🥀✒️🌞🖌🥀
هر یک از ما جهانی هستیم،
ما با این جهان چه کردیم و چه میکنیم؟
7،000،000،000،000،000،000،000،000 اتم در بدن ما وجود دارد که میلیارد ها سال قدمت دارند.
در واقع ما خود جهانی هستیم که به شکل یک انسان نمایان شدهایم!
بزرگترین پرسش پیش روی بشر قرن بیست و یکم میتواند این باشد:
ما با این جهان چه کردیم و چه میکنیم؟ آیا توانسته ایم در راه تنظیم و هماهنگ کردن خود به عنوان یک جهان با جهان بیرون کارهای مثبتی انجام دهیم؟ و یا جهان خود را ویران و تخریب کرده و جهان بیرون را- آنهم به خیال خود، آباد کرده ایم؟ و یا جهان بیرون را ویران کرده ایم با این خیال باطل که، جهان درون را آباد سازیم؟!...
اگر اندکی منصفانه بیندیشیم، خواهیم دید که، تنها کاری که در طول هزاران سال انجام داده ایم، جز ویران کردن جهان درون و بیرون-توامان هیچ کاری نکرده ایم. ما حتا کمترین تلاش را به کار نبرده ایم تا روابط و مناسبات کلی جهان درون و جهان بیرون را هماهنگ و تنظیم نماییم.
در این راه بشر همواره دچار خطا و اشتباه شده و میشود. ما همواره بر طبق تئوری «اراده ی معطوف به قدرت» تلاش کرده ایم دنیا را اداره و مدیریت کنیم، و اکنون نیز بر چنان باور عبثی پای اصرار می فشاریم...
تا زمانی که پاشنه ی اندیشه ها و تفکرات ما بر همان محور می چرخد، و «باید» و «نباید»
سرلوحه ی همه گونه روابط و مناسبات ما است، «جهان درون» و «جهان بیرون» هر روز ویران تر و خراب تر و خطرناک تر از روز قبل خواهد شد، و فضای نفس کشیدن برای این عزیزترین مخلوق خدا تنگ و تنگتر خواهد شد...
بشر باید برای بقای جهان درون و جهان بیرون، در تمام زمینه های تفکر و تعامل بازنگری و تجدید نظر ماید!...
@meshkinAcademyRX
«تا من زنده ام تو نخواب!»
رفتی و خوابیدی پونه ی وحشی پر از عطر بهشت من؟
وقتی که تو به خواب می روی،
جهان من در ظلمت فرو می رود!
و باغ های بابل و مرغان آوازخوان عشق باغ عدن از نغمه خوانی باز می ایستند،
و آب های چشمه های دیار وجودم خشک می شوند ،
و جهان من یکپارچه در خواب سنگینی فرو می رود-
چنانکه انگار جهان برای من تبدیل به سنگ های بی زبان می شوند،
و...و جهان من از نفس باز میماند-
انگار جهان و زندگی برای من میمیرند،
و من سوگوارانه در عزای تنهایی خود
به سووشن می نشینم!
چرا می خوابی عزیز دلم؟!
نخواب! هیچوقت نخواب
تا من زنده ام تو نخواب!
تو نخواب!
تا نوبت خواب من فرا رسد!
«آیمارا-Aymara»
جانم بسوخت، سببی ساز کن خدا!
«آتش» دروغ بود و «نور» دروغ بود و-
«عشق» هم دروغ؟
«آیمارا»
آێ سارؽ کؤێنک!
جیلوهلنیب نه قارشیمدا دوروبسان؟
جانیم سنه قوربان، آی ساری کؤینک!
ملکسن، چیخیبسان جنت باغیندان،
هئچ کیم اولماز سنه تای، ساری کؤینک!
دویماق اولماز عیشوه، غمزه، نازیندان،
فره ککلیک کیمی خوش آوازیندان.
یئل ووردو روبندی آتدی اوزوندن،
ائله بیلدیم دوغدو آی، ساری کؤینک!
گؤزلسن، تعریفین دوشوب ماحالا،
زر کمر یاراشیر قامتِ دالا.
لب غؤنچه، دیش اینجی، یاناغین لالا،
چکیلیب قاشلارین یای، ساری کؤینک!
گردنه یاراشیر قیزیل حاماییل،
گؤرهنین عاغلینی ائیلهییب زاییل.
حسرتین چکنلر اولوبدو ساییل،
ییغیر قاپیلاردان پای، ساری کؤینک!
طوطو دیللی، سرو بویلو سالاطین!
یوخمو مرحمتی بو سلطنتین؟
گؤندر گلسین «علسگر»ین خلعتین،
ائیلهمه امهیین ضای، ساری کؤینک!...
«عاشیق علسگر»
@meshkinAcademyRX
بورا سؤیکنمه، عؤمورلر یاریجاندیر قارداش!
اؤزگهنیندیر هره، دوسلار نیگراندیر قارداش!
داغیلان قانلی سوکوت، خاطیرهیه دؤنمهلیدیر
هئیکل اوسته دایانان، کؤکلو زاماندیر قارداش!
سس آزادلیق آجیدیر، قورد دؤشوندن سوت امیر
آخی بو کؤهنه حیات لاپدا یاواندیر قارداش!
آلنیمیزدا یازیلان باختیمیزین داش باشینا!
بئله عیصیان تؤرهنرکن، جریاندیر قارداش!
توخونوب سئوگییه حسرت، یاراماز گونلرده
آرزونون دؤشلری نیفرتله چیباندیر قارداش!
گئت کلیسا بوجاغیندا اؤزونه بیر یئر توت!
مچیدین آلتی بازار، اوستو توکاندیر قارداش!
سئوگی اعداملا اولوبدور بارابار، بیر کسه سؤز
شئیطانین آندی اؤلوم دادلی آذاندیر قارداش!
لایلاسیز یاتمارام، ال اوستو گئدک زیروهلره
منی عشقین باشینا بیر ده دولاندیر قارداش!
باغلارین یان، یؤرهسیندن هلهده قورخو یاغیر
هله وار بالتالارین دا ساپی قاندیر قارداش!
شعریمین ایچقاتی آخشامباشی، آللاهدان ایراق
هیجاندیر، هیجاندیر، هیجاندیر قارداش!
#یعقوب_نیکزاد 🥀👇👇👇🥀
@Gulushundegezelbitir
🥀✒️🌞🖌🥀
انسان ها در اواخر قرن ۲۱ میلادی،
انتقال دانش از حافظه ای به حافظه ی دیگر!
@meshkinAcademyRX
🥀✒️🌞🖌🥀
۱۴۰۰/۳/۲۰
تقدیم به حضرت دوست،
و به یاد هفته نامه ی بی جایگزین «ۉراۉی»
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
«ۉراۉی-Vəravi»
نگاهی به معنا و ریشه شناختی-Etymology آن
در منابع قدیمی از جمله ی نام هایی که برای مشکین شهر، یا «خی ێوْ-Xiyo» ذکر کرده اند، یکی هم نام «ۉراۉی-Vəravi» است. در این نوشته ی کوتاه تلاش میکنیم معنا و ریشه ی این نامواژه را در حد مقدور روشن سازیم. این نامواژه از دو قسمت زیر تشکیل شده است:
۱-ور-vər
۲-آۉ-ی-av,i
۱-ۉر-vər: ما در باره ی این واژه در جلد اول و دوم «فرهنگ سومر» بطور مشروح سخن گفته ایم، خلاصه ی سخن این است که، ۉر در زبان کنگری- سومری، به معنای شهر و آبادی و سرزمین است، این کلمه در پروسه ی زمانی بسیار طولانی و چند هزار ساله، دچار دگرگشت های فونتیکی-Phonetic شده و صورت های مختلفی پیدا کرده است، در روزگار ما نامواژه های زیر را میتوان نشان داد که صورتهای گوناگون واژه «ۉر-vər» هستند:
ۉر-vər: ۉره غول-Vərəğul، ۉرگه هان(ۉرگهان)-Vərgəhan، ۉرآمین، ...
اور-Ur: اورامان، اور: روستایی در جنوب غربی مشکین...
ۉیله- Vilə: ۉیله دره و...
بیل- Bil: بیلۉئردی، بیلقان، و...
بیله- Bilə: بیله سوۉار، و...
این بخش از نام مورد بحث را اینک در زبان های اروپایی، در قالب کلمات ویلا-villa، به معنای خانه ی ییلاقی و ویلا، و همچنی «ویلیج-village: روستا و آبادی ... میبینیم.
پس بخش نخست نامواژه ی «ۉراۉی-Vəravi»، یعنی «ۉر» در زبان کنگری-سومری، یعنی: شهر، آبادی، زمین، منطقه، ولایت...
اما بخش دوم: از نامواژه ی ۉراۉی، عبارت است از «آۉ-av»، آۉی-avi
در بررسی لغتنامه ها و فرهنگ هایی که تا کنون به دنبال رمزگشایی و قرائت الواح متعلق به مردم کنگر-سومر، تدوین و تالیف شده است، و البته این کار سترک علاوه بر زبانشناسان بنام کشورهای مختلف جهان، از طرف دو دانشگاه معتبر پنسیلوانیا و میشیگان صورت گرفته و اینک نتایج کار آنها به صورت فرهنگها و لغتنامهها در اختیار پژوهشگران علاقمند قرار دارد، به لغت های زیر برمیخوریم:
۱-آ. او، ها. او- a. u, ha. u=هااو=هوۉ= هوْۉلاماق: هوْۉ: التهاب، ورم، باد...هوْۉخورماق: گرم کردن انگشت ها به وسیله ی دمیدن نفس، گرم کردن با نفس(مرحوم استادبهزادی).
اگر دقت کنیم مفهوم «هوْۉ-hov» یعنی سرما، سوزش سرما، در معنای واژه ی «هوۉلاماق» نهفته است. اما نکته ی مهم و جالب توجه برای علاقمندان دانش ریشه شناسی-Etymology، یک قاعده ی تاریخی- تطبیقی فونتیکی است، و آن دگرگشت و تحول فونم «ه-h» به فونم «س-s» است، این تحول هم اکنون در بین گویش های مختلف ترکی و حتا در زبان های هند و اروپایی هم دیده میشود، به عنوان مثال:
هند= سند، ده= دست، و... چند مثال در گویش های ترکی:
ساغ-sa: دیری، سلامت،
در ترکی باشقرد: هاۉ-hav: ساغ
ساغلؽق
در ترکی باشقرد: هاۉلؽق-havlıq
ساغماق
در ترکی باشقرد: هاۉیۉ-haviv
ساغمال
در ترکی باشقرد: هاۉؽلقان- havılqan
ساققال
در ترکی باشقرد: هاکال، هاقال- hakal
سؽخؽنماق
در ترکی باشقرد: هاقلانیۉ- haqlaniv(-نیۉ-niv علامت مصدر در ترکی باشقرد است)
ساققؽز
در ترکی باشقرد: هاقؽز- haqız
برای نشان دادن چنین دگرگشت فونتیکی، میتوان صدها مثال آورد.
حالا اگر این معنی را بپذیریم، معنای «ۉراۉی-Vəravi» میشود: شهر سرما، شهر یا آبادی که آب و هوایش سرد است.
اما به واژه ای دیگر در زبان کنگری- سومری برمیخوریم، و آن به صورت زیر است:
«آ.او، آ. ۉ-a.u , av=آۉ-av»: جایی که آب ها فوران میکند، سرزمینی که آبها از زیر زمین میجوشد و فوران میکند، سرزمین آبهای زیرزمینی...spring flood water, high water from under earth
اگر این معنا را بپذیریم، معنای نامواژه ی «ۉراۉی-Vəravi» میشود:
«سرزمین، یا شهر، یا محل آبهایی که از زیر زمین فوران میکند!»
به باور نگارنده، این معنای دوم، نزدیک ترین و درست ترین معنای نامواژه ی «ۉراۉی-Vəravi» میتواند باشد.
رحمان پوراکبر خیاوی(روشن خیاوی)
فیلولوژی-Ph.D
___________________________________
منابع و مآخذ این نوشته به قرار زیر است، در ضمن علاقمندان به مباحث ریشه شناسی-Etymology، میتوانند به همین کتابها مراجعه نمایند و استفاده کنند:
1. PSD, 2005
2. Sumerian Lexicon, Johnn A. Halloran, 1997,
3. Peter Chong, Ural-Altaic Etymology, 1998
4. A. Toth, Hungarian Etymology, 2007
5. Patrik Ryan, 1992, Nostratic Etymology,
6. F. Hamori, Sumerian Lexicon,...
7. Starostin, Altaic Etymology....
🥀✒️🌞🖌🥀
بعد از جنگ جهانی دوم، تمام کلاه خودهای جنگی ارتش آلمان نازی، تبدیا به قابله شد.
@meshkinAcademyRX
Sən getdin, ele bil dünya boşaldı
Yaz da köçüb getdi, yeri boş qaldı...
Bahar ürəyimi, sənsiz qış aldı
Mən yaza vurğunam, qışı neylərəm?
#Bəxtiyar Vahabzadə
سن گئتدین، ائله بیل دۆنیا بوشالدی
یاز دا کؤچۆب گئتدی، یئری بوش قالدی...
باهار اۆرهییمی، سنسیز قیش آلدی
من یازا وورغونام، قیشی
نئیلهرم؟
#بختییار واهاب زاده
❣️══༻🇦🇿༺══❣️
ℒℴνℯ
@MaAzturk
🥀✒️🌞🖌🥀
به تعداد آدمهای روی کره ی خاکی، تفاوت فکر و نگرش وجود دارد!
پس این را بپذیر:
کسی که تفکرش با تو متفاوت است،
دشمنت نیست؛ انسان دیگری است!
🆔@meshkinAcademyRX
🎵ای ساکن جان من
آواز: استاد_محمد_رضا_شجریان
شعر: مولانا
ای ی ی ساکن جان م...ن!
امروز تو کجااا...رفتی؟...
ای ی ی آتش جان من!
امروز تو کجااا...رفتی؟...
درخت هایی که در سخت ترین شرایط، حتا در شعله های سوزناک «آتش بی رحم» نمردند و اکنون نفس می کشند!...
Читать полностью…🍂🍂
🔶 #نادر_الهی
1⃣
🔷 منه باش قاخینجی اولدو
قونشوموزون منله یاشید اوغلو
آنام هی دئیینیردی:
« آی بالا
باخ اؤیرن
آللاه ساخلامیشین قورد اورهیی وار...
بؤیوکدو منیم آدیم
آمما من
هئچ وعده قورد اورکلی اولانمادیم
من قوش اورکلی اولدوم
آی انا!
قوش اورکلی...
سن منه دانیشماق اؤیرتدین
من اوخوماق ایستهدیم
سن منه یئریمک اؤیرتدین
من اوچماق...
آخ آخ!
بیر یول آغاجدان اوچدوم
ایکی قیچیم سیندی
بیر یول دامدان
ایکی قولوم
آی آنا قوربانون اولوم
سن منی قینامازدین
بیلسیدین کی ندی اوچماغین دادی
یاریتماز بالانی باغیشلا
آمما
داها اوچماغیما بیر شئی قالمادی
2⃣
🔷بالتا
دهره
کرکی
اره
اوراغ
ناجاق
اود اوجاق
هامیسی بیربیریندن آج
هارا قاچاجاقسان... آی یازیق آغاج؟
3⃣
🔷 فیکرین کؤلگهسی اولسایدی
آبیرسیزلیق اولاردی
بیر مملکت،
تولکو چاققال
کولگهسیله دولاردی...
4⃣
🔷گئجه گؤردویوم یوخونو
سحر سحر
کوچهده
آددیم آددیم تامسینیرام
بیری چیمدیکلهسین منی
ائلهبیل یوخوم چین اولور
ائلهبیل او منیم طالع قوشومدو
بس نییه باشیمین اوستوندن
کئچدی گئتدی
بس نییه باشیما...؟
◾️قایناق: هنر و جامعه درگیسینین اونبیرینجی ساییسی/ چاغداش تورکجه ادبیات بؤلومو
🔺/channel/aypoet717
🍂🍂
کره زمین وقتی دریاها و اقیانوس ها به دست انسان ها نابود و خشک شود،
به این شکل درخواهد آمد، و آنوقت است که دیگر قابل سکونت نخواهد بود،
@meshkinAcademyRX
🥀✒️🌞🖌🥀
نوشته ی پرمعنای روی پیرهن دختر بچه:
محل تولد: زمین،
نژاد: انسان،
سیاست: آزادی،
مذهب: عشق،
@meshkinAcademyRX
🥀✒️🌞🖌🥀
(12)
«تقدیم به حضرت دوست!»
«بررسی تاریخی-تطبیقی زبان های «سومری-کنگری» و «ترکی»
رحمان پوراکبر خیاوی(روشن خیاوی)
فیلولوژی-Ph.D
طوفان نوح یا طوفان بزرگ
آیا طوفانی با ابعاد جهانی روی داده است؟
آثار طوفان بزرگ در سرنوشت مردم کنگر- سومر-
و مهاجرت آنها به سرزمین های دیگر
امروزه روز، شواهد و دلایل بسیاری به دست آمده که، اساسا کنگریان-سومریان صدها و هزارها سال قبل نیز، از سرزمین های آسیای مرکزی و ترکستان و ترکمنستان امروزی به سرزمین های غرب دریای خزر مهاجرت کرده بوده اند و در آنجا ساکن شده و نخستین بنیان های تمدن بشری را در این سرزمین ها پایه ریزی کرده بودند. بطوریکه در نتیجه ی کشفیات باستان شناسی، قدیمترین «چرخ» در سرزمین های آذربایجان-شمال ارس به دست آمده است، این در حالی است که، حدود دوهزار-۲۰۰۰ سال بعد از آن، کنگریان-سومریان در «بین النهرین»، «چرخ» را اختراع کردند. تامل در این مسئله خیلی از حقایق تاریخی را روش میکند. سکونت در این مناطق- آنطور که روشن شده، بیشتر به خاطر شرایط مناسب آب و هوایی و وجود دشت های حاصلخیز، مانند دشت موغان و...و مساعد بودن این مناطق برای زندگی بوده است. یافته های باستانشناسی از قبیل کنده کاری های بسیاری بر روی صخره ها و سنگ ها، که نمونه های آنها را بعدا در بین النهرین می بینیم، یکی از این دلایل باید به حساب آورد.
خاطره طوفان نوح یا طوفان بزرگ در اساطیر ترکان:
ما اینجا قصد نداریم «داستان اسطوره ای- حماسی گیلگه میش» را نقل و روایت کنیم، چرا که خارج از رسالت این نوشته است، تنها به اشاراتی چند، به نشانه ها و شکل این داستان در میان ترکان میپردازیم.
روایتی از طوفان بزرک در میان ترکان به این شکل آمده است: «وقوع طوفان نوح را قبل از هر موجودی «بز نری»(تکه - təkə)، که دارای مو و پشم آبی رنگ بود، فهمید و خبرش را به آدمیان اعلام کرد.این بز نر با موی آبی رنگ، هفت شب و هفت روز چهار گوشه ی عالم را گشت و با صدایی رسا و بلند جار کشید و به مردم عالم اعلام کرد. بعد از آن، هفت روز زلزله آمد و کوه ها هفت روز آتشفشانی کردند، سپس هفت روز باران و تگرگ و برف بارید، بعد از آن، هفت روز و شب طوفان روی داد و سراسر کره ی زمین را طوفان فرا گرفت. و بعد از آن، سرمای شدید و کشنده ای آغاز شد. هفت برادر بودند که از وقوع طوفان از قبل خبردار شده بودند، نام برادر بزرگ «ارلیک- Ərlik»، و نام برادر دیگرش «اۆلکن- Ülkən» بود. این هفت برادران با همکاری یکدیگر کشتی ای ساختند و از هر نوع حیوانی یک جفت در آن کشتی جای دادند.
بعد از آنکه طوفان فرو نشست، خروسی را از کشتی رها کردند. در مقابل شدت گرما نتوانست زنده بماند و مرد، بعد از آن، قازی را در آب رها کردند، قاز رفت و برنگشت. بار سوم کلاغی را به پرواز در آوردند، او نیز رفت و برنگشت. لاشه ای را دیدند که به کشتی گیر کرده است، هفت برادران آنرا دیدند و فهمیدند که به خشکی رسیده اند، پس از کشتی پیاده شدند و پای در خشکی گذاردند.».
این داستان در میان «ترکان آلتای» به شکل دیگری روایت شده است:
«اۆلکن - Ülkən» خبر وقوع طوفان را در سرتاسر عالم به «نوْما - Noma»(نوح) داد و او را آگاه ساخت که کشتی ای بسازد. «نوْما - Noma»سه پسر به نام های «بالؽقسا-Balıqsa» و «سارۉول- Sarvul» و «سوزونول- Soozunuul» داشت. «نوْما» با این سه پسر خود، بر بالای کوهی یک کشتی ساختند. در کشتی از انسان و سایر موجودات زنده، جفتی جای دادند.»(B. Gerey. München, 1987، همچنین Qəzənfər Kazımmov, s: 72).
داستان فوق در الواح کنگری-سومری به شکل زیر آمده است:
خدایان به توافق رسیدند و تصمیم گرفتند که، «انسان» را از روی زمین نابود سازند. «ائنکی- Enki» یکی از دستیاران خدایان، تصمیم میگیرد تا انسان را از خطر و نابودی نجات دهد. (اینجا لازم به یادآوری است که، «ائنکی» در اساطیر کنگریان-سومریان، همان «پرومته»
در اساطیر یونان است.).
ادامه👇👇
🆔@meshkinAcademyRX
🥀✒️🌞🖌🥀
پسر استالین به خاطر بد رفتاری پدرش،
با اسلحه به سر خود شلیک کرد،
ولی تیرش به خطا رفت و زنده ماند.
استالین پس از شنیدن این خبر، گفت:
او حتا عرضه ی درست شلیک کردن هم ندارد !!
@meshkinAcademyRX
🥀✒️🌞🖌🥀
«متافیزیک آینده،
فلسفه ی تاریخ و ضد تاریخ»
خوش باوری و ساده لوحی خواهد بود اگر پیام های «نیچه» و «هایدگر» و سخن دانشمند انگلیسی برنده ی جایزه نوبل، یعنی مستر استیون هاوکینگ را بپذیریم که،
متافیزیک مرده و فلسفه به پایان رسیده است.
پذیرفتن این پیام ها، آنهم پیامهایی از طرف انسانهایی که خودشان تمامی عمرشان را با فلسفه و دانشی سپری کرده اند که خود آن دانش، عین فلسفه و یا از ارکان و موضوعات مورد بحث و مناقشه ی فلسفه در تمامی طول بوده است و است.
زندگی انسانها در معنای دقیق و واقعی سخن، همانا در اندیشیدن و اندیشه خلاصه و معنا میشود، و فلسفه همان اندیشیدن است، منتهی اندیشیدن به هستی، به بودن و چگونه و چرا هستن و بودن؟ لذا انسانها تا جهان هست و تا در این جهان انسانی وجود دارد، خواهند اندیشید و خواهند پرسید، و با هر اندیشیدنی، سئوالات جدیدی را و مفاهیم نوی را برای اندیشیدن خود پیدا و طرح خواهند کرد و از خود پرسشهای تازه ای را خواهند پرسید.
اما بر خلاف گفته ی نیچه که مرگ خدا را فریاد میزند و هایدگر که پایان فلسفه را صلا در میدهد، و مرگ متافیزیک را اعلام میدارد، اینبار فلسفه ی جهان بر ارکان نوینی از برمسائل ذاتا متافیزیکی تکیه زده و استوار خواهد شد.
با اندکی نگاه به دور و بر خود و تامل در رویدادهایی که هر روز و هر ساعت و هر آن، وجود آدمی را دچار انقلاب و آشوب میکند، و تمام چشم اندازهای آینده ی بشریت را تاریک و مالامال از یاس و نا امیدی میسازد، همه و همه ضرورت گریزناپذیری را در مقابل انسان به نمایش میگذارد.
این ضرورت همانا نیاز انسان به فلسفه ای نوین و نگاهی نو به هستی و طبیعت و انسان و زندگی و تاریخ و فرهنگ و در نهایت به روابط انسان با خود و با هستی و جهان و طبیعت و زندگی است. باز نگری در همه ی این مسایل، نیازمند احیا ارزشها و باورهای متافیزیکی نوین و دور از تعصبات قاره ای و باوری و نژادی و سایر باورهای ضد تاریخی در عرصه ی جهانی است.
انسان باید بپذیرد که هر موجودی به نام انسان، به وطن، به زبان ، به ارزشهای اخلاقی و دینی و به فرهنگ نیاز دارد،( انسان یعنی مجموعه ی همین ها)، نمیشود انسانی را بی وطن، بی تاریخ، بی زبان و بی فرهنگ و بدون ارزشهای اخلاقی و دینی تصور کرد و یا خواست. نمیشود تاریخ و فرهنگ و هنر و ادبیات و فلسفه و زبان و دین و آیین و وطن انسان و یا گروهی از انسانها را انکار کرد.
متافیزیک آینده که ما آنرا فلسفه ی تاریخ و ضد تاریخ مینامیم، بر شالوده های همین ارزشها محکم و استوار خواهد شد.
و نکته آخر اینکه، آنچه باید گفت مرده و یا به حال احتضار افتاده، اخلاق است که جز پوسته ها و کلمات تهی از معنا و محتوا و پوچ و گمراه کننده، چیزی از آن باقی نمانده است.
رحمان پوراکبر خیاوی(روشن خیاوی)
@meshkinAcademyRX
🥀✒️🌞🖌🥀
منده سؽغار ایکی جهان، من بو جهانا سؽغمازام،
جؤۉهرِ لامکان منم، کؤۉن و مکانا سؽغمازام،
عرش ایله فرش، کاف و نون، منده بولوندو جمله چون،
کس سؤزونو اوزالتما کیم شرح و بیانا سؽغمازام،
کؤون و مکان دیر آیتیم، ذاتا گئدر بدایتیم
سن بو نیشان ايله منی بیل کی نیشانا سیغمازام
کیمسه گومان و ظنّ ایله اولمادی حق ایله بیلیش
حقی بیله ن بیلیر کی من ظنّ و گومانا سیغمازام
صورته باخ و معنییی، صورت ایچینده تانی کیم
جيسم ایله جان منم، ولی جيسم ایله جانا سیغمازام
هم صدفم، هم اینجییم، حشر و صراط اسینجی ام
بونجا قوماش و رخت ایله من بو دوکانا سیغمازام
گنج نهان منم، من اوش، عین عیان منم من، اوش
گؤوهر کان منم، من اوش، بحره و کانا سیغمازام
گر چی محیط اعظمم، آدمی آدیم، آدمم
طور ایله کن فکان منم، من بو مکانا سیغمازام
جان ایله هم جهان منم، دهر ایله هم زمان منم
گؤر بو لطیفهنی کی من دهر و زمانا سیغمازام
انجم ایله فلک منم، وحی ایله هم مَلک منم
چک دیلینی و ابسم اول، من بو لیسانا سیغمازام
ذره منم، گۆنش منم، چار ایله پنج و شش منم
صورتی گؤر بیان ایله، چون کی بیانا سیغمازام
ذات ایلهیم، صیفات ایله، گول شکرم نبات ایله
قدر ایله یم برات ایله، پوسته دهانا سیغمازام
شهد ایله هم شکر منم، شمس منم، قمر منم
روح و روان باغیشلارام، روح و روانا سیغمازام
تیر منم، کمان منم، پیر منم، جوان منم
دؤولت جاودان منم، آینهدانا سیغمازام
یئر و گؤیو دۆزن منم، گئری دؤنوب پوزان منم
جومله یازی یازان منم، من بو دیوانا سیغمازام
نارا یانان شجر منم، چرخه چیخار حجر منم
گؤر بو اوْدون زبانهسین، من بو زبانا سؽغمازام
گرچه بو گۆن نسیمیام، هاشمیام، قرێشیام،
بوندان اولودور آیتیم، آیته _ شانا سیغمازام،
عمادالدین نسیمی تبریزی
از کتاب«حروفیه، آرا و عقاید » نوشته ی: روشن خیاوی،
@meshkinAcademyRX