کانال صدای روستا احمد بابایی @Ahmadbabaei339
رازهای بقا ⬆️⬆️⬆️
کارکرد دقیق غریزه یا اشکالی از آگاهی ؟
❌ وقتی پرنده یی اینگونه بقایش را در جهان پر تهدید تضمین میکند ،
انسانها را چه شده است که با همه ادعاها و پندار برگزیده بودن و....از ساختن شکلی ساده و ابتدایی جامعه یی بایسته و در شأن عاجزند ؟
فارغ از جهان و کشورها ، چه شده است که منطقه ما «که دارای لیستی عریض طویل از مسئولیتها و مسئولین با اختصاص بودجه میباشد» اینهمه محرومیت داشته و با وجود امکانات و شرایط بالقوه و بالفعل و سایر امتیازات متصوره همچنان درگیر :
شاید ،
باید ،
اگر ،
احتمالا ،
به شرطی ،
اما ،
و.....باشد ؟
بارها گفته و نوشته شد و گفته ایم و نوشته ایم که در کنار انجام مسئولیت مسئولان دلسوز در منطقه ، به هم اندیشی میدانی و واقعی نیازمندیم .
تجربه های روشن و گویا مبین این است که با تصمیم و اراده و عمل آنانی که باید ، بسیاری از امور در بستر درست با دست آوردهای مفید قرار خواهد گرفت .
❌فعالیتهایی نظیر بازارچه های محلی و بانیانش را باید جدی گرفت .
بسیاری از گشایش ها در گرو پنجره هایی است که با دستان خودمان گشوده خواهند شد .
این خانه را تکانی باید .
طبیعت=حیات
«اسمعیلی سنگدهی»
براستی چه کسانی مقصر هستند؟
امروز کاری پیش آمد که چند دقیقهای جلوی شرکت تعاونی ولیعصر محمدآباد توقف کنم. سکوت و خالی بودن محوطه، خاطرات گذشته را در ذهنم زنده کرد و مرا واداشت تا مطلبی درباره این شرکت بنویسم.
زمانی نهچندان دور، وقتی نه جادهای آسفالت بود و نه خبری از موبایل و شبکههای اجتماعی، شرکت تعاونی ولیعصر محمدآباد به دست مدیران و اعضای زحمتکش آن دوران توانست یکی از نیازهای اصلی کشاورزان را برطرف کند. آنها کود و بذر کشاورزان را تامین میکردند و حتی انبار و باسکول ساختند. این شرکت در آن زمان نماد تلاش و پیشرفت بود.
اما امروز که در دوره پیشرفت تکنولوژی و امکانات گسترده هستیم، شرکت تعاونی ما به جای حرکت رو به جلو، تبدیل به مخروبه شده است. اکنون که فصل توزیع کود و بذر است و کشاورزان به این خدمات نیاز دارند، این تعاونی عملاً هیچ نقشی ایفا نمیکند.
حالا سوال این است: چرا کار به اینجا رسیده و چه کسی مسئول این وضع است؟
آیا مدیران جدید شرکت در انجام وظایف خود کوتاهی کردهاند؟
آیا نظارت کافی از سوی مسئولان بالادستی وجود ندارد؟
یا شاید خود اعضای تعاونی، یعنی کشاورزان، پیگیری لازم را انجام ندادهاند؟
هر چه باشد، نمیتوان این شرایط را پذیرفت. تعاونیها وقتی موفق میشوند که مدیران مسئولیتپذیر باشند و اعضای آنها هم فعالانه وضعیت را دنبال کنند. امروز بیش از هر زمان دیگری نیاز داریم که نسل جوان، از تجربه گذشتگان استفاده کند و با کمک فناوریهای جدید، تعاونی را دوباره احیا کند.
بیایید به جای سرزنش کردن یکدیگر، همه با هم برای بازسازی شرکت تعاونی و حمایت از کشاورزان تلاش کنیم. اگر دست به کار نشویم، تنها چیزی که باقی میماند حسرت گذشته و هدر رفتن فرصتهاست.
احمد بابایی
کانال صدای دودانگه
/channel/sedayerostadodang
به نام خدا
با لطف خدا و تلاش جمعی، امروز شاهد افتتاح بازارچه محلی خوداشتغالی در مرکز بخش دودانگه بودیم. این بازارچه فرصتی است برای عرضه محصولات بومی و دستساز که به همت تولیدکنندگان زحمتکش این منطقه آماده شده است.
از مسئولان عزیز و دلسوز که برای راهاندازی این بازارچه زحمت کشیدهاند و همچنین از همه کسانی که در این مسیر همراهی کردند، صمیمانه تشکر میکنیم.
برای اینکه این بازارچه پایدار بماند و رونق پیدا کند، لازم است:
1. همه با خرید از این بازارچه از تولیدات محلی حمایت کنیم.
2. محصولات متنوعتر و باکیفیتتر عرضه شود تا مشتریان بیشتری جذب شوند.
3. با کمک اهالی، این بازارچه به مسافران و خریداران دیگر مناطق هم معرفی شود.
احمد بابایی
کانال صدای دودانگه
/channel/sedayerostadodang
آیین واگذاری ۱۰۰خودرو به ۱۰۰دهیاری توسط استانداری مازندران
سهم دودانگه صفر
این نشان می دهد که مسئولین بخش در رایزنی استانی ضعیف هستند
یک بخش در همین نزدیکی ۴ خودرو تحویل گرفت
امروز سری به جنگل روستای خودمان، واودره، زدم تا مقداری ولیک بچینم. ریزش برگهای پاییزی زیر درختان، صدای خشخش دلنشین برگها زیر پا، و سکوت آرام جنگل حس عجیبی به من داد. مدتی بود به این بخش از جنگل نیامده بودم، اما انگار طبیعت با همان زیبایی همیشگی منتظرم بود. یاد روزهایی افتادم که بچه بودیم و زیاد به این سمت میآمدیم. گذشت زمان و پیچوخمهای زندگی خیلی چیزها را تغییر داده، اما جنگل هنوز همان است؛ آرام، صبور و پرخاطره.
احمد بابایی
سه شنبه ۲۹ آبانماه
ساعت ۲/۵ بعد از ظهر
کانال صدای دودانگه
/channel/sedayerostadodang
❌شهر بدون سطل زباله، مفهومی که شاید غیرممکن به نظر برسد، اما در برخی موارد به واقعیت تبدیل شده است. یکی از این شهرها، فریم شهر مرکز بخش دودانگه میباشد.
چالشها و پرسشهای مطرحشده از شهردار فریم شهر
1. چرا در شهر سطل زباله وجود ندارد؟
نصب سطل های زباله با ظرفیت بسیار محدود چه آسیبی به شهر می زند؟
آیا کمبود منابع مالی یا دلایل مدیریتی دیگری پشت این تصمیم وجود دارد؟
آیا انتظار دارید شهروندان به جای استفاده از سطلهای عمومی، زبالههای خود را به روش دیگری مدیریت کنند؟
2. اگر کسی زبالهای همراه داشته باشد، چه باید بکند؟
آیا برای چنین شرایطی راهکار یا زیرساخت جایگزینی در نظر گرفته شده است؟
آیا مردم باید زبالههایشان را تا رسیدن به خانه یا مکان خاصی نگه دارند؟
3. چگونه از کثیف شدن محیط شهر جلوگیری میشود؟
سناریوی پیشنهادی
یک شهروند با بستهای زباله در دست، به دنبال سطل زباله میگردد، اما هیچیک از رهگذران نمیتوانند به او کمک کنند. پس از پرسوجو، متوجه میشود که در این شهر سطل زبالهای وجود ندارد. او تصمیم میگیرد به شهرداری مراجعه کرده و این موضوع را مستقیماً از شهردار بپرسد.
شهردار محترم چه پاسخی خواهد داد؟
صحنههای تأملبرانگیز
1. رهگذری بیتوجه کاغذی را در جوی آب میاندازد و شهروند دیگری، با لحنی محترمانه، او را متوجه اشتباهش میکند.
پرسش: شهردار محترم، شما در این مورد چه پاسخی دارید؟
2. کودکی که به دلیل نبودن سطل زباله، پوست میوهاش را در خیابان میاندازد.
پرسش: شهردار محترم، این کودک چگونه باید رفتار کند و چه پاسخی برای او دارید؟
❌ آیا شهردار یا روابط عمومی شهرداری فریم شهامت پاسخگویی به این پرسش ها را دارد⁉️
احمد بابایی
کانال صدای دودانگه
/channel/sedayerostadodang
مرحوم اسدالله فرهادنژاد به همراه یکی از همکارشان و دانش آموزان کلاس
مدرسه معرفت پهندر
❌ بمناسبت در گذشت جناب سرهنگ علی رمضانی( واودره)
اولین نظامی روستای واودره ،که در شهر قم خدمت کرده اند
ده دوازده ساله بودم که برای اولین بار ایشان را با لباس نظامی و با یک کیف سامسونت مشکی رنگ در روستامون دیدم
برخلاف برخی از افراد،
اندام و ظاهر مناسب برای نظامی بودن داشت
با گذر زمان، سن و سالی هم از ما گذشت. آشنایی و نزدیکی ما با سرهنگ بیشتر شده بود.از خاطرات دوران کودکی و نوجوانی در روستا بسیار سخن می گفت که شنیدنی و دلنشین بود
جناب سرهنگ زمان جنگ از سوی ارتش جهت خرید ادوات جنگی به کشور چین و احتمالا کره شمالی عزیمت نمودند. به زبان انگلیسی هم تسلط داشتند
به اشعار مولوی علاقمند و به خوشنویسی هم می پرداختند.
در دوران بازنشستگی به زادگاه خود روستای واودره نقل مکان کردند
از دوران جوانی به پیاده روی علاقه خاصی داشتند لذا در روستا تیمی متشکل از سپاهی، فرهنگی، بانکی و بازاری تشکیل که روزانه کیلومترها در مسیر روستا پیاده روی می کردند.
گرایش اصلاح طلبانه داشتند بنده و بسیاری از دوستان چون گرایشی نزدیک به تفکرات ایشان داشتیم به ایشان علاقمند بودیم
اما متاسفانه آثار جنگ و عوارض شیمیایی جبهه های جنگ، مزید بر این شده بود که در ریه سرهنگ، توده بدخیم رشد نماید که بعد از دو سال مبارزه با مشکل تنفسی به دنیای ابدی رحلت نمایند.
روحش شاد و یادشان گرامی باد
احمد بابایی
کانال صدای روستا
/channel/sedayerostadodang
❌ متاسفانه وضعیت نون دهی نونوایی محمداباد عادلانه نیست. آقای شهردار لطفا مدیریت کنید
آقای مسوول مدیریت کنید
بخدا قسم کاری نداره .
به هر کسی که میخان بگن مدیریت نداره، مدیر نیست، میگن طرف مدیریت نانوایی یک شهر را ندارد حالا میخاد فرض شهردار بشه یا بخشدار یا فرماندار حالا هر کی!!!.
❌ابطال وقت در بعضی از نانوایی های دودانگه
برای نان بی کیفیت
کانال صدای روستا/channel/sedayerostadodang
❌ تخلیه آب سد مجی،
شرح در متن فیلم.
درصورت امکان فیلم را ببینید.
کانال صدای روستا
صحبت های قاابل تامل این دختر، واکنش های متفاوتی رو از سوی کاربران فضای مجازی داشته
Читать полностью…❌ استا اکبر
مردان و زنان سنین بالای ۵۰ سال دودانگه ای، بخصوص پدران ما کمتر کسی است که اسم استا اکبر را نشنیده باشد، استا اکبر تسلیمی آهنگر معروفی که در دهه بیست، سی، چهل و پنجاه در روستای کلومک دودانگه مشغول فعالیت به شغل آهنگری بودند که برای کشاورزان، داس، تبر، بلو و بسیاری از وسایل دیگر کشاورزی را می ساخت،
فرزندان استا اکبر در دودانگه تحصیل و علی و فرشته به شغل معلمی در دودانگه اشتغال داشتند.
آلونکچوبی که در این تصویر مشاهده می کنید کارگاه آهنگری که اکثر اوقات پاتوق کشاورزان شالیکار آیش امیرده، بنافت آیش و گچین بوده که برای سفارش و دریافت ادوات به این کارگاه می آمدند.
صدای سندان و چکش که با ریتم خاصی چکش به سندان زده می شد از دور به گوش رهگذران می رسید.
امروز جهت کاری از این مسیر عبور می کردم تعطیلی این کارگاه و قفل چندین ساله روی در، روستاییان قدیمی را آزار می دهد.
ناگفته نماند پیشرفت تکنولوژی و ادامه ندادن شغل پدران توسط فرزندان و مهاجرت بی رویه دودانگه ایها به شهر و خالی شدن روستاها از جمعیت، عامل خاموش شدن صدای سندان استا اکبرها می باشند.
روحش شاد و یادشان گرامی باد
احمد بابایی
کانال صدای روستا
بمناسبت اول مهر
روز بازگشایی مدارس
❌ خاطره اولین روز مدرسه ام
حدود هفت سالم بود روستازاده ای که هنوز به شهر نرفته بودم جاده ارتباطی نبود هنوز ماشین ، موتورسیکلت، دوچرخه ندیده بودم.
برق نبود ، تلویزیون و رادیو ندیدم.
فقط صدای موتور شالیکوبی از روستاهای مجاور به گوشم رسیده بود و همین،
روستازاده ای که فقط گاو و گوسفند و مرغ و اردک و الاغ و اسب و سگ دیده بودم.
در اصل روستاها روستای به تمام معنا و واقعی بود
شنیده بودیم اگر دست دانش آموز بخاطر پوست گردو سیاه باشد معلم کتکمی زند چون شهریور فصل گردو بازی بود کف دست های من سیاه بود به همین خاطر روزها می رفتم کنار رودخونه دستامو به سنگ عاج دار می مالیدم تا سیاهی از بین برود در صورتیکه پوست دستم نازک میشد و زخم، اما سیاهی از بین نرفت.
پسرخاله ام احمد شرفی با همسابه مون حسین طالبی سه روز زودتر از من به مدرسه رفته بودند.
بعد از ظهرها می رفتم پیش اونا از مدرسه و معلم می پرسیدم. و اونا از اینکه می توانستند صفحه بابا آب داد را بخونن پوز می دادند
صبح فردا احمد و حسین صدام زدند با اونا رفتم مدرسه ی روستامون.
هنوز معلم ندیده بودم فکر می کردم معلم با ما فرق داره اونا غذاشون چیز دیگه ای هست یا قیافه شون با ما فرق داره فکر می کردم معلم موجود دیگری هست.
ساعت مقرر معلم اومد اون وقت روستامون پنج پایه داشت دانش آموزان به ترتیب قد و کلاس صف تشکیل دادند. معلم دو سه دقیقه صحبت کرد رفتیم سرکلاس.
فرق هایی که در معلم دیدم اینکه چون سپاه دانش بود لباسش با لباس ما فرق می کرد چون بچه تبریز و ترک بود طرز صحبت کردن فرق داشت ولی من همه این فرق ها را فقط بخاطر معلم بودن می دیدم
بعد از مدتی معلم به اسماعیل و سیداقا گفت
بیایید بیرون جلوی تخته سیاه
معلم به دست های اسماعیل و سیداقا با چوب می زد
من فقط به کف دست اسماعیل و سیدآقا نگاه می کردم که سیاه هست یا نه؟
دیدم که دستشون سباه نیست
به خودم گفتم وای وقتی کف دست اینا که سیاه نیست معلم کف دستشون رو اینچنین با چوب می زند
پس کف دست من که سیاه هست خدا به داد من برسد قطعا مرا فلک هم خواهد کرد
گفتم بهترین کار اینکه یواشکی از مدرسه فرار کنم.
زنگ تفریح که شد سریع بدون اینکه لحظه ای تو حیاط مدرسه بایستم فرار کردم رفتم خونه.
فردا مادرم مرا با خود به مدرسه برد که معلم گفت تنبیه آنها بخاطر دعوا با همدیگر بود نه بخاطر سیاهی دست.
سیاهی دست اشکالی ندارد
اینکه دیگه خیالم از سیاهی دست راحت شد در مدرسه ماندم که ماندم
احمد بابایی
کانال صدای روستا
/channel/sedayerostadodang
🔹نقدی به یادداشت جناب دکتر حسینعلی قنبری استاد محترم دانشگاه تهران پژوهشگر و محقق
( در مورد فروش زمین به غیربومیان)
آقای دکتر چنین فرمودند ؛دو عامل در فروش زمین نقش دارند
عامل اول اینکه، بومیان با پیشرفت فن آوری و یارانه نقدی و مانند اینها دیگر دل به کار و کشاورزی نمی دهند
جناب دکتر
❌ بنده برخلاف شما که خیلی شناختی از دودانگه ندارید فقط تصورات ذهنی در دوران کودکی از منطقه دارید، کسی هستم از بدو تولد
تاکنون در دودانگه زندگی می کنم سی سال شاغل در آموزش و پرورش دودانگه در حال حاضر بازنشسته آن سازمان و به امور کشاورزی و باغداری فعالیت دارم.
در خصوص یارانه، اگر منظور یارانه سیصد هزار تومانی باشد همانطور که همگان مطلعند این یارانه را شهرنشین و پایتخت نشین تا پاستور و بهارستان نشین دریافت می کنند تنها کشاورزان و روستا نشینان این یارانه را دریافت نمی کنند که این یارانه باعث این شود روستایی دیگر دل به کار کشاورزی ندهد.
جناب دکتر، علت اینکه کشاورز دیگر دل به کار کشاورزی نمی دهد
عامل اول ؛ عدم حمایت جدی و بی توجهی دولتمردان به کشاورزان
عامل دوم ؛ بصرفه و اقتصادی نبودن کشاورزی دیم در منطقه می باشد.
جناب دکتر
به این دلیل به کشت دیم تاکید کردم
چون
همگان آگاهند تمامی زمین های شالیزاری منطقه دودانگه همه ساله تحت کشت برنج قرار می گیرند حتی یکمتر از زمین شالیزاری در منطقه بلازرع نمی ماند!!!
پس با این اوصاف می توان گفت
کشت برنج تا حدودی اقتصادی و مقرون به صرفه می باشد و کسی نمی تواند در حوزه برنجکاری به کشاورزان دودانگه، انگ بزند که با گرفتن یارانه دل به کار کشاورزی نمی دهند!
🔻اما کشت دیم
در اکثر سال زراعی شرایط خوب و عالی برای کشت دیم روی نمیدهد اگر چنانچه شرایط جوی خوب باشد کشاورز باید بالاجبار گندم خود را با نرخ تحمیلی دولت فقط به خود دولت بفروشد صادرات ممنوع و مرزها بسته!
دولت محترم هم پول کشاورز را بطور دلخواه ،بطور عشقی هر وقت دلش سوخت و خواست در چندین قسط بصورت قطره چکانی پرداخت خواهد کرد که این عامل و عوامل دیگر باعث می شوند که روستایی دیگر دل به کار کشاورزی ندهد و زمین دیم خود را بفروشد نه دریافت یارانه نقدی!
✍ احمد بابایی
کانال صدای روستا
!/channel/sedayerostadodang
❌به بهانه بازگشایی مدارس
این عکس مربوط به ۲۸ سال پیش، حیاط دبیرستان فاطمیه پهندر می باشد تصاویر برخی از دختران دیروز و مادران امروز است
دخترانی که پیاده از روستاهای مرگاو، دامادکلا، کتریم، رسکت، تلاوک، کلیچ کلا، متکلا،خوشرودبار، خوش نشان ، سیاهدشت جهت اخذ دیپلم به این مدرسه می آمدند.
.زمانیکه نه جاده ها شن ریزی بوده نه حتی تلفن ثابتی بوده تنها رسانه این دختران تلویزیون بود و معلم،
دخترانی که در برف و باران کیلومترها با چکمه ای که چندین کیلو گل چسبناک را با خود جمع میکرد خود را به مدرسه رسانده و مجددا بعد از ظهرها از مدرسه با طی ده کیلومتر به روستاهای خود بر می گشتند.دخترانی که امروز فرزندانشان در دبیرستان و دانشگاه ها مشغول تحصیل می باشند دخترانی که امروز، مادر شوهر و مادر زن شدند. دخترانی که متاسفانه برخی از آنها بیوه ، مطلقه و حتی بعضی از عزیزان فوت شدند.
کاش با توجه به گسترش شبکه اجتماعی تلگرام، مدیری، توانمندی آن را داشت تا این دختران دیروز ومادران امروز دودانگه ای را در همین مکان جمع می کرد تا تجدید خاطره برای آنان شود.
به امید آن روز.
احمد بابایی
دبیر بازنشسته آموزش و پرورش دودانگه
کانال صدای روستا
با سلام و احترام خدمت اعضای محترم و مدیران گرامی کانال ها و گروه های تلگرامی روستاهای دودانگه بخصوص گروه دیوار و شیپور دودانگه
همانطور که مطلع هستید، دیروز بازارچهای در مرکز بخش دودانگه افتتاح شد که هدف از آن حمایت از فروشندگان محصولات بومی منطقه است. این اقدام ارزشمند میتواند فرصت بسیار خوبی برای تولیدکنندگان محلی باشد تا محصولات خود را به مردم عرضه کنند و باعث رونق اقتصادی منطقه شود.
اما جای یک نکته خالی بود: متأسفانه در گروههای محلی مانند «دیوار دودانگه» و «شیپور دودانگه» هیچ خبری از این بازارچه منتشر نشد. در حالی که هدف اصلی این گروهها حمایت از تولیدکنندگان و ترویج فعالیتهای محلی است.
لذا از مدیران محترم گروه خواهشمندم در آینده، چنین موضوعات مهمی را اطلاعرسانی کنند تا همه مردم از آن باخبر شوند و حمایت لازم صورت گیرد. اطلاعرسانی گسترده در گروهها و کانال های تلگرامی و غیره، نقش مهمی در موفقیت اینگونه رویدادها دارد و کمک میکند تا مردم بیشتری در آن شرکت کنند.
با تشکر از توجه شما
احمد بابایی
اول آذر ۱۴۰۳
مدیر کانال صدای دودانگه
/channel/sedayerostadodang
❌با سلام به مدیران و اعضای محترم گروهها و کانالهای مرتبط با دودانگه،که بالغ بر پنجاه گروه و کانال تلگرامی و واتساپی می رسد.
هدف از تشکیل این گروهها و کانالها باید رسیدگی به مشکلات منطقه و کمک به بهبود شرایط باشد. اما متأسفانه بیشتر پیامها بیربط هستند و به موضوعات اصلی توجه نمیشود. همچنین دیده میشود که برخی مدیران بیشتر به تقدیر و تشکر از مسئولان میپردازند. قدردانی خوب است، اما نباید جای پیگیری مشکلات واقعی را بگیرد.
مسئولان وظیفه دارند پاسخگو باشند، و مردم حق دارند سوال بپرسند و جواب بخواهند. این حق ماست که بدانیم چه اقداماتی برای بهبود منطقه انجام میشود و مسئولان باید به مردم توضیح دهند.
در این میان"، کانال صدای دودانگه" و تعداری دیگر کمتر از انگشتان یکدست که تنها کانالی هستند که به شکل جدی پیگیر مشکلات و مطالبهگری میکنند،. اما متأسفانه به جای حمایت، برخیها تلاش میکنند این کانال صدای دودانگه را تخریب کنند. این کار نه تنها سودی ندارد، بلکه به ضرر منطقه هم هست.
از همه عزیزان خواهش میکنیم با تمرکز بر مسائل مهم و حمایت از انتقادات سازنده، به رفع مشکلات دودانگه کمک کنیم و مسئولان را وادار به پاسخگویی کنیم. فقط با همدلی و پیگیری میتوانیم منطقهای بهتر بسازیم.
با سپاس از همراهی شما
احمد بابایی
مدیر کانال صدای دودانگه
/channel/sedayerostadodang
واگذاری ۱۰۰ خودرو به دهیاریها توسط استانداری مازندران، اتفاق خوبی برای کمک به روستاهاست. اما اینکه بخش دودانگه هیچ سهمی از این خودروها نداشته، در حالی که بخشهای دیگر مثل بخش همسایه ما ۴ خودرو گرفتهاند، باعث ناراحتی و گلایه مردم شده است.
❌اگر این موضوع درست باشد، نشان میدهد که مسئولین بخش دودانگه در پیگیری و رایزنی با استانداری ضعیف عمل کردهاند. مسئولین باید بیشتر تلاش کنند تا حق مردم منطقه را بگیرند و نگذارند دودانگه نادیده گرفته شود.
از مسئولین انتظار داریم توضیح بدهند چرا دودانگه از این طرح بینصیب مانده و هرچه زودتر برای جبران این کمکاری اقدام کنند. مردم دودانگه هم مثل بقیه مناطق حق دارند از این امکانات بهرهمند شوند.
احمد بابایی
کانال صدای دودانگه
/channel/sedayerostadodang
به نام خدا
" وصیت نامه، جایگزینی برای صورتجلسات
بی اثر"
یکی از بزرگترین مشکلات کشورمان، از سطح کلان تا روستاهای کوچک، این است که بسیاری از تصمیمها و اقدامات تنها در حد حرف و نوشته باقی میمانند و در عمل هیچگونه ضمانت اجرایی ندارند.
من، (احمد بابایی)، در اینجا وصیت میکنم که پس از فوت من، هیچگونه غذا، پذیرایی، یا بستهای در مراسم ختم و ترحیم من توزیع نشود.
متأسفانه این روزها در برخی روستاها، از جمله در روستای ما، واودره، صورتجلسهها و طومارهایی تنظیم میشود که هدف آن کاهش هزینههای مراسم ختم و تغییر رسوم اشتباه است. با این حال، بسیاری از افرادی که این طومارها را امضا میکنند، به امضای خود پایبند نیستند و همچنان همان رویه نادرست را ادامه میدهند.
به همین دلیل، از همه دوستان تقاضا دارم به جای این اقدامات بیاثر و امضاهای بدون اجرا، مانند من وصیتنامهای تنظیم کنید و در آن خواسته خود را مبنی بر عدم پذیرایی در مراسم ختم صریحاً اعلام نمایید. همچنین، این وصیتنامه را در کانالها و گروههای تلگرامی روستای خود به اشتراک بگذارید تا دیگران نیز تشویق شوند به این فرهنگسازی بپیوندند.
هدف من از این وصیت، جلوگیری از ایجاد فشار مالی بر بازماندگان و نیز کمک به تغییر یک رسم اشتباه است که به جای تمرکز بر یاد و خاطره متوفی، هزینههای بیهوده را بر خانواده تحمیل میکند.
از تمامی بازماندگان و شرکتکنندگان در مراسم درخواست میکنم که این وصیت را محترم شمارند و بدانند که آنچه برای من اهمیت دارد، دعای خیر شما و انرژی مثبتتان است، نه رسوم و تشریفات پرهزینه.
این وصیت در هنگام دفن خوانده شود تا همه از خواست قلبی من مطلع شوند و از اجرای این رسم نادرست خودداری کنند.
با سپاس،
احمد بابایی
۲۹ آبان ۱۴۰۳
کانال صدای دودانگه
/channel/sedayerostadodang
"آقای پزشکیان قرار این نبود"
*قرار بود دولت با نظر مردم هرگونه تغییر در قیمت کالاها و خدمات را انجام دهد. حالا فقط یک سوال: "افزایش ۲۰ تا ۳۰ درصدی قیمت خودروهای داخلی" با نظر کدام مردم انجام شده است؟
چون ما، مردم ایران، هرگز چنین نظری ندادهایم.
ما فکر میکردیم شما متعهد به حفظ منافع مردم هستید و وعدههای خود را گردنگیر ما کردهاید. اما اکنون فهمیدیم که اشتباه کردهایم.
آقای پزشکیان، این موضوع چگونه توجیه میشود؟ آیا ما مردم ایران دیگر جایی در تصمیمگیریها نداریم؟**
احمد بابایی
کانال صدای دودانگه
/channel/sedayerostadodang
⁉️درخواست شفافسازی در مورد زمین خریداریشده برای بانک کشاورزی در محمدآباد فریم
حدود سی سال پیش، زمانی که زمین در منطقه محمدآباد فریم بسیار ارزان بود، مردم و خیرین منطقه دودانگه با نیت توسعه و رفاه عمومی، مبلغی را جمعآوری کردند تا زمینی خریداری و در آن بانک کشاورزی احداث شود. شوراهای اسلامی و افراد معتمد منطقه نیز در این موضوع همکاری کردند.
من نیز از جمله کسانی بودم که در آن سال مبلغ ۳۰۰ تومان برای خرید این زمین پرداخت کردم، اما متأسفانه نه تنها بانک کشاورزی ساخته نشد، بلکه شنیدهها حاکی از آن است که زمین خریداریشده به فروش رفته و هیچ اقدامی برای تحقق این هدف صورت نگرفته است.
اکنون، پس از گذشت سه دهه، سوالات جدی در این خصوص مطرح است که از مسئولین وقت و فعلی انتظار پاسخگویی داریم:
1. چه کسانی مسئول خرید زمین و پیگیری احداث بانک کشاورزی بودند؟
2. زمین خریداریشده در کجا واقع شده بود و چرا ساختمان بانک در آن احداث نشد؟
3. اگر زمین فروخته شده است، درآمد حاصل از فروش آن کجا و چگونه هزینه شده است؟
4. آیا در اسناد و مدارک، هیچ مستندی از این موضوع و جزئیات معاملات انجامشده وجود دارد؟
5. آیا امکان احیای این پروژه یا بازگرداندن حقوق مردم وجود دارد؟
این موضوع حق جمعی مردم منطقه دودانگه است و شفافسازی در این زمینه، تنها راه بازگرداندن اعتماد عمومی و احترام به زحمات خیرین و مردم دلسوز منطقه است. امیدوارم مسئولین مربوطه با دقت و مسئولیتپذیری به این پرسشها پاسخ دهند و اقدامات لازم را انجام دهند.
احمد بابایی
دوشنبه ۲۸ آبان
کانال صدای دودانگه
/channel/sedayerostadodang
صدای روستا، حالا صدای دودانگه است
امروز، با توجه به گستردگی مخاطبان و نیاز به همبستگی و همصدایی بیشتر، تصمیم گرفته شد که این کانال به نام صدای دودانگه تغییر یابد. دودانگه، با تمام روستاها، کشاورزی پرقدمت، و طبیعت بینظیرش، نیازمند رسانهای است که در کنار رسانه های دیگر، دغدغههای مردم منطقه را بازتاب دهد و بستری برای طرح مسائل مهم فراهم کند.
کانال صدای دودانگه با هدف ایجاد فضایی برای مطالبهگری منصفانه، انتقاد سازنده، و تعامل مؤثر در حوزههای مختلف فعالیت خود را ادامه میدهد. تلاش ما این است که:
مشکلات و خواستههای مردم منطقه را مطرح کنیم .
به دغدغههای کشاورزی منطقه، به ویژه مشکلات زمینهای زراعی، مدیریت منابع آبی و حمایت از کشاورزان توجه کنیم.
حفاظت از محیطزیست منطقه، مقابله با تخریب جنگلها، بستر رودخانهها و بهرهبرداریهای نادرست را در اولویت قرار دهیم.
فرهنگ، تاریخ، و ظرفیتهای بینظیر دودانگه را به دیگران معرفی کنیم.
این کانال، صدای همه مردم دودانگه است؛ از کوچکترین تا بزرگترین روستاها، از دغدغههای روزمره تا مسائل کلان منطقه. با تمرکز بر چالشهای کشاورزی و محیطزیستی، و با انتقادهای سازنده و مشارکت آگاهانه، میتوانیم مسیری برای پیشرفت و عدالت ایجاد کنیم.
امیدواریم با این تغییر نام و تمرکز بر اهداف گستردهتر، همراهی و حمایت شما عزیزان همچنان ادامه داشته باشد. صدای دودانگه، صدای شماست؛ با هم، میتوانیم این صدا را رساتر و مؤثرتر کنیم.
احمد بابایی
کانال صدای دودانگه
/channel/sedayerostadodang
Mahdi:
سلام آقای بابایی عزیز بنده زلیکانی هستم نانوایی تلاوک اول اینکه هرتعداد نان میخواین آن هم با کیفیت بسیار بالا بنده در خدمت شما و دیگر عزیزان و اهالی دودانگه هستم ولی از شما گلایه و انتقاد دارم چون یک نانوایی در محمد آباد این شرایط را داشت دلیل نمیشه کل همکاران و کارشان رو زیر سوال ببرید و کار کل نانوایی و نانشان را بی کیفیت و به نا حق زیر سوال ببرید ازشما که یک شخص فرهنگی و دبیر بنده بودید انتظار بیشتری داریم میتوانید صدای بنده را هم داخل کانالتون صدای مردم بگذارید چون ما هم از همین مردم دودانگه هستیم متشکر
چون زیر پیامتون نوشته اید نان بی کیفیت و اتلاف وقت در نانواییهای دودانگه واین یعنی زیر سوال بردن کار حداقل ۱۵ نانوایی در دودانگه
در ضمن خودتان در مدرسه به ما یاد دادید همه جا به نوبت بعد اتفاقا عکس نانوایی و صف هم بود بنده هرکسی در صف ایستاده نان میدهم حتی اگر نوبت گرفته باشد ولی حضور نداشته باشد باید دوباره از ته صف نوبت بگیرد میتوانید از مشتریان نانوایی اینجانب سوال و تحقیق کنید پس لطفا همه نانوایی ها را بخاطر یک نانوایی و عجله خودتان زیر سوال نبرید
✅مذهب فشاری؛
مدارس احمق پرور مذهبی
رحیم پور ازغدی
بسیاری از این مدارس مذهبی کارخانه تولید احمقند!
در این مدارس مذهب را فشار میدهند توی گوش و چشم و دهن دانش آموز !
مذهب فشاری!
در مدرسه ای که همه دخترند مجبور میشوند چادر بپوشند!
رنگ های شاد ممنوع ، خنده ممنوع...
این ها عقده ای تربیت میکنند!
در این مدارس افرادی تربیت میشوند که در پاسخ به هر سوالی فقط بلدند بگویند خدا گفته پیغمبر گفته ، اهل بیت گفته !
مجبورند اسامی ائمه را حفظ کنند ، قرآن حفظ میکنند از اول به آخر ، از آخر به اول، ضربدری و پروانه ای از حفظ قرآن میخوانند و...
این مدارس بسیار خطرناکند...
آنها که در این جاها درس خوانده اند در آینده شاید آخوند هم بشوند با دو من ریش یا مداح مشهوری هم بشوند اما پوک و پوچند، ۲۰ سال بعد یا فاسد و فاسقند یا راحت آب به آب میشوند ! ...
اگر بررسی کنید میفهمید اغلب این کسانی که مذهبی هستند اینها در خانواده ای مذهبی و سطحی رشد کرده اند اما نمیدانند چرا؟!...
❌ مرد بادی در دودانگه
در منطقه ما کسی که بلوف می زند
به او می گوییم " بادی"
بنده حدود ۱۲ سال پیش تصمیم گرفته بودم در روستای خودم باغی احداث نمایم بعد از دو سال تحقیق
به نتیجه رسیدم باغ گردو احداث نمایم
و رقمی را بکارم که هنوز کسی آن را نکاشته است و از اولین ها باشم.
در سال ۱۳۹۳ در مساحتی حدود چهار هزار متر مربع تعداد یکصد اصله نهال گردو رقم چندلر را کاشتم چون اکثر نهال ها از نوع کشت بافت، یعنی به اندازه خودکار یا مداد و بعضیا کوچکتر از خودکار بوده مهم اینکه ساقه نهال خیلی نازکتر از مداد به کلفتی چوب کبریت بودند نگهداری آن بسیار بسیار سخت بود!
لذا با سختی هایی که در دوسال اول داشت توانستم بدون تلفات آنها را بزرگ کنم که در حال حاضر درختانی ده ساله ی مثمر هستند.
🔹بنده در چندین مجالس و حتی ، حضور در دفتر معاونت باغبانی استان مازندران و در شبکه های اجتماعی و گروه های مختلف تلگرامی گردوکاران کشور ادعا کردم اولین احداث کننده باغ گردو رقم چندلر در استان مازندران و حتی جزو اولین احداث کنندگان در کشور هستم. خوشبختانه در گروه تخصصی گردوکاران که باغداران زیادی از سراسر کشوردر آن گروه حضور دارند کسی ادعای بنده را رد نکرد و مدعی سن بالاتر هم کسی نشده
اما متاسفانه یا خوشبختانه عده قلیلی از اهالی محترم منطقه که هیچ سنخیتی با باغداری گردو نداشته و ندارند و همچنین دو نفر از نهال فروشان ادعای بنده را بر نتابیدند و بسیار خشمگین به نوعی بنده را تخریب نمودند
دلیل اینکه عده ای از اهالی ادعای بنده را برنتابیدند را نمی دانم ولی دلیل آن دو نفر از نهال فروشان را می دانم
نکته جالب اینجاست از میان این دو نفر نهال فروش، آن کسیکه حتی یک درخت گردو چندلر مثمر ندارد
و حتی پیوند گردو هم بلد نیست چنان در مورد سابقه در تولید نهال گردو چندلر بلوف می زد دلم برای خریداران نهال از این مرد بادی سوخت چون صد در صد اطلاعات غلط به خریداران و باغداران مبتدی می داد.
با توجه به تجربیات بنده در باغداری این رقم، به نظرم
باغداران مبتدی گناهی ندارند چون این مرد بادی در باد کردن چنان مهارت خاصی دارد که کمتر مرد بادی می تواند چنین باد کند.
در مطلب بعدی در مورد باصرفه بودن یا نبودن اقتصادی این نوع باغداری مطالبی خواهم نوشت.
احمد بابایی
از اولین احداث کنندگان باغ گردو چندلر در کشور
کانال صدای روستا
/channel/sedayerostadodang
❌به بهانه ترور سید حسن نصرالله رهبر حزب الله لبنان و برخی از کادر رهبری و فرماندهان نظامی
برخی از تندروها همیشه بر طبل جنگ می کوبند بخصوص در چنین شرایطی
باید به تندروها گفت
امنیت ملی ایران مهمتر از هر چیزی است. اگرامنیت و منافع ملی نباشد دیگر هیچ چیزی نیست.
شروع جنگ بسیار آسان است همانطور که حماس یک روز صبح اینکار را کرد ولی پایان جنگ دیگر در کنترل حماس نیست.
همانطور که صدام جنگ علیه ایران را شروع کرد به این فکر که سه روزه خوزستان را فتح خواهد کرد که این جنگ ۸ سال بطول انجامید.
این تصمیم خیلی مهم است و نباید شتابزده باشد.نباید برای یک حرکت تاکتیکی در دام استراتژی دشمن افتاد.
واقعیت اینکه بخاطر تحریم، اسرائیل دست بالایی از نظر نظامی و تکنولوژی بخصوص نفوذ و جاسوسی دارد و در هر صورت آمریکا و غرب از آن حمایت میکنند.
و روسیه هم نیازمند درگیری غرب است تا یجور بتواند از باتلاق اوکراین بیرون بیاد و از ما حمایت نمیکند.
ما در شرایط مناسبی برای جنگ نیستیم. سال آخر دفاع مقدس را بیاد بیاورید.
هیچ قدرتی از ما حمایت نمی کند. بنظرم ایران باید با زیرکی تمام، از این دام فرار کند.
باید اجازه داد استراژیست های دفاعی کشور در کمال آرامش بدون درگیری با احساسات، بهترین راه حل را انتخاب کنند.
بابایی
کانال صدای روستا
❌بابا آب داد
بابا نان داد
بابا جان داد
کارگران از جمله مظلومترین و بی پناهترین قشر امروز ایران که صبح تا شب در کارخانهها و معادن و... برای حقوق ناچیزی عرق میریزن و کسی قدردان آنها نیست تا چندسال پیش با کمبود کار مواجه بودیم و برای کارآفرینی بصورت افراطی از کارفرمایان حمایت شده بطوریکه کارگران فراموش شدن همینکه در بسیاری از کارخانههای خصوصی مخصوصا کارخانههای کوچک، کارگران وضعیت بسیار نامطلوبی دارند و کارفرمایان بشدت بر آنها سخت میگیرند کارگران میگویند که در بسیاری از کارخانههای خصوصی بزرگترین استراحت رفتن به دشویی برای چند لحظه هست که آنهم موقع برگشتن کارفرما طوری نگاه میکند که انگار تمام مال و اموالش رو در همون چند لحظه ما بالا کشیدیم.
خبر کشته شدن تعدادی از این قشر مظلوم شاید جامعه ایران را بیدار کند که این عزیزان در زیردست برخی از سرمایه داران چه عذابی میکشند!
🖤 در گذشت تلخ و دردناک تعدادی از هموطنان عزیزمان در حادثه انفجار معدن زغال سنگ معدنجو طبس، به ملت ایران و خانواده داغدیدگان تسلیت
کانال صدای روستا
/channel/sedayerostadodang
سلام صبح بخیر
بنده خیلی شناختی از دودانگه ندارم
تصورات ذهنی ام به دوران کودکی بر می گردد
اما درباره زمین خواری چون در جاهای دیگر هم دیده می شود، دو عامل نقش دارند یکی بومیان که با پیشرفت فن آوری و یارانه نقدی و مانند اینها دیگر دل به کار و کشاورزی نمی دهد
دوم پیشنهاد قیمتی نسبتاً بالای غیربومیان
باعث وسوسه فروش زمین توسط بومیان می شود
وقتی بومی آمد زمین را بر اساس خواستههای خودش تغییر می دهد این جاست که بومیان یا نسل های بعد پی می برند که پدرانشان چه خیانتی کردهاند
در استان گیلان در منطقه تالش خطر از بین رفتن زبان محلی بوجود آمده است چون غیر بومی آنقدر زیاد شده که بومیان ناچار شده اند مدام فارسی صحبت کنند
نمونه خیلی بارز در برابر دیده گان ما فلسطین است پدربزرگ ها زمین فروختند و قلیان کشیدند امروز نوه ها باید تاوان پس بدهند در واقع به کارگران اسرائیلی تبدیل شدهاند بیش از دو نیم میلیون فلسطینی پذیرفته اند که دیگر اسرائیلی هستند بیش از سه میلیون هم به اردن مهاجرت کردند که انگلستان مجبور شد کشوری بنام اردن هاشمی تشکیل بدهد تا مانند ما که بخشی از سرزمین ما در جنگ با روسیه از دست رفت و بیش از هزار سال نامش آران بود استالین آنرا به آذربایجان تغییر داد تا همواره مسئله تجزیه روی میز باشد
پس خودتان را دریابید تا دیر نشده
گمانم اکنون هم دیر شده
دکتر حسینعلی قنبری کرچایی
استاد دانشگاه تهران
پژوشگر ومحقق
ما فقیر فرهنگی و مادی شدیم!
اسرائیل با متدهای بالیوودی و هالیوودی داره اهدافش رو پیش میبره، امریکا داره روی پروژه ماه و مریخ کار میکنه، چین در حال بلعیدن دنیاست، اروپا روی بهبود زندگی شهروندانش کار میکنه، عربستان که حضرت محمد اصلا برای اونجاست در حال توسعه همه جانبه است و امارات و قطر و ترکیه هم در مسیر پیشرفتند و دغدغه مردم و مسئولین ما چیزهایی از جنس کارناوال و جشن و عزاداری و پیاده روی های مذهبی و نذری و غیره است! و این یعنی فقر فرهنگی و مادی!
در دنیایی که دیگران واقعی و جدی فعالیت می کنند و حضور دارند، ما در حال در جا زدن، شعار دادن، دروغ گفتن، و برگزاری نمایش و برنامه های هزینه بر و سرگرم کننده هستیم!
برای همین است که نه تنها پوسته ای از اخلاقیات باقی نمانده، بلکه حتی فرهنگ، تاریخ و زبان ملی و ایرانی هم در آستانه فروپاشی قرار گرفته!
❌ قبل از دیدن این کلیپ فکر می کردم ما مردم ایران خیلی در مصرف برق زیاده روی نه، بلکه افراط می کنیم در صورتیکه ما در مصرف برق خیلی کم مصرف هستیم.
مردم دنیا بطور متوسط ۱۱۹۲ کیلو وات ساعت در سال مصرف می کنند.
مردم اروپا میانگین ۲۱۲۰ کیلو وات در ساعت در سال مصرف میکنند
ما مردم ایران میانگین ۱۰۲۲ کیلو وات ساعت در سال مصرف می کنیم.
کانال صدای روستا
/channel/sedayerostadodang