کانال صدای روستا احمد بابایی @Ahmadbabaei339
پیرو متنی که درباره اولین دوره شورای بخش نوشته بودم، تصمیم بر این شد که پاسخ نماینده مجلس وقت به انتقاد تند و صریح شورای بخش دوره اول منتشر شود. این پاسخ بهوضوح نشان میدهد که شورای بخش در آن زمان، صدای مردم و تجلی اراده عمومی بوده است؛ نه نهادی که بهدنبال جلب توجه نمایندگان یا مدیران باشد و صرفاً برای عکسهای یادگاری فعالیت کند.
نکته قابل تأمل این است که شورای بخش، بهعنوان نماینده واقعی مردم، با شجاعت و صراحت به نقد عملکردها میپرداخت و از بیان مسائل و دغدغههای مردمی هیچگونه ابایی نداشت. در حالی که امروز، با وجود گسترش فضای مجازی و ابزارهای متنوع ارتباطی، حتی یک مورد مطالبهگری یا نقد جدی و شفاف از سوی برخی شوراها مشاهده نمیشود.
بابایی
کانال صدای دودانگه
/channel/sedayerostadodang
بیشتر از یک ماه از انتشار متنی در خصوص شفاف سازی وضعیت زمین بانک کشاورزی در محمداباد می گذرد. متاسفانه تاکنون هیچ مسولی پاسخگو نبوده است. این بار بر آن شدم تا مطالبه خود را به صورت صوتی مطرح کنم از مطلعین و مسولان محترم تقاضا دارم پاسخگوی این موضوع باشند.
کانال صدای دودانگه
/channel/sedayerostadodang
❌ خاطره ای از خدمت سربازی با بچه های دودانگه
#متفرقه
#خاطره
امروز یکی از همخدمتیهای دوران سربازیام را در روستای محمدآباد یا فریم شهر دیدم. پس از سلام و احوالپرسی، دیدم که پاهایش خوب کار نمیکند. پرسیدم: «چی شده پاهات؟» لبخند تلخی زد و گفت: «جراحی کردم، مشکل زانو داشتم. راستش باید از تو دیه بگیرم!»
با تعجب گفتم: «از من؟! چه ربطی به من داره؟» گفت: «یادت نیست اون شب چه بلایی سرمون آوردی؟ از اون شب تا حالا پاهام درد میکرد تا اینکه مجبور شدم عمل کنم.»
حیرتزده نگاهش کردم. او هم با خندهای ماجرا را تعریف کرد، خاطرهای که مرا به سالها قبل برد؛ به روزهایی در پادگان اصفهان، مرکز آموزش توپخانه.
آن شب من نگهبان شیفت نیمهشب بودم، از ساعت دوازده تا دو بامداد.
وسط سکوت شب و صدای سگهای دوردست، متوجه شدم دو نفر مثل اسپایدرمن دارند از دیوار پادگان بالا میروند. تاریکی شب مثل یک فیلم جاسوسی شده بود و من که جثه ضعیف داشتم، در گوشهای پنهان شدم. آنها مرا نمیدیدند، اما من خوب دیدمشان. هر دو از بچههای دودانگه بودند.
یکیشان هیکلی درشت و عضلانی داشت که اگر یک بار مرا بلند میکرد، احتمالاً تا صبح به عنوان دمبل از من استفاده میکرد!
وقتی پایشان به سیم خاردار رسید، با صدای بلند ایست دادم. انگار برق سهفاز از بدنشان رد شد! صدای نفسنفس زدنشان را میشنیدم. با صدایی لرزان گفتند:
«ما سرباز همین پادگانیم! مرخصی نداشتیم، مجبور شدیم از دیوار بیایم.»
خونسرد گفتم: «من شما رو نمیشناسم. ولی حالا که اومدین، بیاین داخل.»
وقتی پایین آمدند، با لحنی جدی و خشن گفتم: «حالا بشینید کلاغپر برید!» هر دو چشمهایشان اندازه نعلبکی شد. با ناامیدی به هم نگاه کردند، ولی شروع کردند.
هر بار که کلاغپر میرفتند، زیر لب چیزهایی میگفتند که خدا میداند اگر میشنیدم، همینجا کارم تمام بود!
بعد از چند دور کلاغپر، گفتم: «حالا سینهخیز برید!» هیکلیه نفسش بریده بود و گفت: «داداش ولش کن دیگه، کف دستامون داره پوست میشه!» اما من مثل یک افسر جنگی مصمم بودم:
گفتم «برو، حرف نباشه!»
در این گیر و دار، ماشین گشت از راه رسید. پاسبخش که قیافهاش شبیه کارآگاهها بود، از من پرسید: «چی شده؟» یواشکی گفتم: «اینا از بچهمحلهای من هستن، لطفاً ببریدشون خوابگاهشون.
خواهشا یه جوری هم نجاتشون بده که نفهمن من(احمد بابایی) بودم.» او هم بدون حرف، به وظیفهاش عمل کرد.
همه چیز تمام شد، اما آن شب سینهخیز رفتنشان واقعاً کار خودش را کرده بود؛ کف دستهایشان پر از زخم و سنگریزه شده بود.
چند ماه بعد، وقتی اوضاع آرامتر شد و خیالم از کتک خوردن راحت شد،
به آنها گفتم که نگهبان آن شب خود من بودم. اولش مات و مبهوت نگاهم کردند. بعد که به خودشان آمدند، قاهقاه خندیدند و گفتند: «احمد، واقعاً دمت گرم! ولی اینو بدون، هر وقت تو دودانگه ببینیمت، هنوز با هم حساب داریم!»
حالا بعد از سالها، امروز دوباره او را دیدم. با همان لبخند گفت: «اون شب رو یادته؟ هنوز زانوهام میگه خدا ازت نگذره!» شاید هنوز کمی دلخور باشد، ولی در نگاهش میشد چیزی شبیه به رفاقت و طنز روزهای سربازی را دید. چیزی که فقط از دل شبهای سرد و سخت پادگان بیرون میآید.
بابایی
کانال صدای دودانگه
/channel/sedayerostadodang
❌" سرمایه داران دودانگه ای؛ چرا زادگاه خود را فراموش کرده اند؟!
چرا سرمایهداران دودانگهای مقیم شهرها تمایلی به سرمایهگذاری در زادگاه خود ندارند؟ آیا تاکنون ظرفیتهای بینظیر این منطقه بهدرستی معرفی شده است؟ آیا مسئولان تلاش کردهاند با ایجاد انگیزه، ارائه تسهیلات و برداشتن موانع، آنان را به سرمایهگذاری در این منطقه ترغیب کنند؟
فرض کنیم از صد سرمایهدار دودانگهای، هرکدام با دریافت تسهیلات کمبهره (یا حتی بدون نیاز به تسهیلات) در طرحهای اشتغالزایی مشارکت کنند. اگر هر سرمایهداربه طور متوسطا چهار نفر را مشغول به کار کند:
۴۰۰ نفر به طور مستقیم شاغل خواهند شد.
۴۰۰ خانوار به منطقه بازخواهند گشت و مهاجرت معکوس آغاز خواهد شد.
رونق اقتصادی باعث بازگشایی مدارس، فعالتر شدن فروشگاهها و احیای کسبوکارهای خدماتی خواهد شد.
این چرخه مثبت میتواند به توسعه پایدار منطقه منجر شود. اما آیا مسئولان تاکنون برنامهای مشخص برای تحقق این اهداف تدوین کردهاند؟
سؤالات کلیدی که باید پاسخ داده شود:
1. آیا فهرستی از سرمایهداران دودانگهای تهیه و با آنان ارتباط مستقیم برقرار شده است؟
2. آیا طرحهای عملی در حوزههایی مانند کشاورزی، گردشگری یا صنایع کوچک به آنان ارائه شده است؟
3. چه مشوقهایی برای جذب سرمایهگذاران در نظر گرفته شده؟ آیا تسهیلاتی نظیر معافیتهای مالیاتی یا تسریع فرآیندهای اداری پیشنهاد شده است؟
4. آیا موانع سرمایهگذاری نظیر بروکراسی اداری یا کمبود زیرساختها شناسایی و برطرف شدهاند؟
5. چرا سرمایهداران دودانگهای تاکنون تمایل اندکی برای سرمایهگذاری نشان دادهاند؟ آیا دلایل این بیمیلی بررسی شده و راهکارهایی برای رفع آن ارائه شده است؟
اینها سؤالاتی است که مردم از مسئولان انتظار دارند پاسخی روشن و عملی به آنها ارائه شود.
در پایان؛
از همه نخبگان، صاحبنظران، اهل قلم و سرمایهگذاران عزیز دعوت میکنیم نظرات، تحلیلها و پیشنهادهای خود را درباره طرح سرمایهگذاری سرمایهگذاران بومی در دودانگه با ما به اشتراک بگذارند. دیدگاههای شما میتواند گامی مؤثر برای شفافسازی، بهبود و پیشبرد این ایده باشد. مطالب ارسالی شما در این کانال منتشر خواهد شد تا بستری برای تبادل افکار و جلب توجه مسئولان و سرمایهگذاران فراهم شود. منتظر نوشتههای ارزشمند شما هستیم.
احمد بابایی
کانال صدای دودانگه
/channel/sedayerostadodang
❌ " از روستای شلدره دودانگه تا تهران
دو نگاه متفاوت در مورد درختان"
امروز برای انجام کاری به روستای شلدره رفته بودم. چیزی که عمیقاً توجهم را جلب کرد، درختان گردوی ۳۰ تا ۴۰ سالهای بود که با وجود ایجاد مزاحمت برای ساختوساز، همچنان استوار و پابرجا ماندهاند. مالک ساختمانها نهتنها این درختان را قطع نکرده، بلکه با دقت و ظرافت خاصی از آنها مراقبت کرده است.
روستای شلدره، با هوایی سرشار از اکسیژن !
🔹این تصویر مرا بر آن داشت که چند کلامی خطاب به، آقای زاکانی، شهردار تهران، بنویسم:
آقای زاکانی، اینجا مازندران است؛ در قلب جنگلهای هیرکانی. مردم اینجا به طبیعت احترام میگذارند و زندگیشان را با آن در آمیختهاند. حال شما، در تهران، شهری که زیر بار آلودگی و شلوغی به سختی نفس میکشد، برای ساخت یک مسجد در پارک، آن هم بدون ضرورت و توجیه منطقی، دستور به قطع درختان دادهاید.
کاش پیش از چنین تصمیماتی، از این روستاییان سادهزیست یاد میگرفتید که چگونه میتوان به طبیعت احترام گذاشت و همزمان نیازهای انسانی را پاسخ داد.
✍ احمد بابایی
کانال صدای دودانگه
.
/channel/sedayerostadodang
❌ " از درد دل کشاورزان امروز تا
خاطره ای تلخ از دهه هشتاد "
امروز در محمدآباد مرکز بخش کنار چند کشاورز ایستاده بودم که درباره مشکلاتشان صحبت میکردند. از گرانی نهادههای کشاورزی، کود و سم میگفتند و اینکه چقدر زندگیشان سخت شده است. یکی از آنها گفت: «کاش کسی بود برای وزیر نامه بنویسد، بیاید دودانگه تا حرف دلمان را به او بگوییم.» این صحبتها، مرا به یاد سفری انداخت که وزیر جهاد کشاورزی در دهه هشتاد به دودانگه آمد و باعث شد آن خاطره را دوباره مرور کنم.
سالها پیش، در دهه هشتاد، قرار بود وزیر کشاورزی به منطقه دودانگه سفر کند. این خبر در دل ما کشاورزان، نور کوچکی از امید روشن کرد. گمان میکردیم فرصتی دست داده تا مشکلات و سختیهایمان را بیواسطه با او در میان بگذاریم. روزها وقت گذاشتیم، طوماری نوشتیم و حرفهای دلمان را روی کاغذ آوردیم. حتی جهاد کشاورزی دودانگه برای استقبال گوسفندی فراهم کرده بود تا قربانی کند.
روز موعود فرا رسید. مردم از هر گوشهای جمع شدند. کشاورزان، زنان و کودکان، همه در میدان محمدآباد منتظر بودند. بالاخره کاروان وزیر با چندین ماشین از راه رسید. مردم سراسیمه به سمت او دویدند، طومارها را در دست داشتند، چشمهایشان پر از امید بود. اما آنچه اتفاق افتاد، چیزی نبود که انتظارش را داشتیم.
وزیر، حتی لحظهای توقف نکرد. بدون اینکه به درد دلهای ما گوش بدهد یا نگاهی به جمعیت منتظر بیندازد، به همراه مدیران استانی مستقیماً به باغ ۴۴ هکتاری سیب رفت.
آن لحظه، حس تلخی در دل همه ما نشست. انگار که مشکلاتمان، حرفهایمان، و زندگیمان در برابر آن باغهای بزرگ، ارزشی نداشت.
آری برادر، تا بود چنین بود. صدای کشاورز همیشه در سایه مانده است.
احمد بابایی
کانال صدای دودانگه
/channel/sedayerostadodang
#صدای_مردم
🔺️قابل توجه و پیگیری، نمایندگان محترم مردم در مجلس شورای اسلامی، آقای بخشدار و شورای محترم بخش دودانگه
⛳️خبر های ورزشی دودانگه ساری
را اینجا دنبال کنید🔻
@varzesh2d
❌نقدپذیری مدیر آموزش و پرورش دودانگه؛ الگویی برای سایر مسولان"
🔹در میان تمامی مطالبات و نقدهایی که در کانال صدای دودانگه مطرح شده است، متأسفانه شاهد بیتفاوتی بسیاری از مدیران و ادارات نسبت به این خواستهها و نقدها بودهایم. متأسفانه برخی از این مسئولان، به جای پذیرش انتقادات و تلاش برای بهبود، با رویکردی مغرورانه و غیرمسئولانه، هیچ توجهی به فضای مجازی و مطالب مطرحشده نمیکنند؛ این در حالی است که نقدها و مطالبات مردمی ابزار ارزشمندی برای آگاهی از مشکلات و رفع آنهاست.
🔹این بیتوجهیها برای من که بیش از سی سال در این منطقه شاغل بودهام و بهعنوان یکی از ساکنان دائمی و مطالبهگران منطقه به طرح مسائل و دغدغههای مردم پرداختهام، بسیار ناامیدکننده است. چنین رویکردی نهتنها به نفع منطقه نیست، بلکه نشانهای از کماهمیت شمردن مطالبات مردم و مسئولیتهای اجتماعی مدیران است.
🔹با این حال، واکنش مسئولانه جناب آقای میرمحمدی، مدیر آموزش و پرورش دودانگه، در مواجهه با مطلب
"زخمهای عمیق مهاجرت بر پیکر مدارس دودانگه"،
نشانهای مثبت و قابل تحسین است. ایشان با تماس مستقیم، ضمن استقبال از نقد منصفانه در فضای مجازی، آمادگی خود را برای اطلاعرسانی شفاف در خصوص اقداماتی که برای مدارس تعطیلشده منطقه انجام شده است، اعلام کردند.
🔹آقای میرمحمدی تأکید کردند که حاضرند این اقدامات را از طریق شبکههای اجتماعی و سایر بسترهای اطلاعرسانی با مردم به اشتراک بگذارند تا همگان از تلاشها و پیشرفتهای انجامشده مطلع شوند. این رویکرد شفاف و پاسخگو میتواند الگویی برای سایر مدیران باشد که از نقدها و نظرات مردم نهراسند و به جای بیتوجهی و غرور، با مسئولیتپذیری در مسیر بهبود شرایط منطقه گام بردارند.
🔺از آنجا که این روزها درگیر بیماری آنفلوانزا هستم، به ایشان قول دادهام که پس از بهبودی ، به صورت حضوری از فرصت پاسخگویی و شفافسازی ایشان بهرهمند شوم و جزئیات این اقدامات را با شما مردم عزیز به اشتراک بگذارم.
✍احمد بابایی
کانال صدای دودانگه
/channel/sedayerostadodang
❌ زخم های عمیق مهاجرت بر پیکر مدارس دودانگه
امروز دوشنبه قدم به جایی گذاشتم که زمانی پر از زندگی و شور بود؛ مدرسهای که صدای خندهها، تلاشها و هیاهوی دانشآموزانش هنوز در گوشم زنگ میزند. اینجا روزگاری محل رشد و شکوفایی نسلهایی بود که آرزوی ساختن آیندهای روشنتر را در سر داشتند. اما آنچه امروز دیدم، چیزی جز ویرانهای از گذشته نبود. حیاط مدرسه که روزی مملو از صفهای منظم صبحگاهی، بازیهای کودکانه و نشاط نوجوانی بود، حالا زیر انبوهی از علفهای هرز، زباله و بتنهای شکسته دفن شده بود. دیوارهای فرسوده، کلاسهای خالی و سکوت سنگین سالن، خاطرات پررنگ گذشته را به تلخی یادآوری میکردند.
با خود فکر کردم، چه کسی یا چه کسانی مسئول این ویرانیاند؟ چه چیزی باعث شد تا روستاها خالی از سکنه شوند و مدارس، این خانههای علم و امید، به چنین سرنوشتی دچار شوند؟ پاسخ روشن است: کمکاری و بیتوجهی مدیران محلی، شهرستان و استان. نمایندگان مجلسی که به جای تلاش برای ایجاد اشتغال و توسعه زیرساختها، تنها در زمان انتخابات پای در این مناطق گذاشتند و بعد، این مردم و مشکلاتشان را به فراموشی سپردند.
عدم برنامهریزی برای اشتغال در منطقه، باعث مهاجرت بیرویه مردم به شهرها شد. خانوادههایی که روزی با عشق و امید فرزندانشان را به این مدارس میفرستادند، حالا به دنبال نان و آیندهای بهتر، ریشههایشان را از این خاک کندهاند. مدارس خالی از دانشآموز شدند و بسیاری از این بناهای ارزشمند، که روزگاری قلب تپنده روستاها بودند، بهجای حفظ و بازسازی، فروخته یا به حال خود رها شدند.
این مدارس فقط ساختمان نبودند؛ هویت، تاریخ و امید یک منطقه بودند. اما مدیرانی که باید از این داراییهای فرهنگی و اجتماعی محافظت میکردند، چشم بر ارزش آنها بستند. امروز، بهجای آنکه در این مدارس صدای دانشآموزان طنینانداز باشد، سکوتی دردناک و ویرانی مطلق جایگزین شده است. آیا وقت آن نرسیده که مسئولان به خود بیایند؟ آیا نمیخواهند برای بازگرداندن زندگی به این روستاها و مدارس چارهای بیندیشند؟ یا باز هم ترجیح میدهند با وعدههای توخالی، زمان را سپری کنند و این میراث گرانبها را نابود کنند؟
✍احمد بابایی
کانال صدای دودانگه
/channel/sedayerostadodang
قابل توجه مدیرکل میراث فرهنگی استان مازندران
کانال صدای دودانگه
/channel/sedayerostadodang
❌ چرا دکل تلویزیون دودانگه همچنان بی ثبات است؟
چندین سال است که مردم شریف دودانگه با مشکل قطع شدن فرستنده تلویزیونی منطقه در اثر وزش باد، بارش برف یا باران مواجه هستند. این در حالی است که بارها از سوی بخشداران و شوراهای محلی، این مسئله به مسئولان مربوطه اطلاع داده شده و مکاتبات متعددی نیز صورت گرفته است، اما متأسفانه نتیجهای جز تکرار همان مشکلات گذشته حاصل نشده است.
در جدیدترین اتفاق، در یک نشست محلی کوچک، نماینده محترم مجلس، آقای بابایی کارنامی، در حضور شورا و دهیاران با مدیرکل صدا و سیما تماس گرفتند و این مشکل را مطرح کردند. پاسخ مدیرکل هرچند حاکی از اعزام کارشناس بود، اما به نظر می رسد با شرطی غیرمنطقی همراه شده است: مردم منطقه باید برای انتقال کارشناس وسیله نقلیه فراهم کنند! حتی با وجود اعلام آمادگی بخشدار برای کمک، این نوع پاسخگویی و مدیریت نشاندهنده بیتوجهی به مشکلات جدی مردم منطقه است.
سؤال اینجاست: چرا مردم دودانگه که سالها با چنین مشکلاتی دستوپنجه نرم میکنند، هنوز از ابتداییترین امکانات ارتباطی محروم هستند؟ آیا سزاوار است که در این عصر ارتباطات، با هر تغییر کوچک در وضعیت آبوهوایی، تلویزیون مردم منطقه از دسترس خارج شود؟ چرا تاکنون اقدام اساسی برای رفع این مشکل انجام نشده است؟
مردم دودانگه، که همیشه در سختترین شرایط با صبوری زندگی کردهاند، حق دارند از خدمات پایدار و باکیفیت برخوردار باشند. از مسئولان محترم درخواست میشود به جای وعدههای مکرر، راهحلی عملی و دائمی برای این مشکل ساده اما آزاردهنده ارائه دهند تا این معضل قدیمی برای همیشه برطرف شود.
با تشکر
احمد بابایی
کانال صدای دودانگه
/channel/sedayerostadodang
پیرو انتشار خبری مبنی بر تخصیص اعتبار برای تکمیل پروژه برق ۶۳/۲۰ کیلوولت بخش دودانگه، از پیگیریهای خانم دکتر عالیه زمانی، نماینده محترم مردم ساری و میاندرود در مجلس شورای اسلامی، که این موضوع را در دیدار با دکتر قائمپناه، معاون اجرایی رئیسجمهور، مطرح کردهاند، قدردانی و تشکر میکنیم.
❌با این حال، در تصویر نامه ارائهشده، به دلیل کمرنگ بودن متن و مخدوش شدن بخشی از آن، نمیتوان با اطمینان کامل گفت که بودجه مورد نظر بهطور قطعی تخصیص یافته است.
از دفتر ارتباط مردمی خانم دکتر زمانی درخواست داریم در این خصوص شفافسازی کرده و اطلاعات دقیقتری ارائه دهند تا ابهامات برطرف شود.
این نکته نیز قابل توجه است که این اولین مطالبهای است که از طریق این کانال به دفتر خانم دکتر زمانی مطرح میشود چون ما مردم دودانگه زود باوریم. انتظار میرود که ایشان و دفترشان، برخلاف برخی دیگر از مسئولان، نسبت به این درخواست بیتوجهی نکرده و پاسخگو باشند.
احمد بابایی
کانال صدای دودانگه
/channel/sedayerostadodang
❌یکی ناآگاهانه به دام می اندازد
و یکی آگاهانه نجات می دهد
در یک بیابان خلوت و سرد، روباهی کوچک و درمانده سرش در یک ظرف پلاستیکی گیر کرده است. او تلاش میکند خود را آزاد کند، اما هرچه بیشتر تقلا میکند، بیشتر گرفتار میشود.
از دور، پدر و پسری به سمت او نزدیک میشوند.. پدر جلوتر میرود، اما پسر، که کمی عقبتر است، دوربین در دست دارد و همهچیز را ثبت میکند. صدای پسر از پشت دوربین شنیده میشود: نگرانی و اضطرابش در کلماتش آشکار است.
پدر با دقت و مهربانی به روباه نزدیک میشود. در حالی که سعی میکند او را آرام کند، با چاقویی که از جیبش درآورده، شروع به بریدن ظرف پلاستیکی میکند. روباه وحشتزده چند بار تکان میخورد، اما. پدر موفق میشود ظرف را از سر روباه جدا کند.
پدر میگوید: "همه موجودات حق زندگی دارن. باید کمکشون کنیم."
روباه آزاد شده، به سوی افق میدود و در بیابان ناپدید میشود. یک تصویر ساده، اما پر از احساس و انسانیت، که نشان میدهد مهربانی مرزی ندارد.
احمد بابایی
کانال صدای دودانگه
/channel/sedayerostadodang
صندلی شکستهای که معلم روی آن مینشیند، نشان میدهد امکانات آموزشی در بسیاری از کلاسها حداقلی است. این در حالی است که نمایندگان مجلس و مدیران ارشد بر صندلیهای راحت و مدرن مینشینند و تصمیماتی میگیرند که بر آینده همین کلاسها تأثیر دارد. چرا معلمی که ستون آموزش و پرورش کشور است، باید با کمترین امکانات کار کند؟ این تفاوت، عدالت را زیر سؤال میبرد و اهمیت واقعی آموزش را کمرنگ میکند. اگر همین صندلی شکسته معلم به مجلس برده شود، شاید نمایندگان بهتر بفهمند که مشکلات از کجا شروع میشود.
Читать полностью…❌ "کانال صدای دودانگه ؛
"تریبونی برای انتقادات سازنده و انعکاس مطالبات."
کانال صدای دودانگه با هدفی کاملاً مستقل و انتقادی تأسیس شده است. این کانال نه خبری است و نه وابسته به هیچ جریان، حزب، گروه، اداره یا شخصی. من بهعنوان کسی که سالها در این منطقه زندگی کردهام و ارتباط نزدیکی با مردم دودانگه دارم، با ۳۰ سال سابقه خدمت در آموزش و پرورش و فعالیت در حوزه کشاورزی و باغداری، بر آن شدم تا بستری برای انعکاس مطالبات و طرح انتقادات سازنده فراهم کنم.
هدف اصلی این کانال صرفاً بازتاب خواستههای مردم و ارائه انتقادات منصفانه و مؤثر است. اگرچه گاهی تصاویر، کلیپها و اخبار مرتبط نیز منتشر میشود، اما محوریت کانال همواره بر شفافیت و استقلال استوار بوده و خواهد ماند. خدا را شکر تاکنون نه به دفتر نمایندهای مراجعه کردهام و نه در ستاد هیچ شخصی فعالیت داشتهام. باور دارم که شفافیت و استقلال، دو اصل اساسی برای پیشبرد اهداف این کانال هستند.
در منطقه دودانگه، بیش از یکصد کانال و گروه تلگرامی و واتساپی فعال است، اما جای کانالی که صرفاً به انعکاس مطالبات و انتقادات سازنده مردم بپردازد، خالی بود. ازاینرو، بر خود لازم دیدم این کانال را راهاندازی کنم.
از تمام دوستانی که دیدگاههای خود را با ما به اشتراک میگذارند، صمیمانه سپاسگزارم. معتقدم گفتوگوهای انتقادی، حتی اگر گاهی تند باشند، درصورتیکه با انصاف و واقعبینی همراه شوند، میتوانند به رشد و پیشرفت منطقه کمک کنند.
✍ احمد بابایی
کانال صدای دودانگه
/channel/sedayerostadodang
❌ نخستین تجربه شورای بخش در دودانگه؛
چالش ها و تفاوت ها
اولین دوره انتخابات شوراهای روستا برگزار شد و استقبال چشمگیری از سوی مردم برای ثبتنام صورت گرفت. در روستای ما، تنها ۱۲ نفر کاندیدا شدند که چهار نفر از آنان دارای مدرک لیسانس بودند. در این انتخابات، بنده و آقای یونسی و آقای اکبری از میان کاندیداها به شورای روستا انتخاب شدیم.
یک ماه پس از برگزاری انتخابات شورای روستا، بخشداری نامهای ارسال کرد و از هر روستا خواست تا یک نماینده برای شرکت در انتخابات شورای بخش به حسینیه محمدآباد اعزام کند. من نیز بهعنوان نماینده شورای روستای واودره در روز مقرر در این جلسه حاضر شدم.
هرگز قصد نداشتم کاندیدای شورای بخش شوم؛ از قبل با هیچکس صحبتی نکرده بودم و حتی اگر پیشنهادی هم مطرح میشد، آن را رد میکردم. با اینحال، بخشدار وقت به همراه هیئت اجرایی و نظارت، توضیحاتی ارائه دادند و سپس عدهای بهصورت داوطلبانه نامزد انتخابات شدند. نام کاندیداها بر روی تخته سیاه نوشته شد. دوستان حاضر در جلسه اصرار کردند که نام من نیز به لیست اضافه شود. با وجود مخالفت و عدم رضایت من، نامم بر روی تخته سیاه نوشته شد. حتی به حضار گفتم: «لطفاً به من رأی ندهید!»
رأیگیری انجام شد و برخلاف میل من، به لطف و اعتماد مردم، بهعنوان عضو شورای بخش انتخاب شدم. در نتیجه، آقایان منوچهر زارع( معلم با مدرک لیسانس)،عباس طالبی(معلم لیسانس) سید حسن هاشمی(معلم لیسانس) احمد بابایی( معلم لیسانس) و آقای ناصر شعبانی( کارمند شرکت فریم،فوق دیپلم) بهعنوان اعضای اولین دوره شورای بخش دودانگه انتخاب شدیم. روز بعد، جلسهای تشکیل دادیم و آقای منوچهر زارع بهعنوان رئیس شورای بخش برگزیده شد.
شورای بخش اول شورایی مردمی بود، نه شورایی که صرفاً در کنار مدیران و نمایندگان باشد و با آنها عکس یادگاری بگیرد. در جلسات عمومی، اعضای شورا بهشدت از نمایندگان مجلس و مدیران شهرستان و بخش انتقاد میکردند؛ بهویژه آقای منوچهر زارع و سید حسن هاشمی. این شورا بهراستی صدای مردم بود.
به یاد دارم در یک همایش با حضور ۲۰۰ نفر از مدیران شهرستان، استان و حتی کشوری، آقای منوچهر زارع از نماینده وقت مجلس، آقای یوسفنژاد، انتقادات شدیدی داشت. آقای یوسفنژاد نیز در پاسخ به این انتقادات، نامهای دوصفحهای نوشت که رونوشت آن را بهزودی در کانال منتشر خواهم کرد.
امیدوارم شوراهای بخش امروز نیز توانایی و جسارت لازم را برای مطالبهگری از طرف مردم داشته باشند؛
با توجه به گسترش شبکه های اجتماعی، اما متأسفانه تاکنون مطالبات و نطق تند و تیز آنها نه در شبکههای اجتماعی و نه در فضای حقیقی بهوضوح مشاهده نشده است.
با آرزوی موفقیت و پیروزی برای همه شوراهای مردمی.
احمد بابایی
عضو اولین دوره شورای بخش دودانگه
کانال صدای دودانگه
/channel/sedayerostadodang
❌ گلایه های مرد روستایی از بلبل و روزگار،
با ملودی " آخ لاره"
مرد روستایی با دل پر، در یک فضای کاملاً بومی، ملودی "آخ لاره" را با احساسی عمیق میخواند. خانهای با تلویزیون کوچک سیاهوسفید و روکش پارچهای قدیمی، گویی یادآور گذشتهای دور است که با موسیقی محلی در هم تنیده شده است.
در حالی که مرد با دل پر، از بلبل گله میکند که آوازش او را به یاد یار انداخته و تمام آرامش او را به هم زده است، شخص دیگری میخواهد با او همراهی کند. اما پس از تلاش کوتاهی، اختلاف صدای محسوس باعث میشود که از همراهی منصرف شود.
این ملودی با اشعاری ساده اما عمیق، روایتگر غمی است که مرد از عشق و بیماری با خود حمل میکند؛ او از روزگار گلایه دارد که زندگیاش را کوتاه کرده و با قسم دادن به قرآن، از یار قدیمی اش میخواهد او را تنها بگذارد و برای نامزد جدیدش عشوهگری نکند.
احمد بابایی
کانال صدای دوداتگه
/channel/sedayerostadodang
❌ نظر و پیشنهاد
مهندس علی روشنی جعفرکلایی
در مورد طرح سرمایه گذاری سرمایه گذاران بومی در منطقه دودانگه
دوست عزیز
دبیر محترم و دردمند دودانگه
سلام
از اینکه با نگاه ملی برای مسائل مبتلا به همواره راهکار درست ارائه دادید و همچنان امیدوارانه خواهید داد قابل تقدیر است
از طرفی در بیان دردها با زبان شیوا به ارائه راهکار مناسب درمان آن حل مسئله میفرمایید حکایت از دانش و ذکاوت شما دارد اما کو گوش شنوا که شما را از خودی ها دانسته و همراه خود نماید
اما این دودانگه ای ها اسیر سیاست میزداری شدند و در نزدیکی های انتخابات دور هم جمع شده و هم اندیشی کرده و یکنفر را برای اهداف تعیین شده خود بر اریکه قدرت می نشانند
بعد از انتخابات هم بجای هم اندیشی دیگه دور اندیشی کرده و برای فصل بعدی انتخابات یارگیری کرده و این دور و تسلسل ادامه خواهد داشت و هر گروهی به قدرتهای ذینفع نزدیکتر باشد خودی است و طبق معمول نیک اندیشان جامعه که تمایل بیشتر به منافع مردم دارند ناخودی هستند
اینکه هزینه ای برای مردم و سرزمین خود جهت بهبود وضع موجود و توسعه اشتغال پایدار و محرومیت زدایی جامعه اطراف خود و خانواده ونیز تلاش برای ایجاد تسهیلات مناسب برای جامعه کم برخوردار بفرمایند از اونا بعید است
تجربه ساخت کارگاه گلابگیری استاندارد در شهرک صنعتی دودانگه برای گلکاران منطقه را در حال حاضر در دست اجرا دارم تا در فروش گلاب مانده در دست گلکاران منطقه تسهیل شود
دریغا کسی پیدا شود به زحمتکشان عرصه تولید و امنیت غذایی و سلامت جامعه دودانگه حتی یک کلمه خسته نباشید گفته باشد پس انتظار کمک مالی و مشارکت در سرمایه گذاری برای انجام و اتمام اینگونه پروژه های مردمی جامعه را هم نباید از مدعیان دوستار دودانگه داشت
حالا بر سر موضوع صد متر آسفالت کردن که از خزانه دولت انجام شد مدتها بحث و جدل است که این یکی ویا اون یکی چه کرده است
وقتی مشاهده میشود تقریبا یک هکتار از باغ گل محمدی ایجاد شده توسط گلکار منطقه تخریب و برای فروش ویا رها میشود باید همه به حال زار منطقه گریه کنند چون اشتغال و تولید در منطقه در حال نابودی است
جالبتر اینکه بازارچه خود اشتغالی در شهر فریم توسط دلسوزان مردم جهت کمک به معیشت و توسعه اشتغال ایجاد شد
❗️کجایند دودانگه ای های پر مدعا حداقل یک عدد نان دست پت خواهران و مادران خود را بخرند تا آنها دلگرم شده و خدمات بهتر ی را در آینده ارائه نمایند به نظر میرسه اونا برای خرید و دور دورکردن به چهاردانگه بروند اما در دودانگه فقط در زمان انتخابات حضور فعال خواهند داشت
آری دبیر عزیز
از این شعار های توخالی مردم منطقه آشنایی کامل دارند و امیدی به آن ندارند
اگر دردمندی هست برای مردم منطقه بخواهد کاری انجام دهد یقین داشته باشید موانع چند لایه در مسیر راه خواهند گذاشت
با همه تجربیات خود در مواجهه با چالشهای گذشته و حال هنوز امیدوارم با حضور عزیزانی مثل شما باید توکل کرد و ادامه داد.
..........................................
کانال صدای دودانگه
/channel/sedayerostadodang
" سرمایه گذاری، کلید بازگشت رونق به دودانگه"
چرا منطقهای که میتوانست قطب اقتصادی و گردشگری باشد، به محلی برای فروش زمینهای کشاورزی تبدیل شده است؟
همه شده اند فروشنده زمین⁉️
چرا شهرک صنعتی، که میتوانست موتور محرک اقتصاد منطقه باشد، هرگز به درستی راهاندازی نشد یا به تعطیلی کشیده میشود؟
چرا باغ ۴۴ هکتاری سیب، که زمانی مایه افتخار مردم و مدیران بود، امروز زیانده شده است؟
چرا بانکها از منطقه فراری شدهاند؟
زیرا دیگر پولی در گردش نیست.
زمینهای کشاورزی، که روزی سفرههای مردم را رنگین میکردند، حالا خرد و تکهتکه شدهاند و کاربریشان تغییر یافته است.
مشکل اصلی کجاست؟ سوءمدیریت؟ نبود برنامهریزی؟ کمبود حمایت از کشاورزان و تولیدکنندگان و روستاییان؟ یا اینکه کسی برای توسعه پایدار این منطقه دلسوزی نمیکند؟
دودانگه به رونق نیاز دارد. مردمانش شایسته زندگی بهتری هستند. اما این تنها زمانی محقق میشود که تصمیمگیران به جای منافع کوتاهمدت، به فکر آینده این منطقه باشند.
یکی از بزرگترین مشکلاتی که دودانگه با آن مواجه است، عدم حمایت از سرمایهگذاری و کارآفرینی در منطقه است. به جای آنکه سرمایهگذاران، که میتوانند موتور محرکه اقتصاد باشند، مورد حمایت قرار گیرند، متأسفانه برخی با رفتارهای نادرست نه تنها انگیزه را از آنها میگیرند بلکه به دنبال کسب منافع شخصی هستند.
سرمایهگذاری به معنای ایجاد اشتغال، توسعه زیرساختها و بهبود معیشت مردم است. اما وقتی سرمایهگذاران به جای همکاری و تسهیل امور، با مانعتراشیها و درخواستهای غیرقانونی یا فشار برای پرداخت مبالغ اضافی مواجه میشوند، نتیجهای جز فرار سرمایه و رکود اقتصادی نخواهد داشت.
چرا به جای تسهیل فرآیندها و جذب سرمایه، برخی با رفتارهای غیرشفاف تلاش میکنند تا از سرمایهگذاران پولی به عناوین مختلف دریافت کنند؟ آیا چنین رفتاری چیزی جز تخریب آینده منطقه است؟
منطقهای مثل دودانگه، با این همه ظرفیت طبیعی و انسانی، نیازمند یک رویکرد شفاف و حمایتی است. حمایت از سرمایهگذاران به معنای کاهش بروکراسی اداری، رفع موانع قانونی و ایجاد امنیت اقتصادی است. نه اینکه آنها را با سنگاندازی و رفتارهای غیرمسئولانه دلزده و فراری کنیم.
اگر میخواهیم دودانگه رونق بگیرد، باید رویکردمان را تغییر دهیم. باید با جذب سرمایهگذاران، حمایت عملی از تولیدکنندگان و مقابله با فساد و رفتارهای غیرشفاف، مسیر توسعه را باز کنیم.
بیایید به جای مانعتراشی، دست سرمایهگذاران را بگیریم. آینده دودانگه به این تغییر رویکرد بستگی دارد.
احمد بابایی
کانال صدای دودانگه
/channel/sedayerostadodang
با سلام و احترام،
ضمن تقدیر و تشکر از بخشداری محترم دودانگه بابت برگزاری دورههای آموزشی که میتواند گامی مؤثر در جهت توانمندسازی جوانان منطقه باشد، لازم است نکتهای را متذکر شوم. انتشار اطلاعیههایی از سوی یک نهاد رسمی همچون بخشداری، نیازمند دقت و توجه بیشتری به جزئیات نگارشی و ویرایشی است. متن اعلامیهای که در گروهها و کانالهای منطقه منتشر شده است، حاوی اشتباه در نگارش، جملهبندی و حتی ساختار اداری است که شایسته شأن یک نهاد رسمی نیست.
چنین اطلاعیههایی که بهنام بخشداری صادر میشود، باید الگوی مناسبی از دقت و نظم اداری باشد و در عین حال، اطلاعات دقیق و شفاف را با بیانی صحیح و روان به مخاطبان منتقل کند. انتظار میرود پیش از انتشار، متون اینچنینی به دقت بازبینی و ویرایش شوند تا علاوه بر تأثیرگذاری بهتر، احترام به مخاطب و جایگاه بخشداری نیز حفظ شود.
امید است در آینده شاهد اطلاعیههایی با کیفیت بالاتر و متناسب با شأن نهاد محترم بخشداری باشیم.
احمد بابایی
کانال صدای دودانگه
/channel/sedayerostadodang
❌ آیا این است حمایت از روستانشینان⁉️
سالن ورزشی شرکت چوب فریم که با همت و مشارکت مردم محلی بازسازی شده، حالا به مکانی تبدیل شده که کودکان روستا از آن محروم شدهاند، تنها به دلیل اختلافات مدیر جدید با مربی و کمک مربی. این تصمیم غیرمنطقی، کودکان معصومی را که هیچ نقشی در این اختلاف ندارند، از حداقل امکانات ورزشی که حق طبیعی آنان است، محروم کرده است. آیا این حمایت از روستانشینان است که کودکانشان را از امکاناتی که با زحمت خودشان بازسازی کردهاند، دور کنیم؟
آقای بخشدار و مدیران محترم شهرستان ، نمایندگان محترم ، مدیر محترم شرکت چوب فریم ؛
آیا نباید به این شکاف روزافزون بین امکانات شهر و روستا رسیدگی شود؟ کودکی که در روستا زندگی میکند، چه گناهی دارد که باید به دلیل مهاجرت گسترده و خالی شدن روستاها، از حداقل نشاط و امکانات لازم محروم شود؟
بسیاری از کودکان روستاهای این منطقه، به دلیل مهاجرت خانوادهها و نداشتن همبازی، دچار مشکلات روحی و روانی شدهاند و مجبورند با پیرمردان و پیرزنان همنشین شوند. مدارس روستاها نیز یکی پس از دیگری تعطیل شدهاند، چراکه به دلیل نبود اشتغال، مردم به ناچار روستاها را ترک کردهاند. آیا این سیاستگذاریها باعث نمیشود که تنها چند کودک باقیمانده در این روستاها نیز انگیزه خود را از دست داده و به شهرها مهاجرت کنند؟
اگر این کودکان که نماد زندگی و امید در روستا هستند، از حداقل امکانات محروم شوند، چه آیندهای برای این مناطق باقی میماند؟ این نوع برخوردها نهتنها به توسعه روستایی کمکی نمیکند، بلکه روند تخلیه روستاها را سرعت میبخشد. از مسئولان محلی انتظار میرود که به جای بیتفاوتی، با حمایت از این کودکان و خانوادههایشان، زمینه نشاط و امید را در روستاها فراهم کنند. این وظیفهای است که در قبال مردم مناطق محروم برعهده دارید.
✍ احمد بابایی
کانال صدای دودانگه
/channel/sedayerostadodang
❌ "رقابت نمایندگان دودانگه؛
افتتاح بانک ملی یا بانک رفاه "⁉️
طی دو هفته گذشته، دو خبر مهم از نمایندگان مردم دودانگه در مجلس شورای اسلامی منتشر شد که هر یک به تلاش برای افتتاح یک شعبه بانکی در منطقه اشاره داشتند. از یک سو، دکتر علی بابایی کارنامی با اعلام پیگیریها برای افتتاح شعبه مستقل بانک رفاه کارگران در دودانگه، خبر از اقداماتی در این راستا داد.
از سوی دیگر، خانم عالیه زمانی نیز با خبر صدور مجوز برای ایجاد و بازگشایی شعبه بانک ملی، عزم خود را برای تأمین این نیاز مهم مردم منطقه به نمایش گذاشت.
اما نکته قابل تأمل این است که آیا این دو نماینده در مسیر تلاشهای خود برای خدماترسانی به مردم با یکدیگر هماهنگ هستند؟ پس چرا یکی به سمت بانک ملی و دیگری به سمت بانک رفاه میرود؟
آیا دودانگه ظرفیت میزبانی از هر دو بانک را دارد یا این دو خبر آغاز رقابتی میان نمایندگان برای تحقق وعدههایشان است؟
بیتردید مردم دودانگه، که سالها از کمبود خدمات بانکی رنج بردهاند، تنها به نتیجه نهایی اهمیت میدهند و نه شعارها و وعدهها. آنان منتظرند ببینند کدام نماینده میتواند حرف خود را به کرسی بنشاند و اولین شعبه بانکی را در منطقه افتتاح کند.
در نهایت، این رقابت اگرچه میتواند محرکی برای تلاش بیشتر هر دو نماینده باشد، اما شایسته است که نمایندگان با همافزایی و هماهنگی بیشتری در این مسیر حرکت کنند تا به جای پراکندگی منابع و انرژی، نتیجهای مطلوبتر و سریعتر برای مردم دودانگه رقم بخورد.
ما تماشاگر خواهیم بود تا ببینیم کدام یک از این دو نماینده موفق خواهد شد:
علی بابایی کارنامی با بانک رفاه یا عالیه زمانی با بانک ملی⁉️
✍ احمد بابایی
❌ رونوشت جهت اطلاع دفتر اطلاع رسانی علی بابایی کارنامی و عالیه زمانی کیاسری
کانال صدای دودانگه
/channel/sedayerostadodang
صحنه دلخراش تصادف موتورسیکلت در سه راه تاکام، تنها گوشهای از بحران جادهای کشور ماست. حوادثی که روزانه جان عزیزانمان را میگیرد و خانوادههایی را داغدار میکند. آمار کشتهشدگان تصادفات در ایران بهقدری بالاست که با آمار کشتههای یک کشور در حال جنگ قابل مقایسه است، گاهی حتی بیشتر. این فاجعه غیرقابل پذیرش است و جای تأمل جدی دارد.
در سفر کوتاهی که به آلمان داشتم، نظم، قوانین و فرهنگ رانندگی مرا شگفتزده کرد. در طول یک ماه، صدای بوق خودروها به ندرت شنیده شد و هیچ تصادفی، حتی جزئی، ندیدم. این تفاوت آشکار، ما را با این پرسش مواجه میکند: مقصر کیست؟ مردم، که گاهی قوانین را رعایت نمیکنند؟ یا دولت، که در توسعه زیرساختها، آموزش و نظارت بر حملونقل ناکام مانده است؟
مشکل اصلی، نبود فرهنگ مناسب رانندگی و ضعف زیرساختهای حملونقل است. جادههای ناایمن، خودروهای غیراستاندارد و قوانین ضعیف یا اجرا نشده، همگی دستبهدست دادهاند تا ایران را به یکی از کشورهایی با بالاترین نرخ تصادفات مرگبار تبدیل کنند.
آخر چه زمانی دولت و مردم باید برای تغییر وضعیت اقدام کنند؟
بابایی
کانال صدای دودانگه
/channel/sedayerostadodang
چرا دیروز بیصدا و امروز با هیاهو؟
در سال ۹۱، بهعنوان عضوی از شورای روستا،پیگیر احداث مخزن آب برای روستایمان بودم؛ پروژهای که با اعتباری بالغ بر هشتاد میلیون تومان تخصیص یافت. زمینی برای این منظور تحویل اداره آب و فاضلاب ساری شد و پیمانکاری به نام آقای برزو، بدون سر و صدا، با همکاری اینجانب مشغول به کار شد. در طول اجرای پروژه، به جز حضور دو بار ناظر طرح، هیچیک از مسئولان محلی یا استانی برای بازدید قدمی به این سمت نگذاشتند. پروژهای که در سکوت و بدون تشریفات به سرانجام رسید.
❌اما امروز شرایط کاملاً متفاوت است. برای احداث هر پروژه، حتی کوچکترین اقدامات مانند پر کردن یک چاله آسفالت، شاهد حضور مدیران، فرمانداران، نمایندگان، و سایر مسئولان هستیم. تصاویر دستهجمعی، تقدیر و تشکرهای مکرر، و انتشار گزارشهای تصویری در فضای مجازی به بخشی جداییناپذیر از روند اجرای پروژهها تبدیل شده است.
آیا این تغییر ناشی از رشد اهمیت پروژههاست؟ یا دوربینها و فضای مجازی به عاملی برای کشاندن مسئولان به پای هر اقدامی تبدیل شدهاند؟
در آن سالها، شاید ابزارهایی مانند فضای مجازی و رسانهها در این حد گسترش نیافته بودند یا توجه به نمایش عملکرد چنین اهمیتی نداشت. اما امروز، انتشار تصاویر و گزارشها در شبکههای اجتماعی به یک رقابت نمایشی تبدیل شده است. گویی مسئولان بیش از آنکه به کیفیت و نتیجه پروژه اهمیت دهند، به نمایش حضور خود در آن اهمیت میدهند.
اما نباید فراموش کرد که توسعه روستاها و رفع مشکلات مردم بیش از هر چیز نیازمند اقدام صادقانه، مسئولیتپذیری و تمرکز بر نتیجه است، نه ثبت تصاویر و تبلیغات زودگذر. تجربه سال ۹۱ به ما نشان میدهد که گاهی کار در سکوت و بدون هیاهو، اثربخشتر و مفیدتر است.
✍ احمد بابایی
کانال صدای دودانگه
/channel/sedayerostadodang
اینجا رسکت کاخ سلجوقی دودانگه است؛ چند دهه پیش میراث فرهنگی کاوشی در این محل انجام داد و برای حفاظت از آثار، روی آن را پوشاند تا از تخریب در امان بماند. در آن زمان، حتی چند سال نگهبانی برای حفاظت از این محل مستقر بود. اما همانطور که مشاهده میکنید، این میراث ارزشمند اکنون بهکلی رها شده و تخریب گردیده است. میراث فرهنگی باید پاسخ دهد که چرا با صرف آنهمه هزینه و منابع، چنین کاوشی انجام شد، در حالی که اکنون هیچ نظارتی برای حفظ این آثار وجود ندارد.
آیا بهتر نبود کاوشی صورت نمیگرفت و ساختمان، کتبیه و دیگر آثار همچنان در خاک دفن و از گزند تخریب مصون میماندند؟ بهنظر میرسد که برنامهریزی نادرست و عدم پایبندی به اصول مدیریت میراث فرهنگی، موجب از بین رفتن بخشی از تاریخ و هویت ما شده است. آیا بهتر نیست نهادهای مسئول برای چنین اماکنی راهکارهای بلندمدت و مؤثرتری اتخاذ کنند تا هم آثار حفظ شوند و هم ارزش سرمایهگذاریها به هدر نرود؟ حفاظت از میراث فرهنگی وظیفهای ملی است که کوتاهی در آن غیرقابل توجیه خواهد بود.
احمد بابایی
کانال صدای دودانگه
/channel/sedayerostadodang
❌چرا هیچ گروهی نمیتواند فقط روی اهداف خودش متمرکز بماند؟
بیشتر گروههای تلگرامی یا واتساپی که با یک هدف مشخص ساخته میشوند، خیلی زود به سمت بحثهای سیاسی یا مسائل بیربط میروند. حتی اگر مدیر گروه بارها هشدار بدهد یا تهدید به اخراج کند، باز هم این اتفاق میافتد. چرا⁉️
مثلاً در گروههایی که من عضو هستم،
مثلا در منطقه خودمان گروه هایی بنام همراهی با مردم دودانگه و مشکلات
یا هماندیشان دودانگه، پریم کهن، فرهنگیان دودانگه و چندین گروه در خارج منطقه که هدفشان پرداختن به مسائل و مشکلات مرتبط است،
از هر صد پیام شاید فقط یکی مربوط به موضوع دودانگه باشد. بیشتر پیامها ربطی به اهداف اصلی ندارند و بحثهای سیاسی یا شخصی مطرح میشود.
❌سوال اینجاست
چرا این اتفاق میافتد که اعضای گروه مطالب سیاسی منتشر می کنند⁉️
1. چون همه چیز به سیاست وصل است
در کشور ما، مسائل روزمره مثل گرانی، کار، یا حتی ورزش به نوعی به سیاست ربط پیدا میکند. به همین دلیل، آدمها حتی وقتی نمیخواهند، باز هم بحثهایشان سیاسی میشود.
2. جا برای حرف زدن کم است
خیلیها احساس میکنند جای دیگری نمیتوانند درباره مسائل مهم صحبت کنند، پس این حرفها را در گروهها میزنند.
3 نبود رسانه های آزاد و شفاف و نبود تلویزیون یا رسانه های مستقل و متنوع،
همین موضوع باعث می شود تا گروه های مجازی محلی برای بیان دیدگاه ها و بحث های سیاسی شوند
❌ دوستان می توانند دیدگاه و یا نقد خود را
مطرح نمایند.
احمد بابایی
کانال صدای دودانگه
/channel/sedayerostadodang
❌ قطعی برق بیخبر در روستاهای دودانگه؛ بیتوجهی به سالمندان و زندگی روستایی
مگر این پیرزن و پیرمردهای دودانگه چقدر مصرف برق دارند که حتی چراغ خانههای کوچک آنها را هم خاموش کردید؟ مگر در این روستاها چند خانوار باقی مانده که همه برقشان باید بدون اطلاع قطع شود؟
حداقل اطلاعرسانی میکردید تا فانوس و کبریت آماده کنند، یا چراغها را روشن بگذارند که در تاریکی به در و دیوار نخورند. حتی صبر میکردید تا این سالمندان شام سادهشان را بخورند و بعد قطع میکردید. مگر نه اینکه این عزیزان نهایتاً تا ساعت ۷ شب میخوابند؟
مدام از برنامهریزی قطع برق سخن میگویید، اما این چه برنامهای است که در آن خبری از هماهنگی با مردم نیست؟
این سالمندان در زندگی روزمره خود نهایتاً یک چراغ کوچک روشن و یک تلویزیون قدیمی دارند که آن هم معمولاً روی شبکه مازندران است، که خود شبکه هم اغلب قطع است. حال همین یک دلخوشی کوچک را هم از آنان گرفتید.
آیا قطع برق یک منطقه با ۵۰ روستا که اغلب ساکنان آن افراد سالمند هستند، در این زمان و با این امکانات توجیهی دارد؟ آیا سزاوار است که با مردمی که کمترین توقع و مصرف را دارند، اینگونه برخورد شود؟ امیدواریم مسئولین مربوطه، ضمن دلجویی از این عزیزان، برنامهریزی دقیقتر و احترام بیشتری به نیازهای مردم روستا داشته باشند.
احمد بابایی
پنجشنبه ۲۲ آذر ماه
کانال صدای دودانگه
/channel/sedayerostadodang
صبح روستا
امروز چهارشنبه
صبح روستای پاییندست در آغوش مه صبحگاهی پنهان شده، در حالی که روستاهای بالادست آفتابیاند. خروس آواز میخواند، صدای واقواق سگها به گوش میرسد، و قطرات آب حاصل از آب شدن برفکهای سقف خانهها آرام بر زمین میچکند. صدای گاوها هم در این میان طنینانداز است.
اما هوای پاک اینجا آن اکسیژن ناب و سرشار از زندگی را با هوای خفه و آلوده تهران مقایسه کن!
زمینی که در آن آرامش، متری یک میلیون و تهران با آن هوای مسموم و اضطرابش زمین را متری یکصد میلیون می فروشد. عجب تضادی ست این میان!
گویی ارزش همه چیز در منطقه ما دودانگه گم شده است
حتی برای بومیان!!!
احمد بابایی
کانال صدای دودانگه
/channel/sedayerostadodang
❌ آیا حیف و میل را می توان " نوش جان "
گفت⁉️
در مورد یکی از شهرداران اسبق شهر ساری در "گروه تلگرامی همراهان دودانگه" در مورد برکناری ایشان بحثی بین طرفداران شهردار و مخالفین پیش آمد نکته جالب اینکه طرفداران شهردار سابق میگفتن؛
" دمش گرم اگر خورده نوش جان، حداقل کاری کرده و شهرداران سابق کاری نکردن"
چرا ما به جایی رسیدهایم که وقتی مسئولی هم کار میکند و هم فساد میکند، میگوییم "حداقل کار کرد"؟ این منطق معیوب و فرهنگ اشتباه، خطرناکترین آسیبی است که میتواند به جامعه وارد شود. کار کردن وظیفهی هر مسئولی است، اما آیا باید فساد و حیفومیل بیتالمال را نادیده بگیریم فقط به این دلیل که او وظیفهاش را بهظاهر انجام داده است؟
خدماتی که با سوءاستفاده از منابع عمومی و فساد همراه باشد، نهتنها ارزشی ندارد، بلکه به اعتماد عمومی ضربه میزند و باعث از بین رفتن سرمایههای شهر میشود. عادیسازی این رفتارها با توجیه "حداقل کار کرد" راه را برای ریشهدارتر شدن فساد باز میکند و آیندهی جامعه را تباه میسازد.
مسئولی که از بیتالمال برای منافع شخصی سوءاستفاده میکند، حتی اگر اقداماتی انجام داده باشد، قابل دفاع نیست. کار زمانی ارزش دارد که با پاکدستی و شفافیت همراه باشد. ما نباید به فساد کوچکترین مشروعیتی بدهیم، زیرا هیچ پیشرفتی در سایهی فساد، ماندگار و واقعی نخواهد بود.
احمد بابایی
کانال صدای دودانگه
/channel/sedayerostadodang
❌ امروز دوشنبه، ۱۹ آذرماه شیرین رود
کانال صدای دودانگه
/channel/sedayerostadodang