scibookreader | Unsorted

Telegram-канал scibookreader - کتاب‌خوان (علم و روشنگری)

-

در این کانال گزیده‌هایی از کتب علمی و مرتبط به روشنگری علمی ارائه می‌شود. برای ارتباط و فرستادن مطالبی از کتب علمی به گروه کتابخوانی علمی بپیوندید: https://t.me/joinchat/AtGPR0K5wDHIQWUt-2hxZQ

Subscribe to a channel

کتاب‌خوان (علم و روشنگری)

طبقه‌بندی زمانی لایه‌های سنگی

در جست‌وجوی سنگ‌های دوره‌های مناسب، ما با حقیقتی جالب‌توجه روبه‌رو شدیم. فسیل‌های سنگ‌های دنیا به‌صورت تصادفی در آن‌ها جای نگرفته‌اند؛ بلکه محل قرارگیری آن‌ها و آن‌چه در خود نهفته دارند پیرو یک الگو و طبقه‌بندی است و ما می‌توانیم از این طبقه‌بندی برای طراحی سفرهای اکتشافی خود به بهترین نحو استفاده کنیم.

میلیاردها سال تغییر و تحول لایه‌های متفاوت سنگی در زمین را روی یکدیگر قرار داده است. فرض اولیه‌ی اکتشافات ما که آزمودن آن نیز آسان است این است که سنگ‌های موجود در سطح از سنگ‌های لایه‌های زیرین جوان‌ترند؛ معمولاً این فرض برای مکان‌هایی درست است که چیدمان لایه‌ای کیک‌مانند، مشابه گرند کنیون (Grand Canyon) دارند.

اما جابه‌جایی‌های پوسته‌ی زمین سبب ایجاد گسل‌هایی می‌شود که موقعیت لایه‌ها را تغییر می‌دهد؛ درواقع، به‌این‌صورت است که سنگ‌های کهنه‌تر روی سنگ‌های جوان‌تر قرار می‌گیرند. خوشبختانه هنگامی‌که موقعیت این گسل‌ها شناخته شود، می‌توانیم لایه‌های متوالی را بر اساس توالی اصلی‌شان شناسایی کنیم.

فسیل‌های درون این لایه‌های سنگی نیز از توالی برخوردارند: لایه‌های پایین‌تر گونه‌های کاملاً متفاوتی نسبت به لایه‌های بالاتر دارند.

📓 ماهی درونی شما: سفری به تاریخ ۳/۵ میلیاردساله‌ی بدن انسان
✍🏿 نیل شوبین
🔛 نیلوفر فشنگ‌ساز

@Chekide_ha

Читать полностью…

کتاب‌خوان (علم و روشنگری)

کشف فسیل؛ پیشرفت‌های جدید و راهکارهای سنتی.

امروزه دیرینه‌شناسان میدانی از بسیاری جهات، اوقات آسوده‌تری برای یافتن جایگاه‌های جدید کشف فسیل نسبت به آن‌چه ما انجام می‌دادیم می‌گذرانند؛ چراکه ما درباره‌ی ساختار زمین‌شناسی مناطق محلی بیش‌تر می‌دانیم؛ در حقیقت، باید سپاس‌گزار اکتشافات زمین‌شناسی تحت نظر مقامات منطقه‌ای و شرکت‌های نفت و گاز باشیم. هم‌چنین اینترنت امکان دسترسی سریع به نقشه‌ها، بررسی اطلاعات و عکس‌های هوایی را به ما داده است. من در مطالعاتم حتی به امید یافتن مکان‌های فسیلی جدید، می‌توانستم از طریق لپ‌تاپم حیاط خلوت منزل شما را هم بررسی کنم! برای تکمیل مطالب قبل باید بگویم که دستگاه‌های تصویربرداری و رادیوگرافی حتی می‌توانند فسیل‌ها را در میان برخی از انواع صخره‌ها نمایان کنند و به ما این امکان داده می‌شود که استخوان‌های نهفته در درون سنگ‌ها را به تصویر درآوریم.

با وجود چنین پیشرفت‌هایی و این‌که شکار فسیل‌های مهم نسبت به صد سال گذشته بیش‌تر شده است، دیرینه‌شناسان هنوز هم نیاز به بررسی و شناخت دقیق سنگ‌ها دارند و فسیل‌های درون سنگ‌ها غالباً باید به‌صورت دستی خارج شوند. استخوان موجود در فسیل‌ها می‌باید کشف و استخراج شود و تصمیمات متعددی درباره‌ی ماهیت آن‌ها گرفته شود و انجام همه‌ی این فرایندها به‌طور خودکار و غیردستی بسیار دشوار است؛ به‌علاوه جست‌وجوی فسیل از پشت صفحه‌ی مانیتور هرگز به لذت‌بخشی حفاری واقعی برای دیرینه‌شناسان نیست.

📓 ماهی درونی شما: سفری به تاریخ ۳/۵ میلیاردساله‌ی بدن انسان
✍🏿 نیل شوبین
🔛 نیلوفر فشنگ‌ساز

@Chekide_ha

Читать полностью…

کتاب‌خوان (علم و روشنگری)

پیداکردن ماهی درونی شما!

من بیش‌تر تابستان‌های دوران بزرگسالی زندگی‌ام را در برف و بوران سپری کردم؛ جایی در نزدیکی مدار قطب شمال روی پرتگاه‌ها مشغول شکستن سنگ‌ها بودم. بیش‌تر اوقات از سرمای بی‌اندازه‌ی آن‌جا دست‌ها و صورتم تاول می‌زدند و تصور می‌کردم فلج شده‌ام؛ با وجود همه‌ی این سختی‌ها نداشتن دست‌آورد قابل قبول هم کاملاً معمول بود. البته گاهی اوقات اگر بخت با من یار بود، استخوان‌های یک دیرینه‌ماهی را پیدا می‌کردم. هرچند در نظر بیش‌تر مردم این استخوان‌ها گنجینه‌ای مدفون در خاک به‌شمار نمی‌آمدند، برای من از هر جواهری ارزشمندتر بودند.

درواقع، استخوان‌های دیرینه‌ماهی به ما در کشف این راز که واقعاً چه کسانی هستیم و چطور این شمایل را به خود گرفته‌ایم، کمک می‌کنند. آن‌چه که تابه‌حال درباره‌ی بدن‌ها آموخته‌ایم حاصل کشفیات رخ‌داده در مکان‌های عجیب و دورافتاده‌ی دنیاست؛ از طبقه‌بندی فسیل (Fossil) خزندگان و ماهی‌های به‌دست‌آمده از دل صخره‌های سراسر جهان گرفته تا اطلاعات موجود در DNA همه‌ی جانداران زنده‌ی کره‌ی زمین اما همه‌ی این‌ها نمی‌توانست مرا قانع کند که چطور باقی‌مانده‌ی استخوان‌های باستانی -و به‌همان میزان فسیل ماهی‌ها- سرنخ‌هایی از ساختار ابتدایی بدن ما را به‌دست می‌دهد؟

غیرممکن است بتوانیم وقایعی که میلیون‌ها سال پیش و حتی در بسیاری موارد میلیاردها سال پیش رخ داده است را به تصویر بکشیم. متأسفانه هیچ شاهد عینی وجود نداشته؛ هیچ‌یک از ما در آن زمان نبودیم. به‌عبارتی دیگر، هیچ زبان گویایی از آن دوران باقی نمانده است. از این هم بدتر، از جانوران بسیاری که در گذشته می‌زیستند نیز اثری نیست؛ همگی مرده‌اند و زمان بسیار طولانی از مدفون‌شدن‌شان می‌گذرد و به‌ندرت جزئی از بدن آن‌ها باقی مانده است. اگر بدانید که بیش از ۹۹ درصد همه‌ی گونه‌هایی که در گذشته‌های دور زیسته‌اند اکنون از بین رفته‌اند و تنها کسر کوچکی از آن‌ها به‌شکل فسیل باقی مانده‌اند و این‌که حتی مقدار کم‌تری از این فسیل‌ها تاکنون کشف شده است، آن‌گاه به این نتیجه می‌رسید که هر تلاشی برای بررسی گذشته‌مان، از همان ابتدا محکوم به شکست به‌نظر می‌رسد!

📓 ماهی درونی شما: سفری به تاریخ ۳/۵ میلیاردساله‌ی بدن انسان
✍🏿 نیل شوبین
🔛 نیلوفر فشنگ‌ساز

@Chekide_ha

Читать полностью…

کتاب‌خوان (علم و روشنگری)

از قدرت فوق‌العاده‌ت استفاده کن!

وقتی نیاکان‌مون باعث انقراض ماموت‌‌ها و دیپروتودون‌ها شدن نمی‌دونستن که دارن چی‌کار می‌کنن. ولی ما نمی‌تونیم امروز از این بهانه استفاده کنیم. ما می‌دونیم که داریم با شیرها، دلفین‌‌ها و وال‌‌ها چی‌کار می‌کنیم. ما مسئول آینده‌ی اون‌‌ها هستیم و مهم نیست که چند سالته، تو هم می‌تونی کاری انجام بدی. یادت باشه، حتی با این‌که بچه‌ای، از هر شیر و والی قوی‌تر هستی! بله وال‌‌ها از تو خیلی بزرگ‌ترن ولی تو قدرت فوق‌العاده‌ی داستان‌گفتن و همکاری‌کردن رو داری.

وال آبی بزرگ‌ترین حیوونی هستش که تابه‌حال وجود داشته. حتی از بزرگ‌ترین دایناسور‌ها هم سنگین‌تر و درازتره! می‌تونه به طول ۳۱ متر برسه و تا ۱۵۰ تن وزن داشته باشه. یه وال به اندازه‌ی ۵٬۰۰۰ بچه وزن داره ولی باز هم وال‌‌ها نمی‌تونن از خودشون محافظت کنن. چون انسان‌‌ها داستان‌گفتن و همکاری‌کردن با روش‌های خیلی پیچیده رو یاد گرفتن، که وال‌‌ها ازشون سر در نمی‌آرن.

هزار سال پیش وال‌‌ها توسط گروهی از ماهی‌گیرهایی که تو قایق‌‌های چوبی به دریا می‌رفتن، با نیزه‌های چوبی شکار می‌شدن. گاهی وال‌‌ها می‌تونستن از این قایق‌‌ها فرار کنن یا حتی بشکونن‌شون یا غرق‌شون کنن. ولی تو عصر مدرن، انسان‌‌ها یاد گرفتن که با روش جدید باهم همکاری کنن: شرکت‌‌ها رو تاسیس کردن... بیشتر بخونین

📓 ما توقف‌ناپذیرها: چطور انسان‌ها کره‌ی زمین رو تصرف کردن؟
✍🏿 یووال نوح هراری
🔛 ع. کاظمی
@Chekide_ha

Читать полностью…

کتاب‌خوان (علم و روشنگری)

مشکل بزرگ

برات سوال شده که چرا فقط حیوون‌‌های بزرگ مردن؟ چرا ماموت‌ها، مگاتریوم‌ها و سگ‌‌های آبی غول‌پیکر ناپدید شدن در حالی‌که سگ‌‌های آبی کوچیک و خرگوش‌ها هنوز هم زنده هستن؟ خب، چند تا دلیل وجود داره.

اول این‌که وقتی خردمند‌ها شکار‌های گروهی رو شروع کردن روی حیوون‌‌های بزرگ تمرکز کردن نه حیوون‌‌های کوچیک –چند تا شکارچی دور هم جمع نمی‌شدن که دنبال چند تا خرگوش بگردن! اگر ده تا خرگوش رو بین پنجاه نفر تقسیم کنی غذای زیادی به هر نفر نمی‌رسه... ولی اگر یه ماموت شکار کنی همه غذای کافی می‌خورن. پس تلاش برای شکارکردنش می‌ارزه.

دوم این‌که بهترین دفاع خرگوش پنهان‌شدنه: می‌تونه تو لونه‌ی زیرزمینی بره یا خیلی ساکت زیر یه بوته بشینه و نتونی ببینی کجا رفته. برای ماموت‌‌ها خیلی سخت‌تره که بخوان پنهان بشن. البته معمولاً حیوون‌‌های بزرگ برای دورشدن از شکارچی‌‌ها به پنهان‌شدن تکیه نمی‌کنن: به جثه‌شون تکیه می‌کنن. یه ماموت نیازی نداره که از چشم گرگ‌‌ها یا عقاب‌‌ها پنهان باشه. چون ماموت برای اون‌‌ها خیلی بزرگه که بخوان به‌ش حمله کنن. ولی در برابر گروه‌های خردمند‌ها جثه هیچ محافظتی محسوب نمی‌شه. برعکس –بزرگ‌ترین حیوون‌‌ها طعمه‌ی شکار برای انسان‌‌ها بودن. برای همین حیوون‌‌های بزرگ دچار مشکل بزرگی شده بودن.

سوم این‌که حیوون‌‌های بزرگ به این دلیل ناپدید شدن که تعدادشون به‌نسب کم بود و زادوولد کمی داشتن. فرض کنیم که یه سرزمین هزار تا ماموت داشت. هر سال دوازده بچه‌ماموت به‌دنیا می‌اومد و ده تا ماموت به‌دلیل کهولت سن یا آسیب یا بیماری می‌مردن. پس این جمعیت ماموت‌‌ها هر سال دو تا بیشتر می‌شد. بعد خردمند‌ها اومدن و ماموت‌‌ها رو شکار کردن. اگر حتی می‌تونستن هر سال سه تا ماموت بکشن، برای به‌هم‌زدن توازن کافی بودش. حالا جمعیت ماموت‌‌ها هر سال یه‌دونه کمتر می‌شد. خودت حساب کن: هزار تا ماموت وجود داشت و هر سال یه دونه ازشون کم می‌شد، خب چند سال طول می‌کشید تا ماموت‌‌ها منقرض بشن؟ و فقط به این فکر کن که آخرین ماموت چقدر به‌خاطر تنهابودن غمگین بوده... بیشتر بخونین

📓 ما توقف‌ناپذیرها: چطور انسان‌ها کره‌ی زمین رو تصرف کردن؟
✍🏿 یووال نوح هراری
🔛 ع. کاظمی
@Chekide_ha

Читать полностью…

کتاب‌خوان (علم و روشنگری)

غول‌های استرالیا

وقتی اولین انسان‌‌ها روی ساحل قدم گذاشتن، هیچ چیزی درباره‌ی استرالیا نمی‌دونستن. تا حالا به یه شهر یا مدرسه‌ی جدید رفتی؟ می‌تونه سخت باشه، درسته؟ نمی‌دونی کی بچه‌ی خوبیه و کی قلدره. اگر یه معلم رو تو راهرو ببینی نمی‌دونی که به‌ش صبح بخیر بگی یا از سر راه‌ش کنار بری. نمی‌دونی باحال‌ترین بچه‌‌ها کجا جمع می‌شن.

برای انسان‌هایی که اولین‌بار به استرالیا رسیدن هم استرالیا همچین حسی داشت. هیچ انسانی تا اون‌موقع اونجا نبوده، پس هیچی درباره‌ش نمی‌دونستن. نمی‌دونستن کدوم قارچ‌‌ها و توت‌‌ها سمی هستن و کدوم‌ها سالم هستن. اگر یه کانگورو به‌سمت‌شون می‌اومد نمی‌دونستن که حیوون خطرناکیه یا کاری باهاشون نداره. نمی‌دونستن منابع آبی کجا هستن و سنگ‌چخماق از کجا پیدا کنن. همه‌چیز جدید بود.

همون‌طور که داشتن خونه‌ی جدیدشون رو بررسی می‌کردن همه‌جور حیوون بزرگ و عجیب رو پیدا کردن. تو اون زمان استرالیا فقط کانگوروهایی که ما می‌شناسیم رو نداشت. کانگوروهایی هم بودن که قدشون به بالای ۱۸۰ سانتی‌متر می‌رسید و وزن‌شون ۱۸۰ کیلوگرم بود. این کانگورو‌های غول‌پیکر رو یه حیوون دورگه‌ی کانگورو–شیر به‌اسم «شیر کیسه‌دار» شکار می‌کرد. شیر‌های کیسه‌دار مثل شیر‌ها بزرگ و درنده بودن و یه کیسه مثل کانگورو‌ها داشتن که بچه‌شون رو حمل کنن. پرنده‌های غول‌آسای بی‌پروازی به‌اسم «جنیورنیس» تو دشت‌‌های استرالی زندگی می‌کردن. از انسان‌‌ها بزرگ‌تر بودن و تخم‌گذاری می‌کردن، که می‌شد فقط از یکی‌شون املت خیلی بزرگی درست کنی!

کوالا‌های غول‌پیکری تو جنگل‌‌ها زندگی می‌کردن. سوسمار‌های اژدهاطور زیر آفتاب خودشون رو گرم می‌کردن و مار‌های پنج‌متری لای بوته‌‌ها می‌خزیدن. این مارها احتمالاً می‌تونستن سه تا بچه رو یه‌دفعه بخورن و هنوز هم برای غذاخوردن شکم‌شون جا داشته باشه! بزرگ‌ترین حیوون هم «دیپروتودون» بود. این موجودات عظیم که شبیه «وامبت‌ها» بودن تقریباً سه تن وزن داشتن و اندازه‌ی یه ماشین شاسی‌بلند بودن... بیشتر بخونین

📓 ما توقف‌ناپذیرها: چطور انسان‌ها کره‌ی زمین رو تصرف کردن؟
✍🏿 یووال نوح هراری
🔛 ع. کاظمی
@Chekide_ha

Читать полностью…

کتاب‌خوان (علم و روشنگری)

پرده‌ی سکوت

مثلاً یه کتاب تاریخی درباره‌ی اولین سفر انسان به ماه ممکنه شرح بده که تو ۲۰ جولای ۱۹۶۹ دقیقاً تو ساعت ۸ و ۱۷ دقیقه و ۴۳ ثانیه‌ی شب چطور فضاپیمای «عقاب» تو محلی به اسم «پایگاه آرامش» روی سطح ماه فرود اومد. دو نفر داخل فضاپیما بودن: «نیل آرمسترانگ» و «باز آلدرین» (یه فضانور دیگه به اسم «مایکل کالینز» هم بود که تو فضاپیمای مادر به اسم کلمبیا موند.) بعد آرمسترانگ با مرکز کنترل عملیات ناسا رو زمین، شهر هیوستون، تماس گرفت و گفت: «هیوستون، اینجا پایگاه آرامش هستش. عقاب فرود اومد.» حداقل ۶۰۰ میلیون نفر تو سر اسر جهان نشسته بودن جلوی تلویزیون‌هاشون و رادیوهاشون و اون کلمات معروف رو شنیدن: «عقاب فرود اومد». البته که عقابی روی ماه فرود نیومد –انسان‌‌ها بودن که فرود اومده بودن.

بعد فضانورد‌ها اقدامات اولیه‌ی زیادی رو با دقت انجام دادن، لباس‌های فضانوردی‌شون رو پوشیدن و ساعت ۲ و ۳۹ دقیقه و ۳۵ ثانیه‌ی صبح ۲۱ جولای درِ فضاپیما رو باز کردن. بعد از اقدامات بیشتر، آرمسترانگ از نردبونی به پایین اومد که دقیقاً ۹ تا پله داشت.

تو ساعت ۲ و ۵۶ دقیقه و ۱۵ ثانیه‌ی صبح آرمسترانگ پاش رو از آخرین پله پایین گذاشت، پاهاش رو روی سطح ماه گذاشت و گفت: «این گامی کوچک برای انسان و جهشی بزرگ برای بشریت است.»... بیشتر بخونین

📓 ما توقف‌ناپذیرها: چطور انسان‌ها کره‌ی زمین رو تصرف کردن؟
✍🏿 یووال نوح هراری
🔛 ع. کاظمی
@Chekide_ha

Читать полностью…

کتاب‌خوان (علم و روشنگری)

صحبت‌کردن با حیوون‌ها

اگر کارتون ببینی یا داستان‌‌های افسانه‌ای بخونی، احتمالش زیاده که به درخت‌‌ها و حیوان‌هایی بربخوری که حرف می‌زنن. بچه‌های کوچیک خیلی راحت باور می‌کنن که ما می‌تونیم با درخت‌‌ها و حیوون‌‌ها صحبت کنیم. اون‌‌ها ایده‌ی وجودداشتن روح و روح کائنات و شنیدن حرف‌هامون از اتاق زیرشیروونی رو هم قبول می‌کنن. بزرگسال‌ها فکر می‌کنن این خنده‌دار و دوست‌داشتنیه. بچه‌‌ها که بزرگ‌تر می‌شن به‌شون می‌گن که: درخت‌‌های سخن‌گو و روح و روح کائنات وجود ندارن و بچه‌کوچیک‌ها این چیزها رو باور می‌کنن فقط.

ولی به‌نظر می‌رسه تو عصر حجر، بزرگسال‌‌ها هم باور داشتن که درخت‌‌ها و حیوون‌‌ها می‌تونن حرف بزنن و این‌که روح و روح کائنات وجود دارن. جستجوگرها وقتی تو جنگل قدم می‌زدن با بوته‌‌ها و سنگ‌‌ها صحبت می‌کردن و از فیل‌‌ها و موش‌‌ها درخواست کمک می‌کردن. بادقت به حرف پرنده‌‌ها گوش می‌دادن. اگر کسی مریض می‌شد یا اتفاقی می‌افتاد به‌احتمال زیاد یه روح رو مقصر می‌دونستن و از روح کائنات درخواست کمک می‌کردن.

این رو از کجا می‌دونیم؟ خب، البته، مطمئن نیستیم. معمولاً فهمیدن این‌که مردم چی‌کار می‌کنن از فهمیدن این‌که چی فکر می‌کنن راحت‌تره. مثلاً ما مطمئنیم که مردم سانگیر ماموت شکار می‌کردن چون تو اون محل استخوون‌های ماموت زیادی کشف شده. ولی مردم سانگیر درباره‌ی ماموت‌‌ها چی فکر می‌کردن؟ بعضی از اون‌‌ها گیاهخوار بودن و فکر می‌کردن کشتن حیوون‌‌ها کار درستی نیست؟ و اگر یه ماموت عصبانی به یه نفر حمله می‌کرد و می‌کشتش، اون‌‌ها فکر می‌کردن که چه بلایی سرش اومده؟ اون‌ها باور داشتن که مردم وقتی می‌میرن به بهشت می‌رن، یا تو یه بدن دیگه زنده می‌شن یا تبدیل به روح می‌شن... یا این‌که فقط از بین می‌رن؟... بیشتر بخونین

📓 ما توقف‌ناپذیرها: چطور انسان‌ها کره‌ی زمین رو تصرف کردن؟
✍🏿 یووال نوح هراری
🔛 ع. کاظمی
@Chekide_ha

Читать полностью…

کتاب‌خوان (علم و روشنگری)

روز‌های خوبِ گذشته

تو عصر حجر، جستجوگرهایی که درباره‌ی محیط زندگی‌شون به اندازه‌ی کافی می‌دونستن بیشتر اوقات زندگی‌‌های خوبی داشتن. اون‌‌ها درواقع خیلی کمتر از مردم امروزی کار می‌کردن.

بیا درباره‌ی یه روز از زندگی یه کارگر امروزی که تو کارخونه‌ای معمولی کار می‌کنه صحبت کنیم. اون ساعت هفت صبح از خونه می‌آد بیرون و با یه اتوبوس که پر از مسافر هستش از خیابون‌های پر از آلودگی به یه کارخونه‌ی بزرگ پر سروصدا می‌ره. اونجا پشت یه دستگاه برای ده ساعت کار می‌کنه و یه کار رو پشت‌سرهم انجام می‌ده. بعد با اتوبوس برمی‌گرده و ساعت هفت عصر می‌رسه خونه و بعد هم احتمالاً باید برای خانواده غذا درست کنه، ظرف‌‌ها رو بشوره، لباس‌‌های کهنه رو بندازه لباسشویی، زمین رو تمیز کنه و بدهی‌ها رو پرداخت کنه.

بیست هزار سال پیش احتمالاً یه جستجوگر ساعت هشت صبح با دوست‌هاش کمپ رو ترک می‌کرده و به جنگل‌‌ها و مراتع نزدیک‌شون می‌رفته، توت می‌چیده، از درخت‌‌ها بالا می‌رفته تا میوه بچینه، زمین رو برای برداشت صیفی‌جات می‌کنده، چند تا ماهی می‌گرفته و گاهی هم از دست ببر‌ها فرار می‌کرده تا حدوداً ظهر به کمپ برمی‌گشته تا نهار درست کنه؛ همین. این ﮐﻞ روز کاری‌ش بوده. یه جستجوگر خوب معمولاً می‌تونسته بعد از سه یا چهار ساعت غذای کافی یه روز خودش و خانواده‌ش رو پیدا کنه. و بعد از نهار، هیچ ظرفی برای شستن، لباس کهنه، تمیزکردن زمین و بدهی پرداخت‌نشد‌ه‌ای نداشته و برای سخن‌چینی، داستان‌گفتن، با بچه‌‌ها بازی‌کردن و وقت‌گذروندن با دوست‌هاش زمان زیادی داشته. البته ببر‌ها گاهی جستجوگر‌ها رو می‌خوردن یا مار‌ها نیش‌شون می‌زدن ولی اون‌‌ها هم تصادف‌کردن با ماشین و آلودگی‌‌های صنعتی نداشتن... بیشتر بخونین

📓 ما توقف‌ناپذیرها: چطور انسان‌ها کره‌ی زمین رو تصرف کردن؟
✍🏿 یووال نوح هراری
🔛 ع. کاظمی
@Chekide_ha

Читать полностью…

کتاب‌خوان (علم و روشنگری)

با هم‌دیگه گروه‌شدن

با این‌که مردم به قبیله‌های بزرگ تعلق داشتن، ما می‌دونیم که همیشه با ﮐﻞ قبیله زندگی نمی‌کردن. برای گروه‌های به اون بزرگی سخت بود که غذای کافی پیدا بشه، پس قبیله‌‌ها به گروه‌های کوچیکی تقسیم می‌شدن و به جا‌های مختلفی برای به‌دست‌آوردن غذا می‌رفتن. این یعنی هر قبیله از چندین گروه کوچیک‌تر تشکیل شده بود. یه گروه می‌تونست ۱۰۰ نفر عضو داشته باشه، یه گروه دیگه فقط ده نفر.

احتمالاً مردم بیشتر اوقات تو گروه کوچیک‌شون زندگی می‌کردن. برای پیداکردن غذا از جایی به‌جای دیگه می‌رفتن. همه‌ی گروه‌های قبیله فقط تو مراسم‌‌های خاص کنار هم جمع می‌شدن: مثلاً اگر فرد مهمی می‌مرد، به مراسم تدفین‌ش می‌رفتن. شاید برای داشتن نیروی کمکی تو شکار حیوون‌‌های بزرگ یا جنگیدن با دشمن هم به هم‌دیگه ملحق می‌شدن یا برای جشن‌گرفتن مراسم‌‌های مهم. ولی بیشتر مردم ماه‌های زیادی رو بدون دیدن یه انسان دیگه بیرون از گروه کوچیک‌شون زندگی می‌کردن.

هر کسی که تو گروه بود بقیه رو خوب می‌شناخت. همیشه خانواده و دوست‌هاش دوروبرش بودن و بیشتر کار‌ها رو با هم انجام می‌دادن. برای پیداکردن غذا با هم به جنگل می‌رفتن، با هم غذا می‌پختن و می‌خوردن، دور آتیش هم برای هم داستان تعریف می‌کردن. بعضی‌‌ها ممکنه فکر کنن که این فوق‌العاده‌ست. بقیه شاید از این ایده‌ی تنهانبودن خوش‌شون نیاد. ولی وقتی از مردم گروهت خسته می‌شدی، می‌تونستی به یه گروه دیگه بری. این چیزیه که هنوز هم تو قبیله‌های خوراک‌جوی مدرن اتفاق می‌افته. ولی اگر به یه مراسم قبیله‌ای می‌رفتی و با یکی از افراد گروه دیگه‌ای دوست می‌شدی، می‌تونست بیاد تو گروهت –یا تو بری تو گروهش.

گروه رهبر قدرتمندی نداشت که به بقیه بگه چی‌کار کنن. موقع تصمیم‌گرفتن –مثلاً از کدوم مسیر برن یا کجا کمپ بزنن– همه می‌تونستن نظرشون رو بگن. اگر یه نفر قلدربازی درمی‌آورد و می‌گفت که گروه باید کلاه‌های دندون‌روباهی بیشتری براش درست کنه، مردم می‌تونستن خیلی راحت جابه‌جا بشن و قلدر رو ر‌ها کنن. امروز، وقتی یه نفر دیکتاتور می‌شه، برای مردم خیلی سخته که کشورشون رو ترک کنن ولی تو عصر حجر، مردم می‌تونستن با پاهاشون نظرشون رو بیان کنن و رای بدن.

📓 ما توقف‌ناپذیرها: چطور انسان‌ها کره‌ی زمین رو تصرف کردن؟
✍🏿 یووال نوح هراری
🔛 ع. کاظمی
@Chekide_ha

Читать полностью…

کتاب‌خوان (علم و روشنگری)

بعد از این‌که می‌میری چه اتفاقی می‌افته؟

پس با استفاده از شواهد باستان‌شناسی و مشاهده‌ی خوراک‌جو‌های مدرن، درباره‌ی نوع زندگی مردم تو عصر حجر چی می‌تونیم بگیم؟

مهم‌ترین چیزی که باید بدونیم اینه که فقط یه روش برای زندگی‌کردن وجود نداشته و روش‌‌های مختلفی وجود داشته –همه یه چیز رو انجام نمی‌دادن. جهان خونه‌ی هزاران قبیله بود که هر کدوم یه زبان متفاوت، یه فرهنگ متفاوت، نوع خانواده‌ی متفاوت و روش متفاوتی برای زندگی‌کردن داشتن.

یه دلیل برای این اتفاق‌‌ها این بود که مردم تو جا‌های مختلف زیادی زندگی می‌کردن پس مجبور بودن که با اکوسیستم‌‌ها و اقلیم‌‌های مختلف سازگار بشن. مردمی که کنار رودخونه زندگی می‌کردن زیاد ماهی می‌خوردن و یاد گرفتن که قایق بسازن. در حالی‌که مردمی که تو کوه‌‌ها زندگی می‌کردن اصلاً شناکردن بلد نبودن. مردمی که توی جنگل‌‌های استوایی زندگی می‌کردن تقریباً لخت بودن در حالی‌که مردمی که نزدیک قطب زندگی می‌کردن کت‌های ضخیم خز تنشون می‌کردن.

ولی حتی قبیل نهایی که کنار هم زندگی می‌کردن ممکن بود روش‌‌های خیلی متفاوتی برای زندگی‌کردن داشته باشن. چون داستان‌‌های مختلفی درباره‌ی جهان می‌گفتن. یادت هست که، داستان‌سرایی بزرگ‌ترین مزیت انسان خردمند نسبت به بقیه‌ی حیوون‌‌ها بود. وقتی که همه‌ی زنبور‌های کندو‌ها کم‌وبیش یه‌جور رفتار می‌کردن، هر قبیله‌ی انسانی متفاوت بود. چون هر قبیله به داستان‌‌های متفاوتی باور داشت... بیشتر بخونین

📓 ما توقف‌ناپذیرها: چطور انسان‌ها کره‌ی زمین رو تصرف کردن؟
✍🏿 یووال نوح هراری
🔛 ع. کاظمی
@Chekide_ha

Читать полностью…

کتاب‌خوان (علم و روشنگری)

ردپا‌های روی شن

مردمی که این ردپا‌ها رو به جا گذاشتن، خردمند نبودن، نئاندرتال بودن. باستان‌شناس‌ها با بررسی دقیق هر ردپا به این نتیجه رسیدن که توسط گروه حدوداً دوازده‌نفر‌ه‌ای از نئاندرتال‌‌ها به‌جا مونده که بیشترشون بچه‌‌ها و نوجوون‌ها بودن. یکی‌شون بچه‌ی نوپا بوده. این به ما سرنخ مهمی درباره‌ی خانواده‌های نئاندرتال می‌ده –یا حداقل درباره‌ی این گروه خاص از نئاندرتال‌ها. اون‌‌ها مثل اورانگوتان‌‌ها تنها زندگی نمی‌کردن و مثل گیبون‌ها هم تو خانواده‌های کم‌جمعیت زندگی نمی‌کردن. ولی درباره‌ی چند تا نئاندرتالی که ۸۰٬۰۰۰ سال پیش روی ساحلی شنی قدم زدن، چیز بیشتری نمی‌تونیم بگیم. همه‌ی اون‌‌ها پدر مشترکی داشتن؟ همگی با هم زندگی می‌کردن؟ شاید یه گروه‌ی از دوستان غیرفامیل بودن که سالی یه بار برای جشن‌گرفتن مراسم مهم تو ساحل هم‌دیگه رو می‌دیدن. نمی‌تونیم مطمئن باشیم.

پس به شواهد بیشتری نیاز داریم. موش‌‌های دانشمند خیالی که تو آینده قراره خانواده‌ی تو رو مطالعه کنن می‌تونن به تمام چیزهایی که خانواده‌ت دارن نگاه کنن، و این می‌تونه به‌شون چیز‌های زیادی درباره‌ی چطور زندگی کردنتون بگه. چند تا صندلی تو خونه‌تون دارین، چند تا تخت و چند تا کامپیوتر؟ ولی مردم عصر حجر چیز‌های زیادی نداشتن. درواقع، این چیزیه که ما درباره‌ی نیاکان‌مون مطمئناً می‌دونیم: مهم نبود که چه نوع خانواد‌ه‌ای بودن، تونسته بودن با تقریباً هیچ وسیله‌ای زندگی کنن.

امروز یه خانواده‌ی معمولی در طول سال‌‌ها صاحب چندین میلیون چیز می‌شن. به چیزهایی که داری فکر کن: نه فقط چیز‌های بزرگ مثل صندلی و کامپیوتر، به کیسه‌های پلاستیکی، قوطی‌‌های سرلاک، پوست‌های آب‌نبات و دستمال توالت‌هایی که هر روز استفاده می‌کنی. وقتی غذا می‌خوری از قاشق و چنگال و بشقاب و لیوان استفاده می‌کنی. وقتی بازی می‌کنی، از کارت‌ها، توپ‌‌ها و کنسول‌‌های بازی استفاده می‌کنی. معمولاً ما متوجه نمی‌شیم که چقدر وسایل داریم... تا موقعی که بخوایم اسباب‌کشی کنیم. بعد یهو متوجه می‌شیم که به جعبه‌های خیلی خیلی زیادی نیاز داریم تا تمام وسایل‌مون رو جمع کنیم. بعضی‌‌ها مجبورن یه کامیون بزرگ و چند تا کارگر قوی بگیرن تا برای جابه‌جا کردن وسایل‌شون کمک‌شون کنن.

نیاکان عصر حجری ما زیاد جابه‌جا می‌شدن. به‌ندرت برای مدت زیادی یه جا می‌موندن و باید تمام وسایل‌شون رو پشت‌شون حمل می‌کردن. اون‌‌ها کامیون یا قطار یا حتی اسب نداشتن. پس چیز‌های زیادی نداشتن. به‌جای داشتن قاشق و چنگال و لیوان و بشقاب، با دست‌هاشون غذا می‌خوردن، و اگر می‌خواستن چیزی رو برش بدن، می‌تونستن یه سنگ رو به چاقو تبدیل کنن.

البته مردم به جز چاقو‌های سنگی چیز‌های دیگه‌ای هم داشتن. لباس‌هایی از پوست، خز و حتی پر حیوون‌‌ها داشتن. چماق‌‌ها و نیزه‌های چوبی داشتن. گاهی اوقات کپرهایی داشتن که از نی و شاخه‌های درخت‌‌ها ساخته شده بودن. ولی متاسقانه همه‌ی اون‌‌ها خیلی وقت پیش پوسیدن و از بین رفتن. تنها چیزهایی که نپوسیدن، استخوون‌ها، دندون‌ها و –مخصوصاً– سنگ‌‌ها بودن. سنگ هیچ‌وقت نمی‌پوسه. می‌تونه میلیون‌‌ها سال دووم بیاره.

📓 ما توقف‌ناپذیرها: چطور انسان‌ها کره‌ی زمین رو تصرف کردن؟
✍🏿 یووال نوح هراری
🔛 ع. کاظمی
@Chekide_ha

Читать полностью…

کتاب‌خوان (علم و روشنگری)

خانواده‌‌های عصر حجری

درباره‌ی خانواده‌‌ها چی؟ تو زمان ونوس ویلندورف یا کپر‌های اوهالو خانواده‌ها چطوری بودن؟ هر کپر تو اوهالو خونه‌ی یه خانواده بود؟ و خانواده چه معنی‌ای داشت؟ به‌معنی این بود که یه زن و یه مرد تمام عمرشون رو با هم زندگی می‌کردن و فقط بچه‌های خودشون رو بزرگ می‌کردن؟

واقعیت اینه که ما مطمئن نیستیم. خیلی از افراد فرض می‌کنن که انسان‌ها همیشه تو خانواده‌هایی زندگی می‌کردن که متشکل از یه پدر، یه مادر و بچه‌هایی که با هم داشتن بوده ولی احتمالش خیلی کمه. امروز، خانواده‌های متفاوت زیادی تو دنیا وجود دارن –به کلاستون نگاه بنداز: همه‌ی همکلاسی‌هات با پدر و مادرشون زندگی می‌کنن؟ احتمالاً نه.

این روز‌ها بعضی از مردم یه پارتنر برای ﮐﻞ عمرشون دارن، بعضی‌‌ها پارتنرهای زیادی دارن و بعضی‌‌ها مجرد می‌مونن. تو تعداد کمی از کشور‌ها یه مرد می‌تونه با چند تا زن ازدواج کنه، تو بقیه‌ی کشور‌ها دو تا زن می‌تونن با هم ازدواج کنن یا دو تا مرد با هم.

بعضی‌‌ها یه بچه دارن، بعضی‌‌ها ده تا و بعضی‌‌ها هم هیچی. بعضی از بچه‌ها توسط یه مادر مجرد یا یه پدر مجرد، یا شاید توسط پدربزرگ و مادربزرگ‌شون، بزرگ می‌شن. سرپرستی بعضی از بچه‌‌ها به عهده گرفته شده و بعضی‌‌ها دو تا پدر و دو تا مادر دارن. گاهی اوقات والدین جدا می‌شن و پارتنر‌های جدید پیدا می‌کنن. پس یه بچه ممکنه یه مادر، یه پدر و یه پدرخونده و یه مادرخونده هم داشته باشه. بعضی خانواده‌‌ها شامل چندین عمه، خاله، دایی، عمو و بچه‌هاشون و پدربزرگ‌‌ها و مادربزرگ‌‌ها می‌شه که همه با هم زندگی می‌کنن. پس ممکنه که تو به‌جای خواهر یا برادرت با دختر یا پسردایی‌ت یه اتاق مشترک داشته باشین و شاید به‌جای پدر و مادرت، دایی یا مادربزرگت برات صبحونه درست می‌کنه. گزینه‌‌ها خیلی زیاده!... بیشتر بخونین

📓 ما توقف‌ناپذیرها: چطور انسان‌ها کره‌ی زمین رو تصرف کردن؟
✍🏿 یووال نوح هراری
🔛 ع. کاظمی
@Chekide_ha

Читать полностью…

کتاب‌خوان (علم و روشنگری)

باستان‌شناسان جوان

متاسفانه، خیلی چیز‌ها هست که ما درباره‌ی نحوه‌ی زندگی‌کردن نیاکان‌مون نمی‌دونیم. ما می‌دونیم که گاهی می‌تونستن تو تعداد بالا همکاری کنن –که مزیت بزرگ‌شون نسبت به نئاندرتال‌ها، شیر‌ها و خرس‌‌ها بود ولی این یعنی همیشه تو تعداد زیادی با هم زندگی می‌کردن؟ مثلاً ۵۰۰ نفر تو غار خیلی بزرگی زندگی می‌کردن؟ یا هر خانواده تو غار کوچیکی جدا زندگی می‌کرد و فقط وقتی کار مهمی برای انجام‌دادن داشتن، کنار هم جمع می‌شدن؟

اصلاً تو غار‌ها زندگی می‌کردن؟
اصلاً خانواد‌ه‌ای داشتن؟

بیا با غار‌ها شروع کنیم. تصور بیشتر مردم از نیاکان عصر حجری ما زندگی‌کردن تو غارهاست. به‌خاطر این‌که بیشتر چیزهایی که اون‌‌ها به جا گذاشتن تو غار‌ها پیدا شده –چیزهایی مثل ابزار سنگی، استخوون‌ها و نقاشی‌‌های روی دیوار غارها. مثل نقاشی اسب وحشی که ۱۷٬۰۰۰ سال پیش تو غار «لاسکو» تو فرانسه نقاشی شده.

غار لاسکو رو باستان‌شناس‌های حرفه‌ای کشف نکردن، بلکه توسط چهار تا نوجوون فرانسوی تو سال ۱۹۴۰ کشف شد که یه هفته بود که تو جنگل بودن و به یه حفره‌ای تو زمین رسیدن و تصمیم گرفتن داخلش رو بگردن. اولش سنگ انداختن داخل حفره تا ببینن چقدر عمق داره –سریع فهمیدن که به یه چاه عمیق می‌رسه. بعد رفتن داخل حفره‌ی عمیق و تو یه تونل خاکستری خیس به‌سمت ناشناخته‌‌ها ادامه دادن. خیلی شجاع بودن! شجاعت‌شون موقعی جواب داد که به یه زنجیره از صد‌ها نقاشی باستانی روی دیوار‌ها رسیدن. این یکی از بزرگ‌ترین کشف‌‌های باستانی قرن بیستم بود.

این اولین باری نبود که نوجوون‌ها کشف شگفت‌انگیزی مثل این رو داشتن. شصت سال قبل‌تر باستان‌شناسی به‌نام «مارسلینو سانز دساوتولا» غار «آلتامیرا» تو اسپانیا رو بررسی کرده بود و دختر هشت‌ساله‌ش، ماریا جاستینا، رو هم با خودش به غار برده بود. مارسلینو مشغول گشت‌وگذار تو غار شد و هر برآمدگی که می‌دید رو با دقت برای پیداکردن استخوون‌های باستانی و ابزار سنگی مطالعه می‌کرد. به‌نظر مارینا این کار حوصله‌سربر بود و به سقف و دیواره‌‌ها نگاه می‌کرد. مارینا یهو با گریه گفت: «بابایی ببین، گاو!» مارسلینو بالا رو نگاه کرد و نقاشی‌‌های زیبایی از گاو‌های نر آمریکایی و بقیه‌ی حیوون‌‌ها رو همه‌جای غار دید.

ولی پیداکردن خیلی از چیزهاشون تو غار الزاماً به معنی زندگی‌کردن مردم باستانی تو غار‌ها نیست. در حقیقت، اون‌‌ها به‌ندرت تو غار‌ها زندگی می‌کردن: بیشتر تو سرزمین‌‌های باز کمپ می‌زدن و آلونک‌های چوبی می‌ساختن یا از شاخه‌‌ها و پوست حیوون‌‌ها چادر درست می‌کردن.

📓 ما توقف‌ناپذیرها: چطور انسان‌ها کره‌ی زمین رو تصرف کردن؟
✍🏿 یووال نوح هراری
🔛 ع. کاظمی
@Chekide_ha

Читать полностью…

کتاب‌خوان (علم و روشنگری)

گروه داستان‌گوها

پس نیاکان ما این‌طوری جهان رو فتح کردن: با داستان‌ها. هیچ‌کدوم از حیوون‌های دیگه به داستان‌‌ها باور ندارن. اون‌‌ها فقط یه چیزهایی اعتقاد دارن که واقعاً می‌تونن ببینن، بشنون، بو کنن، لمس کنن یا مزه کنن. یه شامپانزه وقتی می‌بینه که مار داره نزدیکش می‌شه باور می‌کنه که تو خطره –بهتره فرا کنه! موقعی که صدای رعدوبرق رو بشنوه باور می‌کنه که یه توفان در راهه –وقت حموم‌کردنه! ولی بوی مدفوع شیر‌ها می‌آد باور می‌کنه که شیر‌ها نزدیکش هستن –ها اَه! وقتی یه شاخه‌ی در حال سوختن رو لمس می‌کنه باور می‌کنه که آتیش داغه –آخ‌آخ! وقتی یه موز می‌خوره باور می‌کنه که خوشمزه‌ست –امم، به‌به!

البته ما خردمند‌ها هم همه‌ی اون کار‌ها رو می‌تونیم انجام بدیم ولی چون ما به داستان‌‌ها باور داریم، کار‌های خیلی بیشتری می‌تونیم انجام بدیم. مثلاً وقتی نیاکان‌مون تو سراسر دنیا پخش شدن، هر موقع با نئاندرتال‌ها، فلورسین‌ها یا حیوون‌‌ها خیلی خطرناک روبه‌رو می‌شدن، احتمالاً یه رهبر به‌شون داستان‌هایی می‌گفته تا تشویقشون کنه. شاید یه رهبر این‌طوری گفته باشه: «روح شیر کبیر ازمون می‌خواد که از دست نئاندرتال‌‌ها خلاص بشیم. نئاندرتال‌‌ها خیلی قوی هستن ولی نگران نباشین حتی اگر یه نئاندرتال شما رو بکشه، درواقع اتفاق خوبیه چون می‌رید به سرزمین روح‌‌های بالای ابرها، جایی که روح شیر کبیر به‌تون خوش‌آمد می‌گه و بلوبر‌های فراوون و استیک‌‌های زرافه به‌تون می‌ده.»

مردم هم داستان رو باور می‌کردن و می‌تونستن برای خلاص‌شدن از دست نئاندرتال‌‌ها باهم همکاری کنن. بله، نئاندرتال‌‌ها قوی بودن، ولی ۵۰ تا نئاندرتال نمی‌تونستن جلوی ۵۰۰ خردمندی که با هم همکاری می‌کردن رو بگیرن.

این باورکردن به داستان‌‌ها به نیاکان‌مون قدرت خیلی زیادی داد؛ تا جایی‌که تو سراسر جهان پخش شدن و تمام زمین‌‌های روی سیاره رو گرفتن.

ولی بعد از این‌که هر زمینی رو گرفتن و ساکنش شدن، چی‌کار کردن؟ زندگی‌شون هزاران سال قبل چطوری بود؟ صبح‌‌ها که از خواب بیدار می‌شدن چی‌کار می‌کردن؟ برای صبحونه چی می‌خوردن –برای نهار چی؟ سرگرمی‌هاشون چی بود؟ نقاشی‌کردن رو دوست داشتن؟ چه نوع خونه و لباس‌هایی داشتن؟ برادر‌های بزرگ‌تر، خواهرهای کوچیک‌ترشون رو اذیت می‌کردن؟ عاشق هم‌دیگه می‌شدن؟ زندگی‌شون از ما بهتر بود یا بدتر؟

تو بخش بعدی ما سعی می‌کنیم جواب این سوال‌ها و سوال‌های بیشتری رو بدیم. توضیح می‌دیم که هزاران سال قبل نیاکان‌مون چطوری زندگی می‌کردن و چطور کارهایی که اون‌موقع انجام دادن، روی چیزهایی که امروز دوست داریم، ازشون می‌ترسیم و به‌شون اعتقاد داریم، هنوز تاثیر می‌ذاره.

📓 ما توقف‌ناپذیرها: چطور انسان‌ها کره‌ی زمین رو تصرف کردن؟
✍🏿 یووال نوح هراری
🔛 ع. کاظمی
@Chekide_ha

Читать полностью…

کتاب‌خوان (علم و روشنگری)

شاخص‌های مهم در کشف فسیل

آن‌چه که فرایند اکتشاف را مشکل می‌سازد این است که محیط‌های یافت فسیل بسیار نادرند. برای به‌حداکثررساندن شانس موفقیت‌مان، هم‌گرائی سه شاخص را دنبال می‌کنیم: اول این‌که مکان‌هایی را جست‌وجو می‌کنیم که سنگ‌ها در بهترین دوره‌ی زمین‌شناسی خود باشند؛ دوم سنگ‌های مورد جست‌وجو بهترین نوع برای نگهداری فسیل‌ها باشند؛ و شاخص سوم این‌که طبعاً سنگ‌هایی از جنسی مناسب که قادر به حفظ فسیل بوده‌اند و سنگ‌هایی که در سطح زمین رخنمون شده‌اند. در کنار این‌ها عامل دیگری نیز وجود دارد: شانس و موفقیت‌های غیرمنتظره؛ که آن را با مثال توضیح می‌دهم.

این مثال یکی از بزرگ‌ترین تحولات تاریخ زندگی را به ما نشان خواهد داد: یورش ماهی‌ها به خشکی. میلیاردها سال، حیات تنها در آب وجود داشت؛ سپس در حدود ۳۶۵ میلیون سال پیش جانورانی در خشکی سکنی گزیدند. زندگی در این دو محیط با یکدیگر تفاوت‌های اساسی داشت. تنفس در آب به اندامی کاملاً متفاوت از تنفس در خشکی نیاز دارد؛ همین‌طور برای غذا‌خوردن، دفع‌کردن و حتی حرکت‌کردن. در حقیقت لازم بود نوع کاملاً جدیدی از بدن به‌وجود بیاید. در نگاه نخست شکاف بین دو محیط آبی و خشکی غیرقابل پوشش به‌نظر می‌آید؛ اما وقتی به شواهد می‌نگریم، همه‌چیز دگرگون می‌شود؛ آن‌چه که غیرممکن به‌نظر می‌آید واقعاً اتفاق افتاده است!

📓 ماهی درونی شما: سفری به تاریخ ۳/۵ میلیاردساله‌ی بدن انسان
✍🏿 نیل شوبین
🔛 نیلوفر فشنگ‌ساز

@Chekide_ha

Читать полностью…

کتاب‌خوان (علم و روشنگری)

حفاری برای فسیل‌ها: مشاهده‌ی خودمان؛

در یک بعدازظهر برفی از ماه ژوئیه (تیر) درحالی‌که در عرض جغرافیایی حدود ۸۰ درجه‌ی شمال مشغول بررسی یکی از صخره‌های ۳۷۵ میلیون‌ساله در جزیره‌ی الزمیر (Ellesmere) بودم، یکی از ماهی‌های درونی‌مان را کشف کردم. قصد من و همکارانم از سفر به این منطقه‌ی متروکه از جهان، تلاش برای کشف یکی از مراحل کلیدی انتقال از ماهی‌ها به خشکی‌زیان بود. آن‌چه که از درون صخره نمایان شد، فسیل دهان یک ماهی بود اما نه هر ماهی‌ای! یک ماهی با سری پهن و صاف. هنگامی‌که ما سر پهن و صاف را مشاهده کردیم، متوجه شدیم به کشف متفاوتی دست یافته‌ایم. حدس می‌زدیم که اگر شمار بیش‌تری از این اسکلت را درون صخره پیدا کنیم، می‌توانیم مرحله‌ی نخستین تاریخچه‌ی تکاملی جمجمه، گردن و حتی دست‌وپاهای انسان را آشکار کنیم!

باید اعتراف کنم که از نظر امنیت و رفاه شخصی، سؤالی که از خود می‌پرسیدم این بود که چرا من در شمالگانم نه در هاوایی؟ درواقع، من به‌دنبال پاسخی برای این سؤال بودم که سر پهن و صاف چه رازی را در انتقال جهشی موجودات، از جانوران آب‌زی به خشکی‌زی آشکار می‌سازد؟ پاسخ این سؤالات در این داستان نهفته است که ما چطور از کشف فسیل‌های بیش‌تر به‌منظور فاش‌ساختن اسرار گذشته‌ی خودمان استفاده کردیم.

فسیل‌ها یکی از نمونه‌های اساسی شواهدی‌اند که ما برای درک بهتر خودمان از آن‌ها بهره می‌گیریم. ژن‌ها و مراحل جنینی موارد دیگری‌اند که درباره‌ی آن‌ها در فصل‌های بعدی صحبت خواهم کرد). بسیاری از مردم این موضوع را نمی‌دانند که ما اغلب با دقتی حیرت‌آور به کشفیات فسیلی دست پیدا می‌کنیم. ما در خانه هم فعالیت‌های علمی‌مان را دنبال می‌کنیم تا شانس موفقیت خود در عرصه‌ی جست‌وجو را به حداکثر برسانیم؛ (به‌این‌ترتیب، مدام احتمال رویارویی با شانس را برای خود بیش‌تر می‌کنیم.)

دوئایت د. آیزنهاوئر (Dwight D. Eisenhower) مشهور، رابطه‌ی متناقض بین برنامه‌ریزی و شانس در جنگ را به بهترین شکل توصیف کرده است: «دریافته‌ام که در آماده‌شدن برای جنگ، برنامه‌ریزی ضروری است، اما نقشه‌ها بی‌فایده‌اند.» این سخن در دیرینه‌شناسی میدانی مخلص کلام است. ما برای رسیدن به محل فسیل‌ها، انواع بسیاری از نقشه‌ها را آماده می‌کنیم اما در عین حال این امکان وجود دارد که همه‌ی نقشه‌های میدانی ما به‌هم بخورد؛ زیرا واقعیت‌های موجود می‌توانند حتی بهترین نقشه‌های سازمان‌دهی‌شده را هم تحت‌تاثیر قرار دهند.

با آگاهی از نکات قبل، ما برای یافتن پاسخ سؤالات علمی خاص، سفرهایی اکتشافی تدارک می‌بینیم. به‌این‌صورت که با استفاده از چندین ایده‌ی ساده که درباره‌ی آن‌ها صحبت خواهم کرد، پیش‌بینی می‌کنیم فسیل‌های مهم احتمالاً در کجا یافت می‌شوند. البته همان‌طور که گفتم این امکان هم وجود دارد که در ۱۰۰ درصد موارد هم موفق نباشیم، اما اغلب تصادفاً موفق هم می‌شدیم که این فرایند کشف را جالب‌تر می‌کرد. مثل: یافتن فسیل پستانداران اولیه برای پاسخ‌گویی به پرسش درباره‌ی منشأ پستانداران یا فسیل نخستین قورباغه‌ها. برای پاسخ به سؤالاتی درباره‌ی منشأ آن‌ها و هم‌چنین برخی از نخستین جانوران چهارپا برای درک منشأ حیوانات خشکی‌زی.

📓 ماهی درونی شما: سفری به تاریخ ۳/۵ میلیاردساله‌ی بدن انسان
✍🏿 نیل شوبین
🔛 نیلوفر فشنگ‌ساز

@Chekide_ha

Читать полностью…

کتاب‌خوان (علم و روشنگری)

خطرناک‌ترین حیوونِ دنیا

و این‌طوری بود که ما امپراتوران سیاره‌ی زمین شدیم و تونستیم سرنوشت همه‌ی حیوون‌‌های دیگه رو به دست‌مون بگیریم. حتی قبل از این‌که انسان‌‌ها اولین شهر رو بنا کنن، چرخ رو اختراع کنن و نوشتن رو یاد بگیرن، تو سراسر دنیا پخش شدن و حدوداً نصف حیوون‌‌های بزرگ رو کشتن. تو تاریخ سیاره‌ی ما، انسان‌‌ها اولین حیوان‌هایی بودن که تقریباً به تمام قاره‌های مختلف و جزیره‌ها رسیدن و ما تونستیم دنیا رو تغییر بدیم.

نیاکان‌مون به لطف توانایی‌‌های خاص‌شون این کار‌ها رو انجام دادن: ابداع داستان‌‌ها و همکاری‌کردن تو تعداد بالا. این به‌معنی این بود که گونه‌ی ما از نئاندرتال‌‌ها یا شیر‌ها و فیل‌‌ها خیلی قوی‌تر بود. این ما رو تبدیل به خطرناک‌ترین حیوون دنیا کرد.

پس حالا داستان نیاکان باستانی‌مون رو می‌دونی. می‌دونی که چرا گاهی اوقات نصف‌شب‌‌ها از ترس هیولای زیر تخت از خواب می‌پری. چرا دور آتیش نشستن و دیدن شعله‌‌ها حس خوبی داره و چرا دوست داری ﮐﻞ یه کیک شکلاتی رو بخوری با این‌که برات خوب نیستش.

می‌دونی که چطوری یه استخوون انگشت می‌تونه کمک‌مون کنه تا هویت یه گونه‌ی متفاوت انسانی رو تشخیص بدیم. می‌دونی که بعضی از جزایر روزی سکونت‌گاه انسان‌‌ها و حیوون‌‌های کوچیک بودن. می‌دونی که تو عصر حجر بیشتر ابزار‌ها از سنگ ساخته نشده بودن و بیشتر مردم تو غار زندگی نمی‌کردن. می‌دونی که گاهی نوجوون‌ها و دختر‌های کوچیک می‌تونن کشف‌‌های علمی مهمی داشته باشن و می‌دونی که اگر داستان خوبی رو ابداع کنی که مردم به‌ش اعتقاد پیدا کنن، می‌تونی دنیا رو فتح کنی.

این رو هم می‌دونی که ما هنوز چیز‌های زیادی رو نمی‌دونیم. ما نمی‌دونیم نئاندرتال‌‌ها با مغز‌های بزرگ‌شون چه کاری انجام می‌دادن. نمی‌دونیم که نئاندرتال‌‌ها و خردمند‌ها گاهی عاشق هم می‌شدن یا این‌که تو عصر حجر خانواده‌‌ها چه شکلی داشتن. نمی‌دونیم مردم اون زمان چه ادیانی داشتن.

و سوال‌های دیگه‌ای هم هست. این کتاب توضیح داد که چطور نیاکان‌مون قدرتمندترین حیوون دنیا شدن؛ چطور تو سراسر سیاره‌ی زمین پخش شدن و باعث ازبین‌رفتن نئاندرتال‌ها، دنیسووایی‌ها و چند تا گونه‌ی انسانی دیگه شدن. چطور خیلی از حیوون‌‌های جهان رو منقرض کردن؛ ولی حتی بعد از انجام همه‌ی این کارها نمی‌تونستن ماشین و هواپیما و کشتی بسازن. هنوز نوشتن بلد نبودن. مزرعه و شهر نداشتن. حتی نمی‌تونستن گندم پرورش بدن و نون بپزن. پس چطور یاد گرفتن این کار‌ها رو انجام بدن؟ این یه داستان مفصل دیگه‌ست.

📓 ما توقف‌ناپذیرها: چطور انسان‌ها کره‌ی زمین رو تصرف کردن؟
✍🏿 یووال نوح هراری
🔛 ع. کاظمی

🔚

@Chekide_ha

Читать полностью…

کتاب‌خوان (علم و روشنگری)

انقراض تُندپیما

نیاکان ما باعث انقراض خیلی از گونه‌های حیوانی بودن. نه‌تنها تو استرالیا و آمریکا بلکه تو سراسر دنیا. ما فقط از ناپدیدشدن ماموت‌‌ها تو آمریکا گفتیم ولی اون‌‌ها از آسیا و اروپا هم محو شدن، از جاهایی که میلیون‌‌ها سال توش زندگی کرده بودن. تا ۱۰٬۰۰۰ سال پیش ماموت‌‌ها فقط تو چند جزیره‌ی شمال دور که خیلی سرد بودن زندگی می‌کردن.

یکی از این جزیره‌ها جزیره‌ی «رَنگل» تو اقیانوس شمالی هستش که تقریباً صدوپنجاه کیلومتر از شمال ساحل سیبری فاصله داره. مکان به‌شدت سردی هستش. حتی بعد از این‌که خردمند‌ها به سیبری رسیدن نمی‌تونستن به رَنگل برن. پس ماموت‌‌ها هزاران سال بعد از محوشدن‌شون تو آمریکا، اروپا و آسیا، تونستن اونجا به زندگی‌شون ادامه بدن.

ولی حدود ۴٬۰۰۰ سال پیش بعضی از خردمند‌ها تونستن به جزیره‌ی رَنگل برسن... و خیلی زود ماموت‌‌های اون مکان هم از بین رفتن.

انقراض ماموت‌‌ها روی خیلی از گیاهان و حیوون‌‌های دیگه هم اثر گذاشت. این هم یه قانون مهم دیگه‌ی زندگیه: حیوون‌‌ها و گیاهان به‌هم وابسته هستن پس اگر برای هر موجودی اتفاقی بیفته روی خیلی از موجودات دیگه هم اثر می‌ذاره. این قانون حتی مشمول تو هم می‌شه. تو روی خیلی از گیاهان و حیوون‌‌های محله‌تون تاثیر می‌ذاری. شاید موقع رفتن به ایستگاه اتوبوس چمن‌‌ها رو لگد کنی و شاید کلوچه و شیرینی هم بخوری و ردی از خرده‌های شیرینی بجا بذاری که مورچه‌‌ها و گنجشک‌ها پیداش کنن و بخورن. شاید از سقف اتاق زیر شیروونی یا انباری‌تون تار عنکبوت‌‌ها رو پاک کنی. پس اگر به یه شهر دیگه بری، احتمالاً عنکبوت‌‌ها خوشحال بشن ولی مورچه‌‌ها و گنجشک‌‌ها اصلاً خوشحال نمی‌شن... بیشتر بخونین

📓 ما توقف‌ناپذیرها: چطور انسان‌ها کره‌ی زمین رو تصرف کردن؟
✍🏿 یووال نوح هراری
🔛 ع. کاظمی
@Chekide_ha

Читать полностью…

کتاب‌خوان (علم و روشنگری)

کشف آمریکا

تغییر عادت‌‌های بد خیلی سخته و تمایل دارن هر جا که می‌ری باهات باشن. متاسفانه نیاکان ما هم از این قانون مستثنا نبودن. محوکردن حیوون‌‌های استرالیا اولین کار بزرگی بود که انجام دادن. دومین کار بزرگ محوکردن حیوون‌‌های آمریکا بود.

رسیدن به آمریکا خیلی سخت‌تر از رسیدن به استرالیا بود. آمریکا توسط اقیانوس اطلس از اروپا و آفریقا جدا شده: این اقیانوس خیلی بزرگه. آمریکا از شمال آسیا هم توسط اقیانوس آرام جدا شده که حتی بزرگ‌تر هم هستش. فقط نوک شمال آمریکا که اسمش آلاسکا هستش با نوک شمال آسیا که اسمش سیبری هستش نزدیک به‌هم هستن. درواقع حدود ۱۰٬۰۰۰ سال پیش سطح آب دریا انقدر پایین بود که می‌شد از سیبری تا آلاسکا رو راه بری، پس نیازی به ردشدن از دریا یا اقیانوس نبود.

ولی آب‌وهوای این منطقه به‌شدت سرد بود. تو شمال سیبری دمای هوا می‌تونه به ۵۰- درجه‌ی سلسیوس برسه و روز‌های زیادی هم خورشید اصلاً طلوع نمی‌کنه. حتی نئاندرتال‌‌ها و دنیسووایی‌های قدرتمند –که به برف و یخ و سرمای زمستون عادت داشتن– نمی‌تونستن تو سیبری زنده بمونن، پس نمی‌تونستن به آمریکا برن.


نیاکان خردمندمون که از آفریقای آفتابی بودن، بدن‌هاشون قطعاً با زندگی تو دمای قطب سازگار نبود. ولی همین‌طور که به‌سمت سیبری مهاجرت می‌کردن، چیز‌های مختلف زیادی اختراع کردن تا به زنده‌موندن‌شون کمک کنه. می‌دونیم که مثلاً نئاندرتال‌‌ها گاهی خودشون رو با خز حیوون‌‌ها می‌پوشوندن. ولی خردمند‌ها سوزن رو اختراع کردن و یاد گرفتن که چطوری چند لایه از خز و پوست حیوون‌‌ها رو بدوزن به‌هم تا لباس‌‌های ضدآب و گرم داشته باشن. ما معمولاً وقت زیادی رو صرف فکرکردن به سوزن نمی‌کنیم ولی سوزن یکی از مهم‌تر ین اختراعات تار یخ هستش. اگر خردمند‌های باستانی سوزن رو اختراع نمی‌کردن، احتمالاً نمی‌تونستن به آمریکا برن... بیشتر بخونین

📓 ما توقف‌ناپذیرها: چطور انسان‌ها کره‌ی زمین رو تصرف کردن؟
✍🏿 یووال نوح هراری
🔛 ع. کاظمی
@Chekide_ha

Читать полностью…

کتاب‌خوان (علم و روشنگری)

پدربزرگ وال

انسان‌ها از اول تو سراسر جهان زندگی نمی‌کردن –فقط تو بخش‌هایی از جهان زندگی می‌کردن. نیاکان خردمند ما تو آفریقا زندگی می‌کردن. نئاندرتال‌‌ها تو اروپا و خاورمیانه، دنیسووا‌ها تو آسیا و انسان‌های کوچیک جزیره‌ی فلورس تو جزیره‌ی فلورس زندگی می‌کردن.

تو خیلی از بخش‌‌های دیگه‌ی جهان هیچ انسانی زندگی نمی‌کرده. هیچ انسانی تو آمریکا یا استرالیا یا تو خیلی از جزیره‌‌ها مثل ژاپن، نیوزلند، ماداگاسکار و هاوایی زندگی نمی‌کرده.

به این دلیل که انسان‌‌ها شناگر‌های خوبی نبودن. اون‌‌ها گاهی می‌تونستن به جزیره‌هایی مثل فلورس برسن که خیلی به سرزمین اصلی نزدیک بودن ولی نمی‌تونستن از دریای آزاد عبور کنن که به جاهایی مثل استرالیا یا هاوایی برسن.

وقتی نیاکان خردمندمون حدود ۷۰٬۰۰۰ سال پیش آفریقا رو ترک کردن با راهپیمایی شروع کردن. اون‌‌ها به اروپا راهپیمایی کردن و به نئاندرتال‌‌ها برخوردن؛ به آسیا راهپیمایی کردن و دنیسووایی‌ها رو دیدن و انقدر راهپیمایی کردن که به دورترین قسمت‌‌های آسیا رسیدن –تا جایی‌که دیگه نمی‌تونستن دورتر برن. ولی این متوقف‌شون نکرد، چون ایده‌ی فوق‌العاده‌ای داشتن. اون‌‌ها می‌دونستن که چوب روی آب شناور می‌مونه، پس کنده‌های درخت رو کنار هم بستن تا قایق‌‌های کوچیک بسازن یا داخل تنه‌ی درخت‌‌ها رو خالی کردن تا بلَم درست کنن –و به دریا رفتن.

این دستاورد شگفت‌انگیزی بود. حیوون‌های دیگه‌ای هستن که از زندگی تو خشکی به زندگی تو دریا فرگشت یافتن. برای مثال، نیاکان باستانی وال‌‌ها حیوون‌هایی خشک‌زی بودن که بزرگ‌تر از سگ‌‌ها نبودن. حدود ۵۰ میلیون سال پیش بعضی از این حیوون‌هایی که شبیه سگ‌‌ها بودن، بخشی از وقت‌شون رو تو رودخونه‌ها یا دریاچه‌ها برای گرفتن ماهی و موجودات کوچیک دیگه صرف کردن. دانشمند‌ها یکی از این حیوون‌‌ها رو تو پاکستان کشف کردن و به‌ش اسم «پاکسیتوس» رو دادن. نوادگان پاکسیتوس با زندگی تو آب سازگار شدن و زمان بیشتری رو تو آب گذروندن و به‌ندرت به خشکی برمی‌‌گشتن. پا‌های اون‌‌ها که دیگه برای راه‌رفتن به‌شون نیازی نبود، به باله فرگشت پیدا کردن. دم‌هاشون هم برای کمک به شناکردن‌شون تغییر کرد. نهایتاً این حیوون‌‌ها تو دریا شنا کردن و خشکی رو کاملاً ر‌ها کردن. تمام زندگی‌شون رو تو اعماق اقیانوس زندگی کردن و بدن‌هاشون سازگار شد، خیلی رشد کرد و به وال تبدیل شدن... بیشتر بخونین

📓 ما توقف‌ناپذیرها: چطور انسان‌ها کره‌ی زمین رو تصرف کردن؟
✍🏿 یووال نوح هراری
🔛 ع. کاظمی
@Chekide_ha

Читать полностью…

کتاب‌خوان (علم و روشنگری)

طبق قوانین پیش‌رفتن

جستجوگر‌ها چه نوع قوانینی داشتن؟ خب، همه‌جا یه قانون نداشت، چون یه خدای بزرگ آسمونی اون‌‌ها رو درست نکرده بود. تو هر محیطی حیوون‌ها، درخت‌‌ها و سنگ‌‌های متفاوتی وجود داشت پس مردم به قوانین مختلفی باور داشتن. قوانین سانگیر با قوانین اوهالو فرق داشت. لاسکو و اشتادل هم هر کدوم قوانین خودشون رو داشتن. ما قوانین مردم نایاکا رو می‌دونیم چون می‌تونیم باهاشون صحبت کنیم و ازشون بپرسیم ولی نمی‌تونیم دقیقاً بدونیم که مردم باستانی سانگیر، اوهالو، لاسکو و اشتادل از چه قوانینی پیروی می‌کردن. چون شواهد کافی نداریم و از شواهدی که داریم تعبیر‌های گوناگونی می‌شه داشت.

یه نگاهی به نقاشی پایین بنداز. جستجوگر‌ها حدود ۱۷٬۰۰۰ سال پیش اون رو تو غار لاسکو نقاشی کردن. به‌نظرت این نقاشی درباره‌ی چی هستش؟

خیلی‌ها موافقن که عکس یه مرد با یه سر به‌شکل پرنده هستش که یه بیزون کنارش کشیده شده و زیرش هم یه پرنده. باشه، ولی معنی این نقاشی چیه؟ خب، بعضی از باستان‌شناس‌ها می‌گن که بیزون به مرد حمله کرده و مرد درحال مرگ داره می‌افته زمین و می‌گن که پرنده‌ی پایین مرد نشون‌دهنده‌ی روحش هست که تو لحظه‌ی مرگ پرواز می‌کنه و شاید بیزون بزرگ یه حیوون معمولی نیست و نماد مرگ هستش. پس این باستان‌شناس‌ها ادعا می‌کنن که این نقاشی ثابت می‌کنه که ۱۷٬۰۰۰ سال پیش افرادی بودن که معتقد بودن وقتی مردن، روح‌شون از بدن‌شون جدا می‌شه و به‌سمت بهشت پرواز می‌کنه یا شایدم تو یه بدن جدید می‌ره. خب، شاید این چیزیه که اون‌‌ها به‌ش باور داشتن.

و شاید هم نه. ما راهی نداریم که بفهمیم این تئوری درست هست یا نه. احتمالاً چیزی که بعضی‌‌ها به‌عنوان یه مرد با یه سرِ پرند‌ه‌ای می‌بینن، چیزی نباشه جز یه نقاشی الکی از کسی که خیلی خوب نقاشی نمی‌کرده. چون دست و پا‌های اون مرد هم خیلی شبیه دست و پا نیست. و حتی اگر اون سر، سر پرنده باشه شاید عکس یه سوپرمن یا بتمن عصر حجری باشه که داره با یه بیزون هیولا می‌جنگه و موقعی که بیزون داشته به‌ش حمله می‌کرده پرواز کرده.

یا اگر طور دیگه‌ای به‌ش نگاه کنی، شاید مرد اصلاً درحال مرگ نیست. می‌تونه دست‌هاش رو برای بغل‌کردن بیزون باز کرده باشه و بیزون هم سرش رو آورده پایین تا بره تو بغلش. پس عکس می‌تونه درباره‌ی دوستی بین مردم و بیزون‌ها باشه، درسته؟ اگر مدتی به عکس خیره بشی و روش فکر کنی به‌احتمال زیاد داستان‌های زیادی مثل داستان‌‌های محتمل بالا به فکرت می‌رسه.

وقتی ما چیزی رو نمی‌دونیم بهترین چیز اینه که درباره‌ش راستگو باشیم. ما دقیقاً نمی‌دونیم که اعتقادات مردم تو عصر حجر چی بوده یا چه‌جور داستان‌هایی می‌گفتن. این یکی از بزرگ‌ترین شکاف‌های فهم ما از تاریخ انسان هستش.

تا الان درباره‌ی نحوه‌ی کلی زندگی‌کردن جستجوگر‌ها صحبت کردیم. ولی «بخش‌‌های کلی» چیز‌های مهم زندگی مردم نیستن. تاریخ از رویداد‌های مشخص شکل گرفته و بیشتر کتاب‌‌های تاریخی این رویداد‌ها رو با جزئیات خیلی زیادی تعریف می‌کنن.

📓 ما توقف‌ناپذیرها: چطور انسان‌ها کره‌ی زمین رو تصرف کردن؟
✍🏿 یووال نوح هراری
🔛 ع. کاظمی
@Chekide_ha

Читать полностью…

کتاب‌خوان (علم و روشنگری)

روز‌های بدِ گذشته

بیا از چیز‌های کوچیک شروع کنیم؛ مثلاً حشرات –بیشتر اوقات حشرات مردم عصر حجری رو اذیت می‌کردن. با این‌که چیز مهمی به‌نظر نمی‌رسه ولی می‌تونی یه امتحان کوچیک انجام بدی. اگر هوا به‌اندازه‌ی کافی گرم بود، برو بیرون، یه جای خوب و امن رو برای درازکشیدن پیدا کن –مثلاً زیر درخت– و سعی کن یه ساعت اصلاً تکون نخوری. اجازه نداری حتی یه انگشتت رو تکون بدی یا گوشت رو بخارونی –فقط صبر کن. نیازی نیست که خیلی منتظر بمونی: مورچه‌های شجاع به‌سرعت از روی پاهات می‌آن بالا، یه پشه احتمالاً دور گوشت ویز ویز می‌کنه و شاید یه مگس مزاحم هم بشینه روی بینی‌ت و البته عنکبوت‌‌ها هم که –آخ‌آخ، ولی تکون نخور! همون‌طوری بمون. بعد از یه ساعت از خودت بپرس که اگر قرار بود برگردی به عصری که همیشه مجبور بودی زیر درخت یا توی یه کپر موقتی با اون‌همه حشره بخوابی، می‌خواستی انجامش بدی یا نه. یادت باشه که هیچ خونه‌ای نداشتی که دیوار‌های محکم و سقف بلند داشته باشه تا داخلش پناه بگیری.

و البته فقط حشره‌‌ها نبودن –مردم همیشه نگران شیرها، مار‌ها و کروکدیل‌‌ها هم بودن. اگر ببر‌ها رو تو تلویزیون یا تو قفس‌شون توی باغ‌وحش ببینی احساس امنیت می‌کنی، چون نمی‌تونن از تلویزیون به‌سمتت بیان یا از قفس‌شون فرار کنن: ولی اگر ببر‌ها آزاد بودن و تو محله‌تون می‌چرخیدن چی؟ احساس امنیت می‌کردی که خونه رو ترک کنی و پیاده بری مدرسه یا با دوست‌هات جایی قرار بذاری؟

آب و هوا هم بود. وقتی بارون می‌بارید، جستجوگر‌ها خیس می‌شدن. خیس خالی! تو زمستون سردشون بود و تو تابستون گرم‌شون بود. ﮐﻞ روز رو هم نمی‌تونستن تو غار پنهان بشن، اگر دنبال غذا نمی‌رفتن یا اگر غذایی پیدا نمی‌کردن، گرسنه می‌شدن.

متاسفانه اتفاقات بد زیادی می‌افتاد و به‌خاطر این‌که جستجوگر‌ها هیچ بیمارستان یا داروی مدرنی نداشتن حتی یه آسیب‌دیدگی جزئی و کوچیک می‌تونست خیلی خطرناک باشه. مثلاً پسری که برای چیدن میوه بالای درخت می‌رفت و می‌افتاد و پاش می‌شکست، نمی‌تونست یه ماه تو تخت بمونه که، البته هنوز تختی نبود! بقیه‌ی اعضای گروه هم تا جایی که می‌تونستن باهاش می‌موندن ولی اگر نمی‌تونست باهاشون به کمپ جدید بره یا از شیر‌ها فرار کنه، تبدیل به یه مشکل جدی می‌شد.

مخصوصاً بچه‌‌ها خیلی تو معرض خطر بودن. اون‌‌ها برای رشدکردن و قوی‌شدن به غذای زیادی احتیاج داشتن و هنوز تو بالارفتن از درخت‌‌ها و سروکارداشتن با حیوون‌‌های خطرناک ماهر نبودن. هر روز امتحان تاز‌ه‌ای براشون بود: شنبه ممکن بود امتحان مراقبت از خود در برابر مار‌ها باشه. یکشنبه امتحان پیداکردن مسیر تو جنگل تاریک و دوشنبه هم شکار ماموت. سه‌شنبه می‌تونست شناکردن تو رودخونه‌ی یخی باشه و چهارشنبه امتحان تفاوت‌‌های بین قارچ سمی و سالم، و تعطیلات آخر هفته هم وجود نداشت –پنجشنبه امتحان بالارفتن از درخت و جمعه هم دزدین عسل بدون این‌که صد‌ها زنبور نیشت بزنن.

اگر یکی از این امتحان‌‌ها رو خراب می‌کردی، فقط نمره‌ی بد نمی‌گرفتی –ممکن بود بمیری. شاید دنیای الان ما اونقدر‌ها هم ترسناک نیست!

📓 ما توقف‌ناپذیرها: چطور انسان‌ها کره‌ی زمین رو تصرف کردن؟
✍🏿 یووال نوح هراری
🔛 ع. کاظمی
@Chekide_ha

Читать полностью…

کتاب‌خوان (علم و روشنگری)

جستجوگرهای کبیر

با مشاهده‌ی شکارگر–خوراک‌جو‌های امروزی و کمک باستان‌شناسی، چه چیزهایی می‌تونیم از زندگی نیاکان‌مون تو عصر حجر یاد بگیریم؟ امروز، گروه‌های شکارگر–خوراک‌جو همیشه تو یه مکان نمی‌مونن و احتمالاً گروه‌های عصر حجری هم برای پیداکردن غذا جابه‌جا می‌شدن. وقتی توی رودخونه ماهی پیدا می‌شد، به رودخونه می‌رفتن تا ماهی بگیرن. وقتی فصل انجیر می‌شد، برای چیدن‌شون به جنگل می‌رفتن. معمولاً تو قلمرویی که خونه‌شون بود، رفت‌وآمد می‌کردن. خونه به‌معنی یه سازه‌ی سنگی یا یه روستا نبود؛ به‌معنی محیط بزرگی از کوه‌‌ها و جنگل‌‌ها و رودخونه‌ها بود.

چقدر طول می‌کشه که از یه طرف خونه‌تون به اون طرفش بری؟ برای بیشتر مردم کمتر از یه دقیقه طول می‌کشه. حتی اگر تو یه جای خیلی بزرگ هم زندگی کنی بیشتر از پنج دقیقه طول نمی‌کشه. ولی برای نیاکان عصر حجری‌مون می‌تونسته یه هفته طول بکشه که از یه طرف خونه‌شون به اون طرفش برن.

گاهی اوقات تو یه مکان غذای زیادی بود و یک یا چند گروه می‌تونستن برای چند ماه اونجا ساکن بشن، یا حتی ﮐﻞ سال. بیشتر تو نزدیکی دریاچه‌‌ها و رودخانه‌هایی این اتفاق می‌افتاد که پر از ماهی و صدف با کلی پرنده بودن. مردم احتمالاً تو جایی مثل اینجا روستای همیشگی می‌ساختن.

تو موقعیت‌‌های دیگه، برای همه تو گروه غذای کافی نبود، پس جدا می‌شدن. بعضی‌‌ها تو خونه‌ی قدیمی می‌موندن و بقیه می‌رفتن؛ انقدر راه می‌رفتن تا یه خونه‌ی جدید پیدا کنن. حتی وقت‌هایی بوده که ﮐﻞ گروه قلمروشون رو ر‌ها می‌کردن. ممکن بود به‌خاطر یه فاجعه‌ی طبیعی این اتفاق بیفته. شاید یه خشکسالی طولانی که رودخونه رو خشک کرده، درخت‌‌ها مردن و چیزی برای خوردن نبوده. گروه باید راه طولانی‌ای رو می‌رفته تا غذا پیدا کنه و این‌طوری بود که نیاکان ما آروم‌آروم تو سراسر جهان پخش شدن... بیشتر بخونین

📓 ما توقف‌ناپذیرها: چطور انسان‌ها کره‌ی زمین رو تصرف کردن؟
✍🏿 یووال نوح هراری
🔛 ع. کاظمی
@Chekide_ha

Читать полностью…

کتاب‌خوان (علم و روشنگری)

۲۵۰ تا دندون روباه

شاید برات این سوال پیش اومده که اصلاً ما از کجا می‌دونیم که قبیله‌ها وجود داشتن. آیا از صد‌ها نفر که تو یه محیط وسیع پخش بودن و گاهی با هم همکاری می‌کردن شواهدی داریم؟ خب، بله، داریم و این هم مثالی از این شواهد: باستان‌شناس‌هایی که کمپ‌‌های عصر حجری‌ای که کیلومتر‌ها با دریا فاصله دارن رو بررسی می‌کنن خیلی اوقات صدف دریایی پیدا می‌کنن. این صدف‌‌های دریایی چطوری از اونجا سر درآوردن؟ به‌احتمال زیاد گروه‌هایی که دور از دریا زندگی می‌کردن از گروه‌هایی که کنار دریا زندگی می‌کردن گرفتن‌شون.

یه مدرک مهم دیگه تو جایی به اسم «سانگیر» تو روسیه، جایی که باستان‌شناس‌ها مزارستانی کشف کردن که برای ۳۴٬۰۰۰ سال پیش هست. بعضی از قبر‌ها فقط اسکلت انسان داخلشون بود... ولی تو یه قبر، اسکلتی از یه مرد چهل ساله پیدا کردن که با ۳٬۰۰۰ مهره که از عاج ماموت درست شده بودن پوشیده شده بود. اون مرد بیست‌وپنج تا دست‌بند عاج داشت و یه کلاه رو سرش بود که با دندون‌های روباه تزئین شده بود. احتمالاً کلاه از چرم درست شده بود پس دووم نیاورده بود ولی دندون‌های روباه هنوز مونده بودن.

باستان‌شناس‌ها قبر جالب‌تری هم پیدا کردن که چند تا کار هنری زیبا داشت و اسکلت دو تا بچه‌ای که رودرروی هم دفن شده بودن. یه پسر نه سالش بود و اون یکی دوازده سالش. هر دو تاشون دست‌بند‌های عاج زیادی تو دستشون بود. پسر کوچیک‌تر با تقریباً ۵٬۴۰۰ تا مهره‌ی عاج پوشیده شده بود و کمربندی که با ۲۵۰ تا دندون روباه تزئین شده بود. حدس می‌زنم که دندون‌های روباه تو سانگیر عصر حجر مد روز بوده!

چطور می‌تونیم این رو توضیح بدیم؟ چرا یه سری از قبر‌ها اشیا ارزشمند زیادی داشتن در حالی‌که بقیه‌ی قبر‌ها چیزی جز اسکلت نداشتن؟ راحت‌ترین توضیح اینه که مرد چهل‌ساله رهبر قبیله بوده و احتمالاً اون پسرها، بچه‌‌ها یا نوه‌هاش بودن. به‌همین دلیل اون‌‌ها هم به‌خاک‌سپاری مخصوصی داشتن. این چیزیه که دانشمندها برای مدت زیادی فکر می‌کردن که هست. ولی زمانی که موفق به خوندن کتاب دستورالعمل دی‌ان‌ای این سه تا اسکلت شدن، معلوم شد که بچه‌ها با هم برادر نبودن، حتی فامیل هم نبودن و اون مرد هم پدر یا پدربزرگ‌شون نبود.

پس شاید یه توضیح دیگه‌ای وجود داره. شاید اعضای قبیله به داستان عجیبی اعتقاد داشتن و یه مرد و دو تا بچه رو قربانی کردن تا یه روح بزرگ بالای ابر‌ها رو خوشحال کنن. شاید باور داشته باشن که اگر این سه نفر رو برای روح بزرگ قربانی کنن، روح بزرگ براشون ماموت‌‌های زیادی برای شکار می‌فرسته. ما درباره‌ش مطمئن نیستیم ولی یه چیز واضحه: صد‌ها نفر باید با هم کار می‌کردن تا اون اشیا ارزشمندی که با اون سه تا اسکلت پیدا شدن رو درست کنن.

بیا از نزدیک یه نگاهی به کمربند پسر بزرگ‌تر بندازیم. اون کمربند با استفاده از ۲۵۰ تا دندون روباه درست شده بود ولی نه هر دندونی! نه، دندون‌ها باید بلند و تیز «نیش» باشن. روباه‌‌ها فقط چهار تا دندون نیش دارن –یا کمتر، اگر یه‌جوری از دست داده باشن‌شون. حالا یه حساب سرانگشتی: چند تا روباه باید شکار کنی تا بتونی یه کمربند مثل اون رو درست کنی؟ خب، خیلی زیاد: برای به‌دست‌آوردن ۲۵۰ تا دندون نیش روباه، باید حداقل شصت‌وسه تا روباه شکار کنی و دندون‌هاشون رو جدا کنی. این کار خیلی زیادیه! روباه‌‌ها حیوون‌‌های خیلی باهوشی هستن، و برای شکار یه روباه می‌تونسته یک یا دو روز زمان ببره. پس بیشتر از دو ماه طول می‌کشیده که اون دندون‌ها به‌دست بیان.

مهره‌های عاج ماموت چی؟ برای ساختن اون‌ها، اول باید یه ماموت شکار می‌کردی که حتی سخت‌تر از شکار روباهه. قد یه ماموت می‌تونه تا ۴ متر برسه و تا دوازده تن وزن داشته باشه –این تقریباً وزن یه اتوبوس مدرسه‌ی معمولیه. پس عملاً نمی‌تونستی تنهایی یه ماموت رو شکار کنی و برای انجام این کار نیاز به یه گروه داشتی.

بعد از شکار ماموت باید عاج‌‌ها رو می‌تراشیدی تا مهره‌ها رو درست کنی. برای یه هنرمند ماهر می‌تونسته چهل‌وپنج دقیقه طول بکشه که یدونه مهره رو درست کنه. حالا، پسر بچه‌ی نه‌ساله حدود ۵٬۴۰۰ تا از اون مهره‌‌ها داشته، پسر بزرگ‌تر ۵۰۰۰ تا داشته و مرد چهل‌ساله هم ۳٬۰۰۰ تا. به ۱۰٬۰۰۰ ساعت کار سخت نیاز بوده تا همه‌ی اون مهره‌ها درست بشن. اگر روزی ۶ ساعت روی اون‌‌ها کار می‌کردی و یه روز هم استراحت نمی‌کردی، چهار سال و نیم طول می‌کشیده تا همه‌ی مهره‌‌ها رو درست کنی.

احتمالش خیلی کمه که ده یا بیست نفر همه‌ی اون اشیا توی قبر‌های سانگیر رو درست کرده باشن. احتمالاً درست‌کردن اون‌‌ها کار صد‌ها نفر بوده. قبر‌های سانگیر یکی از بهترین شواهدیه از این‌که ۳۴٬۰۰۰ سال پیش حداقل بعضی از مردم به قبیله‌های بزرگ تعلق داشتن.

📓 ما توقف‌ناپذیرها: چطور انسان‌ها کره‌ی زمین رو تصرف کردن؟
✍🏿 یووال نوح هراری
🔛 ع. کاظمی
@Chekide_ha

Читать полностью…

کتاب‌خوان (علم و روشنگری)

یه جهان سنگی

پس، تقریباً همه‌ی شواهدی که از عصر حجر داریم از سنگ ساخته شدن... به‌همین دلیل هم به این دوره، عصر حجر می‌گیم. ولی درواقع این اسم خیلی گمراه‌کننده هستش. وقتی مردم کلمه‌های «عصر حجر» رو می‌شنون تصور می‌کنن که اون موقع همه‌چیز از سنگ ساخته شده بود: فکر می‌کنن که اون‌‌ها تخت‌های سنگی، کلاه‌های سنگی و کفش‌‌های سنگی داشتن. واقعیت اینه که بیشتر چیز‌ها از چوب، نی، چرم حیوون‌‌ها و پر درست شده بودن. ولی این چیز‌ها خیلی وقت پیش از بین رفتن و تنها چیزی که باقی مونده سنگ‌‌ها هستن. برای همینه که فهمیدن قطعی این‌که نیاکانمون چطور تو عصر حجر زندگی می‌کردن خیلی سخته.

خوشبختانه یه راه دیگه هستش که بتونیم بفهمیم نیاکان‌مون چطور زندگی کردن: جاهایی تو دنیا هستن که مردم هنوز یه کمی شبیه به نیاکان‌مون زندگی می‌کنن. اگر ببینیم‌شون خیلی چیز‌ها می‌تونیم یاد بگیریم.

در ﮐﻞ مردم می‌تونن به سه گروه تقسیم بشن: مردمی که غذاشون رو پرورش می‌دن، مردمی که غذاشون رو می‌خرن و مردمی که غذاشون رو شکار و جمع‌آوری می‌کنن. مردمی که غذاشون رو پرورش می‌دن کشاورز هستن. شاید اون‌‌ها برای درست‌کردن نون، گندم پرورش بدن، درخت‌‌های سیب بکارن تا سیب بخورن. احتمالاً مرغ نگه می‌دارن و تخم‌مرغ می‌خورن و گاهی هم مرغ‌‌ها رو می‌خورن.

بیشتر مردم امروز غذاشون رو پرورش نمی‌دن –می‌خرن. وقتی گرسنه می‌شن، می‌رن بازار و نون و سیب و تخم‌مرغ می‌خرن یا گوشی‌شون رو درمی‌آرن و پیتزا سفارش می‌دن.

نیاکان عصر حجری ما نه غذا پرورش می‌دادن نه می‌خریدن: شکار می‌کردن‌شون یا جمع‌آوری‌شون می‌کردن. این کاریه که حیوون‌‌ها انجام می‌دن. زرافه‌‌ها درخت نمی‌کارن، شیر‌ها هم از سوپرمارکت استیک زرافه نمی‌خرن. زرافه‌‌ها از درخت‌هایی که به‌طور طبیعی تو دشت رشد می‌کنن، تغذیه می‌کنن، شیر‌ها هم زرافه‌‌ها رو شکار می‌کنن. نیاکان ما هم گیاهان رو جمع می‌کردن و حیوون‌‌های وحشی رو شکار می‌کردن. به‌خاطر همینه که بیشتر اوقات به نیاکان‌مون شکارگر–خوراک‌جو گفته می‌شه –چون اون‌ها غذاشون رو از طبیعت به‌دست می‌آوردن.

امروز چند تا گروه از مردم تو سراسر جهان هستن که هنوز شکار می‌کنن و غذاشون رو جمع‌آوری می‌کنن. اون‌‌ها تو خونه‌ها و شهر‌ها زندگی نمی‌کنن. تو کارخونه‌ها و شرکت‌‌ها هم کار نمی‌کنن. بیشتر تو جنگل‌‌ها و صحرا‌های دورافتاده زندگی می‌کنن. دانشمند‌ها می‌تونن این مردم رو ملاقات کنن و ببینن چطور زندگی می‌کنن، و با مطالعه‌ی سبک زندگی‌شون، می‌تونن سعی کنن یاد بگیرن که چطور نیاکان‌مون چند هزار سال پیش زندگی می‌کردن.

البته خوراک‌جوبودن تو این دوران مثل خوراک‌جوبودن تو عصر حجر نیست. حتی خوراک‌جوهایی که توی دورافتاده‌ترین صحرا‌ها و جنگل‌‌ها زندگی می‌کنن بخشی از دنیای مدرن هستن. اگر ببینی یه بچه‌ی خوراک‌جو دست‌هاش رو باز کرده و دایره‌وار می‌دوئه و صدای هواپیما درمی‌آره، به این معنی نیست که مردم عصر حجر هواپیما داشتن. فقط می‌تونه به این معنی باشه که خوراک‌جو‌های عصر مدرن باید هواپیمایی که تو آسمون پرواز می‌کرده رو دیده باشن. با این‌همه، مشاهده‌ی خوراک‌جوهای مدرن سرنخ‌‌های بیشتری رو از چگونگی زندگی تو عصر حجر به ما می‌ده.

📓 ما توقف‌ناپذیرها: چطور انسان‌ها کره‌ی زمین رو تصرف کردن؟
✍🏿 یووال نوح هراری
🔛 ع. کاظمی
@Chekide_ha

Читать полностью…

کتاب‌خوان (علم و روشنگری)

سلفی‌های عصر حجری

چه شواهد و مدارکی از این‌که تو عصر حجر خانواده‌‌ها چه شکلی بودن داریم؟ یه سری از موش‌‌های دانشمند رو تصور کن که هزار سال بعد تلاش کنن که بفهمن خانواده‌ی تو چه‌شکلی بودن. چطوری می‌تونن بفهمن؟

موش‌‌های دانشمند می‌تونن به عکس‌‌های خانوادگی‌تون نگاه کنن و بفهمن چه کسایی تو خانواده بودن، کجا زندگی کردید و برای تعطیلات کجا می‌رفتید. پس اگر می‌تونستیم چند تا آلبوم عکس از عصر حجر پیدا کنیم، کمکمون نمی‌کرد؟ متاسفانه هیچ دوربین و آلبوم عکسی اون موقع وجود نداشته. چندتایی نقاشی توی غار داریم که برای اون زمان هستش –مثل نقاشی‌‌های لاسکو و آلتامیرا– ولی بیشترشون از حیوون‌‌ها هستن. هیچ نقاشی‌ای از خانواده‌های انسان‌‌ها نیست. خیلی جالبه، نه؟ فرض کن آلبوم عکس یه نفر رو ببینی و همه‌ی عکس‌‌های آلبوم از اسب‌ها، شیر‌ها و فیل‌‌ها باشه ولی هیچ عکسی از خانواده‌ش نباشه. چه معنی‌ای می‌تونه داشته باشه؟

شاید نقاشی‌‌های عصر حجری دارن بهمون می‌گن که اون موقع‌‌ها خانواده‌ها اهمیت زیادی نداشتن.

یا شاید مردم عصر حجر از حیوون‌‌ها روی دیوار‌های غار‌ها نقاشی کردن ولی از خانواده‌ی خودشون روی تخته‌های چوبی که می‌تونستن راحت با خودشون حمل کنن و بالای ورودی کپرشون نصب کنن، نقاشی می‌کشیدن. این‌ها عکس‌‌های خیلی مهمی بودن، به‌همین دلیل می‌خواستن پیش خودشون نگه‌شون دارن. متاسفانه، تخته‌های چوبی می‌تونستن خیلی وقت پیش از بین برن و تمام چیزی که باقی مونده، نقاشی‌‌های حیوون‌‌های توی غارهاست.

شاید مردم عصر حجر فکر می‌کردن وقتی چیزی رو نقاشی می‌کنی، می‌تونی کنترلش کنی. پس همه می‌خواستن حیوون‌هایی رو نقاشی کنن که شکار کرده بودن تا روشون کنترل داشته باشن ولی هیچ‌وقت کسی نمی‌خواسته عکس خودش نقاشی بشه.

ما واقعاً نمی‌دونیم، شاید توضیح ‌های دیگه‌ای وجود داشته باشه. می‌تونی به توضیح دیگه‌ای فکر کنی؟... بیشتر بخونین

📓 ما توقف‌ناپذیرها: چطور انسان‌ها کره‌ی زمین رو تصرف کردن؟
✍🏿 یووال نوح هراری
🔛 ع. کاظمی
@Chekide_ha

Читать полностью…

کتاب‌خوان (علم و روشنگری)

هیچ جا مثل خونه نمی‌شه

تو «اوهالو» تو سواحل دریاچه‌ی گلیل تو اسرائیل باستان‌شناس‌ها مثال خوبی از آتیش‌کمپ‌ها رو پیدا کردن که مردم ۳۲٬۰۰۰ سال پیش اونجا زندگی می‌کردن. تو اون‌جا شیش کپر ساخته شده از شاخه‌ی درخت‌‌ها و کاه بود که هر کدوم بقایای آتیش‌کمپ هم داشتن. احتمالاً چند ساعت طول کشیده که این کپر‌ها رو درست کنن. باستان‌شناس‌ها ابزار سنگی، تعدادی استخوون و حتی محل دفن زباله‌ای که داخلش باقی‌مونده‌ی غذا بود هم پیدا کردن. از بقایای این کمپ می‌تونیم بگیم که مردم اوهالو چی می‌خوردن: خزندگان، پرندگان، آهو، گوزن، هشت نوع ماهی، میوه‌‌ها و سبزیجات مختلف زیادی و گیاهان وحشی دیگه‌ای مثل گندم، جو و بادوم.

کپر‌ها مدتی استفاده شدن و آتیش گرفتن. احتمالاً تصادفی آتیش گرفتن یا شاید ساکنین از اوهالو خسته شده بودن و تصمیم گرفته بودن که برن. خوشبختانه، کمی بعد از رفتنشون، سیل ﮐﻞ کمپ رو دربر گرفت و لایه‌ی ضخیمی از ﮔِﻞ پوشوندتشون. وقتی ﮔﻞ سفت شد، طوری از همه‌چیز محافظت کرد که مثل زمانی که مردم اونجا رو ترک کردن موندش. این‌طوری بعد از این‌همه سال ما می‌دونیم که کمپ اوهالو چه شکلی بود و توی محل دفن زباله‌ش چی وجود داشته!

احتمالاً هزاران کمپ مثل اوهالو تو سرتاسر جهان بوده و بیشتر مردم تو این‌طور کمپ‌‌ها زندگی می‌کردن. ولی تقریباً همه‌ی کمپ‌‌ها بدون به‌جاگذاشتن ردی از بین رفتن: چوبی که در ساختن‌شون استفاده می‌شد توسط بارون و باد از بین رفت و زباله‌هاشون توسط مورچه‌‌ها و شغال‌‌ها خورده شد. بیشتر چیزهایی که تا الان موندن داخل غار‌ها ر‌ها شده بودن و از دست شغال‌‌ها و توفان‌‌ها در امان بودن.

پس بله، مردم گاهی به غار‌ها سر می‌زدن ولی همیشه اونجا زندگی نمی‌کردن. اون‌ها غارنشین نبودن.

تصور کن تو آینده‌ی دور یه شهاب‌سنگ از فضا به زمین برخورد کنه و همه‌ی ساختمون‌ها رو نابود کنه: همه‌ی خونه‌ها، مدرسه‌ها، کارخونه‌ها و موزه‌ها. تنها چیزی که باقی می‌مونه تونل‌‌های عمیق مترو خواهد بود. و تنها هنر انسانی‌ای که باقی می‌مونه، گرافیتی‌ها، نقشه‌‌ها و تبلیغات روی دیوار‌های ایستگاه‌های مترو خواهد بود. اگر موش‌‌های خیلی باهوش روزی رو زمین حکمرانی کنن، موش‌‌های دانشمند آینده درباره‌ی ما چه فکری می‌کنن؟ به ما می‌گن مردم تونل‌نشین؟

📓 ما توقف‌ناپذیرها: چطور انسان‌ها کره‌ی زمین رو تصرف کردن؟
✍🏿 یووال نوح هراری
🔛 ع. کاظمی
@Chekide_ha

Читать полностью…

کتاب‌خوان (علم و روشنگری)

خاطرات غذا

ه‍زاران سال پیش، نیاکان‌مون خیلی متفاوت‌تر از ما زندگی می‌کردن. ولی طوری که زندگی کردن رفتار امروز ما رو شکل داد. وقتی از هیولا‌های شب می‌ترسی، یه خاطره از نیاکانت هستش. همین‌طور صبح که بیدار می‌شی، صبحونه می‌خوری، با دوست‌هات بازی می‌کنی. این‌ها معمولاً عادت‌هایی هستن که نیاکان عصر حجری‌مون تو دشت‌‌های آفریقا داشتن.

مثلاً تا حالا برات سوال شده که چرا مردم می‌خوان چیزهایی مثل بستنی و کیک شکلاتی زیادی که برای سلامتی‌شون خوب نیست بخورن؟ چرا چیز‌های بد، مزه‌ی خوبی دارن؟

جوابش اینه که بدن‌مون فکر می‌کنه هنوز داریم تو عصر حجر زندگی می‌کنیم. اون‌موقع منطقی بوده که تو خوردن غذا‌های شیرین و پرچرب زیاده‌روی کنی. نیاکان ما سوپرمارکت و یخچال نداشتن. وقتی گرسنه می‌شدن، به جنگل و کنار رودخونه‌ها می‌رفتن تا یه چیزی برای خوردن پیدا کنن. هیچ‌موقع هم به درخت بستنی یا رودخونه‌ی نوشابه برنمی‌خوردن! تنها غذای شیرین اون‌موقع‌ها میوه‌های رسیده و عسل بود. وقتی میوه‌ی شیرین پیدا می‌کردن، خوردن اون‌‌ها تا جایی که امکان داشت، کار هوشمندانه‌ای بود... بیشتر بخونین

📓 ما توقف‌ناپذیرها: چطور انسان‌ها کره‌ی زمین رو تصرف کردن؟
✍🏿 یووال نوح هراری
🔛 ع. کاظمی
@Chekide_ha

Читать полностью…

کتاب‌خوان (علم و روشنگری)

فقط پسرها

داستان روغن آسمونی به متقاعدکردن فرانسوی‌‌ها درباره‌ی این‌که پادشاه‌شون توسط خدای بزرگ بالای ابر‌ها فرستاده شده کمک کرد. برای همین هر موقع پادشاه به مردم دستور می‌داد که به‌ش غذا بدن، اون‌‌ها غذای زیادی به‌ش می‌دادن. و با این‌که خیلی از مردمش گرسنه بودن، پادشاه کوه‌هایی از نون باگت و سیب و پنیر‌های خوش‌بو به‌دست می‌آورد. وقتی به‌شون می‌گفت که براش قصر بسازن، مردم براش یه قصر بزرگ می‌ساختن با این‌که خیلی از اون‌‌ها تو خونه‌های کوچیکی زندگی می‌کردن. و وقتی به‌شون می‌گفت برن با ارتش‌‌های پادشاه‌های دیگه بجنگن، مردم شمشیر‌ها و سپرهاشون رو برمی‌داشتن و به جنگ می‌رفتن و خیلی‌هاشون تو جنگ کشته می‌شدن.

اگر هم کسی دستورات پادشاه رو اجرا نمی‌کرد، مردم می‌گفتن: «ولی روی سرش روغن آسمونی داره! باید ازش اطاعت کنیم!».

شاید یه سوالی هست که داری از خودت می‌پرسی. بطری شیشه‌ای خیلی کوچیک بود و روغن زیادی نداشت. پس بعد از تاج‌گذاری چند تا پادشاه، روغن تموم می‌شده. و یادته که اگر روغن نمی‌ریختن، پادشاهی در کار نبود. چطور می‌شد روغن آسمونی بیشتری به دست آورد؟

اگر پرنس بودی و برای شاه‌شدن به بطری روغن نیاز داشتی، چی‌کار می‌کردی؟ اید‌ه‌ای داری؟ خب احتمالاً پادشاه‌های فرانسه هم دقیقاً همون ایده رو داشتن.

هر بار که مردم برای تاج‌گذاری پادشاه جدید می‌رفتن، می‌فهمیدن که یه بطری شیشه‌ای کوچیک با روغن کافی داره. فرانسوی‌‌ها اعتقاد داشتن که این یه مجزه‌ی دیگه‌ست که اثبات می‌کنه خدای بزرگ بالای ابر‌ها واقعاً پادشاه جدید رو دوست داره.

ولی یه روزی دختر پادشاه گفت که می‌خواد روغن آسمونی رو بریزه روی سرش و ملکه‌ی فرانسه بشه. همه هم به‌ش خندیدن... بیشتر بخونین

📓 ما توقف‌ناپذیرها: چطور انسان‌ها کره‌ی زمین رو تصرف کردن؟
✍🏿 یووال نوح هراری
🔛 ع. کاظمی
@Chekide_ha

Читать полностью…
Subscribe to a channel