4031
صدای معلم یک رسانه مستقل است و به شماره ثبت 78039 از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی فعالیت می کند . هر گونه استفاده از نام و یا لوگوی صدای معلم در کانال ها و گروه ها جرم محسوب شده و پیگرد قانونی دارد . sedayemoallem.ir ارسال مطلب : smiedu1@gmail.com
« و این، سیاهنمایی نیست بلکه سیمای سیاه فقر و استثمار است که در بیش از ۱۰۰ هزار مدرسه نمایان است »
دیدار فقر و استثمار؛ اینک در مدرسه
حمزه علی نصیری
* اما نومعلمان عزیز در یأس و نا امیدی عجیبی به سر میبرند؛ آنها هیچ امیدی به تشکیل خانواده و فرزندآوری ندارند. خانهدار شدن، برایشان رویاییست دست نیافتنی! حتی فکر خرید ارّابههای سایپا و ایران خودرو را هم از سر بیرون کردهاند! آنان این نیازهای اولیه را چنان غیرقایل دسترس میدانند که میگویند:
« اصلاً به آنها فکر نمیکنند» !
متن کامل یادداشت را در « صدای معلم » و در لینک زیر مطالعه فرمایید :
https://sedayemoallem.ir/یادداشت/item/26336-/دیدار-فقر-و-استثمار؛-اینک-در-مدرسه
https://t.me/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
اظهارات دکتر علیرضا طبیب خوئی ؛ جراح مغز و اعصاب و ستون فقرات در مورد تاثیرات " استرس " بر ارگانیسم انسان در محیط ایرانی
Читать полностью…
چهره نگاری معلم و ارتقای منزلت و جایگاه معلم زمانی معنا و مفهوم پیدا می کند و جامعه پرسش گر و کنش گر این حرف ها را جدی خواهند گرفت که مفهوم « معلم حرفه ای » در نظام آموزشی شکل گرفته و این نوع معلمان در فرآیندهای « تصمیم سازی » و « تصمیم گیری » آموزش ایفای نقش کنند
آقای امانی طهرانی ؛ دبیرکل شورای عالی آموزش و پرورش ... شعار دادن و نظریه پردازی دیگر کافی است ! عاملیت معلم علاوه بر " نوشتن " نیازمند نهاد مستقل است
صدای معلم گزارش می کند ؛
* محمود امانی طهرانی در نشستی با عنوان « رویداد بزرگ خاطرههای آسمانی » و آیین رونمایی از کتابی با این عنوان شرکت کرده و مطالبی را بیان کرده است .
* در درجه ی نخست ؛ بیان این آسیب نشان دهنده ی آن است که در حال حاضر نظام آموزشی ایران با مساله فقدان و یا کمبود « معلمان فکور » مواجه است و این که معلمان موجود در عرصه هایی مانند « نوشتن » با مشکل و چالش مواجه هستند .
اما پرسش « صدای معلم » آن است که کدام سیاست ها و رویه ها و تصمیم ها منجر به تولید چنین وضعیتی شده است ؟
آیا سیاست های گزینش و جذب معلم درست ، منطقی و علم بنیان بوده و در چرخه بازخورد ، اصلاح و تکامل یافته اند ؟
* اگر چنین نبوده موانع کدام ها بوده و نقش شورای عالی آموزش و دبیر کل آن به عنوان نهاد « تقنین و نظارت » در این میان چه بوده است ؟
* « چهره نگاری معلم » پس از 47 سال اساسا به چه معناست ؟
آیا برنامه مشخص و مدونی جز شعار و حرف های بی پشتوانه برای تحقق این مهم پیش بینی شده و یا مانند آن قبلی ها ، به بخش « بایگانی » سپرده خواهد شد ؟
و بر فرض وجود برنامه ؛ چه ساز و کاری برای تصحیح این چهره و ذهنیت فعلی جامعه از معلم تدارک دیده اید ؟
* از طرف دیگر ؛ وقتی معیشت معلم و اقتصاد آموزش و پرورش لنگ باشد ؛ این نظریه پردازی ها به چه دردی می خورند ؟
* مهم تر از این و شرط مهم برای توجه واقعی و غیر شعاری به مقام و منزلت معلم این است که معلمان ایرانی دارای نهاد مستقل و تخصصی باشند که بتواند از حقوق صنفی و قانونی آن ها به طور مناسب و موثر دفاع کند .
* آقای دبیر کل که حتی عادت به نظریه پردازی و شعار دادن و کلی گویی در « نشست های خبری » دارند و گزارشی از عملکرد و صورت وضعیت موجود را ارائه نمی کند ؛ به صورت شفاف توضیح دهد که برای مصوبه ی هفتصد و شصت و چهارمین جلسهی شورای عالی آموزش و پرورش مورخ 3 / 2 / 1387 در خصوص طراحی نظام معلمی جمهوری اسلامی ایران چه کرده است ؟
متن کامل گزارش « صدای معلم » را در لینک زیر مطالعه و مشاهده فرمایید :
https://sedayemoallem.ir/گزارش-گفت-گو/item/26332-/آقای-امانی-طهرانی-؛-دبیرکل-شورای-عالی-آموزش-و-پرورش-شعار-دادن-و-نظریه-پردازی-دیگر-کافی-است-عاملیت-معلم-علاوه-بر-نوشتن-نیازمند-نهاد-مستقل-است
https://t.me/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
« باید بیاموزیم که گفتوگو پلی است میان انسانها، نه دیوارهایی از ترس و نادانی »
در سوگ ناتوانیهایمان
زهرا نجاتی
در جامعهای که گفتوگوها چون شمعهای لرزان خاموش میشوند،
ترسها چون دیوارهای بلند، قلبها را از هم جدا میکنند.
اما اگر دست در دست هم دهیم، پلهای محبت بسازیم،
از دل تاریکی، نوری زاده شود، پر از تحمل و همدلی.
* در جامعهای که ما در آن زندگی میکنیم، یکی از ناتوانیهای بنیادی، کمتوجهی به ظرفیت و هنر گفت و گو است.
متأسفانه، خیلی زود و بیپروای درگیریها، دلخوریها و اختلاف نظرها ما را از مسیر تفاهم و ارتباط صحیح منحرف میکند. این وضعیت نشان میدهد که بسیاری از افراد هنوز توانایی شنیدن واقعی، درک عمیق و پذیرش دیدگاههای متفاوت را ندارند. نتیجه چنین وضعیتی، نه تنها تکرار بحثهای یکطرفه و شکست در برقراری ارتباط، بلکه ایجاد فاصلههای عمیق و گسستهای ناخواسته است.
* برای عبور از این موانع، باید مهارتهای ارتباط مؤثر را نه فقط در سطح آموزشهای رسمی، بلکه در عمق فرهنگ و رفتار روزمره انسانی، نهادینه کنیم. آموزشهای مربوط به گوش دادن فعال، احترام به دیگران، و حضور ذهن در گفتوگوها، باید از کودکی در قالب رفتارهای روزمره به افراد منتقل شود. زیرا ما باید یاد بگیریم که در مقابل دیدگاههای مختلف، نه تنها تحمل کنیم بلکه آنها را ارزشمند بدانیم.
* نابرابری و بیعدالتی، چنان روشنایی جامعه ما را میرباید که حقیقت و گفت و گو را به مرگ میکشد و راه را برای توسعه و همبستگی میبندد.
**صدای معلم :
ویدیو:
«اگر شانس زندگیِ دوباره را به من میدادند، دقیقاً همین را میساختم.»
این سخن ژرف ادیت پیاف است و پیامی برای ما آدمیان که اگر قرار بود، خویشتنِ خویش را بازآفرینی کنیم، چهگونه عمل میکردیم؟
راستی آیا تاکنون عاشق شدهایم و این عشق، آن چنان که او میگوید؛ سبب شگفتی، اندوه و حیرت در وجودمان شده است؟!
نکته مهم در این گفت و گو، بهکارگیری درستِ استعدادهاست. پیاف جوانی که آمده بود منشی او شود، به سمت هنر و آواز رهنمون میکند و البته بخشی از زندگی او نیز میشود. هرچند آن جوان و پیاف هردو فرجامی تراژیک داشتند.
ادیت پیاف، از سه سالگی تا هفت سالگی نابینا بود و بنابه روایتی، پس از اینکه روسپیان به زیارت ترز مقدس در لیزیو رفتند، شفا یافت.
مادر ایتالیاییاش در کافهها میخواند و پدر دائمالخمر فرانسویاش، هنرمند آکروبات سیرک بود. ادیت پیاف به تنهایی به پاریس آمد و کار خود را با آوازه خوانی در خیابان های پاریس آغاز کرد. آشنایی او بر برخی مشاهیر موسیقی، زمینهساز پیشرفتش شد.
- مصاحبه به زبان فرانسوی بوده و توسط: بنفشه فریسآبادی بهفارسی برگردان شده است. ( تاریخ فلسفه با ابوذر شریعتی )
متن کامل را در « صدای معلم » و در لینک زیر مطالعه و مشاهده فرمایید :
https://sedayemoallem.ir/یادداشت/item/26330-/در-سوگ-ناتوانیهایمان
https://t.me/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
... وقتی آدمها یاد میگیرند که همیشه «دیگری» مقصر است و خودشان حتی در زندگی شخصیشان نقش و قصور نمیبینند و سرشان تا کمر توی زندگی دیگران است ...
چگونه یک جامعه " سقوط " می کند و نابود می شود ؟
احسان محمدی
* - وقتی بچههایش باور میکنند که «درس خوندن وقت تلف کردنه و فیزیک و شیمی هیچجای زندگی به درد نمیخوره!» اما علف و گُل کشیدن و قلیان دود کردن و سگ بغل زدن و در کافه وقت و عمر تلف کردن و به فکر مهاجرت بودن میشود ارزش ... دخترهایش تلاش میکنند الهههای سکسی شوند و پسرها متخصصان مُخ زدن!
* وقتی روزنامهنگارش از نوشتن یک متن عادی ناتوان میشود، غلط املایی دارد اما برای تمام ارکان کشور نسخه رویایی مینویسد.
* - وقتی آدمهای عاقل ساکت و منزوی و سرخورده میشوند و مثل لاکپشت توی خودشان میخزند و فضا را دلقکها و تشنگان دیده شدن دست میگیرند .
* وقتی دانشگاهش به کارگاه تولید مدرک و مقالههای کیلویی و پایاننامههای مضحک که حتی دانشجو و استاد نمیخوانند تبدیل میشود، سیاسیون بدون حضور در کلاس «دکتر» میشوند و بازیگر سینما با بادیگارد وارد آن میشود تا خدای نکرده در اتاق دفاع از تز مورد حمله سارقان، آدمربایان و قاتلها قرار نگیرند!وقتی بلاگرها به مرجع فکری مردم تبدیل میشوند، میلیونها دنبال کننده دارند و ویدیو ختنهسوران بچههایشان میلیونها دقیقه وقت و عمر مردم را به خودش مشغول میکند اما تیراژ کتاب به زیر 100 جلد برسد!
* - وقتی هر قاتل و چاقوکش و خائن به وطنی صرفاً به دلیل اینکه توسط «حکومت» مجازات میشود تبدیل به قهرمان و اسطوره میشود.
* حالا یکبار دیگر این متن را بخوانیم، ببینم خود ما در کجای این ماجرا قرار داریم؟ فرشتههای سفید هستیم یا کسانی که نیاز داریم یک گام برای بهبود و توسعه خودمان قدم برداریم؟
متن کامل یادداشت را در « صدای معلم » و در لینک زیر مطالعه فرمایید :
https://sedayemoallem.ir/یادداشت/item/26328-/چگونه-یک-جامعه-سقوط-می-کند-و-نابود-می-شود-؟
https://t.me/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
سخنی با مخاطبان و همکاران محترم ؛
درخواست همیاری
از زمانی که این رسانه فعالیت خود را آغاز کرده است سعی کرده ایم تا تریبونی برای انعکاس مطالبات و مشکلات فرهنگیان و نیز برخورد کارشناسی و ریشه ای با چالش ها و مشکلات عدیده آموزش و پرورش باشیم .
در سال های گذشته رسانه های قابل توجهی تاسیس شدند اما بسیاری از آن ها تعطیل شده و از ادامه فعالیت باز ماندند .
« صدای معلم » همان گونه که در شناسنامه خویش تاکید کرده است وابسته به هیچ جریان و یا گروه سیاسی ، اقتصادی و... نیست .
این رسانه از هیچ گونه کمک و یارانه دولتی ، شبه دولتی ، رانت و... استفاده نمی کند و سعی کرده است تا استقلال رسانه ای خویش را حفظ کند .
نوع همکاری در این رسانه داوطلبانه بوده و بر خلاف خبرگزاری ها و برخی رسانه ها نه کادر ثابت دارد و نه بودجه ای که به آن اختصاص یابد ؛ با این حال هزینه های اداره سایت مانند پشتیبانی ، سرور ، امنیت و... بالا بوده و حقوق معلمی مدیر این رسانه چه بسا آن را کفایت نکند .
کمک های مالی شما هر چند اندک می تواند ما را در ادامه فعالیت های رسانه ای با رویکرد استقلال و پی گیری فراگیر و مطلوب مطالبات معلمان و مشکلات آموزش و پرورش دلگرم و ما را در ادامه مسیر یاری کند .
در صورت تمایل می توانید این کمک ها را به شماره کارت :
6104337468266703
به نام علی پورسلیمان واریز نمایید .
سپاس و پایدار باشید .
« تا وقتی محیط زیست را مسئلهای حاشیهای یا سیاسی ببینیم، وضعیت بدتر میشود »
ایران و دیپلماسی محیط زیستی ؛ راهی برای رهایی از تلخی امروز محیط زیست ایران
طهماسب کاوسی / دکتری برنامه ریزی درسی
* در سالهای اخیر، بحرانهای محیطزیستی در ایران از مرحله هشدار گذشته و به مرحله خطر رسیده است. خشکسالی، گردوغبار، فرسایش خاک، و کاهش منابع آبی هر روز زندگی مردم را سختتر کرده، اما همچنان محیط زیست در تصمیمگیریهای کلان کشور جایی ندارد.
این غفلت، فقط ضعف مدیریتی نیست؛ بلکه نشانهی نادیده گرفتن آینده است. برای اینکه از مرحله گلایه و انتقاد عبور کنیم، باید راهحلهای عملی داشته باشیم.
* ۱.۳. اختصاص بودجه واقعی برای محیط زیست
در بودجه سالانه کشور سهمی مشخص برای برنامههای زیستمحیطی و بینالمللی تعیین شود و دولت موظف باشد گزارش خرج آن را شفاف اعلام کند.
* ۲.۳. اطلاعرسانی شفاف
گزارش حضور ایران در نشستهای جهانی باید منتشر شود تا مردم و کارشناسان بدانند چه کاری انجام شده و چه نتیجهای گرفتهایم.
* ۴.۳. شاخص عملکرد دولتها
یک شاخص عمومی طراحی شود تا مردم بتوانند عملکرد هر دولت را در زمینه «محیط زیست و دیپلماسی سبز» بسنجند.
- تا وقتی محیط زیست را مسئلهای حاشیهای یا سیاسی ببینیم، وضعیت بدتر میشود.
نجات ایران از خشکی، گردوغبار و بحران آب، فقط با تغییر نگاه حاکمیت و همکاری مردم ممکن است.
محیط زیست یعنی زندگی، امنیت و آینده فرزندانمان.
متن کامل یادداشت را در « صدای معلم » و در لینک زیر مطالعه فرمایید :
https://sedayemoallem.ir/محیط-زیست/item/26322-/ایران-و-دیپلماسی-محیط-زیستی-؛-راهی-برای-رهایی-از-تلخی-امروز-محیط-زیست-ایران
https://t.me/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
« نقشه راه تولید را در کشور بازنویسی و بازطراحی کنید تا ایران برای ایرانیان استوار و سربلند باقی بماند »
صادرات آب معدنی در اوج بحران بی آبی ؟!
مینو امامی
* تصور نکنیم که هشدارها و پیام های مکرّر صرفه جویی در مصرف آب یا دیگر منابع انرژی، هیچ نوع پیامد روحی - روانی برای افراد ندارد. فرد در هر بار مصرف در منگنه عذاب وجدان قرار می گیرد و لذت از زندگی را تحت الشعاع خود قرار می دهد. گمان نمی کنم هر دائم شنیدن فعل نهی برای کسی خوشایند باشد. به نظر می رسد بهترین راهکار نسبت به بحران کم آبی در سطح جهان بر اساس تغییرات جوی و اقلیمی، کاهش جمعیت به تناسب محدودیت های هر جغرافیاست. چرا اندیشه سیاسی ما در تثبیت باوری منطقی و عقلانی، در تناقض و تضاد است؟
شعار جوانی جمعیت یعنی بالا بودن درصد جمعیت کمتر از 15 سال نسبت به کل جمعیت با شرایط موجود در جامعه از جمله ناترازی انرژی و آب، کاهش هر نوع بارندگی در فصولی که بارندگی از ویژگی های طبیعی آن است در تضاد آشکار است.
ما در قبال آینده کودکانی که امروز متولد می شوند شدیدا مسئول هستیم اگر نتوانیم مجموع منابع طبیعی و غیرطبیعی لازم برای زندگی آنان را به امانت بگذاریم.
* تضاد دیگر ؛ صادرات آب به بیش از ده کشور جهان است که علامت سوال بزرگی را در اذهان ما باقی می گذارد که اگر آب نیست چرا صادرات آب؟ حکم منطق در این سیاست ارزآوری به هر بهایی در کجا نهفته است؟
* «در سال 1404، صادرات آب معدنی و آبهای گازدار شده از ایران به کشورهای ایالات متحده آمریکا، انگلستان، آلمان، پاکستان، کویت، هند، امارات، عراق، افغانستان، تاجیکستان، عمان، قطر، پاکستان، دبی و روسیه بوده است.
در کنار صادرات، واردات آب معدنی از فرانسه ادامه دارد که معلوم نیست واردات رسمی است یا به صورت قاچاق! با نگاهی به فروشگاه های زنجیره ای و لوکس در بخش های شمالی پایتخت، انواع و اقسام آبهای معدنی با برندهای مطرح و معروف به چشم میخورد که بعضا با قیمتهای گزافی به فروش میرسد. در این میان برخی از قانونی یا قاچاق بودن واردات آب های معدنی با قیمتهای بالا صحبت میکنند و این درحالی است که در آمار واردات گمرک ردیفی مبنی بر وارد شدن آب معدنی دیده نمیشود و بحث قاچاق بودن این محصول بیشتر می شود. باید دید ورود این محصول به صورت رسمی و غیررسمی به کشور علیرغم استقبال کم از آن، چه سود و زیانی در بر دارد؟ »
« در سال 1403 مبلغ 27.5 میلیارد تومان آب معدنی و آب گاز دار شده به کشور وارد شده است. مبلغی معادل 966 هزار و 208 دلار برای این واردات هزینه شده است. »
* چرا ما باید مسئول تأمین مصرف هندوانه، پیاز، سیب زمینی و... کشورهایی حوزه خلیج فارس یا ترکیه و روسیه باشیم ؟
ما در بی آبی با هزار مشقت تولید کنیم تا آنان سیراب و خرسند باشند و برای ما فقط مقادیری مشخص ارزآوری داشته باشد؟ چرا از تولیدات جایگزین استفاده نمی کنیم یا چرا در خصوص کالاهایی که بیشترین آب بری را دارند فقط نیاز داخل کشور را تولید نمی کنیم؟ سالیان متمادی است که چشم ما به صادرات پنهان آب با صادرات بسته است.
« بررسی 12 محصول « آب بر » کشاورزی در سال گذشته نشان می دهد که 846 میلیارد لیتر آب پنهان به خارج از کشور صادر شده است!
مثلا برای تولید یک کیلو پیاز 280 و یک کیلو هندوانه 200 لیتر آب مصرف می شود.»
* تصور نکنید قطعی آب و برق موجب صرفه جویی در مصرف و امکان ذخیره سازی منابع بیشتر می شود. محرومیت در مصرف برای ساعاتی، میل بیشتر به مصرف را در افراد تقویت می کند. ساعاتی قبل یا بعد از اوقاتی که آب یا برق قطع می شود، افراد خصوصا بانوان از روی استرس بی آبی یا بی برقی، مجموع فعالیت روزانه یا هفتگی خود را به طور فشرده و گاها انتقام جویانه انجام می دهند. شیر آب باز و چراغ ها روشن، گویی محرومیت چند ساعته، مجوزی برای مصرف بی رویه آن هم در ساعات اوج مصرف می دهد.
* بازیابی آب پساب ها برای استفاده در بخش کشاورزی و صنعتی یکی از راه های تأمین نیازهای تولیدی است.
آموزش بهتر از هر نوع تهدید است. زبان آموزش نرم و محترمانه است.
* بهتر است همانند کودکان همیار پلیس، طرحی با عنوان « کودکان همیار مصرف بهینه » تربیت کنیم تا به بهترین وجهی بر مصرف بی رویه بزرگسالان به طور مؤدبانه نظارت داشته باشند که صد البته خود آنان نیز بدین طریق صورت مسأله را بفهمند. بیشتر خانواده ها کودکان خود را دوست دارند و تسلیم شیرین زبانی آنان می شوند. قطره قطره جمع شود تا شاید چشمه ای پدید آید.
تا چه زمانی صرفا برای ارزآوری یا تبادل اقتصادی جهت تثبیت موقعیت سیاسی خود، ثروت هنگفت ایرانیان مفت به اجنبی داده خواهد شد؟
متن کامل یادداشت را در « صدای معلم » و در لینک زیر مطالعه فرمایید :
https://sedayemoallem.ir/محیط-زیست/item/26319-/صادرات-آب-معدنی-در-اوج-بحران-بی-آبی-؟
https://t.me/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
« برخلاف عصر اطلاعات که دانش و دادهها محور بودند، در عصر مفاهیم توانایی ایجاد ارزش از طریق خلاقیت، نوآوری، طراحی و معنا دادن به تجربه انسانها اهمیت پیدا میکند »
عصر مفاهیم؛ غلبه ایده ها بر اطلاعات
حسین معافی/ مدرس دانشگاه و پژوهشگر هوش مصنوعی
* تاریخ بشر را میتوان به دورههای مختلف تقسیم کرد که هر یک با منابع و ابزارهای اصلی تولید و تفکر مشخص میشوند. این دستهبندیها به ما کمک میکند روند تحول اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی انسانها را بهتر درک کنیم.
به طور سنتی، چهار عصر مهم در تاریخ بشریت شناسایی شده است: عصر کشاورزی، عصر ماشین، عصر اطلاعات و عصر مفاهیم. هر یک از این عصرها با پیشرفت فن آوری، تغییر نیازهای اجتماعی و شیوه تولید ارزش مشخص میشوند.
* تاریخ بشر نشان میدهد که منابع ارزشمند در هر عصر متفاوت هستند: زمین و کشاورزی، ماشین و تولید صنعتی، اطلاعات و دانش، و در نهایت ایدهها و مفاهیم. عصر مفاهیم نشاندهنده اهمیت خلاقیت، طراحی و توانایی انسانی برای خلق معناست و میتواند مسیر آینده اقتصاد و فرهنگ را شکل دهد. در این عصر، موفقیت بیش از هر چیز به توانایی ترکیب دانش با خلاقیت و ایجاد تجربههای منحصر به فرد بستگی دارد.
متن کامل یادداشت را در « صدای معلم » و در لینک زیر مطالعه فرمایید :
https://sedayemoallem.ir/آموزش-نوین/item/26316-/عصر-مفاهیم؛-غلبه-ایده-ها-بر-اطلاعات
https://t.me/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
« آیا می دانید کارنامه وزارت آموزش و پرورش در دولت شما ضعیف ترین و ناکارآمدترین دوره هاست ؟ »
نامه ی دریافتی : آقای پزشکیان ... فریب آمارهای پوپولیستی مدیران ناکارآمد وزارت آموزش و پرورش را نخورید !
دکتر معصومه بیات/ فعال حوزه آموزش و پرورش
* ما یاران فرهنگی دیروز شما بودیم که از خواب و خوراک خود زدیم و برای اینکه شما بر کرسی ریاست جمهوری بنشینید و گره گشای مشکلات ملت مظلوم باشید، کوشیدیم ...
آیا می دانید ما امروز قربانی این هستیم که برای دولت شما کوشیده ایم.
آیا می دانید کارنامه وزارت آموزش و پرورش در دولت شما ضعیف ترین و ناکارآمدترین دوره هاست ؟
با وفاقی که مطرح نموده اید فقط یاران فرهنگی خود و تعلیم و تربیت را قربانی کرده اید !
* ما همان یارانی هستیم که در سختترین روزهای رقابت، بیامکانات و با جیبهای خالی شب و روز در ستادهای شما ایستادیم، درب خانه هایمان را گشودیم، از محل کارهای خود مرخصی گرفتیم و در کف خیابانها دویدیم ، آبرو و توانمان را خرج کردیم تا شما سکاندار دولت چهاردهم شوید.
اما امروز درهای دولت شما بر روی ما بسته است . پیامهایمان حتی باز نمیشود، و نزدیکان شما که با تلاشهای ما بالا رفتند، اکنون بر صندلیهای وزارتی و ریاستی تکیه زدهاند و حتی سلام یاران قدیمی را بیپاسخ میگذارند.
آقای دکتر پزشکیان،
ما برای صندلی نجنگیدیم، اما برای عدالت و وفاداری به عهد ایستادیم.
باورمان این بود که «برای ایران» صدای بیصدایان خواهید شد، نه پناهگاه فرصتطلبانی که دیروز در صف مخالفان شما بودند و امروز با لبخندی ریاکارانه کنار شما عکس یادگاری میگیرند.
* فرهنگیان طرفدار شما در فقر و تنگنای معیشتی روزگار میگذرانند، و مدیران ابوالمشاغل آموزش و پرورش درکی از این اوضاع ندارند.
شعار «برای ایران» شما با وفاق ترکیب شده و تبدیل شده به تقسیم سهم میان نااهلان.
متن کامل این نامه را در « صدای معلم » و در لینک زیر مطالعه فرمایید :
https://sedayemoallem.ir/یادداشت/item/26303-/نامه-ی-دریافتی-آقای-پزشکیان-فریب-آمارهای-پوپولیستی-مدیران-ناکارآمد-وزارت-آموزش-و-پرورش-را-نخورید
https://t.me/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
« آیا در حال حاضر ؛ خروجی دانشگاه فرهنگیان ، معلمی مجهز به صلاحیت های حرفه ای است که این اساتید ادعا می کنند با نبود آنان خلأ بسیار بزرگی در تربیت معلم حرفهای رخ خواهد داد ؟»
بازنشستگی اجباری 300 استاد بنیانگذار دانشگاه فرهنگیان و چند پرسش ؟!
صدای معلم گزارش می کند ؛
* تعدادی از استادان دانشگاه فرهنگیان دیروز یکشنبه 18 آبان در دانشگاه فرهنگیان تجمع کرده و خواهان برگشت به کار شده اند .
خبرگزاری فارس مصاحبه ای تفصیلی را با پرویز انصاریراد یکی از این اساتید معترض انجام داده است .
* با وجود آن که به نظر می رسد این گفت و شنود برای جلب و ایجاد حساسیت افکار عمومی نسبت به این مساله و با عنوان حساسیت برانگیز « بازنشستگی اجباری » انجام شده اما به نحو غیر منطقی و غیر حرفه ای این موضوع با سایر موضوعات دیگر این دانشگاه مانند افزایش سن پذیرش در دانشگاه فرهنگیان و یا کیفیت نیروهایی که مطابق ماده 28 اساسنامه دانشگاه فرهنگیان وارد آموزش و پرورش می شوند تلاقی و گره پیدا می کند .
* این که سرنوشت و آینده یک دانشگاه به وضعیت شغلی تعدادی از استادان پیوند زده شود با هیچ منطقی سازگار نیست .
این افرادی که خود را بنیان گذار این دانشگاه می دانند و تصور می کنند که بدون حضور آنان دانشگاه فرهنگیان به نوعی دچار « خلاء کارکردی و هویتی » خواهد شد ؛ آیا دلایل متقن و مستندی برای اثبات ادعای خود دارند ؟
اساسا ؛ نقش این افراد در ترسیم وضعیت موجود چه بوده است ؟
* آیا آقای انصاری راد و دوستان ایشان تاکنون نقدی بر عملکرد دوایری مانند « گزینش و حراست » داشته اند که بعضا در برخی زمان ها فضا را برای فعالیت های سیاسی و صنفی و مطالبه گری دانشجویان محدود می کرده اند ؟
* پرسش « صدای معلم » از این اساتید آن است که آیا تاکنون موردی بوده که در اعتراض به وضعیت تحصیلی و رفاهی دانشجو معلمان ؛ یک زنگ را سر کلاس نروند ؟ و این موارد را با کمک « رسانه ها » به افکار عمومی اطلاع رسانی کنند ؟
متن کامل گزارش « صدای معلم » را در لینک زیر مطالعه فرمایید :
https://sedayemoallem.ir/گزارش-گفت-گو/item/26299-/بازنشستگی-اجباری-300-استاد-بنیانگذار-دانشگاه-فرهنگیان-و-چند-پرسش-؟
https://t.me/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
« چرا ابراز نظر در همه زمینه ها بدون داشتن حق کارشناسی، اولویت حتمی ما گردیده است؟ »
چرا جسارت داوری در مورد خود را نداریم؟!
مینو امامی
* از معدود مللی هستیم که غیبت کردن و سخن چینی با تارو پود بیشتر ما عجین شده است. علیرغم زشتی آن در کتاب آسمانی و تشبیه آن به خوردن گوشت برادر مرده خود، گویی برای عده ای همانند آب، هوا لازمه حیات است. قضاوت های عجولانه و خام ما همانا به مثابه غیبت کردن از دیگران است که عرفا و شرعا سخت مذمت شده است. اما علیرغم پرمشغله بودن ظاهری بسیاری از ما که در انجام کارهای مفید و سازنده از جمله مطالعه کردن به نبود وقت مناسب اشاره می کنیم ؛ به شدت بیکاریم .
* برخی از ما شدیدا دلال و سوداگر حرف مفت هستیم. کمتر گفت و گوی ما با دیگریِ همکار، همسایه و همراه به دلیل پرسش از نادانی ما نسبت به موضوعی خاص است. بیشتر کنجکاویم تا کشف شهودی از اندرون خاموش دیگران داشته باشیم و سپس همانند نانِ داغ آن موضوع نابِ درست یا نادرست را آن قدر دست به دست کنیم تا با پخش آن در بین چندین نفر در نهایت سرد شود یا دلِ خود ما خنک شود! حرف شفاهی هم که آن قدر یک کلاغ چهل کلاغ می شود که خود پخش کننده آن فراموش می کند اصل سخن چه بوده است!
* از لحاظ فرهنگ عمومی، انسان امروز و دیروز هیچ تفاوتی جز باسوادی و مدرک دار شدن تعداد بیشتری از جمعیت، نکرده است. برخی از عادات و رفتارهای ناخوشایند ما فقط شکل عوض کرده است. همانند پیش داوری های ما که گزنده تر، علنی تر و بی رحمانه تر گردیده اند. نواقص و نقصان دیگران منشأ استهزا و خنده ما شده است و با پنهان کردن هویت اصلی خود پیش داوری های ما از شرایط انسانی خارج شده است.
* در فضای مجازی زیر یک خبر یا مقاله و غیره، شلاق بی انصافی یکی بر دیگری را کپی پیست می کنیم و بر شدّت و حدّت پیش داوری او بدون داشتن یقین یا اعتماد به اطلاعات ارائه شده، اندرون خود را سرریز می کنیم. چون « خود » را فراموش می کنیم پس ضعف های درونی ما اجازه کوبیدن دیگران را می دهد. این « من » را کوچک یا نادیده نگیرید. این « من » اگر دچار آسیب تبعیت بی چون و چرا از شخص یا گروه دیگری شود تبدیل به هیولایی مهار نشدنی می شود. اما این « من » فقط در خانواده یا مدرسه تربیت نشده است بلکه این « من » در سنی خاص با اراده، میل و جهت گیری های خودِ فرد شکل گرفته است.
* اگر هدف غایی ما بهبود شرایط زیست و زندگی اجتماعی است، پس بهتر است بیشتر از پیش داوری یا ارزش گذاری بر حال و احوال دیگران، به دنبال خرد، دانایی و توانایی باشیم که مسیر آن از ازل تا ابد روشن، هموار و ستودنی بوده است. این به معنای گوشه عزلت گزیدن نیست. منظور آن که هر وقت احساس کردیم انسانی تر می بینیم و عاقلانه تر می اندیشیم و در رفتار با دیگران احترام شرط حتمی ماست، پس آنگه در برقراری روابط اجتماعی سالم بکوشیم.
اگر قدری صراحت لهجه و صداقت داشته باشیم با مقداری جسارت می توانیم علاوه بر عیب زدایی از رفتار و اخلاق و شخصیت خود، به جای استهزا یا حقارت دیگران به آنان نیز کمک کنیم تا به خودآگاهی برسند و به سوی کمال حرکت کنند.
* گاه با افراط در پرخاش گری های خود نسبت به محیط اجتماعی و عناصر آن، بار گران کاستی های موجود در جامعه را از دوش خود برداشته و بر دوش دیگرانِ وزیر، نماینده مجلس، مدیر یا حتی کارمند جزء می گذاریم. همان ضعف در جست و جوی عامل یا شخص مقصر در هنگام وقوع رخدادهای تلخ و ناخوشایند چون آتش سوزی، ریزش ساختمان های قدیمی و کلنگی، تصادفات مرگبار، اختلاس در سطح ملی و دیگر مفاسد اقتصادی و اجتماعی و... که با تک سبب بینی غیرعلمی و برای سلب مسئولیت از دوش خود، با معرفی یک مورد، توجه همه را بدان سو هدایت کرده و علت العلل فاجعه را پنهان می سازیم. یعنی مهارت و قدرت پنهان سازی ما در زندگی شخصی به جامعه نیز سرایت یافته است و قادر به فریب مسیر افکار عمومی از حقیقت ماجرا هستیم. خصلتی بسیار زشت و خطرناک.
یقین جامعه زمانی عاری از هر نوع تلخ کامی ناشی از پیش داوری ها و ارزش گذاری های ناعادلانه و غیرمنصفانه ما خواهد شد که « من » خود را جلوی آینه حقیقت، کندوکاو کنم و آبرو، حیثیت و حریم خصوصی افراد را سقز دهان عام و خاص نکنم. چون هر رفتاری در متن فرهنگ عمومی ثبت و ضبط و به دیگران انتقال می یابد.
متن کامل یادداشت را در « صدای معلم » و در لینک زیر مطالعه فرمایید :
https://sedayemoallem.ir/آموزش-نوین/item/26297-/چرا-جسارت-داوری-در-مورد-خود-را-نداریم؟
https://t.me/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
« عشایر و پرندگان پاییزی در این مهاجرت غمانگیز درسهایی از انعطاف میدهند »
کوچ عشایر و پرندگان
زهرا نجاتی/ دبیر علوم اجتماعی از دلفان لرستان
* این کوچ پاییزی، نمادی از چرخه زندگی است: رها کردن اوج شادی تابستان، و پذیرش آرامش زمستانی،اما در عمقش، ترسی نهفته؛ ترس از سرمای استخوانسوز، از سیلابهای ناگهانی رودها، و از دوریهایی که پاییز، با بارانهایش، اشکبارتر میکند.
جامعهشناسان این کوچ را چون آیینی اجتماعی میبینند، پیوندی میان نسلها که هویت عشایری را در برابر مدرنیته حفظ میکند، اما با چالشهایی چون تغییرات اقلیمی، پاییزهایی زودرستر و بارشهای کم همراه است. مادران با دستانی که از برداشت آخرین محصول ییلاق پینه بسته، کودکان را در آغوش میگیرند و قصههای پاییزی نیاکان را بازگو میکنند، قصههایی از شجاعت در برابر بادهای سرد، و امیدی که چون برگهای زرد، در باد نمیریزد. پدران، خسته از بار سنگین چادرها، به افق خیره میشوند، افق پاییزی که خورشید زود غروب میکند و شبها را طولانیتر میسازد و در سکوتشان، فریادی از عشق به این زمین است که هر سال، آنها را به حرکت وا میدارد. آیا این کوچ، پایان تابستان است یا آغاز زمستانی پر از داستانهای تازه؟ در میان برگهای ریزان، عشایر پاییزی، چون روحی جاودان، با طبیعت همنوا میشوند،غمگین اما مقاوم، شکننده اما استوار.
متن کامل یادداشت را در « صدای معلم » و در لینک زیر مطالعه فرمایید :
https://sedayemoallem.ir/یادداشت/item/26293-/کوچ-عشایر-و-پرندگان
https://t.me/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
« اما کیست که نداند که دانشآموز ایرانی چه استعداد خارقالعادهای در تولید زباله و چه دستان توانمندی در ریختن و پراکندن پوسته و پسماند خوراکی و خرده کاغذ و انواعی دیگری از آشغالهای عجیب و غریب در زیر نیمکت و کف کلاس و پهنهٔ حیاط دارد؟! »
تمنّای معنویّت از بیراههای بیرون از وادی تربیت ( 1 )
حمزه علی نصیری
* علیرضا کاظمی، وزیر آموزش و پرورش، اخیراً چنین فرمودهاند: « حضور روحانیت در مدارس به رشد معنوی دانشآموزان یاری میرساند » .
او در فرازی دیگر از همین افاضات، برای nامین بار، از ضرورت توجه مدیران و معلمان به مسائل تربیتی و اقامهٔ نماز نیز سخن گفته است.
لازم است به ایشان -که علاقهمند تزریق معنویت به مدارس است- یادآوری شود که برخی از هنرستانها، هنرآموز/مربی ندارند. تقریباً هیچ مدرسهای کارگاه و آزمایشگاه ندارد. مسئولیت تدریس بسیاری از دروس در مقاطع مختلف تحصیلی به افراد غیرمتخصص سپرده میشود. برنامهٔ آموزشی و درسی همچنان تهی از محتوای مفید و پر از مطالب مخلّ و بیگانه با نیاز امروز و فردای دانشآموزان است! برخی از مدارس (و شاید هم بسیاری از آنها)، نیروی خدماتی/نظافت چی ندارند.
به راحتی قابل تصور است که؛ مدرسهای که در دو نوبت صبح و بعدازظهر، پذیرای بیش از هزار دانشآموز است، در فقدان نیروی خدماتیِ نظافت گر، چه جای چرکینی خواهد بود!
چنین مدرسهای -حتی اگر همهٔ دانشآموزانش مقید به رعایت نظافت در عالیترین درجهٔ ممکن باشند- هر روز نیاز به نظافت و گردگیری دارد.
* اولاً سیستمی که نزدیک به نیم قرن، خمار « تربیت » بوده و تمام ساحات و شئوناتش تحتالشعاع شعار نماز قرار داشته، نتواسته است دانشآموزی تربیت کند که برگههای دفترچههای خود را به زباله تبدیل نماید و پلاستیک و پوسته و پسماند خوراکیاش را زیر پایش نریزد و کلاس درسی و محوطهٔ مدرسه و محیط زندگیاش را با انواع زبالهها آلوده نسازد.
* یکی از دانشآموزانی که مانع خروج وی است، این جملهٔ وقیحانهٔ حرمتشکنانه را پی در پی تکرار میکند: « لیس بزن. زود باش لیس بزن » ! در حالی که سعی میکنم از دیدن آن وقاحت تب نکنم و متلاطم نشوم و خونسرد بمانم، آن دانشآموز را از تکرار آن الفاظ منع میکنم و در حالی که در تلاش برای نجات دانشآموز گریان از آن مخمصه هستم ؛ آن دو زورگو، از جایشان تکان نمیخورند و به رفتار و گفتار توهینآمیز خود ادامه میدهند! آنیکی میگوید: « این سفیر سلامت است. باید کلاس را تمیز کند »!... به این ترتیب، علت آن رفتار بیشرمانه معلوم میشود:
آن دانشآموز مظلوم، آدم مسئولیت پذیری هست که داوطلب شده به عنوان « سفیر سلامت » در طبقهٔ همکف با مسئولین مدرسه همکاری نماید.
من واقعاً از شرح وظایف « سفیر سلامت » بیخبرم. ولی به احتمال نزدیک به یقین، گسترهٔ مسئولیت او در حد تبلیغ و تشویق و ترویج پاکیزگی ست. اما آن دو بیانصاف، طلبکارانه و البته؛ کاملاً قلدرمآبانه طرار وار راه را بر او بسته و یقهاش را گرفتهاند و با الفاظ ناپاک و رکیک تهدیدش میکنند که در زنگ تفریح، کلاس را نظافت کند!
* این است که هر روز شاهد کشمکشهای بیدلیل میان دانشآموزان و آزادی عمل افراد وقیح بدون ترس از مؤاخذه و تنبیه! و له شدن کرامت انسانی و خودنمایی بیشرمانهی وقاحت و خلاء معنویت در بوستان تربیت هستیم که بانی آن، دولت و وزارت شعارمحور است!
متن کامل یادداشت را در « صدای معلم » و در لینک زیر مطالعه فرمایید :
https://sedayemoallem.ir/دانش-آموز/item/26290-/تمنّای-معنویّت-از-بیراههای-بیرون-از-وادی-تربیت-1
https://t.me/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
« اگر اراده، توجه، کنترل و تسلط بر انتخاب های خود نداشته باشیم از داشتن اختیار در گزینش های خود محروم و متأسفانه بیشتر هدایت و مدیریت خواهیم شد »
آیا " آزادی بیان " حدی دارد ؟ و نسبت آن با " تفکر انتقادی " چیست ؟
مینو امامی
* هر چقدر تعداد افرادی که آگاهی دارند بیشتر شود جهان هستی برای زندگی بشر، مطمئن تر و زیبنده تر خواهد بود. افراد قدرت تحمل دیگران را بیشتر خواهند داشت و انگیزش ها و هیجانات منفی چون خشم، نفرت و کینه از همدیگر و سایر قومیت ها و نژادها کمتر خواهد شد.
* جسارت آزادی بیان برای دفاع از حق خود را دارید؟
جلسات شورای معلمان ؛ بهترین مصداق برای خودسانسوری بیشتر ماست. کمتر معلمی از آزادی بیان برای طرح مسائل یا روابط نامتعارف در مدارس سخن می گوید. هر چند آنانی هم که از این حق خود استفاده می کنند زیر نظارت اجتماعی مدیر، معاونان و سایر همکاران، شاهد انزوا و طرد خود در جمع هستند. سلام ها کمتر و سردتر می شود. در کنار شما کمتر کسی می نشیند و جرأت گفت و گو با شما را کمتر کسی خواهد داشت تا مبادا در نگاه کادر دفتر، همراه و هم فکر با شما محسوب شود. مجموع آنان به شما برچسب نامتعارف زده اند اما خود آنان از خوردن همان برچسب واهمه دارند. ظاهرا آزادی بیان گاه به منزله تابویی است که بدون اراده و دخالت نظام سیاسی یا حاکمیت، خود ما نسبت به یکدیگر آن را عَلَم می کنیم و علاوه بر خودسانسوری به دگرسانسوری نیز می پردازیم.
* در هر جامعه ای عده ای مخالف هر نوع حرکت تنش زا یا تحریک آمیز توسط قشر روشنفکرند چون معتقدند در نهایت چنین حرکتی به زندان و محاکمه ختم می شود و فعالیت روشن گرایانه آنان را حماقت محض می دانند. قشر روشنفکر اصولا انگشت شمار و بیشتر تنهایند. اما باید باور داشته باشیم که این افراد چون بیشتر می فهمند و یا شجاعت و جسارت بیان مسأله را بیشتر از ما دارند پس مکافات فهم خود را می پردازند و این نه تنها رفتاری خودخواهانه نیست بلکه هموار کردن مسیری است که در نهایت به آگاهی عمومی منتهی می شود. چون مدافعان آزادی بیان در اقلیت قرار دارند پس اکثریت برهم خوردن آنچه را که آرامش و امنیت می پندارند، عقلانی نمی دانند.
* با آزادی بیان می توان به اهدافی چون ارتقای آگاهی عمومی، امکان گفت وگوی منطقی، پاسخ گو کردن قدرت و حفظ پویایی اجتماعی رسید. اما این اصل مهم فقط تا زمانی جواب می دهد که از آن به عنوان « وسیله » استفاده شود نه « هدف ». چون اگر به عنوان هدف به کار رود ارزشهایی را که قرار بود از آن ها محافظت کند تضعیف می کند و ابزار روشنگری به سلاح تحریف، نفرتپراکنی یا حتی سرکوب بدل می شود.
* بیشتر جامعه شناسان نیز برای داشتن آزادی بیان، قائل به حد و مرز هستند و آن را حیطه ای بدون حدود نمی شناسند. اختیار ما تا جایی است که باعث سلب آزادی و آسایش دیگری نشود. یعنی تصور چاردیواری اختیاری، بی اعتبار است و اگر در جمع و با دیگران زندگی می کنید مکلّف هستید علاوه بر توجه به امیال و خواسته های خود به حریم خصوصی دیگران نیز احترام بگذارید.
* سپس تقویت این مهم برای روشنگری و روشن اندیشی برعهده نقش های موجود در دومین نهاد اجتماعی یعنی معلمان، مدیران و معاونان در مدارس می باشد. یک معلم با گوش دادن به نکته نظرات دانش آموزان جسور یا توانمند خود، در همه آنان توجه به آزادی بیان توأم با تفکر انتقادی را آموزش می دهد. جریانی که جامعه ما بدان بسیار زیاد نیاز دارد تا فردا افرادی آگاه مشاغل گوناگون را برعهده بگیرند.
* پس از تفکر انتقادی نهراسیم که روشی برای اندیشیدن است نه سلاحی برای تخریب. آزادی هم همانند دیگر مسایل اجتماعی دارای فاز مثبت و منفی است که با تعریف حد و حدود آن تعیین می شود. اگر فراتر از آن رود اثرات منفی خواهد داشت. هر چند بی اعتنایی کثیری از جمعیت یک کشور نسبت به اهمیت آن نیز در باورم جامعه را وارد فاز منفی می کند که به صلاح هیچ جامعه ای نیست.
متن کامل یادداشت را در « صدای معلم » و در لینک زیر مطالعه فرمایید :
https://sedayemoallem.ir/آموزش-نوین/item/26335-/آیا-آزادی-بیان-حدی-دارد-؟-و-نسبت-آن-با-تفکر-انتقادی-چیست-؟
https://t.me/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
« این متن صرفاً گلایه نیست؛ مطالبهای روشن، منطقی و مبتنی بر حق است »
جناب وزیر آموزش و پرورش ... معلم، معلم است . نه کارگر ارزان، نه مستندساز و نه دوربین به دست !
نورا قاسمی
* بهعنوان معلمی که سالهاست در کلاس درس ابتدایی تلاش کردهام و آینده کودکان این سرزمین را دغدغه خود میدانم، احساس وظیفه میکنم وضعیت نگرانکنندهای را که امروز بر مدارس سایه افکنده، صریح و شفاف بیان کنم.
این روزها معلمان زیر بار انبوهی از طرحهای خلقالساعه، موازیکاریهای آموزشی، فعالیتهای همپوشان و گاه تکراری، و دستور العملهای متناقض قرار گرفتهاند.
موازیکاری یعنی زمانی که معلم وظیفه اصلی خود — یعنی آموزش درست، روشن و قابل فهمِ محتوای کتابهای درسی — را بهخوبی انجام میدهد، اما همان کار درست را با نام و عنوان تازهای دوباره به او تحمیل میکنید؛ طرحهایی که تنها نام دارند و هیچ پشتوانه کارشناسی ندارند، و نتیجهاش کاهش کیفیت آموزش و سردرگمی معلم است.
در کنار اینها، الزام دائمی به مستندسازی، عکس برداری از کوچکترین فعالیتها، تهیه گزارشهای هفتگی و ماهانه، ثبت مستندات مربوط به طرحهای مختلف، و برنامهریزی برای احیای مناسبتهای ملی و مذهبی، بخش بزرگی از توان و زمان معلم را از مأموریت اصلیاش دور کرده است. آنچنان که گاهی بخش عمده روز کاری معلم صرف گردآوری مدارک، بارگذاری عکس و انجام امور اداری میشود، نه آموزش و تربیت.
* در همین وضعیت، حجم محتوای درسی نسبت به زمان آموزش آن قدر زیاد و گاه برای سن دانشآموز سنگین و خستهکننده است که نتیجهاش چیزی جز فرسودگی ذهنی، کاهش انگیزه و دلزدگی از یادگیری نیست.
به همین دلیل بسیاری از خانوادهها امروز کلاسهای زبان، ورزشی و هنری خارج از مدرسه را مهمتر میدانند؛ چون حس میکنند مدرسه زیر بار طرحها و بخشنامههای بیوقفه، فرصت تمرکز بر کیفیت یادگیری را از دست داده است.
* اگر اعتماد دارید - که باید داشته باشید - چرا او را از آموزش، تحلیل، خلاقیت و تربیت دور کرده و در قالب عکاس، فیلم بردار، مستندساز و گزارش دهنده محبوس میکنید؟
* امروز متأسفانه معلم علی الخصوص معلم ابتدایی در ساختار آموزشی به کارگری ارزان و همیشه در دسترس تبدیل شده است در حالی که در دنیای امروز عرصه اثرگذاری نهایی، رسانه است - و طبق فرمایش مقام معظم رهبری «جنگ امروز، جنگ رسانهای است و این رسانهها هستند که بر دلها و ذهنها اثر میگذارند»- بسیاری از نهادها بهجای تولید محتوای حرفهای و تقویت جایگاه فرهنگی، آسانترین مسیر را انتخاب کردهاند:
تحمیل وظایف زائد و تولید طرح های هجو و بی خود و بیپشتوانه بر معلم.
این رفتار فقط بیاحترامی به جایگاه معلم نیست؛ بلکه آینده کودکان این سرزمین را تهدید میکند.
* حق داریم بپرسیم و پاسخ بخواهیم:
- مسئول این طرحهای بی پشتوانه کیست؟
- چه نهادی پاسخگوی فرسودگی معلمان است؟
- چرا وقت ارزشمند آموزش ابتدایی صرف مستندسازیهای بیفایده میشود؟
- چرا شأن حرفهای معلم هر روز در معرض خدشه قرار میگیرد؟
متن کامل یادداشت را در « صدای معلم » و در لینک زیر مطالعه و مشاهده فرمایید :
https://sedayemoallem.ir/یادداشت/item/26333-/جناب-وزیر-آموزش-و-پرورش-معلم،-معلم-است-نه-کارگر-ارزان،-نه-مستندساز-و-نه-دوربین-به-دست
https://t.me/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
« بر خلاف دیدگاه امرسون، نگاه امروزین علم به طبیعت، غالبا نگاهی بهره بردارانه و مالکانه است »
آیا علم و کنش های علمی به ارتقای کیفیت زیست آکادمیک و توسعه ظرفیت های وجودی ما منجر می شود؟
بیت الله محمودی
* یکی از راه های اصیل بازگشت به مسیر گمشده زندگی، مرور و تأمل در اندیشه هایی است که پیوند عمیقی با زیستن حقیقی ما دارند. این اندیشه ها قادرند از طریق بازاندیشی فعال در سرچشمه رفتارها و فعالیت های روزمره، ما را به تغییر و تحول در کیفیت زیستن مان، رهنمود و ترغیب سازند.
* بازاندیشی در کیفیت علم ورزی دانشگاهیان، از ضرورت های اجتناب ناپذیر عصر ماست. اینکه آیا علم و کنش های علمی به ارتقای کیفیت زیست آکادمیک و توسعه ظرفیت های وجودی ما منجر می شود یا خیر؛ در چارچوب چنین بازاندیشی هایی قابل تعریف و تبیین است.
* علم، طبیعت را به مثابه منبع ای می بیند که با کاربست تاکتیک ها و فنون مستخرج شده از قوانین و اصول حاکم بر موجودیت آن، می تواند صرفا برای رفع نیازهای زیستی بشر مورد استفاده قرار گیرد.
متن کامل را در « صدای معلم » و در لینک زیر مطالعه فرمایید :
https://sedayemoallem.ir/معرفی-کتاب/item/26331-/آیا-علم-و-کنش-های-علمی-به-ارتقای-کیفیت-زیست-آکادمیک-و-توسعه-ظرفیت-های-وجودی-ما-منجر-می-شود؟
https://t.me/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
بلومبرگ نیوز در بیانیهای خطاب به دونالد ترامپ : خبرنگاران ما در کاخ سفید خدمت عمومی مهمی انجام میدهند و بدون ترس و جانبداری سؤال میپرسند
حمله لفظی دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا به یک خبرنگار : ساکت، خوک کوچولو !
صدای معلم گزارش می کند ؛
گروه رسانه/
پیش تر ؛ دهها خبرنگار آمریکایی در اعتراض به قوانین محدود کننده ترامپ ، پنتاگون را ترک کردند .
این خبرنگاران نخواستند با محدودیتهای جدیدی که دولت برای کار آنها تعیین کرده بود موافقت کنند.
نانسی یوسف، خبرنگار نشریه آتلانتیک که از سال ۲۰۰۷ در پنتاگون کار میکند، گفت: «غمانگیز است، اما به اینکه همه در کنار هم ماندیم افتخار میکنم.»
جک کین، ژنرال بازنشسته و تحلیلگر شبکه فاکسنیوز گفت : «آنها در واقع میخواهند اطلاعات آماده و کنترلشدهای را به خبرنگاران بدهند تا همان را منتشر کنند. این دیگر اسمش روزنامهنگاری نیست.»
کین افزود: «من در زمان خدمت از سرتیپهای تازه منصوب میخواستم در دورهای درباره نقش رسانه در دموکراسی شرکت کنند تا بدانند خبرنگاران نه دشمن بلکه پل ارتباطی میان ارتش و مردم هستند. گاهی گزارشهایی منتشر میشد که باعث ناراحتیام میشد، اما معمولاً دلیلش این بود که ما کاری را درست انجام نداده بودیم.»
نانسی یوسف نیز گفت: «این قوانین منطقی نیست. از ما خواستهاند که از مقامهای نظامی اطلاعات نخواهیم! قبولِ چنین چیزی یعنی انکار ذات روزنامهنگاری. کار ما دقیقاً همین است: جمعآوری اطلاعات.»
تام بومن، خبرنگار انپیآر، رادیو ملی آمریکا در یادداشتی نوشت که بارها از آشنایانش در پنتاگون یا در مأموریتهای میدانی اطلاعاتی دریافت کرده بود که برخلاف روایت رسمی فرماندهان بود. او نوشت: «آنها میدانستند مردم آمریکا حق دارند بدانند چه میگذرد. حالا که دیگر خبرنگاری در محل نیست تا سؤال بپرسد، رهبری پنتاگون احتمالاً به پستهای پر زرق و برق شبکههای اجتماعی، ویدیوهای کوتاه و مصاحبه با مفسران حزبی و پادکسترها تکیه خواهد کرد؛ و اشتباه است اگر فکر کنیم این کافی است.»
انجمن خبرنگاران پنتاگون که ۱۰۱ عضو از ۵۶ رسانه مختلف دارد، رسماً با قوانین تازه مخالفت کرده است. رسانههایی از طیفهای مختلف سیاسی، از آسوشیتدپرس و نیویورک تایمز گرفته تا فاکسنیوز و نیوزمکس، به خبرنگاران خود گفتند به جای امضای قوانین جدید، پنتاگون را ترک کنند.
در رویدادی جدید ؛ دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا ؛ وقتی کاترین لوسی، خبرنگار بلومبرگ، سعی کرد سؤال دومی درباره اپستین بپرسد، ترامپ رو به او گفت: «ساکت. ساکت، خوک کوچولو.»
این وقایع به روشنی نشان می دهند که « رسانه » رکن چهارم دموکراسی است که توسط خبرنگاران حرفه ای نگهبانی و حراست می شود .
گزارش را می خوانید .
* عبارت تحقیرآمیز «ساکت، خوک کوچولو» حالا در شبکههای اجتماعی ترند شده و بسیاری تصاویر دونالد ترامپ در هیات یک خوک را منتشر میکنند.
* در یکی از مناظرههای انتخاباتی سال ۲۰۱۵، هنگامی که مگین کلی، خبرنگار فاکسنیوز، از او درباره اظهارات تحقیرآمیزش نسبت به زنان پرسید، ترامپ با پوزخند پاسخ داد و بعدا گفت «از چشمها و هر جای دیگر اون خون بیرون میزد».
در سال ۲۰۱۸، بنیاد بینالمللی رسانههای زنان از کاخ سفید خواست به خبرنگاران زن احترام بگذارد و به استفاده ترامپ از «زبان تحقیرآمیز علیه خبرنگاران زن رنگینپوست» اشاره کرد.
در سال ۲۰۲۰، ترامپ در نشست خبری کرونا با تحکم به یامیش السیندور، خبرنگار، گفت «مودب باش، تهدید نکن».
این در حالی است که یک روز پیش نیز در دیدار کاخ سفید با محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان، دونالد ترامپ مری بروس خبرنگار ایبیسی نیوز را «خبرنگاری وحشتناک» نامید.
خانم بروس در این جلسه ابتدا درباره تجارت خانوادگی و قتل جمال خاشقجی سؤال کرده بود. آقای ترامپ در پاسخ، شبکه انبیسی را مروج «اخبار جعلی» خواند و یافتههای دستگاههای اطلاعاتی آمریکا درباره نقش احتمالی ولیعهد در قتل خاشقجی را رد کرد.
او گفت: «خیلیها خاشقجی را دوست نداشتند». محمد بن سلمان نیز گفت مرگ خاشقجی «دردناک» بوده و «اشتباهی بزرگ» رخ داده است.
دونالد ترامپ سپس خانم بروس را بابت پرسیدن «سوالی وحشتناک، گستاخانه و کاملا نامناسب» از ولیعهد مورد انتقاد قرار داد.
وقتی ماری بروس پرسید چرا کاخ سفید منتظر اقدام کنگره برای انتشار جزئیات بیشتر درباره مکاتبات اپستین است، دونالد ترامپ گفت: «مشکل من با سوال نیست، با رفتار توست. من فکر میکنم تو خبرنگار بسیار بدی هستی. مشکل شیوهای است که سوال میپرسی.»
متن کامل گزارش را در « صدای معلم » و در لینک زیر مطالعه فرمایید :
https://sedayemoallem.ir/آموزش-تطبیقی/item/26329-/حمله-لفظی-دونالد-ترامپ-رئیس-جمهور-آمریکا-به-یک-خبرنگار-ساکت،-خوک-کوچولو
https://t.me/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
علی پورسلیمان ؛ مدیر صدای معلم در نشست خبری سخنگوی وزارت آموزش و پرورش : آیا رتبه هایی که به فرهنگیان اعطا شده از اعتبار علمی لازم برخوردارند و می توان بر اساس آن درباره ی عملکرد واقعی یک معلم اظهار نظر کرد و به آن استناد کرد ؟
سخنگوی وزارت آموزش و پرورش : در رتبه بندی قبلی معلم بیست ساله رتبه اش شده 2 و کسی که سابقه اش کم تر بوده شده 3 ! در آیین نامه جدید از نظرات " معلمان با تجربه " استفاده شده است!
صدای معلم گزارش می کند ؛
گروه گزارش/
همان گونه که پیش تر نیز آمد ؛ نشست خبری « علی فرهادی ؛ سخنگوی وزارت آموزش و پرورش » در « دبیرستان دخترانه متوسطه دوره اول هاجر هیات امنایی منطقه 11 شهر تهران » با حضور خبرنگاران برگزار گردید .
آن چه در زیر می آید ؛ بخش پایانی مشروح پرسش و پاسخ « علی پورسلیمان مدیر صدای معلم » با « علی فرهادی سخنگوی وزارت آموزش و پرورش در این نشست خبری می باشد .
فرهادی:
ما یک کارگروهی که متشکل از همه معاونین وزارتخانه ؛ نمایندگان تک تک معاونین از جمله رئیس شورای عالی آموزش و پرورش و کارشناسانش این پیش نویس در آنجا چکش کاری شد در چندین جلسه. باز هم قانع نشدیم قبل از این این را به دولت بدهیم از چند معلم با تجربه که در جریان رتبه بندی بودند و ارزیاب هم بودند تجربه بالایی داشتند مدرک دکترا داشتند مدرک ارشد داشتند و باز دعوت کردیم از اساتید وزارت علوم که در حوزه ارتقاء و مسائل استخدامی از هیئت علمی ذی تجربه بودند و گفتیم شما هم نظر بدهید و آنها هم نظر دادند و جرح و تعدیل تعدیل شد و پیش نویس را به دولت دادیم. دولت برد در کمیسیون تخصصی مدیریت سرمایه انسانی بعد کمیسیون فرعی سرمایه انسانی و بعد برد در کمیسیون اصلی. و در همه اینها کلی بحث شد و مجددا برگشت داده شد .
کمتر آیین نامه ای کمتر مجدد برگشت داده می شود. این نشانه ی همان « مداقه ای » است که شما انتظارش را دارید.
* ما می خواهیم یک نگاه منصفانه داشته باشیم. یک دقیقه شبیه سازی بکنیم سال 1402 را . پاداش پایان خدمت 1401 پرداخت نشده پاداش پایان خدمت 1402 هم پرداخت نشده است. بخشی از پاداش پایان خدمت سال 1400 ناشی از رتبه بندی هم باقی مانده است.
امسال علیرغم این که کشور در خرداد درگیر جنگ بوده . تیر ماه تبعات پس از جنگ بوده اما آن خبری که در اصفهان داده بودند اشتباه بود ولی دیگر پخش شده بود.
در مرداد ماه امسال پس از جنگ کمتر از پنج ماه از سال گذشته و هنوز به پاییز نرسیدیم ما حدود بیش از 65 درصد پاداش پایان خدمت عزیزان 1403 را پرداخت کردیم. در مرداد ماه . به 15 مهر هم که نرسیده مابقی آن را پرداخت کردیم یعنی ما بابت 1403 بدهی نداریم. سال 1403 تسویه است.
در قانون برنامه هفتم یک حکم خوب آمده که اجازه می دهد به دستگاه که پاداش آخر سال شان را همان سال تسویه کنند . ما هم سال گذشته این را در بودجه دیدیم. با این پیش فرض دیدیم که حدود سی هزار بازنشسته داشته باشیم.
خدا را شکر بیشتر همکاران ما استمرار خدمت دادند و در حال حاضر حدود بیست و سه هزار بازنشسته داریم و منابعی که بتوانیم تخصیص بگیریم برای بیست و سه هزار بازنشسته تا حدود زیادی کفایت می کند. الآن در حال مذاکره با سازمان برنامه و بودجه هستیم که این منابع را بگیریم و قبل از پایان سال با این عزیزان مثل همه دستگاه ها تسویه کنیم.
متن کامل را در لینک زیر مطالعه فرمایید :
https://sedayemoallem.ir/گزارش-گفت-گو/item/26327-/سخنگوی-وزارت-آموزش-و-پرورش-در-رتبه-بندی-قبلی-معلم-بیست-ساله-رتبه-اش-شده-2-و-کسی-که-سابقه-اش-کم-تر-بوده-شده-3-در-آیین-نامه-جدید-از-نظرات-معلمان-با-تجربه-استفاده-شده-است
https://t.me/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
« اکنون کمتر کسی در آن جا می داند که اگر طبیعتِ زیادی خواهِ انسان با طبیعت بِستیزَد ، طبیعت تنها نظاره گرِ این جدال نمی شود هیچ بلکه انتقامِ سختی هم می گیرد »
انتقامِ سخت طبیعت در قحطیِ اکثریّتِ آگاه و مسئول ؟!
ودود فتحعلی زاده ملاباشی( شاهین )/ دبیر زبان و ادبیات پارسی
* صبح که از خواب بیدار می شدی صدایِ قناری ها ، هُدهُد ها ، سارها و سوناهایِ مهاجر که در آسمانِ آبیِ آن به شکلِ هفت و هشت در پرواز بودند گوشه ای از بهشت را به نظر می آوردند که در آن هیچ حوریِ برهنه ای دیده نمی شد هر چند بانوانِ آن از هر حوری حوری تر بودند .
* باغ هایِ گلابی ، سیب ، بِه ، گوجه درختی و مزرعه هایِ گندم ، یونجه ، عدس ، نخود ، لوبیا و گل هایِ زرد رنگِ آفتاب گردان به این روستا چنان جلوهیِ خوشآیندی بخشیده بودند که هر مُبَلّغی می خواست نمایی از جنّت را بالایِ منبر در نظرِ مردم مجسّم کند با گوشه ای از آن روستا شباهت سازی می کرد .
* این روستا با تدبیرِ بی تدبیران در گذرِ زمان شهر شد ؛ شهری هر چند زیبا ولی نسبت به گذشته یِ خود خیلی بَد قواره و بی ریخت ، همه یِ جویبارها آسفالت شدند . همه یِ پرنده ها از آنجا گُریختند . همه یِ مزرعه ها قواره قواره به خانه هایی تبدیل شدند که ساکنانِ هر یک از آنها به زندانی شدن در قفس هایی که مبل و میز صندلیِ نهار خوری و آشپزخانه یِ اُپن با دیوارهایِ گچ بُری شده داشت به خود می بالیدند ، امّا نمی دانستند این آراستن ها مانندِ جارویی باغ هایِ سیب و گلابی و مزرعه هایِ گندم را رُفتند و رَفتند و به ناحق خاکِ آنها را غصب کرده و در جایشان قارچِ سمّی و دلنشین به نامِ خانه یا ویلا برایِ مُردنِ تدریجی شدند نه زیستنِ تمجیدی .
* واقعیّت این است در جایی که برایِ عموم قوانین مصوّب توسّطِ اکثریّتِ آگاه وجود نداشته باشد دیدگاهِ پست و آدم هایِ حقیر در مَصافِ پدیده ها که شیوه یِ فنا ناپذیر در تاریخ است پیروز می شوند و حاصل ، جُز تخریب در طبیعت و کُشت و کشتار در میانِ انسان ها هیچ دست آوردِ دیگری نه داشت ، نه دارد ، نه خواهد داشت .
متن کامل یادداشت را در « صدای معلم » و در لینک زیر مطالعه فرمایید :
https://sedayemoallem.ir/یادداشت/item/26326-/انتقامِ-سخت-طبیعت-در-قحطیِ-اکثریّتِ-آگاه-و-مسئول-؟
https://t.me/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
« آیا دانش آموزان در قالب انتخابات شورای دانش آموزی تمرین دموکراسی می کنند و یا هر آنچه از دروغ و بی اخلاقی در سطح و بطن جامعه میآموزند همه را در این فرصت به ظاهر صلاح بازنمایی می کنند ؟ »
حرف های قشنگ قشنگ صادق حسین زاده ملکی معاون پرورشی و فرهنگی وزارت آموزش و پرورش در مورد " شورای دانش آموزی " و پرسش های همچنان " باقی " ؟!
صدای معلم گزارش می کند ؛
* مطابق شیوه معمول همه مقامات و مسئولان ؛ شعار دادن و بیان حرف های کلی که ممکن است با واقعیت های مدرسه و مطالبات آنان هم چندان هم خوانی نداشته باشد .
* مطابق آیین نامه ی اجرایی مدارس مصوب 1400 ؛ هدف از تشکیل « شورای دانش آموزی » در مدرسه به این صورت بیان می شود :
« ماده ۲۰- به منظور مشارکت و تمرین مسئولیت پذیری دانشآموزان در امور مدرسه و زمینهسازی رشد مهارتهای فردی، اجتماعی و تقویت اعتماد به نفس، خودباوری، قانون مندی و کسب شایستگیهای لازم در آنان برای مواجهه مسئولانه و خردمندانه با شرایط مدرسه، «شورای دانشآموزی» تشکیل میشود » .
معمولا وقتی کسی قرار است اهمیت چیزی را بیان کند ابتدا به هدف و یا اهداف آن موضوع اشاره می کند .
این مساله ای است که در هیچ از صحبت های مفصل آقای معاون وزیر دیده نمی شود .
در هیچ یک از این نقطه نظرات معاون پرورشی و فرهنگی وزارت آموزش و پرورش به موضوعات و مسائلی مانند مسئولیت پذیری و قانون مندی اساسا اشاره ای نمی شود .
برای شورای دانش آموزی ؛ 17 مورد « وظایف و اختیارات » ذکر شده است که نقطه ی کانونی و ثقل فعالیت های این شورا در و درجه ی نخست معطوف به خود مدرسه و در نهایت فعالیتهای محله و امور اجتماعی و عامالمنفعه را شامل می شود .
اساسا وقتی شورای دانش آموزی یک مدرسه قادر نیست حتی از همان اختیارات قانونی مصوب بهره جوید و مطالبات منطقی دانش آموزان را در حد همان « مدرسه » « راهبری » نماید و برای دانش آموزان اعتماد سازی و الگو سازی نماید ؛ چگونه می تواند مسئولیتهای ملی، منطقهای و جهانی را برعهده بگیرد ؟
* مشخص نیست حرف های گنده زدن بدون پشتوانه ی اجرایی توسط مسئولان و مقامات قرار است تا کجا و چه زمانی ادامه پیدا کند ؟
* آیا آقای معاون وزیر از واقعیت های مدرسه و نقش فرمالیته و بی خاصیت شوراهای دانش آموزی در مدارس آگاهی دارد ؟
واقعا این شورا چقدر توسط سایر ارکان مدرسه در عمل به بازی گرفته می شوند ؟ و اعضای شورای دانش آموزی در مدرسه تا چه میزان حس مفید بودن و موثر بودن دارند ؟
آیا این وضعیت آسیب شناسی شده است ؟
* شنبه 11 آبان 1403 ؛ « صدای معلم » در گزارشی با عنوان : « شورای دانش آموزی در ایران ؛ کارتونی از دموکراسی و نمایشی برای خالی نبودن عریضه ؟ » به نکات و مسائلی اشاره کرد .
* آیا تعریف کردن این همه « نهاد » در تعریف و رشد « دموکراسی » در مدرسه ایرانی تاثیری داشته است ؟
* این شورا تا چه میزان در تعریف مسئولیت پذیری، خودباوری و مشارکت جویی دانش آموزان نقش داشته است ؟ به عبارت دیگر ؛ آیا امروز در مدارس ما چقدر دانش آموزان مسئولیت پذیر و مشارکت جو داریم ؟
* جان دیوئی صد سال پیش باور داشت اگر کودکان مان در مدرسه دموکراسی را تمرین کنند، در آینده جامعه ای بر مبنای دموکراسی خواهیم داشت. او باور داشت که سیاست از تعلیم و تربیت اثر می گیرد و لذا تعلیم و تربیت می تواند منشا همه تحولات جامعه باشد .
اما پرسش این است که آیا این دیدگاه در جامعه ما کار می کند ؟ آیا از مسئولان و مدیران آموزش و پرورش و سایر ارکان اعتقاد و باوری به این مفاهیم و پارادایم ها دارند ؟
* چند مدرسه « نشریه » دارند ؟ و آیا دانش آموزان توانایی و شهامت انتقاد حتی از مسئولان مدرسه را دارند ؟
* واقعیت آن است که مدت هاست شورای دانش آموزی هم مانند سایر امور به « روزمرگی » پیوسته است .
چیزی که در غالب مدارس در قالب انتخابات شورای دانش آموزی انجام می شود در حد اجرای یک « بخشنامه » و « رفع تکلیف » است بی آن که تفکر و تدقیقی در ماموریت و کارکردهای « مدرسه » و آینده نظام آموزشی صورت بگیرد » .
متن کامل گزارش « صدای معلم » را در لینک زیر مطالعه فرمایید :
https://sedayemoallem.ir/دانش-آموز/item/26324-/حرف-های-قشنگ-قشنگ-صادق-حسین-زاده-ملکی-معاون-پرورشی-و-فرهنگی-وزارت-آموزش-و-پرورش-در-مورد-شورای-دانش-آموزی-و-پرسش-های-همچنان-باقی-؟
https://t.me/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
حسینیخواه ؛ استاد دانشگاه علوم تربیتی و روان شناسی و پژوهش گر الگوهای جدید آموزشی در همایش دهه ریاضیات کرج :
در قعر جدول کارآفرینی هستیم ؛ کارآفرینی نیاز به پول ندارد. متاسفانه نسل جدید دنبال ادامه تحصیل نیست !
گزارشگر : رضا قاسم پور / خبرنگار صدای معلم
* نصف سالن بزرگ الغدیر به زحمت با مدرسین و نومعلمان ریاضی پر شده است.
با دکتر صنعتپور از مسئولین همایش و از سخنرانان مراسم ارتباط میگیرم. وی هدف از برگزاری همایش دهه ریاضیات کرج را برقراری ارتباط موثر میان دانشگاه و مدارس استان البرز با هدف ارتقای کیفیت آموزش ریاضی خوانده میافزاید: برای تعامل مؤثر معلمان با دانشگاه، خانه ریاضیات کرج پل ارتباطی مناسبی است.
صنعتپور با اشاره به نقش ریاضیات در توسعه تصریح میکند: « این همایش با هدف گسترش علاقهمندی به ریاضیات، معرفی روش های نوین آموزشی و تقویت پیوند میان ،دانشگاه مدارس و خانههای ریاضیات برگزار میشود » .
* در ادامه دکتر حسینی خواه به بررسی انواع نظام های آموزشی در کشورهای مختلف پرداختند و ضمن معرفی یک پلتفرم ایرانی در زمینه کارآفرینی ،مدارس بر نقش نوآوری در آموزش ریاضیات تأکید کردند.
حسینیخواه با اشاره به ساختار مغزی انسان افزود: سیمپیچی مغز انسان مناسب با آموزش ریاضی نیست.
وی با اشاره به رتبه ته جدولی ایران در کارآفرینی افزود: کارآفرینی نیاز به پول ندارد. متاسفانه نسل جدید دنبال ادامه تحصیل نیست.
متن کامل خبر گزارش را در « صدای معلم » و در لینک زیر مطالعه فرمایید :
https://sedayemoallem.ir/خبر/item/26321-/در-قعر-جدول-کارآفرینی-هستیم-؛-کارآفرینی-نیاز-به-پول-ندارد-متاسفانه-نسل-جدید-دنبال-ادامه-تحصیل-نیست
https://t.me/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
« ما همگی مردهایم؛ بدن مان سرد نشده ...»
تسلیت صدای معلم به مناسبت درگذشت " فواد شمس، روزنامهنگار "
« صدای معلم » با اندوه بسیار درگذشت این انسان مسئولیت پذیر و مطالبه گر را تسلیت عرض می کند
* « فواد شمس، روزنامهنگار و تحلیل گر سیاسی » بامداد چهارشنبه، ۲۱ آبانماه در ۳۹ سالگی به زندگی خود پایان داد.
فواد شمس کارشناس ارشد جغرافیا و برنامه ریزی از دانشگاه تهران و دانشجوی مقطع دکترا در جغرافیا و برنامهریزی روستایی دانشگاه تربیت مدرس بود.
او سابقه بازداشت و زندان در جریان حوادث سال 1388 را داشت.
* فیاض زاهد، رئیس انجمن صنفی روزنامهنگاران تهران در شبکه اجتماعی اکس نوشت: «کوچ فواد شمس، نمونه کوچکی است از رنجهایی که روزنامهنگاران و نویسندگان و نخبگان این سرزمین میبرند! ناامیدی مفرط از آینده، معیارها و گزینشهای ناروا برای تامین لقمهای نان، هراس از فردا و پوچی زمان و زمانه است. ما همگی مردهایم؛ بدن مان سرد نشده ...»
مدتی همکار بودیم
جوان نازنین و عزیزی بود
خداوند رحمتش کنه ».
* فواد شمس، روزنامهنگار وطندوستی بود که حتی در میانه جنگ ۱۲روزه، با صدایی پر از شور و عشق، برای ایران خواند.
https://sedayemoallem.ir/خبر/item/26318-/تسلیت-صدای-معلم-به-مناسبت-درگذشت-فواد-شمس،-روزنامهنگار
https://t.me/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
پزشکیان : کارمان شده فقط به یک مشت بنیاد و سازمانهای الکی که به هیچ دردی نمیخورند، پول بدهیم. برخی موارد به کسانی بودجه تعلق میگیرد که نباید تعلق بگیرد. گفتم آقایان این بساط باید جمع شود !
آقای آذرکیش معاون محترم آموزش متوسطه ! با دقت بخوانید : وظیفه ی وزارت آموزش و پرورش تربیت خبرنگار نیست !
صدای معلم گزارش می کند ؛
دوشنبه 19 آبان ؛ سیدمصطفی آذرکیش معاون آموزش متوسطه وزارت آموزش و پرورش با دانش آموز خبرنگاران خبرگزاری پانا نشستی برگزار کرده است .
* مطابق معمول و با وجود آن در عنوان از عبارت « نشست خبری » استفاده شده اما خبری از حضور سایر رسانه ها نیست .
خبری هم از نظرات دانش آموزان خبرنگار حاضر هم نیست .
نکته ی قابل تامل آن که در پرتال پانا گزارشی از انعکاس نظرات دانش آموزان خبرنگار در این نشست نیست و فقط به انتشار عکس های این نشست بسنده شده است .
* نام خبرگزاری پانا (PANA) مخفف عبارت Pupils Association News Agency به معنای « خبرگزاری انجمن دانشآموزان» است . صاحب امتیاز این موسسه ، سازمان دانش آموزی وابسته به وزارت آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران است.
کار این خبرگزاری بر اساس آنچه که در سایت خبرگزاری درج شده است عبارت است از :
1- پوشش اخبار حوزه دانشآموزی و آموزش و پرورش
2- نگاه تحليلي و آسيبشناسانه به مسائل ايران
3- کمک به آموزش دانش آموزان برای کار خبرنگاری است.
شاید بتوان تنها تفاوت اصلی میان پرتال وزارت آموزش و پرورش با پرتال خبرگزاری پانا را فقط در میزان عکس های منتشر شده دانست .
* نگاهی به محتوای مطالب سایت پانا هم نشان می دهد که نگاه تحلیلی و آسیب شناسانه در مورد مسائل آموزش و پرورش با رویکرد « تفکر انتقادی » یا وجود ندارد و یا بسیار کم رنگ است و این پرتال همچون روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش منعکس کننده نظرات و مواضع رسمی مسئولان و مقامات است .
* بارها در « صدای معلم » نوشته و تحلیل کرده ایم که :
آموزش و پرورش ما با کثرت ماموریت ها و وظایف غیر مرتبط مواجه است که قدرت حرکت را از آن سلب کرده است. ماموریت های غیر مرتبط، آموزش و پرورش را از انجام وظایف اصلی خود باز می دارد و باعث اتلاف بودجه و انرژی و نیروی انسانی در جهت هایی می شود که به ماموریت آموزش و پرورش ربط مستقیم ندارد .
ماده 14 اساسنامه سازمان دانش آموزی استفاده از کمک های مستمر دولت متناسب با رشد فعالیت و برنامههای سازمان را مجاز شمرده است . در تبصره همین ماده آمده است : « بخشی از نیروهای مورد نیاز سازمان از طریق مأمور نمودن کارکنان وزارت آموزش و پرورش و سایر دستگاه های دولتی تأمین خواهد شد. منابع پرداخت حقوق و مزایای این گونه کارکنان از محل بودجه دستگاههای دولتی مربوط و به عنوان بخشی از کمک دولت به سازمان منظور و تأمین خواهد شد .
* مسعود پزشکیان به عنوان رئیس جمهور تاکنون به کرات از سبکبار شدن دولت و چابک سازی آن سخن رانده است .
پزشکیان به صراحت می گوید :
پرداخت را عملکردی کنید، اگر کسی کار کرد و اثر داشت، پول بدهید، در غیر این چرا باید پول بدهید؟ تا دلت بخواهد موسسات و بنیادهایی داریم که هیچ بروندادی ندارند، اما به آنها پول میدهیم؛ بعد از این طرف نمیتوانیم معیشت مردم را تأمین کنیم. به یکی پول میدهیم که نباید بدهیم، بعد به آن یکی پولی نیست که بدهیم.
* اگر قرار است رسانه هایی مانند پانا و تشکل های مختلف دانش آموزی مانند : بسیج دانش آموزی ، اتحادیه انجمن های اسلامی دانش آموزان، سازمان دانش آموزی و یا بسیج معلمان ادامه فعالیت دهند ؛ بندناف آنها با بودجه وزارت آموزش و پرورش و تشکیلات اداری باید قطع شده و دفاتر آنها به خارج از ادارات و مدارس منتقل شوند و حضور در آنها داوطلبانه و بدون رانت دولتی باشد .
اگر هم چنین امکانی وجود ندارد ؛ می توان موسساتی مانند خبرگزاری پانا را برون سپاری کرد که هم هزینه ها را به نحو قابل ملاحظه ای کاهش داد و هم کیفیت کار را افزایش داد .
متن کامل گزارش « صدای معلم » را در لینک زیر مطالعه فرمایید :
https://sedayemoallem.ir/دانش-آموز/item/26305-/آقای-آذرکیش-معاون-محترم-آموزش-متوسطه-با-دقت-بخوانید-وظیفه-ی-وزارت-آموزش-و-پرورش-تربیت-خبرنگار-نیست
https://t.me/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
« به شدت اعتقاد دارم کار آموزش و پرورش ایران از اصلاح و تغییرات و ارائه راهکارها گذشته است»
معرفی کتاب : تربیت و ایران آینده ؛ پیشنگری برای آیندۀ تربیت رسمی در ایران
معرفی کتاب توسط : نویسنده ؛ ابراهیم اصلانی
* این کتاب هم نقدی جدی به وضعیت فعلی تربیت رسمی (آموزشوپرورش) ایران است و هم تصویر و ایدهآل خودم از تربیت را ترسیم میکند.
به شدت اعتقاد دارم کار آموزش و پرورش ایران از اصلاح و تغییرات و ارائه راهکارها گذشته است. این نوع تربیت فقط وقت بچهها را تلف میکند و زندگیشان را هدر میدهد. اگر حرفی اساسی برای تربیت میخواهیم بزنیم باید اساس همه چیز را به هم بریزیم. حال بشود یا نشود؛ موضوع دیگری است. باید بگوییم که تربیت در دنیای امروز چگونه است و تربیت در ایران فردا چگونه باشد. باید بهترین و کاملترین شکل تربیت را ارائه دهیم تا همه متوجه شوند که دغدغههای کوچک و گاه ابلهانه، اصلاً اهمیتی ندارند.
متن کامل را در « صدای معلم » و در لینک زیر مطالعه فرمایید :
https://sedayemoallem.ir/معرفی-کتاب/item/26302-/معرفی-کتاب-تربیت-و-ایران-آینده-؛-پیشنگری-برای-آیندۀ-تربیت-رسمی-در-ایران
https://t.me/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
« تجلّی معنویّت در عالم انسانیّت، معطوف به انجام درست و دقیق مسئولیّت است »
تمنّای معنویّت از بیراههای بیرون از وادی تربیت ( بخش پایانی )
حمزه علی نصیری
* در واقع، آنچه شاهدش هستیم، شیطنت کودکانه نیست بلکه رفتاری ریاکارانه و مستکبرانه و ستمکارانه و شرورانه است که در فقدان متوازن مؤلفههای تربیت و در خلاء عناصر و بنمایههای ملموس معنویت شکل گرفته است. رفتاری که در فضای کاریِ غنی و فنّی و گیرا و دلپذیر و احترامآمیز هرگز مجال ظهور و بروز پیدا نمیکند.
کلاس کثیف و خدمات ضعیف و میز و صندلی شکسته و فضای فکری بسته و محیط فقرزدهٔ ورشکستهٔ وابسته به جیب اولیاء و آموزههای انتزاعی و ناملموس و بیثمر و شیوههای آموزشی رنجآور و اوضاع کسالتبار و معلمان فاقد منزلت و اقتدار نمیتوانند مفهوم احترام متقابل را به ذهن دانشآموزان خود تداعی کنند.
این است که هر روز شاهد کشمکشهای بیدلیل میان دانشآموزان و آزادی عمل افراد وقیح بدون ترس از مؤاخذه و تنبیه! و لِه شدن کرامت انسانی و خودنمایی بیشرمانهی وقاحت و خلاء معنویت در بوستان تربیت هستیم که بانی آن، دولت و وزارت شعارمحور است!
* اگر کسی سر در لاک تعبّد فرو برَد و در خلوت عبادت خزَد و به دعا و ندبه و نیایش و الحاح و التماس و استغاثه بپردازد و نسخهٔ اعتزال و اعتکاف برای دیگران بپیچد و آن را معنویت بپندارد اما به انجام رسالت و مسئولیّت قانونی و اجتماعی خود نکوشد و از سر و ته وظایف شغلی خود بزند و یا حق و حقوقی را از دیگران سلب نماید، خودبهخود از دایرهٔ مدنیّت -که همانا محل تعریف و تحقّق و تجلّی معنویّت است- خارج میشود... و خروج از دایرهٔ مدنیّت، یعنی سقوط از سطح تشکّل انسانی به سطوح فرودست و مرتبتی ماقبل انسانیّت!
* اینکه وزیر آموزش و پرورش، روحانیت را سفیر معنویت میپندارد و از آنها چشم یاری دارد و حضورشان در مدارس را نقطهٔ عطف در تعمیق ارتباط میان حوزههای علمیه و آموزشوپرورش میداند، نشانگر توجه وزیر به رویکرد تعاملی میان مدرسه و نهاد روحانیت است و استفاده از ظرفیتهای آن نهاد برای هموار کردن مسیر سعادت، خیلی هم پسندیده است. اما آیا مقام عالی وزارت جز موعظه و نصیحت، انتظار و توقع دیگری هم از روحانیت دارد؟ و آیا روحانیت به غیر از ابزار وعظ و خطابه و توصیه و نصیحت، چیزی دیگری در همیان دارد؟ و آیا موهبت دیگری جز آیه و حدیث و روایت، با خود به مدرسه میآورد؟
هرچند، طلب معنویت از نهادی خارج از نهاد تربیت، عیب نیست، اما نشانهٔ درماندگی در انجام رسالتیست که این نهاد بر عهده گرفته است.
تمنّای معنویّت از روحانیت، و یارگیری برای این منظور از نهادی بیرون از وادی تربیت، حامل این پیام است که آموزگاران -به عنوان متخصّصان تعلیم و تربیت- کفایت لازم برای تربیت دانشآموزان را ندارند اما این غیر قابل قبول است.
* معنویّت در عالم انسانیّت اساساً نباید و نمیتواند چیزی جز سلوک خدمت به بشریّت باشد. بنیان رفتارهای اخلاقی را نیز می باید در همین تعبیر از مفهوم و مصداق معنویّت جُستوجو کرد.
* ناگفته پیداست که واژهها نقش بزرگی در ترسیم سبک زندگی و تبیین وظایف و تعریف مسئولیّتها و توسعهٔ مهارتها و اعتلای فرهنگ و رشد عقل و باروری اندیشه و غنای گینجیهٔ دانش و شناخت الگوهای عالی اخلاقی و فهم ضرورت زیست اخلاقی و درک ضرورت درستکاری و تقویت پیوندهای اجتماعی و انتقال احساسات و ارتقای اسباب رفاه و آسایش و معاش و آرامش و صلح و دوستی و... دارند.
اما گاهی، جایگاه برخی از واژهها تا حد درک محدود افراد و تا سطح منافع و موقعیت شخصی یا گروهیِ کاربرانشان تقلیل مییابد و بدین سان واژهها از روحی که در کالبد دارند، تهی میگردند و از رسالتی که برای آن خلق شدهاند، جدا میافتند و کمکم به قالبها و کلیشههایی برای تحقق مقاصد مطلوب سودجویان تبدیل میشوند.
متن کامل یادداشت را در « صدای معلم » و در لینک زیر مطالعه فرمایید :
https://sedayemoallem.ir/دانش-آموز/item/26298-/تمنّای-معنویّت-از-بیراههای-بیرون-از-وادی-تربیت-بخش-پایانی
https://t.me/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
علی پورسلیمان ؛ مدیر صدای معلم در نشست خبری سخنگوی وزارت آموزش و پرورش : زیر ساخت های اجرای رتبه بندی معلمان از ابتدا هم فراهم نبود ! از چه دفاع می کنید ؟
سخنگوی وزارت آموزش و پرورش : آیین نامه ارتقای رتبه بندی معلمان با وسواس خاصی در حال بهبود است !
صدای معلم گزارش می کند ؛
صدای معلم:
از آن جایی که شما معاون برنامه ریزی وزارت آموزش و پرورش هستید که رنگ رخساره خبر می دهد از سرّ درون . بر اساس آن چیزی که من متوجه شدم شما در آخرین نشستی که داشتید گفته بودید قبل از شروع سال تحصیلی نشست برگزار می کنید الآن در آبان ماه هستیم.
امروز هم بدون هماهنگی آقای ملکی ، معاون محترم پرورشی و فرهنگی وزارتخانه تشریف آوردند و حدود 35 دقیقه صحبت کردند .
این ها نشان دهنده آن است که برنامه ریزی در وزارتخانه مهمی مانند وزارت آموزش و پرورش متاسفانه کمرنگ شده است. ما باید سعی کنیم از تصمیم های خلق الساعه فاصله بگیریم .
روز شنبه برای نشست خبری امروز اطلاع رسانی شد یعنی اطلاع رسانی فقط به فاصله یک روز بود. این منطقی نیست ؛ وقتی قرار است نشست خبری برگزار شود باید مدیریت زمان شود و امیدوارم این برنامه ریزی ابتدا و در وهله اول از سوی خود آقای فرهادی شروع شود.
سوالی که خبرنگار خبرگزاری ایسنا فرمودند در مورد سهم آموزش و پرورش از کیک بودجه عمومی ؛ من از شما خواستم که مستندات خود را در این مورد ارائه بفرمایید.
پیش تر ؛ خبرگزاری تسنیم گزارشی از رزومه سازی معلمان برای گرفتن رتبه در رتبه بندی معلمان تهیه کرده است .
در نشست خبری سه شنبه 9 اردیبهشت 1404 خطاب به شما چنین گفتیم :
« از اجرای شتاب زده غیر علمی و ناشفاف رتبه بندی معلمان دو سال گذشته است .
سوال من این است که آیا ما بعد از دو سال به کیفیت بخشی حداقلی دست پیدا کرده ایم ؟
آیا پس از دو سال از اجرای رتبه بندی پژوهش و یا سندی در دست هست که این ساز و کار چه تاثیری در افزایش کیفیت آموزش داشته است ؟
آیا رتبه هایی که به فرهنگیان اعطا شده از اعتبار علمی لازم برخوردارند و می توان بر اساس آن درباره ی عملکرد واقعی یک معلم اظهار نظر کرد و به آن استناد کرد ؟
آیا هیئت های ممیزه خودشان درک درست و وافی و علمی از فرایند رتبه بندی دارند؟ آیا این افراد که نام هیئت ممیزه را یدک می کشند خودشان توانایی اداره کلاس را در حد استاندارد و یا معمولی دارند ؟
نزدیک ده سال است در همین نشست های خبری به ضرورت تشکیل « سازمان نظام معلمی » پرداختم .
رئیس دفتر رئیسجمهور به تازگی اعلام کرده است : رتبهبندی معلمان با هزینههای زیاد اجرا شده اما تأثیر قابل توجهی بر کیفیت آموزش نداشته است.
سخنان رئیس دفتر رئیس جمهور در واقع ؛ تایید مفروضات و مواضع صدای معلم است .
شما چگونه از خودتان و عملکردتان دفاع می کنید ؟
- آقای کاظمی در خصوص پرداخت پاداش بازنشستگان سال ۱۴۰۴ می گوید : برای سال ۱۴۰۴ هنوز کسی بازنشسته نشده و بازنشسته ۱۴۰۴ یک نفر هم نیست ولی بودجه آن پیش بینی شده که توفیق بزرگی در آموزش و پرورش است .
وزیر آموزش و پرورش در این مورد از عنایت ویژهای آقای رئیس جمهور و سازمان برنامه و بودجه دارند سخن رانده است .
جناب عالی در گردهمایی مشترک شورای معاونین وزارت و مدیران کل آموزش و پرورش سراسر کشور که به میزبانی استان اصفهان برگزار شد گفته اید :
« بخش قابل توجهی از پاداش پایان خدمت بازنشستگان سال ۱۴۰۳ پرداخت شده و باقی مانده آن نیز تا پایان سال تسویه خواهد شد » .
پرسش آن است که اگر بر اساس گفته های خود این مسئولان ردیف و اعتبار بودجه برای این موضوع پیش بینی شده است پس چرا پرداخت نمی شود ؟
این که آقای فرهادی ادعا می کند ساختار مالی این وزارتخانه بهبود پیدا کرده و یا درآمدهای اختصاصی وزارتخانه نسبت به سال گذشته دو برابر شده تا چه حد درست و به واقعیت نزدیک است ؟ این موضوع کجا باید خودش را نشان دهد ؟ و چه تاثیری در معیشت معلمان دارد ؟
آیا در ستاد وزارت آموزش و پرورش همچون معلمان پاداش پس از بیش از یک سال و آن هم به صورت « قطره چکانی » و با کلی منت و بوق و کرنای رسانه ای پرداخت می شود ؟
آقای کاظمی به عنوان وزیر آموزش و پرورش عنوان می کند که چرخه ی پرداخت پاداش بازنشستگان را از یک سال به 6 ماه تقلیل داده ایم .
و این را به عنوان یک « دست آورد مهم » در دولت پزشکیان عنوان می کنند .
چرا باید معلمان بازنشسته برای گرفتن همین مقدار پاداش در شرایط اقتصادی و تورم کمر شکن امروز ماه ها بروند و بیایند و تجمع کنند و از آنان با گاز فلفل پذیرایی شود و تحقیر شوند و سرانجام هم با منت حق شان پرداخت شود ؟
متن کامل را در لینک زیر مطالعه فرمایید :
https://sedayemoallem.ir/گزارش-گفت-گو/item/26294-/سخنگوی-وزارت-آموزش-و-پرورش-آیین-نامه-ارتقای-رتبه-بندی-معلمان-با-وسواس-خاصی-در-حال-بهبود-است
https://t.me/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
« چرا در جامعهی ایرانیان مهاجر در آمریکا، چهرههایی چون ممدانی وجود ندارند؟ »
دارا خسروشاهی و زهران ممدانی ؛ دو روایت کاملاً متفاوت از مهاجرت و موفقیت ؟
محمدرضا اسلامی
* در هفتههای اخیر مطالب متعددی درباره گذشتهی ممدانی، خاستگاه فرهنگی خانوادهاش و نقش پدر و مادرش در شکلگیری شخصیت اجتماعی او منتشر شده است.
اما اکنون بیمناسبت نیست که ممدانی را در کنار چهرهای دیگر از نسل مهاجران موفق ببینیم: دارا خسروشاهی، مدیرعامل شرکت بینالمللی اوبر (Uber). هر دو مهاجر، هر دو در خردسالی وارد آمریکا شده، هر دو موفق، اما با دو جهان فکری و رفتاری کاملاً متفاوت.
* ممدانی در ۷ سالگی و خسروشاهی در ۹ سالگی وارد آمریکا شده اند، هر دو از خانوادههایی برخوردار برخاستند و هر دو در مسیر رشد و موفقیت در جامعهای رقابتی پیش رفتند.
اما تفاوت در اینجاست:
مسیر دارا خسروشاهی به سوی برجهای شیشهای اقتصاد و فن آوری کشیده شد، در حالیکه مسیر زهران ممدانی به سمت خیابانهای نیویورک و «نبض جامعه» ادامه یافت.
* خسروشاهی که از خانوادهای مرفه و صاحبنام ایرانی برخاست، پس از انقلاب ایران همراه خانوادهاش به آمریکا مهاجرت کرد.
او در دانشگاه براون تحصیل کرد و در نهایت به عنوان مدیرعامل اوبر برگزیده شد. در سال ۲۰۲۴، حقوق و مزایای سالانهاش در اوبر بیش از ۳۹ میلیون دلار برآورد شد (روزانه بیش از ۱۰۶هزار دلار!)— رقمی که او را در زمره پردرآمدترین مدیران عامل صنعت فن آوری قرار داد.(+ (https://aflcio.org/paywatch/UBER))
اما در تمام این سالها از دارا خسروشاهی هرگز هیچ کنش اجتماعی قابل توجهی مشاهده نشد. او نه در مباحث انسانی، نه در موضوعات حقوق بشر، نه در بحرانهای اجتماعی و نه در گفتوگوهای فرهنگی حضوری معنادار نداشت.
او هرگز در هیچ زمینهای سخنی تازه برای نسل جوان و جویا نداشت.
خسروشاهی بهسان یک مدیرعامل مکانیکی، صرفاً بر انجام وظایف سنتی و مالی خود متمرکز بوده؛ بیآن که روح یا آرمانی فراتر از ترازنامههای شرکت در رفتار او دیده شود. او امکان ارتباط/گفت و گو با میلیونها کاربر اوبر را داشت ولی هیچ کنش اجتماعی جدی نداشت.
خسروشاهی نمونهای از افرادی است که در حوزهی کاری خود موفقاند، اما به هیچ درد دیگری نمیخورند — کسانی که هرگز صدایی از آنان در برابر مسائل مهم بشری و انسانی برنمیخیزد.
خنثی بودن ویژگی شاخص چهرههایی نظیر خسروشاهی است.
* در نقطهی مقابل، ممدانی از خانوادهای برخاسته که دغدغه اندیشه، فرهنگ و عدالت اجتماعی در تار و پود آن تنیده شده است.
این روزها درباره زندگی پدرش، محمود، و مادرش، میرا نایر، مطالب زیادی منتشر شده؛ اما «مسئله اصلی» اینجاست که فضای فکری این خانواده مهاجر از ممدانی فردی ساخت که سیاست را نه «به عنوان شغل»، بلکه به عنوان مسئولیت اجتماعی میبیند. او در کویینز نیویورک، یکی از چندفرهنگیترین مناطق آمریکا، رشد کرد و همانجا صدای جامعهای شد که غالباً در حاشیه ماندهبود. ممدانی، برخلاف خسروشاهی، از درون جامعه برخاست و با آن نفس کشید؛ از خیابانها، مدارس عمومی، و گفتوگو با اقشار فرودست.
* ایرانیان مهاجر، از همان آغاز، تمرکز خود را بر پیشرفت علمی، دانشگاهی و فنی گذاشتهاند. نتیجه این رویکرد، ظهور چهرههایی چون علی خادمحسینی در مهندسی زیستی، یاسمن مقبلی در فن آوری فضایی، و بابک یزدانی در مدیریت فن آوری بوده است.
* این سؤال مطرح است که چرا بسیاری از ایرانیان مقیم کشور پهناور آمریکا ترجیح دادهاند در حاشیهی امن علم و تکنولوژی باقی بمانند تا در میدان پرتنش سیاست؟ در حالی که خانوادههایی مانند خانواده ممدانی، سیاست را ادامهی طبیعی اندیشه و عدالت میدانند، نه عرصهای خطرناک یا آلوده.
* خسروشاهی، نماد موفقیت اقتصادی است؛ مدیری منظم و سودمحور که شرکتش را میچرخاند، اما از تحولات انسانی جامعه فاصله دارد.
در مقابل، ممدانی نماد کنش گری اجتماعی است .
تفاوت دو دیدگاه در دو کلیپ را مشاهده فرمایید :
و کلیپ بدون توضیح :
متن کامل را در « صدای معلم » و در لینک زیر مطالعه فرمایید :
https://sedayemoallem.ir/یادداشت/item/26291-/دارا-خسروشاهی-و-زهران-ممدانی-؛-دو-روایت-کاملاً-متفاوت-از-مهاجرت-و-موفقیت-؟
https://t.me/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
« او هنوز از پرندگان مراقبت می کند و قفس را تمیز نگه می دارد، اما دیگر با آنها صحبت نمی کند »
" هیچ چیزی تغییر نکرده است "
آرش هنرور شجاعی
* آرتور فقر را درک میکند؛ او حتی جرم و جنایت را هم درک میکند، اما بیماری روانی، مانند نوعی که مادرش را رنج میدهد، برای او یک معما باقی مانده است.
آقای ایوانز که از سوگ پسرک متأثر شده بود، او را زیر نظر داشت و سایر کارگران، حتی آنهایی که او را مسخره میکردند، با او به آرامی و احتیاط رفتار میکنند. اما آرتور تقریبا اصلا متوجه این چیزها نمیشود. او فقط در مواقع ضروری با دیگران صحبت میکند و وظایفش را در سکوت انجام میدهد. او همچنان کارآموز بینقصی است.»
متن کامل یادداشت را در « صدای معلم » و در لینک زیر مطالعه فرمایید :
https://sedayemoallem.ir/معرفی-کتاب/item/26276-/هیچ-چیزی-تغییر-نکرده-است
https://t.me/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw