اين كانال زيرمجموعه سايت آزادانديشي سين مي باشد. سایت سین محلی برای تمرین تفکر نقادانه و بالا رفتن تحمل شنیدن حرف مخالف است. seen1.ir https://youtube.com/@somayehchiti?si=ZrOt7uozHn1kCENt
برای مردم غزه شام غریبان گرفتیم در میدان فلسطین اما نمی دانستم چقدر جمعیت می آید و کلی رسانه ها را مطلع کرده بودیم. در صفحات کف دستی اطلاعیه را نوشتیم و در مراسم تشییع و دفن شهدای گمنام دانشگاه تهران بخشی از آن را پخش کردیم بعد رفتم پیش سعید حدادیان و از او خواستم این را اعلام کند در دفتر مسجد نشسته بود گفت من الان آنقدر گیجم که نمی فهمم تو چی می گی اینو بنویس بذار بعد می بینم چی هست.
به هیئت رزمندگان هم زنگ زده بودم که به نظرم استقبال نکردن و البته ریز مکالمه یادم نیست
آن شب به شکل عجیبی جمعیت آمده بود گویا تلویزیون مراسم را اعلام کرد و میدان تقریبا پر از جمعیت شده بود
@SEEN1
نخ تسبيح نوشته هايم
تلاشهايم
و معناي اخير زندگيم
"حضورت در قلبم و ظهورت بر چشمم" (عج)
تولدت مبارک
@SEEN1
نقش دولت در نظام جمهوری اسلامی چیست؟
از آنجا که در علوم سیاسی دولت هنوز محور تصمیم گیری و تصمیم سازی است و دولت است که هدف گذاری می کند و خدمات دهی به مردم می کند تعریف مردم و دولت مشخص نیست و از آنجا که هنوز مفاهیم انقلاب اسلامی وارد نظام سازی و ساختار سازی نشده همچنان تعریف جایگاه دولت در نظام جمهوری اسلامی مشخص نیست در بهترین حالت نقش خدمات دهی به مردم دارد.
آیا باور نداریم که مردم انقلاب کردند؟! پس جایگاه دولت در این باور چیست؟!
دولت و هر ساختار باید در خدمت جامعه ی اسلامی باشد به این معنی که جامعه است که حرکت می کند برای اهداف انقلاب اسلامی و این دولت است که باید مسیر حرکت مردم و جامعه را روانتر کند. در اصل دولت حرکت نمی کند، دولت ریل گذاری می کند برای حرکت مردم و این دو خیلی مفاهیم و جایگاه را تغییر می دهد.
مردم همچنان وفادار به انقلاب اسلامی هستند؛ اما چون جایگاه دولت در این حرکت مشخص نیست گاه حرکت را به خود نسبت می دهد، نتیجه این نوع نگاه گسست زیاد بین مردم برای حرکت و دولت ایجاد می شود.
تمام سرمایه های مالی و معنوی در دست دولت است در حالی که مردم عملا حرکت انقلابی دارند.
چگونه می توان ساختاری تعریف کرد که در خدمت حرکت مردم باشد؟!
این مهمترین سوال امروز دولت اسلامی است
@SEEN1
چقدر آدمها را جدی گرفتن بد است زشت است عیب است. به آدم آسیب می زند این جدی گرفتن آدمها آدمها یعنی لحاظ نکردن وجود ربطی آنها و دادن وجودی مستقل
@SEEN1
اما این سوزش شبیه هیچ دردی نبود. شبیه خودش بود. مثل یک آدم زنده عمل می کرد. دردی بود که هوش داشت، تصمیم می گرفت، لج بازی می کرد و از او انتقام می گرفت. مثل جلاد بی رحمی بود که ذهنش را می خواند و به آنچه فکر می کرد عکس العمل نشان می داد. اما از خود چیزی بروز نمی داد. در عین آرامش و سکوت، گزنده و ویران کننده بود. گویا درد نیز نبود، موجودی بود که در دستش لانه کرده بود و آن را در اختیار خود گرفته بود.
_ تا به حال خودت درد کشیده ی؟
_ این جور نه، ولی درد کشیدن رو زیاد دیده م.
_ ولی خود درد رو ندیدی.
_ من دکتر درد نیستم اخوی. من آمپول زن مریضی ام.
_ این درد مریضی نیست.
(احمد شاکری، بی اسمی، ۱۳۹۹: ۴۴، ۴۸)
@SEEN1
دوباره اگر ببینمت
قدم هایم پرواز خواهد آموخت
پرواز خواهد کرد
دوباره اگر ببینمت
@SEEN1
دو با مانع
مانع ها را که اولین بار دیدم گفتم امکان ندارد بتوانم از آنها بپرم باور اینکه امتحان پایان ترم یعنی رد کردن همه ی این موانع واقعا سخت بود
ولی تکنیک معجزه می کند کافی است برای رد کردن هر مانع تکنیک لازم با گام مناسب را برداشت
در هر ورزشی وقتی به میزان کمی حرفه ای تر آن می رسیم فکر می کنیم امکان ندارد این میزان سختی را انجام دهیم یادم هست در نجات غریق تعداد دورهایی که باید در استخر شنا می کردیم آنقدر بود که تمام صورتم داغ می شد یا برخی آیتمهایش مثل آنکه باید کف دست را به کف استخر می زدیم در قسمت عمیق.
اما همه ی این امکان پذیر شد. همه ی سختی ها، همه ی سختی ها
آمادگی جسمانی در ماه رمضان و دویدن دور زمین و عطش
یادش بخیر چه دلتنگ آن سختی هایم
@SEEN1
مدرسه شهید علی محمد چیتی
یک سال در این مدرسه درس خواندم مدرسه ایی که زمینش با همت و تلاش شهید برای تاسیس مدرسه مجوز داده شد و بعد از شهادت ایشان ساخته شد، البته هیچ گونه ارفاق و تمایز خاصی برای من قائل نبودند ولی اینکه در مدرسه ای درس بخوانم که اسم عمویم باشد باعث مباهات بود.
@SEEN1
چرا اینقدر هیئتها مهم هستند یا چرا آنقدر محافل ذکر و توجه به امامها مهم هستند در فرهنگ شیعه؟!
@SEEN1
تغافل از نیاز
انسان بی نهایت ابعاد دارد چون بی نهایت است اما لزوما همه ی ابعاد را نمی شناسد و به نیاز آنها و رشد متناسب آنها پی نمی برد اما اگر فرض بگیریم در آگاهی نسبت به یک بعد است مثل نیاز عاطفی اما در عین حال پاسخ مناسب آن را ندارد با فراموشی آن نیاز اتفاقی نمی افتد همچنان نیاز پابرجاست همینطور شادی و فرحی که از برآورده شدن آن نیاز به انسان دست می دهد با مثل غذا خوردن دست نمی دهد یا شنیدن یک جوکی
اما آیا به غفلت انداختن یا منحرف کردن فهممان از نیازها کار درستیست؟!
و چاره چیست؟!
@SEEN1
مهمترین سرمایه ی شیعه داشتن محبت و احساسی واحد است که چون ریسمانی نامرئی از قلبهایمان می گذرد و ما را بهم پیوند می زند آنچیزی که غیر قابل دسترسی برای دیگران است
@SEEN1
ما روستایی ها
روستا محیطی بکر و جذاب است اما از لحاظ تعداد مردم کم است به همین رو تبادلات انسانی و مسائل انسانی در آن محدود است و به تبع سبک زندگی محدود باعث می شود اندیشه ی انسان حداقل در مورد انسان محدود باشد و از علم کمتری بهره مند. انسان در علم در دور افتاده ترین روستای موجود است.
@SEEN1
به استقبال حاشیه
همیشه سعی کردم از حاشیه دور شوم حاشیه که ناگزیر به سراغ آدمهای فعال می آید اما هر چه دورتر می شدم بیشتر درگیر می شدم و بیشتر حرف و حدیث بود حتی زمانی که خودم را سانسور کردم حتی زمانی که کامل مسکوت بودم حتی زمانی که نهایت سعی کردم نباشم باز هم افرادی هستند که علاقه ی زیاد دارند انسان را مطرح کنند به هر شکل خب چرا من از این تکنیک بهره نبرم اینبار خودم خیلی چیزها را می گویم با زبان خودم حاشیه انگار یک تکنیک مهم در رسانه امروز است که ناگزیر از آنیم.
@SEEN1
می دونی چی تو برفو دوست دارم
سکوت دلنشین و توام با شادیش
@SEEN1
یک روایت هست که او وقتی می فهمد خانواده دچار مسأله است با کامیون حمل پنیر و در آب پنیرها خودش را از جبهه به خانه می رساند و البته همان زمان پایش ترکش خورده بوده
شهید علیرضا فضائلی
@SEEN1
دست راهنما
یکی از آیتم های بسیار زیبای دو و میدانی، پرش ارتفاع است. گامهای آن باید دقیق باشد و از همان اول ریتم مشخص برای سرعت انتخاب کنیم تا بتوانیم به موقع گام آخر را در نقطه ایی بگذاریم که از زمین می پریم یعنی انرژی، سرعت کاملا باید در همه ی گامها مشخص باشد و البته در گام آخر به بیشترین انرژی و بیشترین سرعت می رسیم و در لحظه عزم پریدن این عزم اراده و احساس خواستن برای پرش بسیار مهم است گاهی در لحظه همه ی این موارد با هم نیستند و پرش با موفقیت صورت نمی گیرد یعنی به مانع می خوریم و مانع می افتد. گاهی حتی حس هست که تمام گامها را برداشتیم در لحظه ی پریدن می ایستیم و عزم پریدن به شکل عجیبی در انسان متوقف می شود. و آنچه ناظر می بیند نتوانستن است در حالی که نخواستن درونی به شکلی مبهم و گنگ است. بی آنکه بدانیم چرا.
لحظه ی پریدن اما بسیار زیباست قوسی خاص به کمر دادن و پاها را به درستی هدایت کردن تا به مانع نخورد و بعد یک لحظه رهایی کامل بین زمین و آسمان. البته هنگام اجرا حقیقتا آنقدر درگیر درست انجام دادن تکنیکها هستیم که نمی فهمیم آن لذت پرواز را مگر آنقدر حرفه ایی باشیم که این مهارتها آنچنان نهادینه شده باشد که دیگر در لحظه نیاز به اندیشه نداشته باشد. اما الان که بعد از سالها به آن حرکات فکر می کنم واقعا لذت می برم
یک گام دو گام سه چهار پرش
رهایی
گامهایی که از ابتدا منحنی وار است.
@SEEN1
علم از قلب می گذرد
در یکی از تمرینهای عرفان عملی که می رفتم باید به قبرستان می رفتیم و همینطور در حالی که راه می رفتیم به مرگ فکر می کردیم. در یکی از این رفتنهایم مادری را دیدم بالای سر قبر فرزندش که بی تابی عجیبی می کرد بر اساس منطق و همه ی مباحث عقلی جایی برای گریه آن هم در آن حد بی تابی نبود ما همه می میریم او هم به زودی به فرزندش ملحق می شود پس چرا اینگونه گریه می کرد به هیچ عنوان رفتار آن زن برایم هضم نمی شد به یکباره حالتی در قلبم احساس کردم به گونه ایی فهم شد که انگار آن مادر بخشی از وجودش را دفن کرده و در فراق آن وجود خود در حال زاریست آنجا بود که علت آن گریه را فهمیدم.
بدون قلب و دریافتهای قلب علم امکان پذیر نیست علم به معنی فهم روابط بین موجودات
@SEEN1
قبل از پرواز
شوقي عجيب درونم مي سازي
و با يک جرقه به آسمانم مي کشاني
سيمرغت مدتهاست آتش مي زند
و مي زايد
@SEEN1