉر...
«پارا دوْکسیکال»: عومومی حالدا، راێیج اینام ۉ عقیده ایلن مۆخالیف ۉ ضید اوْلماق.
ایضاح: ر . خ
@meshkinAcademyRX
اگر این گیاه را در منزل نگهداری میکنید مواظب باشید بچه هاتون برگ هایش را تو دهانشون نکنند و نجوند. چون به شدت سمی هست و ممکن است باعث خفگی یا حتی مرگ بشود
(منبع: کانال می دانستی)
@eshkinAcademyRX
انتشار موج در طول میلگردها و اتفاقی که به صورت آنی رخ میدهد. 😁
وقتی طنابی را به جایی میبندید و تکان مختصری به آن میدهید، موجی را به طور بسیار ساده در طول آن انتشار میدهید.
موج مجموعهای از ذرات در حال ارتعاش است که با خود انرژی و اندازه حرکت منتقل میکند. وقتی این امواج به محیط جدیدی میرسند، رفتارهای متفاوتی از خود نشان میدهند و تغییراتی در خواص آنها اتفاق میافتد.
🆔@meshkinAcademyRX
🥀✒️🌞🖌🥀
تصویری از شکنجه و فروش انسان ها با عنوان «برده»!
این تصویر مربوط به برده داری انگلیسی ها میشود!
تصویری از تاریخ ننگین بشریت!
@meshkinAcademyRX
🥀✒️🌞🖌🥀
فرق « نقد» و «انتقاد»
کلمه «نقد»، یعنی «تشخیص خوب از بد»، در کتاب های لغت معانی زیادی برای کلمه ی نقد نوشته اند، مانند: جدا کردن دینار و درهم از سره و ناسره، و تشخیص و تمیز دادن خوب از بد.
«نقد، انتقاد، تنقید، منُقد، مُنتقد، ناقد،...هم خانواده هستند.» از همه این کلمات مشهورتر، کلمه «انتقاد» است که شاید روزی چندین بار آن را به کار می بریم.
نقد قصه، نقد شعر، نقد نمایش نامه،...را نقد ادبی می گویند.
«نمی دانم تا به حال گذارتان به مغازه طلافروشی افتاده است یا نه؟ وقتی به آن جا قدم می گذارید، همه گوشواره ها، النگوها، دست بندها، انگشتری ها و... را مثل هم می بینیم. به نظرمان می آید که از نظر جنس، با هم فرقی ندارند و اگر تفاوتی هم هست، در شکل ظاهری آنهاست؛ اما وقتی درباره قیمت آنها می پرسیم، می بینیم کلی با هم تفاوت دارند. مثلاً دوتا گوشواره، اندازه و وزن شان یکی است، اما گاه قیمت یکی، چند برابر دیگری است.
از شنیدن این موضوع، تعجب می کنیم، اما طلافروش برای ما توضیح می دهد که مثلاً گوشواره اوّلی، جنس طلایش خیلی بهتر از دومی است؛ عیارش هجده است؛ در حالی که عیار دومی چهارده است.
البته، این که نتوانسته ایم بفهمیم کدام یک از گوشواره ها طلای بهتری دارد، تقصیر ما نیست. به راستی، تشخیص این موضوع برای من و شما مشکل است؛ امّا خود طلافروش ها، با تجربه ای که دارند و روش های علمی ای که بلدند، به راحتی می توانند بفهمند که هر طلایی، عیارش چقدر است (چقدرش طلای خالص است و چقدر از فلزات دیگر در آن وجود دارد).
این کارِ طلافروش ها، در حقیقت، نوعی «نقد» است، منتها نَه نقد ادبی.
می گویند در قدیم، طلافروش ها، سنگ مخصوصی داشتند که به آن سنگ مَحک می گفتند. با مالیدن این سنگ به طلا، می فهمیدند که خالصی و ناخالصی آن چقدراست. بر همین اساس، امروزه، گاهی به جای کلمه نقد، اصطلاح محک زدن را هم به کار می برند.
به بیانی دیگر، نقد ادبی، همان محک زدن آثار ادبی است. کار نقد ادبی، در حقیقت همان تعیین خالصی ها و ناخالصی های اثر ادبی است. چرا؟ برای آن که قدر و ارزش آن اثر ادبی را تعیین کند.
نقد را انواع و اقسامی چند نوشته اند، از آنجمله:
نقد ادبی، نقد فنی، نقد هنری و زیبایی شناسی، نقد اخلاقی، نقد اجتماعی، نقد تاریخی، نقد روانشناسی، نقد منفی، نقد سازنده، نقد مخرب، نقد اسطوره ای، نقد جامعه شناختی، نقد نظری، نقد عملی یا تجربی، نقد سنتی، نقد نو، نقد ساختارگرا، نقد صورت گرا یا فورمالیستی،...
اما «انتقاد» نظری است معمولا آلوده به اغراض شخصی، و پیامی معطوف به ارا جنبه های منفی و معایب هر اثر یا رویداد و یا اندیشه ای، خصیصه ی اصلی مطلب انتقادی، معمولا جهت گیری منفی بوده، اما در عین حال این جهت گیری چندان واضح و آشکار نیست. انتقاد نیز انواعی دارد، از آن جمله:
انتقاد مثبت یا سازنده، انتقاد غیر مستقیم، انتقاد تهاجمی و صریح، انتقاد همراه با تعریف و تمجید، انتقاد مبتنی بر محکوم کردن، انتقاد دیر از موعد....(منابع محفوظ)
@meshkinAcademyRX
🥀✒️🖌🥀
شکیل فرانسا اؤلکه سینده، 1955م ایلینده چکیلیب،
بیر فرانسالؽ آتا، بالالارؽن سئۉیندیریب ۉ گۆلدۆرمک اۆچۆن،
بیر قاراده ریلی اوشاقؽ سالؽب قفسه ۉ بیر اوْێونجاق کیمی،
قوْێوب اوشاقلار اوْێناسؽنلا!...
@meshkinAcademyRX
عندما تغفو ،
ينتهي العالم بالنسبة لي،
ويصبح كل شيء بلا معنى ...
یا جمیلتی المجنونه!...*
وقتی به خواب می روی،
دنیا برای من به پایان می رسد،
و همه چیز بی معنی می شود...
ای زیبایی دیوانه من!...*
«آیمارا-Aymara»
فعالیت کوههای آتشفشانی سهند 140 هزار سال قبل به پایان رسید و آنچه از فعالیتهای گدازهای آن باقی ماند،
روستای صخرهای کندوان را در حوالی شهر تبریز به وجود آورد.
(منبع: گوگل، حقایق باور نکردنی)
@meshkinAcademyRX
🥀✒️🌞🖌🥀
فلیسه، چرا میکوشیم آدمها را تغییر دهیم؟
این درست نیست.
" آدم باید یا دیگران را همانطور که هستند بپذیرد، یا همانطور که هستند به حال خودشان بگذارد."
آدم نمیتواند آنها را عرض کند، فقط توازنشان را بر هم میزند. چون یک انسان از قطعههای واحدی درست نشده است که بتوان تکهای را برداشت و بجایش چیزِ دیگری گذاشت. او یک کل است، و اگر آدم یک سویش را بکشد، سوی دیگرش، چه بخواهی چه نخواهی، کشیده میشود.
-- فرانتس کافکا
-- نامه به فلیسیه
Felicity, why are we trying to change people?
It is not true.
"One must either accept others as they are, or leave them as they are."
One cannot widen them, they only upset their balance. Because a human being is not made of a single piece that can be removed and replaced with something else. He is a whole, and if one kills one side, the other side, whether you like it or not, is pulled.
@meskinAcademyRX
@RJXJ28
🥀✒️🌞🖌🥀
جهان زیبای ما!
چرا جهان ما؟
چرا تنها جهان ما انسان ها؟
چون انسان تنها هستومندی است که به خود و جهان و آینده می اندیشد.
چون اندیشه است که، انسان را قادر میسازد تا بداند: چیزی به نام جهان و هستی و انسان وجود دارد، و اگر اندیشه ای نبود، در واقع هیچ چیزی نبود، جهانی نبود، اخلاق و فلسفه و شعر و زیبایی نبود و معنایی نبود و هیچ چیز معنایی نداشت، چون اصلا و اساسا «معنایی» نبود. ... و موجود معنا گرایی چون انسان نبود، و...نبود و...نبود. و «نبود نبود!»....
ر . خ
🆔@meshkinAcademyRX
«ێاسا باتمؽش پروْمئته!»
اؤزۆمۆ آغلاێؽرام!
اؤزۆمۆ دامجؽ دامجؽ آغلایێؽرام!
اؤزۆمۆن ێاسؽێام،
اؤزۆمه ێاسلؽێام،
اؤزۆمده ێاسلؽێام!
بیر ێاسا باتمؽش «پروْمئته»!
آدؽم «اینسان اوْغلو!»
آخؽ من اولدوزلارؽن بالاسؽێام،
«آێ» آتامدؽر!
«گۆن» آنامدؽر!
«دان اولدوزو» سئۉگیلیم دیر!
ۉ من آستا، آستا-
اولدوزلاردان آخؽب، ێئره قوْنموشام!
آخؽ گلمیشدیم ێئرده اولدوزلارؽن تومون اکم،
رنگ به رنگ گۆل، چیچک بئجه رم،
بولاغلارلان ماهنؽ اوْخوێام،
قؽش چیچه ێینین تئلین دارێام، نازؽن چکه م،
ده لی جئێرانؽمؽن باغرؽندا دینجه لم!
آما ێئرین توْپراغؽ «اولدوز تومون» تانؽمادؽ، گؤتۆرمه دی!
...ۉ «قرنفیل» چیچه گی، «بوْێماده رن» بوْتاسؽن آلقؽشلامادؽ!
ێئرین توْپراغؽ اؤزۆندن بئزمیشدی-
قان قوْخوسو ۉئریردی،
اؤز ایچینده داها کیفسیمیشدی!
من نه اۆچۆن اولدزلاردان اوچدوم ۉ-
بو کیفسیمیش ێئره گلدیم؟!
اؤزۆمده بیلمیرم!...
اؤزۆمدن ، اؤزۆمه آغلاێؽرام!
سۆزۆلۆرم، آخؽرام، سپه له نیرم!
اؤزۆمۆ ێوردمون توْپراغؽندا اکیرم!
اینانؽرام چوْخ تئزلیکله ێئرین آلتؽندان-
باش قوْۉزاێؽب، جۆجه ریب، گؤۉه ره جه ێم!
اؤزۆمۆ گؤزلریمین ێاشؽلان سوۉاراجاغام!
«آێمارا- Aymara»
🍃✒️🌹🖌🍃
فیلم کوتاه که
انسان را، انسانیت را،
دوست داشتن را، عشق را،
ایثار را، فداکاری را،
صبر را، حوصله و برد باری را،
...و هستی را، و بودن را،
...و خدا را معنا میکند!...
@savalan_JR
@meshkinAcademyRX
🥀✒️🌞🖌🥀
....و باباسنایی نوشت:
ابدیت همان چیزی است که آدمیان آن را «عشق» می نامند، و هرکس که دیگری را عشق می ورزد، می خواهد خود را در او ابدی سازد، و آنچه ابدی نباشد، راستین نیست!...
روشن خیاوی، بایقوش در خانه باباسنایی، صفحه، ۱۸۱،
@meshkinAcademyRX
#درختان سوخته استرالیا.
درختانی که با همین زیبایی، بعد از سپری کردن سختترین روزها، درس امید میدهند
به سوی تو،
به شوق روی تو،
به طرف کوی تو،
سپیده دم آیم،
مگر تو را جویم،
بگو کجایی؟...
ماندانا خضرایی،
@JRXJ28
سازی به نام «رباب»
ساز رباب از جمله سازهای زهی مضرابی (زخمه ای) دیرینه در ایران است. این ساز در دهه ۳۰ و ۴۰ شمسی در گروه نوازی سازهای ملی ایران به کار گرفته شده است. در گروه نوازی ها، ساز رباب را به صورت افقی روی زانو میگذارند (همانند عود یا تار) و با مضراب می نوازند.
ساز رباب از چهار قسمت کلی، شکم، سینه، دسته و سر تشکیل شده و وسعت صدای معمول رباب یک اکتاو و نیم است.
جنس ساز رباب
بدنه این ساز از جنس چوب درخت توت می باشد و داخل آن فضای خالی وجود دارد. لایه روی آن از جنس پوست بزغاله میباشد. درگذشته تارهای آن را از روده می ساختند و امروزه در شکل اطلاح شده ی آن نایلون به کار میبرند.
در جهان هر چیز چیزی جذب کرد
گرم گرمی را کشید و سرد سرد
قسم باطل باطلان را میکشند
باقیان از باقیان هم سر خوشند