صدای معلم یک رسانه مستقل است و به شماره ثبت 78039 از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی فعالیت می کند . هر گونه استفاده از نام و یا لوگوی صدای معلم در کانال ها و گروه ها جرم محسوب شده و پیگرد قانونی دارد . sedayemoallem.ir ارسال مطلب : smiedu1@gmail.com
« در جوامع مدرن، بازآفرینی یک مهارت فکری است که در مدارس و دانشگاه ها آموزش داده می شود »
چرا جامعه ی ایرانی به ویژه در دوران معاصر با بازآفرینی سر ناسازگاری داشته است؟
ناهید زمانیان
* بازآفرینی در علوم انسانی و هنر، مفهومی اساسی است که به فرآیند بازسازی، تفسیر مجدد یا خلق دوباره ی ایده ها، ساختارها و سنت ها اشاره دارد. جوامعی که قابلیت بازآفرینی دارند، معمولا از پویایی فرهنگی، خلاقیت و انعطاف پذیری فکری برخوردارند. در مقابل، جوامعی که در برابر بازآفرینی مقاومت می کنند، اغلب دارای ساختارهای فکری و اجتماعی بسته ای هستند که تغییر را تهدیدی برای ثبات و هویت خود تلقی می کنند.
ایران، به عنوان تمدنی کهن با پیشینه غنی، در طول تاریخ خود، با چالش های متعددی در زمینه ی بازآفرینی روبه رو بوده است. اما چرا؟ چه عواملی باعث شده اند که جامعه ی ایرانی، به ویژه در دوران معاصر، با بازآفرینی سر ناسازگاری داشته باشد ؟
* ایرانیان معمولا گذشته را یا بیش از حد ستایش می کنند (نوستالژی افراطی) یا کاملا رد می کنند. این تقدس گرایی باعث می شود که بازآفرینی دشوار شود، زیرا یا فکر می کنیم چیزی که در گذشته بوده، بی نقص است و نباید دستکاری شود، یا این که باید کاملا کنار گذاشته شود. در چنین فضایی، امکان ایجاد نسخه های جدید و نوآورانه از عناصر فرهنگی و تاریخی محدود می شود، چرا که هر گونه تغییر، یا خیانت به اصل محسوب می شود یا به معنای طرد کامل آن.
* در ایران، نظام آموزشی بیشتر بر حفظ و انتقال دانش گذشته تمرکز دارد تا نقد و بازآفرینی آن. در نتیجه، خلاقیت در برخورد با سنت نه تنها تقویت نشده، بلکه سرکوب شده است. این مسئله باعث شده که جامعه ایرانی بیشتر به «حفظ» و «تکرار» متون و روایت های کهن بپردازد، تا این که به آنها با دیدی انتقادی و نوآورانه نگاه کند.
* جامعه ای که بر پایه ی عقلانیت دینی شکل گرفته، از هر گونه تغییر و بی ثباتی پرهیز می کند، زیرا از «افسون شدن» هراس دارد.
در حمله ی مغول نیز همین رویکرد دیده می شود:
نه تنها هیچ فقیه و عالمی در برابر مهاجمان نایستاد، بلکه به مردم توصیه می شود که سکوت کنند، زیرا این حمله به مثابه ی «باد بی نیازی خداوند» تلقی می شد. در چنین شرایطی، فروپاشی کشور اهمیتی نداشت، بلکه مهم این بود که جامعه با کمترین آشفتگی ممکن، خود را با وضع جدید تطبیق دهد و ثبات فکری اش را حفظ کند.
* این جامعه چنان عقلانی شده که از ورود هر روایت جدیدی هراس دارد، حتی اگر آن روایت بر اساس تاریخ خودش باشد. در نهایت، تا زمانی که بازآفرینی به عنوان یک ضرورت فرهنگی پذیرفته نشود، خلاقیت و پویایی فکری در جامعه ی ایرانی محدود خواهد ماند.
https://sedayemoallem.ir/دیدگاه/item/25787-/چرا-جامعه-ی-ایرانی-به-ویژه-در-دوران-معاصر-با-بازآفرینی-سر-ناسازگاری-داشته-است؟
https://t.me/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
شعر زیر از یکی از برجستهترین شاعران معاصر ایران، فریدون مشیری، تأملی عمیق بر فلسفه زندگی است . سرشار از زیبایی شاعرانه و عمق فلسفی.
The following poem by one of Iran’s foremost modern poets, Fereydoun Moshiri, offers a profound reflection on the philosophy of life—rich in poetic beauty and philosophical depth.
«گرگ»
گفت دانایی که: گرگی خیره سر
هست پنهان در نهاد هر بشر
لاجرم جاری است پیکاری سترگ
روز و شب، مابین این انسان و گرگ
زور بازو چاره ی این گرگ نیست
صاحب اندیشه داند چاره چیست
ای بسا انسان رنجور پریش
سخت پیچیده گلوی گرگ خویش
وی بسا زور آفرین مرد دلیر
هست در چنگال گرگ خود اسیر
هر که گرگش را در اندازد به خاک
رفته رفته می شود انسان پاک
و آنکه از گرگش خورد هردم شکست
گرچه انسان می نماید گرگ هست
و آن که با گرگش مدارا می کند
خلق و خوی گرگ پیدا می کند
در جوانی جان گرگت را بگیر!
وای اگر این گرگ گردد با تو پیر
روز پیری، گر که باشی هم چو شیر
ناتوانی در مصاف گرگ پیر
مردمان گر یکدگر را می درند
گرگ هاشان رهنما و رهبرند
اینکه انسان هست این سان دردمند
گرگ ها فرمانروایی می کنند
و آن ستمکاران که با هم محرم اند
گرگ هاشان آشنایان هم اند
گرگ ها همراه و انسان ها غریب
با که باید گفت این حال عجیب؟...
"Wolf"
A wise one said: a reckless wolf
Lurks hidden in the soul of every man.
Thus unfolds a mighty, ceaseless war,
Day and night, 'tween this man and that wolf.
The strength of arms is not the cure for this beast;
Only the thoughtful know what brings true peace.
Many a frail and troubled human soul
Has fiercely gripped their inner wolf's throat whole.
And many a strong, heroic, fearless man
Is still a prisoner in his own wolf's hands.
Whoever throws their wolf down to the ground
Step by step, becomes more human, more sound.
But the one who loses each time to their beast—
Though human in form—is a wolf at least.
And the one who shows the wolf mercy or grace
Will soon take on the wolf’s very face.
In your youth, take your wolf’s life, if you can!
Woe if the wolf grows old along with man.
When you are aged, though as fierce as a flame,
You’ll be too weak to meet the old wolf's game.
If people tear one another apart,
It’s their wolves who guide and rule each heart.
That humankind suffers this aching pain
Is because the wolves have learned to reign.
And those oppressors, closely bound as kin—
Their wolves are familiar, like long-time friends within.
The wolves united, while humans stay alone...
To whom can this strange sorrow be shown?
https://t.me/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
صدای معلم 11 آبان 1394 : شاید بهتر باشد مسئولان این وزارتخانه در مورد پیامدها و نتایج کار خود کمی تامل کنند
درس های جنگ اسرائیل علیه ایران از نگاه یک " معلم "
علی پورسلیمان/ روزنامه نگار و مدیر صدای معلم
« در این جنگ مشخص شد وقتی چیزباختگان جامعهای به دلیل بحران اقتصادی و انواع کردارهای برآمده از حکمرانی بد، افزوده میشوند و میلیونها نفر زخم خورده از کردارهای حاکمان میشوند، ظرفیت و آمادگی برای جاسوسی و خیانت افزایش مییابد.
خیانت محصول و نتیجه فرایندی اجتماعی و طولانی است.
در این جنگ مشخص شد مردم ایران از خواننده لسآنجلسی محروم از دیدار میهن تا فیلسوف مسلمان رانده شده از وطن، از منتقد مسلمان زندان رفته و زجر کشیده تا فعال اقتصادی سکولار به ستوه آمده از حکمرانی بد، بر محور ایران متحد میشوند، اما امتگرایی چنین ظرفیتی برای اتحاد ایرانیان ندارد » .
( محمد فاضلی )
* این جنگ 12 روزه میان اسرائیل و ایران ( بهتر بگوییم تجاوز آشکار و وحشیانه اسرائیل ) نشان داد که چیزهایی مانند حقوق و روابط بین الملل فقط روی کاغذ و در پشت تریبون های رنگارنگ و به اصطلاح « با کلاس » اعتبار دارند و در عمل آن چیزی که تعیین کننده است ، زور و قدرت است .
در میانه ی روز و در ساعتی که خانواده های زندانی ها به ملاقات عزیزان شان می رفتند ؛ رژیمی با خوی تجاوز و توحش مدرن به زندان و سالن ملاقات حمله می کند در حالی که مشخص نیست این حرکت حامل چه پیامی است .
و با کدام موازین انسانی و اخلاقی هماهنگی دارد ؟
* در میانه ی جنگ اسرائیل و ایران ؛ سه نشست اضطراری شورای امنیت سازمان ملل متحد تشکیل شد .
در این نشست ها وقتی به دلایل حمله ی اسرائیل و نیز آمریکا گوش می کردم مشخص می شد که آن ها دقیقا از جملات و نیز اقدامات جمهوری اسلامی ایران با کلید واژه ی « محو و نابودی اسرائیل » بهره می جستند و دائما و با عبارات و کنایات مختلف آن را پر رنگ می کردند در حالی که کل حرف فقط یک چیز بود .
در یکی از این نشست ها ؛ نماینده اسرائیل در برابر حاضران و رسانه ها ، تصویری از « روز شمار نابودی اسرائیل » را نشان داد و بلافاصله حمله ی کشورش نسبت به ایران را یک اقدام پیش گیرانه و چیزهایی مانند دفاع مشروع خواند .
پنج شنبه 5 تیر ؛ فارس خبر داد :
« جدیدترین طرح دیوارنگاره میدان فلسطین تهران با طرحی از روزشمار نابودی رژیم اسرائیل اکران شد.
پیش از این رژیم اسرائیل به روزشمار نابودی این رژیم حمله ناموفق پهپادی کرده بود » .
به عنوان یک معلم ایرانی با این حرکت مخالف هستم و این گونه حرکات را در تضاد با « منافع ملی ایران » می دانم .
* تکرار می کنم :
چرا در 13 آبان و در مدارس باید پرچم این کشورها آتش زده شوند ؟
این اقدامات چه تصویری از ایران در افکار عمومی جهانی می سازد ؟
وقایع این 12 روز نشان داد که سیاست های جمهوری اسلامی در این بخش کاملا نیاز به بازخوانی و پیرایش دارند و لازم و ضروری است که مسئولان در سخنان و مواضع خود و به دور از احساسات و افکار ایدئولوژیک فقط به « منافع ملی » ایران توجه داشته باشند .
* این حجم از جاسوسان و وطن فروشان در سطوح و لایه های مختلف واقعا چه قرینه ای در جهان دارد ؟
پرسشی که به جد باید در این میان مطرح کرد آن است که حاصل و عملکرد و خروجی نهادهایی مانند گزینش ها و حراست ها در این 46 سال چه بوده است ؟
این همه باگ و یا حفره امنیتی از کجا آمده است ؟
* اکنون که آتش بس اعلام شده است و امیدوارم که دوباره شعله جنگ دوباره روشن نشود باید به نقد وضعیت و رفتار در سطوح و ابعاد مختلف آن پرداخت . به هیچ وجه نباید اسیر توهمات و رویاپردازی های کودکانه و حقیر شد .
* در این 12 روز سخت و طاقت فرسا و بر خلاف انتظار ، نوعی همبستگی ملی حول تمامیت ارضی ایران شکل گرفت که محاسبات و پیش بینی های کشورهای متخاصم را کاملا به هم ریخت .
* اما حاکمیت جمهوری اسلامی ایران باید بداند که این « غیرت ملی » و تداوم آن بستگی به رفتارها و ریل گذاری ها در ایران پس از این جنگ کوتاه دارد .
بدون تردید آن چیزی که بازدارندگی اصلی را ایجاد می کند ؛ سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی مردم به حکومت است .
این شکاف با سیاست گذاری و برنامه ریزی درست و با رویکرد « توسعه گرا » باید به سمت « کم تر » شدن حرکت کند .
این چیزی نیست که یک شبه حاصل شود اما جرقه ی آن می تواند از نهاد وسیع آموزش و پرورش شروع شود که فصل آغازین آن پرورش و فربه کردن « میهن دوستی » در مدارس و « حس تعلق » به کشور در میان دانش آموزان خواهد بود .
متن کامل یادداشت را در « صدای معلم » و در لینک زیر مطالعه فرمایید :
https://sedayemoallem.ir/یادداشت/item/25773-/درس-های-جنگ-اسرائیل-علیه-ایران-از-نگاه-یک-معلم
https://t.me/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
« اما ایران، هنوز ایستاده است »
و آنان که تماشاگرند
طهماسب کاوسی
* و مباد آن روز که باز،
ایران، در آتش و آهن غلتد
و ما،
چونان اشباح بیخاطره،
در کناری بایستیم و نظارهگر رژهی دشمن باشیم
بیآنکه تیری بیندازیم،
یا حتی دلی بلرزد.
* یادمان نرود:
روزی ارتش متفقین آمد،
و بر خاک ما گام گذاشت
و بسیاری،
بهجای آنکه خروش کنند،
خموش ماندند؛
و نامِ خود را «روشنفکر» نهادند.
* دشمن، دیگر در پوتینهای چرمی نمیآید؛
در ماهواره و میکروفون پنهان شده،
در سطرِ گزارشهای دیپلماتیک،
در لبخندهای فریبکارانهی حقوق بشر.
* و ما، فرزندانِ تاریخی که نه فراموش میکند و نه میبخشد،
نباید در حاشیهی واقعه بمانیم.
یا فریاد میشویم،
یا خاک.
و آنان که تماشاگرند،
با همان سکوتِ سرد،
همدستِ تجاوزند.
https://sedayemoallem.ir/یادداشت/item/25768-/و-آنان-که-تماشاگرند
https://t.me/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
« و هر گره، عهدیست که با صلح و آزادی بستهایم »
امید مثل ریشههای یک درخت در دل خاک وطنمان زنده است
زهرا نجاتی/ دبیر علوم اجتماعی از استان لرستان
* نوای دلتنگی ام را به تاریکی پستوی خانه ام می برم ... و یادت عمیق ترین زخمی است که به دست زمان می سپارمش.
من تو را دوست می دارم با وطنم.
دخترم تو دوست داشتنی ترین بودی ،خودت این را نمی دانستی.
موهای پریشان و شور تو را در خیالم می بافم.
و تار به تار موهایت را می بوسم و می بویم.
و من تا ابد در گره موهایت زندانی خواهم بود و تو عجب زندانبان عزیزی هستی، تمام دخترکان سرزمین من در تو فریاد می زنند.
با یادت در زیر باران همیشگی خواهم بود.
من نمی دانم دلتنگی ام برای تو تا به کجای این دنیا رسیده است.
دخترم
ما به هیچ سرزمینی تجاوز نکردیم، سرزمین بکر خودمان را حفظ خواهیم کرد. پشم گوسفندانمان را خواهیم چید و قالی ها خواهیم بافت با گل ها و رنگهای شاد و تمام خستگی هایمان را در گره های قالی ها خالی خواهیم کرد.
* از لابهلای ویرانهها، گاهی صدای خندهی کودکی میآید که یادمان میاندازد زندگی هنوز جریان دارد.
ما هنوز قالیهایمان را میبافیم،
و هر گره، آرزویی برای روزهای بیدغدغه است.
خورشید دوباره طلوع خواهد کرد،
و دستهای کوچک تو،
روزی دوباره عروسکهایت را به آغوش میکشد،
بیآنکه غبار جنگ روی صورتشان بنشیند.
امید، مثل ریشههای یک درخت،
در دل خاک وطنمان زنده است؛
حتی اگر شاخهها زخمی باشند،
باز هم شکوفه خواهد داد .
https://sedayemoallem.ir/یادداشت/item/25764-/امید-مثل-ریشههای-یک-درخت-در-دل-خاک-وطنمان-زنده-است
https://t.me/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
« به نظر می رسد وزارت آموزش و پرورش در وضعیت حاضر برنامه ای متناسب با شرایط و وضعیت ندارد و سعی می کند با تکرار تجربیات ناموفق پیشین ، اوضاع را ایده آل و مطلوب نشان دهد »
آقای وزیر ... دورکاری در آموزش و پرورش یعنی چه ؟
صدای معلم گزارش می کند ؛
بیش از 10 روز از تجاوز وحشیانه و هدف مند رژیم اسرائیل به میهن عزیزمان ایران می گذرد .
به تازگی ؛ آمریکای مدعی دموکراسی ، آزادی و قانون گرایی و نیز مدعی صدور ارزش های انسانی و دموکراتیک به کشورهای جهان سوم در پشت آن رژیم روان پریش قرار گرفته است .
* در این بازدید، وزیر آموزش و پرورش از تلاشهای کارمندان قدردانی و خاطرنشان کرد: علیرغم شرایط خاص دورکاری، همکاران ما در تهران با تعهد و خلاقیت، مأموریتهای آموزشی را با دقت وافر و حداکثر کارایی پیش میبرند ..
این بازدید میدانی نشان داد که حتی در دوران کاهش حضور فیزیکی کارکنان، چرخه فعالیت های اداری و آموزشی شهر تهران با همت والای کارکنان این اداره کل بهصورت پویا و کارآمد در حال حرکت است » .
* مشخص نیست این گونه اخبار و گزاره ها تا چه حد به واقعیت نزدیک باشند اما در بازدیدی که به تاریخ یکشنبه اول تیر ماه از دوایر مختلف اداره ی آموزش و پرورش منطقه ی 9 تهران صورت گرفت تعدادی از آن ها تعطیل و در برخی اتاق ها هم فقط یک نفر حضور داشت و ایشان هم وقتی پرسشی صورت می گرفت اظهار بی اطلاعی می کرد و انجام کار را به زمان آینده نامشخص احاله می کرد .
* پرسش « صدای معلم » از وزیر آموزش و پرورش آن است که گردش کار اداری در ادارات به چه صورت است ؟
پیش از این اتفاقات گفته می شد ساعت کار مفید کارمندان کم تر از یک ساعت در روز می باشد .
محمدرضا باهنر عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام 21 بهمن 1403 ؛ ساعت کار مفید کارمندان از 8 ساعت را فقط 20 دقیقه اعلام می کند .
* سه شنبه 27 خرداد ؛ « صدای معلم » در گزارشی با عنوان : « « مدیریت بحران فقط " تعطیل کردن " نیست ! دانشآموز ایرانی باید بیاموزد که بحران، بخشی از واقعیت جهان امروز است » چرا وزارت آموزش و پرورش آزمون های مدارس را لغو کرد ؟ نوشت :
« آیا مدیریت بحران در چنین مواقعی فقط « تعطیل کردن » و « فرار از حل مساله » است ؟
آیا اتخاذ این گونه تصمیم ها به معنای پاک کردن صورت مساله مطابق معمول نیست در حالی که مدارس باید بر اساس ماموریت خود و به ویژه در چنین شرایطی ؛ آموزش را تعطیل نکنند و تامین امنیت روان را راهبرد اصلی خویش قرار دهند .
در روزهای بحرانی، بیش از همیشه به عقلانیت در تصمیم گیری نیاز داریم.
تعطیلی مدارس شاید در ظاهر راهی برای حفظ امنیت باشد، اما در باطن، جامعه را از ستون اصلی آرامش و ثبات محروم میکند.
مدرسه فقط محل آموزش نیست؛ جایی است برای تمرین تحمل، قانونمداری و زیستن در شرایط دشوار .
دانشآموز ایرانی باید بیاموزد که بحران، بخشی از واقعیت جهان امروز است .
ما به نسلی نیاز داریم که در برابر فشار، پخته تر شود نه خاموشتر. بلوغ فکری، در پناه آموزش مداوم و هدایتشده شکل میگیرد، نه در انزوا و ترس .
مدیریت بحران، یعنی تربیت انسانهایی که در دل ناآرامی، بتوانند آرام بمانند و درست عمل کنند. این دقیقاً همان کاریست که مدرسه باید ادامه دهد .
مدارس ما باید محیطی برای آموزش مهارتهایی باشد که در دوران بحران ضروریاند: از مدیریت اضطراب گرفته تا آشنایی با اصول پناهگیری، کمکهای اولیه و تصمیمگیری مسئولانه در شرایط غیرعادی » .
متن کامل گزارش « صدای معلم » را در لینک زیر مطالعه فرمایید :
https://sedayemoallem.ir/گزارش-گفت-گو/item/25761-/آقای-وزیر-دورکاری-در-آموزش-و-پرورش-یعنی-چه-؟
https://t.me/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
« کارکرد مطبوعات در جوامع دموکراتیک امروزی شامل نقد، بررسی و نظارت بر عملکرد حاکمیت، اطلاع رسانی شفاف، افزایش آگاهی عمومی در وجوه گوناگون توسعه، فرهنگ مشارکت مدنی، تشویق و تقویت روحیه مطالبهگری شهروندان و ...است »
شبکه ایران اینترنشنال ، دموکراسی و رکن پنجم .... ؟!
علی پورسلیمان/ روزنامه نگار و مدیر صدای معلم
* از دلایل اتخاذ این تصمیم حاکمیتی بی خبرم اما مشخص است که در غیاب شبکه های اجتماعی جامعه برای کسب اخبار دست اول و کم تر گزینش شده به سراغ تلویزیون های ماهواره ای خواهد رفت .
خوشبختانه در این بخش سلایق و دیدگاه های مختلف و بعضا متضاد و مخالف دیده می شوند و افکار عمومی با مشاهده و تفکر و تحلیل در مورد آن ها دست به انتخاب خواهد زد .
* شنبه 15 تیر 1403 در یادداشتی با عنوان : « «بزرگ ترین بازنده این دوی ماراتن، " رسانه ها " و برنده اصلی "صداقت و خرد" بود » آیا در انتخابات ریاست جمهوری ایران ؛ رسانه ها " رکن چهارم دموکراسی " بودند ؟
« چه چیزی موجب تحقق « دموکراسی » و ارزش های منبعث از آن در یک جامعه می شود ؟
چه باید کرد تا با کم ترین هزینه و بیشترین برداشت و فایده به یک جامعه دموکراتیک وآزاد برسیم ؟ جامعه ای که در آن « قانون » و قراردادهای اجتماعی به رسمیت شناخته شده و فراتر از کاغذ و مکتوبات هستند و تاثیر آن را می توان روی اندیشه ، گفتار و کردار تک تک شهروندان یک جامعه مشاهده و آن را مورد ارزیابی و سنجش قرار داد .
* «نگاهی گذرا به قوانین اساسی کشورهای دموکراتیک و مترقی دنیا نشان میدهد که مردم را نباید از حق بیان نوشتن، انتشار افکار و عقایدشان محروم کرد. در این قوانین تاکید شده از آزادی رسانه به مثابه یکی از مهمترین آزادیهای سلبناشدنی جوامع باید حراست کرد.
کارکرد مطبوعات در جوامع دموکراتیک امروزی شامل نقد، بررسی و نظارت بر عملکرد حاکمیت، اطلاع رسانی شفاف، افزایش آگاهی عمومی در وجوه گوناگون توسعه، فرهنگ مشارکت مدنی، تشویق و تقویت روحیه مطالبهگری شهروندان و ...است.
شهروندان یک جامعه در بیان آراء و افکار و عقاید باید آزاد باشند و این آزادی عقیده، بخش غیرقابل انکار حیات سیاسی و اجتماعی شهروندان را تشکیل میدهد. شایسته است که نقش نقادانه رسانهها در ارکان حاکمیتی محقق شود ... »
* البته شبکه های اجتماعی در عصر رسانه و ارتباطات ، مرجعیت رسانه های رسانه های سنتی را مورد چالش جدی قرار داده اما متاسفانه و به دلایل مختلف که مهم ترین آن « فقدان و یا ضعف سواد رسانه ای » غالب و فراگیر در ایران است ؛ به نظر می رسد که این شبکه ها نتوانسته اند در تعریف و تعمیق دموکراسی در جامعه ایران توفیق چندانی داشته باشند .
* در جهان رسانه ؛ ما « رسانه ی بی طرف » نداریم اما رسانه ها بر اساس اصول و قواعد حرفه ای می توانند ضمن حفظ اعتماد دو سویه با مخاطب اما به وظیفه و ماموریت اصلی خود که همانا « رکن چهارم دموکراسی » است عمل کنند .
* از آغاز تجاوز وحشیانه ی رژیم اسرائیل به میهن عزیزمان ایران سعی می کنم دیدگاه های مختلف را در این موضوع بسیار مهم مورد مشاهده و مداقه قرار دهم .
اما مهم ترین و راهبردی ترین پرسشی که در مورد « استقلال حرفه ای » هر رسانه با هر اسم و رسم مطرح می باشد شریان ها و منابع مالی آن می باشد .
بارها شده که در برخی از این تلویزیون ها و به طور مشخص « ایران اینترنشنال » ؛ مجریان و عوامل و میهمان های آن تلویزیون ، حاکمان جمهوری اسلامی ایران را مکررا به فقدان شفافیت و یا عدم پاسخ گویی مناسب و اقناع گرانه نسبت به مطالبات مردم متهم کرده اند اما هیچ گاه و در هیچ موردی ندیده ام که این تلویزیون برون مرزی به این مهم پاسخ دهد که بودجه این تلویزیون از کجا و چگونه تامین می شود ؟
مگر می شود یک فرد و یا نهاد دیگری را به چیزی متهم کند که خودش آلوده به آن باشد ؟
* این نشان می دهد که برنامه ریزان و و دست اندرکاران این تلویزیون فراگیر هنوز و هنوز با الفبای « سواد رسانه ای » و به ویژه اخلاق رسانه کاملا بیگانه اند و شوربختانه خودشان را به تغافل و تجاهل زده اند .
* بدون تردید امثال این رسانه در خط و مسیر « رسانه به عنوان رکن چهارم دموکراسی » نیستند و شاید بهتر باشد کارکرد و عملکرد آنان را به نوعی در « ستون پنجم » بیگانگان به عنوان ماشین شست و شوی مغزی جای داد .
رسانه ها با هر خط مشی و تفکر باید بدانند که عملکرد و مواضع آنان در حافظه ی تاریخی جامعه با وجود سیالیت ویژه در جامعه ایرانی خواهد ماند و چیزی نیست که به راحتی و یا سادگی قابل جبران و یا تغییر به ویژه برای بخش تحلیل گر و مطالبه گر آن باشد .
https://sedayemoallem.ir/بخشنامه-ها/item/25756-/شبکه-ایران-اینترنشنال-،-دموکراسی-و-رکن-پنجم-؟
https://t.me/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
« مدیریت بحران فقط " تعطیل کردن " نیست ! دانشآموز ایرانی باید بیاموزد که بحران، بخشی از واقعیت جهان امروز است »
چرا وزارت آموزش و پرورش آزمون های مدارس را لغو کرد ؟
صدای معلم گزارش می کند ؛
* پرسش « صدای معلم » از وزارت آموزش و پرورش آن است که دلیل و یا دلایل ستاد عالی آزمونها برای اتخاذ این تصمیم چه بوده است ؟
منظور از « شرایط موجود » دقیقا چیست ؟
* این در حالی است که سخنگوی قوه قضائیه اعلام کرده فرمانده کل قوا هنوز برای کشور شرایط جنگی اعلام نکردهاند .
آیا مدیریت بحران در چنین مواقعی فقط « تعطیل کردن » و « فرار از حل مساله » است ؟
آیا اتخاذ این گونه تصمیم ها به معنای پاک کردن صورت مساله مطابق معمول نیست در حالی که مدارس باید بر اساس ماموریت خود و به ویژه در چنین شرایطی ؛ آموزش را تعطیل نکنند و تامین امنیت روان را راهبرد اصلی خویش قرار دهند .
* در روزهای بحرانی، بیش از همیشه به عقلانیت در تصمیم گیری نیاز داریم.
تعطیلی مدارس شاید در ظاهر راهی برای حفظ امنیت باشد، اما در باطن، جامعه را از ستون اصلی آرامش و ثبات محروم میکند.
مدرسه فقط محل آموزش نیست؛ جایی است برای تمرین تحمل، قانونمداری و زیستن در شرایط دشوار .
* ما به نسلی نیاز داریم که در برابر فشار، پخته تر شود نه خاموشتر. بلوغ فکری، در پناه آموزش مداوم و هدایتشده شکل میگیرد، نه در انزوا و ترس .
* مدیریت بحران، یعنی تربیت انسانهایی که در دل ناآرامی، بتوانند آرام بمانند و درست عمل کنند. این دقیقاً همان کاریست که مدرسه باید ادامه دهد .
مدارس ما باید محیطی برای آموزش مهارتهایی باشد که در دوران بحران ضروریاند: از مدیریت اضطراب گرفته تا آشنایی با اصول پناهگیری، کمکهای اولیه و تصمیمگیری مسئولانه در شرایط غیرعادی.
* و اما در چنین شرایطی باید این پرسش مهم را از دست اندرکاران مطرح کرد که فلسفه ی آموزش درس هایی مانند « آمادگی دفاعی » با صرف بودجه و و زمان و نیروی انسانی چه بوده است ؟
متن کامل گزارش « صدای معلم » را در لینک زیر مطالعه فرمایید :
https://sedayemoallem.ir/دانش-آموز/item/25751-/چرا-وزارت-آموزش-و-پرورش-آزمون-های-مدارس-را-لغو-کرد-؟
https://t.me/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
« این رفتارهای ضد اجتماعی نوجوانان که کم هم نیست خبر از فاجعه اجتماعی بزرگی می دهد که همچون کوه بزرگ یخ شناور در اقیانوس فقط قسمت کم آن قابل مشاهده است »
برای تربیت فرزندان شان وقت چندانی صرف نمی کنند ... مساله این است !
سیدکاظم موسوی جراحی
* بی شک بهمن فرزانه ها از بدو تولد مجرم به دنیا نیامده اند بلکه شخصیت ضد اجتماعی آنها تا حد زیادی در محیط خانواده و اجتماع و بدتر از همه تحت تاثیر بلای خانمان برانداز قرن 21 یعنی فضای بی در و پیکر مجازی پایه ریزی شده و می شود.
اینکه می گویم خانواده نه اینکه خدای ناکرده پدر و مادر و نزدیکان آنها مجرم بوده باشند ، نه ؛ فقط می توان گفت که خانواده ها متاسفانه به علل عدیده من جمله مشکلات فراوان زندگی یا باورها و اطلاعات ناقص در مورد تربیت کودکان و نوجوانان و درک ناقص از مفاهیمی مثل تفاوت های نسل زد با خودشان و ... برای تربیت فرزندان شان وقت چندانی صرف نمی کنند و بعضا تربیت کودک و نوجوان را صرفا در تامین خواست های بی چون و چرای او در تهیه خوراک و پوشاک خوب آن هم در رقابت و چشم و هم چشمی با دوستان و هم سن و سالان او می دانند.
* به راستی ؛
آیا والدین این نوجوانان متهم اصلی نیستند؟
همان ها که بر رفت وآمد و روابط فرزندان اشان ابدا اشرافی ندارند و یا اینکه فرزندشان با چه کسانی دوست و به چه اماکنی رفت وآمد دارند؛ برایشان خیلی مهم نیست.
* این موارد و موارد مشابه همه حاکی از سهل انگاری خانواده ها در کنترل روابط فرزندان شان دارد .
در ماجرای قتل امیر محمد خالقی نوشتم که بازسازی فرهنگی جامعه در حال حاضر از اوجب واجبات است و اکنون هم با وام گرفتن از مرحوم شریعتی می گویم :
« پدر ، مادر !
حالا دیگر؛ ما واقعا متهمیم! » .
https://sedayemoallem.ir/یادداشت/item/25736-/برای-تربیت-فرزندان-شان-وقت-چندانی-صرف-نمی-کنند-مساله-این-است
https://t.me/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
در عصری که همهچیز را باید نشان داد، آیا میتوان انسانی زیست؟
ارزشهای انسانی در سایه " تورم معنا " و در وانمایی سلبریتی ها
محمد راعی/ معلم
* وقتی سلبریتیها اتومبیلی چند میلیاردی را با پاپیون قرمز جلوی دوربین میبرند و نامش را میگذارند تولد یا هدیهی عاشقانه، چیزی فراتر از یک لحظهی خصوصی یا سلیقهی فردی در حال وقوع است. آنچه در این صحنه بازتاب مییابد، بخشی از نمایش ایدئولوژیک جامعهی امروز ماست؛ جایی که «داشتن» جای «بودن» را گرفته و معنا، در بستهبندی لوکس کالاها دفن شده است. این تصاویر، حامل یک واقعیت نیستند؛ بلکه وانماییاند، نسخههایی دروغین و سطحی از معناهایی عمیق، که ژان بودریار دربارهشان هشدار داده بود. آنچه دیده میشود، واقعیت نیست؛ چیزیست که خود را به جای واقعیت جا زده: موفقیت در قالب خودرو، عشق در قامت پاپیون، و تولد در هیئت قیمت.
* مارکوزه به درستی میگفت انسان امروز، به انسان تکساحتی بدل شده: موجودی که دیگر نمیاندیشد، فقط مصرف میکند. وقتی سلبریتیها روابط انسانی را با اتومبیلهای میلیاردی جشن میگیرند، در حقیقت، عشق و تولد را به زبان کالا ترجمه میکنند. این، نه فقط تهیکردن لحظههای انسانی است، بلکه بازتولید نوعی رواننژندی جمعی است که انسانها را در دام قیاس، حسرت و رقابت بیمارگونه میاندازد.
* پیر بوردیو با دقتی خیرهکننده نشان داد که سلطه در جهان امروز، دیگر از راه باتوم و سانسور نمیگذرد؛ بلکه از مسیر ذوق، سلیقه و زیباییشناسی اعمال میشود. سبک لباس، برند ساعت، رنگ ماشین، لوکیشن تولد، همه ابزارهاییاند برای بازتولید نابرابری. اینها شکلی از «سرمایه نمادین»اند که طبقات بالا با آن سلطهی نرم خود را تثبیت میکنند. سلبریتیها وقتی سبک زندگی لاکچری خود را نمایش میدهند، عملاً نوعی فاصلهگذاری طبقاتی را طبیعی جلوه میدهند؛ گویی ثروت، ذوق، موفقیت و «عشق درست» همه فقط در یک قالب مشخص اتفاق میافتد: قالبی که قیمت دارد، مارک دارد، و مهمتر از همه، دوربین دارد.
* نیچه زمانی گفت: «عصر نیهیلیسم، عصری است که در آن همه ارزشها وارونه میشوند.» امروز ما دقیقاً در دل چنین عصری ایستادهایم. ارزشها نه با حذف، بلکه با تورمِ بازنماییشان تهی میشوند. آنقدر درباره عشق و خوشبختی فریاد زده میشود که دیگر کسی باور نمیکند عشق هم میتواند آرام، کمخرج، بیپست، بیپاپیون و صادق باشد. این تورمِ معنا، خودش شکل تازهای از نیهیلیسم است؛ نه پوچی ناشی از نبودِ ارزش، بلکه پوچی ناشی از ابتذال بیشازحدِ آنها.
https://sedayemoallem.ir/یادداشت/item/25734-/ارزشهای-انسانی-در-سایه-تورم-معنا-و-در-وانمایی-سلبریتی-ها
https://t.me/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
نقدی بر یک دیدگاه : از دانشگاه چه انتظاری می توان داشت؟
دکتر محمد نقی فراهانی / روانشناس شخصیت
گروه رسانه/
آن چه در زیر می آید ؛ نقدی بر یادداشت آقای بیت الله محمودی با عنوان : « دانشگاه ایرانی ؛ انسان دانشگاهی و درماندگی انسانی » است که در صدای معلم منتشر گردیده است .
https://sedayemoallem.ir/یادداشت/item/25732-/نقدی-بر-یک-دیدگاه-از-دانشگاه-چه-انتظاری-می-توان-داشت؟
https://t.me/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
بیژن عبدالهی رئیس دانشگاه خوارزمی در گفت و شنود با " صدای معلم " :
" در گذشته نه چندان دور دانشگاه با مدیریت خرچنگی و ضد توسعه فدای برخی کوته فکریها شده است ! "
گزارشگر : رضا قاسم پور / خبرنگار صدای معلم
* دکتر مقصود فراستخواه در مقدمه کتاب ارزشمند « دانشگاه خوارزمی در آینه تاریخ » مینویسد: تاریخ آموزش عالی در ایران بیتردید بخشی جدایی ناپذیر از تاریخ معاصر این سرزمین کهن است که در عصر مدرن فراز و فرودهای بسیاری را از سر گذرانده است. بدون شک پیشینه دانشگاه خوارزمی در داستان دلکش اما پرتنش علم ورزی مدرن در ایران یک صد سال قبل تاکنون، نقشی برجسته دارد؛ از دارالمعلمین مرکزی گرفته تا دارالمعلمین عالی و دانشسرای عالی تا پیوستن به دانشگاه تهران و بعد جدایی از آن و تغییر نامش به دانشگاه تربیت معلم؛ همچنین تأکید بر نقش مأموریت گرایی آن در تربیت معلم و مولد بودن دانشگاه های تربیت معلم است.
با پیروزی انقلاب اسلامی نظم نوین جامعه علمی کشور عاملی برای استقلال مراکز ادواری این دانشگاه کهن شد و در نهایت با سیاست کلان کشور و عبور از نقش تربیت دبیر عملا به سوی دانشگاهی جامع پیش رفت. در راستای این توسعه در سال ۱۳۹۰ نام دانشگاه تربیت معلم به نام یکی از دانشمندان نام آور ایران زمین؛ یعنی « خوارزمی » تغییر پیدا کرد و...
* من روحیه تحولخواهی داشته و معتقد به تعامل درون و برون دانشگاهی هستم. آینده دانشگاه نباید فدای تصمیمات لحظهای و احساسی شود. در انتخابات اخیر در سمت درست تاریخ (طرف تحولخواهی) بوده و معتقدم تحولخواهی را نباید به لقلقه زبانی تقلیل داد بلکه مشی اصلاحطلبی باید در رفتار افراد نمود داشته باشد.
برای پیشبرد امورات دانشگاه و خروج از آچمزهای پیدا و پنهان از هر گونه تعامل و مذاکره با مدیریت عالی استان، مجموعه شورا و شهرداری و سایر نهادهای مرتبط استقبال میکنیم.
https://sedayemoallem.ir/گزارش-گفت-گو/item/25730-/در-گذشته-نه-چندان-دور-دانشگاه-با-مدیریت-خرچنگی-و-ضد-توسعه-فدای-برخی-کوته-فکریها-شده-است
https://t.me/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
« دوران پرستش " مردم " به سر آمده است ! »
پاره کردن کتاب ها توسط دانش آموزان در حریم مدرسه و یادآوری برخی تناقضات دانش آموزان ایرانی در جامعه ایرانی
علی پورسلیمان/ روزنامه نگار و مدیر صدای معلم
« چیزی که مردم جهان سوم باید نجات دهند وطن شان نیست .
بلکه ابتدا باید خود را نجات دهند ؛ زیرا بیشتر آن ها در اعماق ناآگاهی و توهم دانایی قرار دارند » .
الهه حسین نژاد
* دانش آموزانی را نشان می دهند که رو به روی مدرسه کتاب های درسی خود را پاره کرده و غریو شادی سر می دهند .
هلهله ای بر پاست .
موزیکی نوستالژیک هم به آن اضافه کرده اند تا بیشتر مخاطب را تحت تاثیر قرار دهند .
* برخی و شاید بسیاری گمان کرده اند که چنین صحنه هایی برای نخستین بار است که در ایران اتفاق می افتد و آن را چماقی کرده و با پیش کشیدن چیزهایی مانند « آموزش ایدئولوژیک » بدون آن که معنای دقیق و علمی این نوع آموزش را بدانند ، یا کتابی و مقاله ای در مورد آن خوانده و یا تقریر کرده باشند ؛ به نظام آموزشی حمله کرده و حتی در موارد بسیاری این کنش دانش آموزان ایرانی را ستایش کرده اند .
* این جماعت کثیر و روز افزون ؛ طوری می گویند و می نویسند گویی خودشان هیچ سهم و مسئولیتی در شکل گیری و انسداد شریان های ارگانیسم پیکر آموزش نداشته اند و سعی می کنند با تکریم و ستایش « قربانی » هر چه بیش تر هیولای پوپولیسم را پَروارتر کنند و خود را دور از « سیبل نقد » جای دهند .
پیش از این هم دانش آموزان کتاب هایشان را « آتش » زده اند کاری که فقط در دوران هایی مانند استیلای مغول و یا در زمان معاصر در آلمان نازی مشاهده شده است .
* در جامعه ای که « کتاب » هم ردیف و هم تراز « ضایعات » دسته بندی شده و خرید و فروش می شود ؛ آیا به لحاظ منطقی می توان انتظار داشت که جامعه به عنوان یک کلان سیستم و دانش آموزانی که در آن تنفس می کنند ارزش و جایگاهی برای کتاب و نقش آن قائل باشند ؟
* کافی است فقط یک نفر مبادرت به انجام این کار کند .
پیش بینی مراحل بعدی این گونه کنش ها چندان دشوار نیست .
خاصیت جامعه ی ایرانی در چنین مواردی که بیشتر از نوع « اعتراض بی هدف » است آن است که به سرعت همچون جرقه داخل انبار کاه به همه بخش ها سرایت می کند .
و این همان خصیصه ی « تقلید » است .
وضعیت جامعه به گونه ای شده است که افراد مستقر در آن حتی اگر حقی هم متوجه آن ها نباشد و متخلف و متجاوز به حقوق دیگران هم باشند ؛ شروع به « اعتراض و غر زدن » می کنند . این جاست که به واقع می توان به وجه عریان « عقلانیت گریزی » در جامعه ی ایرانی پی برد و می توان آن را به نوعی رخنه و نفوذ « ناترازی عقل » در همه سطوح و حوزه ها بر شمرد .
* نکته ی قابل تامل در این کلیپ ، حضور و نظاره برخی اولیای دانش آموزان در مراسم پاره کردن کتاب هاست که البته مطابق انتظار ، نقش « تماشاچی » و یا در نهایت « فیلم بردار » را ایفا می کنند . اولیایی که بعضا به خاطر یک نمره و یا کسری از نمره بر سر معلمان آوار می شوند که مبادا معدل کارنامه دلبندان شان دچار افت و یا نوسان شود و آینده ی آنان به مخاطره بیفتد .
* ویدئوی منتشر شده تابلوی مدرسه ای را نشان می دهد که از نوع « هوشمند » است و یک مدرسه عادی دولتی نیست .
* به گواهی نتایج آزمون های نهایی و نیز آزمون های معتبر بین المللی مانند تیمز و پرلز ؛ دانش آموزان مشکلات و چالش های اساسی در مقوله ی « خواندن و نوشتن » و نیز فراگیری همان مطالب و محتوایی دارند که در کتاب های درسی آمده است .
از سوی دیگر ؛ در فراگیری و درونی کردن مهارت های شهروندی به ویژه مقولاتی مانند احترام به قانون و حقوق دیگران و نیز محیط زیست ، متاعی واقعا برای عرضه ندارند .
این دانش آموزان هنوز نمی دانند و یاد نگرفته اند که :
جای زباله درون سطل زباله است و نه خیابان و باغچه و جوی آب و طبیعت و...
* در آن کلیپ ؛ اتومبیل هایی مشاهده می شوند که توسط اولیای همین دانش آموزان یا در پیاده رو پارک شده اند و یا به صورت دوبله ( برای بردن این دانش آموزان از مدرسه پارک شده اند ) مخل آمد و شد شهروندان دیگر شده اند .
در واقع ؛
این دانش آموزان نه همان مطالب کتاب های پاره شده را درست یاد گرفته اند و نه مهارت های شهروندی در شیوه درست و مدنی اعتراض را .
* برای این نسل که از « آرمان گرایی » کاملا بی بهره است آن چه ارزشمند است رویکرد « لذت گرایی » محض و نگاه ابزاری به همه چیز و همه کس است .
متن کامل یادداشت را در « صدای معلم » و در لینک زیر مطالعه فرمایید :
https://sedayemoallem.ir/دانش-آموز/item/25727-/پاره-کردن-کتاب-ها-توسط-دانش-آموزان-در-حریم-مدرسه-و-یادآوری-برخی-تناقضات-دانش-آموزان-ایرانی-در-جامعه-ایرانی
https://t.me/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
« رفتار انحرافی به میزان احترام مردم به آن قانون بستگی دارد »
" برچسب زنی " دردی بی درمان ؟!
مینو امامی
* نظریه پردازان نظریه برچسب زنی معتقدند؛ انحراف یک پدیده اجتماعی است و بر این باورند که کجرویهای اجتماعی ناشی از عوامل روانشناختی یا زیستشناختی نیست، بلکه این جامعه است که هویت انحرافی را در افراد پدید میآورد. بسیاری از جامعه شناسان این نظریه معتقدند که گروههای اجتماعی قانون را به وجود میآورند و مشخص میکنند چه رفتاری و تحت چه شرایطی صورت پذیرد. وقتی قانون وضع گردید، فردی که آن را زیر پا گذارد و نتواند خود را با قوانین گروه سازگار کند، بیگانه یا اجنبی خوانده میشود.
"هاوارد بکر Howard Saul Becker " جامعه شناس آمریکایی؛ معتقد است چون قوانین را اجتماع میسازد و نقشها به طور یکسان توسط افراد رعایت نمیشود پس نظریه برچسب، به وجود میآید. ممکن است کجرویها در زمانها و مکانهای گوناگون به طور مختلفی تعریف شوند و حتی ممکن است دستهای از مردم قوانین را زیر پا بگذارند، اما کجرو خوانده نشوند.
* در مرحله انحراف اولیه، افراد از هنجارهای اجتماعی سر بر میتابند، ولی برچسب نمیخورند و خود را منحرف نمیدانند. و انحراف ثانوی وقتی رخ میدهد که رفتار انحرافی توسط افراد مهم دیگر مانند دوستان، والدین، کارفرمایان، مقامات، پلیس و... علنی و آشکار میگردد.
خطاکار در این مرحله با واقعه طوری رو به رو میشود که به اصطلاح " هارولد گارفینکل Harold Garfinkel " جامعهشناس آمریکایی و بنیانگذار نظریه روششناسی مردمی؛ « مراسم بیآبرویی » نامیده میشود. در مراسم بیآبرویی، شخص محکوم به عمل انحرافی، سرزنش و مجازات میشود و برچسبهایی از قبیل کلاهبردار، دزد، ابله و... از دیگران دریافت میکند و بعد از دریافت این برچسب، شخص آگاهانه یا ناآگاهانه تصویر جدیدی از خود میسازد و رفتار مناسب با آن را شروع میکند.
بنابراین دومین کجروی، زمانی رخ میدهد که فرد برچسب خود را میپذیرد و خود را کجرو میپندارد.
* برچسب زدن، اعم از این که به خودمان یا دیگران نسبت داده شود، میتواند پیامدهای منفی زیادی بر سلامت روانی و اجتماعی افراد داشته باشد. از جمله: استرس مزمن، انزوای اجتماعی و طردشدگی، کاهش انگیزه و عملکرد، کاهش اعتماد به نفس به دلیل قضاوت نادرست، افزایش اضطراب ناشی از قضاوتهای مداوم و ترویج تبعیض و قضاوتهای ناعادلانه.
* درد بی درمانی که در فضای مجازی غوغا می کند و برخی از افراد در پشت نقاب « ناشناس » تمامی خشم، نفرت و انزجار خود را بر زیر اخبار، گزارشات، دل نوشته ها و موفقیت دیگران قی می کنند، برچسب زدن های بی محاباست. برچسب زدن در واقع برهم زننده روابط انسانی سالم برای داشتن آرامش و آسایش بیشتر است. افراد یا گروه هایی که به خود و یا دیگران برچسب می زنند هیچ کس را دوست ندارند و به افراد به عنوان انسان نمی نگرند. آنان با بلوای درون ذهن و وجود خود قصد دارند تا همه کس و همه جا را به آشوب و بی قاعدگی بکشانند. آنان مخالف نظم و نوع دوستی اند. ما با برچسب زدن ولو با عنوانی واقعی چون قاتل یا دزد، افراد را به انجام جرائم بیشتر محکوم می کنیم و با قرار گرفتن آنان در دانشگاهی به نام زندان، فرصت آموزش ضمن جرم او را خصوصا در سنین نوجوانی، بیشتر و بیشتر می کنیم.
* با برچسب زدن، تلاش و احتمال موفقیت دیگران را محدود و مسدود می سازیم تا نتوانند بهتر و برتر از ما باشند.
در واقع با کنترل از راه دور به انتقام خاموش دست می زنیم. فرد برچسب خورده انگشت نما می شود و از محافل رسمی و غیررسمی اجتماعی، دوری می جوید. او در دام ما بیشتر غوطه ور می شود و حقانیت صفت برچسب زده شده را با تمام توان به جا می آورد.
ما چون او را در خطا و گناه خود پایدار می کنیم پس تا همان اندازه و شاید بیشتر، گناهکاریم. در برچسب های خوب یا مثبت نیز خصوصا در قبال کودکان و نوجوانان از هر نوع افراط بپرهیزیم تا با تصور نیکی، زندگی او را بر باد ندهیم. تعریف بیش از حد یا خارج از قاعده نیز فرد را به سوی انحرافات اخلاقی، روانی و رفتاری، هدایت می کند.
https://sedayemoallem.ir/یادداشت/item/25724-/برچسب-زنی-دردی-بی-درمان-؟
https://t.me/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
« آیا این تشکلها بازتاب صدای معلماناند یا صدای مهارشدهی نظام اداری؟ »
نشست وزیر آموزش و پرورش دولت پزشکیان با تشکل های فرهنگیان : آیا ساختاری پایدار برای مسیر " گفت و گو " طراحی می شود ؟
حجت اله طالبیان بروجنی
* نشستهایی از این جنس، میتوانند فرصتی برای بازتاب دغدغههای بدنهی آموزش و پرورش باشند؛ اگرچه ظاهراً برخی ترجیح میدهند این فرصتها را به «تمرین ستایش» و «پیشنهادهای نرم» تقلیل دهند.
تکرار این نشست در بازهای کوتاه، میتواند نشانهای از یک چرخش سیاستی تلقی شود: از سیاستگذاری بر فراز بدنه به سیاستورزی درون بدنه. این چرخش البته تازه آغاز شده و با چالشهایی از جنس مقاومتهای نهادی، تداوم مداخلات بیرونی در انتصابات، و شکافهای فکری میان تشکلها روبهروست.
* در کنار تأکید بر لزوم گفتمانسازی ملی درباره آموزش و پرورش، هشدارها درباره کمبود کلاسهای درس در تهران، تأخیر در صدور کارت پایان خدمت نومعلمان و دغدغههایی درباره انتصاب مدیران در مناطق و نواحی نیز نشان میدهد که این جلسات اگر بدون پشتوانه اجرایی بمانند، در معرض بیاثر شدن تدریجی هستند. در مقابل، اگر وزارت آموزش و پرورش بتواند با جسارت، بخشی از تصمیمسازیها را به سازوکارهای جمعی واگذار کند و از تشکلها به عنوان بازوی مشورتی واقعی بهره بگیرد، شاید نخستین گامهای اصلاحی از دل همین جلسات به چشم آید.
* در این جلسه، شماری از تشکلها از احقاق حقوق معلمان، اصلاح احکام تخلفات، پرداختهای حقالتدریسی و تصویب اساسنامه صندوق ذخیره فرهنگیان قدردانی کردند. اما آنچه جای خالیاش بهوضوح احساس شد، بیان صریح مطالبات اساسی بدنه فرهنگیان بود؛ از جمله تداوم حضور نیروهای منصوب دولت گذشته در سطوح مدیریتی، اعمال سلیقه در انتصابات، رویههای حراستی در استعلامها، و فقدان شفافیت در فرآیندهای تصمیمسازی.
* آیا ارادهای برای نهادینهکردن این مسیر گفتوگو وجود دارد، یا این جلسات صرفاً به تداوم مناسبات نمادین با بدنه حرفهای آموزش و پرورش منجر خواهد شد؟
تشکلهایی که خود را بازوان مشورتی وزارتخانه میدانند، نمیتوانند در بزنگاههای تعیینکننده فقط به ستایش عملکردها یا ارائه پیشنهادهای نرم اکتفا کنند. بدنه معلمان از آنها انتظار دارد که در چنین فرصتهایی، ولو در قالبی محترمانه، صدای نقد حرفهای نسبت به رویههای انحرافی در انتصابات، بیثباتی تصمیمات، و استمرار نگاه امنیتی در لایههای اجرایی را به گوش وزیر برسانند.
* اگر این روند استمرار یابد و تشکلها نیز نقش مطالبهگرانهی خود را با شجاعت بیشتر ایفا کنند، شاید بتوان امید داشت که سیاستورزی درون بدنه آموزش و پرورش جای سیاستگذاری بر فراز آن را بگیرد.
https://sedayemoallem.ir/یادداشت/item/25720-/نشست-وزیر-آموزش-و-پرورش-دولت-پزشکیان-با-تشکل-های-فرهنگیان-آیا-ساختاری-پایدار-برای-مسیر-گفت-و-گو-طراحی-می-شود-؟
https://t.me/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
« این نگاه، به ظاهر امیدبخش است، ولی پشتش یک ترس بزرگ، یک فرار از واقعیت، یک فرار از مسئولیت، و یک سهلانگاری تاریخی وجود دارد »
ما ققنوس نیستیم!
ناهید زمانیان
* ژاپنیها در آن لحظه، خود و کشورشان را ققنوس فرض نکردند! آنها نگفتند : « ما نابود شدیم ولی دوباره از خاکستر برمیخیزیم چون ذاتمان مقدس است! » بلکه گفتند:
« ما اشتباه کردیم، باید از نو بسازیم، با انضباط، با کار، با عقل » .
* ما در بسیاری از بزنگاههای تاریخی، دوست داریم خودمان را شبیه ققنوس، یا افسانهی شکستناپذیر ببینیم.
* از خاکستر برخاستن، توهمی افسانهایست.
پس از هجوم مغول، ما برنخاستیم؛ به خواب فرو رفتیم! نه تمدن بازگشت، نه دانشی تولید شد، و نه حتی عدالت و همدلی نسبت به یکدیگر شکل گرفت. ما فقط تسلیم شدیم، و بعد، با همان زخم، دوباره قرنها زندگیِ مملو از ترس را ادامه دادیم.
* ما فقط انسانهای زخمخوردهی تاریخیم که باید یاد بگیریم چگونه از زخم و جراحتی دیگر جلوگیری کنیم.
ققنوس، یک آرزوست.
تاریخ اما نیاز به صداقت دارد.
اگر بخواهیم که برخیزیم، ابتدا باید سقوط را دوباره معنا کنیم.
https://sedayemoallem.ir/یادداشت/item/25785-/ما-ققنوس-نیستیم
https://t.me/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
« در ایستگاه یک کلک چال چه کردید ؟ این جا هم مثل آن جا ! »
اقدام پرسش برانگیز و ضد محیط زیستی شهرداری منطقه یک تهران ؟!
صدای معلم گزارش می کند ؛
* « شهرداری منطقه ی یک تهران » در اقدامی پرسش برانگیز و ضد محیط زیستی اقدام به راه اندازی سرویس بهداشتی در ابتدای مسیر کلکچال و درست در کنار رودخانه کرده است .
مشخص نیست فاضلاب این سرویس بهداشتی چگونه و به چه طریقی دفع می شود و آیا این مساله موجب آلودگی محیط زیستی خواهد شد ؟
* سایت « شهر » در خبری به تاریخ 29 خرداد 1403 نوشت :
« سپتیک سرویسهای بهداشتی ایستگاه یک مسیر کوه نوردی کلکچال، برای استفاده گردشگران و کوه نوردان احداث و آمادهسازی شد.
به گزارش شهر به نقل از روابط عمومی شهرداری منطقه یک تهران، حسام سلطانی دبیر ستاد هماهنگی امور کوهستان منطقه یک گفت: با توجه به حجم بالای حضور گردشگران در محور کوه پیمایی کلکچال، توسعه سرویس های بهداشتی و ایجاد سپتیک مهندسی ساز جهت حفظ محیط زیست در این محور در دستور کار قرار گرفت و اجرایی شد.
او گفت: به همین منظور با پیگیری های به عمل آمده، در کمتر از ۲ هفته اقدامات لازم انجام و هم اکنون این سرویس های بهداشتی آماده بهره برداری و استفاده گردشگران و کوه نوردان در این محور است.
*سپتیک یک سیستم تصفیه فاضلاب زیرزمینی است که معمولا در مناطق روستایی و نواحی بدون دسترسی به فاضلاب شهری مورد استفاده قرار میگیرد » .
* در این مدت که سرویس بهداشتی ایستگاه یک به گفته شهرداری یک راه اندازی شده است ؛ اما این مجموعه به حال خود رها شده و آلودگی آن را فرا گرفته است .
متاسفانه این سرویس بهداشتی اکثر اوقات فاقد آب بوده و پس از بیش از یک سال از راه اندازی آن به محلی متروکه و آلوده تبدیل شده است .
جا دارد که مسئولان به دور از هر گونه نمایش و تبلیغات ، به فکر نگهداری این مکان های عمومی بوده و رضایت شهروندان را در نظر بگیرند .
متن کامل گزارش « صدای معلم » را در لیک زیر مطالعه فرمایید :
https://sedayemoallem.ir/محیط-زیست/item/25784-/اقدام-پرسش-برانگیز-و-ضد-محیط-زیستی-شهرداری-منطقه-یک-تهران-؟
https://t.me/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
« تعطیل کردن مدارس با هر بهانه ای لاپوشانی کردن عجز و ناتوانی دولت و وزارت آموزش و پرورش در حل و فصل مشکلات در حیطه های مختلف کشور است »
9 ماه بودن یک سال تحصیلی فقط یک حرف مفت است !
مینو امامی
* تنها یک ماه بعد از شروع فعالیت ام در سایت « صدای معلم » بر اساس اعتقاد و باور قلبی و عملی خود، با نگاشتن یادداشت « زنگ کلاس زده شد ؛ معلمم کجایی ؟ » به باد مذمت و شماتت رسانه ای توسط همکاران معترض قرار گرفتم.
به جز یکی دو نفر، مابقی مرا متهم کردند که چون طی مدت خدمت خود مدیر یا ناظم بوده ام نگاه احساسی به دروغ بودن 6 یا 8 ساعت آموزش در یک روز را دارم. هر چند عده ای کاهش زنگ کلاس ها را با دیر به کلاس درس رفتن خود قبول داشتند اما آن را هم سطح حقوق دانسته و در کامنت زیر یادداشت بنده می نوشتند برای این میزان حقوق بیشتر از این لازم نیست زحمت بکشیم. تا حدی که برای اثبات باور و گفته ام مجبور شدم متنی دیگر تحت عنوان جوابیه ای برای « زنگ کلاس زده شد...معلمم کجایی؟ » بنویسم.
* حال منصف باشید و زنگ کلاس درسی خود را برای یک روز محاسبه کنید. در دانشگاه هم داستان همین است. شاید بتوان آن را « دروغ مکتوب یا قانونی » نامید. در واقع طی یک روز ما 6 یا 8 ساعت آموزش که در مدارس دولتی و غیردولتی متفاوت است، نداریم. تازه این ساعت نادرست به علاوه زنگ سیاحت مابین دو کلاس، محاسبه می شود.
اگر ساعات آموزشی ما ناقص و نادرست است پس تعطیلی های بهانه آمیز روزافزون از بهر چیست؟
* آموزش آنلاین هم مشکلات خاص خود را دارد که دانش آموزان و همکاران بهتر از همه با موارد آن آشنا هستند. حال یک نفر مرا از خواب بدمستی بی خیالی بیدار کند و بگوید بدون هر گونه کاهش در حجم کتب درسی یا زنگ دروس برای هر ماده درسی، یک معلم چگونه قادر است محتوای کتاب یا کتب تدریس خود را در مدت 143 روز به پایان برساند؟! و در همین مدت پرسش مستمر یا شفاهی و امتحان کتبی ماهانه را داشته باشد؟
و در عین حال بودجه بندی را هم رعایت کند. به کل داستان اضافه کنید تعطیلات مناسبتی پیش بینی نشده چون رحلت یا شهادت شخصیتی که نیاز به اعلام عزای عمومی دارد و یا سفرهای راهیان نور را و در نهایت سخنرانی ها و فوق برنامه های پیش بینی شده و ناشده در مدارس را که کلاس درس و مدرسه را به تعطیلی آموزش می کشاند.
حال اضافه کنید تعداد تراکم دانش آموزان در کلاس درس را که طبق تعریف استاندارد است یا خیر؟ یقین در تمامی مدارس دولتی، نیست.
و اضافه کنید دو ترم امتحانات یک سال تحصیلی را. خرداد که فقط امتحانات انجام می شود. دی ماه هم اگر گاهی با دستور آموزش و پرورش کلاس و امتحانات هم زمان جریان داشته باشد، حواس دانش آموز از درس و کلاس به سوی امتحانات معطوف خواهد بود و امر آموزش جدّی گرفته نخواهد شد.
حال معلم چگونه حال و هوای یادگیری بیش از 30 دانش آموز را در این شرایط زمانی برای یک سال تحصیلی داشته باشد؟
* اما دروغ بس است چون حداقل نتایج اصلی تلاش ما در آزمون های بین المللی بدجوری موجب آبروریزی می شود و انگشت اتهام هر کس به سوی دیگری روانه می شود و با محکوم کردن غیر خود، نفسی به آسودگی کشیده و وجدان خود را راحت می کنیم. همین جاست داستان دیرین افت تحصیلی، بازماندگی از تحصیل و ترک تحصیل دانش آموزان که برای وجود آن گاه فقر را متهم می کنیم و گاه بی سوادی والدین را.
* زمان تحصیل ما روزها و ماه های آموزش ثبات داشت و قربانی هیچ ناترازی، کمبود و ضعف یا فوق برنامه و سخنرانی و...نمی شد. دیسپلین حاکم بود و دانش آموز هم سو با آن منضبط بود. داستان افت تحصیلی، ترک تحصیل و بازماندگی از تحصیل در آن دوران، حداقل به دلیل ضعف و کاستی ساعات آموزشی یا تقلیل ماه های آموزشی نبود.
* از سوی دیگر ؛ تعطیلات نوروز را دقیقا و با قاطعیت به یک هفته تمام برسانیم و با بخشنامه های بی اثر، اعتبار آموزش و پرورش را زیر سئوال نبریم و یا آن را بازیچه شیطنت دانش آموزان نکنیم.چون از یک هفته یا ده روز آخر اسفند تعطیلات نوروزی برای عده ای از خانواده های دانش آموزان آغاز می شود تا 13 فروردین. و گاه با برخورد سیزده به در با برخی مناسبت ها یا روز آخر هفته یعنی چهارشنبه، با تعطیلی پنجشنبه و جمعه، بیش از 20 روز تعطیلی به بهانه نوروز، داریم.
* آموزش نونهالان، کودکان و نوجوانان و جوانان کشور یعنی ارزشمندی و توانمندی در تمامی عرصه های کشور. تمامی کاستی های مدیریتی یا اجرایی خود را در بی اهمیتی آموزش در کشور بجویید.
آموزش تنها عبارت از میانگین نمرات امتحانی نیست که بر اساس آن به ارزیابی رؤیایی خود بنشینید ؛ آموزش زیربنای توسعه، پیشرفت و برتری در هر زمینه ای است.
https://sedayemoallem.ir/یادداشت/item/25771-9-/ماه-بودن-یک-سال-تحصیلی-فقط-یک-حرف-مفت-است
https://t.me/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
آیا از « نارضایتی فراگیر معلمان » کاسته شده است ؟
" تحول " و " کیفیت بخشی " در آموزش و پرورش با جلسه و شعار نمی شود ... برنامه و آدم های صادق ، پای کار و پاسخ گو می خواهد !
صدای معلم گزارش می کند ؛
* این سخنان وزیر آموزش و پرورش در حالی بیان می شوند که در سال تحصیلی پیش و به بهانه های مختلفی مانند آلودگی هوا ، ناترازی انرژی .... زمان آموزش مفید و رسمی به حدود نصف رسیده است و این در حالی است که مسئولان و مقامات حاضر به پذیرش این مساله نیستند و دائما قصد دارند آموزش بی کیفیت مجازی را به حساب آموزش رسمی و حضوری جا بزنند .
* وزیر آموزش و پرورش عنوان می کند که از ابتدای انقلاب اسلامی برای نخستین بار است که آموزش و پرورش مساله نخست دولت شده و برای اثبات مدعای خود تعداد جلسات برگزار شده را گواهی آن می کند .
* « منیره رضایی ، عضو هیات علمی پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش » در گفت و شنود با « صدای معلم » در ارتباط با موضوع « رتبه بندی معلمان » چنین می گوید :
« انتظارات مختلفی که وجود دارد باید هم اینها را احصاء می کردیم هم اعتباربخشی می کردیم که به نظر صاحب نظران برسانیم . بعد هم زمان بحث رتبه بندی در سطح شورای عالی مطرح شد. از همان جلسات ابتدایی من هم عضو آن کارگروه بودم . یک کارگروه خیلی مفصل و همه جانبه. با ترکیب همه جانبه ای تشکیل می شد که از بخش های مختلف. مثلا فرض بفرمایید از دانشگاه شهید رجایی، دانشگاه فرهنگیان، معاونت ها و کسانی که در این زمینه کار کرده بودند، خود معلمان و مدیران یک جمع چهل پنجاه نفره روی این بحث کار می کردند و روند منطقی در آنجا طی شد.
نشست ها یک سال و نیم تا دو سال طول کشید .
فکر می کنم پنجاه نشست بود. محصول این به کمیسیون رفت. یعنی غیر از این کارگروه بعد از این که کارگروه کارش را انجام داد و این طرح را آماده کرد به کمیسیون منابع انسانی رفت. چندین جلسه هم در آنجا طول کشید که با حضور اعضای کمیسیون مورد بررسی قرار گرفت. روندی که در کارگروه طی شد روند منطقی بود. ابتدا در آنجا برایند پژوهش ها و مطالعاتی که انجام شد از جمله پژوهش من که خوشبختانه نتایج تا حدی به دست آمده بود و در آنجا ارائه شد ... »
* اما نتیجه ی آن همه نشست و برخاست و رفت و آمد چه بود و محصول آن چه شد ؟
پرسش صریح « صدای معلم » آن است که نتیجه آن 35 جلسه برای آموزش و پرورش چه بوده و موجد چه تحولی در نظام آموزشی شده است ؟
آیا موجب ارتقای کیفیت آموزش شده است ؟
آیا برای معلمان « نقش حرفه ای » تعریف شده و آموزش حرفه ای شده است ؟
آیا از « نارضایتی فراگیر معلمان » کاسته شده است ؟
آیا معلمان و سایر ارکان مدرسه به « آینده آموزش » و « زیست بهتر انسانی » امیدوار شده اند ؟
* پرسش « صدای معلم » آن است که ابتدا مشخص کند جایگاه واقعی « معلم » در نظام دریافت حقوق در ساختار اداری و مدیریتی کشور چیست ؟
آیا معلم جزئی از کارکنان دولت است ؟
* تحول نیاز به مدیران انسان محور متّصف به صداقت و پشتکار و متصل به برنامه و پاسخ گویی می خواهد .
متن کامل گزارش « صدای معلم » را در لینک زیر مطالعه فرمایید :
https://sedayemoallem.ir/گزارش-گفت-گو/item/25766-/تحول-و-کیفیت-بخشی-در-آموزش-و-پرورش-با-جلسه-و-شعار-نمی-شود-برنامه-و-آدم-های-صادق-،-پای-کار-و-پاسخ-گو-می-خواهد
https://t.me/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
« ما یاد گرفتهایم که امید را باید در دل همین خاک بکاریم، کنار استخوانها، کنار خاطرهها. که رنج، اگرچه میشکند، اما میسازد »
زندگی و دیگر هیچ !
محمد راعی/ معلم
* و حالا، سالها گذشته. زلزله دیگر فقط خاطره نیست، شده بخشی از ما. در رگهای ما، در خوابهای ما، در آغوش گرفتنهای ناگهانیمان وقتی زمین فقط کمی میلرزد. شده فصلی که هیچگاه تمام نمیشود، مثل زمستانی که حتی در تابستان، سرمایش را جا گذاشته.
سالگردها برای ما رودباریها فقط تقویم نیستند؛ نوعی ایستادن است، سکوتی دستهجمعی در برابر گذشته، در برابر اسامیای که حالا، سنگ مزار شدهاند. ما میگرییم، میخوانیم، و با هر فاتحهای، دوباره زنده میشویم.
اما هنوز، درختان زیتون ایستادهاند. ریشههاشان در دل همین خاک زخمخورده است.
* خانهها ریختند، اما ما از آوار، آغوش ساختیم. زمین لرزید، اما ما دست هم را محکمتر گرفتیم. چون ایمان داریم، به نوری که گاهی فقط در دل تاریکی پیداست. به صدای آرام خدا، که وقتی همهچیز فرو میریزد، هنوز میگوید: برخیز.
و این است ایمان ما:
زیستن، حتی در امتداد ویرانی. ساختن، حتی با دستهای زخمی. خندیدن، حتی در میان اشک. و بخشیدنِ عشق، به جهانی که هر روز ممکن است بلرزد و ما نباشیم .
ما، فرزندان زیتون و زلزله، فرزندان خاکی که بلعید و زندهمان گذاشت، هنوز سرود زندگی را بلند میخوانیم؛ با صدایی زخمی، اما پرشورتر از همیشه.
و بله، زندگی هنوز طعم گیلاس میدهد؛ حتی اگر زمین بلرزد.
https://sedayemoallem.ir/یادداشت/item/25763-/زندگی-و-دیگر-هیچ
https://t.me/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
نوشته: اَلفی کُهن/ ترجمه: اکرم اکرمی
معرفی یک کتاب : نه تنبیه، نه تشویق
معرفی کتاب توسط : محمد رستمی
* آموزش ما، چون نحوه تفکر و زندگی امان، آکنده از پیش فرض های غلط و زیان بار است. این پیش فرض ها آن قدر شایع می گردند که دیگر مورد تأمل هم قرار نمی گیرند و حتی گاه امری مقدس پنداشته می شوند. این کتاب درباره رویکرد رایجی است که بهترین روش برای وادار ساختن دیگران به انجام کاری را، تعیین پاداش برای آن کار یا احتمالاً و در صورت ضرورت، تنبیه برای انجام ندادن آن، می داند.
مکتب رفتار گرایی ( behaviorism) به نمایندگی اسکینر آمریکایی، نماینده و مُبلِّغ چنین اصلی است: « این کار را بکن تا فلان پاداش را بگیری » . این طرز تفکر چنان در تار و پود ما ریشه دوانده که حدی برای آن متصور نیست. این باور، حتی در بطن اعتقادات ما آن چنان مستحکم شده است که امر بزرگ، عمیق و راز آلودِ ایمان را به پاداش ( = بهشت ) و تنبیه ( = جهنم ) فرو کاسته ایم.
اما ایراد کار در کجاست؟ چه اشکالی و جود دارد که ما از طریق پاداش و تشویق، موجب انجام کاری بشویم که آن را درست می دانیم. در مورد تنبیه شاید کم تر به اعتراض برخیزیم چون همگان اذعان دارند که در نهایت، تنبیه، نفرت و انزجار تولید می کند نه مسئولیت پذیری.
* آیا پاداش عملکرد را بهبود می بخشد؟
پاسخ نویسنده با ذکر و بررسی موشکافانه شواهد و مثال های بسیار، باز هم منفی است. تا زمانی که انگیزه های درونی بیدار نشده و پرورش نیابند، تاثیر پاداش در بهبود عملکرد افراد و سازمان ها، بسیار ناچیز و کوتاه مدت و حتی مخرب خواهد بود.
* پیامی که در تمام رقابت ها به شخص داده می شود این است که هر کسی می تواند مانع موفقیت من باشد. این کار به دلیل ایجاد نوعی اضطراب، بر عملکرد فرد تاثیر منفی می گذارد و افرادی را را هم که گمان می کنند شانسی برای برنده شدن ندارند دلسرد می کند.
* اشکال های تعریف و تمجید یا همان تشویق زبانی
شاید تصور کنیم پاداش کلامی، ایرادهای اشاره شده را ندارد. همه ما تشنه تعریف و تمجیدیم و بعضی ها هم که شعارشان آن است که همیشه و هرجا باید از شخص مقابل تعریف کرد. اما نویسنده معتقد است پاداش های کلامی که بوی کنترل می دهند و فرد را وابسته به تایید دیگران می سازند، زیان اشان کم تر از دیگر محرک های بیرونی نیست و کم یا زیاد آن هم فرقی نمی کند. چون:
1- تغییری که که از طریق تعریف و تمجید خواهان آنیم، الزاماً به نفع تعریف شونده نیست بلکه در جهت منافع تعریف کننده است. اگر قبل از شروع کار و تکلیفی از فرد تعریف کنیم، فرایندِ یادگیری مهارت را مختل می کنیم.
2- وقتی از کسی تعریف و تمجید می کنیم آن شخص فشار بیشتری را متحمل می شود تا بتواند مطابق با تعریف ما عمل کند.
3- تعریف و تمجید از دیگران باعث ایجاد این انتظار غیر واقع بینانه در آن ها می شود که همیشه باید موفق باشند و در نتیجه در مواجهه با تکالیف دشوار، از ترس شکست، از رو به رو شدن با آن خودداری می کنند.
4- تعریف و تمجید مانند سایر پاداش ها، اغلب انگیزه درونی را که موجب می شود فرد نهایت تلاش خود را بکند تحلیل می برد.
5- تعریف و تمجید اعتیاد آور است و فرد تمجید شده دیگر توانایی کوچک ترین و ملایم ترین نقد یا انتقادی را نخواهد داشت.
6- گاه تعریف و تمجید، احساس نامنی و شکاکیت را در فرد مخاطب افزایش خواهد داد. « چرا او دارد از من تعریف می کند؟ او به دنبال چه هدفی است؟ ......»
* یکی از مشکل سازترین موضوعات در نظام های آموزشی تاکید بر ساکت بودن دانش آموزان است.
تاکید بر سکوت، مانند اکثر ویژگی های مدارس ما، از این تفکر رایج سرچشمه می گیرد که معلم را خزانه ای از اطلاعات فرض می کند که ذره ذره دریای دانش خود را در ظرف دانش آموزان می ریزد و دانش آموز باید منفعلانه پذیرای این اطلاعات باشد و آن ها را حفظ کند و هر گاه معلم خواست، آن ها را ابراز کند تا معلم از انتقال شان مطمئن شود.
تا زمانی که این الگوی عقیم را از نظام آموزشی خود کنار نگذاریم هرگز معنای آموزش واقعی را نخواهیم یافت.
* درسی که تنبیه می دهد استفاده از قدرت است و به کودک نمی گوید چرا و چگونه رفتار کند. گاه توسل به شیوه های تنبیهی ناشی از این ترس است که مبادا کودک خاطی " قسر در برود .
این ترس و نگرانی ناشی از این دیدگاه در مورد ماهیت و سرشت انسان است که فکر می کنیم کودکان ذاتاٌ به رفتارهای ضد اجتماعی تمایل دارند و فقط ترس از تنبیه می تواند مانع این رفتارها یا تکرار آن ها شود.
یا این که رابطه خود و کودک را بیشتر به مثابه یک نبرد می بینیم که ما نباید در آن بازنده شویم.
https://sedayemoallem.ir/معرفی-کتاب/item/25754-/معرفی-یک-کتاب-نه-تنبیه،-نه-تشویق
https://t.me/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
« باید از خودمان بپرسیم چرا چنین خائنانی در کشور اسرائیل به نفع ایران وجود ندارند ؟ »
جرقه جنگ و تثبیت صلح ... آموزش واقعا یک مقوله اضافی و تزئینی نیست !
مینو امامی
* تعادل، تناسب و تفاهم آدم ها گاه به تقابل، تخاصم و تضاد منافع یا تفکر منجر می شود. این رو به رویی مابین دو نفر، یک گروه بزرگ تر و بعضا دو ملت یا دو کشور به وجود می آید. در جنگ ها، فقط جسم آدم ها نمی میرد. شاید جسم زنده باشد اما روان یا روح و عقل او را همراهی نکند.
در جنگ ها روح آدمی نیز پژمرده و پرپر می شود. در سایه جنگ گونه های مختلفی از پرندگان، حشرات، حیوانات اهلی یا غیراهلی و صدالبته پوشش گیاهی نیز، می سوزد، می میرد و نابود می شود. گونه هایی که فراوان و یا در حال انقراض هستند. خاک نیز قابلیت کشت و قدرت باروری خود را از دست می دهد. هوا نیز با ذراتی اسیر می شود که سوزانده اکسیژن است و تنفس سالم را غیرممکن می کند.
هر ابزار جنگی ذاتا و لزوما برای تخریب، نابودی و نیستی خلق شده است. در این بین ساخته ها و سازه ها و سازنده آنان یعنی انسان ها که به دو گروه نظامی و غیرنظامی تقسیم می شوند نیز می میرند. صدای انفجار هر دم مرگ را تداعی می کند. چون نمی توانی فاصله یا محل اثبات موشک یا راکت و... را حدس بزنی یا ببینی پس مرگ را نزدیک می بینی.
* بر طبق آنچه از قدیم گفته اند چینی ها باروت را در زمانی پیش از عصر مسیحیت درست کرده بودند، ولی این ماده از هنگامی شروع به گسترش در سایر نقاط جهان کرد که به دست اروپاییان افتاد. اروپاییان در قرن چهاردهم استفاده از باروت را آغاز نمودند. از سال 1845 به بعد یک شیمیدان آلمانی پنبه باروتی و یک دانشمند ایتالیایی نیتروگلیسیرین را فرآوری کردند که قدرت انفجار هر یک رفته رفته بیشتر می شد. تا این که آلفرد نوبل در 25 نوامبر سال 1867 خبر اختراع ماده منفجره دینامیت را اعلام کرد.
شاید او پیش بینی می کرد که دول مختلف برای استیلاجویی یا به منصه اثبات رساندن اهداف خود، چگونه به جنگ با یکدیگر تا نابودی دشمن متخاصم خواهند پرداخت و برای همین جایزه صلح نوبل را تأسیس کرد.
* متأسفانه در این جنگ نابرابر و تحمیلی، ملت ایران شاهد خود فروختگان وطن فروشی بودند که در ابعاد گوناگون به نفع دشمن عمل می کردند. در اصطلاح رایج جاسوسی می کردند. خود این موضوع به اندازه کافی تأسف بار بود، اما چرایی آن تلخ تر از زهر بود.
* وقتی گفته می شود آموزش در هر کشوری حرف اول را می زند، به نظر عده ای بزرگ نمایی است. هر یک از ما شاید به یاد داشته باشیم که در مدرسه یا محل کار، مدیران برای سهولت سیاست مدیریتی خود و یا خوش خدمتی به بالا دستان، عده ای را با خصوصیات خاص پاچه خواری و یا حسادت به موفقیت و پیشرفت تحصیلی یا شغلی افرادی، به عنوان جاسوس کلاس یا مدرسه یا محل کار تعیین می کردند و می کنند.
در نتیجه چنین نگاه و تربیتی، امروز برخی تا حد رسوایی وطن فروشی از داخل به اسرائیل، اطلاع رسانی می کند. امید که درس عبرتی باشد و دیگر هیچ مدیری ضعف های خود را با چنین ترفندی غیراخلاقی لاپوشی نکند.
https://sedayemoallem.ir/محیط-زیست/item/25753-/جرقه-جنگ-و-تثبیت-صلح-آموزش-واقعا-یک-مقوله-اضافی-و-تزئینی-نیست
https://t.me/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
« خواندن و آگاهی در همه روزگاران امری لازم است و در این روزگار خاص و برای ما مردمان به خصوص امری واجب »
جنگ دموکراسی را نابود می کند و محدودیت ها را بیشتر
علی مهدوی/ فرهنگی شاغل در تهران
20 نکتهای که دارم این چند روزه به آن فکر می کنم و شاید خواندنش خالی از لطف نباشد:
- هیچ کشوری با دخالت خارجی به دموکراسی نرسیده است که ما دومی اش باشیم پس حتی اگر به وضع موجود معترض هستیم باز نباید مدافع حمله خارجی باشیم.
- ما مردمانی با حافظه تاریخی ضعیف هستیم و برای همین نه از گذشته درس می گیریم و نه برای آینده برنامه داریم و اساس این همه تنازعات در کشورمان این است که درکی از تاریخ نداریم.
- می شود با سیاستهای حکومت مخالف بود ولی باید فرق گذاشت بین مخالفت و به خاطر مخالفت در آغوش دشمن افتادن.
- سیاست و حکمرانی خیلی پیچیده تر از مطالب فضای مجازی است که ما آنها را در اینجا می خوانیم یا می بینیم.
_ تحلیلهای تمام پژوهش ها نشان میدهد جنگ بیشترین ضربه را به مردم عادی و اندیشه های ترقی خواهانه وارد می کند و اساسا جنگ دموکراسی را نابود می کند و محدودیت ها را بیشتر.
- جنگ در هر نوع آن مذموم است ولی دفاع یک امری مقبول است و با اینکه تمام جنگ ها در آخر با صلح پایان می پذیرد ولی اثرات جنگ به دههها و نسلها سرایت می کند و باید از الان به فکر آینده باشیم.
- رسانهها امروزه ورای حقیقت شده اند حقیقتی که منحصرا از قلم و لنز خودشان هست پس نباید اعتماد صد درصدی به آن ها داشته باشیم چون حقیقتی که بازگو می کنند شاید واقعیتی نداشته باشد.
- تبلیغات همیشه مهم بوده است و امروزه مهمتر چرا که شاید جای مظلوم و ظالم را با هم عوض کنند .
- نمی دانم چطور ولی باید به فکر آموزش های جایگزین برای روزهایی که بچه ها به مدرسه نمیروند باشیم.
- از خدمات سلامت روان و حوزههای مربوط به بهداشت روانی در همه ایام و به خصوص این ایام خاص بیشتر استفاده کنیم.
- و شاید در آخر آرزو کنیم که روزی برسد که تمام کینه ها و دشمنیها و جنگ ها پایان بپذیرد و جنگ ها در افکار آدمیان باشد نه در اعمال.
متن کامل یادداشت یادداشت را در « صدای معلم » و در لینک زیر مطالعه فرمایید :
https://sedayemoallem.ir/آموزش-نوین/item/25737-/جنگ-دموکراسی-را-نابود-می-کند-و-محدودیت-ها-را-بیشتر
https://t.me/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
بیانیه ی جمعی از پرسش گران و کنش گران آموزش و پرورش ( 14 )
خشونت و حمله خارج از عرف و قواعد بین الملل و اخلاق اسرائیل محکوم است
صدای معلم منتشر می کند ؛
* تجاوز وحشیانه و خارج از عرف و قواعد بین الملل در شرایطی که مسئولان ایرانی در حال پی گیری مذاکرات در یک جریان مدنی و دیپلماتیک با ایالات متحده آمریکا بودند از سوی رژیمی که به نظر می رسد به هیچ اصل اخلاقی پای بند نیست، موجی از تحیر و تنفر را برانگیخته است .
رژیم خشونت طلب و جنگ طلب اسرائیل با حمله به زیر ساخت های ایران و کشتن غیر نظامیان و شهروندان بی گناه موجب سلب امنیت روانی و فکری جامعه شده است .
* ما به عنوان " معلمان پرسش گر و کنش گر " بر این باوریم :
مشی رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا در این فرایند خشونت بار در حالی که طرف اصلی مخاطب مذاکره با ایران بوده به غایت فریب کارانه و نافی مسئولیت پذیری سیاسی است.
* ما دیدیم :
ایالات متحده آمریکا نه تنها از اهرم های فشار مختص برای این تجاوز آشکار استفاده نکرد بلکه با خریدن زمان و تجهیز متجاوز در جهت حمایت از تجاوز عمل کرد.
ما این « بی صداقتی » و « خشونت» را کاملا محکوم می کنیم .
* رفتار و عملکرد دوگانه ی کشوری مانند آمریکا که مدعی « آزادی و دموکراسی » و صدور آن به سایر ملل جهان است برای ما « معلمان ایرانی » کاملا غیر منطقی و غیر قابل قبول می باشد .
* ما به وضوح همکاری و همراهی متحدان حال و گذشته آمریکا را در تجاوز آشکار به میهن مان می بینیم.
اروپائیان که « اعلامیه ی جهانی حقوق بشر » را سرلوحه سیاست ورزی شان می دانند نشان دادند می توانند همه چیز به ویژه « انسانیت » را فدای منافع خودشان می کنند .
* ما معلمان پرسش گر و کنش گر ؛
حق دفاع از وطن مان و کوتاه کردن دست متجاوز را حق مسلم ایرانیان می دانیم و اعلام می کنیم که همکاران و دانش آموزان ایرانی در دفاع از کیان وطن ، درسی فراموش ناشدنی به متجاوز خواهند داد.
* ما اگر چه به برخی سخنان و عملکردهای دولت مردان کشورمان منتقدیم اما به عنوان « معلمان ایرانی » و با حفظ خط قرمز اصلی مان که همانا « حفظ تمامیت ارضی ایران » است می ایستیم و خواهان تنبیه متجاوز هستیم .
* از دولت مردان ایران انتظار داریم هیچ گاه میز گفت و گو و تعامل و تفاهم را ترک نکنند و با حفظ و اولویت دادن « منافع ملی ایران » به اقتضای شرایط ؛ امید و امنیت را در کشور حفظ کنند .
متن کامل این بیانیه را در « صدای معلم » و در لینک زیر مطالعه فرمایید :
https://sedayemoallem.ir/گزارش-گفت-گو/item/25735-/خشونت-و-حمله-خارج-از-عرف-و-قواعد-بین-الملل-و-اخلاق-اسرائیل-محکوم-است
https://t.me/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
« من منتقد مطیع ام. چه دوگانه متعارضی. دوست دارم بدانم نقش من عامی در این جریان جداسازی ها چیست؟ »
" تفکیک " و حس خاصِّ " خاص بودن " ؟!
فرزانه دشتی
* جداسازی ، تفکیک ؛ این مفهوم ذهنم را درگیر کرده است.
این روزها که معلم ها را مجبور به تصحیح الکترونیکی اوراق می کنند ؛ موقع تصحیح، وقتی روی گزینه ها کلیک می کنم و دوباره کلیک و کلیک، خودم را پای دستگاهی همچون ربات می بینم.
نمی دانم مخاطبانم چه کسانی هست و آن ها هم من را نمی شناسند و من با هر کلیک، تعیین می کنم که مخاطب نادیده چه نمره ای بگیرد و طبق همان عدد برای او تعیین تکلیف شود یا پله های موفقیت را طی کند یا مثل بازی مارپله، به قعر جدول سقوط کند و دوباره مجبور به تلاش شود.
یاد مجموعه تلویزیونی تفکیک (Severance) می افتم. عده ای استخدام شده اند که پای مانیتور بنشینند و کلیک کنند. اعدادی را حذف کنند و اعدادی را نگه دارند. هر چند نمی دانم در آن مجموعه، حذف اعداد و ارسال شان به سطل آشغال بر چه مبنایی است ولی اینجا می دانم که طبق یک پاسخ نامه تدوین شده باید رفتار کنم. کسانی که توانسته اند حافظه مند، پاسخ ها را به برگه منتقل کنند تایید می شوند و بقیه باید حذف شوند.
* خیلی از پاسخ ها با وجود این که مطابقتی از لحاظ کلمات با پاسخ نامه ندارند از نظر من درست هستند ولی موقعی که به آنها امتیاز می دهم تقریبا مطمئن هستم که بقیه مصحح ها نمره نخواهند داد.
* جداسازی و تفکیک قبل تر از این نوع آزمون ها در نظام آموزشی رخ داده وقتی مدارس خاص را درست کردند. بچه های خاص وارد آن شدند. با تعریف خاص کار ندارم. اما بچه ای که به یک باره به او گفته شود تو خاص هستی ؛ چه حس خاصی به او دست می دهد.
* خاص بودن برایش خیلی انرژی می آورد. با توهّم این خاص بودن احتمالا بیشتر تلاش می کند و احساس عزت نفس بیشتری خواهد داشت. خاص بودن لابد احساس برتری هم بیاورد. بعدا این احساس می تواند منجر به نگاه از بالا به پایین هم بشود.
* حالا طبق این تئوری ؛ بالادستی ها، بالاتری دارند که هر کدام خاص بودن شان و ابقای حضورشان در صحنه خواص، منوط به این است که یک عام بی سر و پای منتقد پیدا نشود.
انتقاد به ناکارآمدی تصمیمات، برنامه ریزی ها و شاید انتقاد به نحوه خرج بودجه های در اختیار، شاید انتقاد به نحوه برخورد و ارتباط با عوام زیر دست و به طور کلی هر نوع انتقادی می تواند پایه های بُرج عاج نشینی خواص را به شدت بلرزاند.
* شاید خاص بودن در ابتدا یک دروغ انرژی بخش بوده باشد ولی این دروغ، زندگی و حیات انسان وار را تباه می کند.
بروم پشت دستگاه بنشینم و به دستور خواص، تیک تیک، وارد پروسه جداسازی شوم.
https://sedayemoallem.ir/یادداشت/item/25733-/تفکیک-و-حس-خاصِّ-خاص-بودن-؟
https://t.me/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
« آیا آماده یِ گسستن زنجیرِ زنجیر شدگانی ؟ یا تماشاگرِ آن ؟ »
الهه ی قربانی ، عظمت خانم و استمرار آن فرهنگ خالدی ؟
ودود فتحعلی زاده ملاباشی ( شاهین )/ دبیر زبان و ادبیات پارسی
* گاهی اتّفاقی ، چنان آدمی را به هم می ریزد ؛ مانند فر فره ای می شود که خود نمی چرخد خود به خودش نمی پیچد ، آنچه او را می پیچانَد و سر گردان می کند عوامل دیگری هستند که زندگی و آرامشش را می گیرد و وادارش می کند به ریشه یابیِ عامل سر گردان ساز در حد توان بِپردازد .
* از خود می پرسیدم چرا ؟
هر چند به گفته ی تاریخ نگاران هر اتفاقی یک دلیل ندارد ، دلایل مختلفی جمع می شوند تا سبب ساز آن باشند ولی به نظر می رسد آن دلیل اعتقادیِ منحرف و ضدِّ انسانی که قرن هاست با هجوم مهاجمین وحشی همچون خالد ابن ولید ، مغیرت ابن شعبه و ... به کشور ما ؛ روش های رفتاری بسیار ناپسندی ، الگو ساخته شده است به دیگر دلایل برتری داشته باشد .
* نمی گویم کشته شدن الهه و تجاوز گروهی در کُره با فتوایِ کسی انجام گرفته است ، ولی می توان گفت این الگوی رفتاری که خالدها داشتند هنوز هم هست ! و باید برای رها شدن از زنجیره ی شیطانی آن تا می توان کوشید و برای گسستن آن که مانند بختکی به فرهنگ ما چنگ انداخته است بی هیچ معطّلی و جان بر کف تلاش کرد .
https://sedayemoallem.ir/یادداشت/item/25731-/الهه-ی-قربانی-،-عظمت-خانم-و-استمرار-آن-فرهنگ-خالدی-؟
https://t.me/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
« بی حوصلگی، منفعت طلبی و پر توقع بودن در کنار کم سوادی و بی مهارتی، از شاخص های پیدا و پنهان انسان های دانشگاهی است که دانشگاه با افتخار تحویل جامعه می دهد »
دانشگاه ایرانی ؛ انسان دانشگاهی و درماندگی انسانی
بیت الله محمودی
* در طول حدود 25 سالی که در محیط های دانشگاهی کشور به زیست آکادمیک مشغول هستم، همواره یکی از دغدغه های درونی و بنیادین من این بود که از نظر شخصیتی، روانی، اجتماعی و دینی رشد و توسعه فردی داشته باشم. به جز در مواقع اضطرار درسی و کاری، در اغلب اوقات زندگی در دانشگاه در این اندیشه بودم که چگونه می توان از خود انسان بهتری ساخت. این موضوع گمشده ای همیشگی در وجودم بود که هرگز مأمنی مطمئن در محیط دانشگاه برای پرداختن به آن پیدا نمی کردم.
* اما از منظر جامعه، فرهیختگی و فرزانگی با تعریف متعارف دانشگاه تفاوت بسیار دارد. در این ساحت، انسان دانشگاهی فرزانه و فرهیخته کسی است که علم و دستاوردهای علمی خویش را به شکل ارگانیک و ملموس در زندگی شخصی و اجتماعی جاری و ساری می کند و این موضوع نه در گفتار و نمایش های علمی، بلکه در کردار فردی و حرفه ای وی نمودار می شود. علاوه بر این و مهمتر از آن، انسان فرهیخته و فرزانه دانشگاهی کسی است که بینش و منش فردی و اجتماعی وی نمود یک انسان در حال تعالی و سعادتمند است که خوشبختی و دگرخواهی را با تمام وجود زیست می کند.
* جامعه از دانشگاه چنین افرادی را انتظار دارد؛ اما دانشگاه در حال تکثیر انسان هایی است که برای زیستن در کف جامعه و تلاش برای رفع نیازهای معیشتی خود سراسیمه اند.
* قطعا در فضای دل مشغولی اجباری دانشگاه به سیاست زدگی، اقتصاد زدگی و مدرک گرایی، انتظار تمرکز بر ارزش های اصیل انسانی چون صداقت، شجاعت، عدالت، مسئولیت پذیری، حق پذیری، دگردوستی و ... انتظاری است رویایی و البته دست نیافتنی.
* دانشگاه ما را تهی از خودمان کرد، از ما بی مایگان و در بهترین حالت میان مایگانی ساخته است که وقتی در تنهایی خویش، به عمق وجودمان می نگریم به جز خرواری از توهم دانایی و افسردگی وجودی چیز قابلی حتی برای دلخوشی خویش نداریم.
* تنها در این موقعیت است که وجدان بیدار ما، بر فراز همه القاعات بی پایه و اساس، آنچه دانشگاه در وجودمان مهجور ساخت را با گوشت و پوست و استخوان درک می کنیم و آن چیزی نیست جز گوهر وجودی مان که انتظار می رفت و می رود هر روز و هر سال که می گذرد در ما افراشته تر شود.
https://sedayemoallem.ir/دیدگاه/item/25729-/دانشگاه-ایرانی-؛-انسان-دانشگاهی-و-درماندگی-انسانی
https://t.me/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
انتظار می رود تشکل های شرکت کننده در این گونه نشست ها با پسوند « فرهنگی » نسبت به این رویکرد حذفی و گزینش های سلیقه ای ، « بی تفاوت » نبوده و مطالبات را در حوزه ی آموزش و پرورش حول « وفاق صنفی » طراحی و پی گیری کنند
چرا وزارت آموزش و پرورش دولت پزشکیان " کانون صنفی معلمان " را به نشست " تشکل های فرهنگیان " دعوت نمی کند ؟
صدای معلم گزارش می کند ؛
* علیرضا کاظمی وزیر آموزش و پرورش دولت پزشکیان سه شنبه سیزدهم خرداد نشستی با « تشکل های فرهنگیان » داشته است .
* نکته ی جالب توجه آن که در این نشست مصطفی پردلی دبیر انجمن فارغ التحصیلان دانشگاه فرهنگیان حضور داشته است .
پردلی در دولت ابراهیم رئیسی و در وزارت صحرایی معاون رسانه ای مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش بود .
پردلی در حالی در این نشست شرکت کرده که در حال حاضر خودش در آموزش و پرورش حضور ندارد و در کنار « رضامراد صحرایی » وزیر پیشین آموزش و پرورش در بنیاد مستضعفان انقلاب اسلامی مشغول به کار است .
* این در حالی است که از « کانون صنفی معلمان » که از تشکل های با سابقه و شناسنامه دار در حوزه آموزش و پرورش و معلمان است دعوتی به عمل نیامده است .
* مشخص نیست معیار وزارت آموزش و پرورش در گزینش تشکل ها برای نشست با وزیر چیست ؟
* وقتی دائما و از گوشه و کنار گفته می شود که « صدای منتقدان » باید شنیده شود دلیل اتخاذ چنین رویکرد سلیقه ای در وزارت آموزش و پرورش دولت پزشکیان چیست ؟
متن کامل گزارش « صدای معلم » را در لینک زیر مطالعه فرمایید :
https://sedayemoallem.ir/گزارش-گفت-گو/item/25726-/چرا-وزارت-آموزش-و-پرورش-دولت-پزشکیان-کانون-صنفی-معلمان-را-به-نشست-تشکل-های-فرهنگیان-دعوت-نمی-کند-؟
https://t.me/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
« هیچ یک از تشکل های فرهنگیان در ایران چه حکومتی و چه غیر حکومتی نمی تواند و نباید خود را نماینده همه معلمان جا بزند مگر آن که در یک انتخابات فراگیر ، شفاف و پاسخ گو این نمایندگی را کسب کرده باشد »
بیانیه کانون صنفی معلمان تهران در مورد " کنفرانس سازمان جهانی کار " و چند پرسش ؟
صدای معلم گزارش می کند ؛
* « شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان ایران » در کانال تلگرامی خود بیانیه ای را از سوی « کانون صنفی معلمان تهران » منتشر کرده است .
* پرسش « صدای معلم » از نمایندگان و مسئولان این تشکل های صنفی آن است که آنان بر چه اساس و متر و معیاری ادعا می کنند که « نماینده معلمان ایران » هستند ؟
* تشکلی که خود را « شورای هماهنگی کانون های صنفی فرهنگیان ایران » می نامد فقط می تواند از سوی خودش و کسانی که آنان را انتخاب کرده اند حرف بزنند و در واقع نماینده « مجمع عمومی » تشکل متبوع شان هستند و نه نماینده همه معلمان کشور .
متن کامل گزارش « صدای معلم » را در لینک زیر مطالعه فرمایید :
https://sedayemoallem.ir/گزارش-گفت-گو/item/25721-/بیانیه-کانون-صنفی-معلمان-تهران-در-مورد-کنفرانس-سازمان-جهانی-کار-و-چند-پرسش-؟
https://t.me/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
اگر از آقای مدیر کل پرسش شود که مهم ترین تمایز و ویژگی ایشان با مدیریت قبلی در چیست ؛ چه پاسخی برای اقناع « حوزه عمومی » آموزش و پرورش خواهد داشت ؟
جناب مجید پارسا، مدیرکل آموزش و پرورش شهر تهران ! مبنای انتصاب مدیریت پیشین منطقه 19 تهران به عنوان " معاونت پرورشی و فرهنگی شهر تهران " چیست ؟
صدای معلم گزارش می کند ؛
* پرتال اداره ی کل آموزش و پرورش شهر تهران از انتصاب حبیب اله قربانی مهر مدیریت پیشین اداره ی آموزش و پرورش منطقه ی 19 تهران به عنوان سرپرست معاونت پرورشی و فرهنگی اداره ی کل آموزش و پرورش شهر تهران خبر می دهد .
* پرسش « صدای معلم » از مدیر کل آموزش و پرورش شهر تهران آن است که آیا عملکرد مدیریتی آقای قربانی مهر در 3 سال اخیر و در آموزش و پرورش منطقه 19 تهران رضایت بخش و مبتنی بر آموزه های علم مدیریت و کارشناسی به معنای واقعی و علمی آن بوده است ؟
* مهم ترین نقطه روشن و قابل دفاع و متمایز در آن 3 سال که منجر به ارتقای سازمانی مدیریت پیشین اداره آموزش و پرورش منطقه 19 شده دقیقا چیست ؟
* نکته ی قابل تامل آن که در نقد عملکرد مدیریتی آقای قربانی مهر در یک نمونه و در « صدای معلم » بیش از صدها نظر ثبت شده بی آن که پاسخ و یا بازخوردی از سوی مدیریت پیشین اداره ی آموزش و پرورش منطقه 19 تهران بیابد .
و این در حالی است که به تازگی دبیر شورای اطلاع رسانی دولت پزشکیان تاکید کرده است : یک نگاه اساسی وجود دارد و آن اینکه در همه دولتها، نظام اطلاعرسانی باید بر مبنای شفافیت، صداقت و پاسخ گویی عمل کند.
* مدیر کل آموزش و پرورش شهر تهران برای توجیه این انتصاب می گوید که جابهجایی مسئولیتها فرصتی برای بازآرایی نیروهای انسانی، بهره گیری از توانمندیهای متنوع و دمیدن روح تازه در بدنه آموزش و پرورش به منظور تحقق اهداف تربیتی و فرهنگی است .
مشخص نیست این گونه تعارفات بی مبنا و مبالغه گویی های کلیشه ای که متاسفانه به یک رویه غالب مدیریتی و کلیشه رفتار سازمانی مدیران به ویژه در سطوح میانی و فوقانی تبدیل شده قرار است تا کجا و چه زمانی استمرار داشته باشد ؟
* آقای مدیر کل چه برنامه و ساز و کاری برای شنیدن « صدای مدرسه » دارد در حالی که بیشتر اوقاتش به نشست و برخاست با مدیران و سخنرانی های تکراری می گذرد و 105 روز از عمر مدیریتی وی سپری شده بی آن که نشستی با رسانه ها داشته باشد ؟
* دائما از گوشه و کنار گفته و شنیده می شود که باید « صدای منتقدان و ... » شنیده شود اما مشخص نیست که چرا و بر چه اساسی بر میزان « نارضایتی فراگیر معلمان » افزوده می شود ؟
متن کامل گزارش « صدای معلم » را در لینک زیر مطالعه فرمایید :
https://sedayemoallem.ir/گزارش-گفت-گو/item/25719-/جناب-مجید-پارسا،-مدیرکل-آموزش-و-پرورش-شهر-تهران-مبنای-انتصاب-مدیریت-پیشین-منطقه-19-تهران-به-عنوان-معاونت-پرورشی-و-فرهنگی-شهر-تهران-چیست-؟
https://t.me/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw