sbiabanaki | Unsorted

Telegram-канал sbiabanaki - سعید بیابانکی

3943

شعرها و نوشته های سعید بیابانکی کتاب های شعر: یلدا.نامه های کوفی.سنگچین.جامه دران.ضدحالات.سکته ملیح .هی شعر تر انگیزد و...

Subscribe to a channel

سعید بیابانکی

صاحبانِ واقعی ادبیات کیستند؟!

در روزگاری که غوغای رسانه‌ها و ارتباطات جمعی حقیقی و مجازی گوش فلک را کر کرده، کوره‌ی دمانِ رسانه‌ها، از مجازی و حقیقی، هر جنبنده‌ای را به درون می‌کشد و می‌بلعد و می‌سوزاند و از خاکسترش هم چیزی باقی نمی‌گذارد.
یادداشت‌نویس‌ها، ستون‌نویس‌ها، منتقدها، دبیرها و سردبیرها، اصحاب رسانه، شومن‌ها ،کارشناس‌نماها، ادیب‌نماها، حکیم‌نماها و همه و همه‌ي آن‌هایی که از ادبیات فقط حرف‌زدن و نوشتن گزارش را بلدند و تنها هنرشان، فقط سرقت حرف این و آن شاعر و نویسنده و آراستن آن به لطایفِ حیل برای فریب مخاطب و بزرگ‌نمایی خود است، چنان عرصه را تنگ کرده‌اند که ادیبان واقعی، شاعران و نویسندگان و صاحبان آثار، ناگزیر فقط تماشاییان صحنه‌اند.
دلالی در این مملکت سال‌هاست شغل پربازدهی است. دلال فقط سیب‌زمینی و میوه و دارو و نان و آب و رزق مردم را معامله نمی‌کند! دلالانی هم هستند به نام «دلالان ادبی»، که آثار دیگران را بر می‌دارند و اینجا و آنجا عرضه می‌کنند و نفع‌اش را می‌برند، بی‌آنکه صاحب اثر، از آن بهره‌ای برده باشد.
رسانه به این دلالان، فرصت دلالی می‌دهد! کسی که کامپیوتر خوانده، شارح مثنوی است و کسی که دندانپزشک است شارح حافظ! شعر سعدی تا قیصر امین‌پور را فلان کارشناس بی‌سواد که حتا روخوانی شعر را هم بلد نیست، چنان عرضه می‌کند که انگار میراث شخصی سندخورده آباء و اجدادی‌اش است و حتا رعایت این را نمی‌کند که شاعر چه منظوری داشته، هرآنچه را به ذهن ناقصش می‌رسد می‌گوید و به آن می‌بندد! گاه حتا اینها کتاب هم می‌نویسند و ندانسته‌های خود را به حلّه طبع نیز می‌آرایند!
چگونه است که در زمینه علوم مختلف، باید صاحب‌نظر متخصص(یعنی کسی که دانش تخصصی و تجربه حرفه‌ای در آن زمینه دارد) باید نظر بدهد، اما در باب ادبیات و شعر، هر کسی می‌تواند مجتهدانه سخن بگوید؟! آیا اگر کسی برای بیماری خاصی به دکتر مراجعه کرد و دکتر به او داروی مشخصی را داد، می‌تواند از فردا به عنوان متخصصِ تجویز دارو، شروع کند از تجارب خود با دیگران صحبت کردن و دارو تجویز کردن؟!
رسانه این‌طور است، هر کس با هر پایه و مایه دانشی، می‌نشیند به سخن‌گفتن در باب ادبیات! در تلویزیون حرف می‌زند، در رادیو حرف می‌زند، در روزنامه می‌نویسد، در سایت می‌نگارد و در شبکه‌های اجتماعی آسمان را به ریسمان می‌بندد و هیچ‌کس نمی‌پرسد که عمو! آیا بلدی یک بیت شعر بگویی که به شاعران می‌تازی یا می‌نازی؟! آیا بلدی یک داستان کوتاه بنویسی که رمان‌های بزرگ و نویسندگان بزرگ را به نقد و نظر می‌کشی؟! آیا می‌دانی «رنجِ آفریدن» چیست و یک شعر یا یک قصه چطور به سرانجامِ کاغذ می‌رسد؟
در صدا و سیما، یک گروه مجری کم‌سواد و یک مشت کارشناس‌نمایِ کم‌خِرَد، در رسانه‌ها، یک گروه منتقد پرمدعای بی‌سواد، در شبکه‌های اجتماعی مشتی هوراکشِ بی‌دانش و بی‌ادب، و در همه جا، دیگرانی مانند این غوغاییان سوداگر، گوش فلک را کر کرده‌اند و صاحبان واقعی ادبیات، در کنج خانه‌ها‌ی خود در عزلت و سکوت و دلتنگی، به آفرینش مشغول‌اند!

برادران و خواهران مسئول!
صاحبان واقعی ادبیات، شاعران و نویسندگان‌اند، نه شارحان و منتقدان و مدعیان و ادیب‌نمایان و گزارشگران و مجریان و کارشناسان و ...! اگر قرار است کسی در باب ادبیات و شعر و داستان و رمان و ... نظر بدهد، اینها
باید نظر بدهند نه کس دیگر...

محمدرضا تقی‌دخت

/channel/Taghidokht1

@sbiabanaki

Читать полностью…

سعید بیابانکی

🏵️همایش بزرگ «شرح اشتیاق»
🏵️به مناسبت سالروز تولد حافظ و مولانا

با مثنوی‌خوانی و خوانش غزلیات شمس، سخنرانی، شعرخوانی، موسیقی و…
سخنرانان: دکتر ایرج شهبازی و دکتر محمدجواد اعتمادی
مثنوی‌خوانی: دکتر عبدالجبار کاکایی
میزبان: سعید بیابانکی

⏰جمعه ۱۸ مهر ماه از ساعت ۱۸:۳۰
📍فرهنگسرای ارسباران (سیدخندان، خیابان جلفا)

🎟️ تهیه بلیت: https://cheraghak.com/event
🎟️ تهیه بلیت: تلگرام @cheraghak_ir
🎟️ تهیه بلیت: ربات تلگرامی @cheraghakbot

☎️ پشتیبانی: 09339898033 - 02188866142

Читать полностью…

سعید بیابانکی

از کانال سید شهاب جدا

🔸صائب و سلبریتی و عنصرالمعالی حتی

یک
صائب تبریزی در غزلی می‌گوید:

چو پشت آینه ستار تا به کی باشم؟
به کشوری که هنر غیر خودنمایی نیست

در اصفهان که به درد سخن رسد صائب؟
کنون که نبض‌شناس سخن‌شفایی نیست


آقای صائب، این شعر را در شروع قرن یازدهم و بیش از چهارصدسال پیش سروده است و در آن از نبودِ آدمیانی شکایت می‌کند که اهل تفکر باشند و چیزی بگویند که حال جامعه را خوب کند.
همچنین از هنری شکایت دارد که نه وسیله رشد انسان؛ بلکه ابزار خودنمایی و فرصت‌طلبی است.
در واقع او هم از دست سلبریتی‌ها و بلاگرهای دوران خودش به تنگ آمده بوده. یعنی این جانوران، در زمان صفویه هم بوده‌اند.
می‌دانید داریم از چه زمانی سخن می‌گوییم؟ از دورانی که از ملامحسن فیض و کلیم کاشانی بگیر تا شیخ بهایی و میرداماد و ملاصدرا و علامه مجلسی و... حضور داشتند! کسانی که هر کدامشان اگر الان بودند، پروفسور سمیعی‌ یا ایلان ماسکی بودند برای خودشان.

ببین معیار سخن‌دانی و تفکر در آن دوران، کجا بوده که صائبِ پایتخت‌نشین که در مهد علم و امکانات آن دوران یعنی اصفهان زندگی می‌کرده، دارد از سطح معرفت جامعه شکایت می‌کند.

دو
آقای امیرخانِ عنصرالمعالی، کیکاووس بن اسکندر در مقدمه قابوس‌نامه به پسرش گیلان‌شاه حرف جالبی می‌زند.
آقاعنصر می‌گوید:

"هیچ پسر، پند پدر را کاربند نباشد. چه، آتش در دل جوانان است از روی غفلت. پنداشتِ خویش، ایشان را بر آن نهد که دانش خویش بیشتر از دانش پیران بینند."

خلاصه کلام اینکه جوانان فکر می‌کنند که چون بزرگترها مال دیروزند پس توصیه‌هایشان به‌درد آدم‌های امروز نمی‌خورد. به‌احتمال زیاد هم بعد از شنیدن نصایح بزرگترها، توی دلشان بگویند، پدرجان دوره‌وزمانه عوض شده. دوره دوره دنیای مجازی و هوش مصنوعی است. تویی که در دنیای آنالوگ زندگی کرده‌ای و برای پیداکردن زید، باید می‌رفتی جلوی مدرسه دخترانه کلی تک‌چرخ می‌زدی تا شاید شماره تلفنی ردوبدل می‌شد و بعدش باید کلی صبر می‌کردی تا خانه خالی شود تا بتوانی تلفنی بزنی و اگر از شانست، زید مربوطه گوشی را برمی‌داشت، با صدای الو گفتنش تشنج کنی، از جهان امروز چه می‌دانی که داری من را نصیحت می‌کنی.

سخن امیرآقای عنصرالمعالی برای قرن پنجم است.

سه
شعر صائب و سخن قابوس‌نامه را به‌عنوان دومثال آوردم که بگویم، فکر نکنیم آدم‌های قبل از ما متعلق به سیاره‌ای دیگر بوده‌اند و ما اهل سیاره‌ای دیگر.
انسان از ازل تا ابد همان انسان است. با همان دغدغه‌ها و خلقیات. فناوری‌ها و امکانات، فقط ظاهر زندگی ما را تغییر می‌دهد. درست است که شناخت ما از جهان، روبه‌روز بیشتر شده است. اما ته‌ش دغدغه‌های انسانی ثابت است.


کانال شاعر :
@shamoshahab
@sbiabanaki

Читать полностью…

سعید بیابانکی

دوستان عزیز، کانال یوتیوب من به زودی با محتوای متفاوت و منظم فعال تر خواهد شد. دوست داشتید دنبال کنید:

sbiabanaki?si=kr-FEPT6RrjVt_5x" rel="nofollow">https://youtube.com/@sbiabanaki?si=kr-FEPT6RrjVt_5x

Читать полностью…

سعید بیابانکی

یادداشت «سه ساعت میخکوب» که برای فیلم پیر پسرنوشته بودم را دادم به هوش مصنوعی، این پادکست را برایم تولید کرد! فقط به تلفظ فامیل من توجه کنید...
چند دقیقه برای گوش دادن این کار زمان بگذارید.

@sbiabanaki

اینجا کامنت بذارید:

@sbyabanaky

Читать полностью…

سعید بیابانکی

یاد استاد

شیدای جهان به اصفهان آمده است
در مقدم او پیر و جوان آمده است

صائب! سر از این خواب پریشان بردار
برخیز ببین فرشچیان آمده است...

@sbiabanaki

Читать полностью…

سعید بیابانکی

سه ساعت میخکوب!
یادداشت بر پیرپسر

پدر تجربه ای دل تویی آخر زچه رو
طلب مهر و وفا زین پسران می داری


حافظ

پیر پسر را دیدم.از همان روزهایی که در جشنواره فیلم فجر اکران شد و اظهار نظرهای مثبت و منفی زیادی به همراه داشت می شد حدس زد که این فیلم در صورت نمایش عمومی،هم با استقبال فراوان روبرو خواهد شد هم مخالفان زیادی خواهد داشت.سه ساعت نشستن در سینما و به عبارتی میخکوب شدن برای فیلمی که زیاد قابل تعریف کردن نیست و فقط باید آن را دید،هم زمان زیادی است هم قدری عجیب است.خاطرم هست آخرین باری که نزدیک سه ساعت در سینما میخکوب بودم سال 59 بود و آن هم فیلم محمد رسول الله ساخته مصطفی عقاد.البته نسخه ای که بعدها بارها از تلویزیون پخش شده نسخه کوتاه شده ای است که در آن از صحنه های بزن و برقص بارگاه مشرکان خبری نیست.
پیرپسر چه می خواهد بگوید؟ در داستان ضحاک می خوانیم که اهریمن ضحاک را وسوسه کرد که : تو برای پادشاهی از پدرت شایسته تری و برای رسیدن به پادشاهی باید پدرت را بکشی. ضحاک تسلیم وسوسه ی اهریمن شد و در باغی سر راه پدرش چاهی کند و پدرش مرداس را این گونه کشت و جانشینش شد.اینجا قدرت بسیار دلچسب تر از مهر پدری است.البته کشته شدن پدر به دست پسر به ویژه در سلسه پادشاهان بارها و بارها دیده شده است.
در داستان رستم وسهراب آنگونه که از شواهد داستان بر می آید رستم سهراب را می شناسد ولی انگار تجاهل می کند و نهایتا پسرش را می کشد. البته در این قصه همواره بین علما اختلاف بوده و عده ای بر این باورند که رستم پسرش را نشناخت.رستم بین وطن و پسر وطن را برگزید اینجا هم پای یک عشق بزرگ در میان است و این قدرت عشق است.
برگردیم به پیرپسر.پدری دو پسر دارد.یکی از پسرها اهل کتاب و اهل دل است و به نسبت بچه مثبت یکی اهل مال و منال و شرور.زنی وارد زندگی این خانواده مجرد می شود.هم پدر عاشق زن می شود هم یکی از پسران. و جالب است زن به پسر مایل است و انگار عشق پسر نسبت به زن هم واقعی است.هم پدر برای رسیدن به زن انگیزه کافی برای کشتن پسر دارد هم پسر برای رسیدن به آن زن انگیزه کشتن پدر و هم پسر شرور برای رسیدن به مال و منال که نماد قدرت است انگیزه کشتن پدر را دارد.این مثلث یا به عبارتی مربع تو در تو و پیچیده ،موتور محرک فیلم است که می تواند سه ساعت یک نفس براند و شما را بین خنده و خشم و نفرت و اشک محاصره کند.کارگردان با ترکیب اسطوره های رستم و ضحاک یک داستان عاشقانه نوشته که به تصویر در آورده است.خشونت فیلم تا حدودی طبیعی و قابل توجیه است.به هر حال سر تصاحب عشق و ثروت دعواست و به تنش و درگیری و قتل هم منجر خواهد شد.فیلمنامه به اعتقاد خیلی ها دارای حفره و ایرادات منطقی است.پیرپسر یک فیلم است مثل خیلی فیلم‌ها پیر و بعید است بتواند بنیان های خانواده را به هم بریزد و باعث ایجاد طلاق شود!

@sbiabanaki

اینجا کامنت بذارید:

@sbyabanaky

Читать полностью…

سعید بیابانکی

کارگاه شعر انلاین، ۸ جلسه
علاقمندان برای ثبت نام به آی دی تلگرام زیر پیام بدن:

@Varnus_Academy

Читать полностью…

سعید بیابانکی

تلفیق سعید و سعدی!
ممنون از دوستانی که این را برایم فرستادند.

@sbiabanaki

Читать полностью…

سعید بیابانکی

کتاب طنز جدید... همه راضی!
انشالله شما هم راضی باشید
نشر دالاهو .. نمایشگاه کتاب تهران،شبستان اصلی راهروی 23
لینک سفارش :
https://b2n.ir/fj7267

@sbiabanaki

Читать полностью…

سعید بیابانکی

بهار، فصل نو شدن زمین و جان

🔺نوروز نه فقط آغاز سال که جشن نوشدن زمین و جان است. از کهن‌ترین اشعار فارسی تا خیابان‌های پرهیاهوی امروز، بهار همواره نویدبخش امید، روشنی و تغییر بوده است.

🔺بهار آمد، قصه‌ای آشنا، نوای رهایی، رنگی بر جان طبیعت…

🔹سعید بیابانکی، در این پادکست به بررسی فلسفه نوروز می‌پردازد.

✔️کانال رسمی روزنامه دنیای اقتصاد👇
@den_ir

@sbiabanaki

Читать полностью…

سعید بیابانکی

در پیشواز از سال نو و قرن نو، باز نشر غزل قدیمی

سال جدید بود و زمستان ادامه داشت
سرما ادامه داشت و باران ادامه داشت

یک سال گشته بود زمین گرد آفتاب
سرگیجه های ماه،کماکان ادامه داشت

سرمای دی به پنجره ها پشت کرده بود
ای کاش این شب این شب عریان ادامه داشت

تقویم پار، منگنه می شد به خاطرات
مادر نبود و شعر پریشان ادامه داشت


آمد بهار و مجلس غم را به توپ بست
یعنی هنوز سلطه ی سلطان ادامه داشت

قرنی جدید آمده بود از پس قرون
اما هنوز غربت انسان ادامه داشت

وا کرده بود لب به دعا هفت سین نو
اما سکوت حافظ و قرآن ادامه داشت

شاعر تمام شب به سرودن ادامه داد
باران ادامه داشت خیابان ادامه داشت...

سعید بیابانکی

@sbiabanaki

اینجا کامنت بذارید:

@sbyabanaky

Читать полностью…

سعید بیابانکی

دوستان عزیز و دنبال کنندگان این کانال

با سلام،
آغاز سال نو بر شما فرخنده باد.امید وارم سال۱۴۰۴ برای شما سالی سراسر مهر و تندرستی باشد. و من هم بیشتر در کانال فعال باشم!

در نشانی زیر که امکان نظرسنجی وجود دارد برایم یک بیت بهاری بنویسید.
به بهترین بیت به انتخاب شما یک هدیه نفیس تعلق خواهدگرفت.

این هم نشانی کانال من:

@sbyabanaky

Читать полностью…

سعید بیابانکی

غزل

بوسیدمت؛ لب و دهنم بوی گل گرفت
بوییدمت؛ تمام تنم بوی گل گرفت

گل های سرخ چارقدت را تکاندی و
گل های خشک پیرهنم بوی گل گرفت

با عطر واژه ها به سراغ من آمدی
شعرم، ترانه ام، سخنم بوی گل گرفت

از راه دور فاتحه ای دود کردی و
در زیر خاک ها کفنم بوی گل گرفت

تا آمدی، به میمنت بوی زلف تو
در باغ، یاس و یاسمنم بوی گل گرفت

ای امتزاج شادی و غم! در کنار تو
خندیدنم، گریستنم، بوی گل گرفت

گرد از کتاب خانه ی من برگرفتی و
تاریخ مرده و کهنم بوی گل گرفت

خون تو دانه دانه، شبیه گل انار
پاشید بر شب و ... وطنم بوی گل گرفت

@sbiabanaki

نشانی برای نظرات شما:

@sbyabanaky

Читать полностью…

سعید بیابانکی

سفر به سرزمین نیاکان سعید بیابانکی

اولین بار که پایم را از ایران بیرون گذاشتم سال 1384 بود.دعوت شدیم تاجیکستان با گروهی از دوستان شاعر.دکترعلی موسوی گرمارودی هم با ما همسفر بود که سال ها رایزن فرهنگی ایران در تاجیکستان بود.یک بار هم سال 1390 به همراه وزیر وقت فرهنگ و ارشاد اسلامی به همراه 100 نفر از هنرمندان برای شرکت در جشن نوروز.هفته پیش هم به همراه جمعی از دوستان شاعر و استادان زبان فارسی و اعضای فرهنگستان زبان فارسی و فعالان اقتصادی اتاق بازرگانی در قالب هیات همراه رییس جمهور به این کشور دعوت شدیم.پایتخت تاجیکستان طی این سال ها بسیار تمیزتر و مدرن تر شده بود.این را می شد از بناها و هتل ها و ساختمان های دولتی بلند مرتبه و نوساز فهمید.تاجیک ها عاشق ایرانی ها هستند.بسیار مهربان اند و مهمان نواز و شاد و امن.سلامت نفس دارند.عاشق شعر فارسی اند.به شاعران عشق می ورزند.ترانه های خواننده های ایرانی را زمزمه می کنند و خلاصه به هر چیزی که رنگ و بویی از زبان فارسی بدهد دل می دهند.استقبال ویژه ی تاجیک ها از گروه شاعران وقتی به مراسم شعرخوانی کتابخانه ی ملی رفتیم جالب بود.چند نفر با لباس هایی مرتب در هیات سعدی و رودکی و فردوسی و حافظ به پیشواز ما آمدند.هر کدام چند بیتی خواندند.نوازندگان نواختند و ما وارد سالن شدیم.جمعیت مشتاق شنیدن شعر از شاعران ایرانی بود.با شنیدن هر بیتی به وجد می آمدند و ما را تحسین می کردند.شعرخوانی تمام شد و جوانان تاجیک از زن و مرد گرد شاعران ایران حلقه زدند به ما ابراز لطف کردند و گفتند ما با شعرهای شما سال هاست نفس می کشیم.این حجم از اشتیاق به شعر فارسی بعید است در جایی از جهان باشد.این یعنی یک فرصت و سرمایه مهم که سال هاست از آن غفلت شده است.
در گفتگو با تلویزیون تاجیکستان عرض کردم که ای کاش دولت تاجیکستان علاوه بر رسم الخط سیریلیک رسم الخط فارسی را هم به دانش آموزان در مدارس بیاموزد.این رسم الخط هم دریچه ای تازه به سوی ادبیات و زبان فارسی می گشاید و هم یک هنر تازه به نام خوشنویسی را برای مردم تاجیکستان به ارمغان خواهد برد.
ای کاش مرم ایران به جای سفر به ترکیه و امارات و عمان که اشتراکات فرهنگی با ما ندارند به تاجیکستان سفر کنند واز زبان فارسی و به تعبیر تاجیک ها زبان نیاکان لذت ببرند و ببینند در جایی از جهان مردمی مهربان زندگی می کنند که ایرانی ها را عاشقانه دوست دارند.البته در شرایط فعلی سفر به تاجیکستان هم گران است هم این کشور نیاز به جذابیت های گردشگری بیشتری برای گردشگران دنیا و به خصوص ایران دارد.

@sbiabanaki

اینجا نظر بدید:

@sbyabanaky

لینک مطلب

Читать полностью…

سعید بیابانکی

اتفاق اول: ارگ سنگی سنگان

سفر یک‌روزه، همراه با شعر و موسیقی و طبیعت‌گردی و املت و گیاهان دارویی و بوقلمون

میزبان این همنشینی سعید بیابانکی است. شاعر، ادیب و طنزپرداز، و مهمان ویژه، مجتبی محمد نیا خواننده و نوازنده تار و سه‌تار و دکتر مرتضی کاظمی اقتصاد دان

صبح را با املت و نان داغ می‌آغازیم. بعد با هم کیک خانگی می‌پزیم. سپس پنیر درست می‌کنیم. آنگاه بوقلمون را با احتیاط مزه‌دار می‌کنیم و در تنور می‌نهیم. تا بپزد، گیاهان دارویی می‌چینیم. و در این میانه هم شعر می‌خوانیم و درباره حافظ و رمز و راز شعرش گفتگو می‌کنیم و بازی دسته‌جمعی می‌کنیم و ساز و آواز می‌شنویم.

این یک اتفاق فرهنگی معمولی نیست. این پیوند فرهنگ و ادبیات و زندگی است.

تاریخ وقوع اتفاق اول: ۲ ابان
ساعت حرکت: ۸ صبح
آغاز مسیر: مترو کوهسار با ماشین شخصی.

لوازم لازم: لباس مناسب برای هوای رنگ‌رنگ پاییز، کفش مناسب، دارو و لوازم شخصی موردنیاز.
ظرفیت: ۳۰ نفر (تا دیر نشده بشتابید)
هزینه هر نفر: ۱,۸۰۰,۰۰۰ تومان

ثبت نام: از طریق دایرکت یا شماره تماس ۰۹۳۶۶۸۵۵۷۱۹ در تلگرام

@ettefaaghaat

@sbiabanaki

@sbyabanaky

Читать полностью…

سعید بیابانکی

ویژه برنامه طنز «عصر شعر و ترانه»
🔹پنجشنبه ۳ مهر ماه از ساعت ۱۵:۳۰ در فرهنگسرای ارسباران
🔹با حضور شاعران و طنزپردازان
🔹به همراه جشن امضای کتاب «همه راضی!» تازه‌ترین مجموعه شعر طنز سعید بیابانکی
🔹به میزبانی صابر قدیمی
🔹 و با حضور:
دکتر اسماعیل امینی، رضا بنفشه‌خواه، داریوش کاردان، رضا رفیع، جواد زهتاب، حسین مدرسی، مهدی فرج‌اللهی، دکتر سعید بهزادی، شروین سلیمانی، حسین رضوی‌فرد، شهاب جدا، ناهید نوری، نسیم عرب‌امیری، حمید اسماعیلی، همایون حسینیان، رضا ساکی، فاطمه آل‌ عباس، مهدی استاد احمد، نسیم رفیعی، شروین رحیم‌زاده
▫️ علاقه‌مندان برای شعرخوانی (شعر طنز) آثار خود را تا روز چهارشنبه ۲ مهر ماه به سایت چراغک ارسال نمایند:
https://cheraghak.com/event

ورود آزاد

Читать полностью…

سعید بیابانکی

برای ثبت نام و اطلاعات بیشتر به این آی دی پیام بدید :

@monadsupport

Читать полностью…

سعید بیابانکی

.
نقد و نظر
جعفر مقیمیان


هزار پند به گوشم پدر فشرد و نگفت
که عشق حادثه‌ای خانمان‌برانداز است
#سعید_بیابانکی

نگاهی به تداعی و نقد جامعه‌شناسی در بیت فوق.
همیشه اگر شعری یا بیتی را می‌خوانیم و از آن خوش‌مان می‌آید، بد نیست در آن‌ ریز شویم ببینیم چه چیزهایی دارد که باعث شده زیبا به‌نظر برسد. و اگر از آن خوش‌مان نمی‌آید هم دقت کنیم تا برای‌مان آشکار شود چه چیزهایی ندارد یا کم دارد. تجزیه و تحلیل شعر شبیه کالبدشکافی موجود زنده است که در رشته‌های علوم تجربی انجام می‌دهند. اگر یک اثر ادبی از خود درخششی نشان می‌دهد با شکافتنش می‌توانیم به علت درخشیدنش پی ببریم.
بیت فوق از را از یکی از غزل‌های سعید بیابانکی انتخاب کرده‌ام.
این بیت در کنار ابیات دیگرش که خوب هستند، گیرایی بیشتری دارد. جدا از دارا بودن موسیقی درونی و کناری (که یکی از شاخصه‌های آثار سعید بیابانکی است)، تداعی زیبایی در بطن خود دارد. در «هزار پند به گوشم پدر فشرد» بجز معنی مستقیم آن، واژه‌های «گوش»، «پدر» و «فشرد» تداعی‌کننده‌ی پیچاندن و فشار دادن گوش فرزند توسط پدر می‌باشد.
تداعی برانگیزاننده‌ی خیال است و تصویری را علاوه‌بر آنچه مفهوم و پیام شعر است در مخیله‌ی مخاطب ترسیم می‌کند.
در بررسی این بیت با کلیدواژه‌ها و پرسش‌هایی مواجهیم که تأمل مخاطب را به خود می‌طلبند. مثل کلیدواژه‌ی «پدر» یا «فشرد». و همچنین با پرسش «چرا نگفت؟».
اندیشیدن در کلمه‌ی پدر، ما را وارد حیطه‌ی نقد جامعه‌شناسی می‌کند. در اینجا پدر نماد جامعه‌ی پدرسالار است زیرا با پند دادنِ زیاد آمده است. آن هم طوری که پند را در گوش فرزندش می‌فشرَد مخصوصا با اشاره به تصویر تداعی‌شده‌ای که در بالا ذکر شد. حالا چرا پند را می‌فشرَد؟ چون فرزند خیلی پندپذیر نیست و بایستی با اصرار این امر را انجام داد. بنابراین می‌توان به این دوره، دوره‌ی در حال حرکت از خانواده‌ و جامعه‌ی سنتی به خانواده و جامعه‌‌ی امروزی هم گفت. البته این نوع پند شنیدن را نمی‌توان لزوماً به شاعر نسبت داد بلکه ممکن است تجربه‌هایی بوده باشد که در اطراف شاعر اتفاق افتاده باشد که همین نیز آشکارکننده‌ی گوشه‌ای از جامعه‌‌ی وقت اوست.
در ادامه می‌رسیم به پرسش «چرا پدر نگفت که عشق حادثه‌ای خانمان‌برانداز است» با این‌که هزار پند به فرزندش داده است! پاسخ‌های مختلفی برایش پیدا می‌شود که بیشترش ریشه در همین بیت دارد. دلیل اصلی‌اش برمی‌گردد به همان جامعه‌ی پدرسالاری. در این جامعه پدرها با فرزند درباره‌ی عشق صحبت نمی‌کنند. آنها بر این عقیده‌اند که؛ این کار بیش‌ از حد روی خوش نشان دادن به فرزند است و موجب می‌شود به اصطلاح عامیانه روی او‌ زیاد شود. در مقطعی می‌تواند بیان‌کننده‌ی این باشد که پدر معتقد است اصلا نباید چنین چیزی به ذهن فرزندش هم خطور کند! چه برسد به این‌که از او بخواهد عاشق نشود.
می‌شود این‌طور هم‌ عنوان کرد که بین پدر و فرزندش حالتی شبیه رودربایستی وجود داشته و نتوانسته است این مسئله را به او بفهماند.
یا دلیل دیگر نگفتن این موضوع، بی‌فایده بودن گفتنش بوده است. پدر به این مسئله واقف بوده است که حتی اگر از موضع خود پایین بیاید و آن حریم خاص پدر-فرزندی را بشکند فرزندش سرانجام به سمت عشق می‌رود پس تصمیم گرفته کار بیهوده انجام ندهد.

@sbiabanaki

اینجا نظر بدید:
@sbyabanaky

Читать полностью…

سعید بیابانکی

همسایگی صائب و فرشچیان

میرزا محمدعلی صائب تبریزی از بزرگترین شاعران سبک هندی یا درست تر سبک اصفهانی است.سخنوران سبک اصفهانی در کلام و شعر جادوگری کرده اند.نازک خیالی،تخیل برتر،اغراق،معادله سازی و ارسال المثل از مهم ترین و بارزترین ویژگی های سبک اصفهانی است.این سبک در دوران صفویه آغاز اوج گرفت و شعر فارسی را از ایران به دربار گورکانیان هند برد .علاوه بر مشخصاتی که برشمردم از سادگی زبان،حضور زندگی و مشاغل روز و استفاده بیش از اندازه از ابزار و اداوات کار و زندگی در شعر را می توان به مختصات این شیوه سخن سرایی اضافه کرد.سبک اصفهانی بر خلاف سبک عراقی به اتحاد ابیات غزل پای بند نیست و به همین دلیل در سبک اصفهانی بیش از هر چیز تک بیت خدایی می کند.به ابیات زیر از صائب تبریزی توجه کنید :

چرا ز غیر شکایت کنم که همچو حباب
همیشه خانه خراب هوای خویشتنم

سنگین نمی شد این همه خواب ستمگران
گر می شد از شکستن دل ها صدا بلند

چنان ز خاطر اهل جهان فراموشیم
که سیل نیز نگیرد سراغ خانه ی ما

مخور صائب فریب فضل از عمامه ی زاهد
که در گنبد ز بی مغزی صدا بسیار می پیچد

رد پای رفتگان هموار سازد راه را
مرگ را داغ عزیزان بر من آسان کرده است

ما از این هستی ده روزه به جان آمده ایم
وای بر خضر که زندانی عمر ابد است

انگار صائب در این ابیات نقاش واژه هاست.تخیل و نگاه ظریف او به زندگی و پیرامونش حیرت انگیز است.
استاد محمود فرشچیان را می توان صائب نقاش نامید.نگاه ظریف او به مفاهیم بلند دینی و معرفتی به طبیعت به اسطوره ها و به تاریخ و به زندگی از جنس نگاه صائب است.دقیق،ظریف،بکر و از همه مهم تر خیال انگیز. دو روز پیش این نگارگر بزرگ و صاحب سبک جهان به آغوش اصفهان برگشت و کنار صائب آرمید.و این وصیت او بود.خودش می دانست که مکتب صائب و مکتب فرشچیان از یک جنس است.از جنسی که هر شنونده و هر بیننده صاحب ذوقی را بر سر ذوق می آورد.جالب است بدانید باغی که صائب تبریزی در آن آرمیده است ملک شخصی خود اوست.که بنای آن سال 1346 با استعانت از معماری و هنر روزگار صفوی توسط هنرمندان و معماران اصفهانی بنا شده است.حالا صائب فرزند اصفهان را به خانه خودش دعوت کرده است.امیدواریم مجموعه صائبیه با ذوق و هنر هنرمندان اصفهانی به مجموعه ای بزرگ برای رفت و آمد گردشگران ایرانی و خارجی و اتفاقات خجسته فرهنگی هنری تبدیل شود.پایان این نوشته کوتاه را به بیتی از خواجه رندان زینت می دهم :

خیز تا بر کِلک آن نقاش، جان افشان کنیم
کاین همه نقشِ عجب در گردش پرگار داشت...

@sbiabanaki
اینجا کامنت بگذارید:
@sbyabanaky

Читать полностью…

سعید بیابانکی

عصر انگل‌ها
یادداشتی بر سریال تاسیان
رسول بهروش


با وجود همه فراز و فرودها، تاسیان سریال جذاب و محکمی از کار در آمد، فقط حیف که دیدنش سخت بود، خیلی سخت. چه چیزی جانکاه‌تر از این که به تماشای سقوط خودت بنشینی؟ مثل دونده‌ای که در خط استارت به پای خودش شلیک کرد، پرنده‌ای که در بلندای آسمان شکار شد و سوارکاری که در اوج تاخت‌وتاز، از اسب افتاد. این، بازنمایی عمیق‌ترین حسرت‌های جمعی‌مان بود؛ روزهایی که لشکریان جهل به امثال جمشید نجات تاختند و در میان ضجه‌های انسان‌دوستانه او، غریو شادی سر دادند. سکانس به سکانس این سریال، انگار تصویر مجسمی بود از سوگ سرد نشدنی «من به چشم خویشتن دیدم که جانم می‌رود.»

خیلی از ما، «نجات»ها را ندیدیم؛ نوابغ وطن‌پرستی که به جرم کارآفرینی و خلق ثروت و رفاه و عزت و اعتبار برای ایران و ایرانی، به شنیع‌ترین شکل ممکن رانده شدند، اموال و دارایی‌های‌شان به غارت رفت و در غروب غم‌انگیز غربت دق‌مرگ شدند. در عوض اما، همه عمر و زندگی‌مان در محاصره «محسن»ها گذشت؛ انگل‌های آلوده‌ای که زندگی خودشان را بر ویرانه‌های یک تمدن بنا کردند، اصحاب سوختن، به جای ساختن، مزدورهای ارزان‌قیمت، پلشت‌های استخوان گرسنه‌ای که مال و مکنت دیگران آزارشان می‌داد، همه چیز را سیاه و تباه می‌خواستند و به تاوان تحقق این اراده شوم، ملتی بر خاکستر نشست. هر کدام از ما هزار «محسن» در زندگی‌مان دیده‌ایم؛ بی‌مایگان زشت سیرتی که در شرایط نرمال، به کار چراندن غاز هم نمی‌آمدند، اما در وارونگی این مملکت، به جاه و جلال رسیدند، دفتر و دستک و خدمتکار و راننده پیدا کردند و آقا و خانم «دکتر» لقب گرفتند. سال‌هاست جوانان نخبه این مملکت بابت صنار حقوق ماهانه و گذران زندگی، معطل امضا و اجازه همین اراذل‌اند و اندوه این شرم، بهار وجودشان را خزان کرده. جماعت هیز و دست‌کجی که از دله‌دزدی‌های دیروز، به اختلاس‌های خانوادگی امروز رسیدند و برج و بارو و امپراطوری راه انداختند. ای دریغ از گوشتی که به گربه سپرده شد، از باغی که درختان کهنه‌اش را پیش تبر امانت گذاشتند.

مرگ عشاق جوان؟ نه، شاید تلخ‌ترین قاب تاسیان را باید کتک خوردن جمشید از کارگران ناسپاس و فرومایه دانست. مشت‌های محسن بر گونه نجات، طغیان تاریکی علیه نور بود. آن نبرد سرنوشت‌ساز را «شب» برد و تمام خبر، همین است.

@sbiabanaki

اینجا کامنت بگذارید:

@sbyabanaky

Читать полностью…

سعید بیابانکی

تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم...

ابیاتی از قصیده‌ی ماندگار مهدی اخوان ثالث در آیین تا ابد ایران

۳۱ تیرماه، تالار وحدت

@sbiabanaki

اینجا کامنت بذارید:

@sbyabanaky

Читать полностью…

سعید بیابانکی

«شعری برای صلح»

جهان را به شاعران بسپارید

مطمئن باشید
کلمات را بیدار می کنند
و در کرت ها گل و گندم می کارند

جهان را به شاعران بسپارید
بیابان و باران
هردو خوشحال می شوند
هردو جوانه می زنند
از سرانگشت کودکان دبستانی

جهان را به شاعران بسپارید
مطمئن باشید سربازان ترانه می خوانند و
عاشق می شوند
و تفنگ ها سر بر قبضه می گذارند و
بیدار نمی شوند

جهان را به شاعران بسپارید
دیوارها فرو می ریزند و
مرزها رنگ می بازند
درختان به خیابان می آیند
در صف اتوبوس به شکوفه می نشینند
و پرندگان سوار می شوند و
به همه ی همشهریان
تخمه ی آفتابگردان تعارف می کنند

مگر همین را نمی خواستید ؟
پس چرا بیهوده معطل مانده اید ؟
از تامل و تردید دست بردارید
و جهان را به شاعران بسپارید

این قافیه های سرگردان
اگر سر از صندوق ها در نیاورند
پیر می شوند و پرنده نمی شوند
و جهان بی پرنده
جهنمی است که فقط شلیک می کند

«محمدرضا عبدالملکیان»

@sbiabanaki

نشانی دریافت نظرات شما:

@sbyabanaky

Читать полностью…

سعید بیابانکی

چشم انتظار دوستان عزیز

@sbiabanaki

Читать полностью…

سعید بیابانکی

اول اردیبهشت ماه جلالی
ساعت ۲ بامداد
راه شب رادیو ایران

@sbiabanaki

اینجا نظر بدهید:

@sbyabanaky

Читать полностью…

سعید بیابانکی

بیتی از غزلی:

در سال، فقط یک شب و یک روز عزیزم
من ماهِ شبِ آخرِ ماهِ رمضانم...!


@sbiabanaki

Читать полностью…

سعید بیابانکی

غزل

بهار بود و دلم فصل بی ترانگی اش
و درد در تن من گرم موریانگی اش

کسی نبود، کسی لایق غم دل من
کسی که دل بسپارم به بی کرانگی اش

به انتظار قدومش، انار دیده ی من
رسیده است به جشن هزاردانگی اش

مرا به خلوت صندوقخانه اش ببرید
رسیده است گمانم شراب خانگی اش

شبیه ردّ قدم های موج بر ساحل
به جای مانده بر این شانه ها، زنانگی اش

نه من، نه او، نه شما، شاعر این زمانه کسی است
که تکه پاره شود بغض های خانگی اش...

از کتاب نامه های کوفی

سعید بیابانکی


@sbiabanaki

دریافت نظرات:
@sbyabanaky

Читать полностью…

سعید بیابانکی

غزل

بیا که آینه ی روزگار ، زنگاری است
بیا که زخم زبان های دوستان کاری است

به انتظار نشستن در این زمانه‌ی یاس
برای منتظران چاره نیست ناچاری است

به ما مخند اگر شعرهای ساده‌ی ما
قبول طبع شما نیست کوچه بازاری است

چه قاب‌ها و چه تندیس‌های زرینی
گرفته ایم به نامت که کنج انباری است !

نیامدی که کپرهای ما کلنگی بود
کنون بیا که بناهایمان طلاکاری است

به این خوشیم که یک شب به نامتان شادیم
تمام سال اگر کارمان عزاداری است

نه این که جمعه فقط صبح زود بیدارند
که کار منتظرانت همیشه بیداری است

به قول خواجه‌ی ما در هوای طره‌ی تو
«چه جای دم زدن نافه های تاتاری است»

سعید بیابانکی

@sbiabanaki

کامنت گذاری:

@sbyabanaky

Читать полностью…

سعید بیابانکی

رونمایی از ماهنامه کوله گرد
جمعه ۵ بهمن خانه هنرمندان

قدم به دیدگان من بگذارید و تشریف بیارید.

@sbiabanaki

Читать полностью…

سعید بیابانکی

اولین رمان کیمیا بیابانکی از امروز در دسترس علاقمندان قرار گرفت. نشانی خرید از ایران کتاب:

https://www.iranketab.ir/book/151457-death-as-a-superhero



@sbiabanaki

Читать полностью…
Subscribe to a channel